پیشنهاد برای تماشای سریال چرنوبیل 7 دلیل

در
در حال حاضر، در بالای صفحه نمایش تلویزیونی در سایت فیلم IMDb، سریال چرنوبیل با کسب  امتیاز 9.7 از 10 بهترین سریال است . ما پیشنهاد می کنیم دلیل چنین محبوبیتی و اینکه آیا همه چیز در این سریال خیلی خوب است را به 7 دلیل بررسی کنیم.
 
sayarak.com ویژگی های متعددی را شناسایی کرده است که امکان تماشای این مجموعه را بدون ترک یک قسمت غیرممکن می سازد.
 

1. پیوستن به حوادث واقعی در سریال چرنوبیل

مینی سریال چرنوبیل شامل 5 قسمت است، مدت زمان هر یک - حدود یک ساعت. سناریو سریال در باره انجار نیروگاه اتمی چرنوبیل است که تبدیل به یکی از شدیدترین فاجعه های زیست محیطی در تاریخ بشر شده است. هنوز هیچ ایده کاملا دقیق از آنچه اتفاق افتاده وجود ندارد.مطمئنا هیچ کس دقیقا نمیتواند بگوید چه اتفاقی در آن شب در چرنوبیل NPP26 آوریل 1986 رخ داد.
 
سازندگان سریال چرنوبیل زمان زیادی را صرف مطالعه رویداد انجار نیروگاه اتمی چرنوبیل کردند. تصمیم گرفته شد تا بیشتر روی سرنوشت مردم تمرکز کنند تا نشان دهند چطور فاجعه بر بخش های مختلف جمعیت تاثیر گذار است. نمونه اولیه افرادی واقعی بودند که پس از حادثه درگیر شدند.
 
در این مجموعه برخی از اشتباهات مربوط به وقایع فردی وجود دارد، اما به طور کلی وضعیت و تاثیر آن بر واقعیت اطراف به درستی نشان داده شده است.
 

2. کار سخت برای سریال چرنوبیل

یوهان رنكاو تجربه زیادی در ایجاد سریال دارد. او در پروژه هایی مانند برکینگ بد، مردگان متحرک و وایکینگ ها همکاری داشته و  در چرنوبیل او عمدتا برای او این مسئله مهم بود که واقعیت در همه چیز انعکاس یابد.
 
فیلمنامه نویس، کریگ مازین اطلاعات زیادی را جمع آوری کرد.او  شروع به جستجو در فاجعه Chernoobyl در سال 2014، با استفاده از طیف گسترده ای از اطلاعات، کتاب ها، شاهدان عینی و گزارش های دولت کرد. مازین با دانشمندان هسته ای صحبت کرد تا دریابد رآکتور چگونه کار می کند و با فرهنگ شهروندان سابق شوروی مصاحبه کرد تا فرهنگ دهه 1980 را درک کند.
 
سازندگان سریال همچنین تعداد زیادی از داستان های شخص اول را که به داستان و اصالت و بشریت کمک کرده اند، خواندند. به عنوان مثال، به لطف کتاب سوتلانا الکسیفیچنماز چرنوبیل. کرونیکل آینده داستان را با فرمانده آتش نشانی به نمایش گذاشت واسیلی Ignatenko و همسرش لیودمیلا. در بخش تنها صدای انسان شما می توانید خاطرات او را از آن زمان بخوانید .
 

3. بازیگران سریال چرنوبیل

هنگامی که نوبت به انتخاب بازیگر رسید، مازین برای مدت طولانی مجبور نشد برای بازیگران مناسب برای نقشهای اصلی جستجو کند. او خوش شانس بود که در وضعیتی قرار گیرد که اکثر نویسندگان سینما و تولیدکنندگان اجرایی تنها رویای آن را دارند. تمام بازیگرانی که، به نظر وی، در ساخت سریال پرنوبیل شرکت کردند، بلافاصله با پیشنهاد موافقت او کردند.
 
جرد هریس ، که قبلا در فیلم شرلوک هولمز: بازی سایه ها نقش داشته است، نقش والری لگاسوف، یکی از فیزیکدانان برجسته اتحاد جماهیر شوروی را در این مجموعه ایفا می کند. به عنوان بخشی از تیم واکنش، او یکی از اولین افرادی بود که مقیاس فاجعه بی سابقه ای که رخ داده بود را درک کرد.
بازیگر سوئدی استلان اسکارشگورد Skarsgård ، که قبلا در فیلم های دزدان دریایی کارائیب: شکستن امواج و دریای آبی عمیق ظاهر شد، به عنوان معاون شورای وزیران اتحاد شوروی بوریس Shcherbina بازی کرد .
امیلی واتسون ، آشنا برای بیننده های فیلم های معروف سینمای جهان، مانند شکستن امواج  و تعادل، نقش Uliana Homyuk را بر عهده داشت. این تنها شخصیت داستانی است که توسط فیلمنامه نویس معرفی شد تا تصویری جمعی از همه فیزیکدانان زن درگیر در حادثه را نشان دهد.
دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف، توسط بازیگر دیوید دنجیک بازی کرد . قبلا او و Skarsgård در فیلم The Girl with Tattoo Dragon بازی کردند.
 

4. موسیقی منحصر به فرد سریال چرنوبیل

موسیقی یکی از دلایلی است که باعث می شود که بینندگان همه چیزی که روی صفحه نمایش اتفاق می افتد را باور کنند. برای ایجاد موسیقی منحصر به فرد برای نمایش، آهنگساز هیلدر گودنادیر به نیروگاه هسته ای Ignalina رفتند . در آنجا، او و تیم ضبط صداهای منحصر به فردی را که در مکان های مختلف نیروگاه شنیده می شد، ضبط کردند.
 
پس از بازگشت به استودیو، ساعات زیادی را صرف گوش دادن به ضبط ها، استخراج صداهای لازم و مناسب کردند.
 

5. محرمانه معتبر در سریال چرنوبیل

 جنگل قرمز پس از انتشار گرد و غبار رادیواکتیو
با توجه  به کریگ مازین، آنها در لیتوانی با ایجاد یک فضای معتبر و نشان دادن همه چیز همانطور که در آن زمان بود، بسیاری از صحنه ها را فیلم برداری کردند. NPP Ignalina، که 10 سال پیش بسته شد، فضای تقریبا یکسانی با چرنوبیل داشت. در نزدیکی ویلیام، تولیدکنندگان فیلم منطقه ای شبیه یک ساختمان معمولی از پریپیت پیدا کردند.
 
بعضی صحنه ها در اوکراین ساخته شدند فیلمسازان غربی برای رسیدن به حداکثر اعتماد به کار با کارشناسان محلی کار کرده اند. در حومه کیف در طول فیلمبرداری خیابانها مسدود شدند. 
 

6. توجه به جزئیات در سریال چرنوبیل

تحسین مخاطب به معنای واقعی کلمه از آنچه که از اولین فریم اتفاق می افتد.فردی که در اتحاد جماهیر شوروی بزرگ شده است و در حال تماشای قسمت های سریال چرنوبیل است احتمالا فکر می کند: اوه، ما هم همین را داشتیم. تولید انبوه، که در آن زمان رایج بود، به دست سازندگان سریال انجام می شد. آنها توانستند این شانس را با صلاحدید انجام دهند و با تمام مسئولیت ها به آن واکنش نشان دادند.
 
بازیگران بر روی صفحه نمایش انگلیسی را با لهجه طبیعی صحبت می کنند. با این حال، تمام سخنرانی در رادیو، در سوابق تماس های تلفنی اضطراری، اخبار تلویزیونی، اعلامیه های ساخته شده توسط سیستم آدرس عمومی، در روسیه تغییری نکرده است.
کانال YouTube HBO دارای پادکست هایی است که سازندگان مینی سریال در مورد نحوه ایجاد هر سریالی صحبت می کنند. در مجموع 5 بخش وجود داشت. Showrunners در مورد اینکه چگونه این داستان انتخاب شد، چگونه آنها سعی در دستیابی به سطح بالایی از اعتماد به نفس داشتند و چرا آنها تصمیم گرفتند که این نمایش را از لحظه انفجار و سایر چیزهای مهم شروع کنند، صحبت می کنند.
 

7. افزایش علاقه به تراژدی در سریال چرنوبیل

این مجموعه توانست منتقدان و بینندگان را تحت تأثیر قرار دهد. این یک فیلم ترسناک به معنای کلاسیک  نیست، اما حوادث نشان داده، واقعا خون را در رگها منجمد می کند و اجازه نمی دهد تا یک دقیقه از سریال را از دست بدهید.
در طول ماه گذشته در سراسر جهان، محبوبیت پرس و جو در مورد چرنوبیل در موتور جستجو رشد بی سابقه ای داشته است. مردم مقالات، کتاب ها، گزارشات شاهدان عینی، بررسی های ویدئویی، مستندات را در باره چرنوبیل ، به منظور درک آنچه واقعا رخ داده است را جستجو کرده و می خوانند.
 
مانند هر کار هنری، سریال چرنوبیل دارای پیش فرضها و برداشت های آزاد خود در داستان است. گاهی اوقات کاملا جدی است اما ماهیت آنچه اتفاق می افتد دقیقا منتقل می شود. احساس تعلق، مخلوط با خجالت و دلسوزی، از دقیقه اول مشاهده می شود. و پس از آن مانند یک گلوله برفی رشد می کند. ما می خواهیم درک کنیم که به چه دلیلی این اتفاق  افتاد و چگونه مطمئن شویم که این اتفاق دوباره تکرار نمی شود.
 
چه کسانی سریال چرنوبیل را تماشا کرده اند؟ لطفا تجربیات خود را با کاربران به اشتراک بگذارند.

نظرات

در ادامه بخوانید...

معرفی فیلم ترسناک "حیات"

در

فیلم علمی تخیلی که ما را با خود به جهانی فراتر از محدوده ی کره ی زمین می برند می توانند حس هیجانی زیر پوستی را به ما تزریق کنند. از سال های دور با فیلم هایی مانند پیشگامان فضا ،جنگ ستارگان ، بیگانه، رسیدن ، مسافران و دیگر فیلم هایی از سینمای جهان که با محوریت دنیایی خارج از زمین، مخاطب را به خود جذب می کنند، آشنا هستیم. اما دست و پنجه نرم کردن با موجوداتی که ما تصویر درستی از شکل، اندازه و حتی نحوه ی تغذیه ی آن ها نداریم بنظر جذاب می رسد. 

 

و البته که برخی از ما خوره این نوع فیلم ها هستیم. فیلم هایی که مخاطب را با خود به دنیایی منزوی  محدود به یک سفینه فضایی و شاید یک ایستگاه فضایی تحقیقاتی می برد.فیلم حیات یکی از این دسته فیلم هاست که هرچند بی نقص نیست اما توانایی این را دارد که تا آخر فیلم مخاطب را مشتاق نگه دارد. با ما همراه باشید تا با هم نگاهی به فیلم ترسناک و علمی تخیلی LIFE  "حیات" داشته باشیم.

معرفی فیلم و داستان فیلم حیات

داستان فیلم حیات توسط ﺭﺕ ﺭﯾﺲ و ﭘﺎﻝ ﻭﺭﻧﯿﮏ نوشته شده است. هم چنین کارگردانی آن برعهده ی ﺩﺍﻧﯿﻞ ﺍﺳﭙﯿﻨﻮﺯﺍ بوده است. از بازیگران فیلم می توان به ﺭﺍﯾﺎﻥ ﺭﯾﻨﻮﻟﺪﺯ ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﺟﮏ ﻫﺮﯾﺴﻮﻥ،ﺟﯿﮏ ﺟﯿﻠﻨﻬﺎﻝﺩﺭ ﻧﻘﺶ دیوید جوردن،ﺭﺑﮑﺎ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﯿﺮﻭﯾﻮﮐﯽ ﺳﺎﻧﺎﺩﺍ،ﺁﺭﯾﻮﻥ ﺑﯿﮑﺮ اشاره کرد. ماجرای فیلم مانند اکثر فیلم های علمی تخیلی و فضایی با چندین فضانورد و خارج از جو کره ی زمین شروع می شود. که دست برقضا برای تحقیقات آن جا هستند. هرکدام زندگی شخصی خود با دلبستگی های روی زمین را دارند. تا این جای فیلم بنظر قابل پیش بینی می آید. چند دانشمند و یک ایستگاه تحقیقاتی و حتما یک سری اتفاقات که جو آرام و دوستانه را برهم بزند شاید و جود یک خطر و کمی مرگ!

 

 این جا iss است گران ترین خانه ای که تا به حال برای دانشمندان فضایی ساخته شده است. قرار است نمونه ای از مریخ آورده شود که حامل زندگی است. به طرز خوشبینانه ای امید را در دل قضانوردان می کارد. با ورود نمونه ی خاک مریخ مشخص می شود که این نمونه تنها شامل خاک نیست بلکه یک تک سلولی نیز در آن زندگی می کند که به دلیل شرایط جوی مریخ خواب است. کسی نمی داند که چطور به مریخ آمده است. اصلا از اول هم آن جا بوده یا با یک شهاب سنگ به آن جا رفته.؟امروزه اغلب فلیم ها با دید مثبت ساخته می شوند و این حس را به مخاطب القا می کنند که موجودات بیگانه خوب و صلح طلب هستند. اما فیلم حیات بازی را عوض می کند. موجود تک سلولی کوچک ما که هیو بسیار به آن علاقه مند شده است و روری آن را خطرناک می پندارد، یک هیولای در حال رشد از آب در می آید. 

 

 اولین حمله ی نمونه ی تک سلولی رشد یافته که به افتخار بچه های یک مدرسه کالوین نامیده شده است به هیو است. انگشتان دست راست او را کاملا می شکند. اولین شوک به مخاطب اینجا وارد می شود. چطور این موجود کوچک اینقدر وحشی می شود. شوک دوم زمانی است که روری دوست با وفای هیو سعی می کند که او را از دیواره ی امنیتی دوم خارج کند اما کالوین باهوش تر است و خارج می شود و ابتدا به موش آزمایشگاهی و سپس به اندام های داخلی روری حمله می کند. در فیلم شاهد صحنه هایی هستیم که ما را با ترس هایی روبه رو می کند که فکرش را نمی کردیم.

 

کالوین به ظاهر آرام به سرعت رشد می کند و مشتاق آب و غذا و اکسیژن است. این جا است که باید بگوییم هیولا بیدار شده است. برخی از این صحنه ها و برخی از سناریو کلیشه ای و تکراری هستند ماجرای آن چنان هیجان انگیزی را روایت نمی کنند و حتی مخاطب از خود می پرسد، اگر این فیلم حیات است پس کو؟ تضاد محتوی فیلم با اسمش کمی تو ذوقی و البته کمی هم خنده دار است. کاراکتر ها سعی می کنند برای حفظ زمین از این هیولا تلاش کنند.

 

مخاطب انتظار دارد با چیزی که ربطی به بقای زندگی دارد روبه رو شود و در نهایت شاهد مرگ دردناک شخصیت های سطحی است که هرکدام دل مشغولی های خود را دارند و با پروتوکول های امنیتی خود را به دام مرگ می کشانند. در برخی از صحنه ها می شد رفتار منطقی تری داشت ولی کارگردان برای ادامه ی فیلم و کش دادن آن راه این کارها را بسته است و تنها به ادامه ی رفتار های نامعقول بسنده می کند.

 

با این که فیلم تاحدودی موفق شد که نشان دهد نمی توان همواره نسبت به موجودات خارجی دید مثبت داشت و می توانند بسیار خطرناک باشند، اما تا حدودی این قضیه که انسان موجودی هوشمند تر است را زیر سوال برده است. فیلم نشان می دهد که سیاره ما با تمام انسان هایش تا چه حدود آسیب پذیر است و این تا حدودی با عث ایجاد  رعب و وحشت می شود. می شد فیلم را قوی تر ساخت و کمی موضوع را پیچیده تر از کشتار تمامی افراد کرد. در این فلیم هیچکدام از افراد قهرمان نیستند هیچکدام خودخواه نیستند و همه حاضرند خود را فدا کنند تا کالوین پایش به زمین نرسد.

 

 

در واقع ماموریت آن ها و طبق قرار دادشان دورکردن این موجود از زمین است. البته به چه بهایی؟به بهای فدا کردن جان خودشان. اما صحنه ی آخر این فیلم ترسناک ، تمام این فداکاری ها را زیر سوال می برد. جایی که انتطار داریم کالوین به اعماق فضا رفته باشد. اما زمانی که کشتی نجات فضایی در منطقه ای بومی فرود می آید کالوین را همراه با دیوید درون آن میبینم و این جا ست به خود می گوییم اوه خدای من عجب فاجعه ای!!!

 

 

 به طور کلی اگر از آن دسته از افراد هستید که آخر هفته ها را دوست دارید با تماشای یک فیلم خوب و کمی حس هیجان و ترس بگذرانید تماشای فیلم حیات را به شما پیشنهاد می کنم . تصمیم گیرنده شما هستید .آیا حیات ارزش دوباره دیدن را دارد یا نه؟!  

نظرات

در ادامه بخوانید...

زندگی دوگانه ورونيکا

در


فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند.
ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک
به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه ‏آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، ‏کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند. ‏


زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر ‏دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل ‏خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان ‏لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.

 

او بدون اين که بداند چرا يا ‏توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ‏ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ‏ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می ‏رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.

 

‏در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ‏ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می ‏دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی ‏هستند.‏
از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. ‏استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده ‏می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.

مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، ‏به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ‏ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ‏ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی ‏عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.‏


خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک ‏متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در ‏مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی ‏از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به ‏اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.‏


فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از ‏نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می ‏کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در ‏آثارش به کار می برد.‏(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

اقتصاد سینمای جهان / بازار بزرگ سینما

در


اقتصاد سینما از پیچیده ترین مباحث آن است که متخصصان خاص خود را دارد و مشاوران ویژه در کشورهای مختلف، اما نگاهی به آمار و میزان تماشاگران و رابطه تعداد سینما و سالانه سینما رفتن در کشورهای مختلف، آغاز جذابی است برای اندکی ساده تر کردن این هزارتوی غامض.

کتابچه ای که جشنواره جهانی دوبی با عنوان "فوکوس ۲۰۱۷" در انتهای سال ۲۰۱۷ منتشر کرده (و در واقع به جهت جمع بندی و تحلیل داده ها، پنج سال پیاپی تا پایان سال ۲۰۱۶ را دربرمی گیرد)، امکان تحقیق، تحلیل و بازاریابی بهتری را برای دست اندرکاران سینمای جهان فراهم می کند.

پرفروش ترین کشورها در گیشه

همان طور که می توان حدس زد سینماهای آمریکا و کانادا از نظر رقم، بیشترین فروش را در جهان در اختیار دارند. اما فروش یک سال سینماهای این دو کشور چقدر است؟

فروش سالیانه آمریکا و کانادا طی پنج سال یک و چهاردرصد رشد داشته و در یک سال آخر به رقم حیرت انگیز یازده میلیارد و چهارصد میلیون دلار آمریکا رسیده است.

چین دومین بازار بزرگ سینما را در اختیار دارد، با فروش شش میلیارد و ششصد میلیون دلار در سال آخر که نسبت به سال ۲۰۱۲ بیش از بیست و چهاردرصد رشد را به نمایش می گذارد اما نسبت به یک سال پیش تر، سه و یک دهم درصد کاهش را به نمایش می گذارد.

رتبه های بعدی به قرار زیر است: ژاپن(دو میلیارد و صد و هفتاد میلیون دلار)، بریتانیا(یک میلیارد و ششصد و شصت میلیون)،فرانسه (یک میلیارد و پانصد و چهل میلیون)،هند (یک میلیارد و چهارصد و هشتاد میلیون)،کره جنوبی( یک میلیارد و چهارصد و پنجاه میلیون)،آلمان (یک میلیارد و صد و سیزده میلیون)،استرالیا(نهصد و ده میلیون) و مکزیک(هفتصد و نود میلیون).

پرتماشاگرترین کشورها

اما پرفروش ترین گیشه ها لزوماً پرتماشاگرترین کشورها نیستند، به این دلیل ساده که قیمت بلیت سینما در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است، به این جهت تعداد بلیت فروش رفته در کشورهای گوناگون نسبت مهمی با میزان جمعیت آن کشورها دارد و در نتیجه، چین و هند، پرجمعیت ترین کشورهای جهان، رتبه اول و دوم تعداد فروش بلیت در جهان را در اختیار دارند، با این تفاوت چشمگیر که هند - که از چین کم جمعیت تر است- حدود ششصد و پنجاه میلیون بیشتر از چین بلیت فروخته و به این ترتیب ثابت می کند که هندی ها بسیار بیشتر از چینی اهل سینما رفتن هستند.

در هند در طول یک سال دو میلیارد و پانزده میلیون بلیت فروش رفته و در چین، یک میلیارد و سیصد و هفتاد میلیون.

بعد از این دو کشور، آمریکا و کانادا قرار دارند که یک میلیارد و سیصد و بیست میلیون بلیت فروشی طی یک سال داشته اند.

با یک فاصله بسیار زیاد، مکزیک با سیصد و بیست و یک میلیون بلیت در رتبه بعدی قرار دارد و پس از آن به ترتیب: کره جنوبی، فرانسه، روسیه، برزیل،ژاپن و بریتانیا.

تعداد بلیت فروش رفته در بریتانیا حدود چهل و پنج میلیون کمتر از فرانسه است (این کشور حدود هزار و هفتصد پرده سینما کمتر از فرانسه دارد)، با این حال به دلیل گران تر بودن قیمت بلیت در بریتانیا، فروش گیشه در این کشور در یک سال صد و بیست میلیون دلار بیشتر از فرانسه است و در نتیجه جایگاه اقتصادی مهمتری را در جهان سینما رقم می زند.
تعداد سینماروها در مکزیک و روسیه طی یک سال حدود دوازده درصد افزایش داشته، اما در بریتانیا بیش از دو درصد کاهش در تعداد بلیت فروش رفته دیده می شود.

در آلمان تعداد بلیت فروش رفته در یک سال بیش از سیزده درصد کاهش داشته که در میان کشورهای اروپا بیشترین کاهش را نشان می دهد. برعکس، جمهوری چک و اسلواکی، دو کشوری هستند که بیش از بیست درصد بر تعداد بلیت های فروش رفته آنها طی یک سال افزوده شده است.

شاخص سالانه سینما رفتن در آمریکا، سه وهفت دهم، فرانسه، سه و دودهم ، بریتانیا دو و شش دهم و آلمان یک ونیم است، به این معنی که به طور متوسط هر فرد فرانسوی، بیش از دو برابر یک آلمانی به سینما می رود. این رقم در ایسلند- که در سال های اخیر فیلم های متفاوت و جذابی را هم به جهان سینما هدیه کرده- چهار و سه دهم است که بیش از همه کشورهای اروپاست و تنها کره جنوبی به چنین رقم حیرت انگیزی می رسد.

اهالی بوسنی و هرزگوین و همین طور مقدونیه، با شاخص سالانه تنها دو دهم ، کمترین میزان استقبال از سینما را به نمایش می گذارند. این رقم به این معنی است که اهالی این دو کشور، به طور متوسط هر پنج سال یک بار به سینما می روند.

در میان کشورهای آمریکای لاتین، مکزیکی ها بیشترین شاخص سالانه سینما رفتن(دو و شش دهم) و برزیلی ها کمترین(کمتر از یک) را در اختیار دارند.

این رقم در الجزایر نزدیک به صفر و در مصر و مراکش تنها یک دهم است، به این معنی که به طور متوسط هر مصری یا مراکشی هر ده سال یک بار به سینما می رود.

شاخص سالانه سینما رفتن در ایران به طور متوسط سه دهم است یعنی به طور متوسط هر ایرانی هر ده سال سه بار به سینما می رود.

عجیب ترین آماری که درباره ایران وجود دارد: نود و هفت و دو دهم درصد از بلیت فروشی سینما ها در ایران از آن تولیدات داخلی است که این رقم در هیچ کشور دیگری در جهان مشابهی ندارد.

تعداد سینما

همان طور که باز می توان حدس زد آمریکا و کانادا بیشترین تعداد (پرده) سینما را دارند: چهل و سه هزار و پانصد و سی و یک که البته سه دهم درصد کمتر از یک سال پیش از آن است و نشان از تعطیلی برخی از سینماهای این دو کشور دارد.( سیارک)

چین که در سال ۲۰۱۲ سیزده هزار و صد و هجده پرده سینما داشته، طی چهار سال به رقم قابل توجه چهل و یک هزار و صد و هفتاد و نه سینما رسیده که رشد حیرت انگیزی را در سینماسازی در این کشور به نمایش می گذارد.

هند حدود یازده هزار و پانصد پرده سینما، فرانسه پنج هزار و هشتصد و چهل و دو و بریتانیا چهارهزار و صد و پنجاه پرده سینما دارند.

در اتحادیه اروپا بیشترین تعداد سینما از آن فرانسه است و پس از آن، به ترتیب ایتالیا، آلمان، بریتانیا و اسپانیا. بجز این چهار کشور تنها لهستان کمی بیش از هزار پرده سینما دارد و باقی کشورها کمتر از هزار پرده سینما دارند. کمترین تعداد سینما در اتحادیه اروپا به کشور کوچک لوگزامبورگ تعلق دارد که تنها سی و دو پرده سینما دارد.
بیش از شصت و هفت درصد بلیت فروش رفته در یک سال در اتحادیه اروپا به فیلم های آمریکایی اختصاص دارد و تنها کمی بیش از بیست و شش درصد نصیب فیلم های اروپایی شده است

تولید فیلم

بیشترین تعداد فیلم (بلند) را در جهان هند تولید می کند؛ با رقم قابل توجه هزار و نهصد و سه فیلم در سال که دو برابر رتبه دوم است.

اما عجیب این که چین گوی سبقت را از آمریکا ربوده و جدول چندین ساله تولید فیلم از نظر تعداد را که به هند و آمریکا تعلق داشت، دچار تغییر کرده است.

چین نهصد و چهل و چهار فیلم بلند تولید کرده که رشدی سی و هفت درصدی را طی یک سال به نمایش می گذارد.

ژاپن، کره جنوبی، فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و بریتانیا به ترتیب رتبه های بعدی را در اختیار دارند. سیصد و هفتاد و پنج فیلم بلند تولید شده در بریتانیا در سال ۲۰۱۲، چهار سال بعد به دویست فیلم رسیده و به این ترتیب کاهشی حدود سی و سه درصد تنها طی سال آخر را به نمایش می گذارد، در حالی که تولید فیلم در ایتالیا طی یک سال بیست و یک درصد رشد را به نمایش می گذارد.

در بیست و هشت کشور اتحادیه اروپا مجموعاً ۱۷۴۰ فیلم سینمایی(داستانی و مستند سینمایی) تولید شده که از این میان ایتالیا با تولید صد و چهل و دو فیلم کاملاً ملی( بدون محاسبه تولیدات مشترک) در صدر است و پس از آن فرانسه با صد و بیست پنج فیلم و بریتانیا با صد و هفت فیلم.

قبرس، لتونی و اسلواکی هر کدام تنها دو فیلم کاملاً داخلی در یک سال تولید کرده اند.

سینمای آمریکا یا سینمای اروپا؟

بحث سیطره اقتصادی سینمای آمریکا در اروپا، بحث کهنه اما همچنان درگیر کننده ای است که در کشورهایی چون فرانسه کماکان داغ است؛ جایی که تولیدات ملی تنها حدود سی و شش درصد بازار را در اختیار دارند.

بیست و هشت کشور اتحادیه اروپا طبیعتاً بازار بسیار بزرگی را در جهان سینما به خود اختصاص داده اند، اما شاید همه پاسخ این پرسش را می دانند که بیش از پانصد و ده میلیون جمعیت اتحادیه اروپا، بیشتر به تماشای فیلم های آمریکایی می روند یا اروپایی؟

بیش از شصت و هفت درصد بلیت فروش رفته در یک سال در اتحادیه اروپا به فیلم های آمریکایی اختصاص دارد و تنها کمی بیش از بیست و شش درصد نصیب فیلم های اروپایی شده است. بیش از سه درصد به فیلم های تولید مشترک آمریکا و اروپا اختصاص دارد و تنها دو و سه دهم درصد از فروش بلیت سینماها در اتحادیه اروپا به فیلم های بقیه کشورهای جهان می رسد که رقم بسیار اندکی است و البته تعجب آور.

سهم سینمای ملی آلمان از تعداد بلیت های فروش رفته تنها اندکی بیش از بیست و دو درصد است. این رقم در روسیه حدود هفده درصد و در بریتانیا سی و پنج درصد است، در حالی که در ترکیه حدود پنجاه و سه درصد بلیت های فروش رفته به فیلم های ساخته شده در این کشور اختصاص دارد.

سینمای هند هشتاد و پنج درصد ، ژاپن شصت و سه درصد و چین پنجاه و هشت درصد فروش کل بلیت هایش را از آن سینمای ملی خود می کنند.( سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

انرژی هسته‌‌ای، دیو مهربان یا فرشته خشمگین ؟

در

(سیارک)انرژی هسته ای زمانی به عنوان نجات بخش کره زمین تبدیل به رویای دانشمندان شد و مسیری طولانی را طی کرد تا به عنوان نیرویی مهار شده به تامین برق شهرهای بزرگ دنیا پرداخت، اما این غول هزار چهره در طول تاریخ به شیوه‌های گوناگونی خودش را نشان داده است گاهی در نقش قاتل بی رحم بیش از 100 هزار نفر از انسانهای بی گناه در چند ثانیه ظاهر شده است و گاهی به عنوان تامین کننده برق شهر ها و تشخیص دهنده بیماریها مفیدترین دستاورد بشر شناخته شده است، گاهی به عنوان یک وحشت کشنده در چرنوبیل و فوکوشیما، سایه ترس و مرگ را بر گستره وسیعی از جغرافیا افکنده است

فناوری  هسته‌ای در تولید انرژی ، پزشکی ، کشاورزی و صنعت  استفاده می‌شود.انرژی هسته‌ای در طول تاریخ نه چندان طولانی خودش همیشه موافقان و مخالفان خود را داشته است. عده‌ای هنوز هم انرژی هسته ای را بهترین می دانند و گروهی هم معتقدند که همیشه ضررهایش بیشتر از فوایدش بوده است . ما چقدر راجع به انرژی هسته‌ای و شیوه تولیدش اطلاعات داریم ؟ اینکه از کجا آمده است و چرا شیوه‌های تولید آن از سی سال پیش تا کنون تغییر نکرده‌اند؟ چرا با وجود پیشرفت روزافزون علم هنوز هم نیروگاههای قدیمی در دنیا کار می کنند. چقدر از انرژی مورد نیاز دنیا توسط انرژی هسته‌ای تولید می شود ؟ پاسخ همه این سوالات را در مقاله امروز با هم مرور خواهیم کرد

همه چیز با آلبرت انیشتین و نظریه نسبیت آغاز شد . انیشتین کشف کرد که  E=mc2 . یعنی هر ماده‌ای قابلیت تبدیل شدن به انرژی را دارد ولی آیا همه چیز به همین سادگی فرمول معروف انیشتین است .

اصلا چرا سعی داریم موضوع را با فرمول توضیح دهیم؟ ما از کلاس های ریاضی و فیزیک دلِ خوشی نداریم پس بهتر است داستان را طور دیگری با هم مرور کنیم

 

 

موافقان  انرژی هسته‌ای صرفا مزایای آن را در نظر می‌گیرند و مخالفان هم  فقط از مضرات این نوع انرژی و آینده سیاهی که در انتظار انسان است سخن می‌گویند

آیا تا به حال سعی کرده اید با کسی راجع به انرژی هسته‌ای بحث کنید؟

ما سعی کردیم این کار را بکنیم و باید بگوییم که واقعاً کار خسته کننده و عمدتاً بی‌فایده است. چرا که اصولاً دیدگاه درستی در مورد این قضیه بین مردم وجود ندارد همه فقط چیزهایی شنیده‌اند که این نوع انرژی بسیار بهتر و ارزان‌تر از سوختهای فسیلی است و با مقدا کمی اورانیوم می شود برق کل دنیا را تامین کرد ! ولی آیا واقعا اینگونه است ؟

در این مقاله سعی داریم که مفاهیم کلیدی و مهم این مبحث پیچیده علمی را با شما در میان بگذاریم

به گونه‌ای که اگر در جایی قصد بحث راجع به انرژی هسته‌ای را داشتید اگر در جمع شما یک دانشمند هسته‌ای وجود نداشت شما تبدیل به ستاره مجلس شوید پس با ما همراه باشید  

اگر از ژاپنی ها بپرسید بدترین روز تاریخ چه روزی است بی شک به شما پاسخ خواهند داد که دوشنبه ششم اوت سال ۱۹۴۵ بدترین روزی است که دنیا به خود دیده است

در این روز بمبی به نام پسر کوچک در ارتفاع ۵۷۶ متری از سطح زمین بر فراز هیروشیما منفجر شد و تا شعاع یک و نیم کیلومتری از مرکز انفجار همه چیز را ذوب کرد دهها هزار انسان مردند، بیش از ۶۰ درصد ساختمان های هیروشیما نابود شدند . تنها چیزی که از شهر و شهرنشینی باقی ماند ساختمانی بود که چون در مرکز انفجار قرار داشت به طور کامل نابود نشد.

ساختمان تالار ترویج صنعتی هیروشیما امروز به عنوان یادمان بمباران اتمی هیروشیما در این شهر شناخته می‌شود.اولین تجربه عمومی بشر از انرژی هسته‌ای به همین هولناکی بود و واقعا تا چند سال بعدش کسی فکرش را نمی کرد که از آن تجربه وحشتناک بشود برای مقاصد صلح‌طلبانه هم استفاده کرد

ولی چند سال بعد از اتمام جنگ و تجربه وحشتناک استفاده از بمب اتم ،فضا به طور کلی عوض شد

انرژی هسته‌ای به عنوان یک فناوری صلح‌آمیز شناخته شد تا جهان را دوباره آباد کند همه دانشمندان این حوزه شروع به رویا پردازی در این مورد کردند

آیا برق مجانی میشود؟

آیا قطب شمال به کمک انرژی هسته‌ای قابل سکونت می‌شود؟

آیا انرژی هسته ای سوخت خودروها و هواپیما ها را تامین خواهد کرد ؟

آیا برای گرم کردن خانه های مان به نفت و گاز نیاز نخواهیم داشت ؟

 

 

هزاران آرزوی ریز و درشت دیگر که تقریباً باعث شده بود همه انرژی هسته ای را به عنوان نجات بخش کره زمین و منابع آن از نابودی تلقی کنند به نظر می‌رسید تنها چند سال با دسترسی به انرژی پاک هسته‌ای و تبدیل دنیا به یک مکان ایده آل برای زندگی فاصله داریم و همه مطمئن بودند که آینده شیرین و اتمی در انتظار بشر است ؟

اما تب دنیای اتمی بسیار زودتر از آنچه تصور می‌شد فروکش کرد

دانشمندان بعد از تحقیقات اولیه متوجه شدند که استفاده از انرژی هسته‌ای به شدت گران و البته پیچیده است، تبدیل دانش فیزیک به علم مهندسی مانند فرمول انیشتین فقط روی کاغذ ساده بود و در واقعیت کار بسیار سخت و دشواری بود . شرکت های خصوصی هم حاضر به قبول ریسک بالای سرمایه گذاری در این صنعت نبودند. در حوزه انرژی گزینه های سنتی و ساده‌ای مثل گاز، زغال سنگ و نفت وجود داشتند که این شرکت ها تصمیم گرفتند که در همان زمینه ها فعالیت کنند و به و به اصطلاح خودمان سری که درد نمیکند را دستمال نبندند.

 

 در اوایل دهه هفتاد میلادی وقوع جنگ در خاورمیانه ،  باعث اشد قیمت جهانی نفت سر به فلک بگذارد  

 

در مقابل هنوز افراد زیادی به عصر اتمی اعتقاد داشتند و به این فناوری هیجان انگیز دل بسته بودند .آنها رویاهای زیادی داشتند که حاضر به دل کندن از آنها نبودند

آرزوهایی مثل برق فراوان و ارزان، بی نیازی از واردات نفت و گاز و البته گاهی اوقات هم سودای ساخت سلاح‌های هسته‌ای که در حال حاضر تبدیل به بحث جدی در دنیای امروز شده است .

در اوایل دهه ۷۰ میلادی دلایل قانع کننده‌ای برای این که دوباره همه تصمیم به استفاده از انرژی هسته‌ای بگیرند فراهم شد. از جنگ همیشه به عنوان عمل ویرانی و بدبختی بشر یاد شده است همانطور که شروع و معرفی سلاحهای هسته‌ای در بحبوحه جنگ رخ داد عصر طلایی و شکوفایی انرژی هسته‌ای هم به واسطه جنگ رقم خورد اما اینبار جنگ در نقطه دیگری از دنیا رخ داده بود ولی تاثیری که بر دنیا گذاشته بود همان چیزی بود که دوستداران انرژی هسته‌ای منتظرش بودند. در آن سالها به خاطر جنگ در خاورمیانه قیمت نفت سر به فلک کشید و به سرعت علاقه به سرمایه گذاری در این حوزه یعنی انرژی هسته‌ای افزایش یافت . شرکتهای بسیاری پیش قدم شدند تا عصر جدید را رقم بزنند تاحدی که نصف بیشتر نیروگاه‌های هسته‌ای کنونی در دنیا بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ میلادی ساخته شده است.

نیروگاه های هسته ای انواع مختلفی دارند اما کدام یک بهتر هستند؟

 

راکتورهای آب سبک چندان مورد علاقه دانشمندان نبودند ولی به سه دلیل بهترین انتخاب  برای سرمایه‌گذاران بودند

. طرحی که خیلی خلاقانه نبود ولی مزایای خوبی داشت

در دسترس بود،

کار می کرد

و خیلی هم گران نبود

بی شک گزینه آخر مهمترین عامل در انتخاب این نوع از نیروگاه بود . پول !

اما راکتور آب سبک چطور کار میکند؟اصل پایه این روش به شدت ساده است:

" راکتور از طریق واکنش زنجیره‌ای مصنوعی آب را می‌جوشاند و بخار آب باعث چرخش توربین می شود "

باور می کنید که اساس کار یک راکتور آب سبک در همین  چند کلمه خلاصه شده باشد؟

 

در دسترس بودن، کار کردن و  گران نبودن! سه دلیلی که راکتورهای آب سبک در رقابت با سایر انواع بهتر راکتورها  برنده شدند.

انرژی حاصل از شکست هسته‌ای میلیون‌ها برابر بیشتر از هر واکنش دیگری است

اما جزییات کار هم چندان پیچیده نیست در واقع برای شروع یک سری واکنش زنجیره‌ای فقط کافی است که عناصر سنگین با پایداری کم مثل اورانیوم ۲۳۵ با نوترونها بمباران شوند، اورانیوم نوترون را جذب میکند ولی به خاطر ناپایداری به سرعت تجزیه میشود و چند نوترون دیگر را به همراه انرژی تابشی آزاد می کند ، انرژی تابشی باعث گرم شدن آب اطراف می‌شود و نوترون های آزاد شده به سمت اتمهای اورانیوم دیگر پرتاب می‌شوند و همین عملیات دوباره تکرار میشود و واکنش زنجیره‌ای با تولید انرژی و آزاد شدن نوترونهای دیگر ادامه پیدا میکند .

 جزییات  و طرز کار یک نیروگاه هسته‌ای با راکتور آب سبک  را در تصویر بالا می بینبد

این وضعیت با واکنش سریع و مخرب بمب اتمی کاملاً متفاوت است .

در راکتور آب سبک به یک آرام کننده برای کنترل انرژی نوترون ها نیاز داریم آب معمولی می‌تواند این کار را انجام دهد ضمن اینکه باعث گردش توربین‌های راکتور هم میشود .

راکتورهای آب سبک نه به دلیل ایمنی بهره‌وری و یا تکنولوژی پیشرفته انتخاب شدند آنها به خاطر سادگی و قیمت ارزان مورد توجه قرار گرفتند .

به هرحال دومین دوره شکوفایی هسته‌ای هم بیش از یک دهه دوام نیاورد .

در طول سال‌های گذشته چند اتفاق وحشتناک برای نیروگاه‌های هسته‌ای افتاده است و هر دفعه هم محققین بیشتر از قبل به این نوع انرژی بدبین می شوند. آنها این سوال حیاتی را مطرح می کنند که آیا این نوع انرژی با وجود این خطرات بالقوه که گاها بالفعل هم شده‌اند ارزش سرمایه گذاری را دارد یا نه؟ پاسخ به این سوال و چرایی آن خود نیاز به نگارش مقاله‌ای دیگر دارد که در فرصتهای آتی در سیارک به بررسی آن خواهیم پرداخت. در اینجا به چند مورد از حوادث هسته‌ای که در چند دهه اخیر رخ داده‌اند می پردازیم

یک : نیروگاه تری مایل آیلند و هزاران انسانی که مجبور به ترک محل زندگی خود شدند

در حدود 39  سال پیش در سال ۱۹۷۹ نیروگاه هسته‌ای تری مایل آیلند در پنسیلوانیای آمریکا دچار حادثه شد . این اولین حادثه اتمی و بدترین فاجعه اتمی رخ داده در آمریکا بوده است . 140 هزار نفر از مردم Three Mile Island محا زندگی خود را ترک کردند. بعد از این حادثه برای مدتی ساخت نیرو‌گاههای هسته‌ای در آمریکا متوقف شد .

 

دو: چرنوبیل، فاجعه‌ای که هنوز ادامه دارد!

در سال ۱۹۸۶ بزرگترین فاجعه هسته‌ای در تاریخ بشر در پریپیات شوروی سابق و اکراین فعلی رخ داد که احتمالا شما این حادثه را با نام فاجعه چرنوبیل می‌شناسید . در اثر این فاجعه حدود 5 میلیون انسان آسیب دیدند که حدود دو میلیون و چهارصد هزار نفر از آنها در محدوده اوکراین قرار داشتند. بیش از 5 هزار واحد مسکونی در اوکراین، روسیه سفید و فدراسیون روسیه با ذرات رادیواکتیو آلوده شدند. غیر از اکراین و فدراسیون شوروی سابق کشورهای فنلاند، سوئد ،نروژ، لهستان و حتی انگلستان ابعاد این حادثه را به نوعی احساس کردند.

فاجعه چرنوبیل چه از حیث تعداد کشته شدگان و چه از لحاظ وسعت و بزرگی  بدترین حادثه اتمی در طول تاریخ بشر بوده است

از پانصد هزار نفری که به طور مستقیم با حادثه چرنوبیل در تماس بوده‌اند و با آن مبارزه کرده‌اند بیش از 20 هزار نفرشان مردند و دویست هزار نفر هم رسما از کار افتاده شده‌اند.با وجود گذشت سالهای سال از حادثه چرنوبیل هنوز هم آثار مواد رادیواکتیو در میان مردم آن منطقه دیده می‌شود که می توان به ناقص متولد شدن نوزادان ( نوزادان بدون دست و پا ) در بیست سال اخیر اشاره کرد . سرطان تیروئید در بین مردم اکراین بسیار شایع شد که دلیل آن هم وجود ید رادیواکتیو بود. این حادثه چهره وحشتناک دیگری از انرژی هسته‌ای را به مردم دنیا نشان داد

حتی بعد از گذشت 20 سال از حادثه چرنوبیل در نواحی که دچار آلودگی شدند، نوزدان عجیب الخلقه به دنیا می آمدند

سه : بحران فوکوشیما

نام ژاپن در تاریخ بشریت با مصیبتهای هسته‌ای عجین شده است، هیروشیما و ناکازاکی دو شهرکشور ژاپن که در دمای نزدیک به چند میلیون درجه انفجار هسته‌ای در جنگ جهانی دوم ذوب شدند، هیچوقت از یاد و خاطره دنیا پاک نمی شوند . اما 66 سال بعد وحشت هسته‌ای به نوعی شهر دیگری از این کشور را فراگرفت که اگرچه ابعاد آن هرگز به اندازه بمباران هسته‌ای نبود ولی به هر حال ابعاد دیگری از چهره زشت انرژی هسته‌ای را برای مردم ژاپن نمایان ساخت. در سال ۲۰۱۱ بحران نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما که در اثر وقوع یک 9 ریشتری و سونامی در نیروگاه هسته‌ای شماره یک فوکوشیما رخ داد موجب شد که شعاع 20 کیلومتری از نیروگاه تخلیه و خالی از سکنه شوند. این حادثه بعد از چرنوبیل به عنوان بدترین فاجعه اتمی شناخته می شود.

راکتورهای شماره 1و 2 و 3 نیروگاه فوکوشیما در آتش سوختند و ذوب شدند

این فجایع در مواردی باعث قطع مقطعی ساخت نیروگاههای هسته‌ای شد و البته به نوعی سرعت ساخت و تعداد این نیروگاهها روند کاهشی پیدا کردند به عنوان مثال از سال ۱۹۸۰ یعنی در همان دهه ۸۰ بیش از ۲۱۸ نیروگاه هسته‌ای جدید مشغول به کار شدند . اما از آن زمان تاکنون تغییر چندانی در این رقم به وجود نیامده است .

لابد از خودتان می پرسید که در حال حاضر اوضاع کلی نیروگاه های هسته‌ای چگونه است ؟

در حال حاضر انرژی هسته‌ای حدود ۱۰ درصد از انرژی مصرفی دنیا را تامین میکند و به طور کلی حدود ۴۳۹ راکتور هسته‌ای در ۳۱ کشور دنیا فعال است تقریبا ۷۰ راکتور جدید هم در دست احداث است و در مجموع ساخت ۱۱۶ راکتور جدید در سراسر دنیا برنامه ریزی شده است

بیشتر رآکتور هایی که در حال حاضر فعالیت دارند حداقل ۲۵ سال عمر دارند و با تکنولوژیهای قدیمی ساخته شده‌اند و تقریباً ۸۰ درصد آنها از نوع آب سبک هستند ،

کشور عزیز خودمان ایران هم جزء 31 کشور صاحب فناوری هسته‌ای در دنیا هستند

امروزه بیشتر کشورها با یک تصمیم حیاتی روبرو هستند آنها در یک دو راهی مهم قرار دارند و باید برای آینده خودشان و دنیا به نوعی تصمیم گیری کنند دو راهی که در پیش روی کشورهای دنیا قرار دارند عبارتند از :

 دو راه اساسی پیش روی کشورهای صاحب فناوری هسته‌ای قرار دارد

اول: تعویض پرهزینه راکتور های قدیمی با نمونه های جدید کار آمد و البته تست نشده

دوم: حرکت به سمت تکنولوژی های جدید و قدیمی با تأثیرات مختلف روی محیط زیست

تکنولوژیهای دوستدار محیط زیست مثل انرژی خورشیدی و انرژی باد و یا همان روشهای قدیمی و سنتی سوختهای فسیلی که ضربات جبران پذیری به محیط زیست وارد کرده و می کنند

خوب به نظر شما باید از انرژی هسته‌ای استفاده کنیم یا نه؟ در آینده به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت با سیارک همراه باشید. ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

در

آل پاچینو

همه ما نسلی از بهترین فیلم‌ های هالیوودی را بخاطر داریم. آل پاچینو و رابرت دنیرو یکه‌تاز میدان بودند و با فیلم‌هایی در دهه هفتاد میلادی به روی پرده سینمای جهان رفتند، بازیگرانی چون این دو را شناخته و برای همیشه در خاطر خواهیم داشت. شاید دهه هفتاد میلادی سکوی پرتابی برای این بازیگران بزرگ به حساب بیاید، اما روند موفقیت آنها محدود به این یک دهه نبوده و درحقیقت تا چندین سال بعد نیز در فیلم‌هایی نقش آفرینی کرده‌اند که بدل به آثاری ماندگار در دنیای سینمای هالیوودی شده است. در این مقاله قصد داریم ده مورد از فیلم‌ های یکی از این بازیگران را که به عقیده rottentomatoes جزء ده فیلم برتر این بازیگر هستند را بررسی کرده و نگاهی به آنها بیندازیم. این بازیگر آل پاچینو است. با سیارک همراه باشید. زیر عنوان هر فیلم امتیازی که توسط rottentomatoes به آن اختصاص داده شده است نیز ذکر شده است. از دهمین مورد شروع می‌کنیم:

 

 

فیلم دنی براسکو

دنی براسکو

فیلم دنی براسکو با بازی آل پاچینو Donnie Brasco

با امتیاز 88 از 100

تا سال 1997، آل پاچینو را بیشتر با فیلم‌هایی می‌شناختیم که در آنها به نبرد بی‌پایان قانون با گروه‌های خلافکاری سازمان‌یافته و چالش‌هایی که دراین مسیر پیش می‌آمد، اشاره می‌شد و درحقیقت این، درون‌مایه اصلی فیلم‌هایی بود که او در آنها به ایفای نقش می‌پرداخت، اما فیلم دنی براسکو (به کارگردانی مایک نول) یک تغییر و نوآوری اساسی در این سبک فیلم‌های بوجود آورد و با امضایی که به نام خود داشت، آل پاچینو را نیز وارد دنیایی دیگر کرد.

این فیلم که براساس داستانی واقعی تولید شده است، روایت زندگی مأمور اف بی آی، جوئی پیستون (با بازی جانی دپ) و تلاش دردناک و بی‌وقفه او برای پی بردن به رازها و زد و بندهای یک گروه مافیایی و درنهایت فراهم آوردن مدارکی برای دادگاهی کردن آنها است. جوئی برای دست‌یابی به هدف خود حتی حاضر می‌شود رفاقتی با یکی از اعضای این باند خلافکاری، به نام لفتی روگیرو (با بازی آل پاچینو) به هم بزند.

رفاقتی که لفتی فریب ظاهر آن را می‌خورد و درنهایت جان خود را به خاطر این کار نا عاقلانه‌اش از دست می‌دهد. باوجود اینکه فیلم داستان بسیار تأثیرگذاری را روایت کرده و تکنیک‌های سینمایی درآن به زیبایی هرچه تمام‌تر از آب درآمده است، بسیاری از منتقدان، ماندگاری این اثر را مدیون بازی زیبای آل پاچینو درآن می‌دانند.

 

 

 

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن با بازی آل پاچینو Scent of a Woman

با امتیاز 88 از 100

بوی خوش زن فیلمی بود که درنهایت توانست جایزه اسکار را برای آل پاچینو به عنوان بهترین بازیگر مرد، به ارمغان بیاورد. جایزه‌ای که پیش از این نیز آل پاچینو چهار بار نامزد دریافت آن شده بود و البته در کسب آن ناکام مانده بود. ازجمله فیلم‌هایی که پاچینو بخاطر ایفای نقش در آنها نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده بود، می‌توان به قسمت دوم سری فیلم‌های پدرخوانده و بعد از ظهر سگی اشاره کرد.

با نگاهی به بازی آل پاچینو در این فیلم‌ها می‌توان روی این اتفاق نظر داشت که این جایزه کمی دیر نصیب وی شده و شاید بخاطر آن نقش‌آفرینی‌ها نیز می‌شد این جایزه را به این بازیگر بزرگ داد،

با اینحال دیگر در این نکته هیچ شکی نمی‌توان داشت که بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست، بخش اعظم موفقیت خودرا مدیون بازی بی‌نظیر آل پاچینو بود. داستان این فیلم درباره یک دانشجوی کم سن و سال (با بازی کریس او دونل) است که برای گذران زندگی خود نیاز به درآمد دارد و درنهایت کاری پیدا می‌کند.

این کار نگهداری و مواظبت از یک افسر بازنشسته ارتش آمریکا است که اکنون بینایی خود را از دست داده و دائم‌الخمر است (با بازی آل پاچینو). البته انتقادهایی نیز به این فیلم وارد شده که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌کنیم: راجر ابرت درخصوص این فیلم گفته: «زمانی که به سکانس پایانی فیلم می‌رسیم، همان چیزی را می‌بینیم که در اینگونه فیلم‌ها انتظارش را می‌رود. درحقیقت ما درطول فیلم شاهد بزرگ شدن نوجوانی هستیم و درنهایت هم این اتفاق رخ می‌دهد. اما برای رسیدن به سکانس پایانی و اتفاقی که در آخر فیلم می‌افتد، می‌شد مهارت بیشتری به خرج داد و از قدرت تصویرپردازی بیشتری بهره گرفت.»

 

 

 

فیلم صورت‌ زخمی

فیلم صورت زخمی

فیلم صورت‌ زخمی با بازی آل پاچینو Scarface

با امتیاز 82 از 100

کارگردان صورت‌زخمی، برایان دی‌پالما، با الهام گرفتن از نسخه قدیمی‌تر این فیلم که درسال 1932 و توسط هاوارد هاوکس و ریچارد روسون به روی پرده رفته بود، اقدام به تولید این فیلم کرد. نسخه قدیمی‌تر این فیلم البته چیزی جز یک داستان خطی و یک پیام اخلاقی در پایان فیلم نداشت، حال‌آنکه برایان دی‌پالما با ساخت درامی هیجان‌انگیز از زندگی تونی مونتانا، داستان این فیلم را به سطحی بالاتر رساند و برای علاقه‌مندان به این سبک، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

صحنه‌های خشونت‌آمیزی که در فیلم صورت زخمی به چشم می‌خورد، باعث شد که نظر منتقدان درباره آن متفاوت باشد و درزمانی که فیلم به روی پرده‌های سینما رفت، مدتی طول کشید تا بتواند جای خود را در میان عامه مردم پیدا کند. البته زمانی که این اتفاق افتاد، فیلم بدل به یک اثر موفق شد و فروش چشمگیری داشت.

درنهایت، بیشتر منتقدان هم به این نتیجه رسیدند که بیشتر اظهارنظرهای منفی درباب این فیلم، درحقیقت کم‌لطفی است و آن را به عنوان یک اثر ماندگار سینمای جنایی دهه هشتاد میلادی پذیرفتند. وینسنت کنبی، منتقد نیویورک تایمز یکی از معدود کسانی بود که درهمان ابتدای اکران فیلم به تحسین این اثر سینمایی پرداخت. با هم نگاهی به نظر او درباره فیلم بیندازیم: «جو حاکم بر فیلم صورت زخمی به هیچ‌وجه خنده‌دار نیست و صرفاً جهت سرگرم کردن تماشاگران ساخته نشده است.

همه چیز نشان از غم‌انگیز بودن زندگی و پوچی آن دارد؛ هرچیزی که در زندگی بدست می‌آید روزی از دست خواهد رفت و هر صعودی با سقوطی ناگزیر همراه است. در صورت‌زخمی این سقوط بسیار ترسناک است و تماشاچی فیلم با تمام وجود آن را احساس می‌کند و از دیدنش به وحشت می‌افتد.»

 

 

 

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو با بازی آل پاچینو Serpico

با امتیاز 90 از 100

نخستین باری که آل پاچینو نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد، بخاطر بازی در سرپیکو بود. فیلمی که سیدنی لومت کارگردانی آن را به عهده داشت. درحقیقت این شروعی بود بر مطرح شدن نام آل پاچینو در مراسم اسکار میان سال‌های 1972 تا 1975 که چند باری نامش به عنوان نامزد دریافت این جایزه مطرح شد.

ناگفته نماند که این فیلم فاصله زیادی با شاهکارهایی دارد که آل پاچینو در دهه هفتاد به ایفای نقش در آنها پرداخت، اما نکته‌ای که درخصوص این فیلم وجود دارد این است که بسیاری از استعدادهای بالقوه آل پاچینو در امر بازیگری دراین فیلم به عرصه ظهور رسید و همه با تمام وجود دیدند که پاچینو بازیگری قابل است.

البته نکته‌سنجی کارگردان این فیلم، لومت و نیز فیلمنامه خوب آن که مشترکاً به قلم والدو سالت و نورمن وکسلر نوشته شده بود نیز در این ایفای نقش پاچینو تأثیر بسزایی داشتند. داستان فیلم سرپیکو الهام گرفته از زندگی واقعی یک افسر پلیس نیویورک آمریکا است که در تلاش برای ریشه کن کردن فساد حاکم بر روابط میان پلیس و باندهای خلافکاری است؛ تلاشی که درنهایت به تهدیدی برای جان این افسر پلیس وظیفه‌شناس بدل می‌شود.

کلین موریس یکی از منتقدانی بود که بشدت تحت تأثیر این فیلم قرار گرفت. اودرباره این فیلم گفت: «یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که دردوران ما به روی پرده رفت. سرپیکو فیلمی است که در آن می‌توانید پاچینوی واقعی را مشاهده کنید و از بازیش لذت ببرید. این فیلم بشدت تأثیرگذار است.» 

 

 

 

فیلم بی‌خوابی

فیلم بی خوابی

فیلم بی‌خوابی با بازی آل پاچینو Insomnia

با امتیاز 92 از 100

آل پاچینو در دوران بازیگری خود، نقش‌های زیادی را به عنوان افسر پلیس ایفا کرده است، اما هیچ‌یک از این نقش‌ها به پیچیدگی نقش ویل دورمر در فیلم بی‌خوابی نبوده است: افسری که عذاب وجدانی از گذشته با خود به دنبال دارد و همین گذشته‌اش است که در مواقع بحرانی اورا مضطرب می‌کند.

داستان فیلم درمورد همین افسر پلیس است که برای پیگیری مأموریتی که به او محول شده است، لوس آنجلس را به مقصد مکانی دورافتاده در آلاسکا ترک می‌کند. ویل دورمر در آلاسکا پیگیری یک پرنده قتل مشکوک را بعهده دارد و با مرگ همکارش و بی‌خوابی که در این مکان به سراغش آمده است، شرایطش به مراتب دشوارتر از پیش می‌شود. کارگردانی این فیلم به عهده کریستوفر نولان بود و بازیگران با استعداد دیگری گه در کنار پاچینو در این فیلم به ایفای نقش پرداختند

(ازجمله هیلاری سوانک، مارتین دونوان و البته رابین ویلیامز که در نقش عجیب و غریب‌ترین نویسنده دنیای سینما در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازد) و همه این عوامل دست به دست هم داده تا این فیلم را بدل به اثری ماندگار کنند. بی‌خوابی، درزمان اکرانش توانست فروشی صد و سیزده میلیون دلاری داشته باشد. منتقدان بسیاری به تحسین این فیلم پرداخته‌اند، از آن جمله‌اند اندرو او هیر که با هم نگاهی به نظر او درباره این فیلم می‌اندازیم: «این فیلم گواهی براین ادعا است که هنوز هم می‌توان به فیلم‌های عامه‌پسندتر جلوه‌ای دیگر داد و امضای شخصی خودرا بر آن نهاد. ایفای نقش بازیگران در این فیلم از مهمترین عوامل موفقیت آن است.» (سیارک)

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم

در

 

 

فیلم گلن‌گری گلن روس

با امتیاز 94 از 100

فیلم گلن‌گری گلن روس

فیلم گلن‌گری گلن روس با بازی آل پاچینو  Glengarry Glen Ross

با وجود موفقیت‌های بسیاری که آل‌پاچینو در طول دوران بازیگری خود بدست آورد، سال 1992 برای او سالی بخصوص بود. این همان سالی است که پاچینو موفق شد بخاطر بازی در فیلم بوی خوش زن جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. اما این تنها موفقیت آل پاچینو در این سال نبود و درکنار این جایزه توانست بخاطر بازی درفیلم گلن‌گری گلن روس نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز بشود؛ اثری که بدل به فیلم کلاسیک و ماندگار در سینمای جهان شد.

جالب است بدانید که این فیلم اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام است که برای مدتی روی صحنه تئاتر به نمایش درآمد و متأسفانه با بازخورد خوبی مواجه نشد. با اینحال کارگردانی بی‌نظیر جیمز فولی درکنار ایفای نقش هنرمندانه بازیگران این فیلم، آن را بدل به اثری ماندگار کرد.

غم و اندوهی که در زندگی شخصی نقش‌های مختلف فیلم دیده می‌شود، درکنار دیالوگ‌هایی که به خوبی نوشته شده بودند، ازمهمترین عوامل ماندگار شدن این اثر بودند. اون گلیبرمن یکی از منتقدانی بود که به تحسین این اثر پرداخت: «ایفای نقش بازیگران در این فیلم ریتم دقیق و مشخصی دارد و به خوبی از پس آن برآمده‌اند. دفتری که بیشتر اتفاقات فیلم درآن جریان دارد نیز، به خوبی طراحی شده و از آب درآمده است.»

 

 

فیلم نفوذی

با امتیاز 96 از 100

فیلم نفوذی

فیلم نفوذی با بازی آل پاچینو The Insider

اگر بخواهیم نکاتی که یک فیلم هیجان‌انگیز معمایی-جنایی را بدل به یک اثر خوب و ماندگار می‌کنند، بررسی کنیم، مهمترین نکته این خواهد بود که دیالوگ‌ها و پیرنگ داستان فیلم‌نامه به گونه‌ای طرح‌ریزی شده باشد که تماشاگر فیلم را مدام در جوش و خروش نگاه دارد و بخواهد بداند که درجریان فیلم اتفاق بعدی‌ای که رخ خواهد داد، چیست.

این دقیقاً نکاتی است که در فیلم Insider  به چشم می‌خورد و نشان می‌دهد چرا این فیلم توانست در هفت مورد نامزد دریافت جایزه اسکار شود (حتی سکانس تبلیغاتی‌ای که در فیلم وجود دارد نیز از ارزش هنری این اثر کم نمی‌کند).

در نگاه اول ممکن است به نظرتان فیلمی بیاید که حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما کارگردانی فیلم (مایکل من) هنرمندانه انجام شده و درکنار نقش آفرینی مثال‌زدنی آل پاچینو در کنار راسل کرو (بازیگر نقش اصلی در فیلم گلادیاتور و بسیاری فیلم‌های موفق دیگر) آن را بدل به شاهکاری در دنیای سینما کرده است.

نگاهی به نظر یکی از منتقدان این فیلم می‌اندازیم: اندرو سریس، منتقد روزنامه نیویورک تایمز درخصوص این فیلم گفت: «می‌دانید چیزی که انتظارش را نداشتم چه بود؟ درحقیقت زمان کلی فیلم چیزی حدود دو ساعت و چهل دقیقه است و در تمام طول این مدتی که پای فیلم نشسته بودم حتی برای لحظه‌ای به ساعتم نگاه نکردم و این هدفی است که از هر فیلم خوب برای سرگرم کردن باید دنبال کند. تعریفی بهتر از این در وصف این فیلم نمی‌توانم ارائه دهم.»

 

 

فیلم بعد از ظهر سگی

با امتیاز 95 از 100

فیلم بعد از ظهر سگی

فیلم بعد از ظهر سگی با بازی آل پاچینو Dog Day Afternoon

گاهی اوقات واقعیت چیزهای عجیب‌تری نسبت به داستان و افسانه، در پس پرده خود دارد و این مسئله کاملا در رابطه با بعد از ظهر سگی صادق است. این فیلم که همکاری مجدد آل پاچینو و سیدنی لومت به حساب می‌آید.

(پیش از این در فیلم سرپیکو با یکدیگر همکاری داشته‌اند) روایت داستان یک سرقت مسلحانه شگفت‌انگیز و غیرمعمولی بانک است که در بعد از ظهری بسیار گرم در اثنای ماه آگوست سال 1972 در نیویورک آمریکا رخ می‌دهد.

داستان این فیلم همه چیز در خود دارد: از هیجان و درام عاشقانه گرفته تا مشکلات تلخی که در اجتماع و سیاست آمریکا در اوایل دهه هفتاد میلادی جریان داشت و همین نکات است که این فیلم را نامزد دریافت جایزه اسکار در شش بخش متفاوت کرد (آل پاچینو برای سومین بار بخاطر ایفای نقش در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد).

بعد از ظهر سگی در طول دوران اکران خود توانست به فروشی پنجاه میلیون دلاری دست یابد که در زمان خود به نسبت فروش فوق‌العاده‌ای است. این فیلم هنوز که هنوزه در مرکز ملی فیلم آمریکا به نمایش درمی‌آید و افراد بسیاری به تماشای آن می‌نشینند و هنوز هم گاهی منتقدان راجع به آن صحبت می‌کنند.

استفان فاربر، منتقد استودیوی فیلم‌سازی Movieline درخصوص این فیلم گفته است: «بعد از ظهر سگی فیلمی است سرشار از انرژی و شوخ‌طبعی بی‌ادبانه و بیماری‌هایی که نادیده گرفته شده‌اند.»

 

 

فیلم‌ پدرخوانده 2

با امتیاز 97 از 100

پدر خوانده

فیلم‌ پدرخوانده 2 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part II

برخی فیلم‌ها به قدری خوب و تأثیرگذار هستند که امکان ادامه یافتن و ساخت نسخه‌های دنباله آن فیلم بدل به قطعیت می‌شود. درکنار اینگونه فیلم‌ها، دسته‌ای دیگر هستند که حتی فکر کردن راجع به ساخت نسخه دنباله آنها نیاز به مهارت و اراده‌ای استادانه دارد. پدرخوانده فرانسیس فورد کوپولا، فیلمی است که در دسته دوم جای می‌گیرد و این تنها بخشی از پاسخ به این سؤال است که چرا قسمت دوم سری پدرخوانده تا این اندازه خوب و هنرمندانه از آب درآمده است.

نه تنها قسمت دوم این سه‌گانه توانست موفقیتی که از ساخت قسمت اول در جدول فروش نصیبش شده بود را تکرار کند، بلکه در کنار آن تا حد بسیار زیادی توانست بازخورد خوبی که از قسمت پیشین نصیبش شده بود را تکرار کند. با وجود اینکه دیگر خبری از بازی استادانه مارلون براندو در نقش دون کورلئونه نبود، داستان فوق‌العاده فیلمنامه که روایتی بود از دو نسل جداگانه و درکنار به تصویر کشیدن چگونگی به قدرت رسیدن مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو)، فلش‌بک‌هایی به گذشته نیز زده می‌شد و نشان داده می‌شد.

که دون کورلئونه جوان (با بازی به یاد ماندنی رابرت دنیرو) چگونه از دهکده کوچک خود در سیسیل ایتالیا جان سالم به در برد و به آمریکا مهاجرت کرد. کشوری که زمینه ساز تشکیل یکی از بزرگترین خانواده‌های مافیایی به دست او شد. جفری ام.

اندرسون یکی از منتقدانی بود که راجع به این فیلم اظهار نظر کرد: «در این فیلم شاهد به تصویر کشیدن داستانی هستیم که بیش از اندازه گسترده است، اما نکته جالب توجه درخصوص فیلمنامه این است که تمامی جزئیات به خوبی به نمایش درآمده‌اند و هیچ سؤالی برای بیننده باقی نمی‌گذارند. نکته قوت دیگر داستان فیلم قسمت‌هایی است که بیننده را از لحاظ عاطفی غافلگیر می‌کند.»

 

پدرخوانده 1

با امتیاز 98 از 100

پدرخوانده

پدرخوانده 1 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part I

در این لیست به بررسی فیلم های زیادی پرداختیم اما هیچ‌کدام از این فیلم‌ها یک امتیاز کامل صددرصدی از سایت ما دریافت نکرده‌اند. این درحالی است که به باور بسیاری (بنا به آمار فروش و بازخورد تماشاگران فیلم‌های سینمایی) پدرخوانده (قسمت اول) فیلمی است که تمامی رکوردها را از آن خود کرده و بی‌شک، بهترین فیلمی است که تاریخ سینما به خود دیده است.

درحقیقت این همه تعریف و تمجید لایق این شاهکار دنیای سینما است. پدرخوانده فیلمی بود که برای نخستین بار مارا با دنیای مدرن سینمایی آشنا می‌کند. روایت چند نسل از انسان‌هایی که همه به دنبال قدرت و لذت می‌گردند.

داستان فیلمنامه بسیار خوب کار شده است (داستانی که فرانسیس فورد کوپولا با اقتباس از رمانی به همین نام، نوشته ماریو پازو، به قلم درآورده است). نقش آفرینی بازیگران این فیلم از دیگر نقاط قوت آن است (آل پاچینو، جیمز کان و رابرت دوال کسانی بودند که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند و مارلون براندو کسی بود که افتخار دست‌یابی به این مهم را در کارنامه دارد و بخاطر بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار شد).

این‌ها همه نکاتی است که زبان منتقدان بسیاری را به تحسین از این فیلم گشوده است، کسانی چون جی کاکز (منتقد روزنامه تایمز) که درخصوص این فیلم عنوان کرد: «اثری کمیاب و اثری که بعید است همانند آن دیگر ساخته شود. شاهکاری که درکنار سرگرم کردن تماشاگر، چیزی از ارزش هنری‌اش کاسته نمی‌شود. پدرخوانده یک شاهکار در عرصه هنر است.»

ناگفته نماند که لیست‌هایی این‌چنینی بر اساس امتیازی که سایت‌های معتبر به فیلم‌ها اختصاص می دهند تنظیم می‌شود.

(در مورد لیستی که مشاهده نمودید، همانگونه که در ابتدای این مقاله نیز عنوان شد، سایت rottentomatoes منبع ما بوده است) و ممکن است به مذاق همه خوش نیاید و نبود برخی فیلم‌های سینمای جهان برای کسانی عجیب و غیرقابل انتظار باشد که امری اجتناب ناپذیر است. درخصوص لیستی که توسط این سایت مطرح شد (به گفته نویسنده خود سایت) دو فیلم دیگر نیز هستند که می‌توانستند در این لیست جایی داشته باشند: مخمصه The Heat، و راه کارلیتو Carlito’s Way دو فیلم دیگری هستند که می‌توانستند جایی در این لیست داشته باشند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...