معروف‌ترین جاسوس زن در تاریخ

در
ماتا هاری

صبح روز 15 اکتبر 1917، یک ماشین نظامی خاکستری رنگ زندان "سنت لازار" در مرکز پاریس را ترک کرد. در این ماشین علاوه بر دو راهبه و یک وکیل، یک زن 41 ساله هلندی حضور داشت که کتی بلند به تن داشت و کلاه لبه‌دار بزرگی بر سر گذاشته بود. صد سال پیش، این زن پایتخت‌های اروپا را به‌زانو درآورده بود. یک "زن افسونگر" که به رقص‌های مسحورکننده و عجیب شهرت داشت. در میان عشاقش وزرا، صنعتگران و ژنرال‌ها حضور داشتند.اما جنگ آغاز شد و جهان تغییر کرد. او فکر می‌کرد هنوز هم می‌تواند در سراسر اروپا سفر کند و به کار افسونگری خود ادامه دهد. اما اکنون مردان و ژنرال‌های بلندمرتبه چیزی فراتر از دلالی محبت  از او می‌خواستند. اطلاعات.و این به معنای جاسوسی بود.

 

او "ماتا هاری" نام داشت و قرار بود اعدام شود. جرمش چه بود؟ جاسوسی برای آلمان، گرفتن اطلاعات از افسران متفقین و انتقال آن‌ها به مزدوران آلمان. با ادامه این روند روزنامه‌های خشمگین مدعی شدند که او مسئول مرگ هزاران تن از سربازان متفقین است.اما شواهدی که در دادگاه محاکمه او ارائه شد بعلاوه چندی دیگر از اسناد، چیز دیگری را نشان می‌دهند: که او درواقع یک جاسوس دوجانبه بود و در این راه قربانی شد.

 

اکنون پس از گذشت صدسال، با انتشار اسنادی توسط وزارت دفاع فرانسه، اطلاعات جدیدی از معروف‌ترین جاسوس زن در تاریخ به دست آمد.این اسناد شامل متن بازجویی‌هایش توسط دادستان ضد جاسوسی فرانسه در سال 1917 است. برخی از این اسناد در نمایشگاه جدیدی در موزه "فرایز" در زادگاهش "لیوواردن" به نمایش گذاشته شدند.در میان این اسناد، برگه تلگرافی از سوی یکی از مقامات ارتش آلمان در مادرید به برلین دیده می‌شود که سبب دستگیری ماتا هاری در هتلی در خیابان شانزلیزه شد. این مدرک در دادگاه محاکمه او به‌عنوان یک مدرک کلیدی ارائه شد.

 

ماتا هاری

نام اصلی‌اش "گرترود مارگارت زله" و متولد 1876 بود. ماتا هاری، نام هنری او یک واژه مالائی به معنای "چشم روز" یا آفتاب بود. او زندگی عجیب و تراژیکی داشت. پس از یک ازدواج سخت و ناموفق در هلند، به فرانسه رفت و به یک رامشگر حرفه‌ای تبدیل شد. رقص‌های فریبنده او راه ورود به مجامع مخفی اروپا بود."هانس گرونوگ" مدیر موزه فرایز می‌گوید: "حتی بدون فعالیت‌های جاسوسی، بازهم نام ماتا هاری به دلیل فعالیت‌های ویژه‌اش در خاطره پایتخت‌های اروپا باقی می‌ماند."

 

"او کم‌وبیش خالق رقص استریپ بود.  آلبوم عکس‌ها او در موزه به نمایش گذاشته شده و تصاویر زیادی از او در روزنامه‌های آن دوران وجود دارد. او یکی از افراد مشهور دوره خود بود." متأسفانه اتهام جاسوسی بر داستان ماتا هاری سایه‌ای سیاه افکنده است. در سده گذشته بسیاری از مورخان از او دفاع کرده‌اند. برخی می‌گویند او قربانی شد زیرا فرانسوی‌ها نیاز به جاسوسی داشتند تا جای خالی برخی امور را پر کند.

 

ماتا هاری برای فمینیست‌ها هدف مناسبی بود زیرا باوجود بی‌بندوباری اخلاقی راحت‌تر می‌توانستند به او عنوان "دشمن فرانسه" را بدهند.تاکنون جزئیات کامل بازجویی او توسط "پیر بوچاردون" (مردی که بعدها "فیلیپ پتن" را تحت پیگرد قانونی قرار داد) فاش نشده بود و از دسترس مورخان خارج بود.

 

گفته می‌شود که در سال 1916، پس از مدت کوتاهی بازجویی توسط سرویس اطلاعاتی بریتانیا MI6، از طریق اسپانیا به فرانسه بازگشت.در مادرید، با یکی از مقامات نظامی آلمان به نام "آرنولد فون کال" آشنا شد. ماتا بعدها گفت که تمام این ملاقات‌ها از قبل توسط سازمان اطلاعات فرانسه برنامه‌ریزی‌شده بود و قرار بود با استفاده از نفوذ خود در میان مقامات ارشد آلمان، به متفقین کمک کند.

 

اما پیام تلگرافی آرنولد کال سبب نابودی او شد. در این پیام مشخصات مأمور ویژه‌ی H21 را برای رئیسش در برلین فرستاده بود. آدرس، مشخصات بانکی حتی نام خدمتکار ماتا هاری نیز در آن ذکرشده بود. هر کس که پیام را می‌خواند بدون تردید می‌فهمید که ماتا هاری همان مأمور H21 است.این پیام تلگرافی که توسط سازمان اطلاعاتی فرانسه ره‌گیری شد، اکنون در نمایشگاه موزه فرایز وجود دارد. درواقع ترجمه رسمی پیام در موزه قرار داده‌شده است. زیرا قسمت‌هایی از پیام ساییده شده است. به گفته برخی از مورخان، این پیام تلگرافی مشکوک به نظر می‌رسد. 

 

گفته می‌شود که فرانسوی‌ها مدت زیادی بود که کد تلگراف را رمزگشایی کرده بودند. آلمانی‌ها از این مسئله آگاه شدند. اما بازهم آرنولد فون کال پیام را ارسال کرد. به‌عبارت‌دیگر، او می‌خواست مقامات فرانسه پیام را ببینند. بنابراین طبق این نظریه، این آلمان‌ها بودند که فرانسوی‌ها را در مسیر دستگیری و اعدام مأمور خودشان قرار دادند.

ماتا هاری

 

چرا تنها اسناد ترجمه‌شده در آرشیو قرار دارند؟ تلگراف اصلی کجاست؟ آیا خود فرانسوی‌ها سند را جعل کردند تا ماتا هاری را متهم به جاسوسی کنند؟ در این صورت به‌راحتی "جاسوس" خود را پیدا می‌کردند و مردم از کار آن‌ها راضی بودند.هر دو نظریه ماتا هاری را به یک قربانی تبدیل می‌کند. یکی از طرفین تصمیم گرفت از شر او خلاص شود و این کار را نیز کردند.

 

اما آرشیوهای فرانسوی جزئیات دیگری را منتشر کردند که این فرضیه‌ها را به بخش‌های کوچک‌تری تقلیل می‌دهد. زیرا در متن بازجویی‌های او آمده که در ماه ژوئن 1917 مارگارت زله حقیقت را گفت و اعتراف کرد.او به بوچاردون گفت که توسط آلمانی‌ها استخدام‌شده بود. او در ابتدای جنگ خارج از فرانسه گیر افتاده بود و تلاش داشت خود را به پاریس برساند. "کارل کرومر" از کنسولگری آلمان در آمستردام شرایط را برای او محیا کرد... به شرطی که به آن‌ها لطف کند و هرازگاهی اطلاعاتی در اختیارشان قرار دهد. بدین ترتیب مأمور H21 ایجاد شد.

 

ماتا هاری در بازجویی‌ها اصرار داشت که فقط می‌خواسته پول را بردارد و فرار کند. گفت که به نیروهای متفقین وفادار است و قول داده به سازمان اطلاعات فرانسه کمک کند. اما شواهد علیه او به‌اندازه کافی گویا و روشن بودند.با ورود به "شاتو دو وینسنس" در حومه شرقی پاریس، او را به مکانی منتهی به یک ساختمان گِلی بردند. در آنجا دوازده سرباز ایستاده بودند تا جوخه آتش را تشکیل دهند.

 

ماتا هاری

عکس از اغواگر حرفه ای ماتا هاری ، با مردان قدرتمند ،  وینستون چرچیل سرشناس. تا امروز هیچ کس از این لحظات خبر نداشت. داستان  این عکس چیست و چرا وینیستون  چرچیل در عکس می خندد؟ هیچ کس نمی داند.

 

در برخی گزارش‌ها آمده که او اجازه نداد چشم‌هایش را ببندند. زمانی که یک دستش را به تیر می‌بستند، با دست دیگرش برای وکیلش دست تکان داد. فرمانده شمشیرش را پایین آورد و صدای شلیک بلند شد. ماتا هاری به روی زانوهایش افتادافسری با هفت‌تیر نزدیک شد و گلوله‌ای در سرش شلیک کرد.

پس از اعدام کسی برای گرفتن جنازه‌اش نیامد. بنابراین بدنش را به مدرسه پزشکی در پاریس منتقل کردند تا در دروس کالبدشکافی مورد استفاده قرار گیرد. سرش در موزه آناتومی حفظ و نگهداری شد. اما حدود بیست سال پیش از موزه ناپدید شد. احتمال می‌رود که به سرقت رفته باشد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا رومیان که نیمی از جهان را فتح کردند ، نتوانستند آلمان را فتح کنند

در

چرا رومیان نیمی از جهان را فتح کردند ، اما نتوانستند آلمان را فتح کنند
چرا رومیان نیمی از جهان را فتح کردند ، اما نتوانستند آلمان را فتح کنند

 

در اوج قدرت ، امپراتوری روم باستان در واقع نیمی از جهان متمدن و شناخته شده در آن زمان را در اختیار داشت. قبایل ، مردم ، ایالت ها در برابر او تعظیم می کردند. آنچه رومی ها هرگز شامل نمی شدند ، سرزمین های "Magna Germania" بود. آیا یکی از بزرگترین امپراتوری ها در تاریخ بشریت دندان های آلمانی های سرکش را شکسته بود؟ بیایید سعی کنیم آن را بفهمیم.

 

چرا رومیان نیمی از جهان را فتح کردند ، اما نتوانستند آلمان را فتح کنند
روم دائما در حال گسترش بود.


اول از همه ، باید درک کرد که روم در پایان قرن اول میلادی چه بود و آلمان در آن زمان چه بود. آلمان یک "سرزمین وحشی" بود که قبایل پراکنده در سطح یک جامعه قبیله ای در آن زندگی می کنند. در بیشتر موارد ، آلمانی ها در نوعی روستا از چند ده تا چند صد نفر زندگی می کردند. روم یک امپراتوری برده داری جهانی و بسیار سازمان یافته با یک سیستم سیاسی یکپارچه و یک ارتش اولیه و منظم بود.

 

گسترش رومی هرگز بر اساس این اصل انجام نشد: "بیایید بومیان آنجا را فتح کنیم. برای چی؟ یا چیزی مثل این! " از آنجا که روم یک امپراتوری برده داری بود ،در درجه اول به مناطق پرجمعیت با هدف اسیر بردن در طول مبارزات نظامی علاقه داشت. برای مدت طولانی ، رم تنها در مناطقی باقی ماند که امکان گرفتن چیزی وجود داشت ، جایی که منابع ارزشمند یا مناطق مناسب برای کشاورزی وجود داشت ، و همچنین مهمترین مسیرهای تجاری از آنجا عبور می کرد.

رم در اوج قدرت خود

رم در اوج قدرت خود.

 

بیایید به مبارزات اصلی روم در تاریخ جمهوری و امپراتوری نگاه کنیم. جنگ با کارتاژ و مردم شمال آفریقا برای کنترل راههای تجاری دریایی انجام شد. جنگ با دولتهای یونان به دلایل مشابه صورت گرفت. رومیان برای بردگان و فلزات به اسپانیا رفتند. به دلایل مشابه ، و همچنین به خاطر تصرف سرزمین های جدید. فتح بریتانیا عمدتاً به دلیل ذخایر غنی قلع و مس در جزایر بود و در طول قرن ها اقامت آنها ، رومیان موفق شدند تقریباً تمام فلزات سطحی را خارج کنند.

 

مصر به دلیل مناطق کشاورزی ، معادن طلا در جنوب دره نیل و راههای تجاری از شرق ، از جمله با هند و چین فتح شد. دلیل اخیر نقش عمده ای در فتح یهودیه و بخشهایی از خاورمیانه ایفا نکرد. اما به دلایلی ، پایین رود نیل تا قبایل سیاهپوستان نوبی ، جایی که جز وحشی ها و تمساح ها وجود ندارد ، نه رومی ها و نه مصری ها در زمان خود نرفتند.

 

آلمانی ها یک مشکل دائمی بودند

آلمانی ها یک مشکل دائمی بودند.


در مورد سرزمین آلمانی ها نیز همینطور بود. چه چیزی از افرادی که در جنگل های غیرقابل نفوذ زندگی می کنند و  بدن برهنه خود را با مدفوع خرس آغشته می کنند ، گرفته شود؟ و این یک شوخی نیست. البته رومیان بیش از یک بار به آلمان رفتند. اما هرگز تلاش برای تسخیر این سرزمین ها به معنای وسیع نبود. جولیوس سزار یکی از اولین کسانی بود که به آلمان پا گذاشت و در آنجا کشتار سنتی رومی را به منظور ترساندن قبایل محلی ترتیب داد. در واقع ، اکثر رهبران نظامی روم با این وظیفه به آنجا رفتند: برای ایجاد یک وحشت خونین ، به طوری که آلمانی ها حتی در مورد نزدیک شدن به قلمرو  رومی ها فکر نکنند. درک این نکته ضروری بود که رومیان ، البته ، مثل سگ های هار بودند ، اما آلمانی ها هم کاملاً ارزش همسایگان "متمدن" خود را نمی دانستند و درگیر همان کار ، حملات منظم به قلمرو روم به منظور دستگیری بردگان و غارت بودند.

 

 آلمان

کسی قرار نبود آلمان را تصرف کند.


بنابراین ، قبایل را باید ترساند.هیچ صحبتی در مورد رومی شدن سرزمین های ژرمن وجود نداشت: این سرزمین  بسیار فقیر بود ، در بیشتر قلمرو "Magna Germania" جنگل های غیرقابل نفوذ وجود داشت ، در آنجا در مقیاس رومی امکان کشاورزی وجود نداشت. حتی اگر رومیان با کمک ده ها هزار برده در آنجا جنگل ها را قطع می کردند ، به دلیل آب و هوا ، آلمان نمی توانست با کشاورزی آن زمان به یک منطقه کشاورزی موثر تبدیل شود. وقتی انبارهای امپراتوری مانند اسپانیا ، ایتالیا ، سیسیل ، آفریقا (تونس امروزی) و مصر را  کاملاً در اختیار دارید ، سرمایه گذاری در آلمان سودآور نیست.

 

 آلمان

 

البته ، آلمان ها هر از گاهی علیه حکومت روم قیام می کردند: آنها از ادای خراج خودداری کردند ،  به اردوگاه های مرزی لژیون ها حمله کردند. البته مشهورترین عملکرد آلمانی ها کشتار در جنگل Teutoburg بود ، زمانی که کنفدراسیون قبایل ژرمن و کمک آلمانی که به طرف آنها رفت ، 3 لژیون رومی را که در چند روز نبرد راهپیمایی کردند شکست داد. فقط در مورد نبرد در توتوبرگ صحبت می شود ، بسیاری فراموش می کنند به خاطر بسپارند که چند سال بعد رومیان یک اعزام جدید تنبیهی به مگنا ژرمنیا فرستادند و آلمان ها را شکست دادند. در عین حال ، نباید فکر کرد که همه آلمانی ها در قیام شرکت کردند. بسیاری از قبایل یا در حاشیه قرار گرفتند ، یا در اسرع وقت برای دوستی با رومیان عجله کردند ، که نشان دهنده آ ینده نگری آنها بود و به خوبی می دانستند که امپراتوری در آینده چه خواهد کرد.

 

 رومیان

بیشتر اوقات ، رومیان خود را به سفرهای تنبیهی محدود کردند.


این نیز اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که همه چیز در روابط بین رومی ها و آلمانی ها تنها بر وحشت استوار بود: آلمانی های ضعیف اراده در برابر امپراتوری می لرزیدند و تنها چند رهبر آشکارا دفع شده سعی کردند کاری انجام دهند. آلمان در طول تاریخ برای رومیان مشکل ساز بوده بود. زیرا  آلمان یک دولت واحد نبود که بتوان با آن مذاکره کرد ، بلکه پراکندگی قبایل و طوایف بود. ممکن بود کسی را مرعوب کند ، اما خبر سفرهای تنبیهی حتی به کسی نرسید.

 

برخی دائماً با وجود همه چیز به رومی ها حمله می کردند ، برخی دیگر به طور فعال با رومی ها تجارت می کردند. و از همه مهمتر ، رومیان به طور فعال رشوه دادن رهبران را تمرین می کردند ، به طوری که آنها یا بین خود می جنگیدند یا حداقل مرز را آشفته نمی کردند. برای این کار ( رشوه) ، در ایتالیا حتی کارگاههای جواهرات ویژه ای وجود داشت - "barbariakaria" ، که جواهرات را به ویژه برای هدیه به آلمانی ها می ساخت: بسیار روشن ، محصولات رنگی ، "کولی وار". خود رومی ها این  جواهرات را استفاده نمی کردند. به طور کلی ، رابطه بین امپراتوری و قبایل متفاوت و پیچیده بود.

 

 از طریق یهودیه تجارت با شرق ، از جمله هند و چین انجام می شد. در ابتدا یهودیه تحت حمایت روم بود. با این حال ، به دلیل بی ثباتی سیاسی داخلی دولت یهود ، روم مدام کنترل خود را بر این منطقه از دست می داد. در مقطعی ، رومیان به سادگی یهودیه را با گنجاندن آن در ترکیب خود تصرف کردند. یهودیان شورش کردند ، لژیونهای رومی را قتل عام کردند و شهرهای خود را آزاد کردند.

 

 رومیان

روابط با بربرها متفاوت بود ، در مقطعی Ausilaria آلمانی بخش قابل توجهی از ارتش رومیان را تشکیل می داد.


و مانند همیشه: یک امپراتوری با قدرت اقتصادی بسیار بیشتر و  پتانسیل تقریباً نامحدود ، همه شورشیان و کسانی را که با صدور "دموکراسی رومی" در قالب لژیون های 4500 نفری موافق  بودند به سادگی در هم شکست. در نهایت ، به جای معبد ، فقط دیوار ندبه باقی ماند و در همه جا مجسمه های امپراتور و "SPQR" (SPQR ، مخفف Senātus Populusque Rōmānus ، یک عبارت اختصاری نمادین است که به دولت جمهوری روم باستان اشاره دارد.)  آویزان بود. امپراتوری روم  شکسته شد ، اما مطمئناً  نه بدست آلمانی های پراکنده ، بلکه این دولت نیرومند اشکانی بود که بعداً به امپراتوری ساسانیان یا امپراتوری  ایران تبدیل شد.و این یک قدرت کاملاً متفاوت بود.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

وقتی پورشه تقلب می کند

در

آلکساندر دوبرینت، وزیر راه و ترابری آلمان اعلام کرد که در بعضی مدل‌های پورشه کاین نرم‌افزارهایی غیرقانونی نصب شده‌اند که صرفا در مرکز معاینات فنی سیستم تصفیه آلاینده‌های هوا را در موتور خودروها به کار می‌اندازد.

وزیر راه و ترابری آلمان روز پنج‌شنبه (۵ مرداد / ۲۷ ژوئیه) در برلین اعلام کرد که شرکت خودروسازی پورشه باید ۲۲ هزار خودروی مدل کاین با موتورهای دیزلی ۳ لیتری (تی‌دی‌آی) را برای برطرف کردن اشکالات به تعمیرگاه‌ها فراخواند.

آلکساندر دوبرینت همچنین تاکید کرد که مجوز تولید بعضی انواع خودروی شرکت پورشه نیز تا اطلاع بعدی از این شرکت گرفته می‌شود تا چنین مدل‌هایی وارد بازار نشوند.

دادستانی شهر اشتوتگارت آلمان در ارتباط با رسوایی تقلب در خودروهای دیزلی بیشتر به شرکت خودروسازی پورشه مظنون است. این دادستانی  دوهفته‌و‌نیم پیش تحقیقات در این باره را آغاز کرده است. شرکت خودروسازی پورشه مظنون به تقلب در سیستم‌های سنجش آلاینده خودروها و همچنین تبلیغات کاذب در باره خودروهای خود است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

شهری در آلمان که ۵ قرن است اجاره خانه در آن زیاد نشده!

در


در دنیایی که همه چیر روز به روز در حال گرانتر شدن است، در دنیایی که قیمت همه چیز از خوراک و پوشاک گرفته تا مسکن به سرعت رو به رقم های نجومی است، باورتان می شود جایی در دنیا وجود داشته باشد که ۵ قرن است قیمت اجاره خانه در آن زیاد نشده است؟ آن هم در اروپا؟ آن هم در آلمان؟! شاید فکر کنید این یک شوخی و رویا است، ولی کاملا واقعیت دارد. جایی که در منطقه ی بی نظیر باواریای آلمان قرار دارد، نام این مکان فوگری (Fuggerei) است. 

روستای فوگری در آلمان

روستای فوگری یک جای کوچک و بسیار خوش آب و هوا در کشور آلمان و قدیمی ترین مجموعه مسکونی اجتماعی جهان است. این مجموعه در شهر آوکسبورگ بایرن قرار دارد و در سال ۱۵۱۶ توسط یکی از ثروتمندان جوان به نام یاکوب فوگر ساخته شد، هدف او از ساختن این مجموعه، درست کردن جایی بود تا افراد نیازمند و کسانی که توان پولی ندارند بتوانند در آن اسکان پیدا کنند. در آن سال ها حدود ۵۲ خانه مجموعا در فوگری ساخته شد و کم کم بزرگ و بزرگ تر شد و مغازه ها و کلیساهایی هم در آن ساخته شدند و فوگری گسترش پیدا کرد.

 

روستای فوگری در آن دوران که مانند یک مجموعه بود، در شب ها قفل می شد و در نتیجه حالتی مستقل داشت. جالب است بدانید که در روستای فوگری هنوز هم سکونت می شود و عجیب تر از عجیب این که از سال ۱۵۲۰ تا به امروزه، اجاره خانه در این شهر زیاد نشده است!

 

واقعا شبیه به افسانه است ولی واقعیت دارد که زندگی در چنین جای زیبایی به چه اندازه می تواند ارزان باشد، مخصوصا وقتی در کشوری مثل آلمان باشید. قیمت اجاره ی خانه ها در آن دوران یک سکه طلای رایشنر بود که کمتر از یک یورو است و هنوز هم همان است و زیاد نشده است. علاوه بر اینکه قیمت چیزی در روستای فوگری از ۵ قرن پیش تا حالا زیاد نشده است، رسم زندگی در این منطقه درست مثل همان چیزی است که در آن دوران بود یعنی انجام دعای ربانی و نیایش ها و قبول داشتن شرایط زندگی یعنی این که همه ی افرادی که در این روستا زندگی می کنند باید مسیحی کاتولیک باشند، از افراد کم بضاعت و واقعا تهی دست باشند که حداقل به کسی بدهکار نباشند و حداقل ۲ سال هم در آوکسبورگ زندگی کرده باشند.

 


خانه های روستای فوگری به گونه ای ساخته شده اند که هر واحد آن حتی اگر در آپارتمان باشد، یک در جدا به بیرون دارد و در نتیجه شبیه به خانه های ویلایی است. خانه ها معمولا ۴۵ تا ۶۵ متر هستند و در هر خانه امکاناتی مثل آشپزخانه، اتاق خواب و اتاق نشیمن و گاهی یک اتاق دیگر است. همچنین در این خانه ها هم آب لوله کشی و هم امکاناتی مثل تلویزیون هم هست. جالب است بدانید که هنوز هم دروازه ی شهر شب ها قفل می شود.

چه کسی روستای فوگری را ساخت و به چه دلیل؟

همان طور که در بالا هم به آن اشاره ی کوتاهی شد، روستای فوگری توسط یاکوب فوگر جوان از ثروتمندان آن دوران ساخته شد. خانواده ی فوگر از ثروتمندان بودند که کار تجارت انجام می دادند، یاکوب البته از سرمایه گذاران آن دوران هم بود. او در واقع یک انسان خوب و خیر بود که از ثروتش به نفع مردم هم استفاده کرد و فوگری را در سال ۱۵۱۶ ساخت. فوگری در سال های بعد گسترش پیدا کرد و بزرگ تر شد. متاسفانه روستای فوگری در دوران جنگ جهانی دوم آسیب های زیادی دید ولی دوباره مانند قبل مرمت شد.

 


درست است که امروزه دیگر یاکوب خیرخواه زنده نیست ولی یادگار و میراثی که از او به جا مانده به همان سبک و سیاق آن دوران سرپاست. یاکوب در آن دوران صندوق خیریه ای درست کرد و در آن مقدار اولیه ی ۱۰۰۰۰ رایشنر را گذاشت، امروزه هم این صندوق مانند قبل با صداقت تمام اداره می شود.

امروزه در روستای فوگری در مجموع ۶۷ خانه، ۱۴۷ آپارتمان؛ یک کلیسا به نام کلیسای سنت مارک و یک ساختمان اداری وجود دارد.

بازدید از روستای فوگری

در حال حاضر گردشگران می توانند از این روستا از نزدیک دیدن کنند و سبک زندگی در آن جا را ببینند. شاید برایتان جالب باشد که چرا فوگر جوان این شرایط را در نظر گرفته بود، در واقع از آن جایی که او فردی مذهبی بود می خواست مطمئن شود که مردمی که در این جا زندگی می کنند شهروندان یک دستی هستند و به کلیسایی که او علاقه داشت و در آن جا ساخته بود می روند.

 


قبل از سفر به روستای فوگری بخوانید
اگر علاقه مند شده اید تا از این روستا دیدن کنید، می توانید بعد از رفتن به باواریا هم با دوچرخه، هم تراموا و هم ماشین شخصی به آن جا بروید. مسیر دسترسی آن بسیار راحت است. هزینه ی تور بازدید از این روستا در سال ۲۰۱۱، ۴ یورو بود. 

نظرات

در ادامه بخوانید...

تاریخچه ای مختصر درباره دوچرخه و دوچرخه سواری

در

 نود و پنجمین سالگرد هفته دوچرخه و دوچرخه سواری در ماه جاری است و به همین مناسبت قصد داریم تأثیر دوچرخه بر جنبه‌های گوناگون جامعه را مورد بررسی قرار دهیم. با سیارک همراه باشید.

سال جاری، دویست و یکمین سالی است که از تولید اولین مدل‌های دوچرخه می‌گذرد و از آن زمان تا کنون، دوچرخه‌ها تغییرات بسیار زیادی به خود دیده و بسیار همگانی‌تر شده‌اند. برای نمونه می‌توان به بیش از هزار جاده اختصاصی که در نقاط مختلف جهان، به منظور استفاده دوچرخه سوارها احداث شده است، اشاره کرد. البته تأثیرات استفاده از دوچرخه‌ها را نیز در جهان امروز نمی‌توان نادیده گرفت. به واسطه استفاده از دوچرخه، تلفات جانی ناشی از تصادفات جاده‌ای کمتر شده است (سالیانه پانصد نفر کمتر جان خود را از دست می‌دهند) و آلودگی هوا نیز به خاطر استفاده از دوچرخه‌ها کاهش چشمگیری داشته است. این‌ها نتایج تحقیقات و بررسی‌هایی است که توسط مرکز دوچرخه‌سواری بریتانیا منتشر شده است.

از همان ابتدای معرفی این وسیله نقلیه جدید تا کنون، دوچرخه و دوچرخه‌سواری توانسته است تأثیر چشمگیری بر زیرساخت‌های جامعه بگذارد و به گونه‌ای توانسته دید ما نسبت به جهان و سبک زندگی‌مان را دچار تحول کند. در ادامه متن قصد داریم هشت حرکت بزرگی که با استفاده از دوچرخه‌ها انجام گرفته و تغییرات چشم‌گیری در جهان به وجود آورده است را بررسی کنیم.

انقلابی در استفاده جمعی از دوچرخه‌ها

در سال 2010 بود که طرحی تحت عنوان استفاده جمعی از دوچرخه‌ها در لندن اجرا شد. طرحی که با استقبال بسیار خوبی از سمت مردم مواجه شد و تنها ظرف مدت یک ماه، چیزی حدود یک میلیون جابه‌جایی به وسیله این دوچرخه‌ها به ثبت رسید. اما این طرح استفاده جمعی از دوچرخه‌ها، ابداع انگلیسی‌ها نبود و در حقیقت ایده اصلی این کار مربوط به یک فرد هلندی بود. ایده‌ای که در سال 1965 توسط لود اسشیمل پِنیک طراحی و پیاده‌سازی شد و با نام «دوچرخه سفید» در میان مردم شناخته می‌شد. ایده اصلی این کار در حقیقت ریشه از جنبش آنارشیستیِ  رایج در آن زمان می‌گرفت که توسط گروهکی به نام «پِرُو» مطرح شده بود و لود اسشیمل قصد داشت با این حرکت جدید خود، گونه‌ای جدید از زندگی را به همگان معرفی کرده و آن‌ها را به پیش گرفتن این سبک از زندگی تشویق کند. در آن سال پنجاه دوچرخه سفید رنگ، در نقاط مختلف آمستردام قرار داده شد که هیچ قفل و بستی به آن‌ها متصل نبود و همگان در استفاده از آن کاملاً آزاد بودند.

البته مشکلی که در خصوص این طرح وجود داشت این بود که پلیس آمستردام آن را به گونه‌ای رفتاری مجرمانه تلقی کرده و به سرعت تمامی دوچرخه‌ها را از سطح شهر جمع‌آوری کرد. گروهک پِرُوُ نیز در واکنش به این حرکت پلیس روی دوچرخه‌ها قفل قرار داد و روی بدنه هریک نیز کدی حک کرد، با این وجود، ادامه طرح با شکست مواجه شد. اهمیت این ایده خلاقانه در آمستردام اما به این خاطر است که تمامی طرح‌های حال حاضر استفاده جمعی و به اشتراک‌گذاری دوچرخه‌ها در سطح شهر‌های مختلف جهان، از همان طرح دوچرخه سفید آمستردام ایده گرفته‌اند. در حال حاضر چیزی حدود هزار شهر مختلف در سراسر نقاط جهان از این گونه طرح‌ها بهره می‌گیرند.

دوچرخه سواری و ارتباط آن با حقوق زنان

دهه آخر قرن نوزدهم میلادی به عنوان عصر طلایی دوچرخه‌ها شناخته می‌شود و زمانی است که استفاده از دوچرخه، صرف نظر از جنسیت، میان زنان و مردان به یک اندازه محبوب شد و همگان به استفاده از آن روی آوردند. طی همان سالیان بود که اولین مدل‌های ایمن‌تر از دوچرخه‌ها وارد بازار شدند که چرخ‌های یک اندازه داشتند و سیستم جدید زنجیر چرخ نیز بر روی آن ها به کار گرفته شده بود. این اتفاق مصادف با جنبش‌های فمینیستی‌ای (برابری زنان و مردان) شد که در آن سالیان به اوج خود رسیده بودند و این دو عامل به کمک یکدیگر باعث شدند به مرور استفاده زنان نیز از دوچرخه افزایش پیدا کند. تنها مشکل پوشش زنان دوره ویکتوریایی انگلیس بود که به هیچ عنوان برای دوچرخه‌سواری مناسب نبود و به همین خاطر در سال 1881 مؤسسه‌ای برای ایجاد تغییراتی در پوشش زنان انگلیسی به وجود آمد و در نتیجه فعالیت‌های آن‌ها بسیاری از لباس‌های دست و پا گیر و کفش‌های پاشنه‌بلند جای خود را به لباس‌های راحت‌تر و امروزی‌تر دادند. البته در آن سال‌ها کسانی هم بودند که با این تغییرات مخالف بودند و به عقاید گذشته خود پایبند، با این وجود، در سال 1893 بود که تسی رینولدز با پوشیدن پیراهن و کت و شلواری به خصوص، فاصله میان دو شهر برایتون و لندن را رکاب زد و بدل به نخستین زنی شد که تا کنون چنین اقدامی انجام داده است و با این حرکت خود توانست جنبش‌های آن سال‌ها را وارد مرحله جدیدی کند.

استفاده از دوچرخه برای مبارزه با فقر و کمک به نیازمندان

در سال 2004 و پس از طوفان‌های دریایی سهمگینی که مردم نقاط بسیاری را بی‌خانمان و بی سرپناه کرد بود، مؤسسه خیریه‌ای تشکیل شد که هدف آن کمک به مردم فقیری که بیشتر در قاره آفریقا، آمریکای جنوبی و نواحی جنوب شرقی آسیا سکونت داشتند بود. در حقیقت فعالیتی که این مؤسسه خیریه اقدام به پیاده سازی آن در این نقاط کرد، این بودکه دوچرخه‌ای که دقیقاً از طراحی فنی و ظاهری مشابهی با دوچرخه 95 یورویی بوفالو برخوردار بود را در دسترس کودکان این مناطق گذاشت که به وسیله آن قادر بودند راه طولانی میان مدرسه و خانه خود را با دوچرخه بروند و بازگردند. از زمان تأسیس این مؤسسه تا کنون نزدیک به 126104 دانش آموز با استفاده از دوچرخه قادر بودند به تحصیل خود ادامه داده و مسیر طولانی مانع پیشرفت درسی آن‌ها و ترک تحصیلشان نشده است. بنا به تخمین مسئولان مؤسسه، هر دوچرخه‌ای که در اختیار این کودکان قرار می‌دهند به طور میانگین بر زندگی پنج نفر تأثیر مثبت گذاشته و شرایطشان را بهبود می‌بخشد.

الک سیمن، مدیرمسئول این مؤسسه خیریه در انگلستان است و در مصاحبه‌ای عنوان کرد: «دوچرخه مدلِ بوفالو در میان سایر دوچرخه‌ها همانند فورد در میان خودروها است. این دوچرخه از طراحی بسیار ساده‌ای برخوردار است و وسایل یدکی آن نیز به سادگی قابل دسترس هستند و اگر مشکلی برای هریک از دوچرخه‌ها پیش بیاید، برای تعمیر آن به هزینه چندانی نیاز نخواهد بود.»

گردان‌های نظامی دوچرخه سوار مورد استفاده در جنگ‌ها

از اوایل دهه هشتاد میلادی بود که ارتش بریتانیا برای عملیات‌های ارتباطی و اکتشافی خود اقدام به استفاده از گروه‌های نظامی دوچرخه‌سوار کرد. دلیل جایگزینی دوچرخه با اسب این بود که دوچرخه وزن کمتری داشت و به مراتب صدای کمتری تولید کرده و توجه چندانی به خود جلب نمی‌کرد. با آغاز جنگ جهانی دوم، چیزی حدود چهارده گردان دوچرخه سوار در ارتش بریتانیا خدمت می‌کردند و_ از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شدند. در سال 1915 نیز بخش مجزایی برای رسیدگی به این دوچرخه‌سواران و استخدام نیرو‌های جدید در ارتش به وجود آمد.

علاوه بر استفاده از این گردان‌ها در خاک بریتانیا، مأموریت‌های خارجی‌ای نیز برای آنها در نظر گرفته شد که حمله دلیرانه یکی از این گردان‌های دوچرخه‌سوار به واگن‌های حامل مهمات آلمان‌ها از جمله این مأموریت‌ها بود. تنها بریتانای نبود که در زمان جنگ از گردان‌های دوچرخه‌سوار بهره می‌گرفت و ژاپن نیز در سال 1937 و پیش از کوران جنگ جهانی دوم، طی حمله‌ای همه جانبه به چین، از پنجاه هزار دوچرخه سوار در ارتش خود استفاده کرد. در طول دوران جنگ جهانی دوم نیز پیاده نظام ارتش لهستان، تعداد زیادی از این دوچرخه‌سوارها را برای گشت زنی به کار گرفت. در جنگ میان آمریکا و ویتنام نیز، دوچرخه‌های به خصوصی طراحی شده بود که قابلیت حمل بار تا وزن دویست کیلوگرم را داشتند و به منظور جابه‌جایی مخفیانه مهمات مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

ای تی: افسانه مدرن

بدون شک هیچ فیلمی در دنیای سینما به اندازه «ای تی» نتوانسته است این اشتیاق را در کودکان به وجود آورد که سوار دوچرخه خود شده و بیرون بروند. اواخر دهه هشتاد میلادی (1980)، اشتیاق دوچرخه سواری با مدل‌های بی اِم اکس، در میان جوانان و نوجوانان به اوج خود رسیده بود و استیون اسپیلبرگ در فیلم خود در صحنه‌ای از این اشتیاق کمال استفاده را برد؛ صحنه‌ای که در آن الیوت، ای تی و دوستانش تحت تعقیب پلیس قرار گرفته و همگی سوار بر دوچرخه‌های بی اِم اکس ساخت ژاپن در حال فرار هستند.

یکی از دستیاران استیون اسپیلبرگ برای سفارش دادن چهل دوچرخه مدل بی اِم اکس با شرکت ژاپنی سازنده آن تماس گرفت و شخصی که تلفن را جواب داد، به خیال این که دستش انداخته باشند، تلفن را قطع کرد و در نهایت با پیگیری دستیار اسپیلبرگ ماجرا ختم به خیر شد و قراردادی برای خرید دوچرخه میان آن‌ها بسته شد. از آن زمان به بعد بود که نام این شرکت ژاپنی (کواهارا) بیشتر بر سر زبان‌ها افتاد و استودیوهای بزرگ فیلمسازی آمریکایی با آن‌ها قرارداد بستند. یکی از اقدامات جالب این شرکت ژاپنی طی سالیان بعد، طراحی و ساخت دوچرخه‌هایی بود که الهام گرفته از فیلمِ «ای تی» بودند.

پیشرفت و تکامل جاده‌ها و راه‌های ارتباطی

بسیاری بر این باوراند که جاده‌های صاف و هموار امروزی، حضورشان را مدیون پیشرفت صنعت خودروسازی هستند و این در حالی است که در حقیقت افزایش محبوبیت و استفاده از دوچرخه‌ها در اواخر قرن نوزدهم میلادی بود که ایده ساخت این گونه جاده‌ها را به ذهن انسان متبادر کرد. در بریتانیا، به واسطه احداث خطوط راه‌آهن، عملاً تجارت از هر راه دیگری متوقف شده و همین مسئله باعث شده بود به راه‌های عبور و مرور دیگر رسیدگی چندانی نشده و وضعیت چندان خوبی نداشته باشند. به مرور زمان اما و با گسترش استفاده از دوچرخه‌ها، به خصوص در میان قشر کارگر جامعه، بسیاری از شهرها به مناطق روستایی و حومه شهرها مهاجرت کردند. کسانی که مهاجرت کرده بودند برای رفت و آمد به شهر و پیمودن مسیرهای طولانی از دوچرخه استفاده می‌کردند و همین مسئله باعث شد تا سازمانی رسمی برای رسیدگی به جاده‌هایی که توسط این افراد مورد استفاده قرار می‌گرفت تأسیس شود. وظیفه این اُرگان تقویت و بازسازی زیرساخت‌های جاده‌ها و فراهم آوردن شرایطی مساعد برای عبور و مرور دوچرخه‌ها بود. بخش اعظم جاده‌هایی که در حال حاضر در قسمت‌های مختلف بریتانیای آن زمان، به منظور عبور و مرور خودروها استفاده می‌شود، در حقیقت و در ابتدا به منظور استفاده دوچرخه‌ها مورد بهره برداری قرار گرفته بود. البته از سال 1950 میلادی و با معرفی مدل‌های جدید خودروها، این غول‌های آهنی بودند که بدل به سلطان بی رقیب جاده‌ها شدند و تنها طی چند ساله اخیر بوده است که به واسطه مشکلاتی که آلودگی هوا متوجه سلامت انسان کرده است، بسیاری از شهرها و کشورهای دنیا، برنامه‌هایی برای استفاده شهروندان و مردمشان از دوچرخه پیاده کرده و آن‌ها را به این کار تشویق می‌کنند.

قدرت پرواز

در نقاط مختلف دنیا، بسیاری از مردم برادران رایت، اُرویل و ویلبر را که از نخستین کسانی بودند که گام در عرصه هوانوردی گذاشتند، به خوبی می‌شناسند. نکته جالب این است که این دو برادر پیش از ورود به این عرصه سر و کارشان با دوچرخه‌ها بود. در سال 1892 بود که این دو برادر کسب و کار پر رونقی در تعمیر، فروش و اجاره دوچرخه برای خود راه انداخته و از این طریق کسب درآمد می‌کردند. ویلبر رایت، شخصی بود که بیشتر به سفرهای دور و دراز به خارج از شهر علاقه داشت و این درحالی بود که به نظر می‌رسید اُرویل بیشتر به سرعت علاقه نشان می‌دهد و بیشتر دوست داشت در مسابقات شکرت کند تا به سفرهای دور و دراز برود. به هر صورت هر دو به گونه‌ای به دوچرخه و دوچرخه‌سواری علاقه‌مند بودند و همین علاقه و درآمد حاصل از چند سال فعالیت‌شان بود که درنهایت سرمایه لازم برای ابتکار جدیدشان و ساخت هواپیماهای اولیه شان شد.

نکته جالب توجه در خصوص ابتکار این دو برادر، استفاده از برخی از قطعات یدکی دوچرخه ها در ساخت و طراحی مدل‌های اولیه هواپیماهایشان بود. برای نمونه در سال 1901 یک مدل دوچرخه که در آن زمان در اختیار داشتند را به طور کامل باز کرده و تحقیقات جامعی برای استفاده از این قطعات در هواپیمای خود انجام دادند. در آن زمان این دو برادر شش مغازه بزرگ مخصوص تعمیر دوچرخه در اختیار داشتند و در یکی از این مغازه‌ها شروع به ساخت هواپیمای اولیه خود کرده و به زودی متوجه شباهت‌هایی که هواپیما باید با دوچرخه داشته باشد، شدند. برای نمونه هواپیمای آن‌ها می‌بایست همانند دوچرخه از قطعات سبکی در ساختش استفاده شود و نیز مانند دوچرخه باید به گونه‌ای طراحی شود که تعادل آن در زمان حرکت کاملاً حفظ شود. در آن زمان البته اوتو لیلنتال آلمانی و نیز گلن کرتیس آمریکایی هم که هر دو از طرفداران پر و پا قرص دوچرخه‌ها بودند، فعالیت‌هایی در خصوص ساخت هواپیما انجام دادند و البته نامشان همانند برادران رایت بر سر زبان‌ها نیفتاد.

حمل سفارش‌ها با استفاده از دو چرخه

ایده استفاده از دوچرخه برای جابه‌جایی محصولات مختلف چیز تازه‌ای نبود و تقریباً به محض وارد شدن دوچرخه‌های پدالی در بازار (از اوایل سال 1860)، بسیاری برای فرستادن بسته‌ها و دیگر محصولات خود از دوچرخه‌های جدید استفاده می‌کردند. در کوران جنگ جهانی دوم، دیدن کودکانی که به نظر هنوز بقدری بزرگ نشده بودند که توان خدمت در ارتش را داشته باشند، در حالی که با دوچرخه‌های خود پیام‌های مهمی را در میان حملات سهمگین هوایی به مقصد می‌رساندند، چیز عجیبی نبود. از سال 1980 به بعد بود که دیدن پیک‌های دوچرخه سوار در لندن، تبدیل به منظره‌ای کاملاً عادی شده بود و هنوز که هنوزه این پیک‌ها در شهر فعالیت می‌کنند و حامل هر چیزی می‌توانند باشند؛ از اسناد و مدارک کاغذی گرفته تا نمونه‌های خون و... . البته با شروع قرن بیست و یکم دیگر کار این  گونه پیک‌ها به طور تقریباً انحصاری به حمل سفارش‌های مربوط به خوراک و غذا تعلق گرفته است و شرکتی بسیار بزرگ از سال 2013 فعالیت خود را در این زمینه آغاز کرده و با رستوران‌های بسیاری قرارداد بسته است. نام این شرکت دلیورو (Deliveroo) است.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهنمای خرید دوچرخه 

مزایای دوچرخه سواری 

تاریخچه دوچرخه 

نظرات

در ادامه بخوانید...

20 عکس تکان دهنده از اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن

در
20 عکس تکان دهنده از اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن بلافاصله پس از آزادسازی
قبل از آزادسازی اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن در آوریل 1945 ، نازی ها 50،000 نفر را در آنجا کشته بودند. عکس "گور دسته جمعی شماره 3" را نشان می دهد. مردی که در میان اجساد بی شماری ایستاده است ، دکتر اردوگاه فریتز کلین است که به دلیل نقش خود در قتل عام ها در دسامبر سال 1945 به دار آویخته شد. وظیفه کلین این بود که تصمیم بگیرد کدام یک از زندانیان هنوز برای زندگی و کار مناسب هستند. 

20 عکس تکان دهنده از اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن بلافاصله پس از آزادسازی

برای دیدن عکس ها به اعصاب پولادین احتیاج دارید.

زندانیان تازه آزاد شده در صف غذا هستند
زندانیان تازه آزاد شده در صف غذا هستند.
 
هنگامی که سربازان انگلیس اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن را در بهار سال 1945 آزاد کردند ، آنها برای وحشتی که می دیدند ، آماده نبودند. این عکس های تکان دهنده از زندانیان جنگ در اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن، توسط عکاس مجله LIFE جورج رودگر در آوریل همان سال گرفته شده است. این عکاس لشکر یازدهم انگلیس را همراهی میکرد و اولین کسی بود که پس از ترک نازی های آلمانی وارد اردوگاه کار اجباری شد.
 

<div>یک پسر آلمانی در جاده ای پیاده روی می کند که اجساد زندانیانی را که از گرسنگی درگذشته اند ، روی زمین افتاده اند
یک پسر آلمانی در جاده ای پیاده روی می کند که اجساد زندانیانی را که از گرسنگی درگذشته اند ، روی زمین افتاده اند.
یک پزشک بریتانیایی زندانیان زن را با DDT معالجه می کند
یک پزشک بریتانیایی زندانیان زن را با DDT معالجه می کند.
 
زندانیان زن در اردوگاه کار اجباری تازه آزاد شده برگن - بلزن
زندانیان زن در اردوگاه کار اجباری تازه آزاد شده برگن - بلزن.
در تابستان سال 1941 ، حدود 20 هزار زندانی از اتحاد جماهیر شوروی وارد اردوگاه برگن - بلزن شدند که از این تعداد اندکی بیش از دو هزار نفر در بهار زنده ماندند - 18 هزار نفر در اثر بیماری های مختلف ، سرما و گرسنگی جان خود را از دست دادند. در سال 1945 ، تعداد بسیار بیشتری از مردم در اردوگاه حضور داشتند تاآنها را بتوانند اسکان دهند و به همین دلیل بیماری همه گیر تیفوس آغاز شد. این بیماری هزاران نفر را از بین برد ، از جمله آنا فرانک و خواهرش مارگوت و نویسنده چک جوزف Čapek.
زندانیان زن بر روی انبوهی از زباله نشسته اند که منتظر غذا هستند
زندانیان زن بر روی انبوهی از زباله نشسته اند که منتظر غذا هستند.
پرتره ماگدالنا کسال ، 25 ساله ، به عنوان خادم SS کار می کرد
پرتره ماگدالنا کسال ، 25 ساله ، به عنوان خادم SS کار می کرد.

<div>نگهبان آلمانی مجبور شد اجساد زندانیان کشته شده را به قبر مشترک اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن ببرد
نگهبان آلمانی مجبور شد اجساد زندانیان کشته شده را به قبر مشترک اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن ببرد.
در کل ، بیش از 50 هزار زندانی در اردوگاه برگن - بلزن جان خود را از دست دادند. در این اردوگاه اتاق گاز وجود نداشت ؛ مردم از شرایط سخت می مردند. فقط چند ماه قبل از آزادی ، تعداد زیادی درگذشتند. به دلیل همه گیر شدن حصبه ، هیچ کس شروع به دفاع از حفاظت از اردوگاه نکرد و داوطلبانه تسلیم متحدین شد.

<div>زندانیان ضعیف و در حال مرگ پس از آزادسازی اردوگاه در پشت تپه های اردوگاه برگن - بلزن
زندانیان ضعیف و در حال مرگ پس از آزادسازی اردوگاه در پشت تپه های اردوگاه برگن - بلزن
 
سربازان اس اس اس یک سرباز دیگر را حمل می کنند که بخاطر وفور اجساد بیهوش
سربازان اس اس اس یک سرباز دیگر را حمل می کنند که بخاطر وفور اجساد بیهوش  شده بود ، و به یک قبر مشترک منتقل شده بود.
 
در 15 آوریل 1945 ، لشکر یازدهم نیروهای مسلح انگلیس وارد اردوگاه شد و حمل زندانیان به شهرکها آغاز شد. در دو هفته پس از آزادی ، 9000 نفر دیگر جان خود را از دست دادند و نتوانستند از جراحات و آسیب های سلامتی خود بهبود یابند. در پایان ماه مه ، 4000 نفر دیگر جان باختند.
سربازان زن اس اس اس زندانیان متوفی را به یک قبر مشترک حمل می کنند
سربازان زن اس اس اس زندانیان متوفی را به یک قبر مشترک حمل می کنند.  آنها توسط سربازان لشکر انگلیس تحت نظر هستند.
 
اجساد در زمین اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن قرار دارد
اجساد در زمین اردوگاه کار اجباری برگن - بلزن قرار دارد.

<div>زنان آزاد شده در حال آماده سازی برای درمان DDT ​​هستند که باید به آنها در خلاص شدن از شر انگل ها کمک کند
زنان آزاد شده در حال آماده سازی برای درمان DDT ​​هستند که باید به آنها در خلاص شدن از شر انگل ها کمک کند.
زندانیان مرده و در حال مرگ در اردوگاه کار اجباری تازه آزاد شده برگن - بلزن
زندانیان مرده و در حال مرگ در اردوگاه کار اجباری تازه آزاد شده برگن - بلزن.
بعد از آزادسازی اردوگاه کار اجباری ، زندانی شد، در امنیت اس اس اس شناخته شده بود ، به دلیل ظلم و ستم خود مشهور بود.
سربازان انگلیسی ، نگهبانان اردوگاه کار اجباری ، زن و مرد ، مجبور به حمل زندانیان مرده شدند.
پزشکان انگلیس زنان را با DDT به دقت معالجه می کنند
پزشکان انگلیس زنان را با DDT به دقت معالجه می کنند.
زندانیان تازه آزاد شده در صف غذا هستند
زندانیان تازه آزاد شده در صف غذا هستند.
نگهبانان اردوگاه کار اجباری مجبور به بارگیری کامیون های پر از اجساد هستند
نگهبانان اردوگاه کار اجباری مجبور به بارگیری کامیون های پر از اجساد هستند.
جسدی که در اردوگاه تازه آزاد شده برگن-بلزن روی زمین دراز کشیده است
جسدی که در اردوگاه تازه آزاد شده برگن - بلزن روی زمین دراز کشیده است.
 
متأسفانه ، این لحظات از تاریخ را می توان تاریک ترین صفحات تاریخ و شرمساری انسانیت و نامید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا در جنگ جهانی دوم، آلمان دو بار قرارداد تسلیم را امضا کرد

در

جنگ جهانی دوم

در 7 مه 1945 ، آلمان بدون قید و شرط تسلیم متفقین شد. تسلیم رسما در ریمز فرانسه امضا شد. پایان چنین مدت انتظار طولانی ، برای آن جنگ وحشتناک و خونین ، که چنین زخم های عمیقی بر قلب و سرنوشت بسیاری از مردم به جا گذاشت. این سقوط نهایی رایش سوم بود. پس از آن در تاریخ 9 ماه مه در برلین چه اتفاقی افتاد؟ چرا آلمان مجبور شد تقریبا دو بار کاپیتولاسیون کند؟(کاپیتولاسیون در لغت به معنای سازش و تسلیم است)

 

جنگ جهانی دوم

امسال 75 سالگرد از پایان  وحشتناک ترین و مخرب ترین جنگ در قرن بیستم می گذرد. طبق آمار رسمی ، در جنگ جهانی دوم حدود 70 میلیون نفر جان خود را از دست داده است. دولت آلمان در این جنگ مجبور شد دو بار تسلیم شود. این اتفاق به دلیل ایدئولوژی های متناقض ، نزاع  بین اتحاد جماهیر شوروی و متحدان آن رخ داد. متأسفانه جنگ جهانی اول اخیر چنین میراثی را به جا گذاشت.

 

جنگ جهانی دوم
استالین از امضای عمل تسلیم آلمان در ریمز  فرانسه عصبانی شد.

شکست آلمان نازی از آغاز سال 1944 کاملاً آشکار بود. اتحاد جماهیر شوروی ، ایالات متحده ، فرانسه و انگلیس به نیروها پیوستند تا این رویداد مورد انتظار طولانی را نزدیک کنند. هنگامی که آدولف هیتلر در 30 آوریل 1945 خودکشی کرد ، از قبل برای همه مشخص بود که زمان دیکتاتوری خونین رایش سوم به پایان رسیده است. فقط اکنون مشخص نبود که چگونه ارتش و دولت امضای تسلیم را برگزار می کنند.

هیتلر، دریاسالار  و یک نازی سرسخت کارل دنیتز را به عنوان جانشین خود در صورت مرگ منصوب کرد. در واقع و در حقیقت ، دنیتز نه مدیریت آلمان جدید ، بلکه سازمان انحلال آن را به ارث برد.

دریادار به زودی به رئیس ستاد عملیاتی فرماندهی عالی نیروهای مسلح ، آلفرد جودل دستور داد كه در مورد تسلیم همه سربازان آلمانی با ژنرال  آیزنهاور موافقت كند.

 

جنگ جهانی دوم
اولین امضا در 8 ماه مه در ریمز فرانسه انجام شد.

 

 

در همان زمان ، دنیتز ابراز امیدواری کرد که مذاکرات زمان لازم برای او را به دست آورد تا هرچه بیشتر شهروندان و سربازان آلمانی از مسیر ارتش پیشروی اتحاد جماهیر شوروی خارج شوند. دریادار حیله گر همچنین امیدوار بود که ایالات متحده ، انگلیس و فرانسه را متقاعد کند که با اتحاد جماهیر شوروی مخالفت کنند تا آلمان بتواند جنگ خود را در این جبهه ادامه دهد.

 

جنگ جهانی دوم
خوشحالی نیویورکی ها از تسلیم آلمان در جنگ جهانی دوم


اما آیزنهاور همه این ترفندها را دید و اصرار داشت كه جودل سند تسلیم را بدون هیچ گونه مذاكره ای امضا كند. در 7 مه 1945 ، "قانون تسلیم نظامی" بدون قید و شرط و توافق بر سر آتش بس کامل امضا شد که از 8 مه در 23 ساعت و یک دقیقه CET به اجرا در آمد.

 

جنگ جهانی دوم
جوزف استالین خواستار عقد قرارداد از طرف آلمان توسط فیلد مارشال ویلهلم کیتل بود.

 

وقتی جوزف استالین فهمید که آلمان تسلیم بی قید و شرط در ریمز فرانسه قرارداد تسلیم را امضا کرده است ،عصبانی شد. از این گذشته ، اتحاد جماهیر شوروی میلیون ها جان سربازان و شهروندان عادی را در این جنگ قربانی کرده بود. این بدان معنا بود که عقد قرارداد قرار بود توسط یک رهبر نظامی اتحاد جماهیر شوروی با بالاترین رتبه انجام شود و امضا کنندگان فقط به حضور رسمی یک افسر شوروی محدود می شدند.

استالین نسبت به مکان امضای عقد قرارداد هم اعتراض کرد. استالین معتقد بود كه چنین سندی باید فقط در برلین امضا شود. از این گذشته ، برلین بود که پایتخت رایش سوم بود ، به این معنی که در آنجاست که تسلیم بی قید و شرط آن باید رسمی شود.

 

جنگ جهانی دوم
دریاسالار دنیتز امیدوار بود که متفقین را در آغوش بگیرد و به جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی ادامه دهد.

دریاسالار دنیتز امیدوار بود که متفقین را در آغوش بگیرد و به جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی ادامه دهد.


اعتراض قاطع جوزف استالین برای متفقین این بود كه آلفرد جودل ارشدترین مقام نظامی آلمان نبود. از این گذشته ، همه به یاد داشتند که چگونه امضای مشابه آتش بس که به جنگ جهانی اول پایان داد ، به کاشت بذر جنگ جهانی دوم کمک کرد.

سپس در سال 1918 ، هنگامی که امپراتوری آلمان در آستانه شکست بود ، فروپاشید و یک جمهوری پارلمانی جایگزین آن شد. وزیر امور خارجه جدید ، ماتیاس ارزبرگر ، آتش بس را در کامپن منعقد کرده بود که در آن نیز آلمان نیز بدون قید و شرط تسلیم شد، زیر پا گذاشت.

 

استالین متقاعد شده بود که امضای عمل تسلیم توسط چنین مقام رسمی مانند آلفرد جودل ، با دستورالعمل رئیس غیرنظامی دولت ، می تواند در آینده یاعث شود تا داستان جدیدی ایجاد شود که ارتش آلمان دوباره از پشت خنجر بزند. استالین بسیار نگران بود كه در این صورت ، آلمان دوباره می تواند در آینده پافشاری كند كه تسلیم غیرقانونی است. استالین خواستار آن شد که این سند شخصاً به وسیله فرمانده کل نیروهای مسلح آلمان ، فیلد مارشال ویلهلم کیتل ، امضا شود.

جنگ جهانی دوم
ویلهلم کیتل توافق تسلیم را در روز 8 مه 1945 ، در شهر کارلهرست ، حومه شهر برلین امضا کرد.

 

متفقین با استالین موافقت کردند و هیأت سازماندهی مجدد شد. روز بعد ، 8 مه 1945 ، کیتل به کارلهرست ، حومه شهر برلین رفت تا این سند را در حضور مارشال جورجی ژوکوف و یک هیئت کوچک متفقین امضا کند. مارشال میدانی آلمان در مورد قرار دادن یک نکته ناچیز در سخنان خود اصرار داشت: تأمین مدت زمان سپری حداقل 12 ساعت به نیروهای خود. ظاهراً این امر برای اطمینان از دریافت دستور آتش بس ضروری است تا برای ادامه خصومت ها با هیچ تحریمی مواجه نشوند.


مارشال ژوکوف از دادن این بند در قرارداد خودداری کرد و فقط یک قول شفاهی داد. در نتیجه همه این اتفاقات ، تأخیر در اجرای رسمی قرارداد به وجود آمد .در مطبوعات شوروی هیچ کلمه ای درباره تسلیم آلمان، که در ریمز امضا شده بود، گفته نشد. بعید است بدانیم چه چیزی استالین را راهنمایی می کند ، اما الزامات وی برای این روند کاملاً منطقی بود . اما هنوز هم در اروپا روز پیروزی را 8 ماه مه ، روز آتش بس رسمی و در 9 ماه مه در سرتاسر قلمرو  شوروی سابق جشن می گیرند.

 

در مورد جنگ جهانی دوم چیزهای زیادی شناخته شده است ، اما هنوز هم درس های بیشتری برای آموختن وجود دارد ، یا برعکس،  شاید برای همیشه یک راز در تاریخ باقی خواهد ماند. 
مقاله را دوست دارید؟ با گذاشتن نظر از ما پشتیبانی کنید.

نظرات

در ادامه بخوانید...