فیلم های هالیوودی (و نه تنها هالیوودی) تصور جمعی خاصی از روم باستان و مردمان آن دوران را به اشتباه در ذهن افراد عادی جا می اندازد. گلادیاتورهای نیمه برهنه ، سبک زندگی و نبردها ، سیستم برده داری و جنگی بی پایان. این شاید فقط قسمت کوچکی از آنچه در ذهن معاصران به عنوان داده های تاریخی در مورد رومیان باستان باشد. کدام یک از اینها در باره رومیان باستان درست است و کدام یک صحیح نیست ؟ کدام موارد اسطوره های تحمیل شده توسط سینما است؟
بعید است که یک تکه پارچه بسیار راحت باشد.
در هر فیلمی درباره رومیان باستان ، تقریباً همه بازیگران توگا می پوشند. بله ، از یک طرف ، برای سازندگان فیلم و بیننده آسان تر است که بلافاصله درک کنند که ما در مورد روم باستان صحبت می کنیم ، و نه در مورد چیز دیگری. به طور کلی ، رنگارنگ ، آنچه شما برای یک فیلم نیاز دارید. اما اگر از جنبه عملی نگاه کنید ، بدیهی است که خود رومی ها با چنین لباسهای غیرعادی اصلاً خوشحال نبودند ، علاوه بر این ، تعداد زیادی از آنها وجود داشتند. به عنوان مثال این واقعیت را در نظر بگیرید که بوسیله لباس ، از جمله آن ، تعیین موقعیت اجتماعی یک شخص امکان پذیر بوده است. از جمله رنگ ، تراکم مواد و سایر جزئیات.
Togas فقط توسط مردان پوشیده می شد و به احترام برخی از موارد ، در اوایل ساده بود ، سپس متنوع تر می شد. فقط امپراطور می توانست توگای بنفش را بپوشد. در زندگی عادی ، رومیان باستان پیراهن گشاد مانند لباس پوشیده بودند. کتان یا پشم بسته به فصل آن بستگی دارد. و سربازان کت چرمی داشتند. با پایان حکومت رومی ، شلوار مورد تقاضا قرار گرفت ، اگرچه در ابتدا اعتقاد بر این بود که این لباس ها برای موقعیت اجتماعی پایین تر است ، اما راحت بودن بیشتر به کار می آمد.
اغلب در فیلم ها گلادیاتور ها را با حیوانات درنده درگیر می کند.
جنگ های گلادیاتور ، به عنوان یک سرگرمی بسیار سخت برای برخی و راهی برای کسب درآمد برای دیگران ، به طور گسترده ای در فیلم ها و منابع دیگری که در مورد روم باستان است ، نمایش داده می شود. اما بردگان همیشه وارد صحنه نبرد نمی شدند. بله ، بیشتر آنها افراد پلبی بودند: جنایتکاران و افراد فقیری ، که می خواستند ثروتمند شوند یا مشهور شوند. در میان آنها زنانی نیز بودند.
درگیری های گلادیاتور همیشه کشنده نبود ، در اکثر مواقع این پرونده با جراحت به پایان می رسید. این ورزش در رم به هیچ وجه محبوب ترین نبود ، تماشاگران قمار عاشق مسابقات ارابه بودند. کولوسئوم می تواند 50،000 نفر و یک سیرک ویژه برای مسابقه 250،000 را در خود جای دهد. اگر بردهایی وارد عرصه کولوسئوم می شدند ، آنهایی که ارابه ها را می راندند موفقیت و درآمد فوق العاده ای داشتند. بنابراین ، به عنوان مثال ، گای اپولئوس ، ارابه ران از روم باستان ، الان هم ، همچنان از پردرآمدترین ورزشکار محسوب می شود.
حرکات شست جمعیت می خواهند گلادیاتور پیروز اسلحه خود را زمین بگذارد؟
این اعتقاد که حرکات انگشت شست بیانگر تأیید یا عدم تأیید است ، به لطف اشتباه هنرمند ژان لئون جروم ، یا دقیق تر ، نقاشی او Pollice Verso ، در سال 1872 در عموم مردم جا افتاد . حرکات انگشت شست جمعیت در این تابلو توسط هنرمند به اشتباه تفسیر شده است.
