جمشید مشایخی هنرپیشه سرشناس ایرانی در سن ۸۵ سالگی درگذشت
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸سیارک درگذشت این هنرمند و بازیگر سرشناس را به خانواده ایشان و جامعه هنرمندان ایران تسلیت می گوید.
سیارک درگذشت این هنرمند و بازیگر سرشناس را به خانواده ایشان و جامعه هنرمندان ایران تسلیت می گوید.
ناصر ملک مطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران ساعتی پیش پس از مدتها تحمل رنج بیماری در هشتاد و هشت سالگی دارفانی را وداع گفت.
ملکمطیعی متولد ۱۳۰۹ در خیابان بهارستان تهران بود. او دیپلم رشته تربیت بدنی از دانشسرای عالی تهران را داشت و قبل از اینکه به سینما راه پیدا کند، معلم ورزش دبستانهای تهران بود. ملک مطیعی پس از ورود به سینما در سال 1328 و کسب محبوبیت، به فعالیت در تئاتر (از ۱۳۳۵) و دوبله فیلم (۱۳۳۸) نیز پرداخت.
او 99 فیلم سینمایی را در کارنامه کاری خود داشت که 97 فیلم قبل از انقلاب ساخته شده بود. ملک مطیعی، دوران پس از انقلاب را دوران سختی توصیف کردهاست، زیرا دچار انزوا و تنهایی و از طرفی، عشق و علاقه مفرطی که به فیلم و سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای او مهیا نبود. پس از مدتی، به دعوت عوامل تولید «برزخیها» محصول سال 1362، نقش مثبت و کوتاهی را بازی میکند. با این وجود، نام او در تیتراژ پایانی فیلم به نمایش درنیامد و روزنامهها نیز خبری در خصوص حضور مجدد وی، منتشر نکردند که این موضوع، موجب دلسردی مفرطش شد اما او ایران را ترک نکرد.
او در ادامه مجوز فعالیت برای سه دهه دریافت نکرد و همچون بسیاری از دیگر بازیگران سینما از این عرصه دور شد و به شغلهایی همچون قنادی و مشاوره املاک روی آورد. دومین فیلمی که پس از انقلاب با بازی او به روی پرده نقرهای رفت، «نقش نگار» نام داشت که در سال 92 به کارگردانی علی عطشانی اکران شد. او در سالهای دور در سینما نقش جوان عاشق پیشهای را بازی میکرد که چرخ روزگار، تلاش او برای رسیدن به آرزوهایش را بر باد میدهد و به واسطه میزان مخاطبی که جذب میکرد، یکی از گرانترین دستمزدها را در دوران پرکاریاش به خود اختصاص داده بود.
آنچه باعث شد ملک مطیعی به اوج شهرت برسد، بازی در فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی است. پرویز دوایی، منتقد سینمایی، در بارۀ بازی او در قیصر مینویسد: «بازی کوبنده و منقلبکننده و گرم و گدازان او لحظاتی را که وی در فیلم ظاهر میشود، از شور و حال سرشار میکند. بازی او فوقالعاده است؛ دقیقأ متناسب با لحظه و ریتم لحظهها عکسالعملی را نشان میدهد که لازم است. بی هیچ فشار و تأکید و اغراقی لحظۀ ورود حماسی او به درام، موی را بر بدن راست میکند.»
ایفای نقش امیرکبیر در سریال «سلطان صاحبقران» ساخته علی حاتمی در سال ۱۳۵۴ از نقشهای به یادماندنی ملکمطیعی بود. او برخلاف بسیاری از بازیگران پیش از انقلاب حاضر به بازی در نقشهای مستهجن در آن دوران اوج گیری فیلمفارسی نشد و همواره این خطوط قرمز را برای خود حفظ کرد.
یکی از قسمتهای برنامه «دورهمی» شبکه نسیم و برنامه «من و شما» شبکه شما که چندی پیش با حضور او ضبط شده بود، به دلایل نامشخصی پخش نشد و حواشی زیادی را در پی داشت که موجب گلایه ملک مطیعی از مسئولین تلویزیون و واکنشهای بسیاری از سوی هنرمندان و مردم شد.
او در مصاحبهای در سال ۹۰ گفته بود: «من مال این مملکت هستم کجا بروم؟ درو دیوارها وکوچه های این مملکت برای من آشنا هستند کجا بروم؟ آدم با خاطراتش زنده است و همه خاطرات من اینجاست. بعضیها قدر اینها را نمیدانند. غربت پدر آدم را در میآورد .ممکن است یک وقتهایی مشکلاتی به وجود بیاید اما اینها دلیل نمیشود که من ناراحت بشوم.»
سایت سیارک درگذشت این پیشکسوت سینمای ایران را به جامعه هنری کشور، دوستداران سینما و خانواده این هنرمند نامی تسلیت می گوید. منبع:تابناک
جمشید مشایخی بازیگر مطرح سینما امروز 13 فروردین دار فانی را وداع گفت. جمشید مشایخی در بیش از 99 فیلم سینمایی حضور داشت است. آقای مشایخی در طول فعالیت هنری خود 2 سیمرغ بلورین را برای بهترین بازیگر نقش اول مرد کسب کرد.
عکس پست فرزند استاد در اینستاگرام
(سیارک) : نیکی کریمی بازیگر، کارگردان، مترجم و عکاس ایرانی در ۱۹ آبان ۱۳۵۰ در تهران متولد شده و با کسب جوایز متعدد از جشنوارههای گوناگون بینالمللی یکی از موفقترین هنرمندان سینمای ایران از لحاظ تعداد جوایز جهانی بشمار می آید.وی همچنین تاکنون در چندین جشنواره جهانی فیلم به عنوان داور انتخاب شده است.
نیکی کریمی و فرش قرمز فیلم آذر
ساده و شیک نیکی کریمی + تصاویر زیبا
جدیدترین و زیباترین عکس های نیکی کریمی
غافلگیر شدن نیکی کریمی در مراسم اکران خصوصی فیلم شیفت شب
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
اوا گاردنر
آوا گاردنر که بود
آوا گاردنر زندگینامه
24 دسامبر، شصت و یکمین سالگرد تولد یکی از هنرمندان و برجسته ترین هنرپیشه های آمریکایی و زیباترین زنان قرن بیستم، اوا گاردنر در سینمای جهان است. در دهه 1950 او یکی از سلبریتی های پرطرفدار هالیوود بود که به عنوان "اغواگر روی زمین" معرفی شد. ازدواج اول اوا گاردنر با بازیگر معروف میکی رونی ،ازدواج دوم آوا گاردنر ، با آرتی شاو موسیقیدان جاز بود و ازدواج سوم او با خواننده افسانه ای فرانک سیناترا بود،(۱۹۵۷-۱۹۵۱) بعد از طلاق، میلیاردر معروف هاوارد هیوز خواستار ازدواج با آواگاردنر بود. اما او سال های بعد را در تنهایی کامل صرف کرد. هنگامی که اواگاردنر را از یک استودیوی فیلم برای بازی در نقش یک زن پولدار و تنها خواستند، اوا گاردنر گفت: "من این نقش را در تمام زندگی خود بازی کرده ام!"
اواگاردنر
ایوا لاویینا گاردنر در سال 1922 در یک خانواده کشاورزی Puritor در شهر کوچکی در کارولینای شمالی متولد شد.تنها کتاب موجود در خانه آنها کتاب مقدس بود ، کودکان در آن زمان به شدت اطاعت می کردند و دختران مجاز به استفاده از لوازم آرایشی، خریدلباس های جدید نبودند و اجازه نداشتند به چیزی غیر از مطالعه کتاب مقدس فکر کنند. برای کوچکترین خطا، مادر آنها را بشدت مجازات و با خشم خدا آنها را تهدید می کرد.
آوا گاردنر
به محض اینکه اوا گادنر 18 ساله شد، برای وارد شدن به کار تایپ و منشیگری به یک شهر دیگر رفت. یک سال بعد خواهرش پیشنهاد کرد که به نیویورک برود، جایی که شوهر خواهرش دارای استودیوی عکاسی بود. شوهر خواهرش عکسی از آوا را پشت ویترین مغازه گذاشت این عکس توسط کارمند شرکت فیلم مترو گلدن مایرMetro Goldwyn Mayer دیده شد. او از زیبایی دختر شگفت زده شد و از اوا گارنر دعوت کرد تا به تئاتر برود و در کلاس های بازیگری شرکت کند.
