هوش
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
هوش عبارت است توانایی یادگیری، درک یا پرداختن به و یا امتحان موقعیت جدید است. نظریههایی که در مورد اینکه هوش چیست هستند، در طول 15 سال گذشته تغییرات قابل ملاحظهای کردهاند. روانشناس آموزشی، هاوارد گاردنر اظهار میکند که مراحل اولیه روانشناسی علمی در نیمه دوم قرن 19 شروع شد و بهوسیله ویلهلم وونت (1832 تا 1920) در آلمان و ویلیام جیمز (1842 تا 1910) در ایالاتمتحده هدایت شد. فرضیه پزشکان اولیه این بود که قدرت عقل را میتوان با موفقیت در کارهای افتراقی تخمین زد. آلفرد بینه فرانسوی (1857 تا 1911) و شاگردان وی طرفدار اندازهگیری تواناییهای پیچیدهتر مثل زبان و تجرید بودند و بنابراین آزمایشهای هوش را بنیان نهادند.
روانشناس سوئیسی ژان پیاژه (1896 تا 1980) سعی کرد از طریق بررسی اینکه افراد چگونه مسائل را حل میکنند، با تجربی نگری آزمایش مبارزه کند. رویکرد وی نشان داد که افراد فرضیهها و اطلاعاتی را در مورد جهان بهمنظور ایجاد حس از آن ایجاد میکند. عقیده پیاژه در مورد تکامل هوش در طول زمان، وی را به نظریهپرداز توسعه شناختی تبدیل کرد.
گاردنر (1983: 30-12، 61-54) به تغییر جدید در هم فلسفه و هم روانشناسی «... از رفتار بیرون تا فعالیتها و محصولات ذهن انسان و بهویژه تا وسایل نقلیه سمبولیک که انسان در آنها رفتوآمد میکند»، اشاره میکند. طبق نظر گاردنر، این سیستمهای سمبولیک هستند که شناخت و پردازش اطلاعات انسان را منحصربهفرد میکنند.
به نظر من، شایستگی فکری انسان باید شامل مجموعهای از مهارتهای حل مسئله توانمند کردن فرد برای حل مسائل واقعی و دشواریهایی که وی با آنها مواجه میشود و در شرایط مناسب ایجاد محصول مؤثر باشد و همچنین باید شامل قابلیت یافتن یا ایجاد مسائل باشد- در نتیجه زمینه کسب دانش جدید را فراهم کند .
فرضیه گاردنر این است که افراد بر اساس 5 نگرش منحصربهفرد، طرز فکر متفاوتی دارند که وی آنها را هوشها مینامد: زبانی، منطقی-ریاضی، فضایی، موسیقیایی و بدنی- جنبشی. از نظر وی هر یک از این 5 هوش از نظر جهانبینی، ادراک، یادگیری و تصمیمگیری متفاوت هستند. مشخصه هر یک از هوشها، تمایل به سوی آن و راحتی با آن، و وسیله خاص بیان (همانطور که اسم آنها نشان میدهد) است. به نظر میرسد که هر فردی برخی از عناصر همه هوشها را دارد و در یکی از آنها قوی است.
• زبانی- انتقال تفکر بهوسیله استفاده از کلمات، بهصورت بیان از طریق ترتیبی از آوا، نحو، معنا، مورفولوژی و عملگرایی.
• منطقی-ریاضی: الگودهی اشیا در آرایش عددی. ایجاد تجریدها از طریق چیدمان ماهرانه زنجیره طولانی از استدلال و بیان این مفاهیم از طریق نشانهها.
• فضایی:توانایی انتقال اشیا در داخل محیط یک نفر و ایجاد مسیری در بین دنیای اشیا موجود در فضا. توانایی تصور و دستکاری تصاویر در ابعاد چندگانه و به تصویر کشیدن آنها به شکل گرافیکی.
• موسیقیایی: توانایی ایجاد حرکت کنترل شده صدا در زمان که از طریق زیروبم و ریتم بیان میشود.
• بدنی-جنبشی: باطناً، تمرکز تمرین بدن خود فرد. ظاهراً، تمرکز فعالیتهای بدنی روی اشیاء موجود در جهان.
کسانی که نقشهایی را تمرین میکنند که مربوط به تحقیق و توسعه هستند، بهوفور از سه هوش اول (زبانیِ، منطقی-ریاضی و فضایی) استفاده میکنند. نظریه گاردنر دلایل بیشتری برای کار تیمی دارد. تلاشهایی که برای ایجاد اتفاقنظر در بین گروها انجام میشوند، باید موفق به از بین بردن این تفاوت در طرز فکر افراد شوند. معمولاً، ارائههای مهندسی، از نوع منطقی ریاضی بودهاند و از فرمولها و برخی کلمات مرتبط تشکیل شدهاند. یک روش قانعکنندهتر ممکن است اصول کلیدی را از طریق اضافه کردن سناریوهای کلامی، شکلها و مدلهای سهبعدی به روابط نمایش فضایی و نظیر آن نشان دهند. مشکل، درخواست از طریق استفاده از روشهای زیاد است؛ زیرا هیچیک از روشها بهتنهایی کاملاً حاوی اطلاعات مفید نیستند.
در سیارک بخوانیم: