چگونه بتهوون ناشنوا توانست یکی از بزرگترین آهنگسازان شود و چرا هرگز ازدواج نکرد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸7 مه 1824. یکی از بزرگترین نمادهای تاریخ موسیقی ، لودویگ فان بتهوون ، وارد صحنه تئاتر وین می شود. در این روز ، یکی از باشکوه ترین آثار موسیقی، نهمین سمفونی بتهوون همراه با سرود شادی سروده فریدریش شیلر ، شاعر، نمایشنامهنویس، و فیلسوف بزرگ آلمانی به عموم مردم عرضه شد. همه چیز به خوب بود ، امابتهوون چیزی نمی شنید. تقریبا هیچ کس درسالن تئاتر نمی دانست که بتهوون کاملاً ناشنوا است. چگونه بتهوون بدون شنیدن صداها می توانست چنین موسیقی زیبا یی را خلق کند؟
"بگذارید شخص مبتلا با دیدن همان رنج خود آسایش یابد ، که علی رغم همه موانعی که خود طبیعت برپا کرده است ، تمام توان خود را انجام داده تا فردی شایسته این نام شود."
(لودویگ فان بتهوون)
لودویگ فان بتهوون فقط بزرگترین آهنگساز نیست. او بدون شک یکی از قهرمانان دوران مدرن است. هر دوره قهرمانان خاص خود را دارد. دوران باستان توسط چهره هایی مانند اسکندر مقدونیه ، جولیوس سزار و دیگر شخصیت های بزرگ مشخص شده بود. دوران جدیدی برای اروپا فرا رسیده است و قهرمانان جدیدی با آنها. سیاستمداران ، رهبران نظامی ، فرماندهان اهمیت آن را از دست داده اند. افراد قابل توجه دیگر همزمان با دوره جدید نمونه هایی از خصوصیات قهرمانانه جدید شدند. یکی از این آهنگسازهای درخشان ، صاحب یک هدیه حقیقتاً الهی بود.
به طور کلی پذیرفته شده که لودویگ دوران کودکی ناامیدکننده داشته است ، که او از بدو تولد ، ناخوشایند ، ناشنوا ، تنها و فقیر بود. البته در باره یک نابغه باید بدگویی شود وگرنه بشریت نمی خواهد نبوغ او را بشناسد. اما این کاملاً درست نبود. دقیق تر ، از بسیاری جهات این ها دروغ است.
- آیا پدر بی رحم و کودکی ناخوشایند بتهوون حقیقت داشت
- آیا بتهوون از زمان تولد ناشنوا بود
- بتهوون هرگز ازدواج نکرد
- پیام بتهوون به همه بشریت
- مرگ بتهوون
آیا پدر بی رحم و کودکی ناخوشایند بتهوون حقیقت داشت
یوهان و مری مگدالین ، والدین لودویگ بتهوون.
نابغه آینده در یک خانواده اهل موسیقی به دنیا آمد. پدر او ، یوهان ون بتهوون یک خواننده تنور نسبتاً با استعداد بود. آنقدر احترام داشت که از طرف افراد ثروتمند محترم برای آموزش موسیقی به فرزندانشان دعوت می شد. غالباً پدر بتهوون کاملاً ناعادلانه به عنوان یک بازنده مترود ، مست و مستبد به تصویر کشیده می شود.
یوهان اقتدارگرا بود. او واقعاً می خواست یک موتزارت دوم را از لودویگ پرورش دهد. اما مسئله این است که پسر قادر به یادگیری موسیقی بود و پدرش آن را در او دید. در غیر این صورت ، هیچ ساعت کار اجباری باعث نمی شود لودویگ آهنگساز خوبی شود. درست است ، یوهان بلافاصله استعداد آهنگساز ی پسرش را به یکباره کشف نکرد. در این کارپدر توسط معلم لودویگ ، گوتلوب نف ، که به لودویگ سواد موسیقی آموخته بود ، کمک کرد.
لودویگ فان بتهوون در کودکی.
این NEFE بود که برای اولین بار متوجه شد که پسر فقط موتزارت دوم نیست بلکه یک نابغه واقعی موسیقی و آهنگسازی است. او این را به پدر لودویگ گفت و NEFE اولین کسی بود که مردم را با موسیقی لودویگ آشنا کرد. مخاطبان از موسیقی بتهوون جوان که در آن زمان فقط دوازده سال داشت ، متحیر شدند.
متأسفانه در سال 1787 ، مادر لودویگ و همسر محبوب یوهانس ، مری مگدالن ، درگذشت. پس از آن پدر آهنگساز از هم پاشید. او شروع به نوشیدن کرد ، به تدریج غرق شد و لودویگ مجبور شد از او و برادرانش حمایت کند. اما پدر همیشه به فرزند آهنگساز خود، فوق العاده افتخار می کرد.
آیا بتهوون از زمان تولد ناشنوا بود
همانطور که بسیاری معتقدند ، بتهوون همیشه ناشنوا نبود. او در حدود بیست و شش سالگی به تدریج شنوایی خود را از دست داد. بتهوون در سن چهل و چهار سالگی کاملاً ناشنوا بود اما می توانست صداها را تشخیص دهد. بتهوون از یک لوله مخصوص شنوایی استفاده می کرد. این وسیله بسیار دست و پا گیر بود و حملآن برای بتهوون بسیار ناراحت کننده بود.
این لوله شنوایی بود که بتهوون از آن استفاده می کرد.
هنگامی که آهنگساز شروع به از دست دادن شنوایی خود کرد و فهمید که این غیرقابل تحمل است و آنچه در پایان در انتظار او بود سکوت کامل است ، به سادگی ناامید شد. لودویگ از این که مردم از ناشنوایی او اطلاع یابند، بسیار ناراحت بود و به همین علت از مراودات و حضور در جمهع خودداری میکرد. او حتی به فکر خودکشی هم افتاد. او بی وقفه از خدا سؤال میکرد که چرا به چنین مصیبت ظالمانه ای گرفتارشده است. اما در این روند ، او با خودش آشتی کرد و یاد گرفت که با ناشنوایی زندگی کند. بتهوون شروع به نوشتن نوت بوک های مکالمه خاص کرد ، که به زندگینامه وی تبدیل شد.
مهمتر از همه ، آنچه آهنگساز از آن ترسیده بود اتفاق نیفتاد: بله ، او صداها را نمی شنید ، اما موسیقی او را رها نکرد. مدام توی سرش صدا می کرد. او کار می کرد ، یک انتهای یک مداد را بین دندان های خود می گرفت ، و سر دیگر مداد را بر روی شاستی های پیانو قرار می داد. بنابراین آهنگساز لرزش ها را حس می کرد. بتهوون شگفت انگیزترین آثار خود را دقیقاً در زمانی نوشت که شنوایی خود را به سرعت از دست می داد.
بتهوون هرگز ازدواج نکرد
بتهوون هرگز ازدواج نکرد ، اما او تنها نبود. او غالباً به عنوان یک فرد واقعی و بسیار خلاق از زندان تنهایی خود خارج می شد اما روابط عشقی او همیشه به سادگی بدون موفقیت به پایان می رسید. ناشیگری بتهوون در رفتار با زنان، ارتباط او را با آنها بسیار مشکل میساخت، حتی داشتن یک رابطه برای او خیلی آسان نبود.مطابق شایعات، خانمهای متاهل همیشه یک تابوی مبهم برای او بودند. او در برقراری رابطه با عده ای بدشانس بود. در واقع ، خیلی اوقات خانمها در او فقط ابزاری برای رسیدن به اهداف خودخواهانه خود می دیدند. و بدون احساس کافی نقش بازی می کردند تا با یک مرد ثروتمند ازدواج کنند.
ژولیت گویچاردی - اولین عشق آهنگساز.
الیزابت روکل.
احساسات متقابل صمیمانه با ترزا برانزویک ، که بتهوون مخفیانه درگیر آن بود ، نیز با هیچ نتیجه ای پایان یافت. با وجود احساسات ، این زوج به دلایل نامعلومی از هم گسیختند. بسیاری از مورخان تمایل دارند نامه مشهور بتهوون را به یك "معشوق جاویدان" خاص كه خطاب به ترزا می داند ، در نظر بگیرند. اما هیچ مدرک دقیقی برای این امر موجود نیست. یا شاید به طور کلی نه فقط به بعضی از خانمها بلکه به معشوق ابدی واقعی آهنگساز بزرگ - موسیقی نوشته شده باشد؟
بزرگترین اشتیاق بتهوون همیشه موسیقی بوده است.
با لودویگ همیشه دوستان ، آشنایان و بستگان وجود داشتند. او حتی گاهی اوقات وین را ، جایی که زندگی می کرد ، ترک می کرد تا بتواند تنها باشد و با آنچه که بیشتر دوست داشت ، یعنی موسیقی تنها باشد. وقتی می خواست به تنهایی کار کند ، یادداشت می گذاشت که هیچ کس او را ملاقات نکند ، زیرا مشغول کار است و دیگر نیازی به کسی ندارد.
استاد بزرگ اغلب درک نمی شد. بعضی اوقات به دلیل پیچیدگی آثار نمی توانستند به طور کامل از آثار بتهوون قدردانی کنند. این آهنگساز به خوبی می دانست که بسیاری از آثار او برای توده ها نیست ، عموم مردم آنها را نمی فهمند. او برای خودش موسیقی نوشت. غالباً ذکر می شود كه چگونه بتهوون مستقیماً به شیندلر به یك توبیخ مشابه پاسخ داد: "چگونه با میانه روی خود ، چیز خارق العاده ای را می فهمی؟"
بتهوون در نامه ها و یادداشت های خود برخلاف موتزارت ، که همیشه کلمه la musique را به زبان فرانسوی می نوشت ، می نویسد - Die Kunst ("هنر" به آلمانی). برای بتهوون ، موسیقی یک هنر الهی و مقدس بود. یکی از معروف ترین پرتره های آهنگساز ، که توسط ویلیبرورد ملر نقاشی شده است ، او را به عنوان Orpheus (اورفئوس ، شاعر و آوازهخوان افسانهای اساطیر یونان)به تصویر می کشد.
بتهوون به وسایل مجلل در خانه علاقه نداشت و معمولا می گفت: در صورت نیاز همیشه با پول این وسایل به دوستان کمک می کنم. لودویگ یك بار نوشت: "تصور كنید كه ناگهان یكی از دوستان من به پول احتیاج دارد ، اما من پول ندارم ، و نمی توانم بلافاصله به او كمك كنم ... این فوق العاده است. بنابراین ، من تصمیم گرفتم که بگذارید هنر من در خدمت منافع فقرا باشد. "
خانه ای که بتهوون در آن زندگی می کرد.
بتهوون میراثی را برای برادر زاده خود ، کارل ، که او بسیار دوست داشت ، به ارمغان آورد ، سهام ممتاز بانک ملی اتریش. برخلاف تصور عامه ، خانه آهنگساز اصلاً چندان بد نبود. این یک آپارتمان مجلل بود که قبل از او ژنرال ارتش اتریش در آن زندگی می کرد.
پیام بتهوون به همه بشریت
این آهنگساز در یک دوره تاریخی آشفته زندگی می کرد. جهان مملو از خشونت ، جنگ ، قحطی ویرانگری بود . در این تاریکی به ظاهر ناامید کننده زندگی ، لودویگ فان بتهوون کسی بود که در ملکوت ظلمت ، نور را به مردم نشان می داد. او با شکست رنج های خود ، به مردم نشان داد كه نمی توان تحت فشار شرایط زندگی تسلیم شد. بتهوون می گفت كه هیچ نشانه بزرگی جز مهربانی نمی شناسم.این آهنگساز بهترین نظرات و اصول خود را در موسیقی خود بیان کرد.
برای اولین بار ، "سرود شادی" به همراه سمفونی نهم در سال 1824 اجرا شد. شاهدان عینی گفتند: پس از قطع موسیقی ، بتهوون پشت به سالن ایستاده بود. یکی از خوانندگان متوجهاین موضوع شد و بتهوون را چرخاند. این تشویق ها با 5 بار کف زدن مردم همراه بود. اما طبق آداب و رسوم ، رسم بر این بود که حتی برای ورود افراد سلطنتی نیز فقط سه بار کف می زدند . تشویق ها فقط با دخالت پلیس قطع شد. بتهوون چنان شوکه شده بود که هوشیاری خود را از دست داد و تا عصر روز بعد بهبود پیدا نکرد.
لودویگ فان بتهوون در امتیاز نهمین سمفونی نهم نوشت:
"زندگی یک فاجعه است. هورا!"
مرگ بتهوون
موزه خانه بتهوون.
هنگامی که آهنگساز درگذشت ، تعداد زیادی از مردم برای تشییع جنازه او آمدند تا بتهوون را در آخرین سفر همراهی کنند. بهترین بازیگر اتریشی سخنرانی پس از مرگ را بر زبان آورد و بهترین شاعر در اتریش ، فرانتس گریپلرز ، شعر نوشت. روز تولد بتهوون و روز درگذشت او با کنسرت های بزرگ جشن گرفته شد. نمایش نامه ها ، شعرها و کتاب های بسیاری به افتخار او نوشته شده است.
معاصران فهمیدند که بتهوون نابغه است ، نابغه ای در دنیای موسیقی است.
اکنون شخصیت بتهوون نمادی است برای نوازندگان سبک های مختلف موسیقی. بگذارید او بمیرد ، اما موسیقی او برای همیشه زنده خواهد ماند و الهام بخش نسل های مختلف است.
تشییع جنازه بتهوون در وین.
"یک هنرمند واقعی بدور از تکبرر است ، او خوب می فهمد که هنر غیرقابل توصیف است."(لودویگ فان بتهوون)
بنای بی نظیر بتهوون در بن.
اگر می خواهید درباره زندگی شخصی این آهنگساز بزرگ بیشتر بخوانید ، در مقاله ما عشق بی حد و حصر لودویگ فان بتهوون را بخوانید .
مقاله را دوست دارید؟ با گذاشتن نظراز ما پشتیبانی کنید.