آواگاردنر
در ابتدا او در فیلم های پیش و پا افتاده نقش های کوچکی بازی می کرد و زیاد جدی گرفته نمی شد. اولین موفقیت او در سال 1946 پس از فیلمبرداری فیلم "قاتلان" بود و بعد از آن مدیران استودیوهای فیلمبرداری شروع به ارائه نقش های جدی به او کردند، در سال 1952، زمانی که در فیلم برفهای کلیمانجارو اثر ارنست همینگوی "The Snow of Kilimanjaro" بازی میکرد، شهرت زیادی بدست آورد این فیلم برای اسکار نامزد شد و آوا گاردنر را تبدیل به یکی از ستارگان برجسته سینماییکرد. او یک سال بعد برای فیلم Mogabmo که با کلارک گیبل بازی کرده بود نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
در دهه 1950 اواگادنر تبدیل به یکی از موفق ترین و محبوب ترین هنرپیشه های هالیوود شد. منتقدان در مورد استعداد بازیگری او یک صدا نبودند و هرگز او را یک بازیگر بزرگ نخواندند، اما همه آنهامعتقد بودند که او یک زن بسیار جذاب است که هیچکس در مقابل جذابیت اواگارنر نمیتواند مقاومت کند.
اوا گاردنر و میکی رونی ( رونی اوا )
او همیشه طرفداران زیادی داشت،هنگامی که بازیگر معروف میکی رونی به او پیشنهاد ازدواج دارد او به سرعت قبول کرد و در سال 1942، با او ازدواج کرد، اما این ازدواج فقط یک سال ادامه داشت. آوا تقاضای طلاق را ثبت کرد. بعدها او گفت: " من خیلی احمق بودم که تصور می کردم ازدواج یک شخص را تغییر می دهد. ما فقط در رختخواب به یکدیگر نزدیک بودیم و نه در هیچ چیز دیگری . "
با این حال، به لطف مایک رونی، مدیران استودیوهای فیلمبرداری متوجه آوا گاردنر شدند بعد از طلاق از مایک رونی در سال ۱۹۴۳ با هوارد هیوز میلیاردر معروف که یکی دیگر از طرفداران او بود و به اوا گاردنر کمک کرد تا به یک ستاره مشهور تبدیل شود تا سال 1950 رابطه برقرار کرد.هاوارد هیوز، اوا گادنر را با جواهرات و لباس های لوکس سورپرایز میکرد. اما هوارد هیوز از لحاظ پاتولوژیک حسود بود و برای اوا گاردنر بیشتر یک بادیگارد بود، و دائما او را زیر نظر داشت اوا گارنر خواب فرار از این قفس طلایی را می دید.
آوا گاردنر و هامفری بوگارت در فیلم کنتس پابرهنه یکی از فیلمهای اوا گاردنر
آرتی شاو و اوا گاردنر
در سال 1945، موسیقیدان معروف جاز Arti Shaw آرتی شاو را ملاقات کرد.زیبایی آواگاردنر ، آرتی شاو را متقاعد کرد که با او ازدواج کند اما این بار هم، خوشبختی کوتاه بود1945-1946 - آرتی شاو از دست اوا گاردنر عصبانی بود که چگونه ممکن است همسر او در تمام عمر به جز کتاب مقدس و بر باد رفته کتاب دیگری نخوانده است. گاردنر د راین باره گفت : " او بدن من را می پرستید اما فکر من را نفرین میکرد. برای زندگی با آرتی اشتیاقی نداشت و آنرا مثل رفتن به کالج تشبیه می کرد
اوا گاردنر و فرانک سیناترا
ملاقات با فرانک سیناترا، محبوب ترین خواننده آمریکایی و مورد علاقه زنان، برای آوا فرصتی برای شروع زندگی جدید بود. فرانک سیناترا همسرش را طلاق داد و در سال 1951 با گاردنر عروسی کرد.جای تعجب نیست که او را "اغواگری در هالیوود" نامیده اند.
ارتباط آنها طوفانی به پا کردو دائما با رسوایی و مصالحه همراه بود به صورتی که کار فرانک را تحت تاثیر قرار داد، فرانک از طرف روزنامهنگارهای معروف آن زمان هدا هاپر و لولا پارسونزو همچنین از طرف کلیسای کاتولیک و هوادارانش مورد انتقاد قرار می گرفت.این انتقادها کار فرانک را تحت تأثیر قرار داد اما به لطف گاردنر، او محبوبیت از دست رفته خود را به دست آورد. فرانک سیناترا از طریق شهرت گاردنر در فیلم "از اینجا تا ابدیت" بازی کرد و جایزه اسکار برای این نقش به او تعلق گرفت. اوا گاردنر در طول مدت ازدواج با فرانک 2 بار حامله شد که هر دو بار به سقط منجر شد.ازدواج آنها بعد از 2 سال در سال 1957 به پایان رسید و او به اسپانیا نقل مکان کرد.
بعد از آن که این بازیگر موفق با ارنست همینگوی وارد رابطه عاشقانه شد و به خاطر علاقه همینگوی به گاو بازی او هم از دوستداران مسابقه گاو بازی شد. در این دوران او به شدت می نوشید و با سرعت با مرسدس خود در جاده های شبانه می راند. آوا گاردنر دو بار تصادف داشت، اما زنده ماند. یک روز او یکی از عاشقان خود را متقاعد کرد تا بتواند درمسابقه گاوبازی شرکت کند. گاو مسابقه شکمش را پاره کرد. پس از جراحی پلاستیک، زخم تقریبا قابل دیدن نبود، بعد از این بازیگری را کنار گذاشت و دیگر در انظار عمومی ظاهر نشد و برای مدت طولانی در آپارتمان در مادرید خود را زندانی کرد.
پیری آوا گاردنر
پیری اوا گاردنر : در سال های آخر عمر ،بیشتر از تنهایی که خود داوطلبانه آن را انتخاب کرده بود، می ترسید، میل بازی در فیلم برای اوا گاردنر به تدریج کاهش یافت و به دلیل بیش از حد نوشیدن و افسردگی دائمی، اغلب نقش جدی به او پیشنهاد نشد. آوا گاردنر به انگلستان نقل مکان کرد و به جز فرانک سیناترا، با کسی ارتباط نداشت. نوشیدن بیش از اندازه و افسردگی باعث بروز مشکلات جدی برای سلامت او شد و بعد از یک حمله قلبی سیناترا هزاران دلار برای درمانش صرف کرد، اما پزشکان نتیجه ای نگرفتند و در سال 1990 یکی از درخشانترین ستارگان هالیوود در سن 67 سالگی از دنیا رفت. آخرین کلمات بازیگر 67 ساله عبارت بودند از: " من خیلی خسته ام ... ".
کاربر گرامی
درصورتی که به بازیگران عصر طلایی هالیوود علاقه مند هستید این مقاله را در باره الیزابت تیلور: آنچه بینندگان از اسرار او نمی دانند و مقاله جواهرات واقعا سلطنتی الیزابت تیلور ملکه هالیوود و عکس پیری الیزابت تیلور را ببینید.
دیدار دوباره در فرانسه (۱۹۴۲)
آدمکشها (۱۹۴۶)
سنگاپور (۱۹۴۷)
دورهگردها (۱۹۴۷)
در گذشته ممنوع من (۱۹۵۱)
برفهای کلیمانجارو (۱۹۵۲) گریگوری پک و اوا گاردنر
واگن دسته موزیک (۱۹۵۳)
موگامبو (۱۹۵۳)
کنتس پابرهنه (۱۹۵۴) آوا گاردنر و هامفری بوگارت
خورشید همچنان میدرخشد (۱۹۵۷)
در ساحل (۱۹۵۹)
۵۵ روز در پکن (۱۹۶۳)
شب ایگوانا (۱۹۶۴)
هفت روز در ماه مه (۱۹۶۴)
کتاب مقدس (۱۹۶۶)
مایرلینگ (۱۹۶۸)
زمینلرزه (۱۹۷۴)
پرنده آبی (۱۹۷۶)
گذرگاه کاساندرا (۱۹۷۶)
سنتینل (۱۹۷۷)
Cyelii 193۱۴۰۰/۵/۲۱جوایز اوا گاردنر نامزدی اسکار (1953): بهترین بازیگر زن ("موگامبو") نامزدی بفتا: 1956 - بهترین بازیگر زن خارجی ("ایستگاه بهوانی") 1959 - بهترین بازیگر زن خارجی ("در ساحل") 1964 - بهترین بازیگر زن خارجی ("شب ایگوانا") ") نامزدی گلدن گلوب (1964): بهترین بازیگر زن درام (" شب ایگوانا ")
در ادامه بخوانید...مارلین دیتریش
چرا این افسانه سینمای جهان در سالهای پایانی عمر خود در انزوا فرو رفت؟
27 دسامبر 117مین سالگرد تولد افسانه سینمای جهان، بازیگر مشهور آلمانی و آمریکایی، مارلین دیتریش را نشان می دهد. او که تجسم تمام تناقضات و روحیه شورش در قرن بیستم بود. آنها او را تحسین کردند،نام او را روی برند های تجاری گذاشتن، از او تقلید کردند، از او نفرت داشتند، او را پرستش می کردند. مارلین دیتریش تمام عمر خود را به عنوان یک سلبریتی مورد توجه قرار گرفته بود، حتی زمانی که از صحنه نمایش ناپدید شد. 50 سال شهرت جهانی و موفقیت و بالاخره 20 سال در تنهایی، انزوا و بیماری هایی که در سالهای پایانی عمر بر مارلین دیتریش غلبه کردند ...
مارلنه دیتریش
مارلین دیتریش کیست
مارلنه دیتریش در سال 1901 در حومه برلین در یک خانواده نظامی متولد شد. دیتریش تقریبا پدرش ندید، وقتی که 6 ساله بود، پدر خانواده را ترک کرد و یک سال بعد درگذشت.در دوران کودکی او اغلب "پدر بازی می کرد"،مارلنه به موسیقی علاقمند شد،ویولن آموخت، و پس از تحصیل در یک خانه خصوصی در ویمار،در ارکستر سینما مشغول به کار شد
.
مارلين ديتريش
دیتریش تصمیم گرفت تا وارد مدرسه بازیگری شود و موازی با بازیگری به عنوان یک رقصنده و خواننده در یک کاباره کار میکرد. پس از آن مارلين ديتريش شروع به بازی در فیلم ها، در برخی از نقش های جزئی کرد. موفقیت اول پس از فیلمبرداری در فیلم "فرشته آبی" به او رسید، مارلن دیتریش قراردادی با هالیوود بست و به امریکا منتقل شد.
مارلين ديتريش
کتاب "ستاره های هالیوود" در مورد او نوشت: "در هالیوود، یک الهه واقعی از او ساخته شده است." در فیلم "مراکش" با میکاپی کاملا متفاوت ظاهر شد و باعث تعجب تمام کسانی که قبل از فیلم مراکش او را دیده بودند شد، از موی پلاتینی، هلال های نازک ابروهای بلند، چشم های درخشان، گونه های براق به افسون گری مرموز بدل شده بود. در این ظاهر جدید، به دشواری دختر قدیمی و پرمخاطب آلمانی دیده می شد.نقش او درفیلم مراکش،نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد.
در آلمان نازی از مارین دیتریش برای بازگشت به میهن دعوت شد و حتی گوبلز به او پیشنهاد دستمزد 200،000 Reichsmarks برای هر فیلم ساخته شده با مشارکت او را داد، اما دیتریش نمی خواست که بخشی از ماشین تبلیغات نازی ها باشد. او یک ضد نازی بود و مخالفت با یهودیان را محکوم مینمود. در سال 1939 شهروند آمریکا شد. در سال 1943، با گداشتن کنسرت در نیروهای متحد در ایتالیا، فرانسه و آمریکای شمالی برنامه اجرا می کرد.
دیتریش صدایی گرفته و بیزار از زندگی داشت که تأثیر بسزایی بر بسیاری از فیلم ها، ضبط ها، و تورهای کنسرتهای سراسر جهانش گذاشت. کنت تینان صدای دیتریش را «بعد سوم» وجودش نامید و ارنست همینگوی دربارهٔ او گفت «اگر او چیزی جز صدایش نداشت، میتوانست قلبت را با آن بشکند».
در سربازخانه ها و بیمارستان ها، حدود 500 نمایش اجرا کرد، در حالی که همانند سربازان، او در سنگر ها می خوابید و خودش برف ها را برای آب آشامیدنی ذوب می کرد. این موقعیت اجتماعی بازیگر زن آلمان قابل تحسین بود و در پایان جنگ به اوعنوان لژیونر افتخاری و مدال آزادی آمریکا اهدا شد.
خواننده مارلن
مارلین دیتریش با این زیبایی اغواگرانه و مرگبارش به راحتی قلب مردان و زنان را فتح میکرد، او تعداد زیادی ماجراهای عاشقانه با بازیگران جین گابین، جان وین، بریان اهرن، جیمی استوارت و جان گیلبرت، تهیه کننده داگلاس فیربنکس جونیور، خواننده موریس شالیر، مدیر جوزف فون استرنبرگ، بازرگان یوزف کندی - پدر جان اف کندی داشت.
با وجود ماجراهای عاشقانه بی شمار، مارلین دیتریش تنها یک بار ازدواج کرد . در 22 سالگی او همسر تولید کننده رودلف سیبر شد، یک سال بعد آنها صاحب یک دختر، به نام ماریا شدند. این زن و شوهر تنها چند سال با هم زندگی کردند، اما آنها رسما طلاق نگرفتند - دیتریش یک زن متاهل باقی مانده بود تا زمانی که شوهرش در سال 1976 درگذشت. زمانی که از او پرسیدند که چرا ژان گابین را ترک کرده، ژان گابین مارلین را بسیار دوست داشت، بازیگر پاسخ داد: " او می خواست با من ازدواج کند. من از ازدواج متنفرم. " مارلین دیتریش به یکی از دوستانش گفت: " من خیلی از تنهایی می ترسم! اما این تنها دلیل استقلال من است . "
در دهه 1950 او کمتر و کمتر در فیلم ها بازی کرد و به عنوان میزبان و خواننده در لاس وگاس با اجرای آهنگ های مشهور از فیلم هایش مشغول بود. زمان شهرت او به پایان رسیده بود. آخرین نقش اصلی مارلین دیتریش، نقش کریستین در فیلم «شاهد دادستان» (1957) اقتباس از رمان آگاتا کریستی ، نامزد اسکار شد. بعد از آن، مارلین فقط در 4 فیلم بازی کرد و در سال 1966 به آپارتمانی در پاریس نقل مکان کرد. در سال 1975به علت شکستی در پا چندین ماه را در بیمارستان گذراند. بعد از آن دهه آخر عمرش را در آپارتمانش در شماره ۱۲ مونتایژن پاریس بخاطر شکستگی گردن فمور بر روی تخت سپری کرد و در آن مدت بهیچ وجه در انظار عمومی دیده نشد.در سال 1976، شوهرش، رودلف سیبر درگذشت
جهان سینما سلبریتی اسطوره مارلین دیتریش
مارلین دیتریچ بقیه عمر خود تقریبا 20 سال در تنهایی را در آپارتمان پاریس خود گذراند و تنها با یک خط تلفن با دنیای خارج در ارتباطبود. مارلین نمی خواست کسی شاهد پیری و ضعف وی باشد. تنها دخترش ماریا،منشی و خدمتکار می توانستند او را ببیند. او بر روی یک کتاب خاطرات، ABC از زندگی من، که در سال 1979 منتشر شد، کار میکرد، و در سال 1982 موافقت کرد که یک مصاحبه صوتی انجام دهد.
در 13 سالی که مارلین به علت شکستگی گردن فمور نمی توانست از تخت خارج شود، به مواد مخدر و الکل وابسته شد، که بیشتر اوضاع را تشدید می کرد. با توجه به این که مارلین در انظار عمومی طاهر نمی شد و اجازه نمی داد روزنامه نگاران به او مصاحبه کنند، شایعاتی در مورد مرگ او پخش شد. زمانی که دیتریش در یکی از نشریات شایعه مرگش را خوانده بود، به نشریه اعتراض کرد و بعد از آن، عنوان مجله با این عموان چاپ شد: " دیتریش تماس گرفت و هشدار داد که او هنوز زنده است ." مارلین دیتریش به دلیل بیماری و سوء استفاده از الکل، در سال 1992، به علت نارسایی کلیه درگذشت. در آن زمان او 90 ساله بود. در زمان مرگ بجز تعداد زیادی عکس از دوستانش، هیچ کس با او نبود.
شیطان یک زن است (۱۹۳۵) در سایههای خوشبختی (۱۹۱۹) |
هفت گناهکار (۱۹۴۰) روباه سیاه: داستان حقیقی آدولف هیتلر (۱۹۶۲) (مستند) (راوی)
|