پنج اشتباه مدیریتی زنان درکسبوکار
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸(سیارک) :بدون شک، زنان در مشاغل و مدیریت به اندازه مردان مهارت، هوش و قابلیت دارند. اما مدیریت کارکنان زن، بهویژه وقتی خود مالک کسبوکار زن باشد، گاهی اوقات نیازمند اتخاذ رویکردی متفاوت از کارمندان مرد است.
برای من، موفقیت در ایجاد فضایی سرشار از احترام متقابل، دلواپسی، انطعافپذیری و فرصتها هیچگاه کار آسانی نبوده است. در طول سالهایی که کارمندان زن را در تیمم مدیریت کردهام، همواره مجبور بودهام سبک مدیریتی خود را با آنها سازگار کنم. اعتراف میکنم در این مسیر اشتباهاتی داشتهام. همچنین شاهد بودهام که دیگر صاحبان کسبوکار زن نیز خطاهایی مرتکب شدهاند. با بررسی همه این مسائل، نتیجهای که میگیرم این است که به عنوان یک مدیر زن، هنگام مدیریت کارمندان همجنس خود، سعی کنید از این پنج اشتباه اجتناب کنید:
1) تلاش بیش از حد برای برقراری روابط دوستانه نزدیک
این اغواکننده است که به عنوان یک مدیر زن بخواهید با همکاران همجنس خود صمیمی شوید، اما مرزبندیها را فراموش نکنید تا در اختیاری که برای تصمیمگیری و واگذاری وظایف دارید، دچار مشکل نشوید. این به معنای آن نیست که نباید رفتار دوستانه داشته باشید یا به آنها اهمیت ندهید، بلکه باید نقشها و مسوولیتها را فارغ از روابط دوستانه معین کنید. البته برخی کارمندان زن وقتی مدیر همجنسشان به آنها نزدیک میشود و میخواهد با آنها روابط صمیمانه داشته باشد، خودشان احساس معذب بودن میکنند. مطمئنا هیچ مدیری دوست ندارد با کارمندانش به رستوران یا خرید برود. برخی افراد دوست دارند کار را از دیگر ابعاد زندگی خود جدا کنند. بنابراین باید مطمئن شوید که به فضای خصوصی کارمندان خود ورود نمیکنید.
2) تصور اینکه پول بیشترین اهمیت را دارد
بدون شک، بیشتر زنانی که به صورت حرفهای در عرصه کسبوکار فعالیت میکنند، در تامین نیازهای مالی خانواده خود نقشی جدی دارند اما در ضمن، آنها به نقش پرورشی خود و نیز حمایت اخلاقی از رویاها و اهداف اعضای خانواده تعهد دارند. بنابراین با اینکه یک حقوق خوب میتواند به برخی زنان انگیزه بدهد و رضایت شغلی آنها را جلب کند، برخی دیگر از زنان بیشتر از انعطافپذیری محیط کارشان و کنار آمدن آن با برنامههای زندگیشان احساس رضایت میکنند. برای این دسته از زنان، پاداش اضافهکاری یا کارانهای که در ازای شبکاری و غافل شدن از برنامههای اجتماعی فرزندانشان دریافت میکنند، اهمیت چندانی ندارد.
پول نمیتواند خاطره همراه بودن با فرزندان در مهمترین لحظات زندگی را بخرد. درک بالای شرکتهایی که فضای منعطف دارند و این گونه نیازهای کارمندان خود را درک میکنند و امکان بودن در کنار خانواده را برای آنها فراهم میآورند، برای کارکنان زن از طلای ناب بیشتر ارزش دارد. همچنین انجام کارهای معنادار و اثربخش، بیش از دریافت مبالغ بالا برای وظایف مادی ارزش دارد. البته کارهای تکراری و کسلکننده هم بالاخره باید انجام شوند، اما این به آن معنا نیست که یک کارمند باید تمام وقت درگیر این گونه وظایف شود. مدیران باید هر زمان که امکان داشت، کارهای خشک و خستهکننده را بین اعضای تیم تقسیم کنند و روشهایی بیابند که همه کارمندان این شانس را داشته باشند که در کنار انجام این گونه کارها فرصتهایی برای تمرین خلاقیت و مهارتهای تحلیلی داشته باشند.
3) تلاش برای مربی بودن
صرفا چون شما یک مدیر زن هستید و کارمندتان هم یک زن است، دلیل بر آن نیست که میخواهد برای چیزهای بهتر و بزرگتر همواره راهنمایش باشید و آمادهاش کنید. مطمئنا احترام متقابل باید وجود داشته باشد، اما میتوانید یک رابطه کاری کاملا موفق ایجاد کنید، بدون اینکه نقش مربیگری داشته باشید. حتی اگر کارمند زنی دارید که میخواهد شما برای او مربیگری کنید، باید در نظر داشته باشید که این موضوع چقدر بر طرز فکر کارمندان دیگر اثر میگذارد. این کار ممکن است تعادل روابط شخصی در فضای شرکت را به هم بریزد، چون تیمتان فکر میکند هوای یک نفر را بیشتر دارید.
4) نقش مادری ایفا کردن
از آنجا که مادر چهار فرزند هستم، همیشه این تمایل در من وجود دارد که چنین نقشی را در محل کار هم پیاده کنم. اینکه به عنوان یک مدیر زن اجازه دهیم غریزههای مادری در روابط کاری با همکاران اثر بگذارد، از یک طرف میتواند به نفع دینامیکهای محل کار شما باشد و از طرف دیگر، میتواند کاملا نتیجه معکوس داشته باشد. نشان دادن درک و صبوری میتواند روحیه و وفاداری اعضای تیم را تقویت کند، اما نصیحتهای مداوم و نابجا هم میتواند اعتماد به نفس آنها را بگیرد. سعی نکنید در محل کار «مادر» باشید. این نقش شما به عنوان صاحب یک کسبوکار نیست.
5) افراط در تحسین و اعتباربخشی
تحسین کردن کارمندان مزایای بسیار زیادی دارد اما بسیار مهم است که از درست انجام شدن آن کار اطمینان حاصل کنید (هم در مورد کارمندان زن و هم کارمندان مرد). ستایش بیش از حد افراد میتواند به دورویی تعبیر شود و آزاردهنده باشد. همچنین وقتی شخصی واقعا کاری را عالی انجام میدهد، چنین فضایی میتواند اثر معنابخش عبارات تحسینبرانگیز شما را کم کند. همیشه مطمئن شوید تعریفی که از کارکنانتان میکنید، با اهمیت دستاوردهای آنها مطابقت داشته باشد. در نهایت، به عنوان یک مدیر زن، موفقیت شما مستلزم صیقل دادن مهارتهای مدیریتیتان است تا بتوانید تعادلی اثربخش میان اختیار، درک، صبوری، قدرت و انصاف نسبت به افرادی که در تیم شما کار میکنند، ایجاد کنید. یاد بگیرید توانمندیهای زنانه خود را برای قدرت بخشیدن به کارمندان زن و مدیریت هماهنگ آنها بهکار ببرید، بدون اینکه نیاز باشد از حدود مشخص و خطوط قرمز عبور کنید.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
نظرات
مریم 451۱۳۹۵/۱۱/۴من خودم مدیر هستم سعی می کنم عادلانه رفتار کنم
ali 713۱۳۹۵/۱۰/۲۹آره منم موافقم . کار کردن باهاشون سخته
hadi 522۱۳۹۵/۱۰/۲۸من خودم با مدیر زن کار کردم با آقایون بهتر هستن، ظاهرا با خانما خوبن
dorsa 87۱۳۹۵/۱۰/۲۸با مدیر زن کار کردم اصلا کار کردن باهاشون تعریفی نداره
در ادامه بخوانید...