نقش سرمایه انسانی در توسعه اجتماعی
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸اهمیت مهارت ها و دانش از دیربازدر توسعه اجتماعی شناخته شده اند.این هاو دیگر توانایی ها که به عنوان یک منبع تولیدی، درآمد و استاندارد های زندگی را بالا می برند و در مجموع به رشد اقتصادی کمک می کنند ، سرمایه انسانی نام دارد . عموما پذیرفته شده است،جوامعی که مهارت های بالایی دارند و از نظر علمی در سطح بالایی از استاندارد های سلامت و تغذیه قرار دارند ، نسبت به جوامعی که از نظر سرمایه انسانی دچار کمبود می باشند، بسیار مرفه تر و از لحاظ اقتصادی توسعه یافته تر هستند.بنابراین ابداعات طراحی شده برای ترویج کسب سرمایه انسانی،از دیر باز در توسعه اجتماعی، الویت داشته اند. آنها یک فرم اولیه از سرمایه گذاری اجتماعی هستند و راهی که در آن فرایند توسعه ابعاد اقتصادی و اجتماعی، یکپارچه می گردد را نشان می دهند. آنها بخشی لازم از تلاش های توسعه اجتماعی جهت افزایش رفاه اجتماعی هستند.
سرمایه انسانی معمولا به کسب مهارت و دانش از طریق آموزش به ویژه آموزش رسمی مرتبط است،اما همچنین شامل دیگر نیازهای انسانی،مانند تغذیه و وضعیت سلامت،خلاقیت و قدرت رهبری نیز می شود. اگرچه تغذیه و وضعیت سلامت معمولا به عنوان سرمایه انسانی شناخته نمی شدند،اما امروزه بطور گسترده درک شده است که آنها برای توسعه جامعه و اقتصاد ضروری هستند. به علاوه در انتشار حدود سرمایه انسانی در ابتدا به عواملی توجه می شود که در مجموعه سرمایه انسانی باید نادیده گرفته شوند،مثلا تبعیض جنسیتی،کودکان کار،نابرابری و کمبود دسترسی به مدارس و مراکز بهداشت.اگرچه این مقاله بطور مقدماتی به کسب مهارت و دانش از طریق آموزش ،تمرکز دارد ولی در مورد اشکال دیگر سرمایه انسانی که نقش اساسی در توسعه جامعه ایفا می کنند، نیز بحث خواهدکرد.
از زمانیکه بیشتر دولت ها به تاثیر اقتصادی سرمایه انسانی پی بردند،بعد از جنگ جهانی دوم، منابع بی سابقه ایی برای آموزش رسمی ،مراقبت روزانه و برنامه و سوادآموزی درنظرگرفته اند.تخصیص بودجه برای سلامت و تغذیه نیز افزایش یافت.این بازتاب یک تعهد از طرف تعدادی از کشورها برای پاسخگویی به میلیون ها اهداف توسعه می باشد،که الویت به گسترش دسترسی به آموزش مقدماتی و خدمات بهداشتی و بهبود وضعیت تغذیه، داده می شود.این تعهدات با به رسمیت شناختن گسترده ،تقویت میشود،که به آموزش و دیگر برنامه های توسعه سرمایه انسانی که از حقوق بشر هستند، دسترسی پیدا می کند. اگر چه دولت ها بر برنامه های سرمایه انسانی چیره گشته اند، سازمان های غیردولتی و خصوصا سازمان های معتقد، همچنین افراد،خانواده ها و جوامع محلی نیز درگیر این برنامه ها هستند.
این مقاله درمورد نقش سرمایه انسانی در توسعه اجتماعی بحث می کند.که با تاریخچه مختصری درباره چگونه جاگیرشدن مهارت ها و دانش در طول قرن ها، شروع می شود. تئوری سرمایه انسانی که ایده های مربوط به اهمیت مهارت ها ،دانش و توانایی های دیگر را روش مند می کند، به طور مختصر توضیح داده می شود و انواع عمده برنامه های سرمایه انسانی مرور می گردد.این ها شامل مراقبت از کودکان پیش دبستانی،انواع مختلف آموزش رسمی،از جمله مدرسه و دانشگاه ها و سرویس های سلامت و تغذیه، می شوند.برنامه های آموزشی غیر سنتی مانند سواد آموزی و آموزش عمومی نیز مورد بررسی قرار میگیرند.
سرمایه انسانی در متن تاریخ
مهارت ها و دانش از دوران باستان ارزشمند بوده اند.مردم با مهارت استثنایی و حکمت ،مانند بزرگان و کشیش ها،مورد تحسین قرار می گرفتند و وضعیت در جوامع سنتی برای اینکه قادر به توضیح برای جهان و ارائه مشاوره عاقلانه باشند،اصلاح شده است.با پی بردن به اهمیت نوشتن در تمدن باستان ،روسا و کشیش ها،گزارش های رسمی و مدارک و وقایع تاریخی را مهیا کردندتا یک کتیبه خطی ممتاز کوچک بدست آید.تمرینات آموزشی که مردم جوان را برای کشف این مهارت ها آماده میکند نیز گشایش پیدا کرد و در این زمان آموزش های مخصوصی مانند مدارس اداری در چین باستان و هند نهادینه شد و یا مدارس مخصوص کشیش یا همان صومعه و معبد تاسیس گردید.ضرورت انجمن های صنعتگران یک تحول عظیم بود،به این ترتیب که سیستم کارآموزی را مرسوم کردند که در آن به بچه های خودشان ،مهارت ها یا فنون پیشه خودشان را آموزش می دادند.
دربیشتر تاریخ بشر،اکثریت مردم بی سواد بودند و دسترسی به مدارس متعلق به کشیش یا مدارس اداری محدود و برای عده ای اندک بود.مهارت و دانش توسط والدین یا دیگر اعضای جامعه آموزش داده می شد و عموما محدود به آموزش تکنیک های کشاورزی یا حرفه ای دیگر بود.تنها کودکانی که از خانواده ثروتمند یا تاجر بودند به صومعه یا معبد یا مدارس اداری دسترسی داشتند تا به عنوان کشیش ،کاتب یا مجری آماده شوند و بعضی به حرفه قانون و دارو که توسط انجمن کنترل می شدند ،روی آوردند. مدارس مذهبی مانند "مدرسه اسلامی "که برای دسترسی به آموزش بوجود آمد ، گسترش یافت، اما چون بسیاری از کودکان تمام وقت کار میکردند،تنها تعداد اندکی به پایه منظم توجه داشتند.به علاوه، بر ارسال دانش از طریق یادگیری طوطی وار به جای تفکر مستقل تاکید می شد. همانطور که تفاسیر مختلفی از متون مقدس توسط معلمان مذهبی مورد احترام پیشنهاد می شد، مکاتب فکری مختلف پدیدار شدند. این فعالیت در میان یونان باستان محبوبیت داشت، به طوری که برای مدتی در دانشگاه های آتن تنوع دیدگاه رونق پیدا کرده بود.همچنین یونان باستان تحصیل را برای تعداد محدودی از کودکان خانواده های اشراف گسترش دادند و برخلاف معابد و مدارس مذهبی ،دستورالعملی برای موضوعات مختلفی مانند ریاضیات ،بیولوژی و فلسفه ارائه کردند.زمانیکه مدارس مذهبی جامعه توجه کمی به این موضوعات داشتند ،گاهی دستوالعمل های مذهبی نیز توسط اموزش های دنیوی تکمیل می شدند،برای مثال در مدرسه Vedic هند، تفکر داروساز Ayurvedic ،ودر دانشگاه Al Azar کاریو،که در قرن دهم وجود داشت،دانش آموزان ریاضیات ،ستاره شناسی ،منطق و دستورزبان را درکنار الهیات و قانون شارین یاد می گرفتند.در مراکز یادگیری سطوح بالاتر در جهان اسلام و متعاقبا در اروپا ،پیشرفت نظریه جدید ،سرانجام پذیرفته شد،اگرچه اغلب سنت گراها مقاومت می کردند.
گسترش مدارس در اروپا مدیون اصلاحات و عقاید Lutherمبنی بر اینکه آموزش برای مردم ضروری است تا بتوانند کتاب مقدس را درک و برای خود تفسیرکنند، می باشد. اسکاتلند جزو اولین کشورهایی بود که مدارس جهانی را با ساخت یک شبکه از مدارس محلی در اواخر قرن 16 ارتقا داد.قبل از این ،مدارس محلی توسط مقامات شهرداری ایجاد میشدند و یا روحانیون آنهارا تاسیس میکردند.اما این مدارس برای تعداد نسبتا کمی از کودکان تهیه شده بود. در قرن 18 حاکمانی مانند فردریک در آلمان و آمبرس کاترین در روسیه نظریه مدارس جهانی را پذیرفتند،آنها تنها تحت تاثیر نظریه های روشنفکری نبودند،اما با تحقیقی که نشان میدهد تحصیلات ،صنعت و تجارت و کشورشان را ارتقا خواهد داد،تحت تاثیر قرار گرفتند. در اسکاتلند تعدادی از مدارس محلی توسعه یافتند و معلمان بیشتری ،که دولت حقوق آنها را می داد،استخدام شدند.این مقاله ادامه دارد..........ترجمه itrans.ir