غالباً در سینما به کرات مطرح شده که حاکمان با حرکت انگشت شست خود نتیجه نبرد گلادیاتوری را تعیین می کنند. منظور از "شست پایین" گذاشتن اسلحه ، خاتمه دادن به جنگ است. غالباً این کار برای نجات جنگنده انجام می شد ، زیرا برای تبدیل شدن به یک گلادیاتور موفق ، آنها مجبور به آموزش زیاد و طولانی بودند و هیچ کس به زندگی آنها پایان نمی داد ، حتی اگر آنها برده باشند.
اصلی ترین نیاز برای یک گلادیاتور استقامت بود ، زیرا بیشتر مبارزات دقیقاً یک آزمایش استقامت بود. کسی که زودتر و بیشتر مجروح می شد بازنده محسوب می شد. اگر گلادیاتور به شدت زخمی می شدکه امیدی به زنده ماندن او نبود به زندگیش پایان می دادند.
این تصویر بود که دلیل در نظر گرفتن این ژست رومی شد.
به طور کلی ، همه چیز در اینجا بسیار گیج کننده است. اعتقاد بر این است که از این سلام - دستی که کف دست به سمت پایین است ، دقیقاً در روم استفاده شده است و این رومی ها هستند که به عنوان منبع اصلی سلام نازی ها معرفی می شوند. اما هیچ سند تاریخی وجود ندارد که این واقعیت را تأیید کند. در نقاشی هنرمند فرانسوی ژاک لویی داوید "سوگند هوراتی" (1789) ، این شکل سلام به بالاترین درجه مورد استفاده است. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم این یک فرم شناخته شده بوده ، همانطور که اکنون "سلام" با دستی به کلاه ، و نه فقط یک داستان هنری که نقاش از آن استفاده کرده است بلکه این اسطوره به لطف فیلم ها ریشه دوانده است ، گرچه اکنون این برای همه معرف یک سلام نازی است ، نه یک سلام رومی ، حتی اگر واقعاً چنین باشد.
رومیان باستان چه شکلی بودند؟
بسیاری از دانشمندان روی ژنوم رومی ها کار کرده اند و سعی کرده اند بفهمند که واقعاً رومیان باستان چه شکلی بودند. با توجه به اینکه آنها نیمی از جهان را فتح کردند و یک امپراطوری ساختند ، ژنوم آنها دائما در حال تغییر بود ، خون جدید به طور گسترده در آن درآمیخته است. با این حال ، شواهدی از برخی رومی ها وجود دارد ، که معاصرانشان ظاهر آنها را توصیف کرده اند.
به عنوان مثال ، آنها در مورد "لوسیوس کورنلیوس سولا" می نویسند که او چشمان آبی روشن دارد ، در مورد آگوستوس ، موهای قرمز فرفری و بینی کج داشت و قد بلندی نداشت. نرون رنگ موی مشابهی داشت ، کوتاه قد بود ، اما گردنی کلفت و شکمی بزرگ با پاهای بسیار نازکی داشت.با این وجود ، دانشمندان موفق به ساخت ژنوتیپ خاصی شدند که مشخصه ساکنان روم باستان باشد:
• قد متوسط ؛
• سایه چشم از خاکستری تا سیاه ؛
• بینی بزرگ ، دارای قوز است.
• رنگ پوست از صورتی تا زیتونی ؛
• پیشانی کم و پهن است.
• هیکل بزرگ است.
مورخان ادعا می کنند که متوسط امید به زندگی 30-20 سال بوده است. اما ، به احتمال زیاد ، این رقم با مقادیر متوسط آورده شده است. به هر حال ، مرگ و میر نوزادان و مرگ مادر در هنگام زایمان در آن روزها اصلاً غیرمعمول نبود.
رومیان باستان اغلب به پرخوری متهم می شوند.
افسانه دیگری که رومیان باستان را احاطه کرده است ، علاقه آنها به جشن و سرور همراه با خوردن و نوشیدن در حد افراط است. البته هیچ مدرکی برای این موضوع وجود ندارد ، اما از طرف دیگر ، چه کسی دوست ندارد در یک میز پر از خوردنی و نوشیدنی جشن نگیرد ، به ویژه هنگامی که دلیلی وجود داشته باشد؟
اما ، ظاهراً ، این افسانه جا افتاده که رومیان باستان چیزهای زیادی در مورد اعیاد می دانستند و"اتاق های استفراغ" ویژه ای در سالن های خود داشتند ، می خوردند ، می نوشیدند و پرخوری می کردند و بعد به اتاق استفراغ می رفتند تا خودشان را برای ادامه خوردن و نوشیدن به فرم مناسب برسانند.
