تاثیر کیفیت روابط فرزند و والدین در زمان کودکی بر آسایش آتی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
مطالعات اولیه بر روی اطمینانِ دلبستگی در دوران کودکی نشان داده است که الگوهای رفتاری کودکان دلبسته مطمئن و غیرمطمئن با همدیگر فرق می کند. به طور مثال، کودکانی که به نحوی مطمئن دلبسته مادرانشان هستند اشتیاق و شادی بیشتری برای بازی کردن با مادرشان در شش ماهگی نشان می دهند. به همین سان، کودکانی که در 18 ماهگی به نحوی مطمئن دلبسته مادرشان هستند، در 28 ماهگی مشتاق حل مسأله با رویکردی مثبت هستند . کودکان دلبسته مطمئن تمایل بیشتری به لبخند زدن به هنگام تعامل با مادرشان در سال اول داشتند، در حالی که اکثریت کودکان با دلبستگی نامطمئن در سال اول زندگی شان تمایل کمتری به لبخند زدن نشان می دهند.
احساسات دوران کودکی نه تنها روابطِ کودک با مادرش را تحت تأثیر قرار می دهد بلکه بر روی روابط کودک با پدرش نیز اثرگذار است.به طور مثال، کودکانی که روابطی پایدار و مطمئن با پدر و مادرشان دارند بیشتر از کودکانی که روابطشان با والدین شان مطمئن نیست، احساسات مثبت از خود بروز دادند.
در مقابل، کودکانی که دلبستگی نامطمئن و مقاوم دارند، در موقعیت هایِ رقابتی روابطی پرتنش و مرارت آمیز با پدر و مادر خود دارند. مطالعات دیگر نیز این نکته را کشف نموده اند که نوزادان مقاوم و نامطمئن بیشتر از نوزادانِ مطمئن می ترسند یا دچار آشوب می شوند. این مطالعات درباره روابط فرزندان و والدین در زمانِ کودکی نشان می دهد که کودکان دارایِ دلبستگی مطمئن در مقایسه با کودکان دارای دلبستگی نامطمئن احساسات مثبت بیشتر و احساسات منفی کمتری را از خود نشان می دهند.
بیشتر بخوانیم: چگونه پدر و مادر می توانند فرزندان خود را به پیروی متقاعد کنند
مطالعات بلند مدت متعددی وجود دارد که به بررسیِ سال های ابتدائی زندگیِ نوزاد و تأثیر آن ها بر آسایش آتی فرد می پردازند. این مطالعات نتایج ناهمسان و متفاوتی را به نمایش گذارده اند. برخی مطالعات، خصوصاً مطالعات صورت گرفته توسط گروه مطالعاتی مینه سوتا، نشان داده اند که اطمینان حاصل از دلبستگی دوران نوزادی ، آسایش آتی کودک را پیش بینی میکند. محققان دریافتند که هم دلبستگی دوران کودکی و هم دلبستگی همزمان، با رفتارِ اجتماعی مثبت هشت سالگی همراه است. اطمینان حاصل از دلبستگی دوران پیش دبستانی تصورات مثبت تری از حمایت مادر در هشت سالگی پیش بینی می کند (Booth, Rubin, & Rose-Krasnor). در مقابل، (Lewis, Feiring, and Rosenthal) نتوانستند ارتباطی میان اطمینان حاصل از دلبستگی در یک سالگی و ناسازگاری در نوجوانی بیابند. با این حال، آن ها پیوندهای همزمانی میان بازنمودهای دلبستگی و ناسازگاری های دوران نوجوانی در 13 و 18 سالگی یافتند. علاوه بر این :
آن ها دریافتند که کودکان طلاق در مقایسه با کودکان خانواده های معمولی بازنمودهای کمتر مثبتی درباره روابط دلبستگی در دوران نوجوانی دارند.
این مطلب خود حاکی از آن است که قطع روابط نزدیک خانوادگی با نزول آسایش ارتباط تنگاتنگی دارد. دلایل مختلفی برای انتظار عدم پیوستگی قانونی میان امنیت و اطمینان حاصل از دلبستگی و عواقب بعدی آن از جمله تغییر رفتار به مرور زمان، روابط دلبستگی دیگر، و فاکتورهای واسط، همچون استراتژی های تنظیم عواطف، وجود دارد. بنابراین، جای تعجب نیست که برخی مطالعات نمی توانند پیوندی میان دلبستگی دوران کودکی و آسایش بعدی بیابند. تحقیق به سمت فهم شرایطی پیش رفته که در آن شرایط روابط آسایش آتی فرد پیش بینی خواهد شد یا نخواهد شد.
پژوهشگاه ملی سلامت کودک و رشد بشری (NICHD) مطالعه ای را درباره مراقبت از کودک در دوران نوزادی انجام داده است که به لحاظ اندازه نمونه به کار گرفته شده در آن، یعنی n = 1,030 کلاس اولی، بررسی نتایج چندگانه حاصل از بررسی کودک توسط مطلعین متعدد، و به لحاظ بلند مدت بودن، بی نظیر است. خانواده های شرکت داده شده در این آزمایش از 10 نقطه مختلفِ ایالات متحده بودند. اطمینان حاصل از دلبستگی در 15 ماهگی کودک اندازه گیری شد، و مادران و کودکان به طور مکرر در خانه یا آزمایشگاه تا کلاس اول تحت نظر بودند. روابط دلبستگی رتبه بندی های مادران و معلمین از رقابت اجتماعی، رفتارهای درونی ساز، و رفتارهای برونی ساز را در کلاس اول پیش بینی کرد. بنابراین، مؤلفین این تحقیق نشان دادند که:
کیفیت فرزندپروری ای که مسئول پیوند میان کیفیت دلبستگی در دوران نوزادی و پیامدهای بعدی کودک است، بر جای خود باقی می ماند و از بین نمی رود.
به ویژه، فرزندپروری مثبت ارزیابی شده از طریق مشاهدات و مصاحبه های انجام گرفته در میان 18 تا 54 ماهگی، و نه طبقه بندی های مربوط به دلبستگی در دوران نوزادی، پیش بینی کننده یِ رقابت اجتماعی، و نمرات بالای کلاسی بود. این یافته تحقیقاتی دلایلی برای پیوستگی مکانیسم مراقبت، که در ذیل به صورت تفصیلی به بحث گذاشته شده، به دست می دهد . علاوه بر این، روابط دلبستگی کودکان در دوران نوزادی، پاسخ های آن ها به تغییر کیفیت فرزندپروری را پیش بینی کرد. کودکانی دلبسته مطمئن برخلاف کودکان دلبسته نامطمئن در 15 ماهگی زمانی که کیفیت فرزندپروری نزول کرد، از خود رفتار برونی ساز چندانی نشان ندادند. چنین به نظر آمد که کودکان دلبسته مطمئن، نسبت به تنزل کیفیت فرزندپروری اندکی بیشتر ایمن هستند. در حقیقت کودکان با دلبستگی مطمئن نسبت به موقعیت های مختلف اجتماعی، نگاه و انتظارات مثبت تری دارند، حتی زمانی که مادران آن ها حساسیت زیادی نسبت به آن ها به خرج نمی دهند. این در حالی است که کودکان با دلبستگی نامطمئن با افول حساسیتِ مادرانشان، احساسی منفی نیست به خودشان و دیگران پیدا میکنند.
بیشتر بخوانیم: تکنیکهایی در مورد تربیت کودکان بین ۶ تا ۱۰ سال
روابط میان فرزند و والدین، در کنار همراه بودن با احساس، و رفتارهای برونی ساز و درونی ساز، می تواند با توانائی برقراری انواع دیگری از ارتباطات اجتماعی نیز همراه باشد. فراتحلیل به عمل آمده از 63 مطالعه که به بررسی اطمینان و امنیت دلبستگی و روابط دوستان پرداخته، نشان داده است که اطمینان دلبستگی از ناحیه مادر به طور قابل ملاحظه ای با روابط دوستان مرتبط بود. اطمینان و ایمنی حاصل از دلبستگی قویاً با روابط نزدیک کودک با دوستانش پیوند داشت تا با روابط همسالان، و در این میان روابط بچه های بزرگتر تأثیر بیشتری بر آن داشت تا روابط همسالان بین بچه های کوچکتر. به طور مثال، Kerns دریافت که کودکانی که در 4 سالگی دلبستگی مطمئنی دارند، در مقایسه با کودکان با دلبستگی نامطمئن، تعاملات مثبت تری با دوست خود در یک سال آینده دارند.
مکانیسمی که اساسِ پیوندهای دلبستگی در نوزادی و آسایش بعدی کودک را شکل می دهد، هنوز مبهم و غیرروشن است. چندین مکانیسم بالقوه وجود دارد: اثرات مزاجی، پیوستگی در کیفیت محیط مراقبت، سبک های تنظیم عواطف و احساسات، و اثرات اطمینان حاصل از دلبستگی از طریق مدل کار درونی.
بحث بسیار فراوانی بر سر این مسأله وجود داشته است که تا چه حدی برخی از ویژگی های احساسیِ مزاجی موجب دلبستگی مطمئن و غیرمطمئن می شوند. فراتحلیلی که از احساس منفی کودک و اطمینان حاصل از دلبستگی به عمل آمده، شواهد اندکی دال بر وجود پیوند میانِ اضطراب مزاجی و اطمینان حاصل از دلبستگی در آینده کشف کرده است . با وجود این، برخی مطالعات نشان داده است که میان برخی از خصوصیات مزاجی و اطمینان حاصل از دلبستگی در آینده، پیوندهائی وجود دارد. به طور مثال، Mangelsdorf, McHale, Diener, Goldstein, and Lehn نشان دادند که نوزادان دارای دلبستگی مطمئن در مقایسه با کودکان دلبسته نامطمئن، احساسات مثبت بیشتر و ترس کمتری دارند. با در نظر گرفتن این مطلب که شخصیت یکی از مستحکم ترین و سازگارترین شاخصه های آسایش سوبژکتیو است، شاید به درستی بتوان گفت که برخی خصوصیات مزاجی، دلبستگی مطمئن و آسایش آتی کودک را ارتقاء می بخشند . از آنجائی که خلق و خو و مزاج کودک به نوعی منادی شخصیت آینده اوست، مزاج می تواند با اطمینان دلبستگی و آسایش سوبژکتیو آینده در پیوند باشد.
همچنین شواهدی در دست است که نشان می دهد، پیوستگی مراقبت هم در ایمنی و اطمینان حاصل از دلبستگی و هم در پیامدهای آتی کودک تأثیرگذار است . ازاین منظر، مراقبت جدی و دقیق که در وهله ی اول دلبستگی مطمئن را ارتقا می بخشید، در صورت ادامه یافتن، می تواند آسایش عاطفی کودک را تا حد زیادی بهبود بخشد. بنابراین، ضرورتاً کیفیت دلبستگی در دوران کودکی نیست که آسایش بعدی کودک را ارتقاء می بخشد، بلکه این ادامه مراقبت جدی و دقیق از کودک در سال های آتی توسط والدین یا پرستار است که این آسایش را تضمین می کند. وقتی والدین نیازهای کودک را برآورده می کنند، کودک به آسایش می رسد، و روابط بهتری با والدین دارد.(سیارک)
ادامه دارد..............
در سیارک بخوانیم: