(سیارک) : امروزه بر اساس نتایج سالها مطالعه میدانی، محققان شکی ندارند که خطر افسردگی، زنان را بیش از مردان تهدید می کند و احتمال ابتلای آنان به این اختلال خلقی دو برابر مردان است. از آنجایی که زنان نخستین کسانی هستند که به عنوان مادر پاسخگوی نیازهای حیاتی کودک هستند، سلامت روحی آنان تأثیر مستقیمی بر سلامت روحی و روانی فرزندانشان و در نتیجه سلامت روان جامعه خواهد گذاشت. از همین روست که در این مطلب سعی میکنم به عواملی که ممکن است به افسردگی در زنان منجر شود اشاره کنم.
افسردگی یکی از مهمترین انواع اختلالات خلقی است که در بسیاری از موارد دلیل اصلی مراجعه افراد به مراکز مشاوره و روان درمانی محسوب می شود. بیماری افسردگی انواع مختلفی دارد که از جمله مهمترین هایش افسردگی شدید، خفیف، بای پولار )یا دو قطبی(، بعد از زایمان و افسردگی خلقی فصلی هستند.
نشانه افسردگی و علامت اصلی افسردگی نوعی حس غم و ناامیدی است که گریبانگیر فرد میشود و سلامت روان فرد را به خطر می اندازد و طولانی شدن افسردگی را باید جدی گرفت. افسردگی در دراز مدت بر کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعی و راندمان کاری و تحصیلی افراد تأثیر بسیاری می گذارد. اختلال در خواب، اختلال در تغذیه، گوشه گیری، بی میلی به کار، کاهش میل جنسی، ناتوانی جنسی در مردان، ناامیدی، پرخاشگری، زودرنجی، خستگی، منفی بافی، عدم و یا کمبود تمرکز و تمایل به خودکشی از دیگر علایم افسردگی محسوب می شوند.
در سی سال اخیر تحقیقات انجام شده در زمینه افسردگی نشان دادهاند که این بیماری چند عاملی است که با ارائه یک مدل بیولوژیکی روانی اجتماعی بهتر میتوان آن را فهمید.
عوامل مختلفی مانند رویارویی با مشکلات و شرایط دشوار زندگی از یک سو و راهکارهایی که شخص از آنان برای حل مسائل خود استفاده می کند از سوی دیگر در بروز اختلالات خلقی موثرند. تجربیاتی چون "از دست دادن" میتواند عاملی برای شروع افسردگی باشد. این از دست دادن میتواند مرگ یکی از نزدیکان، از دست دادن یک موقعیت اجتماعی یا شغلی، از دست دادن توجه و عشق دیگری و یا حتی از دست دادن احترام و اعتبار شخص در چشم دیگران باشد.
علاوه بر عوامل هورمونی و تأثیر آنها خصوصا بر زنان از جمله در دوران بلوغ، حاملگی، دوران بعد از زایمان یا همچنین یائسگی، عدم برخورداری از عزت نفس کافی ریشه بسیاری از انواع افسردگی محسوب می شود. به رغم همه پیشرفتهای اجتماعی شاید تصور اینکه هنوز در بسیاری از خانوادهها فرزند پسر را بر دختر ترجیح میدهند سخت باشد.
در ایران با اینکه دختران در عرصه های مختلف تواناییهای خود را نشان داده و برای مثال درصد بالایی از دانشجویان دانشگاهها را تشکیل میدهند، همچنان با تبعیض حاکم بر خانواده مواجه بوده و بیش از پسران مورد آزار، خشونت، کنترل، تحقیر و بی مهری والدین خود قرار می گیرند. تبعیض موجود بین فرزندان دختر و پسر، رفتار خصمانه والدین با آنها و به کارگیری روشهای تربیتی سنتی که در آن دختران جنس دوم محسوب میشوند دلایلی هستند که موجب کاهش عزت نفس دختران شده و در نتیجه بر میزان شکنندگی روحیشان می افزاید.
بیشترین علامتهای افسردگی در زنان را میتوان در شروع دوران بلوغ مشاهده کرد. زمانی که دوران کودکی به سر آمده و دختر وارد مرحلهای می شود که به طور جدی با انتظارات خانواده و جامعه روبرو می شود. مواجه شدن نوجوان با بحران هویتی و تغییرات جسمی، ترشح هورمونهای جنسی و پیدایش نیازهای جنسی از یک سو و تصور جدا شدن از خانواده، شروع زندگی مستقل و قرار گرفتن در شرایطی که باید برای آینده تصمیم بگیرد، از سوی دیگر، میتواند گذار از این برهه از زندگی را سخت کند.
از آنجایی که زنان و مردان در بیان احساساتشان با هم متفاوتند، واکنشی که در مقابل فشارهای روحی از خود نشان میدهند نیز یکسان نیست. در حالی که پسران عموما نگرانی هایشان را با پرخاشگری و ناهنجاریهای رفتاری نشان میدهند، اکثر دختران در شرایط مشابه دچار اختلالات خلقی و افسردگی می شوند.
