اگر عاشق آدم معتاد به کار هستید، این چیزها را فراموش نکنید
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸«من تعریف واقعی یک آدم معتاد به کار هستم.» ـ کیم کارداشیان
اگر عاشق آدمی معتاد به کار هستید، ممکن است اوقات تلخی داشته باشید یا زندگی را برای کسی که دوستش دارید سختتر کنید. میدانید که آدمهای معتاد به کار با مشکلات سلامتی و ایجاد تعادل بین کار و زندگی مواجهاند بنابراین نیازی به تأکید بر آن نیست. در اینجا 15 نکته است که درمورد این آدمها باید به خاطر داشته باشید.
1. آنها معتاد به کار هستند.
مشکل آدمهای معتاد به کار این است که متقاعد شدهاند اگر ابربهرهور نباشند، احساس ارزش شخصیشان سقوط میکند. درمان این مسأله بدتر از خود بیماری است. غالباً به سختی میتوان مشخص کرد اجزای سازندهی اعتیاد به کار چیست. اما به عنوان اعتیاد شناخته میشود.
2. آنها از کار لذت میبرند.
این افراد میدانند که خودشان در معرض خطرات سلامتی قرار میدهند اما نشئهای که از به عهده گرفتن چندین پروژه به آنها دست میدهد، شبیه هیچ چیز دیگری روی زمین نیست. وقتی از میز کارشان فاصله دارند احساس ناآرامی و بیقرار میکنند.
«من تاحدودی اعتیاد به کار دارم. وقتی احساس میکنم که کاری انجام نمیدهم، دیوانه میشود.» ـ اشلی گرین
3. آنها از تعطیلات هراس دارند.
تصور دوری از کار به خاطر تعطیلات باعث هراس آنها میشود. جدایی از کار میتواند باعث فروپاشی آنها به جای احساس آرامش کامل میشود.
4. آنها به اخلاق کار اعتقاد دارند.
اخلاق کار قویتر از همیشه است. آنچه مردم نمیتوانند متوجه بشوند این است که فناوری مدرن باعث شده است که کاستن از ارزش این مسأله برای آنها دشوارتر باشد. امروزه به خاطر وجود تلفنهای هوشمند و سایر ابزار مدرن که به افراد معتاد به کار کمک میکند بیرحمانه به عادتشان برسند، جدایی از کار را تقریباً غیرممکن کرده است.
5. هیچ برنامهای برای بازنشستگی ندارند.
درحالی که اکثر ما رویای آن را داریم که هنگام بازنشستگی هیچ کاری نکنیم و صبحها دیر از خواب بیدار بشویم، آدمهای معتاد به کار هیچ موقع حتی از فکر کردن به بازنشستگی لذت نمیبرند. آنها احساس میکنند که هیچ دلیل قانعکنندهای برای بازنشستگی ندارند مگر اینکه به خاطر دلایل سلامتی مجبور به انجام آن کار بشوند.
6. دوست ندارند بابت شرکت در رویدادهای اجتماعی سر آنها نق زده شود.
بله، آدمهای معتاد به کار گاهی اوقات بابت عدمتوجه به خانواده و رویدادهای اجتماعی احساس گناه میکنند. آنها از اینکه بابت این موارد نق زده نشود، ممنون خواهند بود زیرا تنها مشکلی که دارند این است که نمیتوانند مرز بین خانه و کار را تعیین کنند. (سیارک)
7. غالباً دلایل منطقی برای کار بیش از حد دارند.
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که همکاران ناکارآمد و تنبل غالباً چگونه میتوانند باعث بشوند که یک نفر تبدیل به فرد معتاد به کار بشود؟ این موضوع معمولاً نادیده گرفته میشود زیرا اکثر کارشناسان معتقدند که اعتیاد به کار باعث میشد که زندگی برای همگان سخت شود. این کارشناسان به ندرت به جنبهی معکوس آن فکر میکنند.
8. انگیزه بسیار قدرتمندی دارند.
چند نفر می شناسید که علاقهی شدید به شغلشان دارند؟ آدمهای معتاد به کار همیشه عاشق شغلشان هستند و این علاقه میتواند جایگزین هیجانتان منفی زندگی شخصیشان بشود. فداکاری، انگیزه و اشتیاق آنها برای شغلشان غالباً نادیده گرفته میشود.
9. کمالگرا هستند.
امروزه روانشناسان میگویند که کمالگرایی نیروی محرکی است که اکثر آدمهای معتاد به کار آن را دارند. این افراد دائماً تلاش میکنند شکاف بین انتظارات لجامگسیختهشان و ارزیابی شخصیشان از نحوهی انجام آن را پر کنند. این همان چیزی است که آنها را به پیش میبرد.
10. مفهوم آنها از آرامش متفاوت است.
اگر از یک آدم معتاد به کار بپرسید که چه ذهنیتی در مورد آرامش دارد، ممکن است از او پاسخ او تعجب کنید. آنها خواهند گفت که عاشق داشتن چند وظیفه هستند و مهمتر آنکه انجام یک کار و داشتن 10 کار دیگر در صف انتظار برای چند ساعت بعد، ذهنیت آنها از آرامش است.
11. دیدگاهشان درمورد پول و خوشبختی متفاوت است.
آدم معتاد به کار قانع شده است که موفقیت و پول باعث خوشبختی بیشتر خانوادهاش خواهند شد. اگر چنین تفکری دارند، در اشتباهاند. احتمالاً از این پژوهش اطلاعی ندارند که خانوادههایی که سالیانه 5 میلیون دلار درآمد دارند خوشبختتر از خانوادههایی که درآمد سالیانهشان 75 هزار دلار است، نیستند. (سیارک)
12. نمیتوانند پاسخ بدهند.
به عنوان فرد عاشق، احساس نادیدهشدن میکنید. فکر میکنید چرا نمیتواند پاسخ بدهد؟ واقعیت زندگی یک آدم معتاد به کار این است که با ارباب رجوعها جلساتی دارند یا برای بقیهی روز 10 جلسهی پشتسرهم دارند. بار دیگر ناهار را نمیخورد و حتی بین جلسات هم وقت ندارند زیرا با رئیسشان صحبت میکنند.
13. شاید در حال جبران چیز دیگری هستند.
کار، بلندپروازی، انگیزه، ارتقاء و موفقیت. اینها دستورالعملی است که آنها را به پیش میبرد. اما غالباً اینها صرفاً علائمی از ناآرامی عمیقتر در زندگی هیجانیشان و شاید تنها مکانیسم برخورد نامناسبی با عدمرضایت از زندگیشان هستند. آیا شما دلیلاش هستید؟ ایرادی ندارید به این موضوع توجه کنید.
14. آنها میتوانند تحت فشار سود ببرند.
این درست است که هر چقدر مدت کار شما طولانی باشد، بهرهوریتان کاهش مییابد. اما برخی افراد معتاد به کار از استرس لذت میبرند زیرا باعث میشود آدرنالین آنها ترشح شود و این حداقل فایدهی مثبت آن است. حالت ایدهآل این است که با مدیریت بهتر زمان، کار را مولدتر و رضایتبخشتر بکنیم.
15. نیاز به کنترل کامل دارند.
نباید عجیب باشد که افراد معتاد به کار به ندرت تفویض اختیار میکنند و وقتی هم که چنین کاری انجام میدهند دچار عذاب میشوند از این جهت که آیا کار به درستی انجام خواهد شد یا نه. بعد دیگر علاقه به کنترل کامل کار این است که تلفن هوشمندشان هیچ موقع ترکشان نمیکند. بله، حتی آن را با خود به رختخواب میبرند!
حال متوجه شدید که چه چیزی یک آدم معتاد به کار را عصبانی میکند، حالا میتوانید عقب بنشینید و منتظر بمانید تا او متوجه شود که کار تنها بخشی از زندگی است.