رومیان باستان در واقع ومیتوریا (اتاق استفراغ) با این نام نداشتند ، اما بیشتر نوعی سرسرا بود ، ایوانی که میهمانان برای استراحت و تنفس هوای تازه به آنجا می رفتند. در صورت پرخوری و نوشیدن زیاد محتویات معده را برمی گرداندند.
رومیان باستان با دست خالی ، موفق به ساختن چیزی شدند که جهان هنوز تحسینش می کند.
برای افراد مدرن ، plebeians یک توهین است ، و برابر با یک طبقه پایین و فرومایه است. اما در روم باستان ، کل جمعیت به این ترتیب خوانده می شد ، هرکسی که پاتریسی محسوب نمی شد. پلبی ها برای مدت طولانی برای حقوق خود جنگیدند و هنگامی که موفق شدند ، نظم موجود سقوط کرد.
در روم باستان تعطیلاتی بود که طی آن بردگان و اربابان جایگاه خود را تغییر می دادند. تعطیلات Saturnalia این امکان را فراهم می کرد که به هر دو طرف نشان داده شود که هیچ چیز ابدی در جهان وجود ندارد ، همه چیز در حال تغییر است. در این روز برده ها از بهترین غذا تغذیه می شدند و کار آنها توسط صاحب برده انجام می شد.
شاید همین تعطیلات دلیلی بود که رومی ها نه مانند آنچه که در طول تاریخ بود با بردگان رفتار می کردند بلکه به عنوان رئیس خوبی برای زیردستان خود رفتار می کردند. برای کار خوب آنها تشویق می شدند ، حق دریافت پاداش و زیاده خواهی را داشتند. در همه فیلم ها ، بردگان در کشتی های جنگی روی پاروها کار می کنند ، در حالی که در واقع فقط شهروندان آزاد می توانند درگیر جنگ و خدمت سربازی شوند. این به معنای نادیده گرفتن بردگان نبوده و آنها را به جنگ نمی بردند. آنها می توانند قبل از این آزاد شوند ، و به عنوان پرداخت هزینه - شجاعت و شهامت در جنگ مطالبه می کنند.
زندگی برده به هیچ وجه با زندگی ساکنان دیگر تفاوتی نداشت ، آنها همچنین در رویدادها شرکت می کردند ، با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند . در ابتدا آنها مجبور بودند یقه های خاصی با نام صاحب خود بپوشند. اما این تصمیم به سرعت لغو شد ، ظاهراً به این علت که بردگان از تعداد همدیگر باخبر نشوند ، و باعث شورش نشود.
روم پس از یک جنگ طولانی کارتاژ را نابود کرد ، سپس برندگان بیش از 50 هزار سرباز را به بردگی گرفتند. این افسانه می گوید که رومیان می خواستند نه تنها شهر را از روی زمین پاک کنند ، بلکه زمین را بایر کنند ، در این صورت این سرزمین واقعاً حذف می شد. برای این کار آنها منطقه عظیمی را با نمک پوشاندند.
دانشمندان هیچ مدرکی در مورد "خشک شدن" سرزمین های کارتاژ توسط نمک پیدا نکردند ، مواد معدنی اضافی یافت نشد. علاوه بر این ، نسخه بسیار افسانه ای به نظر می رسد ، با توجه به اینکه نمک در روم باستان بسیار ارزشمند بود ، و صرف آن در تخریب شهری که می توانست به سادگی سوزانده شود ، حداقل عجیب است.
نمک به عنوان ماده نگهدارنده و ذخیره کننده مواد غذایی مورد استفاده قرار می گرفت و بسیار گرانبها بود. زنان از نمک استفاده می کردند و در صورت نبودن نمک ، عرق گلادیاتورها وسیله ای برای جوانی و زیبایی بود. حتی عرق یک مبارز نیز یک داروی ضد قارچی قوی محسوب می شد.
روم باستان همیشه با عظمت و اصالت خود را جذب کرده است.
معاصران غالباً اشتباه می کنند و معتقدند که امپراتوری رومیان باستان بزرگترین امپراتوری بوده است ، زیرا این عقیده همیشه توسط فیلم هایی پشتیبانی می شود که عظمت و جنگ رومیان را نشان می دهند. اما امپراتوری روم تنها در مکان 28 ام جهان است و زمانی که امپراتوری روم در اوج خود بود ، کمی بیش از 10 درصد از جمعیت را در اختیار داشت. امپراتوری های انگلیس و مغولستان بسیار بزرگتر بودند.با وجود سیستم برده داری ، طبقه بندی املاک و اموال جمعیت بسیار کمتر از اکنون بود و هیچ شکاف قابل توجهی در جامعه رومی مجاز نبود. شاید این عظمت روم بود؟
اسب کالیگولا شاید معروف ترین اسب در طول تاریخ باشد.
امپراطور کالیگولا به طور کلی فردی فوق العاده بود. در فیلم ها گفته می شود ، او خواهران خود را معشوقه قرار داده ، زندانیان را اعدام می کند ، آنها را برای خوردن جلو حیوانات وحشی پرت می کند ، با ماه صحبت می کند و اسب خود را به یک سناتور تبدیل می کند. خوب ، اگر او باهوش ترین موجود در محیط خود بود ، چه می شد؟
وی در سن 25 سالگی به امپراتوری رسید و آغاز سلطنت وی با تصمیمات بسیار مثبتی پر شد. بنابراین ، او مالیات را لغو کرد ، برخی از بازی ها ، عفو عمومی زندانیانی را که توسط امپراتور سابق زندانی شده بودند اعلام کرد. اما این خوشبختی دیری نپایید ، وی دچار مشکلات روحی شد ، همانطور که در منابع آن سالها "تب مغز" درباره او نوشتند.
او برخی از زیردستان خود را کشت ، همسرش خوش شانس تر بود -کالیگولا به سادگی او را بیرون کرد ، سپس تصمیم گرفت که او یک خدا است و برای خود معبدی تأسیس کرد.در واقع ، او اسبی را به عنوان سناتور منصوب نکرده است ، شاید او زیردستان خود را با این جمله "حتی یک حیوان نیز در این نقش مثمر ثمر تر از شما خواهد بود" تهدید کرده است و او مطمئناً عاشق اسبش بوده است.
افسانه دیگری که هیچ پایه و اساسی ندارد.
اعتقاد بر این است که نرو ، در حالی که روم در آتش بزرگی می سوخت ، از دیوار بلند شهر بالا رفت ، گریه کرد و شعرهایی در مورد سقوط تروا را خواند. مورخان دیگری نیز به این قسمت افزوده اند و گفته اند كه حاكم لباس تئاتری به تن داشت و ساز موسیقی می نواخت.
بله ، مورخانی که شخصیت نرو را مطالعه می کنند ، استدلال می کنند که شخصیت وی ، به عبارتی ملایم نبود. او در محارم (که در اصل برای رومی ها امری غیرمعمول نیست) ، قتل ، بی رحمی نسبت به حیوانات و اعمال پرخاشگرانه دیده شد. اما او چنان نسبت به مردم خود بی تفاوت نبود که هنگام آتش سوزی که هموطنانش از بین می روند ویولن بنوازد.
با این حال ، این شکسپیر بود که نوشت که نرو با عود ، به شهر نگاه می کند که در شعله های آتش فرو می رود. و سپس جورج دانیل ، عود را به ویولن تبدیل کرد و نوشت ، به گفته آنها ، بگذارید نرو وقتی روم را دفن می کنند ، ویولن بنوازد.
طبق برخی گزارش ها ، نرو خود رم را به آتش نکشید ،در آن لحظه او اصلاً در محل حکومت نبود ، او در آنتیوم ، شهری که در آن متولد شده بود ، بود. با شنیدن اینكه در انبارهایی كه مواد قابل اشتعال در آن ذخیره شده بود آتش سوزی به وجود آمده است ، بلافاصله به رم بازگشت. فرقه گرایانی که خود را مسیحی می خواندند به آتش زدن متهم شدند ، مجرمان مجازات و مصلوب شدند