تجربه آزار و اذیت جنسی، خشونت، بی مهری و تجاوز هم بیش از پسران موجب افسردگی زنان می شود
"هم ذات پنداری" روندی است که در طی آن کودک تلاش می کند شبیه والدین همجنسش باشد. مرگ زودهنگام مادر یا داشتن مادری افسرده احتمال افسردگی کودکان دختر را که از مادر الگو برداری میکنند افزایش می دهد. عدم توجه مادری که از افسردگی رنج میبرد بخت برخورداری از عزت نفس کافی را کم کرده و ممکن است از دختر، زنی بسازد که برای خود هیچ ارزشی قایل نیست.
عزت نفس میتواند جنبههای مختلفی داشته باشد. یکی از جنبه هایش به فرد و خصوصیات شخصی چون میزان استعداد، درجه جذابییت، زیبایی و اخلاق او بر میگردد و جنبه دیگر به ارزیابی که از خود در ایفای نقش اجتماعیاش دارد مرتبط است.
کمبود عزت نفس موجب میشود که فرد از خود تصویری منفی داشته باشد، آن را به همه جوانب زندگی تعمیم دهد و در نتیجه دچار نوعی درماندگی شود. این حس درماندگی که اصطلاحاً با "مود" پایین شروع میشود کم کم میتواند تبدیل به افسردگی شود. فرد افسرده عموما خود را بی ارزش، دنیا را پوچ و آینده را سیاه میبیند.
تجربه آزار جنسی، خشونت، بی مهری و تجاوز هم بیش از پسران موجب افسردگی زنان می شود. اینگونه تجربیات زن را دچار درماندگی می کند، گاه موجب میشود که او خود را در بروز اینگونه رفتارها مقصر بداند و با سرزنش خود هر چه بیشتر منزوی شود و این امر بر روابط اجتماعی او تأثیر منفی بگذارد. (سیارک)
برخی از زنان با بچه دار شدن خود را تنها به عنوان مادر تعریف و تمام وقتشان را صرف تعلیم و تربیت فرزندانشان می کنند. در این صورت زندگی یک زوج آنقدر وقف بچهها می شود که تصور تداوم رابطه آنها بدون وجود فرزندانشان ناممکن است. زنانی که زندگی شان تنها وقف خانه داری و بچهداری است با بزرگ شدن آنها و ترک خانه و تصور اینکه دیگر کسی به مراقبت و حضور آنان نیاز ندارد، ممکن است دچار افسردگی شوند. آنها با رفتن بچهها احساس میکنند فایده ای برای دیگران ندارند و هویت خود را از دست دادهاند.
نتیجه بعضی از تحقیقات نشان داده است که عدم اشتغال و داشتن سه فرزند یا بیشتر میتواند به علت شکننده کردن موقعیت اجتماعی زن به عاملی برای افسردگی بدل شود. استیصال و گیر کردن در موقعیتی که راه خارج شدن از آن دشوار به نظر میرسد یکی از عوامل مهم در بروز افسردگی است.
در برخی افراد استرس نیز میتواند ریشه افسردگی باشد.
برخی از کارشناسان معتقدند که علت افسردگی بسیاری از زنان تنها شکنندگی روحی آنان نبوده و به میزان استرسی که در زندگی روزمره با آن روبرو هستند نیز بستگی دارد. مسئولیت پذیری بیش از حد در محیط خانه و کار و رسیدگی به فرزندان یا سالمندان باری است سنگین که اکثر آنان بدوش می کشند. زنانی که بدون همسر و به تنهایی باید پاسخگوی نیازهای عاطفی و مادی فرزندانشان باشند بیش از دیگران احساس استیصال میکنند و امکان بروز افسردگی در آنان به مراتب بیشتر است.در میان زنان شاغل دستهای که نتوانسته اند بین زندگی خانوادگی و شغلی خود تعادل ایجاد کنند اغلب سرخورده می شوند.
آنان بدون توافق با شریک زندگیشان، تصور میکردند که به راحتی از پس هر دو نقش خود در خانه و بیرون از آن بر می آیند. متأسفانه عدم تقسیم کار در خانه و در نتیجه به دوش کشیدن بخش بزرگی از مسئولیت خانواده و تعلیم و تربیت فرزندان بار مضاعفی است که آنها بعد از مدتی توان تحملش را از دست می دهند. این زنان نهایتاً ممکن است به این نتیجه برسند که وظایف خود را آنطور که باید انجام نمیدهند و در نتیجه احساس گناه و عدم رضایت کنند. (سیارک)
افسردگی گاهی نتیجه زندگی در فرهنگی است که در آن محدوده سنی اطاعت از والدین روشن نیست
تجربهام در ارتباط با خانوادههای ایرانی نشان میدهد که اختلافات زناشویی، عدم برخورداری از حمایت همسر، درک نشدن توسط او یا طرد شدن توسط خانواده از دیگر مواردی است که بر میزان افسردگی در زنان تأثیر گذار است.
عدم پذیرش و به رسمیت شناختن شیوه زندگی فرد توسط خانواده تأثیرات عمیقی بر او می گذارد. این عدم پذیرش شخص را در بن بستی عاطفی قرار می دهد و او را علیرغم میلش مجبور به انتخاب می کند. انتخابی که در آن ادای دین به یکی عدم احترام و حق نشناسی به دیگری محسوب می شود. متاسفانه عدم تعریف درست و روشن از هویت شخصی و هویت خانوادگی و روشن نبودن مرزها در برخی از محیط های خانوادگی موجب میشود که والدین با دخالت های بی جا در زندگی فرزندان خود، بیش از آنکه موجب خوشبختی آنان شوند، به سرنوشتشان لطمه وارد کنند.
