نقش کشاورزی ارگانیک و اهمیت قارچ های میکرویزی در کشاورزی پایدار
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) در بیشترین مدت تاریخچه کشاورزی ارگانیک به گناه قاصری اعتراف شده اینکه اگر گروه های کشاورزی مرسوم به کشاورزی ارگانیک ابداً توجه نمی کردند آن را همچون یک شیوه قدیمی و غیرعلمی کشت برای باغبانان تلقی می کردند نه یک ابزار مهم تولید تجاری غذا. هرکسی که از کشاورزی ارگانیک طرفداری می کرد مورد استهزاء قرار می گرفت. چرا که برای یک متخصص کشاورزی یا دانشمند علوم خاک یک خودکشی برای انجام کار مرتبط با فعالیت بود. در حالیکه اسلوب ها، طرفداران، و فلسفه آن هنوز هم در برخی محافل به سخره گرفته می شود، ولی همه چیز برای کشاورزی یک تغییر موضع ارگانیک است. مصرف محصولات ارگانیک و سطح اراضی ارگانیک رو به افزایش است. صنعت ارگانیک در حال توسعه، نه تنها حکم احترام می کند بلکه هم اکنون سهم رو به افزایشی از تحقیق و خدمات آموزشی را هم از زمین های اعطایی دانشگاه ها USD وزارت کشاورزی ایالات متحده مطالبه می کند. ایالات متحده دارای پنجمین میزان سطح زیرکشت در تولید ارگانیک بوده و بدنبال آن استرالیا، آرژانتین، چین، و ایتالیا قرار دارند. درک بهتر پدیده کنونی ارگانیک به شناخت منشأ کشاورزی ارگانیک و تکامل آن تا به امروز و وضعیّت بخش های کشاورزی کمک می کند. در سال 1885 Albert Bernard Frank در مطالعه خود روی روابط میکروبی-گیاه اصطلاح یونانی میکوریز را معرفی کرد که دقیقاً به معنی قارچ ریشه است. قارچ های میکوریز با ریشه های گیاه روابط همزیستی تشکیل می دهند و این ارتباط به شیوه ای مشابه با رابطة همزیستی باکتری های ریشه در داخل لگوم ها شکل می گیرد. از هفت نوع قارچ میکوریزی تشریح شده آرباسکولار، اکتومیکوریزا، اکتندومیکوریز، arbutoid، مونوتروپوئید، اریکوئید و اورکید قارچ های میکوریز آرباسکولار و اکتومیکوریزا فراونترین و گسترده ترین قارچ ها می باشند. قارچ های میکوریز آرباسکولار AM متداولترین رابطة میکوریزی را دربرگرفته و بیش از 80 درصد گیاهان آوندی روابط همیاری را با آنها شکل می دهند. قارچ AM همیار های اجباری هستند که به شاخه کلافی Glomeromycota تعلق دارند و در اکوسیستم های جهانی دارای توزیع همه جایی هستند. از نظر توزیع هم قارچ های اکتومیکوریز ECM همه جا منتشر شدند ولی تنها با 3 درصد از خانواده های گیاهی وارد رابطه می شود. این قارچ ها عضو شاخه قارچ های آسکومیست ها و بازیدیومیست ها بوده و تصور می رود همیاری یا همزیستی متقابل ECM مستقلاً به دفعات متعددی از اجداد ساپروفیتی قارچ های گندروی مشتق شدند.
کشاورزی ارگانیک، قاعده و پایداری
یکی از جنبه های تولید ارگانیک که آن را از سایر جنبش های جایگزین کشاورزی متمایز می کند اینست که تولید ارگانیک تاریخچه ای از تنظیم قواعد دارد. Tate در 1994 توضیح می دهد که "ضرورت حفظ استانداردهای بالای اخلاقی جنبش آلی، حفظ اعتماد مصرف کننده در تولید، تشویق و حمایت کشاورزان حقیقی ارگانیک و ارائه مبنایی برای روند تجارت ارگانیک در میان مزرها وجود دارد". MacCormack در 1995 خاطر نشان می کند که برخلاف شیوه های کشاورزی پایدار، طرق کشاورزی ارگانیک در حقیقت بخوبی تعریف شدند: روش های کشاورزی ارگانیک منحصر بفردند. بخاطر اینکه آنها تنها روش-هایی هستند که همچون قانون وضع شدند. مجموعه کاملی از شیوه های تصدیق شده از خاک تا میز غذاخوری ، کشاورزی ارگانیک را کنترل می کند. پیشینه این قاعده موجب بحثی بر سر این موضوع می شود که در واقع چه چیز کشاورزی ارگانیک را به میزان قابل توجهی آسانتر می کند چرا که استانداردهای مشخصی وجود دارد که تولیدکنندگان باید با آن استانداردها خود را انطباق دهند. اگرچه از نظر این استانداردها بین گروه های متعدد ارگانیک و در میان مرزهای ملی اختلافاتی دیده می شود، اما این استانداردهای کاملاً تعیین شده به منزلة شالوده ای هستند که بر روی آن مناظرات می توانند بنا نهاده شوند. (سیارک)
چون و چرایی وجود ندارد که کشاورزی پایدار و کشاورزی ارگانیک اصطلاحات بسیار نزدیک مرتبط بهم هستند. اما بر سر ماهیت دقیق این ارتباط اختلاف نظر وجود دارد. برای برخی این دو مترادف هم می باشند برای سایرین یکسان فرض کردن آنها گمراه کننده است. تعریف Lampkin از کشاورزی ارگانیک که در بالا نقل شد، سخن از سیستم های تولید پایدار می گوید. پس از ارائه تعریف او ادامه می دهد که "پایداری در قلب کشاورزی آلی قرار داشته و یکی از عوامل عمده تعیین کننده قابلیت پذیرش و در غیراینصورت شیوه های خاص تولید می باشد". بهمین نحو Henning و همکاران او در 1991 تعریف خود را از کشاورزی ارگانیک از قبل ارائه دادند با این ادعا که "کشاورزی ارگانیک می تواند همچون تعریف کشاورزی پایدار بکار رود". حتی پیشنهاد Rodale این بود که "پایدار فقط یک کلمه مودب معقول برای کشاورزی ارگانیک است".
علیرغم تنوع تعاریف از کشاورزی ارگانیک، موافقت های کلی در مورد اینکه چه چیزی برای تولید ارگانیک ضروری است، در تضاد کامل با مباحثات و استدلال هایی است که در مورد ماهیت پایداری کشاورزی بحث می کنند. ولی در سال Ikerd 1993 ذکر می کند که "با اشاره به کشاورزی پایدار خیلی از مردم فکر می کنند که تو در مورد کشاورزی ارگانیک صحبت می کنی" و تعدادی از زارعین ارگانیک با آن موافقت خواهند کرد. به گمان آنها کشاورزی ارگانیک تنها سیستمی است که می تواند تولید کشاورزی را طی دراز مدت تقویت کند. البته باید توجه داشت که ماهیت مشکل بودن یافتن یک تعریف و مفهوم از پایداری بر این دلالت می کند که معادل تصور کردن کشاورزی ارگانیک با هر چیز دیگری یک گام نسبتاً جسورانه است. Hodge 1992 بر علیه افرادی مانند Bowler 1992 دلیل می آورد که آنهایی که به کشاورزی ارگانیک صرفاً بعنوان نوع واقعی از کشاورزی پایدار می نگرند ادعا می کنند که این نگرش تنها اگر ناپایداری از طریق کاربرد منابع تجدیدناپذیر بویژه مواد شیمیائی آلی تعریف گردد، می تواند درست باشد. در مخالفت با این موضع او ابراز می دارد که "اینکه آیا کشاورزی ارگانیک به همانگونه که در حال حاضر اجرا می شود می تواند مانند پایداری هم در نظر گرفته شود مورد بحث برانگیزی باید باشد". عواملی که Hodge در حمایت از استدلال خود استفاده می کند ابهاماتی راجع به تلفات نیترات از کشاورزی سنتی و ارگانیک را شامل می شود به ویژه در شفاف سازی کنترل کاربرد عناصر غذایی در نتیجه کودهای آلی. نگرانی هایی در مورد حفظ سطوح پتاسیم در خاک به خصوص مزارع لبنی و مسئلة فرسایش خاک هم ذکر شدند. نتیجه گیری اینست که " لذا معادل فرض کردن سیستم های کشاورزی پایدار با انواع ارگانیک کار اشتباهی است". محدودیت در بکارگیری مواد شیمیائی غیرآلی شرط موجز برای پایداری نیست در عین حال ممکن است شرط لازم هم نباشد. این مقاله ادامه دارد..........(سیارک)