15علتی که فقط افراد واقعاً هنرپرور آنها را درک می‌کنند

در

افراد هنرپرور، گروهی از مردم هستند که استعدادهای خلاقانه آنها، خیره‌کننده و همراه با نجابت و وقاری است که توجه مردم عادی را به خود جلب می‌کند. توانایی آنها در تبدیل یک چیز بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده به یک چیز خارق‌العاده و معجزه‌آسا، نه تنها هیجان‌انگیز، بلکه اغلب همراه با تناقض است.
پروفسور «میهال چیکزنتماهالی» استاد برجسته روان‌شناسی و مدیریت، در کتاب ارزشمند خود به نام «خلاقیت: کار و زندگی 91 شخص صاحب‌نام» این موضوع را به بهترین وجه تشریح می کند:

«من 30 سال زحمت کشیدم که تحقیق کنم افراد خلاق چگونه زندگی و کار می‌کنند و فرآیند مرموز و اسرارآمیزی که بدان وسیله، ایده‌ها و چیزهای جدید را ارائه می کنند قابل فهم‌تر کنم. اگر قرار باشد من در یک کلمه بیان کنم که چه چیزی است که شخصیت آنها را از دیگران متمایز می کند، آن کلمه «پیچیدگی» است. آنها تفکرات و کارهایی از خود نشان می‌دهند که در اکثر مردم پیدا نمی‌شود. آنهادارای خصوصیات متناقض بیش از اندازه‌ای هستند. بجای آنکه یک نفر باشند، هر کدام از آنها، یک جمعیت هستند.»
درست است؛ هر کدام از آنها یک جمعیت هستند. در اینجا، 15 چیزی را که فقط افراد واقعاً هنرپرور درک می‌کنند از کتاب خلاقیت میهال نقل می‌کنیم:(سیارک)

1- آنها در لحظه‌ای که کمترین انتظار می‌رود، الهام می‌گیرند
افراد هنرپرور می دانند که دست خودشان نیست که ایده بزرگ بعدی چه زمانی به ذهنشان خطور خواهد کرد. مطمئناً آنها می‌توانند ایده‌های بزرگ بسیاری داشته باشند، ولی آنها واقعاً نمی‌دانند که‌ چه زمانی، بزرگ‌ترین ایده‌شان به فکرشان خواهد رسید. ولی قطعاً خواهد آمد، از راهی که کمترین انتظار را داریم، و در لحظه‌ای که کمترین انتظار را داریم

2- آنها نسبت به کارهایشان پرحرارت و سینه‌چاک هستند ولی در عین حال، می‌توانند فوق‌العاده با انصاف و منطقی نیز باشند.
افراد هنرپرور نسبت به کارهایشان پرحرارت و سینه‌چاک هستند ولی در عین حال، با انصاف و منطقی و بدون تعصب نیز هستند بطوری که آنها می‌توانند انتقادات و عکس العمل‌ها را بپذیرند؛ چرا که می‌دانند بدون منطقی بودن، هنر از مقبولیت کافی برخوردار نخواهد بود و این خیلی خوب نیست.

 3- آنها متواضع و فروتن و در عین حال، سرافراز و با اعتماد به نفس هستند.
افراد هنرپرور همیشه دوست دارند یاد بگیرند و مهارت‌های خود را ارتقاء دهند، مهم نیست که چقدر در کارشان استاد باشند. وقتی آنها را ملاقات می‌کنی، تحت تأثیر تواضع و شکسته‌نفسی آنها قرار می‌گیری. ولی در عین این تواضع و رفتار فروتنانه، سرِ ایده‌ها و خلاقیت‌های خود با ابهت و اعتماد به نفس ایستاده‌اند.

4- آنها اینجا هستند، ولی نیستند
افراد هنرپرور، خیال‌پرداز هستند. آنها بین خیال و واقعیت ، با راحتی قابل توجهی دائماً در حال سیر هستند. وقتی با آنها در حال صحبت هستی، این احساس را خواهی داشت که آنها حضور دارند و در عین حال، حضور ندارند. این بدان دلیل است که آنها می‌توانند با ذهن خود در هر لحظه‌ای به یک دنیایی پرواز کنند که با وضعیت کنونی متفاوت است و در عین حال، در واقعیت کنونی خود نیز باشند.

5- آنها مستعد هستند هم برون‌گرا و هم درون‌گرا باشند
به نظر می‌رسد که افراد هنرپرور، بطور همزمان هر دو خصیصه را از خود نشان می‌دهند. آنها می‌توانند مدت‌های زیادی را تنها باشند و به خلق آثار هنری خود بپردازند و همچنین در دل جمعیت‌ها، به نمایش آثار خود بپردازند. در سایر مواقع، آنها بطور ساده در گوشه‌ای نشسته و اتفاقات اطراف را نظاره کرده و از آنها یاد می‌گیرند.


6- آنها سنت‌گرا و در عین حال، سنت‌شکن هستند
افراد هنرپرور، جنبه‌های خاصی از فرهنگ را در درون خود جای داده‌اند، تا آن حد که اگر بخواهند می‌توانند هم الگوهای سنتی و هم الگوهای نوین را با بیان خلاق و هنری خود، نقض کرده و یا از آنها دفاع نمایند. به همین دلیل است که برخی مواقع، هنرمندان می‌توانند در جامعه، تا آن حد آشوبگر و اعصاب‌خردکن باشند.

7- آنها از از قلب خود حرف‌شنوی دارند، حتی در مواقعی که عقلشان چیز دیگری به آنها می‌گوید.
افراد هنرپرور نسبت به افراد متوسط، گرایش دارند که خطرپذیری بیشتر و نگرانی کمتری را در مورد مسائل داشته باشند. آنها درک می‌کنند که یک هزار شکست، می‌تواند یک میلیون رضایت به بار بیاورد؛ و لذا آنها هرگز در خصوص هنر یا ایده‌های خلاقانه خود تسلیم نمی‌شوند. آنها به هنر و ایده‌های خود می‌چسبند و برایشان مهم نیست که دیگران یا حتی عقلشان به آنها چه می‌گوید.

8- آنها استعداد و نبوغ خود را باور دارند حتی اگر دیگران آن را قبول نداشته باشند
حتی اگر دیگران هنر آنها را درست نفهمند، افراد هنرپرور به آن می چسبند و بدون هیچگونه مصالحه ای نسبت به آن صادق می مانند.
آنها به آثار خود ارزش قائل می‌شوند و ترجیح می‌دهند صادق باشند تا اینکه محبوب باشند.

9- آنها در لبه شادی و افسردگی زندگی می‌کنند.
از آنجایی که افراد هنرپرور احساس عمیقی نسبت به آثار خود دارند، می‌توانند سریعاً در یک لحظه از شادی به غم و حتی افسردگی بفتند.
آنها انسان های حساسی هستند که قلب ظریف وحساس آنها ، در عین حالی که منبع استعداد درخشان آنهاست، منبع درد و رنج عاطفی آنها نیز هست.


10- آنها از محیط پیرامون خود ، الهام می‌گیرند.
افراد هنرپرور می‌توانند لحظات و رویدادهای محیط پیرامون خود را غنیمت شمرده و چیزهای درخشانی را به روشی غیر معمول خلق نمایند، از جمله در لحظات ناملایمات درونی و بیرونی. همانگونه که میهال می‌گوید: «افراد خلاق به خاطر توانایی خود در استفاده از تقریباً هر موقعیتی و بهره‌برداری از هرآنچه که در اختیار دارند برای رسیدن به اهداف خود، فوق العاده هستند.(سیارک)

 11- آنها انرژی فیزیکی و شهامت فوق‌العاده زیادی دارند، ولی بی‌تحرک و بی‌خیال هم هستند.
این حالت در طرز کار افراد هنرپرور به خوبی پیداست. آنها انرژی فیزیکی قابل ملاحظه‌ای را ازخود نشان می‌دهند و قادرند ساعت‌های متمادی در پشت درهای بسته با شور و شوق و علاقمندی زیاد به کار بپردازند.

 

12- آنها روحیه فارغ ا زمحدودیت دارند ولی در عین حال کاملاً منظم هستند.
افراد هنرپرور از چنان روحیه فارغ از محدودیتی برخوردارند که اغلب بی‌ملاحظه، بازیگوش و حتی بی‌مسئولیت به نظر می‌آیند. ولی آن «بازیگوشی بی‌ملاحظه » به آنها کمک می‌کند که خلاقیت آنها آزاد شود ، و در عین حال، نظم و انضباط شخصی سرسختانه آنها در کار هنری خویش، موجب انگیزش آنها می‌شود.

 

13- آنها در هیچ کلیشه‌سازی نقش جنسیتی مردسالاری و زن‌سالاری شرکت نمی‌جویند
بنا به برخی دلایل عجیب و غریب ،اکثر هنرمندان خلاق و خوش‌قریحه مرد معمولاً نسبت به هم‌قطاران مذکر غیرهنرپرور خود، دارای حساسیت بیشتر و روحیه تهاجمی کمتری هستند، در حالی که اکثر هنرمندان خلاق و خوش‌قریحه زن، نسبت به هم‌قطاران مؤنث غیرهنرپرور خود، اغلب مقتدرتر و سخت‌گیرتر هستند.

 14- آنها با هوش و زیرک و در عین حال ساده‌لوح و زودباور هستند.
این گرایش از عطش آنها برای نوآوری در گزینش و ایجاد ایده‌های غیرعادی، وسلاست درخشان در اجرای آن ایده‌ها، و تغییر وضعیت از یک نگرش به نگرش دیگر، نشأت می‌گیرد.
این بُعد از شخصیت آنها، همان چیزی است که باعث می‌شود افراد هنرپرور هم باهوش و زیرک و هم ساده‌لوح و زودباور باشند.

15- آنها هر روز با «مقاومت» می‌جنگند.
افراد هنرپرور هر روز صبح در حالی از خواب برمی‌خیزند که به خوبی آگاهند که باید خودشان را وادار به رشد کنند. ولی همواره یک نوع ترس، نگرانی، یا (همانگونه که استیون پرسفیلد، مؤلف کتاب جنگ هنر، آن را می‌نامند) «مقاومت» در این راه قد علم می‌کند که به آنان می‌گوید که آنها نمی‌تونند آن کار را انجام دهند؛ و اینکه آنها فاقد امکانات مورد نیاز هستند. مهم نیست که یک هنرمند تا چه اندازه در کار خودش استاد باشد، این ترس هرگز دست از سر آنها برنمی‌دارد. ولی افراد واقعاً هنرپرور، یاد می‌گیرند که با «مقاومت» بجنگند و آن را روز به روز تحت کنترل و سلطه خود درآورند.

 

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸آدم متواضع دور و برم کم می بینم

در ادامه بخوانید...

پنج منفعت آغاز یک کسب‌ و کار کوچک جانبی

در

کارآفرینی: یک کلمه که من همزمان می‌پرستم و نفرت دارم. به عنوان یک نفر با آرزوهایی که یک روز یک شرکت موفق را شروع می‌کنم، ایدۀ رشد دادن یک کسب‌ و کار تازه به یک شرکت قدرتمند هیجان‌انگیز است. دیگران از سناریوی رؤیایی من در حمایت از یک شغل باثبات که غذا را روی میز بگذارد اجتناب می‌کنند. هیچ مسیری بر دیگری برتری ندارد. کلاً بستگی به این دارد که هر فرد در زندگی چه می‌خواهد.

1. مزایای مالیاتی

شما می‌توانید بسیاری از خریدها را به عنوان مخارج کسب‌ و کار بنویسید، شامل فضای دفتری خانه، تأمین دفتر، مبلمان ، حتی سفرهای طولانی تجاری. اباید برای به دست آوردن شرکت مسئولیت محدودتان اقدام کنید.

2. جریان درآمد جانبی

کسب‌ و کار "غیرکارفرمایی" (یک نفره) درآمدی بیش از یک میلیون ها  ریال در یک سال دارد. 

3. کنترل بیشتر

میلیونر متوسط جریان های درآمدی  متنوع دارند. در صورت از دست دادن یک جریان درآمدی به سراغ بعدی می رود.یک کسب‌ و کار جانبی به شما یک منبع اضافی از درآمد می‌دهد که فقط پول بیشتر در جیبتان نمی‌گذارد، بلکه کنترلی بیشتر  زندگی را به شما می‌دهد. جریان درآمدی دوم یعنی شغل شما دیگر مالک شما نیست. شما می‌توانید تصمیم بگیرید که از شغلتان خارج شوید و شرکت خودرا گسترش دهید. شما  ناراحت نمی‌شوید وقتی که رییس به شما ارتقا نمی‌دهد. شما نمی‌نالید وقتی همکار ی تنبل نسبت به شما ارتقا می‌یابد. چرا؟ چون شغل شما همه چیز شما نیست. در خانه، شما یک کسب‌ و کار پرورش می‌دهید که برای شما صدها، هزاران  و حتی میلیون ها تومان در یک ماه درآمدزا است. 

4. تجربه برای افزودن به رزومه کاری

اگر کسب‌ و کار جانبی شما موفق باشد، شما می‌توانید تجربه راه‌اندازی آن را به رزومه خود بیفزایید. که به سادگی شما را از سایر داوطلبان که فقط تجربۀ مدیریتی استاندارد دارند را جدا می‌کند. شخصاً، ترجیح می‌دهم که یک دبیرستانی ترک تحصیل کرده با تجربۀ و موفقیت تجاری واقعی را استخدام کنم نسبت به یک MBA دانشگاهی .

5. افزایش خوشحالی

وقتی نوبت به خوشحالی می‌رسد، 77% از صاحبان کسب‌ و کار خوشحال‌تر از کارگر متوسط هستند، در حالی که 52% از کارگران نسبت به شغلشان خوشحال نیستند. شما می‌توانید از 48% باشید که عاشق کارشان هستند، پس از منافع بودن یک کارمند و یک صاحب کسب‌ و کار لذت ببرید. اگر از شغلتان متنفرید، کسب‌ و کار جانبی یک فرصت برای فرار از یکنواختی روزانه و حتی جایگزین کردن آن است. شانس را بگیرید چیزی برای از دست دادن ندارید.
شما نیاز ندارید که یک استارتاپ خیلی پیچیدۀ فن آورانه را راه بیندازید که یک کارآفرین شود. راه اندازی یک شرکت در کنار شغل تمام وقت حیاتی نیست، اما مزیت است. من منافع را فهرست کردم. حالا، شما نیاز دارید که گام‌های بعدی را بردارید. پس وبلاگ را راه بیندازید، فروشگاه تجارت الکترونیکی را باز کنید، یک کسب‌ و کار آزاد با مهارت‌های خود ایجاد کنید ، فقط کسب و کار جانبی خود را آغاز کنید و از آزادی که  برای شما می‌آورد لذت ببرید.

نظرات

۱۳۹۵/۸/۱The answer of an extrep. Good to hear from you.

در ادامه بخوانید...

11 کاری که افراد موفق تا سن 30 سالگی انجام می دهند

در

موفقیت چیزی نیست که به راحتی بدست بیاید و شما انتظار نداشته باشید که یک شبه رخ دهد. به طرز تفکر ، تصمیم و البته سخت کوشی نیاز دارد . فقط خواسته برای موفقیت کافی نیست. ذکر این نکته اهمیت دارد که شما باید تا حد امکان روی موفقیت خود کار کنید.
دوره ی زمانی ایده آل برای کامیابی شغلی بعد از دوران فارغ التحصیلی است در حالی که در سال های بین بیست تا سی قرار دارید. شما هنوز پر طروات ، پر از انرژی مثبت بوده و زمان زیادی برای تجربه و عبرت از اشتباه و بدست آوردن تجربه های زیاد  دارید.
حقیقت باید بیان شود ، مردم شاید شما را به طور جدی تشویق نکنند در حالی که شما هنوز جوان هستید ، ولی چیزهایی وجود دارد که فرد باید قطعا قبل از سن سی ، انجام دهد. بنابراین ، شما می توانید اصول محکمی ایجاد کرده و به نگرش با ارزش لازم برای رفاه آینده ی خود برسید. (سیارک)

1. یاد گرفته اند چگونه امور مالی خود را مدیریت کنند.


بیایید در ابتدا این موضوع صریح را بررسی کنیم. همه ی ما می دانیم در اکثر موراد ، موفقیت در امور مالی سنجیده می شود یا ثبات مالی که قرار است کاملا دقیق باشد. به همین خاطر است که چرا در ابتدا شغل ها از اهمیت برخوردارند حتی زمانی که دستمزد ما فاصله ی زیادی با فردی دارد که در تصور مااست و ما باید آن را به حد کفایت برسانیم. اینگونه است که ما یاد می گیریم مسئول بوده و از پول برای اقلامی که نیاز داریم استفاده کنیم نه اقلامی که می خواهیم. خرج کردن پول برای ما طبیعی به نظر می رسد و حتی اگر پولدار باشیم و بیش از درآمد خد خرج کنیم ، ورشکسته می شویم. هر چقدر که این کنترل پول را تمرین کنیم ، جمع آوری پول کافی و سرمایه گذاری های مدبرانه برای رسیدن به موفقیت ، برایمان آسانتر خواهد بود.

2. راه شکست سریع را می دانند


(شکست سریع و حرکت دوباره)
یک روش بسیار خطرناک پس انداز حجم زیادی از پول علاوه بر مشکلاتی که دارد ، یادگیری شکست سریعتر است. همه ی ما می دانیم شکست در زندگی بدیهی است و تنها شکست حقیقی زمانی است که از آن عبرت نگیرید. بنابراین ، دانستن زمان خرابکاری شما در اقدام برای کاری و جلوگیری زودتر آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردارد است. شما دارایی های مالی خود را پس انداز می کنید و استرس زیادی را از خود دور می کنید. اگر شدیدا به موفقیت چسبیده اید و با پشتکار جلو می روید تا این اشتباه را به دیگران اثبات کنید فقط دارید جلوی شکست بدتر را می گیرید. باردیگر ، از شکست خود شرمنده نخواهید بود ، یعنی همه ی چیزی که نیاز دارید این است که چگونه آن را سریعتر انجام دهید که در نهایت شما را سریعتر به موفقیت می رساند.

3. تجارت خود را آغاز کرده اند.

 

یک کاری که شما در آواخر دوره ی بیست سالگی باید انجام دهید ، شروع کردن مسئولیت ها و تشکیل خط کاری خودتان است. دقیقا مثل دارایی هایی که در بالا ذکر شد ، این فرصت عالی برای گرفتن مسئولیت های بیشتر است. علاوه بر این ، شما در نهایت به قدرت بالا رسیده و می بینید که حس لحظه های تصمیم گیری سخت را به شما می دهد.
مسئول شرکت کوچک خود بودن ، یک تجربه ی خیره کننده است و اگر به من اعتماد دارید ، شما همفکری های زیادتری با کسانی که در نقاطی ، رئیس شما بودند ، خواهید داشت. ما می خواهیم با مافوق بی رحم خو صحبت کرده و شکایت کنیم و نگرش های قلدرانه ی خود را به آنها بگوییم. زمانی که می دانید چه چیزی برای رسیدن به انجام درست کار، لازم است ، قصد این را دارید که ببینید چه روشی برای رسیدن به نتایج مطلوب به کار می گیرد.
دانش شکل گرفته ی جدید دیگری شروع کنید. و همان طور که قبلا بیان شد ، اگر تجارت شما در حال رفتن به سمت بحران است ، تا حد ممکن، آن را تعطیل کنید. به یاد داشته باشید که شکست سریع خوردن را یاد بگیرید.

4. با مسئولین/یا اختیارات رقابت می کنند.

