(سیارک)مردی که اختلال و مشکل روانی دارد (با بازی مت دیمون) یک مسئله مهم و پیچیده ریاضی را در MIT (سازمان تکنولوژی ماساچوست) حل میکند. پس از آن او را به جلسه مشاورهای با یک رواندرمانگر میفرستند (با بازی رابین ویلیامز). حال او باید میان زندگی خیابانی خود یا تبدیل شدن به یک ریاضیدان قابل احترام یکی را برگزیند. Good Will Hunting داستان دراماتیک و هوشمندانه فوقالعادهای را روایت میکند و درکنار بازی بینظیر بازیگران این فیلم، بدل به اثری ماندگار شده است. دراین فیلم شاهد فلسفه زندگی و مشکلات انسان در برخورد با آن خواهیم بود. داستان فیلم بگونهای روایت شده که به سادگی میتوان گفت کشش فوقالعادهای دارد و تماشاگر را تا پایان فیلم، کنجکاو نگاه میدارد.
نقل قول: شان (با بازی ویلیامز): «خب، احتمالا اگر از تو درباره هنر سؤال کنم، زیر و بم هر کتابی که درباره هنر نوشته شده را به من خواهی داد. مایکل انجلو، درباره او اطلاعات زیادی داری. کارهایی که درطول زندگیاش انجام داده، اینکه در دنیای سیاست طرفدار کدام حذب بوده است و رابطهاش با پاپ چگونه بوده است؛ درست نمیگم؟ اما مطمئنم اگر از تو درباره حال و هوای کلیسای `سیستاین` سؤال کنم جوابی نخواهی داشت. مطمئنم هیچوقت به آنجا نرفتهای و به سقف کلیسا با آن طراحی زیبا نگاه نکردهای.»
همه کسانی که این فیلم را دیدهاند احتمالاً به تحسین بازی جانی دپ در نقش شکارچی مشهور، تامسون، زبان گشودهاند و موفقیت بینظیر فیلم را مدیون او میدانند، اما باید خاطرنشان کرد که بازی بیل مورای را در این فیلم نمیتوان نادیده گرفت و تأثیر او در موفقیت فیلم چیزی از جانی دپ کم نداشت. Where The Buffalo Roam داستان ماجراهای تامسونِ شکارچی را روایت میکند، داستانی که براساس نوشتههای او پیش میرود. همانگونه که پیش از این نیز عنوان شد بازی بیل مورای در این فیلم بینقص است و زوایایی از شکارچی را در معرض دید ما میگذارد که بسیار دوستداشتنی هستند. او با بازیاش در این فیلم ثابت کرد که استعداد فوقالعادهای در بازیگری دارد و چیزی بیشتر از یک کمدین ساده است.
نقل قول: شکارچی: «درباره من... میدونی، من به هیچوجه دوست ندارم از مواد مخدر و مشروبات الکلی تعریف کنم، یا اینکه خشونت و دیوانهبازی را به کسی توصیه کنم. اما این چیزها در زندگی من جواب دادهاند.»
این فیلم درباره سفر در زمان است و جمعی از بازیگرانی در آن به ایفای نقش پرداختهاند که همه را میشناسیم و با آنها خاطره داریم. بیف ( با بازی توماس ویلسون) نقش یک انسان قلدر را بازی میکند و دیالوگهایش برای مدتها میان مردم زبان به زبان میگردید و در تاریخ سینما ماندگار شد. دکتر برون (با بازی کریستوفر لوید) برای نسلی از کودکان بدل به الگویی شد و این کودکان با دنبال کردن کارهای او سعی میکردند در علم و دانش به نکات تازهای دست یابند. البته چیزی که بیش از همه اینها فیلم را در دل تماشاگران جای داد، نقش اصلی و قهرمان این فیلم، مارتی مکفلای (با بازی مایکل جی فاکس) بود. مایکل، کودکی کاملا معمولی است که در شرایط دشواری زندگی میکند و با اینوجود بر مشکلات خود غلبه میکند. اگر مایکل قادر به انجام این کار بود، پس هر کس دیگری هم میتواند، چراکه او انسانی عادی و کاملا معمولی بود.
نقل قول: دکتر برون: «نگران نباش. اگر سیمها را به هم وصل کنی جریان با سرعت هشتاد و هشت مایل بر ساعت حرکت خواهد کرد و دقیقا در زمانی که جرقه به بالای برج برسد، همه چیز روبهراه خواهد شد.
این فیلم یک کمدی تمامعیار است. داستان فیلم درباره یک تستر سی و پنج ساله بازیهای کامپیوتری است که مجبور میشود برای مدتی با مادربزرگش زندگی کند. مادربزرگی که با چند دختر دیگر (با لقب دختران طلایی) هماتاق شده است. تمام طول فیلم پر از صحنههای خندهدار است. اگر قصد دارید برای مدتی همه چیز را فراموش کرده و لحظات خوشی را سپری کنید، این فیلم گزینه ایدهآلی خواهد بود.
نقل قول: جف (با بازی نیک سواردسن): «معنی `امتیاز بالا` چیه؟ امتیاز بالای جدید... اتفاق بدی افتاده؟ معنیش چیه؟ کار اشتباهی کردم؟»
داستان دو مردی که در طول مدتزمان طولانیای که در زندان با یکدیگر به سر میبرند، رابطهای دوستانه باهم برقرار میکنند. به جرئت میتوان گفت که این فیلم بهترین روایت داستان زندان و کسانی است که درآن به سرمیبرند (درکنار فیلمهایی چون پاپیون). مورگان فریمن به قدری در این فیلم ایفای نقش خوبی دارد که پس از آن وارد مرحله جدیدی از زندگی حرفهای خود شد و درهای تازهای به رویش باز شد. اندی دافرسن (با بازی تیم رابینز) از آن دسته شخصیتهای اصلی و قهرمانهای داستانی است که هر قصه خوبی نیازمند آن است. طرح و نوشته فیلمنامه استادانه از آب درآمدهاند. موسیقی متن فیلم بینظیر است. در صحنهای از فیلم، دافرسن پس از مدت زیادی که با تقلای زیاد خود را از فاضلابها و گندابها عبور میدهد و به فضای بازی میرسد و زیر باران شروع به رقصیدن میکند؛ این صحنه از ماندگارترین صحنههای سینما است. ممکن است هوس کنید بیرون بروید و درکنارش زیر باران برقصید.
نقل قول: رد (با بازی مورگان فریمن): «زمانی که تورا به سلول میبرند... و میبینی که این میلهها سد راه رسیدن به خانه هستند... آن وقت است که با تمام وجود واقعیت را درخواهی یافت... در یک چشم به هم زدن، یک زندگی به باد رفته است. حالا چیزی جز زمان زیادی برای فکر کردن به آن در اختیار نداری...»
زمانی که برای نخستین بار تیزر تبلیغاتی این فیلم به نمایش درآمد، هیچکس به موفقیت آن امیدی نداشت. همه میگفتند که چگونی «دیزنی» قادر خواهد بود از یک کشتی سواری، حماسهای دو ساعته خلق کند؟ سه کلمه: کاپیتان. جک. گنجشکه. نقش کاپیتان دائمالخمر، باهوش و استعداد بدون کشتی که در این فیلم جانی دپ آن را بازی میکرد، بدل به یک دزد دریائی کلاسیک و خاطرهانگیز در دنیای سینما شد. بازیگران فوقالعاده، لوکیشنهای عالی و زیبا و ترکیبی از هیجان و خنده و درام، نکاتی هستند که این فیلم را تبدیل به اثری ماندگار کردهاند و موفقیت بزرگی برای دیزنی بود.
نقل قول: کاپیتان جک اسپارو: «من... من صادق نیستم. و درمورد چنین انسانی همیشه میتوان اطمینان داشت که هیچگاه صادق نخواهد بود. این انسانهای صادق هستند که باید مراقبشان باشی. چراکه هیچگاه مشخص نیست و نمیتوان پیشبینی کرد که چه زمانی قصد دارند کاری... احمقانه انجام دهند.»
چیزی که این فیلم را ماندگار کرده است، تصویر واقعگرایانهایست که از مطبوعات در جامعه ارائه میدهد. کارگردان تلوزیونی هاوارد بیل (با بازی پیتر فینچ) که از فشاری که از سوی جامعه روی اوست به تنگ آمده، در برنامهای زنده روی آنتن میرود و یکی از ماندگارترین سخنرانیهای دنیای سینما را ادا میکند. صداقت بیپرده او، نامش را بر سرزبانها میاندازد. مطبوعات صحبت از این میکنند که او تمام این کارها را برای سود شخص خود کرده است. بیل در طول فیلم بزرگ و بزرگتر میشود همه دربارهاش صحبت میکنند و در بخش دوم فیلم شاهد سقوط وی خواهیم بود. مهرهای سوخته که باید هرچه سریعتر از شرش خلاص شد. پیامی که این فیلم برای ما دارد، هرچه دنیای دیجیتال پیشرفت میکند، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
نقل قول: بیل: «من نمیدانم با افسردگی، تورم، مردان اهل روسیه و جنایاتی که در خیابان درجریان است چه باید بکنم. تمام چیزی که میدانم این است که اول از همه باید عصبانی شوید. باید به خود بگویید: `من یک انسان هستم، خدا لعنتش کند! زندگی من باارزش است!` به همین خاطر است که از شما میخواهم از جای خود بلند شوید. میخواهم همه از روی صندلیهای خود بلند شوید. بلند شوید و به سمت پنجره بروید. آن را باز کنید، سرتان را بیرون ببرید و فریاد بزنید: `من خیلی عصبانی هستم و دیگر نمیخواهم این اوضاع را تحمل کنم!`»
این بهترین فیلم جنگی است که تاکنون ساخته شده است. مل گیبسون کارگردانی و ایفای نقش دراین فیلم را به عهده دارد و در نقش ویلیام والاس جنگی را روایت میکند که درآن قصد دارد اسکاتلند را از سلطه انگلیسیها برهاند. صحنههای نبرد بسیار خشن و هیجانانگیز طراحی شدهاند. صحبتهای میان کارکترهای فیلم بسیار خوب از آب درآمده است و الهامبخشاند. موسیقی متن فیلم که بینظیر است و واقعا احتیاجی به تمجید و تعریف ندارد. زمانی که فیلم به پایان میرسد و درحال تماشای تیتراژ پایانی فیلم هستید، دلتان میخواهد بیرون بروید و فریاد بزنید «آزااااااااادیییییییییییییی»، تاجایی که دیگر نفسی برایتان باقی نماند.
نقل قول: والاس: «درسته، اگر بجنگید امکان دارد کشته شوید. اگر فرار کنید زنده خواهید ماند... حداقل برای مدتی. حال اگر سالهای سال بگذرد و در تختخواب خود در حال مرگ باشید، دلتان نمیخواهد تمامی روزهایی که از اکنون تا آن زمان دراختیار خواهید داشت را بدهید و در ازایش تنها یک بار دیگر این فرصت نصیبتان شود که به این مکان و این زمان بازگردید و به دشمنانتان بگویید که شاید قادر باشند جان شما را بگیرند، اما هیچوقت قادر به تصاحب آزادی شما نخواهند بود.»
روایت سهساعته زندگینامهایِ گاندی به کارگردانی ریچارد آتنبورو بهترین فیلمی است که تاکنون در این ژانر به روی پرده رفته است. گاندی وکیلمدافعی بود که هند را از سلطه انگلیسیها آزاد کرد. برخلاف ویلیام والاس که با شمشیر برای آزادی میجنگید، گاندی با مهر وعطوفت در برابر خشونت ایستاد و بدل به یکی از بزرگترین و بخصوصترین انقلابیون تاریخ جهان شد.
نقل قول: گاندی: «زمانی که ناراحت و افسردهحال میشوم، تنها به خاطر میآورم که آدمی با عشق و حقیقت همیشه به سرمنزل مقصود رسیده است. من وجود دیکتاتورها و قاتلها را منکر نمیشوم، اما وجود آنها همیشگی نیست، و تنها برای مدتی کوتاه دست نایافتنی به نظر خواهند رسید. درآخر اینگونه افراد سقوط خواهند کرد. این را همیشه به خاطر داشته باشید.»
زمانی که به طور رسمی عنوان شد که Heath Ledger قرار است در این فیلم به ایفای نقش جوکر بپردازد، همه در فضای اینترنت شروع به اعتراض کردند که او قادر نخواهد بود به خوبی جک نیکلسون که پیش از او این نقش را بازی کرده بود، اینکار را انجام دهد. ای کاش Heath Ledger زنده میماند و میدید مردمی که به تماشای این فیلم رفتهاند چگونه با دیدن بازی او از خود بیخود شدهاند. شوالیه سیاهپوش تنها بهترین فیلم سری بتمن نیست، تنها بهترین فیلم ابرقهرمانی نیست، بدون شک این فیلم یکی از بهترینهایی است که تاکنون ساخته شده است.
نقل قول: جوکر (با بازی Ledger): «میخوای بدونی چرا از چاقو استفاده میکنم؟ سلاح گرم زیادی سریع است. نمیشه تمامی احساسات جزئی رو به خاطر سپرد. میدونی، در آخرین لحظات زندگی، مردم نقابشون رو برمیدارند و حقیقت وجودشون رو نشون میدهند. به همین خاطر هست که من دوستان تورو بهتر از خود تو میشناسم. دوست داری بدونی کدومشون بیشتر از بقیه ترسو بود؟»
این بیشک بهترین فیلمی است که تاکنون ساخته شده است. با به تصویر کشیدن بازههای مختلف زمانی زندگی فورست، دوستداشتنی بودن، صداقت، توجه و شریف بودن اورا به خوبی درک خواهیم کرد. اگر ما انسانهای روی کره زمین، حتی ذرهای از عشق موجود در قلب فورست را داشتیم، هیچیک از مشکلاتی را که اکنون با آنها دست و پنجه نرم میکنیم را سد راه خود نمیدیدیم. موسیقی متن فیلم بسیار خوب است. بازی تام هنکس نیزهم. فورست درطول فیلم با مشکلات زیادی روبهرو شده و از پس آنها برمیآید. زندگی او پر از ماجراهای قهرمانانهای است که ممکن است هرروز در روزنامهها راجع به آن بخوانیم.
