تاریخچه برنامه ریزی برای سلامت عمومی

در

در آغاز رنسانس، اشراف و نجیب زادگان به بازگشایی و زیباسازی شهرهای پرجمعیت قرون وسطایی با کمک میادین و باغ های رسمی روی آوردند.در نهایت، اقدام به ساخت پارک با اهداف دموکراتیک توسعه بیشتری یافت. در سال 1844، شهر لیورپول قراردادی با باغبانی بنام ژوزف پکستون منعقد ساخت تا پارک بیرکنهد را بعنوان اولین باغ شهری طرح بندی نماید و با مراکز تفریحی برای ورزش آنرا کامل نماید و در اختیار عموم قرار دهد. در لندن، پارک ویکتویا در سال 1845 بازگشایی شد و در سال 1872 توسعه یافت و بیش از 200 هکتار باغ، معابر پیاده، استخر، چمنزار و جنگل را در بر گرفت. و در پاریس، تخریب وسیع و پروژه طراحی مجدد بارون هاسمن المان های طراحی چشم انداز گسترده ای را در بر داشت. اگرچه پروژه آرمانی 1859 برای احاطه ساختن کل شهر با کمربندی سبز با موفقیت روبرو نشد، بلوارهای وسیع هاسمن و خیابان های سه لاین فضای سبز را به داخل شهر وارد ساخته و پارک های موجود در حومه از جمله بیوس دی بولوگن و بیوس دی ویسنس و پارک های جدید از جمله مونتسوریس و بوتس-چومونت را بهم متصل ساخت تا در دسترس جمعیت رو به رشد شهر قرار داشته باشند.(سیارک)
در امریکا، فردی که باغ سازی مناظر را از مهارت خدماتی به زیباسازی شهری و ابزاری برای اصلاحات اجتماعی دموکراتیک تبدیل ساخت، فردریک لاو اولمستد بود . در سال 1811، شهر نیویورک طرحی برای توسعه نهایی کل جزیره منهتن ارائه داد. اگرچه ساکنان شهر در آن زمان در تپه های منهتن سکونت داشتند – و بقیه جزیره به مزارع و علفزارها و چند روستای دورافتاده اختصاص داشت- طرح کمیسیونر، نقشه برداری شطرنجی سازمان نیافته ای را پیشنهاد داده بود که از وال استریت به شمالی ترین راس جزیره و از ایست ریور به هادسون امتداد یافته بود. اگرچه بلافاصله طرح کمیسیونر مورد مخالفت رهبران عام المنفعه اجتماع واقع شد و طی سه دهه این مخالفت با جنبش سازمان یافته مشهوری تلفیق شده و پارک مرکزی گسترده ای برای شهروندان نیویورک ساخته شد. نهایتا، اولمستد و شریکش، معمار بریتانیایی جوانی بنام کالورت واکس، برنده رقابت طراحی شده و همکاری خود را در سال 1857 آغاز کردند.
در اواخر تکمیل پارک مرکزی در سال 1863، بعنوان یک شاهکار مجددا سازماندهی شده و امروزه بعنوان یکی از موفق ترین نمونه های ترقی فضای شهری با مداخله طبیعتی که استادانه طراحی شده، مطرح است. پارک مرکزی که در ابتدا دربردارنده چشم انداز ناتورالیستی انگلیس بود، باغ های رسمی و گردشگاه های زیبا را نیز در بر گرفت. اما اولمستد بسیار فراتر از یک ناتورالیست منظره بود. از نظر اولمستد، احداث پارک سرآغاز پیدایش مفهومی گسترده تر از طراحی شهری بود. طراحی پارک مرکزی معنی فضاهای پیک نیک و بیسبال را با معنی فضاهایی برای پیاده روی تنها و تعمق در محیطی آرام را در هم ادغام ساخته بود. این طراحی سرآغاز استفاده از شبکه حمل و نقل چند سطحی محسوب می شد که رفت و آمد عابر پیاده را از وسایل نقلیه مجزا می ساخت و امکان رفت و آمد آرام ترافیک میان شهری را از میان پارک فراهم می ساخت. علاوه بر این، بعنوان بخش الحاقی سیستم گسترده مخزن آب کروتون عمل می کرد که آب تازه کل منهتن را تامین می ساخت.
در کتابی که بعنوان " پارک های عمومی و گسترده سازی شهرها" به چاپ رسید، اولمستد به بیان وسعت و رونق شناخت خود از زندگی شهری با همه ابعادش –فیزیکی،اجتماعی، سیاسی و فرهنگی- و ارتباط بینابین کل ابعاد شهری پرداخت. اولمستد مجذوب احتمالات به جا مانده از تکنولوژی های اخیر از جمله سیستم های گرمای هوای فشرده ، تلگرام، و شبکه های تیوب های فشرده برای انتشار نامه ها و بسته های کوچک شده بود. و از نظر اولمستد، پارک ها و طراحی شهری به معنای رونق و حفظ اخلاق اجتماعی نیز بود. پارک می بایست ابزاری برای کنترل رفتارهای زشت بوده و خروجی هایی سالم برای فقرای شهر و جمعیت های طبقه کارگر فراهم می ساخت. از دیدگاه او، پارک می بایست " تاثیر هارمونیک و اصلاحی جداگانه ای بر طبقات بدشانس و قانون شکن شهر بر جای می گذاشت." پارک شهر با ارائه فرصت های تفریحی فعال (بیسبال) و سرگرمی های غیر فعال (کنسرت) می توانست جایگزین خوبی برای میخانه ها محسوب شود.

برنامه ریزی برای سلامت عمومی

جنبش پارک ها در صدد فراهم ساختن " ریه هایی تازه" برای شهر متراکم بوده و این نگرانی اولمستد را با طراحان مناظر مختلف برای دستیابی به برنامه ای مشترک و جنبش سلامت عمومی پیوند داده بود. شهرها همیشه نرخ مرگ و میر بالاتری نسبت به مناطق روستایی داشتند، که دلیل عمده آن اپیدمی ها و بیماری ناشی ازتراکم جمعیتی زیاد در شرایط ناسالم بود. اما افزایش جمعیت شهری در قرن نوزده و بلایی که ناشی از انقلاب صنعتی بود، مشکل سلامت شهری را پیچیده تر ساخت. قبل از اصلاحات هاسمن در پاریس در سال 1850 و 1860 ،فاضلاب گورستان های شهر وارد سفره های آب زیرزمینی شده و ده ها هزار نفر در سرداب ها بدون آب جاری سکونت داشتند و فاضلاب شهری وارد رودخانه سن می شد. شرایط لندن، منچستر، دیگر مراکز صنعتی انگلستان بدتر بود. در اروپا و امریکا، اپیدمی وبا و تب زرد تعداد زیادی از مردم را به کام مرگ فرو می برد و در میان همه طبقات جامعه شیوع یافته و طبقات متوسط تا طبقات بالای جامعه و همچنین زاغه نشینان را در بر می گرفت. نسل جدید ساکنان شهر در حالی بوجود آمدند که از هوای آکنده از غبار زغالسنگ تنفس می کردند و از آب آلوده می نوشیدند و در آپارتمان های تاریک و بدون تهویه هوا زندگی می کردند و در معرض ساعات طولانی کار جسمی قرار داشتند و توجهی به سلامت حرفه ای نداشتند و ایمنی در خدمات نظامی و حوزه های کاری دیگر نامناسب بود.
یکی از جالب ترین عبارات در زمینه برنامه ریزی بهبود بهداشت عمومی شهری، هایجیا، شهر سلامت  بود که توسط پزشکی بنام بنجامین وارد ریچاردسون ارائه شد (1828-1896). ریچاردسون بیماری و ناخوشی را مصیبت اصلی صنعتی گرایی می دانست و بدنبال شرایطی بود که بیماری را از بین برد. در هایجیا، او شهری طراحی کرده بود که به همزیستی پایین ترین احتمال مرگ و میر کلی و بالاترین احتمال طول عمر فرد می پرداخت. هایجیا شهری با 100000 نفر در 4000 هکتار بود که در آن ممنوعیت کلی در رابطه با مصرف الکل و تنباکو وجود داشت و از تکنولوژی برای رفع آلودگی هوا و از ژنراتور ازن برای تصفیه آب، رخت شویی های عمومی و کشتارگاه ها استفاده می شد و دارای سیستم بهداشت عمومی تحت نظارت پزشکی ماهر بود که مراقب رفاه بهداشتی هر مکان بود. هر خانه بر روی طاق هایی از آجر سفت قرار داشت و دارای راه های زیرزمینی بود که هوا آزادانه در آن جریان داشت و همه جریان های آب از آن عبور می کرد. ریچاردسون معتقد بود در نتیجه چنین طراحی بهداشتی، سلامت اخلاقی اجتماع و بویژه فرزندان اجتماع همراستا با سلامت جسمی بهبود می یافت. او نوشت :" کودک فقیر اصلا وجود ندارد، در مکانی که هیچ فقیری وجود نداشته باشد....بجای فقر، فقیرترین کودک دارای باغ است." این مقاله ادامه دارد...........ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...