معماری شهر


به طور کلی، مفهوم رده شناسی در ایتالیا و پس از جنگ جهانی دوم اتخاذ شد. این انتخاب در سطحی بزرگ روی داد و در واقع پاسخی مهم به شهرسازی مدرن بود. با این حال، این مساله در قلمرو دوقطبی معماری ایتالیایی به منبع مجادله و مباحثه تبدیل شد. در مقابل دیدگاه عینی ساویرو و طرفدارانش، کارلو آیمونینو و آلدو روسی متولد 1931 م. در میلان این موضوع را بیشتر ذهنی قلمداد می کردند. اگر هر دو گروه ارتباط میان ساختمان و شهر را تشخیص داده باشند، باید گفت دیدگاه روسی شهرت بیشتری پیدا کرده است. معماری شهر به طرز فوق العاده ای از شهرت برخوردار است: تصاویر و اشکال متقاعد کننده آن و غنای محیط شهری آن فقدان روش شناسی آشکار آن را تا حدی پوشش می دهد.

مصنوعات شهری و نظریه ای درباره شهر
 منظور من از معماری نه تنها تصویر نمایان شهر و مجموعی از تفاوت ها در معماری های آن است، بلکه معماری به عنوان ساخت و ساز نیز هست، یعنی ساخت و ساز شهر در گذر زمان. اگر بخواهیم به صورت عینی و بی طرفانه صحبت کنیم، من معتقدم که این دیدگاه جامع ترین شیوه تحلیل و بررسی شهر را به خود اختصاص داده است؛ چرا که حقیقت نهایی و قطعی را مورد خطاب قرار داده است، یعنی خلق و ایجاد محیطی که در آن زندگی می کند...
با اولین نشانه هایی از ایجاد شهر، معماری نیز پا به عرصه وجود گذاشت؛ معماری عمیقا ریشه در شکل گیری تمدن دارد و در واقع مصنوعی پایدار، جهانی و ضروری است.
دو ویژگی ثابت معماری عبارتند از هدف زیبایی شناسی و خلق محیطی بهتر برای زندگی. این نمودها از هر تلاش قابل توجهی نشات می گیرند که می خواهند شهر را به عنوان آفرینش دست بشرتوصیف کنند. اما از آن جا که معماری شکل واقعی و مشخصی به جامعه می دهد و به صورت تنگاتنگی با جامعه و طبیعت در ارتباط است، اساسا با هر نوع علم یا هنر دیگری متفاوت است. این مساله مبنای مطالعه تجربی شهر را شکل می دهد، یعنی زمانی که اولین مسکن ها در آن ساخته شد. در گذر زمان شهر پیشرفت کرده و گسترش می یابد؛ فهم، آگاهی و حافظه پیدا می کند. زمینه ها و درون مایه های اصلی آن در خلال ساخت و ساز شهر حفظ می شود، اما در همان زمان این درون مایه ها را دستخوش تغییر کرده و درون مایه های خاص تری را در طی توسعه خود ارائه می دهد .
تغییرات در شیوه خانه سازی و نیز زمین هایی که خانه ها پایه هایشان بر آن استوار می گردد، نشانه های زندگی روزانه هستند. تنها لازم است به لایه های شهر که باستان شناسان به ما نشان می دهند، توجه کنیم. آن ها به صورت الگویی تغییر ناپذیر، جاودان و دیرینه خود را می نمایانند. افرادی که شهرهای اروپایی را بعد از بمباران های جنگ پیشین به خاطر می آورند، هنوز تصویری از خانه های خالی از سکنه ای را در ذهن دارند که در میان پاره های آجر و سنگ بود، قطعاتی از مکان های آشنا در میان ساختمان های باقیمانده از جنگ، با کاغذ دیواری های رنگ و رو رفته، تابلوهای خشک شویی که در هوا معلق مانده، پارس کردن سگ ها و مکان های در هم و بر هم. و

ما همیشه تصویر خانه کودکیمان را در ذهن داریم که گویی به همان شکل در شهر باقی مانده است.

تصاویر، حکاکی ها و عکس های این شهرهای خالی از سکنه این مناظر را ثبت می کنند. شناخته شده ترین نشانه های پویایی شهری عبارتند از تخریب و ویرانی، سلب مالکیت و تغییرات سریع در استفاده که به دنبال حدس و گمان ها و منسوخ شدن ها ایجاد می شوند. اما فراتر از همه این ها، این تصاویر نشان دهنده سرنوشت از هم گسیخته جوامع است. این دیدگاه در مجموع بازتابی است از کیفیت بقا و دوام در بناهای تاریخی. بناهای تاریخی نشانه هایی از زندگی اجتماعی هستند و همان گونه که در اصول معماری آورده شده است، جزو مولفه های اولیه و مراحل ثابت شهرسازی پویا هستند... 
اعتقاد من بر این است که اهمیت این تشریفات در ماهیت اجتماعی و خصوصیت اساسی آن به عنوان مولفه ای برای حفظ اسطوره های شهری، راهنمایی است برای درک مفهوم بناهای تاریخی و دلایل بنا نهادن شهر و نیز معنای انتقال ایده ها در بافت شهری.من اهمیت ویژه ای برای بناهای تاریخی قائل هستم، گرچه گاهی درک اهمیت آن ها در شهرسازی پویا امری مشکل است... 
به طور کلی، مشکل ترین مساله تاریخی شهر با تقسیم تاریخ به چند دوره حل شده است و بنابراین، ویژگی های جاودان و جهانی شهرسازی پویا یا دچار غفلت شده اند و یا در این زمینه سو تفاهم هایی به وجود آمده است؛ و اینجاست که اهمیت روش مقایسه ای آشکار می شود... 

افرادی هستند که ممکن است مکانی را دوست نداشته باشند چون برای آن ها یادآور لحظات تلخ و بدیمن زندگی شان است؛ در عوض، برخی دیگر ویژگی خوشایند و فرخنده ای را به مکانی نسبت می دهند. همه این تجربیات، در مجموع شهر را به وجود می آورند.

در این حالت است که ما باید کیفیت یک فضا را قضاوت کنیم مفهومی که ممکن است برای درک و احساس مدرن ما به غایت دشوار باشد. این همان احساسی است که در آن باستانیان مکانی را تقدیس می کردند و این حس متضمن نوعی تحلیل است که بسیار عمیق تر از دسته بندی ساده انگارانه ای است که توسط برخی تعابیر روان شناسانه ارائه شده و تنها مبتنی بر خوانا بودن فرم ها و تصاویر است... 
اولین خانه ها سرپناهی بودند برای ساکنان آن ها در برابر محیط بیرون و بدین ترتیب بشر را برای کنترل تغییرات آب و هوا آماده می کردند. توسعه شهرسازی این نوع کنترل را تا حد ایجاد و گسترش یک محیط زیست بسط داد. دهکده های عصر نو سنگی (عصر حجر جدید) اولین دگرگونی ها را در جهان پیرامون بر طبق نیازهای بشری ارائه دادند. میهن های ساخته دست بشر به اندازه خود بشر قدمت دارند. به طور دقیق این دگرگونی ها شامل اولین گونه ها و اشکال سکونت گاه ها، معابد و ساختمان های پیچیده تر هستند. این نوع از ساخت و سازها بر طبق نیازها و الهامات از زیبایی توسعه یافتند؛ یک نوع خاص به یک گونه و شیوه زندگی مربوط می شد، اگرچه شکل خاص آن به طرز گسترده ای از یک جامعه به جامعه ای دیگر متنوع بود. بنابراین، مفهوم نوع و گونه مبنای معماری را شکل داد ه هم از طریق تمرین و عمل و هم از طریق شرح و توضیح در نوشته هااثبات می شد...
من مفهوم نوع و گونه را به عنوان چیزی تعریف می کنم که ثابت و پیچیده است، یک اصل منطقی که بر فرم و شکل مقدم است و آن را می سازد...
برای مثال، این اصل که می توانیم آن را عنصر معمولی یا به نحوی ساده تر نوع بنامیم، در تمامی مصنوعات معماری یافت می شود. این عنصر، یک عنصر فرهنگی نیز هست و بدین تریتب می تواند در دیگر مصنوعات معماری نیز بررسی شود؛ پس دز این صورت، رده شناسی بخش تحلیلی معماری قلمداد می شود و به راحتی در سطح مصنوعات شهری قابل شناسایی خواهد بود...
نهایتا، می توان گفت که این نوع، در واقع همان ایده معماری است که به ذات و ماهیت آن بسیار نزدیک است و علیرغم تغییرات ایجاد شده، همواره بر حس استدلال به عوان اصل معماری یا اصل شهر اعمال نفوذ دارد...
ما به پرسش هایی که در ارتباط با مصنوعات شهری به ذهن خطور می کنند، اشاره کردیم، مثل فردیت، مکان، حافظه و طراحی. اما به مبحث کارکرد و عمل اشاره نکردیم. من معتقدم که از بعد کارکرد، اگر موضوع آشکار ساختن ساختار و تشکیلات مصنوعات شهری است، هر گونه توضیح و تفسیری باید رد شود. در ادامه به نمونه هایی از مصنوعات شهری مهم اشاره خواهیم کرد که کارکرد آن ها در طول زمان تغییر کرده و دیگر نمی توان برای آن ها نقش و کارکرد خاصی را نام برد. بنابراین، یکی از اهداف این مطالعه در تلاش برای اثبات ارزش معماری در تحلیل شهر رد توضیح مصنوعات شهری از بعد کارکرد و نقش آن است. برعکس، من مدعی هستم که این توضیحات نه تنها روشنگر مسیر نیست، بلکه موجب عقب گرد نیز می شود، زیرا مانع از مطالعه فرم ها و روش ها و شناسایی دنیای معماری بر اساس قوانین واقعی می شود ... 
واضح است که قلمداد کردن علوم شهری به عنوان یک علم تاریخی اشتباه است، زیرا در این صورت مجبور خواهیم شد که تنها در باره تاریخ شهرسازی صحبت کنیم. با این حال، آن چه می خواهم بگویم این است که از دیدگاه ساختار شهری، تاریخ شهرسازی به نظر مفیدتر و سودمندتر از هر نوع تحقیق دیگر درباره شهر است...
باید به خاطر داشته باشیم که از دیدگاه نظریه دانش، تفاوت میان گذشته و آینده در سطح وسیع بازتاب این حقیقت است که گذشته تا حدی در زمان حال تجربه شده است و این می تواند معنای ثبات و جاودانگی باشد:آن ها همان گذشته ای هستند که ما در حال تجربه آن هستیم... پرمعنی ترین ثبات ها آن هایی هستند که در خیابان ها ارائه شده اند ... 
ساختار پیچیده شهر از مباحثه ای نشات می گیرد که منابع آن کماکان تا حدی ناقص است. شاید قوانین شهر دقیقا شبیه آن دسته از قوانین باشد که بر زندگی و سرنوشت مردم به صورت انفرادی حکم فرماست. هر زندگی نامه ای علاقمندی های خاص خود را دارد، حتی اگر محدود به تاریخ تولد و فوت باشد. قطعا معماری شهر نشانه فیزیکی این زندگی نامه است، چیزی ورای معانی و احساساتی که ما می شناسیم .

 

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید