آیا ازدواج مهم است؟
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸سرمقاله شماره 13 جولای 2009 مجله تایم به بررسی دورنمای ازدواج پرداخت و نتایج کاهش و وخامت اوضاع ازدواج را در قالب واژه های ذیل خلاصه کرد: دشواری، بدبختی و تباهی زنان و کودکان، به خصوص در میان طبقه محروم و تنگذست جامعه.
نویسنده سرمقاله، خانم کایتلین فلانگن، سؤالی را مطرح کرده که اساس کتاب حاضر است: یعنی این سؤال که «آیا ازدواج مهم است؟». فلانگن سؤال خود را با جمله ای کوتاه پاسخ می دهد: «بیشتر از آن چیزی که بتوان با کلمات بیان کرد». وی پاسخ خود را با این عبارت ادامه می دهد که: «هیچ نیروی دیگری نمی تواند به اندازه فروپاشی پیوند ازدواج باعث دشواری و نگونبختی بشری شود».
سی ان ان در روز ولنتاین سال 2011 کمپینی به نام «آزادی ازدواج» به راه انداخت؛ هدف این برنامه آموزشی عمومی 10 میلیون دلاری پاسخ به این سؤال است که "چرا ازدواج مهم است؟" تبلیغات این برنامه بر مفاهیمی همچون عشق، تعهد و خانواده، تمرکز دارند، که به عمد در تاریکی و ابهام رها شده اند، اما در واقع این برنامه طیف وسیعی از مسائلی را پوشش می دهد که ممکن است برای زوجین مطرح باشد.
البته نتیجه نهائی این است که وقتی دامنه مقدمات مندرج در تعریف ازدواج برای دربرگرفتن همه چیز بیش از بیش گسترش می یابد، معنای آن به هیچ می گراید. دقیقاً به همین دلیل نگارش کتاب حاضر ضروری بود همان طور که بخش هائی از جامعه ازدواج را به عنوان امری غیرضروری طرد می کنند، بخش هائی دیگر از جامعه در تلاش اند تا تعریف ازدواج را گسترش دهند. در حالی که گروه های ذی نفوذ با گرایشات و منافع مشخص در تلاش اند تا ازدواج را به نحوی از نو تعریف کنند که دیگر از موضوعیَّت آنچنانی برخوردار نباشد، رسانه ها نیز سر مردم را با سلسله ای از رسوائی های اخلاقی و خیانت های پر سر و صدای مسئولان و شخصیت های مشهور گرم می کنند.
دانشمندان و محققین متعهد، خود را در برابر وظیفه ای دشوار می یابند، یعنی تلاش برای احیای چهره مخدوش شده ازدواج، و مشاورین تلاش می کنند تا زندگی های در هم شکسته زنان و کودکان بی پناه را ترمیم کنند، زیرا ازدواج و نهاد خانواده ویران شده است و به عنوان امری غیرضروری، بی معنا و پیش پا افتاده توصیف شده است. این امور گردابی از مجادلات بر سر نقش و اهمیتِ ازدواج را به وجود آورده است تا به حدی که بسیاری از مردم انگشت به دهان مانده اند که از میان سیل عظیمی از اظهارنظرهای مطرح شده توسط هزاران صاحب نظر و متخصص کدام را برگزینند. مسأله ازدواج، چه در قالب بدنام کردن آن، چه تلاش برای ارائه تعریف نو از آن، و یا چالش برای تثبیت آن به عنوان یک نهاد مهم در جامعه مدنی، هنوز این توانائی را دارد که سرمقاله یک نشریه و یا سرخط روزنامه ها باشد.
تحقیقات علوم اجتماعی اکثر مردم را قانع کرده است که ازدواج مهم است؛ اطلاعات مردم شناختی این مسأله را اثبات می کند که ازدواج مهم است. عقل عرفی، خرد جمعی و تجربه همه تأئید می کنند که ازدواج بیش از آن چیزی که اکثر مردم فکر می کنند بر افراد بالغ تأثیر دارد. محققین اشاره می کنند که افراد متأهل در مقایسه با افراد غیرمتأهل، سالم ترند، زندگی طولانی تر و پربارتری دارند، خوشبخت تر هستند و از سلامت روانی بهتری برخوردارند. همچنین ایشان بر این باورند که ازدواج نقش مهمی را در جامعه ایفا میکند. هیچ چیزی به اندازه داشتنِ والدین مجرد نمی تواند به بچه ها ضربه بزند. خانم فلانگن حرف خود را به این نحو خلاصه می کند: «کودکانی که در یک خانواده منظم و در کنار والدین خود زندگی می کنند در مقایسه با کودکان خانواده های تک والدینی از تمام جهات در کوتاه مدت خوشبخت تر و در بلند مدت موفق ترند. چیزهای اندکی به اندازه نداشتن پدر در خانه، زندگی یک کودک را مختل می کند».
