فوبیا یا ترس غیر منطقی
عطااله درویش نیادر۱۴۰۳/۲/۱۸برخی از ترس ها واقعا فلج کننده هستند.
همه تلاش ما بر این است که با این ترس غیرمنطقی یا فوبیا برخورد کنیم اما هر بار از این که از چیزی می ترسیم که برای دیگران شاید مسخره باشد، هم خجالت زده شده و هم احساس ضعف می کنیم. اما شاید تا به حال به فکر درمان نبوده ایم و هر بار از بار پیش احساس ترس بیشتری کرده ایم. خبر خوب این است که این ترس ها درمان دارند. در این جا به شما راه درمان این نوع ترس ها که معمولا غیر منطقی هستند را پیشنهاد می کنیم.
پیش از هر چیز باید بدانید که ترس انواع مختلفی دارد.
یکی از انواع آن ترس های غیر منطقی ، کلاستروفوبیا یا بیماری تنگناهراسی نام دارد.
ترس تا حدودی طبیعی است و همین احساس ترس بوده است که اجداد ما را از خطرات حفظ کرده است. اما ترس غیر منطقی یا فوبیا به ترسی فلج کننده می گویند که فرد در مقابل چیزی یا کسی چنان احساس ضعف می کند که نمی تواند تصمیم گیری های درستی انجام دهد. شاید این ترس از دیدگاه برخی از افراد مسخره به نظر رسیده و شما را به خاطر ترستان مسخره کنند. اما به یاد داشته باشید که این طبیعی است که شما از چیزی بترسید ولی به فکر درمان آن نباشید غیر طبیعی است.
در سیارک بخوانیم : ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان
حال فرض کنید فردی از گربه ها می ترسد. این شخص ممکن است از سگ نیز هراس داشته باشد. این مورد را تعمیم محرک می نامند. در این جا فرد زمانی که از گربه هراس دارد، ذهنش بی اختیار آن را به سگ و برخی اوقات به روباه یا هر چهارپای دیگری تعمیم داده و همان احساس ترس فلج کننده را ایجاد می کند. این ترس ها را می توان در چندین مرحله درمان کرد. اما اگر احساس کردید نمی توانید به تنهایی از پس درمان خود بربیایید توصیه می کنیم به یک روانشناس مراجعه کنید. زیرا او می تواند به طور علمی مشکل شما را ریشه یابی کند. از این که مسخره بشوید نگران نباشید روانشناس کاملا ترس شما را درک کرده و در درمان آن شما را یاری خواهد داد. اکنون به بیان مراحل درمان بیماری ترس غیر منطقی یا فوبیا می پردازیم.
مرحله ی اول: شناخت ترس
این مرحله قدم اول برای شروع درمان است.
این مرحله شما ترس خود را می شناسید. برای مثال اگر از سگ می ترسید آیا این ترس از گربه و یا روباه نیز وجود دارد یا خیر تنها ترس شما به ترس از سگ باز می گردد. این شناخت به شما کمک می کند که ترس خود را بهتر شناخته و با آمادگی بیشتری با آن رو به رو شوید.
مرحله ی دوم: ریشه یابی
تمام مشکلات روحی که وجود دارند از جمله ترس در جایی آغاز شده اند و به دلیل درمان نشدن روز به روز بدتر می شوند. بعد از این که نوع ترس را شناختیم سعی می کنیم به ریشه ی آن پی ببریم تا منشا آن را پیدا کنیم. سعی کنید اگر مثلا از موش می ترسید به علت آن فکر کنید و سعی کنید به یاد بیاورید که از کی این ترس شما شروع شده است. برخی از ترس ها مانند ترس از فضای بسته و یا ترس از تاریکی ریشه در اتفاقی دارند که امکان دارد فرد بعد از آن دچار هراس شده باشد و مغز به تعمیم محرک بپردازد. برای مثال فردی که در کودکی در فضای بسته ای گرفتار شده است. ممکن است در بزرگسالی از جاهای تنگ و تاریک ترسیده و همان احساس دوران کودکی آن را به فوبیایی فلج کننده تبدیل کرده باشد. یا فردی که در کودکی او را از تاریکی ترسانده باشند در بزرگسالی هراسی که در او وجود داشت را هنوز با خود به همراه دارد. متاسفانه والدین برای کنترل فرزندان خود از ترساندن آن ها استفاده می کنند و همین باعث می شود که این ترس با کودک بزرگ شود. مثلا به کودک خود می گویند اگر نخوابی می گویم گرگ تو را بخورد یا روح های خبیث تو را خواهند خورد. این رفتار ها که اغلب از روی نا آگاهی است ضربه های جبران ناپذیری به روح کودک وارد می کنند.
مرحله ی سوم: شروع درمان
تا این جا ما نوع ترس را مشخص کرده و علت آن را ریشه یابی کرده ایم. در این مرحله باید به درمان آن بپردازیم. البته به یاد داشته باشید که تنها با میل و اشتیاق خود باید به درمان ترستان به پردازید و هیچ گاه با زور و اجبار نمی توان کسی را وادار درمان کرد.
بهترین درمان کلاستروفوبیا یا بیماری تنگناهراسی و هر ترس دیگری مواجهه سازی است. برای رساندن منظور ما از مثال شخصی استفاده می کنیم که از آسانسور و قرار گرفتن در جاهای تنگ هراس فلج کننده دارد. در این جا نحوه ی درمان را نشان داده و توضیح می دهیم که چگونه با مواجهه سازی می توان هر نوع ترسی را درمان کرد.
خانم ایکس از سوار آسانسور شدن به شدت هراس دارد. هر بار که به جایی می رود سعی می کند اگر صد پله هم در مقابلش باشد آن را به آسانسور ترجیح دهد.
ابتدای امر او ترس خود را شناسایی می کند. می داند که تنها ترس او از آسانسور نیست بلکه هر فضایی که کوچک باشد مانند اتاقی که درش بسته شده است، او را به هراس می اندازد به طوری که توانایی نفس کشیدن را نیز از دست می دهد. ترس او آنقدر زیاد بود که به پیشنهاد همسرش به روانشناسی مراجعه کرد. ترس خود را توضیح داد و روانشناسش علت اصلی آن را پیدا کرد. خانم ایکس در کودکی توسط پدرش در یک انباری زندانی شده است. این ترس با او بزرگ شده و اکنون او را به طوری عاجز کرده است که حس می کند زندگی اش مختل شده است.
اکنون زمان مواجهه سازی است. دکتر پیشنهاد می کند از فضاهای بزرگ شروع کنند. در اتاقی به همراه همسرش نشسته و درها و پنجره ها را ببندد. در ابتدا ترس و هراس طوری او را آزار داد که نزدیک بود بی هوش شود اما هر بار که به همراه همسرش در اتاق بود بیشتر سعی می کرد که به توصیه های پزشک عمل کند. به او توصیه شد در این مواقع نفس عمیق کشیده و خود را آرام کند و به خود بقبولاند چیزی برای ترس وجود ندارد. رفته رفته پیشرفت کرده و تنهایی در اتاق ماند. بعد از هر بار مواجهه، فضا به توصیه ی روانشناس کوچک تر شد تا جایی که به آسانسور رسیدند. در این جا باز هم هراس خانم ایکس را فرا گرفته بود اما تا حد زیادی برایش قابل تحمل بود. همراه با همسرش تمرین کرده و آنقدر بهبود یافت که به تنهایی از آسانسور استفاده کرده و در فضای های کوچک بماند.
مواجهه با ترس باعث می شود که شما ماهیت آن را درک کنید و در واقع فرایند عادی سازی را در ذهن خود جای بیندازید.
از این روش می توانید برای هر نوع ترسی استفاده کنید زیرا بیشتر ترس های ما از ناآگاهی ما سرچشمه می گیرد.
در آخر توصیه می کنیم اگر از حیوانی ترس دارید آن را بشناسید و رفتار های او را مطالعه کنید این کار باعث می شود تا حدودی با شناخت بیشتر با ترس خود مواجه شوید.
آیا مقاله فوبیا یا ترس غیر منطقی برای شما مفید بود؟ لطفا تجربیات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.