چگونه پارسیان با استفاده از گربه مصری ها را شکست دادند : نبرد پلوزیوم
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
در طول تاریخ ، کافی نبود که مردم در جنگهای بی پایان خود یکدیگر را بکشند. آنها حیوانات بی گناه را نیز کشتند. به طور سنتی ، اسب ، قاطر ، فیل رنج می بردند. استفاده از سگ ، پرنده ، خوک و مار در جنگ کمتر معمول بود. انواع مختلف آنها به روشهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت. احتمالاً یکی از ناشناخته ترین یاوران امور نظامی ... گربه ها بودند! این راه راه سبیل دار بود که به پارسیان کمک کرد تا مصری ها را شکست دهند. جزئیات غیر معمول ترین نبرد با استفاده از اولین حمله روحی روانی در جهان ، در ادامه بررسی.
آیا گربه ها مبارز هستند
تصور چنین موجوداتی در جنگ بسیار دشوار است. به هر حال ، گربه ها حیوانات بزرگ یا به طور کلی ترسناک نیستند! به عنوان مثال ، فرعون مصر رامسس دوم یک شیر آموزش دیده داشت. شیر در نبرد در کنار او جنگید. موارد مشابهی در مورد ببر یا پلنگ وجود دارد. در اینجا بعید است گربه قدرت کافی برای مقاومت در برابر جنگجو داشته باشد. با این حال ، تاریخ حداقل یک مورد را می داند که این گونه مسئول تصرف این شهر بوده است: نبرد افسانه ای پلوزیوم
Pelusius روی نقشه.
پلوزیوم شهری بزرگ در مصر سفلی بود که در دلتای نیل واقع شده بود. اگرچه این نام از زبان یونانی گرفته شده و بعداً به این شهر داده شده است. نام اصلی آن Per-Amun بود. در اواسط قرن 6 قبل از میلاد. از شکوه مصر باستان اندکی باقی مانده است. در آن لحظه ، فرعون مصر قدرت کافی برای مقاومت در برابر گسترش پارس ها را نداشت. مورخ هرودوت داستان خارق العاده سقوط Pelusius را روایت می کند. مصری ها در واقع ... توسط گربه ها شکست خوردند.
خدا آنوبیس (چپ) نظاره گر وزن بندگانش در اعمال متوفی است. God Thoth (در سمت راست ، با سر یک ایبیس) نتیجه را یادداشت می کند. تصویر مصر باستان.
تضعیف سلطه مصر
در سال 526 قبل از میلاد. پسامتیخ سوم ، پسر آمازیس دوم از خاندان XXVI ، بر تخت سلطنت نشست. سلطنت دومی بیش از چهل سال موفقیت آمیز و طولانی بود ، که نشان می دهد او فرمانروای خوبی بود. از این گذشته ، وی به خانواده سلطنتی تعلق نداشت ، اما در نتیجه کودتای نظامی به قدرت رسید. نفوذ مصر در دوران آمازیس بسیار زیاد بود و در تمام نقاط جهان گسترش یافت. اما در شرق ، امپراطوری قدرتمند دیگری از قبل بوجود آمده است امپراتوری ایرانی.
آماسیس دوم یا آمازیس دوم یا اخموس فرعون Psametico III.
مورخ هرودوت دلیل جالبی را توصیف می کند که باعث وقوع همه وقایع بعدی می شود. آموزیس پزشک خود را به دربار پادشاه ایرانی کمبوجیه دوم فرستاد. شفاگران مصری از شهرت و احترام زیادی در سراسر جهان برخوردار بودند. دکتر نمی خواست به آنجا برود و از اینکه او را برخلاف میل خود به ایران اعزام کردند ، خشمگین شد. او تصمیم گرفت با کاشتن خصومت بین حاکمان انتقام بگیرد. پزشک به استاد جدید خود پیشنهاد کرد که از فرعون دخترش را بخواهد ، زیرا می دانست فرعون این پیشنهاد او را خیلی دوست ندارد. آموزیس در پاسخ ، دختر سلف مخلوع خود دختر فرعون قبلی مصر را برای پادشاه ایران کمبوجیه دوم فرستاد ، اما دختر حقیقت را برای کمبوجیه آشکار کرد. پادشاه ایرانی احساس آزردگی خاطر کرد.
کمبوجیه ، پسامتیخ سوم Psammetico (نقش برجسته ایرانی) را اسیر کرد.
روابط دیپلماتیک بین کشورها ناامیدانه خراب شد. از جمله ، در دربار آمازیس دوم ، مشاور فرعون ، مزدور یونانی به نام Phanes of Halicarnassus ، مورد علاقه قرار گرفت. وی پس از اختلاف با فرعون شروع به پناه بردن به ایران کرد. فنز بود که کمبوجیه را متقاعد کرد که لحظه بهتری برای تسخیر مصر وجود نخواهد داشت. البته دلایل عمیق تری برای این امر وجود داشت - اقتصادی و سیاسی. در زمان پسامتیخ سوم ، پسر آموزیس ، فاجعه ای رخ داد.
فرعون جوان و بی تجربه را حتی نمی توان با شخصیت قدرتمند کمبوجیه دوم ، وارث کوروش بزرگ ، بلند پرواز و جنگ طلب مقایسه کرد. مصر در حال حاضر تنها کشوری بود که از پارسیان در این منطقه مستقل مانده بود ، بنابراین تسخیر آن فقط به یک مسئله زمان برمی گردد. در سال 525 قبل از میلاد. ارتش ایران حمله ای را آغاز کرد و از شبه جزیره سینا عبور کرد. تنها راه پیش رو برای نجات کشور کمک گرفتن از یونان بود. با یونانی ها ، او روابط تجاری خوبی برقرار کرد ، اما مشخص شد که آنها ، با کل ناوگان خود ، به کمبوجیه پیوستند و سرنوشت مصر مهر و موم شد.
پسامتیخ سوم
پسامتیخ سوم شخصاً ارتش خود را به تلاش و جلوگیری از پیشروی دشمن سوق داد. تعداد نیروهای هر دو طرف مشخص نیست. کتسیاس ، مورخ یونانی در نوشته های خود نوشت که هم مصری ها و هم پارسی ها متحدان و مزدوران خارجی داشتند. نبرد خونین بود ، نتیجه از قبل مشخص بود. در آن زمان امپراتوری هخامنشی قدرت اصلی دنیای باستان بود. مصر رقیب نظامی نبود.
الهه بستت.
نیروهای ایرانی تشکیلات مصر را ویران کردند ، آنها وقتی دیدند دشمن تصویر باستت را روی سپرهای خود نقاشی کرده است بسیار خجالت کشیدند. در اوقات مختلف باستت به عنوان الهه باروری ، عشق ، تفریح ، خانه ، زایمان مورد احترام قرار می گرفت. او چشم بیننده را باز و همراه وفادار او در مبارزه با آپوفیس محسوب می شد. طبق روایتی دیگر ، اینها تصاویر نقاشی شده نبودند ، بلکه گربه های زنده واقعی بودند. پارسیان از آنها بعنوان سپر استفاده می کردند ، و مصری ها با قبول شکست ، سلاحهای خود را به زمین انداختند.
تندیس مصری گربه مقدس الهه باست (یا بستت).
هرودوت با غم و اندوه توده های جمجمه مصر را توصیف می کند. کتسیاس با جزئیات بیشتر می گوید که پارسیان پنجاه هزار مصری را در مقابل هفت هزار سرباز خود کشتند. پسامتیخ سوم و بازماندگان که نتوانستند در برابر هجوم دشمن مقاومت کنند ، مجبور شدند به طرز چشمگیری عقب نشینی کرده و به پشت دیوارهای پلوزیوم پناه ببرند.
مصری ها برای یک محاصره طولانی آماده بودند. اما نیازی به این نبود. باز باید از گربه ها تشکر کرد. فرمانده مقدونی Polieno در قرن 2 میلادی رساله ای نظامی در هشت کتاب به نام "Stratagems" نوشت (که فقط منابع از آنها باقی مانده بود ، زیرا از بین رفته بودند). او در آنجا درباره چگونگی پرتاب گربه ها توسط پارسی ها به سمت مصری ها صحبت کرد. هنگامی که حیوانات مقدس از طریق دیوارها پرتاب می شدند ، تجسم الهه باستت ، این امر مصریان را کاملا فلج کرده و آنها را مجبور به ترک قلعه کرد. آنها به فرار ادامه دادند و به ممفیس رفتند.
سقوط ممفیس
هرودوت در این باره چیزی ننوشته است. وی به یک داستان کمتر دهنده اشاره کرد . کمبوجیه مقبره آمازیس را هتک حرمت کرد و مومیایی او را سوزاند. سپس ، پس از تسخیر پلوسیوس ، مسنجری را برای مذاکره در مورد تسلیم به ممفیس فرستاد ، اما مصریان وی را کشتند. پس از آن انتقام واقعی آغاز شد. به ازای هر ایرانی کشته شده ، ده مصری کشته شدند. برخی در عمل کشته شدند ، برخی بعد اعدام شدند. بیش از 2000 نفر از نخبگان ممفیس اعدام شدند که همگی عالی ترین مقامات نظامی و عالی رتبه ، حتی یکی از فرزندان فرعون بودند.
در مصر ، گربه ها الهی و مقدس بودند. این یک شکست تاریخی را برای مصریان هزینه کرد.
ممفیس سقوط کرد.پسامتیخ سوم اسیر و تحقیر شد. دخترش مجبور شد برای اسبهای پارسی آب از نیل را حمل کند و پسرش را قبل از مرگ مانند حیوانات به زنجیر بسته و مهار کردند. بعد از همه اینها ، هرودوت یک پایان نامه فوق العاده هیجان انگیز را توصیف می کند. او در مورد چگونگی اعزام ارتش فارس برای تصرف واحه سیوا صحبت می کند. آنجا که معبد معروف آمون بود . این مکان در داخل کشور ، در وسط بیابان است. سربازان کمبوجیه گرفتار طوفان شن وحشتناکی شدند و برای همیشه در آنجا ماندند. این احتمالاً یک افسانه معمولی ، اما چنان جذاب است که بسیاری سعی کرده اند شواهدی از آن پیدا کنند. در سال 2009 ، یک اکتشاف باستان شناسی ایتالیا استخوانهای انسان را به همراه سلاح و جواهرات برنز در آنجا یافت.
اگر به تاریخ علاقه دارید ، مقاله ما در موردچرا بسیاری از مجسمه های مصر بینی ندارند را بخوانید