نوشته ای بر اسکار وایلد

در

اوسکار فینگال  اوفلاهرتی وایلد در 16 اکتبر 1854 در دوبلین، ایرلند، به دنیا آمد. پدر او سر ویلیام وایلد، یک جراح مشهور و مادرش یک شاعر ملی ایرلندی بود.

او در دانشگاه ترینیتی شهر دوبلین درس خواند و در سال 1875، در سن 20 سالگی بورسیه ی تحصیل در دانشگاه آکسفورد را به دست آورد. جایی که در آن یک دانشجوی ممتاز و یک شاعر با آینده ای درخشان بود. زمانی که در آکسفورد بود، او عمیقا به وسیله ی تئوری های زیبایی شناختی دو کارشناس برجسته ی هنر، جان راسکین و والتر پاتر، تحت تاثیر قرار گرفت.

وایلد علاقه ی عمیقی به زیبایی شناختی داشت و در تمام زندگی این زیبایی ها را در تمام کارهایش به کار برد. کارهایی مانند: ادبیات، هنر، طراحی داخلی، لباس ها، مبلمان و اشیا.

در سال 1879 وایلد به لندن سفر کرد. جایی که او شروع به نوشتن و درآمیختن با جامعه ی سطح بالا کرد. او به زودی به عنوان یک بذله ی گوی بزرگ، یک خوش صحبت با استعدادی عجیب مشهور شد. او توانای این را داشت که تا پایان، شنونده های خود را مشتاق نگه دارد.(سیارک)

او در سال 1882 اولین کتابش را منتشر کرد. شعر ها، نام اولین کتاب وی بود. او به آمریکا سفر کرد و در آنجا کنفرانس هایی نیز برگذار کرد. در یکی از بازگشت های دوباره اش در سال 1884 او با کونستانس لوید ازدواج کرد و آن ها صاحب دو پسر شدند، سریل(1885) و ویویان (1886).

پرنس شاد و داستان های دیگر، یک کلکسیون از داستان هایی برای کودکان بود که در سال 1888  منتشر شد. وایلد در آن زمان در لندن به عنوان یک نویسنده مشهور بود.

نقاشی دوریان گری(1891) تنها رمان وایلد بود و به  علت ابهام در اخلاقیات و کنایه ها به سرعت مورد حمله ی منتقدان قرار گرفت.

در بین سال های 1891 تا 1895 وایلد یک مجموعه دنباله دار از نمایش نامه های بسیار موفقی را نوشت. نام این نمایشنامه ها: بادبزن خانم وایندرمرز، یک زن بدون اهمیت، شوهر ایده آل و شاهکار او، اهمیت وجود ارنست، بودند.

در سال 1895 وایلد متهم به همجنسگرایی شد که در آن زمان در انگلیس غیر قانونی بود. بعد از محاکمه او به دو سال زندان و کار سخت محکوم شد. هنگامی که در زندان بسر می برد، او در "ژرفا" را نوشت، یک نامه ی بلند به دوستش لورد آلفرد داگلاس که بعد از مرگش منتشر شد.

بعد از این که وایلد از زندان آزاد شد یک فرد مطرود از جامعه بود. او برای زندگی به فرانسه رفت، جایی که شعر تاثیر گذار خود یعنی (تصنیف خواندن محبس) را در سال 1898 به رشته ی تحریر در آورد. او براثر رنج از بیماری مننژیت در پاریس در تاریخ 30 نوامبر 1900 درگذشت.

وایلد و نقاشی دوریان گری

اسکار وایلد برای مدتی در این فکر بود که یک رمان طولانی بنویسد. در سال 1884 او اغلب از استدیو ی نقاشی یکی از دوستانش به نام باسیل وارد دیدن می کرد. یکی از همین روز ها بود که در دفتر کار دوستش نشسته بود. مرد جوان خوش قیافه ای وارد شد، آنقدر زیبا بود که وایلد را تاحت تاثیر قرار داد. بعد از رفتن مرد زیبا، وایلد به دوستش گفت که چقدر زیبا است، این باشکوه ترین مخلوقی است که تا به حال دیده ام. نقاش با او موافقت کرد و خندید و اضافه کرد که بسیار جالب می شد اگر او همین طور جوان باقی می ماند در حالی که پورتره اش در این جا پیر می شد. و این اولین شروع برای وایلد بود تا تنها رمانش یعنی نقاشی دوریان گری، در ذهنش شروع به ساخته شدن و رشد کند. و جالب تر این است که بدانید، نقاش درون داستان نامش باسیل است!

در سپتامبر سال 1889 جی. ام. استودارت، یک ویراستار آمریکایی از فیلادلفیا به لندن سفر کرد. او برای تولید مجله ای ادبی آن جا بود که می خواست به صورت ماهیانه و با نام لیپین کوت آن را منتشر کند و از نویسندگان مشهور می خواست که در نوشتن آن به او کمک کنند.

استودارت، اوسکار وایلد و سر آرتور کانون دویل را برای شام دعوت کرد و از آن ها خواست که برای مجله اش یک داشتان بنویسند. نتیجه، داستان نقاشی دوریان گری از آب در آمد. این داستان در جولای سال 1890 و در مجله ی لیپین کوت منتشر شد. از صفحه ی 3 تا صفحه ی 100 این مجله به این داستان اختصاص داده شده بود. حقیقت این بود که وایلد با چاپ داستانش در این مجله توانست توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.

به زودی این رمان مورد انتقاد شدید منتقدان قرار گرفت زیرا معتقد بودند که این داستان حاوی نکاتی است که غیر اخلاقی هستند. اما اسکار وایلد به هیچ کدام از این انتقاد ها اعتنایی نکرد.

مردم زیادی هم از این داستان استقبال کردند و همین او را بر این داشت که این داستان را به کتاب تبدیل کند. به همین دلیل قبل از انتشار آن به عنوان یک کتاب، شش فصل دیگر نیز به آن اضافه کرد و در بخش پایانی کتاب پاسخی دندان شکن برای تمام منتقدان داشت. او نوشته بود که: چیزی به اسم کتاب  غیر اخلاقی وجود ندارد. یک کتاب یا خوب نوشته شده است و یا بد. و این همه چیز است.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

اتوپیا: تصور و بیان فرهنگ

در


به منظور تاکید بر اهمیت اتوپیا ، اسکار وایلد بصورت ایهامی بیان می دارد که، " نقشه جهانی که شامل اتوپیا نباشد حتی ارزش نگاه کردن هم ندارد، زیرا تنها کشوری  که در آن انسانیت قرار دارد را نادیده گرفته است. قبل از بررسی چگونگی عملکرد هتروتوپیا، مختصرا عبارت پیشین آن، اتوپیا، را مورد بحث قرار می دهم تا از همدیگر تمییز داده شوند. هتروتوپیا مستلزم داشتن درکی از اتوپیا، رایج ترین عبارت توصیف شده، می باشد، ولی آن دو از هم متمایز می باشند. به خاطر اینکه اتوپیا در سال 1518 توسط سر توماس مور، در روایت بنیادی او که به خاطر این کلمه نام گذاری شده، ابداع گردیده، به صورت متناوب موضعی یا قدیمی و گاها هر دو تلقی گردیده است. حضور پایدار آن موجب شده است که آنجلیکا بامر اتوپیانیسم را به عنوان عنصر اصلی سنت فرهنگی غرب، اگر زیربنای آن نباشد، در نظر بگیرد. با توجه به مباحث بیان شده توسط لوسی سارگیسون، جذابیت آن تمرکز روی فضا جدای از قیود می باشد، که فقط توسط تخیل محدود میگردد. فردریک جیمسون نیز به بیان رابطه بین اتوپیا و تخیل می پردازد: " اتوپیا، به عنوان یک ساختار و شکل، ارائه جایگزین های رادیکال (افراطی) نمی باشد؛ بلکه بیشتر برای تصور آنها لازم است". نشانه های اتوپیاهای مترکه در نمای فرهنگی و تاریخی باقی مانده اند، که موجب تقویت انتشار ساختار در فرهنگ مدرن می گردد.
توصیف مختصر از اتوپیا موجب تمیز آن از هتروتوپیا خواهد گردید.(سیارک)

اتوپیای مور به توصیف جامعه و موقعیتی که در آن زندگی با محدود کردن آزادی های افراد به خاطر صلاح جامعه منظم میگردد، میپردازد. اتوپیا جامعه زمان خود را، توسط مخالفت با نابرابری ها و ناعدالتی های انگلستان قرن شانزدهم به وسیله مساوات در جامعه خیالی، مورد انتقاد قرا می دهد. از دیدگاه قرن بیست و یکم، انتقاد شکل الزام آوری به خود میگیرد که بیان کننده این نکته است که معیارهای قانونی مشخصی وجود دارند که از آزمایشات افراطی قرن بیستم در مورد مساوات به کارگرفته شده اند. در حالی که مور به انتقاد در مورد ارزش های جامعه خود می پرداخت، در مورد مقادیر نسبی آزادی و برابری نیز تحقیق نمود. اما یک کیفیت اصلی این "جای دیگر" فرضی  این مکان غیر ممکن دقیقا این واقعیت است که در جای دیگری قرار دارد.
در مقابل، هتروتوپیا یک عامل فکری و کاربردی برای تغییر یا اظهار نظر در جامعه مدرن ارائه می دهد. هتروتوپیا کیفیت دگرگونی را به گونه ای حفظ می کند که اتوپیا قادر نمی باشد. این کارکرد "نظم جایگزین" می باشد که ابزارهای را ارائه می دهد که " به چگونگی توسعه احتمالی جامعه در آینده نظارت میکنند". هتروتوپیا در زمان و مکان کنونی، به عنوان یک عضو درونی اجتماع که موجب ایجاد یک رابطه کاربردی و مستقیم با آن مکان و زمان میگردد، وجود دارد. در ابتدا، هتروتوپیا به منظور توصیف موقعیتی که در آن عضوی از بدن از مکان معمول خود جابجا شده، به کاررفته بود. همانند اختلال ساختاری مربوط به منشا ریشه لغات، هتروتوپیا می تواند به صورت درونی، البته ممکن است در جایی اتفاق بیافتد که کمترین انتظار از آن میرود، استفاده گردد.چون مطالعه طولانی اتوپیا فراتر از حد این مقاله می¬باشد، ادامه این بخش را به بیان مختصر مظاهر و کاربردهای آن در تئاتر اختصاص میدهیم.این مقاله ادامه دارد..........ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...