نقش سرمایه انسانی در توسعه اجتماعی

در

اهمیت مهارت ها و دانش از دیربازدر توسعه اجتماعی شناخته شده اند.این هاو دیگر توانایی ها که به عنوان یک منبع تولیدی، درآمد و استاندارد های زندگی را بالا می برند و در مجموع به رشد اقتصادی کمک می کنند ، سرمایه انسانی نام دارد . عموما پذیرفته شده است،جوامعی که مهارت های بالایی دارند و از نظر علمی در سطح بالایی از استاندارد های سلامت و تغذیه قرار دارند ، نسبت به جوامعی که از نظر سرمایه انسانی دچار کمبود می باشند، بسیار مرفه تر و از لحاظ اقتصادی توسعه یافته تر هستند.بنابراین ابداعات طراحی شده برای ترویج کسب سرمایه انسانی،از دیر باز در توسعه اجتماعی، الویت داشته اند. آنها یک فرم اولیه از سرمایه گذاری اجتماعی هستند و راهی که در آن فرایند توسعه ابعاد اقتصادی و اجتماعی، یکپارچه می گردد را نشان می دهند. آنها بخشی لازم از تلاش های توسعه اجتماعی جهت افزایش رفاه اجتماعی هستند.
سرمایه انسانی معمولا به کسب مهارت و دانش از طریق آموزش به ویژه آموزش رسمی مرتبط است،اما همچنین شامل دیگر نیازهای انسانی،مانند تغذیه و وضعیت سلامت،خلاقیت و قدرت رهبری نیز می شود. اگرچه تغذیه و وضعیت سلامت معمولا به عنوان سرمایه انسانی شناخته نمی شدند،اما امروزه بطور گسترده درک شده است که آنها برای توسعه جامعه و اقتصاد ضروری هستند. به علاوه در انتشار حدود سرمایه انسانی در ابتدا به عواملی توجه می شود که در مجموعه سرمایه انسانی باید نادیده گرفته شوند،مثلا تبعیض جنسیتی،کودکان کار،نابرابری و کمبود دسترسی به مدارس و مراکز بهداشت.اگرچه این مقاله بطور مقدماتی به کسب مهارت و دانش از طریق آموزش ،تمرکز دارد ولی در مورد اشکال دیگر سرمایه انسانی که نقش اساسی در توسعه جامعه ایفا می کنند، نیز بحث خواهدکرد.
از زمانیکه بیشتر دولت ها به تاثیر اقتصادی سرمایه انسانی پی بردند،بعد از جنگ جهانی دوم، منابع بی سابقه ایی برای آموزش رسمی ،مراقبت روزانه و برنامه و سوادآموزی درنظرگرفته اند.تخصیص بودجه برای سلامت و تغذیه نیز افزایش یافت.این بازتاب یک تعهد از طرف تعدادی از کشورها برای پاسخگویی به میلیون ها اهداف توسعه می باشد،که الویت به گسترش دسترسی به آموزش مقدماتی و خدمات بهداشتی و بهبود وضعیت تغذیه، داده می شود.این تعهدات با به رسمیت شناختن گسترده ،تقویت میشود،که به آموزش و دیگر برنامه های توسعه سرمایه انسانی که از حقوق بشر هستند، دسترسی پیدا می کند. اگر چه دولت ها بر برنامه های سرمایه انسانی چیره گشته اند، سازمان های غیردولتی و خصوصا سازمان های معتقد، همچنین افراد،خانواده ها و جوامع محلی نیز درگیر این برنامه ها هستند.
این مقاله درمورد نقش سرمایه انسانی در توسعه اجتماعی بحث می کند.که با تاریخچه مختصری درباره چگونه جاگیرشدن مهارت ها و دانش در طول قرن ها، شروع می شود. تئوری سرمایه انسانی که ایده های مربوط به اهمیت مهارت ها ،دانش و توانایی های دیگر را روش مند می کند، به طور مختصر توضیح داده می شود و انواع عمده برنامه های سرمایه انسانی مرور می گردد.این ها شامل مراقبت از کودکان پیش دبستانی،انواع مختلف آموزش رسمی،از جمله مدرسه و دانشگاه ها و سرویس های سلامت و تغذیه، می شوند.برنامه های آموزشی غیر سنتی مانند سواد آموزی و آموزش عمومی نیز مورد بررسی قرار میگیرند.

سرمایه انسانی در متن تاریخ

مهارت ها و دانش از دوران باستان ارزشمند بوده اند.مردم با مهارت استثنایی و حکمت ،مانند بزرگان و کشیش ها،مورد تحسین قرار می گرفتند و وضعیت در جوامع سنتی برای اینکه قادر به توضیح برای جهان و ارائه مشاوره عاقلانه باشند،اصلاح شده است.با پی بردن به اهمیت نوشتن در تمدن باستان ،روسا و کشیش ها،گزارش های رسمی و مدارک و وقایع تاریخی را مهیا کردندتا یک کتیبه خطی ممتاز کوچک بدست آید.تمرینات آموزشی که مردم جوان را برای کشف این مهارت ها آماده میکند نیز گشایش پیدا کرد و در این زمان آموزش های مخصوصی مانند مدارس اداری در چین باستان و هند نهادینه شد و یا مدارس مخصوص کشیش یا همان صومعه و معبد تاسیس گردید.ضرورت انجمن های صنعتگران یک تحول عظیم بود،به این ترتیب که سیستم کارآموزی را مرسوم کردند که در آن به بچه های خودشان ،مهارت ها یا فنون پیشه خودشان را آموزش می دادند.
دربیشتر تاریخ بشر،اکثریت مردم بی سواد بودند و دسترسی به مدارس متعلق به کشیش یا مدارس اداری محدود و برای عده ای اندک بود.مهارت و دانش توسط والدین یا دیگر اعضای جامعه آموزش داده می شد و عموما محدود به آموزش تکنیک های کشاورزی یا حرفه ای دیگر بود.تنها کودکانی که از خانواده ثروتمند یا تاجر بودند به صومعه یا معبد یا مدارس اداری دسترسی داشتند تا به عنوان کشیش ،کاتب یا مجری آماده شوند و بعضی به حرفه قانون و دارو که توسط انجمن کنترل می شدند ،روی آوردند. مدارس مذهبی مانند "مدرسه اسلامی "که برای دسترسی به آموزش بوجود آمد ، گسترش یافت، اما چون بسیاری از کودکان تمام وقت کار میکردند،تنها تعداد اندکی به پایه منظم توجه داشتند.به علاوه، بر ارسال دانش از طریق یادگیری طوطی وار به جای تفکر مستقل تاکید می شد. همانطور که تفاسیر مختلفی از متون مقدس توسط معلمان مذهبی مورد احترام پیشنهاد می شد، مکاتب فکری مختلف پدیدار شدند. این فعالیت در میان یونان باستان محبوبیت داشت، به طوری که برای مدتی در دانشگاه های آتن تنوع دیدگاه رونق پیدا کرده بود.همچنین یونان باستان تحصیل را برای تعداد محدودی از کودکان خانواده های اشراف گسترش دادند و برخلاف معابد و مدارس مذهبی ،دستورالعملی برای موضوعات مختلفی مانند ریاضیات ،بیولوژی و فلسفه ارائه کردند.زمانیکه مدارس مذهبی جامعه توجه کمی به این موضوعات داشتند ،گاهی دستوالعمل های مذهبی نیز توسط اموزش های دنیوی تکمیل می شدند،برای مثال در مدرسه Vedic هند، تفکر داروساز Ayurvedic ،ودر دانشگاه Al Azar کاریو،که در قرن دهم وجود داشت،دانش آموزان ریاضیات ،ستاره شناسی ،منطق و دستورزبان را درکنار الهیات و قانون شارین یاد می گرفتند.در مراکز یادگیری سطوح بالاتر در جهان اسلام و متعاقبا در اروپا ،پیشرفت نظریه جدید ،سرانجام پذیرفته شد،اگرچه اغلب سنت گراها مقاومت می کردند.
گسترش مدارس در اروپا مدیون اصلاحات و عقاید Lutherمبنی بر اینکه آموزش برای مردم ضروری است تا بتوانند کتاب مقدس را درک و برای خود تفسیرکنند، می باشد. اسکاتلند جزو اولین کشورهایی بود که مدارس جهانی را با ساخت یک شبکه از مدارس محلی در اواخر قرن 16 ارتقا داد.قبل از این ،مدارس محلی توسط مقامات شهرداری ایجاد میشدند و یا روحانیون آنهارا تاسیس میکردند.اما این مدارس برای تعداد نسبتا کمی از کودکان تهیه شده بود. در قرن 18 حاکمانی مانند فردریک در آلمان و آمبرس کاترین در روسیه نظریه مدارس جهانی را پذیرفتند،آنها تنها تحت تاثیر نظریه های روشنفکری نبودند،اما با تحقیقی که نشان میدهد تحصیلات ،صنعت و تجارت و کشورشان را ارتقا خواهد داد،تحت تاثیر قرار گرفتند. در اسکاتلند تعدادی از مدارس محلی توسعه یافتند و معلمان بیشتری ،که دولت حقوق آنها را می داد،استخدام شدند.این مقاله ادامه دارد..........ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

تئوری کارآفرینی

در


کارآفرینی، جزء اصلی سازنده یک کمپانی پررونق می باشد و از آنجایی که این امر نیازمند بخش خصوصی در حال توسعه می باشد، سیاستهای درست دولتی می توانند تأثیری عمده روی میزان کارآفرینی داشته باشند. دولت می تواند بواسطه ارائه محیط ثابت اقتصادی و حمایت از حقوق دارایی ها، به کارآفرینی کمک کند. مؤسسات تجاری، بعنوان مبنایی برای فعالیت مربوط به کارآفرینی، دارای اهمیت زیادی هستند و مداخلات بیش از حد دولت از طریق وضع مالیات، مقررات و توزیع مجدد، می تواند از بین برنده محرکها برای کارآفرینی باشد. چنانچه فردی، نگرش عملکرد تولیدی برای اقتصاد را اتخاذ کند، به نظر می رسد که مسیر رونق بصورت افزایش ورودی ها، نیاز به سرمایه گذاری و پیشرفتهای مربوط به تکنولوژی، می باشد. این نگرش، در نظر گرفتن نقش کارآفرینی در ادغام مؤثر ورودی ها را نادیده می گیرد.
کارآفرینی، توجه به فرصتهای سود ده استفاده نشده را در بر می گیرد، و تابع مدل ریاضی بصورت رابطه بین ورودی ها و خروجی ها نمی باشد. هنوز بعد از گذشت مدتها، پرورش کارآفرینی، بیشتر از سیاست خارجی، برای پیشبرد سرمایه گذاری، دارای اهمیت می باشد. یک محیط اقتصادی هدایت کننده کارآفرینی، ایجاد کننده محرکهای خصوصی برای سرمایه گذاری در سرمایه انسانی و فیزیکی و بوجود آوردن پیشرفتهای تکنولوژی، بدون هیچ سیاست روشنی می باشد. سرمایه گذاری و بهره وری، پیگیری خودکار در یک محیط را افزایش می دهد که امکان پیشرفت کارآفرینی را ایجاد می کند. فعالیتهای مربوط به کارآفرینی، رمز و راز فراوانی پیرامون خود دارند. لیکن، ایجاد یک محیط که در آن کارآفرینی به وقوع بپیوندد، یک راز نیست. مؤسسات ثابت تجاری، نقش اصلی را ایفا می کنند.

مؤسسات خاص تجاری که در ارتباط نزدیک با رشد اقتصادی می باشند. در راستای مسیری مشابه،  رابطه نزدیک بین مؤسسات تجاری و رشد اقتصادی را به اثبات می رسانند، با در دست داشتن عواملی پایدار همچون سرمایه انسانی و فیزیکی و مؤسسات سیاسی. این نمونه ها، نماینده مدارک بسیاری درباره اهمیت مؤسسات تجاری برای ایجاد رشد اقتصادی می باشند. مباحثی کامل درباره فاکتورهای سازمانی که باعث می شوند یک محیط، هدایت کننده کارآفرینی باشد، مستلزم مقاله ای دیگر خواهد بود، و تا حدی، خارج از موضوع این گفتار است. نکته اصلی اهداف کنونی، این است که مؤسسات تجاری، دارای اهمیت هستند چون بدون آنها، محیطی که این مؤسسات در آن بوجود می آیند، از دست خواهند رفت.
تئوری کرزنر درباره کارآفرینی، روی مسیری تکیه دارد که در آن، شناسایی کارآفرینی، باعث واگذاری مجدد منابع می شود و روی نقش کارآفرینی در بازارهای متعادل، تمرکز می کند. کرزنر، مطالب اندکی را در این باره عنوان کرد که این فرصتهای کارآفرینی از کجا می آیند که باعث فعالیت مربوط به کارآفرینی می گردند. از آنجایی که کرزنر در این باره گفتگو نمی کند، می توانیم تصور کنیم که میزان ثابت فرصتهای مربوط به کارآفرینی وجود دارد، و از آنجایی که کارآفرین ها، این فرصتها را یافته و از آنها نفع می برند، فرصت برای کارآفرینی در آینده، کم تر می شود. در واقع، مخالف این امر نیز صحت دارد. شناسایی کارآفرینی ها، به فرصتهای بیشتری منتهی می گردد، بنابراین، هر چقدر کارآفرینی بیشتری در یک اقتصاد وجود داشته باشد، فرصتها برای کارآفرینی در آینده، بیشتر خواهد بود. (سیارک


سه منبع اصلی فرصتهای مربوط به کارآفرینی وجود دارد: فاکتورهایی که بازار ها را نا متعادل می کنند، فاکتورهایی که امکانات تولید را بیشتر می کنند و تأثیرات فعالیتهای مربوط به کارآقرینی. فاکتورهای نا متعادل کننده را می توان در یک قالب کلی و نئوکلاسیک تعادل، به آسانی شناخت. تغییرات در سلیقه ها، تکنولوژی ها یا منابع در دسترس، اقتصاد را نامتعادل کرده و فرصتهای سوددهی را برای کسانی ایجاد می کند که منابع را دوباره واگذار می نمایند. اقتصاد بازاری، نزدیک تعادل باقی می ماند چون کارآفرینی، باعث تخصیص مجدد منابع می گردد. این، یکی از نکات مهمی است که کرزنر مورد تأکید قرار می دهد. فاکتورهایی که امکانات تولید را تقویت می کنند، به تخصیص مجدد منابع اشاره دارند چون ترکیب کالاها و خدمات مورد تقاضا، با رشد درآمد، تغییر خواهد کرد و چون، افزایش در اندازه بازار، تکنیک های تولیدی مختلف را، سودآور تر می کند. این امر در شرایط کلی تعادل، آشکار نیست چون مدلهای کلی تعادل، اغلب، سودمندی برای مشتری و عملکرد تولید را بکار می گیرند. حتی زمانیکه مدلها، امکان بازگشت به تعادل را فراهم کنند، مدل ها روشن نمی کنند که فعالیت مربوط به کارآفرینی، برای افزایش خروجی، ضروری می باشند. بنابراین، مدلها، تغییرات در مجموعه خروجی ها را مورد چشم پوشی قرار می دهند و این واقعیت را نادیده می گیرند که تکنیک های مؤثرتر تولید را می توان همگام با رشد بازار بکار برد. مهم ترین فاکتور بوجود آورنده فرصتهای کارآفرینی، خود کارآفرینی می باشد.
زمانی که یک کارآفرین، فرصت جدیدی را برای کارآفرینی بدست می آورد، امکانات جدید بازاری، بوجود می آیند. زمانی که  یک کارآفرین، تولیدی جدید را راه می اندازد، که فرصت تولید تکمیلی را بوجود می آورد و تقاضا برای ورودی به تولید جدید را افزایش می دهد (لیکن ممکن است تقاضا برای سایر کالاها را کاهش دهد.)

چنانچه یک کارآفرین، پروسه ای بهتر برای تولید یک محصول موجود را شناسایی کند، فرصتهایی را برای تأمین ورودی احتمالی نیز ایجاد خواهد کرد. بنابراین، نبود مجموعه ای از فرصتهای کارآفرینی که بتوان بکار برد، احساس می شود. در عوض، زمانیکه فرد کارآفرین، روی فرصتی کار می کند، فرصتهای اضافی کارآفرینی ایجاد می گردد، در نتیجه، هرچقدر کارآفرینی بیشتری در یک اقتصاد وجود داشته باشد، فرصتهای کارآفرینی بیشتری برای سایرین در دسترس خواهد بود. کارآفرینی به کارآفرینی بیشتر منتهی می شود.
نمی توان کارآفرینی را مشابه کالاهای سرمایه ایجاد کرد، لیکن برای کارآفرین های احتمالی، امکان ایجاد محیطی وجود دارد که در آن شناسایی کارآفرینی، محتمل تر می باشد. تحقیق و توسعه، مشابه کارآفرینی نیستند، لیکن با سرمایه گذاری در تحقیقات و توسعه، مؤسسه بازرگانی می تواند محیطی را برای شناسایی کارآفرینی بوجود آورد.(سیارک
از آنجایی که کارآفرین ها، فرصتهای سودده از قبل استفاده نشده را شناسایی می کنند، کارآفرینی، به احتمال بیشتری در چهارچوب سازمانی قرار می گیرد که دسترسی به فرصتهای سودده را آسان تر کند. پیش لازمه اول، فرصت ایجاد سود است. چنانچه مالیاتهای بالا یا مقررات بیش از حد، احتمال ایجاد سودها را کمتر کند، محرکهای کمتری برای فرصتهای کارآفرینی وجود دارد. بعلاوه، چنانچه سطح هزینه، غیر قابل پیش بینی و بی ثبات باشد، هزینه ها مانند بیشتر اطلاعات، انتقال نخواهند یافت، که تمایز قائل شدن بین فرصتهای واقعی سوددهی و اختلاف قیمت حاصل از تورم، برای کارآفرین، مشکل می شود. بنابراین، ساختار آزاد سازمانی بازار، پیش لازمه ای مهم برای فعالیت مربوط به کارآفرینی می باشد.
شناخت منشأ فرصتهای کارآفرینی، به نوبه خود، مهم می باشد، بعنوان یک راهنما برای ایجاد سیاستهای اقتصادی که به تعادل منتهی خواهد شد. از نقطه نظر آکادمیک، بررسی منشأ فرصتهای کارآفرینی، به توسعه تئوری کارآفرینی کرزنر کمک می کند. این محقق، روی فعالیت هایی تمرکز دارد که کارآفرین، در پاسخ به فرصتهای کارآفرینی، اتخاذ می کند. با اثبات این امر، فعالیت های کارآفرینی، دلیل اصلی فرصتهای جدید کارآفرینی می باشند، در نتیجه، تئوری کرزنر، کامل تر می شود. ترجمه  itrans.ir 

 

نظرات

در ادامه بخوانید...