عادات رفتاری مربوط به مسائل مالی که باید از جوانان یاد بگیریم هفت مورد

در

این مسئله کاملا عادی و منطقی است که والدین به عنوان کسانی که زمان بیشتری را بر این کره خاکی گذرانده و تجربیات بیشتری نسبت به فرزندان خود به دست آورده اند، دانش و تجربه خود را در اختیار آن ها قرار دهند تا آن ها اشتباهات والدین خود را تکرار نکنند. از سوی دیگر اما زمانی که صحبت از مسائل مالی و اقتصادی می شود، نکاتی هست که نسل قدیمی تر و والدین می توانند از جوان تر ها یاد بگیرند. یک سازمان تحقیقاتی، 1749 فرد آمریکایی را مورد تحقیق و بررسی قرار داده (افرادی که یا در رابطه ای با شخص دیگر هستند و ازدواج کرده اند، و یا این که طلاق گرفته اند) و چگونگی رویکرد هر یک در خصوص مسائل مالی را سنجیده است. نتایج حاکی از آن است که تفاوت های عمده ای از این حیث میان نسل پس از جنگ جهانی دوم یا افراد مسن تر با افراد جوان تری که در قرن حاضر وارد دوره جوانی خود شده اند، وجود داشته و در حقیقت نکات بسیاری هست که این افراد مسن تر، می توانند از این لحاظ از جوان تر ها یاد بگیرند. با سیارک همراه باشید تا اطلاعات دقیق تری در این خصوص در اختیار تان قرار دهیم.

عادت شماره یک افراد جوان تر: با شریک زندگی خود در خصوص مسائل مالی صحبت کنید

تحقیقات و بررسی های انجام شده نشانگر این موضوع است که افراد جوان تر، در مقایسه با نسل قدیمی تر بیشتر عادت دارند با شریک زندگی خود در خصوص مسائل مالی و اقتصادی صحبت کرده و با آن ها مشورت کنند. چیزی حدود هفتاد و پنج درصد از افراد جوان تر، در نظر سنجی های انجام شده عنوان کرده اند که حداقل هفته ای یک بار با شریک زندگی خود و یا با کسی که رابطه ای جدی با او دارند، اقدام به صحبت کردن در خصوص مسائل مالی می کنند و این در حالی است که این میزان برای نسل قدیمی تر تا چیزی حدود چهل و چهار درصد کاهش می یابد. حال اگر بازه زمانی طولانی تری را مد نظر قرار بگیریم (صحبت کردن در خصوص مسائل مالی به صورت ماهانه) تقریبا تمامی نسل جوان تر (به طور دقیق تر نود و هفت درصد آن ها) این مسئله را تأیید کرده بودند و این میزان برای نسل قدیمی تر تا هفتاد و هشت درصد کاهش می یابد.

چرا بهتر است با شریک زندگی خود در خصوص مسائل مالی مشورت کنید؟

به طور کلی می توان عنوان کرد که نسل جوان تر به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائلی که به باور قدیمی تر ها «تابو» یا نا مناسب به شمار می رود، راحت تر هستند. دکتر جین گریر، روان پزشکی برجسته و نویسنده چند کتاب موفق در خصوص روابط میان افراد است و در این خصوص عنوان کرد: «نسل جوان تر به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائل مختلف راحت تر هستند و معمولا بی پرده صحبت می کنند و این فرهنگی است که به عنوان فرهنگ به اشتراک گذاری در حال شناخته شدن است. تمامی مسائل و موضوعاتی که زمانی به عنوان مطلبی کاملا شخصی و محرمانه به شمار می رفتند (از مسائل جنسی گرفته تا اوضاع مالی و اقتصادی افراد)، در حال حاضر در میان نسل جوان در خصوص شان صحبت می شود. شبکه های اجتماعی نقش شایانی در این مسئله ایفا می کنند.». گیر در ادامه صحبت های خود عنوان کرد: «شاید برای بسیاری از افراد صحبت کردن در خصوص مسائل مالی چندان کار ساده ای نباشد و علاقه ای به این کار نداشته باشند، با این وجود، این کار می تواند بر چگونگی روابط میان افراد تأثیر بسیار مثبتی داشته باشد. در حقیقت برخی به این خاطر در خصوص مسائل مالی با شریک زندگی خود صحبت نمی کنند تا از عقیده و قضاوت شریک زندگی شان در امان باشند و یا این که از این عقیده واهمه دارند. بسیاری از این کار سر باز می زنند (صحبت کردن در خصوص مسائل مالی) که در نهایت منجر به بروز مشکلاتی میان افراد می شود. زمانی که افراد با شریک زندگی خود در مورد مسائل مالی صحبت می کنند، پرده ها از میان شان برداشته می شود و با یکدیگر راحت تر و صمیمی تر خواهند بود (همانند دو دوست صمیمی) و به هنگام فکر کردن به رؤیاها شان، این احساس را خواهند داشت که شریک زندگی شان در رسیدن به این رؤیا ها حمایت شان خواهد کرد.

عادت شماره دو افراد جوان تر: به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائل مالی راحت باشید

به احتمال بسیار زیاد به این خاطر که افراد جوان تر عادت دارند بیشتر در خصوص مسائل مالی صحبت کنند، به هنگام صحبت کردن در این رابطه راحت تر هستند. تحقیقات انجام گرفته در این خصوص حاکی از آن است که نزدیک به نود درصد از افراد جوان تر به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائل مالی با شریک زندگی شان «بسیار راحت» هستند و کمتر دچار استرس می شوند. این در حالی است که این درصد برای نسل قدیمی تر تا چیزی حدود هفتاد و هفت درصد کاهش پیدا می کند. بی پرده صحبت کردن یکی از قابلیت های منحصر به فردی است که نسل جوان تر در بیشتر جنبه های زندگی خود آن را رعایت می کند و کمتر همانند قدیمی تر ها در لفافه حرف می زنند.

چرا بهتر است به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائل مالی راحت تر باشیم؟

در حقیقت این مسئله در چگونگی روابط میان افراد تأثیر بسزایی دارد؛ به عبارت دیگر هر چه افراد به هنگام صحبت کردن در خصوص مسائل مالی با یکدیگر راحت تر باشند، به طور کلی و در خصوص مسائل مختلف دیگر نیز با یکدیگر همین گونه خواهند بود و کمتر از یکدیگر واهمه خواهند داشت. این مسئله در نهایت می توان سبب شکل گیری صمیمیت تأثیر گذاری در روابط میان افراد شده و از تنش و اضطراب حاکم در میان افراد به طور قابل ملاحظه ای کاسته شود. در این صورت کمتر احتمال آن می رود که روابط میان افراد به سردی گراییده شده و به مرور فکر جدایی به ذهن شان خطور کند.

دکتر گیر در این خصوص عنوان کرد: «هر چه افراد بیشتر در خصوص نیاز های شخصی شان با یکدیگر صحبت کنند و در عین حال به هر آن چه که هر دو شان به عنوان شریک زندگی یکدیگر به آن احتیاج دارند، واقف باشند، با یکدیگر راحت تر خواهند بود. در این صورت احتمال این که ناراحتی و یا خشم فرو خورده ای میان افراد شکل بگیرد به طور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا خواهد کرد، چرا که افراد به هنگام صحبت کردن در خصوص این مسائل با یکدیگر، این احساس را که دیگری در حال نظارت بر عادات شان به هنگام خرج کردن پول باشد را نخواهند داشت.».

عادت شماره سه افراد جوان تر: با یک مشاور مالی مشورت کنید

چیزی حدود یک سوم افرادی که به نسل جوان تر تعلق دارند (به طور دقیق تر سی و هشت درصد آن ها) در نظر سنجی ای که انجام شده بود، عنوان کرده بودند که حداقل برای یک بار هم که شده در طول سال با یک مشاور مالی در خصوص وضعیت مالی شان گفتگو می کنند. این در حالی است که در سوی دیگر این میزان برای افرادی که به نسل قدیمی تر تعلق دارند تا سی درصد کاهش می یابد و بیش از شصت درصد این افراد عنوان کردند که به هیچ عنوان در طول زندگی شان با مشاور مالی صحبت نکرده اند.

چرا بهتر است بر اساس بازه زمانی به خصوصی با یک مشاور مالی گفتگو کنیم؟

مطمئنا مشاوره و گفتگو با کسی که در زمینه اوضاع اقتصادی و مالی تجربه بیشتری از فرد دارد به او کمک خواهد کرد به مرور زمان طرح و نقشه مؤثر تری برای آینده خود ریخته و اهدافی که به وسیله سرمایه اش می تواند به آن ها دست یابد را قابل دسترسی تر کند و نیز استفاده مؤثر تری از سرمایه اش داشته باشد. نسل جوان تر به واسطه استفاده از این راهکار و گفتگوهایی که در خصوص شرایط مالی شان با متخصصان انجام می دهند، به مراتب می توانند استفاده بهتر و مؤثر تری از سرمایه شان داشته باشند. جیسون تاکر، متخصص و مشاور مالی است و در یکی از شعب مرکزی بانک های آمریکا فعالیت می کند، او در این خصوص عنوان کرد: «کار کردن با یک متخصص در حوزه مالی و اقتصادی و استفاده از تجربیات این گونه افراد باعث می شود افراد متعلق به نسل جوان تر ابتکار عمل بیشتری در این زمینه داشته باشند (به نسبت افراد مسن تر). آمار و اطلاعات نشانگر این موضوع است که نه تنها افراد جوان تر زمان بیشتری را صرف گفتگو با متخصص های حوزه مالی و اقتصادی می کنند، بلکه زمانی که صحبت از سرمایه گذاری و هزینه کردن می شود نیز احساس موفقیت بیشتری نسبت به پدران و مادران خود دارند.».

عادت شماره چهار افراد جوان تر: زمانی را به یاد گرفتن مهارت های حوزه اقتصادی و مالی از افراد متخصص، اختصاص دهید

افراد جوان تر، زمانی که قصد سرمایه گذاری در حوزه ای به خصوص دارند، بیشتر به نظرات متخصصان حوزه اقتصادی و مالی توجه کرده و از تجربیات آن ها بهره می گیرند: بالغ بر بیست و پنج درصد کل افراد جوانی که از آن ها نظر سنجی شد عنوان کرده بودند که به هنگام سرمایه گذاری به تجربیات و نظرات افراد متخصص احتیاج پیدا خواهند کرد و این در حالی است که در سوی دیگر این میزان برای افراد مسن تر تا چیزی حدود چهارده درصد کاهش می یابد. این مسئله به مراتب باعث می شود نتایج به دست آمده از این سرمایه گذاری ها نیز برای افراد جوان تر در مقایسه با افراد مسن تر بهتر باشد و نظر سنجی های انجام گرفته در این خصوص نشان می دهد بیش از چهارده درصد از افراد جوان تر به هنگام سرمایه گذاری به نتایج بهتری دست می یابند و سرمایه گذاری شان ثمر بخش می شود و در سوی دیگر این میزان برای افراد مسن تر تا هشت درصد کاهش می یابد.

چرا باید چند و چون سرمایه گذاری را از افراد با تجربه تر آموخت؟

تاکر در این خصوص عنوان کرد: «افراد جوان نسل حاضر بیش از هر نسل دیگری به این موضوع علاقه نشان می دهند که به هنگام سرمایه گذاری نظرات متخصصان این حوزه را جویا شده و از تجربیات آن ها بهره بگیرند و به هنگام سرمایه گذاری برای آینده کاری و زندگی شان سعی می کنند تا جایی که امکان دارد از این تجربیات و آموزه ها بهره بگیرند. نتایج به دست آمده از تحقیقات حاکی از آن است که افراد جوان تر به هنگام صحبت کردن با افراد متخصص به هیچ عنوان خجالتی نیست اند و از صحبت کردن در خصوص آینده مالی و سرمایه گذاری شان با آن ها واهمه ای ندارند، چرا که مسئله مهم تر برای آن ها کسب موفقیت در حوزه مالی برای تضمین آینده شان است و این متفاوت است از عملکردی که افراد مسن تر در این خصوص در پیش می گیرند.».

عادت شماره پنج افراد جوان تر: با نگرانی های مالی خود رویا رو شوید

این گونه به نظر می رسد که افراد جوان تر به هنگام صحبت کردن در خصوص ترس ها شان در حوزه مالی نیز بسیار بی پرده تر از افراد مسن تر صحبت می کنند و واهمه ای از این لحاظ به خود راه نمی دهند. علاوه بر این نکاتی نیز وجود دارد که افراد در حوزه مالی دانش و توان کافی برای رویارویی با آن ها را در خود نمی بینند و افراد جوان تر راحت تر از مسن تر ها در این خصوص صحبت می کنند. در نظر سنجی ای که در این خصوص صورت گرفت، مسائل و مشکلاتی مربوط به حوزه مالی در اختیار افراد گذاشته شد و به آن ها گفته شد که از میان شان یک یا چند تا را که دغدغه آن را دارند بر گزینند:

  • پرداخت ماهانه اقساط
  • فشار و اضطرابی که افراد برای پرداخت بدهی ها شان احساس می کنند
  • ترس از این که توان پرداخت هزینه مواد و امکانات مورد نیاز ماهانه شان را نداشته باشند
  • ندانند برای آینده کاری و سرمایه گذاری خود چه تدابیری بیندیشند
  • زمان کافی برای انجام تحقیقات و بررسی های لازم برای سرمایه گذاری را در اختیار نداشته باشند
  • هیچ کدام

نتایج به دست آمده نشان از آن داشت که شصت و یک درصد افراد مسن تر و متعلق به نسل قدیمی تر گزینه «هیچ کدام» را انتخاب کردند و این در حالی بود که در سوی دیگر این میزان برای افراد جوان تر تا هفده درصد کاهش یافت و بیشتر آن ها از انتخاب نگرانی های خود در حوزه مالی و اقتصادی واهمه ای نداشتهاند. به ترتیب تمامی گزینه ها و درصدی که افراد جوان تر در مقابل افراد مسن تر آن را برگزیده بودند را مد نظر قرار می دهیم: «ترس از این که توان پرداخت هزینه مواد و امکانات مورد نیاز ماهانه شان را نداشته باشند (22 درصد در مقابل 6 درصد)»، «ندانند برای آینده کاری و سرمایه گذاری خود چه تدابیری بیندیشند (22 درصد در مقابل 5 درصد)»، «زمان کافی برای انجام تحقیقات و بررسی های لازم برای سرمایه گذاری را در اختیار نداشته باشند (19 درصد در مقابل 5 درصد)».

چرا نباید از رویارویی با نگرانی های مالی واهمه داشت؟

به احتمال بسیار زیاد یکی از دلایل اصلی ای که به خاطر آن افراد مسن تر از گفتگو با مشاور و متخصص حوزه اقتصادی طفره می روند، این است که از رویا رویی با نگرانی های مالی شان واهمه داشته و تمایلی به عنوان کردن این گونه نگرانی های خود در حضور متخصص مالی ندارند. این در حالی است که نسل جوان تر در سوی دیگر نه تنها چنین واهمه هایی ندارد بلکه می خواهد با استفاده از تجربه و دانش متخصص حوزه اقتصادی بر این نگرانی های خود فائق آید. این نکته را به هر عنوان باید به خاطر داشت که عدم شناسایی موانعی که در حوزه اقتصادی پیش روی افراد قرار می گیرد، برابر با عدم پیشرفت مالی و کم شدن سرمایه ها است و باید قدم های لازم برای عبور از این گونه موانع را بر داشت.

عادت شماره شش افراد جوان تر: مقداری از سرمایه های خود را برای گذران اوقات فراغت و خرید هدیه برای عزیزان خود کنار بگذارید

زمانی که افراد حاضر در گروه های سنی مختلف مورد بررسی قرار گرفتند، بیشتر آن ها اصلی ترین دلیل خود برای کنار گذاشتن مقداری از در آمد خود و جمع کردن پول شان را این مسئله عنوان کردند که هدف شان از این کار برای داشتن هزینه کافی برای رویا رویی با شرایطی پیش بینی نشده است، اما نسل جوان تر در سوی دیگر بخش زیادی از در آمدی که کنار می گذارند را به فعالیت های اوقات فراغت و خرید چیز هایی که به آن علاقه دارند اختصاص می دهند. نزدیک به نیمی از افراد جوانی که از آن ها نظر سنجی شد (نزدیک به چهل و هفت درصد) عنوان کردند که این بخش از در آمد خود را برای سفر کردن و تعطیلات خود کنار می گذارند، این در حالی بود که این میزان برای افراد مسن تر تا چیزی حدود بیست و هشت درصد کاهش یافت.

علاوه بر این نسل جوان تر بیشتر از افراد دیگر اقدام به خریداری هدیه برای شریک زندگی و عزیزان شان در موقعیت های به خصوص (سالگرد آشنایی، ازدواج و این گونه مناسبت ها) می کنند. اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که نسل جوان تر به طور میانگین چیزی حدود 108 دلار در روز ولنتاین برای شریک خود هزینه می کنند و این رقم برای افراد مسن تر به 29 دلار کاهش می یابد.

چرا باید بخشی از در آمد خود را برای این گونه هزینه ها کنار بگذاریم؟

البته این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که بخشی از در آمد خود را برای شرایط پیش بینی نشده و نیز دوران بازنشستگی خود کنار بگذاریم، با این وجود صرف بخشی از در آمد برای امتحان کردن تجربه های مختلف و نیز خریداری هدیه برای عزیزان می تواند ثمرات قابل ملاحظه ای برای فرد داشته باشد. سفر کردن از جمله فعالیت هایی است که اثبات شده تأثیر گسترده ای بر روحیه افراد گذاشته و اضطراب و استرس را کاهش می دهد، باعث افزایش شادابی شده و امکان ابتلا به افسردگی را نیز کاهش می دهد. بنا بر این کاملا به صرفه است اگر میزانی از در آمد خود را برای این کار کنار بگذاریم. علاوه بر این دادن هدیه به شریک زندگی تان می تواند رابطه شما با او را بهتر کند.

دکتر گریر در این خصوص عنوان کرد: «صرف نظر از این که مراسم یا سالگرد به خصوصی باشد، و یا  تنها به این هدف که نشان دهید همیشه به یاد شریک زندگی تان هستید، خریدن هدیه ای برای او می تواند همیشه نشانگر این موضوع باشد که شما برای شریک زندگی خود ارزش قائل هستید و رابطه تان با او بهتر خواهد شد. در حقیقت دادن هدیه به آن ها به این معنی است که شما زمانی را صرف فکر کردن به این موضوع کرده اید که چه چیزی را دوست دارند، و یا به این معنی است که چیزی که آن ها زمانی از شما خواسته بودند را به خاطر سپرده اید. این گونه آن ها خواهند فهمید که برای شما اهمیت دارند و شما علاوه بر این که برای شان ارزش قائل هستید، آن ها را دوست می دارید.».

عادت شماره هفت افراد جوان تر: کسانی که قصد کلاهبرداری و شیادی دارند را شناسایی کنید

تحقیقات و نظر سنجی های انجام گرفته در این خصوص نشان می دهد افراد مسن تر، بسیار بیشتر از افراد جوان تر از این که در معرض شیادی و کلاهبرداری قرار گیرند واهمه دارند. تنها چیزی حدود هفت درصد از افراد جوان تری که با آن ها صحبت شد عنوان کردند که قرار گرفتن در معرض کلاهبرداری بزرگترین واهمه آن ها است و این در حالی بود که این میزان برای افراد مسن تر تا نوزده درصد افزایش می یافت. این تفاوت بیشتر به این خاطر است که نسل جوان تر آشنایی بیشتری با تکنولوژی داشته و به همین خاطر راحت تر از افراد مسن تر قادر به شناسایی آن دسته از افرادی خواهند بود که قصد شان کلاهبرداری اینترنتی و این گونه کار های خلاف است.

چرا باید توجه بیشتری را متوجه این گونه افراد کنیم؟

اگر احساس کردید محصول یا خدمتی که قصد پرداخت هزینه ای برای اش را دارید، مشکوک به نظر می رسد، بهتر آن است که پیش از اتخاذ هر گونه اقدام عملی با متخصصی در باره سرمایه گذاری خود صحبت کنید. حال می توان بار دیگر به این خصوصیت نسل جوان تر اشاره کرد که بیشتر به مشاوره با این گونه افراد متخصص در حوزه مالی تمایل نشان می دهند و در این جا هم به کمک شان آمده و کمتر از قرار گرفتن در معرض کلاهبرداری ترس از خود نشان خواهند داد. حتی به هنگام احساس کردن موقعیتی مشکوک، می توانید با کودکان خود در این خصوص صحبت کنید و اطلاعاتی که از آن محصول یا خدمت به خصوص دارید را به کودکان خود نشان دهید. آمار و ارقام نشان می دهد که آن ها (کودکان و نسل جوان تر) در خصوص شناسایی افراد کلاهبردار، بسیار توانا تر هستند.

 عادات رفتاری ای که نسل مسن تر باید به کودکان خود آموزش دهد

تا کنون تمامی تمرکز مطالبی که عنوان شد حول محور این موضوع بود که چه چیز هایی را می توان از کودکان و نسل جوان تر در حوزه اقتصادی و مالی آموخت، با این حال، عادات و رفتار هایی نیز در این خصوص وجود دارند که نسل قدیمی تر باید به کودکان خود یاد دهند و می تواند از اهمیت ویژه ای در زندگی و آینده نسل جوان تر برخوردار باشد:

  • در خصوص درآمد ها و هزینه های خود چیزی را از شریک زندگی تان مخفی نکنید: چیزی حدود یک چهارم (به طور دقیق تر بیست و چهار درصد) کل افراد جوان تری که از آن ها نظر سنجی شد عنوان کردند که چیز هایی را در خصوص در آمد و هزینه های خود از شریک زندگی شان مخفی نگاه می دارند. این در حالی بود که این میزان برای افراد مسن تر تا پنج درصد کاهش می یافت.
  • در خصوص پول خیلی بحث و جدل نکنید: البته این نکته بسیار حائز اهمیت است که با شریک زندگی خود در خصوص سرمایه گذاری ها مشورت کرده و به راهکار های خلاقانه تری در این زمینه دست یابیم، با این وجود بحث و جدل در خصوص پول معمولا به گونه ای پایان خواهد یافت که هر دو طرف ناراحت خواهند شد. تنها شش درصد از افراد مسن تر عادت به انجام این کار داشتند و این میزان برای افراد جوان تر تا چیزی حدود سی و دو درصد افزایش می یافت.
  • بخشی از درآمد های خود را برای دوران بازنشستگی تان پس انداز کنید: حتی با وجود این که ممکن است زمان حال برای پس انداز کردن نسل جوان تر برای آینده و دوران طلایی شان زود به نظر برسد، باید عنوان کرد که هر چه سریع تر این کار عملی شود، بهتر خواهد بود. سی و هشت درصد از افراد مسن تر عنوان کرده بودند که دلیل اصلی پس انداز کردن در آمد شان، داشتن سرمایه ای برای دوران بازنشستگی است و این میزان برای افراد جوان تر تا چیزی حدود بیست و سه درصد کاهش می یافت.

نظرات

در ادامه بخوانید...

عادات رفتاری انسان های موفق

در

اینکه بخواهیم موفقیت را توصیف کنیم، می تواند به اندازه دست یابی و رسیدن به موفقیت چالش بر انگیز و دشوار باشد. برای مشخص کردن اینکه آیا تا کنون به موفقیت رسیده ایم یا خیر، و اینکه دقیقاً موفقیت چیست، باید تعریف مشخصی برای آن بیابیم. ذکر این نکته حائز اهمیت است که تعریف موفقیت یک مقوله جهانی نیست و برای هر فرد به طور بخصوص و ویژه است و متفاوت از سایرین. موفقیت تنها محدود به آنچه به دست می آوریم نمی شود و برای داشتن تعریفی دقیق تر از آن باید بگوییم که موفقیت آن چیزی است که هستیم و آن چه که بدان بدل می شویم. خبر خوب برای خوانندگان این مقاله این است که با مشاهده و بررسی دقیق عادات رفتاری و نظرات افراد موفق و به کار بستن آن ها می توان ایده ای کلی از موفقیت به دست آورده و به سمت آن حرکت کرد. با سیارک همراه باشید تا شما را با چندی از این مطالب آشنا کنیم.

از دست ندادن فرصت ها

برخی از افراد و در واقع تعداد زیادی از افراد هستند که به شدت از شکست در مسیری که قصد گام برداشتن در آن را دارند می ترسند و همین ترس است که سبب سکون آن ها شده و آن ها را از پیشرفت باز می دارد. در حقیقت این ترس از شکست، تأثیرات به مراتب بدتر و منفی تری از خود شکست می تواند داشته باشد. بیایید نگاهی به نظر زاکربرگ، مؤسس فیس بوک در این خصوص بیندازیم: «بزرگترین ریسکی که انسان می تواند بکند، در واقع این است که هیچ ریسک و خطری را پذیرا نباشد... در جهانی که روز به روز تغییرات گسترده ای را به خود می بیند و به سرعت در حال پیشرفت است، تنها برنامه ریزی بلند مدتی که منتج به شکست می شود و در آن هیچ شکی نیست، این است که ریسک نکنیم.»

به عهده گرفتن مسئولیت زندگی شخصی

زمانی هست که شروع به سرزنش کردن دیگران به خاطر موقعیتی که در آن گرفتار شده ایم می کنیم و جالب است بدانید که تنها کسی که در این مورد ضرر می کند خود ما هستیم، چرا که با این رویکرد خود را از قدرت و استعداد هایی که در درونمان نهفته است محروم می کنیم که در نهایت منجر به این می شود که قدرت کنترل حال و آینده خود را از دست بدهیم. یکی از مهمترین نکاتی که باید مد نظر داشته باشیم به عهده گرفتن کامل مسئولیت زندگی در دستانمان است و برای تک تک اعمال و رفتار مان خود را مسئول بدانیم. تنها به این صورت است که در بلند مدت قادر خواهیم بود به هر چه که آرزوی رسیدن به آن را داریم، دست یابیم. لس برون که یک سخنگوی قهار در زمینه مهارت های اجتماعی است در این خصوص می گوید: «مسئولیت زندگی خود را در دست بگیرید. همیشه و همیشه این مسئله را به خاطر داشته باشید که تنها خود شما هستید که می توانید امکانات و شرایط لازم برای دست یابی به هدفی مشخص را فراهم کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را برای شما انجام دهد.»

دنبال کردن بی وقفه علائق

دوست داشتن و علاقه مند بودن به چیزی، احساسی بسیار قدرتمند است که می تواند همانند موتور محرکی در وجود ما عمل کرده و ما را به سمت هر آن چه که در ذهن داریم و رؤیای دست یابی به آن را در سر می پرورانیم، هدایت گر باشد. نکته جالب توجه در این خصوص این است که زمانی که کاری را انتخاب می کنیم که به انجام آن علاقه مند هستیم، راحت تر می توانیم با خود کنار آمده و تمامی تلاش خود را برای بهتر انجام دادن آن کار به خصوص به کار بندیم. مارک کوبان که یک کار آفرین موفق است در این خصوص عنوان می کند: «کاری را پیدا کنید که عاشق انجام دادنش هستید و در حقیقت از انجام دادن آن کار لذت می برید. این کار باید به قدری مورد علاقه شما باشد که حتی اگر بدانید برای مدتی در آمدی برای شما نخواهد داشت، باز هم از روی علاقه به کار خود ادامه خواهید داد.»

تمرکز کردن بر روی اهدافی کاملاً مشخص و از پیش تأیین شده

باید برای خود برنامه ای طرح ریزی کنیم و هدف از این طرح ریزی، رسیدن به برنامه و اهدافی کاملاً مشخص باشد و امکان دسترسی به این اهداف ممکن باشد. اگر اهدافی را برای آینده خود در نظر بگیریم که نا مشخص و مبهم بوده و تعریف دقیقی برای آن ها نتوانیم بیابیم، و یا اینکه چند وقت یکبار اهداف خود را عوض کرده و تغییر دهیم، در نهایت اتفاقی که می افتد این است که توجه و انرژی ما به طور دقیق بر روی آن هدف متمرکز نخواهد شد؛ به همین خاطر است که باید یک حوزه مشخص را که علاقه مند به آن بوده و در آن مهارت داریم  را برگزینیم و تمامی تلاش و انرژی خود را معطوف به رسیدن به هدفمان در آن حوزه مشخص کنیم. مایکل جوردن، بازیکن اسطوره ای بسکتبال آمریکا در این خصوص گفته است: «تمرکز بر روی هدف باید همانند لیزر باشد، نه چراغ قوه». با این تعریف مایکل جوردن می توانیم به مفهومی دقیق تر از آنچه که عنوان شد دست یابیم.

فراتر رفتن از آنچه که با نام محدودیت شناخته می شود

برای زمینه سازی شرایطی که منجر به موفقیت شده و ما را به دست یابی به هدفی که در سر می پرورانیم نزدیک تر می کند، باید از محدود کردن خود بر حذر باشیم و نیز از عقایدی که سبب نابودی انسان می شود دوری کنیم. همینطور عادات رفتاری که منجر به اینگونه عقاید می شود را نیز باید کنار گذاشت. باید با تمام توان و انرژی با ترس های خود مواجه شده و از سد آن ها عبور کنیم. مردد بودن و نداشتن اعتماد به نفس از دیگر نکات منفی است که در بلند مدت سبب کاهش توان انسان شده و او را از دست یابی به اهدافش و پیمودن مسیری رو به جلو باز می دارد. موگول ریچارد برانسون در این خصوص پیشنهادی دارد که بسیار جالب توجه است: «من بر این باور هستم که صرف نظر از اینکه چه هدفی در زندگی برای خود در نظر گرفته اید و قصد انجام دادن چه کاری را دارید، باید پا را از آنچه که شما را محدود کرده و سبب محدودیت شما شده فرا تر نهاده، و با پذیرفتن ریسک های بزرگ تر خود را بدل به انسانی کامل تر کنید که قادر به فائق آمدن بر هر مانع و دشواری ای خواهد بود.»

تلاش بی وقفه برای پیشرفت

افرادی که در زندگی خود موفق هستند و حداقل به بخشی از اهدافی که در سر می پرورانده اند، دست یافته اند، از تلاش کردن باز نمی ایستند و مداوم در تلاش هستند که کارهایی را انجام دهند که سبب بهتر شدنشان و پیشرفت در کارشان می شود. آن ها به خوبی این موضوع را درک کرده اند که موفقیت یک مقصد نیست و در حقیقت باید به آن به چشم یک مسیر و یک سفر نگاه کرد که دائماً باید در این سفر در تکاپو باشند. دارن هاردی ناشر پیشین نشریه «موفقیت» در این خصوص عنوان کرده است: «زمانی بود که امپراطوری های بسیار بزرگی تنها به این خاطر شکست خورده و تمامی دار و ندارشان را به دیگری سپردند که پس از دست یابی به افتخاراتی بزرگ، احساس آسودگی پیدا کرده و فکر کردند که اینجا است که دیگر می توانند بر تخت سلطنت تکیه زده و با آسودگی خاطر زندگیشان را بگذرانند.»

برآورده کردن نیاز های دیگران

یکی از عادات رفتاری که افراد موفق به خوبی آن را درک کرده و در مسیرش گام می نهند این است که تنها به احتیاجات و خواسته های خود فکر نمی کنند و در کنار این موضوع، به دنبال این نیز هستند که برای مشکلاتی که سد راه دیگران شده است، راه حلی یافته و کمک حال آنان باشند. در حقیقت این افراد از کمک کردن به دیگران، با به کار گیری تخصص و مهارتی که دارند لذت می برند. سرمایه ای که در اختیار دارند نیز در این مسیر به کمک شان خواهد آمد. میشل اوبامای مشهور در این خصوص عنوان کرده است: «موفقیت تنها محدود به این موضوع نمی شود که در آمد شما چقدر است و در ماه و یا در سال چقدر پول در می آورید. موفقیت واقعی در حقیقت با تغییراتی تعریف می شود که در زندگی دیگران به وجود می آورید و اینکه چقدر به بهتر شدن زندگی این افراد کمک کرده اید.»

صرف هزینه و سرمایه گذاری روی دیگران

یکی از نکاتی که سبب لذت بردن افراد موفق می شود و بسیار علاقه به آن دارند، این است که به واسطه سرمایه و قدرتی که در اختیار دارند، به دیگران نیز انگیزه دهند و سبب شوند، توان این افراد نیز افزایش پیدا کند. قرار دادن منابعشان در اختیار این افراد و بدل شدن به الگویی برای آنها، احساسی است که هر کسی تجربه نخواهد کرد و برایشان بسیار رضایت بخش خواهد بود. خواننده و بازیگر آمریکایی، کری آندروود در این خصوص عنوان کرد: «یکی از بزرگترین مسئولیت هایی که افراد موفق دارند این است که دنیا را بدل به مکانی بهتر برای زندگی کنند و این تنها کافی نیست که به واسطه سرمایه و قدرتی که در اختیار دارند، خودشان از زندگی و امکاناتش بهره بگیرند.».

 قدر شناس بودن

یکی از مهمترین مسائلی که افراد موفق به خوبی آن را درک کرده اند این است که از قدرت قدر شناس بودن کاملاً آگاهی داشته و برای آن ارزش قائل هستند. بدین گونه قادر خواهیم بود که بر روی نکات مثبت زندگی تمرکز کنیم و خود را از هر آنچه که سبب نا امیدی می شود بر حذر داریم.  قدر شناسی سبب می شود که امکانات بیشتری در اختیارمان قرار بگیرد و نیز از مسائل دیگری که سبب پیشرفتمان می شود و ما از آن ها آگاهی نداریم، مطلع شویم. اوپراه وینفری در این خصوص می گوید: «هرچه بیشتر برای زندگی خود ارزش قائل باشید و قدر آن را بدانید و هر چه بیشتر به خاطر نعمت هایی که در اختیار شما قرار گرفته خوشحال باشید، این نعمت ها و امکانات بیشتر خواهد شد.».

هیچ گاه نا امید نشوید

این عبارت برای بسیاری از افراد موفق بدل به عبارت مورد علاقه شان شده است. شاید در نگاه اول کمی کلیشه ای به نظر برسد اما با بررسی گفته ها و تجربه های بسیاری از افراد موفق متوجه این موضوع می شویم که در بسیاری از موارد اگر به پشنهادی به خاطر نا امیدی جواب منفی می دادند، از پیشرفت در مسیرشان باز می ماندند. البته لازم به ذکر است که این مورد، یکی از مشکل ترین و دشوارترین مواردی است که در این لیست حضور دارد و عملی کردن آن کار هر کسی نیست. برای عملی کردن آن گاهی باید به صورت کاملاً مؤدبانه، با جدیت رفتار کرد و بر ترس های خود غلبه کرد. برخی از افراد موفق چنین مفهومی با گفتن این عبارت به ذهنشان متبادر می شود؛ اینکه دیوار سنگین و بزرگی در برابرشان قرار گرفته و حال این وظیفه آن ها است که از سد این دیوار گذر کنند. باید این دیوار را از منظر های متفاوت مورد بررسی دقیق قرار داد و در کنار آن از ابزار و قدرت لازم برای غلبه بر این سد محکم بهره گرفت.

دور و بر خود را پر از کسانی کنید که اندیشه و رویکردی مثبت و ثمر بخش دارند

در این روز ها شبکه های اجتماعی پر از افرادی شده است که آن را به منظور نشان دادن خشم و نفرت خود به دیگران استفاده می کنند، الفاظ رکیکی که گاه به گاه در شبکه های اجتماعی توسط افراد گوناگون استفاده می شود گواهی بر این ادعا است. اما نکته ای که در این جا حائز اهمیت است و نباید اجازه دهید سد راه شما شود، همین نظرات منفی و افراد بدبینی است که همه جا حضور دارند. این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که ذهنیت منفی این گونه افراد تنها به این خاطر است که در زندگی شخصی خود شاد و خوشحال نیستند و به هر آن چه که در سر می پرورانده اند، دست نیافته اند. همین مسئله است که سبب شده به شما حسادت کرده و اینگونه رویکردی را در پیش بگیرند. افراد موفق و خوشحال هیچ گاه به خود اجازه نمی دهند که دیگران را نا امید کنند و با گفتن جملاتی به آن ها و یا با نشان دادن رفتاری آن ها را از انجام کاری که دوست دارند، باز دارند. بهترین کاری که در این خصوص می توانید انجام دهید این است که با تمام توان تلاش کنید که دور و بر خود را پر از افرادی کنید که با انگیزه، جاه طلب و خوش بین هستند و رویکردی کاملاً مثبت در رفتارهای خود به کار می گیرند. جهانی که در آن زندگی می کنیم پر از نکات منفی و خشونت و چیزهای دیگری است که سبب نا امیدی می شود، اما هنر شما این است که این نکات منفی را کنار زده و به دنبال آن چیزی باشید که به شما انگیزه برای بهتر بودن می دهد. (سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

15 کار کوچکی که می توانید هر روز برای رسیدن به موفقیت انجام دهید.

در

آیا تاکنون به رازی که در پس موفقیت قرار گرفته، فکر کرده اید؟ برای اکثر افراد، این مساله فقط یک چیز خاص نیست. بلکه، نتیجه ی بسیاری از عادت های روزانه  است که دائما تکرار می شوند. در اینجا 15 کار کوچک روزانه وجود دارد تا مطمئن شوید که عمدتا  زمان و صرف آن روی اولویت های خود را انجام میدهید. این نکات را در کارهای روتین روزانه ی خود قرار دهید و  مراقب اوج گرفتن موفقیت خود باشید !(سیارک)

  1. اولویت های خود را تعریف کنید.

سه اولویت برتر شما در زندگی کدام است ؟ سه چیزی که در بیشتر مواقع ، وقت خود را صرف آن می کنید کدام است ؟ آیا اولویت های شما با جایی که شما وقت خود را صرف می کنید ، تطابق دارد ؟ اگر این طور است ، ترسناک است. اگر نه ، باید سخت تلاش کرده تا زمان خود را صرف اولویت ها ارادی کنید و از شر این چیزهای بی ارزشی که شما را از انجام کارهای مهم باز می دارد ، خلاص شوید. واقعا به روشی که می خواهید زندگی خود را صرف کنید فکر کنید – شما احتمالی فقط زمانی احساس موفقیت می کنید که زمان خود را صرف چیزهایی کنید که برایتان بسیار اهمیت دارد.

  1. برای ادامه ی روز برنامه ای را تنظیم کنید.

زمان با ارزش ترین سرمایه ی ماست و دوباره بدست نمی آید. اگر واقعا می خواهید موفق باشید ، باید روش گذراندن زمان خود را برنامه ریزی کنید.

یک راه انجام این کار ، هر شب وقتی را به برنامه ریزی برای روز بعد اختصاص دهید. نوشتن برنامه ی زیری به سه دلیل به شما کمک می کند : باعث می شود ساعت های بیداری خود را به ماکزیمم زمان برسانید ؛ می توانید زمانی را هر روز به تمرکز روی اولویت های خود اختصاص دهید ؛ و می توان کشف کرد که آیا زمان زیادی را هدر داده اید یا نه. من اخیرا در جایی خواندم که متوسط آمریکایی ها 5 ساعت از روز خود را صرف تماشای تلویزیون می کنند. تنظیم برنامه  باعث می شود شما در دام کارهای کشنده ی زمان مثل تلویزیون نیفتید.

  1. قورباغه را قورت بده

در ابتدا یک قورباغه ی زنده را هر روز صبح قورت داده  و در بقیه ی روز هیچ چیز بدنی برایتان دیگر رخ نمی دهد. " مارک تواین

اگر شما نیز مثل بقیه ی مردم  هستید ، کاری هست که هر روز پشت گوش می اندازید چونکه شما از آن هراس داشته یا دستپاچه میشوید. این کار قورباغه ی شما است ، و طبق گفته ی مارک تواین ، باید هر روز صبح آن را بخورید. مساله ی به تعویق انداختن خوردن قورباغه این است که تمرکز روی انجام کارهای دیگر ، کار سختی است ؛ شما این قدر مشغول فکر کردن به این قورباغه هستید که نمی توانید آن را الان بخورید و به تعویق می افتد. همچنین ، طفره رفتن از آن باعث می شود حتی این مساله برایتان دشوارتر باشد چونکه زمان برای تصور چیزهای احتمالی دارید که این کاررا بدتر می کند.

خوردن این قورباغه در ابتدای روز به شما حس کمال می بخشد و آغاز روز برای حس موفقیت بسیار مناسب است. تمام کردن فوری این کار ترسناک به شما نیروی آنی را برای انجام کارهای دیگر در طول روز می دهد. همچنین ، در مقایسه با قورباغه ای که در ابتدا با آن روز خود را شروع کرده اید ، بسیار آسان به نظر می رسد.(سیارک)

  1. با فرد درون آینه صادق باشید

حالا که راجع به خوردن قورباغه صحبت می کنیم ، می خواهم شما را تشویق کنم که با خودتان روراست باشید و چونکه قورباغه ای هست که در ابتدای روز باید بخورید یعنی زودتر از  زمانی که همیشه بیدار می شوید ، از خواب بلند شده تا خوردن آن را شروع کنید.

برخی از افراد تمام سعی خود را قبل از طلوع خورشید  می کنند و بقیه به طور باور نکردنی در آخر شب ، پرحاصل هستند. اگر عاشق آغاز روز در ساعت 5 صبح هستید ، عالی است – جلو رفته و این قورباغه را در ساعات اولیه ی صبح بخورید. اگر ترجیح می دهید بخوابید ، بسیار خوب است – جلو رفته و آن را در ابتدای روز خود  بخورید.

افراد موفق با خود صادق هستند. آنها تنظیم هدف تمرین را هر روز صبح در ساعت 4:30 می دانند. آیا این بهترین ایده نیست که هرگز آدم صبح زود نیستند. آنها اهداف خود را بر مبنای پر حاصلترین زمان خود تنظیم میکنند.

  1. خط قرمزهای خود را مشخص کنید.

از کلنگ Hack حاصلخیز اصلی سود ببرید : قانون پارکینسون .

طبق قانون پارکینسون ، کار برای پر کردن زمان موجود برای تکمیل  آن توسعه یافته است. اگر زمان کمی برای تکمیل کار دارید ، احتمالا تلاش خود را باید افزایش دهید. راجع به روش تمیز کردن خانه ی خود فکر کنید زمانی که فردی تماس می گیرد و میگوید تا بیست دقیقه ی دیگر می آید و روش تمرکز شدید شما روی ماموریتی که فردا صبح دارید. تلاش تان به طور قابل توجهی افزایش می یابد زمانی که زمان کم باشد.

خط قرمزهایی را برای تکمیل کار ، مشخص کنید تا برای رسیدن به اهداف به شما کمک کند. چونکه برنامه ی روزانه ی خود را تنظیم کرده اید ، می توانید از قانون پارکینسون برای بهره بردن شما ، استفاده کنید. یک راه انجام این کار استفاده از بلوک های زمان است . 5 دقیقه به تکمیل هدف اختصاص داده و سپس یک استراحت 5 دقیقه ای در نظر بگیرید. دانستن اینکه زمان کمی دارید  به شما کمک می کند تا سودمندی خود را در عرض 55 دقیقه  جلسه ی کاری، به ماکزیمم زمان برسانید. همچنین ، وقفه های روانی کوتاه در حین کار سخت در هر ساعت ، باعث سازماندهی دوباره ی شما می گردد.

  1. حواس پرتی ها را به حداقل برسانید.

از بسیاری از حواس پرتی ها در حین کار تا حد ممکن خلاص شوید. اگر اینترنت حواستان را پرت می کند ، کامپیوتر خود را به گونه ای تنظیم کنید که برخی از سایت های خاص در زمان طول روز ، قفل باشد. گوشی خود را خاموش کنید. وقتی با فهرست کارهای روتین سر و کار دارید ، پیام هایتان در آنجا خواهند بود.

  1. مکث

زمان را هر روز برنامه ریزی  کنید تا مراقب خود باشید . زمان را در جدول زمانبندی خود برای تنظیم کنید تا ورزش کرده و زمان آرامش یا هر دو را  داشته باشید.

  1. برنامه ی معکوس

یک روش برای حرکت به سمت اهداف بزرگ ، برنامه ریزی وارونه در زمان تنظیم اهداف ، است .

مثلا ،‌می خواهید 26 پوند وزن کم کنید. بعد از اینکه یک هدف طولانی مدت کاهش وزن 26 پوندی از حالا تا سال دیگر تنظیم کردید ، برنامه ریزی معکوس را آغاز شکرده و هدف را به بخش های ممکن تقسیم کنید. اگر می خواهید 26 پوند در یک سال کم کنید ، باید نیم پوند (1750 کالری) هر هفته کم کنید یعنی 250 کالری در روز . بسیاری از افراد سه وعده ی غذایی و دو وعده ، اسنک در طول روز می خورند ، به این معنا که می توانید جذب مواد را تا 50 کالری در زمان خوردن کاهش می دهید. که این کار یک هدف شدنی است! شما اکنون مقدار زیادی جذب کرده و اشتیاق خود را زیر پا گذاشته و آن را به اجزاء کوچک تقسیم کردید، یعنی اهداف روزانه ی قابل دستیابی.

برنامه ریزی برعکس برای حرکت به سمت جلو ، برای همه ی اهداف بزرگ موثر است. من یک هدف مالی دارم که می خواهم امسال به آن برسم و دقیقا می دانم چند دلار و سنت روزانه بدست بیاورم تا به هدفم برسم.

  1. یادداشت کنید.

تحقیقات نشان می دهد که فقط با نوشتم اهداف خود روی شانس رسیدن شما به آنها تا حد زیادی افزایش می یابد! اهدافتان را روی کاغذ بنویسید ، آنها را در جایی روی دیوار که به راحتی قابل روئیت باشد ، بچسبانید ، مرتبا به آن رجوع کنید ، و شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت.

  10. یک شریک ذیحساب پیدا کنید.

شرکای مالی بسیار مهم هستند؛ آنها ما را حمایت و تشویق کرده تا برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. شاید شما همیشه می خواستید کتابی بنویسید یا یک شغل خانگی را شروع کنید. به کسی می گویید که به حفظ مسئولیت حساب شما کمک کرده و به طور هفتگی بررسی پیشرفتتان را کنترل کند.  داشتن یک شریک ذی حساب که اهداف مشابهی با شما دارد ، اثر بیشتری دارد.

  1. فقط خودتان را با افرادی مقایسه کنید که عزم و اراده ی شما را بر می انگیزانند.

آیا واقعا می خواهید احساس خوبی درباره ی زندگی تان داشته باشید ؟ مقایسه خود را با افراد دیگر رها کنید اگر حس بدنی به شما دست می دهد. حسادت به دیگران ، به سرعت شادی شما را کاهش داده و حس موفق نبودن را به شما می دهد.

مقایسه همان طور که در عنوان گفته شد ، می تواند مفید باشد اگر آن را در ارتباط با تحسین به جای حسادت ، انجام دهید. اگر دوستانتان دائما در شغل ارتقا می گیرند ، عادت های آنان را در اداره بررسی کنید. آیا او همیشه زود می رسد و دیر می رود و درخواست پروژه های اضافی می کند ؟ رقابت با اخلاق کاری او به شما کمک کرده تا اشتیاقتان تحریک شود. آیا همکارتان ، نمای سلامت کامل است ؟ مقایسه ی عادتهایتان با او باعث می شود شما بفهمید او هر روز بعد از ناهار پیاده روی می کند در حالی که شما در حال خوردن اسنک پشت میز کار خود هستید. اگر میل دارید تناسب اندام  خود را بهتر کنید در پیاده روی به او ملحق شوید.

" وقتی خود را به گونه ی سالم مقایسه کنیم (آنها آن را دراند ، من آن را دوست دارم ، چگونه راه رسیدن به آن را از آنها یاد بگیرم) ، که می تواند عزو م اراده ی ما را برای موفقتر شدن ، تقویت کند.

  1. بدنبال یک مربی ( منتور ) باشید.

اگر حوطه ی خاصی در زندگی شما وجود دارد که اشتیاق زیادی نسبت به آن دارید ، یک منتور موفق انتخاب کرده تا به شما کمک کند تا در آن حوزه رشد کنید. شما شاید بفهمید که در حوزه های مختلف زندگی تان ، منتورهای مختلفی دارید- من می دانم که دارم. استخدام یک  مربی را در نظر بگیرید؛ مربی درست ،با دادن انگیزه و ابزارهای لازم برای رسیدن به سطوح بالای موفقیت ،  دنیایی از تفاوت را در زندگی تان ایجاد می کند .

  1. وکیل یا نماینده

" اگر می خواهید الان کارهای بسیار کوچکی انجام دهید ، آن را خودتان انجام دهید. اگر می خواهید کارهای بزرگ انجام دهید و تاثیر زیادی داشته باشید ، نماینده بودن را یاد بگیرید" – جان سی ماکسول

ترک کنترل برخی کارها و نمایندگی کارهای خاص ، به همان اندازه که مشکل است ، نیز اهمیت دارد. رویهم رفته ، فقط 24 ساعت در یک روز وجود دارد ، و اگر واقعا می خواهید روی اولویت های خود تمرکز کرده و موفقیت زیادی داشته باشید ، باید به دیگران اعتماد کرده تا مسئول چیزهایی باشند که برای شما کمتر اهمیت دارد.

سال های پیش ، من کارهای هفتگی خود را روی کاغذ نوشتم و دریافتم که 56 کار وجود دارد که هر هفته آنها را تکمیل کرده ام. تعجبی ندارد که در آن لحظه احساس تاثیر بر انگیزی داشتم! ارزیابی اهمیت هر کدام از آن کارها را آغاز کرده و تصمیم گرفتم کارهایی را که انجامشان برایم اجباری نبود ، به وکیل واگذار کنم ، هنوز هم باید برای آن کارها را انجام مید ادم. حالا من زمان بیشتری برای تمرکز روی اولویت های خود دارم. زمانی که برخی از کارهای خود را به دیگران وکالت می دهیم ، می توانیم روی چیزهای مهم تمرکز کنیم – یک عامل مهم برا موفقیت.

  1. شرکت خود را عاقلانه انتخاب کنید.

علیرغم داشتن شریک ذی حساب مخصوص ، کل گروه خود را با دقت انتخاب کنید.

طبق نظر تاجر چیم ران ، " شما متوسط 5 نفر هستید که اکثر وقت خود را با او می گذرانید".

آیا شما وقت خود را با افرادی می گذرانید که مشوق ، مثبت و حامی شما هستند ؟ یا بیشتر زمان تان صرف افرادی می شود که برای شما مثل سم هستند ؟ انتخاب کنید که زمان خود را با فرادی بگذرانید که تلاش می کنند شما بهترین ها باشید.

  1. مطالعه کنید.

آیا می خواهید موفقیت بالایی داشته باشید؟ مطالعه کنیدو دائما  مطالعه کنید. مطالعه به ما انرژی داده و زهنمان را باز می کند. متونی را بخوانید که به شما انگیزه داده و در ذهنتان جرقه ایجاد می کنند. در توسعه ی نفس خود کاوش بسیار کنید. تا حد امکان اطلاعات بدست بیاورید. همیشه چیزی باری یادگیری بیشتر وجود دارد.

همه ی این کارها را روزانه انجام داده تا سریعا در مسیری قرار بگیرید که به موفقیت بسیار ختم می شود!(سیارک)

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸ما هیچ وقت با خورمان صادق نیستیم

در ادامه بخوانید...

6 خصوصیت معمولی افراد خیلی موفق

در

افراد خیلی‌موفق اگر چه دارای خصوصیات معمولی مشترکی هستند، ولی آنها افرادی غیرمعمولی هستند.
آنها بر روی همان جاده‌هایی که شما قدم می‌زنید، گام برمی‌دارند؛ زیرِ همان آفتاب می‌ایستند، ولی جهان را از پشت یک لنزی می‌نگرند که باعث می‌شود آنها از افراد عادی متمایز شوند.
در سطور آتی، من آن لنز را به شما امانت خواهم داد.

 

6 نکته‌ای که ملاحظه خواهید فرمود، ممکن است چیزی نباشد که شما انتظار آن را دارید، ولی جذابیت و فریبندگی آنها مربوط به این قابلیت آنهاست که یک چیزی به نظر می‌رسند، ولی چیز دیگری هستند. و آنجا، من یک خصوصیت را به شما ارائه می‌کنم که لب شما را تر کند:
افراد خیلی موفق، در هر موقعیتی، خوبی می‌بینند.

اما آنها چه خصوصیت مشترک دیگری دارند؟
ترتیب ارائه نکات، اهمیتی ندارد:

1- آنها هرگز تلاش نمی‌کنند
آنهاهرگز تلاش نمی‌کنند، زیرا تلاش کردن به معنی انجام دادن کار نیست. در عوض، آنها کاری را می‌کنند که هدف‌گذاری کرده‌اند به آن برسند. چگونه؟
• از طریق شفافیتی همچون بلور در خصوص اهدافشان
• از طریق قربانی کردن هر چیزی که منابع (مثلاً وقت) را از آن اهداف می‌دزدد.
• از طریق جشن گرفتن هر برد کوچکی در طول راه

2- آنها هر کاری را با اهرم انجام می دهند
انجام کار با اهرم، یعنی استفاده از یک ورودی کوچک برای درو کردن حداکثر نتایج. به همین سادگی.
افراد خیلی موفق دارای قابلیت منحصر به فردی برای استفاده از ذره ذره تجربه‌های انسانی خود هستند. آنها راهبردهای بَرنده خود را در کتاب ها به فروش می‌رسانند، تجارب خود را در نمایش‌های تلویزیونی به بازار عرضه می‌کنند، نقاط آسیب‌پذیر خود را به کار می‌گیرند تا به افراد غریبه وصل شوند و از دوستی با آنها، اهرمی را برای دستیابی به هدف‌های دوردست بسازند. به زندگی و امتیازات خود با دقت نگاه کنید. چیزهای زیادی در بین آنها وجود دارند که می‌توانید از آنها به عنوان اهرم استفاده کنید.

3- آنها بیشتر از آنچه که می‌گیرند، می‌دهند
یک ارتباطی بین تعداد افرادی که شما به آنها خدمت می کنید و مقدار سودی که می‌برید، وجود دارد. به همین دلیل است که میلیاردرها می‌خواهند به بیشترین تعداد مردم خدمات بدهند. آیا شرکت آمازون از این لحاظ برایتان آشنا نیست؟ یک نیاز و درد جامعه را پیدا کنید ، برای رفع آن تمرکز نمایید و سود این کار در موعد مناسب به سراغتان خواهد آمد.
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز که ایزد ددر بیابانت دهد باز

4- آنها قلب‌ها را تسخیر می‌کنند
اکثر منابع و چیزهای باارزش، در ورای دیوار روابط پنهان شده‌اند. افراد خیلی موفق، بسته به اینکه درون‌گرا یا برون‌گرا باشند، راهی را برای ایجاد ارتباط با افرادی که ملاقات می‌کنند پیدا می‌نمایند. آنها درک می‌کنند که جاه‌طلبی‌ها و حاشیه‌هایمان ما را ول نمی‌کنند، و ایضاً کاستی‌ها و نقص‌هایمان. بنابراین آنها بلافاصله از شرایط استفاده کرده و به فلب شما دست می‌یابند.
به عنوان مثال:
• آنها با شما به زبان محلی‌تان سلام و احوال‌پرسی می‌کنند
• تا جایی که بتوانند شما را به اسم صدا می‌زنند
• اگر اطلاع نداشته باشند که شما در مورد چه ورزشی صحبت می‌کنید، آیینه زبانِ بدنِ شما می‌شوند (به عبارت دیگر، اگر از علاقمندی‌های شما خبر نداشته باشند، رفتار شما را تقلید می‌کنند)
• ولی اگر هیچکدام از این کارها جواب نداد، انها با تعریف کردن سرگذشتشان، خودشان را ضعیف و بی‌پناه نشان می‌دهند. این مثل طلسم خوش‌شانسی جواب می‌دهد.

5- آنها تسلیم می‌شوند
فقط یک احمق است که یک کاری را تکرار می‌کند و انتظار نتایج متفاوت دارد. افراد موفق این را می‌دانند.
در نتیجه، آنها وقت خود را صرف افسوس خوردن نمی‌کنند یا به ایده‌ها و روش‌هایی که جواب نمی‌دهند، وفادار نمی‌مانند. آنها عاشق هدف نهایی خود هستند و نه مسیر رسیدن به آن؛ و لذا به چیزی می‌چسبند که جواب می‌دهد.
چیزی را که جواب نمی‌دهد دور بریز! زود باش! و چیز دیگری را امتحان کن.

6- آنها دانش‌آموزان بیست‌بگیر هستند
ریچارد برانسون از این دسته است. اگر چه خیلی از افراد خیلی موفق، جزو ترک تحصیل کرده‌ها هستند، ولی یک چیزی که آنها هرگز از آن ترک‌تحصیل نمی‌کنند، مدرسه زندگی است.
برای مثال:
• آنها شاگرد فوق‌العاده اشتباهات خود هستند (و از اشتباهات خود به خوبی درس می‌گیرند). به همین دلیل است که اکثر آنها یک دفترچه خاطرات دارند.
• آنها شاگرد بزرگ موفقیتهای دیگران هستند (و از موفقیت های دیگران الگو می‌گیرند). به همین دلیل است که آنها نسبت به یک فرد متوسط، کتاب‌های بیشتری را مطالعه می‌کنند.
• آنها شاگرد چیزهایی هستند که مردم را ترغیب به انجام کاری می‌کند. مثال این مورد، همان چیزی است که شما این هفته آن را خریداری کردید ولی واقعاً نیازی به آن نداشتید.
• آنها شاگردان تیزهوش مسائل مردم هستند. دلیل؟ میزان فروش محصولات (راه‌حل‌های) آنها.
اگر شما بپذیرید که یک دانش‌آموز زیرک زندگی باشید، جهش بزرگی را در سفر به سوی موفقیت انجام داده‌اید.
من ایمان دارم که شما این کار را خواهید کرد، بنابراین بهترین ها را در این مجاهدت برایتان آرزو دارم.

 

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸ما ایرانی ها روز می گذرونیم هدف خاصی نداریم

در ادامه بخوانید...

10 نکته ای که اگر والدین انجام دهند مسیر موفقیت فرزندان را هموار می کنند

در

خواستن بهترین ها برای بچه ها خصوصیت مشترک همه والدین می باشد. بهترین منزل، بهترین موقعیت، بهترین مدرسه، بهترین زندگی ... . والدین می خواهند که مطلوب ترین موقعیت ها را پیش روی فرزندان خود قرار دهند. بدون در نظر گرفتن تاثیرات بیرونی، همه والدین تمام توانایی های خود را برای داشتن فرزندانی با رشد سالم، مسئول، و موفق به کار می گیرند.


1. احترام را به آنها یاد بدهید
والدین باید حس احترام را به فرزندان القا کنند. نه فقط احترام به انسان ها و جانداران بلکه احترام به هر چیزی که در جهان وجود دارد (و این موضوع حائز اهمیت زیادی می باشد). والدین باید ارزش احترام را هم به بچه ها نشان دهند؛ و به انها بگویند که کسی احترام دریافت می کند که احترام بگذارد. یاد دادن احترام گذاری به همه جنبه های زندگی به آنها یاد می دهد که قدر داشته های خود را بدانند، و ارززش کار برای در آمد بیشتر را بفهمند.


2. به آنها تحمل و بردباری را یاد بدهید.
بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه بردبار تر از همه موجودات کره زمین باشند. نگاه کردن از بالا به دیگران خوب نیست؛ بچه ها باید یاد بگیرند که در صورت نیاز به هم نوعان خود کمک کنند، تا اینکه در زمان نیاز دیگران هم به کمک انها بیایند. هم چنین، بچه ها باید در مقابل افرادی که در حق
انها بدی کرده اند نیز بردبار باشند، و بدانند که چرا این بردباری را به خرج می دهند (مانند قلدری که پول ناهار خود را از دیگران می گرفت چرا که مادرش به او پول ناهار نمی داد). در جهان چیزهایی وجود دارند که تغییر نمی کنند، و بچه هایی که با این موقعیت آشنا باشند بهتر می توانند با آنها مقابله کنند.


3. مسئولیت پذیری را به آنها آموزش دهید.
والدین باید به بچه ها یاد بدهند که چگونه مسئولیت اعمال خود را بپذیرند. برای آنها مهم است که بدانند که کارهایی انجام می دهند و یا حرف هایی که می زنند دارای عواقبی می باشد، و مسئولیت مثبت بودن و یا منفی بودن این عواقب بر عهده خود آنها می باشد. با ساده گیری اشتباهات بچه ها، به آنها بد می کنید. نظم دهی به کارهای آنها دشوارتر می شود، و این ساده انگاری تاثیر بدی بر ذهن انها می گذارد. به عنوان یک فرد بالغ، عملکردهای منفی آنها دارای عواقب وخیم تری خواهد بود. از سوی دیگر، به بچه ها آموزش دهید که اعمال مثبت پاداش های مثبتی دارند و مسیر موفقیت را هموار می کنند.(سیارک)


4. خود کنترلی را به آنها یاد بدهید.
بچه هایی که می تواند خود را کنترل کنند سریع تر بالغ های مستقل می شوند. بچه هایی که همواره به آنها یادآوری می شود که تکالیف خود را انجام دهند و خودشان این کارها را به خود انجام نمی دهند در هنگام زندگی فردی بیشتر دچار مشکل می شوند. بچه ها باید مدریت هزینه را زود یاد بگیرند، و بدانند که چگونه منابع خود را اولویت بندی کنند (و همین طور زمان خود را)، تا اینکه در عدم وجود والدین خود سرگردان نشوند. خود کنترلی در زمان های دشوار بسیار مهم می باشد، با خود کنترلی آنها خود را از یک دشواری کوچک وارد یک دشواری بزرگتر با تاثیرات منفی تر نخواهند کرد.


5. صداقت را به آنها یاد بدهید.
بچه ها باید یاد بگیرند که با دیگران و با خودشان صادق باشند. یک بچه صادق تبدیل به یک بالغ قابل اعتماد با آینده ای درخشان خواهد شد. بسیار مهم است که به بچه ها یاد بدهیم که حتی اگر منافع فردی شان در خطر باشد فقط و فقط حقیقت را بگویند، بهتر است که راستگو بوده و تنبیه شوند تا اینکه حرف دروغ بزنند. بچه ها اشتباه می کنند، اما دروغ گفتن اشتباه نیست – دروغ گفتن یک تلاش آگاهانه و هوشیارانه است که در هر سطح و هر سنب ممکن است که اتفاق بیافتد. بچه ها باید با خودشان هم صادق باشند تا بتوانند کارهای روزانه خود را به نحو احسن انجام دهند. با مستقل شدن، باید بتوانند با صداقت جنبه های مختلف زندگی خود را ببینند و گزینه های پیش روی خود را مورد ارزیابی قرار دهند. با صادق بودن با خود، بچه ها پس از کنار رفتن والدین بیشتر و بیشتر به رشد خود ادامه خواهند داد.


6. به آنها یکپارچگی را یاد بدهید.
داشتن شغل پر درآمد، موقعیت بالا، و ماشین های اسپورت زیبا اگر از راه غیر قانونی و خلاف به دست آمنده باشند هیچ ارزشی ندارند. از سوی دیگر، داشتن یک خانه مدرن، اتومبیلی که شما را به مقصد می رساند، و کسب درآمدی که با آن بتوانید هزینه های زندگی را پرداخت کنید بیشتر به موفقیت نزدیک می باشد. بچه ها باید تفاوت بین سخت کوشی و کاهلی را بدانند. همان طور که باید بدانند که حتی اگر با راستگویی از بین می روند باز هم صداقت خود را از دست ندهند، بچه ها باید یکپارچگی را هم یاد بگیرند؛ حتی اگر کسی در اطرافشان مجود ندارد باید بدانند که بهتر است که درست عمل نمود. چه بخواهید و چه نخواهید برخی عقاید مذهبی را به آنها تحمیل می کنید، ارزش فرشته های بالای سر به آنها بگویید، و به آنها یاد بدهید که از شیطان دوری کنند.


7. پشتکاری را به آنها آموزش دهید.
بسیاری از بچه ها از انجام دادن کاری که قبلا نکرده بوده اند می ترسند. این موضوع شامل انجام تکلیف، آزمون، سرگرمی های جدید، تقاضای دوستی، و درخواست اولین شغل می شود، بچه ها خیلی بیشتر از چیزی که شما فکر می کنید از دنیا می ترسند. به آنها یاد بدهید شکست مشکلی ندارد. مشکل این است که زندگی از روی شما بدون هیچ تلاشی گذر کند. هنگام شکست و سقوط بچنه های خود را بگیرید. به آنها کمک کنید که بلند شوند، و دوباره اقدام کنند. آنها باید یاد بگیرند که شکست پایان نیست، بلکه یکی از راه های رسیدن به موفقیت می باشد. رویاهای آنها به سادگی به حقیقت تبدیل نمی شوند بلکه با سختی و پشتکار به دست می ایند.(سیارک)


8. به آنها یاد بدهید که متشکر باشند.
به بچه ها یاد بدهید که بابت چیزهایی که دارند و افرادی که در خدمت آنها هستند قدر دان باشند. تشکر کردن را به آنها نشان دهید، مانند انجام کارهایی بدون این که کسی از شما آنها را خواسته باشد، گذراندن زمان با اقوام، و یا نوشتن یادداشت تشکر برای معلم بدون هیچ دلیلی. تشکر کردن از همدیگر به بچه ها نشان می دهد که هر یک از ما مسئولیت هایی را در قبال هم داریم. بچه ای که با این طمینه بزرگ می شود بهتر وارد اجتماع شده و مورد تقدیر جامعه قرار می گیرد چرا که تمام تلاش خود را برای کمک رسانی از خود نشان می دهد.


9. مهارت های زندگی را به آنها یاد بدهید.
والدین باید در میان درس ها و ارزش های زندگی، مهارت هایی را هم به بچه ها آموزش بدهند. به آنها یاد بدهید که چگونه ظرف ها را بشویند، دستشویی و حمام را تمیز کنند، چمن ها را کوتاه نمایند، یک لاستیک پنچر را معاوضه کنند، و یا برف ها را پارو نمایند. از آنها این مسئولیت ها را بخواهید تا اینکه در آینده در هنگام مواجهه با این مسئولیت ها دچار سر در گمی نشوند. به آنها بگویید که لیستی از ناتوانی های خود تهیه کنند و در هنگام فراغت سعی در یاد گیری انها داشته باشند و از این طریق کیفیت زندگی خود را افزایش دهند. آنها باید بتوانند در هنگامی که دوستانشان در بیرون از خانه در حا بازی هستند به شما در انجام کارها کمک کنند، البته هر زمان که در آینده از اموخته هایشان استفاده کردن ارزش این کارها را خواهند فهمید.


10. همواره یک الگو برای آنها باشید.
اگر شما الگویی مناسبی برای فرزندان نباشید هیچ یک از موارد بالا مقدور نیست . "آن طور که می گویم انجام بده نه آن طور که عمل می کنم" این حرف کاملا بی فایده است (چرا که در این صورت در هر لحظه که شما حضور نداشته باشید کار خودشان را ادامه خواهند داد). همان فردی باشید که می خواهید بچه هایتان باشند. در حقیقت، فردی بهتر از آن چیزی باشید که تا به حال در زندگی خود بوده اید، و این کاررا به خاطر فرزندان خود انجام دهید. البته که این کار دشوار می باشد، اما بزرگ کردن یک فرد مسئول و خوب برای جامعه الگو می خواهد. بزرگ کردن فرزندی که بتواند در بیرون از منزل مستقل باشد یک موفقیت بزرگ می باشد.  (سیارک)

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

ترجمه توسط itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

عادت‌ های جدیدی که بدون جراحی زیبایی، جذابترتان می‌کند

در

(سیارک) :جراحی‌های زیبایی چهره شما را تغییر می‌دهد. گاهی نتیجه کار خوب از آب درمی‌آید و گاهی چندان رضایت بخش نیست. گاهی تعدد جراحی‌ها قیافه‌ها را کاملا دگرگون می‌کند.

خوب یا بد اما این دگرگونی اتفاق می‌افتد. با این هر کدام از ما چقدر درباره جذابیت به گونه‌ای غیر از آنچه که در چشم و ابرو نمایان می‌شود فکر کرده‌ایم. هرگز در این باره تامل کرده‌ایم که یک شخصیت جذاب گیرایی مطلق و همیشگی دارد؟ چیزی که درباره جذابیت چهره صدق نمی‌کند. با بالا رفتن سن چه بخواهیم و چه نخواهیم رد عبور زمان روی صورت و اندام‌مان جا می‌اندازد اما یک شخصیت غنی ،‌اصیل و جذاب به بخش لاینفک وجود ما تبدیل خواهد شد.

با این وصف چرا طوری زندگی نکنیم که آدم‌ها جذب شخصیت‌مان شوند. رابطه‌ای که بر اساس جذابیت‌های شخصیتی آدم‌ها اتفاق بیفتد قطعا از ضمانت پایداری بیشتری هم برخوردار است. با این وصف چرا در سبک زندگی‌ عادت‌ هایی را جا نیاندازیم که سیرت‌ ما را زیبا کنند.در پست پیش رو با برخی از عادت‌ ها برای کسب موفقیت بیشتر آشنا شوید؛

اطرافیانتان را غافلگیر کنید

آخرین باری را که یک هدیه یا یک دسته گل دریافت کردید بدون اینکه توقعش را داشته باشید یادتان هست؟ مهم هدیه‌ای که گرفته‌اید نیست ، مهم این است که کسی جایی در بین این همه شلوغی زندگی برای خوشحال کردن شما چنین اقدام جالبی کرده است. این فرد قطعا همیشه در ذهن شما باقی می‌ماند.

خب حالا نکته اینجاست که چطور با غافلگیر کردن آدم‌ها به شکل مثبت می‌توانید شخصیت جالب و ماندگاری از خود خلق کنید. گاه به گاه وقتی می‌خواهید برای کسی کاری انجام بدهید او را از قبل خبر نکنید که منتظر باشد. بلکه با غافلگیر کردنش خوشحالی او را دو چندان کنید و شخصیت جذابتان را در ذهنش حک کنید.

وقتی چیزی را واقعا نمی‌خواهید بگویید: "نه"

این را مطمئن باشید که مردم به آن فردی را که همان چیزی را که در ذهنش است به زبان می‌آورند خیلی بیشتر احترام می‌گذارند تا آن کسی که تحت هر شرایطی با همه اعلام موافقت می‌کند حتی اگر واقعا موافق نباشد.

زمانیکه شما "نه" می‌گویید ، اطرافیانتان می‌توانند خود واقعی‌تان را بشناسند.اینکه شما چه اولویت‌هایی در زندگی‌تان دارید و چطور درباره احساسات خود صادق هستید.باید قبول کرد که گاهی "نه" گفتن واقعا سخت می‌شود و احساس اضطرابی به شما می‌دهد اما اگر شما بتوانید این حس را پشت سر بگذارید بعد از آن است که نسبت به خودتان احساس بهتری پیدا می‌کنید.

با غریبه‌ها معاشرت دوستانه کنید

همه چیز خیلی ساده است. شما می‌توانید شخصیت جذابتان را حتی در ذهن رهگذرانی که شاید دیگر هرگز شما را نبینند ماندگار کنید. در را برای آنها نگه دارید تا رد شوند ، قبل از نشستن روی صندلی به آنها بگویید که صندلی خیس است ، در حمل وسایل سنگین به آنها کمک کنید و خیلی دیگر از کارهای اینچنینی که شاید همه انجامشان ندهند اما شما می‌توانید با معاشرت دوستانه حتی با غریبه‌ها برای خودتان یک شخصیت جذاب بسازید.

خودخواهی خود را پشت سر بگذارید و از آنهایی که از شما بهترند یاد بگیرید

شما می‌توانید تمام مدت از زندگی خود گله کنید. مثلا دائم بگویید چرا من به اندازه کافی باهوش ، دوست داشتنی ، موفق و یا تاثرگذار نیستم؟ با این حال آنچه که در پایان روز اتفاق می‌افتد این است: شما هرگز به خودتان کمک نکرده‌اید که رشد کنید ، شما هرگز تلاش نکرده‌اید که بهتر باشید.

در این مواقع بهتر است زمان بیشتری بگذارید تا دریابید افراد دیگر چه می‌کنند که می‌درخشند ، شما هم این مهارت‌ها را بارها بارها تمرین کنید ، اگر در این مسیر به کمک احتیاج دارید این کمک را درخواست کنید. اگر می‌خواهید بهترین باشید باید از بهترین‌ها یاد بگیرید.

درباره همه چیز کنجکاو باشید

گفتگو با دیگران یک اتفاق جالب است. یک معاشرت دلنشین و یک نوع برقراری روابط اجتماعی مطلوب. اما در همین گاه‌ها، پیش می‌آید که این مکالمه به یک سکوت تبدیل می‌شود. چون دیگر موضوعی برای حرف زدن وجود ندارد. دقیقا به همین دلیل است که شما باید در تمام طول زندگی خود برای بالا بردن سطح آگاهی‌تان درباره موضوعات جالب توجه و مختلف جستجو کنید.

با این تفاسیر اگر می‌خواهید در چنین شرایطی قرار نگیرید همیشه درباره اینکه در دنیا چه خبر است کنجکاو باشید، بخوانید و ببینید و بشنوید. در این صورت است که شما همیشه حرفی برای گفتن دارید و وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرید، آنچه که بقیه درباره‌تان فکر می‌کنند این است که انسانی باهوش و جالب توجه هستید.

وقتی کسی از دست شما عصبانی است سکوت کنید

این صحنه اصلا خوشایند نیست. یک نفر با عصبانیت سر شما فریاد می‌زند و هر چه می‌خواهد بارتان می‌کند!

شاید فکر می‌کنید در چنین مواقعی باید مقابله به مثل کنید اما در واقع این راه اصلا درست نیست.

قبل از اینکه شما بخواهید ضربه را به طرف مقابلتان وارد کنید، لحظه‌ای وقت بگذارید و به کل موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اید فکر کنید و دریابید که چرا تا این حد عصبانی هستید. شاید مقابله به مثل شما فرجام خوبی برای ارتباط‌تان نداشته باشد. شاید بهتر باشد در آن لحظه سکوت کنید و بعدا درباره دلخوری‌تان حرف بزنید.این بهترین راه برای کنترل موقعیت و فهمیدن دیگران و برقراری ارتباط بهتر حتی با وجود دلخوری‌های موجود است.

با آدم‌های جدید گفتگو کنید

خیلی از ما بابت دور شدن از معاشران زندگی خود که همواره با آنها در ارتباط هستیم وحشت داریم، هر چند در چنین شرایطی خیلی خوب می‌توان متوجه شد چه کسی به اندازه کافی اعتماد به نفس دارد و چه کسی ندارد.

این تابوی وحشت از برقراری ارتباط‌های جدید را بشکنید و از نقطه امن معاشرت‌های معمول خود بیرون بیایید و با افراد جدید همکلام شوید. آنها را با رفتار و گفتار دوستانه غافلگیر کنید و بعد از آن قدم‌هایتان را با اعتماد به نفس بیشتری بردارید.

از همه آنچه که می‌خواهید یاد بگیرید یک لیست تهیه کنید

"حوصله‌ام سر رفته و نمی‌دانم باید چکار کنم. زندگی کسل کننده است." این جمله از طرف هر فردی که مطرح شود نمی‌تواند قابل قبول باشد. یا حتی افرادی که تمام زمان خود را به خوابیدن یا تماشا کردن تلویزیون می‌گذرانند. این یکی هم رفتاری غیر قابل پذیرش است.