ازدواج مهم است زیرا خانواده بافتی است که در درون آن، نسل آینده عادات ماندگار خود را تثبیت می کند و شخصیت خود را شکل می دهد.
بنابراین، ازدواج مهم است زیرا خانواده بافتی است که در درون آن، نسل آینده عادات ماندگار خود را تثبیت می کند و شخصیت خود را شکل می دهد. کودک به اندازه ی ویژگی های مطلوب خانواده و آمادگی هائی که در خانواده کسب کرده است، یاد خواهد گرفت که یک فرد بالغ سازگار و مبتکری شود که می تواند به عنوان شهروندی قانونمدار و درگیر به اجتماع و مردم خود کمک کند. جوزف استوری حقوقدان در این زمینه نوشت:
در تمام جوامع متمدن، ازدواج یک قرارداد خاص و مطلوب تلقی می شود. این قرارداد در اصل ریشه در حقوق طبیعی دارد
تاخیر در ازدواج
با وجود شواهد بسیار مستحکم مبنی بر این که ازدواج برای افراد و جامعه مهم است، پیامی که به صورت مداوم در گوش جوانان جامعه خوانده می شود، این است که ازدواج می تواند منتظر بماند؛ دهه دوم زندگی شما برای تثبیت شغل، لذت بردن، سفر کردن، خود را پیدا کردن، و جوانی کردن است، نه برای زن گرفتن و تشکیل خانواده بدون فکر و بلوغ لازم. در نتیجه متوسط سن ازدواج در ایالات متحده برای خانوم ها به 26 سال و برای آقایان به 28 سال افزایش یافته است این بالاترین سن ثبت شده از زمان تشکیل اداره آمار آمریکا است.
به تأخیر انداختن ازدواج توسط این جوانان به معنای آن نیست که آن ها رابطه جنسی ندارند. در واقع، بر اساس مطالعه بلند مدتی که در سطح ملی بر روی سلامت نوجوانان انجام گرفته است، بیش از 93 درصد افراد بالغ بین 18 تا 23 سال که دارای روابط عاشقانه هستند، با معشوقه هایشان رابطه جنسی دارند؛ حتی از میان کسانی که در کلیساهای محافظه کار مشغول به کار هستند، این آمار حدود 80 درصد است. بنابراین اصل مورد اعتقادِ جوانان امروزی این است که هیچ اشکالی ندارد که با معشوقه های متعددی روابط جنسی متنوع داشت و با همدیگر زیر یک سقف به صورت هم خانه ای زندگی کرد، اما برای ازدواج کردن هنوز بسیار زود است، نمی توان هزینه ازدواج را فراهم کرد و انتخاب فرد مناسب برای زندگی مشترک کار آسانی نیست.
حتی واژه یِ «ازدواج» امروز دارای معانی بی شماری است؛ تأکیدها بر جنبه های شخصی، فلسفی و سیاسیِ ازدواج است. مردم درباره نقش مناسب دولت در ترویج ازدواج و اینکه آیا دفاع از ازدواج سنتی و رسوم مربوط به آن به معنایِ تبعیض بر علیه مجردها، طلاق گرفته ها و همجنسگرایان هست یا نه، بحث می کنند. برخی دیگر نیز دل نگران این هستند که ازدواج با دیدگاه های اخلاقی و مذهبی درباره سکسوالیته (جنسینگی) به صورت تنگاتنگی در هم تنیده شده است برخی بر این عقیده اند که ازدواج چیزی جز یک قرارداد حقوقی نیست که می تواند برای منطبق شدن با اوهام تفکر رایج تغییر داده شود.
کتاب حاضر، اصول ارائه شده توسط مؤسسه ویزراسپون (Witherspoon Institute) را تأئید می کند: ازدواج برای یک جامعه آزاد «که برای محدود کردن دامنه، اندازه و قدرت دولت و اداره زندگی شخصی شهروندان و پرورش مسئولانه یِ فرزندان آن ها به شهروندان تکیه دارد، از جهات بنیادینی اهمیت دارد. امتناع از ازدواج خصوصاً برای گروه های آسیب پذیر جامعه یِ ما بسیار پرهزینه بوده است؛ اقلیت ها و فقرا با گسستن پیوندهای ازدواج در اجتماعات شان مجبور به پرداخت هزینه بسیار گزافی می شوند.» در سرتاسر این کتاب، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد که ازدواج «موجب ترقی منافع عمومی می شود» و نهادی است که «جامعه باید آن را تأئید و پشتیبانی کند». علاوه بر این، ما از حمایت و پشتیبانی از آن دسته از «قوانین و سیاست های عمومی» که به جای تخریب ازدواج آن را «تقویت و تأئید می کنند»، دفاع می کنیم و از رهبران ملت می خواهیم که از سیاست های عمومی ای که «ازدواج را به عنوان یک نهاد اجتماعی تحکیم می کنند»، حمایت کنند.
جامعه شناسان با این نکته موافق اند که جوانان عصر حاضر را که حتی در بیست سالگی شان هم حاضر به ترک علایق دوران نوجوانی خود نیستند، نمی توان به این آسانی وادار به قبول ازدواج سنتی کرد. در سال 1960 دو سوم بیست ساله ها متأهل بودند؛ در سال 2008 این رقم به 26 درصد کاهش یافت. انقلابی که در دهه ی 1960 در زمینه روابط جنسی رخ داد، بشارت دهنده ی ظهور تفکری نو درباره رابطه جنسی بود که رابطه جنسی را از بافت ازدواج و خانواده جدا می داند. مجلاتی مانند Play Boy، نمایش های برگزار شده در خیابان برادوی در نیویورک مانند Hair، و محوطه های دانشگاهی ای که سیاست های مربوط به نظارت مسئولان دانشگاهی بر روابط دانشجویان به نیابت از والدین (in loco parentis) کنار نهادند و فضائی «بی بند و بار» را به وجود آوردند که ازدواج را به عنوان امری قدیمی و از مد افتاده جلوه می داد و «ارزش های خانواده» را عفت فروشانه و شایسته ی تمسخر توصیف می کرد. با این حال، حقیقت این است که جار و جنجال به راه افتاده در رسانه ها درباره «لذت رابطه جنسی اتفاقی» که سبک های زندگی بی بند و بار و پر زرق و برق هنرمندان هالیوودی معرف آن بودند، در اصل یک تبلیغات احمقانه ی بزک شده بود؛ حتی نخستین مطالعات رسمی صورت گرفته در این باره آشکار کرد که تصاویر ارائه شده از رابطه جنسی در رسانه ها شباهت بسیار اندکی به واقعیت داشت. تحقیقات اولیه به مانند تحقیقات پیچیده تر بعدی، نشان داد که رابطه جنسی با همسر به بهترین شیوه فرد را به ارگاسم یا اوج لذت جنسی می رساند و رضایت بخش ترین و متداوم ترین نوع رابطه جنسی است.
متخصصین بر این باورند که ازدواج علاوه بر فراهم آوردن بهترین نوع رابطه میان زوجین یعنی شوهر و همسر ، در مقایسه با دیگر فضاهای خانوادگی موجود بهترین فضا برای تربیت فرزندان است؛ همچنین چنین فضائی بهترین مکان برای خوشبختی و سلامت بزرگسالان است.
در واقع، اکثر جامعه شناسان بر این باورند که ازدواج نتایج اجتماعی مثبت بسیاری برای اقوام و ملت ها دارد. خانواده تشکیل شده بر اساس ازدواج سنتی، مؤثرترین فضا برای آموزش شهروندانی است که می توانند گام های مؤثری در راستای منافع عمومی، خصوصاً در میان اقلیَّت ها بردارند. ازدواج منافع اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و امنیتی متعددی دارد، و رونق و شکوفائی اقوام و ملت ها را تضمین می کند. ازدواج به عنوان «چسب اجتماعی» توصیف شده است، زیرا این ازدواج است که پدران را به فرزندان خویش ملتزم می کند و زوجین را با هم یکدل می سازد و اتحاد میان مردم و ملت شان را استحکام می بخشد.
ازدواج در واقع یک نهاد اجتماعی جهانشمول است؛ فرهنگ های سراسر دنیا، ازدواج را به چشمِ رشته ای می نگرند که والدین را با فرزندانشان و خانواده ها را با اجتماع شان پیوند می دهد.
در حالی که ازدواج یک نهاد بسیار مهم در یک جامعه مدنی است، محققین بر سر این نکته اتفاق نظر دارند که این نهاد مهم مدنی در معرض خطر انقراض قرار دارد و در حال حاضر در وضعیت شکننده ای به سر می برد.
برخی حتی این وضعیت را یک بحران می دانند زیرا بحث بسیار داغی در میان عموم (بر اساسِ اظهارات بی اساسِ ایدئولوگ های خانواده ستیز) درباره این موضوع در جریان است که آیا یک خانواده تحت سرپرستی یک زوج متأهل یعنی مادر و پدر باثبات ترین و مهرورزترین محیط برای والدین و فرزاندان هست یا نه.
