سر آرتور کانون دویل
عطااله درویش نیادر۱۴۰۳/۲/۱۸آرتور اگناسیوس کانوندیول در 22 می سال 1859 در ادینبرگ به دنیا آمد.
او دومین فرزند از ده فرزند چارلز دویل و ماری فولی بود. در سال 1885 کانون دویل دکترای پزشکی خود را از دانشگاه ادینبرگ دریافت کرد. آرتور جوان، دانش آموخته ی جوزف بیل، یک جراح در درمانگاه ادینبرگ، بود. جوزف بیل شخصی بسیار نکته سنج و دقیق بود و اغلب با مشاهدات دقیق خود آرتور جوان را شگفت زده می کرد. بیشتر ویژگی های شخصیت داستانی برجسته ی مجموعه داشتان های شرلوک هولمز، برگرفته از ویژگی های شخصیتی جوزف بیل جراح بوده است.
یکی از اولین شغل های سر آرتور کانون دویل این بود که در یک کشتی شکار وال های قطبی پزشک بود. شغلی که او بسیار از آن لذت می برد. اما بعد از آن او به عنوان پژشک با یک کشتی بسیار متفاوت تر سفر کرد که عازم قاره ی آفریقا بود. با این وجود او اصلا از آفریقا خوشش نیامد. پس به زودی به انگلستان بازگشت. او فعالیت های پزشکی خود را در دریا ی جنوب، نزدیک پورت سمیز، آغاز کرد. او در زمان هایی که منتظر بود تا بیمار هایش از راه برسند، شروع به نوشتن داستان های جنایی می کرد.
کانون دویل استعداد های مختلفی داشت؛
در طول دوران زندگی اش یک پزشک، یک سیاست مدار، یک طرفدار پر و پا قرص اصول روحانیت و معنویت و صد البته یک نویسنده ی مشهور و توانا بود. با این وجود، بیشترین شهرت سر آرتور کانون دویل به علت خلق دو شخصیت بسیار مشهور بود که برای اولین بار ما با آن ها در اولین کتاب جنایی اتود در قرمز لاکی نوشته ی کانون دویل با آن ها آشنا شدیم. بله این دو شخصیت محبوب و دوست داشتنی شرلوک هولمز و یار جدا نشدنی او، دکتر واتسون هستند. اتود در قرمز لاکی شروعی برای مجموعه داستان ها و ماجراهای این دو شخصیت بود که طی آن به حل پرونده های جنایی می پرداختند که معمولا ماموران اسکاتلند یارد(پلیس انگلستان) از حل آن ها عاجز بودند.
اغلب به نظر می رسید که شرلوک هولمز و دکتر واتسون، زندگی مستقل خود را داشتند و بسیاری از کار های بسیار جدی کانون دیول را تحت الشعاع قرار دادند.
اولین رمان تاریخی او، میکا کلارک، موفقیت های بسیاری را برای کانون دویل به همراه داشت، اما اکنون به دست فراموشی سپرده شده است. سر آرتور کانون دویل خواستار این بود که به عنوان یک نویسنده ی جدی، به رسمیت شناخته شده و در یاد ها باقی به ماند. اما در واقع چیزی که باعث شهرت و محبوبیت او شد، مجموعه داستان های شرلوک هولمز و همکارش دکتر واتسون بود. (سیارک)
اتود در قرمز لاکی، برای اولین بار در سال 1887 و در نشریه ی سالانه ی کریسمس منتشر شد. در سال 1890، دومین رمان از مجموعه داستان های شرلوک هولمز به نام چهار نشانه، منتشر شد. این کتاب، شرلوک هولمز و دکتر واتسون را در تاریخ ادبیات به شهرت رساند. در یک فاصله ی زمانی کوتاه، یک مجموعه از داستان های کوتاهی از شربوک هولمز و دکتر واتسون در مجله ی ستراند منتشر شد. این مجموعه های داستانی تا اندازه ای موفق بودند که نویسنده، شخصیت ها و مجله ای که داستان ها را منتشر کرده بود را در سراسر دنیا به شهرت رساند. کانون دویل احساس می کرد که شخصیت شرلوک هولمز تمام زندگی او را احاطه کرده است. بنابراین سعی کرد در یک داستان او را حذف کند. در این داستان شرلوک هولمز خود را از آبشار ریچن باخ، یک آبشار واقع شده در سویس پایین انداخته و به زندگی خود خاتمه داد. اما به علت مرگ شخصیت شرلوک هولمز، بیش از بیست هزار نفر از خوانندگان این مجموعه ی داستانی، خرید مجله ی ستراند را متوقف کردند.
بعدها، سر آرتور کانون دویل تصمیم گرفت که یک رمان تازه از شرلوک هولمز بنویسد.
نام این کتاب هیولای باسکرویل بود. او تصمیم گرفت مجموعه ی دیگری از داستان های شرلوک هولمز را آغاز کند که مربوط به قبل از مرگ وی بوده است. مجله ی ستراند اپیزود اول آن را در سال 1901 منتشر کرد و با استقبال بسیار بی سابقه ی طرفداران شرلوک هولمز رو به رو شد و بار دیگر این مجله رونق اقتصادی خود را از فروش مجموعه داستان های شرلوک هولمز به دست آورد.
در همان حال که نوشته های کانون دیول به موفقیت های چشم گیر دست پیدا می کردند، آرتور با لوسی هاوکینز ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های ماری و کینگزلی بود. اما آرتور یک فرد پر مشغله بود و اغلب کار طبابت و نویسندگی او را آنچنان به خود مشغول می کرد که متوجه نشده بود که همسرش مریض است. در سال 1893 بیماری سل در همسر آرتور تشخیص داده شد. کانون دویل در یک بازه ی کوتاه زمانی هم همسرش و هم پدرش را از دست داد. این موضوع شاید باعث علاقه ی او به موضوع عرفان و معنویت و زندگی بعد از مرگ شد.
زندگی آرتور کانون دویل با فراز و نشیب های بسیاری رو به رو شده بود. اما او با وجود این که از جانب دیگران دیوانه لقب گرفت و برخی از منتقدین باور های عجیب او به روح و مسائل ماورالطبیعه را به سخره گرفتند، اما او از عقاید خود دست نکشید.
در سال 1902 آرتور کانون دویل لقب (سر) را به خاطر فعالیت های پزشکی اش در یک بیمارستان در جنوب آفریقا دریافت کرد. اگر چه شخصیت شرلوک هولمز، شخصیت مورد علاقه ی خود سر آرتور کانون دویل نبود، اما به خاطر فیلم ها و داستان ها و وب سایت هایی که به شرلوک هولمز و دکتر واتسون اختصاص داده شده بود، او را به یک شخصیت تاثیر گذار و نامدار و مشهور در بین داستان نویسان داستان های جنایی تبدیل کرد.ترجمه itrans.ir