11 کاری که افراد موفق تا سن 30 سالگی انجام می دهند

موفقیت چیزی نیست که به راحتی بدست بیاید و شما انتظار نداشته باشید که یک شبه رخ دهد. به طرز تفکر ، تصمیم و البته سخت کوشی نیاز دارد . فقط خواسته برای موفقیت کافی نیست. ذکر این نکته اهمیت دارد که شما باید تا حد امکان روی موفقیت خود کار کنید.
دوره ی زمانی ایده آل برای کامیابی شغلی بعد از دوران فارغ التحصیلی است در حالی که در سال های بین بیست تا سی قرار دارید. شما هنوز پر طروات ، پر از انرژی مثبت بوده و زمان زیادی برای تجربه و عبرت از اشتباه و بدست آوردن تجربه های زیاد  دارید.
حقیقت باید بیان شود ، مردم شاید شما را به طور جدی تشویق نکنند در حالی که شما هنوز جوان هستید ، ولی چیزهایی وجود دارد که فرد باید قطعا قبل از سن سی ، انجام دهد. بنابراین ، شما می توانید اصول محکمی ایجاد کرده و به نگرش با ارزش لازم برای رفاه آینده ی خود برسید. (سیارک)

1. یاد گرفته اند چگونه امور مالی خود را مدیریت کنند.


بیایید در ابتدا این موضوع صریح را بررسی کنیم. همه ی ما می دانیم در اکثر موراد ، موفقیت در امور مالی سنجیده می شود یا ثبات مالی که قرار است کاملا دقیق باشد. به همین خاطر است که چرا در ابتدا شغل ها از اهمیت برخوردارند حتی زمانی که دستمزد ما فاصله ی زیادی با فردی دارد که در تصور مااست و ما باید آن را به حد کفایت برسانیم. اینگونه است که ما یاد می گیریم مسئول بوده و از پول برای اقلامی که نیاز داریم استفاده کنیم نه اقلامی که می خواهیم. خرج کردن پول برای ما طبیعی به نظر می رسد و حتی اگر پولدار باشیم و بیش از درآمد خد خرج کنیم ، ورشکسته می شویم. هر چقدر که این کنترل پول را تمرین کنیم ، جمع آوری پول کافی و سرمایه گذاری های مدبرانه برای رسیدن به موفقیت ، برایمان آسانتر خواهد بود.

2. راه شکست سریع را می دانند


(شکست سریع و حرکت دوباره)
یک روش بسیار خطرناک پس انداز حجم زیادی از پول علاوه بر مشکلاتی که دارد ، یادگیری شکست سریعتر است. همه ی ما می دانیم شکست در زندگی بدیهی است و تنها شکست حقیقی زمانی است که از آن عبرت نگیرید. بنابراین ، دانستن زمان خرابکاری شما در اقدام برای کاری و جلوگیری زودتر آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردارد است. شما دارایی های مالی خود را پس انداز می کنید و استرس زیادی را از خود دور می کنید. اگر شدیدا به موفقیت چسبیده اید و با پشتکار جلو می روید تا این اشتباه را به دیگران اثبات کنید فقط دارید جلوی شکست بدتر را می گیرید. باردیگر ، از شکست خود شرمنده نخواهید بود ، یعنی همه ی چیزی که نیاز دارید این است که چگونه آن را سریعتر انجام دهید که در نهایت شما را سریعتر به موفقیت می رساند.

3. تجارت خود را آغاز کرده اند.

 

یک کاری که شما در آواخر دوره ی بیست سالگی باید انجام دهید ، شروع کردن مسئولیت ها و تشکیل خط کاری خودتان است. دقیقا مثل دارایی هایی که در بالا ذکر شد ، این فرصت عالی برای گرفتن مسئولیت های بیشتر است. علاوه بر این ، شما در نهایت به قدرت بالا رسیده و می بینید که حس لحظه های تصمیم گیری سخت را به شما می دهد.
مسئول شرکت کوچک خود بودن ، یک تجربه ی خیره کننده است و اگر به من اعتماد دارید ، شما همفکری های زیادتری با کسانی که در نقاطی ، رئیس شما بودند ، خواهید داشت. ما می خواهیم با مافوق بی رحم خو صحبت کرده و شکایت کنیم و نگرش های قلدرانه ی خود را به آنها بگوییم. زمانی که می دانید چه چیزی برای رسیدن به انجام درست کار، لازم است ، قصد این را دارید که ببینید چه روشی برای رسیدن به نتایج مطلوب به کار می گیرد.
دانش شکل گرفته ی جدید دیگری شروع کنید. و همان طور که قبلا بیان شد ، اگر تجارت شما در حال رفتن به سمت بحران است ، تا حد ممکن، آن را تعطیل کنید. به یاد داشته باشید که شکست سریع خوردن را یاد بگیرید.

4. با مسئولین/یا اختیارات رقابت می کنند.

نافرمان شدن ، توانایی ذاتی ما است. ما رقابت با مسئولین/اولیاء امور را در زمان بلوغ خود آغاز کرده و این رقابت اشکال مختلفی دارد. مثلا ، از گوش کردن به انواع مختلف موسیقی آغاز می شود که اغلب به خاطر کینه ی محض است تا فقط اولیای خود را آزار دهیم. الکل مصرف کرده یا حتی سیگار می کشیم ، اگرچه امروزه این مساله جای خود را به vaping داده است. حتی باوجود اینکه ما می دانیم این کارها مضر است ولی در هر صورت آنها را انجام می دهیم ، فقط به خاطر اینکه نشان دهیم آنقدر ضرری را که شما می گویید ندارند. ما هویت های خود را ایجاد کرده و نشان می دهیم که چگونه به هر چیزی که به ما گفته می شود ، کورکورانه اعتماد می کنیم.
این ویژگی خوبی است ، از هر چیزی باید سوال کنید ، خصوصا اگر بسیار آسان به نظر برسد. زمانی که کاملا قانع شدید ، آن چیز ، نادرست است ، یا اینکه به سادگی ، راه بهتر انجام دادن آن را دانستید ، از ایده ی خود حمایت کنید. دانستن انجام بهتر چیزها نسبت به رقابت و پذیرش مسئولیت ، یکی از اجزاء اصلی موفقیت است.
در طول تاریخ ، افرادی که اکتشافات پیشگامانه کرده اند ، با این سوال کار خود را شروع کردند که چه چیزی به آنها به عنوان حقیقت جهان ارائه شده است.
نیکولاس کوپرنیوس یک حرکت بسیار دلیرانه انجام داد ، زمانی که با ایت تز مخالفت کرد که زمین در مرکز جهان قرار دارد و نظریه ای داشت که متناقض با اعتقاد کلیسا بود. یک مثال عالی برای اینکه بدانیم چگونه نگذاریم ترسمان جلوی رقابت ما را با مدیریت معیوب بگیرد.

5. درست سازماندهی می کنند.

اگر یک چیز مشترک در همه ی افراد موفق وجود داشته باشد ، یک برنامه ریزی پرمشغله است. در فیلم ها دیده ایم که اکثرا چگونه افرادی که درگیر کاری می شوند، معمولا دستیاری دارند که پیگیری همه ی ملاقات و مسئولیت های آنها را انجام می دهد. خوب ، شما شاید این همه قرار ملاقات نداشته باشید ، ولی هنوز یک زندگی پرمشغله در پیش روی شما قرار دارد و اگر می خواهید که این وضعیت ادامه یابد ، باید روش سازماندهی درست را بدانید.
ماهیت اصلی سازماندهی خوب در دانش روش اولویت بندی جنبه های زندگی تان نهفته است. دوره ی انتقال از نیمی حیوان به فرد بالغ ، سخت ترین قسمت است. زمانی که به تدریج همه ی اجتماعات، به تاخیز می افتند و می خواهید به شغل خود ، اولولیت بالاتری بدهید ، لحظه ای است که گاه مهمی را به سمت سازماندهی خوب بر می دارید. بنابراین ، اگر نمی خواهدی این فداکاری را انجام دهید ، پس انتظار نداشته باشید نتایج مثبتی نیز به این زودی ها ، نصیبتان گردد.

6. شرکای مهم را نگه می دارند.

مستقل بودن و به دیگران نشان دادن که شما می توانید خودتان کارها را مدیریت کنید، بسیار خوب است. رویهم رفته، غذا، آب و اکسیژن تنها ضروریاتی هستند که زندگی شما را حفظ می کنند. ولی اگر قرار باشد که به موفقیت برسید باید قبل از عمل فکر کنید و مراقب باشید که چه می گویید. (سیارک)
به طور فردی، ما تفاوت هایی را در نگرش و مخالفت های خود داریم که اشکال استدلالات آتشین است. به خاطر این استدلال ها ، ما صرفا در معرض کنار گذاشتن برخی افراد در زندگی خود هستیم چونکه چشم اندازهایمان ناسازگار هستند. متسافانه ، رویکرد غلطی است چونکه فرصت احترام به افراد را بدون تفاوت و احترام گذاشتن به آنها ، از دست مید هید. این نوع واکنش باعث می شود پیوند کنونی ، قوی تر شده و به متحدان با ارزشی دست پیدا کنید. زمانی که در اطرافتان افراد بیشتری وجود دارند که می توانید به آنها احترام بگذارید، کنار آمدن با شرایط استرس زا برایتان راحت تر است.
برای حفظ شرکا ، انجام کار مطلوب طرف مقابل را رها نکیند اگر شما را خیلی به زحمت نمی اندازد. شما هرگز این قدر مطمئن نیستید که آیا خودتان باید از دیگری درخواست کنید یا نه ، یاد بگیرید به روابط و پیوندهای اجتماعی احترام بگذارید ، این چیزی است که افراد موفق می دانند چگونه انجام دهند.

7. تکیه بر پافشاری دارند.

 

(چرچیل : اگر قصد دارید به جهم بروید ، با سماجت ادمه دهید)
افراد کامل با شکست بیگانه نیستند ولی در تسلیم نشدن بعد از تحمل شکست ، متخصص هستند و زمانی که کارها به سمت جنوب پیش می رود، مطمئن نیستیم ، دچار شک شده و می ترسیم که نکند کسی بهطور جدی آن را از ما بگیرد. در عوض ، به جای اصرار زیاد روی این ایده که چقدر احمق به نظر می رسیم ، باید شکست خود را از تما زوایا بررسی کرده و دوباره تشویق شده تا تلاش کنیم. ما باید این کار را بارها و بارها انجام دهیم تا زمانی که موثرترین روش را با دقت معلوم کنیم.
به یاد داشته باشید که حتی تلاشش بیش از حد ، همیشه راه موثر نیست – شما باید روی مسائل نیز کار کرده و پافشاری کنید. اگر مساله ای وجود دارد که نمی دانید چگونه حل کنید ، وقت خود را هدر ندهید و ننشینید که به هدفتان برسید. روش جستجو در شبکه ها را یاد گرفته و راه حل های احتمالی مشکل را بیابید. که مثل انجام کاری است که فرد دیگر به شما بگوید ، ولی اینگونه نیست. کل نکته ی پیشرفت ، یادیگری سریع چیزی است که اثبات شده تا کنون موثر بوده است و به تلاش خود ادامه دهید تا این روش ها را بهتر کنید.

8. فعالانه روی عیوب خود کار می کنند.


موضوع ، بهتر بودن نیست بلکه بهتر بودن نسبت به دیروز است.
تا سن سی سالگی ، ما کم و بیش آگاهی کاملی از شناخت فردی خود داریم. ما این ایده ی روشن را به خاطر این مساله داریم که همه ی افرادی که می شناسیم مثل ما نیستند ، ولی هنوز موافق تحمل کردن هستیم ، چونکه همان کار آنها را انجام می دهیم. حتی زمانی که این توافقات ابزار نشده را با افراد نزدیک خود داریم ، هنوز بهانه ای برای عدم تلاش برای پیشرفت به عنوان یک فرد ، نیست. (سیارک)
ما در معرض بمباران پوسترهای انگیزشی مختلفی قرار داریم که در آنها نوشته شده " عیب هایم ، شخصیت من هستند " یا " خدت باش مهم نیست " و .... بنابراین ، روشن است که شما باید دیر یا زود از شر این شعارها خلاص شوید. هیچ مشکلی در پذیرش خو و خودبودنتان وجود ندارد ، ولی اگر با انجام این کار شما فقط جلوی پیشرفت خود را میگیرید پس هیچ منطقی در این رویکرد وجود ندارد. روی عیبهایتان کار کنید ، تا به خود افتخار کنید.

9. به افرادی کاردان و محاسبه گر تبدیل شده اند.

در اصل به این معناست که شما تکیه بر ایمان غیبی به عنوان پناهگاه آخر، تکیه دارید- تصمیمات آینده ی شما باید در کل به تحقیق جامع و برنامه ریزی تکیه کند. همه ی ما می دانیم که چگونه نمونه های بارز انسان های موفقیت مثل استیو چابز ، بیل گیتس ، آلبرت انیشتین ، نیکولا تسلا ، توماس ادیسون و ... به گونه ای مطرود دشده بودند ، خصوصا از اکثریت متمایز بوده و برخی از آنها از مدرسه فرار کرده بودند. بنابراین ، شما متفاوت بودن را انتخاب می کنید ، یا رها کردن مدرسه را برای حس نزدیکتر شدن به این افراد ، پس یک فرد محاسبه گر نیستید . تقلید از فرد باهوش و موفق شما را به آن فرد تبدیل نمی کند- صادقانه بگویم ، افراد محاسبه گر و کاردان با آگاهی از انتخاب های خود سر و کار داشته و تلاش هایی را نیز برای ایجاد گزینه های دیگر می کنند که نیاز آنها برای رشد است. آنها پول خود را سریع خرج نمی کنند ، تا زمانی که همه ی جایگزین های ارزانتر احتمالی را بررسی نکرده باشند. به یاد داشته باشید که بهترین روش ها ، مورادی هستند که حاصلش قانع کننده ترین نتایج را با سرمایه گذاری کمترین کاردانی است.

10. روش انطباق را محاسبه می کنند

کاری را بکنید که عاشقش هستید و همزمان زندگی ای را بدست بیاورید که سناریوی یک زندگی ایده آل است. شما خیلی از وظایف رنج نمی برید و باید به زمینه ی انتخابی خود برترباشید. متاسفانه ، این مساله همیشه یک انتخاب نیست ، اکثر موراد ، بازار از شغل شما اشباع بوده یا به سادگی ، چیزی را که تولید می کنید ، متقاضی ندارد. به عبارت دیگر ، شما در آن کار ماهر و باهوش هستید ، ولی توانایی انطباق ندارید و موفق نیز نخواهید بود.
آگاهی از روش انطباق ، به این معنا نیست که جلوی اشتیاق غالب خود را بگیرید ، فقط به این معناست که چیزی را بیابید که از آنها فراگرفته اید و آن دانش را در جای دیگر به کار بگیرید. مثلا اگر روانشناسی می دانید ، از آن استفاده کرده و تلاش کنید که آن کار سریع را بهتر از مدیر پروژه انجام دهید. یا اگر آشنایی کامل با قانون دارید ، از این دانش در بخش نوشتاری استفاده کرده و دارمای جالب را به هدف اصلی خود در محاکمه تبدیل کنید. اینها فقط چند مثال هستند ، ولی ایده ی اصلی موجود در این انطباق پذیری ة یافتن روشی برای استفاده ی کامل از چیزی است که قبلا می دانستید.

11. بدنبال گزینه ی دوم هستند.

در نهایت ، آخرین چیزی که برای آینده ی پایدار، حتمی است، پذیرش این واقعیت است که شما شایسته ترین، ماهرترین یا باهوش ترین فرد در جهان نیستید.
علیرغم اینکه شما در گذشته چقدر باهوش بوده و مورد قدردانی قرار گرفته اید ، همیشه بدنبال بازخورد محافظه کارانه باشید. در نهایت مردم پول خود را به شما پرتاب نمی کنند ، بلکه انتظار دارند که خدمات یا کالایی در عوض تحویل بگیرند. در نتیجه، مهم نیست که آیا شما به فکر عالی بودن محصول خود باشید یا نه به همان اندازه که برای مخاطبین هدفتان اهمیت دارد که آن را بخواهند.

(سیارک)

ترجمه توسط itrans.ir

 

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام
  • dorsa 87 :

    بعد از 30 سال نمیشه؟

    1395/10/28 11:29

بیشتر بخوانید