چرا پدران تأثیر بیشتری بر زندگی دختران خود دارند؟

پیوند بین پدر و دختر منحصر به فرد است. رابطه بین دختر و پدر تجربیات دوران کودکی را شکل می دهد و رفتار بزرگسالانه را تعیین می کند. این پدر است که نمونه ای از "مرد رویاها" و رفاه زندگی است. اگر پدر در زندگی دخترش مشارکت نداشته باشد یا به بهترین نحو رفتار نکند، در آینده دختر ممکن است با اعتماد به نفس کم و مشکلات در رابطه با مردان مواجه باشد.
 
در مقاله امروز، sayarak.com نقش والدین در زندگی فرزندان بخصوص دختران را روشن می کنیم.
اخیرا در روزنامه نگاری و رسانه ها، مسائل مربوط به درک سنتی و مدرن از نقش پدر، به طور فزاینده مورد بحث بوده است، اسطوره ها در مورد "سقوط خانواده"، "از دست دادن قدرت پدر"، "تسلط مادر در پرورش کودکان" دیده می شود. به منظور درک ویژگی های پدران کنونی، سعی خواهیم کرد تغییراتی را که با خانواده در فرهنگ و جامعه اتفاق می افتد، مرور کنیم.
 
از لحاظ تاریخی، تشکیل نهاد پدر و مادر با ظهور اموال خصوصی همراه شده است، زمانی که نیازمندی طبیعی یکی از پسران به ارث برده می شود. بنابراین، مرد - نگهبان سنت ها - وظیفه ارائه زنان و کودکان است. از آن جا که رفتار والدین یک انسان به طور ذاتی اجتماعی است، به یادگیری بستگی دارد و به راحتی می تواند بدون شرایط مناسب اجتماعی ناپدید شود. علاوه بر این، محتوای روان شناختی نقش پدر، به میزان زیادی به تجربه اجتماعی شدن او در خانواده پدر و مادر بستگی دارد.
 
تا همین اواخر، رایج ترین الگوی پدر و مادر، سنتی بود. در این مدل، پدر نان آور، شخصیت قدرت و بالاترین مقام نظارتی و یک مربی مستقل در خارج از خانواده، زندگی اجتماعی بود. نقش پدر و مادر شامل مسئولیت بالا بردن فرزند بود. در جامعه سنتی، کار پدرها همیشه در معرض دید بود، که پایه ای برای اقتدار پدرانه بود. پدر سرپرست خانواده بود، مردی که تصمیمات مهمی می گرفت، توصیه می کرد، هدایت می کرد، به دلیل اعضای خانواده، او ماهر ترین و با تجربه ترین شناخته می شد. این مدل پدر و مادر در یک یا چند نوع از جوامعی یافت می شود که نوع فعالیت های سنتی در آنها حفظ شده است.
 
تغییرات مربوط به خانواده از دهه 60 قرن گذشته، زمانی که استخدام حرفه ای زنان به طور چشمگیری افزایش یافت، روی داده است. این باعث تغییر در استراتژی های زندگی و موقعیت زن در خانواده شد. اگر زن به لحاظ اجتماعی و اقتصادی به شوهرش، نان آور خانواده وابسته است، اکنون در بسیاری از خانواده ها این نقش به مسئولیت حمایت مالی خانواده توسط زنان تغییر کرده است. در عین حال، زنان بیشتر وقت خود را صرف بیرون از خانواده می کنند و همسران با مسئله توزیع نه تنها وظایف داخلی بلکه همچنین وظایف آموزشی مواجه می شوند.
در مدل سنتی خانواده، نقش پدر در اولین سالهای زندگی فرزند اولویت کمکی بود. با این حال، در حال حاضر در اروپا و ایالات متحده، جامعه شناسان و روانشناسان "تصویر جدیدی از یک مرد" را شناسایی کرده اند، که در بسیاری از موارد مخالف سنتی بوده است. این تفاوت ها، بیشتر از همه، در رابطه با کودکان کوچک بود: یک مدل از پدران جدید، مشارکت در مراقبت، توانایی برقراری ارتباط عاطفی با یک کودک را شامل می شود.
 
ظهور سبک زندگی مدرن پدر و مادر با رویه های دموکراتیک در جامعه، با برابری همسران در توزیع حقوق و وظایف در خانواده همراه است. از نقطه نظر روانشناسان آمریکایی پدر موفق با مشارکت فعال در آموزش و پرورش و ارتباط مداوم او با کودکان مشخص می شود. معمولا چنین پدرانی کمتر خشن هستند، آنها فرزندانشان را بهتر از پدران خود میشناسند که ویژگیهای «کاملا مردانه» را نشان می دادند و والدینی بسیار سخت و جدی بودند و مراقبت روزانه کودکان را به زنها تحمیل می کردند.

تفاوت بین آموزش مادر و پدر در چیست؟

از نقطه نظر عشق و از دیدگاه اریک فروم، عشق پدرانه ذاتی نیست، اما در طول سال های اول زندگی یک کودک شکل می گیرد. برای رسیدن  پدر به عشق ، یک کودک باید شرایط اجتماعی خاص و انتظارات پدرانه در مورد توانایی ها، دستاوردها و موفقیت ها را کسب کند تا عشق پدر به عنوان پاداش موفقیت و رفتار خوب به فرزند داده شود. بچه برای پدر مظهر امکان تولید مثل، توجه به هنجارهای سنتی و مرد باید وارثی به عنوان جانشین جنس خود ، نگهبان سنت ها و حافظه اجدادی را بوجود آورد. بنابراین، پدر عملکرد کنترل اجتماعی را بر عهده دارد و حامل الزامات، انضباط و تحریم ها است.
 
بر طبق اظهارات آدرلر، نقش پدر در آموزش و پرورش، تشویق فعالیت هایی است که با هدف توسعه صلاحیت های اجتماعی است. اگر مادر اطفال را برای تجربه صمیمیت و عشق انسان آماده می کند، پدر مسیر کودک را به جامعه انسانی باز می کند. پدر برای کودکان منبع دانش در مورد جهان، کار، فن آوری، کمک به تشکیل اهداف اجتماعی و مفید، و جهت گیری حرفه ای است و هر دو برای توسعه شخصیت کودک ضروری هستند. 
پدر و کودک: چگونه درک آغاز می شود
در یکی از مهدکودکها یک روانشناس پیشنهاد کرد که کودکان 5 تا 6 ساله باید بازی معروف «دختران و مادران» را بازی کنند. دختران به سرعت نقش مادر، دختر، مادربزرگ را تقسیم کردند، اما هیچکدام از پسران موافق نبودند که در بهترین حالت تنها یک پسر یا سگ باشند. پس از تکرار زیاد، یکی از پسران با نقش پدر موافقت کرد - او روی مبل نشست و گفت: «به من یک روزنامه بدهید و تلویزیون را روشن کنید. سر و صدا نکنید، من بخوابم و سپس بازی خواهم کرد.» بنابراین او کل بازی را صرف کرد. وقتی یک روانشناس پرسید که مادران، مادربزرگها و همه بچه ها، از جمله پسران چه می کنند،  با جزئیات پاسخ دادند اما در مورد آنچه که پدران انجام می دهند، تعداد کمی از کلمات کلیدی گفته شد: کار می کنند، "کسب درآمد"
 
و در واقع، پدر مدرن برای فرزندش اغلب چیزی اسطوره ای و غیر قابل دسترس می شود. او صبح زود از خانه می رود، تمام روز در جایی "در محل کار" کاری مهم انجام می دهد، و در شب او خسته می شود. برای او فقط یک روزنامه و یک تلویزیون کافی است، گاهی اوقات یک کامپیوتر. در اصل، کار، سرگرمی ها، و زندگی پدر با توجه به کودک منتقل می شود. پدر یک شریک نیست، نه یک دوست، بلکه نمونه ای از مجازات است. مامان اغلب تهدید می کند: "من به پدرتان می گویم، او به شما نشان می دهد که چگونه باید اطاعت کنید." چنین بیگانگی، حذف یکی از والدین به نظر می رسد کلیشه ای از "فرهنگ پدرانه" ما است.
 
روانشناسان از پدران جوان و خانواده هایی با یک کودک در اولین سال زندگی خود مصاحبه کردند: "آیا شما علاقه مند به برقراری ارتباط با کودک خود هستید؟ چقدر زمان را با او صرف میکنید؟ آیا با او بازی می کنید؟" چه بازی ها؟ " بسیاری از پدران جواب دادند: اما او چه می فهمد؟ او رشد خواهد کرد، ما با او فوتبال بازی خواهیم کرد،با هم هاکی بازی خواهیم کرد، اما اکنون مادر و مادربزرگ از او پرستاری میکنند.
اولین ارتباط با کودک از همان ابتدا در دوران کودکی از دست رفته است. همه این ها بعدا درمورد مشکلات درک متقابل بین پدران و فرزندان، در غیاب اعتماد و توجه فرزند به پدر، منعکس می شود.
 
مشکل ایجاد ارتباط بین نوزاد و پدر از روزهای اول زندگی به خوبی توسط روانشناسان خارجی مورد مطالعه قرار گرفته است. در مطالعه مارگارت رادولم، پدران به مدت 15 دقیقه با کودکان تازه سزارین شده ارتباط برقرار کردند، به آنها پیشنهاد دادند در حالیکه آنها کودک را در آغوش خود نگه داشته اند، با او صحبت کنند و به سر، بازوها و پاهای نوزاد دست بزنند . همچنین برای مادران، تماس زودهنگام پدران با فرزند بر تعاملات بعدی تأثیر می گذارد: چنین پدرانی درک بیشتری از نیازهای فرزند دارند و احساسات مثبت بیشتری در ارتباط با فرزندان دارند
پدرانی که در دوران زایمان حضور داشتند می گویند که تقریبا بلافاصله به فرزند پیوستند، شور و شوق و هیجان، غرور و احساسات را تجربه کردند. زمانی که نوزاد به مرکز توجه مادر تبدیل می شود، احساس بین شوهر و همسر، که اغلب ضعیف می شود، حضور در زاد و ولد، تجارب مشترک نیز وابستگی شوهر به همسر خود را تقویت می کند.
 
با توجه به نتایج مطالعات روانشناختی، نوزادانی که پدرانشان از آنها مراقبت می کنند، از اولین روزهای زندگی، سطح بالایی از رشد ذهنی و جسمی را نشان می دهند، احساسات بیشتری را پاسخ می دهند. بین همسران اصطکاک کمتری وجود دارد، آنها وحدت اهداف و توافق را در تصمیم گیری در مورد تربیت فرزند دارند.
 
با این حال، روانشناسان همچنین خاطرنشان کردند که نگرش پدر نسبت به نوزادان که به دنبال مشارکت فعال در مراقبت از یک کودک هستند، متفاوت از مادران است. پدرها اغلب با کودک بازی می کنند، در حالی که مادران معمولا او را حمام و تغذیه می کنند. حتی هنگام مراقبت از یک فرزند، پدران ترجیح می دهند این کار را به طرز شجاعانه انجام دهند. در این مورد، پدران با فرزندان بصورتی متفاوت از مادران بازی می کنند. پدران بیشتر تمایل به بازی های پر جنب و جوش، که در درجه اول در رشد جسمی کودک هدف هستنددارند در صورتی که مادران بیشتر با دقت و آرام صحبت می کنند.
 
پدرانی که روابط عاطفی قوی با فرزندان خود در دوران کودکی خود ایجاد کرده اند، در آینده حساسیت بیشتری نسبت به نیازها و منافع فرزندانشان دارند. به طور کلی، چنین پدرانی تأثیر بیشتری بر فرزندانشان دارند. بچه ها بیشتر به آنها گوش می دهند، به نظر آنها گوش می دهند.
 
در آمریكا، آلمان، فرانسه و دیگر كشورها موفق عمل می كنند به پدران می آموزند كه مراقب باشند، ارتباط برقرار كنند، با كودك بازی كنند، او را درك كنند، او را به عنوان شخصیت در حال توسعه ببینند.
 
