جایزه اسکار نه تنها در هالیوود ، بلکه در کل دنیای سینما معتبرترین جایزه محسوب می شود. بنابراین بیهوده نیست که همه کسانی که در خلق فیلم ها شرکت می کنند ، آرزوی دریافت مجسمه اسکار را دارند. به هر حال ، دریافت این جایزه همراه با موفقیت ، شهرت ، پیشرفت شغلی ، افزایش دستمزد ها و احترام است. اما بدست آوردن اسکار همیشه به این معنی نیست که اکنون همه درها در مقابل شما باز است. بازیگرانی که "بلیط طلایی" برای آنها موفقیت مورد انتظار را به ارمغان نیاورد را در این مقاله ببینید.
علی رغم این واقعیت که این بازیگر از اواخر دهه 80 شروع به بازی در فیلم ها کرد ، اما برای مدت طولانی فقط نقش های فرعی داشت. بنابراین ، درام رومن پولانسکی "پیانیست" ، جایی که برودی در نقش نوازنده یهودی لهستانی ولادیسلاو شپیلمان بازی می کرد ، به یک موفقیت واقعی برای این مرد تبدیل شد. منتقدان از استعداد آدرسین ابراز نارضایتی می کنند اما این واقعیت که وی جایزه بهترین بازیگر مرد را در سال 2003 دریافت کرد ، خیلی ها انتظار نداشتند. از این گذشته ، این بازیگر جوانترین برنده این جایزه شد (در آن زمان 29 ساله بود) و از افراد برجسته ای مانند نیکولاس کیج و جک نیکلسون عبور کرد.
پس از چنین موفقیتی ، منطقی به نظر می رسید که آن مرد پیشرفت کند. با این حال ، کارگردانان و تهیه کنندگان سرسختانه نمی خواستند متوجه او شوند ، اغلب اوقات نقش های فرعی را ه او می دهند ، اما نه نقش اصلی. برای مثال در فیلم های هتل بزرگ بوداپست و کینگ کنگ اینگونه بود. اما متأسفانه "پیانیست" هنوز درخشان ترین و تنها پیروزی در کارنامه برودی است.
اگرچه برخی از همکاران آدرسین برودی معتقدند که او نتوانست موفقیت خود را تثبیت کند ، نه به این دلیل که به طور اتفاقی اسکار دریافت کرد ، بلکه به دلیل شخصیت بد او است. به گفته کسانی که اتفاقاً با این بازیگر کار کرده اند ، برودی اغلب نسبت به دیگران پرخاشگر است ، با کسی ارتباط برقرار نمی کند و حتی سلام نمی کند.
در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 ، کیم بیسینگر یکی از موفق ترین بازیگران زن شناخته می شد: او بسیار بازی کرد و باید گفت ، فیلم های با مشارکت وی محبوب بودند . با این حال ، کیم بیسینگر خود اغلب شکایت می کرد که عمدتا نقش های یکنواخت به او پیشنهاد می شود ، در ابتدا قبل از همه یک دختر زیبا بود و نه یک فرد با استعداد.
معلوم نیست اگر کورتیس هانسون از او برای بازی در فیلم "اسرار لس آنجلس" دعوت نمی کرد ، چه مدت کیم بیسینگر برای بهترین ساعت خود منتظر می ماند. به لطف شرکت در این فیلم بود که کیم بیسینگر توانست تمام وجوه استعداد خود را آشکار کند. اعضای آکادمی نیز اسکار مورد انتظار را به او اهدا کردند.
پس از پیروزی ، کیم بیسینگر تصمیم گرفت ثابت کند که به همین دلیل به او جایزه می دهند ، اما افسوس که موفق به تکرار موفقیت نشد. فقط در فیلم "هشت مایل و نه و نیم هفته "بازیگر نقش برجسته ای داشت ، اما اکنون او عمدتا درگیر پروژه های کوچک است. بسیاری مطمئن هستند که سقوط شغلی کیم به دلیل علاقه او به جراحی پلاستیک اتفاق افتاده است: ستاره به سادگی زیبایی سابق خود را از دست داد.
جسیکا یکی از معدود بازیگرانی است که توانست دو اسکار دریافت کند و او هر فرصتی را داشت که در همان سطح با ستارگانی به بزرگی مثلاً مریل استریپ قرار گیرد. با این حال ، مجسمه اسکار دوم برای جسیکا بیش از ده سال پس از دریافت اولی اتفاق افتاد. و پس از پیروزی در سال 1995 ، زندگی حرفه ای این شخصیت نزولی پیش رفت.
معلوم شد که همه چیز در مورد خوانایی بازیگر و نداشتن قدرت برای نقش های خوب است. این خود جسیکا بود که زمانی از شرکت در بسیاری از پروژه های بزرگ هالیوود امتناع ورزید و کارهای ناشناخته اما به نظر او آینده دار را ترجیح داد. افسوس که بسیاری از این فیلم ها حتی اکران نشدند. علاوه بر این ، در سال 1999 ، لانژ حتی موفق شد تمشک طلایی را برای حضور در فیلم میراث بدست آورد.منتقدان او را بدترین بازیگر زن خواندند.
از آن زمان ، این ستاره تقریباً به طور کامل از فیلمبرداری بزرگ دور شده و بیشتر فقط در سریال های تلویزیونی بازی کرده است.
به لطف وودی آلن ، ستاره های زیادی کشف شدند . بنابراین میرا سوروینو بازیگر مشتاق خوش شانس بود: کارگردان برجسته او را به بازی در فیلم "آفرودیت توانا" دعوت کرد. این بازیگر مورد توجه قرار گرفت ، جایزه را دریافت کرد و شروع به دعوت به نقش های اصلی فیلم های دیگر شد.
به زودی میرا کاملاً از دید ها ناپدید شد و گهگاه فقط در پروژه های کوچک ظاهر می شد. سالها بود که بسیاری از منتقدان نمی توانستند درک کنندچرا این بازیگر با استعداد اینقدر بدشانس بود. سوروینو خودش تصمیم گرفت واقعیت را فاش کند. به گفته وی ، در یک زمان او پیشنهاد های هاروی وینستین را رد کرد و تهیه کننده آزرده تلاش کرد تا از بازی درخشان ستاره جلوگیری کند.
زندگی حرفه ای بازیگری گوئینت در اواسط دهه 90 شروع شد و این کاملا منطقی است که او برای بازی در نقش ویولا در شکسپیر عاشق پایان دهه را با اسکار مشخص کند. با این حال ، همانطور که مشخص شد ، این آغاز ، پایان بود. خود پالترو یک بار اعتراف کرد که پس از اهدای جایزه ، به عنوان ستاره ای که هیچ کس به آن احتیاج ندارد از خواب بیدار شد و اشاره کرد که جایزه نفرین شده است.
با این حال ، بسیاری تمایل دارند این باور را داشته باشند که این کارگردان ها نبوده اند که بازیگر این درجه را ترقی ندهند ، اما خود شخص مشهور مقصر این واقعیت است که کار حرفه ای او رو به زوال است. واقعیت این است که طبیعت عوضی گوینت از مدتها قبل افسانه ای بوده است. کسانی که با او کار کرده اند متذکر می شوند که پالترو رفتار متکبرانه ای دارد ، خود را بهتر از دیگران می داند و دائماً در مورد نقص آنها به دیگران اشاره می کند.
از نظر مونیک آنجلا ایمز (نام واقعی این بازیگر) ، "گنج" عملا اولین فیلم بزرگی بود که وی در آن بازی کرد.در اولین فیلم آنقدر خوب به تصویر مادر شخصیت اصلی عادت کرد که به طور غیر منتظره جایزه اسکار گرفت.
به نظر می رسد که قرار بود این جایزه معتبر باعث شود که به زودی مونیک در نقش های اصلی بازی کند. اما تقریباً بلافاصله ، بازیگر زن فراموش شد. مشخص نیست که چه چیزی باعث این امر شده است: تب ستاره به دلیل سقوط ناگهانی شهرت ، یا این واقعیت که کارگردان ها نمی توانند استعداد مونیک را درک کنند. اما برای پنج سال بعد از اسکار ، او اصلاً بازی نکرد. آخرین کار برجسته ایمز حضور وی در فیلم "پرنده سیاه" در سال 2014 بود.
در سال 1999 ، در مراسم اسکار ، یک احساس واقعی اتفاق افتاد: فیلم تراژی کدی ایتالیایی Life is Beautiful در نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم خارجی زبان تندیس دریافت کرد. علاوه بر این ، روبرتو بنینی نه تنها در این فیلم در نقش اصلی بازی کرد ، بلکه شاهکار را نیز کارگردانی کرد. در همان زمان ، یک بازیگر ناشناخته ایتالیایی موفق شد تام هنکس را دور بزند.
با این حال ، این پیروزی تنها پیروزی در زندگی بنینی باقی ماند. و اثر بعدی او "پینوکیو" نامزد "تمشک طلایی" به عنوان بدترین فیلم سال شد. بعلاوه ، روبرتو انگلیسی را به خوبی صحبت نمی کند. و این ، نقش مهمی در هالیوود دارد.