آزمایش تکان دهنده روی سه قلو ها ، سه موش آزمایشگاهی

در

فیلم سه غریبه یکسان
آزمایش تکان دهنده روی سه قلو ها که به تازگی کشف شد. برادران سه قلو که پس از 20 سال جدایی یکدیگر را دیدند.

برادران سه قلو چگونه همدیگر را پیدا کردند؟

زمانی که رابرت برای اولین بار در سال 1980 وارد کالج شد، به نظر می‌رسید که همه در آن منطقه سال‌ها او را می‌شناختند. بچه ها آمدند، او را در آغوش گرفتند، حالش را پرسیدند، دخترها دویدند، گونه او را بوسیدند و گفتند که از دیدن او به شدت خوشحال شدند. اولین روز حضور رابرت در دانشگاه بود و او مطلقاً نمی دانست چه خبر است تا اینکه سرانجام با هم اتاقی خود ملاقات کرد.


اولین چیزی که مایکل دومیتز هم اتاقی رابرت از او پرسید این بود که "آیا به فرزندخواندگی گرفته شده ای؟" رابرت تعجب کرد، اما گفت بله. "و تولد شما 12 جولای 1961 است؟" پس از دریافت تاییدیه دیگر، مایکل گفت: "ببین، این را باور نخواهی کرد، اما یک برادر دوقلو داری!"

اینگونه بود که رابرت شافران 19 ساله از وجود ادی گالاند که درست یک سال قبل در همان کالج تحصیل کرده بود و دقیقاً شبیه خودش بود مطلع شد.

 

فیلم سه غریبه یکسان

دیوید (سمت چپ)، رابرت (مرکز) و کارگردان تحقیقات سه گانه در اولین نمایش فیلم درباره این آزمایش.

 

رابرت و ادی نه تنها شبیه به هم بودند بلکه شبیه سیبی که از وسط نصف شده ، بودند. همان مدل مو، همان طرز لبخند زدن، همان حرکات. آنها حتی سطح IQ یکسانی داشتند - هر دو بسیار بالاتر از حد متوسط ​​بودند. هر دو به کشتی مشغول بودند و حتی در فیلم هایی که می دیدند، هر دو یک ژانر را می پسندیدند. رابرت به یاد می آورد: «این فقط یک جور غیر واقعی بود.

 

بچه ها آزمایشات را گذراندند که واضح شد - آنها برادر بودند. آنها در مورد ملاقات شگفت انگیز خود در روزنامه ها نوشتند، پسران چندین مصاحبه در تلویزیون انجام دادند، تا اینکه  زنگ تلفن در خانه پدر و مادر رابرت به صدا درآمد: مرد جوانی زنگ زد و صحبت خود را با این جمله آغاز کرد: "شما می خواهید" باور نکن اما..."

 

فیلم سه غریبه یکسان

برادران بلافاصله پس از ملاقات با یکدیگر.

 

در کالج دیگری در نیویورک، دیوید کلمن عکسی از رابرت و ادی را در روزنامه دید و با تعجب متوجه شد که هر دو مرد دقیقاً شبیه او هستند.همانطور که بعدا مشخص شد، هر سه پسر بلافاصله پس از تولد توسط یک زوج یهودی به یک آژانس محلی فرستاده شدند. به نظر می رسید که اتحاد مجدد برادران "پایان خوش" این داستان بود، اما در واقع این تنها آغازی برای افشای یک آزمایش بدبینانه بزرگ است که روی مردم انجام شده است.

بچه ها صمیمانه خوشحال بودند که چنین افرادی مشابه خودشان در زندگی آنها ظاهر می شوند. آنها با هم یک تجارت رستوران افتتاح کردند، مرتباً در تلویزیون ظاهر شدند، حتی در یکی از فیلم های مدونا بازی کردند.

 

فیلم سه غریبه یکسان
از زندگی پسران مخفیانه فیلمبرداری می شد.

چرا برادران سه قلو  از هم جدا شدند؟

تعجب آور بود که چرا آژانس فرزندخواندگی تصمیم گرفت برادران را جدا کند و آنها را به خانواده های مختلف بدهد. خود سازمان این را با این واقعیت توضیح داد که می خواستند توجه در خانواده های جدید به طور همزمان به سه فرزند تقسیم نشود و به هر کودک حداکثر توجه و محبت شود. تردیدهایی در مورد صحت این کلمات در میان روزنامه نگاران زمان ایجاد شد که توجه آنها به برخی الگوها جلب شد.

 

بنابراین، برای مثال، در هر سه خانواده ای که پسران به آنها داده شده بودند، قبلاً فرزندان خوانده دیگری نیز وجود داشت - هر یک از برادران خواهرانی داشتند که حدود دو سال از آنها بزرگتر بودند.

 

در همان زمان، رابرت برای فرزندخواندگی به خانواده ای ثروتمند واگذار شد - پدر خوانده او یک پزشک و مادرش یک وکیل بود. ادی در نهایت به خانواده ای از طبقه متوسط ​​ختم شد: پدرش معلم بود. از سوی دیگر، دیوید توسط یک خانواده کارگر معمولی که در منطقه نسبتاً فقیرانه ای از کوئینز زندگی می کردند، به فرزندی پذیرفته شد.

 

فیلم سه غریبه یکسان

ادی و رابرت از پیدا کردن یکدیگر خوشحال شدند.

 

علاوه بر این ، در گفتگو با والدین هر سه فرزند ، معلوم شد که همه آنها سالی یک بار به آژانس می آمدند و در آنجا به سؤالات زیادی پاسخ می دادند و خود بچه ها تست های زیادی را پشت سر گذاشتند. در واقع هر سه خانواده بدون اینکه بدانند در یک آزمایش اجتماعی شرکت کردند که حتی از آن بی خبر بودند.

فیلم سه غریبه یکسان

دیوید، رابرت و کارگردان یک مستند درباره این آزمایش.

 

این آزمایش توسط دکتر پیتر نویبائر، روانکاو که مرکز رشد کودک منهتن را اداره می کرد، مدیریت می شد. هدف او این بود که بفهمد چه چیزی بر شخصیت کودک تا حد زیادی تأثیر می گذارد - ژن ها یا تربیت. هزینه آزمایش های او توسط مؤسسه ملی سلامت آمریکا با مشارکت یک آژانس فرزندخواندگی تامین شد.

 

کودکان که بخشی از این آزمایش بودند، از جمله رابرت، ادی و دیوید، به طور مداوم تحت نظر بودند، از زندگی آنها فیلم می گرفتند، با چه اسباب بازی هایی که بچه ها بازی می کنند، چگونه واکنش نشان می دهند، چگونه با خانواده و دوستان ارتباط برقرار می کنند. در مواردی، محققان حتی کودکان را در خانه‌های آنها ملاقات می‌کردند، اگرچه آنها هرگز به والدین  در مورد هدف واقعی ملاقات‌هایشان چیزی فاش نکردند.

 

فیلم سه غریبه یکسان

برادران از اینکه یکدیگر را پیدا کردند بسیار خوشحال بودند.

 

با استانداردهای امروزی، چنین آزمایشی حداقل غیراخلاقی تلقی می شود. روانشناس که سپس جدا کردن خواهر و برادر را در هنگام فرزندخواندگی توصیه کرد، تأیید می کند: "در آن روزها ما نقش خدا را بازی می کردیم. اما آنچه را که فکر می کردیم درست بود انجام دادیم." مشخص است که نه تنها این سه قلوها، بلکه چندین جفت از دوقلوها نیز در آن آزمایش شرکت کردند. با این حال، متأسفانه، هیچ اطلاعاتی در مورد اینکه این کودکان چه کسانی هستند وجود ندارد - آژانس قاطعانه از ارائه هرگونه اطلاعات خودداری کرد.

 

علیرغم این واقعیت که این آزمایش با نقض حقوق بشر انجام شد، کارشناسان توافق دارند که نتایج آن می تواند به طور قابل توجهی علم را از نظر آشکار کردن آنچه هنوز شخصیت را شکل می دهد، ارتقا دهد: وراثت یا محیط. با این حال، نتایج این آزمایش هرگز منتشر نشد. مشخص نیست که آیا آنها در جایی ذخیره شده اند یا از بین رفته اند!

 

فیلم سه غریبه یکسان

مدتی بود که برادران مطمئن بودند که در چهره یکدیگر دوستان ایده آلی پیدا کرده اند.

 

روانشناسان شکایت دارند که چنین آزمایش هایی به شدت بر وضعیت عاطفی شرکت کنندگان تأثیر می گذارد. آنها می گویند که دوقلوها را نمی توان از هم جدا کرد. در واقع، در مورد رابرت، ادی و دیوید، داستان به طرز غم انگیزی به پایان رسید. 20 سال زندگی دور از هم بی اثر نگذشت. در روند اداره رستوران، دوقلوها متوجه شدند که نمی توانند بر سر تقسیم مسئولیت ها در تجارت به توافق برسند. آنها با داشتن شباهت های فراوان، قطعاً توانایی درک این موضوع را نداشتند که با وجود شباهت شگفت انگیز به یکدیگر، آنها هنوز افراد کاملاً متفاوتی هستند.

 

آنها یکی یکی از شغل رستوران داری دست کشیدند و به سراغ چیزهای کاملا متفاوتی رفتند. ادی افسرده شد و در 33 سالگی خودکشی کرد و همسر و دختر کوچکی از خود به جای گذاشت. برادران باقی مانده متوجه مشکلات روانی جدی شدند که احتمالاً جنبه ارثی داشتند. با این حال، متأسفانه، هیچ اطلاعاتی در مورد بیماری های ژنتیکی در خانواده آنها باقی نمانده است.

 

فیلم سه غریبه یکسان

دیوید، رابرت و ادی.

 

رابرت با اشاره به آزمایشاتی که در آشویتس به سرپرستی دکتر منگله انجام شد، این آزمایش را "یک کابوس واقعی، مهم نیست که نازی ها انجام دادند" می نامد. اکنون برادر 56 ساله است. هیچ کس از آنها عذرخواهی نکرد. دیوید می گوید: "آنها با ما مانند شرکت کنندگان در یک آزمایش رفتار می کنند. اما ما شرکت کننده نیستیم. ما قربانی هستیم."

 

فیلم سه غریبه یکسان

آزمایشی روی سه قلوها

 

درست بیش از دو سال پیش، دو دختری که از کره به فرزندی پذیرفته شدند، پس از اینکه متوجه شدند دوقلوهای همسان هستند، به طور تصادفی وجود یکدیگر را کشف کردند.در مورد این داستان در مقاله ما " دوقلوهایی که در بدو تولد از هم جدا شدند، 25 سال بعد همدیگر را پیدا کردند" بخوانید .

دوقلو ها که در بدو تولد از هم جدا شدند، 25 سال بعد یکدیگر را پیدا کردند

دوقلو
این خواهران دوقلو حتی از وجود یکدیگر بی خبر بودند.

 

آنایس بوردیه همیشه می‌دانست که یک فرزند خوانده است. شناسنامه او نشان می داد که او اصالتاً اهل بوسان در کره جنوبی است و تنها فرزند یک زن مجرد است. آنائیس در یک خانواده دوست داشتنی در فرانسه بزرگ شد، اما زندگی او در فوریه 2013 به کلی تغییر کرد.

دوقلو
آنایس بوردی و سامانتا فوترمن.

 

هنگامی که آنایس بوردیه 25 ساله بود، در لندن مد تحصیل کرد و در حین تماشای ویدیوهای یوتیوب، به طور تصادفی بازیگر جوانی از لس آنجلس به نام سامانتا فوترمن را دید . به نظر می رسید که آنایس در آینه نگاه می کند: هر دو دختر نه تنها از نظر ظاهری، بلکه از نظر عادات، رفتارها و حالات صورتشان مشابه بودند - فقط لهجه آنها متفاوت بود.

 

دوقلو

این خواهران دوقلو تنها 25 سال پس از جدایی موفق به ملاقات شدند.

 

آنائیس تصمیم گرفت، از آنجایی که این یک بازیگر است، به این معنی است که او باید یک نمایه در IMDB (پایگاه داده فیلم ها) داشته باشد، و همچنین جزئیاتی در مورد  او وجود دارد. در واقع، وب سایت نشان داد که سامانتا در 18 نوامبر 1987 در کره جنوبی متولد شده - همان روزی که تولد آنائیس بود.

 

دوقلو

قبل از اینکه آنایس سامانتا را در یوتیوب ببیند، نمی دانست که او یک خواهر دارد.

 

آیا ممکن است آنها دوقلو باشند؟ - آنایس برای مدت طولانی به سامانتا نامه نوشت و از او خواست که پروفایل های فیس بوک خود را با هم مقایسه کند، به عکس ها نگاه کند. سامانتا بلافاصله پاسخ داد، ظاهراً از پیچش غیرمعمول سرنوشت شوکه شده بود. او همچنین عکسی از شناسنامه اش فرستاد که نشان می داد هر دو در یک روز در یک کلینیک به دنیا آمده اند.

 

دوقلو

خواهران از این که چقدر مشترک بودند شگفت زده شدند.

 

بدین ترتیب مکاتبات دختران، مکالمات بی پایان آنها در اسکایپ آغاز شد . این یک نوع ارتباط بود که اکنون نمی توان آن را قطع کرد و به آنها اجازه داد که با وجود هزاران کیلومتری که آنها را به مدت 25 سال از هم جدا کرده بود، با هم ملاقات کنند.

 

دوقلو

دختران در کشورهای مختلف بزرگ شدند.

 

سامانتا فکر می کرد که داستان آنها باید گفته شود. او یک کمپین Kickstarter راه اندازی کرد و تصمیم گرفت ببیند آیا کسی به فیلمی در مورد نحوه یافتن او و آنائیس علاقه مند است یا خیر. و مردم این ایده را دوست داشتند، آنها پولی را برای ساخت یک مستند اهدا کردند که نتیجه آن " دوقلوها " بود که در جشنواره فیلم SXSW برای اولین بار به نمایش درآمد.

 

دوقلو

تصادف دو خواهر را به رساند.

 

در نهایت، دکتر نانسی سگال به دختران پیشنهاد آزمایش DNA داد تا رابطه آنها را تأیید کند. نیازی به گفتن در مورد نتایج نیست - اکنون این واقعیت که آنایس و سامانتا دوقلوهای همسان هستند به طور رسمی تأیید شده است.

 

دوقلو

این فیلم درباره خواهران در جشنواره فیلم SXSW به نمایش درآمد.

 

دوقلو

دختران برای فیلم دوقلوها از کمک های افراد دلسوز بودجه دریافت کردند.

 

دوقلو

در اولین نمایش مستند

 

دوقلو

دو خواهر.

 

دوقلو

آنایس بوردی و سامانتا فوترمن.

 

دوقلو

خواهران دوقلو.

کاربر گرامی اگر به مقاله فوق علاقه داشتید اسرار ترسناک شوم ترین بیمارستان روانی لندن و داستان غم انگیز دختری که قرار بود ابر انسان شود را بخوانید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

هنرمندانی که خواهر یا برادر 2 قلو دارند

در

۸ بازیگر معروف که خواهر یا برادر دوقلو دارند ولی هیچ کس خبر نداشته است.


اسکارلت و هانتر یوهانسن



اسکارلت یوهانسن هنرپیشه شناخته شده و معروف هالیوود دارای  برادر دو قلوی قد بلندی به نام هانتر می باشد. هانترهنرپیشه نیست و بیشتر وقتش را صرف فعالیت‌های خیریه می کند.

وین دیزل و پل وینسنت



نام اصلی‌ وین دیزل مارک سینکلر وینسنت می باشدبا یک برادر دوقلو به نام پل وینسنت دارد که در صنعت سرگرمی‌ سازی فعالیت دارد.عکسی از پل وینسنت  و پل واکر در سال 2013 روی شبکه های اجنماعی گذاشته شد که دیزل در زیر آن نوشته بود "دو پل"

پل واکر همبازی وین دیزل در مجموعه فیلم‌های سریع و خشمگین بود.(سیارک)

کیفر و ریچیل ساترلند



کیفر ساترلند قهرمانی فوق‌العادهسریال 24 ساعت را همه به یاد دارید.ایشان یک خواهر دوقلو به نام ریچیل دارد

لاورن کاکس و ام لامار



لاورن کاکس که در سال ۲۰۱۴ نامزد دریافت جایزه امی بخاطر بازی در سریال "نارنجی همان سیاه "شد به اولین بازیگر تراجنس تاریخ بود
احتمالا بسیاری از کسانی که سریال" نارنجی همان سیاه " را دیده اند به گریمور سریال نمره 20 می دهندکه چقدر طبیعی کاکس را به صورت یک مرد گریم می کند !! اما حقیقت این است که نقش آفرینی مارکوس را ام لامار، برادر دوقلوی او برعهده داشت.

اشتون و مایکل کوچر



 اشتون کوچر را در فیلم اثر پروانه‌ای دیده و بیاد دارید ، مایکل  برادر دوقلوی  اشتون کوچر می باشد که در بچگی به فلج مغزی  وعمل پیوند قلب را درسن  ۱۳ سالگی  انجامداده است.
این دو برادر دوقلو هستند اما در شرایط کاملا نابرابر متولد شده اند

لیندا و لزلی همیلتون



این دو خواهر دو قلو هم در صحنه ای از فیلم معروف  ترمیناتور ۲ با هم بازی کرده اند و بینندگان متوجه حضور آنها نشده اند حتما  صحنه ای که T۱۰۰۰ خودش را به شکل سارا کانر درمیآورد تا پسرش را بکشد را فراموش نکرده اید و زمانی که  T۱۰۰۰ توسط سارا کانر واقعی شکست می خورد !! این بخش توسط لزلی همیلتون خواهر دوقلوی لیندا بازی شده است. جلوه ویژه ای در کار نبوده است!!!

ویل و روپرت یانگ



ویل یانگ  خواننده در سبک پاپ می باشد و در سال ۲۰۰۱ جایزه استعدادیابی موسیقی پاپرا از آن خود کرد. برادر دوقلویی او روپرت می باشد.

رامی و سامی مالک



رامی مالک، را حتما درسریال آقای ربات  به یاد می آورید . او در ۱۸ سالگی  توانست  جایزه بهترین بازیگر نقش اول امی را کسب کند.
نام برادر دو قلو ی او که در لس آنجلس معلم است، سامی می باشد.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

ازدواج با این تیپ مرد‌ها اشتباه است

در


ازدواج و تشکیل خانواده موضوعی است که همه دختران و پسران مجرد درباره آن فکر می کنند.موضوع ازدواج اما برای دختران دم بخت و انتخاب همسر قدری پیچیده تر است ، شریک زندگی مناسب چه ویژگی هایی نباید داشته باشد؟ سوالی که شاید کمتر به آن فکر کرده باشیم و همیشه دنبال این هستیم که مرد رویاهای من چگونه باید باشد.

ما در این گزارش درباره مردانی می نویسیم که ازدواج با آنها شما را به دردسر می اندازد.

مردی که پیش از شما با دخترهای بسیار زیادی در ارتباط بوده است

می‌دانم که دارید چه فکری می‌کنید؛ حتما می‌گویید که بالاخره همه ما در این زمینه گذشته‌ای داریم. اما آیا به‌نظر شما می‌توان به مردی که روابط بسیار زیادی در گذشته داشته است، اعتماد کرد؟ هنگامی‌که روابط گذشته‌ یک مرد آن‌قدر زیاد هستند که نمی‌توانید از آنها سر دربیاورید، می‌تواند یک علامت هشدار باشد که او فرد متعهدی نیست. شما باید کنجکاو شوید که چرا همه روابط قبلی او که کم هم نیستند، به شکست منجر شده‌اند. آیا او به طرف مقابلش خیانت کرد؟ آیا پس از یک مدت طولانی همچنان تعهدی به آن رابطه نداشت؟ آیا به دخترهای قبل از شما گفته است که قصدش ازدواج نیست؟ به‌علاوه با وجود دخترهای بسیار زیادی که قبلا در زندگی او بوده‌اند، قطعا این احتمال وجود دارد که بخواهد به یکی از روابط گذشته‌اش برگردد. بنابراین یادتان باشد که اگر به‌دنبال فرد مناسب برای ازدواج هستید، از مردانی که روابط قبلی متعددی داشته‌اند، دوری کنید.(سیارک)

مردی که در مورد آینده رابطه‌تان هیچ صحبتی نمی‌کند

این مورد کاملا واضح است. اگر مردی به‌هیچ‌وجه در مورد آینده و برنامه‌هایی که در ذهنش دارد با شما صحبت نمی‌کند، یعنی تمایلی به ازدواج با شما ندارد. چنین مردی چون به هیچ‌چیز متعهد نیست، می‌تواند به زندگی باب‌ میلش ادامه دهد، بدون آنکه هیچ‌گونه احساس مسئولیتی در قبال شما داشته باشد. برای زنی که در آینده‌ نزدیک به‌دنبال ازدواج است، این یک علامت هشدار جدی به‌حساب می‌آید. یک رابطه‌ی سالم باید شامل گفت‌وگوهای مستقیم و صادقانه در مورد اهداف و برنامه‌های آینده‌ی دو طرف باشد.

مردی که در اغلب اوقات بدون شما بیرون می‌رود

برای یک زوج بسیار عادی است که زمان‌های مخصوص به خودشان را داشته باشند و در تمامی اوقات با هم نباشند، با این حال اگر طرف مقابل شما در اکثر مواقع به‌تنهایی بیرون می‌رود و از شما نمی خواهد که همراهی‌اش کنید، این می‌تواند یک علامت هشدار باشد. به‌علاوه یک مرد باید بخواهد شما را به دوستان و آشنایانش نشان دهد و با دوستان و اطرافیان شما نیز آشنا شود تا ببیند که آیا زوج مناسبی هستید یا خیر. اگر احساس می‌کنید که شما را پنهان می‌کند و دوست ندارد در جمع‌های دوستانه‌اش حاضر شوید، در اغلب موارد به این معناست که شما و این رابطه برای او چندان جدی نیستید.

مردی که بیش‌ازحد به کارش علاقه دارد

یک مرد پُرکار و سخت‌کوش قطعا جذاب است اما بعضی اوقات این ویژگی مثبت می‌تواند به یک مانع در مسیر رابطه شما تبدیل می شود. یک مرد بسیار پرکار ممکن است آن‌قدر به شغل و آینده‌اش در آن حرفه متعهد باشد که نتواند به این زودی‌ها به ازدواج و تشکیل خانواده فکر کند. به‌احتمال زیاد دلیلش این است که آن‌قدر سرگرم انجام کارهای لازم برای پیشرفت در شغلش است که وقت یا ظرفیت ذهنی کافی را برای تمرکز روی خود یا رابطه‌اش ندارد.

مردی که با زن‌های دیگر بیش‌ازحد گرم می‌گیرد

مردی که با زن‌های اطرافش بیش‌ازحد گرم می‌گیرد، به این زودی‌ها قصد ازدواج ندارد. دلیلش این است که اگر در مورد طرف مقابلش واقعا جدی بود، می‌توانست از این کار دست‌ بردارد و فقط با همان زن حرف بزند و شوخی کند. درحالی‌که شوخی و سرزندگی ایرادی ندارد اما مردی که مرد زندگی باشد نباید به‌هیچ‌وجه با زنان دیگر رفتاری گرم و صمیمانه داشته باشد. این یک علامت هشدار بزرگ است.(سیارک)

مردی که اصلا بچه نمی‌خواهد

یکی از شیرینی های زندگی بی تردید فرزندآوری و بچه دار شدن است، لذت مادر شدن با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست، مردی که بچه نمی خواهد اگرچه شاید به مفهوم این نباشد که قصد ازدواج ندارد اما نشانه‌ آن است که برای یک رابطه‌ جدی به‌هیچ‌وجه آماده نیست. شما باید در مورد برنامه‌ها و اهداف آینده او به‌طور جدی صحبت کنید و اگر متوجه شدید که تمایلی ندارد در مورد آینده صحبت کند، یعنی احتمالا به این زودی‌ها قصد ازدواج ندارد.

مردی که هنوز در مورد رابطه‌ی قبلی‌اش صحبت می‌کند

کاملا طبیعی است که یک مرد گاهی اوقات در لابه‌لای حرف‌هایش به رابطه‌ی قبلی‌اش اشاره کند اما اگر این کار را بیش‌از حد و به دفعات زیاد انجام می‌دهد، می‌تواند یک علامت هشدار باشد. اگر طرف مقابل شما دائما به رابطه‌ قبلی‌اش فکر می‌کند، نشانه آن است که برای تعهد به شما آمادگی لازم را ندارد.

مردی که دوستانش خیلی جوان‌تر از خودش هستند

همه ما دوستانی در سنین مختلف داریم، با این حال هنگامی‌که یک مرد فقط دوستان کوچک‌تر از خودش داشته باشد، نشانه‌ آن است که به بلوغ فکری کامل نرسیده است. همچنین اگر تمام دوستان او اهل مهمانی و خوشگذرانی باشند و در مورد شغل یا روابط‌شان جدی نباشند، او هم این‌گونه خواهد بود. واقعیت این است که شخصیت هر کس تا حد زیادی شبیه دوستانش خواهد شد. بنابراین اگر طرف مقابل‌تان به همراه چنین دوستانی به یک مهمانی دعوت باشد، به‌احتمال زیاد از رفتن به آن مهمانی صرف‌نظر نخواهد کرد تا در خانه بماند و با همسر یا نامزدش وقت بگذراند. منبع:جام جم

نظرات

در ادامه بخوانید...

توپهای شعبه بازی

در


زندگی را مانند یک مسابقه تصور کنید که در آن با پنج توپ در هوا شعبده بازی میکنید. برایشان نامی انتخاب کنید کار، خانواده، سلامتی، دوستان و روح . حال تصور کنید که تمام آنها را در هوا نگه داشته‌اید. خیلی زود میفهمید که کار، یک توپ پلاستیکی است. اگر آن را بیاندازید دوباره با جهش برمیگردد. اما چهار توپ دیگر خانواده، سلامتی، دوستان و روح شیشه‌ای هستند. اگر یکی از آنها را بیاندازید، به طرز جبران ناپذیری موجب کوبیدگی، ضرب، شکستگی، آسیب و حتی تفرقه در شما میشود. آنها هرگز مثل هم نیستند. شما باید بدانید که تعادل را در زندگی خود حفظ کنید. اما چگونه؟
با مقایسه کردن خودتان با دیگران ارزش خود را دست کم نگیرید. دلیلش این است که ما با هم تفاوت داریم و هر کداممان خاص هستیم.
اهدافتان را طبق آنچه که برای دیگران مهم است تعیین نکنید. فقط خودتان هستید که میدانید چه چیزی برای شما بهتر است.
قدر چیزهایی که از همه چیز بیشتر به قلبتان نزدیک هستند را بدانید. طوری به آنها چنگ بیاندازید که گویی زندگی شما بدون آنها یک زندگی بی‌معنا است.
اجازه ندهید که با زندگی کردن در گذشته یا آینده زندگی از دستتان برود. با زندگی کردن در روز و در لحظه ، گویی تمام عمرتان را زندگی کرده‌اید.
وقتی که هنوز چیزی برای بدست آوردن دارید تسلیم نشوید. هیچ چیز واقعا تمام نمیشود، جز در لحظه‌ای که دست از تلاش بردارید.
از پذیرفتن اینکه شما از حالت ایده‌آل کمترید نگران نباشید. این همان ریسمان شکننده‌ای است  که ما را به یکدیگر وصل میکند.
از مواجهه با خطرات نگران نباشید. اینکه یاد بگیریم چگونه شجاع باشیم یک امر کاملا تصادفی و شانسی است.
با گفتن اینکه به دست آوردن عشق ناممکن است آن را از زندگی خود بیرون نکنید. سریعترین راه برای رسیدن به عشق این است که عشق بدهید. سریع‌ترین راه از دست دادن عشق هم این است که آن را سفت بگیرید. و بهترین راه برای نگه‌داشتن عشق این است که به آن اجازه‌ی پرواز دهید.
آنقدر سریع در زندگی ندوید که فراموش کنید کجا هستید و فقط به جایی که میروید فکر نکنید.
فراموش نکنید که بزرگترین نیاز عاطفی هر فردی این است که قدر او را بدانند.
نگران آموختن نباشید. دانش سبک است، گنجی است که همیشه میتوانید آن را با خود همراه داشته باشید.
بی‌پروا از زمان و کلمات استفاده نکنید. نمیتوانید دوباره آنها را بدست آورید. زندگی مسابقه نیست، بلکه سفری است که باید از هر کدام از مراحل مسیر لذت ببرید.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

خلاقیت و روش های پرورش آن

در

نو آوری و خلاقیت و روش های ایجاد و پرورش آن در کودکان

در این مقاله می خواهیم به تعریف خلاقیت بپردازیم و روش های ایجاد یا پرورش آن در کودکان را مرور و بررسی کنیم. همچنین علل و عوامل مؤثر بر آن را به صورت مختصر بیان کنیم.

آیا تا به حال به معنی لغوی و اصطلاحی خلاقیت فکر کرده اید؟

آیا در اطرافیان خود کسی را دیده اید که به نظر اکثر اطرافیان دارای خلاقیت باشد؟

نظر شما در مورد خلاقیت چیست؟

آیا خلاقیت به نحوه ی تربیت بستگی دارد؟ آیا خلاقیت ارثی است؟ یا تأثیر محیط و ارث است؟

نقش خانواده در پرورش خلاقیت چیست؟

همه این ها و هزاران مورد دیگر سؤال هایی هستند که هر روز ممکن است برای هر کدام از ما پیش بیاید.

در تعریف خلاقیت می توان گفت: خلاقیت توانایی بالقوه است که در همه ی افراد وجود دارد و با پرورش و تقویت بالفعل می شود تا به حد نهایی خود برسد و در نهایت منجر به ابتکار و ابداع شود.

پس می توان گفت: خلاقیت توانایی است که باید آن را پرورش داد تا شکوفا شود. این افراد معمولا افرادی کنجکاو هستند و در زمینه ای خاص یا در زمینه های مختلف به ابتکار و نوآوری دست می زنند. این نکته برای والدین بسیار مهم است. خانواده ها تمام توان خود را به کار می برند تا فرزندی را پرورش دهند که دارای هوش بالا باشد و در زمینه های مختلف مانند: موسیقی، ریاضی و سایر علوم استعداد های خود را به نمایش بگذارد. هر گاه کلمه خلاقیت به گوش ما می رسد با خود فکر می کنیم فردی که دارای خلاقیت است احتمالا باید هوش سرشاری داشته باشد یا افرادی که همه ی درس های خود را با نمره های خوب پاس می کنند احتمالا افراد خلاقی هستند. ولی در بعضی مواقع می بینیم که این قضیه در همه جا صدق نمی کند. یعنی هر چند که هوش و خلاقیت با هم در ارتباط هستند ولی خلاقیت علاوه بر هوش به پرورش محیط اطراف نیاز دارد. بنا براین اگر می خواهید فرزندی خلاق داشته باشید لازم است محیطی مناسب را برای او فراهم کنید. شاید بتوان گفت خلاقیت رابطه مستقیم با میزان تفکر و دقت دارد. افراد خلاق به مسائل با دید دیگری می نگرند. افراد خلاق با استفاده از ساده ترین وسایل می توانند وسیله ای ابداع کنند تا مشکلات خود را با آن برطرف کنند. افراد عادی در همین شرایط اگر هم توانایی حل مسئله را داشته باشند مدت زمان بیشتری طول می کشد و به تمرین و تکرار بیشتری نیاز خواهند داشت.

رشد و شکوفایی کودک علاوه بر استعداد به محیط او باز می گردد.

اولین محیطی که کودک در آن قرار می گیرد، مهم ترین سال های زندگی خود را در آن می گذراند و شخصیتش در آن دوران شکل می گیرد محیط خانه است.

پس خانواده در رشد و شکوفایی خلاقیت کودک نقش مهمی دارد.

کودک مهم ترین و حساس ترین مراحل رشد خلاقیت را در خانه سپری می کند. محیط خانواده و شرایط خانواده، روش های فرزند پروری و نگرش والدین به اصول فرزند پروری در رشد و شکوفایی خلاقیت سهمی مهم ایفا می کند. روش های فرزند پروری مانند روش های مقتدرانه یا سهل انگارانه در پرورش خلاقیت کودکان بسیار حیاتی است. علاوه بر پرورش محیط خانواده می تواند خلاقیت کودکان را سرکوب کند. کودکی که در حال رشد است لازم است مورد توجه والدین قرار بگیرد و ابزار های مناسب برای ارضای کنجکاوی او در اختیارش باشد. باید در خانواده ای اهل مطالعه پرورش یابد تا با الگو برداری از اعضای خانواده به مطالعه مشغول شود و با علم بیشتر بتواند به بهترین شکل ممکن استعداد های خود را شکوفا کند و به ابتکار دست بزند.

پرورش خلاقیت اساساً باید در محیط خانواده شکل بگیرد

زیرا کودک و نوجوان بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه هستند بنا بر این طبیعی است که بیشترین تأثیر را از آن بپذیرند. علاوه بر خانواده دیگر سازمان های اجتماعی مانند مدرسه و ... در پرورش خلاقیت کودک نقش دارند ولی نقش خانواده در این میان پر رنگ تر است. خانواده می تواند فرصت های لازم برای سؤال کردن، کنجکاوی و کشف محیط را به کودکان بدهد و یا این که این فرصت ها را از آن ها بگیرد. اغلب والدین در دوران کودکی فرزندانشان، دوست دارند آرام در گوشه ای بنشینند تا بتوانند به کارهای خود بپردازند غافل از این که در حال از دست دادن بهترین فرصت ها برای تربیت کودک خود هستند. علاوه بر تمام مواردی که گفته شد برای پرورش خلاقیت محیط خانواده باید سرشار از فعالیت بازی و شادی باشد. باید به کودک فرصت داده شود تا با دست ورزی فعالیت هایی را انجام دهد و حتی گاهی اوقات برخی از وسایل را برای فهمیدن طرز کار آن ها خراب کند. قدرت تخیل کودکان در خلاقیت آن ها تأثیر دارد. همه ی کودکان با درجه ای از تفاوت خلاق هستند و بهترین زمان برای کشف این خلاقیت ها زمان بازی کردن آنان است. در دوران کودکی هر خصوصیتی در کودک تقویت شود همان خصوصیت در او نهادینه می شود و در بزرگسالی همراه او خواهد بود. پس اگر بزرگسالی خلاق می خواهید باید از دوران کودکی او را پرورش دهید.

