چرا گربه از خیار می ترسد و دچار حمله هیستریک می شود

در

گربه

ترس گربه از خیار

همه گربه ها را دوست دارند ، اما همه نمی دانند که حیوانات کرکی رابطه بسیار دشواری با چنین سبزیجاتی که برای شخص به عنوان یک خیار آشنا است ، دارند. واقعیت این است که بسیاری از گربه ها آنقدر از خیار می ترسند که آماده فرار هستند یا حداقل از سبزی موذی که در نزدیکی آنها باشد به سرعت فرار می کنند. چرا اینطور است؟ چه چیزی می تواند در خیار ، این هدیه معمولی زمین باعث ترس گربه از خیار شود!؟

 

گربه
آیا گربه ها از خیار می ترسند ، حقیقت دارد؟


اگر کسی  در خانه گربه دارد و باور ندارد که گربه ها از خیار می ترسند  ، پس می تواند  بررسی کند که حیوان خانگی او از خیار می ترسد یا خیر. درست است ، یک "اما" کوچک وجود دارد. نه تنها مصرف و نشان دادن سبزیجات به گربه ضروری است ، بلکه مطلوب است که آن را به گونه ای قرار دهید که برخورد با "سوسیس سبز" برای گربه کاملاً تعجب آور باشد. در این حالت ، گربه با درجه بالایی از خیار ترسیده و سعی می کند با پنجه به آن ضربه بزند ، یا کمر خود را قوس می دهد و شروع به راه رفتن در حالت حمله می کند. با این حال ، برخی از گربه ها به طور کلی از خیار نمی ترسند و به هیچ وجه در برابر آنها واکنش نشان نمی دهند. بعضی از آنها  حتی خیار را می خورند .

 

گربه

درست است که گربه ها فقط تحت شرایط خاصی از خیار می ترسند.


 استرس و ترس واکنش های کاملا طبیعی یک ارگانیسم زنده است. با یک بار دیگر امتحان هیچ اتفاقی برای گربه نخواهد افتاد ، زیرا غرایز و مکانیسم های دفاعی حیوان فقط تحریک می شوند. البته ، درست نیست که این امتحان را تکرار کنید. به هر حال ، گربه ها نه تنها از خیار ، بلکه از موز نیز می ترسند ... پس چرا این اتفاق می افتد؟

 

گربه

عامل غافلگیری نقش مهمی دارد.  / عکس

 

افسوس ، پرسیدن از گربه که دقیقاً خیار یا موز چه عواملی را در او ایجاد می کند که باعث ترس او می شود ، موثر نیست.  بنابراین ، ما فقط می توانیم تئوری بسازیم. جانورشناسان مطمئن هستند  که گربه ها حافظه خوب و حس بویایی خوبی دارند.

 

گربه

 

اگر گربه متوجه نزدیک شدن موذیانه خیار یا موز نشود ، حیوان تنها نتیجه درست (از نظر غرایز) را می گیرد - این یک مار است. بیشتر مار ها خصوصاً برای حیوانات کوچک کشنده هستند. از جمله گربه ها. بنابراین ، گربه می ترسد. مبارزه با مارها به هیچ وجه جزو توانایی های گربه نیست ، به این معنی که بهتر است به موقع  محل را ترک کند یا حداقل هوشیاری بیشتری نشان دهد.

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

شربت خیار و سکنجبین

در

چی می خوایم:

خیار............... 1عدد

سکنجبین یا عسل........2قاشق

عرق نعنا .........1قاشق

نعنا تازه.........چندبرگ ریز شده

لیمو تازه........چند قطره

یخ...............چند تکه

 

چطوری درست کنیم:

ابتدا خیار را با رنده ریز رنده کرده و داخل لیوان بریزید سپس سکنجبین یا عسل،لیمو،عرق نعنا،نعنا تازه و آب را به آن اضافه کنید.نوشیدنی تابستانی شما آماده نوشیدن است.گوارای وجودتان

اگه این نوشیدنی رو درست کردین حتما نظرتونو هم به ما بگین،خوشحالمون می کنید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

آب سم زدای مخلوط لیمو و خیار

در

مواد لازم
• یک عدد لیمو
• یک عدد خیار
• نعناع
• کمی نمک
• آب


طرز تهیه
1. لیمو را خورد کرده و در یک ظرف بریزید.
2. خیار را خورد کرده و به ظرف اضافه کنید.
3. چند برگ نعناع و کمی نمک اضافه کنید.
4. آب را داخل آن بریزید.
فواید
• لیمو با انتقال صفرا از کبد به روده کوچک، به کاهش چربی اضافی بدن کمک می کند.
• خیار به دفع سموم و بازپس گیری آب توسط سلول‌ها کمک می کند.
• نعناع طبع سرد دارد. و به حرکت صفرا از کبد به روده کوچک کمک می کند و نیز در دفع چربی مفید می باشد. همچنین نعناع موجب شل شدن عضلات معده و معطر شدن آن می گردد. (سیارک)

 

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

احساسات ذاتی نیستند بلکه بستگی به محیط پیرامون شما دارد

در

احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم می‌کند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را به‌سوی عملکرد ایجاد می‌کند. آن‌ها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا می‌بخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. بررسی‌های تصویربرداری نشان می‌دهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقع‌شده‌اند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که به‌منظور کاربرد هدفمند آن‌ها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسان‌ها هستند. احساسات تعیین‌کننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب به‌عنوان قانون‌شکنان اجتماعی در نظر گرفته می‌شوند، به دلیل واکنش‌های احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفته‌شده مطابقت ندارد. مطالعه‌ای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمع‌آوری داده‌های محیط پیرامون منتج می‌شوند.

پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید می‌کنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربه‌های آگاهانه ادراکی می‌شوند ندارند."

جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال می‌کنیم که تجربه‌های آگاهانه، صرف‌نظر از محتوای آن‌ها، از یک سیستم در مغز نشاءت می‌گیرند. به‌طور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع داده‌های ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربه‌های آگاهانه پردازش می‌شوند. "
با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخ‌های رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز می‌کند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی می‌تواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگ‌وگریز است که به‌منزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمی‌یابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامه‌ریزی‌شده‌اند را رد می‌کند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرک‌های خارجی در نظر گرفته می‌شوند.
احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج می‌کند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجه‌گیری از پژوهش جدایی‌ناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانش‌پژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را به‌عنوان حالات منظم بالاتر تعبیه‌شده در مدارهای قشر تعریف می‌کنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و به‌طور ذاتی در مغز ما برنامه‌ریزی نشده است.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

زیبا مغرور بی رحم

در


بر اساس بزرگترین تحقیقی که درباره اجداد گربه‌های خانگی انجام شده کشاورزان خاور نزدیک احتمالا اولین کسانی بوده‌اند که گربه را در حدود ۹ هزار سال پیش اهلی کرده‌اند.
چند هزار سال بعد گربه‌های اهلی از مصر باستان از راه دریا یا دیگر راه‌های تجاری به بقیه دنیا سفر کردند و در همه جا پراکنده شدند و اکنون فقط قطب جنوب است که گربه‌ها در آن زندگی نمی‌کنند.
دانشمندان فکر می‌کنند که گربه‌ها به مزرعه‌های انسان‌ها نزدیک شدند چون دانه‌ها و غلات، موش‌ها را به سمت خود جلب می‌کرد و به این ترتیب انسان دریافت همکاری با گربه می‌تواند رابطه‌ای سودمند باشد.
اوا ماریا گایگل از موسسه ژاک مونو در پاریس که این تحقیق را سرپرستی کرده می‌گوید: "اهلی کردن دو بار اتفاق افتاده، اول در خاور نزدیک و یکی دیگر خیلی بعدتر در مصر."


