راههای مقابله با دروغگویی کودکان (بخش اول)
مصطفی صحراپیمادر۱۴۰۳/۲/۱۸شاید برای ما بسیار سخت باشد که در برهههای مختلفی از زندگی خود، زمان هایی را بیابیم که دروغی کوچک یا بزرگ را بر اساس تعاریف خود نگفته باشیم. در بسیاری از موارد ما برای خود توجیهاتی خلق میکنیم تا به وسیلهی آن بار روانی و عذاب وجدانی که پس از آن به سراغ ما می آید را پوشش دهیم. دروغ گفتن میتواند در پی عوامل مختلفی به وقوع بپیوندد. عواملی از قبیل ترس از عواقب گفتن واقعیت، ترس از نحوهی واکنش دیگران در صورت مواجه شدن با واقعیت و یا دردسرهایی که ممکن است راستگویی برای ما به وجود آورد.
شرایط می تواند با توجه به موقعیت هایی که ما در آن قرار داریم بسیار متفاوت باشد و به همین دلیل انسانها ممکن است دروغ را جایگزین واقعیت کنند و با توسل به آن یک آرامش مقطعی را برای خود به وجود آورند. با اینحال دلایل و توجیهات دروغ گفتن هر چه باشد، به هیچ وجه نمی تواند زشتیهای دروغ گفتن را بپوشاند. انسانهای بالغ به طور حتم در گفتار و روابط خود همواره خود را مخالف دروغ گفتن معرفی میکنند، اما در عمل ممکن است در موارد بسیاری خود به عملی روی بیاورند که دیگران را در آن خصوص نهی کردهاند. دروغ گفتن در هر سن و سالی کاری ناپسند تلقی میشود، اما در دوران کودکی این اتفاق میتواند از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار باشد، زیرا با نهادینه شدن آن در آیندهی کودک تأثیرات منفی بسیاری خواهد داشت.
به طور حتم هیچ پدر و مادری هرگز نمیخواهد کودکشان به آنها و یا دیگران دروغ بگوید و اگر کودک در سنین پایین با این صفت ناپسند رشد کند، به احتمال بسیار زیاد این اخلاق ناپسند در بزرگسالی میتواند به اشکال مختلف و برجستهتری در روابط او در محیط اجتماعی تأثیری نامطلوب بگذارد. به همین دلیل والدین همواره سعی داشتهاند تا با تربیت صحیح فرزندان خود، شرایط را به گونه ای رقم بزنند که کودک آنها علاوه بر اینکه با زشتی دروغگویی آشنا شود، همواره از آن دوری کند. بنابراین تشویق والدین برای ترغیب فرزندان به راستگویی و صداقت با روشی صحیح میتواند عاملی برای پیشگیری از دروغگویی فرزندان باشد.
والدین هنگامی که با درغگویی فرزندان خود مواجه میشوند، ممکن است طیف وسیعی از رفتارها را از خود بروز دهند که در تربیت آنها به طور چشمگیری مؤثر خواهد بود. بازخوردهایی مبهم، گاهی خنده و گاهی خشم و همچنین گاهی برخوردهایی ملایم و گاهی همراه با سیاستهای تنبیهی ممکن است از والدین انتظار رود.
والدین میدانند که گفتن حقیقت همواره کلید ایجاد و پرورش یک رابطهی همراه با اعتماد است. در غیر این صورت روابط میتواند وارد مسیری شود که نزدیکی، صمیمیت و احساس اعتماد را از طرفین دور کند. تحت این شرایط اعتماد متقابل بسیار کمرنگ میشود و والدین باید این مسائل را برای فرزندان خود به کمک شیوههای صحیح تفهیم کنند. البته باید به این موضوع نیز اذعان داشت که نحوه ی برخورد والدین با کودکی که دروغ میگوید یک پرسش فراگیر است و ممکن است بسیاری از والدین در مواجه با این چالش، به صورت حضوری و یا غیر حضوری با مشاورین تماس برقرار کنند. در پاسخ به پرسشهایی از این دست، برآن شدیم تا در رشتهای از مقالات به هم پیوسته، گام به گام به پاسخی برای آن دست یابیم.
-
پی بردن به لایههای پنهانی دروغ
والدین در بسیاری از موارد به راحتی به دروغ فرزند خود پی میبرند، اما ممکن است تلاشی برای فهم لایههای پنهان آن انجام ندهند. والدین نباید پس از پی بردن به این موضوع که کودک آنها دروغ می گوید صرفا به گفتن " من میدانم که تو دروغ میگویی" بسنده کرده و یا انجام تنبیه را برگزینند. انجام چنین اقداماتی بعید است که بتواند مؤثر واقع شود. موضوعی که بیش از همه در اینجا اهمیت مییابد این است که دریابیم کودک ما چرا و به چه دلیلی از صداقت و راستگویی فاصله گرفته و ترجیح داده است تا به ما دروغ بگوید. همیشه مقصر کودک نیست. کودک در دنیای کودکانهی خود سیر میکند و استدلالها و منطقی که برای خود انتخاب می کند نیز در حد همان فهم کودکانهی او است. بنابر این نباید شرایط و مقتضای سنی او را نادیده گرفت و به گونهای رفتار کرد که کودک از صداقت فاصله گرفته و حتی پس از کشف این موضوع که دروغ می گوید، به رفتار اشتباه خود ادامه دهد. مسائل را از نگاهی منطقی دنبال کنید و پیش از هرگونه اقدامی ریشهها را دریابید، شاید خود شما با رفتار توأم با ناملایمی خود سبب شدهاید که کودک به جای گفتن واقعیتها، برای فرار از عواقبی که در دید او ممکن است بسیار وحشتناک و آزار دهنده باشد، به دروغگویی روی آورد.
-
سن رشد کودک شما را در نظر بگیرید
هر سن و سالی مسائلی دارد که به طور اختصاصی باید با توجه کامل به آن رفتار کرد. کودکی، نوجوانی، جوانی و بزرگسالی، به طور خاص شرایطی دارد که اقتضا میکند با توجه به آن رفتارها اعمال شود. ما به همان نسبت که رشد میکنیم، درک و فهم ما از مسائل فانتزی و واقعیت ها نیز توسعه می یابد.
گاهی کودک مسائلی را بیان میکند که والدین نسبت به آنها ممکن است احساس خوشایندی نداشته باشد. این امور به طور مشخص مربوط به دروغگویی نیست، اما مسائل پیچیدهای است که شاید بتوان آنها را جزو چالشهای مهم در تربیت کودکان به حساب آورد.
برای مثال تصور کنید که یک کودک چهار ساله در جمعی خانوادگی چنین عبارتی را بگوید:" مادربزرگ خیلی پیر است، به زودی خواهد مرد!"
آیا کودک دروغ گفته است؟ آیا کودک کار اشتباهی انجام داده است؟ آیا اینکار در آینده تکرار خواهد شد؟
پاسخها میتواند مبهم باشد. یک کودک چهار ساله در حد توانایی فهم و درک بسیار اندک و سطحی خود از مسائل حرف زده است. او با توجه به تجربیات خود اینچنین استدلال می کند که اکثر افرادی که در بین اقوام، آشنایان و همهی افرادی که به نوعی با خانوادهی آنها مربوط میشوند، در سنین پیری فوت شده اند، بنابراین مادربزرگ نیز ممکن است به زودی بمیرد.
استدلال کودکانه را در همان حد و اندازه ببینید. استدلالی که نباید واکنشی تند و همراه با حسی نامطلوب را چاشنی آن کرد. کودک واقعیتهای پیرامون خود را با زبان و تفکر کودکانه ی خود بیان داشته است.
و یا در مثالی دیگر تصور کنید که کودکی در همین سن و سال بگوید که در کنار ساحل یک پری دریایی و یا یکی از شخصیتهایی که در داستانها در خصوص آنها شنیده را مشاهده کرده است. چنین گفتههایی را نباید به دیدهی دروغ نگریست، زیرا کودک غرق در خیالپردازیهای کودکانهی خود است که در این بین ممکن است مشاهدات ذهنی او بین خیال و واقعیت در گردش باشد. تجربهای که ممکن است با رجوع ما به گذشته برای ما نیز مشترک باشد. بنابر این لازم است به یاد داشته باشیم که مراحل مختلف رشد نیاز به پاسخ ها و واکنشهای مختلف و سازگار با شرایط آن را دارد.
-
توجه به زبان بدن کودک
در صورتی که از کودک خود سوالی میپرسید و کودک در پاسخ به شما واقعیت را نمی گوید و یا اینکه تمام واقعیت را نمیگوید، بهتر است به زبان بدن کودک خود توجه داشته باشید. حالاتی که کودک در هنگام سخن گفتن با شما از خود بروز می دهد به مراتب ممکن است بسیار مهم تر از کلماتی باشد که به صورت آوا از دهان او خارج میشود. شما می توانید حالات چهره و حرکات بدن او را مورد توجه قرار دهید و از این طریق به موارد بسیاری پی ببرید.
این موضوع زمانی برجستهتر می شود که کودک ممکن است به دلایل مختلفی از گفتن تمامی واقعیت طفره برود، اما حالات چهره، خشم و یا اضطرابی که احتمالا با کلمات او همراه میشود بیان کنندهی واقعیت ها باشد. برای مثال شما ممکن است به دلیل مشغلههای کاری و یا مسافرت کودک خود را به همسایه و یا اقوام خود بسپارید. اما کودک شما از بودن در آن محیط احساس خوبی نداشته باشد. کودک در صورتی که از او بپرسید " امروز چطور بود؟ خوش گذشت؟" به شما بگوید بله! خوب بود. اما در حقیقت این آن چیزی نیست که کودک به طور واقع از بودن در آن محیط احساس کرده است، بلکه صرفا برای دادن پاسخی به شما اینگونه واکنش نشان داده است. کودکان به طور ناخوداگاه در چنین مواردی احساسات واقعی خود را نه با کلام، بلکه با حالات و حرکات خود که ممکن است با بی حوصلگی نیز همراه باشد به شما نشان دهد. این هنر شما است که از کنار این مسائل به سادگی نگذرید و به کودک خود نشان دهید که اگر واقعا واقعیت را بگوید، مشکلی پیش نخواهد آمد.
ادامه دارد ...(سیارک)