خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش اول

در

کسی نمی‌تواند منکر این موضوع شود که انسان‌های خطرناکی درمیان ما وجود دارند و مانند سایرین کنار ما زندگی می‌کنند. زمانی که نگاهی به صفحه حوادث روزنامه‌ای می‌اندازیم و یا مطلبی مربوط به جنایتی که به تازگی رخ داده است را در اینترنت مشاهده می‌کنیم بیشتر به این موضوع فکر می‌کنیم. نویسنده این مقاله براین باور است که چیزی تحت عنوان انسانی که ذاتاً بد و خبیث باشد وجود ندارد. به باور او همه انسان‌ها از درون خوب هستند و خوبی را می‌ستایند، حتی اگر این موضوع را نشان ندهند. بسیاری از انسان‌ها به خاطر حادثه‌هایی ناگوار و دلخراش کنترل خود را از دست می‌دهند و بسیاری دیگر نیز مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و نتیجه این رفتارها، تغییراتی است که درآنها بوجود می‌آید. مواد مخدر یکی از علل اصلی پدیده‌ای است که در حال حاضر از آن با نام «انسان‌های خطرناک» یاد می‌کنیم.

گذشته از اینکه دلیل جنایت و خطرناک شدن انسان چه باشد (طبیعت یا شیوه‌ای که بزرگ شده‌اند) و اینکه چه مسائلی سبب شده است که یک شخص بخصوص رو به رفتاری جنایت‌کارانه بیاورد، باید در برخورد و قضاوت اینگونه افراد عادلانه برخورد کنیم. گاهی اوقات همه‌چیز به قدری سریع اتفاق می‌افتد که فرصتی حتی برای فکر کردن باقی نمی‌گذارد: کسی رفتار ناشایستی انجام می‌دهد، بازداشت می‌شود، با هیئت منصفه و دادگاه مواجه می‌شود و مجبور می‌شود باقی عمر خودرا پشت میله‌های زندان سپری کند، و یا حتی بدتر از آن، محکوم به مرگ می‌شود. گاهی هیچ توضیح منطقی‌ای برای یک جنایت یافت نمی‌شود و حتی فکر کردن به اینکه یک قاتل بی‌رحم می‌تواند در محله‌ای که درآن ساکن هستید، وجود داشته باشد، ترسناک است. ممکن است درراه رفتن به مغازه یا زمانی که کودک خود را به مدرسه می‌برید، بدون اینکه متوجه باشید، از کنار یکی از این افراد عبور کرده باشید.

برای شما لیستی تهیه کرده‌ایم از جنایت‌کارانی که خوشبختانه دستگیر شده‌اند و به نظر بسیاری خطرناک‌ترین جنایت‌کارانی‌اند که تاکنون شناخته شده‌اند. جنایتی که این افراد مرتکب شده‌اند، عده زیادی را به زحمت انداخته و ارگان‌های قانونی بسیاری برای رسیدگی به این جرائم ترتیب داده شده است. با سیارک همراه باشید تا به طور جزئی‌تر نگاهی به جرائم این افراد بیندازیم.

دوایت یورک Dwight York

دوایت یورک یکی از آن کسانی است که میان بدترین انسان‌ها، بدترین است. دوایت با نام مالاچی زد نیز شناخته می‌شود. او هدایت یکی از سازمان‌های قاچاق کودکان را در ایالات متحده آمریکا به عهده داشته است. او افراد زیادی را به کار گرفته بود و به وسیله آنها کودکان بسیاری را از نقاطی به نقاط دیگر می‌برد، تنها به این منظور که آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده و بدان‌ها تجاوز کند. این پرونده مربوط به یک شیطان واقعی است. او حتی به فرزندان افراد خودش نیز رحم نداشت؛ افرادی که برخی از آنها (باوجود رفتاری که دوایت با آنها کرده بود) هنوز به او ایمان داشتند و می‌گفتند دوایت از این کارها هدفی بزرگ درسر می‌پروراند و با اینگونه کارها است که می‌توان به یک پایان قطعی نزدیک‌تر شد. بسیاری البته با فکر کردن به اینکه با آزار کودکان بی‌گناه می‌توان به هدفی بزرگ دست یافت، منزجر می‌شوند و تنها به حقارت و خشونت کسانی که این گونه کارها را می‌کنند فکر می‌کنند. اینگونه کارها است که پاکی و پاکیزگی کودکان را از آنها گرفته و درنهایت سبب می‌شود تا آخر عمرشان دچار اختلالات روانی بشوند. این هیولا محکوم به تحمل حبس انفرادی برای مدت 135 سال شد.

سامانتا لوثویت ملقب به «بیوه سفید» Samantha Lewthwaite

سامانتا لوثویت که با لقب «بیوه سفید» نیز شناخته می‌شود خطرناک‌ترین مجرم زنی است که تحت تعقیب پلیس قرار دارد. سامانتا به عنوان یکی از مظنونین مهم و اصلی حملات و فعالیت‌های تروریستی در نیمکره غربی کره زمین نیز شناخته می‌شود. همسر سابق سامانتا، جرامین لیندسی بوده است که او نیز مسئول بمب‌گذاری 7/7 لندن است. به نظر می‌رسد سامانتا تاکنون در قتل چیزی حدود چهارصد انسان دست داشته است. بنا به گزارش‌های پلیس این مجرم خطرناک تاکنون در حملات تروریستی بسیاری نقش داشته است: حمله به نوشگاهی در مومباسا، چند حمله بوسیله نارنجک به کلیساهای اهل مسیحیت و نیز حمله به مرکز خرید Westgate در سال 2014 از قبیل این حملات تروریستی‌ای هستند که به نظر می‌رسد سامانتا در پیشبرد فعالیت‌های مربوط به آنها دست داشته است. او عضو یک گروه تندروی شبه نظامی اسلامی در سومالی بود، نام این گروه الشباب است. در سال 2014 خبری از رسانه‌ای روسی زبان منتشر شد مبنی براینکه سامانتا در یک تیراندازی کشته شده است. خبری که بعداً مشخص شد منبع موثقی نداشته است و از سوی سازمان‌های رسمی مورد تأیید قرار نگرفت (به دلیل نبود شواهد).

رابرت ویلیام فیشر Robert William Fisher

رابرت که مأمور ویژه سابق نیروی دریایی است در لیست ده نفره خطرناک‌ترین افراد تحت تعقیب اف بی آی قرار دارد. برای مدت پانزده سال است که نام او در این لیست قرار گرفته است. جرمی که سبب این اتفاق شده است، اتهامی است که به او وارد شده، مبنی بر کشتن افراد خانواده‌اش و سپس منفجر کردن خانه. دهم آپریل سال 2001 بود که رابرت همسرش را با شلیک گلوله به پشت سرش به قتل رساند و سپس گلوی فرزندان خود را برید. درآن زمان فرزندان رابرت ده و دوازده ساله بودند. تحقیقاتی که در صحنه قتل صورت گرفت، کارآگاهان را به یک شیر گاز رساند که عمداً باز شده بود. شمعی که در صحنه جرم یافت شد درنهایت آنهارا مطمئن کرد که این انفجار عمدی بوده است. هم‌اکنون جایزه‌ای صد هزار دلاری برای کسی که بتواند اطلاعاتی از او در اختیار پلیس قرار دهد، تأیین شده است. مأموران اف بی آی عقیده دارند که بخاطر کاری که صورت داده است، امکان اعمال خشونت بی حد و حصری از او می‌رود و به همین خاطر است که نگران دستگیری هرچه زودتر او می‌باشند. چیزی که همگان را درمورد رابرت به تعجب وا داشته است این است که چگونه یک مرد می‌تواند خانواده خودرا به قتل برساند؟

جوانی دبورا چسیمارد Joanne Deborah Chesimard

نفر بعدی که در این لیست قرار می‌گیرد زنی است که با القاب و نام‌های بسیاری شناخته می‌شود؛ مهمترین این نام‌ها آساتا شکور (Assata Shakur) است. نام حقیقی و شناسنامه‌ای او همانطور که در عنوان این قسمت مشاهده می‌کنید، جوانی دبورا چسیمارد است. او عضو سابق ارتش سیاه آزادی (Black Liberation Army) است و در لیست تروریست‌هایی است که توسط اف بی آی تحت تعقیب قرار دارند. در سال 1977 به اتهام قتل درجه اول (قتل عمد) محکوم و به زندان انداخته شد. تنها دوسال از مدت محکومیتش می‌گذشت که با کمک اعضای ارتش سیاه آزادی توانست از زندان فرار کند. اف بی آی رقم سخاوتمندانه یک میلیون دلار را به عنوان جایزه و برای کسی درنظر گرفته است که اطلاعاتی از محل اختفای این مجرم فراری در اختیارش بگذارد. شواهد حاکی از آن است که جوانی دبورا هم‌اکنون در کوبا به سر می‌برد، جایی که در سال 1984 توانست درآن پناهندگی سیاسی بگیرد. او مسلح و بسیار خطرناک است و بخاطر تغییر دادن مدل موهایش، پیدا کردنش بدل به کاری بسیار دشوار شده است.

جمال احمد محمد علی البداوی

جمال احمد یکی دیگر از تروریست‌هایی است که در لیست تحت تعقیب‌های اف بی آی قرار دارد. برای اطلاعاتی مبنی بر محل اختفای جمال، جایزه‌ای پنج میلیون دلاری در نظر گرفته شده است. بنا به اطلاعاتی که اف بی آی بدست آورده نقش او در چند حمله تروریستی کاملا محرض است و به همین خاطر است که باید تدابیر کامل امنیتی در برخورد با این فرد رعایت شود؛ او بسیار خطرناک است. یکی از حملاتی که جمال احمد در انجام آنها نقش داشته است، حمله به یک قایق متعلق به نیروی دریایی آمریکا (قایقی با نام The Suillvans) بوده است. البته حمله‌ای که تدارک‌بینندگان آن ناکام ماندند، چراکه قایقی که از سوی حمله‌کنندگان به منظور حمل مواد منفجره تعبیه شده بود، پیش از رسیدن به هدف خود بخاطر اضافه‌وزن باری که حمل می‌کرد غرق شد. در سال 2000 اما در یمن شرایط به گونه‌ای دیگر بود. دریک حمله تروریستی در آن سال که جمال احمد از تدارک بینندگان اصلی آن بود، هفده سرباز نیروی دریایی آمریکا که روی کشتی‌ای با نام Cole قرار داشتند، کشته شدند. درسال 2003 جمال احمد دستگیر می‌شود و محکوم به مرگ می‌شود. البته مقامات امنیتی نیز در اجرای حکم وی ناکام می‌مانند، چراکه فرار می‌کند. در سال 2004 البته دوباره گرفتار نیروهای امنیتی می‌شود و درسال 2006، برای بار دوم فرار می‌کند. او هنوز متواری است.

ابراهیم صالح محمد الیعقوب

از دیگر تروریست‌هایی که تحت پیگرد اف بی آی قرار دارد می‌توان به نام ابراهیم صالح اشاره کرد. جایزه‌ای که برای هرگونه اطلاعاتی که به محل اختفای ابراهیم صالح اشاره‌ای داشته باشد، پنج میلیون دلار است.  نقش او در جنایات متعددی برای اف بی آی محرض است و شواهدی براین مبنی در اختیار مسئولین امنیتی اف بی آی قرار دارد. درسال 1996، ابراهیم صالح در حمله تروریستی به مجموعه برج‌های «خوبر» در عربستان صعودی نقش داشته است. در سال 1993 ابراهیم صالح را به این عنوان انتخاب کرده بودند که آمریکایی‌هایی که در عربستان صعودی حضور داشتند را زیر نظر بگیرد (مشخصا آنهایی که به برج‌هایی که مد نظر گروه تروریستی قرار داشتند، نزدیک‌تر بودند). احمد ابراهیم المحادیل سردسته گروهی بود که ابراهیم صالح درآن فعالیت تروریستی می‌کرد. حمله‌ای که به برج‌های «خوبر» در عربستان صعودی صورت گرفت، چیزی حدود چهارصد نفر را مجروح کرد و سبب مرگ نوزده مقام مسئول در ارتش آمریکا شد که در آن زمان در عربستان صعودی حضور داشتند.

تری نیکولز Terry Nichols

نام تری نیکولز بی‌شک برای هر آمریکایی آشنا است. او مسئول بمب‌گذاری سال 1995، در ساختمان آلفرد پی موراه در اوکلاهامای آمریکا است. بنا به اطلاعاتی که از همسایه‌ها و آشنایان تری بدست رسیده، تری از مردم سیاه پوست بیزار بوده و به هیچ وجه از آنها خوشش نمی‌آمده. دولت و کسانی که در آن کار می‌کنند نیز نامشان در کنار افراد سیاه‌پوستی قرار می‌گیرد که تری از آنها تنفر دارد. زمانی که تری برای بازجویی آورده شد (خود تری نزد پلیس رفت و اعتراف کرد) با اظهارنظری که بازجوی پرونده از او شنید، مطمئن شد که تری دچار اختلال روانی است؛ او (تری) می‌گفت که هر اقدامی که صورت داده است، کاملاً عادلانه بوده است. او به هیچ وجه از کاری که کرده بود پشیمان نبود. درحقیقت کسانی که تری را می‌شناختند، همه بخاطر کاری که تری کرده بود، بشدت غافلگیر شده بودند، چراکه کسی به تری مشکوک نشده بوده است. به گفته همین افرادی که از نزدیکان تری بودند، او به نظر مردی کاملا عادی می‌آمد. تری حالا رکورد گینس طولانی‌ترین مدت‌زمانی که یک فرد، محکوم به حبس می‌شود را از آن خود کرده است؛ او به چند دوره حبس ابد محکوم شده است و در زندانی که تدابیر شدید امنیتی در آن رعایت می‌شود، باید باقیمانده عمر خودرا سپری کند. 

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش دوم 

نظرات

در ادامه بخوانید...

حل پرونده های جنایی با استفاده از علم

در

این مقاله به شرح داستانی واقعی می پردازد که نشان می دهد چگونه پلیس یک پرونده ی مرموز را حل می کند.

حل یک معمای جنایی با استفاده از دانش: یک داشتان واقعی

در صبح روز یازدهم ژوئن 1986، سویی اسنو با یک سردرد شدید از خواب بیدار شد. او دو کپسول اکسدرین را همزمان خورد و بعد از چند دقیقه از حال رفت و بروی زمین افتاد. او با عجله به بیمارستان منتقل شد، اما چند ساعت بعد جان باخت.

دکتر ها هم قادر به توضیح مرگ سویی اسنو نبودند.

آن ها از بیمارستان خواستند که برخی آزمایش انجام دهند تا علت مرگ سویی اسنو روشن شود. در این آزمایش ها در بدن سویی سیانید کشف شد. سیانید سمی بسیار قوی است. حتی ذره ای از آن می تواند باعث مرگ فوری شود. بیمارستان فورا جریان را به پلیس گزارش کرد. افراد پلیس نیز تحقیقات خود را با بازجویی از اعضای خانواده ی سویی شروع کردند.(سیارک)

دختر خانم اسنو، ماجرا را همان طور که اتفاق افتاده بود بازگو کرد.

او گفت صبح زود قبل از این که مادرش فوت کند با سر درد شدیدی از خواب بیدار شده و دو کپسول اکسیدین مصرف کرد. زمانی که مرکز تحقیقاتی پلیس، قرص های باقی مانده درون قوطی را آزمایش کرد، دریافت که کپسول ها حاوی سیانید هستند. به زودی تمامی قوطی های حاوی کپسول اکسدرین از قفسه ی داروخانه ها و فروشگاه ها جمع آوری شد. مرکز تحقیقاتی پلیس تمامی این کپسول های جمع آوری شده را آزمایش کرد و دو قوطی یافت که حاوی سیانید بودند. این دو قوطی از دو مغازه ی نزدیک شهر جمع آوری شدند.  پلیس به دقت این دو مغازه را بازرسی کرد اما به مورد مشکوکی برخورد نکرد. رسانه ها به دنبال پخش شدن خبر مرگ مشکوک خانم اسنو به مردم هشدار دادند که تا اطلاع ثانوی از مصرف کپسول های اکسدرین خود داری کنند و اگر به مورد مشکوکی برخوردند حتما با پلیس تماس بگیرند. شش روز بعد از مرگ سویی اسنو، یک خانم به نام استلا نیکول با پلیس تماس گرفته و گزارش داد که در پنج ژوئن، همسرش بروس، بعد از خوردن یک کپسول اکسدرین، بسیار ناگهانی فوت کرده است. زمانی که پلیس خانه ی استلا نیکول را بازرسی کرد، دو بطری اکسدرین حاوی سم سیانید یافت. کارآگاه مسول پرونده عقیده داشت که یک چیزی در این ماجرا درست نیست. مرکز تحقیقات جنایی بیش از 740 هزار کپسول اکسیدرین را آزمایش کرد و کپسول های سمی را تنها در پنج بطری یافت. دو عدد در مغازه های نزدیک شهر، یک عدد در خانه ی سیویی اسنو و دو عدد در خانه ی استلا نیکول. خانم نیکول بیان کرد که این دو قوطی را از دو مغازه ی متفاوت و در روزهای مختلفی خریداری کرده است. برخلاف اظهارات خانم نیکول، کارآگاه با خود اندیشید این تقریبا غیر ممکن است که برای یک شخص که به صورت اتفاقی دو قوطی از پنج قوطی کپسول اکسدرین را خریداری کرده باشد که حاوی سم سیانید است.(سیارک)

آیا امکان داشت که استلا نیکول سم را در اختیار داشته و درون کپسول هایی قرار داده باشد که شوهرش و سویی اسنو را به قتل رسانده است.

این فرضیه محتمل به نظر نمی رسد. خانم نیکول یک مادربزرگ مهربان است و در قسمت امنیتی فرودگاه، کارمند است. خانواده و دوستانش نیز بیان کرده اند که او وشوهرش با یک دیگر مشکلی نداشته و باهم بسیار خوشحال بوده اند. بعد از این اظهارات، کارآگاه پرونده دریافت اسلا و شوهرش بدهی سنگینی دارند. همچنین او دریافت، بروس نیکول دارای بیمه عمر بود و اگر به مرگ طبیعی می مرد، شرکت بیمه به همسرش استلا 31 هزار دلار پول پرداخت می کرد. اما چون مرگ بروس به صورت تصادفی بوده است، شرکت بیمه مستلزم پرداخت 176 هزار دلار به خانم نیکول است.

کارآگاه می دانست که پول می توان انگیزه ای بسیار قوی برای ارتکاب قتل باشد.

او نتیجه گرفت، استلا سیانید را درون پنج قوطی گذاشته است. دو عدد از آن ها را در خانه نگه داشته و سه عدد دیگر را در فروشگاه های این حوالی گذاشته است. سویی اسنو به طور خیلی اتفاقی یکی از این قوطی ها را خریداری کرده است. استلا عمیقا امیدوار بود که اگر مردم اتفاقی با این کپسول های سمی مسموم شدند، شرکت های داروسازی بی دقت، مقصر شناخته شوند. استلا با خود اندیشیده که بسیار باهوش است و می تواند با تصادفی نشان دادن مرگ شوهرش از بیمه 176 هزار دلار دریافت کند. بعد از این فرضیه سازی، کارآگاه به این یقین رسید که استلا اکسیدرین ها را سمی کرده است. بر طبق اصول فنی، او نمی توانست ارتباط میان استلا و سم را پیدا کند. او در شگفت بود که استلا چگونه به خاصیت کشندگی سیانید پی برده است. در یک کتابخانه ی عمومی نزدیک خانه ی استلا، کتابدار به کارآگاه گفت که استلا اخیرا کتاب های زیادی راجع به سموم مختلف از کتابخانه به امانت برده است. یکی از این کتاب ها که نامش ( سم های کشنده برای انسان) بوده است را یافتند. مرکز تحقیقات جنایی کتاب را آزمایش کرد. هشتاد و چهار اثر انگشتر استلا بروی این کتاب تشخیص داده شد. بیشترین تعداد این اثر انگشت ها بروی صفحه ای مربوز به سم سیانید بوده است. زمانی که استلا با اتهامات بیان شده رو به رو شد، اعتراف کرد که کپسول های اکسیدرین را سمی کرده است. هیئت منصفه او را گناه کار تشخیص داد و قاضی مربوطه او را به نود و نه سال زندان محکوم کرد.

تفکر منطقی کارآگاه و علم و دانش با کمک یک دیگر توانستند به پلیس ها کمک کنند تا پرده از راز این قتل مخوف بردارند. ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

عکس‌های سلفی که منجر به مرگ افراد شدند

در

(سیارک) امروزه بسیاری از مردم برای گرفتن عکسهایی که با نام سلفی شناخته شده است دست به هرکاری می‌زنند. در تاریخ عکاسی این پدیده به نوبه خود همه چیز را دگرگون کرده است و تاکنون هیچ تکنینکی در عکاسی در این حد فراگیر نشده است. همه می‌دانیم که برای عکس سلفی گرفتن به مهارت بخصوصی نیاز نداریم و تنها با استفاده از تلفن هوشمند همراه خود می‌توانیم در لحظه‌ای که اراده کنیم به سادگی این کار را انجام دهیم، با اینحال نمی‌توان منکر تأثیرات بی حد و حصر این پدیده شد. بیایید کمی دقیقتر به این پدیده نگاه کنیم؛ اخباری که گهگاه از گوشه و کنار دنیا می‌رسد حاکی از این حقیقت است که برخی برای سلفی گرفتن بهای سنگینی می‌پردازند. در این مطلب قصد داریم اطلاعاتی دررابطه با عکس‌های سلفی‌ای در اختیار شما بگذاریم که در کمال تأسف به قیمت جان عکاس تمام شده. سلفی‌هایی که در مکان و زمانی اشتباه گرفته شده‌اند. هفده عکس سلفی را در این لیست در نظر گرفته‌ایم. فقط در نظر داشته باشید که قرار است راجع به داستان واقعی مرگ انسان‌ها صحبت کنیم و این می‌تواند برای همه خوشایند نباشد. بنابراین پیش از آنکه شروع به خواندن و مشاهده مطالب کنید، این مسئله را در نظر داشته باشید.

  1. زنیا ایگناتیوا

لیست هفده نفره ما با یک نوجوان اهل روسیه آغاز می‌شود، نام او زنیاست. زنیا زمانی که قصد داشت خود را روی بلندترین نقطه یک ساختمان چندطبقه جاگیر کند و سپس از خود سلفی بگیرد، متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط می‌کند. بنا به آنچه شاهدان عینی و اخبار از این ماجرا نقل کرده‌اند، زنیا درحالی که قصد داشته موقعیت خودرا به گونه‌ای مناسب برای عکس گرفتن تنظیم کند، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع دویست پایی سقوط کرده است. نکته عجیب‌تر ماجرای زنیا این است که او پیش از اینکه به زمین برسد فوت کرده بوده است؛ گویا سیم‌های الکتریکی‌ای که به زنیا متصل بوده در حین سقوط اتصالی پیدا کرده و سبب مرگ او شده است. به هر حال این اتصالی خیلی هم بدیمن نبوده و اگر مانیز جای زنیا بودیم ترجیح می‌دادیم پیش از به زمین رسیدن مرده باشیم.

  1. دیوید گنزالس لوپز

دیوید گنزالس نفر بعدی در لیست شوم ماست. او جوانی بیست و سه ساله بود. همانگونه که مشاهده می‌کنید در عکسی که گرفته چیز بخصوصی پیدا نیست، اما باید بدانید که دیوید در برابر یکی از خطرناک‌ترین حیوانات وحشی دنیا قرار گرفته است؛ یک بوفالوی وحشی. او در مراسم جشنی در اسپانیا شرکت کرده بود و با مشاهده این بوفالو تصمیم گرفت که عکس سلفی با آن بیندازد که متأسفانه به مرگ دلخراش وی منجر شد. اینجا البته نمی‌توانیم تقصیر را به گردن بوفالو بیندازیم.

  1. زوج لهستانی

پانزدهمین موردی که در لسیت خود به آن خواهیم پرداخت، زوجی اهل کشور لهستان هستند که با بی‌مبالاتی‌شان در سال 2014 درحین گرفتن یک عکس سلفی دار فانی را وداع گفتند. همانگونه که در عکس می‌بینید این زوج لهستانی برای گرفتن عکس سلفی به این منطقه در غرب پرتغال رفته بودند. آنها برای اینکه به بلندترین نقطه این صخره‌ها برسند از حدی که به عنوان مکان امن شناخته شده بود فراتر رفتند. در این منطقه که اجازه ورود به آن را نداشتند، متأسفانه به گونه‌ای که برای کسی مشخص نیست، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع چندصد پایی سقوط کردند. ناراحت‌کننده ترین قسمت این حادثه آنجایی بود که مطلع شدیم، کودکان پنج و شش ساله این زوج لهستانی شاهد و ناظر این ماجرا بوده‌اند.

  1. توریست ژاپنی

نفر چهاردهم در لیست ما یک توریست ژاپنی است که در سال 2015 و در محل یکی از عجایب هفتگانه جهان، تاج محل هند، دچار سانحه شده و از دنیا رفت. البته این توریست ژاپنی به نسبت سایر افراد این لیست کمی بداقبال‌تر بوده است، چراکه بی‌مبالاتی‌ای از او سر نزده و تنها قصد گرفتن یک عکس سلفی درحالی که روی پله‌های تاج محل ایستاده بود را داشته که متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط می‌کند. اخباری که پس از این ماجرای دلخراش منتشر شد، علت مرگ را ضربه شدید به سر این توریست ژاپنی اعلام کرده است. امیدوارم خوانندگان این مطالب کمی دقت نظر بیشتری به خرج دهند و هنگامی که می‌خواهند عکس سلفی بگیرند، سلامت و جان عزیز خودرا به خطر نیندازد. آیا واقعا یک عکس سلفی آنقدری ارزش دارد که به قیمت جان آدمیزاد تمام شود؟

  1. آقای چن

در جایگاه سیزدهم لیست ما یک مرد چینی قرارگرفته است که اورا آقای چن صدا می‌کردند. جنازه آقای چن را در بستر یک دره که نزدیک آبشاری در شرق چین است، در سال 2015 پیدا کردند. نزدیک بدن بی‌جان آقای چن یک دستگاه تلفن هوشمند و سایر وسایل مربوط به گرفتن سلفی وجود داشت. با توجه به عکسهایی که در تلفن هوشمند او مشاهده شد، کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که آقای چن در حین گرفتن عکس سلفی تعادل خودرا از دست داده و سقوط کرده است.

  1. ماریه روکلو

ماریه روکلو دانش‌آموزی چهارده ساله از کشور فیلیپین است که نفر دوازدهم در لیست هفده نفره ماست. اوهم در حین گرفتن عکس سلفی جان خودرا از دست داده است. ماریه زمانی که روی پله‌های بین طبقه دوم و سوم کلاس‌های مدرسه‌اش ایستاده بود و قصد گرفتن سلفی داشت، سقوط کرده و جان خودرا از دست داده است. روزنامه تایمز آمریکا، فیلیپین را «پایتخت بزرگ سلفی» می‌داند و حالا این حادثه تراژیک به ما نشان می‌دهد که این شهرت آنقدرها هم که به نظر می‌رسد خوشایند نیست. همانند توریست ژاپنی، ماریه نیز به خاطر ضربه شدیدی که به سرش وارد شد، از دنیا رفت. البته شکستگی دنده نیز در نتیجه آزمایشاتی که روی او صورت گرفت، تشخیص داده شد.(سیارک)

  1. زنی اهل کشور روسیه

نفر بعدی زنی بیست و یک ساله از کشور روسیه است. این زن که فارغ‌التحصیل از داشنگاه ایالتی روسیه در رشته گردگشری و خدمات مرتبط با آن بود، با مشاهده پلی تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی گرفت، چراکه منظره بسیار زیبایی به وجود آورده بود. اما این زن هم مانند سایر افراد این لیست بدیمن بود و پس از اینکه پایش لیز می‌خورد، از پل سقوط کرده و جانش را از دست می‌دهد. این حادثه در سال 2015 و درست در برابر مرکز تجاری بین‌المللی مسکو رخ داد.

  1. کورتنی سنفورد

کورتنی نفر دهم لیست ماست. در بیست و ششم آپریل سال 2014، رأس ساعت هشت و سی وسه دقیقه صبح بود که کورتنی یک عکس سلفی با این متن از خود در فیسبوک منتشر کرد: «وقتی به آهنگ شاد گوش می‌کنم، احساس خوشحالی می‌کنم.» درست یک دقیقه پس از انتشار این عکس ماشینش با سرعت به یک درخت اصابت کرده و کورتنی نیز همان لحظه می‌میرد. چند لحظه پس از این تصادف دلخراش، ماشین کورتنی آتش می‌گیرد. می‌توان از این حادثه فهمید که تا چه اندازه استفاده از موبایل و یا هرچیز دیگری که حواس راننده را پرت کند، می‌تواند خطرساز باشد.

  1. رومن گنزالس

رومن یک خواننده رپ اهل پرتوریکو است که نهمین جایگاه لیست مارا به خود اختصاص داده است. رومن در حال موتورسواری قصد گرفتن عکسی لفی از خود داشته که همانگونه که در تصویر مشاهده می‌کنید، سرانجام، به این حادثه دلخراش ختم شده است. این اتفاق درحالی افتاده که رومن کنترل موتور خود را از دست داده و به شدت به ماشینی برخورد کرده که از سمت مقابل می‌آمده. با تمام تلاشی که مسئولین مربوط برای انتقال وی به بیمارستان کردند، رومن از بخت کافی برای زنده ماندن برخوردار نبوده و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بسیاری از طرفدران این خواننده رپ پرتوریکویی در مراسمی به سوگ او نشستند.

  1. صخره‌نورد

حادثه دلخراش بعدی مربوط به یک صخره‌نورد می‌شود. او که در حال بالا رفتن از یکی از شناخته‌شده‌ترین کوه‌های هنگ کنگ، Lion Rock، بوده، به این فکر می‌افتد که یک عکس سلفی از خود بگیرد و همین تصمیم او زمینه‌ساز مرگش می‌شود. بنابه گزارشاتی که پس از مرگ این صخره‌نورد سی ساله به دست رسید، او تنها بوده و تصمیم می‌گیرد در کنار قسمتی از این کوه که حالتی شبیه به کله شیر به خود گرفته، عکسی سلفی از خود بگیرد که این حادثه برایش رخ می‌دهد. زمانی که این صخره‌نورد از قسمتی که حصار کشیده بودند عبور می‌کند، تا به سمت مکانی که می‌خواسته برود، بنا به گزارشات شاهدان عینی، تنها صدای فریادی از او شنیده شد و دیگر کسی نتوانست چیزی ببیند. یکی از این شاهدان برای پیگیری وضعیت این صخره‌نورد به دنبالش می‌رود و مشاهده می‌کند که از صخره سقوط کرده و بدن بی‌جانش روی توده‌ای از چمن افتاده است. درهمان بررسی‌های اولیه مشخص شد که فوت شده است.

  1. آنا اورسو

نوجوان رومانیایی آنا اورسو، نام بعدی است که در این لیست راجع به آن صحبت خواهیم کرد. در ماه می 2015 آنا به یک ایستگاه قطار می‌رود تا عکسی سلفی از خود بگیرد و در فیسبوک منتشر کند. برای این کار او بالای یکی از قطارها که آنجا بوده می‌رود و برای اینکه یک عکس بی‌نظیر بگیرد سعی می‌کند یکی از پاهای خودرا بالاتر بیاورد و اینگونه ژست بگیرد. آنا که متوجه کابل برقی حامل 27000 ولت انرژی الکتریکی دقیقا بالای سرخود نمی‌شود، به طور تصادفی پایش با آن اصابت می‌کند و دچار برق‌گرفتگی می‌شود. شدت این برق‌گرفتگی به حدی بود که قسمت‌هایی از بدن آنا دچار سوختگی شد. کسی که شاهد ماجرا بود این نوجوان هجده ساله را به بیمارستان رساند، اما جراحات وارده شدیدتر از آنچیزی بود که امیدی به زنده ماندن آنا وجود داشته باشد.

  1. چی‌نی هولو‌ی

نفر ششم لیست ما زنی بیست و یک ساله از کشور آفریقای جنوبی است به نام چی‌نی هولوی. قرارملاقاتهای رویایی می‌توانند منجر به حادثه‌هایی دلخراش شوند. چی‌نی در سایتهای دوستیابی اینترنتی با جیمز نیکولاس بیست و سه ساله از انگلیس آشنا می‌شود. جیمز هشت هزار مایل راه را طی می‌کند تا به ملاقات چی‌نی در آفریقای جنوبی برود. اما اوضاع آنگونه که انتظار می‌رفت، پیش نرفت. زمانی که این دو یکدیگر را ملاقات می‌کنند، به یکی از مرتفع‌ترین نقاط آفریقای جنوبی، تپه نورث کلیف، می‌روند و زمانی که در حال سلفی گرفتن در منظره فوق‌العاده‌ای می‌باشند که غروب قرمزرنگ خورشید نیز زیبایی آن را چندبرابر کرده است، ناگهان اوضاع به گونه‌ای رقم می‌خورد که هیچ‌کس انتظارش را ندارد؛ گویا سنگی که زیر پای چی‌نی قرار داشته، از استحکام کافی برخوردار نبوده و سبب سقوط اورا فراهم کرده است.

  1. دلئون اسمیت

پنجمین جایگاه این لیست به دلئون اسمیت اختصاص دارد، پدری نوزده ساله که تصادفا با شلیک گلوله به خود، فوت می‌کند. دلئون در سال 2015 قصد این را داشت که یک عکس سلفی به همراه اسلحه‌ای که همراه داشت از خود بگیرد که ناگهان و به طور کاملا تصادفی دستش روی ماشه رفته و به خود شلیک می‌کند و از ناحیه گردن به شدت مجروح می‌شود. این پدر نوزده ساله دو دختر در سنین سه و یک سال داشت و قرار بود از فردای روزی که از دنیا رفت در کلاسهای کالج شرکت کند. این اطلاعاتی است که پس از مرگ وی منتشر شد.

  1. سیلویا راجچل

نفر بعدی سیلویا راجچل دانشجوی پزشکی اهل کشور لهستان است. این دانشجوی لهستانی که برای گذراندن تعطیلات خود به اسپانیا سفر کرده بود، با مشاهده پل مشهور « Puente de Triana» که در شهری در جنوب اسپانیا قرار دارد، تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی می‌گیرد و متأسفانه اوضاع آنگونه که باید برای سیلویا پیش نمی‌رود و در حال گرفتن عکس سلفی از ارتفاع پانزده پایی سقوط می‌کند. مسئولین مربوطه تمام تلاش خودرا برای بازیابی و کمک به سیلویای لهستانی می‌کنند، اما شدت جراحات به حدی بود که امیدی به زنده ماندن او نبود.

  1. دانش‌آموزان هندی

سومین جایگاه لیست ما در حقیقت به چند نفر تعلق می‌گیرد. چند دانش‌آموز هندی که در اقدامی بسیار خطرناک در راه‌آهن شهری در هنوستان قصد گرفتن عکس سلفی داشتند. این دانش‌آموزان در حقیقت سه نفر بودند، اما نفر چهارمی هم همراه آنها بود که در گرفتن عکس سلفی شرکت نکرد. در گزارشی که از این دانش‌آموز به دست رسید، او عنوان کرده بود که این دانش‌آموزان قصد داشتند از تاج‌محل بازدید کنند و درراه با مشاهده قطاری که از دور می‌آمده، قصد داشتند یک عکس سلفی در مقابل آن بگیرند. اشتباه محاسباتی آنها نتیجه‌ای مرگبار به همراه داشت و با قطار تصادف کرده و هرسه در همان لحظه فوت کرده‌اند.

  1. اسکار اوترو

نفر دوم لیست، اسکار اوترو است. جوانی بیست و یک ساله اهل کشور مکزیک. اسکار که با دوستان خود در حال مصرف مشروبات الکلی بوده تصمیم می‌گیرد، با اسلحه‌ای که در اختیار داشته عکس سلفی بگیرد که منجر به مرگش می‌شود. امیدواریم همه از خطراتی که مشروبات الکلی و اسلحه می‌توانند متوجه افراد کنند آگاهی پیدا کرده و کمی مراعات کنند.

  1. ادوین

ادوین نوجوانی پانزده ساله اهل کشور هندوستان بود. زمانی که ادوین برای گرفتن عکس سلفی در مقابل واگن قطاری که در حال حرکت بود قرار گرفت، بازهم به دلیل اشتباه محاسباتی، با واگن تصادف کرده و جان خودرا از دست داد. برادر ادوین که ناظر این صحنه دلخراش بود، هوشیاری خودرا از دست داد و دوستان دیگری از ادوین نیز شاهد ماجرا بودند. ادوین در زمان مرگش کلاس دهم را پشت سرگذاشته و به امید ادامه تحصیل در مدرسه بود.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

آخرین جزئیات پرونده قتل دختران نوجوان از زبان قاتل

در

(سیارک) پلیس شهر وارن در ایالت میشیگان آمریکا، طی خبری عنوان کرده است که آرتور ریم، که بخاطر ظن پلیس مبنی بر اینکه او قاتل سریالی چند فقره قتل بوده است، دستگیر شده بوده، در زندان راجع به اینکه چهار یا شش قتل را مرتکب شده، بدون ابراز پشیمانی، صحبت کرده است. به محض اینکه پلیس از صحبت‌های آرتور دراین باره آگاهی پیدا می‌کند، تیمی از متخصصان را به ناحیه‌ای جنگلی، در شهر مکامب می‌فرستد تا جستجو برای پیدا کردن جسد این افراد را آغاز کنند. اینجا درواقع نزدیک به مکانی است که آرتور ریم، قربانی سیزده ساله خود، سیندی زاریسکی را، دفن کرده بود. رئیس پلیس شهر وارن، ویلیام دویر روز چهارشنبه به خبرنگارانی که نزدیک محل جستجو جمع شده بودند گفت: «همانطور که مطلع هستید، به اندازه کافی مدرک در اختیار داریم که به دفن شدن قربانیان در این محل مظنون شده باشیم. من تقریبا اطمینان دارم که کیمبرلی کینگ و سایر دختران نوجوانی که به قتل رسیده‌اند، اینجا دفن شده‌اند.» کیمبرلی تنها دوازده سال داشت که خبر ناپدید شدن او در سپتامبر سال 1979 منتشر شد.

یکی از دوستان کیمبرلی کینگ، به نام آنی گودبوت، در گفتگو با خبرنگاران عنوان کرد: «من آخرین کسی بودم که پیش از ناپدید شدن کیم با او صحبت کردم و اورا دیدم. ازاینکه آن شب اتفاق وحشتناکی برای او افتاده است، مطمئن بودم. او هیچگاه اینگونه و بی‌خبر مادربزرگ و خواهران خودرا ترک نمی‌کرد.»

حال سؤالی که ذهن همه را بخود مشغول کرده این است که آیا واقعا آرتور ریم، قاتل سریالی این تراژدی خونین است یا اینکه اوهم به روال چند ساله گذشته از آن دسته زندانیانی است که می‌خواهد با اذعان به کاری که نکرده دم از شجاعت و اینکه چه خلافکار قابلی است بزند؟

دویر در گفتگو با خبرنگاران به نظر با اعتماد به نفس بالایی خبر از پیدا کردن بقایای سایر قربانیان می‌داد، اما در ضمن اذعان کرده بود که به خاطر مسائل امنیتی نمی‌تواند بگوید سرنخ‌هایی که کارآگاهان را به این بقایا خواهد رساند، از کجا آمده و جزئیاتشان چیست. دویر اضافه کرد که آرتور ریم و سایر هم‌بندی‌هایش آزمایش دروغ سنجی را انجام داده‌اند و نتیجه آزمایش ریم منفی بوده است. همچنین به نظر می‌رسد تیم جستجوگر پلیس هنوز بقایای قربانیان را پیدا نکرده است، البته چیزهای پیدا شده که بازهم بخاطر مسائل امنیتی فعلا محرمانه خواهند ماند. در این خصوص دویر تنها عنوان کرد: «آنچه که در این منطقه پیدا کرده‌ایم مارا بسیار خوشبین کرده و احساس می‌کنم درحال نزدیک شدن به علت اصلی ماجرا هستیم.»

آرتور ریم آدرس منطقه‌ای را در این ناحیه جنگلی به پلیس داده و اذعان کرده بود که این محل دفن یکی از قربانیان است. بنا به گفته ریم، این زمین متعلق به دوست او است. پلیس با جستجو در این محل جسد سیندی را پیدا کرد که در عمق نیم متری زمین دفن شده بود. ویلیام دویر نام قربانیان دیگری که احتمال می‌رود به دست آرتور به قتل رسیده باشند را عنوان کرد: سینتیا کن سیزده ساله که در سال 1970 ناپدید شد؛ او در ان آربور زندگی می‌کرد. نادین او دل شانزده ساله که در سال 1974 ناپدید شد؛ او در اینکستر زندگی می‌کرد. کیم لارو پانزده ساله که در سال 1981 ناپدید شد؛ او در کانتون زندگی می‌کرد. کلی برونلی هفده ساله که در سال 1982 ناپدید شد؛ او در نوی زندگی می‌کرد. بنا به گزارش‌های پلیس هیچ ارتباطی میان قربانیان حادثه وجود نداشته و به نظر به طور تصادفی انتخال شده‌اند. البته در مورد قتل سیندی زاریسکی اوضاع کمی فرق می‌کند. به نظر می‌رسد در این مورد آشنایی میان آرتور و او وجود داشته است. سیندی با پسر چهارده ساله آرتور، اسکات، رابطه دوستی داشته است. بنا به گفته آرتور ریم، او سیدنی را در مغازه‌ای ملاقات کرده و از او می‌خواهد به جشن تولد پسرش بیاید. اینها مطالبی است که بازپرس پرونده، استیو کاپلان، عنوان کرده است.

درک مک لاکگین، یکی از کارآگاهان این پرونده است و عنوان کرده که آرتور ریم اعتراف کرده که زیاد به دختران نوجوان فکر می‌کند. تنها نکته‌ای که در میان است، این است که در زمان محاکمه آرتور، او گفته که مرگ سیدنی، کاملا تصادفی بوده و او قصد کشتن اورا نداشته است. تیم کوهلر، وکیل مدافع آرتور ریم در جلسه دادگاه بوده و درباره او گفته که موکل سابق او رابطه خوبی با اطرافیان و سایر مردم نداشته و کسی از او خوشش نمی‌آمده است. کوهلر در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرده که آرتور ریم به وجود قربانیان دیگر اعتراف نکرده است. رئیس جلسه دادگاه آرتور، مک‌کومب نیز در سال 2008 گفته بود که مسئولان ذی‌ربط نیز اعترافی مبنی بر این از آرتور نگرفته‌اند. او دراین خصوص گفت: «او هیچ سرنخی مبنی بر اینکه محل دفن اجساد سایر قربانیان کجاست، در اختیار ما نگذاشت. به نظرم آرتور آدمی است که بسیار به دنبال جلب توجه دیگران است و اگر قربانیان بیشتری درکار بودند، تعجب می‌کنم که چرا همان ده سال پیش اطلاعاتی در مورد آنها در اختیار ما نگذاشته است.»

سابقه کیفری آرتور

در سال 1974، آرتور بخاطر آزار جنسی یک مسافر سرراهی در شهر شلبی دستگیر شد. او دراین پرونده محکوم شده و به مدت چهار سال به زندان افتاد. درسال 1978 آزاد شد.

در سال 1998، آرتور در پرونده دیگری بازهم به خاطر تعرض و آزار جنسی به عنوان مجرم درجه سه شناخته شده و محکوم به چهار تا پانزده سال زندان شد. در این پرونده آزار جنسی متوجه دختری چهارده ساله بود که در روستایی در میشیگان شمالی، به نام گلادوین زندگی می‌کرد. آرتور درحال گذراندن سال‌های زندان خود بود که به قتل سیندی محکوم شد.

آرتور در آن زمان با بازپرس‌ها همکاری نمی‌کرد و از دادن جواب طفره می‌رفته است. درسال 2008 که این اتهام متوجه آرتور شد، او پیشنهاد معامله‌ای را با بازپرس‌های پرونده داد. او عنوان کرد که در ازای دادن محل دقیق دفن جسد سیدنی، از آنها می‌خواهد که حکم اورا به قتل درجه دو تخفیف دهند. بازپرس‌های پرونده این شرط آرتور را پذیرفتند و در نهایت خود آرتور پشیمان شد و حرفش را پس گرفت.

پس از این ماجراها، هیئت منصفه در جلسه دادگاه حکم آرتور را اعلام کرد. بنا به این حکم، آرتور محکوم به حبس ابد شد و امکان عفو در صورت خوش‌رفتاری نیز از او گرفته شد. یک ماه پس از اعلام حکمش بود که آدرس ناحیه‌ای که در شهر مکامب بود را در اختیار مأمورین گذاشت. آرتور هم‌اکنون درحال سپری کردن دوران محکومیت خود در بخش اصلاح و تربیت ارنست سی. بروکس در ارتفاعات ماسکیگون است. این درحالی است که مأمورین حوزه‌های مختلف، از اف بی آی گرفته تا پلیس محلی، همه درحال پیگیری روند جستجو به دنبال اجساد سایر قربانیان هستند. روند جستجو درحالی پیگری می‌شود که مردم منطقه هم کمی کنجکاو شده‌اند و درحالی که از آن حوالی رد می‌شوند، گاهی ایستاده و نگاهی به فعالیت‌های مأمورین پلیس می‌کنند. جستجوگران نیز انواع وسایل لازم برای کار خودرا فراهم کرده و در حال انجام کارشان هستند. کامیون‌هایی هم در محل حضور یافته تا غذا و سایر امکانات لازم را در اختیار تیم جستجوگر بگذارد.

در آخرین گفتگوهایی که با خبرنگاران صورت گرفته، پلیس عنوان کرده که روند جستجو ممکن است چندروزی به طول بینجامد. کونیا بیما، خواهر بزرگ کیمبرلی که یکی از قربانیان حادثه است، به خبرنگاران گفت: «همین که بتوانیم اورا پیدا کرده و قبری برایش تعبیه کنیم، برای ما تسکین‌دهنده خواهد بود. خانواده‌های سایر قربانیان هم همین احساس را دارند و امیدواریم که زودتر این جستجوها به نتیجه برسد.اینها آخرین جزئیات این پرونده بود. در صورتی که خبر جدیدی دراین باره منتشر شود، شمارا در جریان خواهیم گذاشت.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جزئیاتی تازه از خانواده‌ای که در اندونزی بمب گذاری کردند

در

اتفاق ناخوشایندی که هفته گذشته آرامش را از مردم اندونزی سلب کرد و آنهارا عزادار عزیزانشان کرد، نکته تازه‌ای درخود داشت که همه را نگران کرده است: بمبگذاری‌ها توسط والدینی به همراه فرزندانشان صورت گرفته بود.

خانواده‌ای که درتصویر ملاحظه می‌کنید، کسانی هستند که مسئول بمب‌گذاری اخیر اندونزی شناخته شده‌اند. همسایگان عنوان کرده‌اند که این خانواده به واسطه بخشیدن غذا به نیازمندان توانسته بودند در محله برای خود احترامی کسب کنند. برای سال‌های متوالی غذاهای متفاوتی از موز سرخ شده تا برنج پخته شده از روی حصار حیاط خانه‌شان دست به دست می‌شده و برای نیازمندان محل برده می‌شده است. حتی بعدازظهر روزی که پوجی (خانم این خانواده) چهل و دو ساله با بمب‌هایی که به خود بسته بود وارد یک کلیسای اهل مسیحیت در اندونزی شده و خود را منفجر کرده است، در آشپزخانه خانه‌شان دیده شده است. وری تری و همسرش (از همسایگان این خانواده) تنها ساعاتی پیش از این اتفاق دلخراش، اورا دیده‌اند که درحال خرید میوه و سبزی بوده است. وری در مصاحبه‌ای دراین خصوص عنوان کرده است: «همسرم از او (پوجی) پرسید که چه می‌پزد و در پاسخ شنید که چیز بخصوصی نیست و چیز حاضری برای فرزندانش آماده می‌کند.»

این آخرین صحنه‌ای است که در ذهن وری از این خانواده نقش بسته است و از روزی که خبری تحت این عنوان شنیده است که پوجی و همسرش، دیتا اوپریاتو، مسئول بمب‌گذاری اخیر در کلیساهای اندونزی هستند، بارها و بارها این صحنه را در ذهن خود مرور کرده است. این تازه تمام ماجرا نیست و این زن و شوهر از فرزندان خود نیز در این حمله انتحاری کمک گرفته‌اند.

پوجی چطور حاضر شد این کار را با فرزندان خود بکند؟

صبح روز یکشنبه بود که این زن و شوهر به همراه چهار فرزندشان سه حمله به کلیساهای مختلف در شهر سورابایای اندونزی را تدارک دیدند. در یک دهه اخیر در اندونزی، این پرتلفات‌ترین و خطرناک‌ترین حمله تروریستی بوده است. دیتا، در ابتدای این حمله، همسر و دو دختر خود (فدیلای دوازده ساله و پاملای نه ساله) را دم درب ورودی یک کلیسا در این شهر پیاده می‌کند و سپس خود به همراه ماشینش که پر از مواد منفجره بوده است، به سمت کلیسای مرکزی این شهر می‌رود و باقی ماجرا. تمام این اتفاقات درحالی درجریان بود که از سوی دیگر دو پسر خانواده (یوسف هجده ساله و فرمان شانزده ساله) با موتور سیکلتی که درآن بمب کارگذاری شده بود به سمت کلیسای سانتا ماریای این شهر رفتند (کلیسای کاتولیک) و در آنجا اقدام به انفجار موتورسیکلت خود کردند. تمامی این حمله‌ها در چیزی حدود نیم ساعت عملی شد و هجده کشته بجای گذاشت. هجده کشته‌ای که خود بمب‌گذارها هم شامل آن بودند.

اما زمانی که این خبر به گوش همسایگان این خانواده رسید، آنها بسیار متعجب شدند و هنوز در تلاش‌اند تا توضیحی منطقی برای کار آنها بیابند. وری، یکی از همسایگان آنها در مصاحبه‌ای گفت: «سالها بود که هرروز آنها را می‌دیدم و با آنها آشنایی داشتم. پوجی به عنوان پرستار در بیمارستان کار می‌کرد، اما پس از مدتی از کار خود استعفا داد و دلیلش این بود که با دیدن خون حالت تهوع پیدا می‌کرد و حالش بد می‌شد. او از دیدن درد و رنج مردم به هم می‌ریخت. با این چیزهایی که از پوجی می‌دانم برایم بسیار عجیب است که او با این روحیات چگونه حاضر شده است این کار را با فرزندان خود بکند؟

دیتا و همسرش، به چشم سایر اعضای محله، کاملا انسان‌هایی عادی بودند. آنها مؤدب بوده و رفتاری دوستانه داشته‌اند. سرشان به کار خودشان بوده است، با اینحال در فعالیتهای محله‌شان نیز شرکت می‌کرده‌اند. آنی دانی، یکی دیگر از همسایگان این خانواده گفت: «همه شگفت‌زده شده‌ایم. چیزهایی که با آوردن نام یک تروریست در ذهن انسان نقش می‌بندد، به هیچ وجه در کردار و رفتار این خانواده دیده نمی‌شد.» بنابه گفته همسایگان، بچه‌های این خانواده همانند بچه‌های عادی بعد از ظهرها به دوچرخه‌بازی مشغول می‌شدند و پدر خانواده، دیتا، شلوار جین و تی‌شرت می‌پوشیده (پوشش اسلامی به آن صورت نداشته است) و کسب و کار کوچکی داشته و بادام و روغن و اینگونه محصولات می‌فروخته است.

نورول احسان، خیاطی است که در محله قدیمی دیتا با او آشنایی داشته است و در خصوص او عنوان کرده که انسان دین‌داری بوده است، اما به هیچ‌وجه تندرو نبوده. تنها یک نکته درخصوص او عنوان کرد که می‌تواند سرنخ کوچکی از حادثه اخیر بدست دهد. به گفته احسان، زمانی که دیتا جشنی یا دورهمی‌ای چیزی برپا می‌کرد، هیچگاه کسانی را که مسیحی یا هندو بودند به مراسم خود دعوت نمی‌کرد.

تولد یک شیوه تازه

حادثه بمب‌گذاری دلخراشی که در اندونزی رخ داده است نشان از حرکت افراطی جدیدی داشت که تاکنون بی‌سابقه بوده است: خانواده‌ای کامل به همراه فرزندانشان در یک حمله‌ای که اصطلاحاً جهاد نامیده می‌شود شرکت کرده‌اند. این نخستین باری بود که در اندونزی یک حمله انتحاری بوسیله یک خانواده صورت می‌گیرد. نکته نگران کننده این است که تنها پس از بیست و چهار ساعتی که از این حمله گذشت، خانواده دیگری نیز دست به چنین کاری زدند.

پس از حملاتی که به کلیساها صورت گرفت، یک خانواده پنج نفره دیگر نیز چنین کاری را تکرار کردند. تری مورتیونو و همسرش، تری ارناواتی، به همراه سه فرزندشان دو موتورسیکلت را که بمب‌گذاری شده بوده را به سمت ایستگاه مرکزی پلیس در شهر سورابایا راندند و اقدام به انفجار آن کردند. در این حمله، به جز آیس، دختر هشت‌ساله این خانواده، همه کشته شدند. آیس، میان پدر و مادر خود نشسته بوده و کمربند حاوی بمب به خود نبسته بوده است. این حمله در روز دوشنبه صورت گرفته بود.

تنها ساعاتی پیش از صورت گرفتن این حمله دوم، یعنی در بعد از ظهر روز یکشنبه، بمبی پیش از کارگذاری درخانه آنتون فبریانتو و خانواده‌اش منفجر می‌شود (به دلیل نقص فنی یا مشکلی این چنینی). در این مورد نیز والدین خانواده به همراه دختر هفده ساله‌شان کشته می‌شوند. سه فرزند دیگر خانواده جان سالم به در می‌برند.

پلیس اندونزی براین باور است که هرسه این خانواده‌ها عضو گروه اسلامی JAD اندونزی بوده‌اند و هر یکشنبه در نشستی از این گروه اسلامی شرکت می‌کرده‌اند که درآن ویدئوهایی پخش می‌شده که درآنها حملات جهادی در سوریه و عراق را کاری ارزشمند و خدادوستانه قلمداد می‌‌کرده و شهادت را راه رسیدن به خدا عنوان کرده‌اند. پلیس در ادامه توضیحات خود در خصوص این خانواده‌ها عنوان کرده است که فرزندان خود را در خانه درس می‌داده‌اند تا با رفتن به مدرسه، افکار ضداسلامی در آنها شکل نگیرد. این خانواده‌ها در معرض ایدئولوژی کسانی چون خالد ابو باکار نیز بوده‌اند. خالد عضو سابق گروهک اسلامی نظامی‌ای بوده است که در اندونزی فعالیت دارند و اکنون عضو گروه JAD شده است. او بدل به الگویی برای دیتا و بسیاری دیگر شده است. هیچ‌یک از افراد این سه خانواده تاکنون به سوریه نرفته‌اند، اما خالد ابوباکار، سال گذشته تلاش کرده بود به سوریه برود که در راه و در ترکیه دیپورت شده و اجازه این سفر به او داده نشد.

نوا نورانی که آنالیزور حمله‌های تروریستی است و درباره آنها تحقیق می‌کند در مصاحبه‌ای عنوان کرده که مشارکت زنان و کودکان خانواده در حمله‌های تروریستی نوید شروعی تازه در حیطه فعالیت‌های تروریستی در اندونزی را می‌دهد. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «بله، این حادثه واقعا شوکه‌کننده بود. چراکه تاکنون خانواده‌ای اقدام به اینگونه کارها نکرده بوده است. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم پیش از این نیز مشارکت زنان و کودکان در اینگونه حملات را مشاهده کرده‌ایم (در سوریه). حالا هم همان است، اما اینبار در قالب خانواده.»

در دسامبر سال 2016، زنی اندونزیایی تلاش داشت تا خود را در کاخ ریاست‌جمهوری اندونزی منفجر کند که پیش از عملی کردن نقشه خود، دستگیر شد. چندماه پیش از این حادثه هم فرزند دوازده ساله یک تروریست محکوم به زندان، با نام هتف، به همراه جمعی از بستگانشان به سوریه سفر کرد. آنجا در درگیری درکنار یک عضو فرانسوی گروه داعش در درگیری کشته شد. پدرش درباره این اتفاق نوشت: «به سلامت، مجاهد کوچک من، پدر و مادرت به تو افتخار می‌کنند.»

بیماری تروریسم

علی فئوزی، تروریست سابق بر این باور است که کودکانی که دراینگونه حملات مشارکت دارند، به مرور زمان راضی به انجام این کار می‌شوند و روی فکر و ذهن آنها کاملا کار می‌شود. او در ادامه صحبت‌های خود گفت: «پروسه‌ای وجود دارد که بوسیله آن طی مدت‌زمانی افکار بخصوصی به کودکان القاء می‌شود. این چیزی است که من به آن نام تندرویِ زودهنگام را می‌دهم. من کاملا اطمینان دارم که خانواده بر سر فعالیتی که انجام داده‌اند توافق کرده‌اند و هیچ‌گونه توطئه و دروغی میان آنها نبوده است. انگیزه از انجام چنین کارهایی دنیایی نیست، بلکه مربوط به مسائل ایدئولوژی می‌شود. تمام افراد خانواده برای راهیابی به بهشت، دست به انجام این کارها می‌زنند.

علی فئوزی، که اکنون مدت‌ها است دیگر این فعالیت‌ها را دنبال نمی‌کند تندروی مذهبی را نوعی بیماری می‌داند. او دراین باره گفت: «من هم اینگونه بودم. زمانیکه کسی شبیه به شمارا می‌دیدم، زنی که لباس سفیدی به تن دارد، با خود فکر می‌کردم: `به سرش باید شلیک کنم یا به سینه‌اش؟`»

مسئولان پیگیری این مسئله در اندونزی براین باورند که گروه اسلامی JAD مسئول این حملات است. برخی دیگر هم بر این باورند که داعش باید مسئول این حملات باشد. البته در این ماه شورشی در یکی از زندان‌های اندونزی رخ داده است که برخی آن را مرتبط با این حملات می‌دانند. روز هشتم  ماه می بود که صد و پنجاه زندانی در اندونزی که به اتهام شرکت در فعالیتهای تروریستی دستگیر شده بودند، شورش کرده و پنج پلیس را که گروگان گرفته بودند به قتل رساندند (گروگان ششم زنده آزاد شد). این شورش چهل ساعت به طول انجامید. با تصاویری که از این شورش پخش شده انتظار حملات بیشتری می‌رود. برخی حتی علناً عنوان کرده‌اند که انتقام رفتاری که با این زندانیان می‌شود را خواهند گرفت.

کاریونو یک معلم بازنشسته است که برای مدتی بالغ بر چهل سال با دیتا و خانواده‌اش آشنایی داشته است و در مصاحبه‌ای که با او شد عنوان کرد: «شاید او این کلیساها را به این خاطر انتخاب کرده باشد که بخوبی راجع به آنها اطلاعات داشت.» کاریونو گفته که پس از دیدن چهره دیتا رو ی نمایشگر تلویزیون به سرعت به سمت خانه آنها دویده و بسیار شوکه شده است.

چند روز اول برایش بسیار دشوار بوده و نمی‌توانسته توضیحی برای اینکار دیتا و خانواده‌اش بیابد. کاریونو صحنه‌ای را در صحبت‌های خود توصیف کرد که بشدت اورا تحت تأثیر قرار داده است: اریک که مسئولیت روستایشان را به عهده دارد و یک مسیحی است، پدر و مادر، بمب گذارهارا تا ایستگاه پلیس همراهی کرده و تدابیر لازم را صورت داده تا بقایای اجساد فرزندانشان را دریافت کنند.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش دوم

در

جونیور ویلیام بردفورد بیشاپ William Bradford Bishop, Jr.

ویلیام بردفورد فارغ‌التحصیل دانشگاه Yale است و اکنون در لیست ده نفر از خطرناک‌ترین افرادی قرار دارد که توسط اف بی آی تحت تعقیب قرار دارند. از سال 1976 تا کنون، ویلیام به عنوان یک مجرم فراری شناخته می‌شود. ویلیام پس از اینکه از دانشگاه Yale فارغ‌التحصیل شد، به ارتش آمریکا پیوست و کمی بعد هم ازدواج کرد. مدتی بعد و پس از اینکه به فعالیت خود در ارتش آمریکا پایان داد، شروع به کار در قسمت امور خارجه ایالات متحده آمریکا کرد. ویلیام فردی بسیار باهوش است و برای کار جدیدش، زبان‌های اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی، صربستانی-کروات را به خوبی فرا گرفت و این درحالی بود که به تمامی این زبان‌ها تسلط کامل پیدا کرده و به خوبی و روانی از پس صحبت کردن آن‌ها برمی‌آمد. بنا به اطلاعاتی که بدست‌آمده، ویلیام و همسرش هردو از اختلالات روانی رنج می‌برده‌اند. اختلالاتی چون افسردگی و بی‌خوابی. درسال 1976 و در اولین روز ماه مارچ بود که بالاخره این اختلال روانی تأثیر خودرا گذاشت، چراکه ویلیام در اقدامی خانواده‌اش را به قتل رساند. ویلیام و همسرش سه پسر پنج، ده و چهارده ساله داشتند. ویلیام پس از به قتل رساندن همسر و سه پسر خود، آنها را به باتلاقی در فاصله 275 مایلی شهر برد تا اجسادشان را بسوزاند.

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش اول

خسوس ارنستو چاوز Jesus Ernesto Chavez

خسوس زمانی قاتل دست‌نشانده گروه خلافکاری باریو ازتکا (Barrio Azteca) بود، اما حالا درحال همکاری با نیروهای پلیس است و اطلاعات و شواهدی دراختیار آنها می‌گذارد. اطلاعاتی که همه بر علیه سردسته گروه خلافکاری‌ای که قبلا در آن فعالیت می‌کرد، هستند. نام سردسته گروه باریو ازتکا، آرتورو گالگوس کسترلون است. چیزی که برای همه عجیب و غریب است اعتراف خسوس به کشتن چیزی حدود هشتصد انسان است. بنا به اظهارات خود او، خسوس براساس قراردادی که با رئیس خود منعقد می‌کرد، اقدام به قتل افراد مختلف می‌نمود و مأموریت تمامی این قتل‌ها هم توسط سردسته گروه به او محول می‌شده است. بنا به همین اظهارات، خسوس تنها در یک روز، هشت نفر (یا بیشتر) را به قتل رسانده است تا مطمئن شود مردم شهر ترسیده‌اند. برای رسیدن به این منظور (ترساندن) گاهی از شیوه‌های بسیار منزجرکننده‌ای برای قتل افراد بهره می‌گرفت. سردسته گروه، کسترلون نیز بخاطر قتل دو کارمند کنسولخانه ایالت متحده و نیز یک شهروند مکزیکی تحت تعقیب است. این سه فردی که به دست کسترلون به قتل رسیده‌اند، آخرین بار درحال رانندگی یک خودرو مشاهده شده بودند. تعداد زیاد و باورنکردنی افرادی که خسوس به قتل رسانده بود ما را برآن داشت تا نام اورا در لیست خود ذکر کنیم، هرچند که حالا دیگر به اقدامات جنایت‌کارانه خود پایان داده و در همکاری با پلیس برای به دام انداختن سایر اعضای خطرناک گروه سابقش است.

اندینا آرلانو فلیکس Enedina Arellano Felix

او نخستین زن خلافکاری است که هدایت یک کارتل بزرگ مواد مخدر را به عهده می‌گیرد. از سال 2015، آرلانو فلیکس هدایت کارتل مواد مخدر تیوآنا را به عهده داشته است. پیش از این هدایت این کارتل مواد مخدر به عهده برادران فلیکس بوده است، اما همه برادرانش (فلیکس شش برادر داشت) یا کشته شدند و یا توسط نیروهای امنیتی و پلیس به دام افتاده و بازداشت شدند، به همین خاطر است که کسی جز فلیکس برای ادامه فعالیت‌های خانواده باقی نمی‌ماند. القابی چون «مادرخوانده» و «مادر عزیز» ازجمله نام‌هایی هستند که دوستداران فلیکس برای مورد خطاب قراردادن او استفاده می‌کنند. افراد بسیاری عمیقا فلیکس را دوست دارند. این علاقه تاحدی است که برخی در وصف او موسیقی می‌سرایند و فیلم درباره‌اش می‌سازند. بخاطر تجربه‌ای که فلیکس درکار حسابداری دارد، کار خودرا با شستشوی پول‌های کثیف آغاز می‌کند. بنا به گزارشات رسیده، فلیکس نسبت به برادرانش تاجر‌مآبانه‌تر به هدایت کسب و کار و افراد خود می‌پردازد. دیگر تفاوت او با برادرانش در این است که فلیکس خشن‌تر و بی‌رحم‌تر است. این را افزای نهصد و ده درصدی آمار قتلی بدست می‌دهد که از زمان شروع فعالیت فلیکس به عنوان رهبر این کارتل مواد مخدر، اتفاق افتاده است.

فلیسین کابوگا Felicien Kabuga

فلیسین کابوگا شخصی است که برای گذران زندگی مشغول به تجارت در رواندا بود. درسال 1994 بود که اتهامی به او وارد شد مبنی بر فراهم کردن تمامی هزینه مورد نیاز برای قتل عام دسته‌جمعی‌ای که در جمهوری رواندا انجام شد و از آن زمان تاکنون او متواری است و بنا به آخرین اطلاعات حاصل‌شده، محل اختفای او کنیا است. او اکنون در هشتمین دهه زندگی خود به سر می‌برد و همچنان تحت پیگرد نیروهای امنیتی قرار دارد. جایزه‌ای که برای اطلاعاتی که به محل اختفای او اشاره داشته باشد چیزی حدود پنج میلیون دلار است. از دیگر اقدامات فلیسین کابوگا می‌توان به دستکاری‌اش در شبکه‌های رادیویی اشاره کرد. با این کارش باعث شد افراد قبیله «هوتو» از کانال‌های رادیویی، عقیده‌هایی نژادپرستانه بشنوند و بخاطر عصبانیتشان از این بی‌احترامی، به قبیله «توتسی» حمله‌ور شدند. فلیسین، تعداد پانصد هزار سلاح سرد نیز در اختیار افراد این قبیله گذاشت تا در درگیری از آنها استفاده کنند. هنوز که هنوزه اثرات این قتل عام افراد قبیله «توتسی» را می‌توان در میان مردمش دید. چیزی حدود پانصدهزار کودک توتسی‌ای یتیم شده و پدر و سرپرست خودرا از دست داده‌اند و این درحالی است که زنان بسیاری، بخاطر آزارهای جنسی که در زمان حمله متوجه‌شان شد، با بیماری ایدز دست و پنجه نرم می‌کنند.

داوود ابراهیم Dawood Ibrahim

داوود ابراهیم، که گاهی اورا با لقب «برادر» می‌شناسند یک خلافکار بزرگ هندی است. از جمله فعالیت‌هایی که داوود هدایت آنهارا به عهده دارد می‌توان به قاچاق مواد مخدر و الماس‌های خونین اشاره کرد، اما مهمترین فعالیت و منبع درآمد او، جعل اسکناس است. داوود ابراهیم پول‌هایی که از راه خلاف بدست می‌آورد را در خرید و فروش املاک، سینمای هند (بالی وود) و نیز ارتباطات مخابراتی و دوربرد سرمایه‌گذاری می‌کند و بدین ترتیب قادر خواهد بود پول بیشتری به جیب بزند. او در لیست ثروتمندترین خلافکاران دنیا، رتبه دوم را به خود اختصاص می‌دهد. رتبه اول این لیست متعلق به پابلو اسکوبار مشهور است. سرمایه‌ای که داوود اکنون دراختیار دارد به چیزی حدود هفت میلیارد دلار می‌رسد و البته این رقمی است که گزارشات ما نشان می‌دهد و اینگونه افراد مطمئناً درآمدهایی هم دارند که کسی از آنها خبری ندارد و پشت پرده جریان دارند. بنا به اطلاعاتی که بدست آمده در سال 1993، داوود ابراهیم متهم به پشتیبانی از گروه القاعده شد که در آن سال در بمبئی بمب‌گذاری‌هایی ترتیب داده بودند. همین اتهام در بمب‌گذاری‌های سال‌های 2008 و 2011 نیز تکرار شد. این بار هم پای القاعده وسط بود. برخلاف اکثر تروریست‌ها، تنها انگیزه داوود از پشتیبانی از اینگونه حملات تروریستی، سود بیشتر است و به هیچ‌وجه پای ایدئولوژی‌های رایج میان تروریست‌ها در میان نیست..

متیو اف. هیل Matthew F. Hale

متیو یک نژادپرست تمام عیار و رهبر گروهی است به نام «کلیسای جهانی خالق». او خود را کشیشی می‌داند که از مرتبه‌ای بسیار بالاتر نسبت به سایر کشیش‌ها برخوردار است و تنفر علنی خودرا از هوادارنش هم دریغ نمی‌کند. متیو براین باور است که «دنیایی متشکل از افراد  سفیدپوست» هدفی است که او و یارانش باید با تمام توان دنبال کنند و برای بوجود آوردن «تمدنی پاکیزه و ارزشمند» این چیزی است که آنها بدان نیاز پیدا خواهند کرد. او هواداران خودرا ترغیب به شروع جنگی میان نژادها می‌کند، چراکه متیو این راهکار را تنها راه رسیدن به ایده آلی که در ذهن دارد، می‌داند. در سال 1998 متیو به خاطر عقاید افراطی‌اش از ادامه تحصیل در رشته حقوق منع شد. بنا به اطلاعاتی که درباره او بدست آمده بود، متیو از عقاید خود استفاده می‌کرد و مردم را از حقوق طبیعی‌شان منع می‌کرد. درنهایت زمانی که قصد داشت یک مأمور مخفی اف بی آی را متقاعد به کشتن جون لفکو که یک قاضی بلندپایه است، کند، گرفتار شد و حکم چهل سال حبس برایش بریدند. متیو قرار است در سال 2037 میلادی از زندان آزاد شود.

جیسون والتر بارنوم Jason Walter Barnum

جیسون والتر اهل آلاسکا یک افسر پلیس را در حین انجام وظیفه با شلیک گلوله مجروح می‌کند. این افسر پلیس برای تحقیق درمورد گزارشی که مبنی بر یک سرقت ارسال شده بود به محل حادثه می‌رود و درآنجا است که جیسون که در سرویس بهداشتی اتاق هتل حضور داشته، به سمت او شلیک می‌کند. جیسون والتر خالکوبی‌های روی صورت خودرا بگونه‌ای انتخاب کرده است که صورتش شبیه به یک اسکلت جمجه شود. در یک نشست مطبوعاتی که در مورد پرونده جیسون صحبت می‌شد، افسر پلیس و مسئول پرونده جیسون، مارک میو، طی اظهاراتی عنوان کرد که از سلامت عقل جیسون در زمانی که اقدام به شلیک به سمت افسران پلیس کرده بود، اطمینان ندارد. طی گزارشات و مدارکی که از جیسون موجود است، نیروهای پلیس اورا به عنوان یک مصرف‌کننده هروئین می‌شناسند و پس از این حادثه و زمانی که دستگیر می‌شود هم به نظر می‌رسیده است که پیش از حادثه هروئین مصرف کرده بوده است. یکی از افسران پلیس حاضر در صحنه درگیری از ناحیه کمر دچار جراحتی سطحی شد. نیروهای پلیس در جواب تیراندازی جیسون از سرویس بهداشتی اتاق هتل شروع به شلیک می‌کنند و جیسون زا ازناحیه بازو مجروح می‌کنند، مجروحیتی که منجر به شکستگی بازوی جیسون می‌شود. نیروهای پلیس از اتاقی که جیسون در آن بود تعدادی جواهرات پیدا کردند و نیز یک کیف کوله‌پشتی که پر از جواهرات بود. دونفر دیگری که همراه جیسون در اتاق هتل بودند نیز دستگیر شدند.

خطرناک‌ترین مجرمان جهان سیزده مورد بخش اول

نظرات

در ادامه بخوانید...

ثروتمندترین جنایتکاران تاریخ

در

بسیاری بر این باورند که جرم و جنایت آخر و عاقبت ندارد و کسی توانایی به دست آوردن سرمایه ای از این طریق نخواهد داشت؛ با این وجود، جالب است بدانید که تا کنون افراد بسیار زیادی توانسته اند از طریق فعالیت های مجرمانه (قاچاق مواد مخدر و سایر فعالیت های این چنینی) سرمایه هنگفتی به دست آورند (هر چند بیشتر این افراد در نهایت یا کشته شدند و یا این که مدت زمان طولانی ای را در زندان سپری کردند). در این مقاله قصد داریم شما را با بیست جنایتکار بزرگ چند دهه اخیر تاریخ آشنا کنیم که توانستند از طریق فعالیت های مجرمانه سرمایه هنگفتی به دست آورند، با سیارک همراه باشید تا این ثروتمندترین جنایتکاران تاریخ را بشناسید.

پابلو امیلیو اسکوبار، سرمایه تخمینی: سی میلیارد دلار

دهه هشتاد میلادی (1980) مصادف با سالیانی بود که پابلو امیلیو اسکوبار، سر دسته یکی از بزرگترین گروه های قاچاق مواد مخدر در اوج دوران زندگی خود به سر می برد و با سرمایه ای که به هم زده بود، بدل به هفتمین مرد ثروتمند بر روی کره زمین شده بود. مطمئنا قاچاق مواد مخدر فعالیتی بود که این خلافکار کلمبیایی در آن استعداد شگرفی از خود نشان داد. در نهایت در سال 1993 بود که این بیلیونر کلمبیایی به ضرب گلوله به قتل رسید.

ال کاپون،  سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار

از سال 1920 میلادی بود که ایالات متحده آمریکا وارد دورانی از تاریخ خود شد که تغییراتی در برخی سیاست های مقامات عالی رتبه کشور شکل گرفت و تدابیر دیگری برای رو یا رویی با مشکلات خود اندیشند؛ یکی از تدابیری که در همان سالیان جامه عمل به آن پوشانده شد و به نسبت از اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد برخوردار بود، غیر قانونی اعلام کردن فروش و استفاده از مشروبات الکلی در ایالات متحده آمریکا بود که طی بیانه ای رسمی توسط دولت این کشور اعلام شده و تدابیر لازم امنیتی برای برخورد با قانون شکنان نیز اندیشیده شد. در همین سالیان بود که ایالات متحده آمریکا شاهد ظهور یکی از بزرگ ترین خلافکاران تاریخ خود شد؛ کسی تا سالیان طولانی پس از فعالیت های اش در خصوص اش صحبت شده و داستان های بسیاری در باره اش نقل می شد؛ ال کاپون، خلافکار مشهور آمریکایی، طی همان سالیان بود که از فروش غیر قانونی مشروبات الکلی توانست پول زیادی به دست آورد. در نهایت در سال 1932 بود که پس از مدت ها فعالیت بالاخره مأمورین امنیتی توانست اند او را دستگیر کرده و بر علیه اش مدارکی نیز تدارک ببینند؛ ال کاپون به تحمل حبسی یازده ساله در زندان آلکاتراز محکوم شد.

فرانک لوکاس، سرمایه تخمینی: پنجاه و دو میلیون دلار

از اواخر دهه شصت میلادی (1960) تا اواسط دهه هفتاد و برای مدت زمانی چند ساله این خلافکار اهل نیویورک در اوج دوران فعالیت های مجرمانه خود به سر می برد و تنها از فروش ماده مخدر هروئین در شهر، روزانه در آمدی بالغ بر یک میلیون دلار داشت. جالب است بدانید که طی سالیانی که ایالات متحده آمریکا وارد جنگ با ویتنام شده بود، فرانک لوکاس روابطی مخفیانه با اشخاصی در ارتش آمریکا برقرار کرده بود و طی قرار داد هایی که با آن ها بسته بود اقدام به حمل مواد مخدر در تابوت سربازانی می کرد که در جنگ با ویتنام کشته شده بودند و به این طریق مواد مخدر مورد نیاز خود را وارد شهر می کرد.

آمادو کاریلو فوئنتس، سرمایه تخمینی: بیست و پنج میلیارد دلار

آمادو کاریلو فوئنتس با لقب «ارباب آسمان ها» شناخته می شد و در دهه نود میلادی توانست بیشترین در آمد ممکن را از فعالیت های مجرمانه اش به دست آورد. آمادو کاریلو مقدار بسیار زیادی مواد مخدر (مواد مخدری که بعضا وزن آن ها به چند تن می رسید) را از طرق گوناگون از کلمبیا وارد مکزیک و ایالات متحده آمریکا می کرد و آن ها را می فروخت. نام گروه خلافکاری ای که آمادو هدایت و رهبری آن را به عهده داشت «خوارز (Juarez)» بود. آمادو کاریلو از جمله خلافکارانی است که سرنوشت عجیبی داشت و در پایان نیز در حالی که برای تغییر چهره خود زیر تیغ جراحی رفته بود، به واسطه نا موفق بودن عمل جراحی جان خود را از دست داد.

برنارد مدوف، سرمایه تخمینی: هشتصد و بیست میلیون دلار

فعالیت های این کلاه بردار آمریکایی کمی متفاوت است از مواردی که تا کنون عنوان کرده ایم:‌ در حقیقت برنارد مدوف، به نام سرمایه گذاری بسیاری را فریب داده و پول کلانی از این طریق به دست آورده بود. البته او زمان زیادی برای فکر کردن به تأثیر فعالیت های اش بر زندگی کسانی که سر شان کلاه گذاشته بود خواهد داشت، چرا که در سال 2009 دستگیر شده و محکوم به تحمل حبسی به مدت صد و پنجاه سال شد؛ بنا به اطلاعات منتشر شده از دادگاه برگزار شده برای رسیدگی به جرائم برنارد مدوف، مشخص شد او در طول دوران فعالیت اش نزدیک به شصت میلیارد دلار از مشتریان اش به بهانه سرمایه گذاری دریافت کرده بود.

ویکتور بوت، سرمایه تخمینی: نزدیک به شش میلیارد دلار

«تاجر مرگ» لقبی است که به ویکتور بوت داده اند؛ او بزرگ ترین فروشنده سلاح گرم در جهان است و هم اکنون در حال سپری کردن مدت زمانی بیست و پنج ساله است که به تحمل زندان محکوم شده است (در ایالات متحده آمریکا). این افسر سابق نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی، پس از فروپاشی دیوار برلین فعالیت های خود را آغاز کرد و در هر چهار گوشه کره زمین اقدام به فروش میزان زیادی اسلحه کرد؛ ویکتور بوت توانست در طی دوران فعالیت اش نزدیک به شش میلیارد دلار از فروش سلاح گرم به دست آورد.

آلن استنفورد، سرمایه تخمینی: نزدیک به دو میلیارد دلار

در سال 2012 بود که آلن استنفورد به جرم فعالیت های غیر قانونی دستگیر شد و در دادگاهی که برای رسیدگی به جرائم اش برگزار شد، مدارکی که بر علیه او به دست آمده بود نشان از کلاه برداری های او داشت که مجموعا در آمدی هفت میلیارد دلاری برای اش به همراه آورده بود. پولشویی نیز از دیگر جرائمی بود که آلن استنفورد به آن مجرم شناخته شد.

لئونا هلمزلی، سرمایه تخمینی: دو میلیارد دلار

لئونا هلمزلی به همراه همسرش اقدام به راه اندازی بنگاه معاملات مسکن کرده و از طریق خرید، فروش و ساخت و ساز اماکن مسکونی و تجاری توانست اند سرمایه هنگفتی به هم زنند؛ به گونه ای که برای خود به گونه ای امپراطوری ای به راه انداخته بودند، با این وجود در سال 1992 بود که عده ای به بخشی از فعالیت های آن ها مشکوک شده و به این نکته پی بردند که تخلفات مالیاتی ای در طول دوران فعالیت شان از آن ها سر زده بوده است. لئونا هلمزلی به جرم پرداخت نکردن مالیت به تحمل هجده ماه حبس محکوم شد.

دنیز کوزلوسکی، سرمایه تخمینی: ششصد میلیون دلار

دنیز کوزلوسکی مدیر مسئول سابق شرکت های زنجیره ای تایکو است و میان سال های 1999 تا 2001 اقدام به واریز کردن بخش زیادی از در آمد های شرکت به حساب شخصی خود کرد و زمانی که از خلاف های مالی دنیز پرده برداری شد، محکوم به تحمل حبسی بیست و پنج ساله شد. این گونه به نظر می رسد که دنیز کوزلوسکی بخش زیادی از این پول ها را برای تجملاتی کردن زندگی اش و خرید وسایل لوکس هزینه می کرد؛ برای نمونه می توان به قایق های تفریحی و نیز آپارتمان های لوکسی اشاره کرد که دنیز در نیو یورک خریداری کرده بود.

خوزه فیگورا آگوستو، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار

خوزه فیگورا آگوستو قاچاقچی مشهور مواد مخدر و اهل پورتو ریکو است؛ خوزه فیگورا تا کنون چندین بار دستگیر شده است، اما هنوز مدرک کافی برای محکوم کردن وی به دست مأموران امنیتی نرسیده است و بخش اعظم سرمایه های اش هنوز مخفی مانده است.

جورج یانگ، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار

جورج یانگ بیشتر درآمد های خود را مدیون قاچاق کوکائین به ایالات متحده آمریکا و فروش این ماده مخدر بوده است. در دهه هشتاد میلادی (1980) بود که جورج یانگ توانست سرمایه زیادی از این طریق به دست آورد.

ال چاپو، سرمایه تخمینی: یک میلیارد دلار

جوآکین لوئرا که با نام ال چاپو شهرت پیدا کرده است، رئیس و رهبر سابق دسته خلافکاری قاچاق مواد مخدر، سینالوئا است؛ جوآکین یکی از بزرگترین و پر فعالیت ترین قاچاقچیان مواد مخدر چند دهه اخیر است. مقامات دولتی مکزیک و ایالات متحده آمریکا پس از به دام انداختن او و ضبط ثروت هنگفتی که در اختیار داشت، اقدام به تقسیم کردن ثروت او میان خود کردند.

داوود ابراهیم

این خلافکار اهل هندوستان هنوز دستگیر نشده است و آمار دقیقی از میزان سرمایه ای که در اختیار دارد در دست نیست، با این وجود، بسیاری بر این باورند که ارزش این سرمایه ها تقریبا ده برابر تمامی دارایی های اسامه بن لادن است. داوود ابراهیم در حال حاضر تحت تعقیب پلیس اینتر پل است و منابع اطلاعاتی پلیس اینتر پل بر این باورند که او در حال حاضر در مخفیگاهی بسیار لوکس در شهر کراچی پاکستان به سر می برد. در حال حاضر نزدیک به هفتاد و پنج درصد از کل هروئینی که در نقاط مختلف دنیا قاچاق می شود، تحت کنترل داوود ابراهیم و افراد اش است؛ علاوه بر این او فعالیت های دیگری در زمینه فروش الماس، طلا و اماکن مسکونی تجاری دارد و از این راه ها نیز کسب در آمد می کند.

لاکی لوسیانو، سرمایه تخمینی: صد و پنج میلیون دلار

لاکی لوسیانو (نام شناسنامه ای: سالواتوره لوسیانو) یکی از مشهور ترین خلافکارانی است که اصالتی آمریکایی ایتالیایی دارند و بخش اعظم فعالیت های مربوط به قاچاق و فروش مشروبات الکلی در ایالات متحده آمریکا تحت کنترل و هدایت او انجام می گرفت. او فعالیت های مجرمانه دیگری نیز در کارنامه خود دارد که از آن جمله می توان به فروش مواد مخدر (بیشتر هروئین) اشاره کرد. در سال 1929 بود که لوسیانو اقدام به راه اندازی سندیکا (اتحادیه) ملی مجرمان کرد تا از این طریق فعالیت های مجرمانه همانند یک تجارت بزرگ و پر منفعت کنترل شوند؛ فعالیتی که در تاریخ مجرمان بی سابقه بود و شهرت چشم گیری برای لوسیانو به همراه آورد.

کنث لی، سرمایه تخمینی: نود میلیون دلار در سال 2001

کنث لی، مدیر مسئول سابق شرکت کارگزاری انرون در تگزاس است و در سال 2006 دادگاهی برای رسیدگی به فعالیت های او در خصوص ورشکستگی این شرکت کارگزاری برگزار شد؛ دادگاهی که در نهایت با مجرم شناختن وی به اتمام رسید. در حقیقت کنث لی بخش زیادی از در آمد های شرکت را به حساب های شخصی خود واریز می کرد و همین مسئله سبب ورشکستگی آن ها شد؛ اتفاقی که کارمندان و سرمایه گذاران بسیاری را تحت الشعاع قرار داد و سبب از بین رفتن زندگی شان شد.

سمیون موگیلویچ، سرمایه تخمینی: نا مشخص

سمیون در خانواده ای یهودی در اکراین به دنیا آمد و به عنوان یکی از خطرناک ترین جنایتکاران چند دهه اخیر و با لقب «رئیس الرؤسا» شناخته می شود. اطلاعات دقیقی از میزان سرمایه های تحت کنترل او در دست نیست، با این وجود، بنا به تخمین های زده شده در این خصوص او یکی از ثروتمند ترین جنایتکاران چند دهه اخیر نیز هست. در سال های 1970، سمیون اقدام به فریب دادن آن دسته از خانواده های یهودی روس تبار می کرد که قصد مهاجرت به اسرائیل را داشتند و سرمایه بزرگی از این طریق برای خود به ارمغان آورد. او بعد ها بدل به یکی از رهبران اصلی مافیای روسیه شد. از جمله جنایاتی که او در طول دوران فعالیت اش انجام داده و کنترل آن ها را به عهده داشته است می توان به قتل، شکنجه، قاچاق انسان و مواد مخدر، اخاذی و پولشویی اشاره کرد.

میر لانسکی، سرمایه تخمینی: صد میلیون دلار

میر لانسکی یهودی روس تباری است که به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده و در بروکلین زندگی می کرد. میر لانسکی در طول دوران فعالیت های مجرمانه خود، بیش از هر چیز دیگری کنترل بازی های قمار انجام شده در شهر هایی چون لاس وگاس، باهاماس، لندن و کوبا (کوبایی که ژنرال باتیستا ریاست جمهوری آن را در آن زمان به عهده داشت) را تحت کنترل داشت و از این طریق سرمایه زیادی برای خود به دست آورده بود. او دوستی نزدیکی با لاکی لوسیانو (در موارد پیشین توضیحاتی در خصوص او داده شد) داشت و به عنوان یکی از با ارزشمند ترین مهره های فعال در سندیکای (اتحادیه) ملی مجرمان شناخته می شد و سود های کلانی نصیب اعضای این سندیکا می کرد. او در سال 1983 به مرگ طبیعی مرد.

سالواتوره رینا مشهور به توتو ، سرمایه تخمینی: صد و بیست و پنج میلیون دلار

این میزان سرمایه البته مربوط به بخشی از دارایی های او می شود که مقامات امنیتی قادر به تشخیص آن بوده اند و بسیاری از دارایی های توتو رینا همچنان نا مشخص باقی مانده است. توتو رینا در سال 1930، در سیسیل به دنیا آمد و به زودی بدل به یکی از اعضای بزرگ ترین خانواده مافیایی سیسیل، کوزا نوسترا شد و از دوران نوجوانی شاهد خشونت های بی اندازه ای بود. اطلاعاتی موجود در خصوص توتو رینا حاکی از آن است که خود به تنهایی چهل نفر را در طول فعالیت های اش به قتل رساند و نیز دستور قتل بیش از هزار شخص دیگر را صادر کرد (که از آن جمله می توان به دو قاضی ای اشاره کرد که به شدت مخالف فعالیت های گروه های مافیایی و خلافکاری بودند). در نهایت در سال 1993 و در سن شصت و سه سالگی بود که مأموران امنیتی توتو رینا را دستگیر کرده و سرمایه های اش را ضبط کردند.

یون سا، سرمایه تخمینی: پنج میلیارد دلار

خون سا، خلافکار اهل برمه، بین سال های 1974 تا 1994، کنترل مثلث طلایی (مناطقی در قاره آسیا که در آن ها تریاک کشت می شود و شکلی مثلث مانند بر روی نقشه دارند) و فعالیت های مربوط به کشت و قاچاق تریاک (و هروئین) را بر عهده داشت. در آن سال ها، بیشترین میزان هروئین مورد استفاده در ایالات متحده آمریکا، در مزارع خون سا کشت می شد. او در نهایت در سال 1996 خود را تسلیم مقامات دولتی کرد.

نیکی بارنس، سرمایه تخمینی: صد و پنج میلیون دلار

نیکی بارنس، خلافکار مشهور اهل نیویورک بود و او را با لقب «آقای تسخیر ناپذیر» می شناختند. بخش اعظم فعالیت های مربوط به قاچاق و فروش هروئین در منطقه هارلم تحت نظارت مستقیم نیکی بارنس صورت می گرفت؛ او اقدام به خریدن نیرو های امنیتی و پلیس می کرد و در زمان فعالیت اش فساد بی اندازه ای گرفتار دستگاه امنیتی نیویورک شده بود. جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده به واسطه لقبی که برای نیکی بارنس در نظر گرفته بودند، بسیار آزرده خاطر شده و خود شخصا وارد روند پیگیری جنایات او شد تا از زندانی شدن اش کسب اطمینان کند. نیکی بارنس محکوم به حبس ابد شد و در سال 1998 چند سالی عفو خورد و میزان سال های حبس اش کاهش یافت.

نظرات

در ادامه بخوانید...