حال به این می پردازیم که چگونه خلاقیت را در کودکان خود پیدا کنیم.

یعنی کودکان خلاق دارای ویژگی هایی هستند که می توان باتوجه به این ویژگی ها آن ها را شناسایی کرد.

این کودکان در گوش دادن، مشاهده کردن و انجام دادن کارها دقت فراوانی دارند. شور و نشاط و مشغولیت های شدید جسمانی دارند. اغلب توانایی سخن گفتن خوبی دارند و جزئیات یک ماجرا را به تفصیل بیان می کنند. در صحبت های خود از قیاس، استدلال و نتیجه گیری استفاده می کنند. به مطالعه منابع مختلف علمی علاقه مند هستند. در محیط اطراف خود دقت زیادی می کنند. در مورد کشفیات خود با دیگران با علاقه بسیار صحبت می کنند. توانایی ابداع و تغییر در بازی ها را دارند. برای فهمیدن امور مختلف کنجکاوی زیادی دارند. در گفتار جسارت زیادی دارند و سؤالات عجیب مطرح می کنند.

برای افزایش خلاقیت در کودکان لازم است کار های زیر را انجام دهیم.

هرگز در هیچ شرایطی کودک را تحقیر نکنیم. محیط مناسب برای انجام کارهای خلاق آن ها فراهم کنیم. کارهای خلاق کودک را تشویق کنیم و آن ها را در معرض نمایش و ارزیابی قرار دهیم. به عنوان بزرگسال کارهای خلاقانه انجام دهیم و اجازه بدهیم کودکمان شاهد کارهای خلاق ما باشد. به شیوه های آموزش در خانواده ی خود توجه داشته باشیم. برای کارهای خلاق دیگران ارزش قائل باشیم. اجازه آزمایش و خطا را به فرزندان خود بدهیم، زیرا باعث پرورش روحیه ی شجاعت در آن ها می شود و از تجربه های نو نمی ترسند. آن چه بیشترین اهمیت را در پرورش خلاقیت کودکان دارد این است که اجازه بدهیم کودک با همه ی رفتارهای عجیب و غریبش خودش باشد، همیشه توجه داشته باشیم که استعداد تنها بخش کوچکی از خلاقیت است و تمرین و نظم بخشیدن به آن بیشتر اهمیت دارد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش دوم

در

چگونگی ارتباط با فرزندان و رابطه آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند، زمانی که صاحب فرزند شوند، سراسر روزهایشان از خوشحالی لبریز خواهد شد. اما حقیقت این است که روندی از دو دهه اخیر آغاز شده است و به واسطه آن، خانواده ها دچار تغییراتی اساسی در فرهنگ و سبک زندگی شده اند و به همین خاطر برای سپری کردن زمان با فرزندان خود (زمانی که هم برای والدین و هم برای فرزند، سرشار از انرژی مثبت باشد) کمی با مشکل مواجه شده اند. این باور سونیا لیوبرمسکی در این خصوص است. این مسئله سبب شده که نگرانی های زیادی در میان اعضای خانواده به وجود بیاید و دچار استرس و اضطراب شوند، به این خاطر که قادر به عملی کردن آن ایده آلی که در ذهن خود دارند نیستند. نکته دیگری که در خصوص رابطه فرزندان و والدین وجود دارد این است که گاهی والدین دانش کافی از اینکه چگونه باید با فرزندان خود رفتار کنند ندارند، به این معنی که بسیاری از تعریف و تمجید هایی که از کودکان خود می کنند (که البته از سر عشق و علاقه است) در نهایت به ضرر آن ها تمام می شود. تحقیقات نشان می دهد که تفاوتی بسیار فاحش میان آنچه که از خوشبختی از داشتن یک خانواده در ذهن انسان وجود دارد، با آنچه که در حقیقت شکل خواهد گرفت وجود دارد. متأسفانه بنا به آنچه  سونیا لیوبرمسکی در کتاب خود عنوان می کند، کسانی که فرزند ندارند به نسبت والدین کودکان، از احساس خوشبختی بیشتری برخوردار هستند. زمانی که گروهی از افراد در این خصوص مورد تحقیق قرار گرفتند و از آن ها سؤال شد که آیا از داشتن فرزند پشیمان هستند یا خیر، جواب آن ها مثبت بوده است و به عقیده شان، زمانی که هنوز کودکی به دنیا نیاورده بوده اند، بیشتر احساس خوشبختی می کرده اند.

اما باید چه تدابیری اندیشید تا از این گرفتاری ها نداشته باشیم؟ بهتر است آینده نگر باشیم و کمی دید خود را گسترده تر کنیم. والدینی که کمی با تجربه تر هستند و حالا به روزهای گذشته خود می نگرند به شما پیشنهاد می کنند که از خودتان این سؤال را بپرسید: «زمانی که کودک شما در سنین 5، 10 و یا حتی 15 سالگی به سر می برند، برای اینکه یک رابطه عمیق و پایدار، و عاشقانه با کودکان خود داشته باشید چه کارهایی انجام می دهید؟» آن ها با استناد به تجربه های خود به شما پیشنهاد می کنند که بگونه ای فرزندان خود را بار بیاورید که به راحتی از اهداف خود پا پس نکشند، معنی کارهای خود را درک کرده و احساس مسؤلیت کرده و به خانواده خود وابستگی معنوی داشته باشند. مهمتری نکته این است که کودکان شما باید به دنبال اهداف بزرگی باشند که در سر می پرورانند. نکته دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که بهتر است که گاهی فرزندان خود را به حال خود بگذارید و استقلال را از آن ها سلب نکنید؛ باید این موضوع را درک کنید که عشقی که متوجه فرزند می شود نباید دست و پای آن ها را بسته و اعتماد به نفس را از آن ها سلب کند. زمانی که کودک شما در سنین پایین تر به سر می برد، باید برای این موضوع اهمیت بیشتری قائل باشید. با در نظر گرفتن این نکات می توانید از به دنیا آوردن کودکان دلبند خود احساس پشیمانی نکنید و بیشتر از پیش حتی احساس خوشبختی کنید. باید مسئولیت زندگی خود را به عنوانی فردی کامل و بالغ در دست بگیرید و از تصمیم گیری‌ های احساسی جلوگیری کنید.