افسردگی گاهی نتیجه زندگی در فرهنگی است که در آن محدوده سنی اطاعت از والدین روشن نیست و با وجود سن بالای فرد، دخالت در امور شخصیش، او را تا حد یک کودک پایین آورده است.همه مواردی که به آنها اشاره شد به خوبی نشان میدهند که علاوه بر عوامل هورمونی مختص زنان، آنچه تأثیری بسزا بر سلامت روحی آنها میگذارد محیط خانوادگی و اجتماعی آنهاست.
محیط خانوادگی، بر دنیای درونی فرد اثر می گذارد و جامعه، عاملی بیرونی است که سلامت روحی او را تحت تأثیر قرار می دهد. از همین رو برای پیشگیری یا حل مسأله افسردگی شاید بیش از هر چیز باید به فکر تغییر روشهای تربیتی سنتی در خانواده و قوانین بسته در جامعه بود.
بهبود شرایط اقتصادی، امنیت شغلی، شرایط مناسب کار و حمایت های اجتماعی هم قطعاً به کاهش افسردگی در زنان و مردان منجر می شود. برقراری عدالت و رفع تبعیض هم چه در محیط کوچک خانواده و چه در جامعه میتواند مانع بروز و یا درمان افسردگی شود.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
به طور کلی، ارزیابی و بررسی کودکانی که آسیب ناشی از سوء استفاده جنسی را تجربه کرده اند، به دو دلیل اصلی صورت می گیرد.
(1) مشخص کردن احتمال و طبیعت سوء استفاده جنسی، به منظور تصمیم گیری قانونی و
(2) درک عملکرد و رفتار بچه به منظور برنامه ریزی برای درمان. " روش های متفاوتی برای بررسی کودکانی که ممکن است مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته شده باشند، وجود دارد. این روش ها به این بستگی دارند که بررسی کننده به دنبال بررسی کلینیکی است یا بررسی قانونی".
دستورالعمل هایی برای مصاحبه قانونی وجود دارد که احتمال به دست آوردن جزئیات ، خصوصیات و اطلاعات دقیق را افزایش می دهد . در ارزیابی های کلینیکی هدف، درک احساس کودکان از درمان است و نه به دست آوردن افشاگری های قانونی. زیرا این احساسات در درمان، بسیار مهم هستند.
آموزش پیشگیری از آزار جنسی کودکان
شماره تماس برای کودک آزاری و خشونت خانگی
وقتی اهداف سیستم ها کاملا مشخص نیستند و بررسی کلینیکی همراه با اهداف قانونی دنبال می شود، موضوع پیچیده می شود. مشخص کردن نقش مشخص ما و نقش های دیگران در سیستم های که بررسی جامعی از کودکان مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته شده اند، الزامی است.
برخلاف، پارامترهای صریح تجربیِ ارزیابی های قانونی سوءاستفاده جنسی از کودکان، کارهای انجام گرفته کنونی، پارامترهای مشخصی را در ارزیابی کلینیکی این موضوعات، آشکار نمی کنند. در هر حال، مطالبِ اندکی پدیدار شده اند. این مطالب شامل :
(1) مصاحبه های کلینیکی و اندازه گیری بررسی های استاندارد
(2) بررسی های چند شکله
(3) ابزارهای بررسی سوءاستفاده ویژه
(4) بررسی حوزه های مشخصی مانند آسیب های روحی و استرس ناخواسته بعد از درمان (PTsD) ، افسردگی، اضطراب و مشکلات مربوط به رفتار جنسی ، می شوند. به طور کلی فقدانِ بحث هایی راجع به استراتژی هایی برای بررسی کلینیکی جامع CSA و مفهوم کردن اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها، وجود دارد. این خلاء در کارهای قبلی، موجب این شده که درمان های موثر براساس بررسی های خوب شروع شوند و ادامه پیدا کنند و بیشتر بچه های مورد سوء استفاده قرار گرفته شده ، از روش و درمانی مشابه بهره برند. در هر حال با رشد مطالعات انجام شده بر روی CSA، مشخص شد که اثرات متفاوت و چندگانه ای وجود دارد که این اثرات به طبیعت نوع سوءاستفاده و فاکتورهای دیگر مرتبط است (دیگر رفتارهای بد، دینامیک خانواده). خیلی از خروجی هایِ نسبت داده شده به CSA (اضطراب، افسردگی، شکایت های بدنی، و مشکلات رفتاری) در کودکانی که سابقه بد رفتاری ندارند، نیز دیده شده است. یک بررسی کلینیکی برای درک بهتر این فاکتورها و مداخله های غیر رسمی، مورد نیاز است.
یکی از منابع عالی برای ارزیابی جامع، کتاب فدریچ است. فدریچ بر روی چهارچوبی تئوری برای راهنمایی ارزیابی و سه حوزه (وابستگی به والدین، خودتنظیمی، و خود توسعه دهندگی) ، استراتژی هایی برای ارزیابی آنها، و برنامه ریزی درمانی متوالی ، بحث کرده است و شامل ضمیمه های قوی ای در رابطه با ابزار ارزیابی نیز است.
