حرمسرا در ایران و ترکیه
حرمسرا ... با شنیدن این کلمه ، بسیاری صومعه ای با زنان زیبای جوان و شرقی را تصور می کنند. اما آیا واقعاً چنین بود؟
حرم از عربی به عنوان "مکان مقدس و ممنوع" ترجمه شده است.
عکس ناصرالدین شاه قاجار چهارمین شاه ایران بود. وی در سال 1848 بر تخت سلطنت نشست و 47 سال سلطنت کرد.
در حرمسرای اصرالدین شاه حدود صد صیغه وجود داشت. با دیدن عکس های آنها ، همه موافق نیستند که این خانم ها زیبا بودند. اما ، همانطور که آنها می گویند ، روشن است که حاکم ایران در آن زمان ذوق بسیار خارق العاده ای داشت. اگر شاه طرفدار عکاسی نبود شاید این موضوع را نمی دانستیم. او شخصاً از صیغه های خود عکس می گرفت.
توجه داشته باشید که چاق بودن در آن روزها نشانه زیبایی و رفاه به حساب می آمد. زنان حرمسرا کار سخت انجام نمی دادند و به خوبی تغذیه می شدند. عکس
در حرمسرا ، دختران نام های جدیدی دریافت کردند.عکس
پس از نه سال خدمت ، صیغه ها می توانستند حرمسرا را ترک کنند. همچنین ، دختران می توانستند آزاد شوند در صورتی که ارباب آنها فوت می شد.دختران ، به عنوان یک قاعده ، فقط توسط صاحب خانه ، خواجه و نگهبان دیده می شدند.
البته باور اینکه همه زنان در هماهنگی با یکدیگر زندگی می کردند ، دشوار است ، زیرا آنها رقیب یکدیگر بودند. با این وجود ، آنها همدیگر را تحمل می کردند.عکس
اگر توجه کرده باشید ، در بسیاری از عکس ها ، صیغه ها دامن بالرین پوشیده اند. واقعیت این است که در سال 1873 ناصرالدین شاه ، از سن پترزبورگ دیدار کرد و در باله شرکت کرد. شاه بالرین ها را بسیار دوست داشت و پس از بازگشت دستور داد که دامن هایی شبیه دامن بالرین ها برای همه صیغه های خود بدوزند! عکس
با نگاهی به عکس صیغه ، باور اینکه این زن عموماً زیباست ، سخت است. اما مورخان این واقعیت را تأیید کرده اند. فقط در آن روزها داشتن ابروهای پرپشت و پاچه بزی مد روز بود! و مهمتر از همه ، شاه آن را دوست داشت. عکس
خانواده پادشاه نسبتاً بزرگ بودند. با توجه به تعداد صیغه های حرمسرا ، می توان فهمید که حاکم فرزندان زیادی داشته است ... عکس
و اینجا همسر محبوب شاه سوگلی او انیس الدوله است! عکس
بنابراین ، هنگامی که شما در آرزوی داشتن مجموعه ای از دختران زیبای حبس شده هستید ، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که "مراقب آنچه آرزو می کنی باشی!"
حال بیایید ببینیم صیغه ها درحرمسرا امپراتوری عثمانی چه شکلی بودند؟
از نظر سلاطین ، حرمسرا به مکان اصلی زندگی آنها تبدیل شد. در حرمسرا کودکانی متولد شدند و از همان نوزادی زنجیری را به دور خود احساس کردند که اکثر آنها هرگز قادر به شکستن آن نبودند. نقش مبارزات به مزدوران واگذار شده بود ، کار تفکر و حکومت به بردگان ، در حالی که سلطان ها متلاشی و ترسیده از همه مشکلات در میان زنانی که به مداومت در زندگی خود علاقه مند بودند و مانع توسعه اراده آنها می شدند، زندگی می کردند.
شهوات رذیله ارباب بر حرمسرا مسلط نبودند؛ این جاه طلبی های زنان بود که سلطه داشتند. این واقعیت که حرمسرا یک جامعه کاملاً برده ای بود منجر به نتایج فاجعه باری شد. جمعیت قابل توجه آن ، که در پایان قرن نوزدهم به حدود 900 زن رسید ، توسط اهالی داخلی بی شماری (300 آشپز به تنهایی) ، خواجه های سیاه و سفید ، لالها ، نگهبانان و غیره خدمت می کردند ، و اینها کاملاً وابسته به استبداد بودند.
آنها با استفاده از هنرهای چاپلوسی ، رشوه خواری ، نكوهش كردن ، توطئه و پر و بال دادن به همه رذایل و ضعف های سلطان ، جنگ مستمر با یکدیگر را برای مقام اول به نفع خود انجام می دادند.
و سرانجام ، شما را به دیدن نقاشی های هنرمندی دعوت می کنیم که زندگی واقعی را در حرمسرای آن زمان با چشمان خود دید.عکس
پرتره 1695-1715. وی آخرین صیغه شاهنشاهی بود که به طور قانونی با یک سلطان عثمانی ازدواج کرد. او یونانی ، متولد کرت و دختر کشیش ارتدکس بود. هنگامی که ونیزی ها توسط عثمانی ها از کرت رانده شدند ، او را به عنوان یک دختر جوان به بردگی بردند. او مورد علاقه سلطان قرار گرفت و برای او دو پسر به دنیا آورد که هر دو سلطان شدند.
از حدود قرن 14 به بعد ، عثمانی ها دیگر با ملکه های خود ازدواج نکردند - که به این ترتیب دیگر ملکه ای وجود نداشت .فقط سلیمان با یکی از غلامان خود ، مسیحی معروف به روکسلانا ازدواج کرد که کاملاً تحت سلطه روکسلانا بود. به معنای نهادی ، حرمسرا همچنان بر امپراتوری حکومت می کردند.
حرمسرا جایی بود که سلطان آینده سالهای شکل گرفتن خود را سپری می کرد. زنان ، گرچه برده بودند ، اما از جذابیت های خود برای رسیدن به نفوذ استفاده می کردند. حافظان آنها ، خواجه ها ، از آنها به عنوان نفوذ برای تحت تأثیر قرار دادن حاکم استفاده می کردند. بعد از همه ، خواجه رئیس می توانست با شلاق آنها را تنبیه کند. خواجه سیاه سیاه ، کیسلار آقا ، "نگهبان دختران" و "نگهبان دروازه های خوشبختی" یکی از مهمترین مردان پادشاهی بود ، اگرچه برده بود.این خواجه ها بودند که آموزش شاهزادگان سلطنتی را به آنها سپردند - با آموزش هایی که مجاز بودند. هیچ دورانی وجود نداشت که شاهزادگان تحصیلات اصیل و واقعی داشته باشند و خواجه هایی که به شاهزادگان تا 11 سالگی تعلیم می دادند ، انگیزه بیشتری داشتند که شاهزادگان سلطنتی را در نادانی نگه دارند.
زنی با قلیان در حرمسرا. ترکیه ، 1891.عکس
در وقت آزاد خود ، زنان حرمسرا از هر طریق ممکن سرگرم می شدند - آنها پیک نیک ، جشن های مختلف با موسیقی و رقص ترتیب می دادند ...
زنان حرمسرا گاهی اوقات اجازه می دادند که به پیاده روی بروند ، اما تمام قسمت های بدن آنها باید با دقت پوشانده شود.عکس
گوماشماشا کادین افندی ، همسر سلطان عبدالحمید دوم. عکس
حال بیایید نگاهی به سایر اعضای خانواده سلطان بیندازیم. به عنوان مثال ، Dyurryushehvar Sultan ، دختر آخرین خلیفه عبدالمثید افندی و نوه سلطان عثمانی عبدالعزیز ، در این عکس دیده می شود.
حرمسرا نه تنها نتوانست حاکمان با کیفیت تولید کند. به سختی قادر به تولید مقدار کافی وراث برای حفظ جانشینی بود. ممکن است تصور شود که حاکمی که صدها زن داشت از نظر تعداد فرزندان مشکلی نخواهد داشت . اما زیاده خواهی جنسی باعث شد که بسیاری از سلاطین عقیم یا ناتوان شوند که باعث می شود تعداد کودکان در حرمسرا بسیار کمتر از آنچه تصور می شد ، باشد.
و هنگامی که پسری در دنیای برده دار حرمسرا متولد می شد ، شانس بسیار خوبی داشت که به سرعت از این کشور بیرون کشیده شود. زیرا در رقابت شدید میان زنان حرمسرا هدف اصلی برای کشتن بود.
در حالی که آرزوی هر زنی در حرمسرا این بود که از سلطان پسری به دنیا بیاورد و او را به سلطنت برساند ، اما هدف هر زن دیگری این بود که از تولد یا جانشینی پسری غیر از فرزند خود جلوگیری کند. بنابراین خطرات یک سلطان بالقوه قبل از تولد آغاز می شد.
اولین هدف مادر باردار این بود که حاملگی خود را تا حد ممکن مخفی نگه دارد. مخفی نگه داشتن حاملگی کار ساده ای در زندگی حرمسرا با چند صد زن حسود مشترک نبود.
پس از تولد ، مشکل بعدی حفظ آن در برابر "حوادث" بود - همچنین کار ساده ای نیست. از حدود 30 كودكی كه از عبدالمجید بدنیا آمدند ، نیمی از آنها در كودكی در حرمسرا مردند.
شاهزادگان نه تنها مجبور شدند از حسادت زنان حرمسرا فرار کنند ، بلکه شاهزاده های از برادر ناتنی خود برای سلطنت نیز به ترتیب تولد از پدر به پسر ، بلکه از برادر به برادر دیگر باید مراقب می بودند. هر شاهزاده باید از نیت برادران ناتنی خود که می خواهند پا در کفش های او بگذارند - یا زیر پای آنها را خالی کند - مراقب باشد.
بایزید که در سال 1389 به سلطنت رسید این مشکل را حل کرد - او همه برادران ناتنی کوچکتر خود را به قتل رساند! منطق ساده این راه حل قرن ها توسط جانشینان وی دنبال می شد!
اعضای سابق حرمسرا و خواجه های عثمانی - 1909
کسانی که جان سالم به در بردند و تاج و تخت را گرفتند در جوانی زندانی حرمسرا بودند ، کاملاً از دنیای خارج بریده و حتی تحصیلات ابتدایی نداشتند. قرن ها کسانی که سلطان شدند پیرمردهای نادانی بودند که بیش از حد جنسی فرسوده بودند و فقط به جامعه بردگان و خواجه عادت داشتند و حرمسرا خود را به عنوان یک جوجه کشی تقریباً غیرقابل خطا برای سواستفاده نشان داد.