معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

در
معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

فیلم زیر پوست

نقد فیلم زیر پوست

یک بار، بیگانه ی اسپیلبرگ در وسط آمریکا فرود آمد و خواب بازگشت به خانه را در سر داشت، اکنون اسکارلت جوهانسون - یا به عبارت دقیق تر ، بیگانه ای با ظاهر اسکارلت جوهانسون - در گلاسکوی همیشه ابری اسکاتلند ظاهر می شود و به ماندن در زمین فکر می کند! (ظاهراً در بخشی از کهکشان اوضاع حتی بدتر شده است!).
در سال 2013 جاناتان گلازر به کارگردانی فیلم زیر پوست، under the skin ، اقتباسی از رمان علمی تخیلی میشل فابر با همین نام با بازی اسکارلت جوهانسون پرداخت. این فیلم در جشنواره فیلم تلورید 2013 به نمایش درآمد و در سال 2014 یک نسخه تئاتر از آن اجرا شد وبررسی های مثبت و گاه خنثی به دست آورد.
اسکارلت جوهانسون ، جاناتان گلازر و فیلم زیر پوست توسط نویسنده مورین فاستر ، یک تحلیل عمیق از صحنه فیلم به صورت صحنه و پشت صحنه، موضوع کتاب غیر داستانی در سال 2019 با عنوان بیگانه در آینه شد.
 
فیلم ترسناک، مرموز و عجیب زیر پوست، اولین کارگردانی Jonathan Glazer  تقریبا بعد از ده سال از کارگردانی دو فیلم  Birth و ... Beast بود.ایده های خارق العاده ، جلوه های ویژه و فضای مهیب ترسناک به طور یکپارچه در اینجا به روال طولانی صحنه ها در فیلم پوست در بازی اسکارلت جوهانسون منتقل می شوند که در آن یک زن ( اسکارلت جوهانسون)  تنها با یک ماشین ون زیر باران اسکاتلند در حال شکار مردان تنها است.
 
معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

فیلم سینمایی زیرپوست

 فیلم زیر پوست خارجی   under the skin نقد فیلم

میهمان ناخوانده ی آمده از فضای بیگانه که لباس خز تقلبی و کلاه گیس تیره پوشیده شده است ، از دور با چشمهایی که هیچ حسی را بیان نمی کند ، به دنبال اهالی محل است. چه چیزی او را سوق می دهد؟ کنجکاوی؟ گرسنگی؟ شهوت؟ به نظر می رسد. فیلم زیرپوست درباره تغییراتی در احساسات یک قاتل سریالی باشد، در حالی که قهرمان فیلم زیر پوست با جاذبه زنانه خود، مردان تنها را به داخل ون می کشاند ، آنها را در طبقه های رقص کلوپ های شبانه یا به سادگی در جاده به دام می اندازد و هر بار، مطمئن می شود که هیچ کس آنها را همراهی نمی کند و پیگیر گم شدن آنها نمی شود.
 
در عین حال ، گلازر به طور دوره ای اقدام به دنیایی می کند که کاملاً متفاوت از ماست: در این صحنه ها ، قربانیان برهنه ، گویی تحت هیپنوتیزم ، به آرامی به سمت کشتارگاه می روند - و مطمئن باشید که چنین مرگ های عجیب و غریب را روی پرده ندیده اید. با این حال ، چیزی غیر منتظره در انتظار قهرمان بی رحم فیلم زیر پوست است: او ناگهان احساس دلسوزی برای یکی از این زمینی ها می کند ، و پس از آن با مهربانی و خوبی های دیگران مواجه می شود. آیا میهمان بیگانه این بیداری احساسات زمینی را در خود نابود خواهد کرد؟ Glazer به طور مستقیم پاسخ نخواهد داد ، در عوض بیننده غرق در یک ریتم مراقبه ، آرام و یک تصویر فولادی سرد می شود.
 
معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

فیلم زیر پوست

 

سلبریتی اسکارلت جوهانسون بازیگر شناخته شده در سینمای جهان این نقش را شاید در زندگی حرفه ای با آرامش قابل ملاحظه ای ایفا کرده است - و در واقع به نظر می رسد موجودی است که به وضوح از خاستگاه زمینی نیست. جدا شدن او ، محكوم به راه دادن به سردرگمی ، فیلم را به یك درام تبدیل می كند - درنده قبلی از چشمان ما، حال تبدیل به یک طعمه می شود ، بشریت ناگهان در چشمان بیگانه ظاهر می شود.
 
از میان همه مضامین و قسمتهای ساخته شده ، جالب ترین قسمت اینجاست که به حد ممکن طبیعی به نظر می رسد. خلیج، ساحل صخره ای و امواج بزرگی که زنی را بیش از حد از ساحل دور کرده، موج با شدت به زن کوبیده می شود و او را هر دم از ساحل دورتر می کند می شوند. همسر و کودک گریان او کنار ساحل شاهد ماجرا هستند. مرد برای نجات همسرش به آب می زند. شنا می کند ، حتی لباس های خود را هم در نمی آورد. آنها توسط یک رهگذر اتفاقی در حال مشاهده هستند - یک توریست از جمهوری چک با لباس شخصی.
 
توریست با دیدن این صحنه که شوهر  هم در حال غرق شدن است با رفتن به داخل آب ، مرد را به ساحل می کشد ، اما مرد بلافاصله و دوباره به دنبال نجات زن می رود و غرق می شود. توریست در ساحل بیهوش می شود و تمام توان خود را در دریا از دست می دهد. دشوار است که با استعاره فصیح تر به خاطر بیهوده بودن ، روبرو شوید. و بیهودگی تلاش برای رفع آن.
 
در یک زمان ، لیل دالاس به این استدلال سنگین نیاز داشت تا باور کند زمین ارزش عشق را دارد اما   اسکارلت یا همان بیگانه فیلم چنین استدلالی ندارد و بنابراین ، با صبر و حوصله تماشا می کند که چگونه عشق دیگران را به پرتگاه مرگ می کشاند. آرام و مضطرب. موج پس از موج. و با کسانی که غرق نشده اند ، این بیگانه از قبل می داند چه کاری انجام دهد.
 
معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون
فیلم زیر پوست 2013 
 
سینمایی پوست در بازی می تواند اندیشه های جالبی را ارائه دهد. خط تنهایی واقعی کجاست؟ و افرادی که از آن عبور کردند چقدر ناامید هستند؟ چگونه این اتفاق افتاد كه رابطه جنسی ، دراصل با هدف تولید مثل ، به يكی از راحت ترين لذت های پوچ مبدل شد؟ و کنجکاوترین و دردناکترین سؤالی که بعد از تماشای فیلم سینمایی زیر پوست از خودم پرسیدم این بود: "چرا مردم اینقدر منزجر کننده و غیرقابل برگشت و ویران هستند؟"
 
با خلاصه موارد فوق ، یک نکته مهم را برای شما باقی می گذارم - فیلم under the skin برای همه نیست. فیلم پوست در بازی  اسکارلت جوهانسون با خلق و خوی مناسب ، شما را تحت تأثیر قرار می دهد و حتی باعث می شود زیاد فکر کنید ، اما فیلم زیر پوست یکی از آن فیلم هایی است که "برای خوره های فیلم عاشقانه در سینما اصلا مناسب نیست".
 
سینما در نهایت در فیلم زیر پوست معلوم میکند که چقدر اغوا کننده و چقدر دشوار است که وارد پوست یک انسان خاکی شوید - به معنای واقعی کلمه و به معنای واقعی بشریت ناقص است ، اما گرما از آن سرچشمه می گیرد.
برای خواندن under the skin نقد فیلم (نقد های بیشتر فیلم زیر پوست) به بخش نظرات ونقد های مثبت و منفی کاربران مراجعه کنید.
 

نظر منتقدان در باره فیلم زیر پوست 2013

معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

فیلم زیر پوست

 

شخصیت اسکارلت جوهانسون در زیر پوست فیلم ۲۰۱۳ ، under the skin برای جمع آوری اطلاعات در مورد انسان به عنوان یک هوش بیگانه فرض هویت را بر عهده دارد و باعث ایجاد بحران هویت می شود و باعث می شود که وی از "کنترل مانند یک ماشین شکسته" خارج شود. 
 
موتورسوار در فیلم می تواند به عنوان یك همراه توانا یا یک مراقب تعقیب کننده تعبیر شود و آن "دنیای تار و تاریك" كه زن در آن قربانیان خود را فرو می برد ممكن است لانه ، یك وب ، سیاره یا بعد دیگر یا نمایش تصویری باشد. چگونه رابطه جنسی با مردان برای او احساس می شود؟
 
در گاردین ، لئو رابرسون در باره فیلم زیر پوست نوشت که فیلم سینمایی زیر پوست با نژاد و مهاجرت سرو کار دارد. وی شخصیت اسکارلت جوهانسون را "نوعی مهاجر" تفسیر کرد و عنوان فیلم سینمایی زیر پوست "به نظر می رسد بخشی از یک شعار ضد نژادی است ، یادآوری اینکه علی رغم تفاوت های نژادی یا قومی ما برخی از مؤلفه های اساسی را با هم در اختیار داریم"
 
گرچه جاناتان گلازر اظهار داشت که می خواهد فیلمی بسازد "بیشتر در مورد یک تجربه انسانی است تا یک تجربه جنسیتی" باشد  چندین منتقد مضامین فمینیستی و جنسیتی را شناسایی کردند. اکونومیست نوشت: "برخی از تمایلات جنسیتی تهاجمی در این فیلم وجود دارد: زنان بسیار آسیب پذیر به نظر می آیند اما بعد از آن به نظر می رسد، مردان مجازات می شوند .
 
Under-the-Skin-explained.jpg
فیلم سینمایی زیر پوست
 
در کتاب "مری سو" ، کریستی پوچکو نوشت که " زیر پوست " معکوس فرهنگ تجاوز جنسی معاصر را ایجاد می کند که در آن خشونت علیه زنان آنقدر رایج است که به طور اتفاقی به زنان اخطار داده می شود تا همیشه برای کسانی که ممکن است به آنها آسیب برسانند هوشیار باشند ... اما مردان نگران ایمنی خود در هنگام رفتن به خانه در اواخر شب به همان روش نیستند ، اما در دنیای فیلم زیر پوست ، مردان کاملاً در خطر هستند.
 
رابرسون نوشت كه شخصیت اسکارلت جوهانسون "هم ناظر است و هم شكارگر مردان. در جامعه ای كه او وارد آن می شود ، او به غیر از بدن خود چیزی به همراه ندارد ، او یك کالای جنسی است ، در لباس و رفتار نوعی اسباب بازی جنسی است. ممکن است برای اثبات این نکته در مورد انتظارات مردانه از زنان به زمین آمده باشد ... اگر زیر پوست هر پیام جنسیتی برقرار کند ، این امر را از طریق اختلاف در هیجان بین عکس العمل شخصیت های مرد نسبت به اسکارلت جوهانسون و از این طریق انجام می دهد.
 
mgid_ao_image_mtv.jpg
فیلم خارجی زیر پوست
 
آیا می دانید که فیلم زیر پوست: 
فیلم under the skin براساس رمانی به همین نام ساخته میشل فابر ساخته شده است .
Gemma Arterton ، Eva Green ، Megan Fox ، January Jones ، Abby Cornish ، Olivia Wilde ، Amanda Seyfred ، Blake Lively و Jessica Beale برای نقش اصلی در نظر گرفته شدند .
مردانی که شخصیت اسکارلت جوهانسون در این ون با آنها صحبت می کند بازیگر نبودند. جاناتان گلازر دوربین های مخفی را در ون نصب کرد و به آقایان اطلاع داد که پس از فیلمبرداری صحنه ها در این فیلم حضور داشته اند.
آدام پیرسون ، که نقش یک مرد ناقص الخلقه را بازی می کند ، در زمان فیلمبرداری با تاکسی برخورد کرد.  و پایش شکست.
الکساندر استوارت ، نویسنده و فیلمنامه نگار ، سه نسخه اول فیلمنامه را برای این فیلم نوشت.
توجه! لیست دیگری از حقایق در مورد این فیلم شامل اسپویلرها است. مراقب باشید
فیلم برداری از سقوط اسکارلت جوهانسون توسط paparazzi صورت گرفته است. این صحنه با دوربین های مخفی فیلمبرداری شده است و تنها پس از اکران فیلم مشخص شد که سقوط عمدی بوده است.
تقریباً 10 سال طول کشید تا این فیلم ساخته شود. در یکی از نسخه های اولیه فیلمنامه ، یک زوج اسکاتلندی حضور داشتند وداستان فیلم نشان می داد که آنها بیگانگان نقاب دار بودند. برای نقش همسر در این جفت ، برد پیت در نظر گرفته شد اما این فیلم نامه تهیه نشد.
 
معرفی و نقد فیلم زیر پوست با بازی اسکارلت جوهانسون

فیلم زیر پوست ۲۰۱۳

فیلم زیر پوست/ under the skin
سال تولید 2013
کشور:سوئیس ، انگلیس ، ایالات متحده
کارگردان جاناتان گلازر
فیلمنامه والتر کمپبل ، جاناتان گلاسر ، ناز آدیکا ، ...
آهنگساز میکا لوی
ژانر ترسناک
بازیگران:اسکارلت جوهانسون، جرمی مک ویلیامز، مكسى لينزی تيلور، داگی مک کانل،کوین مک‌آلدن، اندرو گورمن و .....

نظرات

۱۴۰۰/۴/۱۹نقد فیلم زیر پوست اگر بیگانگان از سیاره ما دیدن کنند ، چه شکلی خواهند داشت؟ آنها چه خواهند کرد؟ ساده ترین نکته ای که می توان در مورد آن فکر کرد این است که اگر یک فرد بیگانه موجود زنده ای باشد ، پس باید غذا بخورد. بیگانگان چه می خورند؟ اگر ارگانیک باشند ، به مواد ساختمانی احتیاج دارند. و بیشترین مصالح ساختمانی در سیاره زمین چیست؟ احتمالاً حدس زده اید. اگر در فیلم های ترسناک ، کلاسیک این ژانر قلمداد می شود که بعد از یک صحنه جنسیتی ، آن را با تبر به دو نیم می کند ، در فیلم زیر پوست ، ظاهراً شخصیت اسکارلت جوهانسون نوعی فرمون ساطع می کند ، که مردان از آنها دیوانه می شوند و او را دنبال می کنند ... درست به سمت مرگشان. فیلم پوست در بازی اسکارلت جوهانسون خلاصه می شود. وقایع این فیلم در حوالی شهر گلاسگو رخ می دهد . اسکارلت جوهانسون با کت خز ، مردان را اغوا می کند و آنها را به دام می اندازد. در این فیلم ، بر مولفه بصری و عرفانی تأکید شده است ، تا احساس شود شخصیت اصلی واقعاً یک بیگانه است ، و نه نوعی "انسان سبز" ، بلکه یک بیگانه شوم در پوست یک زن است. منطقی نیست که درباره بازی در این فیلم صحبت کنیم - این مهمترین چیز نیست. "در پوست من بمان"یا فیلم زیر پوست در باره موجود عجیب و غریب از فضا است ، چیزی شیطانی و در عین حال جذاب. مخلوط غلیظی از اروتیسم و ​​خیال. ما قادر به درک انگیزه بیگانگان نیستیم ، اما یک چیز روشن است - آنها به دلایلی به ما نیاز دارند. شاید به جای ما باشند. من تعجب می کنم که بسیاری از مردم به دنبال مفهوم پنهان در این فیلم هستند و معتقدند که سازندگان فیلم سعی کرده اند تمثیل جوهر شرور بشریت را نشان دهند. نه ، همه چیز بسیار ساده تر است. این فیلم ذات بیگانگان را نشان می دهد ، که برای آنها فقط مواد غذایی و مواد زیستی هستیم ، سوخت ماشین شیطانی آنها.

۱۴۰۰/۴/۲۰فیلم هایی مثل فیلم سینمایی زیر پوست که سکوت را به همراه دارند ، یا بهتر بگوییم با یک گفتگوی بسیار کوتاه همراه باشند ، همیشه برای اکثریت قابل تشخیص هستند. هدف اصلی آنها طیف گسترده ای از ایده ها ، مفاهیم و معانی مختلف است که هر بیننده ای برای خود پیدا می کند و برجسته می کند . من تعداد کافی از این فیلم ها را دیده ام ، جایی که آنها می خواستند در مورد همه چیز بگویند ، اما کاملا خسته کننده بود. اما در فیلم زیر پوست ، همه چیز را در پوسته یک داستان در مورد موجودات بیگانه پیچید و واقعاً به خوبی منتقل شد تا افکار زیادی منتقل شود. به عنوان مثال ، اینکه مردم رک و پوست کنده ، کیسه های گوشت هستند. و کاملاً پیش پا افتاده و در مورد ماهیت انسان ، علی رغم این واقعیت که چقدر متفاوتیم اما همه ما یکسان هستیم. به طور کلی ، بعد از تماشای فیلم ترسناک زیر پوست مدت زمان طولانی ، ذهنم درگیر فیلم بود ، بنابراین قطعاً آن را توصیه می کنم ، خصوصاً اگر چنین ژانرهای تفکر برانگیزی را دوست دارید.

۱۴۰۰/۴/۲۰under the skin نقد فیلم در فیلم سینمایی زیر پوست کارگردان Jonathan Glazer تصمیم گرفت درباره موضوع هوش فرازمینی ، و اینکه چگونه این هوش می تواند برای بشریت دوستانه نباشد ، حدس بزند. دختری تنها درخودرو خود به آرامی از خیابان های تاریک عبور می کند. اما او اصلاً در تلاش نیست که به خانه ، محل کار یا ملاقات با معشوقش برود. به هیچ وجه ، او در جستجو است ، مانند یک شکارچی واقعی یا حتی یک روان پریش وسواسی ، او مردان را دنبال می کند ، بسیاری از آنها اصلاً تمایل به ارتباط برقرار کردن با این دختر زیبا را ندارند. و او این را به خوبی می داند ، زیرا اغواگر موذی به معنای واقعی کلمه از تمام تکنیک های موجود استفاده می کند تا هر یک از این مردان با او تنها بمانند. اما سپس آنها منتظر چیزی کاملا متفاوت از آنچه روی آن حساب کرده اند هستند. به نظر من ، به طور کلی ، این تصویر در ابتدای کار کاملاً به خوبی پیش می رود و می تواند فریب هایی را اضافه کند ، اما این اتفاق با چه سرعتی رخ می دهد ، همانقدر که سرعت آنها تقریباً به صفر می رسد. مسئله این است که پس از حدود یک ساعت تماشای فیلم ، مشاهده اینکه چگونه در بعضی صحنه ها شخصیت اسکارلت جوهانسون بار دیگر مردان را طعمه قرار می دهد تا حدی خسته کننده می شود. یعنی به نظر می رسد طرح در جای خود گیر کرده است و شما به غیر از تصاویر کاملاً قابل درک ، چیزی برای توضیح دادن به سازندگان ندارید. کاملاً از دیدگاه کل جو محلی و برخی از مولفه های بصری ، " سینمایی زیر پوست " واقعا خوب به نظر می رسد. مناظر غرق شده اسکاتلند به اندازه "اتاق سیاه" چشمگیر است ، که ممکن است یکی از شوم ترین مکان ها در کل جهان به نظر برسد. بازیگر فیلم سینمایی زیر پوست اسکارلت جوهانسون در اینجا زیباست ، اما این قطعاً فقط مربوط به ادراک بصری است ، زیرا به طور خاص در اینجا ، به نظر می رسد او چیزی برای بازی ندارد. از این گذشته ، بازیگری واقعی او منحصراً در لحظات معاشقه و حتی در آن هنگام ، به دور از همیشه متجلی می شود ، زیرا بیشتر اوقات بازیگر زن با چهره ای کاملاً بی تفاوت راه می رود . در فیلم ، او نوعی زیبایی کاملاً طبیعی دارد و این همان چیزی است که احتمالاً از نقطه نظر زیبایی شناختی جذب می کند. علاوه بر این ، او پیشرفت خاصی دارد ، که متأسفانه ، در طرح خود فیلم بسیار کم است. در نهایت ، کار Jonathan Glazer مانند هر فیلم هنری سولات زیادی را پشت سر می گذارد ، اما آیا باید فیلم را بخاطر آن مورد سرزنش قرار داد؟ البته که نه. اما آنچه شایان سرزنش است ، برای بسیاری از صحنه های کاملاً طولانی است که در بعضی مواقع ، بسیار زیبا به نظر می رسند ، اما در عین حال این تصور را دارند که زمان بندی آن عمداً طولانی شده است. و در اینجا احتمالاً فقط باید به فکر خواندن منبع اصلی کتاب باشید ، که احتمالاً برخی از وقایع فیلم را با دقت بیشتری توضیح می دهد.

۱۴۰۰/۴/۲۰نقد فیلم زیر پوست همانطور که می گویند: "یک هنرمند خوب نقاشی می کشد و در بهترینش دزدی می کند" بنابراین Jonathan Glazer کارگردان انگلیسی و تقریباً ناشناخته تصمیم گرفت هنگام ساخت فیلم کم هزینه خود زير پوست فيلم 2013 که سال هاست بسیار مورد توجه بیننده قرار گرفته است ، این قانون را دنبال کند . گرچه طرح فیلم ساده به نظر می رسد ، اما بار معنایی و پیام فیلم می تواند حتی به فلسفی ترین خلاقیت های زمان ما نیز خدشه وارد کند. در فیلم ترسناک زیر پوست ، چشم کنجکاو قادر به دیدن بسیاری از تکنیک های بهترین کارگردانان قرن بیستم خواهد بود. در اینجا شما می توانید یک نماینده ادبی داستانی از کوبریک " 2001: یک ادیسه فضایی " 1968 و " درخشش"1980 ، یک فیلم که به سختی می توانم آن را ببینم:" مرد فیل نما "1980 و حتی" نابودگران " کامرون . همه این فیلم ها تحت یک بازیگر چشم نواز به نام اسکارلت جوهانسون مورد تجزیه و تحلیل و بسته بندی دقیق قرار گرفته اند . طبیعت بی گناه و بسیار زنانه فیلم " دختری با گوشواره مروارید " 2003 ، مدتهاست که رشد کرده و توانایی حضور در فیلم های کاملاً آشکار و با طعم های هیچکاک برای افزایش فضا ، تعلیق را دارد. راستش را بخواهید ، حتی جالب است که اسکارلت به چه دلیلی (به احتمال زیاد نوعی شخصی) موافقت کرده است که در سینمای پوست در بازی کند ، و حتی نحوه انجام این کار!(برهنگی کامل) من به خصوص درباره داستان چیزی نمی نویسم ، زیرا در سینما بار دیگر اطمینان حاصل کردم که حداقل اطلاع در مورد فیلم نقش بسزایی در شکل گیری برداشت مستقلی از طرح و معانی پنهان آن دارد. بسیاری از افراد قبل از رفتن به سینما نقدها را می خوانند و سپس می روند. من معتقدم که این رویکرد فقط برای فیلم های سرگرم کننده معتبر است و اما در چنین فیلم هایی مثل فیلم سینمایی زیر پوست شما باید صرفاً به غریزه خود برای بازیگران ، سازندگان ، ظاهر و برداشت منحصر به فرد خود اعتماد کنید.

۱۴۰۰/۴/۲۰نقد فیلم زیر پوست اعتراف می کنم که به طور تصادفی با این فیلم برخورد کردم ، فقط در یک پست در موتور جستجو نام فیلم و دانلود فیلم زیر پوست را گیر کردم. "بازیگران برای این نقش کاملاً لباس نپوشیده اند" یا چیزی شبیه به آن. و چه کسی می تواند در برابر وسوسه نگاه کردن به اسکارلت جوهانسون برهنه مقاومت کند (این وعده آن پست به مخاطبان فیلم بود که ما در اینجا درباره آن صحبت می کنیم)؟! بنابراین جذاب به نظر می رسید ، اگرچه در اصل این نام معنای کاملاً متفاوتی دارد. حالا می بینم ، فکر کردم! و از همان اولین عکس ها مشخص شد که این فیلم احساساتی را به شما ارائه می دهد که به هیچ وجه ساده و واضح نیست همانطور که تصور می کنید با یک هدف مشخص شروع به تماشای آن می کنید - اسکارلت جوهانسون در کجای فیلم لباس های خود را .....و لخت می شود! در اینجا یک حدس مبهم درباره برخی از جهت های غم انگیز و مرموز طرح از قبل در حال نمایش است. کمی پیشانی خود را اخم می اندازیم و بیشتر نگاه می کنیم ... و سپس غیر قابل درک به نظر می رسد. آنها چه کسانی هستند؟ آنها کجا هستند؟ به هر حال این چیست؟ بخشی از بینندگان ، که تحمل نمی کنند ، بی سر و صدا با این "غیرقابل فهم" شروع به ترک فیلم می کند. اما تعداد آنها کم خواهد بود. بقیه گیر می کنند ، نوعی وحشت قریب الوقوع را پیش بینی می کنند ، هنوز نمی دانند چه چیزی در انتظارشان خواهد بود. در اینجا هیچ وحشت مبهوت کننده وجود ندارد. اما مرحله اصلی ، باور کنید ، ارزش زیادی دارد! یک زیبایی اخروی (به معنای واقعی کلمه) ، یک ون را در اطراف یک شهر غم انگیز اروپا می چرخاند و به دنبال یک قربانی است. قربانی (مرد) است و مانند پروانه ای برای آتش ، وفادارانه او را تا مرگ دنبال می کند. چطور؟ کمی نیاز کافی است که مرد اراده خود را از دست بدهد! این فیلم به وضوح سدی را نشان می دهد که یک فرد دارای جنسیت هنوز می تواند در برابر آن مقاومت کند ، اما با عبور از آن ، کسی گروگان می شود (حتی می توانید این فیلم را یک هشدار تلقی کنید). بنابراین مردان می روند ، به سمت مرگ می روند؟ شاید این قربانیان در چیزی دوباره متولد شوند؟ قسمت بعدی پس از افتادن در دام ، این مردان ، که در آن یک توده بی شکل قرمز ، واضح است که منشا بیولوژیکی داشته باشد ، در امتداد نوعی نقاله حرکت می کند . مردان نشان داده شده به طور طبیعی وارد نوعی ماده مرموز می شوند و دیگر قادر به حرکت نیستند. این مکان غیر زمینی ، که مانند "ویگوام سفید" لینچ (جیوه)، با ورودی از یک مکان کاملاً زمینی باز می شود ، پیشنهاد می کنم ماهیت و معنی آن را برای خودمان حدس بزنیم. اینجاست که فیلم ترسناک زیر پوست وارد مرحله وحشت می شود. صحنه ای که در آن ، در جایی خارج از جهان ما ، قربانیان نیز خارج از وجود خود قرار می گیرند ، به سادگی در پوچی فرو می روند ، و فقط پوستی را پشت سر باقی می گذارند. جذب شده توسط این ماده ، قربانیان هوس ، درمانده و برهنه ، دیگر از چیزی پشیمان نیستند ، آنها فقط نگاه می کنند و ناپدید می شوند. این کل نکته وجودی زمینی زیست شناختی است: "برای لذت تلاش کنید ...". این لذت غیر قابل تغییر و مقاومت ناپذیر است. در همان زمان ، ترس در این صحنه رخنه می کند ، ترس از تجربه تنهایی و اجتناب ناپذیری هنگامی که زمان جدا شدن از پوسته شما به همان شیوه فرا می رسد . من نمی خواهم به ویژه بر روی پیام های اجتماعی ، اخلاقی ، عرفانی یا پیام های دیگر این فیلم تمرکز کنم ، فقط می خواهم تأکید کنم که در اینجا ، اگر مایل باشید ، می توانید نوعی احساس افراطی و مبهم وحدت را تجربه کنید ما همان چیزی هستیم که جریان می یابد ، ناپدید می شود ، حل می شود ، جذب می شود. و هیچ چیز باقی نمی ماند ... و هیچ راه فراری نیست. و آیا نیازی به نجات است؟ فقط یک جریان ... یا یک نوار نقاله. در پشت صحنه کسی وجود دارد که می تواند تحقیق کند ، تغییر دهد ، پر کند و خالی کند ، و جایی که اوست ، در خود ما ، بیرون یا در همه چیز - هر کس به روش خود حدس می زند.

۱۴۰۰/۴/۲۰ شب هنگام ، او فرمان یک مینی ون را می چرخاند ، در خیابان های خاکستری گشت و گذار می کند و قربانیان مرد را برای یک زندان سیاه بی پایان پیدا می کند ،زندان با کف جیوه ای که مانند شن روان شکار را می مکد. شکارچی گوشت از دنیای دیگری آمده است - استریوسکوپی غیر قابل نفوذ تاریک ، زشت هماهنگ و فشرده. او (جوهانسون) مجری و سلاحی از نیروهای مرموز است. او طرح ریزی و جاسازی شده در پوست یک شخص است ، طرحی هنری که در یک فاصله کاملاً مشخص بین یک شروع ناگهانی و یک پایان ناگهانی قرار گرفته است. مشیت او تنفس هوای زمینی است ، که او برخلاف ذات خود شروع به استنشاق بیشتر و عمیق تر آن می کند. اما با هر صید بعدی ، درنده راه نابودی را کمی بهتر می فهمد. براساس فیلم جاناتان گلیزر ، مردم مانند سراب در هوای سرد اسکاتلند حل می شوند. هیچ کس مرده ها را به یاد نمی آورد ، هیچ اتفاقی نمی افتد ، فقط طبیعت اخروی به پوست شخص دیگر عادت می کند ، و احساس دانستن این که خواسته یک مرد چگونه می تواند جذاب باشد؟

۱۴۰۰/۴/۲۰ under the skin نقد فیلم من از تماشای زیر پوست فیلم ۲۰۱۳ احساسات بسیار متفاوتی دارم. از یک طرف ، فیلم ایده خوبی دارد ، یک سکانس ویدیویی زیبا ، چند لحظه قوی و اسکارلت جوهانسون در نقش اصلی (که مهم است!). اما از طرف دیگر تماشای فیلم غیرممکن است. فقط از نظر جسمی غیرممکن است. سعی می کنم منظورم را توضیح دهم. مثبت ها. حاشیه نویسی بسیار جالب و ایده کلی فیلم. ارگانیسم بیگانه ای در پوست انسان ، مردان تنها را شکار می کند. جالب اینجاست که شما چیزی نخواهید گفت. ساخت بسیار جالب برخی از قاب ها. برخی صحنه ها واقعاً می خواهند خوش طعم شوند. من مخصوصاً دوست دارم صحنه را با اسکارلت جوهانسون برهنه جلوی آینه ستایش کنم . خوب ، صحنه آخر هم. و نه تنها این ، چند صحنه قوی نیز وجود دارد. یک بار دیگر متقاعد شدم که اسکارلت جوهانسون بازیگری بی نظیر و یک بازیگر بزرگ است. همراهی موسیقی در فیلم نیز در مضمون است. به طور کلی ، قطعاً مزایایی نیز وجود دارد. منفی ها نصب و کار دوربین! تدوین آن چنان وحشتناک است که تماشای فیلم پوست در بازی واقعاً غیرممکن می شود. صحنه ها بدون هیچ گونه ارتباطی یکدیگر را دنبال می کنند. قاب هایی با مکان های مختلف با سرعت چشمک زدن جایگزین یکدیگر می شوند. به همین دلیل ، تقریباً این است که در نیمی از صحنه ها به طور کلی مشخص نیست که روی صفحه چه اتفاقی می افتد. این کار با کار نامشخص دوربین نیز سخت تر می شود ، زیرا بسیاری از صحنه های مهم مطابق ایده از دور فیلمبرداری شده اند تا هیچ چیز به وضوح دیده نشود. به طور کلی ، به نظر من ویراستار و اپراتور وظیفه داشتند همه کارها را انجام دهند تا بیننده هرچه بیشتر درک نکند. به عنوان مثال: صحنه 1 - قهرمان تنها در حال رانندگی است ، صحنه 2 - او همسفر خود را برمی دارد و آنها صحبت می كنند ، صحنه 3 - او دوباره به تنهایی در اتومبیل رانندگی می كند. و ... همسفر کجا رفت؟ و در فیلم ، این صحنه های ناسازگار همیشه یکدیگر را تغییر می دهند! هنگام تماشا ، دائماً سوالات بی پاسخ داشتم: روی صفحه چه اتفاقی می افتد؟ اینها همه چه کسانی هستند؟ چرا آنها این را به ما نشان می دهند؟ پاسخ ها را در فیلم نمی بینیم. و سرانجام ، این سوال: چرا شخصیت اصلی مردان را شکار می کند؟ همانطور که در حاشیه نویسی برای فیلم نوشته شده است: "اهداف دختر بسیار خطرناک تر هستند." اهداف؟ و اهداف او چیست؟ نه ، به طور جدی ، هیچ پاسخی برای این سوال در فیلم وجود ندارد. دقیقاً همینطور ، چون در فیلمنامه اینگونه نوشته شده است. در کل ، به دلیل کار مبهم دوربین و ویرایش ناهماهنگ، تمام مزایای فیلم ارزیابی را به حد متوسط ​​می رساند. اما چنین هیجان خارق العاده خوبی می توانست رقم بخورد. برای همه موافقان و هواداران اسکارلت جوهانسون.

۱۴۰۰/۴/۲۰نقد فیلم زیر پوست سازندگان سینمایی زیر پوست از تلاش خود برای ارائه چیز جدیدی در موضوع هوش فرازمینی به مخاطب فروگذار نمی کنند. اگرچه این خلق را نمی توان بدون ابهام در رده فیلم های مربوط به بیگانگان قرار داد ، اما منشأ مبهم شخصیت اصلی و انگیزه های او این امکان را فراهم می کند تا به دنبال برداشت های مختلف از داستان گفته شده باشیم. Jonathan Glazer ، سازنده ویدیوی موسیقی انگلیس ، فیلمی ساخت که تماشاگران را به دو اردوگاه مقابل هم تقسیم کرد. و بعد از دیدن نوار ، دلیل آن را فهمیدم. پس از تماشای زير پوست فيلم 2013 این سوال اصلی باقی می ماند: من چه چیزی را تماشا کرده ام؟ این منظره روانگردان در طراحی و تحت تأثیر گذشته کارگردان به عنوان کارگردان کلیپ های ویدئویی.که تصاویر بصری نئون ، همراهی موسیقی آزار دهنده و محیط عرفانی را با هم ترکیب می کند. و با توجه به اینکه تعداد بسیار کمی دیالوگ در تصویر وجود دارد ، به نظر می رسد یک کلیپ ویدیویی طولانی مدت باشد. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام از نویسنده انگلیسی میشل فابر ساخته شده است ، اما اقتباسی آزاد است. از آنجا که در خود کتاب ، داستان تقریباً به طور کامل آشکار شده و پاسخ ها دریافت شده است ، و در اقتباس فیلم ، همه چیز خیلی ساده نیست. معنای این کار همچنان مبهم است. بسیاری از منتقدان و کارشناسان به دنبال نمادها و انگیزه های پنهان برای توضیح معنای این نوار بوده اند. ازفیلم زیر پوست می توان به طرق مختلف تفسیر کرد ، اما در هر صورت پس از تماشا سوالات بسیار بیشتری نسبت به پاسخ وجود خواهد داشت. و صادقانه بگویم ، این عقیده مطرح می شود که نویسنده معنای فلسفی پنهانی در خلقت خود قرار نداده است ، بلکه فقط یک تصویر جذاب ایجاد کرده است ، با ادعای عمق معنایی بسیاری از منتقدان در مورد رنگ و بوی فمینیستی ، اما به نظر من این دور از ذهن است. در نتیجه ، ما یک فیلم مبتکرانه داریم که در آن بداهه نوازی زیادی وجود دارد و بسیاری از افراد درگیردر زیر پوست بازیگر نیستند. این افراد معمولی هستند که با دوربین مخفی فیلمبرداری شده اند و بنابراین واکنش آنها کاملا صادقانه است. اما این تصویر از نظر محتوایی کاملاً خالی است و احساسات متناقضی ایجاد می کند. اسکارلت جوهانسون تصمیم به آزمایش گرفته و در تصویری جدید از یک غریبه مرموز ظاهر شده که مردان را برای اهداف نامفهوم می رباید. نمی گویم که این نقش یک مکاشفه بود ، اما از صحنه های برهنه آن به یادگار مانده است. برای اولین بار ، اسکارلت جوهانسون کاملاً برهنه ظاهر می شود ، این مزیت اصلی کل نوار است. فیلم سینمایی زیر پوست یک فیلم هنری خارق العاده ، غیر قابل درک ، غیرمعمول و بسیار عجیب است. این تصویر ، حتی اگر معنای پنهان و مفاهیمی فلسفی داشته باشد ، از پتانسیل آن به شدت ضعیف استفاده می کند. فیلم برداشت متفاوتی ایجاد می کند و احساس عدم اطمینان را از خود به جای می گذارد. من تصور نمی کنم که دیدن این فیلم سینمایی زیر پوست را توصیه کنم. اما اگر فیلم نامفهوم را دوست دارید ، پس آن را امتحان کنید.

۱۴۰۰/۴/۲۰under the skin نقد فیلم بعد از اینکه این فیلم زیر پوست را تماشا کردم (از نفس افتادم ، اما صادقانه سعی کردم آن را تماشا کنم) ، در مورد فیلم زیر پوست در ویکی پدیا مطالعه کردم. و می دانید چه فهمیدم؟ که به طور کلی تماشای آن امکان پذیر بود. چون من چیزی جز اسکارلت جوهانسون برهنه را در این فیلم مشاهده نکردم . چطور نوار را دوست دارید ؟ حوادثی که به طور خلاصه با خلاصه داستان او مطابقت دارد - یک بیگانه در بدن یک دختر در شهر سفر می کند و مردان را فریب می دهد تا آنها را به چیزی غیرقابل درک تبدیل کند ، سپس او سعی می کند زمینی ها را درک کند ، به آنها نزدیک شود و غیره یعنی فیلم اساساً تو خالی است ، به همان اندازه توصیفش پوچ و سطحی - همه چیز روی صفحه دقیقاً همان چیزی است که نوشته شده است. و چرا آن را تماشا می کنیم؟ برای اسکارلت جوهانسون برهنه؟ شاید. اما به غیر از این جایزه ، هیچ چیزی در تصویر وجود ندارد ، از بازیگران معمولی گرفته تا موسیقی متن ، کسل کننده ، بدبینانه ، با وسواس arthouse ، افسرده کننده و مواردی است که افراد کمی تمایل به تماشای آن دارند ، مگر اینکه افسرده باشند ، و حتی در این صورت نیز هنوز سوال است. منتقدان دوست دارند جاناتان گلیزر را کوبریک جدید بنامند. من سه کار او را دوست نداشتم و او را کوبریک جدید نمی دانم. بله ، حتی اگر آن را دوست داشته باشید ، باز هم سبک استنلی کوبریک نیست. و حتی اگر از لحاظ نظری تا حدودی شبیه هم باشند ، یک تفاوت بزرگ بین آنها وجود دارد - تماشای کوبریک جالب است ، اما گلیزر چنین نیست. و اگر کوبریک تدبیر باشکوه خاصی داشته باشد ، در صورت مهارت قابل قبول باشد ، در این صورت گلیزر چندین بار بیشتر این منع را دارد ، منهای استعداد کوبریک. در مورد اسکارلت جوهانسون ، که "بعد از این فیلم آنها از او به عنوان یک بازیگر جدی صحبت کردند" ، این البته پوچ است. من طرفدار اسکارلت جوهانسون نیستم ، اما چیزی هم علیه او ندارم. از این موقعیت می توانم بگویم که او به عنوان یک بازیگر در بسیاری از پروژه ها خود را بسیار عالی نشان داده: "گمشده در ترجمه" (2003) ، "امتیاز نهایی" (2005) ، "پرستیژ" (2006) ، "ویکی کریستینا بارسلونا" (2008) ) ، "او" (2013) - به نظر من ، بهترین نقش او . در اینجا ، برعکس ، او چیزی شبیه یک کیک بدون خامه است. بنابراین به لحظات مثبتی رسیدیم که نه درزیر پوست فیلم ، بلکه پس از خواندن حقایق جالبی درباره آن یافتم. از جمله آنها می توانم آدام پیرسون را نام ببرم. گرچه ، این بیشتر مربوط به تحسین من از شجاعت این شخص است ، و نه به خود تصویر ، اما هنوز هم. برای من ، البته ، شوک آور نبود ، اما بسیار غیر منتظره این واقعیت است که مردی با ناهنجاری های چشمگیر صورت ، که در اواخر فیلم سوار ماشین قهرمان اسکارلت جوهانسون شد ، یک شخص واقعی است ، من فقط فکر می کردم که یک چیز جالب شروع می شود ، مبهم و تار و تار سایه دیوید لینچ را یادآوری می کند ، اما همه چیز خیلی بدتر از تصور من بود. این یک شخص واقعی است. یک بار دیگر از شجاعت و استقامت او شوکه شده ام. در مورد آدام پیرسون خواندم ، که با وجود همه چیز تسلیم نمی شود و سعی می کند خوشبخت باشد. و بسیار جالبتر و مطمئناً الهام بخش تر از کار Jonathan Glazer بود.

۱۴۰۰/۴/۲۰نقد و بررسی فیلم زیر پوست همه می دانند که یک فیلم می تواند چندین خوانش داشته باشد ، هیچ یک از آنها "درست" یا "اشتباه" نیست. زیبایی Sunder the skin این است که می توان آن را از ده ها روش تفسیر کرد. اگر از من بپرسند که سینمایی زیر پوست درباره چیست ، می گویم که این فیلم در مورد تعارض بین آنچه در سطح زمین و آنچه در آن نهفته است وجود دارد. قهرمان اسکارلت جوهانسون توسط مردی با موتورسیکلت کنترل می شود ، برای مأموریتی (معنی آن کاملاً از فیلم مشخص نیست ) ، مردان را اغوا می کند تا آنها را به خانه بکشاند ، که در زیر لایه ای از مایع آینه مانند سیاه ناپدید می شوند. او تقریباً مکانیکی این کار را انجام می دهد و هیچ احساسی ندارد. بعد از مدتی علاقه او به مردم ، به آنچه در اطراف اوست ، بیدار می شود. او انسان می شود. بعد از مدتی ، قهرمان جوهانسون احساس ترحم می کند. او احساس می کند مانند یک انسان است.یک قسمت بسیار جالب که در آن او ابتدا خودش را با دقت در آینه بررسی می کند. زیر پوست را بررسی می کند. زیر پوست چیست؟ روح سیاه و براق و استریل. منتقدان و مخاطبان به طور یکسان نظرات خود را در مورد بسیاری از موضوعات مطرح شده در فیلم ارائه دادند. مشکلات جنسی ، فمینیسم (و ضد زنانه بودن) ، خودشناسی. برخی حتی در مورد مضامین ظریف نژادپرستی و مهاجرت صحبت می کنند. بنابراین ، یادآوری سخنان دیوید لینچ مهم است. فیلم را نباید تقسیم کرد ، به قطعات مختلف تقسیم کرد. شما نباید به دنبال پاسخ منطقی سولات مطرح شده باشید. شما فقط باید خود را در فیلم غرق کنید ، یکپارچگی آن را بپذیرید. در همین راستا ، فیلم زیر پوست وظیفه خود را بی نقص انجام می دهد. جو ایجاد شده توسط ترکیب هماهنگ صدا ، تصویر ، بازیگری و طرح ، پس از مشاهده برای مدت طولانی در ذهن باقی می ماند. چسبناک و ضخیم ، مانند آن مایع آینه مانند سیاه.

۱۴۰۰/۴/۲۰من در مورد زير پوست فيلم 2013 با گرفتن تبلیغاتی در یک مرکز خرید ، که معمولاً در غرفه های نزدیک گیشه یک سینما دیده می شود ، اطلاع پیدا کردم. بعد از خواندن شرح مختصری از فیلم سینمایی زیر پوست ، گفتم که داستان در مورد دختری خواهد بود که جوانان را در جاده سوار ماشین می کند، اما نه برای معاشقه ، بلکه برای کار خطرناک تر ، من به این داستان علاقه مند شدم. متن آشکارا به عنوان مثال ، در مورد قتل ها ، یک دختر دیوانه یا چیزهایی از این قبیل اشاره داشت نه یک داستان عرفانی ، با این حال ، همه چیز بسیار پیچیده تر شد. از همان دقایق ابتدایی فیلم فهمیدم که این تصویر احتمالاً لذت کمی برای من به همراه خواهد داشت. صحنه های طولانی در سکوت کامل ، که به نظر می رسد ویژگی اصلی سینمایی زیر پوست باشد ، چندان جالب نیستند ، صریحاً آزار دهنده هستند. و صحنه های با بازیگر فیلم زیر پوست ، اسکارلت جوهانسون ، که نقش اصلی این فیلم را بازی می کند ، عمدتا شامل نمای نزدیک از قسمت های مختلف بدن او ، برهنگی مکرر یا نگاه جداگانه قهرمان به دوربین است. که به غیر از فکر جذابیت ناسالم برای این بازیگر ، کارگردان چیز دیگری را ترغیب نمی کند. فیلم پوست در بازی درباره چه چیزی است و از همه مهمتر دلیل آن چیست ، من هنوز نمی فهمم. طرح تصویر آنقدر عجیب و غریب و غیرقابل درک است که صحنه های سورئال رابطه جنسی بین شخصیت اصلی و قربانیان او ، که از طریق غوطه وری در یک توده مایع سیاه و تجزیه بعدی در آنجا نشان داده شده است ، خیلی عجیب به نظر نمی رسد. مگر اینکه فقط برای اولین بار ببینید این فیلم منحصراً برای جشنواره ها و مخاطبان به اصطلاح "جشنواره" است. با این حال ، به نظر من ، این نوار نیز در آنجا محبوبیت چندانی نخواهد داشت. من همچنین طرفدار سینمای پیچیده ، هوشمند ، و یا بلافاصله قابل درک نیستم ، اما در همه چیز باید حد و مرز وجود داشته باشد. برای اینکه تصاویر سورئال تصادفی را به اشارات فلسفه و مراقبه تبدیل نکنید.

۱۴۰۰/۱۱/۴این بازیگر که از او به عنوان یکی از جذاب ترین زنان جهان یاد می شود، همیشه از خودش ناراضی بوده است. به گفته اسکارلت، پاهای او خیلی کوتاه و کلفت هستند و همچنین صورت بسیار گردی دارد. اما به لطف حرفه خود، او یاد گرفت که لباس های "درست" بپوشد که عیوب را پنهان می کند و اکنون می تواند شکل صورت خود را با آرایش اصلاح کند.

در ادامه بخوانید...

داستان فیلم آنابل ۱ تا فیلم ترسناک راهبه

در
فیام راهبه

 

ژانر وحشت در سینمای جهان

شاید کمتر کسی فکر می کرد که ژانر وحشت، و نیز فیلم های ابر قهرمانی  بدل به پر طرفدارترین فیلم های حال حاضر سینمای آمریکا و سینمای جهان شوند. در کتاب های کامیک (کتاب های مصوری که غالبا درباره شخصیت های ابر قهرمانی است)، از زمانی که وارد بازار شده و طرفدارانی پیدا کرده اند، معمولا داستان هایی به هم پیوسته و دنباله دار از ابر قهرمان ها نقل می شود، مرد عنکبوتی، هالک ، فیلم های آنابل ۱۱ و ... و در حقیقت همین ایده اصلی نوشتن این گونه کتاب ها است.

جالب است بدانید که نخستین فیلم ساخته شده از روی این کتاب ها نیز در ژانر وحشت قرار می گرفت و ترسناک بود (The Universal Monsters). تمامی شخصیت هایی که در دو قسمت فیلم ترسناک «احضار (The Conjuring)» با آن ها رو به رو شدیم، تنها به این هدف خلق شده بودند که ما را بترسانند؛ شخصیت هایی چون آنابل، والاک شیطانی و ... . با این که این شخصیت ها دیگر خصوصیات ضد قهرمان های گذشته را نداشتند (شخصیت هایی چون غول فرانکشتاین یا دراکولا)، با این حال هدف از خلق آن ها همان است که بود. نکته جالبی که درباره فیلم های ترسناک ساخته شده در یک دهه اخیر و در رأس آن ها، احضار، وجود دارد، به هم پیوستگی و ارتباط داستانی آن ها است که تنها افراد نکته سنج اطلاعات دقیق تری درباره اش خواهند یافت.

 

هر چند دیدن جداگانه هر کدام از این فیلم ها، به تنهایی آغاز و پایانی مشخص دارد و نیازی به مشاهده تمامی آن ها برای پی بردن به داستان اصلی نیست. با تمام این تفاسیر، این ارتباط و پیوستگی داستانی شخصیت های خلق شده در فیلم احضار، نشان از اهمیت این جهان خلق شده برای جیمز ون و سایر دست اندر کاران این فیلم ها دارد. در این مقاله نیز قصد داریم به ترتیب زمانی شخصیت های فیلم های خلق شده توسط این افراد، اطلاعات دقیق تری درباره داستان آن ها در اختیارتان بگذاریم و اگر از هواداران فیلم احضار و سایر فیلم های مرتبط با آن باشید، مطمئنا اطلاعات جالبی در این مقاله مشاهده خواهید کرد. با سیارک همراه باشید.

 

پیش از شروع مقاله این نکته را باید عنوان کرد که دست اندر کاران ساخت سری فیلم محبوب احضار، به تازگی آخرین پروژه خود، «راهبه (The Nun)» را روانه سینما ها کرده اند و این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که شخصیت ضد قهرمان اصلی این فیلم، همان راهبه ای است که در قسمت دوم احضار وارد داستان شد (والاک). شخصیت دیگری هم که در قسمت اول این فیلم با آن آشنا شدیم، عروسکی بود به نام آنابل و فیلم هایی هم درباره داستان انابل روانه سینما شد.

حال ممکن است سؤالاتی برای طرفداران این سری فیلم ها پیش بیاید؛ سؤالاتی از این قبیل: اگر بخواهم فیلم راهبه را مشاهده کنم و هیچ یک از فیلم های مربوط به آنابل را ندیده باشم متوجه داستان آن خواهم شد؟ اگر از مشاهده فیلم احضار بسیار لذت برده باشم و سایر فیلم های مرتبط را ندیده باشم، قادر به برقراری ارتباط با فیلم جدید خواهم بود؟ در حقیقت به خاطر پیش آمدن این گونه سؤالات است که قصد داریم طبق بازه زمانی وجود شخصیت ها، اطلاعاتی درباره هر یک در اختیارتان قرار دهیم. این نکته را هم به خاطر داشته باشید که متن مقاله حاوی اطلاعاتی درباره پایان فیلم ها است.

 

فیلم راهبه

The Nun

فیلم راهبه

داستان فیلم راهبه در سال 1952 و در رومانی به وقوع می پیوندد و به همین خاطر، سر آغاز داستانی که احضار را به وجود آورد، از این سال است. جیمز ون، خالق اصلی این داستان، به همراه کارگردان فیلم، کورین هاردی، این فیلم را به هدف نشان دادن داستان شکل گیری شخصیت ضد قهرمان قسمت دوم احضار، والاک، طراحی کرده اند. در ابتدای امر، مردم منطقه ای به خصوص از رومانی متوجه می شوند که یک راهبه در صومعه کارتا اقدام به خودکشی کرده و به این شک می کنند که شاید قدرت های شوم و تاریک والاک سبب این امر شده باشد.

عکس والاک

بیش از هر چیز دیگری، تمرکز داستان این فیلم بر شخصیتی است که نه تنها مسئول راه یافتن والاک به دنیای انسان ها است، بلکه شیاطین دیگری را نیز به این دنیا وارد کرده است. در حقیقت، در این فیلم شاهد تولد نیروی شیطانی ای هستیم که تمامی شخصیت های ماوراء الطبیعی و اهریمنی سری های دیگر داستان را خلق می کند. در این فیلم، فلش بکی (بازگشت به گذشته) را شاهد هستیم که ما را به عصر تیره ای می برد که در آن دوک صومعه سن کارتا، طی یک مراسم مذهبی اقدام به احضار والاک می کند و تمامی این مراسم را به همراه جزئیات آن می بینیم.

 

بانی آرونز در نقش والاک در فیلم راهبه

علاوه بر این، در قسمت دیگری از فیلم نیز برای مدتی کوتاه به سال 1945 می رویم و در این قسمت شاهد نخستین تجربه های کشیش برک (یکی از شخصیت های فیلم) از تسخیر شدن به وسیله نیرو های اهریمنی هستیم. حال نیروی اهریمنی ای که کنترل دنیل (یکی دیگر از شخصیت های فیلم) را به دست می گیرد، متعلق به والاک باشد یا چیزی دیگر (این نکته در فیلم مشخص نمی شود)، به هر عنوان والاک در تمامی طول فیلم به وسیله روح دنیل اقدام به آزار دادن کشیش برک می کند.

 

(اطلاعاتی درباره پایان فیلم در ادامه متن وجود دارد و اگر فیلم را ندیده اید، بهتر است نخوانید) پس از آن که در پایان فیلم این گونه به نظر می رسد که ارین و همراهان اش والاک را از میان برده اند، به تماشاگران فیلم نشان داده می شود که تلاش های آن ها بی نتیجه بوده است و در این لحظه است که به سال 1977 و زمان زندگی اد و لورن وارن می رویم و شاهد سخنرانی شان در قسمت دوم احضار خواهیم بود. زمانی که این سخنرانی را مشاهده می کنیم، متوجه ارتباط تازه ای میان والاک و این دو می شویم و نیز متوجه می شویم که بسیار پیش تر از آن چه فکر می کرده ایم، این دو با شخصیت اهریمنی والاک رو به رو می شوند.

 

جیمز ون در مصاحبه ای عنوان کرده است که داستان دیگری برای ساخت دنباله ای بر فیلم راهبه در ذهن دارد که به طور کلی از ارتباط میان والاک و لورن وارن در آن پرده برداشته می شود و ارتباط آن ها کاملا مشخص می شود. شاید بیش از هر چیز دیگری این نکته به ذهن برسد که در قسمت دوم فیلم راهبه، احتمالا شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که پیش از آشنایی اد و لورن وارن با مائورایس که توسط والاک تسخیر شده است، برای او (مائورایس) افتاده است. داستان آن هم میان سال های 1952 تا 1975، در هر سالی ممکن است روایت شود، با این حال، اواخر دهه پنجاه یا اوایل دهه شصت، محتمل ترین زمان رخ دادن داستان آن است.

 

فیلم آنابل ۱

آفرینش Annabelle: Creation1955

آنابل 1

 

آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ منتشر شده ‌است. یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناک تمام زمان به‌شمار می‌رود .  بودجه ساخت ۶٫۵ میلیون دلار و فروشی جهانی معادل ۲۵۷٫۵ میلیون دلار 

با وجود این که «آنابل: آفرینش» پس از دو فیلم انابل 1 و احضار ساخته شد، داستان آن پیش از هر دوی این فیلم ها رخ می دهد. داستان فیلم آنابل ۱  در سال 1955 رخ می دهد و در آن شاهد زندگی ساموئل و استر مولینز هستیم که اجازه می دهند شارلوت، به همراه شش دختر یتیم همراه اش، در خانه شان زندگی کنند. البته فیلم با روایتی از گذشته زندگی این دو فرد شروع می شود: یعنی در سال 1943 که دخترشان آنابل را در یک سانحه رانندگی از دست می دهند.

داستان آنابل 

در فیلم انابل ۱ شاهد سرگذشت عروسک تسخیر شده ای هستیم که سر از فیلم احضار در می آورد و نیز شاهد چگونگی شکل گرفتن آن.  ساموئل مولینز، یک عروسک ساز است و پس از آن که دختر اش را از دست می دهد، به اندازه ای او و همسرش دچار ناراحتی و افسردگی می شوند که حاضر به برقراری ارتباط با یک نیروی اهریمنی (البته آن ها بر این باور اند که نیرو متعلق به روح دخترشان است) می شوند و اجازه می دهند یکی از عروسک ها شان را تسخیر کرده و به واسطه آن به دنیای انسان ها راه یابد.

جنیس، نام یکی از دختران یتیمی است که به خانه این دو آمده اند و ارتباط دوستانه و تعجب بر انگیزی با این عروسک تسخیر شده پیدا می کند. این در حالی است که نیروی اهریمنی موجود در عروسک، به دنبال راه یافتن به بدن انسان و تغییر دادن میزبان اش است.

 

در پایان فیلم آنابل 1، می توان از ارتباط آن با آنابل 1 کسب آگاهی کرد، چرا که شخصیت جنیس در پایان فیلم توسط نیروی اهریمنی تسخیر می شود و نام اش را به آنابل تغییر می دهد. پس از آن است که خانواده هیگینز، سرپرستی او را به عهده می گیرند (خانواده حاضر در آنابل 1). در پایان فیلم انا بل گوشه ای از اتفاقاتی که دوازده سال بعد، در سال 1967 و قسمت اول فیلم رخ می دهد را شاهد هستیم: فعالیت های فرقه مذهبی شیطان پرستی که انسان قربانی می کنند و به فیلم دیگر مرتبط هستند و نیز خانواده ای که شخصیت های شان، قهرمان های داستان آن بوده اند.

فیلم های آنابل و احضار انابل

علاوه بر این، در قسمتی از انبل، شارلوت، عکسی از خود نشان می دهد که در آن در کنار دو راهبه دیگر در رومانی قرار دارد. نکته مهم درباره این عکس، حضور والاک (که البته در آن زمان نام او مشخص نیست) در پس زمینه این عکس سه نفره است. با وجود این که این سه راهبه، نام شان مشخص نیست، اصل عکسی که در آنابال: آفرینش به نمایش در می آید، در فیلم راهبه و در سال 1952 بر دیوار صومعه سن کارتا قابل مشاهده است. نکته جالب توجه دیگر در این باره، این است که با وجود این که نیروی اهریمنی ای که آنابل را به تسخیر خود در آورده است، از سمت والاک سرچشمه نمی گیرد، والاک به این نیروی اهریمنی کمک می کند تا به هدف خود، که همان تسخیر کردن جنیس است، دست یابد (اگر دقت کرده باشید، در لحظه ای از فیلم به طور موقت این نیروی اهریمنی شکل یک راهبه را به خود می گیرد).

داستان آنابل

در پایان، آخرین نکته ای که این فیلم را به وقایع سال 1952 مرتبط می کند، صحنه ای در قسمت تیتراژ پایانی فیلم است که در آن می توان والاک را دید که در لباس راهبه ها، و مرموز و مخوف در حال قدم زدن در صومعه سن کارتا در رومانی است. نه تنها این صحنه برای اشاره ای به فیلم راهبه در نظر گرفته شده و در تیتراژ پایانی قرار داده شده است، بلکه جالب است بدانید که دقیقا صحنه ای است که در اصل فیلم راهبه نیز قابل مشاهده است و از همان گرفته شده است.

 

فیلم آنابل

Annabelle 1967 فیلم آن 1

فیلم آنابل

اگر از هواداران سری فیلم احضار بوده باشید، مطمئنا یکی از نکات مربوط به فیلم که توجه شما را به خود جلب کرده است، عروسک دور افتاده و مخوفی است که در آن قابل مشاهده است. در فیلم احضار، (فیلم احضار و آنابل) مشخص شد که اد و لورن وارن چگونه توانستند به این عروسک مرموز دست پیدا کنند و در حقیقت نشان داده شد که چگونه به کلکسیون آن ها راه یافت، اما، در نخستین قسمت فیلم آناب 1 شاهد داستان گذشته این عروسک،  پیش از آن که در کلکسیون اد و لورن قرار گیرد، بودیم. وقایع داستان این فیلم، چهار سال پیش از احضار رخ می دهند و در آن شاهد زندگی میا و جان فورم، زوج جوانی هستیم که به تازگی صاحب یک فرزند شده اند و در کمال تأسف، عروسک آنابل در اختیار آن ها قرار گرفته است؛ آنابلی که به دنبال بدن انسانی جدید برای تسخیر کردن آن است.

ذکر این نکته خالی از لطف نیست که وقایع این فیلم، با مرگ شخصی به نام آنابل هیگینز آغاز می شود؛ جالب است بدانید که او، همان جنیس است که در آنابل: آفرینش، بدن اش به تسخیر روح شیطانی در آمد. مرگ او در نزدیکی عروسک است که سرآغاز وقایع فیلم انا بل است (با مرگ او، روح شیطانی به عروسک آنا بل باز می گردد).

این زوج جوان که زندگی شان به واسطه حضور آنابل دست خوش تغییر شده است،  آخرین امید خود را در رفتن به کلیسا می دانند تا شاید کسی را پیدا کنند که قادر به کمک کردن به آن ها باشد. این دقیقا مسئله ای است که سبب می شود دست اد و لورن وارن به عروسک برسد. کشیش پرز (از شخصیت های فیلم آنابل 1) حتی در قسمتی از فیلم به اد و لورن اشاره ای می کند (البته نه به نام شان) و به این زوج جوان می گوید که شاید بتوانند از کمک آن ها بهره بگیرند، که البته قادر به دسترسی به آن ها نمی شوند.

در قسمت پایانی فیلم نیز شاهد وقایعی هستیم که شش ماه پس از گرفتاری های زوج جوان رخ می دهند و در آن اتفاقی می افتد که صحنه های نخستین احضار را سبب می شوند. ریک و دبی که در فیلم احضار آن ها را مشاهده می کنیم که برای کمک دست به دامن اد و لورن می شوند، در صحنه پایانی آنابل سرگذشت شان قابل مشاهده است: در حقیقت مادر دبی اقدام به خریدن عروسک آنابل از یک مغازه عتیقه فروشی می کند و باقی ماجرا را سبب می شود.

قسمت سومی نیز برای رسیدگی به داستان آنابل در حال تهیه شدن است و مراحل ابتدایی ساخت را پشت سر می گذارد. بنا به اخبار به دست رسیده، قرار است داستان فیلم حول محور جودی وارن، دختر اد و لورن باشد و تقلای آنابل برای تسخیر او. داستان این فیلم نیز بین سال های 1977 و 1978 خواهد بود؛ یعنی پس از وقایع سال هایی که در احضار 2 شاهد آن بودیم.

 

فیلم احضار 1

The Conjuring 1971

فیلم احضار

 

به طور کلی، تمامی فیلم هایی که از داستان احضار سرچشمه گرفته و بر این اساس توسط جیمز ون و همکارانش ساخته شدند، یک سر و گردن از سایر فیلم های ژانر وحشت بهتر هستند، اما نکته ای که سبب می شود احضار 1، در رأس تمامی این فیلم ها قرار گرفته و تا این اندازه محبوب باشد، بیش از هر چیز دیگری، زوج دوست داشتنی اد و لورن وارن است. اد و لورن، همان گونه که پیش تر از این نیز عنوان شد، در آنابل اشاره ای به شان می شود و در فیلم راهبه نیز، در صحنه هایی شاهد تصاویری از شان هستیم، با این حال، برای نخستین بار در فیلم احضار است که این زوج را می بینیم و شاهد تلاش های شان برای نجات جان افراد خانواده ای می شویم که خانه شان توسط نیروهای اهریمنی تسخیر شده است.

 

وقایع احضار 1 مربوط به سال 1971 می شود و روایت گر داستان خانه ای تسخیر شده است که با یک عملیات جن گیری بسیار مخوف و دلهره آور در سکانس پایانی به اتمام می رسد. نکته ای که در خصوص این فیلم وجود دارد این است که جیمز ون و کمپانی سازنده فیلم، هدف شان تنها این بود که یک فیلم بسیار با کیفیت و خوب در ژانر وحشت تولید کنند و در آن زمان، قصد ساخت فیلم هایی دیگر بر اساس داستان آن را نداشتند، به همین خاطر است که اشاره ای به سایر فیلم ها در آن مشاهده نمی شود (نه آن گونه که در فیلم های دیگر شاهد اش بودیم و به برخی از آن ها اشاره شد). والاک در این قسمت از فیلم حضور ندارد و در قسمت دوم احضار شاهد آن هستیم، اما در قسمت اول با روح و نیروی اهریمنی دور افتاده و مخوفی آشنا می شویم که بثشبا (Bathsheba) نام دارد. احضار، از بهترین فیلم های دهه اخیر ژانر وحشت است (اگر نگوییم بهترین) و در آن به هیچ عنوان به سیاق سایر فیلم های این چنینی، شاهد صحنه های بسیار اغراق آمیز نمی باشیم. علاوه بر این کلکسیون بسیار خلاقانه اد و لورن نیز امکان افزایش خلاقیت را برای تیم سازنده به همراه آورد.

 

فیلم احضار 2

The Conjuring 2 1976-1977

فیلم احضار

در قسمت ابتدایی احضار 2 شاهد وقایعی هستیم که در سال 1976 می گذرد و اد و لورن به منطقه ای می روند تا پرده از راز یک سری قتل های مرموز بردارند. این قتل ها به داستان فیلم ارتباط مستقیم پیدا نمی کند، با این حال، در همین قسمت ابتدایی است که برای نخستین بار لورن با والاک، راهبه شیطانی رو به رو می شود. پس از این اخطار اولیه به تماشاگران فیلم، به سال 1977 می رویم و خانواده هاجسون، اهل انفیلد لندن، وارد فیلم می شوند و از اد و لورن درخواست کمک می کنند.

 

بیل ویلکینز، نام شخصی است که پیش از خانواده هاجسون در خانه شان اجاره نشین بوده است و روح او اقدام به آزار دادن افراد این خانواده می کند. اما  هر چه به پایان فیلم نزدیک تر می شویم، به مرور به این نکته پی می بریم که در حقیقت این نیروی اهریمنی والاک است که خطری به مراتب جدی تر را متوجه افراد این خانواده می کند و او روح بیل ویلکینز را برای رسیدن به هدف خود مورد استفاده قرار داده است (شبیه به اتفاقی که برای دنیل جوان در فیلم راهبه می افتد). بیشترین مسئله ای که در این فیلم جلب توجه می کند، تقلای لورن در مقابل والاک است که به عنوان بزرگ ترین چالش او در طول دوران فعالیت اش شناخته می شود.

 

فیلم احضار

 

لورن تمامی تلاش خود را صرف ایمن نگه داشتن جنت هاجسون از چنگال والاک می کند و بیشتر توجه والاک به سمت جنت متوجه است، با این حال، کوچک ترین فرزند خانواده یک اسباب بازی دارد که والاک از آن نیز برای بروز قابلیت های خود استفاده می کند (در تصویر اسباب بازی را مشاهده می کنید). اد نیز در سوی دیگر تلاش می کند بیلی را از گزند مرد خمیده (Crooked Man) ایمن نگه دارد که خود یک نیروی اهریمنی بسیار مخوف است. در پایان فیلم نیز اسباب بازی بیلی به کلکسیون اد و لورن افزوده می شود و در قسمت اول فیلم نیز می توان آن را مشاهده کرد.

 

در پایان احضار 2 شاهد صحنه ای هستیم که در آن اد والاک را به جهنم واصل می کند و تهدید خطرناکی که در صومعه سن کارتا و در فیلم راهبه شکل گرفته بود را به پایان می رساند. جیمز ون، خالق اصلی داستان این فیلم ها، در مصاحبه ای عنوان کرده بود که شاید قسمت سومی نیز برای فیلم های احضار تهیه کند و نیز این که اگر این ایده عملی شود، به احتمال زیاد در قسمت جدید دیگر شاهد یک خانه تسخیر شده نخواهیم بود و اد و لورن وارن در سال های نزدیک به 1980، با نیرو های اهریمنی دیگری دست و پنجه نرم خواهند کرد (گرگ نما ها یا چیزی شبیه به آن).

بنا بر این در آینده ای نه چندان دور شاهد قسمت جدیدی از آنابل و احتمالا احضار خواهیم بود. «مرد خمیده (Crooked Man)» نیز دیگر فیلمی است که خبر ساخت آن تأیید شده ولی هنوز تاریخ دقیق انتشار آن مشخص نیست. به همین خاطر است که این جدول زمانی به مراتب پیچیده تر نیز خواهد شد. با این وجود، پس از خواندن این مقاله مطمئن باشید که نکته ای در فیلم راهبه از دید تان پنهان نخواهد ماند، اما این به این معنا نیست که شما را نترساند و حتما مشاهده آن به شما پیشنهاد می شود.

نظرات

۱۳۹۷/۷/۱۱بله ترسناکه

۱۳۹۷/۷/۱۰آنابل خیلی ترسناکه ؟ می خوام ببینم

۱۴۰۰/۳/۳۰ آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ منتشر شده ‌است. یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناک تمام زمان به‌شمار می‌رود . بودجه ساخت ۶٫۵ میلیون دلار و فروشی جهانی معادل ۲۵۷٫۵ میلیون دلار وقتی با این نوار آشنا شدم (به سال انتشار آن) ، آن را رد کردم و برای خودم ، آن را به لیست سیاه اضافه کردم. تنها پنج سال بعد او تصمیم به تجدید نظر گرفت. توضیحی برای این تصمیم من وجود دارد. خب ، اولاً ، یک دوست بسیار قدیمی و همزمان ستاره راهنما در فیلم های ترسناک ، قانع می کند که دنباله ها از کیفیت بهتری برخوردار هستند و ثانیا ، این واقعیت را مجذوب می کنم که ژانر ترسناک جهان خاص خود را دارد. این مقیاس ها را در جهت تجدید نظر قرار داد. بنابراین ، جهان "اغوا". با توجه به تاریخ اکران این فیلم های آنابل ، مشخص می شود که "نفرین آنابل" دومین فیلم این امتیاز است. فیلم خودش یک اسپین آف است. و بنابراین ، معلوم شد که این اولین فیلم در مورد عروسک آنابل است . یک اظهار نظر کوچک! عروسک آنابل.خود عروسک که این نام را دارد ، عروسک پارچه ای است. پس چگونه اتفاق افتاد که عروسک جان آر لئونتی چینی شد؟ خوب ، احتمالاً تمام سرنخ این است که فیلمنامه خود عروسک را به دختری به نام آنابل نسبت می دهد . داستان فیلم آنابل ۱ در طی مدتی که روی صفحه نمایش داده می شود ، آنابل هیگینز در حال حاضر یک فرد بزرگسال ، عضو فرقه محرمانه شاگردان برج حمل است و یکی از برگزیدگان وی به خانه جان و سپس میا باردار حمله می کند تا عروسک را به مجرای شر تبدیل کند. این داستان اینگونه شروع شد. و بنابراین ، جان شبانه روز در محل کارش ناپدید می شود. میا با یک کودک مشغول است - یک دختر لیا... دختر به تدریج در حال رشد است ، جوهر اهریمنی ای که با خانواده اش به شهر دیگری مهاجرت کرده است ، در حال تقویت و فرم کابوس های ما است . و عروسک لعنتی ، کی می داند چگونه ، آنها دوباره دارند ... ... به نوعی در روح "نفرین آنابل" (یا به سادگی "آنابل" ، همانطور که در اصل بود) من را به یاد رمان ایرا لوین "کودک رزماری" انداخت " . در اینجا مناسب است که به طور مساوی در مورد جوانب مثبت و منفی صحبت کنیم. معایب آن ، البته ، توسعه عجولانه وقایع است. این مزایا وجود دارد - به معنای واقعی کلمه به این دلیل است که وقایع به آرامی در حال پیشرفت هستند ، همه چیز به همان اندازه که ممکن است به زندگی روزمره ما نزدیک است. صحنه زیر زمین در فیلم آنابل ۱ چقدر باحال است! صحنه هایی در فیلم آنابل ۱ نیز وجود داشت که بلافاصله به خاطر سپرده می شدند. به عنوان مثال ، اینها را می توان به لحظه حضور کشیش قبل از ورود به کلیسا نسبت داد ... اما بار دوم ، وقتی Warrens را می شناسید ، منابع جالب توجهی مشاهده می کنید. نمی خواهم در مورد بازیگران چیزی بگویم. به نوعی برای توصیف جداگانه هرکدام ... می گویم که من نزدیک به انتهای نوار آنها را باور کردم ... جالب اینجاست که بازیگری که نام میا را بازی می کند آنابل والیس است . همین ..

۱۴۰۰/۳/۳۰داستان فیلم آنابل ۱ ایده یک عروسک مرموز با برخی قدرت های خارق العاده غیر عادی فوق العاده زیبا و بسیار زیبا به نظر می رسد. به هر حال ، شما می توانید با چیزهای غیرمعمول زیادی روبرو شوید و یک هیجان بسیار جوی و وهم انگیز را بگیرید. احتمالاً کارگردان جان آر. لئونتی نیز وقتی به فکر فیلمبرداری انابل ۱ افتاد در همین فکر بود . من ابتدای تصویر را دوست داشتم ، ما به تدریج و با اندازه گیری به شخصیت های اصلی معرفی می شویم و طرح در قسمت های کوچک شروع به پیچ خوردن می کند. به نظر می رسد که همه چیز عالی است ، شما نگاه می کنید و انتظار دارید که اکنون همه چیز در شرف شروع است ، اما این انتظارات به هیچ وجه برآورده نمی شود. برای یک ساعت زمان ، عملا هیچ اتفاقی نمی افتد ، چند اقدام کلیشه ای برای این ژانر به هیچ وجه شرایط را اصلاح نمی کند. سپس ، کاملاً همه چیز مطابق انتظار و پیش بینی اتفاق می افتد ، تصویر این نیست که توانایی ترساندن را ندارد ، حتی نمی تواند باعث تعجب شود. در طول کل یک ساعت و نیم ، احساس طبیعت ثانویه مرا ترک نکرد ، که همه اینها را بیش از یک بار دیدم ، به همان Astral نگاه کنید و شباهت های زیادی خواهید دید. به طور کلی در انابل ۱ همه چیز آنقدر پیش پا افتاده است که شما حتی نمی خواهید در آنجا متوقف شوید ، هر ساله یک فیلم مشابه وجود دارد ، فقط شر اصلی در آن عروسک نیست ، مانند اینجا ، بلکه چیز دیگری است ، اغلب بعضی از ارواح یا شیاطین. مشکل دیگر فیلم این است که هیچ نشاطی ندارد. تنش در تصویر کاملاً وجود ندارد. برخی از جزئیات کوچک ، نمای نزدیک از هر مورد وجود دارد ، اما برای چه؟ اگر نتیجه ای از آن حاصل نشود ، برای چه کاری است؟ علاوه بر خط اصلی داستان فیلم آنابل ۱ ، هیچ چیز دیگری پیش نخواهد رفت و به همین دلیل ، کل اطرافیان تصویر صاف و مقوایی به نظر می رسند. شاید مشکل این است که ، از یک طرف ، ما در حال تماشای یک فیلم در مورد یک عروسک عرفانی هستیم ، اما در واقع ، تمام وقایع فیلم در اطراف عروسک اتفاق می افتد ، او خودش نقش خاصی را بازی نمی کند ، در عوض می تواند هر چیز دیگری باشد عروسک فقط با ظاهر خود می تواند بترساند ، در مقایسه با اصلی ، واقعا وحشتناک به نظر می رسد. یکی از بزرگترین نکات مثبت فیلم آنابل ۱ بازی آنابل والیس است. ... از ابتدا تا انتها ، او تصویر را به بهترین شکل ممکن ترسیم کرد ، تماشای او و احساساتش در طول طرح ، لذت بخش است. به طور کلی ، من در مورد دیگر بازیگران حرفی برای گفتن ندارم ، همه آنها کاملا معمولی هستند ، در هیچ چیزی برجسته نیستند و نقش های خود را تحمل می کنند. در نتیجه ، اخیراً مثل اکثر فیلم های این ژانر ، یک محصول معمولی و معمولی داریم. اگر فیلم کم و بیش خوبی در مورد شیاطین ، اشباح و سایر ارواح شیطانی تماشا کرده اید ، پس می توانید با خیال راحت از کار John R. Leonetti Annabelle بگذرید . شما یک ساعت و نیم در وقت خود صرفه جویی خواهید کرد ، زیرا نفرین آنابل ، با وجود ژانر ، توانایی ترساندن را ندارد. حیف که ایده بدی نبود

۱۴۰۰/۳/۳۰نفرین آنابل اهریمنی ... خوب بیایید شروع کنیم ، این یکی از بهترین فیلم های ترسناک است که من دیده ام. همه چیزهایی که این ژانر نیاز دارد ، و قتل ، و عرفان و تعلیق وجود دارد ، عروسک به سادگی درخشان است ، یکی از ظاهر آن کافی است تا بگوید: "بله ، این لعنتی خودش است ، یک تصویر متفکر برای یک فیلم ترسناک" ، فقط مناسب برای مشاهده در شب! موسیقی بیشارا در بهترین حالت است ، فقط اوج است ، او قبلاً کارهای زیادی برای فیلم های ترسناک ساخته است ، همه چیز کاملاً در اینجا ترکیب شده است ، کلید درست قفل مناسب. کمی در مورد طرح. داستان فیلم آنابل ۱ یک خانواده جوان توسط اعضای برخی از فرقه های شیطانی مورد حمله قرار گرفته ، ناگهان ، در شب ، آنها تصمیم گرفتند آنابل والیس را بکشند که نقش میا و همسرش جان را بازی می کند. در نتیجه این حمله ، قاتلان خود متحمل رنج شدند. خون یکی از قاتلان به عروسکی می رسد که جان در همان ابتدای فیلم به میا می دهد ، گویا برای یک مجموعه. در نتیجه ، چیزی شیطانی عروسک را آماده می کند ، آماده برای کشتن اعضای خانواده ، حتی یک دختر متولد نشده است. عروسک محبوب ما که تجربه موفقیت در آتش زدن خانه را نداشته است ، دور ریخته می شود و همسران خود به آپارتمان دیگری نقل مکان می کنند ، اما این عروسک دوباره در میان چیزهای دیگر قرار دارد و شروع به آزار و اذیت بیشتر خانواده می کند. یا کالسکه ای با کودک تقریباً توسط یک کامیون مورد اصابت قرار می گیرد ، یا در یک آپارتمان مخفی می شود و غیره تمام صحنه ها با تنش و موسیقی بیشارا اشباع شده است ، در بالاترین سطح به نظر می رسد. کار کارگردان ، فیلمبرداری شده توسط نابغه جان آر لئونتی، و پشت سر او به ندرت متوجه کار در دوربین می شوید ، بسیاری از فیلم های ترسناک که او روی آنها کار کرده است. بازی در اوج است ، بازیگران فقط به نقش های خود عادت کرده و بسیار واقع گرایانه بازی می کنند ، گویی کابوس عروسک آنابل را در واقعیت تجربه می کنند. و پایان کار به عنوان مقدمه Conjuring یعنی خرید عروسک آنابل برای یک خانواده جدید خدمت کرد .

۱۴۰۰/۳/۳۱بعد از تماشای انابل ۱احساس دوگانه داشتم. از یک طرف ، انابل ۱ وحشتناک بود ، اما از طرف دیگر ، افت مکرر وجود داشت که باعث دلزدگی من شد. بنابراین ، تشخیص اینکه فیلم خوبی است یا فیلم بد برای من بسیار دشوار است. حتی اگر من به شما توصیه می کنم حتماً آن را تماشا کنید ، فقط اگر اوقات فراغت زیادی داشته باشید. امتیاز فیلم در دریافت نظر مثبت از سمت من پایین است. از اشکال اصلی انابل ۱، شخصیت اصلی میا را جدا می کنم. او بسیار آزار دهنده بود. و گاهی خودم را به این فکر می انداختم - "آنها کی تو را می کشند". و بعد از همه ، تلاش هایی وجود داشت ، اما برخی از آنها کسل کننده ، غیرقابل قبول بود. از مزایای فیلم - یک دیو! او فوق العاده مرا ترساند. فقط دو بار در قاب ظاهر می شود ، اما دو بار. رندر عالی و شیطان خودش در بهترین سنت های وحشت است. او ترس را القا می کند ، شما باور می کنید که او واقعی است و وجود دارد. پایانش را دوست نداشتم. چه نوع ایثار احمقانه ای از آب؟ اگر ما در مورد هدف در این زندگی صحبت می کنیم ، پس این در مورد آن نیست. مقداری سرنوشت عجیب ، روح خود را به شیطان هدیه کنید. در اینجا ناسازگاری مشخص می شود. اگر شخصی به نوعی هدف الهی داشته باشد ، به هیچ وجه مبادله روح وی با شیطان نیست. خدا نمی تواند این را اجازه دهد ، بنابراین من این لحظه را هذیان می دانم. در پایان ، می گویم که این فیلم در بعضی مواقع واقعا وحشتناک بود. گرچه در بعضی از لحظات رک و پوست کنده حوصله ام سر رفته بود و در جایی حتی عصبانی شده بودم. پایان کار قانع کننده و ضعیف است. اما به طور کلی ، می توانید آن را تماشا کنید ، اما همانطور که قبلاً گفتم ، فقط در صورت وجود زمان غیر ضروری زیاد

۱۴۰۰/۳/۳۱از یک طرف ، بسیار عجیب است که می بینید هیچ بازیگر مشهوری در انابل ۱ وجود ندارد ، اما از طرف دیگر ، آنها در اینجا به آنها نیازی ندارند ، زیرا قهرمانان کمی در فیلم هستند و کار در فیلم می تواند باشد نه تنها به حرفه ای ها ، بلکه به بازیگران عادی نیز سپرده شده است ، و همچنین اجازه می دهد فقط بازیگران تازه کار بازی کنند ، و این ، برای من ، گزینه بسیار خوبی است ، زیرا همیشه گرفتن ستاره های درجه یک همیشه امکان پذیر نیست. آنابل والش و وارد هورتون نقش های اصلی را داشتند و نقش اصلی میا و جان را بازی می کردند - این جفت بیشترین زمان را داشت. آنها بسیار خوب ، هماهنگ بازی می کنند و فراموش نمی کنند که کل زرادخانه خود را به شکل احساساتی که بازی آنها را آراسته است ، وارد کنند. من همچنین تونی اصلاحیه را در نقش پدر پرز به یاد می آورم ، جایی که شخصیت او یک کشیش خاص یا قوی نیست که بتواند با یک حرکت دست نیروهای شیطانی را متوقف کند ، نه ، قهرمان او معتقد است که خیر بر شر پیروز خواهد شد ، و او خودش سعی می کند به قهرمانان کمک کند ، که تقریبا او را نابود می کند - شر در فیلم نیز کاملاً نقش خود را بازی می کند . قوی و موذی است ، قادر است حتی بدون فریب زندگی انسانی را از بین ببرد ، زیرا او فقط دوست دارد به عذاب ، رنج و غم نگاه کند. شاید در پایان ، من بازی آلفری وودارد را نیز یادداشت کنم ، و اگرچه او اغلب در قاب نخواهد بود ، اما این شخصیت او است - دستیار ، شخصیت اصلی. بازیگران بسیار خوب ، البته متوسط ​​اما با کیفیت بسیار بالا ، با عملکرد خود انتظارات را برآورده می کنند. فیلم آنابل ۱ با امتیازات (فضای خوب ، کار دوربین ، موسیقی ، بازیگران) و منفی ها (عمدتاً فیلم نامه ای که در آن ترسناک کافی وجود ندارد) پروژه خیلی بدی نیست ، اما دلیل اصلی بد نبودن احضار انابل است ، و خوب یا عالی نیست - این یک نوع فرعی برای The Conjuring فیلم احضار آنابل است ، این ثانویه در همه جا وجود دارد و من کاملاً مطمئن هستم که هر بیننده ای از فریم های اول متوجه این موضوع می شود. اگر فیلم جیمز وان بعداً اکران می شد یا اصلاً وجود نداشت ، پس فیلم لئونتی برای مخاطب جالب تر به نظر می رسید ، اما این امتیاز مثبت خود را دارد. انابل ۱ یک شروع دیوانه وار را نشان داد و چندین بار به زیبایی نتیجه داد ، و این ، همانطور که شخصاً معتقدم ، لیاقت استاد جیمز وانگ است. دشوار است فیلم را توصیه کنم ، زیرا شخصاً فیلم به نظر من ثانویه و حتی کمی خسته کننده بود ، بنابراین این را می گویم - اگر عاشق فیلم های ترسناک هستید و حتی یک فیلم از این ژانر را از دست نمی دهید ، اگر نگاهی به فیلم The Conjuring بیندازید ، نگاهی بیندازید و فکر می کنید که این فیلم احساسات جدیدی به شما می دهد ، در این صورت ، من به شما توصیه می کنم بیشتر از این حساب نکنید.

۱۴۰۰/۳/۳۱داستان فیلم آنابل ۱ صحنه های ترسناک کمی در انابل ۱ وجود دارد. توصیه من: اگر می خواهید واقعاً بترسید ، بدیهی است آنابل ۱۱ برای شما مناسب باشد. انابل ۱ یک فیلم یکبار مصرف است. می توانید در یک عصر آرام و بارانی آن را تماشا کنید. اما نه بیشتر

۱۴۰۰/۳/۳۱ اولین بررسی من پس از بازخوانی بازبینی های عصبانی در باره فیلم های آنابل ، تصمیم گرفتم آن را برای این فیلم خاص( آنابل ۱۱ اوت، ۲۰۱۷ ) بنویسم. من معتقدم که فیلم شایسته چنین سخنان ناپسند نبود. جالب ، جذاب است . بازیگران عالی هستند. خوب به نظر می رسند و خوب بازی می کنند. شما آنها را باور می کنید. زمان وقایع انابل ۱ به طرز چشمگیری منتقل می شود. جو ، فضای داخلی ، لباس و ظاهر خود بازیگران به درک بسیار کمک می کند. اکنون بسیار دشوار است که با یک طرح کاملاً جدید غافلگیر شوید. بله ، در اینجا آنها یک عروسک را مبنا قرار دادند ، که از طریق آن شیطان تصمیم گرفت با دستان کوچک نفرت انگیز خود روح بی گناهی را به مجموعه خود بکشاند. شاید جدید نباشد اما ایده بسیار خوبی بود. من دوست داشتم ، همانطور که معمولاً اتفاق می افتد ، "اوه ، یک خانه بد وحشتناک ، اما ما اینجا خواهیم مرد زیرا جایی برای رفتن نداریم." زن و شوهر فقط بردند و نقل مکان کردند ، سپس من خوشحال شدم که طرح به صورت پویا توسعه یافت ، هیچ لحظه یکنواختی وجود نداشت که من می خواستم عقب بروم. و بهترین قسمت این است که ، من ترسیده بودم. این فیلم من را ترساند ، که آسان نیست ، زیرا من یک عاشق پیچیده فیلم ترسناک هستم. از ابتدا تا انتها در تنش نشستم. بله ، از جلوه های شگفت انگیز استفاده شده است ، اما آنها اصلاً آزار دهنده نبودند ، زیرا سازندگان فیلم کاملاً شایسته آنها را با فضا ترکیب کردند. در کل من ازفیلم های آنابل داخل و خارج راضی هستم. من انواع بسیار متنوعی از آنها را مرور کردم. هم آسیایی و هم آمریکایی و اندونزیایی. من بندرت کاملا راضی هستم. و اینجا کاملا راضی بودم. داستان فیلم آنابل ۱ مطمئناً برای دوستداران وحشت کلاسیک ، ساخته شده بر اساس عرفان ارزش دارد.

۱۴۰۰/۳/۳۱ آزمایش زیر را امتحان کنید. چراغ راهرو را روشن کنید و پشت به اتاق تاریک بایستید. کمی صبر کنید ، گوش دهید. در ابتدا احساس ناراحتی خواهید کرد ، و سپس یک لرز در پشت سر شما و انواع و اقسام چیزهای ناخوشایند به مغز شما هجوم می آورد ، به عنوان مثال ترس از کشیدن دست ها به پشت شما یا نگاهی به پشت از تاریکی . اعصاب البته برای همه متفاوت است. اما ترس غریزی از تاریکی ، که ما در دوران کودکی آن را سرکوب می کنیم ، یکی از قدیمی ترین ترس ها است. این از زمانی که اجداد ما میمون ها که در تاریکی خوب نمی دیدند ،در تاریکی مورد حمله واقع می شدند ، در حافظه ژنتیکی ما جا خوش کرده است. و این شکارچیان بودند که از تاریکی به آنها نگاه می کردند و با پنجه های پنجه دار آنها را می گرفتند. من دوست دارم فیلم های ترسناک را اواخر شب ببینم ، وقتی که خانواده قبلاً به رختخواب رفته اند ، و من تنها با چراغ های خاموش مقابل صفحه بزرگ تنها مانده ام. در عین حال بیشترین لذت را می گیرید ، به همین دلیل فیلم های این سبک را تماشا می کنیم ، شما باید در حادترین لحظات نگاهتان را دور نکنید . فقط در این صورت است که می توانید از یک لحظه حاد یک هیجان واقعی به دست آورید. بخصوص ، همین دیروز ، داستان فیلم آنابل ۱ را به کارگردانی جان لئونتی به روشی مشابه دیدم. پیش از انابل ۱، لئونتی به طور خاص خود را به عنوان کارگردان نشان نمی داد ، بنابراین دو دنباله و سه سریال تلویزیونی را فیلمبرداری کرد. اما او سابقه فیلمبرداری بسیار چشمگیری دارد. در این میان نمونه های مشهوری مانند Hotheads 2 (1993) ، ماسک (1994) ، پادشاه عقرب (2002) و البته The Conjuring (2013) وجود دارد. "نفرین آنابل" پیش درآمد این فیلم ترسناک بسیار جالب است. یادم می آید که وقتی من The Conjuring را تماشا کردم ، موهای بازوهایم چندین بار سیخ شد ، که خیلی نادر است که برای ، یک مرد تقریبا چهل ساله اتفاق بیافتد. گری دوبرمن ، نویسنده فیلمنامه ، مردی بود که همچنین اصلاً برجسته نبود. او متن دست وسط را نوشت. ولی. نفرین آنابل از تجربیات قابل توجه ساخت یک سریال بصری ، که توسط لئونتی هنگام کار روی تقریباً چهل فیلم جمع شده ، نهایت استفاده را می برد که تعدادی از آنها بسیار موفق بودند. یک تجربه ارزشمند به خصوص کار لئونتی با جیمز وان بود. این از وانگ در "نفرین آنابل" همه این مکث های پایدار ، این عدم تأکید بر اثر غافلگیری و تأکید بر جو است. به همین دلیل ، این تصویر به وضوح بالاتر از فیلم های ترسناک دست متوسط ​​قرار دارد ، گرچه به سطح "The Conjuring" نمی رسد. داستان فیلم آنابل ۱ در مرکز داستان یک زوج جوان گوردون هستند. او یک دکتر است ، او یک خانه دار است. هر دو برای پدر و مادر شدن آماده می شوند. هنگامی که جان و میا توسط شیطان پرستان مورد حمله قرار می گیرند ، آنها سعی می کنند به خانه آنها نفوذ کرده و با استفاده از عروسک از مجموعه میا ، دیو را احضار کنند. این مراسم کامل نشده است - یک مرد - یک شیطان پرست توسط پلیس کشته می شود ، و خون یک زن به عروسک می ریزد ، به درون چشم می ریزد ... اما ، اگرچه مراسم کامل نیست ، دیو ، هنوز به عروسک متصل است ، به دنیای ما نفوذ می کند. و هنگامی که خانواده با دختری که از قبل متولد شده است به محل زندگی جدیدی - در ساکرامنتو نقل مکان می کنند ، اتفاقات وحشتناک مختلفی شروع می شود. بیشتر حملات شیاطین به میا و دخترش لیا خواهد بود. علاوه بر این ، بازیهای شیطانی نه تنها در شب ، بلکه در طول روز نیز انجام می شود. بنابراین دیگر آرامش طولانی نخواهید داشت. چند لحظه واقعا ترسناک در اینجا وجود دارد ، به تماشاگر قدیمی فیلم اعتماد کنید. همانطور که در بالا گفتم فقط "نفرین آنابل" را تماشا کنید ، سپس همه چیز را احساس خواهید کرد. وهم آورترین قسمت ها صحنه با آسانسور و سپس در پله ها و صحنه با پرده است. البته ، میا روی صفحه نمایش با ما نیز ترسیده است ، او ، نمی دود ، نمی لرزد ، فریاد می کشد - این همه است. من مطمئن هستم كه كسي كه مي گويد هيچ وقت از تماشاي فیلم های آنابل ترس نداشته است ، يا آن را در حالت ناكافي تماشا كرده يا عقب رفته است ، يا به راحتي دروغ گفته است.

۱۴۰۰/۳/۳۱داستان فیلم آنابل ۱ یک روز مادر یکی از سه دوست صمیمی یک عروسک بسیار قدیمی و کاملاً ناخوشایند را در فروشگاه پیدا می کند و برای هدیه دادن به دخترش آن را می خرد. اینگونه است که داستان فیلم آنابل ۱، عروسک قاتلی ، که گمان می رود با خون دختری شیطان پرست که این نام را بر آن نهاده است ، "متحرک" شده است. در واقع ، این فیلم انابل ۱ با روایت دوستان فوق الذکر شروع می شود - ما بدون سر و صدا به روز می شویم که عروسک مظهر شر است. بیش از یک بارفیلم های آنابل مربوط به عروسک هایی که می دانند چگونه مردم را بکشند ، فیلمبرداری شده است. معمولاً هیچ یک از قربانیان آنها حتی به خطری که بر سر آنها می آید مشکوک نیستند ، زیرا عروسک ها اسباب بازی هایی هستند که برای سرگرمی مردم ایجاد می شوند نه اینکه آنها را معلول کنند.... این دیوانگان کوچک ، در اصل ، از طرق مختلف "زنده می شوند" ، اما ، به عنوان یک قاعده ، شر از ابتدا متولد نمی شود - نفرین یا آداب و آیین لازم است. برای من یک رمز و راز باقی ماند که چگونه دختر فیلم و به خصوص مادرش عروسک آنابل را دوست دارد - او نه تنها از نظر ظاهری دافعه بود ، بلکه به سادگی غیرقابل تحمل زشت بود (با این وجود سلیقه مردم گاهی اوقات واقعا عجیب است). در حقیقت ، آنابل ۱۱ کاملاً متفاوت به نظر می رسید ، و باید اعتراف کرد ، اگرچه او به خاطر تاریخ غم انگیز و حتی خونینش شناخته شده است ، اما خصومت را برانگیخت - اما به نظر نمی رسید که خیلی وحشتناک باشد در فیلم عروسک به اندازه ای می رسد که به یک انسان تبدیل می شود.، با همه اینها ، او بسیار متحرک و بیش از حد انسانی است. این واقعیت به تنهایی تأثیر ناخوشایندی بر بیننده می گذارد ، گویی این پیشنهاد را می دهد که انابل ۱ همه چیز را دارد تا از جنگ پیروز شود. تبدیل های عرفانی از یک پارچه معمولی به یک قاتل ، که در واقعیت اتفاق افتاده است (اگر تاریخ عروسک را بخوانید) ، باعث ترس و دسیسه می شود ، و باعث می شود شما نه تنها از عروسک ها ، بلکه به طور کلی از همه اسباب بازی ها بترسید ، با تمرکز بر خانواده ای که عروسک در آن مستقر شده است ، نویسندگان تصمیم گرفتند که از تمام معیارهای پذیرفته شده عدول نکنند ، و سرسختانه به ترحم فشار می آورند، بازیگران نه چندان کاریزماتیک را مجبور به گریه کردن در مورد بخش سخت خود کردند - تا بتوانند از دختر جوان خود در برابر "شر" محافظت کنند. علاوه بر این ، این قهرمانان عذاب آور با اپیزودهای ترسناک بسیار ضعیف رقیق می شوند ، بنابراین در بعضی مواقع آنقدر خسته می شوید که دست شما برای خاموش کردن نمایش پیش می رود ، زیرا از حدود اواسط فیلم هر بیننده ای متوجه می شود که پایان موضوع چگونه پیش می رود . در واقع ، به جز فیلم ساخته شده توسط آنابل ، چیزی دیگر برای درخشش وجود ندارد و پایان مسخره این ایده را به دنبال دارد که ما شاهد فیلم های ترسناک معقول تری نخواهیم بود و ما فقط به چنین روبان هایی بسنده خواهیم کرد که کاملاً پر از اخلاق و اشک قهرمانان محو شده اند و آماده هستند تا خود را به خاطر همه کسانی که در دسترس هستند فدا کنند. به خصوص ، شاید ، در اینجا تمایل تقریباً نیمی از قهرمانان به خودکشی برای نجات بقیه - ستایش برای قهرمانان و شر ، که بدون آنها وجود نخواهد داشت - تحت تأثیر قرار بگیرد داستان فیلم به هیچ وجه جذاب نیست ، جذاب نیست و مجبور نیست که به دنبال برخی پاسخ ها برود .

در ادامه بخوانید...

شخصیت هایی در فیلم با چشمان ترسناک

در

بعضی از چشم ها بقدری شرور ، دلهره آور و ترسناک هستند که حتی بعد از چند سال که از دیدن یک فیلم ترسناک می گذرد هنوز هم در ذهن بیننده باقی می ماند و آن اثر ترس و وحشت را ایجاد می کند. در این پست 35 فیلم ترسناک که شخصیت هایی با چشمان ترسناک دارند را معرفی می کنم، در صورتی که علاقه به ژانر ترسناک دارید تماشا کنید. نام این فیلم های سینمای جهان به همراه بازیگر به ترتیب چیده شدن از سمت چپ در عکس است .

نگاهی که هیچ وقت فراموش نمی شود

 
1- داگ جونز در Labyrinth Pan فیلم هزار توی پن  2006
2- بیل اسکارگارد در فیلم آن 2017
پنسیلوانیا
3- رالف فینز در فیلم هری پاتر و جام آتش 2005
لرد ولدمورت
4- Marty Feldman در Frankenstein Young در فیلم جوانی فرانکشتین1974
ایگور
5-ریچارد بریک در فیلم بازی تاج و تخت 2011
پادشاه شب
 
 
6- بانی آرونز در فیلم راهبه 2018
7- پاتریک ویلسون در فیلم موذی 2010
دیو
8- برد دوریف و اد گیل در نمایش کودک 1988
چاک
9- لیندا بلر در نقش رگان مک‌نیل فیلم جن گیر
رگان
10- جک نیکلسون در فیلم درخشش The Shining 1980
جک تورنس
 
 
11- الن ساندویز در فیلم مرده شیطانی The Evil Dead 1981
چریل
12- اسکات H. رینیگر در فیلم سپیده دم مردگان 1978
راجر
13- رابرت بلیک در فیلم بزرگراه گمشده 1997
مرد رمز و راز
14- ماکس شرک در فیلم نوسفراتو 1922
گراف اورلوک
15-النا آنایا در فیلم ون هلسینگ 2004
Aleera
 
 
16- Chloe Grace Moretz در فیلم کری 2013
کری
17- لون چانی در فیلم فانتوم اپرا 1925
فانتوم
18- بلا لوگوسی در فیلم دراکولا 1931
دراکولا
19- Eiza González در سریال پاندمیونیوم  From Dusk Till Dawn: The Series 2014
Santánico Pandemonium
20- دیوید چیس در فیلم حلقه 2002
سامارا
 
 
21- داگ بردلی در فیلم هلایزر 1987
پینهد
22- رابرت انگلوند در فیلم کابوس در خیابان الم 1984
فرد کروگر
23- بانی آرونز در Mulholland Drive فیلم جاده مالهلند 2001
بوم
24- یان هولم در ارباب حلقه ها: یاران حلقه 2001
بیلبو
25- آنتونی هاپکینز در فیلم سکوت بره ها 1991
هانیبال
 
 
26- تام هاردی در فیلم زهر 2018
زهر
27- آنتونی پرکینز در فیلم روانی 1960
نورمن بیتس
28- جاناتان برک در فیلم مترسک های ترسناک Jeepers Creepers 2001
مترسک
29- بت دیویس در فیلم چه اتفاقی برای بیبی جین افتاد؟ 1962
بچه جین هادسون
30- تاکاکو فوجی در فیلم کینه 2004
کایاکو
 
 
31 هیت لجر در فیلم Dark Knight 2008
جوکر
32- سید هایگ به عنوان کاپیتان اسپاولینگ بازی می کند
کاپیتان Spaulding
33- اندی سرکیس در هابیت: فیلم یک سفر غیرمنتظره 2012
گلوم
34- جان فرانکلین در فیلم کودکان ذرت 1984
آیزاک
35- مایکل کیتون در فیلم سوسک 1988
Betelgeuse

نظرات

در ادامه بخوانید...

چگونه جیم کری فیلم ترسناک ماسک را به یک کمدی تبدیل کرد

در
چگونه جیم کری فیلم ترسناک ماسک را به یک کمدی تبدیل کرد

عکس کامرون دیاز در فیلم ماسک

 

پشت صحنه فیلم "ماسک": چگونه کامرون دیاز به دنبال نقش اصلی بود و جیم کری فیلم ترسناک را به یک کمدی تبدیل کرد
 
در تاریخ 30 اگوست ، کامرون دیاز بازیگر آمریکایی 47 سالگرد تولد خود را جشن می گیرد ، شهرتی که فیلم های "عروسی بهترین دوست من" ، "فرشتگان چارلی" ، "یه چیزی راجع به مری هست" به دست آورد. و یکی از برجسته ترین نقش اول او در کمدی "ماسک" بود که 25 سال پیش منتشر شد. او درست یک هفته قبل از فیلمبرداری تصویب شد و کارگردان در مورد نامزدی وی شک و تردید زیادی داشت. اما هیچ کس به جیم کری شک نمی کرد - فقط او می توانست قهرمان یک فیلم ترسناک را به یک شخصیت جذاب و کمدی تبدیل کند.
 
کامرون دیاز در جوانی
کامرون دیاز در جوانی |  عکس
 
کامرون دیاز آرزوی حرفه بازیگری را نمی کرد - از 16 سالگی به عنوان یک مدل کار میکرد و موفقیت چشمگیری در این زمینه کسب کرده بود. همکاری با آژانس مدلینگ الیت بسیار مثمر ثمر بود: کامرون با ستارگان در تبلیغات ، در عکس های مجلات مد شرکت کرد ، در ژاپن ، استرالیا ، فرانسه ، الجزایر و مکزیک کار کرد.
 
عکس از فیلم ماسک ، 1994
کامرون دیاز در فیلم ماسک  عکس از فیلم ماسک ، 1994 |  عکس
 
هنرپیشه فیلم ماسک ، کامرون دیاز هنگامی که  به طور تصادفی فیلمنامه فیلم ماسک را دید بسیار شور و اشتیاق داشت که سعی کند در فیلم ترسناک ماسک بازی کند. با این حال، کارگردان، زیبایی یک خواننده کلوپ شبانه اغوا کننده و دوست داشتنی مافیایی ( تینا کارلیل) و دیدنی را در کامرون دیاز مشاهده کرد - مانند ستاره آنا نیکول اسمیت یا اولین خانم دروگه آمریکا ونسا ویلیامز که در ابتدا این نقش را ارائه داده بودند.
 
کامرون دیاز به عنوان تینا کارلیل
کامرون دیاز فیلم ماسک  کامرون دیاز به عنوان تینا کارلیل |  عکس
 
کامرون دیاز ، یک مدل 21 ساله ، قبل از اینکه موفق شود کارگردان را متقاعد کند این نقش را باید بگیرد، 12 بار مورد تست قرار گرفت. او نه تحصیلات بازیگری داشت و نه تجربه فیلمبرداری فیلم ، اما لبخند او را  و خودجوش بودن ، جذابیت و تناسب اندام او باعث شانس بیشتری نسبت به بازیگران حرفه ای شد. و فقط یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری، بازی او تصویب شد!
 
درست است که او مجبور شد چندین درس بازیگری را یاد بگیرد و رقصیدن را بیاموزد که برای این نقش ضروری بود و همچنین باید سخت کار می کرد.پارامترهای مدل کامرون با تصویر جسیکا خرگوش از فیلم Who Framed Roger Rabbit مطابقت نداشت ، همانطور که کارگردان شخصیت اصلی را تصور می کرد. و به خصوص برای کامرون ، آنها لباس هایی را آماده می کردند که تا حد امکان بر اندام او تأکید می کرد.
 
کامرون دیاز
بازیگر زن فیلم ماسک  کامرون دیاز در فیلم ماسک  تصاویر از فیلم  ماسک  ، 1994 |  عکس
 
کامرون دیاز موفق به تسلط بیشتر حرکات رقص اختراع شده برای او شد ، و کمک به او فقط در سخت ترین حرکات آکروباتیک بود. اما او اطلاعات موسیقیایی برجسته ای در اختیار نداشت ، بنابراین مجبور شد فقط دهان خود را برای موسیقی متن لب خوانی کند و به جای آن خواننده ایرلندی سوزان بوید به جای او ترانه ها را خواند.
 
کامرون دیاز و جیم کری در فیلم ماسک ، 1994
ماسک 1994
بازیگران فیلم ماسک  کامرون دیاز و جیم کری در فیلم ماسک ، 1994 |  عکس
 
اولین بازیگری کامرون دیاز بسیار موفق بود - "ماسک" وارد ده فیلم برتر سال 1994 شد و شروع موفقی در کارنامه بازیگری او بود و کامرون دیاز را به مقام ستاره های هالیوود با درجه ی بالا رساند. پس از آن ، او به عنوان یکی از بازیگرهای بسیار مورد پسند در سینمای جهان و پردرآمد هالیوود شناخته شد.
 
کامرون دیاز به عنوان تینا کارلیل
کامرون دیاز به عنوان تینا کارلیل |  عکس
 
با این حال ، "ماسک" موفقیت فوق العاده خود را مدیون مقام اول ، جیم کری ، بازیگر نقش اصلی بود. با تشکر از کمدین درجه اول، این فیلم به چیزی که در این پروژه برنامه ریزی شده تبدیل نشده است. کارگردان چاک راسل گفت که در ابتدا ماسک را به عنوان فیلمی ترسناک و در ژانر وحشت تصور می کرد ، که بر اساس کتاب طنز با همین نام ساخته شده بود ، جایی که صحنه های خشونت به طور طبیعی به تصویر کشیده می شد و خون زیادی وجود داشت.
 
این ماسک باعث پوشیدن لباس مجنون و خونخواری آن شد. شخصیت اصلی قرار بود جایگزین Freddy Krueger از "کابوس در خیابان الم" باشد که تا آن زمان از مد افتاده بود. اما جیم کری قهرمان خود را از یک شرور خونخوار که مرتکب جنایات نقاب شده بود به شخصیتی جذاب و طنز تبدیل کرد.
 
شخصیت اصلی ماسک و نمونه اولیه وی از کتاب طنز با همین نام
شخصیت اصلی ماسک و نمونه اولیه وی از کتاب طنز با همین نام |  عکس
 
در فیلم ماسک می توانید صحنه های بسیاری از کارتون های معروف را ببینید. از آنجایی که شخصیت اصلی داستان از طرفداران شخصیت های کارتونی بود ، او به شیطان تاسمانی تبدیل شد و مانند یک گردباد حرکت می کند ، سپس به Bugs Bunny تبدیل و در آغوش گانگسترها می میرد ، سپس به گرگ از کارتونهای Tex Avery تبدیل می شد ، که رفتار آن قهرمان در زمان رقص تینا کپی شد ( چشم های پرکار ، زبان سست و غیره).
 
جیم کری در فیلم ماسک ، 1994
بازیگر فیلم ماسک  جیم کری 
 
برای خلق چنین شخصیتی "کارتونی" ، استفاده از جلوه های ویژه و گرافیک رایانه ای ضروری بود ، اما بازیگر این نقش باید خودش بازی های زیادی را انجام می داد. برای این کار ، جیم کری از نظر ایده آل مناسب بود - کمدین کانادایی قبل از اولین فیلمبرداری خود ، در باشگاه های کمدی شروع به کار کرد و نمایش تلویزیونی "به رنگ واضح" وی را محبوب کرد. در نتیجه ، "ماسک" به یک عملکرد واقعی جیم کری تبدیل شد.
این بازیگر آنقدر بدن نرمی داشت که به فیلمسازان اجازه می داد جلوه های ویژه ای را بگیرند - او خودش صحنه های زیادی را بازی کرد و دیگر نیازی به تجدید نظر در رایانه نبود. آرایش سبز نامرئی او در یک لایه بسیار نازک اعمال می شد تا مخاطب بتواند چهره باورنکردنی او  را ببیند.
 
جیم کری در فیلم ماسک ، 1994
فیلم ماسک جیم کری
 
نتیجه چشمگیر بود و این فیلم با بودجه 23 میلیون دلار تهیه شد، اما بیش از 350 میلیون دلار در گیشه جهانیفروش داشت. 
 
عکس از فیلم ماسک ، 1994
فیلم ماسک جیم کری
امروز ، جیم کری به عنوان یکی از با استعدادترین کمدین های زمان ما شناخته می شود که می تواند هرگونه نقاب را با چهره خود مد کند
 
برای خواندن نقد فیلم ماسک  (نقد های بیشتر فیلم  The Mask ) به بخش نظرات ونقد های مثبت و منفی کاربران مراجعه کنید.
 
مقاله را دوست داشتید؟ پس از ما در بخش نظرات پشتیبانی کنید.

نظرات

۱۴۰۰/۴/۲۸ به گفته کمیک بوک ، جیم کری گفت که علاقه مند است در دنباله فیلم The Mask شرکت کند ، اما فقط به یک شرط - اگر این پروژه توسط برخی از "کارگردان های فوق العاده جسور" انجام شود. این بازیگر ذکر کرد. "در مورد ماسک ، همه چیز به کارگردان بستگی دارد. واقعاً همینطور است. من نمی خواهم این فیلم را فقط برای ساختن آن انجام دهم. اما من حاضرم با یک کارگردان شگفت آور جسور و با نگاه غیر متعارف کار کنم."

۱۴۰۰/۴/۲۸قهرمان اصلی فیلم ماسک جیم کری این کمدی مسحورکننده مخلوطی از ذهن آزار دهنده یک فرد بدون همنشین و روانپریش است که از پیله یک بازنده مطلق فرار کرده است. ماسک 1994 چنان موفقیت آمیز بود که 27 سال پس از اکران فیلم ، همچنان موضوعیت دارد. چه اتفاقی می تواند برای شخصی بیفتد که در یک آپارتمان اجاره ای رقت انگیز زندگی می کند و در هر زمینه ای شکست می خورد. افسردگی طولانی مدت یا طغیان احساسی؟ گاهی اوقات اتفاق می افتد که یک اثر مرموز به دست چنین شخصی می افتد ، که شخصیت درونی او را بیدار می کند. این یک نقاب اسرارآمیز است که شخصیتی خارق العاده را از یک شخص بی چهره ، "رنگ پریده" و دارای امکانات نامحدود ساخته است .شخصی برای مرتکب شدن جرمی و شناخته نشدن ماسک می زند و کسی برای اینکه برای همیشه در حافظه مردم حک شود اسک می زند امروز و فردا رنگ خلق و خوی سبز است. وقتی از بچگی فیلم ماسک جیم کری را تماشا می کردم ، آپارتمان پر از خنده می شد. با این حال ، در طول سال ها وضعیت به هیچ وجه تغییر نکرده است. برای این ، باید از جیم کری بی عیب و نقص - قهرمان واقعی کمدی مدرن آمریکایی - تشکر کنیم. در این فیلم جیم کری موفق شد تمام مهارت های بازیگری خود را به بیننده نشان دهد و کامرون دیاز در فیلم ماسک نیز از او عقب نماند. دوست دارم به موسیقی متن توجه ویژه ای داشته باشم. Chick-chiki-boom ، Chick-chiki-boom ، شنیده ای ، ها؟مشاهده فیلم ماسک روحیه ای عالی را برای کل روز تضمین می کند!

۱۴۰۰/۴/۲۸وقتی پسر خجالتی سوپرمن شد هر شخصی در هالیوود نقش خاص خود را دارد ، نقشی که باعث می شود او نه تنها یک بازیگر یا بازیگر بلکه یک ستاره قابل تشخیص باشد و در آینده این فرد با این نقش همراه خواهد شد. بنابراین این اتفاق برای جیم کری افتاد ، او فقط چنین نقشی را ندارد ، بلکه این جیم کری بود که ماسک 1994 را در سراسر جهان مشهور کرد. خود فیلم ماسک 1994 بی نظیر است. اولین مزیت آن این است که قابل استفاده مجدد است. امروز که آن را تماشا کرده اید ، می توانید فردا نیز به راحتی آن را تماشا کنید. شوخ طبعی یک امتیاز مثبت دیگر است. جیم 200٪ خود را اینجا نشان داد. شخصیت او بسیار خنده دار است و مثل مسلسل شوخی می کند . علاوه بر شوخ طبعی ، کری هم آواز می خواند و هم می رقصد و در طول فیلمبرداری به او اجازه بداهه نوازی می دهند و با توجه به استعدادش ، کارگردان و گروه با صدای بلند می خندند. این همان نقش "ستاره" است. با توجه به اینکه این دهه ، دهه 90 است ، گرافیک ها از کیفیت بالایی برخوردار هستند ، به خصوص تبدیل شخصیت اصلی به 'ماسک'. و لباس زرد او چقدر زرق و برق دار است. این فیلم همچنین ستاره دیگری به ما هدیه داد . بازیگر زن فیلم ماسک ، کامرون دیاز. در اینجا او همان زیبایی کشنده است که و شما می توانید قهرمان جیم کری را درک کنید. در فیلم ، کاملاً همه چیز موفقیت آمیز است و از ترس این که یک صحنه زیبا یا شوخی را از دست بدهید ، نمی توانید یک لحظه فیلم را ترک کنید.همچنین نباید سگ قهرمان داستان را فراموش کنیم. سگ کار بزرگی انجام داد (bravo to the trainer) و بعد از تماشای آن بلافاصله همان دوست چهار پا را خواهی خواست. البته ممکن است شرور ضعیف به نظر برسد ، او بد است چون بد است و با دریافت ماسک وحشتناک تر می شود. اما در اینجا آنطور که باید کار می کند ، بنابراین به سختی می توان آن را از فیلم حذف کرد. در دوران بازسازی از فیلم ها ، ممکن است مدیران استودیو تصمیم بگیرند که دوباره فیلم ماسک را فیلمبرداری کنند ، اما من صمیمانه امیدوارم که این اتفاق هرگز نیفتد ، زیرا هیچ کس نمی تواند مثل جیم کری بازی کند.

۱۴۰۰/۴/۲۸چه چیزی من را بر آن داشت تا نقد و بررسی منفی درباره فیلم ماسک 1994 بنویسم که در واقع در نوع خود کلاسیک به حساب می آید؟ پاسخ ساده است: واقعاً مطابق با نام خود است. "ماسک" دروغ است ، مهم نیست که از کدام طرف نگاه کنید. با این حال ، من انتظار نداشتم از چنین رتبه بالایی و 97٪ بررسی مثبت - ظاهرا بی فایده باشد. بنابراین ، استنلی ایپکیس یک بازنده کامل است - او به تنهایی در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند ، در دفتر یک بانک کار می کند ، هر روز رئیس منفور را تحمل می کند ، بدون اینکه بتواند همه آنچه را که در مورد او فکر می کند به او بگوید. او فقط یک بار خوش شانس است: نقابی پیدا می کند که او را به شخص دیگری تبدیل می کند ، خواسته های پنهان او را تجسم می بخشد. خط آخر چیست؟ بله ، ماسک تصویر شخصیت اصلی را کاملاً تغییر می دهد. با این حال ، پیام اصلی این فیلم این است که شما باید خود باشید ، نه اینکه تظاهر کنید - افرادی هستند که شما را دوست خواهند داشت. اگر اتفاقات فیلم را با این مورد مقایسه کنید ، می توانید به یک واقعیت جالب برخورد کنید: قهرمان بدون نقاب به چیزی نمی رسید . "تو تنها کسی هستی که مرا به عنوان یک شخص می بینی" . خوب البته. به همین دلیل است که وقتی او ظاهر شد ، اپراتور دوربین را به سمت قلب نشان داد. بدیهی است که شخصیت اصلی روح خود را از طریق قلب دید. از این گذشته ، آنها به هیچ وجه ارتباط برقرار نکردند و یکدیگر را نمی شناختند - بنابراین من نمی فهمم که به طور کلی در نقل قول فوق چه صحبتی شده است. بیایید همه اینها را حذف کنیم و این فیلم را صرفاً به عنوان یک کمدی بدون معنای عمیق در نظر بگیریم. در ابتدا همه چیز خنده دار به نظر می رسد ، اما بعد ، دوباره شوخی های مبتذل ظاهر می شود (در کمدی آمریکایی بدون آنها کجا می توانیم برویم) ، ترفندهای "ماسک" به تدریج خسته کننده می شوند ، و فقط یک سگ جذاب ، میلو ، مرا در صفحه نمایش ، و تمایل به نوشتن این یک بررسی نگه داشت تا فیلم را تا انتها تماشا کنم. من نمی توانم بازیگری جیم کری و کامرون دیاز را بد بدانم ، اما نمی خواهم به همه اتفاقات روی صفحه نمایش اعتقاد داشته باشم: و نمی دانم چه کسی مقصر است - نویسندگان یا کارگردان. با این حال ، بیشتر کمدی ها حتی بدتر هستند - این یکی ادعاهایی دارد که حداقل منطقی است.

۱۴۰۰/۴/۲۸استنلی ایپکیس فردی بی نظیر است. علی رغم همه چیز ، او همچنان به مردم عشق می ورزد و هر زمان که ممکن است ، همیشه سعی می کند به آنها کمک کند ، اگرچه آنها با آنچه از کودکی به ما آموخته ایم ، هیچ پاسخی نمی دهند. به طور کلی ، برای افراد خردسال ، او ابزاری ایده آل برای آزمایش تحقیرهای جدید و اکنون توهین های ناشناخته است. و بعد یک روز ... ... یک ماسک به دست او می افتد ، سبز و بسیار غیر معمول. با تشکر از او ، متواضعانه ، اما بسیار جالب ، چند وجهی و با حس شوخ طبعی ، یک عاشقانه اصلاح ناپذیر و همه واقعی خود را نشان می دهد! شخصاً این لذت سبز دیوانه وار مرا از کودکی تحت تأثیر قرار داد. در دوران جوانی ، از کودکی به خصوص از آن سینما چیزهای کمی به یاد می آوردم ، اما قطعات باقی مانده بود. همانطور که معلوم شد ، در دوران کودکی ، من شخصیت محبوبی داشتم: دیوانه سبز فوق الذکر. چقدر دنیا خوش شانس است که این نقش را جیم کری تکرار نشدنی بازی کرد. این شخص چقدر خنده ، مهربانی و شادی صادقانه به همراه آورد ، به طوری که به مدت 27 سال آنها نه تنها خسته کننده نمی شوند ، بلکه با قدرت دوباره شعله ور می شوند. باحال نیست ، اما جیم همه خودش را در این نقش نشان داد ، و ، به طور کامل پاداش گرفت. مدت ها از او دقیقاً به عنوان قهرمان دیوانه (فوق العاده) "ماسک" یاد می کردند ، اما پس از آن او نقش های شگفت انگیز دیگری نیز داشت ، که باعث می شد او را از قهرمانان دیگر به یاد بیاورم. نمی توانم در مورد شریک جیم در این کمدی چیزی بگویم. من همیشه سعی می کنم از فرصت صحبت در مورد این شخص جلوگیری کنم ، اما در اینجا این یک جرم محسوب می شود. کامرون دیاز در فیلم ماسک ، زیبا ، سکسی ، جذاب در نقش تینا فراموش نشدنی است. حیف است که فقط بازیگر زن فیلم ماسک ، کامرون دیاز را می توان در این نقش به یاد آورد . میلو ، در مورد میلو در یک پاراگراف جداگانه. شما تکرار نشدنی هستید. شما یکی از بهترین دوستان چهارپایی هستید که در یک فیلم دیده ام. زمان می گذرد ، اما قهرمانان باقی می مانند. من فکر می کنم استنلی برای همیشه در خاطر بسیاری از افراد باقی خواهد ماند و در روح ، مطمئناً جایی برای او وجود خواهد داشت. برای آن استنلی ایپکیس واقعی ، پشت یک میز کوچک نشسته و سعی می کند همه را راضی کند ، و یک بار هم به طور تصادفی خودش را خشنود کرد. و این بهترین و شایسته ترین معجزه جهان بود.

۱۴۰۰/۴/۲۸می ترسم . وقتی قصد دارم یک نقد نه چندان خوب از این فیلم بنویسم. من جیم کری بازیگر را می پرستم ، فیلم هایی را که او در آن بازی می کند را دوست دارم. بنابراین من حال و هوایی ندارم که از کمدی با خود جیم کری انتظار احساسات منفی را داشته باشم. اما افسوس که من "ماسک" را خیلی دوست نداشتم. گرم یا سرد نیست. من نه احساس مثبت دارم و نه منفی نسبت به این فیلم. در ابتدا من فیلم ماسک را دوست داشتم ، یک کمدی خنده دار با یک طرح جالب و سریع. اما بعد از حدود چند دقیقه خسته شدم. این فیلم به آرامی شناور شد. من تماشا کردم ، و او شنا کرد ، شنا کرد ، شنا کرد. بنابراین ، Ipkiss به ماسک تبدیل شد. من تمام صحنه هایی که او به یک شخص عجیب و غریب سبز تبدیل می شود را خیلی دوست داشتم ، اما از آنجا که تعداد زیادی از آنها وجود داشت ، به نظر می رسد ، "بیش از حد" من کمی از این صحنه ها خسته شدم. مانع های جذاب ، جلوه های ویژه ، اما خودش را تا پایان خسته می کند. و اکنون ، پایان قهرمانانه ، همه چیز خوب است ، همه سالم هستند. فیلم بد نیست و خیلی خوب نیست. بسیاری از مردم می گویند این یک شاهکار برای سنین مختلف است ، اما حتی اکنون نیز می توانم محتوای "ماسک" را بازگو کنم. سینما خیلی راحت است. کم عمق. می توانید یک بار آن را ببینید ، اما بار دوم کشش ندارد.تنها چیزی که واقعاً مورد توجه قرار گرفت موسیقی متن بود. ترکیب سلطنتی Crown Revue - هی پاچوکو! فقط یک شاهکار.

۱۴۰۰/۴/۲۹ماسک فیلمی است که تا امروز همچنان یکی از موارد مورد علاقه من باقی مانده است ، این یک کمدی است که من بارها آن را تماشا کرده ام و آماده تماشای همین فیلم هستم. راز موفقیت چیست؟ از اجزای بسیاری تشکیل شده است. و شاید ، اگر چیزی غایب بود یا ظاهر دیگری داشت ، 'ماسک' کاملاً متفاوت بود. اول از همه ، طرح. نویسندگان در ابتدا می خواستند فیلم ترسناک ماسک را بسازند. با این حال ، این کمدی بود که در اکران گسترده به نمایش درآمد. داستان از این قرار است: ماسکی به دست استنلی ایپکینز ، کارمند متواضع و مشهور بانک ، با خواص جادویی می افتد. با قرار دادن آن در شب روی صورت ، استنلی تبدیل می شود به یک انسان فوق العاده ، یک آدم شیطان ، یک خانم. البته ، زندگی پسر به طرز چشمگیری تغییر می کند: ماجراهای شبانه ، عواقب ماجراهای شبانه ، دختران زیبا ، راهزنان. شایان ذکر است که هر صحنه با چه طنز شگفت انگیزی پر می شود: من واقعاً می خواهم بخندم! متأسفانه ، امروزه چنین شوخی هایی در کمدی ها کمتر دیده می شود ، اکنون شوخ طبعی مبتذل آمریکایی افتخارآمیز است. البته ، صحبت از شایستگی های فیلم ، نمی توان از بازیگران فیلم ماسک نام نبرد. در نقش استنلی ایپکینز ، جیم کری تکرار نشدنی. برای من شخصاً این اوج حرفه بازیگری است. بله ، این نقش معمول اوست ، اما با این وجود ، چقدر تحسین برانگیز با آن کنار می آید. اجرای او به حق لایق اسکار است. با نگاه کردن به شخصیت او ، من شخصاً می خواهم لبخند بزنم. از این طریق برای خودم نتیجه می گیرم که جیم کری با نقش خود کار بسیار خوبی انجام داد. بازیگر زن فیلم ماسک تینا ، دوست دختر ماسکی-ایپکینز ، توسط بازیگر مشتاق کامرون دیاز بازی شد. این اولین نقش یک ستاره مشهور جهان است. این البته قابل مشاهده است. اما بازی هر بازیگری در مقایسه با جیم کری بی نظیر کم رنگ به نظر می رسد. و برای کامرون دیاز ، این نقش به عنوان نقطه شروع مشهور شدن بود. فیلم با ریگرت و گرین که به ترتیب در نقش پلیس و شخصیت منفی اصلی بازی می کنند ، تکمیل می شود. آنها تصویر کلی را خراب نمی کنند ، بلکه باعث جلوه های بصری بهتر می شوند . گرافیک ، بله ، آنها اکنون می توانند بسیار بهتر عمل کنند. و اکنون به یاد می آوریم که این فیلم ماسک 1994 فیلمبرداری شده است و همه را دوباره مشاهده می کنید. بنابراین گرافیک عالی است ، دوره ای است. شخصاً عیب نمی یابم. باز هم باید به این واقعیت توجه کرد که به همین دلیل بود که فیلم نامزد اسکار شد.با قرار دادن همه اینها ، یک کمدی عالی به دست می آوریم که واقعاً ارزش دیدن دارد.

در ادامه بخوانید...

10 فیلم ترسناک کلاسیک که حتی امروز حس وحشت عمیق را القا می کنند

در

فیلم ترسناک  

هر فیلمی سزاوار توجه بیننده نیست و فیلم ترسناک نیز از این قاعده مستثنی نیستند. با توجه به این مسئله، در عصر حاضر یافتن چنین فیلم هایی در آرشیو فیلم سینمای جهان که واقعاً ما را با سناریو ، بازیگر ان و یا حداقل جلوه های بصری آنها بترساند ، دشوار است. برای انجام این کار ، ما لیستی از   فیلم های ترسناک قدیمی  و نه چندان قدیمی را برای شما گردآوری کرده ایم که واقعاً حس وحشت عمیق را القا می کنند.

 

فیلم ترسناک دیگران

فیلم ترسناک دیگران ۲۰۰۱ 

عکس از فیلم ترسناک دیگران ۲۰۰۱ 
 
منتقدان فیلم های ارواح می گویند که فیلم ترسناک دیگران همه چیزهایی را که لازمه ی  یک فیلم ترسناک کلاسیک است را این فیلم دارا بود: یک عمارت مخوف و گوتیک با تاریخچه مرگ و میرها، دختری که دارای مشکل است ، وفور مه و یک قبرستان که به راحتی در اطراف املاک واقع شده است. رمز و راز واقعی باقی مانده این است که چرا این ها در بین همه فیلم ها در فیلم دیگران بسیار برجسته است و برتری خاصی نسبت به فیلم های دیگر دارد. شاید در معماهایی باشد که از همان آغاز ناشناخته است ، یا در تاریخ عقایدخرافه پرستی درباره مرگ و زندگی پس از مرگ؟
پیانو در اتاقی نواخته می شود که نباید کسی باشد ، پرده های موجود در اتاق ها بدون هیچ دلیلی شروع به حرکت می کنند ، و سپس صدای دزدگیر در راهروها شنیده می شود. اما وحشتناک ترین لحظه تصویر صحنه ملاقات قهرمان نیکول کیدمن با یک پیرزن شوم است که با صدای کودکانه صحبت می کند. شبحی که در جای دختر گریس استوارت ظاهر می شود ، حتی اگر ده بار دیگران را دیده باشید ، باعث حیرت شما می شود.
با فیلمنامه جالب و بازیگری عالی نیکول کیدمن ، این فیلم، در بعضی از نقاط به اوج خود رسید. و البته تاریک ترین و ترسناک ترین آنها صحنه ای با لباس عروسی بود که برای مدت طولانی این فیلم را در لیست ترسناک ترین و جالب ترین ها قرار داد.

 

فیلم ترسناک کله پاک کن

فیلم ترسناک کله پاک کن
عکس از فیلم ترسناک کله پاک کن، Eraserhead ۱۹۷۷ - وحشت به معنای واقعی کلمه در هر ثانیه از فیلم


شاید این تنها تصویر در بالا باشد ، که هیچ صحنه خاصی را شامل نمی شود ، اما کل نوار را به عنوان یک کل نشان می دهد. و این دقیقاً فیلمی است که شما نمی خواهیدبرای دومین با تماشا کنید. فیلمنامه نویس و کارگردان دیوید لینچ داستانی نسبتاً عجیب و شخصیت های کنجکاوی ایجاد کرد: مردی که همسایگان بسیار عجیب و غریبی دارد ، دختری ناآشنا که توسط یک هیولا دنبال می شود ، مادر همین دختر بسیار عجیب ، معمای عجیب و غریبی است که ارزشش را دارد ، یک نوزاد جهش یافته با نیازها و توانایی های عجیب و غریب ، و عجیب ترین آنها رادیاتور آپارتمان است. تقریباً در هر ثانیه این فیلم اشباع تصاویر سورئالیستی با ماهیتی بسیار ناخوشایند وجود دارد. حتی گفتگو سورئال است و موسیقی و جلوه های صوتی باعث ایجاد احساس بی نظمی می شوند. در کل ، این فیلم یکی از بدترین کابوس هاست.

فیلم ترسناک صدای سفید

فیلم ترسناک صدای سفیدفیلم ترسناک صدای سفید ۲۰۰۴


بسیاری از بینندگان از پیام فیلم "نویز سفید" قدردانی کردند ، که بیان داشت: بررسی برخی از پدیده های ماوراء الطبیعه ، هر چقدر هم که جالب به نظر برسند ، برای محافظت از تأثیر جسمی و روانی خودمان ، نیاز به مراقبت های ویژه و اقدامات محافظتی دارند.
وقتی شخصیت اصلی فیلم ، جاناتان ریورز مایکل کیتون با نیت خوب شروع به کشف پدیده "نویز سفید" می کند ، او بدون استفاده از هیچ یک از دفاع های روانشناختی آزمایش شده در زمان ، این کار را انجام می دهد. در حقیقت ، به سختی نمی توان جاناتان را یک پژوهشگر علمی نامید ، زیرا در برخی مقطع او آنقدر علاقه دارد که این پدیده را مورد مطالعه قرار دهد تا به معنای واقعی کلمه مانند معتاد به مواد مخدر شده است.
در پایان ، او درگیر یک جنایت مخفی می شود و کل نقشه شیطانی را خیلی دیر می فهمد و می فهمد که با نیروهای شیطانی روبرو شده است ، که لذت واقعی را تجربه می کنند . در ابتدا ، این "نیروها" به عنوان چهره افراد مرده مبدل می شوند. اما با پیشرفت طرح ، آنها جسورانه تر و معنادار تر می شوند و اگرچه شخصیت های فیلم همیشه درک نمی کنند که در این نزدیکی هستند ، سرنخ های بسیار آشکاری به جا می گذارند. قانع کننده ترین و وحشتناک ترین آنها ، به اصطلاح "ضبط" هایی هستند که وقتی شخصیت ها در خارج از اتاق هستند ، از تلویزیون پخش می شوند. ترس غیر منتظره ، بسیار تحریک آمیز و قانع کننده! 
 

فیلم ترسناک شاهزاده تاریکی

فیلم ترسناک شاهزاده تاریکی

عکس از فیلم Prince of Darkness، شاهزاده تاریکی ۱۹۸۷ - صدای ترسناک در خواب


 این فیلم که توسط فیلمنامه نویس و کارگردان جان کارپنتر درباره شکوه هالووین فیلمبرداری و ساخته شده است ، در ژانر ترس بسیار پیش بینی شده بود. با این حال ، بودجه آن کم سابقه بود ، جلوه های خونین گاه کاملاً مضحک و خنده دارند و استدلال آنها غالباً بیننده را گیج می کرد و او را وادار می کرد که فکر کند این فیلم کاملاً مربوط به دجال نیست بلکه درباره زامبی های کلاسیک است. با این حال ، این فیلم هنوز از تجسمات ترسناک بسیار خوبی برخوردار بود ، با هنرمندان با استعدادی مانند دونالد پلاسنس ، جیمسون پارکر  و آلیس کوپر خیره کننده بسیار قابل قبول از کار درآمده است. مهمتر از همه ، این فیلم جلوه های ویژه صدایی نسبتاً اصلی و ترسناک دارد - صدایی در یک رویا. چیزی که بیش از همه مخاطب را می ترساند حتی اثرات و آگاهی از این حقیقت که آن صدا واقعاً وجود ندارد.
 

فیلم ترسناک نگهبان

فیلم ترسناک نگهبانعکس از فیلم Sentinel سنتینل ۱۹۷۷


فیلم Sentinel اقتباسی از کتابی به همین نام و یکی از وحشیانه ترین و آزار دهنده ترین وحشت های زمان خودش بود. با این حال ، همانطور که اغلب اتفاق می افتد ، در مقایسه با کتاب ، فیلم به معنای واقعی کلمه به نظر می رسد کمرنگ تر است. به استثنای یک صحنه ، که خیلی ها را شوکه کرد. دشوار است بگوییم دقیقاً در این صحنه چه حس وحشتی ایجاد می کند ، زیرا امروز چنین اظهارنظرهایی به احتمال زیاد نادرست  خواهند بود. با این حال ، هر کس که حداقل یک بار او را دیده است ، می داند که این صحنه به معنای واقعی کلمه با احساس واضح وحشتی که تا اعماق قلب نفوذ می کند، همراه است. به ویژه ، کسانی که رمان را می خوانند.

 

فیلم ترسناک درخشش

فیلم ترسناک درخشش
فیلم ترسناک درخشش ۱۹۸۰ - ملاقات دنی با دوقلوها،همان دوقلوهای ترسناک. 

 

 هر وقت صحبت از فیلم The Radiance،   درخشش  می شود ، ارزش آن را دارد که اقتباس از کتاب و فیلم استنلی کوبریک را بررسی کنیم ، و نه به اصطلاح مینی سریال ها ، که به طور مستقیم توسط خود استفان کینگ کنترل می شد. اگر نگاه هنری و خلاقانه استفان را کنار بگذاریم و "درخشش" را به عنوان یکی از بهترین رمان ها برای تمام زمانی که آفریده نامگذاری کنیم، ارزش این را دارد که تشخیص دهیم اقتباس فیلم به ندرت می تواند حس وحشت همه جانبه ای را که هنگام خواندن صفحات رمان مورد علاقه خود تجربه می کنید ، منتقل کند ، و کینگ با کمک مینی سریال خود این موضوع را اثبات کرد. اما حتی وقتی اقتباس کوبریک از کتاب به نظر کینگ ناامیدی بزرگی بود ، سرانجام هواداران فیلم های ترسناک هیجان زده شدند. حداقل به یک دلیل: فیلم لعنتی واقعاً ترسناک است. و یکی از فیلم های ترسناک کلاسیک و وحشتناک ترین لحظه ها به گفته بسیاری از بینندگان صحنه ای بود که دنی برای اولین بار با دوقلو ها دیدار می کند. البته ، آنها بسیار زیبا و طبیعی به نظر می رسیدند. به معنای واقعی کلمه دو یا سه ثانیه ، تا زمانی که دنی متوجه می شمد که آنها به هیچ وجه دخترهای ناز و دوست داشتنی نیستند در ظاهر دیده می شوند.
  

فیلم ترسناک شبح خانه در تپه

 فیلم ترسناک شبح خانه در تپه
عکس از فیلم ترسناک Ghost House on the Hill


 شرلی جکسون عمداً خواننده را گمراه می کند و این رمان را با یک پاراگراف تاریک درباره "چیزی" که در یک خانه قدیمی زندگی می کند ، آغاز می کند.
فیلم اولین اقتباسی از یکی از جالبترین رمان های سبک ترسناک است که توسط شرلی جکسون نوشته شده و در فهرست برجسته ترین کتاب های زمان خود قرار گرفته است. او در سال ۱۹۶۳ منتشر شد ، او نسبتاً وقایع این كتاب را دقیق منتقل كرد ، اگرچه به نظر می رسید كه كارگردان روبرت وایز قادر به انتقال كلی از جو و عمق وحشتی كه نویسنده رمان ایجاد كرده است نیست. با این وجود ، وی به کمک ضربات مکرر و غیرمنتظره روی دیوارها موفق شد مخاطبان را از حالت استراحت و تعادل خارج کند.علاوه بر این ، به صحنه های تعلیق ، ترسناک و پدیده های عرفانی موجود در کتاب فضای کمی و توجه زیادی داده می شود تا این رمان را اثری ترسناک تر جلوه دهد ، اما تعریف ملودرام روانی با عناصر ترفند نیز متناسب با این رمان است. از آن زمان ، بسیاری از کارگردانها سعی کرده اند در آینده از این تکنیک تقلید و حتی کپی کنند ، اما همه آنها ناکام ماندند. زیرا این رمان، داستان یک وحشت واقعی و خالص است که روان انسان را حتی روی پرده سینما از بین می برد.
  

فیلم ترسناک آتش در آسمان

فیلم ترسناک آتش در آسمان
عکس از فیلم ترسناک آتش در آسمان ۱۹۹۳ - آزمایش های بیگانگان بر روی انسان

 
پیش از این بسیاری از فیلم ها به موضوع آدم ربایی های بیگانگان پرداخته بودند ، اما هیچکدام از آنها چنین موفقیتی را کسب نکردند و چنین احساس ترسناک ماندگار را به عنوان این فیلم به وجود نیاوردند. بر اساس وقایع زندگی واقعی ، "آتش در آسمان" بینندگان را به یک اتاق شکنجه واقعی سوق می داد ، جایی که از بشریت چیزی وجود نداشت و برابر با صفر بود ، و کنجکاوی علمی و پزشکی بیگانگان به یک علاقه بسیار بی روح و بی رحمانه خدمت می کرد. تماشای چنین لحظاتی ترسناک است و بیرون آوردن آنها از سر شما بسیار دشوار است ، حتی اگر به نظر قدیمی باشد ، با این حال این فیلم کلاسیک ترسناک است و هنوز هم ارزش دیدن را دارد.
 

فیلم ترسناک حس ششم

 فیلم ترسناک حس ششم

شات از فیلم ترسناک حس ششم ۱۹۹۹ - ظهور غیر منتظره ارواح
 

به گفته بسیاری از بینندگان و حتی منتقدان ، The Sixth Sense یکی از موفق ترین ، ترسناک ترین و باورنکردنی ترین فیلم های ترسناک است که تماشای آن خوب است. مکانهای اصلی ، سناریوی استرس زا ، جلوه های دیداری خیره کننده و بازی درجه یک از بازیگران ، که در بین آنها بسیاری از ستاره های جدید وجود دارند - همه اینها فیلم حس ششم را به یک فیلم شماره یک ترسناک  تبدیل کرده است. و البته ، پایان غافلگیرانه و کاملاً غیرقابل پیش بینی را فراموش نکنید. شایسته ادای احترام به مؤلفه های ترسناک است که در طول فیلم حضور داشتند. برای بسیاری از بینندگان ، بروز ناگهانی علائم در مکانهای مختلف باعث لرزیدن آنها شده و با عرق سرد بر بدن مواجه کرده است.
  

فیلم ترسناک جن گیر

فیلم ترسناک جن گیر

 فیلم ترسناک old  : فیلم ترسناک جن گیر The Exorcist ۱۹۷۳ 


اولین اقتباس فیلم در واقع بیشتر یک نمایش تئاتر بود و تنها پس از مدتی دنیا نسخه کارگردانی شده و نسخه کامل  داستان ترسناک کلاسیک  جن گیر را دید که در آن این صحنه  ها ظاهر شد. و اگر قبلاً در مورد صحنه ای صحبت می کردیم که ریگان با یک چرخش سرش باعث می شد زودتر از اتاق خارج شویم و این عکس را فراموش نکنیم ، در نسخه کارگردانی می توانستیم از چیزی وحشتناک تر قدردانی کنیم. یعنی صحنه ای که دختر از پله ها در یک صحنه نه کاملاً صحیح و واقعی بلکه وارونه پایین می رود ، که امروزه مورد استفاده بسیاری از کارگردانان فیلم های ترسناک قرار گرفته است. کل وحشت نه تنها در این قاب  بلکه در واقعیت این بود که هیچ چیزی این وحشت را نشان نمی داد. این یکی از آرام ترین لحظات فیلم بود که ما برای تماشای این فیلم خودمان را تنظیم کردیم تا سعی کنیم لحظه ای آرامش پیدا کنیم.
 

فیلم ترسناک پیشگویی‌های مرد شاپرکی

 پیشگویی های مرد شاپرکی

عکس از فیلم ترسناک پیشگویی‌های مرد شاپرکیThe Moth Man ۲۰۰۲ - از طریق تلفن صدا می کنید

 

The Moth Man یکی از وحشتناک ترین فیلم های ترسناک است این  فیلم داستان ترسناک کلاسیک  که با الهام از وقایع واقعی ، حس تعلیق را به بیننده القا می کند. این احساس اضطراب در حال رشد ، ایده آل برای طرح ، و همچنین گفتگوهای شگفت آور ، واقع گرایانه و بازی شگفت انگیز ریچارد گری  است. به خصوص تماشاگران بازی ریچارد گری را برجسته کردند که به طور معمول بیش از حد در خودش جذب می شود اما در این فیلم بهتر از آنچه از او انتظار می رفت، بازی کرد. در هر صورت ، این فیلم کاملاً جذاب است و چیزی که واقعاً این فیلم را بسیار ترسناک کرده این است که همه شخصیت های اینجا افراد جدی و قابل احترام به نظر می رسند ، بسیار معمولی هستند ، در حالی که خود داستان کاملاً در رمز و راز است. حتی تا پایان فیلم ، بینندگان هنوز هم تعجب می کردند که واقعاً روی پرده سینما چه می گذرد. آیا همه بینش های مزاحم و افشاگری های مرموز از قدرتهای ماوراء طبیعی - فرشتگان ، دیوها ، مردگان یا حتی بیگانگان ، یا شاید از طرف شخص یا گروهی از افراد خارج از فضا و زمان ناشی شده اند که هرگز نمی توانیم درک کنیم؟
نگران کننده ترین قسمت فیلم تماس های تلفنی و پیام های شخص عرفانی بود - ایندریدا کولد. صدا نه تنها نگران کننده نبود ، بلکه تحلیل علمی مرتبط با ارزیابی منبع آن ، فقط رمز و راز پیرامون آن و اضطراب بیننده را تقویت کرد. قطعاً فیلمی ترسناک که ارزش تماشای آن را قبل از هالووین دارد.

 

کاربر گرامی اگر بدنبال فیلم های ترسناک کلاسیک هستید که بر اساس داستان واقعی ساخته شده مقاله ۱۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان های واقعی ساخته شده اند و ۱۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شده اند (قسمت دوم) و سیزده فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شده اند را بخوانید. اگر بدنبال   فیلم یک داستان ترسناک کلاسیک   سال 2021 و دانلود فیلم ترسناک کلاسیک هستید ،  فیلم    یک داستان کلاسیک ترسناک  2021  واقعا ارزش دیدن ندارد.

 

نظرات

۱۳۹۹/۲/۲۷اینکه چه فیلمی ترسناک هست یا نه سلیقه ای هست, این فیلمهایی که نام بردید چندان ترسناک نیستند, فیلم ترسناک, فقط فیلمهای ژاپنی اصل مثل جو آن...

۱۴۰۰/۵/۲۹گاهی جواب ندادن تلفن مفید است ... یکی از فیلم های ترسناک قدیمی فیلم حلقه The Ring است صمیمانه ترین روابط در سینما و به طور کلی در زندگی چیست؟ البته رابطه مادر و فرزند ، به ویژه مبارزه مادر برای فرزندش. این خط داستانی (به ویژه در فیلم های ترسناک) موفقیت آمیز است. در فیلم حلقه ، ما نه تنها با مادر فقیر ، بلکه با شخصیت اصلی - سامارا همدردی می کنیم ، زیرا دختر (هرچند مرده) نیز برای حق فرزند بودن می جنگد. او می خواهد آنچه را که در طول زندگی نداشت جبران کند. این فیلم ترسناک غیر عادی چیست که آن را از دیگر فیلم های ترسناک متمایز می کند؟ به نظر من ، فیلم برخلاف "برادران" دیگر ، واقعاً ترسناک و هیجان انگیز بود. اضطراب در او وجود دارد ، نوعی تنش عرفانی ، این دختر - سامارا واقعاً باعث ترس می شود و شبیه کاریکاتورها نیست ، مانند بسیاری دیگر از قهرمانان وحشت. شایان ذکر است که فیلم حلقه بسیار با کیفیت ساخته شده است. برای یک فیلم ترسناک ، این اهمیت دوچندان دارد ، زیرا این یک ملودرام نیست ، آرایش خوب و جلوه های ویژه در اینجا مورد نیاز است. در مورد جلوه های ویژه ، می توانم به فیلم روی کاست اشاره کنم ، این عکس های سیاه و سفید که جایگزین یکدیگر می شوند ، خوب ، همه اینها واقعاً "برای روح کافی است". تکرار می کنم ، طرح و ایده ای به ظاهر پیش پا افتاده ، اما همه چیز آنقدر خوب انجام شده و پردازش شده است که تماشای آن در عین حال دلپذیر و ترسناک است. به دلیل کیفیت کار خوب است ، اما ترسناک ... می فهمید چرا.) یک فیلم بسیار روانگردان ، در ذهن نفوذ می کند و می ترساند.

۱۴۰۰/۵/۲۹یکی از فیلم های ترسناک قدیمی بابادوک است. پس از مرگ غم انگیز شوهرش ، آملیا به همراه پسر شش ساله اش ساموئل به خانه ای قدیمی در حومه نقل مکان می کند تا به نحوی از رنج رهایی یابد. با این حال ، بلافاصله پس از این حرکت ، پسر در حال حاضر غیر عادی شروع به رفتار پرخاشگرانه نسبت به همسالان خود می کند ، به همین دلیل است که خواهر ابتدا از آملیا و پسرش ، و سپس از مدرسه ای که کودک به آنجا رفت ، امتناع می کند. مادر شروع به شک می کند که کتاب مرموزی که سم دوست دارد شب ها بخواند مقصر همه مشکلات است. Babadook جنیفر کنت برای آن دسته از طرفداران ترس که از "جیغ کش" های مدرن خسته شده اند ، که در آنها تأثیر اصلی "ترس" بر اساس صداهای بلند ناگهانی است ، خسته می شود. بله ، در فیلم گاهی اوقات خش خش ها و جیرجیر های مختلفی وجود دارد ، اما این عناصر صوتی فقط ظاهر یک شخصیت شوم را ترسیم می کند. به هر حال ، در "بابادوک" گودال های خونین و سایر تکنیک های هک شده تقریباً هیچ فیلم ترسناک مدرن را نخواهید دید. در اینجا نقش اصلی به خود داستان واگذار می شود ، طرح داستانی که بیننده را از ابتدا تا انتهای فیلم در تعلیق نگه می دارد. همچنین ، هنگام تماشای "بابادوک" بینندگان قادر خواهند بود با دوران کودکی خود سفر موازی داشته باشند ، زمانی که بسیاری از چیزهای روزمره چیزی ترسناک به نظر می رسید. به عنوان مثال ، گوشه های تاریک در خانه ، صداهای مرموز - چنین صحنه های زیادی در فیلم وجود دارد. قافیه ای که در فیلم ظاهر می شود می گوید اگر حداقل یکبار در مورد "بابادوک" بشنوید ، هرگز نمی توانید از شر آن خلاص شوید. بر این اساس ، فیلم سازان پایانی بسیار غیرمنتظره را برای تماشاگران آماده کرده اند.

در ادامه بخوانید...

دکتر اسلیپ یک فیلم ترسناک نیست

در
خوشحالیم که شما را دوباره در هتل Overluk دیدیم.(باید فیلم درخشش را دیده باشید تا هتل Overluk را بشناسید)
پس از اتفاقات شناخته شده ای که در نیمه دوم قرن گذشته در پشت دیوارهای هتل Overluck اتفاق افتاد ، دنی کودک زیبا، بزرگ شده با ریش و یک جفت کیسه پف سنگین زیر چشمانش (همه این ها ایوان مک گرگور است). جای تعجب نیست که ارتباط با ارواح و توانایی های پنهانی دنی(تله پاتی) متعاقباً باعث افسردگی طولانی مدت او شد که به سمت الکل رفت. داستانی کوتاه در مورد چگونگی بزرگ شدن دنی ، به عنوان یک کودک که سرسختانه با شیاطین داخلی مبارزه می کرد ، و سپس تقریباً کاملاً از یک هدیه منحصر به فرد خود را خلاص کرد و از درخشیدن متوقف شد.(تله پاتی) این دقیقاً پیوند و پل ارتباطی بین وقایع روزهای گذشته (فیلم درخشش) و آنچه در حال اتفاق می افتد است.
 اکثریت قریب به اتفاق صفحه نمایش به کودکانی اختصاص داده شده است که می توانند آینده را ببینند ، آینده را پیش بینی کنند و کارهای عجیب دیگری را انجام دهند.
یکی از چنین کودکانی در حقیقت زمانی خود دنی بود. یک باند سارقین یا جادوگران سیاه یا هیپی های کثیف - آنها را به آنچه می خواهید بنامید - قرن هاست که در حال شکار بچه های "ویژه" هستند. فعال ترین و جذاب ترین نماینده باند ، رز (ربکا فرگوسن) است. چنین شرور ناز و شیک مدت زیادی است که در فیلمی ظاهر نشده است.  خط اصلی داستان مدل نقش "شکارچی-قربانی" است.
مطابق قانون ساخت فیلم، درترکیب هر نوع فیلم با هیجان متوسط ​​، سازندگان برای قسمت انتهای فیلم بهترین ها را ذخیره کرده اند. هتل Overluck معتبر و بدون تغییر مطمئناً درهای خود را برای میهمانان باز خواهد کرد. فضای داخلی بازسازی شده؛ صحنه های کلیدی که خون مخاطب را از زمان کوبریک سرد می کند تکرار می شود. موسیقی دل انگیز و شگفتی های بسیاری دیگر برای افراد خبره واقعی - تعداد زیادی از مراجع و گره ها به سمت کلاسیک های خوب قدیمی وجود دارد.
مایک فلنگن که در حالت چند وظیفه ای کار می کند ، تمام تلاش خود را کرده است. او نه تنها یک کارگردان بلکه  فیلمنامه نویس و تدوینگر است. و متشکریم که حداقل در فیلم بازی نکرد.
موسیقی موجود در تصویر شایسته توجه ویژه است. و صدای ضربان قلب ، که در پس زمینه بصورت دقیق در پرتنش ترین لحظه ها به گوش می رسد - شاید موفق ترین راه حل برای کل فیلم است.
 
فیلم دکتر اسلیپ بدون ادعای منحصر به فرد بودن ، فیلمی دیدنی، جالب و هیجان انگیز است ، با عناصر کمیاب نه تنها هیجان ، بلکه کمی وحشت واقعی نیز دارد. سازندگان تقریباً موفق شدند یکی از جهان های هزار توی استفان کینگ را روی پرده بکشند و با رمز و راز خود ما را کمی بترسانند. حداقل برای تلاش هایشان می توانند اعتبار دریافت کنند.
 
اگر "درخشش"  در مورد الكلیسم و ​​ضعفهای انسانی باشد ، که به آنها تسلیم می شود ،  "دکتر اسلیپ"  درمورد نحوه برخورد با آنها است.
 
راستش را بخواهید ، من دوباره با این مشکل روبرو شدم که بعد از خواندن منبع اصلی نمی توانم عینی و تا حدی بی طرفانه فیلم را ارزیابی کنم. اما اگر از من بپرسید که آیا فیلم را دوست داشتم ، پاسخ خواهم داد بله. اما همیشه با یک هزار "بله" ، یک "اما" وجود دارد .
 
فیلم داستان کتاب را دنبال می کند . بله ، بعضی از صحنه ها مجدداً اصلاح شده اند ، جوهره اصلی فعلاً حفظ شده است. مؤلفه تصویری در فیلم ، کار طراحان صحنه خوب است ، اما به نظر من برخی از صحنه ها و اقدامات قهرمانان برای کسانی که با منبع آشنایی ندارند کاملاً مشخص نخواهد بود.
 
به اندازه کافی عجیب است اما، دوست داشتم بیشتر به تقابل دو قهرمان با "درخشش" نگاه کنم تا با ایوان مک گرگور ، گرچه او یکی از بازیگران محبوب من است. شخصیت ها به خوبی فاش شده اند و تماشای  ربکا فرگوسن لذت بخش است. آنچه در مورد قهرمان ایوان مک گرگور نمی توانم بگویم. من معتقدم که او به خوبی معرفی نشده است.دلیل  عذاب درونی ، تناقضات و اشتباهات گذشته اش  ذکر نشده است ، اگرچه به طور کلی بازی بازیگر خوب است اما عالی نیست.
بعد از تماشای یک فیلم ، افرادی که The Shining را دیده اند ، ممکن است اختلال شناختی را تجربه کنند . گویی بعضی از زمان ها را سازندگان فراموش کرده اند ، آنها در حال کار روی فیلم "دکتر اسلیپ" یا در قسمت دوم "درخشش" هستند که بر اساس شاهکار کوبریک ساخته شده و در فیلم جدید حضور دارد ، در ابتدا حتی زیبا و جالب به نظر می رسد ، اما تا یک نکته خاص ، یعنی تا صحنه های پایانی ، وقتی به یاد می آورید که به فیلم "دکتر اسلیپ" آمده اید و نه  بازسازی "درخشش". در پایان ، فینالی نمایش داده می شود ، که کوبریک در اقتباس از "درخشش" متوجه آن نشده است و این اولین بار نیست که در این مورد که آیا شما به این فیلم آمده اید یا نه شک می کنید.
 
تکرار می کنم که لحظات فردی فیلم که ما را به وقایع فیلم کوبریک می فرستد جالب به نظر می رسد ، اما با برخی صحنه های پایانی سازندگان به وضوح خیلی زیاد پیش رفتند .
 
به تازگی ، ما می توانیم مشاهده کنیم که چگونه اقتباس فیلم استفان کینگ دوباره به سرعت محبوبیت پیدا می کند. یکی از ترسناک ترین رمان های او داستان ارواح هتل Overlook در   "The Shining" بود که سؤال اصلی را در باره چگونگی زندگی شخصیت قهرمان دنی تورنس بوجود آورد. و چندی پیش ، دنباله طولانی به نام "دکتر اسلیپ" منتشر شد که براساس آن مایک فلنگن تریلری به همین نام را ساخت.
خلاصه داستان40 سال پس از یک کابوس در هتل بیمارگونه Overlook ، دنی تورنس به عنوان یک پرستار شبانه روزی در شهر کوچک آمریکایی کار می کند ، جایی که او در تلاش برای ساختن یک زندگی آرام بدون یادآوری از گذشته و حال است. با این حال ، هدیه اش از درخشش دوباره هنگامی آشکار می شود که دنی با یک دختر مانند  خودش ، Abra ارتباط ذهنی برقرار می کند ، که هدف گروهی از شکارچیان کودکان با استعداد قرار گرفته است و اکنون به کمک و حمایت دنی احتیاج دارد.
بازی بازیگران به طور کلی خوب است ، ایوان مک گرگور در دنی نقش بزرگسالی دنی تورنس را بازی می کند ، اگرچه تصویری که از وی ساخته شده متفاوت از تصویری است که هنگام خواندن رمان ایجاد می شود. در فیلم ، دنی ترونس مردی میانسال است که با وجود مدت زمان نسبتاً طولانی ، نمی تواند از آسیب روانی خود خلاص شود ، یادآوریی که او ابتدا سعی کرد با غرق شدن در الکل، خاطرات گذشته را از بین ببرد و سپس با پیدا کردن یک هدف در زندگی ، توانایی خود را بدست آورد. اما این به سود افراد دیگر کتاب است که تصویر کتاب را کاملاً کپی کرده است - این ربکا فرگوسن در نقش رهبر گروه کودک ربا  True Knot Rose-in-Hatاست ، یک زن خیره کننده که در پشت نقاب زیبایی و بی گناهی یک هیولای بی رحم و بدون قلب را پنهان می کند.
 
بعد از تماشای ، سریال ترسناک"خانه تسخیر شده بالای تپه" ، فهمیدم که مایک فلنگن به طرز ماهرانه ای به هیجان های عرفانی می پردازد. اگرچه ، مانند هر جای دیگر ، نقص های خود را نیز دارد ، اما او هنوز سعی می کند فضایی خاص ایجاد کند که  داستان های ترسناک ارواح را در هم می آمیزد 
من معتقدم که "درخشش" ساخته استنلی کوبریک ، اگرچه یکی از بهترین فیلم های ترسناک در تاریخ سینمای جهان است ، اما هنوز بهترین اقتباس کتاب نیست ، که باعث نقض بسیاری از قوانین ترسناک این رمان شد. با این حال ، "دکتر اسلیپ" ، همچنین بهترین اقتباس نیست ، البته مفهوم اصلی در فیلم حفظ شده است: 40 سال بعد از این رویداد در هتل Overluck ، دنی تورنس ، که اخیراً از شر الکل خلاص شده است ، به عنوان یک پرستار کار می کند ، جایی که به کمک نیروی ویژه خود به مردن بدون درد و رنج افراد پیر و مریض کمک می کند تا به ان طرف بروند.(مرگ) " به موازات ، او با دختری مانند خودش با نیروی ویژه به نام Abra ،با نیروی تله پاتی ارتباط برقرار می کند ، که به طور تصادفی به هدف اصلی گروهی تبدیل شده که از درخشندگی چنین افرادی تغذیه می کنند. که برای آنها "درخشش" بچه ها غذایی است که زندگی ابدی آنها را تضمین می کند. مثل دنی و ابرا. Abra از دنی برای کمک درخواست می کند ، و می فهمد که او باید نه تنها به گذشته های خود بلکه به ارواح هتل Overluck نیز بازگردد ، که به تنهایی در کوه های برفی کلرادو واقع شده است.
 
در اینجا باید مهمترین چیز را در مورد فیلم دکتر اسلیپ بگویم. دکتر اسلیپ یک فیلم "خودمختار" نیست ، بلکه فقط ادامه درخشش است. اشارات زیادی به فیلم اول ، برای کسانی که شاینینگ را ندیده اند کمی گمراه کننده است. اگرچه شاینینگ جدید مطمئناً بسیار سرگرم کننده تر و پویاتر است. اما بدون تماشای فیلم دهه 80، شاید به سادگی نفهمید که از بسیاری جهات در فیلم چه می گذرد.
 
فیلم دکتر اسلیپ در واقع برای سینمای مدرن شگفت انگیز است. از یک طرف - در حالی که تماشا می کنید ، به خصوص در طرح نقشه ، به نظر می رسد بسیار کسل کننده و خطی است. این زمانی است که نیم ساعت می نشینید ، یک فیلم را تماشا می کنید - و در آنجا هیچ اتفاقی نمی افتد. و از طرف دیگر ، بعد از گذشت حدود نیم ساعت از این دو ساعت و نیم ماراتن ، ناگهان مانند یک رویا در تاریخ سقوط می کنید. و به نظر می رسد که تقریباً هیچ اتفاقی نیفتاده است - و برای شما بسیار جالب می شود. دقیقا "جالب" - اینگونه است که من فیلم را توصیف می کنم. از این نظر بسیاری از حرکات از همان فیلم درخشش چهل سال پیش گرفته می شود ، اما آنها بسیار معنی دار تر و واضح تر شده اند. قوانین بازی به طور واضح تر بیان شده است. و توسعه نقشه سیستماتیک تر و روان تر است.
دوست دارم به ویژه بازی برخی بازیگران را یادداشت کنم. ربکا فرگوسن با نقش خود به عنوان شخصیت اصلی منفی، خیلی خوب کار کرد ، اما کایلی کوران جوان بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. این دختر استعداد بازیگر ی داشت ، صرفاً تماشای بازی او لذت بخش بود و تمام دوستانی که در تماشای فیلم با من بودند این را تایید کردند.من واقعاً می خواهم او را در آینده در سایر فیلم ها ببینم ، در حالی که این اولین بازی او در فیلم اوست.
 
نتیجه کلی ، این یک فیلم جالب است. که به فیلم درخشش اصلی و وقایع موجود در آن گره خورده است ، یعنی باید کد منبع را جستجو کنید تا همه فیلم را درک کنید. دکتر اسلیپ یک فیلم ترسناک نیست ، یک فیلم هیجانی، روانشناختی و عرفانی است. بنابراین قطعاً برای تماشای فیلم توصیه می شود. کافی است ابتدا فیلم درخشش را نگاه کنید ، یا حداقل از جوهر طرح مطلع شوید.
با وجود بسیاری از نقایص آن ، دکتر اسلیپ سزاوار توجه و احترام است. طولانی است (اگرچه این دو ساعت و نیم به سرعتمی گذرد) ، در جاهایی احمقانه است و از همه مهمتر ،تقریباً ترسناک نیست. اما این فیلمی کاملاً بلندپروازانه ، بسیار مبتکرانه و غیرمعمول است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

اگر جرات دارید فانوس دریایی را ببینید اما نگویید که به شما اخطار داده نشد

در
خلاصه داستان فیلم فانوس دریایی 2019: دهه 1890 ، جایی نزدیک به ساحل نیوانگلند. پسر جوان ، افریم وینسلو برای رسیدن به عنوان دستیار جدید نگهبان فانوس دریایی به جزیره ای دورافتاده می رود. ، توماس ویک ، با پای لنگ و ریش و عاشق نوشیدن، نگهبان فانوس دریایی  با زیردستان خود به عنوان یک برده شخصی رفتار می کند کارهای زیادی به او می دهد ، در حالی که خود در فانوس دریایی می ماند ، جایی که افریم از صعود به آن جا ممنوع شده است. افریم وینسلو به تدریج شروع به این گمان می کند که توماس چیزی را پنهان کرده است. افریم وینسلو  گذشته خود را رها نمی کند ، بنابراین در ابتدا کسی که از خوردن الکل امتناع می کرد شروع به استفاده بیشتر از الکل می کند و به زودی در جزیره صخره ای - یا تصور می کند ، یا در حقیقت، وارد جهنم می شود.
 
واقعیت کجا پایان می یابد و جنون چگونه آغاز می شود؟
مدت هاست که فیلم ها واقعا ترسناک نیستند. اکنون بیشتر اوقات فریم هایی را به عنوان فیلم ترسناک به خورد مخاطب می دهند که سعی در ترساندن ظاهرا غیر منتظره با زامبی ها و اندامهای پاره پاره شده دارند ، و بیشتر به ذات حیوانی یک شخص تکیه دارند تا درک ذهنی او. متاسفانه فیلم هایی که سعی می کنند با ایجاد یک فضای ذهنی هوشیاری بیننده را احاطه کنند ، تعلیق را تشدید کنند ، در گیشه ظاهر نمی شوند.
 
خوشبختانه کارگردانی به نام رابرت اِجرز در سینمای جهان وجود دارد که با رویکردی غیرواقعی برای کار در این ژانر مشخص می شود. "فیلم ساحره " او یک کشف واقعی در جشنواره فیلم ساندنس در سال 2015 بود ، و به خالق خود جایزه بهترین کارگردانی را داد.تصویر عرفانی از یک خانواده پوریتانی قرن هفدهم که زادگاه خود را ترک کرده و در مزرعه ای در کنار جنگلی در نیو انگلستان مستقر شده اند ، نفس هوای تازه ای در این ژانر دمید.
این فیلم به وحشت اولیه ای رسیده بود که روح را بلرزاند و اول از همه با احساسات تماشاگر بازی می کرد و از فضای سرکوبگر و همه جانبه تنش ، تعلیق و ترس شروع می کرد. پس از تماشای آن ، استفان کینگ خود توییت کرد: "جادوگر من را از جهنم ترساند. و این یک فیلم واقعی است و باعث می شود فکر کنید و احساس کنید. "
 
در همین راستا ، با شروع کار خود بر روی دومین فیلم بلند خود ، رابرت اِجرز خود را برای کار بسیار دشواری قرار داد. از یک طرف قرار بود وی فیلمی را که از نظر اهمیتی پایین نباشد را شروع کند و بتواند انتظارات بالای مردم را برآورده کند ، و از طرف دیگر کارگردان باید به متن نویسنده وفادار بماند.خوشبختانه ، Eggers با موفقیت در این مورد برخورد کرد.
 
لایت هاوس یک فیلم ترسناک آمریکایی و کانادایی توسط کارگردان یاد شده است. این نمایش برتر در جشنواره فیلم کن در 19 مه 2019 به عنوان بخشی از برنامه "دو هفته از کارگردانان" برگزار شد. این فیلم به جوایز بین المللی فدراسیون مطبوعات فیلم اهدا شد. موضوع داستان دو نگهبان فانوس دریایی را نشان می دهد - توماس ویک و افریم وینسلو ، که در اواخر قرن نوزدهم به تنهایی در یک جزیره کوچک قرار است به مدت یک ماه شیفت نگهداری از فانوس دریایی را انجام دهند اما...........
 
کارگردان در فیلم جدید خود ، همچنان به مطالعه ماهیت ترس می پردازد. با این حال ، این بار Eggers ترس و وحشت را در خط مقدم که در روابط بین مردم بوجود می آید ، ترجیح می دهد و ترجیح می دهد به وحشتناک ترین ترس موجود در جهان، خود انسان بپردازد.
 
از طریق رابطه دو نگهبان فانوس دریایی ، معنای واقعی تاریک ترین رذایل را نشان می دهد که فقط در اعماق روح انسان می توان یافت.
در مقابل ، این داستانی است که در آن هیچ تصویر مثبتی وجود ندارد. این داستانی است با شخصیت هایی که نمونه ای از آن ها به سختی می تواند مناسب باشد. با این حال ، این دقیقاً داستانی است که به وضوح می آموزد که به اولین تصور اعتماد نکنید و همیشه شک داشته باشید. از جمله آنچه در اطراف اتفاق می افتد.
 
در اینجا ، همه آن کسی نیستند که ادعا می کنند. و این فوق العاده است!
 
با پیشرفت طرح ، کل kaleidoscope احساسات را می توان بین شخصیت های رابرت پتینسون و ویلیام دفو ردیابی کرد. از ارتباط از راه دور دو غریبه گرفته تا اجتماعی از بهترین دوستان ، تلاش برای قتل ، خشونت ، دعوا ، آشامیدن با هم و برعکس. شخصیت ها احساس زنده بودن می کنند ، تعامل آنها باعث ایجاد احساس باطلی نمی شود. که البته این امر تا حد زیادی به دلیل عملکرد درخشان نقش آنها توسط بازیگران است.
 
کارگردان سعی نمی کند همه اتفاقاتی که روی صفحه نمایش می افتد را منطقی توضیح دهد. بله ، او سعی نمی کند چیزی را توضیح دهد. این داستان با بحران روانی یکی از قهرمانان شروع می شود و به توهم و رفتار نامناسب او خاتمه می یابد.
 
بعضی اوقات به نظر می رسد که هدف اصلی که کارگردان با این نوار برای خودش تعیین می کند ، هرچه بیشتر ممکن است این سوال با صدای نامشخص باشد: "منظور این چه بود؟"
 
"فانوس دریایی" - فیلمی بسیار غیرمعمول ، عجیب و در نگاه اول - بی معنی است. همیشه اقدامات منطقی قهرمانان ، گفتگوهای پوچ ، گفتار مبهم ، فریب دائمی و فراموشی ، توجیه پذیر نیست - همه اینها فضایی از افسردگی، ناامیدی و فروپاشی عقل را ایجاد می کند. این تصویر در آستانه قرار گرفتن به سمت جنون و فرار از  واقعیت و آگاهی بسیار متعادل است.
در فیلم ، تأثیر آثار آندری تارکوفسکی ، دیوید لینچ و هرمان ملویل با موبی دیک خود به همان اندازه ردیابی شده است. یک دسته گل واقعی از منابع باکیفیت برای الهام گرفتن.
 
در عین حال ، اگر کمی عمیق تر به حوادثی بپردازیم ، آشکار می شود که "فانوس دریایی" گرچه مستقیم توضیح نمی دهد، اما از بسیاری جهات توطئه های اساطیر یونان باستان را قرض می گیرد. یعنی اسطوره پرومتئوس ، محافظ مردم از استکبار خدایان ، پادشاه سکاها ، تایتان ، که آتش را از زئوس دزدید و پنهانی به مردم داد. در قرائت Eggers ، او با خدای دریا ، پسر پوزیدون و هرا ، پادشاه Neroopavol - Proteus مقابله می کند.
 
این کارگردان از طریق تمثیل به اساطیر یونان باستان ، موضوعات درگیری نسلی ، نافرمانی از اراده خدایان قدرت ، عطش برای شکستن قوانین وضع شده و شورش علنی بر علیه یک سیستم را آشکار می کند. خون جوان و داغ که برای رسیدن به آن تلاش می کند ، آتش فانوس دریایی را به دست می گیرد و آن را از صاحب آن می گیرد.
 
شاید این وینسلو است که، وارد چرخه هیولای رنج های بی پایان می شود که توسط توماس ویک کنترل می شود. و شاید اینها فقط ماشینهای ذهن آشفته یک مرد جوان باشند. 
 
این فیلم به سادگی فیلمبرداری شد ، اگرچه بدون یافته های جالب توجه نبود. مایاک که یک فیلم ترسناک سیاه و سفید کلاسیک است ، مانند نقاشی های دهه 30 و 40 میلادی ، در انتقال حس وحشت و ناامیدی بسیار بهتر عمل می کند.
 
فیلمبرداری Jarine Blaschke ، همراه با موسیقی سرکوبگر ، سنگین ، اما مطمئناً زیبا از مارک کروین کانادایی ، باعث می شود در پیش پرده "مرد نامرئی" ساخته جیمز ول ، جایی در بروکلین "تئاتر خیابان لیو 46" در سال 1933 احساس کنید. "فانوس دریایی" یک سبک سازی نیست ، "فانوس دریایی" اثری از خود است.
 
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد ، ویلیام دفو و رابرت پتینسون نقش های خود را درخشان ایفا می کنند. بین شخصیت های آنها می توان احساس شکست در زندگی در همه شادترین ، غمناک ترین و منزجر کننده ترین دقایق دید.
 
ویلیام دفو و رابرت پتینسون  بهترین دو بازیگر ممکن برای این فیلم هستند.
 
فیلمی غیرقابل درک ، غیر دوستانه ، دشوار برای درک ، اما در عین حال - عاری از تعصب ، زنده و باز برای تفسیر. هنری که باعث می شود شما فکر کنید و به شما امکان می دهد فکر کنید. همانطور که باید باشد.
 
رابرت اِجرز فیلمی خلق کرد که یادآور تا حدی از یک تئاتر با کیفیت بالا است و گذشته کارگردان را ملزم می کند. این تصویر در حال حاضر شایسته است که عنوان کلاسیک مدرن را بپوشد.
 
این فیلم در مورد این واقعیت است که جنون همیشه در جایی در میان ما زندگی می کند. یا ما دائماً در آغوش جنون هستیم؟
صحنه ای شگفت انگیز در فیلم وجود دارد که ویلیام دفو در نقش توماس ، دستیار خود را در یک مونولوگ خشن و خشن لعنتی، نفرین می کند: خشم اولیه بر چهره دفو ، که فقط توسط چشم سایه زده می شود ، با گذشت کلمات ، جای خود را به چهره های دلپذیرتر می دهد ، و در این لحظه می فهمید که این هنرمند بی نظیر است. توانایی شگفت انگیز او برای برقراری تعادل بین یک دیوانه سرسخت و یک انسان خونسرد شگفت انگیز است. و اگر Defoe در زمان زمانبندی سوئیچ ضامن را از یک حالت به حالت دیگر تغییر دهد ، آنگاه توسعه شخصیت پاتینسون (که دارای یک مونولوگ به همان اندازه چشمگیر است) شامل یک تحول پی در پی از یک برده فروتن و آرام از کار بدنی به دیوانه ای است که هر لحظه حمله می کند.
 
رابرت پتینسون سرانجام از شر نقش مزاحم خون آشام خوش تیپ خلاص شد و در نقش یک بازیگر دراماتیک قرار گرفت و با بازی در نقش جوانی Ifrahim Winslow با گذشته ای سیاه که باعث نمی شود او حتی برای یک دقیقه آن را فراموش کند ، و عقده های او ، ترس و رذالت ها که سرانجام به توهمات ترسناک او تبدیل می شوند.ویلیام دفو طبق معمول در بهترین حالت خود بود. او بازی نکرد ، اما به معنای واقعی کلمه در تصویر زندگی می کرد ، پیرمردی که تمام احساس وجدان و اخلاق را از دست داد ، و به همین دلیل از حس شفقت و همدلی محروم شد.از نظر روانشناسی ، فیلم به تدریج در یک روان مضطرب مداوم فرو می رود که از آن ناراحت می شود.
 
فیلمنامه در اواخر قرن نوزدهم در ساحل نیو انگلستان رخ می هد. در جزیره ای تنها در وسط آب های دریایی بی پایان ، یکی از نگهبانان فانوس دریایی می رسد که طی چهار هفته آینده تمام وقت خود را با یکدیگر می گذرانند ، به دور از تمدن و بدون امکان بیرون آمدن از اینجا و بدون کمک خارجی. وینسلو ،  که برای فرار از گذشته تاریک خود با این کار موافقت کرده است ، در تلاش است تا با رئیس خود توماس ویک همراه شود. توماس مست و خشن و ناخوشایند با وینسلو مانند یک برده شخصی رفتار می کند و پسر را موظف می کند تمام کارها را انجام دهد، توماس مدام به او دستور می‌دهد، مدام به او درباره‌ی پیشرفتِ شغلی‌اش در آینده قول می‌دهد و مدام داستان‌هایی درباره‌ی تیزهوشی خودش تعریف می‌کند. توماس با تمام این کارها می‌خواهد نشان بدهد که چه کار مهمی دارد و هرکسی نمی تواند کار او را انجام دهد. در حالی که خودش در بالای فانوس دریایی به قولی "دنیا را محافظت می کند".
وینسلو ، اگرچه بی سر و صدا اما از ویک متنفر است و روزها را تا انتهای شیفت شمارش می کند ، اما هنوز آماده تحمل تحقیر است. با این حال ، به زودی او از تمایز بین واقعیت و خیال دست می کشد. اما کابوس واقعی از زمانی شروع می شود که جزیره تحت طوفان بی پایان قرار می گیرد و قهرمانان را از فرصتی برای بازگشت به سرزمین اصلی محروم می کند. این اساسی ترین چیزی است که بینندگان باید بدانند. نکته قابل ذکر این است که ، با وجود چنین نقشه جنجالی ، نویسندگان حتی موفق شده اند که در آن یک جزء کارآگاهی قرار بگیرند ، که در نهایت انگیزه ها و دلیل رفتار شخصیت ها را فاش می کند. که قهرمانان را از شانس بازگشت به سرزمین اصلی محروم می کند. این اساسی ترین چیزی است که بینندگان باید بدانند.
 
البته سبک شناسی فیلم نقش بزرگی در نتیجه ایفا کرده است: یک قاب نیمه مربع سیاه و سفید ، زاویه های مستقیم ، نور ، یک دریای مواج مانند یک هیولای زنده ، صخره های سیاه بی نظیر و تاریکی بی پایان که شخصیت ها را احاطه کرده و باعث تنهایی آنها می شود. "فانوس دریایی" را نمی توان یک وحشت ایده آل نامید ، اما می توان آن را به دسته فیلمهایی نسبت داد که برای این کمال تلاش می کنند و حتی در آن نیز موفق می شوند.
استعاره فیلم افسردگی است.فیلم یک آزمایش است.اسطوره هایی در مورد سیزیفوس و پرومتئوس. قصه های ترسناک دریایی از پری دریایی و مرغ دریایی ، که روح ملوانان مرده را به خود جلب می کند. و احساس یک کابوس مداوم.
 
هردو دفو و پتینسون تجربه افراطی تناسخ را بر روی صفحه به نمایش می گذارند - آنها می نوشند ، قسم می خورند ، می جنگند و می رقصند. دفو عموماً قادر است تا دو دقیقه چشمک نزند و حتی در لحظه ای که خاک مرطوب روی چهره قهرمانش ریخته می شود ، مونولوگ های طولانی را ادامه دهد. پتینسون سرانجام تصویر یک جوان رمانتیک را می شکند ، دیدن این دگرگونی ها ترسناک و ناراحت کننده است - به نظر می رسد که آب یخزده کثیف از روی صفحه نمایش بیرون می ریزد.حال اگر جرات دارید فانوس دریایی را ببینید اما نگویید که به شما اخطار داده نشده است.

نظرات

۱۴۰۰/۱۱/۴رابرت پتیسون ستاره گرگ و میش، به اندازه کافی عجیب، از بدن خودش خجالت زده است. حتی در حین فیلمبرداری، او اغلب از برهنه کردن نیم تنه خودداری می کند و معتقد است که ظاهرش می تواند به تماشاگر آسیب برساند، زیرا هرگز ورزش نکرده است. علاوه بر این، او از بدشکلی هراسی بدن رنج می برد، اختلال خاصی که با کمرویی و عدم تمایل به پذیرش حتی نقص های جزئی در بدن خود همراه است. این بازیگر مشهور جهان همچنان از قضاوت دیگران می ترسد و سعی می کند نقص خود را با بازی درخشان جبران کند.

در ادامه بخوانید...