گربه‌ها بعدتر به عنوان گربه کشتی با موفقیت در تمام دنیای باستان پراکنده شدند و رد هر دو گروه را در گربه‌های امروزی می‌توان یافت.


به این ترتیب گربه‌ها در کشتی‌ها و مزارع هزاران سال به کار موش‌گیری مشغول بودند و کاملا اهلی و خانگی شدند.دگتر گایگل معتقد است رابطه انسان و گربه هم‌سفرگی بوده و این گربه بوده که همزیستی با انسان را انتخاب کرده است.
برای این پژوهش محققان دی‌ان‌ای میتوکندری (آنچه از سمت مادر به ارث رسیده) دویست گربه را بررسی کردند. بقایای این گربه‌ها در گورهای وایکینگ‌ها، مومیایی‌های مصر و سایت‌های باستان‌شناسی عصر حجر کشف شده‌اند.
این پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که مردم خاور نزدیک اولین کسانی بوده‌اند که گربه را اهلی کردند و در خانه نگه داشتند یا با خود به سفر بردند و در دوران امپراتوری روم بود که پای گربه به اروپا رسید.
اولین گربه‌های خط و خالدار در قرون وسطی ظاهر شدند و بررسی دی‌ان‌ای گربه‌ها نشان می‌دهد که جهش ژنتیکی در گربه‌ای در قرن چهاردهم در ترکیه باعث نقش و نگار پوست گربه شده است.


درسال‌های بعد گربه‌های خط و خالدار در دنیا پراکنده شدند و به تدریج مهارت‌های موش‌گیری گربه اهمیت خود را از دست داد و به خاطر زیبایی‌اش تحسین و هم‌نشین انسان شد.


دکتر گایگل می‌گوید تا قرن نوزدهم ظاهر گربه‌ها بر خلاف سگ‌ها زیاد تغییر نکرد چون انسان در نژاد گربه‌ها دستکاری چندانی نکرد اما اکنون انواع گربه‌های پرورشی بسیار متنوع است و از گربه‌های عجیب و غریب مثل گربه بدون پشم تا گربه‌هایی که مثل توپ پشمالو هستند را در بر می‌گیرد.

نظرات

در ادامه بخوانید...

کودکان و ترس (بخش اول)

در

کودکی دنیای عجیب و غریبی است. احساسات و آرزوهای بسیار متفاوتی با دوران بزرگسالی دارد. خنده‌ها و گریه‌هایش فرق دارد و همچنین ترس‌های خاص خود را نیز دارد. چندان خوشایند و کاربردی نخواهد بود اگر در اینجا ترس‌های دوران کودکی را مفصلا مورد کنکاش و بحث قرار دهیم زیرا از حوصله‌ی مطالعه خارج خواهد بود. هدف من در اینجا این است که راهکارهایی هر چند ساده، برای کمک به کودکان برای کنترل و غلبه بر ترس‌هایشان ارائه دهم.

ما در اینجا ترس در دوران کودکی را مفروض انگاشته‌ایم زیرا کسی نمی‌تواند این ترس‌های موهوم و گاها بی‌پایه و اساس را انکار کند. همه‌ی ما درجاتی از ترس را در دوران کودکی خود احساس کرده‌ایم. شاید شب‌ها از ترس موجوداتی خیالی خوابمان نبرده و یا دیر خوابیده‌ایم. حتی شاید این ترس‌ها باعث شده تجربیاتی برای ما رقم بخورد که تاکنون در مورد آن‌ها با کسی حرفی نزده‌ایم. تمام این موارد ممکن است، زیرا ترس‌های دوران کودکی، جزئی جدایی ناپذیر از روند بزرگ شدن ما را تشکیل می‌دهند. بسیاری از این ترس‌ها تجربیاتی مشترک در بین همه‌ی ما بوده است. مانند ترس از تاریکی و یا ترس از تنهایی و ترس‌هایی فراگیر مانند هراس از موجوداتی خیالی و ترسناک. راهکارها ساده خواهند بود و عملی. تنها کافیست که کمی وقت بگذارید.

 

1- ریشه‌ی اصلی ترس را کشف کنید

این وظیفه در درجه‌ی اول بر عهده‌ی پدر و مادر، و در درجه‌ی دوم بر عهده‌ی مربیان تحصیلی در دوران تحصیل و مدرسه خواهد بود. برای شروع کار باید از خود بپرسید که کودکتان از چه چیز یا چیزهایی هراس دارد. اما برای فهمیدن آن هرگز این اشتباه بزرگ را مرتکب نشوید. شاید از خود بپرسید که کدام اشتباه بزرگ؟ اشتباه بزرگ این است که مستقیما از کودک در خصوص ترس‌هایش سوال بپرسید. شاید کودک بلافاصله با روی باز شما را بپذیرد و با شما در خصوص در میان گذاشتن ترس‌هایش همراه شود، اما ما به دنبال این نیستیم.زیرا کودک بعد از این درد و دل، لاجرم کمک و مساعدت‌های شما را برای مبارزه با ترس خود طلب خواهد کرد. اینکه شما باید به کودک خود در پشت سر گذاشتن ترس‌هایش کمک کنید هیچ شکی نیست، و شاید بهتر باشد که بگویم این وظیفه‌ی شما است. اما منظور من در اینجا این است که شما مستقیما نباید مانند یک ناجی و قهرمان بلامنازع عمل کنید، بلکه شما باید از کودک خود قهرمانی برای مبارزه با ترس‌هایش بسازید، شما می‌توانید به سمت معاونی و یا مشاوری این قهرمان کوچک بسنده کنید.(سیارک)

اما چگونه باید آغاز کرد؟ برای هم صحبتی با کودک خود وقت بگذارید. به جای اینکه از کودک خود بپرسید که از چه مسائلی می‌ترسد، سعی کنید با قدرت کلام خود به گونه‌ای صحبت کنید که کودک خودش به گونه‌ای هرچند غیرمستقیم به ترس‌هایش اذعان کند. راهکارها را خودتان می‌توانید پیدا کنید. اما استفاده از تجربیات دیگران را نیز برای نتیجه‌گیری سریع‌تر می‌تواند بسیار مفید باشد. برای مثال، من در چند مورد به راحتی موفق شده‌ام که ترس‌های درون وجود بچه‌ها را استخراج کنم. من اسم این شیوه را هم‌نوایی با ترس کودکان می‌نامم. روش کار بسیار ساده و در عین حال با نتایجی معمولا سریع و جذاب است.

برای شروع این روش، شما نیاز دارید که در ابتدا به خوبی اعتماد کودک را جلب کنید. این کار می‌تواند با تعریف یک داستان، بازی کودکانه و یا هر شکلی از ارتباط و عمل که شما را به کودک نزدیک‌تر می‌کند صورت پذیرد. بعد از اینکه مرحله‌ی اول را به خوبی پشت سر گذاشتید، فاز دوم را اجرا کنید. در این مرحله شما باید از ترس‌های دوران کودکی خود با کودک خود سخن بگویید. خجالت نکشید. ارزش شما در برابر کودکتان با این حرف‌ها تنزل نخواهد کرد زیرا این پایان کار نیست، ما به دنبال نتایج هستیم. بعد از اینکه شما در خصوص این مسائل با کودک خود صحبت می کنید، باید سعی کنید که کودک خود را با خودتان همراه کنید.

برای مثال، فرایند یکی از تجربیات خودم را برای شما بیان می کنم. با کودکی که می‌دانستم در برخی از موارد ترس‌هایی در وجودش شکل گرفته است هم صحبت شدم. توانستم به خوبی نظرش را جلب کنم و هنگامی که اطمینان حاصل کردم که او به من اعتماد کرده است، فرایند اصلی را آغاز کردم. برای نمونه به او گفتم که وقتی کوچک و در سن تو بودم، همیشه از تاریکی می‌ترسیدم. ترجیح می‌دادم که هر شب چراغی هرچند کوچک و کم سو در اتاق خوابم روشن باشد. از زوایای مختلف ترس خودم برایش گفتم. می شد به خوبی دریافت که کودک یک همدرد برای خود یافته است تا به این باور او را برساند که او تنها کسی در این دنیا نیست که با این ترس درگیر است.(سیارک)

این همان زمانی است که من اسم آن را زمان طلایی برای حمله به سوژه می‌نامم. این فرصت برای شما چندان طولانی نیست و شرایط به گونه ای است که ذهن کودک در اوج آمادگی برای دادن پاسخ‌هایی صادقانه به شما دارد. بلافاصله سؤال کلیدی خودم را از کودک پرسیدم. سوال این است: " به نظر تو، چرا من از تاریکی می‌ترسیدم؟". اینجا شما مانند یک بیمار خواهید بود که کودک قرار است جواب‌های شما را بیابد و به شما ارائه دهد. کودکان دراینشرایط جواب‌های بسیار متنوعی را خواهند داد. کودکان هرچقدر هم که درونگرا باشند، معمولا تحت این شرایط در جواب شما نخواهند گفت که نمی‌دانم!.

کودک مورد نظر ما جواب‌های جالب و در عین حال صادقانه به سوال من داد. اولین جواب او همان چیزی بود که من به دنبال آن بودم. وی در جواب من گفت که شاید در تاریکی موجوداتی وجود داشته باشند که شما از آن می‌ترسیدید! بله درست است. کودک، دلیل ترس خود از تاریکی را، ناخودآگاه برای شما بیان کرده است. من هم از فرصت  به وجود آمده نهایت استفاده را نه، بلکه نهایت سوءاستفاده را بردم و سوال تکمیلی را پرسیدم: " مثلا چه موجوداتی؟". جواب‌ها جالب‌تر شد، زیرا کودک از موجوداتی نام برد که زاییده‌ی ذهن کودکانه‌ی وی نبودند، بلکه منشأیی کاملا بیرونی داشتند. مانند موجوداتی خیالی که در برخی از فیلم‌ها و داستان‌ها با آنها آشنا شده بود. داستان جالب تر شد.

این نمونه، یعنی ترس از تاریکی، از ترس‌های همه گیر است که به دلیل رواج آن کمی ویژه در خصوص آن بحث کردم. شما باید سایر ترس‌ها را کشف کنید. شما این توانایی را دارید. این نوشتار را به منزله‌ی اولین گام در راستای حذف ترس‌های کودکان در نظر بگیرید. در گام‌های بعدی، در راستای مقابله با ترس های کودکان، همراه ما باشید. ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

استارتاپ موفق از این احساسات دوری می کند

در

 

یکی از دشوارترین چیزهایی که باید برای تبدیل شدن به یک استارتاپ موفق بر آن غلبه کنید، خودتان هستید. شاید از خودتان بپرسید چرا این را میگویم؟ دلیل این است که اهمیتی ندارد از چه قوانینی استفاده میکنید و آن قوانین تا چه حد خوب هستند، در هر صورت، اگر احساسات خود را کنترل نکنید، موفقیت تجاریتان دچار اختلال شده و یا کاملا از مسیر موفقیت خارج میشوید. اطمینان داشتن به قوانینتان و همچنین داشتن انضباط کافی برای تبعیت از آنها، کلید موفقیت شما در کنترل احساساتتان است. این سه مورد، مهمترین احساساتی هستند که باید مراقب آنها باشید: ترس، طمع، و امید.

ترس

اجازه بدهید با ترس شروع کنیم. ترس را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: ترس از دست دادن، و ترس به دست نیاوردن یک منفعت. ابتدا به بحث در مورد ترس از دست دادن میپردازیم. برندگان جایزه نوبل نشان داده اند که اندوه از دست دادن یک دلار تنها، از شادی به دست آوردن سه دلار بیشتر است. بنابراین، غم از دست دادن میتواند باعث شود که بهترین استارتاپ ها نیز برای جلوگیری از اندوه بیشتر، دست به کنار گذاشتن سیستم خود بزنند. کلید موفقیت در این مسئله این است که از قوانین تبعیت کنیم، مخصوصا بعد از اینکه یک یا دو بار دچار زیان شده ایم. دومین اثر ترس، که چندان به آن پرداخته نشده است، ترس به دست نیاوردن منفعت است، که میتواند به اندازه ترس از دست دادن قوی و تاثیرگذار باشد. این مسئله اغلب باعث فشار آوردن به خود برای انجام یک معامله میشود؛ این کار مثل تماشای ویترین مغازه ها میماند، ویترینها را نگاه میکنید اما چیزی که میخواهید را پیدا نمیکنید. وقتی معامله خوبی وجود ندارد، نباید به موقعیت موجود فشار بیاورید. علاوه بر این، اگر یک مورد را از دست دادید، و آن مورد شروع به حرکت در مسیری کرد که به نفع شما بود، تعقیب معامله و دیر وارد عمل شدن از روی ترس از دست دادن یک موقعیت خوب، اغلب منجر به نتیجه ای منفی میشود. به تعقیب معامله نپردازید. اگر معامله ای را از دست دادید، فراموشش کنید و منتظر موقعیت خوب بعدی بمانید.

طمع

طمع میتواند خیلی قدرتمند باشد. در واقع، طمع میتواند به اندازه ترس قدرت داشته باشد. طمع یکی از احساساتی ست که میتواند به سادگی منجر به سقوط یک استارتاپشود. طمع میتواند باعث شود یک استارتاپبرای کسب منفعت بیشتر، قوانینش را کنار بگذارد، و یا ممکن است منجر به این شود که استارتاپبیش از حد منطقی شرایط جاری بازار، در یک موقعیت ساکن بماند. طمع اغلب باعث میشود استارتاپبا انتظاراتی غیر منطقی وارد یک موقعیت شود. ارزیابی وضعیت جاری و ساکن نماندن در یک نوع تجارت به منظور به دست آوردن سود بیشتر، و همچنین پرهیز از دیر وارد شدن به یک تجارت برای به دست آوردن منافعی بیشتر از آنچه که قوانینتان حکم میکنند، از اهمیت بالایی برخوردارست.

امید

امید احساسی ست که وقتی قوانین را میشکنیم و امیدواریم که معامله "خود به خود" ختم به خیر خواهد شد، وارد بازی میشود. یکی از مثالهای این مسئله زمانی ست که از روی هوس و بدون درست در نظر گرفتن قوانین معین شده، وارد یک معامله میشویم. مثال دیگر زمانی ست که به امید به دست آوردن سودی بیشتر، وارد موقعیتی میشویم که برای حساب بانکی ما بیش از اندازه بزرگ است (این مثال را میتوان در گروه طمع نیز قرار داد). علاوه بر این، بیش از اندازه باقی ماندن در یک موقعیت که باعث ضرر هم میشود، و امید داشتن به اینکه بازار دوباره بر وفق مراد ما خواهد شد و "نجاتمان" خواهد داد، نیز یکی از مثالهای دیگر امید است.

در آخر، اهمیت بسیاری دارد که از اشتباهاتمان درس بگیریم، نقاط ضعفمان را شناسایی کنیم، و بر روی کنترل احساساتمان کار کنیم. اگر بتوانیم این احساسات را درک و کنترل کنیم، قادر خواهیم بود به صورتی به مراتب اثربخش تر دست به معامله و تجارت بزنیم.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...