انعکاس فرهنگ در زمان
فرهنگها با جهتگیری زمانی که از خود نشان میدهند مشخص میشوند. فرهنگهای غربی بهصورت temponomic معرفی میشوند یعنی زمان یک دارایی باارزش است و باید همانند دیگر داراییها به طرز بسیار مناسبی محافظت گردد . ولی در عوض، جونز با توجه به تحقیقی که در ترینیداد انجام داد به دیدگاه tempoagnostic اشاره داشت یعنی اینکه زمان هیچ ارزش ذاتی ندارد و نمیتواند حفظ شود و یا آنکه از بین برود و یا اینکه بر اساس آن به برنامهریزی پرداخت. این ایده میتواند در این ضربالمثل ترینیدادی ارائه شود که بیان میکند " هرزمانی ، زمانی ترینیداد است". هال با تخمین یافتههای شودر و سالیوان بیان میکند" با توجه به اینکه زمان یک سامانهی هستهای تمامی فرهنگها هست و با توجه به اینکه فرهنگ نقش برجستهای در درک زمان بهعنوان یک سامانهی فرهنگی بازی میکند، عملاً غیرممکن است که بتوان زمان را از فرهنگ جدا کرد ... " . هال به ایجاد تمایز بین فرهنگ بر اساس جهتگیریهای آن نسبت به زمان مباردت میورزد و دو زمینه را معرفی میکند که این زمینهها عبارتاند از حالت تک زمانه (زمان M) این زمان به این صورت مشخص میشود که هر فعالیت کاری بر اساس برنامه و با توجه به زمان ملموس در یک بازهی زمانی مشخص انجام میگیرد و حالت چند زمانه (زمان P) که به این صورت مشخص میگردد که چندین کار میتوانند در یک بازهی زمانی روی دهند". مفهوم پویایی کنفوسیوسی جهتگیری متغیر نسبت به گذشته و یا آینده- بهعنوان بُعد پنجم، ابعاد تأثیرگذار فرهنگی هافستد بیان گردید .
درنتیجه میتوان بیان کرد که چشمانداز زمانی همان خصوصیات فرهنگی و اعضای مربوط به آنهاست. بهعلاوه تنوعهای موجود در فرهنگ به میزان مشخص بیانکنندهی آن است که چشمانداز زمانی یک حالت ایستا و ثابت نیست و نمیتواند با تفاوتهای اندازهگیری فردی محدود شود که این حالت میتواند ازلحاظ نظری، تجربی و عملی مهم باشد ولی بااینوجود میتواند درک ما از روشهای چندگانهای را محدود کند که این روندها میتوانند بر رفتار انسانها تأثیر داشته باشند.
تفاوتهای تجمیعی در چشمانداز زمان
ما یکروند در رابطه با چشم انداز زمان ارائه میدهیم که بر روشهایی توجه دارد که در آن فرهنگ میتواند روابط بین زمانهای گذشته، حال و آینده را بیان کند. بهطور خاص ما به بیان این موضوع پرداختیم که سیاهپوستان و سفیدپوستان از معانی روانشناختی مختلفی استفاده میکنند تا گذشتههای فردی و تجمیعی را در زمان حال و آینده ادغام کنند. روابط گذشته- حال و گذشته آینده میتوانند بین سیاهپوستان و سفیدپوستان تفاوت داشته باشند و این بدان معناست که خوانش های مختلفی از فرهنگها وجود دارند که میتوانند معنا و ارتباطی با این رویدادها ارائه دهند. بهعلاوه، این خوانش های متنوع میتوانند بر تفسیر زمان حال انتظارات از آینده تأثیر داشته باشند.
انعکاس فرهنگ در زمان
این خوانش های مرتبط با تجربیات فردی و تجمیعی میتوانند در طبقهبندیهای زمانی قرار گیرند؟ ادراک و تجربیات یک فرد در رابطه با زمان میتواند تا حدی ضمنی باشند. ماهیت ضمنی تجربیات از زمان میتواند از برخی از انگیزشها ناشی شود که فرد میتواند با خود داشته باشد. فردی برای به دست آوردن، نظم، ترتیب و مفهوم باید مشخص کند که رویدادها چگونه میتوانند در بازهی زمانی مشخص قرار گیرند و درنتیجه تفسیر شوند. انگیزشها، خاطرات و همبستگی میتوانند توسط تجربیات افراد و همچنین گروهایی تحت تأثیر قرار گیرند که فرد عضو آن ها است. هرچقدر خوانش مرتبط با گروه بهخوبی تعریف شود، گذشته به میزان بیشتری میتواند بر زمانی حال و آینده تأثیر داشته باشد. اگر فردی در حالت تجمیعی تشخیص داده شد قرار داشته باشد، میتوان زمینههایی را به وی اختصاص داد که عبارتاند از آگاهی، وجدان و ارائهی تعریف مناسبی از خویشتن . همبستگی بین خویشتن باید دربرگیرندهی روشهایی باشد که در آنها حالت مرجع میتواند با گروههایی تناسب داشته باشد؛ حالت روایی تجمیعی دارای معنی و مفهوم است و همچنین میتواند برای به دست آوردن نظم و همبستگی زمانی در رابطه با خویشتن مفید باشد.
مهمتر از همه، طبقهبندی زمانی بستر خوانش تجمیعی میتواند بر این موضوع تأکید داشته باشد که آیا یک فرد میتواند گذشته را بازمان حال و یا آینده ترکیب کند و یا آن را منفک کند. برای مثال افراد سفیدپوست جوان اغلب بیان میکنند که قساوت مربوط به بردهداری و نژادپرستی پشت سر ما هستند، و مهمتر از همه اینکه آنها در این فرایند نمیتوانند دخیل باشند. این عامل بهطور عمده به زمان گذشته مرتبط هست. زمانی که سیاهپوستان و عوامل حمایت کنندهی دیگر به بیان این موضوع مبادرت میورزند که نژادپرستی عاملی نیست که فقط به گذشته مرتبط باشد، بلکه در حال حاضر نیز این عامل میتواند یک بستر مشخص برای عدم عدالت نژادی است، باید اشاره کرد که مشکلات نژادی وجود خواهند داشت که سفیدپوستان آنها را ایجاد کردهاند . دو عامل مورداستفاده برای ارزیابی رنجش مرتبط با مشکلات نژادی عبارتاند از: " سیاهپوستان آمریکایی به توجه خاصی نیاز ندارد زیرا نژادپرستی عاملی است که به گذشته مربوط میشود"، و " سیاهپوستان آفریقایی بهمنظور ایجاد یک زمینهی موفقیت، باید با بستری همسو شوند که در آن نژادپرستی و بردهداری را متوقف گردد.
بهطور مشخص یکروند مقایسهای زمانی در اینجا وجود دارد که زمانی فعال میشود که نژاد بهعنوان عامل مهمی مطرح شود و نژاد و فرهنگ سفیدپوستی را به چالش بکشد.
در طرف مقابل، سیاهپوستان اغلب به بیان دیدگاههای نژادپرستی مرتبط با گذشته اشاره دارند که در جهان امروزی نیز مدنظر قرار میگیرد. تحقیقات انجامگرفته در آزمایشگاههای ما به بیان این دیدگاههای نژادی مختلف مبادرت میورزند. ما نمایهی تاریخی از فشار بر روی سیاهان از طریق سفیدها و دانشجویان سیاهپوست را نشان دادیم. در مقایسه با افرادی که این نمایهی کنترلکننده را بهعنوان منظری طبیعی میبینند، سفیدپوستانی که نمایهی این فشار مضاعف را درک میکنند به میزان کمتری عدم عدالت نژادی را بهعنوان روندی ظالمانه و غیرمنصفانه درک و دریافت میکنند. سیاهانی که این نمایه را میبینند، با تفاوت زیادی بهاحتمال بسیار بیشتر آن فرایند را فرایندی غیرمنصفانه و ناعادلانه دریافت خواهند کرد .
همانطور که معنا و مفهوم زمان حال با تفسیر یک فرد از گذشته شکل میگیرد، معنا و مفهوم زمان گذشته میتواند با محتوای تجربیات شکل بگیرد، خوانش های فرهنگی میتوانند در بطن این تفسیرها قرار داشته باشند و میتوانند انگیزشهای روانشناختی معاصر را به خطر بیندازند.
درنتیجه، ما به بیان این موضوع میپردازیم که زمان گذشته برای اعضای گروههای تحت سرکوب میتواند معنای مختلفی داشته باشد و همچنین میتواند نقش متفاوتی در ساختار شناخت زمانی حال، انگیزشها، مفاهیم و رفتارها بازی کند.ادامه دارد.............