مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری در جوانان است و معمولاً بین سنین 25 تا 35 سالگی رخ می دهد. این بیماری با فرآیندهای خود ایمنی در مغز همراه است ، در نتیجه آتروفی مغز و آسیب به اعصاب محیطی ایجاد می شود. این را می توان به عنوان بستنی تصور کرد که در آفتاب ذوب می شود. این بدان معناست که ، مغز می تواند به میزان قابل توجهی کاهش یابد ، توده و حجم خود را در ارتباط با این بیماری از دست بدهد. "
اغلب اتفاق می افتد که افرادی که به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مبتلا می شوند ، قبل از شروع تظاهرات بالینی خود ، تقریباً هرگز به بیماری جدی مبتلا نشده اند. حدود سه چهارم تحصیلات عالی یا ناقص دارند ، یعنی آنها افرادی هستند که به "کار با مغز" عادت کرده اند. سه چهارم زنان جوان هستند.
به نظر می رسد ، این بیماری در افراد جوان و سالم کاملاً ناگهانی اتفاق می افتد.
اولین علائم بیماری مولتیپل اسکلروزیس خستگی مزمن ، ضعف عضلات ، از دست دادن تعادل و سردرد است.دلایل دقیق بیماری مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس ناشناخته است. نشان داده شده است که اساس توسعه آن تعامل پیچیده ای از عوامل ارثی (ژنتیکی) و عوامل محیطی است.
کاکائو می تواند به بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروز کمک کند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
در طول آزمایش بیماران متوجه شدند که کاکائو برای جلوگیری از خستگی ثابت و کاهش درد کمک می کند.
دانشمندان بریتانیایی دریافتند که تنها یک لیوان کاکائو با کیفیت بالا در روز برای افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس برای بهبود وضعیت آنها کمک می کند. بسیاری از بیماران دائما در حال خستگی و درد هستند. کاکائو می تواند ظاهر این علائم را کاهش دهد.
ام اس یا مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری نسبتا شایع در سیستم عصبی است که در آن تخریب پوسته میلین عصب رخ می دهد. در نتیجه، بیمار به تدریج کنترل حرکات را از دست می دهد. به طور معمول، این بیماری در افراد بالای 40 سال، در میان بیماران، دو سوم زنان را تشکیل می دهد. اگرچه بیماری ممکن است با نرخ های مختلف پیشرفت کند، 90 درصد از بیماران خستگی و درد مزمن را تجربه می کنند. روش های مدرن می تواند نشانه ها را کاهش دهد و پیشرفت بیماری را تا حدودی کند نماید، اما آن را متوقف نمی کند.
دانشمندان، داوطلبانی را که مبتلا به مولتیپل اسکلروز بودند تشخیص دادند. نیمی از داوطلبان به مدت شش هفته یک لیوان کاکائو غنی از فلاونوئید ها را نوشیدند و گروه دوم یک نوشیدنی با کیفیت پایین نوشیدند. در کاکائو با کیفیت بالا آنتی اکسیدان ها و فلاونوئیدها با خواص ضد التهابی وجود دارد.
شش هفته بعد، داوطلبان که کاکائو با کیفیت بالا نوشیدند، کاهش شدید تظاهرات خستگی را نشان دادند و درد شروع به کم کردن در آنها نمود.
مولتیپل اسکلروزیس خطر ابتلا به انواع خاصی از سرطان را بیش از 50٪ افزایش می دهد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
مولتیپل اسکلروزیس خطر ابتلا به انواع خاصی از سرطان را بیش از 50٪ افزایش می دهد.علاوه بر این ، خطر ابتلا به هر نوع انکولوژی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس 14٪ بیشتر از افرادی است که از این بیماری رنج نمی برند.
دانشمندان نروژی تحقیق گسترده ای در رابطه با بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) و سرطان انجام داده اند. متخصصان داده های بهداشتی بیش از 40000 هزار نفر را تجزیه و تحلیل کردند که از بین آنها 6،883 بیمار مبتلا به سرطان و ام اس بودند.
MS یک بیماری نسبتاً شایع سیستم عصبی است که در آن تخریب غلاف میلین اعصاب رخ می دهد. با پیشرفت بیماری ، فرد به تدریج کنترل حرکات را از دست می دهد. این بیماری می تواند با سرعت های مختلف پیشرفت کند و بیشتر آنها در افراد بالای 40 سال مشاهده می شود. اکثریت قریب به اتفاق بیماران دائماً از درد و خستگی رنج می برند. هیچ روش موثری برای درمان بیماری ام اس وجود ندارد ، به طور عمده درمان با علائم بیماری کاهش می یابد.
همانطور که مشخص شد ، خطر کلی ابتلا به سرطان در بیماران MS با افراد معمولی 14٪ است. اما برخی از انواع سرطان وجود دارد ، احتمال بروز آن با مولتیپل اسکلروز بیش از 50٪ افزایش می یابد. بنابراین ، خطر ابتلا به سرطان دستگاه تنفسی 66 درصد ، از سیستم عصبی مرکزی - 52 درصد ، از دستگاه ادراری - 51 درصد افزایش می یابد.
نویسندگان این تحقیق بر این باورند که پزشکان مشاهده کننده ی بیماران مبتلا به ام اس باید آگاهی بیماران را از خطرات آنکولوژی بالا ببرند و در زمینه تشخیص زودرس و پیشگیری از سرطان کار کنند.
(سیارک) : دانشمندان درباره مرد فرانسوی که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.
زندگی نرمال بدون 90 درصد از مغز!
یک مرد فرانسوی با وجود اینکه ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده اما با این حال زندگی نرمال و سالمی را پشت سر می گذارد، دانشمندان را به فکر فرو برده تا دوباره درباره آنچه که از دیدگاه بیولوژیکی باعث هوشیاری و آگاهی انسان شده، فکر کنند.
علیرغم چندین دهه پژوهش و تحقیق، دانش ما نسبت به هوشیاری و آگاهی – آگاه بودن از موجودیت یک فرد – بسیار اندک است. ما می دانیم که بنیان این آگاهی به نحوی در مغز ماست اما چگونه می شود که افرادی با وجود از دست دادن قسمت اعظمی از نورون ها و رشته های مغزی می توانند نسبت به خود و اطرافیانشان آگاه باشند؟
این مورد که برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در The Lancet توصیف شده بود، درباره مردی است که حدودا ۱۰ سال دانشمندان را مات و مبهوت خود کرده است. (سیارک)
این مرد فرانسوی که در زمان انتشار این مقاله ۴۴ سال سن داشت، هویتش کاملا محرمانه باقی مانده و به همین واسطه، دانشمندان کاملا توضیح داده اند که این مرد چگونه بدون اطلاع از شرایط بسیار نادرش و بدون هیچ مشکلی به زندگی ادامه داده است.او به دلیل ضعف اندکی که در پای چپش حس می کرد به دکتر مراجعه کرد و پس از اینکه اسکن مغز بر روی انجام شد، تصاویر نشان می دادند که جمجمه او اکثر با مایعی پر شده است. اسکن مغز این شخص نشان می داد که تنها یک لایه نازک از بافت واقعی مغز باقی مانده و بخش داخلی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است. عکس زیر، اسکن مغزی این شخص را نشان می دهد:
تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات ۹۰ درصد از مغز این فرد را از بین برده است.
پزشکان باور دارند که قسمت اعظم مغز این فرد به طور آهسته و در یک بازه زمانی ۳۰ ساله توسط تجمع مایعات از بین رفته است؛ پدیده شناخته شده ای که به آن هیدروسفالی می گویند. او از کودکی به این بیماری مبتلا بود که البته توسط یک استنت درمان شده بود؛ اما این استنت زمانی که او ۱۴ ساله بود برداشته شد و از آن پس، بخش اعظم مغز او از بین رفته است (شایان ذکر است که استنت در پزشکی به لوله توری مصنوعی از جنس فلز گفته می شود که در یک گذرگاه یا مجرایی طبیعی در بدن به منظور جلوگیری یا مقابله با انقباض موضعی جریان درون آن مجرا، قرار داده می شوند).
اما علیرغم باقی ماندن مقدار اندکی از بافت مغزی او، این شخص ناتوانی مغزی نداشت؛ او دارای یک ضریب هوشی پایین (۷۵) بود اما به عنوان یک کارمند دولت مشغول به کار بود. او همچنین ازدواج کرده، دارای دو فرزند و نسبتا هم سالم بود.
پرونده پزشکی پر رمز و راز این شخص، نه تنها در ذهن دانشمندان این سوال را به وجود آورد که او چگونه توانسته زنده بماند، بلکه دانش ما از هوشیاری و آگاهی را نیز زیر سوال برد.
در گذشته پژوهشگران اظهار می کردند که هوشیاری و آگاهی احتمالا به نواحی مختلف و بخصوصی از مغز مرتبط است؛ از جمله کلاستروم (یک لایه نازک از سلول های عصبی مابینِ نواحی اصلی مغز) یا قشر بینایی (کرتکس بصری).
اما اگر این فرضیه ها درست بودند، این شخص فرانسوی که قسمت اعظمی از مغز خود را از دست داده نباید از آگاهی و هوشیاری بهره مند می بود.
Axel Cleeremans، یک روانشناس شناختی از دانشگاه آزاد بروکسل در بلژیک در این خصوص به کوارتز (Quartz) گفت: "هر تئوری درباره هوشیاری و آگاهی باید بتواند توضیح دهد چرا این فرد که ۹۰ درصد از بافت مغزی اش را از دست داده همچنان به صورت کاملا طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد”.
به عبارت دیگر، به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
Cleeremans بر فرضیه ای معتقد است؛ پایه و اساس این فرضیه این است که انسان با هوشیاری به دنیا نیامده، بلکه مغز آگاهی و هوشیاری را بارها و بارها یاد می گیرد. این بدان معناست که محل قرارگیری هوشیاری در مغز ثابت نبوده و بسیار انعطاف پذیر است و فراگیری آن می تواند توسط مناطق مختلف مغز صورت پذیرد.
او در ادامه بیان می کند: "آگاهی، نظریه غیر مفهومی مغز درباره خودش است و از طریق تجربه به دست می آید و این نیز از طریق یادگیری، تعامل با خود، جهان و افراد حاصل می شود.”
Axel Cleeremans این فرضیه را در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد و حال در کنفرانس انجمن مطالعات علمی درباره آگاهی در مورد این موضوع سخنرانی کرد. این کنفرانس در ماه ژوئن امسال (سال ۲۰۱۶ میلادی) در بوئنوس آیرس برگزار شد.
او فرضیه خود را "تز شکل پذیری رادیکال” (radical plasticity thesis) نامیده است. این نظریه با پژوهش های اخیری که نشان می دهند مغز یک فرد بالغ نسبت به آن چیزی که در گذشته فکر می کردیم، سازگار تر است.
Olivia Goldhill برای کوارتز اینگونه می نویسد:
"Cleeremans بیان می کند که برای داشتن آگاهی، تنها دانستن اطلاعات کافی نیست، بلکه باید دانست که یک شخص، اطلاعاتی را می داند. به عبارت دیگر، برخلاف یک ترموستات که به سادگی دما را ثبت و ضبط می کند، انسان های آگاه، هم می داند و هم برایشان اهمیت دارد که می دانند. (سیارک)
کلیریمنس مدعی است که مغز به طور پیوسته و ناآگاهانه یاد می گیرد تا فعالیت خودش را دوباره تعریف کند و این حالت تعاریف، اساسِ تجربه آگاهانه است.”
اما تمامی این صحبت ها درباره فردی که با وجود باقی ماندن تنها ۱۰ درصد از مغزش زندگی می کند به چه صورت است؟
براساس گفته های کلیریمنس، با اینکه تنها قسمت کوچکی از مغز این شخص باقی مانده، همین بافت مغزی موجود قادر است نظریه ای درباره خودشان به وجود آورند و این بدین معناست که شخص هنوز آگاهی کامل نسبت به کارهایی که انجام می دهد، دارد.
این مفاهیم به نوبه خود چندان هم جدید نیستند و هر روزه ما چیزهای بیشتری درباره مغزمان یاد می گیریم و به این موضوع پی می بریم که مغزهای ما چقدر انعطاف پذیر و سازگارند. به عنوان مثال در هفته اخیر دانشمندان توانستند سلول های مغزی یک موش را برای رشد مجدد فعال کرده و در نتیجه بینایی را به یک موش نابینا باز گرداندند.
مغز ما بسیار انعطاف پذیر است
این های تنها نشانه های قابل توجهی است که به ما نشان دهد که چقدر مغز ما می تواند قدرتمند بوده و حتی می تواند در آسیب های فوق العاده زیاد هم به یادگیری خود ادامه دهد. این موارد نوری از امید را در دل های ما روشن کرده و نشان می دهد که شاید روزی انسان بتواند بیماری هایی که ناشی از تخریب نورون ها (بیماری های نورودژنراتیو) است را نیز درمان کند.
نظر شما در رابطه با آگاهی و هوشیاری انسان چیست؟ آیا شما با الکس کلیریمنس هم نظر بوده و یا فکر می کنید آگاهی متعلق به قسمت خاصی از مغز است؟ اگر اینگونه فکر می کنید، شما چگونه می توانید دلیل هوشیاری و آگاهی این شخص فرانسوی را توجیه کنید.منبع : عصر ایران
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
گامی بزرگ در چگونگی پردازش صورت توسط مغز توسط محققان موسسه فناوری کالیفرنیا انجام گرفته است.
آنها به این نتیجه رسیدند که حدود ۲۰۰ نورون ، برای پردازش صورت افراد از یکدیگر، در مغز لازم است.
دانشمندان با نشان دادن تصاویری از صورت افراد مختلف به میمونهابه این نتیجه دست پیدا کردند بعد از نشان دادن تصاویر صورت افراد مختلف به میمون ها ،پاسخهای خاص سلولهای عصبی به صورت را ثبت کرده و فهمیدند که کدام فعال و کدام غیر فعال مانده است.
محققان به این نتیجه رسیدند که هر کدام از این200 نورون مخصوص کد گذاری یک ویژگی از صورت فردمی باشند.برای شناسایی هر صورت به 200 عدد ویژگی نیازداریم.به این صورت که یک نورون ممکن است فقط فاصله معینی بین چشم یک فردرا کد گذاری نماید.
زمانی که محققان به این نتیجه رسیدند که هر سلول مسئول کد گذاری کدام ویژگی از صورت است و پاسخ مغز را دریافت کردند، به میمون صورت فرد جدیدی را نشان دادندو فعالیت سلولی در پاسخ به آن چهره را ثبت نمودند تا در نهایت موفق به بازسازی چهره آن فردگردیدند.این بازسازیبا دقت قابل توجهی انجام شد و این نکته کاملا قابل توجه هست.آنها همچنین بااین روش موفق به ایجاد صورتی کاملا متفاوت شدند.محققان بعد از کامل شدن این پژوهش در تشخیص صورت و هوش مصنوعی استفاده خواهند کرد.به گفته یکی از محققان این پژوهش از این روش برای بازسازی چهره یک جنایتکار توسط فعالیت مغز شاهد عینی می توان استفاده نمود.(سیارک)
شطرنج که اغلب به عنوان یک بازی برای دانش فکری شناخته شده است، بهترین ورزش برای انجام مهم ترین عضو بدن ما است: مغز. در حالی که در سالهای دهه 1950 ودهه 1960 استاد بزرگ شطرنج بریتانیایی بابی فیشر محبوب شد، این بازی هنوز هم در بین شرکت کنندگان در تمام سنین، از جوانان تا سالمندان، در سراسر جهان رایج است. بازی شطرنج ممکن است به شما کمک نکند عضله دو سر خود یا ماهیچه های شکمی خود را قوی سازید اما در تمام عمر از سلامت روان لذت خواهید برد .(سیارک)
مزایا ی عالی شطرنج را در نظر بگیرید
رشد مغز را تحریک می کند: بازی هایی مانند شطرنج که مغز را به چالش میکشد درواقع باعث رشد شاخه های متعدد سلولهای عصبی میشود .با رشد بیشتر سلول های متعدد عصبی ، ارتباط عصبی در مغز بهبود می یابد و سریعتر می شود .مغز مانند یک پردازنده رایا نه ای است . شاخه های درخت مانند سلول های عصبی سیکنال های انگیزه را که با دیگر رشته های عصبی مرتبط است ،باعث می شود که پردازشگر کامپیوتر در حالت سریع و مطلوب عمل کند. تعامل با افراد در فعالیت های چالش انگیز نیز باعث رشد شاخه های سلول های مغزی میشود و شطرنج نمونه کاملی برای این تعامل است .
ازطریق شطرنج دوطرف مغز ورزش می کند
یک مطا لعه آلمانی نشان داده است وقتی از شطرنج بازان راجع به موقعیت های شطرنج وشکلهای هندسی سوال میشود ، نیمکره چپ و راست مغز شدیدا فعال میشود . زمان واکنش آنها به شکل های ساده یکسان بود، اما کارشناسان از هر دو طرف مغز خود برای پاسخگویی سریع به پرسش های موقعیت شطرنج استفاده می کردند. IQ شما را افزایش می دهد: به نظر شما افراد با هوش خوب شطرنج بازی میکنند یا شطرنج باعث تقویت هوش افراد میشود ؟ یک تحقیق علمی نشان داده است که بازی کردن در واقع می تواند یک IQ شخص را افزایش دهد. مطالعه 4000 دانش آموز ونزوئل پس از چهار ماه آموزش شطرنج، افزایش قابل توجهی در نمرات IQ پسران و دختران داشت. بنابراین یک هیئت مدیره شطرنج را جذب کنید و IQ خود را بهبود ببخشید!
از ابتلا به آلزایمر جلو گیری می کند
همانطور که سن ما زیاد میشود ،لازم است مغز را نیز مانند سایر اعضای بدن با ورزش تقویت کنیم .بهترین روش تقویت مغز به چالش کشیدن ان از طریق شطرنج میباشد . یک مطالعه اخیر در مجله پزشکی نیوانگلند نشان داد افرادی که بیش از 75 دارند ،ومرتب شطرنج بازی مکنند ،احتمال ابتلا به زوال عقل در انها نسبت به هوسالان خود کمتر توسعه میا بد ".ما این را گفتیم میتوانید شطرنج بازی کنید یا به زوال عقل مبتلا شوید" .چون عدم فعا لیت مغز قدرت واکنش مغز را کاهش میدهد. به همین دلیل لازم است شما قبل از 75 سالگی ورزش شطرنج را شروع کنید .(سیارک)
خلاقیت شما را نمایان می کند
از آنجائکه بازی کردن شطرنج سمت راست مغز را فعال میکند ،طرفی که مسعئول خلاقیت است ،باعث میشود خودتان را محدود در نظر نگیرید .یک مطا لعه از بازیکنان 7-9 ساله شطرنج ،کامپیوتر ،یا دیگر فعالیتها ،به مدت 32 هفته ،هفته ای یک بار انجام شد ،مشخص شد خلا قیت شطرنج بازان در تمام ابعاد از بقیه بالا تر بوده ، در اصل انها بهترین نتیجه را ارائه دادند .
مهارت های حل مسئله را افزایش می دهد
یک بازیکن شطرنج باید باید سریع فکر کرده ومسائل راحل کند زیرا حریف مقابل دائما" مهره ها را تغییر میدهد .یک مطالعه در سال 1992 از بین 450 دانشجو درنیوبر انزویک نشان داد کسانی که شطرنج بازی میکنند در مقایسه با انهائی که شطرنج بازی نمی کردند ،درازمونهای استاندارد نمرات قابل توجهی را کسب کردند .
برنامه ریزی و پیش بینی را آموزش می دهد
یکی از بخشهای اخر مغز در طی نوجوانی ، قشر جلوئی مغز ،مسعولیت منطقه قضاوت ، برنامه ریزی وخود کنترلی را توسعه میدهد .ازانجائی که بازی شطرنج به تفکر استراتژیک و قطعی نیاز دارد به توسعه قشر پیشانی کمک کرده وان را بهبود می بخشد و در تصمیم گیریهای بهتر در تمام زمینه های زندگی به نوجوانان کمک میکند ، شاید آنها را از انتخاب غیر مسئولانه و مخاطره آمیز دور نگه دارد.(سیارک)
مهارت خواندن را افزایش می دهد
در یک مطالعه در سال 1991، دکتر استوارت مارگلیس عملکرد خواندن 53 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی را که در یک برنامه شطرنج شرکت کرده بودند، مورد مطالعه قرار داد و آنها را در مقایسه با دانش آموزان غیر شطرنج در منطقه و در سراسر کشور مورد ارزیابی قرار داد . او نتیجه قطعی گرفت که بازی شطرنج باعث افزایش عملکرد در خواندن شد. نمره ارزیابی در مناطقی که دانش اموزان شطرنج بازی میکردند بالاتر از مناطق دیگر بود .
بهبود حافظه بهینه سازی
بازی شطرنج عمدتا"به دلیل قوانین پیچیده ای که باید بیاد داشته باشید و همچنین یاداوری حافظه مورد نیاز هنگام تلاش برای جلو گیری از اشتباهات قبلی یا بیاد اوردن سبک خاص بازی حریف ،حافظه شما را بهبود میبخشد . بازیکنان شطرنج خوب دارای عملکرد حافظه استثنایی و یادآوری هستند. مطالعات ششمین رده بندی پنسیلوانیا نشان داد دانش اموزانی که قبلا" شطرنج بازی نکرده بودند ،پس از بازی شطرنج خاطرات ومهارت های کلامی انها بهبود یافت .
ناتوانی حاصل از سکته مغزی را بهبود می بخشد
شطرنج مهارت های حرکتی خوب را در افرادی که دچار ناتوانی یا سکته یا سایر حوادث ناگوار فیزیکی شده اند، توسعه می دهد. این شکل توانبخشی نیاز به حرکت قطعه شطرنج در جهات مختلف (حرکت رو به جلو، عقب، حرکت رو به جلو، حرکت مورب به عقب)، که می تواند به ایجاد مهارت های حرکتی بیمار کمک کند و تلاش های ذهنی لازم برای بازی را بهبود بخشد مهارت های شناختی و ارتباطی بازی همچنین می تواند تمرکز عمیق و آرامش را تحریک کند و به بیماران مبتلا به سطوح مختلف اضطراب کمک کند.ترجمه itrans.ir
نظرات
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹چگونه نتفلیکس مد را برای شطرنج بازگرداند و چرا بازی کردن آن برای کودکان به ویژه مفید است
در پایان سال 2020، رونق شطرنج در جهان رخ داد: پرس و جوهای موضوعی در موتورهای جستجو ده برابر شد و خدمات مسابقات شطرنج آنلاین به معنای واقعی کلمه توسط بازیکنان جدید مورد حمله قرار گرفتند. دلیل این امر سریال فوق العاده موفق نتفلیکس The Queen's Move بود.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹افراد ناآشنا با تاریخ شطرنج ممکن است این پیشرفت شطرنج را معمولی بدانند، زیرا به نظر می رسد که همیشه جایگاه یک بازی فکری محبوب و معتبر را داشته است. با این حال، همه چیز بسیار پیچیدهتر است و شطرنج رویدادهای دراماتیک زیادی را پشت سر گذاشته است که بر اهمیت آن در جامعه تأثیر گذاشته است.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹شاید محبوبیت شطرنج اصلا اتفاق نیفتاده باشد. در آغاز سفر اروپایی خود، در بسیاری از کشورها مجبور شدند قوانین را تغییر دهند، زیرا حرکت چهره ها با نظم جهانی موجود در تضاد بود. به عنوان مثال، امکان تبدیل یک پیاده ساده به یک ملکه نه تنها برای خانواده سلطنتی، بلکه برای همه افراد طبقه بالا توهین آمیز بود.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹ممنوعیت شطرنج سرانجام تنها در قرون 15-16 پایان یافت، زمانی که شطرنج در دربار سلطنتی انگلستان و فرانسه رایج شد. در قرن هجدهم، شطرنج به کافه ها رفت و سرانجام در قرن نوزدهم به یک ورزش بین المللی تبدیل شد. دوران اوج بازی تقریباً به مدت یک قرن و نیم آغاز شد.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹محبوبیت شطرنج در اتحاد جماهیر شوروی باورنکردنی بود. این هم توسط چهره های جدی در زمینه شطرنج جهان، بومیان کشور ما - آلخین، بوتوینیک، اسمیسلوف، پتروسیان، اسپاسکی، کاسپاروف - و سیاست داخلی توضیح داده شد. یک شطرنج باز در اتحاد جماهیر شوروی، مانند یک ورزشکار، می تواند این بازی را شغل اصلی خود قرار دهد و از آن امرار معاش کند. برای خیلی ها این تنها فرصتی بود که با شرکت در مسابقات بین المللی دنیا را ببینند.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹کاهش شدید علاقه به بازی شطرنج در سراسر جهان در پایان قرن بیستم اتفاق افتاد، زمانی که توسعه هوش مصنوعی جهشی بزرگ داشت و رایانه در بازی شطرنج از انسان پیشی گرفت. سال 1997 به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در نظر گرفته می شود: در آن زمان بود که برنده هشت دوره المپیادهای جهانی شطرنج، استاد بزرگ بین المللی گری کاسپاروف، به کامپیوتر Deep Blue با نتیجه 2 1/2 :3 1/2 شکست خورد . در آغاز دهه 2000، پروفسور مونتی نیوبرن متوجه شد که به زودی بازی قهرمان جهان در برابر رایانه نتیجه مشخصی خواهد داشت، به این معنی که دیگر جالب نخواهد بود.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹چگونه صنعت فیلم توانست محبوبیت بازی شطرنج را بازگرداند؟
اولین موج علاقه به شطرنج در چند دهه اخیر در آغاز همه گیری اتفاق افتاد. درست است، ما بیشتر در مورد بازی های آنلاین صحبت می کنیم: در قرن بیست و یکم، شطرنج تنها ورزش سنتی تبدیل شده است که تقریباً 100٪ به اینترنت منتقل شده است. در همان ابتدای شیوع بیماری همه گیر، بسیاری از مسابقات آنلاین بزرگ وجود داشت که تبلیغات گسترده ای در تلویزیون و شبکه های اجتماعی دریافت کردند.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹و در اکتبر 2020، مجموعه 7 قسمتی "حرکت ملکه" در پلتفرم نتفلیکس در مورد شطرنج باز درخشان بث هارمون منتشر شد که بر همه موانع سر راه خود غلبه می کند - از رقبای جدی مرد تا اعتیاد به الکل. خود گری کاسپاروف به عنوان مشاور در بخش شطرنج فیلمنامه عمل کرد. یک ماه بعد، نتفلیکس فیلم The Queen's Move را موفقترین مینیپروژه خود معرفی کرد: این پروژه رتبهبندی عالی و نقد های عالی هم از سوی منتقدان و هم از بینندگان عادی داشت. اما این همه ماجرا نیست! قبلاً در زمستان، پرس و جوهای جستجوی Google در مورد شطرنج برای اولین بار در 9 سال گذشته به حداکثر خود رسید و فروش تخته های شطرنج از 200٪ به 1000٪ افزایش یافت!
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹البته، افزایش علاقه هم شطرنج آنلاین و هم وبلاگ نویسان شطرنج را تحت تاثیر قرار داد، اما با این حال، قابل توجه ترین اثر حرکت ملکه را می توان تقاضای زیاد برای شطرنج واقعی نامید . احتمالاً با تحت تأثیر قرار گرفتن این سریال، مردم می خواستند نه تنها به دنیای شطرنج بپیوندند، بلکه می خواستند احساسات لمسی مهره ها و تنش های مبارزات کلاسیک و آفلاین را نیز تجربه کنند.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹شطرنج همچنان در سینماتوگرافی مورد بهره برداری قرار می گیرد. در پایان سال 2021، درام الکسی سیدوروف "قهرمان جهان" منتشر شد. در مورد مسابقه شطرنج 1978 بین آناتولی کارپوف و ویکتور کورچنوی می گوید. این فیلم نتوانست موفقیت سریال های نتفلیکس را تکرار کند، اما ببینیم در آینده ای دور چه تاثیری بر محبوبیت شطرنج خواهد داشت.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹زمان هایی که مردم در حیاط ها شطرنج بازی می کردند برای همیشه گذشته است. دنیای سرگرمی واقعا بی حد و حصر است و رقابت شطرنج با گجت ها، کنسول های بازی و حتی بازی های رومیزی سخت است.
و با این حال این یک ابزار منحصر به فرد است که نه تنها می تواند سرگرم کند، بلکه تفکر منطقی و حافظه را توسعه دهد
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹
تفکر منطقی و حافظه. ماهیت بازی شطرنج این است که هنگام انجام همان اقدامات، بهترین راه حل را پیدا کنید، در حالی که تمام اطلاعات دریافت شده را به یک زنجیره مشترک متصل کنید. بدون اتصال منطق و یادآوری بازی های قبلی، این غیر ممکن است.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹توانایی تجزیه و تحلیل. تنها پس از تجزیه و تحلیل کامل وضعیت روی تخته، بازیکن حرکت بعدی را انجام می دهد.
تمرکز و توجه شطرنج یک بازی برای افراد متمرکز است.
هدفمندی هر بازیکنی می خواهد برنده شود و برای این تلاش می کند.
خیال پردازی. محاسبه یک بازی فقط بر اساس منطق و تحلیل غیرممکن است. این یک تخیل غنی است که ایده ای از روند بعدی رویدادها می دهد.
Lyza 729۱۴۰۰/۱۱/۱۹شطرنج تأثیر مثبتی بر کودکان دارد. لازم نیست از یک کودک یک استاد بزرگ بسازید، اما چند ساعت در هفته به بازی شطرنج به خوبی اختصاص داده شده است، همه مهارت های فوق را توسعه می دهد، که نه تنها در مدرسه، بلکه در زندگی آینده نیز مفید است.
اما مهمتر از همه، شطرنج هنوز یکی از جالب ترین بازی های تاریخ بشریت است. به همین دلیل است که مردم با اشتیاق فراوان به بازی آنها ادامه می دهند. "زیرا همه ما بازی را چه جسمی و چه روحی دوست داریم و به گرمی از برنده استقبال می کنیم."
(سیارک) ذهن انسان کامل نیست، به این معنی که ما کنترل دقیقی برآنچه درخاطرمان میماند و آنچیزی که فراموش میکنیم نداریم، درست شبیه به نوار کاستی که هنگام ضبط صدا مشکل داشته باشد. جالب است بدانید ما ]چیزهایی را در ذهن خود ثبت و حفظ می کنیم که حتی اتفاق نیفتاده و وجود خارجی نداشتهاند. محققان به این پدیده عجیب «ذهنیات اشتباه» میگویند.
اما شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که منشأ این ذهنیات غلط چه چیزی است و کجاست؟ تحقیقات انجامشده دراین خصوص نشان میدهد که مهمترین منشأ این ذهنیات در خوابیدن است. به طور جزئیتر پدیدهای که محققان به آن نام اسپیندلهایخواب را دادهاند، سبب شکلگیری این ذهنیات میشود. در ادامه توضیحاتی راجع به این اسپیندلها برای رفع ابهام مطرح خواهد شد.
اسپیندلهای خواب به فعالیتهای سریع و مکرر مغز انسان درخواب اطلاق میشود و بنا به تحقیقات انجام شده، این اسپیندلها در مراحل اولیه خواب (که به آن مرحله دوم فرایند خوابیدن نیز میگویند) رخ میدهد؛ زمانی که هنوز خوابتان سنگین نشده و حالتی بین خواب و بیداری دارید. از علائم این حالت میتوان به کم شدن سرعت ضربان قلب ونیز کاهش (یا توقف) حرکت چشم اشاره کرد. برای تحقیق و بررسی چگونگی شکلگیری ذهنیات اشتباه توسط اسپیندلهای خواب، محققان یک گروه سی و دو نفره از دانشجویانی را برگزیدند که برنامه استراحت کامل و صحیحی داشته و از خوراکیهای کافئیندار نیز استفاده نکرده بودند. مراحل تحقیق از آنجایی آغاز شد که به این دانشجویان کلماتی نشان داده شد. این کلمات همه به یک موضوع مربوط بودند و به هم مرتبط. پس از نشان دادن این کلمات آنهارا به دستگاهی متصل کردند که قادر است فعالیت مغزی انسان را در حین خواب تجزیه و تحلیل کند. سپس این گروه سی و دو نفره را به دوگروه کوچکتر تقسیم کردند؛ گروه اول کسانی که قرار بود خواب کوتاهی (یکی دو ساعته) داشته باشند و گروه دیگر کسانی که قرار بود بیدار بمانند. دانشجویان گروه اول به اتاقی فرستاده شدند که از پیش به منظور خوابیدن آنها طراحی شده بود؛ اتاقی تاریک با تخت. افراد گروه دوم هم که باید بیدار میماندند، میتوانستند یک برنامه مستند یا کارتون مستر بین تماشا کنند. ناگفته نماند که افراد گروه اول همه به دستگاهی که در خطوط بالاتر متن ذکر شد، وصل شده بودند، تا از خوابیدنشان کسب اطمینان کنند؛ صرفا دراز کشیدن روی تخت برای این تحقیق کافی نبود.
در مرحله بعدی تحقیق و زمانی که افراد گروه اول از خواب بیدار شدند، کلماتی به آنها نشان داده شده و از آنها سؤال کردند که آیا این کلمات برایشان آشناست و قبلا آنهارا دیدهاند یا نه. برخی از این کلمات از همانهایی انتخاب شده بود که پیش از شروع فرایند خوابیدن به دانشجویان نشان داده بودند، برخی دیگر اما کاملا جدید بودند. در بین این کلمات البته کلماتی هم بودند که با موضوع ارتباط داشتند اما به دانشجویان آنهارا نشان نداده بودند. نتایجی که از این تحقیقات به دست آمد از این قرار بود: دانشجویانی که استراحت کوتاهی کرده بودند کلمات گروه سوم را، یعنی آنهایی که مرتبط با موضوع بوده اما ندیده بودند، به عنوان کلماتی انتخاب کردند که پیش از استراحت به آنها نشان داده شده بود. بنابراین و همچنین سایر تحقیقاتی که در این رابطه پیش از آن صورت گرفته بود، محققان به این نتیجه رسیدند که امکان شکلگیری ذهنیات اشتباه در ذهن افرادی که استراحتی کوتاه داشتند، بیشتر از سایرینی است که بیدار میمانند.
اما این محققان به این نتیجه بسنده نکرده و میخواستند بدانند که آیا این شکلگیری ذهنیات اشتباه مربوط به کل مغز انسان میشود یا فقط نیمکرهای خاص را دربر میگیرد. به همین منظور صفحه نمایشگری طراحی کردند که در آن کلمات یا در منتهی الیه سمت چپ به نمایش درمیآمد و یا در منتهی الیه سمت راست. بدین صورت این کلمات تنها قابل دریافت و بررسی توسط یک نیمکره از مغز دانشجویان میشدند. جان شاو که مسئول این تحقیقات بود عنوان کرد که این صفحه نمایشگر به گونهای طراحی شده بود که حتی اگر پلک میزدند قادر به خواندن کلمه نمیشدند اما در عین حال این مسئله زیاد برای دانشجویان آزاردهنده نمیشد، چون زمانی که برای مدتی کلمات روی صفحه نمایشگر باقی میماندند، به مرور چشمشان به آن عادت میکرد و پس از مدتی هردو نیمکره چپ و راست مغزی قادر به تشخیص و دریافت کلمهای که نمایش داده شده بود، میشدند.
نتایجی که از این مرحله تحقیق بدست آمد، نشان میداد که نیمکره راست مغز دانشجویانی که استراحت کرده بودند، به این خاطر که اسپیندلهای بیشتری تولید کرده بود، بیشتر دچار اشتباه میشد و گروه سوم کلمات نمایش داده شده به دانشجویان را که پیش از این توضیح درباره آن داده شد، به عنوان کلمات نشان داده شده پیش از استراحت تشخیص میداد. بنابراین امکان شکلگیری ذهنیات اشتباه در توسط نیمکره راست مغز، از نیمکره چپ بیشتر است. حال با بیان یک مثال کمی فهم این مسئله را آسانتر میکنیم؛ کلماتی مانند «تخت خواب»، «رویا»، «چرت زدن» و... را به عنوان کلماتی در نظر بگیرید که پیش از شروع آزمایش به دانشجویان نشان داده شده است. خب حالا ممکن است که فعالیت اسپیندلها در مغز دانشجویانی که استراحت کردهاند کلمه «خواب» را به این لیست اضافه کنند؛ تنها به این خاطر که با سایر کلمات همخوانی دارد؛ بنابراین چیزی را در ذهن آنها به وجود میآورد که وجود خارجی نداشته است؛ به این پدیده که توسط فعالیت اسپیندلها رخ میدهد «ذهنیات غلط» میگوییم.
جان شاو در مصاحبهای در یک برنامه تلوزیونی عنوان کرده بود که تحقیقاتی که پیش از این صورت داده بودند، آنهارا از تأثیراتی که فعالیت این اسپیندلها برروی شکلگیری «ذهنیات صحیح یا واقعی» داشته، آگاه کرده بوده است. اما نتایج جدید برای آنها دستاوردی جالبتوجه به حساب میآید، چراکه آنها پیش از این از تأثیر فعالیت اسپیندلها برروی شکلگیری ذهنیات اشتباه آگاهی نداشتهاند. بدون شک این اسپیندلها در تبدیل خاطرات کوتاهمدت به خاطرات بلندمدت و ثبت آنها در حافظه انسان نقش مهمی ایفا میکنند و همچنین به بست و گسترش لایه غشایی مغز نیز کمک بسزایی میکنند و این فواید بسیار مهم فعالیت اسپیندلهارا نمیتوان نادیده گرفت. تنها مشکلی که تاکنون در نتیجه فعالیت این اسپیندلها مشخص شده، براساس آخرین تحقیقاتی که صورت گرفته است، همان شکلگیری ذهنیات اشتباه است.
با تمام این تفاسیر بهتر است به از دست مغز و فعالیتش به خاطر شکلگیری این ذهنیات اشتباه عصبانی نباشید. مغز شما تنها میخواهد برایتان مفید و تأثیرگذار باشد. زمانی که به خواب فرو میروید مغز شما سعی میکند آنچه را که در طول روز یاد گرفتهاید بررسی کرده و مهمترین جنبه های آنرا برای شما نگهداری کند. برای این فعالیت انرژی زیادی مصرف میکند و شکلگیری ذهنیات اشتباه اجتنابناپذیر است. جان شاو نیز در ادامه صحبتهای خود گفت که هرچند با طراحی صفحه نمایشگر بخصوصی تقریبا به نقش پررنگتر نیمکره راست مغز در این فرایند پی بردهاند، با اینحال هنوز به طور قطعی نمی توان عنوان کرد که نیمکره راست تأثیر بیشتری دارد و برای رسیدن به نتیجه صد در صدی باید تحقیقات بیشتری صورت بگیرد. البته به نظر جان شاو هماهنگی بیشتر نیمکره راست مغز (نسبت به نیمکره چپ) با این اسپیندلها تقریبا قطعی است. حال این تیم تحقیقاتی در پی فراهم کردن گروههای بزرگتر و نیز فرایندهای دیگری هستند تا نتایج قطعیتری در اختیار ما بگذارند. یکی دیگر از برنامههای این تیم تحقیقاتی این است که روی کسانی هم که یک شب کامل را میخوابند این آزمایشها صورت گرفته و نتایجش بررسی شود.
یکی دیگر از بررسیهای جالب این تیم تحقیقاتی مربوط به تأثیراتی میشود که خوابیدن روی انسان دارد و اینکه چگونه باید خوابید تا بدن انسان کارکرد بهتری داشته باشد؛ در ادامه متن قصد داریم به پنج مورد از این تأثیرات اشاره کنیم:
خواب نامنظم در طول روز میتواند نتایج بدتری از بیخوابی داشته باشد
کمخوابی میتواند باعث بدخلقی شما شود و در طول روز نتوانید به مانند همیشه رفتار کنید. اما جالب است بدانید که در مقایسه با زمانی که به طور مرتب از خواب بیدار میشوید و در طول شب خواب یکپارچه و منظمی ندارید، از ضرر کمتری برخوردار است. نتایج تحقیقات صورت گرفته نشان داد که کسانی که خواب منظمی در طول شب نداشتهاند در مقایسه با کسانی که کمتر، اما به طور پیوسته خوابیدهاند، انرژی کمتری داشته و بدخلقتر بودهاند. این کاملا با آنچه که ما از فرایند خوابیدن میدانیم سازگاری دارد؛ خوابیدن شامل چند مرحله میشود و برای ورود به مرحله اصلی خواب عمیق که به بازسازی سلولهای مرده بدن و سایر فعالیتهای اینچنینی میپردازد، به کمی زمان نیاز داریم. کسانی که به طور مرتب از خواب بیدار میشوند به مرحله خواب عمیق نمیرسند و در نتیجه دچار اختلالات بیشتری نسبت به دسته اول میشوند.
بسیاری فکر میکنند دستگاههای تلفن هوشمند و لپتاپ و سایر دستگاههای اینچنینی که حاصل تکنولوژیهای یک قرن اخیر هستند، یکی از دلائل اصلی کمخوابی انسان عصر جدید میباشد و اینها هستند که انسان را تا نیمههای شب بیدار نگاه میدارند، اما مطالعاتی که در سال 2015 برروی این نظریه صورت گرفته کاملا آن را رد میکند. در حقیقت ما اگر از نیاکان خود بیشتر نخوابیم، خواب کمتری هم در طول روز نداریم.
زندگی مدرن امروزی اختلالی درخوابیدن انسان ایجاد نمیکند
برای انجام این مطالعات، محققان به سراغ مردم بومی آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند که هنوز عاداتی شبیه به نیاکان ما دارند و برای گذران زندگی خود به کارهایی همچون شکار دست میزنند. این مردم به نیابت از نیاکان ما مورد بررسی و مطالعه قرار گرفتند و جالب است بدانید که آنها به طور میانگین، بیشتر از شش و نیم ساعت در شب را صرف خوابیدن نمیکنند. این درحالی است که یک انسان امروزی در شبانه روز خود چیزی حدود هفت تا هشت ساعت را به خوابیدن اختصاص میدهد. در نهایت مسئول این مطالعات، جرومی سیگل برای روشنتر شدن موضع تحقیقاتشان گفت: «حقیقت کاملا برخلاف آنچه عموم مردم تصور میکنند است و من باور دارم که ما کمتر از نیاکان خود نمیخوابیم.»
زمانی که خواب هستیم، یکی از نیمکرههای مغز فعالیت بیشتری نسبت به نیمکره دیگر دارد
امروزه از این مطلع هستیم که موجودات آبزی، همانند دلفینها، زمانی که میخوابند تنها یکی از نیمکرههای مغز آنها کاملا در حالت استراحت قرارگرفته و نیمکره دیگر، به فعالیت خود ادامه میدهد. جالب است بدانیدکه در انسان نیز همین روند (البته نه اینکه یک نیمکره کاملا فعال باشد) تقریبا صادق است. برای این منظور گروهی را به آزمایشگاه آوردند تا تحقیقاتی روی آنها صورت دهند. پس از شبی که در آزمایشگاه گذراندند، مشخص شد که فعالیت نیمکره راست مغز آنها بیشتر از فعالیت نیمکره دیگر بوده است. حال ممکن است به نظر شما این روند فعالیت مغز انسان در زمان خوابیدن منطقی به نظر نرسد، اما محققان نظر دیگری دارند. برای مثال کسی را درنظر بگیرید که در محیطی خطرناک شب را سپری میکند که تاکنون آنجا نبوده است، زمانی که یکی از نیمکرههای مغز این شخص فعالیت بیشتری داشته باشد، در صورت بروز هرگونه خطر احتمالی شخصی که خوابیده را مطلع کرده و بدین صورت واکنش سریعتری نشان خواهد داد.
روزهایی که برف میبارد، بیشتر می خوابید
انسان همانند برخی موجودات دیگر، خواب زمستانی ندارد، اما ما نیز در زمستانهای برفی کمی علاقه بیشتری به خوابیدن نشان میدهیم. بررسیهای انجامشده نشان میدهد کسانی که در اقلیمهای سرد و برفی زندگی میکنند به نسبت کسانی که در اقلیمهای گرم و معتدلتر زندگی میکنند، کمی وقت بیشتری به خواب خود اختصاص میدهند. نتایج دقیقتر این بررسیها از این قرار بود: در ماه ژانویه سال 2015، کسانی که در نقاط سردسیر همانند ایالتهای شمال غربی آمریکا، مونتانا، داکوتای شمالی و جنوبی و... زندگی میکردند، به طور متوسط هفت ساعت و بیست دقیقه را برای خواب خود در نظر میگرفتند و این درحالی است که به نسبت سایرین که در نقاط گرمسیر زندگی میکردند چیزی حدود سیزده دقیقه خواب بیشتری داشتند.
به نظر میرسد دلیل این تفاوت جزئی کوتاهتر شدن طول روز در زمستان باشد.
مردم بیشتری رو به خواب طولانیمدتتر آوردهاند
از گوشه و کنار به طور مرتب به ما میگویند که مردم آمریکا ساعات کافی برای خواب خود اختصاص نمیدهند. این درحالی است که مطالعات اخیر نشان میدهد که کسانی که بیش از نه ساعت از شب را صرف خوابیدن میکنند روبه افزایش است. تحقیقات نشان داده است که این میزان که در سال 1985 میلادی چیزی حدود بیست و چهار درصد از جمعیت آمریکا را در بر میگرفت، با افزایشی سیزده درصدی تا سال 2007 به سی و هفت درصد رسیده است.
دایانا لودردیل، استاد دانشگاه شیکاگو، در مصاحبهای عنوان کرده است: «مرتب این گفته را تکرار میکنند... که مردم کمتر از گذشته میخوابند، اما هیچوقت بر اساس آمار و مدارک دقیق نتوانستهاند این را ثابت کنند. این تنها یک فرضیه است. اینکه مردم نسبت به گذشته مشغله بیشتری دارند و یا تکنولوژی و... اینها دلیل کمخوابی نیستند. مردم به اندازه کافی استراحت میکنند.»
ناگفته نماند که باید به تعریف دقیق و درستی از کلمه «خواب» برسیم. ممکن است در روند انجام تحقیقات، کسانی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند در تختخواب دراز کشیده باشند اما در حقیقت خواب نباشند. این دو، کاملا متفاوت از هم هستند و باید میزان خواب مفید افراد در طول شب در نظر گرفته شود. خوابی که مرحله مهم و اصلی خود برسد و عمیق شود تا قابلیت بازسازی و تجدید قوای بدن انسان را داشته باشد.ترجمه itrans.ir