نافرمان شدن ، توانایی ذاتی ما است. ما رقابت با مسئولین/اولیاء امور را در زمان بلوغ خود آغاز کرده و این رقابت اشکال مختلفی دارد. مثلا ، از گوش کردن به انواع مختلف موسیقی آغاز می شود که اغلب به خاطر کینه ی محض است تا فقط اولیای خود را آزار دهیم. الکل مصرف کرده یا حتی سیگار می کشیم ، اگرچه امروزه این مساله جای خود را به vaping داده است. حتی باوجود اینکه ما می دانیم این کارها مضر است ولی در هر صورت آنها را انجام می دهیم ، فقط به خاطر اینکه نشان دهیم آنقدر ضرری را که شما می گویید ندارند. ما هویت های خود را ایجاد کرده و نشان می دهیم که چگونه به هر چیزی که به ما گفته می شود ، کورکورانه اعتماد می کنیم.
این ویژگی خوبی است ، از هر چیزی باید سوال کنید ، خصوصا اگر بسیار آسان به نظر برسد. زمانی که کاملا قانع شدید ، آن چیز ، نادرست است ، یا اینکه به سادگی ، راه بهتر انجام دادن آن را دانستید ، از ایده ی خود حمایت کنید. دانستن انجام بهتر چیزها نسبت به رقابت و پذیرش مسئولیت ، یکی از اجزاء اصلی موفقیت است.
در طول تاریخ ، افرادی که اکتشافات پیشگامانه کرده اند ، با این سوال کار خود را شروع کردند که چه چیزی به آنها به عنوان حقیقت جهان ارائه شده است.
نیکولاس کوپرنیوس یک حرکت بسیار دلیرانه انجام داد ، زمانی که با ایت تز مخالفت کرد که زمین در مرکز جهان قرار دارد و نظریه ای داشت که متناقض با اعتقاد کلیسا بود. یک مثال عالی برای اینکه بدانیم چگونه نگذاریم ترسمان جلوی رقابت ما را با مدیریت معیوب بگیرد.

5. درست سازماندهی می کنند.

اگر یک چیز مشترک در همه ی افراد موفق وجود داشته باشد ، یک برنامه ریزی پرمشغله است. در فیلم ها دیده ایم که اکثرا چگونه افرادی که درگیر کاری می شوند، معمولا دستیاری دارند که پیگیری همه ی ملاقات و مسئولیت های آنها را انجام می دهد. خوب ، شما شاید این همه قرار ملاقات نداشته باشید ، ولی هنوز یک زندگی پرمشغله در پیش روی شما قرار دارد و اگر می خواهید که این وضعیت ادامه یابد ، باید روش سازماندهی درست را بدانید.
ماهیت اصلی سازماندهی خوب در دانش روش اولویت بندی جنبه های زندگی تان نهفته است. دوره ی انتقال از نیمی حیوان به فرد بالغ ، سخت ترین قسمت است. زمانی که به تدریج همه ی اجتماعات، به تاخیز می افتند و می خواهید به شغل خود ، اولولیت بالاتری بدهید ، لحظه ای است که گاه مهمی را به سمت سازماندهی خوب بر می دارید. بنابراین ، اگر نمی خواهدی این فداکاری را انجام دهید ، پس انتظار نداشته باشید نتایج مثبتی نیز به این زودی ها ، نصیبتان گردد.

6. شرکای مهم را نگه می دارند.

مستقل بودن و به دیگران نشان دادن که شما می توانید خودتان کارها را مدیریت کنید، بسیار خوب است. رویهم رفته، غذا، آب و اکسیژن تنها ضروریاتی هستند که زندگی شما را حفظ می کنند. ولی اگر قرار باشد که به موفقیت برسید باید قبل از عمل فکر کنید و مراقب باشید که چه می گویید. (سیارک)
به طور فردی، ما تفاوت هایی را در نگرش و مخالفت های خود داریم که اشکال استدلالات آتشین است. به خاطر این استدلال ها ، ما صرفا در معرض کنار گذاشتن برخی افراد در زندگی خود هستیم چونکه چشم اندازهایمان ناسازگار هستند. متسافانه ، رویکرد غلطی است چونکه فرصت احترام به افراد را بدون تفاوت و احترام گذاشتن به آنها ، از دست مید هید. این نوع واکنش باعث می شود پیوند کنونی ، قوی تر شده و به متحدان با ارزشی دست پیدا کنید. زمانی که در اطرافتان افراد بیشتری وجود دارند که می توانید به آنها احترام بگذارید، کنار آمدن با شرایط استرس زا برایتان راحت تر است.
برای حفظ شرکا ، انجام کار مطلوب طرف مقابل را رها نکیند اگر شما را خیلی به زحمت نمی اندازد. شما هرگز این قدر مطمئن نیستید که آیا خودتان باید از دیگری درخواست کنید یا نه ، یاد بگیرید به روابط و پیوندهای اجتماعی احترام بگذارید ، این چیزی است که افراد موفق می دانند چگونه انجام دهند.

7. تکیه بر پافشاری دارند.

 

(چرچیل : اگر قصد دارید به جهم بروید ، با سماجت ادمه دهید)
افراد کامل با شکست بیگانه نیستند ولی در تسلیم نشدن بعد از تحمل شکست ، متخصص هستند و زمانی که کارها به سمت جنوب پیش می رود، مطمئن نیستیم ، دچار شک شده و می ترسیم که نکند کسی بهطور جدی آن را از ما بگیرد. در عوض ، به جای اصرار زیاد روی این ایده که چقدر احمق به نظر می رسیم ، باید شکست خود را از تما زوایا بررسی کرده و دوباره تشویق شده تا تلاش کنیم. ما باید این کار را بارها و بارها انجام دهیم تا زمانی که موثرترین روش را با دقت معلوم کنیم.
به یاد داشته باشید که حتی تلاشش بیش از حد ، همیشه راه موثر نیست – شما باید روی مسائل نیز کار کرده و پافشاری کنید. اگر مساله ای وجود دارد که نمی دانید چگونه حل کنید ، وقت خود را هدر ندهید و ننشینید که به هدفتان برسید. روش جستجو در شبکه ها را یاد گرفته و راه حل های احتمالی مشکل را بیابید. که مثل انجام کاری است که فرد دیگر به شما بگوید ، ولی اینگونه نیست. کل نکته ی پیشرفت ، یادیگری سریع چیزی است که اثبات شده تا کنون موثر بوده است و به تلاش خود ادامه دهید تا این روش ها را بهتر کنید.

8. فعالانه روی عیوب خود کار می کنند.


موضوع ، بهتر بودن نیست بلکه بهتر بودن نسبت به دیروز است.
تا سن سی سالگی ، ما کم و بیش آگاهی کاملی از شناخت فردی خود داریم. ما این ایده ی روشن را به خاطر این مساله داریم که همه ی افرادی که می شناسیم مثل ما نیستند ، ولی هنوز موافق تحمل کردن هستیم ، چونکه همان کار آنها را انجام می دهیم. حتی زمانی که این توافقات ابزار نشده را با افراد نزدیک خود داریم ، هنوز بهانه ای برای عدم تلاش برای پیشرفت به عنوان یک فرد ، نیست. (سیارک)
ما در معرض بمباران پوسترهای انگیزشی مختلفی قرار داریم که در آنها نوشته شده " عیب هایم ، شخصیت من هستند " یا " خدت باش مهم نیست " و .... بنابراین ، روشن است که شما باید دیر یا زود از شر این شعارها خلاص شوید. هیچ مشکلی در پذیرش خو و خودبودنتان وجود ندارد ، ولی اگر با انجام این کار شما فقط جلوی پیشرفت خود را میگیرید پس هیچ منطقی در این رویکرد وجود ندارد. روی عیبهایتان کار کنید ، تا به خود افتخار کنید.

9. به افرادی کاردان و محاسبه گر تبدیل شده اند.

در اصل به این معناست که شما تکیه بر ایمان غیبی به عنوان پناهگاه آخر، تکیه دارید- تصمیمات آینده ی شما باید در کل به تحقیق جامع و برنامه ریزی تکیه کند. همه ی ما می دانیم که چگونه نمونه های بارز انسان های موفقیت مثل استیو چابز ، بیل گیتس ، آلبرت انیشتین ، نیکولا تسلا ، توماس ادیسون و ... به گونه ای مطرود دشده بودند ، خصوصا از اکثریت متمایز بوده و برخی از آنها از مدرسه فرار کرده بودند. بنابراین ، شما متفاوت بودن را انتخاب می کنید ، یا رها کردن مدرسه را برای حس نزدیکتر شدن به این افراد ، پس یک فرد محاسبه گر نیستید . تقلید از فرد باهوش و موفق شما را به آن فرد تبدیل نمی کند- صادقانه بگویم ، افراد محاسبه گر و کاردان با آگاهی از انتخاب های خود سر و کار داشته و تلاش هایی را نیز برای ایجاد گزینه های دیگر می کنند که نیاز آنها برای رشد است. آنها پول خود را سریع خرج نمی کنند ، تا زمانی که همه ی جایگزین های ارزانتر احتمالی را بررسی نکرده باشند. به یاد داشته باشید که بهترین روش ها ، مورادی هستند که حاصلش قانع کننده ترین نتایج را با سرمایه گذاری کمترین کاردانی است.

10. روش انطباق را محاسبه می کنند

کاری را بکنید که عاشقش هستید و همزمان زندگی ای را بدست بیاورید که سناریوی یک زندگی ایده آل است. شما خیلی از وظایف رنج نمی برید و باید به زمینه ی انتخابی خود برترباشید. متاسفانه ، این مساله همیشه یک انتخاب نیست ، اکثر موراد ، بازار از شغل شما اشباع بوده یا به سادگی ، چیزی را که تولید می کنید ، متقاضی ندارد. به عبارت دیگر ، شما در آن کار ماهر و باهوش هستید ، ولی توانایی انطباق ندارید و موفق نیز نخواهید بود.
آگاهی از روش انطباق ، به این معنا نیست که جلوی اشتیاق غالب خود را بگیرید ، فقط به این معناست که چیزی را بیابید که از آنها فراگرفته اید و آن دانش را در جای دیگر به کار بگیرید. مثلا اگر روانشناسی می دانید ، از آن استفاده کرده و تلاش کنید که آن کار سریع را بهتر از مدیر پروژه انجام دهید. یا اگر آشنایی کامل با قانون دارید ، از این دانش در بخش نوشتاری استفاده کرده و دارمای جالب را به هدف اصلی خود در محاکمه تبدیل کنید. اینها فقط چند مثال هستند ، ولی ایده ی اصلی موجود در این انطباق پذیری ة یافتن روشی برای استفاده ی کامل از چیزی است که قبلا می دانستید.