حتما این جمله را شنیده اید که می‌گویند در لحظه زندگی کنید و خوش باشید؛ البته که جمله درستی است اما برای ساختن یک شخصیت موجه و تاثیر گذار صرفا در لحظه زندگی کردن کفایت نمی‌کند.

شما باید در مرحله اول یک لیست از تمام کارهایی که دوست دارید یاد بگیرید یا انجام بدهید تهیه کنید. هر زمان که موضوع تازه‌ای به ذهنتان رسید لیست خود را به روز کنید. بعد یکی یکی سراغ برنامه‌هایتان بروید. بعضی مهارت‌ها حتما به کلاس رفتن احتیاج ندارند بلکه با مطالعه و تمرین می‌توانید در آنها خبره شوید. از اینترنت جستجو کنید و با فعالیت‌های جدید آشنا شوید. هر فعالیت جدیدی دری است به دنیای تازه‌ای که به روی شما گشوده می‌شود.

بگویید متشکرم

این یک لغت بسیار ساده است که بارها و بارها در طول روز مورد استفاده قرار می‌گیرد اما همچنان می‌تواند روز یک نفر را به شکل مثبتی تغییر دهد.

فقط چند ثانیه زمان لازم است که به آنچه به دست آورده‌اید حتی اگر یک لبخند دلگرم کننده بوده باشد فکر کنید و بابتش از دیگران متشکر باشید و این تشکر را ابراز کنید.

نکته: تشکر را با معنای واقعی این کلمه انجام بدهید و از تکرار غیر ضروری آن بپرهیزید چون در اینصورت مفهوم واقعی‌اش از بین می‌رود.

برای خودتان وقت بگذارید

تنها چیزی که شما نمی‌توانید آن را در زندگی بازپس گردانید "زمان" است. شاید به همین دلیل است که برخی افراد خیلی شلوغ تمام وقت خود را با کارهایی که دوست دارند پر می‌کنند و خب در نتیجه طبیعی است که آنها موفق‌تر خواهند بود در حالیکه هستند آدم‌هایی که این "زمان" را چندان ارزش نمی‌دهند و خیلی راحت آن را به بطالت می‌گذرانند.

ما می‌توانیم زمان‌مان را تلف کنیم اما بهتر است به این نکته فکر کنیم زمانی که ما خیلی راحت از دستش می‌دهیم همان لحظه‌هاییست که آدم‌ها از آن استفاده می‌کنند تا زندگی‌شان را بسازند.یادتان باشد آنچه که بیشتر از زیبایی صورت و اندام شما حائز اهمیت است زیبایی قلب و عادت‌ های زندگی‌تان است... منبع: لایف هک/ خبرآنلاین

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

۱۳۹۵/۱۱/۱فقط زیبایی ظاهری مهمه

۱۳۹۵/۱۰/۲۹تازه با سایت خوبتون آشنا شدم واقعا مطالب سایتتون عالی و مفید هستش

در ادامه بخوانید...

پنج اشتباه مدیریتی زنان درکسب‌وکار

در

(سیارک) :بدون شک، زنان در مشاغل و مدیریت به اندازه مردان مهارت، هوش و قابلیت دارند. اما مدیریت کارکنان زن، به‌ویژه وقتی خود مالک کسب‌وکار زن باشد، گاهی اوقات نیازمند اتخاذ رویکردی متفاوت از کارمندان مرد است.

 برای من، موفقیت در ایجاد فضایی سرشار از احترام متقابل، دلواپسی، انطعاف‌پذیری و فرصت‌ها هیچ‌گاه کار آسانی نبوده است. در طول سال‌هایی که کارمندان زن را در تیمم مدیریت کرده‌ام، همواره مجبور بوده‌ام سبک مدیریتی خود را با آنها سازگار کنم. اعتراف می‌کنم در این مسیر اشتباهاتی داشته‌ام. همچنین شاهد بوده‌ام که دیگر صاحبان کسب‌وکار زن نیز خطاهایی مرتکب شده‌اند. با بررسی همه این مسائل، نتیجه‌ای که می‌گیرم این است که به عنوان یک مدیر زن، هنگام مدیریت کارمندان هم‌جنس خود، سعی کنید از این پنج اشتباه اجتناب کنید:

1) تلاش بیش از حد برای برقراری روابط دوستانه نزدیک
این اغواکننده است که به عنوان یک مدیر زن بخواهید با همکاران هم‌جنس خود صمیمی شوید، اما مرزبندی‌ها را فراموش نکنید تا در اختیاری که برای تصمیم‌گیری و واگذاری وظایف دارید، دچار مشکل نشوید. این به معنای آن نیست که نباید رفتار دوستانه داشته باشید یا به آنها اهمیت ندهید، بلکه باید نقش‌ها و مسوولیت‌ها را فارغ از روابط دوستانه معین کنید. البته برخی کارمندان زن وقتی مدیر هم‌جنس‌شان به آنها نزدیک می‌شود و می‌خواهد با آنها روابط صمیمانه داشته باشد، خودشان احساس معذب بودن می‌کنند. مطمئنا هیچ مدیری دوست ندارد با کارمندانش به رستوران یا خرید برود. برخی افراد دوست دارند کار را از دیگر ابعاد زندگی خود جدا کنند. بنابراین باید مطمئن شوید که به فضای خصوصی کارمندان خود ورود نمی‌کنید.

2) تصور اینکه پول بیشترین اهمیت را دارد
بدون شک، بیشتر زنانی که به صورت حرفه‌ای در عرصه کسب‌وکار فعالیت می‌کنند، در تامین نیازهای مالی خانواده خود نقشی جدی دارند اما در ضمن، آنها به نقش پرورشی خود و نیز حمایت اخلاقی از رویاها و اهداف اعضای خانواده تعهد دارند. بنابراین با اینکه یک حقوق خوب می‌تواند به برخی زنان انگیزه بدهد و رضایت شغلی آنها را جلب کند، برخی دیگر از زنان بیشتر از انعطاف‌پذیری محیط کارشان و کنار آمدن آن با برنامه‌های زندگی‌شان احساس رضایت می‌کنند. برای این دسته از زنان، پاداش اضافه‌کاری یا کارانه‌ای که در ازای شب‌کاری و غافل شدن از برنامه‌های اجتماعی فرزندان‌شان دریافت می‌کنند، اهمیت چندانی ندارد.

پول نمی‌تواند خاطره همراه بودن با فرزندان در مهم‌ترین لحظات زندگی را بخرد. درک بالای شرکت‌هایی که فضای منعطف دارند و این گونه نیازهای کارمندان خود را درک می‌کنند و امکان بودن در کنار خانواده را برای آنها فراهم می‌آورند، برای کارکنان زن از طلای ناب بیشتر ارزش دارد. همچنین انجام کارهای معنادار و اثربخش، بیش از دریافت مبالغ بالا برای وظایف مادی ارزش دارد. البته کارهای تکراری و کسل‌کننده هم بالاخره باید انجام شوند، اما این به آن معنا نیست که یک کارمند باید تمام وقت درگیر این گونه وظایف شود. مدیران باید هر زمان که امکان داشت، کارهای خشک و خسته‌کننده را بین اعضای تیم تقسیم کنند و روش‌هایی بیابند که همه کارمندان این شانس را داشته باشند که در کنار انجام این گونه کارها فرصت‌‌هایی برای تمرین خلاقیت و مهارت‌های تحلیلی داشته باشند.

3) تلاش برای مربی بودن
صرفا چون شما یک مدیر زن هستید و کارمندتان هم یک زن است، دلیل بر آن نیست که می‌خواهد برای چیزهای بهتر و بزرگ‌تر همواره راهنمایش باشید و آماده‌اش کنید. مطمئنا احترام متقابل باید وجود داشته باشد، اما می‌توانید یک رابطه کاری کاملا موفق ایجاد کنید، بدون اینکه نقش مربیگری داشته باشید. حتی اگر کارمند زنی دارید که می‌خواهد شما برای او مربیگری کنید، باید در نظر داشته باشید که این موضوع چقدر بر طرز فکر کارمندان دیگر اثر می‌گذارد. این کار ممکن است تعادل روابط شخصی در فضای شرکت را به هم بریزد، چون تیم‌تان فکر می‌کند هوای یک نفر را بیشتر دارید.

4) نقش مادری ایفا کردن
از آنجا که مادر چهار فرزند هستم، همیشه این تمایل در من وجود دارد که چنین نقشی را در محل کار هم پیاده کنم. اینکه به عنوان یک مدیر زن اجازه دهیم غریزه‌های مادری در روابط کاری با همکاران اثر بگذارد، از یک طرف می‌تواند به نفع دینامیک‌های محل کار شما باشد و از طرف دیگر، می‌تواند کاملا نتیجه معکوس داشته باشد. نشان دادن درک و صبوری می‌تواند روحیه و وفاداری اعضای تیم را تقویت کند، اما نصیحت‌های مداوم و نابجا هم می‌تواند اعتماد به نفس آنها را بگیرد. سعی نکنید در محل کار «مادر» باشید. این نقش شما به عنوان صاحب یک کسب‌وکار نیست.

5) افراط در تحسین و اعتباربخشی
تحسین کردن کارمندان مزایای بسیار زیادی دارد اما بسیار مهم است که از درست انجام شدن آن کار اطمینان حاصل کنید (هم در مورد کارمندان زن و هم کارمندان مرد). ستایش بیش از حد افراد می‌تواند به دورویی تعبیر شود و آزاردهنده باشد. همچنین وقتی شخصی واقعا کاری را عالی انجام می‌دهد، چنین فضایی می‌تواند اثر معنابخش عبارات تحسین‌برانگیز شما را کم کند. همیشه مطمئن شوید تعریفی که از کارکنانتان می‌کنید، با اهمیت دستاوردهای آنها مطابقت داشته باشد. در نهایت، به عنوان یک مدیر زن، موفقیت شما مستلزم صیقل دادن مهارت‌های مدیریتی‌تان است تا بتوانید تعادلی اثربخش میان اختیار، درک، صبوری، قدرت و انصاف نسبت به افرادی که در تیم شما کار می‌کنند، ایجاد کنید. یاد بگیرید توانمندی‌های زنانه خود را برای قدرت بخشیدن به کارمندان زن و مدیریت هماهنگ آنها به‌کار ببرید، بدون اینکه نیاز باشد از حدود مشخص و خطوط قرمز عبور کنید.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

۱۳۹۵/۱۱/۴من خودم مدیر هستم سعی می کنم عادلانه رفتار کنم

۱۳۹۵/۱۰/۲۹آره منم موافقم . کار کردن باهاشون سخته

۱۳۹۵/۱۰/۲۸من خودم با مدیر زن کار کردم با آقایون بهتر هستن، ظاهرا با خانما خوبن

۱۳۹۵/۱۰/۲۸با مدیر زن کار کردم اصلا کار کردن باهاشون تعریفی نداره

در ادامه بخوانید...