هدف این بخش ، ایجاد یک بحث دوستانه و جامع از ارزیابی کلینیکی بچه های مورد سوءاستفاده جنسی شده، است که برای برنامه ریزی درمانی سودمند واقع شود. ارزیابی موثر این موضع به شناخت و درکی از قوانین بررسی سالم و دینامیک های مخصوص سوءاستفاده های جنسی معمول و چالش های آن، نیاز دارد. چهارچوب ارزیابی ما، با این ایده ها و دانشِ به دست آمده از تجارب کلینیکی ما، در رابطه با CSA، ایجاد شده است. از سناریوهای کلینیکی ای برای تاکید بر پیچیدگی و نیاز به انعطاف پروسه ارزیابی ، استفاده می شود.
بررسی هایی که درون سلسله ارزیابی های غیر رسمی می افتند، توسط معالجگران به بررسی های رسمی ای تبدیل می شوند، که اغلب شامل روش های چند شکلی، چند بعدی هستند. این بخش بررسی های روانشناسی رسمی را به سمت جلو هدایت می کند. در هر حال بعضی از استراتژی هایِ استفاده شده در جلسات، معمول و نیز مفید است. اگرچه بررسی های جامع و رسمی، برای برنامه درمانی ارزشمند است، اما بررسی ها، به فردگرایی، پیشرفت، بخش های درمانی روتین، ارزیابی پیشرفت، و اهداف درمانی تلنگر زده شده پیوسته، نیاز دارند. ترجمه itrans.ir
21 سالم بود که در خود علایمی از این بیماری احساس میکردم و همیشه مجبور بودم به اورژانس بروم اما هر بار پزشکان حرفهای تکراری میزدند .. اولین باری که حالم بد بود خوب به یاد دارم حس بی حالی شدید، گرگرفتکی، حس غش کردن و ازهمه بدتر حس مردن باعث شده بود با عجله خود را به اورژانس بیمارستان برسانم .. بعد از اون بارها و بارها این اتفاق افتاد اما دلیلی برایش پیدا نشد تا اینکه باتحقیق های بسیار فهمیدم به بیماری روحی پانیک دچار هستم.
پانیک بیماری روحی است که طی سالها اضطراب به وجود می آید و دلیل عمده آن اضطراب از زمان کودکی هست که ناگهان به صورت حمله ای که پر از استرس هست به وجود می آید که به آن حمله پانیکمی گویند.
وقتی حملات پانیک ادامه پیدا کند و تکرار شود اختلال پانیک نام میگیرد
حس سرگیجه وغش کردن
تپش قلب
لرز
گرمای زیاد وتعریق
درد در قفسه سینه
سردرد
تهوع
درد در نواحی مختلف بدن
احساس مرگ
(سیارک)درد پدیده ای پیچیده است که متأثر از عواملی بیولوژی، روانشناسی و اجتماعی مختلفی است . عوامل روانی شاخص های قوی برای تجربه درد هستند و مدل های روانشناسی متمرکز بر الگوهای خاص اندیشه ها، افکار و رفتارها هستند که بر درک درد تأثیر می گذارند. شخصیت یکی از این عوامل است. خصیصه های شخصیت و دیگر الگوهای اندیشه و احساسات همچون افسردگی و اضطراب باهم دیگر به عنوان عوامل محافظ یا خطرناک برای درد خواهند بود. در سال های گذشته مدل های بیماری توجه خاصی به اختلالات روانی داشتند یعنی عواملی که برای درد و برآمدهای مرتبط همچون کیفیت زندگی یا اختلالات عملکردی عوامل خطرناکی محسوب می شدند . اما مدل های کلی تر بیشتری شکلگرفتهاند تا عوامل و صفات روانی محافظ را نیز دربگیرند این عوامل می توانند سلامتی و درک درد کمتر و کیفیت زندگی را افزایش دهد.
با در نظرگیری سلامتی روانی، باید متذکر شد که سلامتی تنها به معنای حذف استرس و بیماری های روانی (مانند بیماری افسردگی) و یا حضور رشد (مانند، رفاه) نیست.
احساسات مثبت گرا که نشان از رفاه احساسی است مانند تأثیرات مثبت و کیفیت زندگی؛ عملگرایی روانی مثبت گرا که نشان از رفاه اجتماعی است همچون مشارکت اجتماعی و ائتلاف اجتماعی. حضور خصیصه های شخصیتی مثبت گرا همچون خوشبینی نشان از رشد است. این پژوهش رابطه محافظتی را که از خصیصه های شخصیتی مثبت گرا همچون خوشبینی، امید و خودکارآمدی به وجود می آید بررسی می کند و اینکه چگونه این مشخصه ها بر درک درد تأثیر می گذارند به بحث نشانده می شود. بیشتر اینکه، تحقیقات گسترده ای را به بحث می گذاریم که روابط تثبیتشده بین عوامل بسیار خطرناک، فاجعه سازی درد، مکانیسم های مقابله ای ناهنجار، درک درد و دیگر برآمدها را تعریف می کنند. به علاوه، مروری بر رابطه معکوس بین مشخصه های مثبت گرا و فاجعه-سازی درد خواهیم داشت و مدلی را ارائه می کنیم که رابطه معکوس بین مشخصه های مثبت و درک درد از طریق فاجعه سازی پایین درد توضیح می دهد. درنهایت، تمرین های بالینی پیشنهادی برای روابط مذکور را بررسی می کنیم.
ما مقاله های علمی پژوهشی اصیلی که بین سال های 2000 تا 2013 چاپ شده اند یا در دست چاپ بودند مرور کردیم. این مقاله ها را از پایگاه های پادمد، ساکو اینفور، گوگل اسکالر و آکادمیک پرمیر از سپتامبر 2012 تا ژانویه 2013 بازیابی کردیم. برای جستجو در پایگاه های داده از واژگان ذیل به صورت تکی یا ترکیبی استفاده شد: فاجعه سازی درد، درک درد، درد، مشخصه های مثبت گرا، خوشبینی، امید، خودکارآمدی و افسردگی.
مشخصه های مثبت گرا و درک درد
مطالعات بیشماری نشان داده است که رابطه محافظی بین مشخصه های شخصیتی مثبت گرا و درک درد وجود دارد. اکثریت پژوهش ها برروی خوشبینی در افراد بالینی (بیمار) می باشد و حاکی از این است که چطور خوشبینی می تواند قدرت رابطه بین درد و برآمدهای مهم زندگی را نمایان سازد. خوشبینی انتظار تعمیم یافته برای برآمدهای مثبت هستند و اغلب با آزمون تجدیدنظر شده جهتمندی زندگی اندازهگیری می شود . افراد بالینی مورد مطالعه شامل بیماران مبتلا به سرطان و بیماری سلولهای داسی شکل ، استئوآرتریت و درد صورت می باشد. در میان 218 بیماری سرطانی مرحله آخر که تحت شیمی درمانی بودند، خوشبینی نقش محافظتی کوچکی با شدت درد داشت . در میان 334 بیمار مبتلا به سرطان ریه، خوشبینی تا حدودی بر رابطه بین درد و کیفیت زندگی تأثیر گذاشته بود . نتیجه مشابهی با 72 بزرگسال مبتلا به آرتروز نیز به دست آمد؛
درواقع خوشبینی تا حدودی رابطه میان درد و رضایت از زندگی را نشان داد .
در پژوهش دیگری که بروی 27 بیمار سلولهای داسی شکل انجام گرفت نتایج حاکی از این بود که خوشبینی رابطه بین تسکین درد و شدت درد را کمرنگ می کند . الگوی انطباق پذیر کاربرد مواد مخدر در میان افراد با خوشبینی متوسط و بالا- و نه پایین- وجود داشت.
به علاوه، خوشبینی با واکنش دردی در میان بیماران اختلال گیجگاهی فکی رابطه دارد . در مطالعه ای (ا ز نوع مورد شاهدی) مشتمل بر 20 بیمار اختلال گیجگاهی و 28 بیمار فاقد درد (در گروه کنترل)، بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی کمطاقت درد پایین تری و درد بیشتری در تمرین درد ایسکیمی به همراه محرک های فشارآورنده داشتند این در حالی بود که بیماران گروه کنترل و بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی بالا نتیجه مخالفی نشان دادند. بعلاوه، بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی کمتر، بیومارکر بالاتری از واکنش به استرس (نوراپینفرین و اینترلوکین ۶ (IL-6)) در استرس آزمایشی در مقایسه با بیماران اختلال گیجگاهی فکی با خوشبینی بالاتر داشتند. نتایج جالب دیگر دال بر این است که خط مبنا خوشبینی پایین با اینترلوکین ۶ رابطه دارد که نشان از قابلیتی برای واکنش به استرس های التهابی است. نتایج مطالعه مقطعی وسیعی (با تعداد 5696) با بیماران اختلال گیجگاهی فکی نشان می دهد که رابطه معکوسی بین خوشبینی و درد صورت وجود دارد . اما نکته حائز اهمیت این است که این رابطه تنها در میان بیماران افسرده وجود داشت. به علاوه، پژوهش ها تأکید می کنند که خوشبینی می تواند در مقابله با درد زمان بهبودی از عمل های جراحی همچون ترمیم فتق مغبنی، جراحی مفصل زانو و عمل جراحی بایپس سرخرگ کرونر بایستد.
مطالعات با نمونه های غیر بالینی نیز کمک به شفافسازی و توضیح بیشتر مکانیسم هایی کرده است که با آنها خوشبینی در مقابل درد ایستادگی می کند. کسانی که خوشبینتر هستند در مقابل انتظار تسکین درد از داروهای مسکن احساس بهتری دارند و در مواجه با آزمون فشارزای آب سرد درد کمتری را نسبت به کسانی در شرایط غیر انتظاری هستند تجربه می کنند. این فرضیه نیز وجود دارد که افراد خوشبینتر گرایش بیشتری نسبت به انتظارات مثبت تسکین درد دارند . به علاوه، مشخصه واکنش تسکین درد افراد خوشبین احتمالاً در وقایع دردناک با اضطراب و نگرانی پایین تری همراه خواهد بود . رابطه منفی و ثابت بین خوشبینی و درد در مطالعات زیادی این نگرانی را ایجاد کرده است که افراد خوشبین احتمالاً از مواجه با مسائل سلامتی خود را کنار بکشند . اما، مشخص شده است که افراد سالم خوشبینتر واکنش درد موردانتظاری (درد کمتر و واکنش قلبی-عروقی) از خود تحت شرایط خاص نشان می دهند اما همین الگو زمانی که به تفکر درباره سلامتی و تندرستی می رسد از بین می رود. نتایج این مقاله شواهدی را ارائه می کند که افراد خوشبین به شکلی "کورکورانه" دردی را نمیپذیرند که عمل را مستلزم می کند اما گرایش خاصی به شیوه های مقابله ای دارند. سرانجام، گروهی متشکل از 149 شرکت-کننده مختلف و سالم نشان داد که رابطه محافظتی بین خوشبینی و درک درد در گروه های نژادی ثابت باقی می ماند.
اگرچه رابطه بین خوشبینی و درد توجه زیادی را در ادبیات تحقیق به خود جلب کرده است، اما بعضی دیگر به رابطه بین امید و درد پرداخته اند. درحالیکه خوشبینی یک انتظار تعمیمیافته برای برآمدهای مثبت گرا است ، اما سیندر اینگونه تصوری دارد که امید تفکر هدف محور را هدف قرار می دهد و شامل گذرگاه ها (مسیرهای ادراکی به سمت اهداف) و آگاهی (انگیزه برای دنبال کردن مسیرهای منتهی به اهداف) است. در میان شرکت کنندگان سالم، حالت امیدواری بالا با آستانه درد پایین، تحمل درد بیشتر و درک درد پایین تر در آزمون فشارزای آب سرد ارتباط وجود دارد . بیشتر اینکه، شرکت-کنندگان سالمی که مداخله طراحی شده برای افزایش امید را دریافت می کنند تحمل درد بالاتری از افراد گروه کنترل داشتند.
امید در میان بیماران سرطانی مطالعه شده است. اما رابطه بین امید و درد همیشه بهاندازه رابطه خوشبینی و درد روشن و مشخص نبوده است که ظاهراً درنتیجه وجود سنجش های مختلف است چون این سنجش ها تعاریف عملیاتی مختلفی برای سنجش امید ارائه شده است . در بعضی مطالعات امید در افراد با درد و بی درد مقایسه شده است ولی در مقاله-های دیگر افراد امیدوارتر نشانه های درد و خستگی کمتری ، مداخله درد پایین تر داشتند و معنا و مفهوم بالاتری به درد نسبت دادهاند . این نکته حائز ذکر است که در مطالعه ای، افرادی سرطانی با درد نسبت به افراد سرطانی بی درد امید کمتری داشتند . شدت درد در میان بیماران سرطانی در بعضی مطالعات (مثلاً هسو ) به امید ربط داده شده است و البته همه مطالعات (لین ) این چنین نبودند.
به علاوه، امید با درد در میان بیماران مبتلا به دردهای مزمن عضلانی- اسکلتی رابطه ای نداشت و این فرض وجود دارد که این نتایج جالب احتمالاً به دلیل برد محدود نمرات درد باشد .
تحقیقات بیشتری رابطه بین خودکارآمدی، درد و دیگر برآمدهای مربوطه مانند صدمات عملکردگرایی و کیفیت زندگی را سنجیده اند . خودکارآمدی عقیده ای است که هرکس توانایی رسیدن به اهداف را دارد . عقاید خودکارآمدی برای مدریت درد با درد و برآمدهای مربوطه در میان بیماران ورم مفاصل رابطه دارد . خودکارآمدی می تواند تفاوت جنسیتی مشاهده شده در واکنش به درد بالینی و تجربی را توضیح دهد. جکسون و همکاران به این نتیجه رسیدند که خودکارآمدی فیزیکی و یا آزمون-محور کاملاً بر رابطه بین جنسیت و درک درد در آزمون فشارزای آب سرد تأثیر می گذارد. همچنین، خودکارآمدی اختلاف فاحش بین دوندگان دو ماراتون و افراد گروه کنترل در تحمل درد تجربی را توضیح می دهد . در پژوهش دیگری، افراد با خودکارآمدی بالا که حق انتخاب یک شیوه مقابله ای را که در اختیار آنها قرار داده شده بود داشتند تحمل درد حاد بالاتری و گزارش درد پایین تری از خود نشان دادند . در حالت کلی، پژوهش های فعلی من باب رابطه بین خصیصه های روانی مثبت گرا و درک درد تصویر بسیار کامل تری از خوشبینی، امید و خودکارآمدی می دهد و تمام این خصیصه ها به شکلی مثبت بر سلامتی و تندرستی تأثیر می گذارد و رشد ممکن است در مقابل برآمدهای منفی سلامت خوی دفاعی به خود بگیرد. در ادامه مقاله به مبحث "فاجعه سازی درد و درک درد" می پردازیم. (سیارک)
(سیارک) بنا به آماری که تخمین زده شده است، حداقل چیزی حدود بیست میلیون آمریکایی (چراکه گرفتن آمار دقیق در این خصوص و مسائل مرتبط کار دشواری است) از افسردگی رنج می برند و به آن مبتلا هستند. نکته ای که در خصوص این افراد وجود دارد این است که بسیاری از آن ها ترجیح می دهند در تنهایی و سکوت خود با مشکل افسردگی دست و پنجه نرم کنند و وارد شدن به دنیای آن ها و بر قراری ارتباط با آن ها کار ساده ای نیست. متأسفانه این رویکردی که این افراد پیش می گیرند و این انرژی و احساسی را که بروز نمی دهند و در خود نگاه می دارند، در بلند مدت می تواند سبب انجام کارهایی برگشت نا پذیر از سوی آن ها شود، کار هایی چون خودکشی که بدترین آن ها به شمار می رود. آماری از سوی مرکز اجتماعات مربوط به خودکشی در آمریکا منتشر شده است که حکایت از مرگ چیزی حدود چهل و پنج هزار آمریکایی در سال بر اثر خودکشی دارد.
با تمام این تفاسیر اما، این مشکل بزرگ هم، همانند بسیاری مشکل های دیگر راه حل هایی دارد و حال آن که بر قراری ارتباط با این افراد مشکل است و دشوار، دلیل نمی شود که دست روی دست گذاشت و مرگ آن ها را تماشا کرد. یکی از مهمترین کارهایی که در این خصوص می توان انجام داد، این است که علائم مربوط به خودکشی که در اینگونه افرادی که قصدش را دارند شناسایی کرده و از این اتفاق نا خوشایند به ظاهر غیر قابل جلوگیری، پیشگیری کرد (البته ذکر این نکته در این جا حائز اهمیت است که صرف نظر از اینکه چه اتفاقی می افتد، خود را مقصر اتفاقی که خدایی نکرده ممکن است بیفتد ندانید و از این مطلع باشید که همین که در زمان نیاز، در کنار عزیزانتان بوده اید کافی بوده است). در این مقاله قصد داریم شما را با آن دسته از علائمی آشنا کنیم که اکثراً در افرادی که فکر خود کشی در سر می پرورانند، پدیدار می شود. پس از خواندن این مقاله، اگر احساس کردید عزیزانتان و یا کسان دیگری که می شناسید، به اینگونه افکار و علائم دچار هستند، توصیه می شود اقداماتی در خصوص پیشگیری از این کار آن ها انجام دهید. یکی از کارهایی که می توانید انجام دهید تماس گرفتن با مشاوران متخصص در این زمینه است که به شما کمک خواهند کرد. با سیارک همراه باشید.
آیا در نزدیکی خود دوستانی دارید که مرتباً در رابطه با معنای زندگی صحبت کنند و یا این که بگویند هر کاری که انجام می دهند بیهوده است و در نهایت نتیجه ای به دست نخواهد داد؟ در بسیاری از موارد کسانی که با این گونه افراد برخورد می کنند، مطلب را به شوخی برگزار کرده و جدی نمی گیرند، اما حقیقت این است که عنوان کردن چنین مسائلی می تواند معادل با این باشد که آن شخص یا دوست، به مشکلی بسیار اساسی از لحاظ روحی رسیده و با بیان کردن این گونه جملات از شما در خواست کمک می کند. جان ام. گروهل، دارای مدرک فوق دکترای روانشناسی، در مجله ای که مطالبی در خصوص مسائل روانی و روحی منتشر می کند نوشته است: «نهایتاً زمانی که با فردی مواجه می شوید که ظواهر او حاکی از افسرده بودنش است و نقابی از افسردگی به چهره دارد، به احتمال خیلی زیاد، مکالمه ای که میان شما و آن فرد بخصوص شکل می گیرد، وارد جنبه های فلسفی می شود که به طور معمول، چنین مکالمه هایی میان افراد رایج نیست. این گونه صحبت ها می تواند نشانه این باشد که آن فرد بخصوص از درون دچار مشکلات عدیده ای از نظر روحی و روانی است که جرأت در میان گذاشتن آن ها را با شما ندارد و به همین خاطر است که بحث های این چنینی را پیش می کشد تا از بروز احساسات اصلی و نهانی خود جلوگیری کند.».
داشتن شخصیتی کمال گرا و یا ایده آل گرا، خود به تنهایی نشانه این نیست که فردی قصد دارد خودکشی کند، اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که کسانی که در داشتن این گونه بخصوص از حالت شخصیتی زیاده روی می کنند و در تمامی مسائل روزمره خود به آن مرتبط می شوند، در معرض افسردگی شدید قرار گرفته و احتمال ابتلا به آن در این افراد افزایش پیدا می کند. دکتر مارگارت روترفورد، محقق و روان شناس، در این خصوص گفت: «افرادی که از لحاظ رو حی و روانی به افسردگی شدید مبتلا هستند، صرف نظر از اینکه در چه عرصه ای فعالیت می کنند، اگر در آن عرصه، بهتر از سایرین نباشند، به شدت خود را آزار می دهند و متأسفانه این آزار رساندن به خود، کاملاً در سکوت و خفا صورت می گیرد و هیچ نمود بیرونی ندارد. نکته ای که در خصوص این گونه افراد وجود دارد این است که ممکن است به خود اجازه دهند در یک زمینه معمولی فعالیت کنند که در آن بهترین نباشند، اما اگر زمینه و عرصه ای که قصد فعالیت در آن را دارند، برایشان حاوی معنی و ارزشی بخصوص باشد و مهم تر از آن، اگر هدفی باشد که برای آینده در زندگی شان در نظر گرفته اند، حتماً باید بهترین باشند و اگر این گونه نباشد، با مشکلات عدیده روحی و روانی رو به رو خواهند شد.»
البته شاید حتی لازم به گفتن نباشد که دستگاه های هوشمند تلفن همراه در این روز ها بدل به وسیله ای شده اند که برای اعصاب و روان انسان نقش بدی بازی می کنند، با این حال این مسئله سبب نشده است که ما از این دستگاه های هوشمند استفاده نکنیم و دیگر تکنولوژی بدل به یکی از اصلی ترین جنبه های زندگی مان شده است. اما هدفی که از ذکر این مطلب داشته ایم چیز دیگری است و مربوط به موضوع مقاله مان می شود؛ اگر نگران وجود افسردگی در افراد خانواده خود هستید و علائم مربوط به آن را در این افراد مشاهده می کنید، بهتر است تلاش کنید به گونه ای منطقی آن ها را متقاعد کنید که کمتر از اینگونه دستگاه های هوشمند استفاده کنند. دلیل ما برای این عدم استفاده بیش از اندازه مبتنی بر تحقیقاتی است که در دانشگاه ایالتی فلوریدا صورت گرفته است که نتایج حاکی از آن نشان می دهد که چیزی حدود چهل و هشت درصد از نوجوانانی که در طول روز بیش، استفاده شان از دستگاه های هوشمند، به پنج ساعت و یا حتی بیشتر از این عدد می رسد، بیشتر نسبت به سایرین در معرض رفتار هایی قرار می گیرند که منجر به خودکشی می شود. البته این مقایسه یک طرفه نبوده است و گروه دیگری از افراد نیز در این تحقیقات در نظر گرفته شده بودند که تعدادشان بیست و هشت درصد کل نوجوانان بوده است و در طول روز کمتر از یک ساعت از وقت خود را صرف استفاده از دستگاه های هوشمند می کردند و در معرض چنین رفتارهایی قرار نگرفته بوده اند. البته نا گفته نماند که رویکرد و رفتاری که با افرادی که افسرده هستند و یا در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند، باید بسیار محطاطانه باشد و اگر واقعا از ته دلتان قصد کمک به این گونه افراد را دارید، نباید به هیچ عنوان با خشونت و عصبانیت رفتار کنید و به جای آن توصیه می شود در مورد رویکردی که قصد دارید در پیش بگیرید، کاملاً اندیشیده و آن شخص بخصوص را درک کنید.
نکته ای که در خصوص افسردگی باید مد نظر قرار گیرد این است که این بیماری تنها شامل علائم روحی و روانی نمی شود و بر خلاف تصوری است که عامه مردم از این بیماری دارند. بنا به تحقیقات بسیاری که روی اینگونه افراد که از این بیماری رنج می برند صورت گرفته است، بسیاری از آن ها علاوه بر مشکلات روحی و روانی خود، از دردهای جسمانی نیز رنج برده و در بسیار مواقع راجع به این دردها صحبت می کنند. کمر درد، سر درد، اختلالات مربوط به خواب، عدم توانایی جنسی و اختلالات مربوط به هضم غذا، از جمله مشکلات جسمی و یا فیزیکی هستند که اینگونه افراد در معرض آن قرار گرفته و بسته به نوع افسردگی خود از آن رنج می برند. نکته ای که در خصوص این مسئله وجود دارد این است که اینگونه بروز افسردگی در مردان به نسبت زنان شایع تر است و متأسفانه به این خاطر که منشأ اصلی این دردهای جسمانی در حقیقت همان مشکلات روحی و روانی است که این افراد ازشان رنج می برند، همانند سایرین به درمان های مرتبط با این دردها و اختلالات پاسخ نمی دهند و همین مسئله است که سبب تشدید افسردگی شان شده و آن ها را آزار می دهد.
مصرف بی رویه و بیش از اندازه مشروبات الکلی و نیز مواد مخدر، حتی بدون در نظر گرفتن افسردگی و موضوع این مقاله، خود معضلی است که اثرات و پیامد های بسیاری دارد و برای سلامت فرد و جامعه مضر است، اما این مصرف بیش از اندازه به خودکشی و افسردگی نیز مرتبط است. تحقیقات نشان می دهد که کسانی که به طور مرتب از این گونه مواد و نوشیدنی ها استفاده می کنند، تا چیزی حدود شش برابر بیشتر از سایر افراد عادی در معرض اقدام به خودکشی قرار می گیرند. اخیراً نیز در آرشیو یک مجله تخصصی آمریکایی مرتبط با مسائل روانی، نتایج تحقیقاتی منتشر شد که حاکی از آن بود که مردانی که به مصرف این گونه مواد و مشروبات اعتیاد دارند، تا چیزی حدود 2.3 برابر افراد عادی امکان دارد اقدام به خود کشی کنند. یکی از اصلی ترین دلایلی که سبب می شود چنین نتایجی از مصرف مواد و مشروبات حاصل شود، اختلالات شدیدی است که افراد الکلی در خوابیدن با آن مواجه می شوند که به مرور تنش های روحی و روانی بسیاری را برای آن ها به همراه می آورد.ترجمه itrans.ir
این مقاله ادامه دارد...
در سیارک بخوانیم: