تاثیر نام مناسب کالا در میزان فروش

در

یکی از مهمترین وظایف در بازاریابی یک کالای جدید، انتخاب نامی مناسب برای محصول است. در مورد تجارت، کیفیت نام کالا بیشتر از کیفیت ساخت خود کالا، در میزان فروش تاثیر گذار است. دلیل این موضوع این است که، بازاریابی در مورد کیفیت محصول نیست، بلکه در مورد فروش محصول است. بازاریاب ها از استراتژی هایی مانند: بسته بندی جذاب، شعار های جالب و دیگر ترفندها استفاده می کنند تا خریدار را برای خرید محصولشان متقاعد کنند. یکی از استراتژی های قدرتمند در بازار این است که برای محصول یک اسم قدرتمند انتخاب کنیم. برای این که یک اسم قدرتمند باشد، باید به خاطر سپردن آن راحت و آسان باشد. برای مثال، در سال های آغازین ورود کامپیوتر به بازار، برند های مختلف با نام های متفاوتی وارد بازار رقابت شدند.

 

 

در آن روز ها مردم چیز زیادی از کامپیوتر نمی دانستند و برای آن ها قابل تشخیص نبود که کدام برند با کیفیت تر و مناسب تر است. در نتیجه در این بازار رقابت، تنها برند هایی مورد توجه قرار گرفتند که نامی آشنا داشته و راحت به خاطر سپرده می شدند. اسم محصول باید ساده بوده و راحت تلفظ شود. اگر مشتری ها قادر به تلفظ اسم یک محصول نباشند تمایلی به خرید آن نیز نخواهند داشت.

 

 

با توجه به گفته ی گروه های تحقیقاتی در امر بازاریابی، محصولات جدیدی که می خواهند وارد بازار شوند، باید دارای اسمی آهنگین باشند به گونه ای که ادای آن حس خوبی به مشتری و خریدار ها القا کند. زمانی که یک محصول حس خوبی به خریدار القا کند، خریدار ناخوداگاه به سمت خرید محصول کشیده می شود.

اسم یک محصول باید منحصر به فرد باشد. منظور این است که محصولی که قرار است وارد بازار شود، باید اسمی داشته باشد که مشابه وزن آهنگ و کلمات آن در بازار وجود نداشته باشد.

به علاوه نام محصول باید با کارایی محصول همخوانی داشته و تاثیر گذار باشد.

برای مثال: محصولی مانند ساعت باید نامی داشته باشد که یادآور زمان و ساعت باشد. محصولات تمیز کننده دارای نامی باشند که حس تمیزی و پاکیزگی را به خریدار القا کنند. اسم محصولات غذایی باید خوشمزه بنظر برسند.

اسم محصول باید به گونه ای انتخاب شود که حس مثبت به خریدار القا کند.

در بازاریابی و تجارت از انتخاب نام هایی که احساس ضعف، خستگی، ترس و یا نا امیدی را به فرد القا می کنند به شدت خود داری می شود.(سیارک)

شیوه ی نوشتن نام محصول و حروفی که در ساختار آن به کار می رود بسیار مهم است. برای مثال برخی از حروف بسیار پر کاربرد هستند. استفاده از این حروف تکراری و خسته کننده است. یکی از ایده های بازار یابی برای کالایی جدید این است که در انتخاب نام محصول از کلماتی استفاده می شود که کم کاربرد تر و جدید تر هستند و این خود باعث می شود که خریدار را به سمت امتحان یک محصول جدید با نامی جدید هدایت کند. نامی جدید و آهنگین با حروف کمتر دیده شده، احساس خوشایندی به خریدار القا می کند.

یکی دیگر از مواردی که برای انتخاب یک نام جدید مهم است و بازاریاب ها بسیار به آن توجه می کنند، ترجمه اسم محصول در یک کشور خارجی است.

در انتخاب نام یک محصول که قرار است به یک کشور دیگر صادر شود، باید بسیار دقت شود. زیرا نحوه ی چیدمان کلمات و معنی آن ها ممکن است در کشور تولید کننده جالب باشد اما امکان دارد که در کشوری که وارد کننده محصول است جالب نبوده و این خود باعث گریز مشتری ها و خریدار ها خواهد شد. بازار یاب ها باید در هنگام انتخاب نام کالایی که قرار است به کشور دیگری صادر شود به فرهنگ و معنی لغات کشور میزبان نیز دقت کنند.

در آخر اسم یک کالا نباید حس منفی به مخاطب القا کند.

برای مثال تا به حال هیچ شرکت ماشین سازی را ندیده ایم که نام ماشین خود را فیل بگذار. فیل حیوانی قوی جسه و بزرگ است. شاید این ویژگی ها برای فیل خوب باشد اما فیل هم کند حرکت می کند و هم غذای بسیاری می خورد. اگر  ماشینی با این اسم ساخته شود ناخودآگاه مشتری فکر می کند که ماشین کند حرکت می کند و مصرف سوخت بالایی نیز دارد. همین امر باعث می شود که مشتری ها از خرید این چنین خودرویی خودداری کنند.

 

 

شرکت ها تمام تلاش خود را به کار می برند تا یک اسم مناسب برای محصولشان انتخاب کنند. اغلب آن ها برای انتخاب اسمی معین و مناسب برای محصول جدید خود، مشاورانی باتجربه در این زمینه را استخدام می کنند. قاعده ی کلی کار این مشاوران این گونه است که مجموعه ای از اسم های انتخابی را جمع آوری می کنند و سپس از بین آن ها اسم هایی که با کاربرد محصول همخوانی بیشتری دارد را انتخاب می کنند. مشاوران به چند گروه تقسیم می شوند و هرکدام از افراد گروه ها به بررسی اسمی که بنظرشان از همه مناسب تر است می پردازند و سپس برای آن یک لوگو طراحی می کنند. در آخر تمامی گروه ها با هم به تبادل اطلاعات می پردازند و آزادانه در مورد طرح ها صحبت می کنند و برای اسم و طرح نهایی تصمیم گیری می کنند. و در مرحله ی آخر نام نهایی محصول انتخاب می شود. البته در تمام مراحل به این نکته دقت دارند که نام محصول باید قدرتمند باشد.  ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جهانی کردن بازاریابی ، خودروی فورد

در

یکی از نخستین سوالاتی که در مدیریت محصولات جهانی پیش می‌آید عبارت است از، «آیا این محصول را می‌توان به طور جهانی استاندارد کرد؟» در حالی که نزدیک‌ترین حالت به آرمان‌های بازاریابی، یک پیشنهاد سفارشی شده است، در مقیاس بزرگ‌تر، «درآمدهای حاصل از کاهش هزینه‌ای» وجود دارد که استانداردسازی جهانی را ارزشمند می‌کنند. همچنین، در نتیجه‌ی یک رویکرد یکنواخت، اثرات سرریز تقاضا وجود دارد ، در شناسایی نام برند، پشتیبانی از تجارت، اعتبار و زبان عامیانه. 

جهانی کردن بازاریابی شامل هماهنگی جهانی فعالیت‌های بازاریابی است. به معنای گرفتن یک چشم انداز استراتژی جهانی درباره‌ی عملیات‌های بازاریابی در هر کشوری است. شامل میزان معینی استانداردسازی بازاریابی، حفظ میزانی یکنواختی در محصول، تبلیغات، توزیع و سایر عناصر ترکیبی بازاریابی در بازارهای کشور است. 
در ابتدا تعدادی از تعاریف. به طور کلی بازاریاب‌ها بین محصولات و برندهای «جهانی» و «منطقه‌ای» تمایز قائل می‌شوند. محصولات جهانی معمولاً با ویژگی‌های یکنواتی در کلیه‌ی کشورها استاندارد می‌شوند. به خصوص، معمولاً نام برندها در کشورهای مختلف یکسان است. نمونه‌های برندهای جهانی شامل تیغ‌های ژیلت، خمیردندان کولگات، دستگاه‌های تلویزیون سونی و ژاکت‌های بنتون هستند. در مقابل، محصولات منطقه‌ای و برندها در یک منطقه‌ی تجاری به خصوص منحصر به فرد هستند، مثل مدل خودروی «اروپایی» کنسرتوی هوندا، آریل و ویزیر P&G در اروپا، بازار آبجوی مکزیکی کورونا برای «سرتاسر آمریکا» و بازاریاب‌های چای جنسینگ کره که بازار آسیا را پوشش می‌دهند. این محصولات منطقه‌ای به طور پنهانی جهانی هستند، و در حالی که گسترش جهانی رخ می‌دهد، مشتری‌ها بیشتر درباره‌ی محصولات اطلاعات کسب می‌کنند. همچنین، نوع مسائل بازاریابی که توسط محصولات منطقه‌ای پیش می‌آید شبیه به مسائل ایجاد شده در محصولات جهانی است؛ تنها میزان پیچیدگی و اهمیت وظیفه تفاوت دارند. جایی که بازار منطقه‌ای به اندازه‌ی کافی بزرگ است تا هزینه-سودهای مرتبط با استانداردسازی را فراهم کند – رسیدن به یک «حداقل مقیاس مؤثر» - مسئله‌ی بازاریابی به اندازه‌ای رشد می‌کند که بازاریاب‌های محلی بتوانند یک محصول استاندارد شده را بپیرند. «استانداردسازی سراسر اروپا» لزوماً همان مشکلاتی را ایجاد می‌کند که «استانداردسازی جهانی» می‌کند.

خودروی جهانی فورد

فورد موتور شرکتی است که تلاش‌های طولانی برای ایجاد یک خودروی جهانی داشته است. البته، حدود 50 سال پیش، ایده‌ی یک خودروی جهانی خارج از دسترس بود. اروپایی‌ها از خودروهای اروپایی استفاده می‌کردند، آمریکایی‌ها از خودروهای آمریکایی و تنها ژاپنی‌ها از خودروهای ژاپنی استفاده می‌کردند. امروزه، خودروها محصولات استانداردسازی شده‌ی گسترده‌ای هستند. چرا که جاده‌های بیشتر و بهتری در بسیاری از کشورها ساخته شده است، چرا که آئین نامه‌های محلی ایمنی و آلودگی در کاهش نیاز به طراحی تغییرات بیشتر شبیه هم می‌شوند، چرا که اقتصاد کشورها به جایی رشد می‌کند که مردم بیشتر و بیشتری می‌توانند استطاعت خرید خودرو را داشته باشند، و چرا که موانع تجارت کم باقی می‌مانند، موانع عمده‌ی تکمیل استانداردسازی تمایل به تفاوت گسترده در بین قیمت‌های سوخت دارد. اما برخی ماشین‌های کم مصرف – همچنین برخی ماشین‌های پر مصرف – را می‌توان در همه‌ی کشورها یافت، زیرا بخش‌های جهانی صرف نظر از ملیت خود، بر مبنای وفور اقتصادی ظهور می‌کنند.
نخستین تلاش بزرگ فورد برای ایجاد یک خودروی جهانی، فورد فیستا بود که یک خودروی کوچک بود. فیستا که در کارخانه‌ی آلمانی فورد در شهر کولون ساخته شد، در اوایل دهه‌ی 1980 به عنوان یک «ماشین جهانی» مطرح گردید و به تدریج از اروپا به آمریکای لاتین و آسیا و سپس آمریکا گسترش یافت. با این حال، در حالی که فیستا در بیرون از آمریکای شمالی موفق بود، در ایالات متحده کمتر مناسب شرایط رانندگی و جوّی به اثبات رسید. بعد از سال‌ها دستکاری طراحی و مؤلفه‌های این خودرو، در اوایل دهه‌ی 1990، ظاهراً تنها بخش مشترک بین فیستای اروپایی و آمریکایی، درب باک بنزین بود. اگرچه به تولید فیستا در کارخانه‌ی کولون ادامه داده شد، تا سال 1993، فورد امیدهای جهانی خود را روی مدل دیگری سرمایه گذاری کرد، موندیو.
این نام به خاطر ارتباط آن با واژه‌ی «جهان» به چندین زبان مختلف برگزیده شد. موندیو، یک خودروی کوچک تا متوسط بزرگتر از فیستا، در سه محل ساخته می‌شد: در بلژیک برای اروپا، در میسوری برای آمریکای شمالی و در مکزیک عمدتاً برای آمریکای لاتین ولی همچنان برای ایالات متحده‌ی آمریکا. فورد 6 میلیارد دلار برای طراحی و ساخت این خودرو هزینه کرد.

در سال 1994، فورد گزارش کرد که 614 هزار خودرور در 48 بازار در سراسر جهان سفارش داده شده است و آنکه انتظار می‌رفت آن ارقام تا 800 هزار فروش سالیانه در 59 کشور رشد کند (هم در بازارهایی که از راست رانندگی می‌کنند و هم بازارهایی که از چپ). فورد با عبرت گرفتن از تجربه‌ی فیستا، موندیو را بر مبنای یک پلتفرم مشابه در کلیه‌ی بازارها تولید کرد و خط تولیدی مدل خودروی چهار درب و استیشن واگن در همه جا در دسترس بود. با این حال، هنوز ویژگی‌های محلی مثل بخش جلوی خودرو که مورد تجدید نظر قرار گرفته بود برای تعبیه کردن تهویه‌ی هوای بزرگتر در ایالات متحده، تفاوت‌هایی در اندازه‌های موتور در دسترس و یک طراحی دریچه‌ی 5 دربی در اروپا مد نظر قرار گرفت.
ورود آن به بازار اروپا در مارس سال 1993، با یک راهبرد «آب پاشی» ورود همزمان به 15 کشور با پیام تبلیغاتی «زیبایی با قدرت درونی» بود. موندیو، یک خودروی اسپورت با سبک انفرادی، در سال 1994 به عنوان خودروی سال اروپا نامیده شد و بیش از نیم میلیون واحد در اروپا تا پیش از تاریخ ورود به بازار آمریکا در سپتامبر سال 1994 فروش داشت.
جدای از این نتایج مثبت اولیه، موندیو با مشکلات مشابهی با مشکلات فیستا مواجه شد. در آمریکا خیلی خوب عمل نکرد. یک مشکل، طبقه بندی اندازه‌ی آن بود. اندازه‌ی کوچک تا متوسط آن در اروپا این خودرو را در رقابت با نیسان پرایمرا و تویوتا کرینا قرار داد که هیچ کدام در آمریکا در دسترس نبودند. با این حال، این خودرو در آمریکا تبدیل به کوچکترین خودروی چهار درب با اندازه‌ی متوسط شد که قیمت این خودرو آن را رقیب هوندا آکورد، نیسان آلتیما و حتی تویوتا کمری قرار می‌داد. مشکل دیگر، تغییر نام بود. به منظور اصلاح هر دو بخش آن، موندیو تبدیل به فورد کونتور و مرکوری میستیک شد که هیچ کدام آن‌ها نمی‌توانست روی سرریز موندیو سرمایه گذاری کند. و سومین اشتباه آن بود که گروه‌های تبلیغاتی که شامل پشتیبانی اسنادی «استار ترک» (سفر ستاره‌ای) بود، مثل اروپا خریداران جوان را مورد هدف قرار نداد بلکه افراد سالخورده‌ی متولد دوران بعد از جنگ جهنی دوم را هدف قرار داد. در حالی که دارایی‌های دلال رشد می‌یافت، خودروها در مباحثات صنعتی با عنوان «انحراف» و «اشتباه» شناخته شدند.
سومین تلاش بی وقفه‌ی فورد برای تسلیم نشدن، فوکِس بود. فوکس که در اکتبر سال 1998 در اروپا معرفی شد، یک خودروی کوچک با هدف جایگزینی با فیستا و کونتور/میستیک بود. البته نه کاملاً. فوکس همان شاسی فیستا را داشت – بنابراین کوچک است – اما سقف آن بالا آمده است تا فضای درونی بیشتری داشته باشد، در حقیقت به اندازه‌ی موندیو. و هنوز فیستا و موندیو در بازارهای بیرون از آمریکای شمالی تولید و فروخته می‌شوند. اما هدف فوکس، تبدیل شدن به یک خودروی جهانی بود و بر خلاف فیستا و موندیو، توانسته بود نظرات مطلوبی را جلب کند و آمریکای شمالی و جاهای دیگر فروش دارد.
در سال 2001، فورد فوکس 895,700 واحد در جهان فروش داشت و آن را به طور بالقوه به محبوب‌ترین خودرو در جهان تبدیل کرد. 568 هزار واحد از این‌ها در اروپا فروخته شد که چندین جایزه هم از جمله قابل اتکاترین خودرو در سال 2001 در آلمان را برنده شد. موفقیت آن نه تنها به خاطر کیفیت و قابل اتکا بودن زیاد، بلکه همچنین به خاطر سبک آن و یک مدل محبوب دارای درب عقب بود. بازار جوان‌تر نیز به خوبی به تبلیغات خلاقانه و سرگرم کننده‌ی آن پاسخ داد. در یک تبلیغ تلویزیونی که برای نشان دادن مزیت درب صندوق عقب طراحی شده بود، یک زن خریدار که به یک فروشنده‌ی خوش تیپ نظر دارد، به او اجازه می‌دهد که کمک کند و اجناس را در ماشین بگذارد. در حالی که فروشنده این کار را می‌کند، آن زن مرد را به داخل هول می‌دهد و سریع درب صندوق را می‌بندد و با جایزه‌اش از آنجا می‌رود. متاسفانه یک بیننده‌ی مرد عصبانی در تورونتو که به طور موفقیت آمیزی به شورای استاندارد تبلیغات کانادا شکایت کرده بود، باعث شد شرکت فورد این تبلیغ را از روی آنتن حذف کند.
جدای از چنین دست اندازهایی در راه، فوکس هنوز با چابکی در کلیه‌ی بازارهای خود فروش دارد زیرا به تدریج در سراسر جهان گسترش می‌یابد.فوکس شاید سومین افسون این شرکت باشد.(سیارک)

نظرات

در ادامه بخوانید...

پنج توصیۀ بازاریابی برای یک تجارت آنلاین موفق

در

بسیاری از تجارت‌هایی که تازه شروع به کار کرده‌اند ازکلمه رقیب متنفرند و برای تجارت آنلاین حتی بدتر نیز هست. از آن‌جایی که در هرگوشه از اینترنت که فکرش را بکنید تجارت رقیبی در مقابل قرار دارد، این که با استفاده از بازاریابی از همتایان آنلاین خود متمایز شوید چالشی بس دشوار است. اگر پول کافی برای هزینه کردن در بخش بازایابی نیز نداشته باشید این قضیه جدی‌تر هم می‌شود.


اما توصیه‌های فراوانی وجود دارد که هر تجارت آنلاینی می‌تواند، صرف نظر از وضعیت مالی، از آن‌ها استفاده کند. حال به 5 توصیه برای توسعه یک تجارت آنلاین موفق می‌پردازیم.
‌1 مخاطب خود را از یاد نبرید
این ساده‌ترین و در عین حال مهم‌ترین توصیه در بحث تحقیقات بازاریابی است. آیا جامعه آماری خاصی را می‌خواهید به سمت خود جذب کنید؟ این جامعه آماری را چه وبسایتی ارائه داده؟ وقتی محصول شما را نگاه می‌کنند به دنبال چه ویژگی هستند و چطور می‌توانید نشان دهید که محصول شما آن ویژگی را دارد؟
چند سوال هست که هر تجارت آنلاینی قبل از برنامه‌ریزی استراتژیِ بازاریابی باید پاسخ آن‌ها را بداند. برای خود چند سوال گسترده مطرح کنید و تحقیقات بازار خویش را شروع نمایید. اجتماعی باشید و از مشتریان نظر بپرسید و گفته‌های آنان در مورد شرکتتان را در شبکه‌های اجتماعی را دنبال کنید. این کار به شما کمک می‌کند به ضعف‌های خود پی ببرید و متوجه شوید که استراتژی بازاریابی باید چطور باشد.

2 به محتوای بازاریابی خود توجه کنید
به جای آنکه در گوگل تبلیغ کنید و یا یک وب‌سایت پیچیده طراحی کنید، وبلاگی ساده یا صفحه‌ای در اینستاگرام ایجاد کنید که در آن نکات کوتاهی درمورد تجارت خود به اشتراک بگذارید. می‌توانید رویکردی انسان‌گرایانه در پیش بگیرید که تجارت شما را به عنوان مکانی گرم و دوستانه نمایش دهد، یا اینکه به شکلی فنی از ورودی‌ها و خروجی‌های تجارت خویش سخن بگویید. همانطور که قبلا هم گفته شد، شما باید مخاطب هدف خود را بشناسید و محتوایی تولید کنید که برایشان مناسب باشد.

بازاریابی محتوامحور به نسبت سایر رویکردها کم هزینه‌ است ولی چالش برانگیز می‌باشد. شما باید محتوای خود را مرتب به روز رسانی کنید، به فکر این باشید که همیشه چیزهای جذابی بگویید، و بلاگ‌ها و ویدئوهای خوش‌ساختی درست کنید که مردم را به سایت شما جذب کند. اگر مایل هستید بیشتر درمورد بازاریابی محتوا محور بدانید، موسسه بازاریابی محتوا محور جای خوبی برای شروع است.

3 در رسانه‌های اجتماعی فعال باشید
حتی اگر بهترین وبلاگ تاریخ را درست کنید، اگر بازدیدکننده نداشته باشید درواقع هیچ کاری نکرده‌اید. جاهایی مثل وردپرس برای راه‌انداختن بازاریابی محتوامحور مناسب است، اما این بازاریابی برای به دست آوردن بازدیدکنندگان بالقوه به کمپین بازاریابی رسانه‌های اجتماعی وابسته است.
اما استراتژیِ فعال بودن در رسانه اجتماعی به این معنا نیست که در تمام شبکه‌های اجتماعی یک اکانت درست کنید. با یکی از این شبکه‌ها شروع کنید و هرگاه دنبال‌کننده‌هایتان به تعداد قابل توجهی رسید به آهستگی به سایر شبکه‌ها هم بروید. احتمالاً انتخاب اول فیس‌بوک است اما اگر تجارتتان رسمی‌تر است از لینکداین (LinkedIn) استفاده کنید و برای تجارت غیر رسمی‌تر سراغ اینستاگرام و پینترست (Pinterest) بروید. از توییتر بپرهیزید.
استراتژی بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی بحث گسترده‌ای است و اگر به دنبال اطلاعات بیشتری در این زمینه هستید این مقاله می‌تواند به شما کمک کند.

4 درک اهمیت SEO
داشتن یک استراتژی رسانه‌های اجتماعیِ دقیق، بسیار مهم است اما گوگل همچنان مهم‌ترین ابزاری است که کاربران به وسیله آن می‌توانند تجارت شما را کشف کنند. به همین دلیل، مهم است که یک بهینه‌سازی موتور جستجوگر (SEO) خوب داشته باشید.
به یاد داشته باشید که گوگل با در نظر گرفتن تعداد لینک‌ها به سایت شما آن را رنک‌دهی و جستجو می‌کند. یعنی لینک سایر سایت‌ها را در سایت خود قرار دهید باشد که آن‌ها نیز لینک شما را در سایت خود بگذارند. محتوای سایت را نیز باید مرتب به روز رسانی کنید. اگر این کار را انجام دهید، دیگران به مقالات و ویدئوهای جدیدی که می‌گذارید لینک می‌دهند و این باعث می‌شود رنک شما در موتورهای جستجو بالاتر برود.(سیارک
دیه‌تر هسایو، مدیر عامل Mezzologic، معتقد است شرکتها باید با دیدگاهی کلی گرایانه به تبادل لینک توجه کنند، بدین معنی که از کانال‌های متفاوتی لینک جمع کنند.
هسایو می‌گوید: "حضور مجازی شرکت را به حداکثر می‌رساند و به مشتریان اطمینان می‌دهد که می‌توانند به راحتی اطلاعات و منابعی که نیاز دارند به دست آورند و تحقیق درباره محصول شرکت و خرید آن را لذت‌بخش می‌کند.
هرچند ترفندهایی برای بهبود رتبه‌بندی SEO وجود دارد، مانند تبادل لینک و استفاده از کلمات کلیدی، اما آگاه باشید که بهترین راه برای کسب رتبه بالا در جستجوی گوگل، مطالب با کیفیت و دائمی است. به شدت بر روی اهمیت محتوا و بازاریابی محتوامحور برای هرنوع استراتژی آنلاینی تاکید می‌کنم.

5 نیاز مشتریان موبایل را برطرف کنید
با اینکه می‌دانیم مردم برای راه‌اندازی تجارت آنلاین از موبایلشان استفاده می‌کنند اما میزان آن را دست‌کم می‌گیریم. طبق آمار منتشر شده توسط comScore در آوریل 2016، 65 درصد از زمانی که مردم در رسانه‌ دیجیتال سپری می‌کنند از طریق موبایل است.
متعاقباً، هر تجارتی باید یک استراتژی موبایلی نیز داشته باشد. بدین معنا که باید وبسایتتان را طوری طراحی کنید که کاربران موبایل نیز بتوانند به راحتی از آن استفاده کنند. اینکه یک وبسایت جداگانه برای کاربران موبایل درست کنید، به خصوص اگر تجارت کوچکتان خرده فروشی یا رستوران است، فکر بسیار خوبی است. نیاز به دریافت اطلاعات کمتر در هر صفحه را در نظر داشته باشید درست است که مردم زمان بیشتری را با موبایل صرف می‌کنند تا با دسکتاپ، اما در نظر داشته باشید که برای هر صفحه زمان کمتری به نسبت دسکتاپ می‌گذارنند.
ساخت وبسایتی که دسترسی و چرخیدن در آن برای کاربر موبایل مشکل است، باعث می‌شود که ترافیک سایت کاهش پیدا کند. مطمئن شوید که این مشکل مهم برطرف شده است.

5 روش برای ارتقاء بازاریابی 

ایده هایی برای کسب و کار های کوچک با سرمایه اندک

10 برنامه ی کاربردی برای کسب درآمد آنلاین

کسب و کار های خانگی آنلاین 

 این پست را چگونه می‌بینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید.  (سیارک

ترجمه  itrans.ir

نظرات

۱۳۹۵/۱۲/۲۶Anyway, clinical professionals had been able find out getting to in Bl;#lwekl&c8217as seizures, nevertheless that will a part of his or her human brain was at the same time towards the part in control of side-line eye sight. Finally, individuals were unable to take out any worrisome sections.

در ادامه بخوانید...

آن ها می دانند شما چه می خواهید

در

این مقاله به شرح راه هایی می پردازد که بازاریاب ها از آن ها برای جذب مشتری استفاده می کنند.

بازاریاب ها می دانند که شما چه می خواهید

یک خانم که با لیست خرید هایش وارد یک فروشگاه می شود، خریداری است که با چالش های بزرگی برای خرید خوراکی مورد نیاز صبحانه ی خانواده اش رو به رو شده است. او با قفسه هایی رو به رو می شود که بیش از 200 نوع حق انتخاب پیش روی او می گذارند. او باید برای صبحانه، محصولات حاوی گندم، برنج، غله، سبوس دار و یا جوی دو سر بخرد؟ شیرین شده یا ساده؟ با ویتامین اضافه شده؟ با یک اسباب بازی پلاستیکی درون جعبه؟( کودکانش این را دوست خواهند داشت.) یا شاید محصولی را باید بخرد که برای آن کارت تخفیف دارد؟ یا یکی از آن محصولاتی که در تلویزیون روزانه تبلیغ می شود؟ یا یکی از آن هایی که تخفیف خورده است؟انتخاب نهایی خریدار، گزینه ای است که بیشتر از بقیه با فاکتورهای انتخابی او هماهنگ است.

بازاریاب ها تنها با جعبه های جذاب فریب می دهند. مواد تشکیل دهنده ی برخی از محصولات تقریبا یکی است تنها بسته بندی آن ها اغواگرانه تر است. بازاریابی برنامه ای شرکتی برای فروش یک محصول است. یک برنامه ریزی تجاری توسط یک سرپرست بازاریابی و یا یک تاجر نظارت می شود. این نظارت ها شامل مواردی مانند: اسم محصول چه باشد، چگونه برای آن تبلیغ شود، چگونه قیمت گذاری شود، چگونه بسته بندی شود و چگونه خریدارها را مجاب کنند که این محصول را خریداری کنند.(سیارک)

به طور خلاصه، هدف از بازاریابی ایجاد یک کانال است که خریدار را فقط به خرید محصول مورد نظر بازاریاب هدایت می کند. یک برنامه بازاریابی اغلب با جمع آوری اطلاعات برای تصمیم گرفتن برای این که چه کسی با چه مشخصاتی چه محصولاتی خریداری می کند، شروع می شود. این فاکتور ها شامل مواردی مانند: جنسیت، سن، تحصیلات و درآمد حاصل فروش به خریدار ها در آینده است که مطرح می شود.

بازاریابی از طریق شبکه های اجتماعی 9 راه

اهمیت تبلیغات و بازاریابی

نکاتی برای بازاریابی در اینستاگرام

پنج توصیۀ بازاریابی برای یک تجارت آنلاین موفق 

5 روش برای ارتقاء بازاریابی 

فروش یک عطر، یک ماشین چمن زنی، یک توب بازی، مداد و غذای حیوانات خانگی به تکنیک های بازاریابی کاملا متفاوتی نیاز دارد. هر فرد با توجه به موقعیت خود نیازمندی هایی دارد که بازاریاب ها باید آن ها را تشخیص دهند و فروش خود را بروی این افراد متمرکز کنند. برای مثال افرادی که حیوانات خانگی دارند، به غذا برای فرزندانشان نیازمند هستند. دانش آموزان مداد می خواهند و افراد ثروتمند عطرهای باکیفیت تر و گران تر می خرند. گروه های تجاری باید به این موارد بسیار دقت کنند.

تجارت میدان اسب دوانی است اسبی که بیشتر می تازد برنده است.

تصور کنید که یک شرکت یک محصول جدید و ابتکاری را تولید می کند. این محصول پودری ساخته شده از میوه های خشک است. وقتی آن را با آب گرم مخلوط کنیم، یک سس میوه ای کرم مانند درست می شود که مخصوص کودکان است. مشخص است که کودکان خود قادر به خرید این محصول نیستند. پس باید این محصول را به گونه ای بسته بندی کنیم که والدین کودکان، به خصوص مادرها را به خود جذب کند.(سیارک)

اطلاعات جمع آوری شده نشان می دهد که بیشتر مادر ها دو اولویت اساسی دارند. یک: می خواهند کودکان سالمی داشته باشند. دو: آن ها می خواهند مادران خوبی باشند.

بازاریاب ها با استفاده از این دو اولویت مورد نظر مادر ها برای محصول خود یک اسم انتخاب می کنند. نام محصول: هلسی ستارت( شروع سالم). همچنین برای محصول خود یک شعار تجاری انتخاب می کنند. شعار تجاری: به کودکان خود یک شروع سالم بدهید. این شعار هر دو پیام آشکار و نهان را در خود دارد. اشاره به نام محصول دارد که منظور از هلسی ستارت، شروعی سالم است. شعار می گوید به فرزندان خود شروع سالم دهید. هم منظور نام محصول است و هم منظور یک آغاز سالم برای دوران کودکی است. تیم بازرگانی سپس تصمیم می گیرد که سس میوه ی هلسی ستارت را چه مقدارکجا بفروشند. آن ها باید تصمیم بگیرندکه تبلیغات کجا منتشر شده و متن تبلیغات چه باشد. شاید از کودک یک پزشک معروف برای تبلیغات استفاده کنند تا نشان دهند که محصولشان چقدر سالم و مورد تایید فردی با این شهرت است. یا شاید تبلیغات تنها به ویژگی های مثبت محصول مانند: مزه ی خوب، راحت و سریع آماده شدن و مواد مغذی بالای محصول بپردازد. شاید محصول دارای کالابرگ برای خرید با تخفیف بیشتر باشد. شاید هم تیم بازرگانی بخواهد یک ایده نوین را امتحان کند. برای مثال کمک هزینه تحصیلات دانشگاهی برندگان خوش شانس را پرداخت کند. تیم باید به موارد دیگری مانند این که محصول تنها برای مصرف داخلی باشد یا به کشور های خارجی نیز صادر می شود، دقت کند. شرکت طراحی نیز برای محصول یک بسته بندی جذاب طراحی می کند و تیم بازاریابی برای امتحان محصول نهایی را به مادر ها نشان می دهد تا عکس العمل آن ها بررسی کند.

در آخر محصول نهایی وارد قفسه های سوپر مارکت ها می شود و اگر بازاریابی مفید بوده باشد، مادر ها هلسی ستارت را انتخاب می کنند و قفسه های فروشگاه ها پر از صد ها بسته ی هلسی ستارت خواهد شد.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

قدرت برند و علائم تجاری

در

به این سؤالات خوب فکر کنید.

به برخی از اساسی ترین محصولاتی که خریداری می کنید، مانند: (خمیر دندان، مشروبات غیر الکلی و ...) خوب فکر کنید. آنها از چه برندی هستند؟ سعی کنید 5 مورد از آخرین محصولاتی را که معمولا از برند های مشابهی انتخاب می کنید و خریداری کرده اید را لیست کنید.

چرا مردم اغلب از برند های مشخص و مشابهی خرید می کنند؟

به نظر شما با کیفیت ترین برند ماشین در جهان کدام برند است؟ به چه دلیلی شما این گونه فکر می کنید؟

بیایید فرض کنیم شرکت شما به مدت 50 تا 60 سال مشغول به ساخت کفش های ورزشی بوده است. این کفش ها، کفش های خوبی هستند. با این وجود از زمان گذشته دور شرکت های دیگر برای مشهور شدن و همراه با آن برای کسب سود و منفعت بیشتر با شما در رقابت هستند.

اولین برچسب خصوصی لباس

محصولات شرکت های دیگر که دارای لوگو هستند به صورت یک نماد برای آن شرکت ها تبدیل شده اند. محصولاتی که دارای لوگوی شما هستند موجب می شود تا مردم به ستاره های بسکتبال سال های 1970 فکر کنند. برای تغییر این طرز تفکر شما مجبور هستید محصولاتتان را از شکل ظاهری مدل های قدیمی به یک چیز جدید تغییر دهید و مطمئن شوید که مشتری ها و مصرف کنندگان پیام شما را دریافت می کنند. آنها باید محصولات شما را با ایده های بزرگتری در نظر بگیرند که ربطی به زیبایی کفش، رفاه اجتماعی یا حتی قسمتی از جهان نداشته باشد. یعنی افراد مختلف از قشر های اجتماعی مختلف با سلیقه ها و از مناطق مختلف جهان خواهان محصولات شما باشند. به عبارت دیگر شما مجبور هستید یک برند بسازید.

از رنچ(مزرعه پرورش دام) به رولز رویس

تاریخچه ی کلمه ی برند به زمانی بر می گردد که انسان ها تلاش می کردند با استفاده از یک آهن داغ مارک مشخصی را بر روی پوست حیواناتی مانند: گاو یا اسب با سوزانده پوست قرار بدهند.

به عنوان مثال: صاحب دامداری دو جی ممکن است علامت (JJ) را به عنوان برند خود بر روی دام های خود قرار دهد. این برند به دامدار یا گله دار کمک می کند تا دام های خود را از سایر دام ها و حیوانات دیگران تشخیص دهد. می توان گفت: که یک برند نوعی برچسب است، وسیله ای برای بازشناسی کردن است. همه چیز در مورد بازشناسی کردن محصولات به ایجاد برند برای آنها بستگی دارد.

به عنوان مثال مردم نام رولز رویس را با خوش گذرانی و زندگی اشرافی کلاسیک تداعی می کنند و مساوی می دانند.

به این صورت که هنگامی که نام برند رولز رویس را می شنوند، خوش گذرانی های کلاسیک و اشرافی در ذهن آنها تداعی می شود و ناخود آگاه دهن آنها به سوی این مسئله کشیده می شود. میزان بازشناسی مربوط به این برند بسیار عظیم و بزرگ است. این برند حتی به وسیله ی مردمی که در طول زندگی خود حتی یک مورد از ماشین های این شرکت را ندیده اند، شناسایی می شود و در ذهن آنها ثبت شده است. در سال 1998 هنگامی که شرکت آلمانی BMW شرکت رولز را خریداری کرد، آنها مواظب بودند که چیزی را تغییر ندهند. آنها به ساخت ماشین ها در گرین وود، انگلیس ادامه دادند زیرا رولز رویس به عنوان ماشین بریتانیایی در خاطره ذهن ها ثبت شده بود. BMW به اندازه ای برند قوی نبود که خودش تصور اشرافی مشابهی را ایجاد کند. رولز رویس در سال 2004، 100 ساله شد و برند به استفاده کردن از تم ها ی یکپارچه و بی نقص، قابلیت اعتماد و بریتانیایی بودن در آگهی های تبلیغاتش ادامه داد.

رانندگان رولز رویس و NASCAR (انجمن ملی مسابقات اتوموبیل رانی)

یکی از روایات از جلوه های زولز رویس این است که یک برند به شدت موفق است که ممکن است یک قسمت ماندگار از یک فرهنگ باشد.

وقتی که این اتفاق برای یک برند در سطح جهانی رخ دهد، شرکت ممکن است نتیجه های ضد و نقیض بگیرد. در فرهنگ خانه و کشور خودش، برند ممکن است به دلیل این که بخشی از دارایی و گنجینه ملی باشد سود ببرد؛ برند ممکن است به این دلیل که نمادی برای کشور های خارجی و بیگانه است زیان ببیند. حق امتیاز شرکت مک دونالد تنها به یک مورد برجسته از شرکت های رقابت طلب عرضه می شود تا این برند را از طریق مسیر های دشوار هدایت کند و به موفقیت برساند. ( سیارک)

خرده فرهنگ ها می توانند در حوالی یک برند مشخص جمع شوند. NASCAR (انجمن ملی مسابقات اتوموبیل رانی) یک تجارت است که مسابقات اتومبیل رانی را سازمان دهی می کند و محصولات وابسته به آن را به فروش می رساند، اما برند آن ها بسیار بزرگتر و بیشتر از این است. NASCAR در اواخر 1940 پدیدار شد و در اصل تصوراتی را درباره ی خودش در مورد مسابقات ساحلی در دایتونا در فلوریدا ساخت. این برند در سال های 1980 و 1990 تجدید نظر شد تا سطح وسیع تری از شنوندگان آن را تحت تأثیر قرار دهد. به زودی 75 میلیون نفر از آمریکایی ها خودشان را قسمتی از خرده فرهنگ NASCAR می دانستند.

چونکه NASCAR ارتباط خوبی با این چنین بخشی از جمعیت دارد، این به خودی خود یک وسیله است. این می تواند بسیاری از عملکرد ها را به وسیله ی مواردی مانند: اجازه دادن برای استفاده از نام برند برای ظاهر شدن در کنار محصولات و فروش در فضاها ی تبلیغاتی در طول مسیر های مسابقه، تأمین مالی کند.

برند من، خود من

در بین بسیاری از قوی ترین برند ها خط بین تصورات شخصی و تبلیغاتی نامعلوم است. برخی از مشتری ها ممکن است که تصوری که یک برند ایجاد می کند را به عنوان تصورات شخصی خود قبول کنند.

تبلیغات برای کفش های نایک ورزشکاران و قهرمان های واقعی را نشان می دهد. یک مشتری ممکن است کفش نایک را بخرد زیرا فکر می کند با پوشیدن این کفش ها مانند یک ورزشکار واقعی می شود و دوست دارد دیگران هم در مورد او انیگونه فکر کنند.

گروه های کوچک موتور سواری در ایالات متحده مدیون معامله مهم در موفقیت برند شرکت موتورسیکلت سازی هارلی دیویدسون هستند. این موتور سیکت های ساخت آمریکا به عنوان نمادی از میهن پرستی رواج پیدا کردند. هارلی همچنین قصد داشت تا موتور سیکلت هایش را به نماد هایی از مخالفت با روش های تفکر و باورهای معمول و رایج در یک فرهنگ و جامعه تبدیل کند.جیم زیمر، مدیر عامل هارلی دیویدسون، در یک مصاحبه رادیویی، به لوگوی نارنجی و سیاه برندشان اشاره کرد که قرار بود بسیار شخصی باشد.

مصاحبه کننده: وقتی که دانشجویان دانشکده های بازرگانی دروس مربوط به علائم تجاری را بخوانند، یکی از نام هایی که همیشه در بالای لیست برندهای برتر خواهد بود نام هارلی دیویدسون است.

من دوست دارم قبل از هر چیزی شما بگویید چگونه در ذهن شما یک برند ساخته می شود؟

زیمر: یک برند زمانی ساخته می شود که شخصی واقعاً احساس کند با آن برند ارتباط برقرار کرده است. منظور من این است که ما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که جاهایی وجود دارد که تعداد بسیار زیادی از مشتری های ما تتوی هارلی دیویدسون را بر روی بدنشان دارد بنابراین آنها در واقع ارتباط بسیار خاصی را با برند برقرار کرده اند.

پایه و اساس برند و علائم تجاری، آهن های داغ و علامت دابل جی (JJ) به زمان نزدیکی از گذشته باز می گردد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

برند من خود من است.

در

این متن به برند ها به عنوان وسیله ای برای ابراز وجود و نمایش فرهنگ در جوانان نگاهی می اندازد.

آیا وقتی شما برای خرید لباس می روید به دنبال لباس هایی با نام برند های خاص می گردید؟ یا برند ها برای شما مهم نیستند؟ آیا شما معمولاً لباس هایی  از برند های مشخص را می خرید؟ چرا؟

چرا و چگونه جوانان اغلب خودشان را از والدینشان متمایز می سازند؟ از طریق نحوه لباس پوشیدن؟ آهنگ؟ یا چیز های دیگر؟

نام برخی از گروه های کوچک را در جامعه ای که  زندگی می کنید ( کلاس، مدرسه، شهر و .... ) به خاطر بیاورید. چه چیزی این گروه کوچک را از سایر افراد متمایز می کند؟

آرون بانداراف 29 ساله است. آرون همچنین می داند و بسیار به این باور دارد که نفوذ زیادی در فرهنگ جوانان در پایین منهتن در نیویورک دارد. به اندازه ای که او حتی نگران شده است.

شما می توانید فرض کنید که هر فرد جذاب و با حال در جنوب خیابان دلنسی هر چیزی را که او دوست داشته باشد، دوست دارد. نیازی نیست از آنها پرسیده شود چه چیزی را می خواهند. از او بپرسید. آرون اخیرا یک سوال را از خود می پرسد: (چگونه سبک زندگی خودم را به یک تجارت تبدیل کنم؟)

بانداراف در 15 سالگی از دبیرستان ترک تحصیل کرد تا یک زندگی آزاد داشته باشد و با مردمی آویخته شود که ارزش آویخته شدن را داشته باشند.

او در پایین منهتن در یک مغازه که چیزهایی را می فروخت که بر روی آنها برچسب سوپریم (عالی) قرار داده شده بود کار پیدا کرد. به طور تئوری بک برند مانند سوپریم، واقعا برندی درباره ی نگرش و طرز فکر بود. در مغازه ی او اگر شما به اندازه ی کافی فرد جذابی نبودید، فروشنده ها رودر رو با شما با بی احترامی برخورد می کردند.

تنها ویژگی آرون این نبود که به اندازه ی کافی جذاب باشد، او برای تبلیغات سوپریم عکاسی می کرد و به چهره ی غیر رسمی آن تبدیل شد. سوپریم در ژاپن نیز ظهور کرد.

بانداراف زمانی که 21 ساله بود از ژاپن(توکیو) دیدن کرد و به دنبال جوانانی می گشت که عکس های او را در مجله ها دیده بودند. آن ها به طور دقیق مطمئن نبودند که او باشد. آن ها فقط عکس های او را دیده بودند و به او شبیه می دانستند و از شهرت او شنیده بودند. یکی از طرفداران او را این گونه می نامد.

"شخصی که بدون اینکه هیچ کاری انجام دهد مشهور شده است."

در حالی که او هنوز کسب و کار کوچکی داشت اما او با استفاده از این که آدم باحال و جذابی بود در بیرون از کسب و کار خود یک تجارت راه اندازی کرده بود. یک گروه در استرالیا مبلغی را پرداخت کرده بودند تا به آنجا برود و در باره ی کسب و کار و حرفه و مسیر انجام کار های جدید با آن ها بحث و گفت و گو کند. هزینه های جشن پر زرق و برق تولد او توسط نایک پرداخت شده بود. او به خود اطمینان داشت که خصیصه هایی در او وجود دارد که می تواند او را به عنوان یک گزینه برای متخصص فرهنگی معرفی کند.

آرون معتقد بود؛ دلیلی وجود ندارد که خودش را در اختیار دیگر شرکت ها قرار دهد. اگر آنها می توانستند از سلیقه ی عالی او منفعت کسب کنند، او مشهورتر می شد و حتی می توانست چیزهای بسیار بیشتری را به دست آورد. افراد جوان همیشه راه های تازه ای را برای شورش علیه قوانین اجتماعی، ابراز وجود، یا قالب جدیدی از ادبیات و شکل بیان و گفتار، فیلم های جدید، شکل های جدیدی از اوقات تفریح و فراغت و یا حتی همه ی شکل های جدید ارتباط پیدا می کنند. با این وجود فرم ها و سبک های آرون هیچ کدام از این موارد نبود. او از آن به عنوان چیزی یاد می کرد که برجسته، آزاد و ضد تجارت های بزرگ است.

او برند خود را مانند برخی از شرکت های فیلم سازی مستقل یا پانک برند ایجاد کرده بود. در واقع هر چیزی برای او یک برند بود. آرون برچسب ها را بر روی تی شرت ها، کلاه ها و مواردی دیگر قرار می داد که او در مغازه خود یا در جاهای دیگر می فروخت. از آن جایی که ما به طور معمول در مورد برند ها به عنوان یک شرکت مستقل و محصولی خاص فکر می کنیم ممکن است این عجیب به نظر برسد. برند کاری است که شرکت های بزرگ انجام می دهند و از نظر مالی ارزشی معادل ده ها میلیون دارد. بعد از همه این ها تنها 30 ثانیه تبلیغات تلویزیونی می تواند 2.5 میلیون دلار هزینه و ارزش داشته باشد. (سیارک)

برند هم می تواند ساده باشد و هم می تواند بسیار پیچیده تر از آن باشد.

این کار به طور اساسی و پایه ای یک روند از اضافه کردن یک ایده خاص به یک محصول است. یک مورد برای فروش به یک نشانه جالب یا یک ایده تبدیل می شود. دهه ها پیش از این که یک ایده ممکن باشد قابلیت اعتماد پذیری، تأثیر گذاری یا قیمت عادلانه داشته باشد، کیفیت محصول بود که به طور مستقیم با قیمت محصول در ارتباط بود. به علاوه ایده ا بسیار انتزاعی شدند. برند مردم را متقاعد می کند که ایده مربوط به یک برند را بپذیرند و محصولات آن برند را مصرف کنند. در شکل مدرن آن، برندی که به یک محصول مرتبط است تنها با تصور مردم از آن محصول در ارتباط نیست بلکه با همه ی تصورات مردم مانند: رفتار و تصوراتی که با سایر مردم جامعه متفاوت است یا دستاورد ها در ارتباط است. یک برند قوی به شکلی از هویت تبدیل می شود.

به طور حتم، شرکت ها برای این که یک نکته مخصوص از یک عقیده و دیدگاه را بیان کنند وارد یک تجارت نمی شوند.

درواقع آن ها می خواهند محصولات خود را به فروش برسانند و این کاری به عقاید و ایده آل ها ندارد. همه ی ما این را می دانیم که یک برند جا افتاده فقط یک راه است برای این که ما پولمان را به دست بیاوریم و این حقیقت را به وسیله ی اشخاص باهوشی که از همه بهتر هستند مانند: آرون به اثبات می رسد و محقق می شود. به همین دلیل است وقتی که یک برند با جامعه مخالف است متناقض با پیشرفت آن برند به نظر می رسد. آیا نام تجاری یک شکل از بیان شخصی است؟ آّیا کسب و کار مستقل به معنی رها شدن است؟ آیا تغییر سبک زندگی شما به یک کسب و کار عجیب به نظر می رسد؟

هنوز هم هزاران هزار نفر از افراد جوان ، دنباله رو و طرفدار آرون هستند.

آنها نیاز های خود را از طریق مراکز خرید و فروشگاه های بزرگ برآورده می کنند. آن ها کسب و کار های جایگزین را به عنوان ابزار مناسبی به جای اعتراض در نظر می گیرند. برخی از این افراد جوان ناراضی، وسایل و لوازم خانگی را طراحی می کنند و یا برخی از آن ها سرگرمی ها و هنر های دستی خود را به یک کسب و کار تبدیل می کنند. برخی دیگر اسباب بازی و کفش ورزشی درست می کنند. بسیاری از آن ها کسب و کارشان را به عنوان یک شرکت بزرگ نمی بینند بلکه حتی آن را ضد شرکت های بزرگ در نظر می گیرند. آن ها به فرهنگ مادی گرایی از طریق سبک مادی گرایی خودشان اعتراض می کنند.

به عبارت دیگر، آن ها برند ها و محصولات را به عنوان واسطه ای برای یک بیان سازنده در نظر می گیرند.آرون برند مخصوص به خود را دارد ولی برند او یک برند در سطح وسیع نیست. پس چگونه برند شما می تواند بزرگتر شود وقتی که اساسا فقط مال شما است؟ او از هر چیزی  برای گرفتن پروژه های بیشتر مانند: موسیقی، کتاب و حتی فیلم های مستند استفاده می کرد. وبلاگ او اعلام  کرد که آخرین عکس های پیشنهاد شده و مهمانی ها از افراد مشهور از طریق مغازه او منتشر خواهد شد. او حتی در مورد این موضوع که می تواند در ژاپن هم یک مغازه باز کند فکر کرد. به نظر می رسید که او می تواند بخشی از دنیایی باشد که در محله های پایین منهتن به آن اعتقاد داشت. ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

ساختار یک نام تجاری بین المللی

در


استراتژی نام تجاری بین المللی یک سازمان معمولا از طریق یک فرایند تکاملی شکل می گیرد که که از تصمیم گیری ها برای ورود به بازارهای کشور جدید و یا گسترش ارائه محصول در یک کشور نتیجه می شود. تصمیم گیری ها معمولا بر پایه و اساس کشور-کشور و یا محصول-محصول بدون در نظر گرفتن تعادل کلی یا انسجام نام تجاری در بازارهای بین المللی از یک استراتژیک، دیدگاه جهانی ساخته شده است. از آن جایی که بازارهای بین المللی به هم پیوسته تر و جهانی شده اند، سازمان ها نیاز دارند تا تاکید بیشتری بر انسجام تصمیمات تجاری در بازارهای ملی و ایجاد یک نام تجاری بین المللی معماری موثر داشته باشند که اساس توسعه یک استراتژی نام تجاری جهانی است. به طور خاص، سازمان ها باید تصمیم بگیرد که چگونه نام های تجاری را مدیریت کنند تا به بازارهای مختلف جغرافیایی و خطوط گسترش یابند. آنها باید یک دلیل منطقی برای هماهنگی تصمیمات تجاری در سطوح مختلف سازمان و در سراسر نقاط مختلف جغرافیایی ایجاد کنند. این تصمیمات باید جهت استراتژیک را فراهم کنند و نشان دهند که کدام نام های تجاری باید در چه سطحی از سازمان باشند، چگونه از نام های تجاری استفاده شوند و در سراسر خط محصول و کشور گسترش یابند، و میزان هماهنگی با نام تجاری در سراسر مرزهای ملی تاکید شود .
توسعه ساختار نام تجاری بین المللی به رسمیت شناخته شده در سطح جهانی برای قرن بیست و یکم کار آسانی نیست. از اواخر دهه 1990، تعدادی از شرکت های چند ملیتی، از جمله کوکا کولا، مک دونالد، نایک ، و گپ، مرکز توجه سازمان های غیر دولتی (NGO) در آمده و تبدیل به اهداف معترضان ضد جهانی شده است. تظاهرات خشمگین در جلسات سازمان تجارت جهانی و G8 در سال های اخیر، همان طور که رسانه های بین المللی به تصویر کشیده است، اغلب متوجه شرکت های فراملی شده است که نام های تجاری آن قابل رویت ترین سمبل اقتصادی جهانی اند. با توجه به دید جهانی، از آن ها اغلب به عنوان نمادی از مشکلات اجتماعی در ارتباط با جهانی شدن، مانند فقر جهانی، دستمزد استثماری، تخریب محیط زیست، و امپریالیسم فرهنگی استفاده می شود. برای هر نام تجاری سخت است تا توجه ها را به سمت خود جلب کند. در واقع، بسیاری از شرکت های چند ملیتی باید بدانند که مردم آن ها را متفاوت از دیگر سازمان ها می بینند. بسیاری از مصرف کنندگان با قدرت اقتصادی و سیاسی MNC ها شگفت زده می شوند که از GDP های ملل کوچک و در نتیجه، تاثیر آن ها بر رفاه جوامع، ملت ها، و خود سیاره تجاوز می کند . به دلیل ماهیت فراگیر شان، نام های تجاری جهانی به عنوان نهادهای قدرتمند قادر به تولید محصولات عالی و همچنین باعث آسیب قابل توجهی می شوند. در پژوهش شان، که شامل 3300 مصرف کننده در 41 کشور است، محققان دریافتند که بسیاری از افراد یک نام تجاری جهانی را بر دیگری ترجیح می دهند و آن هم به دلیل تفاوت در کیفیت های جهانی نام تجاری است. آن ها دریافتند که

سه بعد قابل توجه  برای یک نام تجاری جهانی وجود دارد که مصرف کنندگان را تحت تاثیر قرار می دهد: (الف) نشانه با کیفیت؛ (ب) اسطوره جهانی؛ و (ج) مسئولیت اجتماعی .

با وجود این واقعیت که 62 مورد از 100 مورد با ارزش ترین نام های تجاری جهانی در جهان در اصل آمریکایی است (منبع: اینتربرند)، اصطلاح "ارزش های آمریکایی» (یا "فرهنگ اصلی") نقش ناچیزی را در تاثیرگذاری بر علاقه مصرف کنندگان بازی می کند.

در سیارک بخوانیم :

اولین برچسب خصوصی لباس

قدرت برند و علائم تجاری

نظرات

در ادامه بخوانید...