11. بدنبال گزینه ی دوم هستند.

در نهایت ، آخرین چیزی که برای آینده ی پایدار، حتمی است، پذیرش این واقعیت است که شما شایسته ترین، ماهرترین یا باهوش ترین فرد در جهان نیستید.
علیرغم اینکه شما در گذشته چقدر باهوش بوده و مورد قدردانی قرار گرفته اید ، همیشه بدنبال بازخورد محافظه کارانه باشید. در نهایت مردم پول خود را به شما پرتاب نمی کنند ، بلکه انتظار دارند که خدمات یا کالایی در عوض تحویل بگیرند. در نتیجه، مهم نیست که آیا شما به فکر عالی بودن محصول خود باشید یا نه به همان اندازه که برای مخاطبین هدفتان اهمیت دارد که آن را بخواهند.

(سیارک)

ترجمه توسط itrans.ir

 

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸بعد از 30 سال نمیشه؟

در ادامه بخوانید...

روانشناسی حماقت

در

این مسئلۀ سادۀ ریاضی را در نظر بگیرید: یک راکت و توپ یک‌دلار و ده‌سنت قیمت دارند. راکت یک دلار گران‌تر از توپ است. قیمت توپ چقدر است؟

اکثر مردم بلافاصله و با اعتمادبه‌نفسِ هرچه‌تمام جواب می‌دهند: ده سنت. این پاسخ هم بدیهی است و هم غلط. پاسخ درست این است: پنج سنت برای توپ و یک‌دلار و پنج‌سنت برای راکت.

آیا می دانید بیش از پنج دهه است که دنیل کانمن، برندۀ نوبل اقتصاد و استاد روانشناسی دانشگاه پرینستون، چنین پرسش‌هایی را مطرح کرده و پاسخ‌های ما را تحلیل می‌کند. آزمایش‌های ساده و پیش‌ِپاافتادۀ او عمیقاً نگاه ما به نحوۀ تفکرمان دربارۀ جهان را دگرگون کرده است.

فلاسفه، اقتصاددانان و عالمان علوم اجتماعی قرن‌هاست که با این پیش‌فرض طی طریق می‌کنند که انسان‌ها موجوداتی عقلانی هستند و عقل همان هدیه‌ای است که پرومتئوس برای ما به غنیمت آورد؛ اما کانمن به‌همراه آموس تورسکی و دیگران، ازجمله شین فردریک طراح پرسش راکت و توپ، در مقابلِ این سنت ستبر نشان داده‌اند که ما به آن اندازه که تصور می‌کنیم، موجوداتی عقلانی نیستیم.

وقتی مردم در موقعیتی متزلزل قرار می‌گیرند، به‌دقت اطلاعات را نمی‌سنجند یا به داده‌های آماریِ مرتبط توجه نشان نمی‌دهند. برعکس، تصمیم‌های آن‌ها بسته است به فهرستی طویل از میانبرهای ذهنی؛ یعنی میانبرهایی که اغلب باعث می‌شود تصمیم‌های احمقانه بگیرند. این میانبرها سریع‌ترین راه برای حل مسائل ریاضی نیستند؛ آن‌ها راهی هستند برای قلم‌گرفتن ریاضی. وقتی‌که ما در برابر پرسش راکت و توپ قرار گرفتیم، تمام دانش ریاضی‌مان را در پرانتز گذاشتیم و به‌دنبال پاسخی رفتیم که نیازمند کم‌ترین کوشش ذهنی بود.

کانمن را اکنون یکی از تأثیرگذارترین روان‌شناسان قرن بیستم می‌شناسند؛ بااین‌حال، کارهای او تا مدت‌های مدید نظر هیچ‌ کسی را به خود جلب نمی‌کرد. کانمن خود تعریف می‌کند که یک‌ بار نتایج تحقیقاتش را با فیلسوفی امریکایی در میان گذاشته بود و او فوراً جواب داده بود که هیچ علاقه‌ای به روانشناسی حماقت ندارد.

اما گذشت زمان نشان داد که اوضاع دقیقاً بر خلاف چیزی است که آن فیلسوف امریکایی تصور می‌کرد. به‌تازگی در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی تحقیقی به‌سرپرستی ریچارد وِست از دانشگاه جیمز مدیسن و کیت استانویچ از دانشگاه تورنت انجام پذیرفته است. نتیجۀ به‌دست‌آمده این است که در بسیاری موارد، افرادِ باهوش در برابر این نحوۀ خطااندیشی آسیب‌پذیرترند. عموماً تصور می‌کنیم افراد باهوش در برابر پیش‌داوری مصون‌اند. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی که در آزمون اس.ای.تی نمرۀ بیشتری می‌گیرند، خیال می‌کنند کمتر در معرض این قبیل خطااندیشی‌های جهانشمول قرار دارند؛ اما درواقع این انگاره ممکن است خطرات نهفتۀ بسیاری داشته باشد.

وست و دستیارانش کارشان را با پخش پرسش‌نامه میان چهارصدوهشتادودو دانشجوی کارشناسی آغاز کردند. در این پرسش‌نامه انبوهی از پرسش‌های کلاسیک برای سنجش پیش‌داوری طرح شده بود:

در درون رودخانه‌ای، دسته‌ای از نیلوفرهای آبی رُسته‌اند. هر روز، اندازۀ این دسته نیلوفرها دو برابر می‌شود. اگر ۴۸ روز طول بکشد که نیلوفرهای آبیْ کل دریاچه را بپوشانند، چقدر طول خواهد کشید که این نیلوفرها نصف دریاچه را بپوشانند؟

احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن شما خطور می‌کند، مبتنی است بر یکی از میانبرهای ذهنی: تقسیم پاسخ نهایی بر نصف: ۲۴ روز؛ اما این پاسخ غلط است. پاسخ درست ۴۷ روز است.

کانمن و تورسکی در دهۀ ۱۹۷۰ مفهوم «پیش‌داوری لنگرانداخته»۱ را مطرح کردند. آن‌ها بر اساس این مفهوم پرسش‌هایی مطرح کردند که هدفشان ارائۀ راهی برای سنجش میزان آسیب‌پذیری افراد در برابر خطااندیشی بود. در این پرسش‌ها مثلاً به افراد گفته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان بیش از x فوت است و رقمی که به افراد مختلف گفته می‌شد، بین هشتادوپنج فوت تا هزار فوت متغیر بود. آنگاه از افراد خواسته می‌شد که ارتفاع بلندترین درخت سکویا در جهان را حدس بزنند. پرسش‌دهندگانی که «لنگر» کوچک‌تر، مثلاً هشتادوپنج فوت، به آن‌ها ارائه شده بود، به‌طور میانگین حدس می‌زدند که ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا فقط صدوهجده فوت است. در مقابل، افرادی که «لنگر» بزرگ‌تری، مثلاً هزار فوت به آن‌ها ارائه می‌شد، ارتفاع بلندترین درخت سکویای دنیا را هفت‌برابر بیشتر تخمین می‌زدند.

مقصود وِست و همکارانش صرفاً این نبوده که وجود چنین پیش‌داوری‌هایی را تصدیق کنند. این پیش‌داوری‌ها پیش از تحقیقات آن‌ها نیز کم‌وبیش شناخته‌شده بودند. هدف آن‌ها این بوده که رابطه و نسبت این پیش‌داوری‌ها را با هوش انسانی بسنجند. درنتیجه، آن‌ها آزمون‌هایشان را در درون آزمون‌های اندازه‌گیری توانایی‌هایی شناختی، مانند اس.ای.تی و «سنجۀ نیاز به شناخت»۲، قرار دادند. هدف این سنجه‌ اندازه‌گیری «گرایش فرد برای تفکر و لذت‌بردن از آن است».

نتایج تحقیقاتْ تکان‌دهنده بود. فی‌المثل نتایج نشان می‌داد که خودآگاهی از این پیش‌داوری‌ها در عمل تأثیری در کاهش آن‌ها ندارد: «افرادی که از پیش‌داوری‌هایشان مطلع‌اند، در غلبه بر آن‌ها موفقیت خاصی نسبت‌به بقیه نشان نمی‌دهند.» اما نتایج تحقیقات برای کانمن اصلاً غیرمنتظره نبود. او در کتاب فکر کردن؛ کند و سریع۳ اظهار می‌کند که پس از دهه‌ها تحقیق دریافته که آگاهی از این پیش‌داوری‌ها حتی بر عملکرد ذهنی خود او هم تأثیر قابل‌توجهی نگذاشته است. «تفکر شهودی من، علی‌رغم سال‌ها تحقیق دربارۀ موضوع پیش‌داوری‌های ذهنی، همچنان در معرض مسائلی مانند اعتمادبه‌نفس کاذب، پیش‌بینی‌های افراطی و مغالطۀ برنامه‌ریزی»۴ است.

چه‌بسا خطرناک‌ترین پیش‌داوری ذهنی ما در این گرایش ذاتی‌مان نهفته است که دیگران در معرض خطااندیشی‌اند و نه ما. این گرایش به «نقطۀ کور پیش‌داوری»۵ معروف است. این «فراپیش‌داوری» دو ریشۀ اصلی دارد: نخست، توانایی ما برای تشخیص‌دادن اشتباهات سیستماتیک در تصمیمات دیگران: ما در گوشزدکردن اشتباهات دوستانمان از همه بهتریم؛ دوم، ناتوایی‌مان برای تشخیص‌دادن همان اشتباهات در درون خودمان. گرچه مفهوم نقطۀ کور پیش‌داوری مفهومی تازه نیست، آخرین مقالۀ وست نشان می‌دهد که این مفهوم را می‌توان بر هر پیش‌داوری خاصی اطلاق کرد: از «پیش‌داوری لنگرانداخته» تا به‌اصطلاح «اثر طراحی».۶ در هر کدام از این موارد، ما خس را در چشمان دیگران می‌بینیم و نیزه را در چشمان خودمان نه.

حال به حیرت‌انگیزترین و البته نگران‌کننده‌ترین بخش این پژوهش می‌رسیم: از قرار معلوم هوش اوضاع را بدتر می‌کند. دانشمندان برای سنجش «پیشرفتگی شناختیِ»۷ دانشجویان چهار آزمون طراحی کردند. نتایج هر چهار آزمون نشان‌دهندۀ هم‌بستگی مثبت متغیرها بود: «افرادی که سیستم شناختی پیچیده‌تری دارند، بیشتر دچار معضل نقطۀ کور پیش‌داوری‌اند.» این نتیجه دربارۀ بسیاری از پیش‌داوری‌های خاص نیز بعینه تکرار شد و این یعنی افراد باهوش‌تر، لااقل بر اساس سنجۀ اس.ای.تی و آن‌هایی که بیشتر تأمل و تفکر می‌کنند، بیشتر در معرض این اشتباهات ذهنی‌اند. چنان‌که کانمن و فردریک سال‌ها قبل متذکر شدند، حتی آموزش نیز نمی‌تواند خللی در سد سدید این پیش‌داوری‌ها ایجاد کند. برای مثال، بیش از پنجاه‌درصد از دانشجویان هاروارد، پرینستون و ام.آی.تی به پرسش راکت و توپ پاسخ غلط دادند.

این نتایج چه چیزی را روشن می‌کنند؟

یک فرضیۀ جالب توجه این است که نقطۀ کور پیش‌داوری بدین خاطر رخ می‌نماید که ما همان‌گونه که دیگران را به تیغ ارزیابی جرح می‌کنیم، خود را به محک نقد نمی‌سپاریم. برای مثال، وقتی انتخاب‌هایی غیرعقلانی دیگران را مشاهده می‌کنیم، بالاجبار بر داده‌های رفتاری تکیه می‌کنیم. ما پیش‌داوری‌های آن‌ها را از بیرون می‌بینیم و همین امر این مجال را برای ما فراهم می‌آورد تا به چشم‌برهم‌زدنی خطااندیشی‌های سیستماتیک آن‌ها را دریابیم.

بااین‌حال، وقتی به ارزیابی انتخاب‌های بد خودمان می‌نشینیم، به جای نگاه بیرونی و تکیه بر داده‌های رفتاری، دل به درون‌نگری می‌سپاریم. ما به‌دقت انگیزه‌هایمان را وامی‌رسیم و به‌دنبال دلیل مقنعی برای انتخاب‌هایمان می‌گردیم. پیشِ درمانگران بر اشتباهاتمان افسوس و حسرت می‌خوریم و نزد خودمان دربارۀ باورهایی که ما را به ترکستان بردند، غور و تأمل می‌کنیم.

مشکل این رویکرد درون‌نگرانه این است که نیروی پیش‌برنده‌ای که در پشت پیش‌داوری‌ها خفته و ریشۀ انتخاب غیرعقلانی ماست، تا اندازۀ زیادی ناخودآگاه است؛ ناخودآگاهی که تن به افسون خودکاوی نمی‌دهد و راه را بر هوش می‌بندد. درواقع درون‌نگری عملاً می‌تواند این خطاها را افزون کند و چشم ما را بر فراروندهای بنیادینی ببندد که مسئول بسیاری از خطاهای روزمرۀ ما هستند. ما برای خودمان آسمان‌وریسمان می‌بافیم و همیشه نخ تسبیح را این وسط گم می‌کنیم. هرچه بیشتر بکوشیم که خودمان را بشناسیم، در عمل فهم کمتری از خودمان به دست می‌آوریم.

* یادداشت ویراستار انگلیسی: نخستین بندهای این مقاله در مقالۀ جونا لرر در وال‌استریت ژورنال (اکتبر ۲۰۱۱) نیز آمده است. از بازنشر این بخش پوزش می‌طلبیم.

پی‌نوشت‌ها:
* این مطلب در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۱۲ با عنوان Why Smart People Are Stupid در وبسایت نیویورکر منتشر شده است.

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۲۰شکسپیر هشدار داد حماقت مانند یک بیماری مسری است، بنابراین مهم است که محیط خود را با دقت انتخاب کنید. اما چگونه می توان فهمید که از چه کسی اجتناب کنید؟ و آیا واقعا لازم است؟

۱۴۰۰/۱۱/۲۰من یک فرد انسان گرا هستم، بنابراین مطمئن هستم که حماقت یک حالت ذهنی موقتی است، چیزی شبیه ناپختگی . اما بیایید ببینیم حماقت دقیقاً در چه چیزی خود را نشان می دهد و چگونه می تواند نه تنها کسانی را که با چنین شخصی سروکار دارند، بلکه خود او را نیز از لذت بردن از زندگی باز دارد.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق فقط در مورد خودش صحبت می کند. هر ارتباطی مستلزم گفتگو است و یک فرد بالغ معمولاً می‌داند که این راهی برای تبادل اطلاعات است.این اتفاق می افتد، که یک فرد نیاز دارد راجع به موضوعی صحبت و تبادل نظر کند. اما اگر صحبت از یک انفرادی بیمارگونه باشد، زمانی که طرف مقابل فرصت حداقل یک کلمه را ندارد، چه برسد به اینکه چیزی بگوید، با یک احمق روبرو هستیم. و در مورد شخصیت خودشیفته با من صحبت نکنید. تنها چیزی که در این مورد اهمیت دارد این است که فرد متوجه نشده است که گوش دادن منبع مهمی در فرآیند کسب تجربه زندگی است. علاوه بر این، کیفیت گوش دادن در ارتباطات دوستانه بسیار ارزشمند است.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰صدای احمق بلند است من فوراً تصحیح می کنم، مواردی از کاریزمای خاص و با صدای بلند وجود دارد - اما در چنین مواردی سؤالی مانند "یا شاید او فقط یک احمق است؟" وجود ندارد. من در مورد آنها صحبت نمی کنم، بلکه در مورد آن افراد احمقی که اغلب کمبود عمق و معنا را با شدت صدای بلند جایگزین می کنند. تصور کنید: یک رستوران، چراغ‌های خاموش، مردم در حال صحبت کردن، شخصی که با لپ‌تاپ کار می‌کند، کسی که یک جلسه رمانتیک آرام دارد. اینجا و آنجا صدا کمی افزایش می یابد: می خندیدند، به کسانی که می آمدند احوالپرسی می کردند... و ناگهان در میان این سروصدای دنج صدای آزاردهنده خانمی به گوش می رسد که جزئیات زندگی شخصی خود را به همکار می گوید. قوانین آداب معاشرت، مانند دفترچه راهنمای کتری، از بسیاری جهات بی خطا هستند. ما نمی خواهیم گوش کنیم، به خصوص که جالب نیست، احمقانه و سطحی است... اما مغز ما اینگونه کار می کند: ما مجبور هستیم به صداهای تیز توجه کنیم، زیرا زندگی می تواند به آن بستگی داشته باشد. و اکنون کل رستوران به جزئیات طلاق این زن احمق اختصاص یافته است ... تنها افراد خوش شانس رستوران آنهایی هستند که لپ تاپ دارند و از هدفون استفاده می کنند . زن و شوهر جوانی به سرعت حساب می کنند و فرار می کنند: همه چیز برای آنها تازه شروع شده است و طلاق دیگران موضوعی بسیار نامناسب است. خانم شراب بیشتری سفارش می دهد، صدایش بلندتر می شود. و حتی کسانی که در تراس خیابان نشسته اند قبلاً در مورد حماقت او شنیده اند ...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق نیازهای همکار را نادیده می گیرد آیا او به صحبت من علاقه مند است؟ همکارم خسته نیست؟ شاید او نیاز به دور شدن داشته باشد، اما او نمی تواند یک پاسخ مناسب پیدا کند؟ در یک نفس، چنین فردی تمام فضا را پر می کند. فقدان نیاز به بازخورد از خودپسندی کودکانه صحبت می کند. چنین همدلانی مانند کودکی هستند که هنوز همدلی ندارد و نمی تواند بفهمد که مادرش از کشیدن او روی سورتمه تا کیلومترها خسته شده است. بنابراین، از یک طرف، به نظر می رسد که آنها به وضوح بیان می کنند: "اگر چیزی را دوست ندارید، فقط آن را بگویید." و از سوی دیگر - بله، آن را امتحان کنید، به من بگویید. پرداخت به حساب شکایات شما - با تشکر، اما نه امروز.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق از همه چیز می ترسد. من آنجا نخواهم رفت. من نمی خواهم اینجا بروم. با این حال، جستجوی مداوم برای منطقه ای از ایمنی و آسایش مانع از تکامل می شود. هر ذهن زنده ای برای تکامل گرسنه است و راه هایی برای مقابله با ترس های خود یا درخواست کمک پیدا می کند. احمقانه است که اجازه دهیم ترس ها زندگی را تنظیم کنند. روی دیگر سکه نیز وجود دارد - زمانی که یک فرد بدون سنجیدن خطرات و مقایسه نکردن آنها با نقاط قوت خود می شتابد. چقدر کارهای احمقانه روی این شجاعت انجام شده! اما این نوع دوم «سواران بی سر» هنوز به من نزدیکتر از منتظران است که از همه چیز می ترسند. با انجام برخی عمل ها، فرد تجربه، حتی منفی، نوعی خرد به دست می آورد. و تجربه و حکمت کسی که در چهار دیواری می ماند و از سر کسالت فقط برای یافتن بهترین کانال تلویزیونی آزمایش می کند چیست؟ ..

۱۴۰۰/۱۱/۲۰احمق در رفتار خود شک نمی کند. به نظر من این اوج حماقت است. به هر رشته ای از علم نگاه کنید، چگونه ایده ها در طول زمان تغییر کرده اند. چیزی درست و غیرقابل انکار تلقی شد و سپس یک کشف کل نظام دانش را زیر و رو کرد و باورهای گذشته در یک روز به توهمات تبدیل شد. علاوه بر این، تفکر سفت و سخت، زمانی که فرد نمی داند چگونه انعطاف پذیر باشد و دانش جدید را در نظر بگیرد، راهی مستقیم به آلزایمر است. این چیزی است که تحقیقات مدرن می گوید. اما کی میدونه شاید نظرشون عوض بشه...

۱۴۰۰/۱۱/۲۰یک فرد احمق همه چیز را به سیاه و سفید تقسیم می کند. نگرش های طبقه بندی شده، به ویژه در لجاجت، نشانه دیگری از حماقت است. نوبت را از دست دادید - شما کرتینیسم توپوگرافیک دارید. و بس، تا آخر عمرت همینطوری خواهی ماند. عدم شناخت ویژگی های زمینه و موقعیت - این قطعاً مشخصه افراد باهوش نیست.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰این متن نمونه ای از چنین تقسیم بندی است. تقسیم مردم به احمق و باهوش بسیار احمقانه است. از این گذشته ، هر فرد داستان و تجربه خاص خود را دارد ، که منجر به این واقعیت می شود که در این مرحله از زندگی فرد فقط در مورد خودش صحبت می کند ، با همکار خود چک نمی کند یا اسیر ترس ها می شود.

۱۴۰۰/۱۱/۲۰هر یک از ما گاهی اوقات ممکن است رفتار احمقانه ای داشته باشیم، بنابراین بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که توجه خود را به زندگی درونی خود معطوف کنیم و حداکثر حسن نیت را به دنیای اطراف خود بدهیم.

در ادامه بخوانید...

۱۰ ترفند روانشناسی برای داشتن زندگی راحت تر

در

ارتباط برقرار کردن و تعامل با دیگران گاهی اوقات می‌تواند دشوار باشد. مخصوصا اگر در شرایطی باشیم که برخوردها یا حرکت اشتباه باعث آسیب رسیدن به زندگی شخصی یا کسب‌وکارمان می‌شود. به همین علت نیاز است از تجربه کارشناسان روانشناسی استفاده کنیم تا بتوانیم با ترفندهای ساده اما مؤثر، از گزند برخی اتفاقات در امان باشیم.

در نظر داشته باشید پیروزی با تلفات بسیار، شکست محسوب می‌شود. زندگی روزمره ما هم با چالش‌ها و تنش‌های بسیاری همراه است و هدف، حفظ آرامش و قدم برداشتن در مسیر پیشرفت است؛ بنابراین باید تا حد ممکن از تنش‌ها دوری کرد و چالش‌ها را با دید باز و تفکری صحیح برطرف ساخت.

قصد داریم در ادامه ۱۰ شگرد روانشناسی برای برخورد با چالش‌ها و تنش‌ها را در اختیار شما قرار دهیم که می‌توانند به بهتر شدن روابطتان با دیگران کمک کنند.

وقتی از پاسخی راضی نبودید به چشمان طرف مقابل نگاه کنید

گاهی اوقات از پاسخی که بابت سؤالاتمان دریافت می‌کنیم راضی نیستیم یا آن‌ها را به‌درستی درک نمی‌کنیم. در چنین شرایطی به‌جای آنکه سؤالتان را بار دیگر تکرار کنید یا از شخص دیگری بپرسید؛ به چشمان فرد مقابلتان خیره شوید. این اقدام باعث خواهد شد تا وی تحت فشار قرار گیرد و مجبور شود در مورد تفکرات خود اطلاعات بیشتری در اختیارتان قرار دهد.

زمانی که کسی فریاد می‌زند، خونسردی خودتان را حفظ کنید

همیشه سعی کنید در برابر افرادی که خشمگین شده‌اند خونسردی خودتان را حفظ کنید. در نظر داشته باشید که برخورد شما می‌تواند روی افزایش یا کاهش میزان عصبانیت فرد مقابلتان تأثیر مستقیم بگذارد.

اصولا بعد از عصبانیت، حس پشیمانی جایگزین آن می‌شود و اگر برخورد شما در مواجه به یک فرد خشمگین درست باشد، احتمال اینکه از شما عذرخواهی کند زیاد است.

نزدیک به فرد خشمگین بنشینید

فرض کنید به ملاقاتی می‌روید که یکی از افراد حاضر در آن مکان با شما مشکلی دارد و احتمال برخورد میانتان زیاد خواهد بود. در چنین شرایطی بهتر است نزدیک به آن شخص بنشینید.

شاید در چنین حالتی معذب شوید، اما مطمئن باشید که طرف مقابل این حس را در درجاتی به‌مراتب بالاتر تجربه خواهد کرد.‌ این اقدام باعث خواهد شد تا میزان خشم آن شخص کاهش یابد.

اگر می‌خواهید محبوب شوید نام همه را به یاد داشته باشید

یکی از بهترین روش‌ها برای محبوب شدن، به یاد داشتن نام دیگران است؛ زیرا متوجه می‌شوند شما به آن‌ها اهمیت می‌دهید. سعی کنید دیگران را با نام کوچکشان صدا بزنید زیرا باعث می‌شود حس بهتری داشته باشند و احساس راحتی کنند.

زمانی که استرس دارید یا مضطرب هستید افکارتان را یادداشت کنید

برای هر شخصی مواقعی پیش می‌آید که دچار استرس یا اضطراب می‌شود. در چنین شرایطی بهتر است افکارتان را روی کاغذ بیاورید. با انجام این کار می‌توانید بر روی کارتان تمرکز بیشتری داشته باشید؛ زیرا فرصتی خواهید داشت تا نگاه بهتری به مشکلاتتان داشته باشید و حتی آن را با دیگران به اشتراک بگذارید. قدرتی که در به اشتراک گذاشتن افکار وجود دارد به شما کمک می‌کند تا به مشکلاتتان از بعد دیگری بنگرید و جوانب بیشتری را بسنجید.

زمانی که نمی‌توانید تصمیم درستی بگیرید انتخاب‌ها را کاهش دهید

بعضی از افراد معتقد هستند که بهتر است تصمیمات و همچنین دانش بیشتری داشت که همین امر باعث می‌شود خواسته‌های آن‌ها نیز افزایش یابد. اگرچه باید در نظر گرفت که هرچه گزینه‌ها بیشتر باشند سختی انتخاب و در کل چالش‌ها بیشتر می‌شود.

همین امر نیز باعث خواهد شد تا پروسه تصمیم‌گیری افزایش یابد. در واقع کارشناسان معتقدند که در زمان تصمیم‌گیری بهتر است که تنها چهار انتخاب پیش روی خود داشته باشید. در نظر داشته باشید که هرچه گزینه‌ها کمتر باشند راحتی انتخاب نیز برای شما امکان‌پذیرتر است.

طرز درست ایستادن می‌تواند اعتمادبه‌نفس شما را افزایش دهد

یکی از تکنیک‌هایی که می‌تواند تأثیر بسزایی در زندگی شخصی و کسب‌وکار داشته باشد، یادگرفتن طرز صحیح ایستادن است. در نظر داشته باشید اینکه چگونه به نظر می‌رسید، روی دیگران تأثیرگذار است.

بنابراین باید سعی کنید رفتار یا حالات شما به گونه‌ای باشد که تأثیر درستی روی دیگران بگذارید. یکی از این حالات، نحوه ایستادن است. در نظر داشته باشید که در کسب‌وکار، زمان‌هایی وجود دارد که شما فرصت اینکه توانایی‌هایتان را نشان دهید و دیدگاه خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، وجود ندارد و معیار طرف مقابلتان این خواهد بود که چگونه به نظر می‌رسید ؛ بنابراین مواردی مانند درست ایستادن، لباس مناسب پوشیدن، ظاهر آراسته داشتن و لبخند زدن می‌تواند فرصت‌های نادری برای شما مهیا کند.

قدرت تمرکز را از رقبایتان بگیرید

زمان‌هایی پیش می‌آید که در مقابل رقبایتان قرار می‌گیرید. یکی از بهترین روش‌ها برای غلبه بر رقیب گرفتن تمرکز از او است. شما باید بدانید چه زمانی نیاز است با طرح موضوع یا پرسیدن سؤالی بتوانید تمرکز رقیبتان را از وی بگیرید.

به گونه‌ای از دیگران کمک بخواهید که نیازتان را حس کنند

کارشناسان معتقدند اگر در درخواست کمک خود از جملاتی مانند «به کمک شما نیاز دارم» استفاده کنید احتمال اینکه پاسخ مثبت بشنوید، بسیار بالا خواهد بود. در چنین شرایطی فرد مقابل متوجه خواهد شد به کمک وی نیاز دارید و برای اینکه از کمک نکردن به شما احساس بدی به وی دست ندهد، به شما کمک خواهد کرد.

دستتان را قبل از دست دادن به دیگران گرم کنید

یکی از مواردی شایان توجه در خوش‌آمد گویی، گرم نگه‌داشتن دستان است؛ زیرا باعث می‌شود جوی دوستانه و صمیمی به وجود آید. همچنین جالب است بدانید دستان سرد یکی از نشانه‌های غیرقابل اعتماد به نظر رسیدن است. از نکات دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که با دستان خیس به کسی دست ندهید.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)  

نظرات

در ادامه بخوانید...

تست ساده شخصیت که درک شما را از زندگی آشکارمی کند !

در

(سیارک) : این تست‌های ساده شخصیت نکات متعددی را درباره ادراک شما از زندگی آشکار می‌سازد.این تست ساده روانشناسی بصیرتی عمیق درباره خودتان دراختیارتان قرار خواهد داد. همچنین به شما کمک می‌کند تا ذات درونی خود را کشف نمائید. انجام این تست درک شما از زندگی را آشکار می‌سازد و به شما کمک می‌کند تا ارزش‌های ذاتی خود را بشناسید. یکی از قوانین اساسی در اینجا پاسخ دادن سریع به تست‌هاست. فقط کافیست تمرکز کنید، تصورات خود را شعله‌ور کنید و این تست را جدی بگیرید.



1- تصور کنید که در کنار جاده ایستاده‌اید. این جاده را توصیف کنید.(جاده‌ایی خاکی، بزرگ‌راهی شلوغ، یا چیز دیگری؟)

2- خورشیددر این لحظه کجا قرار دارد؟ (شب است یا روز؟)

3- به قدم زدن در امتداد جاده ادامه می‌دهید، به حصار می‌رسید. این حصارها چگونه‌اند؟ از چه ساخته شده‌اند؟(چوبی‌اند، سنگی، یا آهنی و یا ..؟)

4- چگونه از این حصارها عبور می‌کنید؟

5- همچنان که به قدم زدن ادامه می‌دهید، به جنگل می‌رسید. جنگل پیش روی را توصیف کنید. روشن است یا تاریک؟ مملو از درختان صنوبر است یا جنگلی مملو از درختان متفاوت؟

6- در این جنگل مسیری وجود دارد. در امتداد این مسیر حرکت می‌کنید، ناگهان کلیدی را روی زمین مشاهده می‌کنید. شکل ظاهری کلید چگونه است؟ با کلید چه می‌کنید؟ آن را برمی‌دارید، رهایش می‌کنید و یا روی یک درخت آویزانش می‌کنید؟

7- به راه خود ادامه می‌دهید و به رودخانه‌ایی می‌رسید. این رودخانه را توصیف کنید؟ چه می‌کنید؟ وارد آب می‌شوید یا در کنار رودخانه می‌نشینید؟(سیارک)

8- پس از پشت سر گذاشتن رودخانه، به خانه‌ایی که در رویاهایتان می‌دیدید، نزدیک می‌شوید. مرد یا زن رویاهای شما از خانه خارج می‌شود و از شما دعوت می‌کند تا برای همیشه با هم در آنجا بمانید. واکنش شما چیست؟

9- دقیقاً پشت خانه مسیری وجود دارد. چه توصیفی از مسیر دارید؟ دوباره با موانع جدید روبرو می‌شوید؟ چه نوع موانعی؟ آیا این موانع همچون موانع ابتدای مسیر هستند یا خیر؟

10- خورشید در آن لحظه کجا قرار دارد؟

تفسیرتست


*

*

*

*

*

*

*

*
این تست‌های ساده شخصیت نکات متعددی را درباره ادراک شما از زندگی آشکار می‌سازد.

و حالا تفسیرتست :
1- جاده دیدگاه شما از دنیای اطراف را به تصویر می‌کشد. اگر جاده را بزرگ‌راهی شلوغ که ماشین‌های زیادی از آن عبور می‌کنند، تلقی کرده‌اید، پس فردی بسیار فعال، پرمشغله هستید که حداکثر استفاده را از وقت خود برای کار و فراغت می‌کنید. اگر جاده را خاکی تصور کردید، زندگی آرام و سنجیده‌ایی دارید. تلاش می‌کنید تا وقایع را کنترل کنید، و اجازه نمی‌دهید تا روند طبیعی خود را طی کنند. جاده‌ با چاله و سنگ‌های ریز حاکی از این است که چیزی در زندگی شما را آزار می‌دهد. شاید مسئله‌ایی کوچک اما بسیار آزار دهنده باشد. به احتمال زیاد، این مسئله مدتهاست که شما را می‌آزارد.

2- خورشید جلوه‌ایی از برنامه‌ها، ایده‌ها و اهداف شماست. خورشیدی طلوع کرده بدان معناست که در مسیر اهداف خود گام برمی‌دارید. اگر خورشید دقیقاً بالای سر شماست، پس در تلاشید تا اهداف خود را اجرا نمائید. اگر خورشید غروب کرده، احتمالاً به اکثر اهداف خود دست یافته‌اید.

3- حصار سمبلی از موانع پیش روی شماست. هر چه حصارها را بلندتر تصور نموده باشید، بیشتر درباره شکست‌هایتان اغراق می‌نمائید.

4- نحوه برخورد با حصارها نشان می‌دهد که چگونه از موانع زندگی عبور می‌کنید. اگر از حصار بالا بروید، آن را دور بزنید یا تلاش کنید که دری برای عبور بیابید، پس در برابر حل مشکلات انعطاف‌پذیرتر هستید، تلاش می‌کنید تا در صورت بروز مشکل آن را به سرعت و به آسانی برطرف سازید. اما اگر به حصارها ضربه بزنید، فردی بی‌پروا هستید که تصمیمات آنی می‌گیرید.

5- جنگل، دنیای درونی شما را نمایان می‌سازد. انتخاب بین روشن و تاریک بودن جنگل نشان می‌دهد که چه درکی از زندگی خود دارید، مثبت یا منفی. جنگلی مملو از درختان متفاوت یعنی فردی مشتاق هستید که همیشه تلاش می‌کنید تا چیزهای جدید بیاموزید. جنگلی از درختان صنوبر دال بر ذهنی منطقی است. اینگونه افراد، قابل اعتمادند و می‌دانند که از اهداف خود در زندگی آگاهند.

6- کلید، شادی شما در زندگی است. همه چیز در اینجا ساده است. هر چه کلید کوچکتر باشد، رابطه شما با اطرافیان، شادی و سلامت روحی از اهمیت بیشتری برایتان برخوردار است. کلید بزرگ‌تر حاکی از اولویت مسائل مادی برای شماست. هر چه کلید زبباتر باشد، توجه بیشتری به جنبه‌های زیباشناختی زندگی دارید. انتخاب برداشتن کلید هم نشان می‌دهد که شما فرصت‌های خود را غنیمت می‌شمارید. آویختن کلید به درخت یا برنداشتن آن دال بر بی‌توجهی به موقعیت‌هایی که در اطرافتان فراهم می‌شود، است.

7- آب احساسات شما را به تصویر می‌کشد. آب سمبلی از عشق زندگی شماست. هر چه آب عمیق‌تر باشد، احساس عمیق‌تری به عشق خود دارید. اگر دریاچه‌ایی آرام را تصور کرده باشید، پس شما و عشق زندگیتان افرادی خونسرد هستید. رودخانه‌ایی که به سرعت در جریان است و یا آبشار نشان می‌دهد که شما فردی احساساتی هستید و حتی توجه بیشتری از عشق خود طلب می‌کنید.
نشستن در کنار رودخانه نشان می‌دهد که بودن در کنار فردی که دوستش دارید شما را شاد می‌کند. لمس آب یا شنا کردن در رودخانه یا دریاچه می‌گوید که به توجه بیشتری از سوی فرد مورد علاقه نیاز دارید.

8- خانه و زن یا مرد رویایی علامتی دال بر ریسک‌پذیری شماست. این علامت‌ها همچنین ارتباط مستقیمی با مقاومت در برابر وسوسه‌ها دارد.

9- مسیر پشت خانه سمبلی از زندگی آینده شماست. اگر موانعی در آن وجود دارد، پس از زندگی گذشته خود درس نگرفته‌اید.

10- خورشید می‌گوید که آیا برنامه‌های شما با موفقیت به سرانجام می‌رسد یا خیر.

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

در ادامه بخوانید...

13 اصل موفقیت که باید بدانید

در

(سیارک) : خودتان باشید، زمانی جهان با تمام قدرتش هر کاری را انجام میدهد تا شما را مثل بقیه نشان دهد، این مبارزه بزرگترین نبرد زندگی شما است.

من سالهاست که کار افراد موفق را که در هر قدم از زندگیشان انجام میدهند مطالعه و تجزیه تحلیل کرده ام، ما به این نتیجه رسیده ایم که برای دستیابی به موفقیت هیچ فرمول واحدی برای هیچ تلاشی وجود ندارد.

اما ویژگی های اصلی وجود دارد که رهبران بزرگ به اشتراک گذاشته اند و من آنها را در زیر ارائه داده ام.

من پیشنهاد میکنم که شما به عنوان خواننده، بطور گسترده این لیست را مطالعه کرده و روی صفحات خاص که ممکن است در طول دوره تعاملات روزانه نظر شما را جلب کند، تمرکز کنید، با بررسی موارد روزانه نهایتا در آن غرق خواهید شد.پیشنهاد میکنم جمله را ادامه ندهید راز برنامه های موفق را یادداشت کرده و بنویسید چه تغیری در زندگی شما ایجاد کرده، احساسات و جنبه های دیگر خود بودن را ارائه دهید.

1- طرز تفکر و احساس شما بسیار مهم است.

طرز فکر مثبت و خوشبینانه همیشه موفقیت ایجاد میکند.تفکر منفی، بدبینی، دلتنگی، وعذاب باعث دور شدن افراد مهم از شما شده و انها دوست ندارند کنار شما باشند.اگر شما دید خوشبینانه و مثبتی از زندگی داشته باشید، یک محیط بسیار موفق و مثبتی ایجاد میکنید.افراد منفی محیط منفی ایجاد میکنند.ایا شما منبع شادی، خوشبینی، تشویق و حمایت هستید؟ یا افسرده و ارزیاب منفی و یا در مورد دیگران با بی احترامی قضاوت میکنید.ایجاد یک محیط با احساس/ یا تفکر مثبت، جو عاطفی خاصی ایجاد خواهید کرد.شما تنها کسی هستید که مسئول افکار و احساسات خود می باشید.آیا یک برنامه و یک سیستمی برای کاربرد روی افکار خود دارید؟

2- اهداف و رویاهای خود را مشخص و اعلام کنید.

هر چیزی که نوشته نشده در خطر نابودی است. آن را از ذهن خود برداشته و روی کاغذ بیاورید، سپس به خودتان تعهد بدهید که برای رسیدن به اهدافتان قدمهای بزرگتری را بردارید. اگر برای موفقیت برنامه نداشته باشید شکست خواهید خورد.این امر در مورد تمام جنبه های زندگی کاربرد دارد.در هر لحظه با آنچه که دارید بهترین کار را انجام دهید.و مطمئن باشید که با افزایش دانش گزینه ها خود را گسترش خواهید داد.امکانات بینهایتی وجود دارد و شما با تفکر محدود خود، خواسته های خود را محدود کرده اید.منتظر تغیر باشید و مانند شرایطی که امر میکنید دوباره خودتان را دریابید.در مواردی که موفق بوده اید آن موارد را برای کارهای اینده اصلاح کنید.در روش تشخیص به یک متخصص تبدیل شده  و مطمئن باشید که یک هدایت کننده هستید نه یک دایناسور منسوخ.بجای غارنشینی به یک گونه در حال رشد تبدیل شوید.

3- اقدام

هنگامی که ذهنتان را برای کاری که باید انجام دهید اماده میکنید، ان را انجام دهید. مزد به کسی تعلق میگیرد که کاری انجام داده است. کار پاداش مربوط به خود را داشته و انگیزه شما را برای کار کردن بیشتر تقویت میکند.مطمئن باشید که شما فردی هستید که به جلو و به سمت پیشرفت حرکت میکنید.موانع فقط سکوی پرتابی برای اقدامات و دستاوردهای بزرگتر هستند. فقط به چیزی که در سر دارید فکر کنید . بلند شو، تنبلی را کنار بگذار و اولین قدم اقدام را بردار، پاداش خواهی گرفت و از کشفی که خواهی کرد شگفت زده میشوی.

به یک فرد عملگرا تبدیل شده و حالات خود را افزایش بدهید. مراقب تمام کسب و کارها باشید و هی چیز را نادیده نگیرید. آنچه را که انجام نداده اید به ذهنتان خطور خواهد کرد. حتی ممکن است به شما حمله کند.

یک جرم خوب دفعاع بزرگ است و دفاع بزرگ جرم ایجاد میکند. کامل برگردید و با تمام جنبه های راهبردی زندگی خود را شناسایی کنید.(سیارک)

4- آموزش ثابت و دائمی سوخت ذهن و زندگی شما است

کسی که یادگیری را متوقف میکند، زندگی را متوقف میکند. اگر مغز را با اب یادگیری جدید آبیاری نکنید بخاطر خستگی از بین میرود. درس خوب، یادگیری دروس گذشته، ارائه برنامه های کاربردی نوآورانه و جدید برای شرایط میباشند. از هر کسی یاد بگیرید. با گوش درونی خود گوش کنید. خرد فقط با یادگیری مداوم بدست می اید. با مردم صحبت کنید. کتاب بخوانید. بدنبال مرزهای جدید و کاوش های کاملا توسعه نیافته باشید. اگر شما یاد نگیرید شخص دیگری یاد خواهد گرفت و شما ان را از دست خواهید داد. از ایستادن در لبه پرتگاه واقعی خلاقیت نترسید. روی شانه غول ایستاده و تمام مدل های نقش خود را در خارج از خوانوده خود شناسایی کنید.  بذر عظمت که قبلا در وجود شما بوده توسط افراد بزرگ دیگر در جای دیگری کاشته شده و پرورش میابد .مربیان، معلمان و افرادی را که در زندگی شما تاثیر مثبت داشته اند شناسایی کنید. همچین از کسانی که باعث رنجش شما شده اند پند بگیرید . انها سکوی پرتابی برای دانش بیشتر هستند.

5- سخت کار کنید و تداوم خود را حفظ کنید

موفقیت مال افرادی است که سخت کار میکنند و از دیگران بهتر هستند. تمام تفاوت های بین افراد موفق و حد وسط به وسیله تلاش اضافی ایجاد میشود. زمانی که شما تلو تلو میخورید و می افتید، خودتان را سرپا نگه داشته و پیشروی کنید. شما یک فرد در حال حرکت هستید پس باید به سمت جلو،  بیرون و بالا حرکت کنید. با شناسایی مجدد خودتان هرچالش جدید را تطبیق و تجزیه و تحلیل کنید. هرگز از موفقیت های جدید فاصله نگیرید.از شرایط افرادی که مانع پیشرفت شما هستند خلاص میشوید. شما یک فرد در حال ماموریت هستید.

روی اهداف خود تمرکز کرده و با قدرت و تلاش زیاد راه را برای خودتان هموار کنید. هرگز توقف نکنید مگر اینکه هدف شما افرادی باشند که صداقت کمی دارند. این جایزه به افرادی داده میشود که به سختی های زیادی غلبه کرده اند. و هدفشان این است که ستاره بشوند( بدرخشند)

6- به جزئیات توجه کنید

از توانایی تحلیلی و قدرت بصری خود برای جمع آوری اطلاعات و حقایق ضروری استفاده کنید.اشتاباهات شما بزرگترین سرمایه شما هستند. و به شما انگیزه میدهند تا پیشرفت کنید. شما همیشه میتوانید کارها را بهتر انجام دهید. استعدادها و مهارت های خود را پرورش و توسعه دهید. هنگامی که بدنبال دانشی هستید به کارشناسان مراجعه کرده و باطن هر چیزی را که باید یاد بگیرید بررسی کنید.

7- روی کنترل زمان و مدیریت زمان تمرکز کنید

کانون توجه خود را حفظ کنید. اولویت های خود را شناسایی و تنظیم کنید. و اجازه ندهید چیزی شما را از کارهای ضروری که در زندگی تان انجام میدهید منحرف کند. سعی کنید به افراد و فعالیت هایی که برای رفاء داخلی و شادی شما مورد نیاز است توجه کامل کرده و زمان قابل توجهی را به انها اختصاص دهید.

8- یادگیری به عنوان برقراری ارتباط موثر است

افراد موفق هرگز ارتباطات خود را مفروض نمیدانند. آنها بارها یاد گرفته اند که ارتباط بسیار موثر را چگونه برقرار کنند. برقراری ارتباط گرم، دوستانه، انعطاف پذیر و شوخ طبعی همیشه موفقیت انگیز و مفید میباشد.

آنها هرگز سعی در کنترل کسی نداشته و سختگیر نیستند، و با خصومت رفتار نمیکنند. آنها میدانند چگونه بر مکالمات خود نظارت کنند. و در زمان و مکان مناسب پاسخ سریع برای بازخوردها دارند.

9- آشکار کردن اطلاعات/ تفکر برتر

تمرکز موثر را توسعه دهید. فکر موثر از ویژگی های فرد موفق است. آنها میدانند چگونه تفکر خود را مشاهده کنند. و سریعا فرایند های تفکر بی اثر و  حتی مضر را مشخص میکنند. آنها تمایل زیادی به خوش بینی، واقعیت گرایی اتهام نزدن، راه حل ها و هدف های متمرکز شده دارند. انها هرگز در مشکلات گرفتار نمیشوند و ضرورت استفاده از مهارت های مذاکره موثر و دستیابی به نتایج رضایت بخش دوجانبه برد-برد را درک میکنند.(سیارک)

10- صفات خود را توسعه دهید تا جذاب و دوست داشتنی شوید.

اگر شما تا بحال متوجه نشده اید که دارید به شخص دیگری تبدیل میشوید، در برابر توانایی خود مثل عشق/ شایستگی مسئول هستید. چه چیزی باعث  شده این افراد اینقدر فرهمند و جذاب شوند؟ در پاسخ باید بگوییم شخصیت خود انها. اگر میخواهید در جهان موفق شوید، فهرست گسترده و عمیقی از انچه که شما را دوست داشتنی و نفرت انگیز میکند را در نظر بگیرید.

11- هدایت درونی روح

مثل یک طراح مشخص کنید شما چه کسی هستید و چکار میکنید. اینجا باطن شماست، شما مدیر و معمار خود و تجربیا خود هستید. در برخی از موارد شما درمیابید که خیلی از پاسخ های زندگی در درون شما است. این تحقیق به شما اطلاع میدهد که درحال قطع شدن از احساسات و شخصیت واقعی خود هستید. به باطن خود مراجعه کنید و به وسیله مسیر شخصیت داخلی، اعتماد بنفس، عشق، همدلی، عشق به مردم و زندگی خود بسمت یک مرحله جدیدی از رشد راهنمایی خواهید شد.

12- ایجاد بهروری کیهانی

اهداف زندگی خود را پیدا کنید. شما از طریق اتصال به جریان مطلق و هستی به خلاقیت های بینهایتی دسترسی خواهید یافت. اینجا جایی برای درمان سریع مرهمی یا ایجاد شغل نیست اینجا جایی برای پرسیدن نیست. مشخص نیست چقدر طول خواهد کشید. اینجا جایی برای تعهد و اهدا کردن کل جریان عمل خلاق و تاثیرات کیهانی ان است. اینجا محلی است که شما در ان به مناطقی دسترسی پیدا میکنید که عمیقتر از وجود شما است، جایی که ذهن و روح شما عظمت شگفت انگیزی را که بخشی از شما میباشند، نشان میدهد.اینجا محلی است که شما متوجه میشوید چه کسی هستید و هدف شما درباره کل زندگی چیست.

13- ایجاد تعادل در زندگی

اگر شما شبیه بیشتر مردم هستید، احتمالا بیشتر انرژی خود را در یک منطقه خاصی متمرکز میکنید که بنظر میرسد برای شما حیاتی و مهم هستند. با این حال، برخی از نقاط مناطق غفلت شده زندگی شما، برگشته و از ذهن شما خطور خواهد کرد. اگر شما با مناطق خاصی از وجود خود سوداگری ناتمامی دارید، اکنون زمان ان رسیده که آن مناطق را متعادل کنید. این وظیفه شما است که مراقب جنبه هایی از زندگی باشید که مانع موفقیت کامل شما میشوند. قبول داشته باشید که هیچ چیزی در سنگ نوشته نشده و شما میتوانید دوباره بنویسید و  دوباره زندگی خودتان را در مسیر مشخصی ایجاد کنید و با طرز تفکر های کهنه و قدیمی مبارزه کنید. و اینکه تعادل بیشتر زندگی هیجان انگیزی را ایجاد میکند.

رمز موفقیت افرادی که همیشه خانه مرتب و منظم دارند

۱۰ رمز موفقیت به روایت کارآفرین موفق ریچارد برانسون

نکات مفید برای کسب موفقیت

8 چیز که افراد موفق برای رسیدن به موفقیت، قربانی می‌کنند

15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

حق انتشار مقالاتی که در سایت سیارک ثبت می شود متعلق به سایت سیارک است و امکان انتشار به صورت کلی یا بخشی از آن بدون ذکر نام منبع  (سیارک) ممنوع است.

نظرات

در ادامه بخوانید...