نقل قول: فورست (با بازی تام هنکس): «مادرم میگفت زندگی شبیه به یه جعبه شکلات است، هیچوقت نمیدانی چه چیزی قرار است درآن پیدا کنی.»(سیارک)
در سیارک بخوانیم:
JamesEluro 464۱۴۰۱/۷/۲۹تاریخ تاریک جفری اپستاین. چه چیزی پشت ثروت یک میلیونر متهم به جنایات جنسی نهفته است؟ اواخر دهه نود و آغاز دهه 2000 تعداد زیادی فیلم باشکوه و باکیفیت به ما داد که تا به امروز هر بار مرور می کنیم و لذت می بریم، مسیر سبز به کارگردانی فرانک دارابونت تنها یکی از این فیلم هاست. و من نیز اخیرا آن را بررسی کردم. این فیلم بر اساس رمان مایل سبز اثر استیون کینگ ساخته شده است. نقش اصلی را تام هنکس افسانه ای بازی کرد که مدت هاست به عنوان یکی از بهترین بازیگران کاریزماتیک و با استعداد در لیست هالیوود قرار گرفته است. وقایع فیلم در سال 1935 اتفاق می افتد، تام نقش رئیس بلوک محکوم به اعدام به نام پل اجکامب را بازی کرد. کار خوشایندترین نیست، زیرا هر روز باید با شخصیت های منزجر کننده ای روبرو شوید که در سلول های زندان نشسته اند، اگرچه همه این شخصیت ها منزجر کننده نیستند، برخی از آنها افراد کاملاً عادی به نظر می رسند، اما هرگز نمی دانید آنها به چه فکر می کنند. این افراد هنوز مرتکب قتل می شوند و پل نیز مشکلات سلامتی دارد. همه چیز تغییر می کند وقتی یک روز غول جان کافی (مایکل کلارک دانکن) را به زندان می آورند و از آن لحظه به بعد، زندگی بسیاری برای پل و همکارانش در محل کار تغییر می کند. فضای فیلم در سطح بالایی حفظ می شود، بلوک زندان، سلول ها، زندانیان - آفتاب به حداقل می رسد، اما این به فیلم فضای تاریک آن را می دهد. این فیلم را می توان به یک درام نسبت داد، به یک درام عمیق تر و پرمعناتر، از آنجایی که فیلم به چندین جنبه مهم زندگی می پردازد، فیلم دارای لحظات خنده دار و لحظات غم انگیز و لحظات ناخوشایند است. هر شخصیت شخصیت منحصر به فرد خود را دارد، به خصوص زندانبانان. از این میان، مایکل کلارک دانکن (در آرامش باش)، مایکل جتر، که نقش ادوارد دلوکروا را بازی کرد، موش رام را، سم راکول، را رام کرد. در میان نگهبانان، این البته تام هنکس است، تام بازیگر بزرگی است، بیش از یک بار من در این مورد متقاعد شده ام. او در این فیلم ارتباط خاصی با جان کافی داشت، در شرکای او: دیوید مورس، بری پپر، جفری دمون، جیمز کرامول و البته بدترین شخصیت پرسی با بازی داگ هاچیسون است. در میان بازیگران زن - بانی هانت، که نقش همسر پل و پاتریشیا کلارکسون، که نقش همسر بیمار نگهبان (جیمز کرامول) را بازی کرد. با وجود مدت زمان بسیار طولانی فیلم، فیلم خسته کننده به نظر نمی رسد و شما را در تعلیق نگه می دارد، تماشای شخصیت ها جالب است. پایان فیلم مسیر سبز نیز شما را بسیار به فکر فرو می برد و تامل زیادی را پشت سر می گذارد و در عین حال شما را کمی وحشت زده می کند. مسیر سبز شاهکاری است که دیگر هرگز نخواهد بود، فیلمی که در فهرست طلایی سینما قرار گرفته است.
صالح ۱۴۰۱/۷/۳۰نوشتن نقد برای این فیلم بسیار دشوار است زیرا باید آن را ببینید. این یکی از احساسی ترین و قدرتمندترین فیلم های تاریخ سینماست که به شایستگی در زمان نگارش نقد در رتبه اول رتبه بندی قرار گرفته است. قطعاً تصویر موفقیت خود را مدیون منبع اصلی است. این اثر بر اساس نویسنده مشهور استیون کینگ ساخته شده است. اما گرفتن منبع اصلی فقط یک پایه است، شما همچنین باید آن را به درستی پیاده سازی کنید، و سازندگان با این کار بسیار عالی عمل کردند. من دراماتورژی را شایستگی اصلی نوار می دانم. من معتقدم و فکر میکنم خیلیها هم قبول دارند که ایجاد غم و اندوه شدید بسیار دشوارتر از لبخند زدن است. برای این کار باید روی کاراکترها کار زیادی انجام دهید تا بخواهند همدلی کنند و داستانی شایسته بسازند. و با این دو جنبه، فیلم گرین مایل هیچ مشکلی ندارد. کارگردان فیلم مسیر سبز با استفاده از حرکات خوب و کنار گذاشتن جزئیات در کنار هم توانسته است داستان را به شیوه ای درست به روی پرده بیاورد. کار سه ساعت پیش می رود و در این مدت موفق می شویم وارد جزئیات شخصیت ها شویم و احساسات آنها را حس کنیم. و چیزی که کم اهمیت نیست این است که در طول اکشن اطلاعات جدید بیشتری می آموزیم و فقط در انتهای فیلم کل پازل را جمع آوری می کنیم و تصویر کاملی از اتفاقات را می بینیم. من واقعاً می خواهم از بازیگران تمجید کنم. همه زندانیان و نگهبانان کار بزرگی انجام دادند. برخی از آنها زمان زیادی نداشتند، برخی از آنها در سراسر نوار می درخشیدند، اما همه خوب بازی کردند و شما آماده تماشای بی وقفه آنها هستید. اما همچنان قوی ترین بازی توسط مایکل کلارک دانکن و تام هنکس ارائه شد. در این کار آنها برابری ندارند و فقط شایسته تشویق هستند. و در خاتمه، جنبه دیگری که در مورد نکات مثبت تصویر اعمال می شود، بیانیه نویسندگان است. سازندگان به طرز ماهرانه ای با ما در مورد ظلم و ستم جهان، از عدالت و مبارزه صحبت می کنند. و موضوع زندگی و مرگ نیز که باعث احترام می شود. و بعد از تماشا، قطعاً چیزی برای فکر کردن خواهید داشت و شاید حتی در نگاه خود به زندگی تجدید نظر کنید. این فیلم بدون شک یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینماست. اگر هنوز فیلم مسیر سبز را ندیده اید، حتما آن را ببینید. نمی ترسم بگویم این شاهکاری است که شما را به جادوی سینما معتقد می کند.
سمانه۱۴۰۱/۷/۳۰ فیلم مسیر سبز که مورد علاقه میلیون ها نفر از خبره های سینما است، در مورد یک داستان شگفت انگیز می گوید که در داخل دیوارهای یک زندان برای جنایتکاران به خصوص خطرناک رخ داده است، که سرنوشت آنها قبلاً یک نتیجه قطعی است و مشمول حداکثر مجازات ممکن است. صحبت در مورد داستان فیلم بیهوده است، زیرا تعداد زیادی از خوره های سینما با فیلم مسیر سبز آشنا هستند . اما غیرممکن است که به بازیگران ایدهآل که به طرز شگفتانگیزی انتخاب شدهاند توجه نکنید. هر هنرمند در جای خود قرار دارد و به طرز شگفت انگیزی شرکا را تکمیل می کند و تجسم فیلمی خیره کننده از کتاب عرفانی استیون کینگ را تشکیل می دهد. البته بازیگرانی چون تام هنکس، داگ هاچیسون، سم راکول و البته مایکل کلارک دانکن باورنکردنی شایسته ذکر ویژه هستند. شخصیتی که او بازی می کند آنقدر صمیمانه و صادق است که با دیدن عذاب او روی پرده، نمی توان جلوی اشک را گرفت. و درک این موضوع که جهان خیلی زود چنین هنرمندی را از دست داد، ما را وادار می کند تا با فراز و نشیب های قهرمان در مسیر طرح نوار همدلی مضاعف کنیم. تنظیم موسیقی، کار دوربین، کار فوق بازیگران اثری فوق العاده مهربان، صمیمانه و سینمایی را ایجاد کرد که نسل ها دوستش داشتند. همچنین تعجب آور است که کارگردان تصویر، فرانک دارابونت، که فیلم محبوب دیگری را به نام "رستگاری در شاوشنک" فیلمبرداری کرد، توانست فقط با دو اثر خود این دنیا را کمی بهتر کند و به او زیبایی بی سابقه و انسان گرایانه بدهد. «مایل سبز» فیلمی افسانهای درباره مهربانی، صداقت و وقار است، درباره مولفههای مهم زندگی که بهترین ویژگیهای انسانی را در ما شکل میدهند.
Reno 288۱۴۰۱/۷/۳۰مسیر سبز. درام معمایی بر اساس رمانی به همین نام اثر استیون کینگ. فیلم مسیر سبز اگر بازیگران فوق العاده ای نداشت شاهکار نمی شد. تام هنکس بزرگ که نقش اصلی نگهبان پل انگکومب را بازی می کرد، تصویر یک رئیس جدی و مسئولیت پذیر را بسیار دقیق منتقل می کرد. بگذارید نقش چندان روشن نباشد، اما بدون آن فیلم چنین معنای عمیقی نخواهد داشت. مایکل کلارک دانکن یکی از نقش های مهم این فیلم را بازی کرد - جان کافی. تصور بازیگر دیگری در این نقش واقعا سخت است. بازیگر آنقدر به این نقش عادت کرد که در طول فیلم برای غول سیاه بزرگ با چشمان کودکانه متاسف شدم. جای تعجب نیست که نقش او شایسته دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. همچنین در فیلم دو نقش وجود دارد که شما را با جان و دل احساس خشم و نفرت می کند. قاتل ویلیام وارتون با بازی سام راکول بسیار عالی بازی کرد. زمانی چنین احساساتی را در من برانگیخت. یک حرامزاده ذاتاً، یک وارتون خطرناک و زننده فیلم را احیا می کند. او در زمان اسارت به بهترین شکل ممکن زندگی می کند. نقش دوم بی رحمانه و شرور را بازیگر داگ هاچینسون بازی کرد. نگهبان جوان پرسی وتمور، یک سادیست و روانی. او تمام مایل را خشمگین می کند و بیننده را بیشتر آزار می دهد. پرسی که مرتب شانه شده، اتو کشهده، تنها رویای یک چیز را در سر می پروراند، تا ببیند چگونه زندانیان در صندلی برقی می میرند. "مسیر سبز" یک شاهکار 3 ساعته است. حتی یک نفر هم در پایان جلوی اشک خود را نمی گیرد. اگر فرصت داشتم تمام جوایز دنیا را می دادم. همه باید آن را تماشا کنند، زیرا این یک کلاسیک در حال مرگ نیست. و حتی در حال حاضر، همه فیلم های جدید ،شبیه ساخته های بزرگ دارابونت نیستند. فیلم مسیر سبز آمیزه ای از درام و عرفان است. وقتی فیلم را ببینید هرگز آن را فراموش نخواهید کرد.
در ادامه بخوانید...فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقشآفرینی پرداخته اند.
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد
2. جادوگر شهر اوز
جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفقترین اقتباس از رمان فران باوم به حساب می بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.
جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939 ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی به ایفای نقش پرداخته اند.
3. همشهری کین
ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروفترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه ، تهیهکنندگی، و نقشآفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .
imdb بهترین فیلم های تمام دوران
فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلمنامه ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه 60 دانشکدههای فیلمسازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.
4. رستگاری در شائوشنک
فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.
فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچیک نشد.این مراسم ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.
5. داستان عامهپسند
تارانتینو در فیلم داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده . بازیگران فیلم داستان عامهپسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن می باشند.
سناریو فیلم توسط تارانتینو نگارش شده و مشتمل بر سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلمنامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی معادل 213 میلیون دلار داشت.
6. کازابلانکا
بازیگران فیلم کازابلانکا ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.
کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.
7. قسمت سوم پدرخوانده
بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.
قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه و قسمت آخر از سهگانه پدرخوانده بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما، موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.
8. ای.تی
کارگردان فیلم ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد .
این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم ای.تی یکی از موفقترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانههای تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال 1983 از آن خود نمود.
9. ادیسه فضایی
فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968 می باشد.
فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه اسکار بهترین جلوههای ویژه شد.
10. فهرست شیندلر
فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.
کارگردان فیلم فهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه بر اساس کتاب شیندلرز آرک (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.
فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.
هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنههایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد. فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر بنیاد فیلم آمریکا می باشد.
11- جنگ ستارگان (1977) ، 12- بازگشت به آینده (1985) ، 13- مهاجمان کشتی گمشده (1981) ، 14- فارست گامپ (1994) ، 15- بر باد رفته (1939) ، 16- کشتن مرغ مقلد (1962) ، 17- اینک آخرالزمان (1979) ، 18- آنی هال (1977) ، 19- رفقای خوب (1990) ، 20- چه زندگی شگفتانگیزی (1946)؛
21- محله چینیها (1974) ، 22- سکوت برهها (1991) ، 23- لاورنس عربستان (1962) ، 24- ارهها (1975) ، 25- اشکها و لبخندها (1965) ، 26- آواز در باران (1926) ، 27- باشگاه صبحانه (1985) ، 28- فارغالتحصیل (1967) ، 29- بلید رانر (1982) ، 30- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975)؛
31- عروس شاهزاده (1987) ، 32- امپراطوری حمله را پاسخ میدهد (1980) ، 33- فارگو (1996) ، 34- زیبایی آمریکایی (1999) ، 35- پرتقال کوکی (1971) ، 36- روز تعطیل فریس بولر (1986) ، 37- دکتر استرنج لاو (1964) ، 38- وقتی هری به ملاقات سالی رفت (1989) ، 39- درخشش (1980) ، 40- باشگاه مشتزنی (1999)
41- روانی (1960) ، 42- غریبه (1979) ، 43- داستان اسباببازی (1995) ، 44- ماتریکس (1999) ، 45- تایتانیک (1997) ، 46- نجات سرباز رایان (1998) ، 47- بعضیها داغش را دوست دارند (1959) ، 48- مظنونین معمولی (1995) ، 49- پنجره عقبی (1954) ، 50- پارک ژوراسیک (1993)
51- لبوفسکی بزرگ (1998) ، 52- همه چیز درباره ایو (1950) ، 53- هانتیگ خوش قلب (1997) ، 54- بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) ، 55- راننده تاکسی (1976) ، 56- درخشش ابدی یک ذهن پاک (2004) ، 57- شواله تاریکی (2008) ، 58- سانست بولوار (1950) ، 59- تلما و لوییس (1991) ، 60- آملی (2001)
61- داستان وست ساید (1961) ، 62- شمال از شمالغربی (1959) ، 63- روز گراندهاگ (1993) ، 64- مری پاپینز (1964) ، 65- گاو خشمگین (1980) ، 66- شیرشاه (1994) ، 67- آواتار (2009) ، 68- مانتی پیتون و جام مقدس (1975) ، 69- گلادیاتور (2000) ، 70- سرگیجه (1958)
71- تقریبا معروف (2000) ، 72- فرانکشتاین جوان (1974) ، 73- همه مردان رئیس جمهور (1976) ، 74- زینهای شعلهور (1974) ، 75- پل رودخانه کوای (1957) ، 76- کوهستان بروکبک (2005) ، 77- شکارچیان روح (1974) ، 78- 12 مرد خشمگین (1957) ، 79- وال.ای (2008) ، 80- در بارانداز (1954)
81- آمادئوس (1984) ، 82- ارباب حلقهها، یاران حلقه (2001) ، 83- جان سخت (1988) ، 84- آغاز (2010) ، 85- هفت (1995) ، 86- دیو و دلبر (1991) ، 87- ارباب حلقهها ، بازگشت پادشاه (2003) ، 88- میلیونر زاغهنشین (2008) ، 89- شجاع قلب (1995) ، 90- ممنتو (2000)
91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگهای پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954)
Kaylynn 660۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.
سعید۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.
در ادامه بخوانید...(سیارک) : پس از ماهها انتظار، دوستداران مجموعه تلویزیونی "بازی تاج و تخت" بالاخره مطلع شدند که پخش فصل هفتم این مجموعه محبوب از ماه ژوئیه آغاز خواهد شد.شبکه تلویزیونی اچ.بی.او، تهیهکننده مجموعه بازی تاج و تخت، در یک رویداد مطبوعاتی که به صورت زنده در صفحه فیسبوک این شرکت همرسانی گردید، اعلام نمود که اولین قسمت فصل جدید روز ۱۶ ژوئیه پخش می شود.
در این ویدئو تاریخ آغاز مجموعه جدید با آب شدن تدریجی یک قالب یخ بزرگ ، نمایان گردید.
هنوز هیچ تیزر تبلیغاتیای که تصاویری از فصل هفتمرا نشان بدهد ، منتشرنگردیده. اما، پوستر رسمی که تصویر یخ و آتش در آن دیده می شود احتمالا حاکی از نبرد دنریس تارگرین با ارتش یخ می باشد.
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)
ناشناس۱۴۰۳/۲/۳۰خاک بر سر هر کسی که این سایت رو طراحی کرده و رو این مقاله کار کرده! مزخرفترین سایت و مطلبی بود که خوندم نصف مطالب اشتباه بودن
در ادامه بخوانید...(این گزارش بخشهایی از فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت را لو میدهد. اگر نمیخواهید بدانید، نخوانید.)
فصل هفتم سریال بازی تاجوتخت یکشنبه ۲۸ اوت به پایان میرسد. فصلی که بسیاری معتقدند از مهیجترین فصلهای این سریال بوده، فصلی که در آن لشکرها به آتش کشیده شدند و خاندانها به تمامی نابود شدند.
در قسمت یکیمانده به آخر سریال، دنریس تارگرین و وایت واکرها به مصاف هم رفتند و پادشاه شب، اژدهایی را از آن خود کرد.
اما قسمت آخر (که ۷۹ دقیقه خواهد بود) بیش از اینها فرازونشیب و حادثه خواهد داشت. در این قسمت همه چهرههای مهم این فصل حاضرند. جان اسنو و سرسی لنیستر رودررو میشوند که برای برخورد با وایت واکر چارهای بیاندیشند.
میتوان تصور کرد که دیدارشان پایان خوشی نداشته باشد.
از سال ۲۰۱۱ که بازی تاجوتخت شروع شد، هواداران دوآتشه سریال روی اینترنت در مورد آن حرف میزدند، و حالا که سریال به پایانش نزدیک میشود، حرفها به اوج رسیده.
در این گزارش بعضی از پیشبینیهای هواداران در باره قسمت آخر فصل هفتم را گردآوردهایم.
آریا لیتلفینگر را فریب میدهد
بعضیها معتقدند خط داستانی خواهران استارک بدترین نکته فصل هفتم است.
در فصل ششم آریا یاد گرفت چطور بفهمد کسی دروغ میگوید. (سیارک)
بعضیها میگویند داستان فراتر از آن است که به نظر میآید و سنسا و آریا به خاطر وابستگیهای خانوادگیشان دچار مشکل شدهاند. و بعضی دیگر میگویند آریا استارک - که دو فصل سریال داشت آموزش میدید "مرد بیچهره" باشد - دارد وانمود میکند که از لیتلفینگر گول خورده.
کریس مندل، از نویسندگان مجله شورتلیست و هوادار دوآتشه بازی تاجوتخت، میگوید: "همین یک فصل پیش بود که آریا یاد گرفت دروغ آدمها را بفهمد. اینکه یک آدمکش تمامعیار براوس را ترک کند و سه روز بعد نفهمد خواهرش دروغ میگوید یا نه، به نظرم صرفا برای ایجاد هیجان است. به همین خاطر خیلیها فکر میکنند کل ماجرا نقشه است و احتمالا دستبهیکی کردهاند که کار لیتلفینگر را بسازند.
برن استارک نایت کینگ است
خیلی از بینندگان فکر میکنند نایت کینگ(پادشاه شب) برن استارک است. در کل، تکلیف سریال با ماجراهای سفر در زمان و اینجور چیزها روشن نیست.
قرار است برن سه بار در زمان سفر کند، که در هر کدام بیش از قبلی گند بزند و نهایتا پیشگوی فلج در گذشته گیر بیافتد.
کریس مندل معتقد است کل ماجرا باورپذیر نیست. میگوید: "به نظر میرسد تکلیف سریال با ماجرای سفر زمان روشن نیست، و به همین خاطر است که برن را زیاد نمیبینیم. ولی از طرف دیگر در مورد وایت واکر هم هیچی نمیدانیم. ممکن است سروکله برن در آخرین لحظه پیدا شود. شاید به همین خاطر است که چیز زیادی در موردشان نمیدانیم.
سگ تازی با کوه میجنگد
علاقمندان بازی تاجوتخت چندین فصل است منتظرند سندور و گرگور کلگان به جان هم بیافتند. و از ظواهر امر اینطور پیداست که در قسمت آخر این اتفاق میافتد.
سگ تازی از جنگجویان دنریس است که قرار است "وایت" ربودهشده را به کینگز لندینگ ببرند که سرسی را راضی کنند به مصاف وایت واکرز برود - جایی که برادرش، که زامبی است، زندگی میکند.
کریس مندل معتقد است "زامبی را برادرش یعنی سگ تازی میکشد"، اما زمان زیادی به این ماجرا اختصاص داده نخواهد شد.
میگوید: "پرداختن به این ماجرا، با این همه ماجرای دیگری که در جریان است، اتلاف وقت است. این بخش داستان از آن چیزهایی است که میتوانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد، اما آن را گذاشتند برای این فصل و سریع از رویش گذشتند و شخصیتها درست پرداخته نشد. "
جان و دنریس بالاخره به هم میرسند (سیارک)
نام قسمت آخر "اژدها و گرگ" است - که تقریبا واضح است به کدام شخصیتها اشاره دارد.
جای تأسف است که او دستآخر به کسی دل می بازد که با او نسبت خونی دارد.
بعضی بینندگان سریال معتقدند شخصیتهای کیت هارینگتون و امیلیا کلارک در فصلهای اخیر سریال چیزی را که باید بین دو نفر باشد، نداشتهاند. اما در فصل هفتم این دو شخصیت به هم نزدیکتر شدهاند.
نکته مهمتر اینکه این دو نفر نسبت خانوادگی دارند.
کریس مندل معتقد است این دو نفر "به هم میرسند". میگوید: "البته همین که سازندگان چنین چیزی را طرح کردهاند کمی عجیب است. این همه آدم مجرد در وستروس هست. جای تأسف دارد که دل به قوم و خویش خودش ببازد."