کودکان و ترس (بخش اول)

در

کودکی دنیای عجیب و غریبی است. احساسات و آرزوهای بسیار متفاوتی با دوران بزرگسالی دارد. خنده‌ها و گریه‌هایش فرق دارد و همچنین ترس‌های خاص خود را نیز دارد. چندان خوشایند و کاربردی نخواهد بود اگر در اینجا ترس‌های دوران کودکی را مفصلا مورد کنکاش و بحث قرار دهیم زیرا از حوصله‌ی مطالعه خارج خواهد بود. هدف من در اینجا این است که راهکارهایی هر چند ساده، برای کمک به کودکان برای کنترل و غلبه بر ترس‌هایشان ارائه دهم.

ما در اینجا ترس در دوران کودکی را مفروض انگاشته‌ایم زیرا کسی نمی‌تواند این ترس‌های موهوم و گاها بی‌پایه و اساس را انکار کند. همه‌ی ما درجاتی از ترس را در دوران کودکی خود احساس کرده‌ایم. شاید شب‌ها از ترس موجوداتی خیالی خوابمان نبرده و یا دیر خوابیده‌ایم. حتی شاید این ترس‌ها باعث شده تجربیاتی برای ما رقم بخورد که تاکنون در مورد آن‌ها با کسی حرفی نزده‌ایم. تمام این موارد ممکن است، زیرا ترس‌های دوران کودکی، جزئی جدایی ناپذیر از روند بزرگ شدن ما را تشکیل می‌دهند. بسیاری از این ترس‌ها تجربیاتی مشترک در بین همه‌ی ما بوده است. مانند ترس از تاریکی و یا ترس از تنهایی و ترس‌هایی فراگیر مانند هراس از موجوداتی خیالی و ترسناک. راهکارها ساده خواهند بود و عملی. تنها کافیست که کمی وقت بگذارید.

 

1- ریشه‌ی اصلی ترس را کشف کنید

این وظیفه در درجه‌ی اول بر عهده‌ی پدر و مادر، و در درجه‌ی دوم بر عهده‌ی مربیان تحصیلی در دوران تحصیل و مدرسه خواهد بود. برای شروع کار باید از خود بپرسید که کودکتان از چه چیز یا چیزهایی هراس دارد. اما برای فهمیدن آن هرگز این اشتباه بزرگ را مرتکب نشوید. شاید از خود بپرسید که کدام اشتباه بزرگ؟ اشتباه بزرگ این است که مستقیما از کودک در خصوص ترس‌هایش سوال بپرسید. شاید کودک بلافاصله با روی باز شما را بپذیرد و با شما در خصوص در میان گذاشتن ترس‌هایش همراه شود، اما ما به دنبال این نیستیم.زیرا کودک بعد از این درد و دل، لاجرم کمک و مساعدت‌های شما را برای مبارزه با ترس خود طلب خواهد کرد. اینکه شما باید به کودک خود در پشت سر گذاشتن ترس‌هایش کمک کنید هیچ شکی نیست، و شاید بهتر باشد که بگویم این وظیفه‌ی شما است. اما منظور من در اینجا این است که شما مستقیما نباید مانند یک ناجی و قهرمان بلامنازع عمل کنید، بلکه شما باید از کودک خود قهرمانی برای مبارزه با ترس‌هایش بسازید، شما می‌توانید به سمت معاونی و یا مشاوری این قهرمان کوچک بسنده کنید.(سیارک)

اما چگونه باید آغاز کرد؟ برای هم صحبتی با کودک خود وقت بگذارید. به جای اینکه از کودک خود بپرسید که از چه مسائلی می‌ترسد، سعی کنید با قدرت کلام خود به گونه‌ای صحبت کنید که کودک خودش به گونه‌ای هرچند غیرمستقیم به ترس‌هایش اذعان کند. راهکارها را خودتان می‌توانید پیدا کنید. اما استفاده از تجربیات دیگران را نیز برای نتیجه‌گیری سریع‌تر می‌تواند بسیار مفید باشد. برای مثال، من در چند مورد به راحتی موفق شده‌ام که ترس‌های درون وجود بچه‌ها را استخراج کنم. من اسم این شیوه را هم‌نوایی با ترس کودکان می‌نامم. روش کار بسیار ساده و در عین حال با نتایجی معمولا سریع و جذاب است.

برای شروع این روش، شما نیاز دارید که در ابتدا به خوبی اعتماد کودک را جلب کنید. این کار می‌تواند با تعریف یک داستان، بازی کودکانه و یا هر شکلی از ارتباط و عمل که شما را به کودک نزدیک‌تر می‌کند صورت پذیرد. بعد از اینکه مرحله‌ی اول را به خوبی پشت سر گذاشتید، فاز دوم را اجرا کنید. در این مرحله شما باید از ترس‌های دوران کودکی خود با کودک خود سخن بگویید. خجالت نکشید. ارزش شما در برابر کودکتان با این حرف‌ها تنزل نخواهد کرد زیرا این پایان کار نیست، ما به دنبال نتایج هستیم. بعد از اینکه شما در خصوص این مسائل با کودک خود صحبت می کنید، باید سعی کنید که کودک خود را با خودتان همراه کنید.

برای مثال، فرایند یکی از تجربیات خودم را برای شما بیان می کنم. با کودکی که می‌دانستم در برخی از موارد ترس‌هایی در وجودش شکل گرفته است هم صحبت شدم. توانستم به خوبی نظرش را جلب کنم و هنگامی که اطمینان حاصل کردم که او به من اعتماد کرده است، فرایند اصلی را آغاز کردم. برای نمونه به او گفتم که وقتی کوچک و در سن تو بودم، همیشه از تاریکی می‌ترسیدم. ترجیح می‌دادم که هر شب چراغی هرچند کوچک و کم سو در اتاق خوابم روشن باشد. از زوایای مختلف ترس خودم برایش گفتم. می شد به خوبی دریافت که کودک یک همدرد برای خود یافته است تا به این باور او را برساند که او تنها کسی در این دنیا نیست که با این ترس درگیر است.(سیارک)

این همان زمانی است که من اسم آن را زمان طلایی برای حمله به سوژه می‌نامم. این فرصت برای شما چندان طولانی نیست و شرایط به گونه ای است که ذهن کودک در اوج آمادگی برای دادن پاسخ‌هایی صادقانه به شما دارد. بلافاصله سؤال کلیدی خودم را از کودک پرسیدم. سوال این است: " به نظر تو، چرا من از تاریکی می‌ترسیدم؟". اینجا شما مانند یک بیمار خواهید بود که کودک قرار است جواب‌های شما را بیابد و به شما ارائه دهد. کودکان دراینشرایط جواب‌های بسیار متنوعی را خواهند داد. کودکان هرچقدر هم که درونگرا باشند، معمولا تحت این شرایط در جواب شما نخواهند گفت که نمی‌دانم!.

کودک مورد نظر ما جواب‌های جالب و در عین حال صادقانه به سوال من داد. اولین جواب او همان چیزی بود که من به دنبال آن بودم. وی در جواب من گفت که شاید در تاریکی موجوداتی وجود داشته باشند که شما از آن می‌ترسیدید! بله درست است. کودک، دلیل ترس خود از تاریکی را، ناخودآگاه برای شما بیان کرده است. من هم از فرصت  به وجود آمده نهایت استفاده را نه، بلکه نهایت سوءاستفاده را بردم و سوال تکمیلی را پرسیدم: " مثلا چه موجوداتی؟". جواب‌ها جالب‌تر شد، زیرا کودک از موجوداتی نام برد که زاییده‌ی ذهن کودکانه‌ی وی نبودند، بلکه منشأیی کاملا بیرونی داشتند. مانند موجوداتی خیالی که در برخی از فیلم‌ها و داستان‌ها با آنها آشنا شده بود. داستان جالب تر شد.

این نمونه، یعنی ترس از تاریکی، از ترس‌های همه گیر است که به دلیل رواج آن کمی ویژه در خصوص آن بحث کردم. شما باید سایر ترس‌ها را کشف کنید. شما این توانایی را دارید. این نوشتار را به منزله‌ی اولین گام در راستای حذف ترس‌های کودکان در نظر بگیرید. در گام‌های بعدی، در راستای مقابله با ترس های کودکان، همراه ما باشید. ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

احساسات ذاتی نیستند بلکه بستگی به محیط پیرامون شما دارد

در

احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم می‌کند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را به‌سوی عملکرد ایجاد می‌کند. آن‌ها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا می‌بخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. بررسی‌های تصویربرداری نشان می‌دهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقع‌شده‌اند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که به‌منظور کاربرد هدفمند آن‌ها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسان‌ها هستند. احساسات تعیین‌کننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب به‌عنوان قانون‌شکنان اجتماعی در نظر گرفته می‌شوند، به دلیل واکنش‌های احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفته‌شده مطابقت ندارد. مطالعه‌ای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمع‌آوری داده‌های محیط پیرامون منتج می‌شوند.

پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید می‌کنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربه‌های آگاهانه ادراکی می‌شوند ندارند."

جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال می‌کنیم که تجربه‌های آگاهانه، صرف‌نظر از محتوای آن‌ها، از یک سیستم در مغز نشاءت می‌گیرند. به‌طور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع داده‌های ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربه‌های آگاهانه پردازش می‌شوند. "
با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخ‌های رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز می‌کند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی می‌تواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگ‌وگریز است که به‌منزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمی‌یابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامه‌ریزی‌شده‌اند را رد می‌کند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرک‌های خارجی در نظر گرفته می‌شوند.
احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج می‌کند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجه‌گیری از پژوهش جدایی‌ناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانش‌پژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را به‌عنوان حالات منظم بالاتر تعبیه‌شده در مدارهای قشر تعریف می‌کنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و به‌طور ذاتی در مغز ما برنامه‌ریزی نشده است.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

استارتاپ موفق از این احساسات دوری می کند

در

 

یکی از دشوارترین چیزهایی که باید برای تبدیل شدن به یک استارتاپ موفق بر آن غلبه کنید، خودتان هستید. شاید از خودتان بپرسید چرا این را میگویم؟ دلیل این است که اهمیتی ندارد از چه قوانینی استفاده میکنید و آن قوانین تا چه حد خوب هستند، در هر صورت، اگر احساسات خود را کنترل نکنید، موفقیت تجاریتان دچار اختلال شده و یا کاملا از مسیر موفقیت خارج میشوید. اطمینان داشتن به قوانینتان و همچنین داشتن انضباط کافی برای تبعیت از آنها، کلید موفقیت شما در کنترل احساساتتان است. این سه مورد، مهمترین احساساتی هستند که باید مراقب آنها باشید: ترس، طمع، و امید.

ترس

اجازه بدهید با ترس شروع کنیم. ترس را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: ترس از دست دادن، و ترس به دست نیاوردن یک منفعت. ابتدا به بحث در مورد ترس از دست دادن میپردازیم. برندگان جایزه نوبل نشان داده اند که اندوه از دست دادن یک دلار تنها، از شادی به دست آوردن سه دلار بیشتر است. بنابراین، غم از دست دادن میتواند باعث شود که بهترین استارتاپ ها نیز برای جلوگیری از اندوه بیشتر، دست به کنار گذاشتن سیستم خود بزنند. کلید موفقیت در این مسئله این است که از قوانین تبعیت کنیم، مخصوصا بعد از اینکه یک یا دو بار دچار زیان شده ایم. دومین اثر ترس، که چندان به آن پرداخته نشده است، ترس به دست نیاوردن منفعت است، که میتواند به اندازه ترس از دست دادن قوی و تاثیرگذار باشد. این مسئله اغلب باعث فشار آوردن به خود برای انجام یک معامله میشود؛ این کار مثل تماشای ویترین مغازه ها میماند، ویترینها را نگاه میکنید اما چیزی که میخواهید را پیدا نمیکنید. وقتی معامله خوبی وجود ندارد، نباید به موقعیت موجود فشار بیاورید. علاوه بر این، اگر یک مورد را از دست دادید، و آن مورد شروع به حرکت در مسیری کرد که به نفع شما بود، تعقیب معامله و دیر وارد عمل شدن از روی ترس از دست دادن یک موقعیت خوب، اغلب منجر به نتیجه ای منفی میشود. به تعقیب معامله نپردازید. اگر معامله ای را از دست دادید، فراموشش کنید و منتظر موقعیت خوب بعدی بمانید.

طمع

طمع میتواند خیلی قدرتمند باشد. در واقع، طمع میتواند به اندازه ترس قدرت داشته باشد. طمع یکی از احساساتی ست که میتواند به سادگی منجر به سقوط یک استارتاپشود. طمع میتواند باعث شود یک استارتاپبرای کسب منفعت بیشتر، قوانینش را کنار بگذارد، و یا ممکن است منجر به این شود که استارتاپبیش از حد منطقی شرایط جاری بازار، در یک موقعیت ساکن بماند. طمع اغلب باعث میشود استارتاپبا انتظاراتی غیر منطقی وارد یک موقعیت شود. ارزیابی وضعیت جاری و ساکن نماندن در یک نوع تجارت به منظور به دست آوردن سود بیشتر، و همچنین پرهیز از دیر وارد شدن به یک تجارت برای به دست آوردن منافعی بیشتر از آنچه که قوانینتان حکم میکنند، از اهمیت بالایی برخوردارست.

امید

امید احساسی ست که وقتی قوانین را میشکنیم و امیدواریم که معامله "خود به خود" ختم به خیر خواهد شد، وارد بازی میشود. یکی از مثالهای این مسئله زمانی ست که از روی هوس و بدون درست در نظر گرفتن قوانین معین شده، وارد یک معامله میشویم. مثال دیگر زمانی ست که به امید به دست آوردن سودی بیشتر، وارد موقعیتی میشویم که برای حساب بانکی ما بیش از اندازه بزرگ است (این مثال را میتوان در گروه طمع نیز قرار داد). علاوه بر این، بیش از اندازه باقی ماندن در یک موقعیت که باعث ضرر هم میشود، و امید داشتن به اینکه بازار دوباره بر وفق مراد ما خواهد شد و "نجاتمان" خواهد داد، نیز یکی از مثالهای دیگر امید است.

در آخر، اهمیت بسیاری دارد که از اشتباهاتمان درس بگیریم، نقاط ضعفمان را شناسایی کنیم، و بر روی کنترل احساساتمان کار کنیم. اگر بتوانیم این احساسات را درک و کنترل کنیم، قادر خواهیم بود به صورتی به مراتب اثربخش تر دست به معامله و تجارت بزنیم.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ارزیابی ریسک

در

اکثر مردم می دانند که ریسک کشته شدن توسط هواپیمای در حال سقوط، کم ، اما محدود می باشد. در حالی که بسیاری از مردم این را به عنوان ریسک قابل ملاحظه ای در نظر نمی گیرند، متعجب خواهند شد اگر بدانند ریسک کشته شدن توسط هواپیمای در حال سقوط چهار برابر ریسک آستانه ای (احتمال یک در میلیون) است که آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده (EPA) در ارزیابی استانداردهای سامان دهی سموم از آن استفاده می کند. حتی تعجب آورتر این است که چگونه شماری از مردم متوجه ریسک تلفات ناشی از برخورد ستارۀ دنباله دار بزرگ و یا سیارک می شوند.
بسیاری از زمین شناسان بر این باورند که برخورد سیارک منجر به انقراض دایناسورها شده است. احتمال برخورد شیء عظیمی با قطر حدودا 2 کیلومتر به زمین در سال تقریبا یک در میلیون می باشد. چنین رویدادی موجب تلفات شدید انسانی در سراسر این سیاره در مقیاسی بسیار بزرگ خواهد شد. این ریسک برای یک فرد در حدود 1 در میلیون در سال، و یا 1 در 20000 در طول عمر 50 سال می باشد.3،4 از نظر ارزیابی ریسک، این 50 برابر بزرگتر از ریسک های معمول در نظر گرفته شده توسط EPA، و بیش از 250 برابر بزرگتر از استانداردهای محافظه کارانۀ ریسک مورد استفاده در EPA می باشد. هنگامی که ریسک زیست محیطی به این بزرگی مورد توجه EPA قرار بگیرد، بی شک ملاحظات نظارتی و، به احتمال بسیار زیاد، پوشش خبری را نیز به خود جلب می کند.5 با این حال، هیچ نشانه ای از احساس خطر بخصوصی در عموم مردم نسبت به احتمال بسیار بزرگ اصابت هواپیما و یا سیارک دیده نمی شود.
این امر به ویژه با توجه به اینکه چنین فاجعۀ نجومی می تواند قابل اجتناب باشد، جالب توجه بوده و پرسش هایی در مورد اولویت های ریسک و منابع ایجاد می کند. می توان یک سیستم برآورد نجومی به منظور تدارک سیستم هشدار دهنده ای برای تشخیص اجسام خودسر ایجاد کرد. برای منحرف کردن سیارک تازه کشف شده ای به مسیر دیگری برای دور کردن آن از زمین، می توان فن آوری های زیادی را توسعه داد. این کار یقینا پرهزینه خواهد بود، با این وجود هنوز هیچ درخواست عمومی قابل توجهی برای ایجاد چنین سیستمی صورت نگرفته است. این به راستی عجیب به نظر می رسد، چرا که ظاهرا مردم آمریکا (و بسیاری دیگر از کشورهای توسعه یافته) مایل به صرف مبالغ تقریبا نامحدودی برای دفع زباله های هسته ای می باشند، که خطر بینهایت کمتری نسبت به برخورد سیارک دارد.
در کتاب موهبت ترس ، گاوین دِ بِکِر استدلال می کند که "ترس واقعی یک موهبت است. این نشانه ای برای بقاء می باشد که تنها در صورت وجود خطر به صدا در می آید. با این حال، ترس بیجا سلطه ای بر ما دارد که بر روی هیچ موجود دیگری بر روی زمین ندارد. در صورتی که لزومی ندارد به این شکل باشد." ارزیابی ریسک، روش بسیار دقیقی برای سنجش جمعی و اشتراک این "ترس واقعی" ارائه می دهد. چنین ارزیابی هایی در شناخت و بررسی تعصبات غیر منطقی و عوامل دیگری که بر تصمیم گیری ها تاثیر داشته و منجر به تخصیص نادرست بودجه می شوند، می توانند سودمند باشند. با این کار، امکان وقوع فجایع ناشی از درک ساده لوحانه که در قالب تفکر منطقی خود را پنهان می کند، به طور قابل توجهی کاهش می یابد.
تعاریف زیادی برای ریسک به کار برده می شود. این تعریف بسته به کسی که آن را به کار می برد، تغییر می کند. کووللوو مرکوفر ریسک را بدین صورت تعریف می کنند: "امکان یک نتیجۀ نامطلوب، و عدم قطعیت در وقوع، زمان بندی، و یا اهمیت این نتیجۀ نامطلوب". بسیاری از دانشمندان ریسک را به عنوان نوعی آسیب که ممکن است رخ دهد، احتمال وقوع آن و تعداد افراد متاثر از آن تعریف می کنند.
از طرف دیگر، عموم مردم بیشتر به ویژگی های کیفی و مربوط به برنامه ریزی، مانند منشاء ریسک (ریسک طبیعی در مقابل ریسک ایجاد شده توسط بشر)، تحمیلی و یا عامدانه بودن ریسک، توزیع عادلانۀ ریسک بین جمعیت، و توان افراد برای کنترل ریسک، اهمیت می دهند. استفاده متناقض و مبهم از این کلمه، منشاء انتقادات و سردرگمی های قابل ملاحظه ای بوده است.
ریسک در کاربردهای رسمی تر و کمّی، متناسب با نتیجۀ مورد انتظار از یک رویداد و احتمال این رویداد می باشد. به عبارت دیگر، "ریسک ترکیبی است از احتمال وقوع یک رویداد خطرناک و یا قرار گرفتن در معرض خطر و شدت بیماری یا آسیبی که این رویداد و یا قرار گرفتن در معرض خطر می تواند ایجاد کند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول

در

(سیارک) آیا شما فرزندی دارید که به نظر می‌رسد عصبانی یا پرخاشگر است و شما واقعا دلایل آنرا نمی‌دانید؟ آیا تصور می‌کنید که قادر به درک فرزند خود نیستید و یا اینکه در مقابل تصور می‌کنید مشکل از جانب شما نیست و تمام تقصیرات به گردن فرزند شما است؟

پس فرصت را از دست ندهید و هر چه زودتر به فکر یافتن ریشه‌ها باشید. تقصیر این کج‌خلقی‌ها به گردن هر کس باشد، درمان و یافتن راهی برای بهبود آن علاوه بر ترمیم مجدد شرایط زندگی شما، در آینده‌ی شما و به خصوص فرزند شما بسیار تأثیرگذار خواهد بود. اما باید بدانید که شما در این راه  تنها نیستید و یا به عبارت دیگر بهتر است بگوییم که شما تنها والدینی نیستید که چنین فرزندانی دارید. عصبانیت و پرخاشگری در کودکان امری بسیار شایع است و در عین حال درجات مختلفی نیر دارد.

باید پذیرفت که یکی از مشکلات بسیار مهمی که خانواده‌ها اغلب با فرزندان خود در سنین پایین دارند، پرخاشگری‌ها و عصبانیت‌هایی که می‌تواند در موارد بسیار زیادی پا را از آستانه‌ی تحمل والدین نیز فراتر بگذارد. این امر تنها مربوط به کشورهایی که عصبانی ترین مردم دنیا را دارد نمی‌باشد. چه بسا این رفتارها در کشورهایی که از جهات بسیاری شاد تلقی می‌شوند نیز به عنوان یک معضل و چالش بسیار بزرگ تلقی شود.

پس بهتر است لحظه‌ای مکث کنید و ببینید که در مقابل فریاد‌های ناشی از خشم و عصبانیت کودک خود چه واکنشی نشان می‌دهید. آیا شما نیز در جواب او صدای خود را بالاتر می‌برید و یا در موضعی دیگر قرار گرفته و این عصبانیت شما را به تسلیم در برابر خواسته‌های او وامی‌دارد؟ آیا برای واکنش های خود در برابر عصبانیت فرزندان دلیلی منطقی دارید؟‌ شما  تها در صورتی می‌توانید برخوردی منطقی با چنین رفتارهایی داشته باشید که اولا ریشه‌ی این پرخاشگریها را بدانید و دوم قادر باشید شیوه‌ای متناسب را برای برخورد صحیح با آن استفاده کنید.

  1. کودک شما خیلی خسته است

این عصبانیت‌ها بیشتر در زمانی است که بچه‌ها در سنین نوزادی بوده و یا شروع به راه رفتن کرده‌اند و با توجه به سن خود نیاز دارند تا بازه‌ی زمانی 13 ساعته‌ای از خواب شبانه را داشته باشند. در این سن شاید این پرخاشگری‌ها سطحی باشد و با استراحت بیشتر موضوع برطرف شود. اما اگر کودک 7 ساله باشد و شب‌ها در به خواب رفته و در طول هفته نیز به مدرسه می‌رود، باید پرخاشگری‌های او جدی تلقی شود. مغز و بدن کودکان به سرعت در حال رشد است وآنها قادر نیستند تا مانند بزرگسالان دوره‌های بلند مدتی را بیدار بمانند.

خواب را در کودکان خود جدی بگیرید. کودکان به شدت در مقابل بی‌خوابی و خستگی واکنش نشان می‌دهند. آیا شما می‌دانید که حتی کودک 10 ساله شما نیاز به 10 تا 11 ساعت خواب در شب دارد؟ تا زمانی که از استراحت کافی فرزند خود مطمئن نشده‌اید، از عصبانیت او دلخور نشوید. اجازه دهید تا استراحت کند. این کار به شما و فرزند شما این اجازه را می‌دهد تا تنها با صرف زمان و بدون مشاجره و کشمکش قادر باشید به آرامش برسید.

  1. کودک شما نمی‌تواند احساسات خود را کنترل کند یا آنها را در قالب کلمات بیان کند

آیا تا به حال به ان مرز از عصبانیت رسیده‌اید که قادر نباشید درست فکر کنید و فقط بخواهید چیزی را بشکنید و یا به جایی ضربه بزنید و یا حتی در موارد بسیار بحرانی کسی را کتک بزنید؟ فرزند شما نیز کاملا می‌تواند چنین احساسی داشته باشد و به این مرز از عصبانیت برسد. حتی قبل از اینکه کودک وارد دوران پر از بحران بلوغ شود، در تلاش است تا یاد بگیرد که چگونه می‌تواند تنها در عرض ده دقیقه از فاز شادی به عصبانیت رسیده و همه چیز را به هم بریزد.

پس بهتر است درک کنید که کودکان نیز مانند بزرگسالان در مواقعی قادر به تخلیه خود با توسط به بیان کلمات نیستند. پس آنها را درک کنید، همانگونه که دوست دارید افراد پیرامونتان شما را در چنین شرایطی در سن چهل سالگی درک کنند. پس بدانیم برخی از واکنش‌ها به سن و سال مربوط نمی‌شود و واکنش‌هایی طبیعی هستند. بزرگسالان درموارد بسیاری قادر نیستند تا که بر احساسات خود چیره شوند، پس بنابر این باید حدی از این حق را برای کودکان نیز قائل شد و در مقابل به آنها یاد داد تا با بیان احساسات خود از خشم فاصله بگیرند.

  1. علت پزشکی وجود دارد

این موضوع  می‌تواند یک دلیل مهم برای خشونت و خشم در کودکان باشد. درد کشیدن بسیار سخت است. تصور کنید که شما با سن 35 سال به درد دندان دچار شوید. کم طاقت، بی‌حوصله و به یا به عبارتی صحیح‌تر حوصله‌ی کسی را ندارید. واقعا درد می‌تواند باعث از دست دادن صبر و تحمل در افراد شود. کودکان نیز از این قائده مستثنی نمی‌باشند. پس برای مداوای بیماری‌های فرزند خود همیشه مراقب باشید. متخصصین اطفال بهترین گزینه‌ها را در این زمینه در اختیار شما قرار خواهند داد.

موضوع بسیار مهمی که در اینجا لازم است به آن اشاره شود، مخفی نگاه‌داشتن بیماری و درد از والدین است. کودکان به دلایل مختلفی از قبیل ترس از والدین و حتی ترس از پزشک و و رفتن به کلینیک و تزریق آمپول، درد خود را از والدین پنهان می‌کنند. اما تحت شرایطی که دیگر برای آنها قابل تحمل نیست، با بروز عصبانیت و پرخاشگری در خصوص مسائل مختلف به نوعی این درد را آشکار می کنند. والدین در روابط خود باید آن حد از صمیمت را ایجاد کنند تا کودکان به راحتی به آنها مراجعه کنند.

  1. کودک شما احساس می‌کند ضعیف است

آرام باشید، بروید بخوابید، اتاقتان را مرتب کنید، سرو صدا نکنید، اجازه ندارید که ... ، غذایت را باید تمام کنی و جملاتی از این دست که ممکن است برای کودکان غریبه نباشد. ممکن است همه‌ی ما نیز در گذشته و در دوران کودکی خود چنین تجربیات را سپری کرده باشیم و تحت چنین رفتارهایی از سوی والدین خود قرار داشته گرفته باشیم.

در این حالت کودک احساس می‌کند که در وجود خود قدرتی نداشته و دائما تحت سلطه‌ی والدین قرار دارد. احساس ضعف و عدم استقلال در رفتار در کودکان به شدت می‌تواند برای آنها مضر باشد. چنین کودکانی شاید در آینده قادر نباشند در اجتماع از پس مشکلات خود برایند، زیرا در گذشته ما برای آنها قدرتی برای تصمیم و عمل قائل نشده‌ایم. با اینکه شاید والدین این امر را نپذیرند و این قبیل رفتارها را آمرانه تلقی نکنند و آنرا در دامنه‌ی اقدامات خیرخواهانه‌ی خود تعریف کنند، اما برداشتی که کودک خواهد داشت کاملا برعکس است.

کودک در هنگامی که احساس می‌کند دائما در معرض دستورات مختلف قرار دارد، احساس محدودیت زیادی می‌کند. سلاح‌هایی که کودک در اختیار دارد نیز محدود است، چرا که او هنوز در بسیاری از نیازهای روزمره‌ی زندگی خود به والدین وابسته است. در نتیجه با عصبانیت و پرخشگری سعی می‌کند تا هنجارشکنی را به عنوان راهی برای ابراز قدرت خود و فریاد زدن اینکه "من ضعیف نیستم" و "نمی‌خواهم دائما به من دستوردهید"  استفاده کند.باید بدانیم که ما با تحمیل تمام آنچیزهایی که فکر می‌کنیم خوب است نمی‌توانیم فرزندان خود را به درستی تربیت کنیم. در این بین به جای اینکه سازنده باشیم، مخرب خواهیم بود. عصبانیت ناشی از این اقدام از سوی کودک به ما می‌گوید که کسی در این بین وجود ندارد که صدای من را بشنود. باید بسیار مراقب باشیم تا فرزندان ما از کودکی احساس نکنند که دائما در حال کنترل شدن هستند.این مقاله ادامه دارد ...ترجمه  itrans.ir 

در سیارک بخوانیم:

اکنون شواهد علمی در دسترس است که چرا هرگز نباید با عصبانیت به خواب بروید 

چرا عصبانیت رخ می‌دهد و چه تاثیری روی سلامتی شما دارد؟ 

۶ نکته تاثیر گذار برای کنترل خشم 

۱۰ راهکار عملی برای کنترل خشم 

دلیل اعتیاد به خشم چیست؟ 

کنترل و مدیریت خشم 

چرا من تا این حد عصبانی هستم 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان

در

جراحی یکی از ترسناک ترین فرایندهای پزشکی می باشد که منجر به مشکلات غذایی، خواب ، بروز رفتارهایی که در مراحل اولیه توسعه رایج تر است ، افسردگی و اختلالات جسمی و. غیره می شود.

جراحی شامل مقابله با عوامل استرس زا می باشد که تعداد زیادی واکنش های توسعه ای زیستی و روانی را در کودکان بیمار موجب می شود.مطالعه محرک ها ، واسطه گری متغیرها و پاسخ ها با توجه به جراحی کودکان، نیازمند ارزیابی ترس کودکان در مقابله با موقعیت های استرس زا مثل ترس از عمل می باشد.
 نیاز برای ارزیابی کودکانی که تحت عمل جراحی قرار می گیرند و فقدان ابزارهای ارزیابی، همراه با ویژگی های روانکاوی مناسب، توسعه آزمایشات پایا(قابل اعتماد) و روا(معتبر) را توجیه می کند.
احساس ترس  و نگرانی های کودکان در رابطه با فرآیندهای پزشکی (نمونه های خون گیری، مکش مغز استخوان و برق نگاری ماهیچه و غیره) مطالعه فاکتورهایی که این نگرانی ها را موجب می شود و طراحی برنامه هایی برای جلوگیری و یا کاهش مشکلات عاطفی که با کارهای پرسنل پزشکی مداخله دارد و باعث پیامدهای منفی بر روی سازگاری های متعاقب روانی کودک می شود، را به دنبال داشته است.
پالومو در 1995اهداف زیر را برای این ارزیابی ترس بیمارستانی کودکان ذکر می کند:
1.برای اینکه بفهمیم یک کودک در موقعیت های متفاوت از بستری شدن و جراحی چه درک  و احساسی دارد و عکس العملش چیست. 
2.برای اینکه بفهمیم والدین و خویشاوندان کودک چگونه موقعیت را ارزیابی میکنند و درک و احساس آنها چگونه است.
3.برای اینکه رابطه بین کودک و والدین و خویشاوندانش را قبل، درحین و بعد از بستری شدن و جراحی تجزیه و تحلیل کنیم.
4.برای طرح ریزی برنامه آماده سازی روحی روانی برای جراحی باید داده های به دست آمده ، علت بستری شدن، ویژگی های فردی ، مواد و منابع پرسنلی موجود را در نظر گرفت. این نوع ارزیابی کلینیکی به منظور جمع آوری اطلاعات در باره توانایی کودک در رویارویی با این موقعیت و همچنین انتخاب مناسب ترین شکل آماده سازی ، بسیار مفید است.
دستیابی به اهداف بالا نیازمند ابزارهای مناسب می باشد که یک ارزیابی معتبر قابل اعتماد و موفقیت آمیز از متغیر های بالا درشرایط بیمارستانی را ممکن می سازد.
در حال حاضر ارزیابی کودکان بیمار در حال جراحی با استفاده از ابزارهای کلی در موردهای غیر جراحی وابزارهای خاص در مورد های جراحی، انجام گرفته توسعه یافته و معتبر سازی می شود. محققان(رابینسون و کوبایاشی)  یک بازبینی دقیق از مورد ضروری آخر را در نظر میگیرد به این منظور که

از انجام آزمایشاتی که ویژگی های روانی آنها ناشناخته است جلوگیری کنند، از آنجاییکه آنها عمدتا برای شناسایی تغییرات متعاقب برای کاربرد برنامه های آماده سازی روانی در نمونه های کوچک به وجود آمده اند.

در سالهای اخیر محققان با هدف ارزیابی ابزارهای خاص برای بستری شدن کودکان و فرایندهای متفاوت پزشکی، به این مشکل پرداخته اند. سه گزارش شخصی برای ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان وجود دارد: مقیاس ارزیابی ترس های بیمارستانی پرسشنامه ترس بیمارستانی  و پرسشنامه ترس بیمارستان درمانی کودکان .

این سه ابزار برای ارزیابی اثربخشی درمان روانی در کاهش ترس های درمانی توسعه یافته اند.بر خلاف فقدان داده ها در ویژگی های روانسنجی شان، این ابزارها در تحقیقات بعدی به ویژه اختراع میلام و سیجل مورد استفاده قرار گرفت.

مقیاس ارزیابی ترس بیمارستانی ،  ترس کودکان را در موقعیت های متفاوت مربوط به بیمارستان و جراحی ارزیابی می کند.این مقیاس از 16 آیتم در باره ابعاد پزشکی و بیمارستانی و 9 آیتم در باره ترس عمومی تشکیل شده است .

پرسشنامه ای که توسط روبرت و همکاران در1981 طراحی شده است ترس از فرایند های پزشکی و بستری شدن را اینگونه ارزیابی می کند: "چقدر از انجام یک جراحی ترس دارید؟" و یا " چقدر از گرفتن نمونه خون ترس دارید؟" ما تنها یک مطالعه دیگر را می شناسیم که در آن این گزارش استفاده شده است . پرسشنامه ایهو و همکاران از 51 عامل ترس مرتبط با بیمار شدن، دکتر و یا بیمارستان رفتن تشکیل شده است.تنها اطلاعات روان سنجی که فراهم می شود پایایی (قابل اعتماد بودن) آزمون-آزمون مجدد یا اندازه گیری پایداری تعداد و مقدار نمرات می باشد که از 0.7 تا 0.95.می باشد.

توصیف ابزار

نسخه اصلی پرسشنامه نگرانی های مربوط به جراحی کودکان ((CPCI شامل نگرانی های اصلی در عمل جراحی، با توجه به پیشینه علمی، گزارش های شخصی ذکر شده قبلی و تجربیات حرفه ای نویسندگان می باشد.

27 آیتم زیر مرتبط با بیماری، مرگ ، درد، تزریقات ، آمپول، بیهوشی ، عمل، صحنه عمل، والدین، بیمارستان و روابط بین اشخاص را نشان میدهد.

این پرسشنامه همچنین شامل دو سوال باز می باشد: "آیا نگرانی را از این پرسشنامه حذف می کنید؟" و "آیا نگرانی را به این پرسشنامه اضافه می کنید؟". خود ارزیابی از میزان نگرانی با مقیاس 5 گزینه ای لیکرت انجام گرفته است( اصلا نگران نیستم =0 ، کمی نگرانم = 1 ، تقریبا نگرانم=2 ، واقعا نگرانم =3 ، به شدت نگرانم =4 ) ، بنابراین محدوده نمرات از 0تا108. می باشد.

 آیتم های نسخه اصلی پرسشنامه در باره نگرانی های جراحی کودکان (CPCI)
در پایین، موقعیت های متفاوتی وجود دارد که برای شخص هنگام پذیرش در بیمارستان برای عمل جراحی روی میدهد. فرض کنید که شما یک بیمار هستید و باید یک عمل جراحی انجام دهید با استفاده از مقیاس زیر به ما بگویید که در هر موقعیت چقدر نگران خواهید بود:

( اصلا نگران نیستم =0 ، کمی نگرانم = 1 ، تقریبا نگرانم=2 ، واقعا نگرانم =3 ، به شدت نگرانم =4 )

من در باره .... نگرانم: 
1. بیماری که قرار است به خاطر آن تحت عمل جراحی قرار بگیرم
2. از این بیماری بهبودی کامل پیدا نکنم
3. نتوانم کارهایی که قبل از بیماری انجام دهم را بعد از بیماری انجام دهم
4. هنگام جراحی آسیب ببینم
5. نتوانم درد این بیماری را تحمل کنم
6. به خاطر بیماری بمیرم
7. تزریقات
8. مجبور باشم سوزنی را در بازویم برای ساعتها تحمل کنم(سرم)
9. خون گرفتن از من
10. چگونه من را بیهوش می کنند
11. در طول بیهوشی چه حسی خواهم داشت
12. بعد از عمل چگونه به هوش خواهم آمد
13. در طول عمل به هوش آیم
14. صحنه عمل چگونه خواهد بود
15. لخت بودن هنگام عمل
16. ترک کردن والدینم قبل از عمل
17. در طول عمل چه چیزی را احساس خواهم کرد
18. زخم هایی که بعد از عمل به جای می ماند
19. دانستن اینکه چه کسانی در تیم جراحی هستند
20. غذای بیمارستان
21. آیا والدینم می توانند با من در بیمارستان بمانند یا نه
22. زمانی که در بیمارستان هستم چه فعالیتهایی را می توانم انجام دهم
23. دانستن اینکه چه زمانی از بیمارستان مرخص می شوم
24. ابراز ترس یا درد
25. نحوه برخورد پرسنل بیمارستان با من
26. بودن در کنار مردمی که آنها را نمی شناسم
27. عصبی و پریشان بودن والدینم 

این مقاله ادامه دارد............

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.(سیارک)

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید

در
تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست روانشناسی: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.
 
در هر فرد اضطراب وجود دارد: برخی از از دست دادن عزیزان و تنهایی می ترسند ، برخی دیگر نگران اندیشه های مربوط به آینده هستند و کسی حتی از زندگی کردن می ترسد. اما مهم نیست که چه شکلی از ترس دارید، مهمترین چیز این است که علل آن را بفهمید و با آن دوست شوید. اگر می خواهید بدانید چگونه این کار را انجام دهید ، مقاله را بررسی کنید.
نگرانی های ما جعبه بدبختی پاندورا نیست ، بلکه فرصتی است برای شناخت بهتر از خودمان و باز کردن منبع جدیدی برای ایجاد انگیزه. بنابراین ، ما در SAYARAK.COM تصمیم گرفتیم که با این تست به  روانشناسی تحلیلی بپردازیم  و در عین حال به یاد بیاوریم که امروز هالووین است و تصاویر ما همان چیزی است که روانپزشک برای ایجاد روحیه برای این تعطیلات تجویز می کند.
تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید.

1

تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.

2

تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.

3

تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.

4

تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.
 

5

تصویری را انتخاب کنید که بیشتر از همه شما را می ترساند و تفسیر آن را بخوانید
تست: یک تصویر را انتخاب کنید و دریابید که ترس ناخودآگاه شما چه می گوید.
 
 
انتخاب شما به چه معنی است؟

1

اگر تصویر اول باعث نگرانی شود ، این نشانگر ترس از محكومیت است. شاید یکی از متداول ترین سؤالات شما این باشد: "مردم چه خواهند اندیشید؟" آرزوی رضایت دیگران و عادت تمرکز روی انتقاد ، انرژی زیادی را به خود اختصاص می دهد و باعث خستگی مداوم می شود. مطالعات نشان می دهد که افراد 4 برابر بیشتر کلمات منفی را به یاد می آورند تا کلمات ستایش آمیز را!  و برای زنده ماندن یک واقعه منفی ، مغز ما باید 5 مورد مثبت را تجربه کند.  به یاد داشته باشید که هیچ کس نمی تواند با همه کاملاً همدردی کند ، بنابراین نباید انرژی خود را روی یک هدف دست نیافتنی هدر دهید.

2

اگر تصویر دوم زنگ خطر را برای شما ایجاد کرد ، احتمالاً نگران وضعیت احساسی خود هستید و از از دست دادن کنترل ذهن خود می ترسید. به نظر می رسد در زندگی شما فشارهای روحی و روانی مختلفی وجود دارد ، بنابراین توصیه می شود که استراحت کنید و تعطیلات بگیرید ، اضطراب خود را با انجام کارهای  خلاقانه کاهش دهید و از فعالیت های معمولی و تکراری دور شوید.

3

سایه سیاه و سفید در راهرو؟ این نشانگر ترس از عدم موفقیت است. شما از تحولات پیش بینی نشده می ترسید که ممکن است شما را غافلگیر کنند. شما احتمالاً از وضعیت فعلی خودراضی نیستید ، اما احساس می کنید که نمی توانید به نوعی بر اوضاع تأثیر بگذارید. به یاد داشته باشید که شکست خوردن یک واقعه است نه یک شخص. اجازه ندهید این شکست بر کل آینده شما تأثیر بگذارد. تاریخ افراد موفق را نمی شناسد که مسیرشان بدون مانع پیش رفته باشد.

4

تصویر چهارم نمادی از ترس بسیار موذی است که چهره های بسیاری دارد. ترس از دست دادن و ترس تنهایی. همه می خواهند خوشحال شوند و این احساس نیاز را دارند. فقط بسیاری از افراد مفهوم "تنهایی" را نادرست تفسیر می کنند و معتقدند که این شرایط ناشی از عدم وجود عزیز در این نزدیکی است. اما شما هم در روابط و هم در یک حلقه بزرگ خانوادگی می توانید تنها باشید ، زیرا این احساس مربوط به تعداد افرادی نیست که با ما هستند بلکه درباره آن وضعیتی است که ما خودمان علاقه ای به آن نداریم. تلاش خود را برای جذب افراد متوقف کنید و بیشتر به خود توجه کنید: احساسات ، خواسته ها و اهداف خود را مورد توجه قرار دهید.

5

اگر از آخرین تصویر نگران هستید ، این نشانگر  ترس از آینده است. احساس اضطراب در اثر عادت و دلبستگی ایجاد می شود. شما می فهمید که اگر چیزی خوب پیش نرود ، باید دنیای خود را دوباره بسازید. طبیعی است که از آنچه که ما نمی دانیم بترسیم ، اما اگر این احساس مانع از برنامه ریزی شما شود و به معنای واقعی کلمه فکر می کنید که "همه چیز قابل ویرایش است" ، از طرف دیگر به آن نگاه کنید: حتی اگر اشتباه کنید ، همه چیز با گذشت زمان می گذرد ، و اگر چیزی درست کار نکند ، حداقل خاطرات خوب در کنار شما خواهند ماند. مهم نیست که زندگی چگونه پیشرفت می کند ، خود را به یاد سخن حکیمانه ای که بر روی حلقه پادشاه سلیمان نوشته شده است بیاندازید: "همه چیز می گذرد". پس این هم می گذرد و همیشه می گذرد.

نظرات

در ادامه بخوانید...