هوش

در


هوش عبارت است توانایی یادگیری، درک یا پرداختن به و یا امتحان موقعیت جدید است. نظریه‌هایی که در مورد این‌که هوش چیست هستند، در طول 15 سال گذشته تغییرات قابل ملاحظه‌ای کرده‌اند. روانشناس آموزشی، هاوارد گاردنر اظهار می‌کند که مراحل اولیه روانشناسی علمی در نیمه دوم قرن 19 شروع شد و به‌وسیله ویلهلم وونت (1832 تا 1920) در آلمان و ویلیام جیمز (1842 تا 1910) در ایالات‌متحده هدایت شد. فرضیه پزشکان اولیه این بود که قدرت عقل را می‌توان با موفقیت در کارهای افتراقی تخمین زد. آلفرد بینه فرانسوی (1857 تا 1911) و شاگردان وی طرفدار اندازه‌گیری توانایی‌های پیچیده‌تر مثل زبان و تجرید بودند و بنابراین آزمایش‌های هوش را بنیان نهادند.
روانشناس سوئیسی ژان پیاژه (1896 تا 1980) سعی کرد از طریق بررسی این‌که افراد چگونه مسائل را حل می‌کنند، با تجربی نگری آزمایش مبارزه کند. رویکرد وی نشان داد که افراد فرضیه‌ها و اطلاعاتی را در مورد جهان به‌منظور ایجاد حس از آن ایجاد می‌کند. عقیده پیاژه در مورد تکامل هوش در طول زمان، وی را به نظریه‌پرداز توسعه شناختی تبدیل کرد.
گاردنر (1983: 30-12، 61-54) به تغییر جدید در هم فلسفه و هم روانشناسی «... از رفتار بیرون تا فعالیت‌ها و محصولات ذهن انسان و به‌ویژه تا وسایل نقلیه سمبولیک که انسان در آن‌ها رفت‌وآمد می‌کند»، اشاره می‌کند. طبق نظر گاردنر، این سیستم‌های سمبولیک هستند که شناخت و پردازش اطلاعات انسان را منحصربه‌فرد می‌کنند.
به نظر من، شایستگی فکری انسان باید شامل مجموعه‌ای از مهارت‌های حل مسئله توانمند کردن فرد برای حل مسائل واقعی و دشواری‌هایی که وی با آن‌ها مواجه می‌شود و در شرایط مناسب ایجاد محصول مؤثر باشد و همچنین باید شامل قابلیت یافتن یا ایجاد مسائل باشد- در نتیجه زمینه کسب دانش جدید را فراهم کند .
فرضیه گاردنر این است که افراد بر اساس 5 نگرش منحصربه‌فرد، طرز فکر متفاوتی دارند که وی آن‌ها را هوش‌ها می‌نامد: زبانی، منطقی-ریاضی، فضایی، موسیقیایی و بدنی- جنبشی. از نظر وی هر یک از این 5 هوش از نظر جهان‌بینی، ادراک، یادگیری و تصمیم‌گیری متفاوت هستند. مشخصه هر یک از هوش‌ها، تمایل به سوی آن و راحتی با آن، و وسیله خاص بیان (همان‌طور که اسم آن‌ها نشان می‌دهد) است. به نظر می‌رسد که هر فردی برخی از عناصر همه هوش‌ها را دارد و در یکی از آن‌ها قوی است.
• زبانی- انتقال تفکر به‌وسیله استفاده از کلمات، به‌صورت بیان از طریق ترتیبی از آوا، نحو، معنا، مورفولوژی و عمل‌گرایی.
• منطقی-ریاضی: الگودهی اشیا در آرایش عددی. ایجاد تجریدها از طریق چیدمان ماهرانه زنجیره طولانی از استدلال و بیان این مفاهیم از طریق نشانه‌ها.
• فضایی:توانایی انتقال اشیا در داخل محیط یک نفر و ایجاد مسیری در بین دنیای اشیا موجود در فضا. توانایی تصور و دستکاری تصاویر در ابعاد چندگانه و به تصویر کشیدن آن‌ها به شکل گرافیکی.
• موسیقیایی: توانایی ایجاد حرکت کنترل شده صدا در زمان‌ که از طریق زیروبم و ریتم بیان می‌شود.
• بدنی-جنبشی: باطناً، تمرکز تمرین بدن خود فرد. ظاهراً، تمرکز فعالیت‌های بدنی روی اشیاء موجود در جهان.
کسانی که نقش‌هایی را تمرین می‌کنند که مربوط به تحقیق و توسعه هستند، به‌وفور از سه هوش اول (زبانیِ، منطقی-ریاضی و فضایی) استفاده می‌کنند. نظریه گاردنر دلایل بیشتری برای کار تیمی دارد. تلاش‌هایی که برای ایجاد اتفاق‌نظر در بین گروها انجام می‌شوند، باید موفق به از بین بردن این تفاوت در طرز فکر افراد شوند. معمولاً، ارائه‌های مهندسی، از نوع منطقی ریاضی بوده‌اند و از فرمول‌ها و برخی کلمات مرتبط تشکیل شده‌اند. یک روش قانع‌کننده‌تر ممکن است اصول کلیدی را از طریق اضافه کردن سناریوهای کلامی، شکل‌ها و مدل‌های سه‌بعدی به روابط نمایش فضایی و نظیر آن نشان دهند. مشکل، درخواست از طریق استفاده از روش‌های زیاد است؛ زیرا هیچ‌یک از روش‌ها به‌تنهایی کاملاً حاوی اطلاعات مفید نیستند. 

در سیارک بخوانیم:

تاریخچه هوش مصنوعی 

هوش عملی کارآفرینان بخش اول

هوش عملی کارآفرینان بخش دوم 

هوش تجاری بخش سوم 

هوش تجاری بخش دوم

هوش تجاری /بخش اول

نظرات

در ادامه بخوانید...

عوارض و عواقب ناشی از ناتوانی های یادگیری

در


ناتوانی های یادگیری خاص ،کسب دانش و مهارت های مورد نیاز برای کودکان را نه تنها در مدرسه ابتدایی، بلکه در اغلب سطوح دیگر آموزش دشوار می سازد. در دوران بلوغ، تداوم ناتوانی های یادگیری می تواند افراد را در انتخاب شغل خود و به دلیل تاثیر آنها بر روح و روان افراد محدود کند ، ناتوانی های یادگیری همچنین تاثیر ثانویه در کار و روابط شخصی دارند. 

بزرگترین عوارض و عواقب ناشی از ناتوانی های یادگیری عباتند از:

• نتایج مدرسه که به توانایی های هوشی واقعی مربوط نیستند؛
• تاثیر منفی بر سلامت روانی - کاهش خود ارزشی، اضطراب مربوط به شرایط مدرسه و یا حتی ترس از مدرسه، مشکلات روان تنی، اختلالات عصبی
• تغییر شخصیت - تلاش برای به دست آوردن امتیاز در راه دیگری - رفتار نامناسب که منجر به فردی می شود که در نهایت توسط همسالان، پذیرفته نیست.

در میان اصول کلی متعلق به بازآموزی، توسعه عملکردهای مختل شده یا توسعه نیافته و جبران کامل و یا ناقص ناتوانی، ساخت و حمایت از توانایی یادگیری با تأکید بر این که کودکان برای عملکرد مطلوب و پر سرعت یاد نمی گیرند ، اما برای زندگی، درک و غیره یاد می گیرند. یکی از اصول مهم یادگیری موثر انگیزش مثبت و توجه به سرعت یادگیری و نیازهای فردی است .
یک پدیده قابل توجه در آموزش و پرورش کنونی مفهوم یادگیری واسطه ای است ، که بر بافت اجتماعی و فرهنگی فعالیت های آموزشی تأکید دارد. این روش از تعامل بین دانش آموز و فرد واسطه آموزش است که متفاوت از روش های دیگر آموزش به طور عمده در سه اصل است .
اصل نخست به عنوان جهت و تقابل مشخص شده است و دلالت بر به اشتراک گذاری علاقه مندی ها در یادگیری دانش آموز دارد.
آموزگار (برنامه ریز)باید اهداف آموزشی خود را نسبت به نیازهای دانش آموزانش وفق دهد و باید به صراحت آن را تدوین و فرموله کند که دانش آموزان بتوانند آنچه که آنها باید در زمان نظارت بر نحوه موفقتشان دستیابی به این اهداف تمرکز کنند ،درک کنند. یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه یادگیری واسطه ای این است که اهداف و وظایف فعلی همپوشانی می کند. از این اصل به عنوان تعالی استفاده از دانش کسب شده در حل وظایف دیگر در شرایط و محیط های مختلف یاد می شود. ویژگی سوم یادگیری واسطه ای ،میانجیگری در اهمیت فعالیت های یادگیری است. این اصل یادگیری مرتبط به اصل یادگیری معنی دار، است که یادگیری در ارتباطات را پشتیبانی و موجب ایجاد فرصت های اعمال عصاره آنچه که در زمینه های دیگر کسب شده است، می شود و انگیزه را افزایش می دهد. یکی از مهم ترین متخصصانی که از در حمایت اجرای اصول یادگیری واسطه ای در محیط مدرسه تلاش می کرد، روانشناس آموزشی، رئوبن فئورستین Reuven Feuerstein است. او
در درجه اول خود را وقف آموزش کودکان مهاجر، یتیمان محروم محیط اجتماعی فرهنگی اختصاص داد. تفکر او تحت تاثیر آثار چند نام بزرگ در زمینه روانشناسی قرار دارد- ژان پیاژه، که مطالعه رئوین در دهه ی 1940 بر اساس نظر وی بود ، آندره Reyem، فرانسوی که با او در ایجاد تست های تشخیصی برای تعیین سطح فکری کودکان محیط های فرهنگی متفاوت کار می کرد.
کار فئورستین نزدیک به نظریه ناحیه رشد مجاور، که در آغاز قرن 20توسط L. S. ویگوتسکی ایجاد شده است
به عنوان بنیانگذار آموزش با واسطه معروف گشت. در شرایط ما، کار فئورستین به طور عمده به عنوان یک برنامه غنی سازی (تقویت)ابزاری شناخته شده است. که شامل مجموعه ای از کار و مواد آموزشی است
که واسطه توسعه استراتژی های یادگیری موثر ، عادات و مهارت های تفکر در نظر گرفته شده اند.
این برنامه عمدتا در کار با دانش آموزان ناموفق و دانش آموزانی با یک محیط فرهنگی متفاوت شناخته شده است. شامل 14 کتاب کار (ابزار نامیده می شوند) به 3 سطح از دشواری تقسیم می شوند که وابسته به دانش در موضوعات خاصی نیستند. در مقابل آموزش و پرورش که متمرکز بر محتوا است، آنها
رویه یادگیری را توسعه دادند و نه تمرکز بر اجزی مهارت یادگیری .
با توجه به نظر فئورستین و همکاران، در سال 1980،  نتایج حاصل از غنی سازی (تقویت) ابزاری است که به درستی و به طور سیستماتیک اعمال می شود، باید شامل تغییرات زیر باشد:
• درمان کمبود در محدوده عملکردهای شناختی
• تصویب شرایط اولیه ، نام ها، واژه نامه ها، عملیات و روابط ضروری در کار با تقویت ابزاری
• رشد انگیزه درونی برای یادگیری از طریق شکل دادن عادات مناسب یادگیری به عنوان پیش نیاز برای یادگیری
• افزایش زیرکی، تفکر و بینش در حل تکالیف و روابط متقابل آنها
• حمایت از استقلال در ایجاد یافته ها و اطلاعات.
همه این تغییرات پیش بینی شده و تغییراتی که با تحقیق ثابت شده اند همچنین کیفیت جذابی دارند، که به اعتقاد ما برای توسعه در دانشجویان با ناتوانی در یادگیری مهم هستند. در حوزه مشاوره برای دانشجویان با ناتوانی یادگیری ، ما سعی به اجرای یک برنامه مداخله گر آزمایشی بر اساس نظریه شرطی سازی ابزاری فئورستین داشتیم
و ما یک ارزیابی از تجربه را در محدوده این مقاله ارائه می دهیم.

2. شرح استفاده از برنامه تقویت ابزاری

برنامه مداخله گری برای مدت 6 ماه  به صورت آزمایشی در یک گروه 12 نفره دانش آموزان که مشکلات یادگیری را در خود نشان می دادند به اجرا گذاشته شد ،که اغلب به دلیل ناتوانی در یادگیری (9 نفر)،
اختلال کمبود توجه (2 نفر) و دیگر مشکلات مطالعه (1 دانش آموز) بود. دانش آموزان با پیشنهاد شرکت در برنامه حوزه ترویج فعالیت های مرکز مشاوره دانشگاه روبرو شدند.
مدرس دانشگاه (سخنران)، با دانش آموزان را به صورت منظم یک بار در هفته در یک بلوک و در طول 3 درس (X 45 3دقیقه) ملاقات کرد.گروه نهایی دانش آموزان از 9 زن و 3 مرد بود. از نظر طول زمان پژوهش، سال اول (8
دانشجو) و سال دوم (4 نفر) دانش آموز در برنامه استاد دانشگاه وجود داشت. هر درس با توجه به
توصیه نویسنده (مولف) اجرا می شد:

1. ارائه موضوعات درس.
2. آشنایی با تکالیف و جنبه داده شده به ابزار، تجزیه و تحلیل اطلاعات و موادکه برای تکمیل تکلیف، تدوین(فرموله کردن) مشکلات: وظیفه ای که شامل آماده سازی برای کار برروی خود تکلیف است، در دسترس هستند.
3. کار مستقل دانش آموزان: تکمیل تکالیف و یا پشتیبانی های فردی مورد نیاز از معلم برای هر دانش آموز.
4. بحث و گفتگو در مورد روش ها و استراتژی هایی که دانشجویان در تکمیل تکالیف خود اعمال می کنند،
شناسایی مشکلاتی که در طول کار خود می یابند، بحث در مورد راه حل های ممکن برای حل مشکلات.
5. تعمیم زیرساخت ها و اصول، که ثابت می کند قابل اعتماد و مفید است و دانش آموزان می توانند حتی در خارج از درس، ارزیابی از کار خود از آن استفاده کنند و بر یافته های مهم تاکید ورزند.
6. بحث و گفتگو در احتمالات استفاده از یافته های (اصول) درس در هر گونه شرایط در زندگی روزمره.
7. خلاصه ای از این دوره درسی، با تاکید بر آنچه دانش آموزان آموخته اند، یافته ها و یا دانشی که دانش آموز در سراسر درس با آن خو گرفته است را به یاد دارند.
به غیر از این مراحل توصیه شده، بازتاب کنترل شده از تجربه هفته قبل شرکت کنندگان ، زمانی که تمام مهارت های اقتباسی موجود به زندگی واقعی منتقل شد، همچنین به آغاز هر جلسه اضافه شد. در طی این زمان، که در آن برنامه مداخله ای به طور آزمایشی اجرا شد، شرکت کنندگان بر روی ابزارهای سطح پیشرفته کار کردند(به طور خاص آنها دستورالعمل ها را تکمیل ، طبقه بندی و شروع به کار بر روی مدارهای فضا کردند).
هنگامی که برنامه به پایان رسید، از شرکت کنندگان (پاسخ دهندگان) خواسته شد تا به پرسشنامه ارزیابی، که در آن تفکر در مورد سوالات زیر مورد نیاز بود باسخ دهند:
1. دلایل شرکت در دوره
2. سبک یادگیری، ناتوانی های یادگیری خود را شرح دهید
3. چگونه شما با مشکلات خود تا کنون مقابله کرده اید؟
4. چه چیزی بیشتر مرا تحت تاثیر قرار داد؟
5. چه توصیه برای تغییر در دفعات بعدی باید داشته باشم؟
6. آیا برنامه به سمت نیازهای من است؟
7. آیا علاقه مند به ادامه هستم؟

با توجه به تعداد پاسخ دهندگان، هدف ارزیابی ، ارزیابی کمی نبود بلکه خلاصه ای از مشوق ها برای بازخورد برنامه تشخیصی و بر فرصت های کاری آینده بوده است. نتایج نشان داد که چرا دانش آموزان شرکت داده شده در این برنامه احساس درونگرایی می کردند و در بعضی از موارد حتی مشکلات آموزشی عینی (به عنوان مثال ناتوانی مشخص در یادگیری)، احساس بهره وری نامناسب ازسبک یادگیری خود و نارضایتی از نتایج یادگیری اثبات شد. به طور کلی، دانش آموزان ناتوانی خود را در مدیریت برای سازماندهی به موقع تکالیف مطالعه خود به عنوان بزرگترین مشکل در نظر می گیرند. آنها در موردفقدان انگیزه نسبت به یادگیری ، قرار دادن مقالات آموزشی و سمینار تا آخرین لحظه، که منتج به اضطراب و فشار می شود ،شکایت می کنند. آنها همچنین به مشکلاتی در رابطه به کار با ادبیات حرفه ای ، به طور عمده در مورد موضوعاتی که در آن درک کافی از متون ندارند و قادر به خواندن منبع در زمان داده شده نیستند اعتراف می کنند. تا حالا، آنها با مشکلات خود با حضور در مشاوره، که بر اساس بسط یک تشخیص تخصصی است،روبرو شده اند (در مورد ناتوانی های یادگیری) که مهلت بیشتری را برای امتحانات و یا آزمون ایجاد کرده است ، و خانواده و بستگان همچنین پشتیبانی عالی برای دانش آموزانی اند که از لحاظ روانی مورد کمک خانواده و بستگان قرار دارند و به آنها در آماده سازی برای امتحانات می شود.

ما انواع پاسخ ها را در پاسخ به سوال "چه چیزی مرا بیشتر تحت تاثیر قرار داد؟" دریافت کردیم. دانش آموزان
از تعداد کمتری از شرکت کنندگان (در مقایسه با دروس معمول دانشگاهی)، که به آنها کمک کندتا نیاز های فردی خود را تشخیص دهند، قدردانی کردند و این به ما اجازه رسیدگی به فردیت شرکت کنندگان را می داد. ما از اظهارات ارائه شده توسط دانش آموزان این را بر داشت کردیم:
" نشست در گروه های کوچکتر استرس مرا از بین نمی برد. یک فضای دوستانه حاکم بود. من خجالتی نیستم - من می توانم بگویم که چه فکر می کنم و من طرز استفاده از بسیاری از روش های جدید را یافتم و من از همسالانم الهام می گیرم "
"این برنامه به من بال و پر داد. من به طور ناگهانی شروع به درک یادگیری به عنوان یک فعالیت سرگرم کننده کردم و من بارها و بارها با نتایج حاصل از تفکر و تلاش خودم شگفت زده شدم! من پل های جدیدی می سازم! 

ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

اتوبوس به کدام سمت حرکت می کند

در

معما؛ جهت حرکت اتوبوس را تشخیص دهید.
 اتوبوس تصویر پایین به سمت جلو در حرکت است  و در حال حرکت با دنده عقب نمی باشد، حال این اتوبوس به نظر شما به سمت چپ یا راست در حرکت است ؟ اتوبوس به کدوم سمت میره 

اتوبوس به کدام سمت حرکت میکند

اتوبوس معمای به کدام سمت حرکت می کند

 

جواب 

این اتوبوس به کدام سمت حرکت می کند


برای رسیدن به جواب   تست هوش اتوبوس به کدام سمت حرکت می کند  باید درب های اتوبوس را مد نظر داشته باشید در این تصویر درب ها دیده نمی شود پس در سمت دیگراتوبوس است 

در کشورهایی که  ماشین‌ها در سمت راست می‌رانند، اتوبوس مزبور به سمت چپ در حال حرکت است.

در کشورهایی که  ماشین‌ها در سمت چپ می‌رانند، اتوبوس مزبور به سمت راست در حال حرکت است.

نظرات

در ادامه بخوانید...

آیا من باهوش هستم؟

در

سوالی که بدون شک هر انسانی در هر برهه از زمان با هر طبقه ی اجتماعی که دارد و در هر شرایطی که هست حتی شده یک بار از خود پرسیده است، آیا من باهوش هستم؟ اصلا معیار سنجش هوش چیست؟ از کجا بدانم چقدر باهوش هستم؟ تمرین ارتباطی به هوش دارد؟ و هزاران سوال دیگری که بار ها برایمان پیش آمده است. در این مقاله می کوشیم به برخی از سوالاتی که روزانه برای شما در خصوص هوش پیش می آید پاسخ بگوییم. اگر می خواهید به پاسخ سوال هایتان برسید با ما همراه باشید.

در طول تاریخ انسان های زیادی وجود داشته اند که همگان هوش سرشار آن ها را تحسین کرده اند از لئوناردو داوینچی و ایزاک نیوتون گرفته تا آلبرت انیشتین و استیون هاوکینگ. این ها افرادی بوده اند که تاریخ بر هوش سرشارشان تاییدیه گذاشته است. اما آیا این همه ی ماجرا است؟ آیا این افراد دارای هوش و استعدادی خدادایی بوده اند و یا رازی در پس فرمول ها و خلاقیت هایشان نهفته است؟

پاسخ درون ذهن انسان نهفته است. مغز انسان از دو نیم کره تشکیل شده است. این دو نیم کره به نوبه ی خود مسئول تمام کار های ما هستند. می توان آن را به یک کامپیوتر تشبیه کرد، این کامپیوتر دارای قسمت هایی است که هر کدام به نوبه ی خود مسئول پردازش اطلاعات ورودی هستند. این کامپیوتر با سرعتی باور نکردنی هر چه را که از حواس دیگر دریافت می کند را طبقه بندی کرده و آن ها را به دقت تحلیل می کند و با توجه به تحلیل های انجام شده برنامه ای برای واکنش به آن می نویسد و آن را در قالب عمل پس می دهد. در واقع خروجی آن با توجه به برنامه ورودی عمل می کند. اما آیا راهی برای ارتقای این ابر کامپیوتر وجود دارد؟ آیا راهی وجود دارد که فرد احساس کند باهوش است؟

پاسخ مثبت است. اما چگونه؟ پاسخ ساده ای است. تمرین و تکرار.

تعجب کرده اید نه؟

مگر می شود با تمرین و تکراری ساده هوش را ارتقا داد؟

بله که می شود حال برایتان توضیح خواهیم داد.

از همان بشر اولیه که در حال تجربه کردن و آموختن بود تا نسل امروز که ما هستیم یادگیری و تمرین و تکرار بود که به ما کمک کرد آنقدر باهوش شویم که در هر زمینه ای سعی به تلاش کنیم از هنر و موسیقی گرفته تا ریاضی و فیزیک و عرفان و فلسفه. در واقع بخش  مهمی از تکامل فکری وابسته به یادگیری است. می دانیم که ماهیچه ها اگر مدتی از آن استفاده نکنیم ضعیف می شود. ولی ورزشکاری را در نظر بگیرید که سال ها ماهیچه هایش در تکاپو بوده اند بدون شک این ماهیچه ها قدرت کنونی خود را از تمرینات سخت سال های گذشته گرفته اند. مغز انسان نیز با روندی مشابه عمل می کند. ورزش مغز انسان نیز تفکر، یادگیری و به کارگیری آن است. شما در طول عمرتان هر بخش را که بیشتر نقویت کنید، بیشتر در آن مورد باهوش به نظر می رسید. برای مثال اگر زندگی نامه ی افراد باهوش و اعجاب انگیز تاریخ را بخوانید متوجه شده اید که این افراد نیز مانند ما افرادی معمولی هستند تنها یک تفاوت با افراد دیگر دارند و این تفاوت آن است که آن ها راه خود را یافته و در آن راه تمرین و تکرار داشته اند. از شکست نهراسیده اند. برای مثال بتهونی که موسیقی اش روح و جان را نوازش می کند نا بینا بوده است. خالق شام آخر و مونالیزا یعنی داوینچی، فرزند نامشروع بازرگانی بوده است، انیشیتن و نیوتون را کودن خطاب کرده اند و به والت دیزنی گفته اند در نقاشی بی استعداد است. اما این ها محدودیت هایی بوده اند که هیچ کدام را خسته نکرده است. تاریخ خود گواه این موضوع است.

اما چطور ذهن خود را تقویت کنیم و در واقع انسان باهوشی به نظر برسیم؟

همان طور که قبلا هم بیان کردیم، مغز انسان برای تجزیه و تحلیل هر چیز بخش های جداگانه ای دارد. برای مثال شخصی به سرعت ریاضی می آموزد ولی در مقابل از درک نقاشی ها عاجز است. آیا این شخص با هوش است و یا کودن؟ معلوم است هیچ کدام تنها در ریاضی تمرین کرده است و به مهارت لازم دست پیدا کرده است در مقابل کمتر به حیطه ی هنر پرداخته در نتیجه از درک آن احساس ناتوانی می کند. هر بخش از مغز را که بیشتر تقویت کنید بیشتر در آن باهوش خواهید بود یعنی در واقع راحت تر مطالب مربوط به آن بخش را ذهن شما تجزیه و تحلیل و درک می کند. سعی کنید خود را محدود نکنید.

به یاد داشته باشید که در گذشته سعی می کردند با تست هوش افراد را طبقه بندی کنند اما امروزه این روش کمتر به کار برده می شود زیرا انسان بسیار پیچیده تر از آن است که با چند تست هوش بگوییم با هوش یا کودن با معمولی است.

امروزه از جنبه های مختلف هوش انسان بررسی می شود و دیده شده است انسان هایی با محدودیت های ذهنی از پس کار های جالب توجهی بر آمده اند. این نشان می دهد که انسان اگر در جایی نقصی داشته باشد مغز سعی می کند آن را در جایی دیگر جبران کند. ذهن انسان آنقدر پیچیده است که با پیشرفت علم هر روز قسمت جدیدی از نحوه ی عملکرد آن کشف می شود. . هر روز مقیاس های جدیدی برای اندازه گیری و سنجش هوش در نظر گرفته می شود.

اما این که یک شخص از کجا بداند با هوش است یا نه کار دشواری است زیرا عوامل بسیاری در این که یک فرد تا چه حد می تواند هوش خود را بسنجد دخیل است. از جمله:

علاقه، میزان تمرین و اعتماد به نفس.

این سه از همه تاثیر گذار تر هستند. حال چرا علاقه را در درجه ی اول قرار داده ایم؟ زیرا این علاقه است که ما را به سمت و سوی کار هایی که انجام می دهیم پیش می برد. کسی که غذایی را دوست دارد با ولع و اشتهایی سیری نا پذیر از آن می خورد. اما اگر غذایی را دوست نداشته باشد ممکن است حتی آن را بالا بیاورد. علاقه به تقویت هوش نیز مانند غذا خوردن است. فردی که به نقاشی علاقه مند است ساعت ها مشغول تمرین است اما انگار برایش چند دقیقه گذشته است. اشتهای سیری نا پذیر به یادگیری مثلا نحوه ی سایه ی روشن و سه بعدی سازی در او به قدری قوی است که ساعت ها برایش شبیه به دقیقه است. اما عدم علاقه به مثلا فلسفه باعث شده است بار ها به خود بگوید اگزیستانسیالیزم چه بود دیگر؟ چقدر پیچیده به نظر می رسد من چقدر کودن هستم که نمی توانم چیزی از فلسفه بیاموزم اصلا آن را دوست ندارم. پس من در آن استعداد ندارم و در نتیجه تمرین در آن بی فایده بوده و من آنقدر باهوش نیستم که این مطالب را بیاموزم. در همین جا عدم اعتماد به نفس نیز کاری می کند که فرد از برخورد دوباره با مطالب فلسفی به هراس افتاده و به خود بقبولاند که باهوش نیست.

در صورتی که با کمی تمرین و کمی مطالعه ی بیشتر فرد پی می برد که تا چه حد فلسفه با هنر درآمیخته است. چیز جالبی که وجود دارد این است که از لحاظ علمی ثابت شده است که اگر فرد یک بار به خود بگوید که نمی تواند کاری را انجام دهد آنقدر بر روی ذهن و باور خود تاثیر می گذارد که لازم است هفده بار به این فرد گفته شود که می تواند این کار را انجام دهد. پس قدرت تفکر و بالابردن اعتماد به نفس را در خود دست کم نگیرید.

این ها تنها مثال های کوچکی برای پاسخ های کوچکتر به پرسش های بزرگ هستند. همواره بشر در تکاپو برای یادگیری است و بر سر راهش چالش هایی نیز وجود دارد که می تواند با آن ها خود را محک بزند.  

پس دفعه ی بعد اعتماد به نفس داشته و سعی کنید اگر در کاری شکست خوردید و یا کسی به شما گفت با هوش نیستید نا امید نشده و سعی کنید با تمرین و تکرار به خود ثابت کنید اشرف مخلوقات از آن چیزی که به نظر می رسد باهوش تر است.

شاد باشید

نظرات

در ادامه بخوانید...

فکر می کنی با هوشی ؟ تست ساده

در

فکر می کنی با هوشی تست به ظاهرساده
 با سوالات تست هوش زیر که به ظاهر ساده هستند می خواهیم دقت و هوش خودمان را بسنجیم مخصوصا اگر فکر می کنیم که باهوش هستیم و یا از دیگران باهوش تریماین گوی و این میدان.

خوب شایداین تست هوش برای خیلی ها ساده باشه اما بعضی از آدما اصلا حوصله ندارن یک کم زمان بذارن و فکر کنند. جواب در بخش نظرات می آید.

فکر می کنی با هوشی تست به ظاهرساده

فکر می کنی با هوشی تست به ظاهرساده
فکر می کنی با هوشی تست
فکر می کنی با هوشی تست
فکر می کنی با هوشی تست
فکر می کنی با هوشی تست به ظاهرساده
فکر می کنی با هوشی تست

نظرات

۱۳۹۸/۳/۲۷سلام. جواب ها را می توانیم در انتهای هر پست ها بگذاریم اما فکر کردیم کمی برای کاربران چالش برانگیز باشد.و کاربران برای رسیدن به جواب هر تست تعمق کنند.بعد از رسیدن به جواب می بینند که هر کدام از تست ها چقدر ساده بوده ! شما جواب هایی که بنظرتان می رسد را می توانید در بخش نظرات بگذارید.

۱۳۹۸/۳/۲۶با سلام جواب معماهای این سایت کجاست نمیتونم پیداشون کنم؟؟؟

۱۳۹۸/۳/۲۶جواب این معما۶ا رونمی تونم پیدا کنم کجاست؟؟؟

در ادامه بخوانید...

خوش بینی یا هوش

در

مثال کلاسیک خوش بینی، نیمه پر لیوان است، فرض کنید یک لیوان نیمه پر دارید. از افراد مختلفی می خواهید وضعیت را توصیف کنند. برخی به نیمه پر لیوان و برخی به نیمه خالی لیوان اشاره می کنند.

افرادی که نیمه پر لیوان را می بینند افراد خوش بینی هستند که در شرایط یکسان فکر مثبتی دارند. تحقیقات نشان داده خوش بینی ممکن است ژنتیکی باشد و مقدار سروتونین بالاتری در مغز خود داشته باشند.

افراد بدبین ممکن است حتی بیشتر از افراد خوش بینی زندگی کنند ولی کیفیت زندگی پایین تر احساس می کنند. افراد بد بین به سراغ مواد مخدر نمی روند، کارهای خطرناک نمی کنند، با ریسک کمتری زندگی می کنند. این افراد به دلیل انتخاب های سخت و سر سختانه مطمئنا بیشتر عمر خواهند کرد.

انسان ها به صورت ذاتی بدبین نیستند و شرایط محیطی در ایجاد حس بدبینی بسیار موثر است، مغز انسان به گونه ای طراحی شده افکار منفی را فراموش می کند و بیشتر روی موارد مثبت تمرکز دارد. 

 

هوش یا خوش بینی

با درنظر داشتن موارد بالا، ما می توانیم خوش بینی را به کودکان بیاموزیم، هوش کاملا ژنتیکی است و درباره آن کاری از دست ما بر نمی آید. در شرایط مساوی هوشی، کودک خوش بین بسیار موفق تر خواهد بود. او همیشه با امید به گرفتن نتیجه کار را ادامه می دهد و به سختی نا امید می شود. کودک بدبین حتی قبل از شروع کار امیدی به موفقیت ندارد. شاید اصلا کار یا فعالیت جدید را شروع نکند.

پس به کودکان خود خوش بینی را آموزش دهیم.

 

واقع بینی

واقع بینی در برابر خوش بینی و بد بینی قرار می گیرد، این افراد بدبین نیستند و واقع گرا هستند. مثلا هیچ وقت در قرعه کشی شرکت نمی کنند، نه به این دلیل که احتمال می دهند برنده نمی شود، چون با یک حساب و کتاب ساده می توان شانس برنده را مشخص کرد و این احتمال بسیار پایین است. 

 

بدبینی

بدبینی همیشه بد نیست، همانطور که در بالا ذکر شد، افراد بدبین عمر بیشتری می کنند چون زندگی سالم تری دارند ولی واقعا لازم نیست برای داشتن زندگی سالم عینک بدبینی بزنیم می توانیم حد تعادل بین بدبینی و واقع بینی را رعایت کنیم و در نهایت به اتفاقات به چشم مثبت نگاه کنیم.

بدبینی و خوش بینی در فکر ما هستند، ما در برخورد با هر اتفاقی می توانیم آن را به بدترین شکل ممکن یا بهترین حالت ممکن تصور کنیم و با ان برخورد کنیم. 

همین امروز عینک بدبینی را بردارید تا دنیا به شما لبخند بزند، لحظات زیبای زندگی را با یک حال بد برای خانواده و دوستان تلخ نکنید.

 

 

 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...

سه مهارت مهم که موفقیت فرزند را در زندگی تضمین می کند

در
دانشمندان به سه مهارت مهم که موفقیت فرزندتان را در زندگی تضمین می کند، دست یافته اند.
همه آرزو می کنیم که کودکان ما در آینده به افراد موفقی تبدیل شوند و برای این کار تلاش می کنیم: از کودکی برای آنها بهترین اسباب بازی ها را می خریم، آنها را در اسرع وقت به کلاس های آموزشی و درسی می رسانیم، سپس آنها را مجبور می کنیم تا درس ها را بخوانند و در نهایت.... از آنها یک کامپیوتر" با اطلاعات زیاد می سازیم و نه یک فرد دارای شخصیت.
دائما به کودک خود یادآوری می کنیم که شما نیاز دارید که به خوبی در مدرسه تحصیل کنید، سپس به یک دانشگاه معتبر بروید، در غیر اینصورت چگونه می توانید در زندگی موفق شوید؟ هر چند در اعماق قلب خود احساس می کنیم که موفقیت  تنها با مطالعه بدست نمی آید . پس چه چیزی باعث موفقیت می شود؟ ژن ها، سرنوشت یا شانس؟
این مقاله که مشاوره بسیاری از دانشمندان و روانشناسان را تجزیه و تحلیل کرده است،  تنها داشتن سه ویژگی را که به فرزند شما در زندگی کمک می کند به ارمغان آورده است.با ما همراه باشید و  چکیده این تجزیه و تحلیل ها را بخوانید. 
کدام والدینی می خواهند فرزند خود را به عنوان یک مرد عادی و بدون یک هدف بزرگ در زندگی رشد دهند؟ شاید چنین والدینی وجود نداشته باشند. همه می خواهند بچه های موفق تر، پولدار تر و شادتر از خودشان داشته باشند. 
مطالعات علمی زیادی در مورد موضوع موفقیت وجود دارد که تایید می کند، توانایی های ذاتی، عقل و وراثت نقش اصلی در زندگی ندارند. اقتصاددان جیمز Heckman در تایید این نظریه ثابت کرد که: شاخص IQ تا حدودی هیچ تاثیری بر رفاه مالی ندارد. اما سعی و کوشش، پشتکار و توانایی همکاری، در مقابل شاخص IQ ، بسیار مهم هستند. با این حال، توسعه و پرورش مهارت هایی مانند سعی و کوشش، پشتکار و توانایی برقراری روابط اجتماعی، با توجه به اهمیتی که درموفقیت ما برای تغییر همه چیز،دارند، صورت نگرفته است.
 در اینجا سه خصوصیت و ​​مهارت اصلی که با پرورش آنها در فرزندانمان باعث موفقیت شان در زندگی می شویم به شرح زیر است:
 

1. توانایی برقراری ارتباط با دیگران

دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه دوک مطالعه ای انجام دادند . آنها در حدود 700 کودک آمریکایی از سن کودکی تا 25 سالگی را مورد بررسی، مشاهده و تجزیه و تحلیل قرار دادند تا رابطه میان مهارت های اجتماعی آنها در دوران کودکی و موفقیت آنها در بزرگسالی را مشخص کنند.
در نتیجه تحقیقات معلوم شد که بچه های با روابط  اجتماعی بالا  اغلب از همتایان غیر اجتماعی  خود بیشتر موفق به کسب موفقیت در زندگی شدند: در اکثر موارد آنها از دانشگاه فارغ التحصیل شدند، در سن 25 سالگی کار خوبی داشتند و بدون سابقه کیفری بودند.
احتمالا دلیل آن اینست که کودکان با روابط اجتماعی توسعه یافته می توانند به راحتی یک زبان مشترک با دیگران پیدا کنند، در موقعیت های مختلف برای دیگران مفید باشند و به احساساتشان احترام بگذارند. توانایی برقراری ارتباط تنها به توانایی صحبت کردن محدود نمی شود.
استیون کوی، نویسنده کتاب  The Seven Skills توانایی برقراری ارتباط - یعنی صحبت کردن به اندازه تلاش برای درک مخاطب را - مهمترین مهارت در زندگی فردی نامیده است. هنگامی که ما گوش می دهیم ، تقریبا  درتمام زمان با گوینده ارتباط برقرار می کنیم.
اما در مورد این فکر می کنم: ما سال ها صرف یادگیری خواندن و نوشتن می کنیم، سال ها یاد می گیریم که صحبت کنیم. اما درباره هنر گوش کردن چه آموزش هایی دیده ایم؟ 
مهم است که به کودک آموزش دهید تا با احترام به دیگران رفتار کند، قادر به اجتناب از شرایط درگیری و خودخواه بودن داشته باشد. این مهارت برای کودک در کسب موفقیت بسیار مفید خواهد بود: کودکانانی که می توانند مذاکره کنند،گوش بدهند و چگونگی بازی با یکدیگر را به شادی مشترک تبدیل کنند کودکانی موفق هستند.
 
حال در مورد زندگی بالغی صحبت می کنیم که با داشتن مدارک علمی بالا،  به دلیل انزوا، عدم توانایی برقراری روابط اجتماعی و همکاری در یک تیم، به موفقیت و درآمد خوب دست نیافته است و اما همتایان فعال او با زمینه برقرار کردن روابط اجتماعی قوی، هرچند نه همیشه با مشخصه های بالای IQ، موقعیت های جدی را به دست می گیرند و مدیران آینده می شوند.
 
این مهم است که به یاد داشته باشید، موفقیت تنها با کار کردن بدست نمی آید.  فردی که موفق به کسب حرفه ای در کسب و کار خود می شود، موفقیت خود را در نظر می گیرد، یک خانواده قوی را برقرار می کند و روابط خود را با دوستانی که شادی و پشتیبانی را در دوره های دشوار با آنها به اشتراک می گذاشت، حفظ می کند. و بدون مهارت های ارتباطی توسعه یافته، ایجاد روابط نزدیک می تواند دشوار باشد.
 

2. هدفمند بودن

اگر می خواهید زندگی شاد داشته باشید، باید به یک هدف گره بخورید، نه به افراد و چیزها.آنجلا داوکورث، روان شناس آمریکایی معروف آمریکایی، نویسنده کتاب " ثبات شخصیت. چگونگی توسعه مهمترین دلیل برای موفقیت افراد را"، توجه به اشتیاق و استقامت  با توجه به اهداف بلند مدت آنها می داند.
 پروفسور داکورث، همراه با تیم تحقیقاتی اش، چندین سال در آکادمی نظامی وست پوینت، معلمان و مدیران فروش شرکت ها را مورد مطالعه قرار داده است. هدف مطالعه این بود که پیش بینی کند چه کسی و چه چیزی در موفقیت افراد نقش دارد. در نگاه اول، مردم با دیدگاه های مختلف، نظری شبیه به هم داشتند. و این زیبایی، قدرت و یا IQ بالا نبود! این همان چیزی است که پروفسور داوکورث کلمه "Grit" یا "ثبات شخصیت" نامیده است.
توانایی و استعداد مادرزادی تقریبا با دستاورد واقعی در بزرگسالی رابطه ای ندارد، اعتماد به نفس اما موفقیت واقعی تعهد و استقامت را به ارمغان می آورد. علاوه بر سالها تحقیق، نمونه های زیادی از زندگی وجود دارد، زمانی که یک فرد با هوش متوسط اما هدفمند نتایج بهتری از یک فرد بدون هدف نابغه بدست می آورد.
 

3. تفکر خلاق داشتن

 تصورات خلاق بسیار مهمتر از دانش است، زیرا دانش محدود و تخیل بی نهایت است.هرگز کنجکاوی خود را از دست ندهید.
این تفکر خلاق است که به ما کمک می کند تا گاهی اوقات راهی غیرقابل کشف برای سخت ترین موقعیت ها پیدا کنیم و مشکلاتی را حل کنیم که زندگی به ما می دهد. و این نیمی از موفقیت است.
هیچ کس نمی داند که کسب و کار در آینده چگونه خواهد بود، اما یک چیز روشن است: با زمان ما متفاوت خواهد بود. تفکر خلاق به فرزندان ما اجازه می دهد تا به سرعت به سمت بازار کار حرکت کنند و زمان و فرصت را برای خود ایجاد کنند.
شما چه عاملی را در موفقیت فرزندتان موثر می دانید؟ نظرات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.
 

نظرات

در ادامه بخوانید...