چگونه با گوش کردن به ضربان قلب ذهن افراد را تغییر دهید

در

 (سیارک)  : اگر با خودتان هماهنگ باشید بهتر میتوانید ذهن دیگران را بخوانید.شما واقعا باید به قلب خود گوش دهید.افرادی که از ضربان قلب خود اگاهی بیشتری دارند احساسات افراد اطراف خود را بهتر درک میکنند.علاوه براین، بهبود این توانایی ممکن است. برخی از علائم اوتیسم و اسکینزوفرنی را تسکین دهد.

ایا میتوانید ضربان نرم قلب خود را در سینه خود احساس کنید؟ شاید شما فقط گرسنگی، تشنگی یا درد را احساس کنید.اگر چنین است، شما وضعیت داخلی بدن خود را درک میکنید، فرایندی که به ان "نشانه های درونی" یا Interoception میگویند. تفکری است که احساسات را تولید میکند. ما ابتدا باید وضعیت امور داخلی بدن خود را تفسیر کنیم. بنابراین اگر یک سگ هار را ببینیم میترسیم و یکمرتبه ضربان قلبمان بالا میرود. یا عرقی را در کف دستمان احساس میکنیم.برخی از افراد هم شرایط "نشانه های درونی"  را نداشته همچنین احساسات خودشان را نمیتوانند تفسیر کنند.و اما محققان بر این باورند که "نشانه های درونی"  برای درک ذهن افراد دیگر بسیار مهم است.

ایده این است، اگر ما نتوانیم احساسات خود را تشخیص دهیم، در این صورت احساسات و حالات ذهنی دیگران را نیز نمیتوانیم تفسیر کنیم.

آزمون همدلی

"جف برند" و تیم او در دانشگاه اکسفورد در حال حاضر ضربان قلب 72 داوطلب را شمارش کردند، اما برای گرفتن نبض از انگشتان دست استفاده نکردند. در واقع از اندازه گیری "نشانه های درونی"  استفاده کرده اند. سپس شرکت کنندگان فیلمی از فعل و انفعالات مختلف اجتماعی را تماشا کردند. بعد از هر کلیپ برای آزمایش توانایی انها و همچنین برای پی بردن به حالات ذهنی انها ، از انان  سوالات چندگزینه ای پرسیده شد.

 بعنوان مثال،در یک صحنه نشان داده شد که یک مرد به نام تام تلاش میکرد با دختری به نام جما صحبت کند، درصورتی که در فیلم کاملا واضح بوده که او به شخص دیگری به نام "شرمنبری" علاقه مند بوده.در برخی از سوالات از شرکت کنندگان خواسته شده احساسات شخصی خود را درک کنند- بعنوان مثال از انها پرسیده شد ایا جما احساس میکرد که مورد ازار و اذیت قرار گرفته است؟ شرکت کنندگانی که در شمارش ضربان قلبشان بهتر عمل کرده بودند بهتر پاسخ دادند، آنها همدلانه گفتند "دخترک بیچاره". اما هیچ ارتباطی بین توانایی "نشانه های درونی"  و دقت سوالات ذهن که هیچ احساسی از ذهن ندارند مانند، "نظر بری درباره علاقه جما نسبت به تام چه بود؟"، وجود ندارد.

 این نشان میدهد وقتی احساسات یک عامل باشند، توانایی های ما سیگنال های بدنمان را تفسیر میکنند، سیگنال هایی که فقط کمک میکنند ما فکر دیگران را درک کنیم.

پروزش ضربان قلب

گفته "انیلست" از دانشگاه بساکس مطالعاتی شبیه این را به خوبی نشان میدهند که توانایی های "نشانه های درونی"  متعهد شده اند کارهای مختلف را به روش های مختلفی انجام دهند. این روابط بسیار پیچیده هستند، بنابراین میتواند برای بررسی ابعاد دیگر "نشانه های درونی"  مانند "تنفس" جالب باشند. 

"بیرید" میگوید احتمالا مشکلات "نشانه های درونی"  در آزمایش های وسیعی که روی افراد مبتلا به اوتیسم و اسکینزوفرنی انجام گرفته تاثیرگذار است. بعنوان مثال : تعدادی از افراد مبتلا به اوتیسم صداهای بلند و نورهای روشن اذیت کننده را تشخیص میدهند.این چیزها به اوتیسم مربوط میشوند، و ضربان قلب ما را بالا میبرد.به گفته "برد" این صرفا برای زمان حال است اما اگر شما نتوانید سیگنالهای داخلی صداهای بلند و چراغ های پر نور را که باعث ازار و اذیت میشوند تشخیص دهید شاید سیگنال های بی ضرر را نیز به عنوان سیگنال های مضر قلمداد کنید. "برد" اضافه میکند: هنوز مشخص نشده است که ایا اموزش "نشانه های درونی"  میتواند همدلی ما را بهبود ببخشد یا خیر، اما ما سعی میکنیم ان را ازمایش کنیم. یک روش برای این ازمایش این است که افرادی را انتخاب کنیم که به صداهای هماهنگ با ضربان قلبشان گوش میکنند. شواهد دیگری نیز وجود دارند، مثلا نگاه کردن در اینه توانایی درک "نشانه های درونی"  را بهبود میبخشد. ما هنوز نمیدانیم اثرات اموزش چگونه بین "احساسات و توانایی" ما و افراد دیگر تمایز قائل میشود. "لارامیستر" از هالووی، دانشگاه لندن پرسیده ایا مردم با اموزش اگاهی های "نشانه های درونی"  احساسات بین خود و افراد دیگر را رها نمی کنند ؟

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.   

هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع (سیارک)  ممنوع است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

تبدیل ساعت‌های هوشمند به پزشک شخصی

در

 (سیارک)  : پژوهشی جدید نشان داده است که ساعت‌های مچی هوشمند نه تنها می‌توانند فعالیت‌های کاربران و پارامترهای فیزیولوژیکی را اندازه گیری کنند بلکه توانایی آن را دارند تا زمان دچار شدن فرد به بیماری را نیز تشخیص دهند.


به نقل از نیو ایندین اکسپرس نوشت: محققان دانشگاه استنفورد نشان داده‌اند که ساعت‌های هوشمند و دیگر دستگاه‌های شخصی دارای حسگر، می‌توانند به تشخیص زمان سرماخوردگی فرد و حتی شروع بیماری‌های پیچیده‌ای مانند لایم(نوعی عفونت اسپیروکتی چندسیستمی) و دیابت کمک کنند.
مایکل اسنایدر، استاد دانشگاه استنفورد از ایالات متحده اظهار کرد: ما به کمک این فناوری جدید می‌خواهیم افراد را از وضعیت سلامت و همچنین بیماری در مراحل اولیه آگاه کنیم.در این مطالعه محققان خط مبنایی را برای ضربان قلب و درجه حرارت پوست افراد تعریف کرده و هرگونه انحراف از آن را اندازه‌گیری کردند. آنها به مدت دو سال به جمعآوری هزاران اندازهگیری از شرکتکنندگان پرداختند.از آنجا که دستگاه‌ها به طور مداوم این فاکتورها را اندازه‌گیری می‌کردند، محققان به طور بالقوه توانستند راهی سریع برای تشخیص شروع بیماری که فیزیولوژی فرد را تغییر می‌دهد فراهم کنند.در این پژوهش مشخص شد که بسیاری از این انحرافات با زمان بیمار شدن افراد مصادف است.

به عنوان مثال، ضربان قلب و درجه حرارت پوست افراد در زمان بیماری افزایش می‌یابد.برای تشخیص این انحرافات، محققان یک برنامه نرم افزاری را برای داده‌های به دست آمده از ساعت مچی هوشمند "Change of Heart" توسعه دادند.این دستگاه‌ها موفق به تشخیص سرماخوردگی و همچنین حضور بیماری لایم شدند.

این تحقیقات راه را برای تلفن‌های هوشمند هموار کرده تا مانند یک پکیج سلامت عمل کرده، بر سلامت کاربران نظارت کنند و علایم اولیه بیماری را بسنجند. این پژوهش در مجله PLOS Biology منتشر شده است.منبع:ایسنا

این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک)  

نظرات

۱۳۹۵/۱۰/۲۸جالبه !!!!!

۱۳۹۵/۱۲/۲۶d 18emualaAu-Alcyksm my dear brother & sister,isbuucyadan soo ma booqan website ka, cuntooyin aad u macaan ayaa soo galiseen. Allah (sw) waxaan idin ka baryaa inow soonkiina iyo acmaashiina idinka aqbalo. Runtii aad ayaa inoogu faaideysaan. Aniga pizza walbo wuu iga halaabi jiray, laakin hada ayaa ogaaday sababta. Jizzakallahu Kheyra Jizza.f7

در ادامه بخوانید...

احساسات ذاتی نیستند بلکه بستگی به محیط پیرامون شما دارد

در

احساسات بخش عظیمی از زندگی یک فرد را در بردارد. احساسات حائز اهمیت و ضروری هستند چراکه اطلاعاتی را در مورد آنچه مرتبط با ماست فراهم می‌کند. احساسات بیانگر نیازهاست و نیازها مسیری را به‌سوی عملکرد ایجاد می‌کند. آن‌ها داستان زندگی ما، به روایات ما، معنا می‌بخشند و درنتیجه در خودسازی ما نقش عمده‌ای را ایفا می‌کنند. بررسی‌های تصویربرداری نشان می‌دهد که احساسات در نواحی قشری زیرین مغز واقع‌شده‌اند و مدیریت "آگاهانه" آن معمولاً مربوط به بخش فعالیت قشر پیش پیشانی است، به این معنا که به‌منظور کاربرد هدفمند آن‌ها، برخی از عملکردهای اجرایی است دخیل شوند. ترس، خشم، اندوه، شادی، اعتماد، نفرت احساسات انسان‌ها هستند. احساسات تعیین‌کننده واکنش یک فرد در یک وضعیت ایجادشده است. احساسات اغلب به‌عنوان قانون‌شکنان اجتماعی در نظر گرفته می‌شوند، به دلیل واکنش‌های احساسی با الگوهای اجتماعی پذیرفته‌شده مطابقت ندارد. مطالعه‌ای جدید کشف کرده است که احساسات در بدو تولد وجود ندارند و درواقع عبارات شناختی هستند که جمع‌آوری داده‌های محیط پیرامون منتج می‌شوند.

پژوهش مذکور منتشرشده در مجموعه مقالات مجله آکادمی ملی علوم اظهار داشت که، "مکانیزم های مغزی که احساسات عاطفی آگاه را تشدید می‌کنند اساساً تفاوتی با مکانیزم هایی که منجر به تجربه‌های آگاهانه ادراکی می‌شوند ندارند."

جوزف لدوکس از مرکز دانشگاه نیویورک درزمینهٔ علوم عصبی گفت: "ما استدلال می‌کنیم که تجربه‌های آگاهانه، صرف‌نظر از محتوای آن‌ها، از یک سیستم در مغز نشاءت می‌گیرند. به‌طور خاص، تفاوت بین حالات هیجانی و غیر عاطفی در انواع داده‌های ورودی است که توسط یک شبکه قشر کلی شناختی، یک شبکه موردنیاز برای تجربه‌های آگاهانه پردازش می‌شوند. "
با توجه به نظرات لدوکس، احساسات یک محصول جانبی پاسخ‌های رفتاری است که توسط مدارهای بقا و پایایی بروز می‌کند. بنابراین مسیرهای عصبی مسئول برای کسب مواد غذایی می‌تواند احساسات از شادی و لذت بعد از شام شکرگزاری را ایجاد کند. در عوض، مدارهای بقا مسئول رفتار دفاعی شروع یک پاسخ جنگ‌وگریز است که به‌منزله ترس درزمانی است که ارگانیسم درمی‌یابد چنین پاسخی مورد هدف قرارگرفته است. نتایج نشان داد که مطالعه موجود ایمن موضوع که احساسات ذاتاً در مدارهای قشری مغز برنامه‌ریزی‌شده‌اند را رد می‌کند. بنابراین احساسات اغلب متفاوت از عبارات شناختی ضمیر آگاه (وجدان)، مانند احساسات مرتبط با ادراک محرک‌های خارجی در نظر گرفته می‌شوند.
احساسات پاسخی به آنچه مغز ما از مشاهدات ما استخراج می‌کند نیست، اما از آرایه روانی ما ذاتاً با توجه به هرگونه نتیجه‌گیری از پژوهش جدایی‌ناپذیر هستند. پس از موردتوجه قرار دادن دانش‌پژوهی موجود در هر دو مقوله شناخت و احساسات، محققان معماری کاملاً متفاوتی برای احساسات را درک کردند. نتایج حاصل از این پژوهش، احساسات را به‌عنوان حالات منظم بالاتر تعبیه‌شده در مدارهای قشر تعریف می‌کنند. بنابراین، حالات هیجانی شبیه به دیگر حالات آگاهی است و به‌طور ذاتی در مغز ما برنامه‌ریزی نشده است.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد

در

روزی روزگاری تمام احساسات و عواطف برای تعطیلات به یک جزیره‌ی ساحلی رفتند. بنا بر ماهیتی که داشتند، هر کدام اوقات خوشی داشتند. ناگهان، هشداری از یک طوفان قریب الوثقوع اعلام شد و به همه توصیه شد که جزیره را ترک کنند.
این هشدار باعث اضطرابی ناگهانی شد. همه به سمت قایق‌هایشان هجوم بردند. حتی قایقهای آسیب دیده را نیز سریعا تعمیر کردند و از این قایقها نیز برای انجام کارشان استفاده کردند.
با این حال، عشق دوست نداشت که سریعا فرار کند. کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت. اما هرچه ابرها سیاه‌تر میشدند، عشق هم میفهمید که زمان آن رسیده که باید جزیره را ترک کند. همچنین، قایقی برای او وجود نداشت. عشق با امید به اطراف نگاه کرد.
درست در همان موقع موفقیت با یک قایق مجلل از آنجا عبور کرد. عشق فریاد زد "موفقیت، آیا میتوانی من را هم در قایقت سوار کنی؟"
موفقیت پاسخ داد: "نه، قایق من پر از داراییهای قیمتی مثل طلا و نقره است. جایی برای تو ندارم."
کمی بعد غرور با یک قایق زیبا عبور کرد. عشق دوباره فریاد زد: "غرور، میتوانی به من کمک کنی؟ من بدون قایق مانده‌ام و باید اینجا را ترک کنم. لطفا من را هم با خودت ببر."
غرور با تکبر پاسخ داد: "نه نمیتوانم تو را با خودم ببرم. قایق من با پاهای گل‌آلود تو خاکی میشود."
کمی بعد سوگواری از آنجا رد شد. عشق دوباره درخواست کمک کرد. اما هیچ فایده‌ای نداشت. "نه، نمیتوانم تو را با خودم ببرم. من خیلی ناراحتم. میخواهم با خودم تنها باشم.
همچنان به بیقراری و پریشانی عشق اضافه میشد. درست در همان موقع کسی او را صدا زد: "با من بیا عشق، من تو را با خودم میبرم." عشق نمیدانست که این فرد بزرگوار کیست> اما به داخل قایق پرید؛ خانم عشق با همه‌ی وجود احساس میکرد که به یک جای امن رسیده است.
هنگام پیاده شدن از قایق، عشق با دانش روبرو شد. کمی گیج شده بود و پرسید: "دانش، تو میدانی که چه کسی آنقدر با بزرگوار است که درست زمانی که کسی نمیخواست به من کند، او به من زندگی دوباره داد؟"
دانش لبخندی زد و گفت: "اوه، زمان بود که به تو کمک کرد."
"عشق با تعجب پرسید: "چرا زمان ایستاد تا من را با خودش به جای امنی ببرد؟"
دانش با خردی عمیق لبخندی زد و گفت: "چون فقط زمان است که بزرگی واقعی تو را میفهمد و میداند که تو چه کارهایی میتوانی انجام دهی. فقط عشق است که میتواند صلح و خوشحالی بزرگ را با خودش به جهان بیاورد."
"پیام مهمی که در این داستان وجود دارد این است که وقتی موفق باشیم، عشق را نادیده میگیریم. وقتی احساس مهم بودن میکنیم عشق را فراموش میکنیم. حتی در خوشحالی و ناراحتی عشق را فراموش میکنیم. تنها در گذر زمان است که به اهمیت عشق پی میبریم.

چرا باید تا این اندازه منتظر بمانیم؟ چرا همین امروز عشق را به عنوان جزئی از زندگی خود نمیپذیرید؟"ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

روش کاهش اثرات منفی استرس در کارمندان تحت فشار

در

(سیارک) وقتی افراد یک عامل استرس زا را تجربه میکنند که به آنها آسیب میرساند، دچار فشارهایی از لحاظ رفتاری(تمایل به ترک شغل و غیبت)، فشارهای فیزیولوژیکی(مانند افزایش ضربان قلب و فشار خون) و یا پیامدهای فیزیولوژیکی(مانند احساس تنش و نارضایتی) می شوند.
بار مالی داشتن کارمندان تحت فشار آنچنان نجومی است که موسسات برای افزایش دامنه خدمات پزشکی کارمندان خود هزینه میکنند و دچار افت در سوددهی می شوند.
گفته می شود داشتن مهارت های سیاسی می تواند به یکی از دو طریق باعث کاهش اثرات منفی استرس شود.
اول اینکه داشتن مهارت سیاسی در واقع کارمندان را در مقابل استرس ایزوله می کند. دوم اینکه داشتن مهارت سیاسی، مکانیسم مقابله با استرس را برای کارمندان تسهیل می کند.
تئوری های کلاسیک استرس لازاروس و همکاران در سال 1968 بیان می کنند که:

افراد، موقعیت ها و محرک های جدید را ارزیابی می کنند تا تعیین کنند که دچار استرس می شوند یا خیر.

به طور معمول اگر شرایط و محرک های جدید باعث شوند که افراد احساس کنند کنترل خود را از دست داده اند، عوامل استرس زا محسوب می شوند.
گفته می شود داشتن مهارت سیاسی به کارمندان این احساس را می دهد که اوضاع تحت کنترل است.به عنوان مثال پیر وی در سال 2000 ثابت کرد کمتر احتمال دارد مدیرانی که دارای مهارت سیاسی بالایی هستند محیط اطراف خود را تنش زا احساس کنند.

به طور کلی، وقتی افرادی که مهارت سیاسی دارند با موقعیت های جدید مواجه می شوند، احساس نمی کنند که کنترل خود را از دست داده اند چراکه این توانایی را دارند تا موقعیت را به طور دقیق ارزیابی کنند و رفتاری متناسب با آن موقعیت از خود نشان دهند. بنابراین، مهارت سیاسی با احساس تنش و استرس رابطه ی معکوس دارد.

دوم، محققان ثابت کرده اند تنش احساس شده ، در واقع نتیجه ی ناهماهنگی بین تنش های احساس شده و توانایی برای مقابله با تنش های بیان شده است. مهارت های سیاسی می توانند از طریق مقابله با استرس، رابطه ی بین عوامل استرس زا و تنش را تعدیل کنند. وقتی که عوامل استرس زا وجود داشته باشند، مهارت سیاسی با احساس کنترل درونی که به فرد می دهد، مقابله با استرس را تسهیل می کند. فرد قادر خواهد بود به موقعیت خود نگاه کند و اقدام مناسبی برای کاهش تنش انجام دهد.
تحقیقات تجربی از نظریه ی تعدیل استرس به وسیله ی مهارت سیاسی حمایت می کنند. محققان دریافتند کارمندانی که مهارت سیاسی کمی دارند، هنگام مواجهه با عوامل استرس زا فعالیت روانی زیادی را تجربه می کنند. در مقابل، این محققان همچنین دریافتند کارمندانی که مهارت سیاسی بالایی دارند، در مواجهه با عوامل استرس زا ، فعالیت روانی زیادی ندارند. علاوه بر این، محققان دریافتند اشخاصی که دارای سطح متوسطی از مهارت سیاسی می باشند، سطوح بالایی از رضایت شغلی و سطوح پایینی از تنش های کاری را گزارش می دهند. در آخر، پیر وی و همکاراندر سال 2004 دریافتند که مهارت سیاسی رابطه ی بین تعارض نقش و فیزیولوژی و تنش فیزیولوژیکی را تعدیل می کند. به خصوص زمانی که کارمندان احساس میکنند که در محیط کار دارای تعارض نقش هستند، کسانی که مهارت سیاسی بالایی دارند، اضطراب روانی پایین تر، ناراحتی جسمانی کمتر، نرخ ضربان قلب و فشار خونی پایین تر از کسانی دارند که مهارت سیاسی کمتری دارند. ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

راهکارهای مناسب برای شاد بودن و کاهش استرس در محل کار 

غذاهای ضد استرس که باید به رژیم غذایی تان اضافه کنید

استرس در دانشجویان پرستاری 

۱۲ راهکار موثر برای از بین بردن استرس در زندگی مشترک 

قلب زنان در مقابل استرس آسیب پذیرتر است 

توصیه‌هایی برای کاهش استرس و پایداری سلامت روان در شرایط بحران

استرس دوره بارداری بر اندازه نوزاد تاثیر می گذارد

آسیب استرس به دندان‌ و فک

روش های از بین بردن استرس

اثرکلمات منفی در افزایش ترشح هورمون استرس

نظرات

در ادامه بخوانید...

آیا من باهوش هستم؟

در

سوالی که بدون شک هر انسانی در هر برهه از زمان با هر طبقه ی اجتماعی که دارد و در هر شرایطی که هست حتی شده یک بار از خود پرسیده است، آیا من باهوش هستم؟ اصلا معیار سنجش هوش چیست؟ از کجا بدانم چقدر باهوش هستم؟ تمرین ارتباطی به هوش دارد؟ و هزاران سوال دیگری که بار ها برایمان پیش آمده است. در این مقاله می کوشیم به برخی از سوالاتی که روزانه برای شما در خصوص هوش پیش می آید پاسخ بگوییم. اگر می خواهید به پاسخ سوال هایتان برسید با ما همراه باشید.

در طول تاریخ انسان های زیادی وجود داشته اند که همگان هوش سرشار آن ها را تحسین کرده اند از لئوناردو داوینچی و ایزاک نیوتون گرفته تا آلبرت انیشتین و استیون هاوکینگ. این ها افرادی بوده اند که تاریخ بر هوش سرشارشان تاییدیه گذاشته است. اما آیا این همه ی ماجرا است؟ آیا این افراد دارای هوش و استعدادی خدادایی بوده اند و یا رازی در پس فرمول ها و خلاقیت هایشان نهفته است؟

پاسخ درون ذهن انسان نهفته است. مغز انسان از دو نیم کره تشکیل شده است. این دو نیم کره به نوبه ی خود مسئول تمام کار های ما هستند. می توان آن را به یک کامپیوتر تشبیه کرد، این کامپیوتر دارای قسمت هایی است که هر کدام به نوبه ی خود مسئول پردازش اطلاعات ورودی هستند. این کامپیوتر با سرعتی باور نکردنی هر چه را که از حواس دیگر دریافت می کند را طبقه بندی کرده و آن ها را به دقت تحلیل می کند و با توجه به تحلیل های انجام شده برنامه ای برای واکنش به آن می نویسد و آن را در قالب عمل پس می دهد. در واقع خروجی آن با توجه به برنامه ورودی عمل می کند. اما آیا راهی برای ارتقای این ابر کامپیوتر وجود دارد؟ آیا راهی وجود دارد که فرد احساس کند باهوش است؟

پاسخ مثبت است. اما چگونه؟ پاسخ ساده ای است. تمرین و تکرار.

تعجب کرده اید نه؟

مگر می شود با تمرین و تکراری ساده هوش را ارتقا داد؟

بله که می شود حال برایتان توضیح خواهیم داد.

از همان بشر اولیه که در حال تجربه کردن و آموختن بود تا نسل امروز که ما هستیم یادگیری و تمرین و تکرار بود که به ما کمک کرد آنقدر باهوش شویم که در هر زمینه ای سعی به تلاش کنیم از هنر و موسیقی گرفته تا ریاضی و فیزیک و عرفان و فلسفه. در واقع بخش  مهمی از تکامل فکری وابسته به یادگیری است. می دانیم که ماهیچه ها اگر مدتی از آن استفاده نکنیم ضعیف می شود. ولی ورزشکاری را در نظر بگیرید که سال ها ماهیچه هایش در تکاپو بوده اند بدون شک این ماهیچه ها قدرت کنونی خود را از تمرینات سخت سال های گذشته گرفته اند. مغز انسان نیز با روندی مشابه عمل می کند. ورزش مغز انسان نیز تفکر، یادگیری و به کارگیری آن است. شما در طول عمرتان هر بخش را که بیشتر نقویت کنید، بیشتر در آن مورد باهوش به نظر می رسید. برای مثال اگر زندگی نامه ی افراد باهوش و اعجاب انگیز تاریخ را بخوانید متوجه شده اید که این افراد نیز مانند ما افرادی معمولی هستند تنها یک تفاوت با افراد دیگر دارند و این تفاوت آن است که آن ها راه خود را یافته و در آن راه تمرین و تکرار داشته اند. از شکست نهراسیده اند. برای مثال بتهونی که موسیقی اش روح و جان را نوازش می کند نا بینا بوده است. خالق شام آخر و مونالیزا یعنی داوینچی، فرزند نامشروع بازرگانی بوده است، انیشیتن و نیوتون را کودن خطاب کرده اند و به والت دیزنی گفته اند در نقاشی بی استعداد است. اما این ها محدودیت هایی بوده اند که هیچ کدام را خسته نکرده است. تاریخ خود گواه این موضوع است.

اما چطور ذهن خود را تقویت کنیم و در واقع انسان باهوشی به نظر برسیم؟

همان طور که قبلا هم بیان کردیم، مغز انسان برای تجزیه و تحلیل هر چیز بخش های جداگانه ای دارد. برای مثال شخصی به سرعت ریاضی می آموزد ولی در مقابل از درک نقاشی ها عاجز است. آیا این شخص با هوش است و یا کودن؟ معلوم است هیچ کدام تنها در ریاضی تمرین کرده است و به مهارت لازم دست پیدا کرده است در مقابل کمتر به حیطه ی هنر پرداخته در نتیجه از درک آن احساس ناتوانی می کند. هر بخش از مغز را که بیشتر تقویت کنید بیشتر در آن باهوش خواهید بود یعنی در واقع راحت تر مطالب مربوط به آن بخش را ذهن شما تجزیه و تحلیل و درک می کند. سعی کنید خود را محدود نکنید.

به یاد داشته باشید که در گذشته سعی می کردند با تست هوش افراد را طبقه بندی کنند اما امروزه این روش کمتر به کار برده می شود زیرا انسان بسیار پیچیده تر از آن است که با چند تست هوش بگوییم با هوش یا کودن با معمولی است.

امروزه از جنبه های مختلف هوش انسان بررسی می شود و دیده شده است انسان هایی با محدودیت های ذهنی از پس کار های جالب توجهی بر آمده اند. این نشان می دهد که انسان اگر در جایی نقصی داشته باشد مغز سعی می کند آن را در جایی دیگر جبران کند. ذهن انسان آنقدر پیچیده است که با پیشرفت علم هر روز قسمت جدیدی از نحوه ی عملکرد آن کشف می شود. . هر روز مقیاس های جدیدی برای اندازه گیری و سنجش هوش در نظر گرفته می شود.

اما این که یک شخص از کجا بداند با هوش است یا نه کار دشواری است زیرا عوامل بسیاری در این که یک فرد تا چه حد می تواند هوش خود را بسنجد دخیل است. از جمله:

علاقه، میزان تمرین و اعتماد به نفس.

این سه از همه تاثیر گذار تر هستند. حال چرا علاقه را در درجه ی اول قرار داده ایم؟ زیرا این علاقه است که ما را به سمت و سوی کار هایی که انجام می دهیم پیش می برد. کسی که غذایی را دوست دارد با ولع و اشتهایی سیری نا پذیر از آن می خورد. اما اگر غذایی را دوست نداشته باشد ممکن است حتی آن را بالا بیاورد. علاقه به تقویت هوش نیز مانند غذا خوردن است. فردی که به نقاشی علاقه مند است ساعت ها مشغول تمرین است اما انگار برایش چند دقیقه گذشته است. اشتهای سیری نا پذیر به یادگیری مثلا نحوه ی سایه ی روشن و سه بعدی سازی در او به قدری قوی است که ساعت ها برایش شبیه به دقیقه است. اما عدم علاقه به مثلا فلسفه باعث شده است بار ها به خود بگوید اگزیستانسیالیزم چه بود دیگر؟ چقدر پیچیده به نظر می رسد من چقدر کودن هستم که نمی توانم چیزی از فلسفه بیاموزم اصلا آن را دوست ندارم. پس من در آن استعداد ندارم و در نتیجه تمرین در آن بی فایده بوده و من آنقدر باهوش نیستم که این مطالب را بیاموزم. در همین جا عدم اعتماد به نفس نیز کاری می کند که فرد از برخورد دوباره با مطالب فلسفی به هراس افتاده و به خود بقبولاند که باهوش نیست.

در صورتی که با کمی تمرین و کمی مطالعه ی بیشتر فرد پی می برد که تا چه حد فلسفه با هنر درآمیخته است. چیز جالبی که وجود دارد این است که از لحاظ علمی ثابت شده است که اگر فرد یک بار به خود بگوید که نمی تواند کاری را انجام دهد آنقدر بر روی ذهن و باور خود تاثیر می گذارد که لازم است هفده بار به این فرد گفته شود که می تواند این کار را انجام دهد. پس قدرت تفکر و بالابردن اعتماد به نفس را در خود دست کم نگیرید.

این ها تنها مثال های کوچکی برای پاسخ های کوچکتر به پرسش های بزرگ هستند. همواره بشر در تکاپو برای یادگیری است و بر سر راهش چالش هایی نیز وجود دارد که می تواند با آن ها خود را محک بزند.  

پس دفعه ی بعد اعتماد به نفس داشته و سعی کنید اگر در کاری شکست خوردید و یا کسی به شما گفت با هوش نیستید نا امید نشده و سعی کنید با تمرین و تکرار به خود ثابت کنید اشرف مخلوقات از آن چیزی که به نظر می رسد باهوش تر است.

شاد باشید

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهکارهایی برای افزایش قدرت ذهنی و هوشیاری هفت مورد

در

زمانی که سن افراد بالا تر می رود، توجه بیشتری به سلامتی وضعیت قلبی و عروقی خود می کنند، چرا که به مرور زمان کارکرد ارگان های مربوط به قلب رو به افول می نهند. علاوه بر این انجام فعالیت های ورزشی از دیگر نکاتی است که معمولاً مورد توجه افراد قرار می گیرد، چرا که افزایش قدرت بدنی و حجم ماهیچه ها از نتایج مستقیم این گونه فعالیت های ورزشی هستند. اما نکته ای که حائز اهمیت است، این است که علاوه بر این دو موردی که ذکر شد که باید مورد توجه قرار بگیرند، مسئله دیگری نیز وجود دارد که هر چه سن افراد بالا تر می رود، رسیدگی و توجه به آن اهمیت بیشتری پیدا می کند و بعضاً هستند افرادی که آن را نادیده می گیرند. این مسئله ای که باید مورد توجه قرار بگیرد، وضعیت ذهنی و مغز انسان است که هر چه سن بالا تر می رود، کارکرد اولیه خود را از دست می دهد. اگر بخواهیم به طور دقیق تر این مسئله را مد نظر قرار داده و در خصوص آن صحبت کنیم، باید عنوان کنیم که کاهش فعالیت مغزی و ذهن انسان، به طور معمول از سن سی سالگی آغاز می شود. از مسائل مربوط به مغز و ذهن انسان که پس از سی سالگی تحت تأثیر قرار گرفته و در کارکردشان به گونه ای اختلال ایجاد می شود، می توان به «مهارت های شناختی اجتماعی» اشاره کرد. دهه پنجم زندگی فرد و بعد از پنجاه سالگی، اوج این کاهش کارکرد در فعالیت های مغزی و ذهن را مشاهده می کنیم. با این وجود اگر کسی قصد داشته باشد به این روند رو به افول خاتمه داده و یا حداقل روند آن را کند تر کرده و تا سنین بالا از کارکرد بهتر ذهنی برخوردار باشد، چندان جای نگرانی نیست و اقداماتی در این خصوص وجود دارد که می تواند برای فرد از لحاظ ذهنی نتیجه بخش باشد. به همین خاطر است که با افراد متخصص در این خصوص گفتگو هایی انجام شده و تحقیقات جامعی نیز صورت گرفته که نتایج این گفتگو ها و تحقیقات، راهکارهای مؤثری را در اختیار افراد قرار می دهد تا قادر باشند به این مهم دست یابند و حتی در سنین بالا، از کارکرد مؤثر ذهنی برخوردار باشند. با سیارک همراه باشید تا جزئیات بیشتر و دقیق تری در این خصوص در اختیارتان قرار دهیم.

یافتن آن چه که در فکر و ذهن خود تمایل بیشتری به آن دارید

هر فرد، بسته به شرایطی که در آن بزرگ شده و امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته است، در یک زمینه به خصوص استعداد بیشتری از خود نشان داده و اگر کاری در آن زمینه به خصوص به او محول شود، قادر خواهد بود تا به بهترین نحو ممکن از پس انجام دادن آن بر آید. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که هر فرد، بسته به شرایط منحصر به فرد خود، تمایل ذهنی و فکری خود را یافته و تا جای ممکن آن را توسعه دهد. برای نمونه شخصی که به طراحی داخلی منازل و دکوراسیون علاقه مند است، مدام باید در خصوص کار خود فکر کند و ایده های جدیدی برای بهبود کار خود بیابد. تونی دُتینو، یک مرکز مشاوره تجاری در منهتن آمریکا دارد و مدت ها است به عنوان مشاور خدمات تجاری فعالیت کرده و به آن ها توصیه می کند که با چه ایده هایی قادر خواهند بود در کسب و کار خود عملکرد بهتری داشته و نتیجه دلخواه را دریافت کنند. او در این خصوص عنوان کرد: «برای نمونه من به علم شناخت اجسام و پدیده ها علاقه دارم، اما بسته به شرایط منحصر به فرد هر شخصی، این علاقه ها ممکن است متفاوت باشند، برای نمونه شخصی به طراحی مدل های جدید دوچرخه علاقه داشته و تمامی هدف اش این است که خلاقیتی در این حوزه از خود نشان دهد. یا شخصی را در نظر بگیرید که به ادبیات علاقه مند بوده و امکان گسترش خلاقیت اش در این زمینه بیش از سایر موارد وجود دارد. بنا بر این صرف نظر از این که فرد در چه حوزه ای تمایل به بروز خلاقیت خود دارد و شرایط او چگونه است، نکته مهم این است که همان زمینه و حوزه ای را پیدا کند که ذهن اش را بیش از هر چیز دیگری درگیر کرده و به آن علاقه مند است، تنها در این صورت است که حتی در سنین بالا تر هم افراد از هوشی قابل توجه برخوردار خواهند بود و افول وضعیت ذهنی، سبب از کار افتادگی آن ها نخواهد شد.».

صرف کردن زمان برای مطالعه تا جایی که برای فرد مقدور است

نکته مهم دیگری که باید مد نظر داشت، این است که پا به سن گذاشتی، مانعی برای مطالعه روزانه افراد نشود و داشتن یک برنامه روزانه برای مطالعه در زمینه ای که فرد به آن علاقه مند است، از اهیمت به خصوصی برخوردار است. تنها در این صورت است که ذهن فرد مدام درگیر مطالب جدید شده و نیز به مسائل تازه ای در خصوص حوزه مورد علاقه خود پی خواهد برد. نکته جالب توجه در خصوص مطالعه این است که افول وضعیت و شرایط ذهنی به واسطه پا به سن گذاشتن را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد و محدود می کند. دُتینو در این خصوص عنوان کرد: «همان گونه که پیش از این نیز عنوان کردم، من به علم شناخت اشیاء و پدیده ها علاقه به خصوصی دارم و تمامی تلاش ام را به کار می گیرم تا از تمامی تحقیقات جدید و مقاله هایی که در این زمنیه در درسترس ام قرار می گیرند استفاده کرده و آن ها را به خوبی مطالعه کنم. نکته ای که در خصوص این مطالعه وجود دارد این است که هر چه بیشتر در حوزه ای که به آن علاقه مند هستیم و به گونه ای هیجان ما را بر می انگیزد، مطالعه داشته باشیم، قدرت ذهنی مان به طور قابل توجهی افزایش پیدا خواهد کرد و نه تنها در حوزه مورد علاقه خود مطالب بیشتری خواهیم آموخت، بلکه به طور کلی شرایط ذهنی مان توسعه و بهبود خواهد یافت و به اصطلاح تیز هوش تر خواهیم بود.».

حفظ ارتباط مؤثر با افرادی که در حوزه کاری شما فعالیت کرده و طرز فکری مشابه با شما دارند

از دیگر نکات مهمی که باید مد نظر قرار بگیرد این است که تا جایی که برای هر فردی مقدور است، سعی بر آن داشته باشد تا از نتیجه مطالعات و دانش دیگران نیز بهره مند شود. حال اگر این افرادی که برای کسب اطلاعات بیشتر با آن ها رابطه برقرار می کنیم، در زمینه کاری خودمان فعالیت داشته باشند، ایده آل خواهد بود. این گونه قادر خواهیم بود در مدت زمانی بسیار کوتاه، اطلاعات جدیدی به دست آوریم و نیز به زاویه دید منحصر به فردی که هر شخصی در مورد موضوعی به خصوص دارد آشنایی پیدا کنیم که خود به توسعه دادن شرایط ذهنی مان کمک شایانی خواهد کرد. دُتینو در این خصوص عنوان کرد: «من به هیچ عنوان تنها کار نمی کنم. در واقع ما گروهی از افراد هستیم که به طور مرتب به وسیله ایمیل و راه ها ارتباطی دیگر با یکدیگر در خصوص مسائل و مطالب مختلف گفتگو می کنیم و به محض این که تئوری و ایده جدیدی در زمینه کاری مان مطرح شود، یکدیگر را از آن مطلع می کنیم و این گونه قادر خواهیم بود تا جایی که برای مان مقدر است به روز باشیم. این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که هر چه بیشتر با افراد متخصص در زمینه و حوزه کاری خود ارتباط برقرار کنیم، قادر خواهیم بود دانش و اطلاعات بیشتری در این خصوص پیدا کنیم.».

از قابلیت های ذهنی و هوش خود، تا جایی که امکان دارد شناختی دقیق پیدا کنید

از دیگر نکاتی که باید مد نظر قرار بگیرد، شناختی جامع و دقیق از شرایط ذهنی است و این که برای نمونه در چه ساعاتی از روز، فرد بهترین و بیشترین بازده را از لحاظ ذهنی دارد. البته کمی زمان می برد تا فرد قادر باشد به چنین شناختی دست پیدا کند، با این وجود، چیزی نیست که قابلیت عملی شدن نداشته باشد و تنها به این نیاز است که فرد کمی بیشتر به خود توجه داشته باشد. نمونه ای در این خصوص برای تان نقل می کنیم تا ایده بهتری در خصوص موضوع مورد بحث داشته باشید. استفان وُلفرام، دارای مدرک دکترا است و نیز چند کتاب شناخته شده نوشته است که یکی از آن ها «نوعی جدید از علم (A New Kind of Science)» است. او چند جایزه مطرح نیز در به خاطر قدر دانی از فعالیت هایش دریافت کرده که یکی از آن ها جایزه مک آرتور است. او در این خصوص عنوان کرد: «برای این که قادر به عملی کردن این ایده باشم و به هدف خود برسم، در تک تک لحظات روزی که بیدار هستم و فعالیت می کنم، تصمیم می گیرم که چه کاری را بهتر است انجام دهم. برای نمونه صبح اول وقت که از خواب بیدار می شوم و کمی کسل هستم (و البته فکر می کنم این مسئله برای اکثریت غریب به اتفاق مردم همین گونه باشد)، بیشتر سعی می کنم کارهای ساده ای چون پاسخ دادن به ایمیل هایم را انجام دهم. پس از آن سعی می کنم با هم کاران و دوستانم صحبت کنم؛ البته نه در خصوص مسائل خیلی مهم و یا این که برای پیدا کردن راهکاری برای مشکلی که در کار پیش آمد کرده است، بلکه تنها در این خصوص که برای نمونه اوضاع و شرایط کلی کار چگونه است و صحبت های معمولی این چنینی. این گونه که تا کنون به آن پی برده ام، شب ها معمولاً زمانی است که از لحاظ ذهنی آماده تر و خلاق تر از هر موقع دیگری هستم و هوشیاری ام در شب هنگام، بیشتر از سایر مواقع روز است، به همین خاطر بیشتر سعی می کنم کار های مهم تر را در این هنگام انجام دهم. برای نمونه پروژه هایی که به خلاقیت بیشتری احتیاج دارند را به شب اختصاص می دهم. برای این که از لحاظ ذهنی همیشه آماده باشم و قادر باشم کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهم، سعی می کرده ام این روند مشخص ذهنی خود را پیدا کرده و تا جایی که برایم مقدور است به آن پایبند باشم.».

اختصاص دادن زمانی به خصوص برای فعالیت های تفریحی در کنار کار

از دیگر نکات مهمی که باید مد نظر داشته باشیم و متأسفانه کمتر افراد به آن توجه می کنند این است که ذهن و مغز انسان نیز، همانند ماهیچه ها و اعضای بدن، پس از فعالیتی طولانی مدت، کارکرد همیشگی خود را از دسته داده و به اصطلاح خسته می شوند. به همین خاطر است که باید توجه ویژه ای به این مسئله معطوف کرد و با کار گرفتن بیش از اندازه از مغز، در کارایی مؤثر آن اختلال ایجاد نکرد. در این خصوص گفتگویی با گرِت لیزی که فیزیک دانی شناخته شده است و مقالات متعدد و قابل توجهی در زمینه تحصیلی و کاری خود دارد انجام دادیم که می تواند برای تان جالب توجه باشد. او در این خصوص عنوان کرد: «فعالیتی که برای تفریح به سراغ آن می روم، موج سواری و اسکی روی برف است. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که زمانی که فرد در انجام کارهای خود عجله کرده و زمان زیادی را صرف کار خود می کند، به مرور کارکرد قبلی و مؤثر ذهن خود را از دست می دهد و فردی که تمامی زمان خود را صرف کار کردن می کند، قدرت تفکر خلاقانه و عمیق را به مرور زمان از دست می دهد. خوشبختانه من دوستان زیادی در نقاط مختلف ایالت دارم و هر گاه که احساس می کنم دیگر قادر به تحمل فشاری که کار ام متوجه ام می کند نیستم، به آن ها پناه می برم و برای مدتی کوتاه از فعالیت های مورد علاقه خود لذت می برم تا انرژی و خلاقیت لازم برای ادامه کار ام را پیدا کنم. من بر این باور هستم که هر شخصی، صرف نظر از این که به چه کاری مشغول باشد، از این گونه فعالیت های تفریحی مورد علاقه دارد و حتماً باید زمانی را به این گونه فعالیت ها اختصاص دهد.».

ده دقیقه ابتدایی و انتهایی روز خود را به تفکر خلاقانه اختصاص دهید

اسکات هاگوود، یکی از کسانی است که در فعالیت های مربوط به مهارت های ذهنی بسیار شناخته شده است و کتابی معروف به نام «قدرت ذهن» دارد، او در این خصوص عنوان کرد: «همانگونه که روی صندلی خود نشسته ام، چشمان ام را می بندم و سعی می کنم یکی از این دو صحنه را در ذهن خود به وجود آورده و خود را در آن ها احساس کنم: ساحل مورد علاقه ام در آروبا و یا مزرعه ای که پای کوهی به نام اِسموکی وجود دارد و دوران کودکی خود را در آن سپری کردم. البته تنها تصویر مکانی که به آن علاقه دارم را در ذهن خود تصور نمی کنم، بلکه سعی می کنم تمامی صدا ها و بو هایی که در آن دوران احساس می کردم را نیز احساس کنم. کمی زمان برد تا بتوانم این گونه خود را غرق در رؤیا کنم، اما حالا می توانم از ثمرات این مهارت ام استفاده کنم، چرا که ذهن ام متمکز تر شده است و تمرکز بیشتری پیدا کرده ام و هر چیزی به سادگی قادر نخواهد بود این تمرکز مرا به هم بزند. تصور خلاقانه و تصویر سازی در ذهن به من کمک کرده است که تمامی تمرکز خود را بر هدفی که در سر دارم متمرکز کنم.».

پروتئین غذای مغز است

فرانک لاولیس، دارای مدرک دکترای رواشناسی است و در کالیفرنیای آمریکا مشغول به کار مشاوره و درمان بیماران خود است و نیز کتاب های مطرحی در زمینه کارکرد ذهن و مغز انسان دارد. او در این خصوص عنوان کرد: «من عادت دارم که روز خود را با  وعده صبحانه ای آغاز کنم که سرشار از پروتئین باشد. دو تخم مرغ آب پز و یک کاسه جوی پخته شده، معمولاً چیزی است که به عنوان صبحانه مصرف می کنم. پروتئین این صبحانه مغذی کمک شایانی به من برای ادامه فعالیت های روزانه ام می کند.». تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است و نتایج حاکی از آن است که دانش آموزانی که پیش از شرکت در آزمون های خود، یک یا دو عدد تخم مرغ می خورند، قادر هستند تا بیست درصد نتیجه بهتری نسبت به سایر دانش آموزان داشته باشند.

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...