اهداف درمان روانکاوی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
مباحث طولانی درباره اهداف درمان روانکاوی، موجود است. برخی تحلیل گران اعتقاد دارند که روانکاوی می بایست بدون هدف باشد ( "صرفأ تحلیلی"). تعداد رو به افزایش مطالعات روی نتایج، برای مجموعه قابل قبولی از انتقادات الزامی است که بواسطه آنها، نتایج درمانی را می توان مورد قضاوت قرار داد.در این مقاله ، تعریفی از اهداف روانکاوی پیشنهاد می شود که چهار حوزه را تحت پوشش قرار می دهد: تسکین علائم و شکایات، تغییرات در سازگاری با زندگی، تغییرات در ساختار شخصیتی و اهداف روندی همچون حل روان رنجوری انتقال. در این مقاله سعی می شود که ، ارتباط این مفهوم سازی بواسطه مطالعه ای تجربی نشان داده شود که ارزیابی های 19 روانکاو را با بحث درباره اظهارات بیمار سابق، درباره روش درمانی اش، مورد توجه قرار می دهد.
تعداد رو به افزایشی از مطالعات روی تأثیرات درمان روانکاوی، در 10 تا 15 سال اخیر انجام شده است. یکی از انتقادها، معیارهایی را مورد توجه قرار می دهد که نتایج درمانی بر اساس آنها، مورد قضاوت قرار می گیرند. عملیاتی کردن تغییرات بعد از جستجو که خاص درمان روانکاوی هستند، غیر ممکن به نظر می رسد، یعنی بر اساس این دیدگاه، این تغییرات را نمی توان در محدوده تحقیقات تجربی، به خوبی شناخت. بررسی این بحث نشان می دهد که روانکاوها، عقاید مختلفی درباره اهدافی که الهام بخش روانکاوی برای درمان بیماران است، دارند، از جمله این نکته نهایی، که درمان روانکاوی می بایست " بی هدف " باشد. بدون شناخت عادی نتایج، که از درمان روانکاوی دقیق انجام شده انتظار می روند، قضاوت درباره روشها ممکن نیست، جدای از تقاضاها و انتظارات افراد خارج از میدان ( برای مثال: سیستم بهداشتی درمانی).(سیارک)
حتی اگر شخص روانکاو اعتقاد داشته باشد که تغییرات حاصل از درمان روانکاوی را نمی توان بصورت روان سنجی مورد ارزیابی قرار داد، این تغییرات می بایست بعنوان تأثیرات درمانی در نظر گرفته شوند، بنابراین، اصلاحات ضروری را می توان در شناخت و تکنیک ها، توسعه داد. بعلاوه، قابل تصور است که روانکاوها، نسبت به تأثیرات درمانی روش شان، کاملا بی تفاوت هستند، در عین حال می بایست درباره آنها توضیحاتی داده شود. تعریف معیارهای بکاررفته در قضاوت تغییرات و بررسی نتایج درمانی، نباید به عهده محققان روانکاوی در روانشناسی باشد.
در واقع تمایل دارم مدافعه ای آزاد برای مباحثات درباره تغییراتی را ارائه دهم که روانکاو ها در انجام حرفه شان، آن را انتظار دارند یا آنچه الهام بخش فعالیت هایشان بوده است، تا اهداف مختص به روانکاوی، مشخص شوند. این امر، مبنایی را برای انعکاس درونی ارائه می کند، لیکن توسعه اشکال مختلف بازبینی را بر اساس این معیارها، ممکن می کند. توجه این مقاله، ارائه نقطه نظرات مختلفی است که در مباحثه پیرامون موضوع تعریف اهداف، بکار رفته اند. مباحث، مشخص خواهند شد. در پروسه، روشن خواهد شد که تعداد زیادی از تعاریف اهداف، توسط روانکاوهای مکاتب تئوریکی مختلف، وجود دارد، که می توان بر اساس مشخصه های خاصی، آنها را سازماندهی کردد. خلاصه ای از مطالعه ای که من ارائه دادم، در ادامه می آید. مفهوم سازی اهداف درمان روانکاوی که در آن شرایط انجام شد، پیشنهادی را ارائه می کند که می تواند نقطه نظرات مختلف را منسجم نماید.
افرادی که مطالعه اهداف در درمان روانکاوی را بعنوان در خطر قرار دادن پرهیز روانکاو می پندارند، اغلب فرمول بندی فروید از یک " روانکاوی صریح و غیر عمدی " را نقل می کنند که بعنوان شاهدی عمل می کند که نشان می دهد بنیان گذار روانکاوی، تنها به بکارگیری ناخودآگاه متمایل است. چنانچه فردی " مسیر پیشرفت در درمان روانکاوی " را مطالعه کند، می فهمد که فروید، دستورالعمل هایی با ماهیت عملی را درباره چگونگی بهبود شانس درمان، ارائه می دهد. فروید، داشتن ترس از جستجوی موقعیت ترس آور را پیشنهاد می کند، تا کار تحلیلی روی موارد واکنش آسیب شناختی، تسهیل شود.(سیارک)
" غیر عمدی " در این متن، متضاد " هدف مطلق تحلیل .... با وجود حدس و گمان مستقیم " است. درمان بواسطه بررسی دلایل بیماری روانی حاصل می شود نه با حدس و گمان، و این بررسی اختلافات ناخودآگاه که باعث ایجاد علائم می شود، نباید با هر شناختی از طرف تحلیل گر، مختل شود. البته، این معادل هر گرایش ذهنی و خلاقانه به سمت حل مسئله می باشد، بدون محدودیت های ایدئولوژیکی یا جهش به سوی راه حل های آسان. برای شناخت بیشتر، " غیر عمدی " در این کاربرد، بدان معناست که تحلیل گر، بی قید و شرط وارد جهان درونی، گوناگونی افکار و خیال بیماران، می شود. اقدام غیر عمدی، به تنهایی یک هدف نیست که در صدد القای یک پروسه، بدون هیچ هدفی باشد. بلکه بیشتر، دارای ماهیت یک پیش شرط برای کسب شناختی از شکایات بیمارانی می باشد که در مواجه با مشکلاتشان، کمک خواهند کرد.
آرنولد ام. کوپر، از بی هدفی بعنوان " تاکتیکی ضروری برای فعالیت لحظه به لحظه "، صحبت می کند. کوپر اینطور توضیح می دهد، " بی هدفی و ارتباط آزاد، تاکتیک هایی برای رسیدن به اهداف استراتژیک درباره تغییر شناخته شده در زندگی درونی و بیرونی، می باشند." این مقاله ادامه دارد......ترجمه itrans.ir