گرتا گاربو در نقش آناکارنینا (1935)
همه خانواده های خوشبخت به هم شبیه هستند ، اما تیره بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود اوست ، رمان معروف لئو نیکلایویچ تولستوی آنا کارنینا با این عبارت آغاز می شود. رمان آنا کارنینا جایگاه برجسته ای درگنجینه طلایی ادبیات جهان دارد ، اما نوشتن آن برای تولستوی آسان نبود. او قصد داشت فقط در دو هفته كتاب را بنویسد ، در پایان، نوشتن کتاب چهار سال به طول انجامید. نویسنده در دل فریاد می زد: "آنا از من خسته شده است !"
به گفته محققان ادبیات ، ایده نوشتن رمان "آنا کارنینا" پس از خواندن یکی از آثار A. S. Pushkin توسط تولستوی بدنیا آمد. هنگامی که تولستوی نگاهی اجمالی به عبارت «میهمانان به کلبه می رفتند ...» انداخت ، خیال بلافاصله شروع به ترسیم نقشه رمان کرد. همانطور که خود نویسنده متذکر شد: "من به طور غیر ارادی ، ناخواسته ، نمی دانم چرا و چه اتفاقی خواهد افتاد ، به فکر چهره ها و وقایع افتادم ، شروع به ادامه دادم ، البته ، البته تغییر کرد ، و ناگهان آنقدر زیبا و ناگهانی شروع کردم که رمانی بیرون آمد که من امروز به صورت پیش نویس آن را به پایان رساندم. "این رمان بسیار پر جنب و جوش و داغ تمام شده است ، که من بسیار خوشحالم و اگر خدا سلامتی دهد ، ظرف دو هفته آماده خواهد شد."
با این حال ، تولستوی نمی توانست آنقدر سریع آنا کارنینا را بنویسد. رمان از یک امر خانوادگی ، به یک مسئله روانی-اجتماعی توسعه پیدا کرد. تولستوی کار خود را در سال 1873 آغاز کرد. وقتی چندین فصل از اثر آماده شد ، نویسنده آنها را به انتشارات بولتن روسی برد. حالا او نیاز داشت تا با انتشار هر شماره ، دنباله ای از این رمان را بنویسد.
معاصران یادآوری کردند که چقدر برای تولستوی سخت بود. غالباً او با الهام کار می کرد و اتفاق می افتاد که نویسنده فریاد می زند : "آنای من، مثل یک معجون تلخ از من خسته شده است" ، "غیرقابل تحمل منزجر کننده" ، "خدای من ، اگر کسی آنا کارنینا را برای من تمام می کرد!" تنها چهار سال بعد ، این رمان آماده شد.
لئو تولستوی بعد از مرگ آنا هنوز تصمیم داشت کتاب را ادامه دهد اما ، سردبیر Rusky Vestnik میخائیل کاتکوف خوشش نیامد و اجازه انتشار آن را نداد. به جای یک اپیزود دیگر ، یادداشتی در این مجله ظاهر شد:
رمان" آنا کارنینا "،" با مرگ آنا به پایان می رسد ". با درگذشت قهرمان ، در حقیقت ، عاشقانه به پایان میرسد. مطابق برنامه نویسنده ، یک قسمت دو صفحه ای كوچك دنبال خواهد شد كه از آن خوانندگان می توانند دریابند كه ورونسكی ، خجالت زده و غمگین پس از مرگ آنا ، زنده و سالم است ، و لوین در دهكده خود باقی می ماند و از ورونسكی عصبانی است. نویسنده ممکن است این فصل ها را برای نسخه ویژه رمان خود تهیه کند. "
خوانندگان و منتقدان احساس می کردند پایان رمان تولستوی خیلی بی رحمانه است. لئو نیکوویویچ تولستوی بارها مورد سرزنش قرار گرفت که مرگ شخصیت اصلی خیلی بی رحمانه است. نویسنده کاملاً عاقلانه به این موضوع پاسخ داد:
”یک بار پوشکین به دوستش گفت:” تصور کنید چه چیزی تاتیانا را بیرون انداخت. او ازدواج کرد. من از او انتظار چنین چیزی را نداشتم. " من می توانم درباره آنا هم همین را بگویم. قهرمانان من آنچه را که باید در زندگی واقعی انجام دهند انجام می دهند و نه آنچه من می خواهم. "
تولستوی برای توصیف ظاهر آنا کارنینا ، دختر الکساندر سرگیویچ پوشکین را تصور کرد
بزرگان ادبیات هنوز از این سوال که چه کسی نمونه اولیه شخصیت اصلی است ، تعجب می کنند. تولستوی برای توصیف ظاهر آنا کارنینا ، دختر الکساندر سرگیویچ پوشکین را تصور کرد: "موهای او نامرئی بود. این حلقه های کوتاه موهای مجعد ، که فقط در پشت سر و شقیقه ها دیدم ، فقط هنگام آرایش قابل مشاهده است. رشته ای از مروارید بر روی گردن وجود داشت. "
تولستوی درام خانوادگی آشنایان نزدیک خود را می دانست ، که در آن همسر تقاضای طلاق کرد و برای بار دوم ازدواج کرد. این عمل ناشناخته ای در آن روزها بود.حدود یک سال قبل از شروع کار روی این رمان ، نه چندان دور از یاسنایا پلیانا ، یک فرد خاص آنا استپانووا پیروگووا ، که توسط معشوقش رها شده بود ، خود را زیر قطار انداخت. جسد مثله شده تأثیر شدیدی بر تولستوی گذاشت.
هزاران خواننده مشتاقانه منتظر انتشار هر شماره از Russky Vestnik هستند ، اما منتقدین معاصر ده ها نقد عصبانی درباره آنا کارنینا نوشتند. نیکولای نکراسوف این نوشته را برای تولستوی ارسال کرد:
تولستوی ، شما با صبر و استعداد ثابت کردید که یک زن نباید، وقتی که همسر و مادر است ، آزادانه به دنبال خواسته های خودش برود(عاشق شود).