آگاهی از شخصیت ناخودآگاه با نگاه به این تصویر

در


هر شخصی در ضمیر ناخود آگاه خود شخصیت ناخودآگاه دارد که گاها خودش هم از آن‌ها بی اطلاع است. گاهی احساس می‌کنید کسی با شما حرف می‌زند، نظر می‌دهد، درددل می‌شوید. این همان ضمیر ناخودآگاه و شخصیت ناخودآگاه است که با شما صحبت می‌کند. با نگاه کردن به این می‌توانید زاویه دیگری از شخصیت خود را بیشتر بشناسید.

اولین چیزی که در تصویر زیر می‌بینید شخصیت ناخودآگاه شما را نشان می‌دهد

اگر شخص را می‌بینید

اگر در نگاه اول به تصویر ابتدا سر شخص را دیده اید انسان کمال گرایی هستید و همیشه برای دنیا بهترین را می‌خواهید. به اولین تاثیر برخورد اولیه خیلی اعتقاد دارید. خودتان هم همیشه در برخورد اول تاثیر خوبی روی دیگران می‌گذارید. اعتقاد دارید هر شخصی چیزهایی را می‌تواند در دنیا کنترل کند تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد. همیشه بیشترین تلاش خود را می‌کنید تا همه چیز خوب و عالی باشد.

 حس سپاسگزاری زیادی دارید. برای کاری که دیگران برایتان انجام می‌دهند ارزش قائل هستید. هر چند به جزییات توجه دارید ولی قدرت ثبات قدم و اعتماد به نفس شما باعث می‌شود همیشه یک تصویر کلی و کامل از همه چیز داشته باشید. هر چند بیشتر مردم این حس و ذکاوت شما را نادیده می‌گیرند.

اگر درخت را دیده اید

اگر در نگاه اول درخت بنفش توجه تان را جلب کرده است انسان متفکری است که مسائل را با منطق حل می‌کند. به همین دلیل بیشتر افرادی که شما را می‌شناسند هنگام بروز مشکل برای راهنمایی و مشورت به شما مراجعه می‌کنند. اطلاعات زیادی در موارد مختلف دارید ولی باز هم عاشق یادگیری مطالب جدید و حتی ادامه تحصیل هستید. یادگیری شما هیچ وقت متوقف نمی‌شود. به دنبال راه ها و فرصت‌هایی می‌گردید تا چیزهای تازه ای یاد بگیرید و افق دیدتان را وسیع تر کنید.شما برای یادگیری، تحصیلات، و رشد فکری ارزش زیادی قائل هستید.

اگر پرنده ها را دیده اید

اگر در نگاه اول پرنده ها توجه شما را به سوی خودش کشانده کلا ذهن منظمی ندارید و پراکنده فکر می‌کنید. خیلی دوست ندارید روی چیزی یا کسی متمرکز شوید. درست مثل پرنده ها هر جا که احساس آزادی کنید، سرخوشانه پرواز می‌کنید و از آن لذت می‌برید. جمع و بودن در جمع را دوست ندارید. چون اعتقاد دارید وقتی در جمع و در کنار دیگران نباشید فضای بیشتری برای خود دارید.

تنهایی را به بودن در جمع ترجیح می‌دهید. مسافرت و کسب تجربه های جدید را دوست دارید. ذهن ماجراجویی دارید که دوست ندارد محدود به محیط دور و برش شود. درست مثل پرندگان دوست دارید هر جا و در هر زمانی فقط احساس آزادی کنید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

چرا زنان بیشتر از مردان در مقابل خطر افسردگی قرار دارند

در

(سیارک)  : امروزه بر اساس نتایج سال‌ها مطالعه میدانی، محققان شکی ندارند که خطر افسردگی، زنان را بیش از مردان تهدید می کند و احتمال ابتلای آنان به این اختلال خلقی دو برابر مردان است. از آنجایی که زنان نخستین کسانی هستند که به عنوان مادر پاسخگوی نیازهای حیاتی کودک هستند، سلامت روحی آنان تأثیر مستقیمی بر سلامت روحی و روانی فرزندانشان و در نتیجه سلامت روان جامعه خواهد گذاشت. از همین روست که در این مطلب سعی می‌کنم به عواملی که ممکن است به افسردگی در زنان منجر شود اشاره کنم.

افسردگی چیست؟

افسردگی یکی از مهمترین انواع اختلالات خلقی است که در بسیاری از موارد دلیل اصلی مراجعه افراد به مراکز مشاوره و روان درمانی محسوب می شود. بیماری افسردگی انواع مختلفی دارد که از جمله مهمترین هایش افسردگی شدید، خفیف، بای پولار )یا دو قطبی(، بعد از زایمان و افسردگی خلقی فصلی هستند.

علائم افسردگی چیست؟

نشانه افسردگی و علامت اصلی افسردگی نوعی حس غم و ناامیدی است که گریبانگیر فرد می‌شود و سلامت روان فرد را به خطر می اندازد و طولانی شدن افسردگی را باید جدی گرفت. افسردگی در دراز مدت بر کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعی و راندمان کاری و تحصیلی افراد تأثیر بسیاری می گذارد. اختلال در خواب، اختلال در تغذیه، گوشه گیری، بی میلی به کار، کاهش میل جنسی، ناتوانی جنسی در مردان، ناامیدی، پرخاشگری، زودرنجی، خستگی، منفی بافی، عدم و یا کمبود تمرکز و تمایل به خودکشی از دیگر علایم افسردگی محسوب می شوند.
در سی سال اخیر تحقیقات انجام شده در زمینه افسردگی نشان داده‌اند که این بیماری چند عاملی است که با ارائه یک مدل بیولوژیکی روانی اجتماعی بهتر می‌توان آن را فهمید.
عوامل مختلفی مانند رویارویی با مشکلات و شرایط دشوار زندگی از یک سو و راهکارهایی که شخص از آنان برای حل مسائل خود استفاده می کند از سوی دیگر در بروز اختلالات خلقی موثرند. تجربیاتی چون "از دست دادن" می‌تواند عاملی برای شروع افسردگی باشد. این از دست دادن می‌تواند مرگ یکی از نزدیکان، از دست دادن یک موقعیت اجتماعی یا شغلی، از دست دادن توجه و عشق دیگری و یا حتی از دست دادن احترام و اعتبار شخص در چشم دیگران باشد.

تأثیر تبعیض بر افسردگی

علاوه بر عوامل هورمونی و تأثیر آن‌ها خصوصا بر زنان از جمله در دوران بلوغ، حاملگی، دوران بعد از زایمان یا همچنین یائسگی، عدم برخورداری از عزت نفس کافی ریشه بسیاری از انواع افسردگی محسوب می شود. به رغم همه پیشرفت‌های اجتماعی شاید تصور اینکه هنوز در بسیاری از خانواده‌ها فرزند پسر را بر دختر ترجیح می‌دهند سخت باشد.

در ایران با اینکه دختران در عرصه های مختلف توانایی‌های خود را نشان داده و برای مثال درصد بالایی از دانشجویان دانشگاهها را تشکیل می‌دهند، همچنان با تبعیض حاکم بر خانواده مواجه بوده و بیش از پسران مورد آزار، خشونت، کنترل، تحقیر و بی مهری والدین خود قرار می گیرند. تبعیض موجود بین فرزندان دختر و پسر، رفتار خصمانه والدین با آن‌ها و به کارگیری روشهای تربیتی سنتی که در آن دختران جنس دوم محسوب می‌شوند دلایلی هستند که موجب کاهش عزت نفس دختران شده و در نتیجه بر میزان شکنندگی روحیشان می افزاید.
بیشترین علامت‌های افسردگی در زنان را می‌توان در شروع دوران بلوغ مشاهده کرد. زمانی که دوران کودکی به سر آمده و دختر وارد مرحله‌ای می شود که به طور جدی با انتظارات خانواده و جامعه روبرو می شود. مواجه شدن نوجوان با بحران هویتی و تغییرات جسمی، ترشح هورمون‌های جنسی و پیدایش نیازهای جنسی از یک سو و تصور جدا شدن از خانواده، شروع زندگی مستقل و قرار گرفتن در شرایطی که باید برای آینده تصمیم بگیرد، از سوی دیگر، می‌تواند گذار از این برهه از زندگی را سخت کند.
از آنجایی که زنان و مردان در بیان احساساتشان با هم متفاوتند، واکنشی که در مقابل فشارهای روحی از خود نشان می‌دهند نیز یکسان نیست. در حالی که پسران عموما نگرانی هایشان را با پرخاشگری و ناهنجاری‌های رفتاری نشان می‌دهند، اکثر دختران در شرایط مشابه دچار اختلالات خلقی و افسردگی می شوند.

تاثیر عزت نفس بر افسردگی

تجربه آزار و اذیت جنسی، خشونت، بی مهری و تجاوز هم بیش از پسران موجب افسردگی زنان می شود
"هم ذات پنداری" روندی است که در طی آن کودک تلاش می کند شبیه والدین هم‌جنسش باشد. مرگ زودهنگام مادر یا داشتن مادری افسرده احتمال افسردگی کودکان دختر را که از مادر الگو برداری می‌کنند افزایش می دهد. عدم توجه مادری که از افسردگی رنج می‌برد بخت برخورداری از عزت نفس کافی را کم کرده و ممکن است از دختر، زنی بسازد که برای خود هیچ ارزشی قایل نیست.
عزت نفس می‌تواند جنبه‌های مختلفی داشته باشد. یکی از جنبه هایش به فرد و خصوصیات شخصی چون میزان استعداد، درجه جذابییت، زیبایی و اخلاق او بر می‌گردد و جنبه دیگر به ارزیابی که از خود در ایفای نقش اجتماعی‌اش دارد مرتبط است.
کمبود عزت نفس موجب می‌شود که فرد از خود تصویری منفی داشته باشد، آن را به همه جوانب زندگی تعمیم دهد و در نتیجه دچار نوعی درماندگی شود. این حس درماندگی که اصطلاحاً با "مود" پایین شروع می‌شود کم کم می‌تواند تبدیل به افسردگی شود. فرد افسرده عموما خود را بی ارزش، دنیا را پوچ و آینده را سیاه می‌بیند.
تجربه آزار جنسی، خشونت، بی مهری و تجاوز هم بیش از پسران موجب افسردگی زنان می شود. اینگونه تجربیات زن را دچار درماندگی می کند، گاه موجب می‌شود که او خود را در بروز اینگونه رفتارها مقصر بداند و با سرزنش خود هر چه بیشتر منزوی شود و این امر بر روابط اجتماعی او تأثیر منفی بگذارد. (سیارک

تاثیر اشتغال و استرس بر افسردگی

برخی از زنان با بچه دار شدن خود را تنها به عنوان مادر تعریف و تمام وقتشان را صرف تعلیم و تربیت فرزندانشان می کنند. در این صورت زندگی یک زوج آنقدر وقف بچه‌ها می شود که تصور تداوم رابطه آن‌ها بدون وجود فرزندانشان ناممکن است. زنانی که زندگی شان تنها وقف خانه داری و بچه‌داری است با بزرگ شدن آنها و ترک خانه و تصور اینکه دیگر کسی به مراقبت و حضور آنان نیاز ندارد، ممکن است دچار افسردگی شوند. آن‌ها با رفتن بچه‌ها احساس می‌کنند فایده ای برای دیگران ندارند و هویت خود را از دست داده‌اند.
نتیجه بعضی از تحقیقات نشان داده است که عدم اشتغال و داشتن سه فرزند یا بیشتر می‌تواند به علت شکننده کردن موقعیت اجتماعی زن به عاملی برای افسردگی بدل شود. استیصال و گیر کردن در موقعیتی که راه خارج شدن از آن دشوار به نظر می‌رسد یکی از عوامل مهم در بروز افسردگی است.
در برخی افراد استرس نیز می‌تواند ریشه افسردگی باشد.

برخی از کارشناسان معتقدند که علت افسردگی بسیاری از زنان تنها شکنندگی روحی آنان نبوده و به میزان استرسی که در زندگی روزمره با آن روبرو هستند نیز بستگی دارد. مسئولیت پذیری بیش از حد در محیط خانه و کار و رسیدگی به فرزندان یا سالمندان باری است سنگین که اکثر آنان بدوش می کشند. زنانی که بدون همسر و به تنهایی باید پاسخگوی نیازهای عاطفی و مادی فرزندانشان باشند بیش از دیگران احساس استیصال می‌کنند و امکان بروز افسردگی در آنان به مراتب بیشتر است.در میان زنان شاغل دسته‌ای که نتوانسته اند بین زندگی خانوادگی و شغلی خود تعادل ایجاد کنند اغلب سرخورده می شوند.

آنان بدون توافق با شریک زندگی‌شان، تصور می‌کردند که به راحتی از پس هر دو نقش خود در خانه و بیرون از آن بر می آیند. متأسفانه عدم تقسیم کار در خانه و در نتیجه به دوش کشیدن بخش بزرگی از مسئولیت خانواده و تعلیم و تربیت فرزندان بار مضاعفی است که آنها بعد از مدتی توان تحملش را از دست می دهند. این زنان نهایتاً ممکن است به این نتیجه برسند که وظایف خود را آنطور که باید انجام نمی‌دهند و در نتیجه احساس گناه و عدم رضایت کنند. (سیارک

تاثیر خانواده سنتی، حقوق نابرابر بر افسردگی

افسردگی گاهی نتیجه زندگی در فرهنگی است که در آن محدوده سنی اطاعت از والدین روشن نیست
تجربه‌ام در ارتباط با خانواده‌های ایرانی نشان می‌دهد که اختلافات زناشویی، عدم برخورداری از حمایت همسر، درک نشدن توسط او یا طرد شدن توسط خانواده از دیگر مواردی است که بر میزان افسردگی در زنان تأثیر گذار است.
عدم پذیرش و به رسمیت شناختن شیوه زندگی فرد توسط خانواده تأثیرات عمیقی بر او می گذارد. این عدم پذیرش شخص را در بن بستی عاطفی قرار می دهد و او را علی‌رغم میلش مجبور به انتخاب می کند. انتخابی که در آن ادای دین به یکی عدم احترام و حق نشناسی به دیگری محسوب می شود. متاسفانه عدم تعریف درست و روشن از هویت شخصی و هویت خانوادگی و روشن نبودن مرزها در برخی از محیط های خانوادگی موجب می‌شود که والدین با دخالت های بی جا در زندگی فرزندان خود، بیش از آنکه موجب خوشبختی آنان شوند، به سرنوشتشان لطمه وارد کنند.
افسردگی گاهی نتیجه زندگی در فرهنگی است که در آن محدوده سنی اطاعت از والدین روشن نیست و با وجود سن بالای فرد، دخالت در امور شخصیش، او را تا حد یک کودک پایین آورده است.همه مواردی که به آن‌ها اشاره شد به خوبی نشان می‌دهند که علاوه بر عوامل هورمونی مختص زنان، آنچه تأثیری بسزا بر سلامت روحی آنها می‌گذارد محیط خانوادگی و اجتماعی آنهاست.

محیط خانوادگی، بر دنیای درونی فرد اثر می گذارد و جامعه، عاملی بیرونی است که سلامت روحی او را تحت تأثیر قرار می دهد. از همین رو برای پیشگیری یا حل مسأله افسردگی شاید بیش از هر چیز باید به فکر تغییر روش‌های تربیتی سنتی در خانواده و قوانین بسته در جامعه بود.
بهبود شرایط اقتصادی، امنیت شغلی، شرایط مناسب کار و حمایت های اجتماعی هم قطعاً به کاهش افسردگی در زنان و مردان منجر می شود. برقراری عدالت و رفع تبعیض هم چه در محیط کوچک خانواده و چه در جامعه می‌تواند مانع بروز و یا درمان افسردگی شود.

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

نظرات

در ادامه بخوانید...

مزایای شطرنج برای سلامتی

در

 

شطرنج که اغلب به عنوان یک بازی برای دانش فکری شناخته شده است، بهترین ورزش برای انجام مهم ترین عضو بدن ما است: مغز. در حالی که در سالهای دهه 1950 ودهه 1960 استاد بزرگ شطرنج بریتانیایی بابی فیشر محبوب شد، این بازی هنوز هم در بین شرکت کنندگان در تمام سنین، از جوانان تا سالمندان، در سراسر جهان رایج است. بازی شطرنج ممکن است به شما کمک نکند عضله دو سر خود یا ماهیچه های شکمی خود را قوی سازید اما در تمام عمر از سلامت روان لذت خواهید برد .(سیارک)

مزایا ی عالی شطرنج را در نظر بگیرید

3c32b4c2a9de4d494809d50ddf2c1bf5.jpg

 

رشد مغز را تحریک می کند: بازی هایی مانند شطرنج که مغز را به چالش میکشد درواقع باعث رشد شاخه های متعدد سلولهای عصبی میشود .با رشد بیشتر سلول های متعدد عصبی ، ارتباط عصبی در مغز بهبود می یابد و سریعتر می شود .مغز مانند یک پردازنده رایا نه ای است . شاخه های درخت مانند سلول های عصبی سیکنال های انگیزه را که با دیگر رشته های عصبی مرتبط است ،باعث می شود که پردازشگر کامپیوتر در حالت سریع و مطلوب عمل کند. تعامل با افراد در فعالیت های چالش انگیز نیز باعث رشد شاخه های سلول های مغزی میشود و شطرنج نمونه کاملی برای این تعامل است .

ازطریق شطرنج دوطرف مغز ورزش می کند

یک مطا لعه آلمانی نشان داده است وقتی از شطرنج بازان راجع به موقعیت های شطرنج وشکلهای هندسی سوال میشود ، نیمکره چپ و راست مغز شدیدا فعال میشود . زمان واکنش آنها به شکل های ساده یکسان بود، اما کارشناسان از هر دو طرف مغز خود برای پاسخگویی سریع به پرسش های موقعیت شطرنج استفاده می کردند.
IQ شما را افزایش می دهد: به نظر شما افراد با هوش خوب شطرنج بازی میکنند یا شطرنج باعث تقویت هوش افراد میشود ؟ یک تحقیق علمی نشان داده است که بازی کردن در واقع می تواند یک IQ شخص را افزایش دهد. مطالعه 4000 دانش آموز ونزوئل پس از چهار ماه آموزش شطرنج، افزایش قابل توجهی در نمرات IQ پسران و دختران داشت. بنابراین یک هیئت مدیره شطرنج را جذب کنید و IQ خود را بهبود ببخشید!

از ابتلا به آلزایمر جلو گیری می کند

b56559942006d7ae3ed2de308ba7c955.jpg

 

همانطور که سن ما زیاد میشود ،لازم است مغز را نیز مانند سایر اعضای بدن با ورزش تقویت کنیم .بهترین روش تقویت مغز به چالش کشیدن ان از طریق شطرنج میباشد . یک مطالعه اخیر در مجله پزشکی نیوانگلند نشان داد افرادی که بیش از 75 دارند ،ومرتب شطرنج بازی مکنند ،احتمال ابتلا به زوال عقل در انها نسبت به هوسالان خود کمتر توسعه میا بد ".ما این را گفتیم میتوانید شطرنج بازی کنید یا به زوال عقل مبتلا شوید" .چون عدم فعا لیت مغز قدرت واکنش مغز را کاهش میدهد. به همین دلیل لازم است شما قبل از 75 سالگی ورزش شطرنج را شروع کنید .(سیارک)

خلاقیت شما را نمایان می کند

5ade74e4cfac2af4a8ba8d206cae2e3b.jpg

 

از آنجائکه بازی کردن شطرنج سمت راست مغز را فعال میکند ،طرفی که مسعئول خلاقیت است ،باعث میشود خودتان را محدود در نظر نگیرید .یک مطا لعه از بازیکنان 7-9 ساله شطرنج ،کامپیوتر ،یا دیگر فعالیتها ،به مدت 32 هفته ،هفته ای یک بار انجام شد ،مشخص شد خلا قیت شطرنج بازان در تمام ابعاد از بقیه بالا تر بوده ، در اصل انها بهترین نتیجه را ارائه دادند .

مهارت های حل مسئله را افزایش می دهد

fb1c36206474fd1b8ddda34c52464eb4.jpg

یک بازیکن شطرنج باید باید سریع فکر کرده ومسائل راحل کند زیرا حریف مقابل دائما" مهره ها را تغییر میدهد .یک مطالعه در سال 1992 از بین 450 دانشجو درنیوبر انزویک نشان داد کسانی که شطرنج بازی میکنند در مقایسه با انهائی که شطرنج بازی نمی کردند ،درازمونهای استاندارد نمرات قابل توجهی را کسب کردند .

برنامه ریزی و پیش بینی را آموزش می دهد

یکی از بخشهای اخر مغز در طی نوجوانی ، قشر جلوئی مغز ،مسعولیت منطقه قضاوت ، برنامه ریزی وخود کنترلی را توسعه میدهد .ازانجائی که بازی شطرنج به تفکر استراتژیک و قطعی نیاز دارد به توسعه قشر پیشانی کمک کرده وان را بهبود می بخشد و در تصمیم گیریهای بهتر در تمام زمینه های زندگی به نوجوانان کمک میکند ، شاید آنها را از انتخاب غیر مسئولانه و مخاطره آمیز دور نگه دارد.(سیارک)

مهارت خواندن را افزایش می دهد

2cb02cab613ff719a79c546c2f73ee50.jpg

در یک مطالعه در سال 1991، دکتر استوارت مارگلیس عملکرد خواندن 53 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی را که در یک برنامه شطرنج شرکت کرده بودند، مورد مطالعه قرار داد و آنها را در مقایسه با دانش آموزان غیر شطرنج در منطقه و در سراسر کشور مورد ارزیابی قرار داد . او نتیجه قطعی گرفت که بازی شطرنج باعث افزایش عملکرد در خواندن شد. نمره ارزیابی در مناطقی که دانش اموزان شطرنج بازی میکردند بالاتر از مناطق دیگر بود .

بهبود حافظه بهینه سازی

بازی شطرنج عمدتا"به دلیل قوانین پیچیده ای که باید بیاد داشته باشید و همچنین یاداوری حافظه مورد نیاز هنگام تلاش برای جلو گیری از اشتباهات قبلی یا بیاد اوردن سبک خاص بازی حریف ،حافظه شما را بهبود میبخشد . بازیکنان شطرنج خوب دارای عملکرد حافظه استثنایی و یادآوری هستند. مطالعات ششمین رده بندی پنسیلوانیا نشان داد دانش اموزانی که قبلا" شطرنج بازی نکرده بودند ،پس از بازی شطرنج خاطرات ومهارت های کلامی انها بهبود یافت .

ناتوانی حاصل از سکته مغزی را بهبود می بخشد

d044c22e9bc5672e91b07c8f2c863d3f.jpg

 

شطرنج مهارت های حرکتی خوب را در افرادی که دچار ناتوانی یا سکته یا سایر حوادث ناگوار فیزیکی شده اند، توسعه می دهد. این شکل توانبخشی نیاز به حرکت قطعه شطرنج در جهات مختلف (حرکت رو به جلو، عقب، حرکت رو به جلو، حرکت مورب به عقب)، که می تواند به ایجاد مهارت های حرکتی بیمار کمک کند و تلاش های ذهنی لازم برای بازی را بهبود بخشد مهارت های شناختی و ارتباطی بازی همچنین می تواند تمرکز عمیق و آرامش را تحریک کند و به بیماران مبتلا به سطوح مختلف اضطراب کمک کند.ترجمه  itrans.ir

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۱۹چگونه نتفلیکس مد را برای شطرنج بازگرداند و چرا بازی کردن آن برای کودکان به ویژه مفید است در پایان سال 2020، رونق شطرنج در جهان رخ داد: پرس و جوهای موضوعی در موتورهای جستجو ده برابر شد و خدمات مسابقات شطرنج آنلاین به معنای واقعی کلمه توسط بازیکنان جدید مورد حمله قرار گرفتند. دلیل این امر سریال فوق العاده موفق نتفلیکس The Queen's Move بود.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹افراد ناآشنا با تاریخ شطرنج ممکن است این پیشرفت شطرنج را معمولی بدانند، زیرا به نظر می رسد که همیشه جایگاه یک بازی فکری محبوب و معتبر را داشته است. با این حال، همه چیز بسیار پیچیده‌تر است و شطرنج رویدادهای دراماتیک زیادی را پشت سر گذاشته است که بر اهمیت آن در جامعه تأثیر گذاشته است.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹شاید محبوبیت شطرنج اصلا اتفاق نیفتاده باشد. در آغاز سفر اروپایی خود، در بسیاری از کشورها مجبور شدند قوانین را تغییر دهند، زیرا حرکت چهره ها با نظم جهانی موجود در تضاد بود. به عنوان مثال، امکان تبدیل یک پیاده ساده به یک ملکه نه تنها برای خانواده سلطنتی، بلکه برای همه افراد طبقه بالا توهین آمیز بود.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹ممنوعیت شطرنج سرانجام تنها در قرون 15-16 پایان یافت، زمانی که شطرنج در دربار سلطنتی انگلستان و فرانسه رایج شد. در قرن هجدهم، شطرنج به کافه ها رفت و سرانجام در قرن نوزدهم به یک ورزش بین المللی تبدیل شد. دوران اوج بازی تقریباً به مدت یک قرن و نیم آغاز شد.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹محبوبیت شطرنج در اتحاد جماهیر شوروی باورنکردنی بود. این هم توسط چهره های جدی در زمینه شطرنج جهان، بومیان کشور ما - آلخین، بوتوینیک، اسمیسلوف، پتروسیان، اسپاسکی، کاسپاروف - و سیاست داخلی توضیح داده شد. یک شطرنج باز در اتحاد جماهیر شوروی، مانند یک ورزشکار، می تواند این بازی را شغل اصلی خود قرار دهد و از آن امرار معاش کند. برای خیلی ها این تنها فرصتی بود که با شرکت در مسابقات بین المللی دنیا را ببینند.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹کاهش شدید علاقه به بازی شطرنج در سراسر جهان در پایان قرن بیستم اتفاق افتاد، زمانی که توسعه هوش مصنوعی جهشی بزرگ داشت و رایانه در بازی شطرنج از انسان پیشی گرفت. سال 1997 به عنوان یک نقطه عطف تاریخی در نظر گرفته می شود: در آن زمان بود که برنده هشت دوره المپیادهای جهانی شطرنج، استاد بزرگ بین المللی گری کاسپاروف، به کامپیوتر Deep Blue با نتیجه 2 1/2 :3 1/2 شکست خورد . در آغاز دهه 2000، پروفسور مونتی نیوبرن متوجه شد که به زودی بازی قهرمان جهان در برابر رایانه نتیجه مشخصی خواهد داشت، به این معنی که دیگر جالب نخواهد بود.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹چگونه صنعت فیلم توانست محبوبیت بازی شطرنج را بازگرداند؟ اولین موج علاقه به شطرنج در چند دهه اخیر در آغاز همه گیری اتفاق افتاد. درست است، ما بیشتر در مورد بازی های آنلاین صحبت می کنیم: در قرن بیست و یکم، شطرنج تنها ورزش سنتی تبدیل شده است که تقریباً 100٪ به اینترنت منتقل شده است. در همان ابتدای شیوع بیماری همه گیر، بسیاری از مسابقات آنلاین بزرگ وجود داشت که تبلیغات گسترده ای در تلویزیون و شبکه های اجتماعی دریافت کردند.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹و در اکتبر 2020، مجموعه 7 قسمتی "حرکت ملکه" در پلتفرم نتفلیکس در مورد شطرنج باز درخشان بث هارمون منتشر شد که بر همه موانع سر راه خود غلبه می کند - از رقبای جدی مرد تا اعتیاد به الکل. خود گری کاسپاروف به عنوان مشاور در بخش شطرنج فیلمنامه عمل کرد. یک ماه بعد، نتفلیکس فیلم The Queen's Move را موفق‌ترین مینی‌پروژه خود معرفی کرد: این پروژه رتبه‌بندی عالی و نقد های عالی هم از سوی منتقدان و هم از بینندگان عادی داشت. اما این همه ماجرا نیست! قبلاً در زمستان، پرس و جوهای جستجوی Google در مورد شطرنج برای اولین بار در 9 سال گذشته به حداکثر خود رسید و فروش تخته های شطرنج از 200٪ به 1000٪ افزایش یافت!

۱۴۰۰/۱۱/۱۹البته، افزایش علاقه هم شطرنج آنلاین و هم وبلاگ نویسان شطرنج را تحت تاثیر قرار داد، اما با این حال، قابل توجه ترین اثر حرکت ملکه را می توان تقاضای زیاد برای شطرنج واقعی نامید . احتمالاً با تحت تأثیر قرار گرفتن این سریال، مردم می خواستند نه تنها به دنیای شطرنج بپیوندند، بلکه می خواستند احساسات لمسی مهره ها و تنش های مبارزات کلاسیک و آفلاین را نیز تجربه کنند.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹شطرنج همچنان در سینماتوگرافی مورد بهره برداری قرار می گیرد. در پایان سال 2021، درام الکسی سیدوروف "قهرمان جهان" منتشر شد. در مورد مسابقه شطرنج 1978 بین آناتولی کارپوف و ویکتور کورچنوی می گوید. این فیلم نتوانست موفقیت سریال های نتفلیکس را تکرار کند، اما ببینیم در آینده ای دور چه تاثیری بر محبوبیت شطرنج خواهد داشت.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹زمان هایی که مردم در حیاط ها شطرنج بازی می کردند برای همیشه گذشته است. دنیای سرگرمی واقعا بی حد و حصر است و رقابت شطرنج با گجت ها، کنسول های بازی و حتی بازی های رومیزی سخت است. و با این حال این یک ابزار منحصر به فرد است که نه تنها می تواند سرگرم کند، بلکه تفکر منطقی و حافظه را توسعه دهد

۱۴۰۰/۱۱/۱۹ تفکر منطقی و حافظه. ماهیت بازی شطرنج این است که هنگام انجام همان اقدامات، بهترین راه حل را پیدا کنید، در حالی که تمام اطلاعات دریافت شده را به یک زنجیره مشترک متصل کنید. بدون اتصال منطق و یادآوری بازی های قبلی، این غیر ممکن است.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹توانایی تجزیه و تحلیل. تنها پس از تجزیه و تحلیل کامل وضعیت روی تخته، بازیکن حرکت بعدی را انجام می دهد. تمرکز و توجه شطرنج یک بازی برای افراد متمرکز است. هدفمندی هر بازیکنی می خواهد برنده شود و برای این تلاش می کند. خیال پردازی. محاسبه یک بازی فقط بر اساس منطق و تحلیل غیرممکن است. این یک تخیل غنی است که ایده ای از روند بعدی رویدادها می دهد.

۱۴۰۰/۱۱/۱۹شطرنج تأثیر مثبتی بر کودکان دارد. لازم نیست از یک کودک یک استاد بزرگ بسازید، اما چند ساعت در هفته به بازی شطرنج به خوبی اختصاص داده شده است، همه مهارت های فوق را توسعه می دهد، که نه تنها در مدرسه، بلکه در زندگی آینده نیز مفید است. اما مهمتر از همه، شطرنج هنوز یکی از جالب ترین بازی های تاریخ بشریت است. به همین دلیل است که مردم با اشتیاق فراوان به بازی آنها ادامه می دهند. "زیرا همه ما بازی را چه جسمی و چه روحی دوست داریم و به گرمی از برنده استقبال می کنیم."

در ادامه بخوانید...

تفاوت حسادت و حسرت چیست؟

در


تمایل برای داشتن چیزی دلخواه و مطلوب که دیگری آنرا ندارد . هنگامی ممکن است حسادت رخ دهد که شخص بیم از دست دادن چیزی داشته باشد، و یا پیش از این از دست داده باشد، رابطه مهمی با شخص دیگری بعنوان شخص ثالث برقرار می کند، در این هنگام حسادت ممکن است رخ دهد که شخصی فاقد چیزی است که دیگری دارد و آرزو می کند که ایکاش دیگری آنرا نداشت .
غبطه و حسرت، خصومتی است مافوق احساس منفی نسبت به شخصی که داراتر می باشد . بعبارت دیگر، غبطه و حسرت احساس خشم نسبت به شخصی است که چیزهای مطلوب و با ارزشی دارد و شخص دیگر آنها را ندارد و یا نمیتواند داشته باشد. هر گونه خصوصیت و یا دستاوردی که باعث تحسین شود نیز به احتمال قوی منجر به برانگیختن حسادت میشود. این موارد شامل ثروت، منزلت، قدرت، شهرت، موفقیت، استعداد، تندرستی کامل، درجات بالا، ظاهر خوب و محبوبیت است.
غبطه و حسرت آرزوی داشتن چیزی نیست و یا مزیتی که باعث برانگیختن حسادت شود، بلکه غبطه و حسرت آرزویی بسیار تیره و تار است که باعث از دست دادن شی و یا مزیت میشود. حسادت لذتی گمراه کننده، شادی مخرب (خوشحالی) است که زمانی که شخص دارا دچار عدم موفقیت و یا رنج و ناراحتی میشود، ایجاد میگردد. رایج ترین بیان ظاهری حسادت، شایعات بی اساس است .
اکثر مردمی که من با آنها در مورد حسادت و غبطه به بحث پرداختم، وجه تمایز این دو واژه برایشان مشخص نبود. من از صدها نفر از مردم طی 30سال گذشته در مورد تفاوت میان احساسات سوال پرسیدم. بسیاری می گفتند: "من فکر میکردم که آنها یکسان هستند". (سیارک

بسیاری دیگر می گفتند: "حسادت مربوط به انسانهاست و حسرت و غبطه مربوط به اشیاء است". "هیچ یک از این پاسخ ها تصویر روشنی از تفاوت بین حسادت و غبطه بدست نمیدهد. در تجربه من، با این حال، اروپایی ها و مردم جهان سوم به احتمال بسیار زیاد نسبت به آمریکایی ها قادر به بیان این تفاوت هستند. دانشجویانم مشتاق یافتن مثال هایی در گفتار و در رسانه ها از حسرت و غبطه به نام "حسادت" و یا موارد اشتباهی از این دست بودند. برای مثال، "سایر بازیکنان تیم هاکی ورک نسبت به حقوق و دستمزد بالای ستارگان تیم حسادت می ورزیدند". و یا 'TM حسادت ورزید زیرا که شما مورد تقدیر قرار گرفتید، یا "برخی از نوازندگان به استعداد آشکار او حسادت می ورزند." زیرا، از آن جلوگیری میشود، نادیده گرفته میشود، پنهان میشود و بصورتهای دیگری خود را نشان میدهد. به همین دلیل، مشاهده آن دشوار و ارزیابی آن از طریق خود گزارش تقریبا غیر ممکن است. داشتن تعریف مشخصی از غبطه و حسادت، وجه تمایز میان آنها، سبب میشود تا به تجزیه و تحلیل این دو احساس بپردازیم.
از دیدگاه ما، فواید اجتماعی حسادت، تغییرات متقابل فرهنگی، چگونگی تغییر آن به دلیل انقلاب جنسیتی و جنبش زنان، و برخی مفاهیم جهت روان درمانی و خودآگاهی بودند. این یافته ها بطور خلاصه شده ای تحت عنوان ده تصور نادرست در مورد حسادت مطرح گردیدند که بطور گسترده ای در میان مردم آمریکا در اوایل قرن 21 رواج داشت.
عملکرد اجتماعی حسادت
هر چند که اغلب به عنوان "احساسات بیهوده " مطرح میگردد، اما حسادت در کل برای افراد، زوج ها، و جامعه مفید است. با محفاظت ازدواج از خیانت و زنا، حسادت به حفظ نظم اجتماعی کمک میکند. حسادت به حفظ نقش های اجتماعی سنتی کمک می کند. به عنوان مثال، حسادت مادر نسبت به توجه همسرش به فرزندشان موجب میشود که وی بعنوان مادر در قبال فرزندش، تنها و یا در درجه اول به پدر نقش همبازی کودکش را بدهد.
در هر فرهنگی، مردم برای روابط مطابق با هنجارهای غالب ارزش قائل هستند. حسادت از هرآنچه که فرهنگ هر مردمی بعنوان ارزش به آنها می آموزد، محافظت می کند. همانگونه که  محقق دیویس اشاره می کند:
جایی که در آن اختیار منحصربفردی از تمام عشق یک فرد متداول است، حسادت منحصرا آنرا می خواهد. جایی که در آن عشق بر اساس برخی معیارها تقسیم می شود، و حسادت در این تقسیم مداخله خواهد نمود.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

پرخاشگری در مدارس / قلدری

در

در بخش اول این مقاله آوردیم که : قلدری کردن بر زندگی جسمانی، اجتماعی و روانی تاثیر منفی داشته و باعث ایجاد خطر (ریسک) برای زندگی شخص در آینده میشود. حال به ادامه مقاله می پردازیم(بخش اول این مقاله )

بیورکوئیست، لاجرسپتز، کوکیاینن در سال 1992 به شناسایی دو نوع پرخاشگری پرداختند، که عبارتند از رفتار قلدرانه ی مستقیم و غیر مستقیم. آنها قلدری مستقیم را به عنوان نبرد یا برخوردی مستقیم، و قلدری غیر مستقیم را به عنوان نوعی از قلدری که از طریق روشی تبدیلی (convert way) صورت میگیرد، تعریف میکنند. ( سیارک)

در نتیجه، سه نوع رفتار قلدرانه وجود دارد. اول، قلدری کلامی که به ناسزا گفتن و تهدید کردن اطلاق میشود. دوم، قلدری روانی که لگذ زدن و هل دادن بچه های دیگر از تاثیرات آن است. سوم، طرد اجتماعی (social exclusion) که تبدیلی ترین نوع قلدری ست.

هنوز باید مطالعات و تحقیقات زیادی در مورد آخرین نوع قلدری انجام بگیرد، چرا که این نوع از قلدری، تبدیلی ترین حالت پرخاشگری بوده و معلمان به آسانی قادر به شناسایی آن نیستند . به صورت کلی، تحقیقات نشان داده است که قلدرها دارای برخی مشخصات مشترک میباشند. برای مثال، فرد قلدر نمیداند چگونه باید احساسات و خشم خود را ابراز و کنترل کند. علاوه بر این، قلدرها بچه هایی هستند که معمولا از طرف خانواده شان مورد آزار جسمی و روانی قرار گرفته اند. به علاوه، یافته های تحقیقات نشان میدهد که قلدرها از خانواده هایی سر بر می آورند که به نیازهای فرزندان اهمیتی نمیدهند . از سوی دیگر، قربانیان نیز چند مشخصه ی اصلی دارند. برای مثال، قربانیان از نظر جسمانی از همسالان خود ضعیفتر هستند، و در نتیجه، دفاع از خود برایشان دشوار است. این بچه ها مضطرب بوده و در محیط مدرسه احساس نگرانی میکنند. قربانیان دوستان بسیار کمی دارند، اما دانش آموزانی ساکت و آرام هستند. علاوه بر این، تحقیقات نشان میدهد که بچه قربانی در مدرسه احساس ناامنی کرده و در نتیجه، هنگامی که در خطر باشد سریعا گریه میکند. مهمترین نکته این است که چنین بچه ای باور دارد او مسئول اتفاقی ست که در حال رخ دادن است. در نتیجه، قربانیان از عزت نفس پایینی (low self-esteem) برخوردار هستند. ( سیارک)
قلدری در میان بچه های مدرسه ای یک معضل جهانی بغرنج بوده و در دهه های اخیر، در سطح بین المللی، به صورت گسترده ای مورد مطالعه قرار گرفته است . 

قلدری کردن نوعی رفتار پرخاشگرانه بوده و مشخصه های اصلی آن شامل قصد آسیب رساندن، جنبه ی تکرار شدن اعمال منفی و آسیب زننده، و عدم تعادل قدرت میان قلدر و قربانی میباشد . قلدری ممکن است در هر فضایی اتفاق بیفتد.

با این وجود، مدرسه ها فضاهایی هستند که در رابطه با رویدادهای قلدری بیش از هر فضای دیگری مورد مطالعه قرار گرفته اند. تلاش برای کاهش وقوع یکی از جدی ترین مشکلات خشونت مدرسه ای  به عبارت دیگر، قلدری مدرسه ای و پیامدهای مخربش  هدفی بشردوستانه است که توجه دانشمندان را در سراسر جهان به خود جلب کرده است.

مرور و فراتحلیلی نظام مند در این حوزه نشان میدهد که برنامه های ضد قلدری که در مدرسه ها اجرا میشوند، در زمینه ی کاهش قلدری و قربانی شدن افراد نتایج مثبت چشمگیری ارائه نداده و بیشتر از آنکه باعث کاهش مشارکت دانش آموزان در نقشهای قلدر و قربانی شوند، بر دانش، رفتارها، و ادراک خویشتن (self-perception) آنها تاثیر داشته است . با این حال، بیشتر کار بر روی مداخله کل مدرسه در معضل قلدری و رسیدگی به آن تمرکز داشته، و تلاش چندانی در حوزه ی پرورش مهارتهای اجتماعی قربانیان و قلدران صورت نگرفته است. ...........این مقاله ادامه دارد. ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

آیا افسردگی ژنتیکی است؟

در


اگر علم ژنتیک مانند خیابان یک‌طرفه‌ای بود که ژن A همواره به اختلال B منجر می‌شد، بسیار آسان‌تر بود. رابطه خطی میان علت و معلول، ساده و قانع‌کننده است. اما ژن‌ها در خیابانی دوطرفه فعالیت می‌کنند که در آن پیام‌ها به طور پیوسته درحال رفت و آمد هستند؛ به عبارت دقیق‌تر این جاده یک شاهراه شش‌خطه است که پر از پیام‌هایی است که از تمام جهات می‌آیند.
این مفهوم سبب ایجاد تاثیرات متعاقب در پزشکی و زیست‌شناسی شده و هر آنچه که فکر می‌کردیم در مورد مغز، زندگی سلول و تقریبا" تمام بیماری‌ها می‌دانیم را دگرگون می‌کند. برای ارائه یک مثال برجسته، وضعیت فعلی افسردگی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که تقریبا" زندگی تمام افراد را چه از طریق ابتلای خودشان به آن و چه ابتلای عضوی از خانواده و یا یک دوست، تحت تاثیر قرار داده‌است.
حدود 20 درصد از افراد در نقطه‌ای از زندگی‌شان افسردگی حاد را تجربه خواهند کرد. درحال حاضر، افسردگی در میان سربازانی که در افغانستان خدمت کرده‌اند (به طور مستقیم با افزایش شدید خودکشی در میان کهنه‌سربازان جنگ افغانستان رابطه دارد؛ خودکشی به طور کلی با افسردگی مرتبط می‌باشد) و در میان افرادی که شغل خود را از دست داده و به مدت طولانی بیکار می‌باشند، به وفور یافت می‌شود. در هر دو مورد، یک رویداد خارجی باعث ایجاد افسردگی شده‌است اما نمی‌دانیم که چرا تنها درصد مشخصی از افراد تحت محرک‌های یکسان (جنگ و از دست دادن شغل) دچار افسردگی می‌شوند.
اثبات شده که یافتن رابطه میان افسردگی و ژنتیک، بسیار دشوار است و چیزی به نام "ژن افسردگی" وجود ندارد. پیش‌تر در سال 2013، مجله Science News به نوشتن مقاله‌ای در زمینه افسردگی پرداخت و آن را اینگونه آغاز کرد که: "تلاش‌های گسترده در زمینه کشف ژن‌های مربتط با افسردگی، تا حد زیادی شکست خورده‌اند." این خبر باعث ایجاد شوک بزرگی در جامعه پزشکی شد اما تاثیر چندانی بر جامعه در بر نداشت و همین موضوع، باعث ادامه یافتن تامین مالی کمپانی‌های چند میلیارد دلاری داروسازی و تولید دائمی داروهای جدید و ظاهرا" بهتر ضدافسردگی توسط آنها شده‌است. 27 سال پس از از آنکه داروی پروزاک در سال 1988 وارد بازار شد، با وجود اثرات جانبی اثبات‌شده، تقریبا" یک نفر از هر پنج آمریکایی از داروهای روان‌گردان استفاده می‌کند. برای مثال، بر اساس پایگاه اینترنتی www.drugs.com، پروزاک دارای 3 اثر جانبی شایع (کهیر یا بثورات پوستی، بی‌قراری و ناتوانی در ساکن نشستن)، دو اثر جانبی کمتر شایع (لرز یا تب و درد مفصلی یا ماهیچه‌ای) و 25 اثر جانبی نادر (از جمله اضطراب، خستگی و افزایش عطش) می‌باشد.
هنگامی که پزشک به تجویز یک دارو به منظور کاهش رنج بیمار اقدام می‌کند، ارتباط با ژن‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرد. هرچند، ژن‌ها در اصل لولای میان دارویی است که تاثیر دارد و دارویی که تاثیر ندارد. مدل افسردگی که از ده‌ها سال پیش مورد پذیرش قرار گرفته‌است، به افسردگی لقب اختلال مغزی می‌دهد. اما اختلالات مغزی ریشه در ژنتیک دارند. این منطق به طور فریب‌آمیزی ساده است. اینکه احساس افسردگی می‌کنید به دلیل عدم تعادل مواد شیمیایی مغز است که مسئول حالات رفتاری می‌باشند (مخصوصا" انتقال‌دهنده‌های عصبی سروتونین و دوپامین). بنابراین در افسردگی، سازوکار سلولی که این موارد شیمیایی را تولید می‌کنند باید دچار خرابی شده باشند که این موضوع نیز به خرابی ژن‌ها برمی‌گردد؛ زیرا ژن‌ها نقطه آغاز هر فرآیندی است که درون سلول رخ می‌دهد.

چرا این منطق ساده از صحت برخوردار نیست؟

همانطور که پژوهشگران برجسته اکنون تایید می‌کنند، ژن‌های افراد افسرده در مقایسه با افراد غیرافسرده دچار آسیب یا اختلال نیستند. چیزی که در نتیجه این یافته حاصل می‌شود این است که سایر فرضیات پایه‌ای نیز نادرست می‌باشند. مشهورترین داروی ضدافسردگی ظاهرا" با مرتفع کردن مشکل عدم تعادل مواد شیمیایی در سیناپس‌ها شکاف میان دو انتهای عصب عمل می‌کرد که مشکل در آنجا عدم تعادل سروتونین بود. اما سروتونین به طور مستقیم توسط ژن‌ها تنظیم می‌شود و برخی از پژوهش‌ها بیانگر این موضوع می‌باشند که یا داروهای با هدف رفع مشکل سروتونین به درستی عمل نمی‌کنند و یا از ابتدا مشکل به سروتونین مربوط نبوده‌است. گزارش مجله Science News در این مورد، جای زیادی برای آزادی عمل باقی نگذاشت: "با انجام بررسی بر روی DNA 34549 داوطلب، یک گروه بین‌المللی متشکل از 86 دانشمند، امید داشتند که تاثیرات ژنتیکی‌ای که بر آسیب‌پذیری فرد در برابر افسردگی تاثیر می‌گذارند را شناسایی کنند؛ اما این تحلیل هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت." (پژوهش مذکور در 3 ژانویه سال 2013 در مجله Biological Psychiatry منتشر شد.)
این "هیچی" به معنی وجود چیزی نیست. اگر این زنجیره توضیحات که از ژن‌ها به سیناپس‌ها و در نهایت به آزمایشگاه‌های دارویی جریان می‌یابد، دچار اشکال شود، زمینه را برای شک و تردید ایجاد می‌کند. آیا افسردگی اصلا" یک بیماری مغزی است یا همانطور که علم روانپزشکی پیش از ظهور درمان‌های مدرن دارویی می‌پنداشت، یک اختلال ذهنی است؟ فرضیات اخیر به جای اول خود باز نگشته‌اند. چیزی که ما می‌دانیم سیاه و سفید نیست. در زمینه افسردگی متغیرهای وجود دارند که به نتایج نسبتا" خوبی منجر می‌شوند:
• افسردگی انواع مختلفی داشته و تنها یک شکل ندارد.
• هر شخص افسرده، ترکیب خاص خودش از علل احتمالی علائمش را نشان می‌دهد.
• مولفه‌های روانی افسردگی شامل تربیت، رفتار اکتسابی، باورهای درونی و قضاوت در مورد خود می‌باشند.
• مولفه‌های مغزی افسردگی نیز شامل مسیرهای عصبی درهم، به همراه عیوب احتمالی در بخش‌های خاصی از مغز می‌شود که دلیل آن هنوز مشخص نشده‌است.
• افسردگی تنها به یک بخش خاص از مغز محدود نمی‌شود، بلکه اندرکنش میان بخش‌های مختلف است که به آن منجر می‌شود.
همانطور که مشاهده می‌کنید این نتایج، مخالف یک مدل ساده علت و معلول است. "اگر سرتان درد می‌کند یک آسپرین بخورید" را نمی‌توان به صورت "اگر احساس افسردگی می‌کنید از قرص‌های ضدافسردگی استفاده کنید" ترجمه کرد. استعداد ابتلا به افسردگی به همان اندازه پیچیده است که تجلی ژن پیچیده می‌باشد. چرا همانطور که می‌دانیم، افسردگی در خانواده‌ها جریان می‌یابد؟ دوباره هیچ پاسخ ساده‌ای وجود ندارد. اینطور به نظر می‌رسد که هیچ ژن یا گروه ژنی که به ارث می‌برید، ابتلای شما به افسردگی را تضمین نمی‌کنند. در عوض به صحبت در مورد ژن‌هایی می‌پردازیم که شما را مستعد ابتلا به این بیماری می‌کند. عاملی که سبب ایجاد این ژن‌های ناشناخته می‌شود هنوز یک معما است. این استعداد ژنتیکی ممکن است به صورت پنهان در یک کودک وجود داشته باشد که وقتی بزرگ شد دچار افسردگی نشود اما در یک کودک دیگر به نحوی سبب ایجاد افسردگی گردد. آیا مثلا" تعاملات اجتماعی باعث می‌شوند که به یک فرد احساس درماندگی و ناامیدی دست بدهد؟ افسردگی اینچنین حسی دارد؛ پس شاید (در اپی‌ژنوم) وجود مقادیر کافی از خاطره‌های بد تنهایی یا طرد شدن، باعث رسیدن به نقطه اوج و ظهور افسردگی شود.
در دیدگاه ما افسردگی یک اختلال مغزی نیست که برای رفع آن نیاز به گلوله جادویی باشد و همچنین مدل کلی بیماری باید به شدت تغییر یابد. حتی به عنوان یک تشخیص پزشکی نیز مورد تردید است. در پژوهش بزرگی که در زمینه عدم امکان یافتن ژن‌های مسئول افسردگی انجام شد، تشخیص افسردگی را نادیده گرفته و در عوض به علائم آن پرداخته‌است. سوال کردن از افراد درباره علائم بیماری‌شان، سبب شد که تعداد افرادی که افسرده درنظر گرفته می‌شوند کاهش یابد. شاید برخی از افراد در مرحله انکار باشند یا تفاوت میان افسردگی و اندوه عادی را ندانند. اما مهم‌تر از همه اینکه علائم بیماری در طول عمر دچار تغییر می‌شوند و این تغییر در هر فرد، میزان متغیری دارد. به طور کلی افسردگی نیز همانند احساسات، می‌آید و می‌رود. احساس یک روز با روزهای دیگر متفاوت می‌باشد.
بنابراین آیا هیچوقت می‌توان افسردگی را درمان کرد؟ وضعیت آنقدر مبهم است که هیچکس نمی‌تواند چه خوش‌بینانه و چه بدبینانه به پیش‌بینی اقدام کند. بدون در نظر گرفتن علم پایه، درمان دارویی همچنان از شهرت فراوانی برخوردار است. در مورد افسردگی‌های خفیف تا متوسط شایع‌ترین نوع آن برخی اوقات داروهای ضدافسردگی بیشتر از 30 درصد مواقع کارگر نمی‌افتند؛ یعنی همان مقداری که دارونماها تاثیر دارند. برخی از علائم افسردگی حاد، همچنان غیرقابل کنترل باقی مانده و در سایر موارد، شخصی که دچار افسردگی مزمن است بهترین عملکرد را با درمان دارویی نشان می‌دهد. امید داشتن همیشه بهتر از تسلیم‌شدن است.
حال که موقعیت و تمام عدم قطعیت‌های آن را درک کردید، در سطح بالاتری نسبت به دیگران قرار دارید؛ زیرا اکثریت قریب به اتفاق پزشکان، این پژوهش را نادیده گرفته و همچنان به تجویز همان داروهای ضدافسردگی می‌پردازند. میلیون‌ها بیمار نیز به مصرف این داروها ادامه می‌دهند زیرا می‌پندارند راه دیگری وجود ندارد؛ در صورتی که اینطور نیست. افسردگی در مدل سابق خود نمی‌گنجد اما با مدل جدیدی که به تشریح آن پرداختیم تناسب دارد.
سبک زندگی و محیط در افسردگی دخیل می‌باشند. با اینکه ژن‌ها هم در آن نقش دارند اما رفتارها، باورها و نحوه واکنش فرد در برابر تجربیات روزانه نیز به ایفای نقش می‌پردازند. اپی‌ژنوم به ذخیره عکس‌العمل‌های ژنتیکی ناشی از تجارب و خاطرات شخصی پرداخته و باعث تغییر مداوم فعالیت‌های ژن‌های شما می‌شود.

در سیارک بخوانیم:

افسردگی پس از زایمان 

انواع افسردگی و علایم آن 

افسردگی و حمایت اجتماعی 

تاثیر افسردگی پدران بر کودکان 

عادات و کارهای مضر برای افسردگی 

راهکارهای عملی مقابله با افسردگی 

یازده هشدار جدی برای عود افسردگی 

تاثیر ورزش بر افسردگی و سلامت روان

موسیقی درمانی علائم افسردگی را تسکین می دهد 

علائم و عوامل به وجود آوردنده افسردگی ، روش های درمان 

چرا زنان بیشتر از مردان در مقابل خطر افسردگی قرار دارند 

مکمل ها می توانند داروهای ضد افسردگی را اثربخش تر نمایند؟ 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم

در

«تو هیچ نقصی نداری»

این جمله به گونه ای است که با مشاهده آن یک احساس مثبت به انسان دست می دهد و برخی والدین نیز فکر می کنند با گفتن این جمله به کودک خود، می توانند به پیشرفت او کمک کرده باشند، اما حقیقت این است که نکته منفی ای نیز در خصوص این جمله وجود دارد. حتی اگر اینگونه باشد و کودک شما هیچ نقصی نداشته باشد و تا کنون هیچ کلمه بدی از دهانش خارج نشده باشد، ادا کردن این جمله می تواند در بلند مدت برایش مشکل ساز شود. حال اگر این سؤال برایتان پیش آمده که علت این ماجرا چیست در پاسخ باید گفت که زمانی که شما مدام این جمله را به کودک خود می گویید، اگر زمانی فرا برسد که او  نتواند به روال همیشگی خود کسب موفقیت کند، تأثیر منفی به مراتب سنگین تری از انسان های عادی احساس خواهد کرد و تحمل شکست برایش دشوار تر خواهد شد.

«باید آرام تر رفتار کنی»

به نظر کاملاً عادی می رسد که والدین تلاش کنند کودک خود را آرام کنند، زمانی که احساس می کنند از نظر احساسی بیش از اندازه واکنش نشان می دهند، اما باید این نکته را به خاطر داشت که گفتن مستقیم این جمله به کودک که باید آرام تر رفتار کنند راه مقابله با این مسئله نیست. ممکن است برای شما این گونه به نظر برسد که کودک دارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهد و احساس خود را بروز می دهد، اما نکته این جا است که خود کودک به هیچ وجه چنین احساسی ندارد. به جای برخورد مستقیم، بهتر است و توصیه می شود که با کودک خود صحبت کرده و پرده از راز و پیش زمینه ای که سبب شده او چنین رفتاری داشته باشد بردارید.

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

«تو مرد خانه هستی»

یکی از نکاتی که در برخورد والدین با کودکان پسر خود زیاد مشاهده می شود این است که از همان سنین کودکی بار زیادی روی دوش آن ها می گذارند و با داشتن انتظار بیش از اندازه از کودک خود از او می خواهند هر چه زودتر به مانند یک مرد واقعی رفتار کند. مورد خطاب قرار دادن پسر خود با این جمله «تو مرد خانه هستی» دقیقاً نقش همین بار اضافی را بازی می کند که یک کودک از نظر احساسی و روانی توان حمل آن را نداشته و دچار استرس می شود و آرامشی که یک کودک به آن نیاز دارد را از دست می دهد.

«چیزیت نیست»

گفتن «چیزیت نیست» زمانی که کسی آسیبی دیده یا در حال گریه کردن است، بیشتر به مانند یک واکنش خودکار می ماند که راجع به آن هیچ فکری نشده است. بهتر است هر وقت که با چنین موقعیتی رو به رو شدید، از گفتن این جمله و جملات شبیه به این خود داری کنید، چراکه با گفتن این جمله در حقیقت تجربه ای که فرزند شما داشته را نادیده گرفته و به صورت ناخود آگاه بیان می کنید که آرامش را به هر چیز دیگری ترجیح می دهید.

«دختر خوبی باش»

مفهومی که با بیان این جمله به ذهن متبادر می شود، بسیار قدیمی و نامشخص است. متأسفانه زمانی که دختر بچه خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که دختر خوبی باشد، در حقیقت دارید این مفهوم نامشخص و مبهم را به میان می آورید. این جمله در خود یک سری انتظارات غیر واقعی و قدیمی را دارد که از زن ها و دختر ها در گذشته می رفته است، ولی اکنون با تغییرات فرهنگی دیگر این انتظارات وجود خارجی ندارد، پس بهتر است از گفتن این جمله خود داری شود.

«نمی توانم خواسته تو را بر آورده نکنم»

به احتمال زیاد مخالفت کردن با کودکتان و برآورده نکردن خواسته اش زمانی که از شما اسباب بازی یا چیز دیگری را می خواهد، کار ساده ای نخواهد بود، چرا که شما عاشق کودک خود هستید و مهم تر از همه برایتان این است که خواسته اش را بر آورده کنید، حال این خواسته هر چه می خواهد باشد. با این وجود این را به خاطر داشته باشید که شما به عنوان سرپرست فرزند دلبند خود، یک انسان بالغ هستید  و یکی از وظایف شما این است که برای کودک خود مرزها و محدودیت هایی قائل شوید. در غیر این صورت در آینده با خواسته هایی از سوی آن ها مواجه خواهید شد که هرچند برآورده کردنشان برای شما ناممکن باشد، باید به آن ها تن داده و اقدام به عملی کردن شان برای فرزند خود کنید، چرا که این کار بدل به وظیفه ای برای شما شده است.

«تمامی چیزهایی که در اختیار داری را من برای تو فراهم کرده ام»

البته که در این موضوع شکی نیست که تمامی متعلقات کودک شما توسط شما تهیه شده است و کودک شما قادر به خرید چیزی به تنهایی نیست، اما این را به خاطر داشته باشید که گفتن این مسئله و مطرح کردن این موضوع به هیچ وجه کار جالبی نیست و می تواند اثرات بسیار بد روانی به همراه داشته باشد. زمانی که شما این مسئله را مطرح می کنید، به مرور این ایده در ذهن کودک نقش می بندد که تمامی چیزهایی که اکنون در اختیار دارد و به آن ها وابسته شده و یا علاقه دارد، هر لحظه ممکن است از دستش خارج شده و توسط شما از او سلب شود، این مسئله می تواند سبب ایجاد یک احساس نا امنی در وجود کودک شود. در صورت تداوم و بدتر شدن اوضاع البته این احساس نا امنی بدل به ترس هم می تواند شود.

«تو تنبل هستی»

آیا ممکن است کودکان گاه به گاه رفتاری از خود نشان دهند که حاکی از تنبل بودن آن ها باشد و آیا این مسئله در میان کودکان متداول است؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است. با این حال به خاطر داشته باشید که گوشزد کردن مدام این مسئله به کودکی که چنین رفتاری از خود نشان می دهد، به مرور این احساس را در او شکل می دهد که توان مقابله با این عادت رفتاری را در خود ندارد و کاری از دستش بر نمی آید. بهتر است به جای از کوره در رفتن، به عنوان انسانی بالغ به زمینه ها و پیش زمینه هایی بیندیشید که سبب شده کودک شما این رفتار بخصوص را از خود نشان دهد و در جهت بهبود وضعیت او تلاش کنید.

«غذایت را تا آخر بخور»

البته که هیچ پدر و مادری دوست ندارد اصراف کردن و هدر دادن غذایی که برای آن زحمت کشیده شده است را به کودک خود یاد بدهد و از این امر جلوگیری می کند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که با مقرر کردن این قانون که در بشقاب کودک نباید چیزی باقی بماند، نمی توان به دست یافتن به این مهم کمک کرد. بدین ترتیب کودک شما تفاوت میان لذت بردن از غذا را با تمام کردن آن متوجه نخواهد شد و در آینده، در آن دسته از عادات رفتاری او که مربوط به غذا خوردن می شود، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد.

«تو نتوانستی انتظار مرا برآورده کنی»

بدون شک زمان (و زمان هایی) فرا خواهد رسید که به عنوان والدین کودک خود از رفتار بخصوصی از آن ها به شما احساس نا امیدی دست خواهد داد و احساس خواهید کرد که این رفتار با آنچه که شما از او انتظار دارید همخوانی ندارد. تنها این را باید به خاطر داشت که همچون موارد متعدد قبلی این بار هم راه مقابله و حل کردن این معضل، گوشزد کردن آن به طور مستقیم نیست و اگر به کودک بگویید که انتظار بیشتری از او داشته اید، به هیچ وجه انگیزه ای برای بهتر شدن در اختیار او نخواهید گذاشت، حال اگر آن ها تمام تلاش خود را برای بر آورده کردن انتظار شما کرده باشند، این موضوع پیچیده تر نیز خواهد شد و بیشتر احساس ناراحتی خواهند کرد.

«چند بار باید یک حرف را تکرار کنم؟»

این که علی رغم گفتن چند باره شما، کودک باز هم به انجام کاری ادامه می دهد، دلیلی موجه دارد که بررسی و پیدا کردن آن به عهده شما است، اما بحث ما در این جا این نیست و قصد داریم این مطلب را مطرح کنیم که ادا کردن جمله ای که در عنوان این مورد آمده به هیچ وجه کار درستی نیست و نباید در چنین موقعیتی به عنوان والدین کنترل خود را از دست دهید، چراکه این امر در کودکان بسیار عادی است و آن ها علاقه دارند به این که آزاد باشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند. در واقع این جمله تأثیری به مراتب بد تر از آنچه می اندیشید بر روح و روان کودک خواهد داشت و در آینده مشکلات زیادی برای او پدید خواهد آورد.

«تو قدر زحماتی که برایت کشیده ام را نمی دانی»

اگر سرپرستی کودکی را به عهده داشته باشید، به احتمال غریب به یقین در موقعیت های بسیاری قرار گرفته اید که در آن کودک شما فراموش کرده از شما «تشکر» کند و یا اینکه از شما «خواهش» کند. با این حال این را به خاطر داشته باشید که اطلاق واژه «قدر نشناس» به آن ها تأثیر بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. با گفتن این کلمه نه تنها راهکاری برای بهتر شدن به آن ها نخواهید داد، بلکه کودک شما احساس بدی راجع به خود پیدا خواهد کرد که می تواند به مرور زمینه ساز مسائل پیچیده تری نیز شود. به جای این گونه واژه ها به کودک خود بیاموزید که دانستن قدر زحمات دیگران دقیقاً به چه معنا است و به چه علتی اینکار مهم است. در ضمن فراموش نکنید که شیوه تشکر کردن از زحمات دیگران را نیز باید به او آموزش دهید.

«تو خیلی زیبا هستی»

تحسین زیبایی و ظاهر کودکان، مسئله ای است که می تواند گاهی دردسر ساز شود. البته کسی منکر این نیست که در جامعه ای که زیبایی و ظاهر بدل به یکی از مهمترین ملاک های سنجش انسان شده است، تعریف نکردن از ظاهر کودکتان کمی غیر واقعی و نا ممکن به نظر می رسد، اما با گفتن این که از همه زیبا تر هستند و خیلی زیبا هستند، برای آن ها استاندارد هایی به وجود می آورید که دست یابی به آن ها برایشان بسیار دشوار خواهد بود و زندگی به کامشان تلخ خواهد شد. مشکل دیگری که در اثر تداوم گفتن این نکته به کودک پیش می آید، اهمیت بیش از اندازه ای است که ظاهر برایش پیدا خواهد کرد.

«تو دیگر بزرگ شده ای»

این جمله بیشتر در مواقعی از سمت شما گفته می شود که بسیار خسته و آزرده هستید و حوصله چیزی را ندارید، اما زمانی که رفتار بخصوصی از کودک سر می زند و  این که به او بگویید «تو دیگر بزرگ شده ای» تغییری در رفتار آن ها به وجود نخواهد آورد. کودکان بسیار احساساتی هستند و دقیقاً همچون انسان های مسن و بالغ، گاه به گاه کنترل کامل خود بر احساساتشان را از دست می دهند و در نتیجه همین موضوع است که رفتاری ناپخته از آن ها سر می زند. به جای گفتن این گونه جملات بهتر است که شروع به صحبت کردن با فرزند خود کنید و از او بپرسید که به چه علتی این گونه احساسی به او دست داده است. با فهمیدن مسائلی که زمینه ساز به وجود آمدن این احساس شده است، می توانید به او کمک کنید رفتاری بخصوص را که به نظر ناپخته می آید در او متوقف کرده و به بزرگ تر شدن او کمکی کرده باشید.

«بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی»

تصور اینکه کودک شما همیشه کاری که به او سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند، بسیار شیرین و لذت بخش است. البته اگر تجربه سرپرستی از کودکی را داشته باشید، خواهید دانست که چنین چیزی در حقیقت امکان پذیر نیست و اشتباه برای کودکان اجتناب ناپذیر است. گاهی اوقات این مسئله رخ می دهد که کودکی، با وجود اینکه تمامی تلاش خود را به کار می بندد، قادر به بر آورده کردن انتظار دیگران و انجام کار به نحوی که از او خواسته شده است نمی باشد و نکته مهم زمانی که چنین اتفاقی رخ می دهد این است که والدین در این زمان کودک خود را درک کرده و برخورد مناسبی با او داشته باشند.

«با تمرین کردن است که می توانی بهتر باشی»

این جمله تقریباً مفهومی مشابه با جمله «بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی» دارد و همان را به ذهن متبادر می کند، چراکه در هر دو مورد از کودک چیزی خواسته می شود و انتظاری از او می رود که غیر واقعی و نشدنی است. البته در این گفته شکی نیست که با تمرین کردن کاری، به مرور در انجام آن پیشرفت حاصل خواهد شد و کودک بهتر قادر به انجام آن خواهد شد، اما مطمئن باشید اگر کودک خود را به زور مجبور کنید برای مدتی طولانی با ویالون خود تمرین کند، تا جایی که انگشتش شروع به خون ریزی کند و قرمز شود، یک آهنگساز نابغه از او نخواهید ساخت. کودکان دوست دارند از کاری که انجام می دهند لذت ببرند.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم:

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان  

نظرات

در ادامه بخوانید...