مشکلات انسان و ارتباط آن با خوشبختی

بسیاری بر این باورند که اتفاقی ناخوشایند همانند انچه در عنوان این مورد ذکر شده است، در قیاس با اتفاق های کوچک و بد و جزئی هر روزه، به مراتب تأثیر بیشتری بر احساس نکردن خوشبختی خواهد داشت. بسیاری از ما بر این باوریم که بدبیاری های بسیار بزرگ، همانند تصادف شدید با اتومبیل یا اخراج از کار، تأثیری به شدت بد بر روی احوالات ما خواهد گذاشت و احساس خوشبختی از ما دریغ خواهد شد، اما جالب است بدانید که اتفاق های ناخوشایندی که در طول برخی از روز ها تجربه می کنیم، به مراتب تأثیر پر رنگ تری خواهد داشت. با این وجود این مسئله کمی پیچیده به نظر می رسد و ممکن است تا توضیحات ما در این خصوص را نشنوید درک درستی از منظور و مفهوم ما پیدا نکنید. به همین خاطر توضیحات تکمیلی این مورد را برای شما ذکر می کنیم؛ در حقیقت زمانی که شما با یک مشکل بسیار بزرگ مواجه می شوید، به صورت ناخود آگاه و از روی فشاری که تحمل می کنید، مجبور می شوید به افراد جامعه، نزدیکان و آشنایان خود در رابطه با آن مسئله صحبت کرده و پیشنهادهای آن ها را گوش دهید، به این ترتیب می توانید کمی از باری که تحمل می کنید بکاهید، از سوی دیگر اما زمانی که با مشکلی جزئی مواجه می شوید (گریه کودکی که پایان نمی یابد، زمانی که اوقاتتان تلخ می شود و راهی برای فرار نمی یابید، مسافرتی که به هیچ وجه از آن لذت نمی برید و...) دیگر چاره ای جز تحمل این وضع ندارید، چراکه می دانید صحبت کردن راه چاره این مسائل نیست. به همین خاطر است که این مشکلات جزئی تأثیر پر رنگ تری بر عدم احساس خوشبختی دارند.

با این حال سونیا لیوبرمسکی بر این باور است که حتی در خصوص این موارد جزئی نیز باید تمام تلاش خود را به کار گیرید تا با دوستی صمیمی به گفتگو در خصوص آن بپردازید. به این صورت قادر خواهید بود با به اشتراک گذاشتن مشکل خود و وارد کردن شخص دومی در ماجرا، از نظرات او که مطمئنا از نقطه نظری متفاوت از شما خواهد بود، آگاه شوید. همین نظرات جدید می تواند راهکاری در اختیار شما قرار دهد تا بر مشکل خود غلبه کنید. حداقل می توانید برای مدتی از دست مشکل خود خلاصی یابید و با صحبت کردن انرژی تازه ای دریافت کنید.

بالا رفتن سن و رابطه آن با احساس خوشبختی

بسیاری بر این باورند که زمانی که به اوان پیری می رسید، روزهای خوش شما به پایان رسیده اند

با وجود اینکه بسیاری از مردم بر این باورند که هرچه سن بالاتر برود، انسان احساس خوش بختی کمتری خواهد داشت و این امری اجتناب ناپذیر است، سونیا لیوبرمسکی نظر متفاوتی دارد و به عقیده او این باور، یکی از اشتباهات رایجی است که در میان مردم جا افتاده است. بنا به تحقیقاتی که اخیراً صروت گرفته است، مشخص شده که اوج تجربه مثبت وابسته به احساس در سنین 64، 65 و 79 سالگی به دست می آید. او در کتاب خود نوشته است: «زمانی که با تمام وجود درک می کنیم که دیگر چیزی به پایان سفر چندین سالمه مان بر روی کره زمین نمانده است، دید ما نسبت به زندگی کاملاً تغییر می کند. هرچه به آخرین روزهای زندگی خود نزدیک می شویم، انگیزه بیشتری پیدا می کنیم تا بر آنچه در اطرافمان می گذرد دقت نظر بیشتری به خرج دهیم و تمام توان و سرمایه خود را به کار خواهیم بست تا آن دسته از مسائل مربوط به زندگی را که حائز اهمیت بیشتری هستند را به نتیجه مطلوب برسانیم.»

بهتر است با استفاده از خاطرات خود سعی در افزایش حس خوب خود و خوشحالی داشته باشیم و اجازه ندهیم این خاطرات، موجب آزردگی ما شوند. تحقیقات نشان می دهد که انسان ها زمانی که به خاطرات خوش گذشته خود فکر می کنند احساس خوش حالی خواهند داشت. نکته ای که در این خصوص باید در نظر داشت این است که نباید خیلی به جزئیات این خاطرات بیندیشیم. از سوی دیگر هم راهکاری دیگر در این خصوص وجود دارد؛ می توان با تجزیه و تحلیل عامدانه و ارادی خاطرات دردناک و زجر آور (یک جدایی تلخ، اخراج از کار و...) تلاش کرد تا منطقی که در پس این اتفاقات وجود داشته است را پیدا کرد و با پیدا کردن این توضیح منطقی برای این اتفاقات ناخوشایند، به مرور از آن ها خلاصی یابید.

 این مقاله بر اساس محتوایت کتابی که عکس آن را مشاهده می کنید، نوشته شده است، در صورتی که علاقه دارید بیشتر از محتویات این کتاب آگاه شوید و جزئیات بیشتری در باره «رازهای خوشبختی»

به دست آورید می توانید آن را تهیه کرده و مطالعه کنید.(سیارک)

رازهای رسیدن به خوشبختی هشت مورد بخش اول

نظرات

در ادامه بخوانید...

روابط عاطفی در خانواده

در

خانواده ها در حال تغييرند اما، اساسي براي شادي هستند.خانواده واقعا در شكل دادن شادي و رفاه اهميت دارد. انسان ها به طور مستقيم با كيفيت و كميت تعاملات خانواده تحت تاثير قرار مي گيرند. تماس هاي تلفني بين دختران و مادران،تعطيلات خانواده و ملاقات با بستگان سببي و شايد بعدتر زمان با grams and gramps فراتر از زمان و پيوند عاطفي بين اعضاي خانواده فرد ، خويشاوندان نيز پشتيباني قوي و شبكه ي طرفداري را تشكيل مي دهند. روشي كه ما با آن شبكه برقرار مي كنيم مي تواند زندگي هاي ما را آسان تر و سالم يا سخت تر و پر از استرس كند. اين بدين دليل است كه در راه هاي بزرگ و كوچك ، تلاش هاي زندگي ما و دستاوردها توسط چگونگي قضاوت شدن با خانواده ما معني داده مي شود.
" حتي به عنوان كاهش ازدواج ، خانواده در تمام تنوع ظهور آن – انعطاف پذير باقي مي ماند"، مركز تحقيق پيو در بررسي ٢٠١٠ در افزايش ساختارهاي خانوادگي جديد و نگرش هاي عمومي نسبت به ازدواج و خانواده مي گويد " آمريكايي ها تعريف گسترده اي از آن چه كه خانواده را مي سازد، دارند و اكثريت قريب به اتفاق بزرگسالان ( حدود ٧٥ درصد) خانواده ي خود را مهمترين ، رضايت بخش ترين عنصر زندگي خود در نظر مي گيرند."
" در زمينه ي پيري شناسي ، هر كسي از زوال خانواده اظهار تاسف مي كند" مريل سيلور استاين، پروفسور پيري شناسي اجتماعی و جامعه شناس دانشگاه جنوب كاليفرنيا مي گويد. اما اعضاي خانواده به داشتن ارتباطات و تعاملات قوي ادامه مي دهند. برخي از زير گروه ها قطعا مسايلي دارند ، او مي گويد، شامل آنهايي با درامد هاي پايين يا والدين طلاق گرفته مخصوصا پدران. سيلور استاين مي گويد به طور كلي با اين حال" بحران خانواده پر از شكوفه است".
"پيو" تغييرات در مقدمات زندگي بزرگسالان را بين ١٩٦٠و ٢٠٠٨ ملاحظه كرد. درصد افراد بالغ ازدواج كرده در طول اين دوره از ٧٢ درصد به ٥٢ درصد كاهش يافته است. درصد افراد بيوه نيز از ٩ درصد از تمامي بزرگسالان در سال ١٩٦٠ تا ٧ درصد در ٢٠٠٨ كاهش يافته است. درصد افرادي كه جدا شده يا طلاق گرفته اند تقريبا در طول اين زمان ٣ برابر شده است، از ٥ درصد تا ١٤ درصد ، درصد بزرگسالاني كه اصلا ازدواج نكرده اند، دو برابر شده است از ١٤ درصد در سال ١٩٦٠ تا ٢٧ درصد در ٢٠٠٨.
نقش خانواده مي تواند بر روي اهميتش در خانواده هاي غير سنتي برداشته شود بويژه آنهايي كه از مزاياي قانوني و حمايت گسترده ي اجتماعي ازدواج و ديگر روابط سنتي برخوردار نيستند.
" اعضاي خانواده نقش بزرگتري براي ايفا كردن نسبت به آن چه كه ممكن است درك كنند دارند"، ليزا دياموند، استاديار روانشناسي در دانشگاه يوتا مي گويد . تحقيقات دياموند روابط همجنس را اختصاصي مي كند، جاييكه نياز به حمايت خانواده يا حداقل پذيرش ممكن است بزرگ باشد. دياموند مي گويد:" حس رابطه ي شما كه تصديق نشده ، تلفات رواني در زوج هاي همجنس گرا و هم جنس باز مي گيرد.
" اين به طور كلي به اين بستگي دارد كه ايا شما در يك محيط زندگي مي كنيد كه از آن ارتباط قابل حمايت يا غير قابل حمايت هستيد. اگر شما از خانواده حمايت و پذيرش بگيريد ، مي تواند شما را از اثرات منفي كمبود حمايت جامعه متعادل كند.
رابطه ي كودك و والدين بي شك از مهم ترين پيوندهاي خانوادگي است. مانند تمام روابط انساني، مي تواند خوب بودن و استرس را توليد كند. ديدگاه ها به سمت توسعه ي ارتباطي سالم با والدين يا كودك شما با اين تشخيص شروع مي شود كه به ندرت يك تلاقي تساوي ها است.

والدين ارتباط را با تقريبا كنترل كامل بر زندگي هاي كودكان خود شروع مي كنند. با گذشت زمان، تكيه گاه اين قدرت در رابطه به سمت فرزند حركت مي كند و در سال هاي پيري ، والدين ممكن است كنترل بيشتري از زندگي خود را به فرزندان رشد كرده ي خود واگذار كنند. درك نقش يكديگر در اين زنجيره براي داشتن توقعات منطقي در مورد چگونگي رفتار هر يك از طرفين ضروري است.

اگر هم  به اندازه ي كافي سخت نباشد، بسياري از روانشناسان مي گويند كه عدم تطابق ژنتيكي بين والد و كودك وجود دارد. آن را خطر نسل مي نامند. والدين به سادگي براي كودكان خود ، نسبت به مراقبت كودكان براي آنها مراقبند. در حالي كه خطر نسل زماني كه يك كودك جوان تر مي شود، قابل درك تر است. عدم تطابق عاطفي ممكن است چندين سال به طول انجامد" يكي ممكن است بگويد كه انگيزه ي ژنتيكي وجود دارد كه ما به مراقبت از كودكان خود درگير مي شويم، اما در عوض توليد مثل خواهند نمود و نسل را ادامه مي دهند" .
"كارن فينگر من" ، پروفسور توسعه ي انساني و علم خانواده در دانشگاه تگزاس در تحقيق خود به این نتیجه رسید كه :

خوشحالي خانواده ها در ميان سالي به اين كه چگونه فرزندان بزرگ شده شان زندگي را مي گذرانند، ارتباط دارد. حتي والدين با چندين فرزند رشد كرده ي موفق مي توانند خوشحال نباشند، اگر یکی از فرزندان به خوبي كاري را انجام ندهد. احساسات منفي اثري بزرگتر و عمري طولاني تر نسبت به موارد مثبت دارد.
حتي اهميت نوه برتري پيوند والدين – فرزند را تحت شعاع قرار نمي دهد. اما در اين جا، پدربزرگ، مادر بزرگ پيشرفت عاطفي غني تري نسبت به پدرمادر شدن دارند. اما مسير بزرگترين شادي براي پدربزرگ مادربزرگ هميشه آشكار يا آسان نيست.
سيلور استاين مي گويد:" پدربزرگ مادربزگ نقشهاي مبهم بسياري براي ايفا نمودن دارند". انها مي خواهند كارهايي را انجام دهند و براي زندگي نوه هاي خود مهم باشند. اما نياز به متعادل نمودن انگيزه ي خود به منظور كنترل، كمك به افزايش يا آموزش كودك در مقابل حقوق والدين دارند. اين انواع نقش توليد اضطراب مي کند.
 پدر بزرگ  و مادربزرگ تلاش مي كنند كه والدين نوه هاي خود باشند. همچنين پدربزرگ مادربزرگ جداشده وجود دارد كه خيلي درگير نيستندو پدربزرگ مادربزرگ كمكي وجود دارند كه براي بچه داري نوه هاي خود مي آيند و به والدين آنها پشتيباني و آسايش فوق العاده اي مي دهند.
به منظور توسعه ي نقش درست ، سيلور استاين توصيه مي كند كه پدربزرگ مادربزرگ ها باید به خواسته ها و اولویت های فرزندان خود گوش دهند."
 روابط بين نسلي شامل پدر بزرگ و مادربزرگ ، كودكانشان و نوه هاي آنها نقش بزرگي در زندگي خانوادگي ايفا مي كنند."به عبارت ديگر، در حالي كه شكل خانواده قطعا در حال تغيير است، اين تغييرات مي تواند ارتباطات خانوادگي را تقويت كند.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...