اما در کشورهای شرق با ویژگی های فرهنگی و تاریخی آن، وضعیت کمی متفاوت از غرب است. داده های مطالعات جامعه شناختی دهه 90، هرچند آنها اولویت رو به رشد خانواده را در میان مردان شرق نشان می دهند، هنوز تغییر شکل تصویر پدر را در آگاهی عمومی نشان نمی دهند. به این ترتیب، مردان آسیایی ، تا حد زیادی، تصویر سنتی پدر نان آور را حفظ می کنند و نقش مذهبی مردان را تحقق می بخشند و همچنان مراقبت و آموزش کودکان جوان را در نظر می گیرند. جامعه شناسان، بیانگر رقابت پنهانی قوی در این بررسی و عدم همبستگی انتظارات مردان و زنان نسبت به نقش زنان در جامعه است.
 
با این حال، یافته ها نشان می دهد که نه تنها در غرب، بلکه در شرق پدران به طور فزاینده ای در مراقبت و تربیت نوزادان خود مشارکت دارند، همکاری در خانواده ها که در نسل های گذشته نبود، ایجاد می شود. بنابراین، عملکرد پدر در خانواده تحت تغییرات نسبتا سریع قرار می گیرد.
 
مدل جدیدی از پدر و مادر در حال شکل گیری است، ترکیب دو نوع از رابطه عاطفی با کودک - عشق پدرانه شرطی و بدون قید و شرط مادرانه.
 

آمادگی پدر و مادر

بین شکل گیری احساسات پدر و سطح بلوغ شخصیت والد رابطه ی روانشناختی وجود دارد. مشکل اصلی روانشناختی پدران "نابالغ"، که، ظاهرا، مشخصه مادران جوان است، ناتوانی در جذب لذت و لذت از ارتباط با کودک است. بلوغ احساسات پدری در سبک آموزشی دوست داشتنی و پذيرفته شده بيان شده است.
چنین پدرانی همدلی را توسعه داده اند. آنها تمایل دارند که مراقبت از فرزند را بر عهده بگیرند، و پدر و مادر در اولین سال های زندگی، فرزند خود را با نیروی کامل نگهداری کنند.در توصیف عشق پدرانه ی پدران بالغ، می توانیم بگوییم که آنها احساس نیاز به آموزش، گذراندن وقت خود، پرورش فرزند در بالاترین سطح فرهنگی، وارث خود را، یعنی به بهترین وجه خود را به آینده منتقل کردن است.
این پدرها در تعامل با فرزندان کم سن و پیش دبستانی موثرتر هستند. در تماس با کودک، ویژگی های مردانه در کودک کاملا رشد می کند - نیاز و توانایی محافظت، مسئولیت پذیری، انرژی داخلی و قدرت قوی تر می شود.
 

چه اتفاقی می افتد وقتی احساسات پدر یا نقش پدر در خانواده به اندازه کافی بیان می شود، چگونه بر رشد کودک تأثیر می گذارد؟

روانشناسان به خوبی وضعیت محرومیت پدر را مورد مطالعه قرار داده اند (به عنوان مثال، وضعیت "محروم شدن کودک از پدر" )، جایی که پدر، اگر چه از لحاظ جسمی وجود دارد، اما به لحاظ آموزشی، غیر فعال است و یا تحریف شده است. در چنین خانواده ها، اغلب مشاهده می شود که نقش مهمی ایفا می کنند - مادر اغلب مسئولیت سختی را در اینجا نشان می دهد. در نتیجه سلطه مادر و بیگانگی پدر، شناسایی مثبت فرزند با مدل والدین نقض می شود.
 
تحت شرایط عادی، پدر به طور قابل توجهی بر هویت جنسی کودک تاثیر می گذارد. از آنجا که پسرش در سن نوجوانی نوعی از نمونه خودش است، بنابراین مدل تقلید، بر شکل گیری هویت جنسی تاثیر می گذارد.اما پدران منفعل، تأثیر کمی بر شکل گیری ویژگی های مردانه واقعی پسران خود دارند.
روانپزشک R. Campbell یادآور می شود که نفوذ پدر در شناسایی جنسیت یک دختر در دوره نوجوانی بیشتر مشهود است. هویت جنسی دختر، تصویب خود به عنوان یک زن ارزشمند است. در این سن 13-15 سال است که او باید شناخت اهمیت خود را به عنوان یک زن آینده، عمدتا از پدرش دریافت کند.
پدر به ایجاد حس اعتماد به نفس دخترش میپردازد، بیانگر تأیید اعمال، تواناییها و ظواهر او است. در دخترانی که بدون پدر هستند، در غیاب یک مدل واقعی روابط بین یک مرد و یک زن، نگرش غیر واقعی نسبت به مردان می تواند شکل بگیرد.
 
در حوزه توسعه عاطفی، ارتباط بین فقدان یا ضعف  پدر و رفتار تهاجمی پسران مشخص شده است. خصومت بیش از حد با دیگران به عنوان یک شورش علیه وابستگی بیش از حد به مادر در طول سال های اول زندگی به وجود می آید. پرخاشگری، بیانگر جستجو برای مرد است.
 
پسرانی که بیش از حد به مادر خود وابسته می شوند، ممکن است در ارتباط با همسالانشان دشوار باشد.
 
روانشناسان پدرانی که راه پدران خود را ادامه می دهند: فرزندانشان از بیماری های عصبی رنج می برند، آنها را ترسو، خجالتی، خاموش، مرموز در ارتباط، حساس به تهدید، محتاط، غیر انعطاف پذیر در قضاوت، محافظه کار و تاکید بیشتر بر دیدگاه خودشان نسبت به نظرات دیگران، توصیف می کنند.
 
در پدران خشن، فرزندان مستعد ابتلا به اقدامات غیر منتظره، پسران اغلب از عصبی بودن ، تیک زدن و لکنت زبان رنج می برند. خشونت بیش از حد پدر می تواند باعث ترس در پسر شود. همان اثر در دختر، در غیاب الزامات واضح و همه جانبه از طرف پدر دیده می شود.
 

نفوذ پدر بر رشد ذهنی کودک

ویژگی های نقش پدر در خانواده و تربیت فرزندان از طریق عوامل مؤثر بر دسترسی پدر به کودک و دخالت او در فعالیت های مشترک تعیین می شود. مقایسه "شامل پدران" و "شامل مادران"، یعنی به طور فعال در آموزش و پرورش، منجر به نتیجه گیری می شود که چنین پدران بر پیشرفت کودک بیشتر از مادر تاثیر می گذارد.
 
در مقایسه سبکهای پدر و مادر ، نشان داده شده است که اقتدارگرائی پدر تاثیر مثبتی بر توانایی های شناختی کودکان دارد، در حالی که اقتدارگرائی مادر منفی است. ویژگی های ذهنی پدر دقیق تر از ویژگی های مشابه مادر، سازگاری با مهارت های شناختی کودک را بدون در نظر گرفتن جنس، مرتبط می سازد.
بسیاری از محققان بر اهمیت استثنایی رفتار والدین در اولین سالهای زندگی یک کودک برای توسعه اعتماد به نفس او تاکید می کنند. نگرش والدین، که به موجب آن کودک احساس می کند دوستش دارند، به او احترام می گذارند، باعث می شود او یک نگرش مشابهی داشته باشد که منجر به حس با ارزش بودن و موفقیت بدهد. بنابراین، محبت، مراقبت والدین از هم و خواسته های آنها با عشق به توسعه ی اعتماد به نفس مثبت کودک کمک کند، و روابط سرد و خصمانه منجر به اثر متضاد می شود.
 
علیرغم این واقعیت که تقریبا همه والدین فرزندان خود را دوست دارند فرزندانشان تفاوت دارند.
 
در فرهنگ ما شما به ندرت پدر را می بینید که دست در دست پسرش راه می رود - اغلب آنها در کنار هم راه می روند و حتی صحبت نمی کنند، به شرطی که پدر تنها همراه فرزند باشد.تلاش کردن، زانو زدن، قدردانی کردن، چیزی که من در هنگام راه رفتن در مهد کودک دیدم ، تحسین ساختن مکعب ها، نقاشی، رقصیدن، شعر خواندن - این  در معمولی ترین پدران مدرن وجود ندارد.
 
امروزه عشق پدر به کودک اغلب در خرید یک اسباب بازی گرانقیمت بیان می شود. اما خیلی بیشتر، حتی جذاب ترین اسباب بازی های کودک نیاز به توجه پدر، مشارکت، درک، دوستی، منافع مشترک را بیان نمی کند. پدر تنها یک نان آور نیست، بلکه یک فردی است که جهان را به روی کودک باز می کند، و به او کمک می کند که مهارت و اعتماد به نفس خود را بالا ببرد.
سبک والدین استبدادی به خصوص برای توسعه شخصیت کودک، نامطلوب است. یکی از خصوصیات رفتار پدران اقتدارگرا تمایل آنها به قضاوت قاطع و روشن در هر وضعیت است. بنابراین، هر گونه مجازات، هر گونه الزام برای یک کودک حتی اشاره ای به آمادگی برای پذیرش یک کودک، چیزی برای کمک به او و یا او را متقاعد میکند.
چنین پدرانی ممکن است بطور مرتب بر این باور باشند که فرزندشان کاملا بدون هیچ گونه دلیلی بد هستند. در نتیجه، کودک از سال های اول زندگی اعتقاد به بی فایده بودن برای والدین را پیدا می کند. تنش در رفتار کودکان به عنوان یک نتیجه از چنین تربیتی ذکر شده است. علاوه بر این، هر وضعیت جدید و یا نامشخص در کودکان با امکان مجازات، که به نوبه خود با افزایش اضطراب و ناراحتی همراه است. و از آنجا که برای یک کودک جوان، بسیاری از موقعیت های نا آشنا، او تقریبا همیشه در یک وضعیت مضطرب به سر می برد.
 
با این حال، نشان دادن بی تفاوتی کامل والدین نسبت به کودک، حتی از مجازات یک کودک توسط والدین تاثیر بدتری دارد . بی تفاوتی و عدم علاقه به فرزند منجر به تغییر شکل تصویر "من" می شود.

توصیه های عملی

مادر باید پدر را از روزهای اول زندگی با فرصت برای تعامل با کودک، آماده کند.
 
پدر می تواند در مراقبت از نوزاد مشارکت کند: پوشک را عوض کند، به او بازی کند، پیاده روی کند،با شیشه او را تغذیه کند، و غیره. در عین حال مفید است که با این اقدامات پدر با کلمات ملایم به کودک با لبخند پاسخ دهد.
 
یک مکان مهم در تعامل پدر با فرزند رو به رشد، بازی است. بر خلاف مادران، پدران تمایل دارند بازی های پر انرژی و غیر قابل پیش بینی را که مخصوص بچه ها هستند، انجام دهند. مادران نباید چنین بازی هایی را ممنوع کنند چرا که بازی کردن با پدر مثل بازی کردن با مادر نیست.
 
پدران بیشتر با فرزندان خود در مکان های عمومی مانند باغ وحش یا پارک تفریحی ارتباط برقرار می کنند. مفید است که چنین پیوندهای مشترک پدر با فرزند سازماندهی شود.
 
پدرانی که اغلب با فرزندانشان ارتباط برقرار می کنند، شخصیت های قابل توجهی در جهان کودک می شوند. اول از همه، آنها یک مدل رفتار دارند که کودک شروع به پیروی می کند. برای رشد ذهنی کودک ارتباطات بیشتر و تعامل بین پدر و کودک، بهتر است .
 
بزرگسالان هنگام مراقبت از کودک باید سعی کنند رفتار خود را در محدودیت های خاصی حفظ کنند. بعضی مواقع والدین فکر می کنند که هر گونه کنترل بر فعالیت های کودک با فعالیت خلاقانه و استقلال او تداخل پیدا می کند.
والدین دیگر متقاعد شده اند که کودک باید در همه چیز آگاهانه رفتار کند، مانند یک بزرگسال. آنها می دانند که با کنترل و محدود کردن رفتار کودک، استقلال او را فراهم نمی کند. هر دستورالعمل والدین نباید فراتر از عقل سلیم باشد و باید نیازهای کودکان را برای ایمنی، استقلال و فعالیت خلاقانه مورد توجه قرار دهد.
 
خواسته های منطقی باید به کودکان توضیح داده شود و بر تحقق آنها اصرار ورزند، برای کودک روشن شود که چه چیزی از او انتظار می رود و سازگار باشد.
 
اجتناب از استفاده غیر ضروری از زور و تهدیدات برای کنترل رفتار کودکان. استفاده از زور و تهدیدات رفتار مشابهی را در کودکان ایجاد می کند و ممکن است ویژگی های ناخوشایند مانند خشونت، ظلم و ستم را در شخصیت آنها ظاهر کند.
 
باید از محرومیت و ممنوعیت استفاده کرد. محکومیت و ممنوعیت باید با مهربانی و مهربانی بیان شود، بنابراین شما نباید بگوئید "شما بد هستید"، اما "شما بد کار کرده اید". پس از ممنوعیت یا محکومیت هر گونه اقدام، لازم است نمونه ی مثبت را به کودک نشان دهید.
 
اگر کودک کاری را انجام نمیدهد، به او کمک کنید مشکلات را برطرف کند، از او حمایت کنید، به او اجازه دهید موفقیت را احساس کند. برای اقدامات ناموفق او را تحسین نکنید. این می تواند عزت نفس را تحریف کند. ارزیابی دستاوردهای کودکان باید برای نتیجه به اندازه کافی مناسب باشد.
 
دانشمندان اعلام می کنند که پدران تأثیر بیشتری بر زندگی دختران خود دارند و ما نمی توانیم صبر کنیم تا متوجه شویم چرا؟
 
جامعه تغییر کرده است و بسیاری از پدران در نهایت فرصتی برای مراقبت از دختران خود را از زمان تولد کسب کرده اند. از روز اول، پدران می توانند نوزادان خود را با غذاهای ویژه تغذیه کنند، پوشک او راعوض کنند، حمام، خواباندن و غیره را انجام دهند. چنین نزدیکی ارتباطی میان آنها  پایه و اساس ارتباطات بسیار مهم در آینده را فراهم می کند.
پدر در سطح عاطفی مهم است.
دخترانی که با پدر خود ارتباط خوبی دارند، به احتمال زیاد به اضطراب و افسردگی مبتلا نمی شوند  و طبق مطالعه ، بر استرس بهتر غلبه می کنند.
 
اگر پدر برای ایجاد یک رابطه نزدیک با دخترش کار می کند و به او اجازه می دهد تا در مورد احساساتش صحبت کند، او را برای روابط موفق در آینده تنظیم می کند .
نفوذ پدر بر عزت نفس دختران
 
دخالت پدر در زندگی دختر بسیار مهم است ، زیرا به او کمک می کند تا اعتماد به نفس خود را افزایش داده و نگرش مثبت نسبت به خود ایجاد کند . برای انجام این کار، او باید به صورت شفاهی دخترش را تشویق کند، به احساساتش احترام بگذارد  و به افکار او گوش دهد، و علاقه خاصی به سرگرمی هایش داشته باشد. این به او کمک خواهد کرد تا از ناامنی خلاص شود و اعتماد به نفس خود را افزایش دهد.

نفوذ پدر در رابطه دختر با یک شریک

پدر نشان می دهد که چگونه یک مرد می تواند به دیگر زنان، به ویژه مادرش، مربوط باشد. دختر می بیند و یاد میگیردکه چگونه پدرش با زنان ارتباط برقرار می کند.
 
رابطه با پدر، تصور او از آنچه انتظار می رود و آنچه در رابطه با یک شریک عاشقانه قابل قبول است، شکل می گیرد. این تحقیق نشان داد زنان بالغ ملاقات و ایجاد روابط بلندمدت با مردانی را دارند که روابط پدر و مادرشان را یادآوری می کنند.

نفوذ عملی پدر

پدران در رفاه مالی دختران دخیل هستند. 

نقش مادران

اگر چه نقش پدران در زندگی دخترانشان ضروری هستند، مادرها برای آنها اهمیت کمتری ندارند. آنها به دختران خود نمونه ای از نحوه رفتار در رابطه با بزرگسالان و نحوه مراقبت از خود را آموزش می دهند.
 
آیا رابطه خوبی با پدرتان دارید؟ نظرات خود را با کاربران به اشتراک بگذارید.

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید