من متعهد هستم كه او را بدون قید و شرط دوست داشته باشم و ترسهای من از بین می رود.
این مقاله در ادامه رابطه کودک و والدین برای تربیت و پرورش فرزندانی با انگیزه می باشد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸در زنان، غریزه مادری از بدو تولد وجود دارد. در دوران کودکی، آنها مراقبت و حساسیت خود را نسبت به عروسک ها، حیوانات، برادران و خواهران کوچکتر نشان می دهند. با گرفتن فرزند خود در آغوش ، به طور غریزی تمام نیازهای او را احساس می کنند. اگر از چنین مقوله ای به عنوان "پدر خوب" صحبت کنیم، نمی توان هر مردی را چنین در نظر گرفت. برای جنس قوی تر، کودک، البته، خوشبختی است. با این حال، بسیاری ممکن است نقش پدر را ساده بگیرند. خوشبختانه، همه چیز (حتی پدر بودن) را می توان آموخت.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چرا پدر خوب بودن مهم است؟ در دنیای امروز، بسیار مهم است که پدر خوبی برای پسر یا دختر خود باشید. متأسفانه، زندگی همیشه نه تنها با بزرگسالان، بلکه با کودکان نیز رفتار مطلوبی ندارد. پدر محافظ اصلی است که می تواند فرزندش را از همه بی عدالتی ها و خطرات موجود در اطراف محافظت کند. علاوه بر این، والدین باید تجربیات ارزشمند زندگی را به فرزند خود منتقل کنند، که به او کمک می کند تا به تنهایی بر موانع غلبه کند.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب کیست؟ اول از همه کسی که به کودک زندگی کردن را یاد می دهد. یاد بگیرید خوب را از بد، درست را از نادرست تشخیص دهید. متأسفانه، کودکانی که از محبت پدرانه محروم هستند، اغلب از مسیر درست منحرف می شوند، درگیر شریک بد می شوند، با الکل و سایر عادات بد فریفته می شوند. البته، داشتن یک پدر خوب در نزدیکی به هیچ وجه تضمین کننده سرنوشت خوشبختی نیست، اما این فرد می تواند به فرزند خود هشدار دهد و از اشتباهات محافظت کند.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چه چیزی شما را از اینکه پدر خوبی باشید باز می دارد؟ متأسفانه مردانی که در مورد آنها می توان گفت: "او پدر خوبی است!" - نه خیلی مخصوصاً وقتی صحبت از پدران جوان می شود که هنوز هم می توان آنها را بچه در نظر گرفت. دلیل اصلی ترس از پدر شدن است. ازدواج و تولد فرزندان به عنوان پایان زندگی آزاد به مرد معرفی می شود. علاوه بر این، کودک باید مسئولیت پذیر باشد. به همین دلیل است که بسیاری از پدران ترجیح می دهند به این نظریه قدیمی پایبند باشند که مادر باید مسئول تربیت فرزند باشد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸یکی دیگر از دلایلی که می تواند مانع از برقراری ارتباط مرد با کودک شود، پدربزرگ و مادربزرگ و سایر بستگان است. تمایل به کمک به یک خانواده جوان در تربیت فرزند قطعا ارزشمند است. با این وجود، تنها زمانی باید اجرا شود که نیاز عینی به آن وجود داشته باشد. در غیر این صورت، والدین جوان (و به ویژه پدران) احساس مسئولیت نسبت به فرزند خود را از دست می دهند.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸و البته جو روانی خانواده اغلب بر ویژگی های پدری تأثیر می گذارد. اختلاف بین زن و شوهر اغلب بر روابط با کودک تأثیر می گذارد. اما در اینجا مهم است که درک کنیم که یک پدر خوب لزوماً کسی نیست که در خانواده زندگی می کند. این شخصی است که بدون توجه به شرایط زندگی به کودک اهمیت می دهد و به او علاقه نشان می دهد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه پدر خوبی باشیم؟ دیر یا زود، بسیاری از مردان شروع به فکر کردن در مورد چگونگی تبدیل شدن به یک پدر بهتر و یک پدر خوب می کنند. در این مورد، مهم است که به ندای درون خود گوش دهید، نه به استانداردها و ایده آل های پذیرفته شده سینما. با این حال، تعدادی از ویژگی های کلیدی وجود دارد که هر والدینی باید رعایت کند: عشق فداکارانه به فرزندان خود، صرف نظر از شرایط زندگی؛........ گشودگی به ارتباطات و آمادگی برای به اشتراک گذاشتن تجربه زندگی با کودکان؛.......... شما باید تا حد امکان زمان بیشتری را با فرزندان خود بگذرانید، زیرا نه پول و نه هدیه نمی توانند جایگزین توجه پدر شوند........... استقامت و صبر، حتی اگر بچه ها شیطون باشند و از اطاعت امتناع کنند........... شما باید الگوی خوبی برای فرزندان خود باشید...... در برخورد با بچه ها نباید بیش از حد جدی باشید، زیرا همیشه باید جایی برای سرگرمی وجود داشته باشد......... توانایی فراهم کردن همه چیز لازم کودکان برای یک زندگی کامل؛...... خودسازی مستمر و رشد شخصی، که فرصت های جدیدی را نه تنها برای پدر، بلکه برای فرزندان نیز باز می کند........
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸اگر نمی دانید چگونه پدر خوبی باشید، برای مشاوره به سراغ بزرگسالان نروید. بهترین پاسخ به این سوال خود بچه ها هستند. بنابراین، بچه ها ویژگی های زیر یک پدر ایده آل را برجسته می کنند: مردی با دستان طلایی که همیشه می تواند یک اسباب بازی را تعمیر کند و همه چیز را در خانه تعمیر کند....... یک مرد مدرن که به دیدگاه های محافظه کارانه علاقه ای ندارد (شما باید به تمام روندهای مدی که فرزندانتان می خواهند دنبال کنند وفادار باشید)....... همیشه می تواند نه تنها کودک، بلکه کل خانواده را سرگرم کند و هر مشکلی را به شوخی تبدیل کند....... به توانایی های فرزندان خود ایمان دارد و از هر طریق ممکن در مسیر موفقیت از آنها حمایت می کند..... اول از همه، نه یک والدین سختگیر، بلکه یک دوست وفادار و قابل اعتماد است که می توانید حتی در حساس ترین شرایط به او کمک کنید.......... با احترام با همسرش رفتار می کند (حتی اگر مدت طولانی با هم زندگی نکرده باشند)......... همیشه می تواند بدون توسل به جیغ و خشونت نظم را در خانه برقرار کند..... به وعده ها وفا می کند و امیدهای واهی نمی دهد........... تمام اقدامات او در جهت برآوردن علایق و نیازهای خانواده است........ می تواند در هر شرایطی توصیه های ارزشمندی بدهد.........
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه پدر بهتر و پدر خوبی باشیم بسیاری از مردان در تلاش برای تبدیل شدن به پدری شایسته برای فرزند خود، با پیروی از معیارها و توصیه های بیهوده دیگران، افراط می کنند. با این وجود، اگر از صحت اعمالی که قلبتان به شما میگوید مطمئن نیستید، بهتر است به توصیههای روانشناسانی مراجعه کنید که روی نکات زیر تمرکز دارند:...... ایده بهترین بودن را کنار بگذارید. توانایی تعویض پوشک و مونتاژ یک طراح به اندازه توانایی ایجاد یک فضای گرم خانوادگی مهم نیست......... روی کودک تمرکز نکنید. پس از بدنیا آمدن کودک، باید به همان روشی که قبل از آن بود به زندگی ادامه دهید. مطمئناً کودک در روال زندگی شما تغییراتی ایجاد می کند ، با این حال ، نباید لذت هایی مانند رفتن به تئاتر ، رفتن به تعطیلات و غیره را از خود دریغ کنید. اگر خلق و خوی خوبی داشته باشید، ارتباط با کودک بسیار آسان تر خواهد شد..... تمام بار مراقبت از کودک را به عهده مادر نگذارید. حداقل چند بار در هفته با کودک تنها بمانید و به همسرتان وقت شخصی برای دور هم جمع شدن با دوستان و خرید بدهید. بنابراین می توانید با نوزاد ارتباط شخصی برقرار کنید و فضای سالمی را در خانواده ایجاد کنید............ سعی کنید دوران کودکی خود را با جزئیات به خاطر بسپارید - چه چیزی را دوست داشتید و چه چیزی را از دست دادید. سعی کنید از دیدگاه خود شرایط ایده آلی برای کودک ایجاد کنید........... به هیچ وجه به تعرض در خانواده متوسل نشوید. حتی یک بار خشونت هم، یک پدر خوب در چشم یک کودک به یک ظالم خانوادگی تبدیل می شود......... هرگز به توصیه های دیگران گوش ندهید (مخصوصا اگر نظر دیگران را نپرسیدید). هر خانواده و هر کودکی منحصر به فرد است. فرزندان خود را بر اساس غرایز درونی خود تربیت کنید.......... دوران کودکی به طرز باورنکردنی سریع می گذرد و بنابراین با صرف هر دقیقه رایگان با فرزندتان برای این زمان ارزش قائل شوید......
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب برای پسر در تربیت پسر شاید مهمترین نقش را یک پدر خوب بازی می کند. ویژگی هایی که والدین باید داشته باشند به شرح زیر است:.... توانایی "نه" گفتن برای نشان دادن مرزهای مجاز؛...... توانایی طرح خواسته ها و تحریک اجرای بی قید و شرط آنها؛... از خود بت نسازید، زیرا شما آدم ساده ای هستید که می توانید اشتباه کنید......... برای اینکه در آینده پدر خوبی شود، یک کودک از دوران کودکی باید ارزش خانواده را درک کند که نشان دادن آن با مثال شخصی مهم است..... یک مرد واقعی باشید، اما زیاده روی نکنید........
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب برای یک دختر بسیاری از مردان علاقه مند هستند که چگونه پدر خوبی برای یک پسر شوند. و دختران نیز به نوبه خود به پدری مهربان نیاز دارند. علیرغم اینکه نقش اصلی در تربیت دختر به مادر داده می شود، گاهی پدر می تواند نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت و جهان بینی داشته باشد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸ماموریت اصلی پدر در تربیت دخترش محافظت از همه سختی های دنیای اطرافش است. دختران با احساس حمایت پدر، تحمل سختی ها و سختی های زندگی را بسیار آسان تر خواهند کرد. علاوه بر این، پدر نوعی آرمان است که دختر باید در انتخاب شریک زندگی خود به آن تکیه کند.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه از شوهر خود یک پدر خوب تربیت کنیم؟ علیرغم این واقعیت که در جامعه مدرن، زنان در شرایط برابر با جنس قوی تر کار می کنند، بسیاری از مردان هنوز توسط تفکر گذشته هدایت می شوند. با توجه به اینکه تربیت فرزندان وظیفه زوج است، عملاً به فرزندان خود توجهی ندارند. با این وجود، زنان باهوش ترفندهایی را می دانند که به لطف آنها می توانید از همسر خود یک پدر خوب بسازید.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸ علیرغم اینکه مردی ممکن است مهارت های لازم را در برخورد با کودکان نداشته باشد، هرگز نباید او را حذف کنید، مخصوصاً اگر خودش ابتکار عمل را به دست نگیرد........... چندین مسئولیت را برای مراقبت از کودک به شوهر بسپارید (به عنوان مثال، حمام کردن و غیره)....... تا جایی که ممکن است پدر را با کودک تنها بگذارید (در حالی که خودتان به خرید می روید)........ گاهی این زن است که نقش تعیین کننده ای در شکل گیری رابطه مرد با فرزندانش دارد. یک همسر عاقل همیشه روانشناسی شوهرش و همچنین ترس او از ملاقات و ارتباط با یک مرد کوچک را درک می کند. برای اینکه خانواده شاد و کامل باشد، یک زن باید به معنای واقعی کلمه به مرد «بیاموزد» که فرزندش را دوست داشته باشد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه دوست کودک باشیم البته برای فرزند مرجعیت پدر است. با این وجود، این دوستی بین فرزندان و والدین است که می تواند ثمرات آموزشی بسیار ارزشمندتری به همراه داشته باشد. بنابراین، برای اینکه نه تنها یک پدر و مادر برای فرزند خود، بلکه یک رفیق وفادار شوید، باید از نکات زیر راهنمایی کنید:........ به کودک، خواسته ها و موقعیت زندگی او احترام بگذارید، زیرا سن کم و بی تجربگی اصلاً نشانه حماقت نیست.......... همیشه به فرزند خود لبخند بزنید (حتی اگر احساس خوبی ندارید، باید برای این کار قدرت پیدا کنید).......... اعتماد پسر یا دختر خود را با گوش دادن دقیق به داستان های شادی ها و مشکلات او و همچنین به اشتراک گذاشتن مشکلات خود جلب کنید......... اگر زمان زیادی را در محل کار یا سفرهای کاری می گذرانید، فراموش نکنید که با کودکان تماس بگیرید، با آنها در مورد چیزهای کوچک و همچنین در مورد چیزهای جدی صحبت کنید........... یک سرگرمی مشترک (ورزش، خلاقیت و غیره) پیدا کنید........ پدر شدن کار سختی است. با آمدن فرزند جدیدی در خانواده، مرد مجبور است شیوه زندگی خود را کاملاً تغییر دهد. اولین تغییر این است که بخش قابل توجهی از بودجه شما به طور خاص صرف خرید برای نوزاد می شود. اما مهمترین چیز این است که پدر باید در سبک زندگی خود تجدید نظر کند. این به این دلیل است که کودک باید از والدین خود الگوی مثبت بگیرد.
Yamary 83۱۴۰۱/۲/۱۸هر بچه ای به یک پدر خوب نیاز دارد. علائمی که می تواند انطباق والدین را با عنوان مشخص تعیین کند بسیار زیاد است. یک مرد باید خیلی روی خودش کار کند تا بچه به او افتخار کند و از او الگو بگیرد. غرایز درونی و همچنین توصیه های روانشناسان به شما در این امر کمک می کند. مطمئناً همه بچه ها والدین خود را دوست دارند، مهم نیست که آنها چقدر عیب دارند. اما این رابطه نباید فقط بر اساس رابطه خونی باشد. عشق یک کودک را باید به دست آورد. یک پدر، قبل از هر چیز، باید حمایت و پشتیبان پسر یا دختر خود، یک دوست قابل اعتماد، و همچنین نان آور خانه و پایه ای قوی برای خانواده باشد.
در ادامه بخوانید...
مود ژولین: داستان غم انگیز دختری که قرار بود ابر انسان شود
در زمان های مختلف ، دانشمندان جهان بارها و بارها افرادی را آزمایش کرده اند که بسیاری از آزمایش ها واقعاً ظالمانه بودند. با این حال ، داستان تربیت مود ژولین بسیار چشمگیرتر از اکثر تحقیقات علمی گذشته است - قهرمان امروز ما برای پدر خود به "خوکچه هندی" تبدیل شده بود!
داستان غم انگیز "مود" ژولین مدتها قبل از تولد او آغاز شد-در سال 1936 ، لویی دیدیه ، ثروتمند فرانسوی ، فرزند یک معدنچی ، دختری شش ساله به نام ژانین را خرید. مسیو دیدیه ، وقتی دختر به سن بلوغ رسید ، با او ازدواج کرد. این ازدواج سوالات بسیاری را برای دیگران برانگیخت ، آنها نظریه های مختلفی را در مورد مقاصد دیدیه بیان کردند ، اما انگیزه های واقعی او بسیار وحشتناک تر از جسورانه ترین حدس ها بود.
در سال 1957 ، لویی و ژانین صاحب یک دختر شدند که "مود" نام داشت. مسیو دیدیه یک ملک کوچک در شمال فرانسه ، نه چندان دور از دانکرک ، خرید و خانواده خود را به آنجا نقل مکان کرد. درست است که زندگی زن و شوهر دیدیه اصلاً شبیه یک افسانه نبود - لویی به رفاه همسر و دخترش علاقه ای نداشت ، او در فکر ایجاد یک فرد ایده آل بود که از همه زندگی پیشی بگیرد. افراد قدرتمند و توسعه یافته ، موجودی برتر با داده های فکری و فیزیکی برجسته.
"مود" ، دختر دیدیه ، قربانی برنامه های بلند پروازانه آقای دیدیه شد. از کودکی ، این دختر در شرایط اسپارت زندگی می کرد - او هیچ اسباب بازی نداشت ، از صحبت ، گریه ، خندیدن و نشان دادن هرگونه احساسات دیگر ممنوع بود. دختر بچه روی یک تشک سفت در یک اتاق سرد می خوابید و تنها دوستان او یک اسب ، اردک و سگ حیاط بودند که پدر "مود" برای او خرید ، زیرا معتقد بود که ارتباط با حیوانات به توسعه توانایی های ذهنی کودک کمک می کند.
واقعیتهای شگفت انگیز زندگی "مود" به این دلیل بود که آقای دیدیه به موارد زیر اعتقاد داشت - یک ابر انسان ، یعنی فردی با هوش خارق العاده و رشد جسمانی فوق العاده کمتر ، فقط در چنین شرایطی می تواند شکل بگیرد ، و هرگونه لذت ، پتوی گرم یا غذای معمولی ، پیشرفت را مختل می کند. لویی دیدیه با اطمینان از اینکه حق با اوست ، آزمایش خود را آغاز کرد و تمام زندگی خود را وقف آن کرد.
با افزایش سن "مود" ، انتظارات پدرش نیز افزایش یافت - هر سال او شرایط بازداشت او را تشدید می کرد. این دختر از خوردن هر غذایی که حداقل طعم و مزه داشت ممنوع شد - بخش اصلی رژیم غذایی کودک شامل برنج آب پز بدون مخمر یا سبزیجات خام بود. "مود" علاوه بر رژیم سخت ، سایر قوانین ظالمانه زندگی پدرش را نیز دنبال می کرد - فقط یک بسته دستمال توالت برای بهداشت شخصی به او اختصاص داده شد ، کودک فقط یک بار در هفته و منحصراً با آب یخ دوش می گرفت ، و از وقت آزاد هیچ خبری نبود. ...
پنجمین سالگرد "مود" فرصتی بود تا آقای دیدیه دخترش را از مسئولیت های جدید آگاه کند - از این پس ، دختر کوچک تمام روز خود را وقف تحصیل کرد. برنامه پدر دختر شامل درس های موسیقی بود - لویی می خواست "مود" یاد بگیرد که همه سازهای جهان را بنوازد. این کودک همچنین شمشیربازی ، اسب سواری ، دوچرخه سواری ، ژیمناستیک و شنا را چند ساعت در روز تمرین می کرد.
مود ژولین در زندگی نامه خود خاطرات خود را درباره نحوه آموزش دوچرخه سواری توسط والدینش با خوانندگان به اشتراک گذاشت:
آنها [والدین من] چرخ های اضافی را از دوچرخه تمرینی من برداشتند. مادرم من را مجبور کرد روی یک دوچرخه ناپایدار بنشینم و دوچرخه ام را با زور به سمت شیب پایین آورد. زمین خوردم ، زانویم را زخم کردم و گریه کردم ، اما وقتی چهره تزلزل ناپذیر آنها را دیدم ، سکوت کردم. مادر در سکوت به من نزدیک شد و دوباره سوار دوچرخه شد - آموزش تمام روز ادامه داشت ، تا اینکه سرانجام یاد گرفتم که چگونه تعادل خود را حفظ کنم. "
به هر حال ، مادر "مود" در تربیت دخترش کمتر از خود آقای دیدیه شرکت کرد.به هر حال ، او بود که "مجری" دستورات لویی دیدیه بود - او دوچرخه ناپایدار "مود" را از کوه به پایین هل داد ، کودکی را که قادر به شنا نبود به استخر عمیق آب یخ انداخت و او را در اواسط شب بیدار می کرد تا او را برای ورزش بفرستد.
سپس داستان "مود" غم انگیزتر شد. مسیو دیدیه معتقد بود که تمام روشهای سخت آموزشی او کافی نیست ، و شروع به آزمایش بر روی دختر خود کرد. "مود" مجبور بود کابل الکتریکی را که پدرش از طریق آن شوک های الکتریکی را با دستانش برقرار می کرد ، نگه دارد - به نظر او ، چنین آزمایش هایی قرار بود قدرت و استقامت جسمانی او را تقویت کند. همچنین ، لویی دیدیه دخترش را برای هفته ها از غذا ممنوع کرد ، او را گرسنه نگه می داشت ، به او نوشیدنی نداد و هرگونه نقض قوانین به شدت مجازات شد.
وقتی "مود" نه ساله بود ، پدرش تصمیم گرفت رژیم غذایی او را "متنوع" کند - هر وعده غذایی اکنون با یک قسمت کوچک ویسکی یا یک لیوان شراب همراه بود. به گفته دیدیه ، این به رشد بدن کمک می کرد.
لویی دیدیه توجه زیادی به ترس های دخترش داشت. وقتی متوجه شد که "مود" از جوندگان می ترسد ، تصمیم گرفت این فوبیای دخترش را به صورت زیر ریشه کن کند: او مرتباً کودک را در نیمه های شب بیدار می کرد و حتی اجازه نمی داد کفش هایش را بپوشد ، او را به تاریکی در زیرزمین سرد می فرستاد.
بعداً ، مسیو دیدیه قبل از فرستادن او به زیرزمین شروع به پوشیدن ژاکت "مود" با زنگوله کرد. این روش باعث می شد که کودک حرکت نکند تا جوندگان مورد علاقه خود را با زنگ جذب نکند. "مود" ژولین بزرگسال در کتاب خود به یاد آورد که در آن زمان او به طرز دیوانه واری ترسیده بود و فقط می خواست بمیرد.
"در آن زیرزمین وهم انگیز ایستاده بودم و فقط یک چیز را ازخدا خواستم - مرگ."
آزمایشات "مود" وحشتناک بود ، اما آنها واقعاً نحوه سازگاری با هرگونه واقعیت زندگی را آموختند - در شانزده سالگی ، دختر یاد گرفته بود که بسیاری از ممنوعیت های پدرش را دور بزند. او به طور مخفیانه دستمال توالت ، غذاهای خوشمزه را از آشپزخانه می دزدید و شب ها از پنجره به خیابان می آید تا قدم بزند و هوای پاک آزاد را تنفس کند. والدین "مود" هرگز نفهمیدند ، اگرچه هر قدم او را از نزدیک دنبال می کردند.
در سال 1973 ، پدر "مود" کمی ضعیف شد و مجبور شد برای دخترش معلم موسیقی استخدام کند - مردی به نام موسیو مولین. هنگامی که مربی برای اولین بار به خانه دانش آموز خود آمد ، از آنچه دید - به شدت شگفت زده شد - کودکی لاغر و ترسیده ، والدینی متعصب که از "مود" غیرممکن را طلب می کردند و فضای ناامیدی کامل که در خانواده آقای دیدیه حاکم بود. سپس موسیو مولین اصرار داشت که درسهای موسیقی را به خانه خود منتقل کند ، جایی که او توانست با "مود" به صورت رودررو ارتباط برقرار کند.
با شنیدن داستان "مود" ، او را مجبور کرد در یک مغازه کوچک آلات موسیقی کار کند و این آغاز زندگی جدیدی برای این دختر بود. در آنجا بود که او با همسر آینده خود ، ریچارد ژولین ، ملاقات کرد و در هجده سالگی با او فرار کرد.
پدر "مود" به شدت عصبانی شد و از دخترش خواست كه برگردد ، اما دختر قدرت لازم را پیدا كرد تا استحكام خود را نشان دهد و به شكنجه گر خود "نه" بگوید. او در سال 1981 درگذشت و دیگر دخترش را ندید.
زندگی "مود" فوراً بهتر نشد - دختر مهارتهای ارتباطی نداشت ، نمی دانست چگونه در جامعه رفتار کند و رژیم غذایی نامناسب و مصرف الکل از سنین پایین باعث چندین بیماری مزمن شد که سالها طول می کشد تا بهبود یابد.
به هر حال ، ریچارد شوهر "مود" نیز بلافاصله حقیقت را در مورد گذشته معشوق خود پیدا نکرد - دختر داستان خود را فقط پس از مرگ پدرش به او گفت. و در سال 2019 ، "مود" ژولین تصمیم گرفت با انتشار یک زندگینامه ، که نسخه ای از آن را به عنوان هدیه به مادرش ارسال کرد ، به سرنوشت خود به تمام جهان بگوید. با این حال ، ژانین هرگز نتوانست اعتراف کند که زندگی دختر خود را فلج کرده است و پاسخ داد که "مود" "به سادگی ایده های بزرگ پدرش را درک نمی کند."
زندگینامه مود ژولین
خوشبختانه مود ژولین توانست جایگاه خود را در زندگی پیدا کند و گذشته را پشت سر بگذارد - او در حرفه روانشناسی تسلط داشت و شروع به کمک به مردم کرد تا آسیب روانی را تجربه کنند. زندگی شخصی "مود" نیز موفقیت آمیز بود - به همراه ریچارد ، آنها دو دختر بزرگ کردند که دوران کودکی آنها با مادر متفاوت بود.
«داشتن فرزند شبیه زندگی در خوابگاه دانشجویی است ـ هیچ کس نمیخوابد، همه چیز شکسته است و همه چیز پرتاب میشود» ـ ری رومانو
بزرگ کردن فرزند هم دشوارترین و هم باارزشترین کار است. بچهها همراه با دستورالعمل به دنیا نمیآیند اما اگر با چنین دستورالعملی به دنیا میآمدند، احتمالاً در آن نوشته میشود که باید شما خود را به پرسیدن این سوالات عادت بدهید.
آیا کودکانم سرگرمی دارند؟
چنان میلی به شلوغی دارد که گاهی اوقات یادمان میرود به بازی اولویت بدهیم.
آیا من سرگرمی دارم؟
(تقریباً) همان سوال. اگر خیلی مشغول رانندگی و پختوپز و شستشوی لباسها هستید که یادتان میرود از کودکانخود لذت ببرید، باید حتماً نگاهی به اولویتهایخود بیاندازید.
کودکم خوب غذا خورد؟
به کیفیت توجه کنید، نه کمیت. آیا میوهها و سبزیجات عمده رژیم غذاییاش است؟ بسیار عالی. آیا خیلی سختگیرانه محدود میکنید؟ همهی بچهها باید پشمک را تجربه کنند.
آیا کودکم خوب خوابید؟
کودکان به خوابشان نیاز دارند. اگر به اندازهی کافی نخوابند، رشد نمیکنند.
آیا کودکم چیزی یاد گرفت؟
این مسأله با گرفتن نمرات خوب فرق دارد. این مسأله به کنجکاوی و هیجان یادگیری هرچیزی از پافندگی تا اسامی دایناسورها مربوط میشود. ذهنشان را به سمت لذت یادگیری باز کنید.
آیا کودکم به خوبی با استرس کنار میآید؟
کودکان باید یاد بگیرند استرس چه احساسی دارد و چگونه آن را باید کاهش دهند تا بتوانند وارد دنیای بزرگسالان بشوند. اگر هیچ موقع نگذارید احساس ترس، شکست یا شجاعت را تجربه بکنند، فرصت توسعهی این مهارتها را نخواهند داشت.
آیا سر کودکم فریاد کشیدم؟
بعد از فریاد چه احساسی داشتید؟ فکر میکنید کودک چه احساسی داشت؟(سیارک)
چرا فریاد کشیدم؟
میدانید که فریاد هم برای شما و هم برای کودک احساس بدی ایجاد میکند. چرا این کار را میکنید؟ بخشی از تو فکر میکند که این کار جواب میدهد. به خود یادآوری کنید که فریاد کشیدن بهترین راه نیست.
آیا کودکم را ملامت کردم؟
اگر میبینید که میگویید «مرا اذیت میکنی» یا «مامان را ناراحت میکنی» وقت آن رسیده است که کنترل احساسات را به دست بگیرید. «وقتی دیر به خانه میآیی نگران میشود» یا «وقتی با این لحن حرف میزنی احساس میکنیم احترامی برایم قائل نیستی» احساساتان را منتقل خواهند کرد بدون اینکه کودک را به خاطر آنها ملامت کرده باشند.
آیا به اندازهی کافی تحسین کردم؟
برای منفی کردن اثرات یک منفی، هفت اظهارنظر مثبت لازم است. برای تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس کودکانمان، باید آنها بیش از آن چیزی که فکر میکنیم تحسین کنیم.
آیا بابت کارهای درست تحسین کردم؟
تحسین کودک به خاطر چیزهایی مانند باهوش یا زیبا بودن درواقع به توانایی انعطافپذیریاش صدمه میزند. اگر کودک به جای شناسایی استقامتی که برای یادگیری چیزی خرج میکند فکر کند که باهوش همان چیزی است که او هست، در این صورت زمانی که با چیزی مواجه شود که یادگیریاش سختتر است ممکن است فکر کنید که باهوش نیست تا اینکه بخواهد تلاش کند آن را حل کند.
آیا با موفقیت کودکم همچون موفقیت خودم برخورد میکنم؟
باید بدانید که اگر کودک موفق شود، این موفقیت مال شماست. نباید تلاش کنید رویای فوتبالیست یا رقاص بودن را ازطریق کودک احیاء کنید.
میخواهم کودکانم امروز چه احساسی داشته باشند؟
مهم، مورد احترام و خوشحال(سیارک)
اگر امروز آخرین روز زندگیام بود، چه چیزی را به شکل دیگری انجام میدادم؟
ما باید سر کار برویم، شام بپذیریم و تکالیفمان را انجام بدهیم اما اگر بار دیگر به روزمان نگاهی بیاندازیم، آیا کارها را جور دیگری انجام میدادیم؟ آیا میخندیدید؟ آیا گوش میکردید؟
آیا امروز کاری کردم که استقلال کودکم را پرورش دهم؟
همزمان با رشد کروتکس پیشسری کودک، والدین باید توازنی بین استقلال و محافظت ایجاد کنند. چه کاری است که هنوز برای کودک انجام میدهید درحالی که او خودش میتواند انجام دهد؟ اجازه دهید خودش آنها را انجام دهد. با اینکار اعتماد به نفسش تقویت میشود.
آیا همراه با ترس کودکم را بزرگ میکنم یا همراه با آرامش؟
آیا در حال حرکت به سمت چیزی هستم که برای کودکم میخواهم یا در حال دور شدن از چیزی هستم که برایش نمیخواهم؟ همیشه حرکت به سمت هر چیزی قدرتمندتر است.
آیا بخشی از مشکل هستم یا بخشی از راهحل؟
آیا به کودک کمک میکنید که از چیزهایی که دوست ندارد انجام بدهد، دوری کند؟ به این ترتیب او را تشویق به اجتناب میکنید. به جای آن در کنار باشید و او را تشویق کنید که استقامت و ایستادگی را در خود توسعه دهد.
مهمترین نقش من به عنوان پدر یا مادر چیست؟
وقتی را به تأمل در این نکته صرف کنید و سپس تمام تلاشهایتان برای پرورش کودک را با آن نقش همسو کنید.
از خطاهایم درس گرفتم؟
ما همیشه خطا میکنیم. اعتراف کنید و سپس از آنها درس بگیرید. حرکت کنید. فردا روز دیگری است و باید از این نظر سرمشق کودک باشید.
از چه چیزی سپاسگزارم؟
یادآوری به کودکان درمورد آنچه داریم یا انجام میدهیم باعث میشود که ذهنمان نسبت به یافتن چیزها و فرصتهای بزرگ به عنوان پدر و مادر باز باشد. (سیارک)
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.
ترجمه توسط itrans.ir
بسیاری از مردم در دنیا این شانس را داشته اند که یک مادر عاشق آنها را بزرگ کند، از جمله خود من، و ما به سرعت عادت کرده ایم که ببینیم مادر نقش خود را بصورت تحسین برانگیزی ایفا می کند. مادر ما طوری دنیای اطراف ما را شکل داده است که ما تصور می کنیم همه چیز در اطراف ما باید اینگونه باشد و هیچ فکری راجع به آن نمی-کنیم. وقتی که کل کار ما این باشد که بازی کنیم ، بدویم و به مدرسه برویم، کاری ندارد که تلاش کسانی را که برای حرکت دادن چرخ خانواده تلاش می کنند نادیده بگیریم.
شاید یکی از دلایل دیگر هم این باشد که مادرها از کاری که می کنند چیز بزرگی نمی سازند، اما انها واقعا کشمکشهای بزرگی دارند که برای خودشان نگه می دارند. در اینجا چیزهایی را از مادرم و همچنین همسرم تنها پس از تشکیل خانواده آموخته ام را آورده ام. (سیارک)
1- مادر مجبور است که روی خط نازک والد و دوست بودن حرکت کند
یک مادر هیچ چیزی را بیشتر از دیدن لبخند فرزندش ، خوش گذراندن با آنها و صحبت کردن راجع به همه چیز دوست ندارد. آنها می توانند بهترین دوستانتان در سراسر عمر باشند اما آنها می دانند که شما وقتی رشد کردید تنها به دوستان نزدیکتان در بعضی از چیزها اعتماد می کنید و تنها موقع مشکلات است که سرشان خراب می شوید.
اولین اولویت مادرتان این است که یک آدم خوب پرورش دهد، با ارزشها و عادتهای سالم و مهارتهایی که به شما کمک کند تا در زندگی موفق باشید. این مسئله نیازمند آن است که گاهی سر شما غر بزند و بر نظم و آموزشتان بیشتر بها دهد تا پشتیبانی از عادتهای بدتان.
2- مادر هزاران اشک در زمان عصبانیت، ناراحتی و خوشحالیتان ریخته است
از روزی که او فهمید شما را حامله است، مادر روی یک لبه تیغ احساسی راه رفته است. او در ابتدا هم گیج و هم هیجان زده بود، زمانیکه باردار بود تغییر حالتهای زیادی را پشت سر گذاشت و موقع دنیا آمدنتان درد جهنمی ای کشید. شبهای زیادی را ببیخوابی کشید وقتی که مریض بودید یا صدمه دیده بودید. آنها ممکن است گاهی به این چیزها اشاره کرده باشند اما شما حتی تصف آن را هم نمی دانید مگرآنکه خودتان مادر شوید و یا ببینید که شریک زندگیتان درگیر چه مصائبی می شود و این موقعی است که شما قدر آنها را خواهید دانست.
3- مادر موقع محافظت از شما از یک زن معمولی تبدیل به یک ابر قهرمان می شود
شما میبینید که مادرتان مثل تمام زنهای معمولی شروع کرده است، با کارهای معمولی خودشان و چشمان یک مامور سیای سابق! اما وقتی که فرزند اولشان متولد شد آنها تبدیل به یک ابر قهرمان می شود. آنها تمام اطرافشان را برای دیدن خطر اسکن می کنند، از یک غریبه تا یک دست انداز در راه، همه را چک می کنند تا ببینند که آیا تمام درها قفل است و مطمئن شوند که سایر کودکان در زمین بازی رفتار نامتناسبی ندارند. این چیزی نیست که انها برای ان آموزش دیده باشند یا در کتابها یا فیلمها نگاه کرده باشند، مغز انها به سمت چنین حالتی سوق داده شده است.
4- مادر می داند که شما بیشتر نصیحتها و غر زدنهای او را می شنوید و او با این مسئله مشکلی ندارد
مهم است که برخی از درسهای مهم زندگی را برای بچه هایتان بازگو کنید. تمام دانشی را که توسط تجربه کسب کرده باشید، همراه با نصیحتها و بر اساس حواس رایجی که هنوز بچه ها به آن نرسیده اند همیشه با آغوش باز مورد استقلال قرار نمی گیرند. بچه ها سر وصدا میکنند، ناله می کنند و فرآیند را معمولا مشکل می کنند، اما مادرها مانند سربازانی زیر تیربار نق زدن آنها هستند که تا درسشان کامل تفهیم نشده باشد کنار نمی کشند تا ما را به عادتهای مناسب خو دهند. آنها با بازی کردن نقش آدم بده مشکلی ندارند، تا زمانی که ما بزرگ شویم و به مردمانی محجوب بدل شویم.
5- مادر یک کارتون را بارها و بارها نگاه می کند تا زمانیکه آن را خط به خط حفظ کرده باشد
یکی از بزرگترین شادیهای یک کودک این است که یک کارتون را که از هر لحاظی که فکر می کنید کامل است کشف کند. این روزها برای کودکان آسان است که با انواع ویدئو و کارتونها و تلویزیون یا یوتیوب سرگرم باشند، که کل روز را تماشا کنند یا گوش دهند. آین برای سک زن بزرگشال بسیار سخت است که بارها و بارها به یک چیز گوش بدهد، اما مادرها با شوق و ذوق این بار را تحمل می کنند و با شادی همراه با دلبندشان آوازها را می خوانند.
6- مادر مجبور است که در پشت صحنه کارهای سختی انجام دهد تا از آسایش و ایمنی شما مطمئن شود
بیاد می آورید که چگونه یک اسباب بازی باحال می گرفتید یا لباس جدید، حتی اگر اوضاع مالی خوب نبود؟ دلیلش این بود که مادرتان یک سری تردستی انجام می داد تا بودجه خانواده را به تعادل برساند که اینکار معمولا شامل کم کردن هزینه ها از هر جایی که می شده بود. بنابراین همیشه پول کافی برای اینکه شما تغذیه و لباش خوبی داشته باشید محیا بود. مادرها همیشه دنبال تاکتیکهای جدید کاهش هزینه و معامله های خوب هستند و هرگز نمی گذارند که شما کار سختشان را در راستای بدست آوردن آسایش ممکنه بفهمید. (سیارک)
7- مادر تلاش می کند تا آخرین نیازهای کودکش را درک کند
با اعتماد به نفس بار آوردن شما برای مادرتان وظیفه ایست که با آغوش باز پذیرا شده اند، اما این به این معناست که او باید سخت کار انجام دهد تا خودش را با نسل جدید هماهنگ کند. وقتی که او با شما صحبت می کند او باید یک درک اضافه ای از شیوه صحبت و فرهنگ جوانان داشته باشد که هم آزار دهنده است و هم سخت و وقت گیر. کول بودن مادرها نیاز به صبر و حوصله و تحقیق دارد.
8- مادر تلاش می کند شما را از دشمنیهای قدیمی و رازهای خانواده دور نگه دارد
اگر شما یک بچگی باحال و آرامش بخش را گذرانده اید مطمئن باشید که دین بزرگی به مادرتان دارید. همه خانواده ها از این دعواها و داستانها دارند و همه شاید چند تا اسکلت داخل کمدشان باشد. این وظیفه مادرهاست که بعنوان حائل بین گردابه های درون خانواده و شما نقش ایفا کنند و همیشه برای شما لبخندی بر لب داشته باشند.
9- مادر معمولا وقتی که شما خرابکاری می کنید چشم پوشی می کند
با اینکه اکثرما تلاش می کنیم که به خود بقبولانیم بچه های خیلی خوبی بوده ایم، واقعیت این است که بچه ها می-توانند بسیار خرابکار باشند. زمان زیادی طول می کشد تا بچه به تشخیص سره از ناسره برسد و یا بگیرد که چطور رفتار کند، و مادران ما تمایل دارند تا بصورت غیر قابل باوری در برابر این خرابکاریها صبور باشند. ما می توانیم چیزها را بشکنیم، و راجع به آن دروغ بگوببم، هر چند که تابلو باشد که ما آنکار را انجام داده ایم. با این حال اگر مادرمان حس کند که ما واقعا حس بدی از اینکار داریم، از خشن صحبت کردن با ما طفره می رود.
10- مادر بیشتریت تلاش ممکن را برایحمایت از شما می کند
راههای بسیاری وجود دارد که مادرتان تلاش کند که روحیه تان را بالا ببرد. برای من بهترین را یک ناهار خوشمزه رنگارگ بود که در جعبه ای قرار داشت و آن جعبه پر از نوشته های بود که لبخند را بر لبانم می آورد. همسر من به دنبال نقل و قول های انگیزه بخش و استیکرهای بامزه است که بر کوله چشتی یا جلد دفترچه دخترم بچسباند. چیزهای اندکی مانند این و تمام صحبتهای انرژی بخش بر روی کوله پشتی می تواند انگیزه بخش باشد. اگرچه گاهی وقتها مادرها ممکن است سرکوب کننده باشند اما آنها همیشه در حال سنجش روحیه ما هستند تا ما را حمایت کنند و آنچیزی که ما نیاز داریم به ما بدهند.
11- مادر سخت کار می کند تا همه چیز تمیز و مناسب باشد
اکثر بچه ها تنها یک تی شرت بر می دارند، یک شلوار می پوشند و کفشهایشان را و به سمت زمین بازی می دوند. هر روز این چیزها تمیز و اتو کشیده و آماده برای شما هست. تا زمانی که شما بزرگ شدید هرگز از این شگفت زده نخواهید شد که چطور همه چیز اینقدر تمیز و نو و آماده است هر چقدر که شما آن را کثیف لک دار رو خراب کرده باشید. مادرها شما را برای خرید به فروشگاه می بند، لباسهایتان را اتو می کنند، یقه هایتان را مرتب می کنند و همیشه یادآوری می کنند که ژاکتتان را جا نگذارید.
12- مادر مشکلات خود را به کناری می گذارد و تعهد دارد که مشکلات کوچک شما رابشنود
مادرها مجبورند که سخت کار کنند، چه در خانه و چه در محل کار، تا مطمئن شوند که محیط مناسبی را برای فرزاندانشان فراهم می کنند. و در پایان روز، اگرچه ممکن است که نا امید و یا اعصاب ندار باشند، و یا از بحث کردن راجع به مسائل تکراری با شریکشان خسته باشند، آنها هنوز زمان لازم برای شنیدن مشکلات شما را دارند. هر چقدر مشکلات شما ناچیز و مسخره باشد در قیاس با دنیای واقعی، مادر تمام تلاش خود را برای کمک به شما انجام می دهد.
13- مادر بهانه گیریهای شما را تحمل می کند و تلاش می کند که مسیر صحیح را به شما نشان دهد
بسیاری از نصیحتهایی که ممکن است خوب به نظر آیند با مقاومت روبرو می شوند، و پیش از آنکه مشکلات جدی پیش بیایند زمانی برای تنظیم کردن وجود داشته است تا بچه به سوی بهانه گیری نرود. مادرها می دانند که کجا یک قانون اعمال کنند و کجا بگذراند که شما بنشینید و حسابی گریه کنید. این خوب است که بشود هر چند وقت یکبار گریه خوبی داشت و مادر شما این قضیه را می داند. مادر موقع این طوفانهای احساسی شما را به سمت درستی سوق می دهد.
مادرها این درگیری را دارند تا مطمئن شوند که فرزندشان زندگی مناسبی خواهد داشت. جدا از اینکه مطمئن شوند که آنها ایمن هستند، غذای کافی برای خوردن دارند، و لباس برای پوشیدن، مادرها 1001 چالش پیش روی بزرگ کردن صحیح فرزندشان دارند. این مهم است که قدر این تلاشها، دلسوزیها و فداکاریهای مادران را بدانیم و برای یکبار در عمرمان هم که شده، کارهای خوب برایشان انجام دهیم.