پس از چهل سال اطلاعات تحریف شده و تفاسیر غلط درباره مسائل مربوط به ساختار خانواده، تقریباً هزاران مطالعه و تحقیق وجود دارد که همگی به اتفاق هم معترفند که بهترین ساختار خانوادگی برای سعادت کودکان، خانواده تحت سرپرستی یک زوج متأهل است.
همچنین آن ها نظرات واحدی درباره هزینه های اجتماعی متلاشی شدن خانواده دارند. مالیات دهندگان آمریکائی، هزینه گزافی را بابت از هم پاشیده شدن خانواده متحمل می شوند: طلاق، بچه آوری بدون ازدواج، جرم، استفاده از مواد مخدر، ترک تحصیل، خشونت خانگی، امراض حاد، فقر، نگهداری از کودکان بی سرپرست و از این دست مسائل. با این حال، این پیکره ی عظیم از تحقیقات، مخالفان سرسخت خانواد و ازدواج سنتی را که بسیار مایل اند این نهادهای اجتماعی تأثیرگذار کارکرد خود را از دست دهند، از مواضع خصمانه خود منصرف نمی کند.
روزگار Brady Bunch Families و خانواده های به سبک June Cleaver به سر آمده است، و جای آن ها را Modern Family گرفته است که به گفته منتقدین در پی ارائه تعریفی نو از خانواده است و مناسبات خانواده های شوخ و شنگ، چندفرهنگی، سنتی و خوشبخت امروزی و علایق آن ها را به تصویر می کشد. طبق نظر برایان پاول، استاد جامعه شناسی دانشگاه ایندیانا، 60 درصد آمریکائی ها در سال 2010 بر این باور بودند که «اگر شما خودتان را یک خانواده می دانید، پس شما یک خانواده هستید». طبق گزارش مرکز تحقیقاتی پیو Pew Research Center ، مردم آمریکا درباره تعاریف در حال تغییر خانواده و نیز تأثیر این تعاریف بر جامعه نظرات مختلفی دارند، ولی آن ها بر سر این نکته با هم توافق دارند که «تربیت فرزندان توسط زنان بدون داشتن یک شریک زندگی در کنار خود برای جامعه بسیار مضر است».
بدون ازدواج های مستحکم، دموکراسی مستحکم و پایا غیرممکن است، زیرا دموکراسی بر اراده شهروندان مطلع و بالغ دارای شخصیت خوب استوار است.
دوست من، رابرت دابلیو. پترسون، پیوند ناگسستنی میانِ ازدواج و بازارها را در رساله آدام اسمیت با عنوانِ ثروت ملت ها با دقت توضیح می دهد، و اشاره می کند که گری بِکِر در رساله درباره خانواده همین پیوند را مطرح می کند زیرا «تقسیم کار تولید را در بازار و منزل به حداکثر خود می رساند». حفظ و تقویت خانواده نه تنها برای خوشبختی و سعادت تک تک شهروندان، بلکه برای حفظ منزلت یگانه آمریکا حیاتی است. آینده یِ ما به عنوان ملتی آزاد، به توانائی ما برای تربیت شهروندان خلّاق و درستکار وابسته است، که قدرت و ثبات ملت را تداوم خواهند بخشید. فروپاشی ازدواج و خانواده، توانائی آمریکا را در تربیت شهروندانی با استعداد که قادر به حفظ استقلال کشور هستند، در معرض تهدید قرار داده است. باری، روند کنونی جامعه آمریکا به هیچ وجه رضایت بخش و امیدوارکننده نیست. پال آماتو، استاد برجسته جامعه شناسی و جمعیت شناسی در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، می نویسد که «... تغییرات روی داده در ساختار ازدواج و خانواده در آمریکا از دهه یِ 1960 به این سو، موجب کاهش احساس خوشبختی در کودکان شده است، و خوشبختی بسیاری از بزرگسالان را نیز دچار افت و نقصان ساخته، و فقر را در کودکان افزایش داده، و بار مالی سنگینی را به جامعه تحمیل کرده است.»این مقاله علمی پژوهشیادامه دارد........... (سیارک)
"Brady Bunch Families"نام یک طنز تلویزیونی به کارگردانی شروود شوارتز که از 26 سپتامبر 1969 تا 8 مارس 1978 از شبکه ABC پخش شد. این طنز ماجراهای یک خانواده پرجمعیت با شش بچه است.
"June Cleaver"نقش اول طنز تلویزیونی ای به نام Leave It to Beaver است. جون و همسرش نماینده والدین متعهد دهه 1950 در خانواده های آمریکائی هستند.
"Modern Family "نام یک مجموعه تلویزیونی است که در سال 2009 از طریق شبکه ABC بر روی آنتن رفت. این مجموعه اقتضائات خانواده های عصر جدید را به تصویر میکشد.