چگونه کلیشه های جنسیتی بر سلامت روان تأثیر می گذارد

سلامت روان

این واقعیت که بیماریها برای سهولت ، به طور عمده به "زن" و عمدتا "مرد" تقسیم می شوند ، باعث ایجاد عقاید تحریف شده در مورد اختلالات روانی می شود.

در مورد پدیده کلیشه های جنسیتی غالباً صحبت می شود ، اما به سختی می توان به این سوال پرداخت که دقیقاً چگونه بر سلامت روان تأثیر می گذارند. زنان "بیش از حد احساساتی" ، "حساس" قلمداد می شوند ، در حالی که مردان به دلیل بیش از حد احساساتی بودن مورد تمسخر قرار می گیرند. جامعه فرد را وادار می کند که مطابق نگرش های سنتی منسوخ (آنچه "عادی" تلقی می شود) زندگی کند و این نمی تواند بر وضعیت روحی و روانی فرد و سلامت روان  شخص تأثیر نگذارد.

وقتی زنان به دلیل احساساتی بودن بیش از حد مورد سرزنش قرار می گیرند ، به عنوان پیامی تلقی می شود که احساسات آنها ناکافی و بیش از حد است. این منجر به بیزاری از خود و زوال سلامت روان می شود - زنان ممکن است فکر کنند که چیزی در احساسات آنها اشتباه است. در واقع ، احساسات همه مهم است ، مهم نیست که چقدر قوی باشد.

 
هرکسی نمی تواند واکنش های خود را ردیابی کند و انفجارهای احساسی را کنترل کند ، اما این فقط می تواند سیگنالی برای تجدیدنظر در نگرش و ایجاد خط واکنش سازنده باشد. و هنوز هم ، این تنها یک مشکل برای یک فرد خاص است: حتی اگر این یا آن احساس به او آسیب برساند ، ما نباید در واقعیت آنها شک کنیم. ما فقط می توانیم نحوه واکنش به آنها را انتخاب کنیم.


به عنوان مثال، زنان به احتمال زیاد  با افسردگی تک قطبی تشخیص داده می شود، در حالی که مردان بیشتر احتمال دارد که با وابستگی به الکل تشخیص داده شوند  . برخی از محققان معتقدند که یک عامل ژنتیکی در پشت این امر وجود دارد که میزان استعداد افراد از یک جنس خاص به این اختلال را تعیین می کند.


 توضیح دیگری نیز وجود دارد: بیمار روانی به دلیل اینکه به ندرت به متخصصان مراجعه می کنند ، در اعضای یک جنس خاص کمتر قابل تشخیص است. مردانی که احساسات خود را نادیده می گیرند و به راحتی اعتراف نمی کنند که افسرده هستند. آنها ممکن است به وضعیت خود توجه نکنند ، که ممکن است جدی و تهدید کننده زندگی باشد. برای خانم   ها تجربه و ابراز چنین احساساتی قابل قبولتر است.

 

با توجه به آمار مربوط به اختلالات شخصیتی: مردان سه برابر بیشتر از زنان " sociopathy " (ضد اجتماعی) تشخیص داده می شوند . علاوه بر این ، زنان 75٪ بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) را تشکیل می دهند. شیوع این بیماریها نیز تحت تأثیر کلیشه های جنسیتی است ، که براساس آنها زنان نه با اختلال ضد اجتماعی ، بلکه با عدم انسجام عاطفی و هیستریکالیسم مشخص می شوند.

 

درباره BPD . این کلیشه به مردان تحمیل می شود که باید درمورد مشکلات خود شکایت نکنند یا احساسات خود را نشان ندهند (نمونه مرد که نباید گریه کنه )و نگران آنها نباشند ، به همین دلیل بسیاری از افراد همیشه احساس خود را مخفی می کنند. از طرف دیگر ، زنان به احتمال زیاد خشونت ، تجاوز جنسی (حتی با محارم) را تجربه می کنند که از عواملی هستند که در ایجاد اختلال روانی و زوال سلامت روان تأثیرگذار هستند.


 این واقعیت که بیماریها برای سهولت ، به طور عمده به "زن" و عمدتا "مرد" تقسیم می شوند ، باعث ایجاد عقاید تحریف شده در مورد اختلالات روانی می شود. به عنوان مثال ارائه دهندگان خدمات بهداشتی ممکن است علائم BPD را در مردان نادیده بگیرند و تشخیص کاملا متفاوتی به آنها بدهند و این امر درمان را دشوار می کند.

 

هم زنان و هم مردان می توانند اثرات منفی تفکر کلیشه ای را تجربه کنند و جدایی جنسیتی می تواند منجر به تشخیص نادرست و زوال سلامت روان شود. با شناخت مضرات انگ زدن و تأیید احساسات دیگران ، بر این مشکل زوال سلامت روان فائق خواهیم آمد و به افراد کمک می کنیم تا برای مشکلات بهداشت روانی و سلامت روان خود درمان موثری داشته باشند.

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید