از راکوئل ولش زیبا چه خبر؟

در

راکوئل ولش

راکوئل ولش

 

راکوئل ولش هرچقدر باورنکردنی به نظر می رسد اما در 5 سپتامبر 80 ساله شد ! البته ، برای بازیگر به این بزرگی و زنی با چنین زیبایی بی نظیر ، این تاریخی است که ارزش تجلیل دارد. راکوئل ولش در سالهای طلایی خود مورد تحسین قرار گرفت. شگفت انگیزترین چیز این است که بازیگر زن حتی در چنین سن قابل احترامی زیبایی خود را حفظ کرده است. راز جوان بودن و جذابیت او چیست؟ چه جنبه هایی از زندگی و حرفه ولش خارج از دیده ها باقی مانده است؟

بیوگرافی راکوئل ولش

جو راکوئل تجادا (راکل ولش ) در 5 سپتامبر 1940 در شیکاگو از مادری انگلیسی و پدری بولیویایی به دنیا آمد. علاوه بر این، راکل ولش از مادرش چهره ای باشکوه، زیبا و ویژگی های نجیب به ارث برد. و از پدر- ظاهر رنگین آمریکای لاتین. از دوران جوانی ، راکوئل ولش  با هنر ، جذابیت خود متمایز شد و به صحنه علاقه نشان داد.  او در اصل می خواست حرفه ای در رقص ایجاد کند. مانعی که در راه رسیدن به این رویا وجود داشت ، شخصیت افسانه ای  راکویل ولش  بود! راکوئل ولش تا هفده سالگی در این زمینه سخت کار کرد. معلم  راکول ولش  در یک لحظه تمام آرزوهای این دختر را نابود کرد و گفت که راکل ولش برای باله هیکلی کاملاً نامناسب دارد و هیچ آینده ای در این زمینه ندارد.

 

راکل ولش

 

 با این حال، رویاهای راکل برای تبدیل شدن به یک بالرین و رقصیدن روی صحنه، پس از 10 سال کار سخت، ناگهان مانند خانه ای با کارت فرو ریخت. او به دلیل هیکل زنانه از استودیو اخراج شد. برای بالرین شکست خورده، تصمیم مدیریت مدرسه باله یک تراژدی واقعی بود. برای مدتی، راکل که روزها متوالی گریه می کرد، به معنای واقعی کلمه شکل بدن خود را نفرین کرد. اما پس از آن دختر حتی نمی توانست فکر کند که یک بلیط خوش شانس بدست آورده است و این اندام زیبای اوست که به او کمک می کند که نه تنها در سراسر آمریکا بلکه جهان مشهور شود. به هر حال راکل از 14 سالگی برنده مسابقات زیبایی در زادگاهش شد و به خاطر خصوصیات بیرونی خاص خود متمایز شد و از 19 سالگی شروع به اجرای تئاتر آماتور کرد.

راکوئل ولش تصاویر

راکوئل ولش

عکسهای جوانی راکوئل ولش 

راکل ولش همسر

جیمز ولش (۱۹۵۹–۱۹۶۴)
پاتریک کرتیس (۱۹۶۷–۱۹۷۲)
آندری واینفلد (۱۹۸۰–۱۹۹۰)
ریچارد پالمر (۱۹۹۹–۲۰۰۴)

پس از آن ، راکوئل ولش در مسابقات مختلف زیبایی در انتظار یک سری پیروزی بود. زیبایی اندام با اشکال خیره کننده او به سرعت مورد توجه قرار گرفت. دختر شروع به کار در تلویزیون کرد. او هنوز هیچ نقش سینمایی نداشت ،راکوئل ولش در یک برنامه در مورد آب و هوا مجری شد. راکوئل   به زودی با جیمز ولش كه  راکوئل ولش  را از دوران دبیرستان می شناخت ، ازدواج كرد. این زوج دارای دو فرزندبه نام های تانیا (تانی ولش که راه مادرش را دنبال کرد و اکنون خودش بازیگر است) و دیمون شدند.

 

راکوئل

 

هالیوود فقط یک مسئله زمان بود. نور شدید نورافکن های هالیوود بزودی لوک ولچ را به خود جلب و جذب می کند. ازدواج راکوئل خیلی زود از هم پاشید. در سال 1963 ، او تصمیم گرفت که به همراه فرزندانش به لس آنجلس سفر کند. سال بعد او اولین بازی خود را در فیلم انجام داد و در فیلم "خانه خانه نیست" با شلی وینترز بازی کرد. بعد از مدت کوتاهی فیلم "Roustabout" دنبال شد. در این زمان ، او با پاتریک کرتیس ، مدیر و شوهر دوم خود آشنا شده بود.

 

راکوئل ولش

راکوئل ولش در  فیلم یک میلیون سال قبل از میلاد.

تا امروز ، طرفداران خواستار امضای روی پوسترهای تبلیغاتی "فیلم یک میلیون سال قبل از میلاد" هستند. 

 

کورتیس به او توصیه کرد نام ولش را که با اسم راکوئل ولش همخوان بود حفظ کند. او از جوانی استفاده از نام جو را کنار گذاشت. این ستاره در یکی از مصاحبه های خود گفت: "من فکر می کنم اگر شما یک ریشه مخلوط انگلیسی-ساکسونی و آمریکای لاتین داشته باشید ، طرف لاتین بدون شک پیروز خواهد شد." "این چیزی در خلق و خوی شما و در ذات شماست." پدر این بازیگر ، آرماندو ، از بولیوی بود. مادر ، جوزفین ، سفیدپوست بود. او نام خانوادگی راکوئل ولش را گذاشت.

 

راکل ولش

 

اولین کار مهم راکوئل ولش فیلم علمی تخیلی کلاسیک 1966 Fantastic Voyage بود. غواصی کردن با یک لباس  فریبنده ، جرقه ای به پا کرد! در همان سال ، راکوئل ولش یکی از به یادماندنی ترین نقش های خود را بازی کرد - ملکه غارهای لوانو در "یک میلیون سال قبل از میلاد". این نقش باعث شهرت جهانی این بازیگر شد. ری هری هاوزن دایناسورهای متحرک شگفت انگیزی را خلق کرده بود ، اما فقط راکوئل ولش به ستاره واقعی این ماجراجویی ماقبل تاریخ تبدیل شد. این فیلم همچنین قبل از "سفر خارق العاده" اکران شد و محبوبیت ولش را بیش از پیش افزایش داد.

 

راکل ولش

 

او نه تنها به خاطر مدل مجله پلی بوی مخصوص برای مردان، بلکه به خاطر بازی در نقش لوانا، زنی بدوی با لباس بیکینی در فیلم یک میلیون سال قبل از میلاد، به شهرت رسید. این هیکل باریک، سینه زیبا و چهره دوست داشتنی او بود که این شخصیت را نمادین کرد. این زیبایی مو قهوه ای بود که استاندارد جدیدی از زیبایی را تعیین کرد که امروزه نیز مطرح است. اما آنچه که بسیار تکان دهنده است این است که این روزها راکل ولش، حتی در دهه نهم زندگی خود، شیک و شاداب به نظر می رسید. او تا پایان روزهای خود از حضور در رویدادهای اجتماعی با لباس های جسورانه و عجیب و غریب دریغ نمی کرد و به معنای واقعی کلمه مردان را مجبور می کرد که با دیدن او به دنبال او برگردند.

 

راکوئل ولش

عکس راکل :  راکوئل ولش در شاهزاده و نادان (1977).

 

تصویر فراموش نشدنی راکوئل ولش با بیکنی تصور عموم را کاملاً جلب کرد. راکوئل ولش در مصاحبه ای با دیک کاوت در سال 1972 راکوئل ولش بازیگر  گفت که او بیش از این که چرا بعضی از بینندگان این فیلم را خیلی دوست دارند آگاه است. راکوئل ولش در طول این نمایش که همیشه تحت سلطه مردان بوده است در مورد نقش خود در میلیون قبل از میلاد شوخی کرد.

 

راکوئل ولش

عکس جوانی راکوئل ولش


حتی ده ها سال پس از انتشار این نوار بر روی صفحه نمایش ، از  راكوئل ولش  به طور مرتب از این عکس های تبلیغاتی ، جایی که ستاره بسیار کم لباس پوشیده است ، امضا می خواستند. برای راکوئل ولش ، نکته اصلی این است که به خاطر بسپاریم که از کجا شروع کرده است. وی گفت: "من به یاد دارم كه جیمز استوارت مدتها پیش به من گفت كه همیشه از طرفدارانم و آنچه كه این طرفداران درباره من دوست دارند ، اجتناب كنم." راکوئل ولش بازیگر   اضافه کرد: "این توصیه بسیار خوبی بود."

 

راکوئل ولش

راكول ولش هنرپيشه

 

راکوئل ولش فیلم های قابل توجه و به یاد ماندنی زیادی داشته است. به عنوان مثال ، مانند فیلم جاسوسی "جوهر" و کمدی پیتر کوک و دادلی مور "کور". این تصاویر اعتبار بازیگر ولش را تثبیت کرد. سپس آثاری در فیلم های "بانوی در سیمان" با فرانک سیناترا در سال 1968 و "میرا برکینریج" (1970) بر اساس هجو اجتماعی نویسنده  ویدال ساخته شد. سپس راکوئل ولش در درام معشوق ، که به آن گناه یا بی قرار نیز معروف است ، بازی کرد. یک عکس نادر از پشت صحنه تولید تری اونیل در لندن به نمایش در آمده است. در دهه هفتاد ،  راکل ولش  در فیلم "هانی کالدر" غربی (1971) بازی کرد. وی سپس در سریال سه تفنگدار نقش کنستانس بوناسیوس را بازی کرد.

 

راکوئل ولش

فیلم "چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم"

 

آخرین فیلم این ستاره تا به امروز فیلم "چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم" است. در تلویزیون ، راکوئل ولش در سال 2013 در خانه ورساچه بازی کرد. این بازیگر زن حتی موفق شد در نمایش موزیکال بازی کند.راکوئل ولش اغلب به دلیل ماهیت پیچیده اش خبرساز می شد. او خودش در این باره از این طریق می گوید: "من برای پیروز شدن باید سخت گیر باشم. اما در برهه ای از زندگی متوجه شدم که رفتار نامناسبی دارم. اصلاً آن چیزی نبود که من نیاز داشتم. " در دهه 1990 ، در شبکه طنز Seinfeld ،  راکل ولش بازیگر   نقش خود را به عنوان یک غواص متجاوز و متکبر بازی می کرد.

 

راکوئل ولش

راکل ولش بازیگر

پس از قطع رابطه با پاتریک کرتیس در سال 1972 ، راکوئل ولش دو بار دیگر ازدواج کرد. در ابتدا آندره وینفلد بازیگر ، نویسنده و کارگردان به عنوان برگزیده وی انتخاب شد و سپس ریچارد پالمر. این بازیگر زن در سال 2004 طلاق گرفت. طبیعت ناآرام این زن نتوانست با هیچکدام خوشبختی را پیدا کند. او خودش از همه همسرانش به خوبی صحبت کرد و ادعا کرد که یک زمان احساسات لطیف نسبت به همه داشته است. هر بار به نظر می رسید که سرانجام شخصی را ملاقات کرده است که می تواند با او زندگی طولانی و شادی داشته باشد. اما در تمام اوقات مشکلی پیش می آمد.

 

راکوئل ولش
راکل ولش بازیگر  را زیباترین کنستانس سینمای جهان می نامند.

 

برای شخصی به اندازه راکوئل ولش همیشه ایجاد روابط بسیار دشوار بوده است. او سعی کرد این بازی را با شرایط خودش انجام دهد. مردان همیشه این را دوست نداشتند. برای رهایی از نفوذ دیگران و ایجاد چنین شغلی درخشان - این به جسارت قابل توجهی از یک زن نیاز داشت. بسیاری ولش را فقط یک زیبایی تو خالی می دانستند ، اما او به همه ثابت کرد که این مسئله دور از واقعیت است.

 

2194154468.jpg

راکول ولش

راکول ولش که رویای تغییر نقش خود را در سر می پروراند، با گذشت زمان به تلاش برای تصاویر پیچیده تر و عمیق تر ادامه داد، علیرغم این واقعیت که منتقدان فیلم به اتفاق آرا تکرار کردند: "راکل ولش فاقد مهارت های بازیگری برای تجسم نقش های قهرمانان معمولی است." خود ستاره بعداً همیشه اعتراف کرد که هرگز احساس نمی کند یک بازیگر بزرگ است. و به احتمال زیاد، چنین نگاه هوشیارانه به چیزها به راکل کمک کرد تا از افسردگی جلوگیری کند و حتی پس از کاهش محبوبیت او همچنان در تقاضا باقی بماند. او در طول دوران بازیگری خود در 25 فیلم و 2 سریال تلویزیونی بازی کرد. این بازیگر آخرین نقش خود را به عنوان خاله لوسیا در فیلم "خانه ورساچه" (2013) در سن 72 سالگی بازی کرد.

 

راکوئل ولش

راکوئل ولش راکوئل ولش اکنون.

 

اکنون  راکوئل ولش  نسبت به حرفه خود در تجارت نمایش چه احساسی دارد؟ این بازیگر می گوید: "من فقط از زندگی ام راضی هستم." "احساس می کنم زندگی بسیار زیبایی داشته ام." تولدت را به نماد واقعی هالیوود تبریک می گویم - راکوئل ولش!

 

راکوئل ولش

 

چگونه راکل ولش توانست زیبایی خود را تا 80 سالگی حفظ کند؟

راکل ولش در دهه 80 خود به سبک زندگی فعال خود ادامه داد: شرکت در رویدادهای اجتماعی، بازی در پروژه های سینمایی و هر حضور عمومی او به غذای اطلاعاتی روزنامه ها تبدیل شد. در سنین بالا، نماد جنسی دهه 70 دارای ظرافت و زنانگی طبیعی بود که مورد غبطه بسیاری از هنرمندان جوان بود. او همچنان تناسب اندام و جذاب بود، شیک لباس می پوشید و زندگی را بی نهایت دوست داشت.

البته، راکل زمانی که اطمینان داد می‌تواند ظاهر جذاب خود را بدون هیچ کمکی از روش‌های پلاستیکی حفظ کند، کمی ناصادق بود. او ژنتیک عالی، ترک به موقع عادت های بد و عشق به فعالیت های ورزشی را راز جوانی ابدی خود نامید. او هر روز یک ساعت یوگا تمرین کرد و انعطاف پذیری فوق العاده ای از خود نشان داد. سابقه باله و نگاه او به جهان از طریق یک منشور مثبت نیز به او کمک کرد تا پرانرژی و جذاب بماند. و این زن باهوش و باورنکردنی به لطف اشتیاق خود توانست زنانگی و زیبایی خود را حفظ کند؛ او به پروژه های تجاری خود در صنعت زیبایی مشغول بود.

 

راکوئل ولش

 

حدود پنج سال پیش، مجله Men's Health در رده بندی جذاب ترین زنان تمام دوران، Welch را در رتبه دوم قرار داد. راکل ولش فقط به جنیفر آنیستون باخت. شاید این بسیار ذهنی باشد، اما در تاریخ سینما نمادهای جن - سی زیادی وجود داشته است، اما تعداد کمی از آنها توانسته اند ظاهری جذاب را تا سنین پیری حفظ کنند.

 

راکل ولش

فیلمهای راکوئل ولش

تابستان متغیر(۱۹۶۵)
سفر شگفت‌انگیز(۱۹۶۶)
با صدای بلند(۱۹۶۶)
پری‌ها(۱۹۶۶)
یک میلیون سال قبل از میلاد(۱۹۶۶)
قدیمی‌ترین حرفه(۱۹۶۷)
فاتوم(۱۹۶۷)
مسحور(۱۹۶۷)
بزرگ‌ترین بسته(۱۹۶۸)
باندولرو!(۱۹۶۸)
خانمی در سیمان(۱۹۶۸)
صد اسلحه(۱۹۶۹)
بیماری(۱۹۶۹)
مسیحی جادویی(۱۹۶۹)
میرا برکینریج(۱۹۷۰)
گناه(۱۹۷۱)
هانی کولدر(۱۹۷۱)
پلیس(۱۹۷۲)
بمب‌افکن کانزاس‌سیتی(۱۹۷۲)
ریش آبی(۱۹۷۲)
آخرین شیلا(۱۹۷۳)
سه تفنگدار(۱۹۷۳)
چهار تفنگدار(۱۹۷۴)
مهمانی وحشی(۱۹۷۵)
مادر، کوزه‌ها و سرعت(۱۹۷۶)
شاهزاده و گدا(۱۹۷۷)
حیوان(۱۹۷۷)
سلاح عریان سی و سه و یک‌سوم: آخرین اهانت(۱۹۹۴)
رئیس هیئت مدیره(۱۹۹۸)
بروس را بگیر(۱۹۹۹)
قانوناً بلوند(۲۰۰۱)
سوپ تورتیا(۲۰۰۱)
فراموشش کن(۲۰۰۶)
چگونه عاشقی لاتین‌تبار باشیم(۲۰۱۷)

 

راکل ولش

راکل ولش در دوران پیری

علت مرگ راکل ولش

در ۱۵ فوریه ۲۰۲۳، راکل ولش در سن ۸۲ سالگی درگذشت . مرگ این هنرمند توسط بستگانش به خبرنگاران گزارش شد. در لس آنجلس اتفاق افتاد. ستاره هالیوودی راکل ولش مدت کوتاهی دچار بیماری شد. خانواده  علت مرگ راکل ولش  را مشخص نکردند.

نظرات

۱۴۰۰/۱۰/۱۰این بازیگر ، راکل ولچ ، استاندارد زیبایی در ایالات متحده در دهه 70 بود. امروز هم نمی توانی چشم از او برداری! راکول ولش کجاست چه کار میکنه؟

۱۴۰۰/۱۰/۱۰ نام راکل ولش قبلاً توسط مخاطبان فراموش شده است: در 40 سال گذشته، او به ندرت در فیلم بازی کرده است. و زمانی سمبل جنسی بود و در لیست صد ستاره جذاب مجله پلی بوی قرار گرفت!

۱۴۰۰/۱۰/۱۰ فیلم "یک میلیون سال قبل از میلاد" (1966) به یک فیلم پرفروش تبدیل شد و شهرت او را نه تنها در ایالات متحده، بلکه در اروپا نیز به ارمغان آورد. عکس های این بازیگر زن با بیکینی خز در بسیاری از مجلات ظاهر شد و به یکی از نمادهای سینمای دهه 60 تبدیل شد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۰سال 1971 به یکی از مهم ترین سال های زندگی راکل ولچ تبدیل شد. راکل ولچ در وسترن "هانی کالدر" بازی کرد - هیچ بازیگری قبلاً این کار را نکرده است! به هر حال، کوئنتین تارانتینو یک بار اعتراف کرد که او از این فیلم برای فیلمبرداری "بیل را بکش" الهام گرفته است.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱یک سال بعد، درام ورزشی "حس کانزاس سیتی" منتشر شد، جایی که ولش نیز یکی از نقش های اصلی را بازی کرد. او این فیلم را یکی از فیلم های مورد علاقه خود نامید.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱آخرین نقش مهم در کارنامه راکول ولش لیدی ادیت در شاهزاده و فقیر (1977) بود

۱۴۰۰/۱۰/۱۱ولش قاطعانه از ساختن فیلم های برهنه امتناع می ورزید که می توانست پول اضافی را برای فیلم ها به همراه داشته باشد. در همان زمان، او خود را یک سوپراستار می دانست و پیشنهادات را رد می کرد و هزینه های گزافی را طلب می کرد. در سال 1982 استودیو فیلم از تایید او برای نقش امتناع ورزید و به طور یکجانبه قرارداد را لغو کرد. ولش 4 سال بعد شکایت کرد و 10.8 میلیون دلار برنده شد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکل ولش سال ها در سریال ها و نمایش های تلویزیونی بازی کرد، یک تجارت موفق کلاه گیس را تأسیس کرد و تقریباً هرگز در فیلم های بزرگ ظاهر نشد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکوئل ولش آخرین نقش خود را در سال 2017 در فیلم How to Be a Latin Lover بازی کرد. جالب اینجاست که او خودش را بمب جنسی نمی داند: "من قرار نبود سمبل جنسی باشم، این در طبیعت من نیست.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکوئل ولش، بازیگر آمریکایی، نمی‌تواند به نقش‌آفرینی در شاهکارهای بزرگ سینمایی ببالد، اما به طور غیرمستقیم در یکی از بهترین فیلم ‌های تاریخ نقش آفرینی کرد. پوستر راکوئل ولش سوراخ دیوار سلول زندان را در فیلم رستگاری در شاوشنگ پوشانده بود که قهرمان تیم رابینز از طریق آن فرار معروف خود را انجام داد. در دهه 70 قرن گذشته، راکل ولش نماد اصلی زن اغواگر آمریکا بود و پوسترهای مشابه در اتاق خواب میلیون ها پسر آویزان شد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکل ولش یک دختر جذاب با موهای تیره با چهره ای تنومند استانداردهای جدیدی از زیبایی را تعیین کرد که امروزه نیز مرتبط هستند. اما شگفت‌انگیزتر این است که راکل ولش در آستانه هشتاد و دومین سالگرد تولدش شیک و شاداب به نظر می‌رسد. این کهنه کار نمایش از حضور در انظار عمومی با لباس های جسورانه خجالت نمی کشد و همچنان مردان را وادار می کند که او را دنبال کنند.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱مجله Men's Health اخیراً ولش را به عنوان دومین زن جذاب تمام دوران معرفی کرده است. او فقط به جنیفر آنیستون باخت. البته، انتخاب مبهم است، زیرا در تاریخ سینما نمادهای جن سی زیادی وجود داشت، اما تنها تعداد کمی از آنها توانستند ظاهر شگفت انگیزی را برای دوران پیری حفظ کنند. راکل ولش موفق شد و این او را واقعاً منحصر به فرد می کند.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱چگونه راکل ولش زیبایی خود را تا 80 سالگی حفظ کرد؟ اکنون راکل در حال حاضر 81 سال دارد، اما او هنوز یک زندگی فعال دارد: راکل ولش در رویدادهای اجتماعی شرکت می کند، در پروژه های تلویزیونی بازی می کند و هر حضور او در عموم به مناسبت اطلاعاتی برای روزنامه ها تبدیل می شود. واقعیت این است که در آستانه 80 سالگی، نماد جن سی دهه 70 باهوش و جذاب باقی مانده. ولش شیک و مدرن لباس می‌پوشد، با لبخند سفید او همه خلع سلاح می‌شوند، پوست جوان شاداب و اندامی زیبا دارد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱ این بازیگر اطمینان می دهد که بدون کمک جراحان پلاستیک توانسته ظاهری خیره کننده داشته باشد. ولش راز خود را ژنتیک خوب، رد کردن به موقع عادت های بد و عشق به ورزش می نامد. راکل هر روز یک ساعت یوگا انجام می دهد و شگفتی های انعطاف پذیری را در بدن خود نشان می دهد. همچنین، به گفته او، تمرین باله در گذشته و نگرش مثبت به جهان به بازیگر کمک می کند تا پرانرژی و جذاب بماند.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱دختری از سن دیگو ، راکوئل جدا آرزوی رقصیدن روی صحنه باله را داشت، اما پس از 10 سال آموزش، به دلیل بافت بیش از حد بدن از استودیو اخراج شد. برای راکل، تصمیم معلم یک تراژدی واقعی بود - او چندین روز گریه کرد و از هیکل خودش متنفر بود. اما این دختر نمی دانست که این چهره زیبا است که به او کمک می کند در سراسر کشور مشهور شود.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکل از پدر بولیویایی خود ظاهر آمریکای لاتین را به ارث برده است و از مادر انگلیسی خود ظاهری باشکوه را به ارث برده است. از سن 14 سالگی ، این دختر برنده مسابقات زیبایی محلی شد و به لطف داده های خارجی خود ، حرفه بازیگری را آغاز کرد. در یکی از تست ها ، این بازیگر جوان باهوش مورد توجه همسر تهیه کننده استودیو فیلم "فاکس قرن بیستم" قرار گرفت - این بلیط راکل برای یک بازی در یک فیلم بزرگ بود.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱راکل ولش با بیکینی گوزن شمالی آمریکا را فتح کرد تهیه کنندگان اصرار داشتند که این دختر به نام همسر اولش، ولش، که در آن زمان از او طلاق گرفته بود، بازی نکند. اما این بازیگر به طور قاطعانه پیشنهاد تغییر نام به "دبی" آشناتر برای بیننده آمریکایی را رد کرد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱پس از موفقیت سال 1966 "یک میلیون سال قبل از میلاد"، نام ستاره جدید فیلم در سراسر آمریکا شناخته شد. ولش برای کل فیلم فقط سه جمله گفت، اما این باعث نشد که او مشهور نشود. یک بازیگر جوان با هیکلی فریبنده و موهای تیره ضخیم در بیکینی ساخته شده از خز گوزن شمالی، او یک شبه مورد تحسین میلیون ها زن و مرد در ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورهای غربی قرار گرفت.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱پوسترهایی که راکل ولش را با همان بیکینی نشان می‌دادند، همه رکوردهای فروش را شکستند و کار جدید راکول ولش به خانه‌ها رفت. راکل با زیبایی های شناخته شده هالیوود در آن زمان متفاوت بود. او صریح و شهوانی به نظر می رسید ، اما در عین حال مبتذل نبود. یک بار راکل پیشنهاد حضور در پلی بوی را پذیرفت، اما در طول یک عکسبرداری او از برهنه شدن کامل خودداری کرد. صاحب مجله هیو هفنر این را چندان دوست نداشت، اما بعداً اعتراف کرد که راکل درست می‌گوید: "او می‌تواند مردان را حتی با لباس شنا دیوانه کند."

۱۴۰۰/۱۰/۱۱بینندگان راکوئل ولش بازیگر را به خاطر بدن تراشیده شده، چهره جذاب و انرژی جن سی طبیعی اش می پرستیدند. کارگردانان با کمال میل از این سوء استفاده کردند و بی رحمانه از تصویر زیبایی خیره کننده سوء استفاده کردند. این بازیگر با خوشحالی نقش های پیچیده تر و عمیق تری را امتحان کرد، اما منتقدان معتقد بودند که او هنوز فاقد مهارت های بازیگری برای تجسم قهرمانان مشخص است. با این وجود، ولش برای بازی در نقش کنستانس در فیلم The Three Musketeers برنده گلدن گلوب شد.

۱۴۰۰/۱۰/۱۱خود ولش اعتراف می‌کند که هرگز احساس نمی‌کرده که یک بازیگر بزرگ است. شاید نگاه واقعی به چیزها به او کمک کرد تا از افسردگی جلوگیری کند و حتی پس از اوج محبوبیت همچنان در تقاضا باقی بماند. این زن به بازیگری ادامه داد، برنامه تلویزیونی خود را میزبانی کرد، یک تجارت موفق کلاه گیس را تأسیس کرد و سال ها چهره برندهای پیشرو لوازم آرایشی بود.

۱۴۰۱/۱۱/۲۷ در 15 فوریه 2023، راکل ولش در سن 82 سالگی درگذشت . مرگ این هنرمند توسط بستگانش به خبرنگاران گزارش شد. در لس آنجلس اتفاق افتاد. ستاره هالیوودی مدت کوتاهی دچار بیماری شد. این خانواده علت مرگ را مشخص نکردند.

۱۴۰۱/۱۱/۲۷راکوئل ولش بازیگر و مجری آمریکایی به نماد ملی جن سی دهه 60 و 70 تبدیل شد. عکس او که در صحنه فیلمبرداری یک میلیون سال قبل از میلاد گرفته شد و سپس در فیلم معروف رستگاری در شاوشنک به نمایش درآمد ، یک حرفه مدلینگ درخشان را آغاز کرد و به او اجازه داد تا برای مدت طولانی در آثار کارگردانان برجسته بازی کند.

۱۴۰۱/۱۱/۲۷ راکل ولچ در مصاحبه ای اشاره کرد که با الویس پریسلی ، باب دیلن و مارچلو ماسترویانی روابط عاشقانه داشته است ، اما جزئیات آن را فاش نکرد.

۱۴۰۱/۱۱/۲۷فیلم‌های راکل ولچ : 1964 فیلم خانه یک خانه نیست .............فیلم روستابوت .......1965 فیلم تابستان چرخشی................ فیلم مزاحم نشوید .......1966 فیلم سفر فوق العاده ......... فیلم شلیک بلند، بلندتر... من نمی فهمم ...........فیلم کوارتت جنسی .......... یک فیلم میلیون سال قبل از میلاد .......فیلم قدیمی ترین حرفه ...........فیلم مبهوت ........ Fathom ...... فیلم بزرگترین بسته از همه آنها ......... فیلم باندولرو! .............بانوی سیمانی .......... فیلم 100 تفنگ .......... فیلم شعله ور شدن .......... فیلم مسیحی جادویی .......... فیلم میرا برکینریج ..... فیلم معشوق یا گناه ......فیلم هانی کولدر ....... فیلم Fuzz ............ فیلم بمب افکن کانزاس سیتی............ فیلم ریش آبی ........فیلم آخرین شیلا ......فیلم سه تفنگدار ......... فیلم چهار تفنگدار ......... فیلم مهمانی وحشی ....... فیلم مادر، کوزه و سرعت ....... فیلم شاهزاده و فقیر ........... فیلم حیوان (همچنین به عنوان بدلکار شناخته می شود)......... فیلم The Final Insult...........فیلم رئیس هیئت مدیره...........فیلم کاری که من برای عشق انجام دادم .........فیلم بروس را بگیر ......... فیلم از نظر قانونی بلوند ......... فیلم سوپ نان ذرت مکزیکی .........فیلم فراموشش کن .......... فیلم چگونه یک عاشق لاتین باشیم .........

۱۴۰۱/۱۱/۲۷تبلیغاتی که هنوز از راکویل ولش در بیکینی منتشر شده بود به پوستری پرفروش تبدیل شد و او را به یک دختر پین آپ فوری تبدیل کرد . بیکینی خز شهرت ولش را به عنوان یک نماد جن سی پیشرو در آن دوران بالا برد، و این عکس به عنوان یک عکس پین آپ پرفروش به چیزی شبیه یک پدیده فرهنگی تبدیل شد . ژست نمادین ولش توسط عکاس واحد همان طور که ولش در مصاحبه ای در سال 2012 به یاد می آورد گرفته شد.توسط هنرمند تام چانترل برای ایجاد پوستر فیلمی که اکران سینمایی یک میلیون سال قبل از میلاد را تبلیغ می کرد ، استفاده شد.، که روی آن ولش با بیکینی خزدارش با عنوان فیلم با حروف قرمز پررنگ در سراسر منظره ای پر از دایناسورها همراه است .عکس‌های تبلیغاتی ولش با بیکینی خز، بزرگترین حس پین‌آپ از زمان عکس پین‌آپ معروف بتی گریبل شد که توسط فرانک پولنی در سال 1943 گرفته شد، که هر ماه 50000 درخواست از سربازان آمریکایی جنگ جهانی دوم دریافت کرد. . یکی از عکس های تبلیغاتی او در بیکینی خز راکوئل را از یک صلیب آویزان کرده بود. عکس گرفته شده توسط تری اونیل بیش از حد رسوایی تلقی شد و جمع شد تا اینکه سی سال بعد توسط مجله ساندی تایمز منتشر شد .

۱۴۰۱/۱۱/۲۹راکل ولش یکی از زیباترین بازیگران زن سینمای فرانسه

در ادامه بخوانید...

معرفی فیلم ترسناک "حیات"

در

فیلم علمی تخیلی که ما را با خود به جهانی فراتر از محدوده ی کره ی زمین می برند می توانند حس هیجانی زیر پوستی را به ما تزریق کنند. از سال های دور با فیلم هایی مانند پیشگامان فضا ،جنگ ستارگان ، بیگانه، رسیدن ، مسافران و دیگر فیلم هایی از سینمای جهان که با محوریت دنیایی خارج از زمین، مخاطب را به خود جذب می کنند، آشنا هستیم. اما دست و پنجه نرم کردن با موجوداتی که ما تصویر درستی از شکل، اندازه و حتی نحوه ی تغذیه ی آن ها نداریم بنظر جذاب می رسد. 

 

و البته که برخی از ما خوره این نوع فیلم ها هستیم. فیلم هایی که مخاطب را با خود به دنیایی منزوی  محدود به یک سفینه فضایی و شاید یک ایستگاه فضایی تحقیقاتی می برد.فیلم حیات یکی از این دسته فیلم هاست که هرچند بی نقص نیست اما توانایی این را دارد که تا آخر فیلم مخاطب را مشتاق نگه دارد. با ما همراه باشید تا با هم نگاهی به فیلم ترسناک و علمی تخیلی LIFE  "حیات" داشته باشیم.

معرفی فیلم و داستان فیلم حیات

داستان فیلم حیات توسط ﺭﺕ ﺭﯾﺲ و ﭘﺎﻝ ﻭﺭﻧﯿﮏ نوشته شده است. هم چنین کارگردانی آن برعهده ی ﺩﺍﻧﯿﻞ ﺍﺳﭙﯿﻨﻮﺯﺍ بوده است. از بازیگران فیلم می توان به ﺭﺍﯾﺎﻥ ﺭﯾﻨﻮﻟﺪﺯ ﺩﺭ ﻧﻘﺶ ﺟﮏ ﻫﺮﯾﺴﻮﻥ،ﺟﯿﮏ ﺟﯿﻠﻨﻬﺎﻝﺩﺭ ﻧﻘﺶ دیوید جوردن،ﺭﺑﮑﺎ ﻓﺮﮔﻮﺳﻦ، ﻫﯿﺮﻭﯾﻮﮐﯽ ﺳﺎﻧﺎﺩﺍ،ﺁﺭﯾﻮﻥ ﺑﯿﮑﺮ اشاره کرد. ماجرای فیلم مانند اکثر فیلم های علمی تخیلی و فضایی با چندین فضانورد و خارج از جو کره ی زمین شروع می شود. که دست برقضا برای تحقیقات آن جا هستند. هرکدام زندگی شخصی خود با دلبستگی های روی زمین را دارند. تا این جای فیلم بنظر قابل پیش بینی می آید. چند دانشمند و یک ایستگاه تحقیقاتی و حتما یک سری اتفاقات که جو آرام و دوستانه را برهم بزند شاید و جود یک خطر و کمی مرگ!

 

 این جا iss است گران ترین خانه ای که تا به حال برای دانشمندان فضایی ساخته شده است. قرار است نمونه ای از مریخ آورده شود که حامل زندگی است. به طرز خوشبینانه ای امید را در دل قضانوردان می کارد. با ورود نمونه ی خاک مریخ مشخص می شود که این نمونه تنها شامل خاک نیست بلکه یک تک سلولی نیز در آن زندگی می کند که به دلیل شرایط جوی مریخ خواب است. کسی نمی داند که چطور به مریخ آمده است. اصلا از اول هم آن جا بوده یا با یک شهاب سنگ به آن جا رفته.؟امروزه اغلب فلیم ها با دید مثبت ساخته می شوند و این حس را به مخاطب القا می کنند که موجودات بیگانه خوب و صلح طلب هستند. اما فیلم حیات بازی را عوض می کند. موجود تک سلولی کوچک ما که هیو بسیار به آن علاقه مند شده است و روری آن را خطرناک می پندارد، یک هیولای در حال رشد از آب در می آید. 

 

 اولین حمله ی نمونه ی تک سلولی رشد یافته که به افتخار بچه های یک مدرسه کالوین نامیده شده است به هیو است. انگشتان دست راست او را کاملا می شکند. اولین شوک به مخاطب اینجا وارد می شود. چطور این موجود کوچک اینقدر وحشی می شود. شوک دوم زمانی است که روری دوست با وفای هیو سعی می کند که او را از دیواره ی امنیتی دوم خارج کند اما کالوین باهوش تر است و خارج می شود و ابتدا به موش آزمایشگاهی و سپس به اندام های داخلی روری حمله می کند. در فیلم شاهد صحنه هایی هستیم که ما را با ترس هایی روبه رو می کند که فکرش را نمی کردیم.

 

کالوین به ظاهر آرام به سرعت رشد می کند و مشتاق آب و غذا و اکسیژن است. این جا است که باید بگوییم هیولا بیدار شده است. برخی از این صحنه ها و برخی از سناریو کلیشه ای و تکراری هستند ماجرای آن چنان هیجان انگیزی را روایت نمی کنند و حتی مخاطب از خود می پرسد، اگر این فیلم حیات است پس کو؟ تضاد محتوی فیلم با اسمش کمی تو ذوقی و البته کمی هم خنده دار است. کاراکتر ها سعی می کنند برای حفظ زمین از این هیولا تلاش کنند.

 

مخاطب انتظار دارد با چیزی که ربطی به بقای زندگی دارد روبه رو شود و در نهایت شاهد مرگ دردناک شخصیت های سطحی است که هرکدام دل مشغولی های خود را دارند و با پروتوکول های امنیتی خود را به دام مرگ می کشانند. در برخی از صحنه ها می شد رفتار منطقی تری داشت ولی کارگردان برای ادامه ی فیلم و کش دادن آن راه این کارها را بسته است و تنها به ادامه ی رفتار های نامعقول بسنده می کند.

 

با این که فیلم تاحدودی موفق شد که نشان دهد نمی توان همواره نسبت به موجودات خارجی دید مثبت داشت و می توانند بسیار خطرناک باشند، اما تا حدودی این قضیه که انسان موجودی هوشمند تر است را زیر سوال برده است. فیلم نشان می دهد که سیاره ما با تمام انسان هایش تا چه حدود آسیب پذیر است و این تا حدودی با عث ایجاد  رعب و وحشت می شود. می شد فیلم را قوی تر ساخت و کمی موضوع را پیچیده تر از کشتار تمامی افراد کرد. در این فلیم هیچکدام از افراد قهرمان نیستند هیچکدام خودخواه نیستند و همه حاضرند خود را فدا کنند تا کالوین پایش به زمین نرسد.

 

 

در واقع ماموریت آن ها و طبق قرار دادشان دورکردن این موجود از زمین است. البته به چه بهایی؟به بهای فدا کردن جان خودشان. اما صحنه ی آخر این فیلم ترسناک ، تمام این فداکاری ها را زیر سوال می برد. جایی که انتطار داریم کالوین به اعماق فضا رفته باشد. اما زمانی که کشتی نجات فضایی در منطقه ای بومی فرود می آید کالوین را همراه با دیوید درون آن میبینم و این جا ست به خود می گوییم اوه خدای من عجب فاجعه ای!!!

 

 

 به طور کلی اگر از آن دسته از افراد هستید که آخر هفته ها را دوست دارید با تماشای یک فیلم خوب و کمی حس هیجان و ترس بگذرانید تماشای فیلم حیات را به شما پیشنهاد می کنم . تصمیم گیرنده شما هستید .آیا حیات ارزش دوباره دیدن را دارد یا نه؟!  

نظرات

در ادامه بخوانید...

سبک آدری هپبورن در نحوه لباس پوشیدن

در
آدری هپبورن

 

بیش از ۵۰ سال پس از ایفای نقش هالی گولایتلی در فیلم "صبحانه در تیفانی"، سبک آدری هپبورن در نحوه لباس پوشیدن نسل جدیدی از عاشقان مد را به خود جلب نموده است.مجموعه‌ای از لباس‌های مشکی کوتاه، بارانی‌ها و یک چشم‌بند برای خوابیدن ازجمله هزاران اشیای شخصی متعلق به آدری هپبورن، بازیگر سرشناس بود که در حراج کریستی در مرکز لندن به نمایش درآمد.


انتظار می‌رود که حدود ۵۰۰ مورد از این اشیا و البسه در هفته‌های آینده به فروش برسد.اما این تنها علاقمندان همیشگی این قبیل حراجی‌ها نمی باشند که به این مجموعه علاقه نشان می دهند.نسل جوان‌تری که بسیاری از آن‌ها پس از مرگ آدری هپبورن متولد شده اند هم به این مجموعه لباس‌هایی که او در قرن بیستم می پوشیده، علاقه نشان می‌دهند.آدری هپبورن نزدیک به ۲۵ سال پیش درگذشت.


به گفته ادرین هوم‌سایر، مدیر مجموعه‌های خصوصی در کریستی بخش اعظمی از طرفداران هپبورن پس از مرگ او به دنیا آمده اند.اما چه چیزی در سبک و نحوه لباس پوشیدن او هست که توجه را به خود جلب می‌نماید؟


آقای هوم‌سایرمی‌گوید: "همه سوال می کنند که چه چیزیباعث می‌شود این لباس‌ها را امروز هم بتوان پوشید. پاسخ سادگی است که او خودش در لباس‌هایش ایجاد می نمود."مارگریت ماتیبور که در ۲۳ سال گذشته برای دیدن مجموعه‌های مختلف از هلند به لندن سفر کرده معتقد می باشد که رمز و راز خاص درباره هپبورن وجود دارد.


او که اولین بار در ۱۲ سالگی با تماشای فیلم "صبحانه در تیفانی" آدری هپبورن را شناخت، معتقد می باشد که "او بسیار فروتن و انسان بود"."او دلفریب بود، اما نه از نوعی که ستاره‌ها هستند."


هنری ویلکینسون، همکار خانم ماتیبور یک طراح لباس است که اولین بار با دیدن فیلم "بانوی زیبای من" با این هنرپیشه آشنا شد.
او می‌گوید: "هپبورن در زمان خودش مدرن بود. او کفش پاشنه بلند نمی‌پوشید و اغلب سبکی کاملا پسرانه داشت و شلوار می‌پوشید."

 

آدری هپبورن


اکثر زیورآلاتش، جواهراتی بدلی هستند که احتمالا نمی‌شود از یک هنرپیشه هالیوود انتظار داشت.به گفته ادرین هوم‌سایر "هیپورن جواهرآلات باارزش کمی داشت. او علاقه‌ای به این چیزها نداشت. همین بی‌علاقگی نشانگر فروتنی او بود."

 

دست نوشته آدری هپبورن

 

چیزهای دیگری از جمله پرتره‌هایی از آدری هپبورن و همچنین دست‌نوشته‌هایش هم به فروش گذاشته شده است.

 

آدری هپبورن


آقای هوم‌سایر گفته که پسرانش هم تمایل دارند تا جایی که می شود اشیای بیشتری از او در دسترس عموم قرار بگیرد.انتظار می‌رود که بعضی از این اشیا به دست طرفداران جوان این بازیگر سرشناس هم برسد.

 

نظرات

۱۴۰۰/۴/۱۶راز تناسب اندام بی عیب آدری هپبورن رابرت والدرز ، عاشق بازیگر آدری هپبورن از سال 1980 تا زمان مرگش ، افزود که منوی آدری شامل شکلات و ویسکی دو انگشتی قبل از خواب ، نان چاودار و مربا برای صبحانه ، و مرغ سرخ شده و گوشت گوساله بود - برای ناهار ، " هدیه سخاوتمندانه از باغ خود "و سوپ. به علاوه - مقدار زیادی آجیل و ورزش طولانی. به گفته رابرت ، آنها می توانستند ساعت ها پیاده روی ادامه دهند. در همان زمان ، هپبورن هرگز خود را با هیچ رژیم غذایی عذاب نمی داد.بعلاوه ، مشخص شده است ، آدری هپبورن جوان می تواند متابولیسم بسیار سریع و "سالم" داشته باشد. به هر حال ، بازیگر مشهور آینده جهان ، مانند بقیه ، در جنگ سخت بود. آدری ، که در آغاز جنگ جهانی دوم کودکی بود ، "در هلند تحت اشغال نازی ها" در آستانه مرگ و زندگی بود "و تنها به لطف گزنه ، پیاز و آب زنده ماند ، - "به طوری که حداقل به طریقی شکم خود را پر می کرد."

۱۴۰۰/۴/۱۶پسر بازیگر آدری هپبورن ، لوکا دوتی ، طراح 47 ساله ، قاطعانه شایعات ناپسند مبنی بر شکمو بودن مادر ، پرخوری یا برخی دیگر از اختلالات خوردن را انکار کرد. او مشتاقانه ماکارونی و گوشت را فقط در مقاطع کوچک و مختصر می خورد. در همان زمان ، از غلات مختلف استفاده می کرد. همین امر باعث شد تا او تا پیری بتواند وزن خود را ثابت نگه دارد و دور کمر را در 55 سانتی متر نگه دارد.

۱۴۰۰/۴/۱۶آدری هپبورن "نماد سبک" و یکی از مشهورترین بازیگران تاریخ سینما ، که در سال 1993 در سوئیس درگذشت. معلوم شد که یک اسپاگتی خوار است و به طور کلی از غذاهای ایتالیایی استقبال می کند. در همان زمان ، تناسب اندام آدری هپبورن همیشه به یک شکل است ، که معمولاً شکل قیچی نامیده می شود.(به خاطر کمر باریک )

۱۴۰۰/۴/۱۶آدری هپبورن (آدری کاتلین روستون) در 4 مه 1929 در بروکسل متولد شد. بازیگر ، مدل لباس ، خیرخواه ، سفیر حسن نیت یونیسف. برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در کمدی رمانتیک شگفت انگیز تعطیلات رومی چهار بار دیگر در سالهای 1955 ، 1960 ، 1962 و 1968 نامزد شد. موسسه فیلم آمریكا آدری هپبورن را پس از كاترین هپبورن و بت دیویس در جایگاه سوم لیست بزرگترین بازیگران زن سینمای آمریكا قرار داد.

در ادامه بخوانید...

زندگی دوگانه ورونيکا

در


فيلم يک خصوصيت خيلی دلنشين دارد، آن هم نقاشی بودنش است. خيلی از نماها نقاشی هستند. يک عکس هستند. يک لحظه دوست داشتنی هستند.
ساختار کنايه آميز زندگی دوگانه ورونيک
به همراه بسياری از کارگردانها و فيلمسازهای اروپای مرکزی، کريستوف کيشلوفسکی و کريستف پیزیویچ با ايجاد يک ساختار کنايه ‏آميزی ايجاد کرده اند تا به بررسی زندگی يک زن جوان در دوران معاصر بپردازند. آنها در اين کار از امير کوستاريکا زيرکانه تر عمل کرده اند، ‏کيشلوفسکی و پیزیویچ عامل های محرک سياسی را پرداخت به جنبه های روانکاوانه کنار زده اند. ‏


زندگی دوگانه ورورنيک درباره دو زن جوان است، ورونيک که در فرانسه زندگی می کند و ورونيکا که ساکن لهستان است. هر ‏دوی آنها در يک زمان متولد شده اند و در شرايطی مشابه با هم بزرگ شده اند، ولی همديگر را نمی شناسند، حداقل به شکل ‏خودآگاه هم را نمی شناسند. ورونيکا يک موزيسين است، خواننده با استعدادی است که در ميانة کنسرت از دنيا می رود. در همان ‏لحظه، ورونيک مشغول عشق بازی است و ناگهان احساس می کند چيزی را از دست داده است.

 

او بدون اين که بداند چرا يا ‏توضيحی برای کارش داشته باشد درس آوازش را رها می کند. داستانی که بعد از اين اتفاق می آيد درباره چگونگی عاشق شدن ‏ورنيک به مردی خيمه شب باز و نويسنده است. به نظر می آيد ورونيک با اينکه فقط يک بار مرد را در اجرای مدرسة بچه ها ‏ديده است، می داند چطور مرد خودش را به او می رساند. در حين اينکه روابط آنها گسترش می يابد، ورونيک به اين دانش می ‏رسد که گويی به صورت خودآگاه می تواند پيش بينی حوادث و احساساتش را بکند، گويی او يک زندگی ديگر نيز داشته است.

 

‏در اواخر فيلم، خيمه شب باز عکسی پيدا می کند که اعتقاد دارد عکس ورونيک در سفر خارکف است، ولی آن عکس متعلق به ‏ورونيکا است. در نهايت درکی از وجود ورنيکای ديگر ايجاد می شود. نويسنده ها اين دو زن را از پس ظواهر بهم ارتباط می ‏دهند. هر دو به پدرشان نزيدک هستند، هر دو مادرشان را در دوران کودکی از دست داده اند و هر دو دارای استعداد موسيقی ‏هستند.‏
از نظر ساختار، ادراک وجود يک همزاد درماتيک باعث می شود تماشاگر و شخصيت به بازتابی از شخصيت نگاه داشته باشند. ‏استفاده از همزاد يک ابزار برای ايجاد فاصله است. سئوال اين است که فيلم زندگی دوگانه ورونيک به چه منظور از کنايه استفاده ‏می کند؟ ورونيک دختری سر زنده، زيبا و جذاب است.

مثالی از نيروی مثبت در زندگی. در همين بين ورنيکا که همزاد اوست، ‏به ناگاه در خارکف می ميرد. گويی کشيلفسکی و پیزیویچ دارند از دست رفتن و ترس از دست دادن را بررسی می کنند و به ‏ضرورت، ترس از مرگ را از طريق زنی جوان و جذاب به نمايش می گذراند. با ايجاد يک همزاد برای او، نويسنده به ‏ديالکتيکی درباره زندگی و مرگ می پردازند، برای اين کار تفسيری بر کيفيت زندگی می دهد. برای ورونيک زندگی کردن يعنی ‏عشق ورزيدن و به خاطر سپردن ورونيکای ديگر، ورونيکايی که نمايندة انباشت از دست دادنها در زندگی خودش است.‏


خوانشی ديگری که از ساختار می توان انجام داد اين است که آن را راهی برای هدايت وقايع در نظر گرفت. زمانی که ورونيک ‏متوجه می شود چه اتفاقی برای ورونيکا افتاده است، می تواند از خودش محافظت کند. بازتاب اين نگاه احتياط آميز به خود، در ‏مرد خيمه شب باز هم ديده می شود ـ او عروسکی هايی از ورنيکا و ورونيک ساخته است، اما به ورونيک می گويد فقط زمانی ‏از عروسک دوم استفاده می کند که اولی در طول اجرا آسيب ببيند. هنرمند، که در اينجا مرد خيمه شب باز و نويسنده است، به ‏اندازة خود ورونيک احتياط به خرج می دهد.‏


فیلم زندگی دوگانه ورونيک منظور را می رساند، اما فقط يکی از مثالهای ساختار کنايه آميز است. کارهای کيشلوفسکی معمولاً از ‏نظر سختار شکلی کنايه آميز دارند. فيلمهای سفيد و فيلمی درباره عشق قدرتمندتر هستند، چون از ساختار کنايه آميز استفاده می ‏کنند. اما در هر صورت کریستوف کيشلوفسکی با ظرافت و زيرکانه تر از ساير نويسنده ها و کارگردانهای اروپای مرکزی و سینمای جهان، کنايه را در ‏آثارش به کار می برد.‏(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

اقتصاد سینمای جهان / بازار بزرگ سینما

در


اقتصاد سینما از پیچیده ترین مباحث آن است که متخصصان خاص خود را دارد و مشاوران ویژه در کشورهای مختلف، اما نگاهی به آمار و میزان تماشاگران و رابطه تعداد سینما و سالانه سینما رفتن در کشورهای مختلف، آغاز جذابی است برای اندکی ساده تر کردن این هزارتوی غامض.

کتابچه ای که جشنواره جهانی دوبی با عنوان "فوکوس ۲۰۱۷" در انتهای سال ۲۰۱۷ منتشر کرده (و در واقع به جهت جمع بندی و تحلیل داده ها، پنج سال پیاپی تا پایان سال ۲۰۱۶ را دربرمی گیرد)، امکان تحقیق، تحلیل و بازاریابی بهتری را برای دست اندرکاران سینمای جهان فراهم می کند.

پرفروش ترین کشورها در گیشه

همان طور که می توان حدس زد سینماهای آمریکا و کانادا از نظر رقم، بیشترین فروش را در جهان در اختیار دارند. اما فروش یک سال سینماهای این دو کشور چقدر است؟

فروش سالیانه آمریکا و کانادا طی پنج سال یک و چهاردرصد رشد داشته و در یک سال آخر به رقم حیرت انگیز یازده میلیارد و چهارصد میلیون دلار آمریکا رسیده است.

چین دومین بازار بزرگ سینما را در اختیار دارد، با فروش شش میلیارد و ششصد میلیون دلار در سال آخر که نسبت به سال ۲۰۱۲ بیش از بیست و چهاردرصد رشد را به نمایش می گذارد اما نسبت به یک سال پیش تر، سه و یک دهم درصد کاهش را به نمایش می گذارد.

رتبه های بعدی به قرار زیر است: ژاپن(دو میلیارد و صد و هفتاد میلیون دلار)، بریتانیا(یک میلیارد و ششصد و شصت میلیون)،فرانسه (یک میلیارد و پانصد و چهل میلیون)،هند (یک میلیارد و چهارصد و هشتاد میلیون)،کره جنوبی( یک میلیارد و چهارصد و پنجاه میلیون)،آلمان (یک میلیارد و صد و سیزده میلیون)،استرالیا(نهصد و ده میلیون) و مکزیک(هفتصد و نود میلیون).

پرتماشاگرترین کشورها

اما پرفروش ترین گیشه ها لزوماً پرتماشاگرترین کشورها نیستند، به این دلیل ساده که قیمت بلیت سینما در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است، به این جهت تعداد بلیت فروش رفته در کشورهای گوناگون نسبت مهمی با میزان جمعیت آن کشورها دارد و در نتیجه، چین و هند، پرجمعیت ترین کشورهای جهان، رتبه اول و دوم تعداد فروش بلیت در جهان را در اختیار دارند، با این تفاوت چشمگیر که هند - که از چین کم جمعیت تر است- حدود ششصد و پنجاه میلیون بیشتر از چین بلیت فروخته و به این ترتیب ثابت می کند که هندی ها بسیار بیشتر از چینی اهل سینما رفتن هستند.

در هند در طول یک سال دو میلیارد و پانزده میلیون بلیت فروش رفته و در چین، یک میلیارد و سیصد و هفتاد میلیون.

بعد از این دو کشور، آمریکا و کانادا قرار دارند که یک میلیارد و سیصد و بیست میلیون بلیت فروشی طی یک سال داشته اند.

با یک فاصله بسیار زیاد، مکزیک با سیصد و بیست و یک میلیون بلیت در رتبه بعدی قرار دارد و پس از آن به ترتیب: کره جنوبی، فرانسه، روسیه، برزیل،ژاپن و بریتانیا.

تعداد بلیت فروش رفته در بریتانیا حدود چهل و پنج میلیون کمتر از فرانسه است (این کشور حدود هزار و هفتصد پرده سینما کمتر از فرانسه دارد)، با این حال به دلیل گران تر بودن قیمت بلیت در بریتانیا، فروش گیشه در این کشور در یک سال صد و بیست میلیون دلار بیشتر از فرانسه است و در نتیجه جایگاه اقتصادی مهمتری را در جهان سینما رقم می زند.
تعداد سینماروها در مکزیک و روسیه طی یک سال حدود دوازده درصد افزایش داشته، اما در بریتانیا بیش از دو درصد کاهش در تعداد بلیت فروش رفته دیده می شود.

در آلمان تعداد بلیت فروش رفته در یک سال بیش از سیزده درصد کاهش داشته که در میان کشورهای اروپا بیشترین کاهش را نشان می دهد. برعکس، جمهوری چک و اسلواکی، دو کشوری هستند که بیش از بیست درصد بر تعداد بلیت های فروش رفته آنها طی یک سال افزوده شده است.

شاخص سالانه سینما رفتن در آمریکا، سه وهفت دهم، فرانسه، سه و دودهم ، بریتانیا دو و شش دهم و آلمان یک ونیم است، به این معنی که به طور متوسط هر فرد فرانسوی، بیش از دو برابر یک آلمانی به سینما می رود. این رقم در ایسلند- که در سال های اخیر فیلم های متفاوت و جذابی را هم به جهان سینما هدیه کرده- چهار و سه دهم است که بیش از همه کشورهای اروپاست و تنها کره جنوبی به چنین رقم حیرت انگیزی می رسد.

اهالی بوسنی و هرزگوین و همین طور مقدونیه، با شاخص سالانه تنها دو دهم ، کمترین میزان استقبال از سینما را به نمایش می گذارند. این رقم به این معنی است که اهالی این دو کشور، به طور متوسط هر پنج سال یک بار به سینما می روند.

در میان کشورهای آمریکای لاتین، مکزیکی ها بیشترین شاخص سالانه سینما رفتن(دو و شش دهم) و برزیلی ها کمترین(کمتر از یک) را در اختیار دارند.

این رقم در الجزایر نزدیک به صفر و در مصر و مراکش تنها یک دهم است، به این معنی که به طور متوسط هر مصری یا مراکشی هر ده سال یک بار به سینما می رود.

شاخص سالانه سینما رفتن در ایران به طور متوسط سه دهم است یعنی به طور متوسط هر ایرانی هر ده سال سه بار به سینما می رود.

عجیب ترین آماری که درباره ایران وجود دارد: نود و هفت و دو دهم درصد از بلیت فروشی سینما ها در ایران از آن تولیدات داخلی است که این رقم در هیچ کشور دیگری در جهان مشابهی ندارد.

تعداد سینما

همان طور که باز می توان حدس زد آمریکا و کانادا بیشترین تعداد (پرده) سینما را دارند: چهل و سه هزار و پانصد و سی و یک که البته سه دهم درصد کمتر از یک سال پیش از آن است و نشان از تعطیلی برخی از سینماهای این دو کشور دارد.( سیارک)

چین که در سال ۲۰۱۲ سیزده هزار و صد و هجده پرده سینما داشته، طی چهار سال به رقم قابل توجه چهل و یک هزار و صد و هفتاد و نه سینما رسیده که رشد حیرت انگیزی را در سینماسازی در این کشور به نمایش می گذارد.

هند حدود یازده هزار و پانصد پرده سینما، فرانسه پنج هزار و هشتصد و چهل و دو و بریتانیا چهارهزار و صد و پنجاه پرده سینما دارند.

در اتحادیه اروپا بیشترین تعداد سینما از آن فرانسه است و پس از آن، به ترتیب ایتالیا، آلمان، بریتانیا و اسپانیا. بجز این چهار کشور تنها لهستان کمی بیش از هزار پرده سینما دارد و باقی کشورها کمتر از هزار پرده سینما دارند. کمترین تعداد سینما در اتحادیه اروپا به کشور کوچک لوگزامبورگ تعلق دارد که تنها سی و دو پرده سینما دارد.
بیش از شصت و هفت درصد بلیت فروش رفته در یک سال در اتحادیه اروپا به فیلم های آمریکایی اختصاص دارد و تنها کمی بیش از بیست و شش درصد نصیب فیلم های اروپایی شده است

تولید فیلم

بیشترین تعداد فیلم (بلند) را در جهان هند تولید می کند؛ با رقم قابل توجه هزار و نهصد و سه فیلم در سال که دو برابر رتبه دوم است.

اما عجیب این که چین گوی سبقت را از آمریکا ربوده و جدول چندین ساله تولید فیلم از نظر تعداد را که به هند و آمریکا تعلق داشت، دچار تغییر کرده است.

چین نهصد و چهل و چهار فیلم بلند تولید کرده که رشدی سی و هفت درصدی را طی یک سال به نمایش می گذارد.

ژاپن، کره جنوبی، فرانسه، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و بریتانیا به ترتیب رتبه های بعدی را در اختیار دارند. سیصد و هفتاد و پنج فیلم بلند تولید شده در بریتانیا در سال ۲۰۱۲، چهار سال بعد به دویست فیلم رسیده و به این ترتیب کاهشی حدود سی و سه درصد تنها طی سال آخر را به نمایش می گذارد، در حالی که تولید فیلم در ایتالیا طی یک سال بیست و یک درصد رشد را به نمایش می گذارد.

در بیست و هشت کشور اتحادیه اروپا مجموعاً ۱۷۴۰ فیلم سینمایی(داستانی و مستند سینمایی) تولید شده که از این میان ایتالیا با تولید صد و چهل و دو فیلم کاملاً ملی( بدون محاسبه تولیدات مشترک) در صدر است و پس از آن فرانسه با صد و بیست پنج فیلم و بریتانیا با صد و هفت فیلم.

قبرس، لتونی و اسلواکی هر کدام تنها دو فیلم کاملاً داخلی در یک سال تولید کرده اند.

سینمای آمریکا یا سینمای اروپا؟

بحث سیطره اقتصادی سینمای آمریکا در اروپا، بحث کهنه اما همچنان درگیر کننده ای است که در کشورهایی چون فرانسه کماکان داغ است؛ جایی که تولیدات ملی تنها حدود سی و شش درصد بازار را در اختیار دارند.

بیست و هشت کشور اتحادیه اروپا طبیعتاً بازار بسیار بزرگی را در جهان سینما به خود اختصاص داده اند، اما شاید همه پاسخ این پرسش را می دانند که بیش از پانصد و ده میلیون جمعیت اتحادیه اروپا، بیشتر به تماشای فیلم های آمریکایی می روند یا اروپایی؟

بیش از شصت و هفت درصد بلیت فروش رفته در یک سال در اتحادیه اروپا به فیلم های آمریکایی اختصاص دارد و تنها کمی بیش از بیست و شش درصد نصیب فیلم های اروپایی شده است. بیش از سه درصد به فیلم های تولید مشترک آمریکا و اروپا اختصاص دارد و تنها دو و سه دهم درصد از فروش بلیت سینماها در اتحادیه اروپا به فیلم های بقیه کشورهای جهان می رسد که رقم بسیار اندکی است و البته تعجب آور.

سهم سینمای ملی آلمان از تعداد بلیت های فروش رفته تنها اندکی بیش از بیست و دو درصد است. این رقم در روسیه حدود هفده درصد و در بریتانیا سی و پنج درصد است، در حالی که در ترکیه حدود پنجاه و سه درصد بلیت های فروش رفته به فیلم های ساخته شده در این کشور اختصاص دارد.

سینمای هند هشتاد و پنج درصد ، ژاپن شصت و سه درصد و چین پنجاه و هشت درصد فروش کل بلیت هایش را از آن سینمای ملی خود می کنند.( سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش اول

در

آل پاچینو

همه ما نسلی از بهترین فیلم‌ های هالیوودی را بخاطر داریم. آل پاچینو و رابرت دنیرو یکه‌تاز میدان بودند و با فیلم‌هایی در دهه هفتاد میلادی به روی پرده سینمای جهان رفتند، بازیگرانی چون این دو را شناخته و برای همیشه در خاطر خواهیم داشت. شاید دهه هفتاد میلادی سکوی پرتابی برای این بازیگران بزرگ به حساب بیاید، اما روند موفقیت آنها محدود به این یک دهه نبوده و درحقیقت تا چندین سال بعد نیز در فیلم‌هایی نقش آفرینی کرده‌اند که بدل به آثاری ماندگار در دنیای سینمای هالیوودی شده است. در این مقاله قصد داریم ده مورد از فیلم‌ های یکی از این بازیگران را که به عقیده rottentomatoes جزء ده فیلم برتر این بازیگر هستند را بررسی کرده و نگاهی به آنها بیندازیم. این بازیگر آل پاچینو است. با سیارک همراه باشید. زیر عنوان هر فیلم امتیازی که توسط rottentomatoes به آن اختصاص داده شده است نیز ذکر شده است. از دهمین مورد شروع می‌کنیم:

 

 

فیلم دنی براسکو

دنی براسکو

فیلم دنی براسکو با بازی آل پاچینو Donnie Brasco

با امتیاز 88 از 100

تا سال 1997، آل پاچینو را بیشتر با فیلم‌هایی می‌شناختیم که در آنها به نبرد بی‌پایان قانون با گروه‌های خلافکاری سازمان‌یافته و چالش‌هایی که دراین مسیر پیش می‌آمد، اشاره می‌شد و درحقیقت این، درون‌مایه اصلی فیلم‌هایی بود که او در آنها به ایفای نقش می‌پرداخت، اما فیلم دنی براسکو (به کارگردانی مایک نول) یک تغییر و نوآوری اساسی در این سبک فیلم‌های بوجود آورد و با امضایی که به نام خود داشت، آل پاچینو را نیز وارد دنیایی دیگر کرد.

این فیلم که براساس داستانی واقعی تولید شده است، روایت زندگی مأمور اف بی آی، جوئی پیستون (با بازی جانی دپ) و تلاش دردناک و بی‌وقفه او برای پی بردن به رازها و زد و بندهای یک گروه مافیایی و درنهایت فراهم آوردن مدارکی برای دادگاهی کردن آنها است. جوئی برای دست‌یابی به هدف خود حتی حاضر می‌شود رفاقتی با یکی از اعضای این باند خلافکاری، به نام لفتی روگیرو (با بازی آل پاچینو) به هم بزند.

رفاقتی که لفتی فریب ظاهر آن را می‌خورد و درنهایت جان خود را به خاطر این کار نا عاقلانه‌اش از دست می‌دهد. باوجود اینکه فیلم داستان بسیار تأثیرگذاری را روایت کرده و تکنیک‌های سینمایی درآن به زیبایی هرچه تمام‌تر از آب درآمده است، بسیاری از منتقدان، ماندگاری این اثر را مدیون بازی زیبای آل پاچینو درآن می‌دانند.

 

 

 

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن

فیلم بوی خوش زن با بازی آل پاچینو Scent of a Woman

با امتیاز 88 از 100

بوی خوش زن فیلمی بود که درنهایت توانست جایزه اسکار را برای آل پاچینو به عنوان بهترین بازیگر مرد، به ارمغان بیاورد. جایزه‌ای که پیش از این نیز آل پاچینو چهار بار نامزد دریافت آن شده بود و البته در کسب آن ناکام مانده بود. ازجمله فیلم‌هایی که پاچینو بخاطر ایفای نقش در آنها نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شده بود، می‌توان به قسمت دوم سری فیلم‌های پدرخوانده و بعد از ظهر سگی اشاره کرد.

با نگاهی به بازی آل پاچینو در این فیلم‌ها می‌توان روی این اتفاق نظر داشت که این جایزه کمی دیر نصیب وی شده و شاید بخاطر آن نقش‌آفرینی‌ها نیز می‌شد این جایزه را به این بازیگر بزرگ داد،

با اینحال دیگر در این نکته هیچ شکی نمی‌توان داشت که بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست، بخش اعظم موفقیت خودرا مدیون بازی بی‌نظیر آل پاچینو بود. داستان این فیلم درباره یک دانشجوی کم سن و سال (با بازی کریس او دونل) است که برای گذران زندگی خود نیاز به درآمد دارد و درنهایت کاری پیدا می‌کند.

این کار نگهداری و مواظبت از یک افسر بازنشسته ارتش آمریکا است که اکنون بینایی خود را از دست داده و دائم‌الخمر است (با بازی آل پاچینو). البته انتقادهایی نیز به این فیلم وارد شده که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌کنیم: راجر ابرت درخصوص این فیلم گفته: «زمانی که به سکانس پایانی فیلم می‌رسیم، همان چیزی را می‌بینیم که در اینگونه فیلم‌ها انتظارش را می‌رود. درحقیقت ما درطول فیلم شاهد بزرگ شدن نوجوانی هستیم و درنهایت هم این اتفاق رخ می‌دهد. اما برای رسیدن به سکانس پایانی و اتفاقی که در آخر فیلم می‌افتد، می‌شد مهارت بیشتری به خرج داد و از قدرت تصویرپردازی بیشتری بهره گرفت.»

 

 

 

فیلم صورت‌ زخمی

فیلم صورت زخمی

فیلم صورت‌ زخمی با بازی آل پاچینو Scarface

با امتیاز 82 از 100

کارگردان صورت‌زخمی، برایان دی‌پالما، با الهام گرفتن از نسخه قدیمی‌تر این فیلم که درسال 1932 و توسط هاوارد هاوکس و ریچارد روسون به روی پرده رفته بود، اقدام به تولید این فیلم کرد. نسخه قدیمی‌تر این فیلم البته چیزی جز یک داستان خطی و یک پیام اخلاقی در پایان فیلم نداشت، حال‌آنکه برایان دی‌پالما با ساخت درامی هیجان‌انگیز از زندگی تونی مونتانا، داستان این فیلم را به سطحی بالاتر رساند و برای علاقه‌مندان به این سبک، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

صحنه‌های خشونت‌آمیزی که در فیلم صورت زخمی به چشم می‌خورد، باعث شد که نظر منتقدان درباره آن متفاوت باشد و درزمانی که فیلم به روی پرده‌های سینما رفت، مدتی طول کشید تا بتواند جای خود را در میان عامه مردم پیدا کند. البته زمانی که این اتفاق افتاد، فیلم بدل به یک اثر موفق شد و فروش چشمگیری داشت.

درنهایت، بیشتر منتقدان هم به این نتیجه رسیدند که بیشتر اظهارنظرهای منفی درباب این فیلم، درحقیقت کم‌لطفی است و آن را به عنوان یک اثر ماندگار سینمای جنایی دهه هشتاد میلادی پذیرفتند. وینسنت کنبی، منتقد نیویورک تایمز یکی از معدود کسانی بود که درهمان ابتدای اکران فیلم به تحسین این اثر سینمایی پرداخت. با هم نگاهی به نظر او درباره فیلم بیندازیم: «جو حاکم بر فیلم صورت زخمی به هیچ‌وجه خنده‌دار نیست و صرفاً جهت سرگرم کردن تماشاگران ساخته نشده است.

همه چیز نشان از غم‌انگیز بودن زندگی و پوچی آن دارد؛ هرچیزی که در زندگی بدست می‌آید روزی از دست خواهد رفت و هر صعودی با سقوطی ناگزیر همراه است. در صورت‌زخمی این سقوط بسیار ترسناک است و تماشاچی فیلم با تمام وجود آن را احساس می‌کند و از دیدنش به وحشت می‌افتد.»

 

 

 

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو

فیلم سرپیکو با بازی آل پاچینو Serpico

با امتیاز 90 از 100

نخستین باری که آل پاچینو نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد اسکار شد، بخاطر بازی در سرپیکو بود. فیلمی که سیدنی لومت کارگردانی آن را به عهده داشت. درحقیقت این شروعی بود بر مطرح شدن نام آل پاچینو در مراسم اسکار میان سال‌های 1972 تا 1975 که چند باری نامش به عنوان نامزد دریافت این جایزه مطرح شد.

ناگفته نماند که این فیلم فاصله زیادی با شاهکارهایی دارد که آل پاچینو در دهه هفتاد به ایفای نقش در آنها پرداخت، اما نکته‌ای که درخصوص این فیلم وجود دارد این است که بسیاری از استعدادهای بالقوه آل پاچینو در امر بازیگری دراین فیلم به عرصه ظهور رسید و همه با تمام وجود دیدند که پاچینو بازیگری قابل است.

البته نکته‌سنجی کارگردان این فیلم، لومت و نیز فیلمنامه خوب آن که مشترکاً به قلم والدو سالت و نورمن وکسلر نوشته شده بود نیز در این ایفای نقش پاچینو تأثیر بسزایی داشتند. داستان فیلم سرپیکو الهام گرفته از زندگی واقعی یک افسر پلیس نیویورک آمریکا است که در تلاش برای ریشه کن کردن فساد حاکم بر روابط میان پلیس و باندهای خلافکاری است؛ تلاشی که درنهایت به تهدیدی برای جان این افسر پلیس وظیفه‌شناس بدل می‌شود.

کلین موریس یکی از منتقدانی بود که بشدت تحت تأثیر این فیلم قرار گرفت. اودرباره این فیلم گفت: «یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که دردوران ما به روی پرده رفت. سرپیکو فیلمی است که در آن می‌توانید پاچینوی واقعی را مشاهده کنید و از بازیش لذت ببرید. این فیلم بشدت تأثیرگذار است.» 

 

 

 

فیلم بی‌خوابی

فیلم بی خوابی

فیلم بی‌خوابی با بازی آل پاچینو Insomnia

با امتیاز 92 از 100

آل پاچینو در دوران بازیگری خود، نقش‌های زیادی را به عنوان افسر پلیس ایفا کرده است، اما هیچ‌یک از این نقش‌ها به پیچیدگی نقش ویل دورمر در فیلم بی‌خوابی نبوده است: افسری که عذاب وجدانی از گذشته با خود به دنبال دارد و همین گذشته‌اش است که در مواقع بحرانی اورا مضطرب می‌کند.

داستان فیلم درمورد همین افسر پلیس است که برای پیگیری مأموریتی که به او محول شده است، لوس آنجلس را به مقصد مکانی دورافتاده در آلاسکا ترک می‌کند. ویل دورمر در آلاسکا پیگیری یک پرنده قتل مشکوک را بعهده دارد و با مرگ همکارش و بی‌خوابی که در این مکان به سراغش آمده است، شرایطش به مراتب دشوارتر از پیش می‌شود. کارگردانی این فیلم به عهده کریستوفر نولان بود و بازیگران با استعداد دیگری گه در کنار پاچینو در این فیلم به ایفای نقش پرداختند

(ازجمله هیلاری سوانک، مارتین دونوان و البته رابین ویلیامز که در نقش عجیب و غریب‌ترین نویسنده دنیای سینما در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازد) و همه این عوامل دست به دست هم داده تا این فیلم را بدل به اثری ماندگار کنند. بی‌خوابی، درزمان اکرانش توانست فروشی صد و سیزده میلیون دلاری داشته باشد. منتقدان بسیاری به تحسین این فیلم پرداخته‌اند، از آن جمله‌اند اندرو او هیر که با هم نگاهی به نظر او درباره این فیلم می‌اندازیم: «این فیلم گواهی براین ادعا است که هنوز هم می‌توان به فیلم‌های عامه‌پسندتر جلوه‌ای دیگر داد و امضای شخصی خودرا بر آن نهاد. ایفای نقش بازیگران در این فیلم از مهمترین عوامل موفقیت آن است.» (سیارک)

این مقاله ادامه دارد...

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های آل پاچینو بخش دوم

در

 

 

فیلم گلن‌گری گلن روس

با امتیاز 94 از 100

فیلم گلن‌گری گلن روس

فیلم گلن‌گری گلن روس با بازی آل پاچینو  Glengarry Glen Ross

با وجود موفقیت‌های بسیاری که آل‌پاچینو در طول دوران بازیگری خود بدست آورد، سال 1992 برای او سالی بخصوص بود. این همان سالی است که پاچینو موفق شد بخاطر بازی در فیلم بوی خوش زن جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. اما این تنها موفقیت آل پاچینو در این سال نبود و درکنار این جایزه توانست بخاطر بازی درفیلم گلن‌گری گلن روس نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز بشود؛ اثری که بدل به فیلم کلاسیک و ماندگار در سینمای جهان شد.

جالب است بدانید که این فیلم اقتباسی از نمایشنامه‌ای به همین نام است که برای مدتی روی صحنه تئاتر به نمایش درآمد و متأسفانه با بازخورد خوبی مواجه نشد. با اینحال کارگردانی بی‌نظیر جیمز فولی درکنار ایفای نقش هنرمندانه بازیگران این فیلم، آن را بدل به اثری ماندگار کرد.

غم و اندوهی که در زندگی شخصی نقش‌های مختلف فیلم دیده می‌شود، درکنار دیالوگ‌هایی که به خوبی نوشته شده بودند، ازمهمترین عوامل ماندگار شدن این اثر بودند. اون گلیبرمن یکی از منتقدانی بود که به تحسین این اثر پرداخت: «ایفای نقش بازیگران در این فیلم ریتم دقیق و مشخصی دارد و به خوبی از پس آن برآمده‌اند. دفتری که بیشتر اتفاقات فیلم درآن جریان دارد نیز، به خوبی طراحی شده و از آب درآمده است.»

 

 

فیلم نفوذی

با امتیاز 96 از 100

فیلم نفوذی

فیلم نفوذی با بازی آل پاچینو The Insider

اگر بخواهیم نکاتی که یک فیلم هیجان‌انگیز معمایی-جنایی را بدل به یک اثر خوب و ماندگار می‌کنند، بررسی کنیم، مهمترین نکته این خواهد بود که دیالوگ‌ها و پیرنگ داستان فیلم‌نامه به گونه‌ای طرح‌ریزی شده باشد که تماشاگر فیلم را مدام در جوش و خروش نگاه دارد و بخواهد بداند که درجریان فیلم اتفاق بعدی‌ای که رخ خواهد داد، چیست.

این دقیقاً نکاتی است که در فیلم Insider  به چشم می‌خورد و نشان می‌دهد چرا این فیلم توانست در هفت مورد نامزد دریافت جایزه اسکار شود (حتی سکانس تبلیغاتی‌ای که در فیلم وجود دارد نیز از ارزش هنری این اثر کم نمی‌کند).

در نگاه اول ممکن است به نظرتان فیلمی بیاید که حرفی برای گفتن نخواهد داشت، اما کارگردانی فیلم (مایکل من) هنرمندانه انجام شده و درکنار نقش آفرینی مثال‌زدنی آل پاچینو در کنار راسل کرو (بازیگر نقش اصلی در فیلم گلادیاتور و بسیاری فیلم‌های موفق دیگر) آن را بدل به شاهکاری در دنیای سینما کرده است.

نگاهی به نظر یکی از منتقدان این فیلم می‌اندازیم: اندرو سریس، منتقد روزنامه نیویورک تایمز درخصوص این فیلم گفت: «می‌دانید چیزی که انتظارش را نداشتم چه بود؟ درحقیقت زمان کلی فیلم چیزی حدود دو ساعت و چهل دقیقه است و در تمام طول این مدتی که پای فیلم نشسته بودم حتی برای لحظه‌ای به ساعتم نگاه نکردم و این هدفی است که از هر فیلم خوب برای سرگرم کردن باید دنبال کند. تعریفی بهتر از این در وصف این فیلم نمی‌توانم ارائه دهم.»

 

 

فیلم بعد از ظهر سگی

با امتیاز 95 از 100

فیلم بعد از ظهر سگی

فیلم بعد از ظهر سگی با بازی آل پاچینو Dog Day Afternoon

گاهی اوقات واقعیت چیزهای عجیب‌تری نسبت به داستان و افسانه، در پس پرده خود دارد و این مسئله کاملا در رابطه با بعد از ظهر سگی صادق است. این فیلم که همکاری مجدد آل پاچینو و سیدنی لومت به حساب می‌آید.

(پیش از این در فیلم سرپیکو با یکدیگر همکاری داشته‌اند) روایت داستان یک سرقت مسلحانه شگفت‌انگیز و غیرمعمولی بانک است که در بعد از ظهری بسیار گرم در اثنای ماه آگوست سال 1972 در نیویورک آمریکا رخ می‌دهد.

داستان این فیلم همه چیز در خود دارد: از هیجان و درام عاشقانه گرفته تا مشکلات تلخی که در اجتماع و سیاست آمریکا در اوایل دهه هفتاد میلادی جریان داشت و همین نکات است که این فیلم را نامزد دریافت جایزه اسکار در شش بخش متفاوت کرد (آل پاچینو برای سومین بار بخاطر ایفای نقش در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شد).

بعد از ظهر سگی در طول دوران اکران خود توانست به فروشی پنجاه میلیون دلاری دست یابد که در زمان خود به نسبت فروش فوق‌العاده‌ای است. این فیلم هنوز که هنوزه در مرکز ملی فیلم آمریکا به نمایش درمی‌آید و افراد بسیاری به تماشای آن می‌نشینند و هنوز هم گاهی منتقدان راجع به آن صحبت می‌کنند.

استفان فاربر، منتقد استودیوی فیلم‌سازی Movieline درخصوص این فیلم گفته است: «بعد از ظهر سگی فیلمی است سرشار از انرژی و شوخ‌طبعی بی‌ادبانه و بیماری‌هایی که نادیده گرفته شده‌اند.»

 

 

فیلم‌ پدرخوانده 2

با امتیاز 97 از 100

پدر خوانده

فیلم‌ پدرخوانده 2 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part II

برخی فیلم‌ها به قدری خوب و تأثیرگذار هستند که امکان ادامه یافتن و ساخت نسخه‌های دنباله آن فیلم بدل به قطعیت می‌شود. درکنار اینگونه فیلم‌ها، دسته‌ای دیگر هستند که حتی فکر کردن راجع به ساخت نسخه دنباله آنها نیاز به مهارت و اراده‌ای استادانه دارد. پدرخوانده فرانسیس فورد کوپولا، فیلمی است که در دسته دوم جای می‌گیرد و این تنها بخشی از پاسخ به این سؤال است که چرا قسمت دوم سری پدرخوانده تا این اندازه خوب و هنرمندانه از آب درآمده است.

نه تنها قسمت دوم این سه‌گانه توانست موفقیتی که از ساخت قسمت اول در جدول فروش نصیبش شده بود را تکرار کند، بلکه در کنار آن تا حد بسیار زیادی توانست بازخورد خوبی که از قسمت پیشین نصیبش شده بود را تکرار کند. با وجود اینکه دیگر خبری از بازی استادانه مارلون براندو در نقش دون کورلئونه نبود، داستان فوق‌العاده فیلمنامه که روایتی بود از دو نسل جداگانه و درکنار به تصویر کشیدن چگونگی به قدرت رسیدن مایکل کورلئونه (با بازی آل پاچینو)، فلش‌بک‌هایی به گذشته نیز زده می‌شد و نشان داده می‌شد.

که دون کورلئونه جوان (با بازی به یاد ماندنی رابرت دنیرو) چگونه از دهکده کوچک خود در سیسیل ایتالیا جان سالم به در برد و به آمریکا مهاجرت کرد. کشوری که زمینه ساز تشکیل یکی از بزرگترین خانواده‌های مافیایی به دست او شد. جفری ام.

اندرسون یکی از منتقدانی بود که راجع به این فیلم اظهار نظر کرد: «در این فیلم شاهد به تصویر کشیدن داستانی هستیم که بیش از اندازه گسترده است، اما نکته جالب توجه درخصوص فیلمنامه این است که تمامی جزئیات به خوبی به نمایش درآمده‌اند و هیچ سؤالی برای بیننده باقی نمی‌گذارند. نکته قوت دیگر داستان فیلم قسمت‌هایی است که بیننده را از لحاظ عاطفی غافلگیر می‌کند.»

 

پدرخوانده 1

با امتیاز 98 از 100

پدرخوانده

پدرخوانده 1 با بازی آل پاچینو The Godfather, Part I

در این لیست به بررسی فیلم های زیادی پرداختیم اما هیچ‌کدام از این فیلم‌ها یک امتیاز کامل صددرصدی از سایت ما دریافت نکرده‌اند. این درحالی است که به باور بسیاری (بنا به آمار فروش و بازخورد تماشاگران فیلم‌های سینمایی) پدرخوانده (قسمت اول) فیلمی است که تمامی رکوردها را از آن خود کرده و بی‌شک، بهترین فیلمی است که تاریخ سینما به خود دیده است.

درحقیقت این همه تعریف و تمجید لایق این شاهکار دنیای سینما است. پدرخوانده فیلمی بود که برای نخستین بار مارا با دنیای مدرن سینمایی آشنا می‌کند. روایت چند نسل از انسان‌هایی که همه به دنبال قدرت و لذت می‌گردند.

داستان فیلمنامه بسیار خوب کار شده است (داستانی که فرانسیس فورد کوپولا با اقتباس از رمانی به همین نام، نوشته ماریو پازو، به قلم درآورده است). نقش آفرینی بازیگران این فیلم از دیگر نقاط قوت آن است (آل پاچینو، جیمز کان و رابرت دوال کسانی بودند که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند و مارلون براندو کسی بود که افتخار دست‌یابی به این مهم را در کارنامه دارد و بخاطر بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار شد).

این‌ها همه نکاتی است که زبان منتقدان بسیاری را به تحسین از این فیلم گشوده است، کسانی چون جی کاکز (منتقد روزنامه تایمز) که درخصوص این فیلم عنوان کرد: «اثری کمیاب و اثری که بعید است همانند آن دیگر ساخته شود. شاهکاری که درکنار سرگرم کردن تماشاگر، چیزی از ارزش هنری‌اش کاسته نمی‌شود. پدرخوانده یک شاهکار در عرصه هنر است.»

ناگفته نماند که لیست‌هایی این‌چنینی بر اساس امتیازی که سایت‌های معتبر به فیلم‌ها اختصاص می دهند تنظیم می‌شود.

(در مورد لیستی که مشاهده نمودید، همانگونه که در ابتدای این مقاله نیز عنوان شد، سایت rottentomatoes منبع ما بوده است) و ممکن است به مذاق همه خوش نیاید و نبود برخی فیلم‌های سینمای جهان برای کسانی عجیب و غیرقابل انتظار باشد که امری اجتناب ناپذیر است. درخصوص لیستی که توسط این سایت مطرح شد (به گفته نویسنده خود سایت) دو فیلم دیگر نیز هستند که می‌توانستند در این لیست جایی داشته باشند: مخمصه The Heat، و راه کارلیتو Carlito’s Way دو فیلم دیگری هستند که می‌توانستند جایی در این لیست داشته باشند.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...