حرمسرا در ایران و ترکیه و وظیفه خواجه های حرمسرا
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۵/۱حرمسرا .. حرمسرا .... با شنیدن این کلمه ، بسیاری صومعه ای با زنان زیبای جوان و شرقی را تصور می کنند. اما آیا واقعاً چنین بود؟اصلا حرمسرا چیست
حرمسرا
حرمسرا چیست ؟ حرم از عربی به عنوان "مکان مقدس و ممنوع" ترجمه شده است.
عکس ناصرالدین شاه قاجار چهارمین شاه ایران بود. وی در سال 1848 بر تخت سلطنت نشست و 47 سال سلطنت کرد.
حرمسرا ایران
در حرمسرا ناصرالدین شاه حدود صد صیغه وجود داشت. با دیدن عکس های زنان حرمسرا ، همه موافق نیستند که این خانم ها زیبا بودند. اما ، همانطور که آنها می گویند ، روشن است که حاکم ایران در آن زمان ذوق بسیار خارق العاده ای داشت. اگر شاه طرفدار عکاسی نبود شاید این موضوع را نمی دانستیم. او شخصاً از صیغه های خود در حرامسرا عکس می گرفت.
حرمسرا
توجه داشته باشید که چاق بودن در آن روزها نشانه زیبایی و رفاه به حساب می آمد. زنان حرم سرا کار سخت انجام نمی دادند و به خوبی تغذیه می شدند. عکس
در حرمسرا ، دختران نام های جدیدی دریافت کردند.عکس
پس از نه سال خدمت ، صیغه ها می توانستند حرمسرا را ترک کنند. همچنین ، دختران می توانستند آزاد شوند در صورتی که ارباب آنها فوت می شد.دختران ، به عنوان یک قاعده ، فقط توسط صاحب خانه ، خواجه و نگهبان دیده می شدند.
البته باور اینکه همه زنان در هماهنگی با یکدیگر زندگی می کردند ، دشوار است ، زیرا آنها رقیب یکدیگر بودند. با این وجود ، آنها همدیگر را تحمل می کردند.عکس
اگر توجه کرده باشید ، در بسیاری از عکس ها ، صیغه ها دامن بالرین پوشیده اند. واقعیت این است که در سال 1873 ناصرالدین شاه ، از سن پترزبورگ دیدار کرد و در باله شرکت کرد. شاه بالرین ها را بسیار دوست داشت و پس از بازگشت دستور داد که دامن هایی شبیه دامن بالرین ها برای همه صیغه های حرمسرت خود بدوزند! عکس
با نگاهی به عکس صیغه ، باور اینکه این زن عموماً زیباست ، سخت است. اما مورخان این واقعیت را تأیید کرده اند. فقط در آن روزها داشتن ابروهای پرپشت و پاچه بزی مد روز بود! و مهمتر از همه ، شاه آن را دوست داشت. عکس
خانواده پادشاه نسبتاً بزرگ بودند. با توجه به تعداد صیغه های حرمسرا ، می توان فهمید که حاکم فرزندان زیادی داشته است ... عکس
و اینجا همسر محبوب شاه سوگلی او انیس الدوله است! عکس
حرمسرا ایران
بنابراین ، هنگامی که شما در آرزوی داشتن مجموعه ای از دختران زیبای حبس شده هستید ، تنها چیزی که می توانم بگویم این است که "مراقب آنچه آرزو می کنی باشی!"
حال بیایید ببینیم صیغه ها درحرمسرا امپراتوری عثمانی چه شکلی بودند؟
حرمسرای عثمانی
از نظر سلاطین ، حرمسرا به مکان اصلی زندگی آنها تبدیل شد. در حرمسرا کودکانی متولد شدند و از همان نوزادی زنجیری را به دور خود احساس کردند که اکثر آنها هرگز قادر به شکستن آن نبودند. نقش مبارزات به مزدوران واگذار شده بود ، کار تفکر و حکومت به بردگان ، در حالی که سلطان ها متلاشی و ترسیده از همه مشکلات در میان زنانی در هرمسرا که به مداومت در زندگی خود علاقه مند بودند و مانع توسعه اراده آنها می شدند، زندگی می کردند.
شهوات رذیله ارباب بر حرمسرا مسلط نبودند؛ این جاه طلبی های زنان بود که سلطه داشتند. این واقعیت که حرمسرا یک جامعه کاملاً برده ای بود منجر به نتایج فاجعه باری شد. جمعیت قابل توجه آن ، که در پایان قرن نوزدهم به حدود 900 زن رسید ، توسط اهالی داخلی بی شماری (300 آشپز به تنهایی) ، خواجه های سیاه و سفید ، لالها ، نگهبانان و غیره خدمت می کردند ، و اینها کاملاً وابسته به استبداد بودند.
زنان حرمسرا با استفاده از هنرهای چاپلوسی ، رشوه خواری ، نكوهش كردن ، توطئه و پر و بال دادن به همه رذایل و ضعف های سلطان ، جنگ مستمر با یکدیگر را برای مقام اول به نفع خود انجام می دادند.
عکس حرمسرای عثمانی
و سرانجام ، شما را به دیدن نقاشی های هنرمندی دعوت می کنیم که زندگی واقعی را در حرمسرا ی آن زمان با چشمان خود دید.عکس
پرتره 1695-1715. وی آخرین صیغه شاهنشاهی بود که به طور قانونی با یک سلطان عثمانی ازدواج کرد. او یونانی ، متولد کرت و دختر کشیش ارتدکس بود. هنگامی که ونیزی ها توسط عثمانی ها از کرت رانده شدند ، او را به عنوان یک دختر جوان به بردگی بردند. او مورد علاقه سلطان قرار گرفت و برای او دو پسر به دنیا آورد که هر دو سلطان شدند.
از حدود قرن 14 به بعد ، عثمانی ها دیگر با ملکه های خود ازدواج نکردند - که به این ترتیب دیگر ملکه ای وجود نداشت .فقط سلیمان با یکی از غلامان خود ، مسیحی معروف به روکسلانا ازدواج کرد که کاملاً تحت سلطه روکسلانا بود. به معنای نهادی ، حرمسرا همچنان بر امپراتوری حکومت می کردند.
حرمسرای عثمانی استانبول
حرمسرا جایی بود که سلطان آینده سالهای شکل گرفتن خود را سپری می کرد. زنان ، گرچه برده بودند ، اما از جذابیت های خود برای رسیدن به نفوذ استفاده می کردند. حافظان آنها ، خواجه ها ، از آنها به عنوان نفوذ برای تحت تأثیر قرار دادن حاکم استفاده می کردند. بعد از همه ، خواجه رئیس می توانست با شلاق آنها را تنبیه کند. خواجه سیاه سیاه ، کیسلار آقا ، "نگهبان دختران" و "نگهبان دروازه های خوشبختی" یکی از مهمترین مردان پادشاهی بود ، اگرچه برده بود.این خواجه ها بودند که آموزش شاهزادگان سلطنتی را به آنها سپردند - با آموزش هایی که مجاز بودند. هیچ دورانی وجود نداشت که شاهزادگان تحصیلات اصیل و واقعی داشته باشند و خواجه هایی که به شاهزادگان تا 11 سالگی تعلیم می دادند ، انگیزه بیشتری داشتند که شاهزادگان سلطنتی را در نادانی نگه دارند.
حرمسرای عثمانی استانبول : زنی با قلیان در حرمسرا. ترکیه ، 1891.عکس
در وقت آزاد خود ، زنان حرمسرا از هر طریق ممکن سرگرم می شدند - آنها پیک نیک ، جشن های مختلف با موسیقی و رقص ترتیب می دادند ...
به زنان حرمسرا گاهی اوقات اجازه می دادند که به پیاده روی بروند ، اما تمام قسمت های بدن آنها باید با دقت پوشانده می شد.عکس
گوماشماشا کادین افندی ، همسر سلطان عبدالحمید دوم. عکس
حال بیایید نگاهی به سایر اعضای خانواده سلطان بیندازیم. به عنوان مثال ، Dyurryushehvar Sultan ، دختر آخرین خلیفه عبدالمثید افندی و نوه سلطان عثمانی عبدالعزیز ، در این عکس دیده می شود.
حرمسرا نه تنها نتوانست حاکمان با کیفیت تولید کند. به سختی قادر به تولید مقدار کافی وراث برای حفظ جانشینی بود. ممکن است تصور شود که حاکمی که صدها زن داشت از نظر تعداد فرزندان مشکلی نخواهد داشت . اما زیاده خواهی جنسی باعث شد که بسیاری از سلاطین عقیم یا ناتوان شوند که باعث می شود تعداد کودکان در حرمسرا بسیار کمتر از آنچه تصور می شد ، باشد.
و هنگامی که پسری در دنیای برده دار حرمسرا متولد می شد ، شانس بسیار خوبی داشت که به سرعت از این کشور بیرون کشیده شود. زیرا در رقابت شدید میان زنان حرمسرا هدف اصلی برای کشتن بود.
در حالی که آرزوی هر زنی در حرمسرا این بود که از سلطان پسری به دنیا بیاورد و او را به سلطنت برساند ، اما هدف هر زن دیگری این بود که از تولد یا جانشینی پسری غیر از فرزند خود جلوگیری کند. بنابراین خطرات یک سلطان بالقوه قبل از تولد آغاز می شد.
اولین هدف مادر باردار این بود که حاملگی خود را تا حد ممکن مخفی نگه دارد. مخفی نگه داشتن حاملگی کار ساده ای در زندگی حرمسرا با چند صد زن حسود مشترک نبود.
پس از تولد ، مشکل بعدی حفظ آن در برابر "حوادث" بود - همچنین کار ساده ای نیست. از حدود 30 كودكی كه از عبدالمجید بدنیا آمدند ، نیمی از آنها در كودكی در حرمسرا مردند.
شاهزادگان نه تنها مجبور شدند از حسادت زنان حرمسرا فرار کنند ، بلکه شاهزاده های از برادر ناتنی خود برای سلطنت نیز به ترتیب تولد از پدر به پسر ، بلکه از برادر به برادر دیگر باید مراقب می بودند. هر شاهزاده باید از نیت برادران ناتنی خود که می خواهند پا در کفش های او بگذارند - یا زیر پای آنها را خالی کند - مراقب باشد.
بایزید که در سال 1389 به سلطنت رسید این مشکل را حل کرد - او همه برادران ناتنی کوچکتر خود را به قتل رساند! منطق ساده این راه حل قرن ها توسط جانشینان وی دنبال می شد!
حرمسرا ترکیه : اعضای سابق حرمسرا و خواجه های عثمانی - 1909
کسانی که جان سالم به در بردند و تاج و تخت را گرفتند در جوانی زندانی حرمسرا بودند ، کاملاً از دنیای خارج بریده و حتی تحصیلات ابتدایی نداشتند. قرن ها کسانی که سلطان شدند پیرمردهای نادانی بودند که بیش از حد جنسی فرسوده بودند و فقط به جامعه بردگان و خواجه عادت داشتند و حرمسرا خود را به عنوان یک جوجه کشی تقریباً غیرقابل خطا برای سواستفاده نشان داد.
عکس حرمسرای عثمانی
حرمسرا چیست و در حرمسرا چه می گذشت
حرمسرا یعنی چه حرم سرا چیست
لازم به ذکر است که حرمسراها مدتها قبل از ظهور جهان اسلام ظاهر شدند. تاریخ همه اشکال آنها را می شناسد - نه تنها زنانه، بلکه کودکان و مردان. آنها در اوایل 3000 سال قبل از میلاد ظاهر شدند. می توانید مصر باستان، بین النهرین، ایران، چین باستان را در نهایت به یاد آورید. سلیمان پادشاه نیز «شصت ملکه و هشتاد کنیز و دوشیزه بی شمار» داشت...
با این حال، حرمسرا کلاسیک، که تا اوایل قرن گذشته وجود داشت، وجود اجزای زیر را در نظر گرفت: مطمئناً باید از چشمان کنجکاو دور می ماند، همیشه قوانین داخلی خود را داشت، و همچنین یک ویژگی اجباری دیگر وجود داشت - یک فراوانی همسران، کنیزان و خواجگان. دقیقاً چنین حرمسراهایی بود که مثلاً در ترکیه، ایران، کشورهای شبه جزیره عربستان و برخی کشورهای اسلامی دیگر وجود داشت.
ترجمه از ترکی، به معنای "محل ممنوعه" است - اتفاقاً از نظر شرایط زندگی بسیار راحت است، اما جایی که همه ساکنان "بر اساس رتبه" تقسیم می شدند: همسران محبوب و نه چندان محبوب، صیغه، بردگان - هر کس وضعیت متفاوتی داشت. شخصیت اصلی در این جامعه زنان، مادر سلطان ("سلطان معتبر") بود که قاعدتاً فرماندهی همه اودالیسک ها را بر عهده داشت. او تصمیم نهایی را در مورد این یا آن موضوع می گرفت، که تعداد زیادی از آنها همیشه در این جامعه جمع شده بودند.
یکی از مکان های پیشرو در "جدول رتبه ها" توسط دختران سلطان اشغال می شد - این ها امتیاز زیادی داشتند، اگرچه نه برای همه چیز؛ همسران عزیز سلطان خیلی بیشتر مجاز بودند. بسیاری از آنها فرزندانی از حاکم داشتند. اصولاً همه این خانمها که «کاد افندی» نامیده می شدند، افراد کاملاً تأثیرگذاری به شمار می رفتند که می توانستند بر تصمیمات سلطان تأثیر بگذارند. با این حال، قدرت کمتری در دست افراد مورد علاقه که فرزندانی از سلطان نداشتند، متمرکز نشد.
پسری که از یک همسر رسمی به دنیا می آمد می توانست سلطان شود، اگرچه مادرش برده باقی بماند. این کودکان اغلب به دست زن های دیگری که دسیسه می بافتند و می خواستند فرزند خود را سلطان کنند می مردند. مرگ خشونت آمیز کودکان در حرمسراها از اتفاقات رایج آن زمان بود.
افراد مورد علاقه ای که سلطان اخیراً شروع به همدردی با آنها کرده بود در یک سطح سلسله مراتبی پایین تر، قرار داشتند - ممکن است چندین زن در یک زمان وجود داشته باشد - سه یا بیست و سه. اما حتی در بین آنها همیشه یک مورد علاقه اصلی (سوگلی)وجود داشت که رقبا همیشه فتنه هایی را علیه او می بافتند. اگر این سوگلی قدرت پیدا می کرد، به هوس او اعدام و عفو انجام می شد.
کمترین تأثیرگذاری در بین همه زنان حرمسرا - زنانی بودند که زمانی با حاکم می خوابیدند ، اما پس از آن به دلایلی حاکم از دوست داشتن آنها منصرف شد ، اگرچه حاکم رابطه خاص خود را با آنها از دست نداد. به دختران تازه کار که هنوز هنر "صحیح" عشق ورزیدن را آموزش نداده بودند "اجمی" می گفتند.
عکس حرمسرای عثمانی
معلمان برده آنها، «کلفامار» نیز همین وضعیت را داشتند. به هر حال، پیرترین زنان، "بولا" نیز مورد احترام نبودند. اگر حاکم قبلاً یک مرد مسن بود ، تعداد زیادی از این "مادرها" جمع شده بودند. آنها با یکدیگر رقابت می کردند، اما از آنجایی که این زنان باتجربه تر بودند و رابطه با سلطان دیگر جزء برنامه های آنها نبود، کمتر با یکدیگر درگیری داشتند - هر کدام مسئول "بخش" خود در حرمسرا بودند. . اما وظیفه اصلی این خانم ها کنترل خواجه ها بود - آنها با دقت مراقبت می کردند و به خواجه ها اجازه هیچ چیز غیر ضروری را نمی دادند.
کاستراتی - آنها کاستراتی (اخته) هستند، اما گاهی اوقات این افراد در بین برخی از زنان حرمسرا مورد تقاضا بودند. به طور کلی در حرمسراها هر اتفاقی می افتاد. علاوه بر این، نهاد اختگی در کشورهای مختلف حاکی از درجات مختلفی از حذف «حیثیت مردانه» بود.
با این وجود، علیرغم "دسیسه" دائمی حرمسرا، همه زنان آن می توانند به آینده اعتماد نسبی داشته باشند. پس از مرگ سلطان، طبق سنت ثابت شده، کل حرمسرا به آرامی به سمت وارث حاکم مهاجرت می کرد. به همین دلیل است که بسیاری از حرمسراها گاهی اوقات به اندازه های باورنکردنی رشد می کردند: 500-600 نفر غیر معمول نیست! و کنار آمدن با چنین گروهی برای یک مرد، حتی یک سلطان در اوج زندگی، چندان آسان نبود، و انجام وظایف مردانه مشکل سازتر بود. حالا بیایید تعداد کل روزهای یک سال را بر تعداد زنان تقسیم کنیم - و همه چیز در جای خود قرار می گیرد. احتمالاً به همین دلیل است که حرمسراها قوانین نانوشته خود را داشتند که باید کاملاً از آنها پیروی می کردند. با این حال، مانند جاهای دیگر، همیشه استثناهایی از قوانین وجود داشت، اما، به عنوان یک قاعده، آنها عمدتاً به محبوب ترین زنان سلطان مربوط می شدند.
عکس حرمسرای عثمانی
تا سال 1847، بازار بردهداری در استانبول وجود داشت، جایی که فروش عمومی زنان رونق داشت - مسلمانان مؤمن، زنان سیاهپوست مبارز، باکرههای قفقازی، اسیران اسلاو و سایر بانوانی که هنوز به ویروس رهایی آلوده نشده بودند. به عنوان مثال، برخی از والدین چرکسی و گرجی دختران خود را برای فروش می آوردند تا وضعیت مالی خود را بهبود بخشند. سپس بازار رسماً بسته شد، اما در واقع حرمسراها برای تقریباً صد سال دیگر با برده عرضه می شدند.
سلسله مراتب پیچیده حرمسراها به برخی از بردگان اجازه می داد که حتی برده های خود را داشته باشند و برده ها نیز به نوبه خود، کنیزان خود را داشتند. بردگی شرق کاملاً آن چیزی نیست که اروپایی ها در مورد آن فکر می کنند. به احتمال زیاد، یک اروپایی معمولی هرگز این را به طور کامل درک نخواهد کرد.
حرمسرا به معنای دقیق کلمه، اتاقی برای زندگی زنان در داخل یک قصر یا ساختمان بزرگ دیگر است.
خانه مسلمانان به طور سنتی به یک نیمه مردانه بیرونی و یک نیمه زنانه اندرونی تقسیم می شد. در دومی بود که زنان تمام وقت خود را صرف کردند: به بهترین وجه ممکن یا آنطور که صاحب آن اجازه میداد خوشگذرانی کردند، دسیسههایی علیه یکدیگر به وجود آوردند - غالباً رقبا را مسموم میکردند، استراق سمع میکردند، جاسوسی میکردند و در عین حال تلاش میکردند که مورد لطف قرار بگیرند.
به استثنای خواجهها، مردان بیرونی اجازه ورود به حرمسراها را نداشتند. حتی این قانون در مورد نزدیکترین بستگان دختران نیز اعمال می شد. حیوانات نر نیز نمی توانستند وارد حرمسراها شوند - به طور دقیق تر، آنها می توانستند، اما فقط حیوانات اخته شده بودند که توانایی جفت گیری نداشتند. ساکنان حرمسرا مجاز به رفتن به مساجد، شرکت در تعطیلات خانوادگی و رسمی و شرکت در مراسم تدفین با اقوام نبودند. در یک کلام، دنیایی خاص بود، به تعبیری سیاره ای افسانه ای، که در آن قوانین و رفتاری خاص، شادی ها و تراژدی های ریز و درشت خودشان وجود داشت. ممکن است کسی حرمسرا را با یک آسایشگاه مقایسه کند، جایی که آنها روشهای زیبایی و درمانی خاص را انجام میدهند، شادی شیرینی را در کنار استخر و حمامی مجلل بین چای بعد از ظهر و شام، و لذت بردن از نواختن آلات موسیقی به دور از چشمان کنجکاوانه ارائه میکنند. اما قطعا پشت یک حصار بلند.
از اوایل کودکی، دختران در اطاعت بردگی بزرگ می شدند. یک بار در کاخ سلطان، odalisques((در حرمهای عثمانی) ندیمه، (زن) برده، همخوابه، متعه) در واقع از پدر و مادر خود، وطن، و در همان زمان نامی که در بدو تولد داده شده بود، محروم می شدند. اولین چیزی که به آنها آموزش داده شد هنر عشق ورزیدن بود. آهنگ های وابسته به عشق شهوانی - بله، اما رابطه جنسی به صلاحدید حاکم است: آموزش جنسی اودالیسک جوان به دقت توسط صیغه اصلی نظارت می شد که دختر بی تجربه پس از مدتی تحت هدایت دقیق او به زنی اغوا کننده برای ارباب خود تبدیل شود. او باید جذابیت منحصربهفردی داشته باشد،و بر توانایی گرفتن ژستهای شهوانی تسلط کامل داشته، شاعرانه صحبت میکرد، با صدایی شیرین آواز میخواند، فریبنده میرقصید و از همه مهمتر، او باید همیشه آماده باشد که عاشقانه و پرشور حاکم را دوست داشته باشد. اما در ابتدا مجبور می شدند برای سلطان کفش ، کتانی ، نوشیدنی بیاورند و فقط در صورت قبولی در تمام امتحانات اولیه می توانست روی تخت سلطان حساب کند ...(حرمسرای سلطان سلیمان را در سریال خرم السلطان بخاطر دارید)
عکس حرمسرای عثمانی
قیم غیرجنسی وظیفه خواجه های حرمسرای عثمانی استانبول
به عنوان مثال، خواجه ها همیشه نقش مهمی در دربار سلطان ترک و امپراتور چین داشته اند. بدون آنها حرمسرا اصلا حرمسرا نیست. با گذشت زمان، برخی از کاستراتی ها(اخته شده) نفوذ زیادی در دربار به دست آوردند - زندگی و مرگ بسیاری از مردم اغلب به آنها بستگی داشت. اما این یک داستان کاملا متفاوت است، ما در زمان دیگری در مورد آن صحبت خواهیم کرد. فقط توجه داشته باشیم که حتی در شب های عربی، کاستراتی ها یا خواجه ها، که به آنها نیز گفته می شود، شخصیت های برجسته ای بودند؛ بدون این شخصیت ها، زندگی حرمسراها به سادگی قابل تصور نبود. خواجه ها (از یونانی enucxos - "نگهبان تخت") معتمدین ، نزدیکترین دوستان (دوست دختر یا حتی عاشق - این نیز اتفاق افتاد) همسران و صیغه ها شدند. آنها اغلب از بسیاری از اسرار زنان آگاه بودند. این اتفاق افتاد که خواجهها تا آنجا که میتوانستند، زنانی را که مشتاق محبت مردانه بودند، ارضا میکردند، که اگر در صحنه جنایت دستگیر میشدند، در معرض اعدام بیرحمانه قرار میگرفتند - گاهی اوقات به محض دستگیری سرشان را میبریدند.
اعتقاد بر این بود که موجودات غیرجنسی که مردانگی خود را از دست داده اند، اما همچنان مرد باقی می مانند، بهترین گزینه برای حفظ نظم در میان زنان هستند. خواجهها، همانطور که قبلاً اشاره شد، اغلب سعی میکردند ناتوانیهای جسمی خود را از طریق یک شغل موفق جبران کنند. در میان خواجه های چینی (حرمسراها خیلی زودتر از ترکیه در چین ظاهر شدند) شخصیت های برجسته ای به طور دوره ای ظهور کردند. مثلاً فلان ژنگ هه که به درجه دریاسالاری رسید. او یک سفر به آفریقا را رهبری کرد. بسیاری از کاستراتی ها، در مبارزه سرسختانه خود برای قدرت، از هیچ چیز رویگردان نبودند - آنها حیله گر، دروغگو و شرور بودند. در دربار امپراتوران چین، خواجهها یک دسته بسیار قدرتمند و بیرحم تشکیل دادند. خواجه ها از سراسر جهان در حرمسراهای سلاطین ترک جمع آوری می شدند. اما یک خواجه آموزش دیده ارزان نبود. سیاه پوستان به ویژه مورد احترام بودند - نگه داشتن آنها اعتبار تلقی می شد.
در حرمسراهای قصر استانبول، باخچیسرای، قاهره و مراکش به ازای هر سه کنیز یک خواجه وجود داشت.
امر معمول: زنان دو نفره در اتاقی زندگی می کردند و خواجه ای بین آنها می خوابید. اما با وجود تدابیر حفاظتی و حسادت طبیعی حاکمان، احساسات در حرمسراها شکوفا می شد. Odalisques قوانینی را که برای آنها مقرر شده بود زیر پا می گذاشتند و اغلب روابطی را آغاز میکردند - هم در بین خود و هم با خواجه ها.
خواجه هایی که زیاد صحبت نمی کردند مورد توجه قرار می گرفتند - معمولاً این آنها بودند که خادمان عالی بودند که موقعیت بالایی در جامعه داشتند. اما این اغلب نه تنها به دلیل برخی از توانایی های برجسته این افراد اتفاق می افتد، بلکه به لطف همان odalisques که از "خادمان" خود محافظت می کردند.
در امپراتوری عثمانی، خواجهها رشوه را تحقیر نمیکردند - آنها واسطهای بین افراد مورد علاقه و درخواستکنندگان بودند که امیدوار بودند مسائل خود را از طریق زنان سلطان حل و فصل کنند. به هر حال، در یک کلام، اگر می خواهید مشکلی را با ظرافت حل کنید، به قول فرانسوی ها به دنبال یک زن باشید...
نظرات
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵خیورم حسکی سلطان که در کشورهای اروپایی با نام روکسولانا شناخته می شود، توانست مطلقاً تمام کلیشه های موقعیت زن در جامعه مسلمان را از بین ببرد. علاقه به تصویر برده ای با منشاء اسلاو از این واقعیت تقویت می شود که تا کنون دقیقاً مشخص نیست که این زن در واقع چگونه به نظر می رسد ، شخصیت او چیست ، ریشه های او از کجا می آید. و سوال اصلی: یک صیغه ساده چگونه توانست دل سلطان را به دست آورد؟ تنها مشخص است که روکسولانا زن خارق العاده ای بود که در مورد او افسانه ها ساخته شد، شعرها، عاشقانه ها و بهترین تعریف ها تقدیم شد.(در ایران در سریال خرم سلطان نامیده می شود)
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵پس از گذشت سالها ، شخصیت مرموز روکسولانا بیش از پیش با شایعات و حدس و گمان ها غرق می شود ، که تشخیص حقیقت از داستان را دشوار می کند ، اما علاقه به او را افزایش می دهد. الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا همیشه فردی ناشناخته بوده است: برخی تنها از یک بار ذکر نام او با شوق می لرزیدند، برخی دیگر دختر را به تخریب پایه های اجتماعی جامعه اسلامی و در کل خود امپراتوری عثمانی متهم می کردند. شاید به همین دلیل، پرتره های روکسولانا که توسط نقاشان آن دوران خلق شده، متفاوت و متضاد باشد. هر هنرمند به روش خود روکسولانا را به تصویر کشید، بنابراین درک دختری که سلطان را فتح کرد واقعاً شبیه چه چیزی بود دشوار است.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵صحبت قابل اعتماد در مورد این صیغه ، روکسولانا بسیار دشوار است، زیرا حتی تاریخ و مکان تولد او دقیقاً مشخص نیست. منابع مختلف سال تولد 1502 - 1506 را نشان می دهند. در مورد محل تولد، اکثر منابع ادعا می کنند که این دختر در شهر روهاتین در منطقه غرب اوکراین به دنیا آمده است. در آن سال ها این سرزمین ها زیر یوغ دولت لهستان بود.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵در اوایل دهه 20 قرن شانزدهم ، در هنگام حمله تاتارها به سرزمین های اوکراین-لهستانی ، این دختر اسیر شد و به کریمه منتقل شد. از آنجا اسیر را که حدود پانزده سال داشت همراه با دختران دیگر به استانبول و به قصر سلطان بردند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵نسخه اصلی نام دختر با منشاء اسلاوی آناستازیا (الکساندرا) لیسووسکایا است ، اما بسیاری معتقدند که این فقط زاییده تخیل نویسندگان است. هیچ اطلاعات موثقی در اسناد قرن شانزدهم یافت نشد. هنگامی که کل جهان شایعه را در مورد روکسولانا منتشر کرد، اطلاعاتی ظاهر شد که او دختر کشیش گابریل لیسفسکی است.منشا روکسولانا در هاله ای از رمز و راز و حدس و گمان پوشیده شده است.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵از یک غلام ساده تا یک صیغه محبوب نام Roxolana به لطف سفیر روم در امپراتوری عثمانی، De Busbek ظاهر شد. یک توضیح منطقی برای این وجود دارد: سرزمینی که برده اسلاوی را از آنجا برای قصر سلطان آورده بودند در زمان های قدیم روکسولانیا نامیده می شد. اما نام خیورم که به معنای "شاد" است، خود سلطان به صیغه خود اعطا کرد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵بسیاری از منابع می گویند که روکسولانا به هیچ وجه با زیبایی خاصی نمی درخشید. اما او به لطف جوانی و ظرافتش توجه را به خود جلب کرد. طبق افسانه ، سلطان به معنای واقعی کلمه بلافاصله دختر را در بین دیگر خدمتکاران رقصنده حرمسرا جدا کرد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵دختر ریزه اندام وقتی یکی از رقصندگان را هل داد، با صدای بلند خندید و سپس آهنگی خواند، توجه را به خود جلب کرد. خدمتکاران در انتظار تصمیم سلطان یخ زدند - او می توانست یک دستمال به عنوان دعوت به اتاق خواب به او بدهد، یا یک توری که برای خفه کردن بردگان ناخواسته استفاده می شود. در آن روز به روکسولانا روسری اعطا شد. از این قسمت، تأثیر او بر سلطان آغاز شد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵روکسولانا (خرم سلطان) به اسلام گروید و معلوم شد که دانش آموز ممتازی است: او به سرعت به زبان هایی از جمله ترکی، عربی و فارسی و در هنر رقص تسلط یافت. می توانست آثار معاصران محبوب را نقل کند. الکساندرا آناستازیا لیسووسکا برای علاقه مندی به سلطان اشعاری را به او تقدیم کرد و حتی کتاب هایی نوشت که باعث ترس اطرافیانش شد که او را جادوگر می دانستند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵اما وظیفه اصلی او انجام شد - روکسولانا (خرم سلطان) به سرعت توجه سلطان ساکت و خشن را به خود جلب کرد که تقریباً تمام شب ها را با او سپری کرد. اما این باعث رنجش همسرش خیورم - دختر شاهزاده چرکس شد. علیرغم این واقعیت که او وارثی به دنیا آورد، سلطان برای او احساسی نداشت، که نمی توان در مورد محبوبش الکساندرا آناستازیا لیسوسکا گفت.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵خیورم در حالت حسادت به روکسولانا توهین کرد، صورت و موهای او را گرفت و لباس او را پاره کرد. به زودی الکساندرا آناستازیا لیسوسکا را به اتاق خواب سلطان فراخواندند، اما او گفت که نمی تواند به این شکل بی ارزش نزد سلطان محبوبش برود. سلیمان با این وجود اصرار به دیدار روکسولانا (خرم سلطان) داشت. وی پس از شنیدن روایت روکسولانا (خرم سلطان) با همسرش تماس گرفت. خیورم خود را به این دلیل توجیه کرد که او زن اصلی سلطان بود و غلامان باید از او اطاعت کنند. زن نیز متوجه شد که این برده موذی هنوز از او کمتر است. پس از آن، سلیمان عصبانی الکساندرا آناستازیا لیسووسکا را صیغه مورد علاقه خود کرد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵روکسولانا (خرم سلطان) همه چیزهایی را که سلیمان در زنان دوست داشت ترکیب کرد: هوش، تحصیلات، احساسات. او همچنین از عشق او به هنر، که او در آن می فهمید، و همچنین دانش در سیاست، شگفت زده شد. او می دانست چگونه خود را از شایعات و دسیسه هایی که دائماً در قصر موج می زد، رهایی بخشد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵با دانستن اینکه تنها یکی از سه وارث از سلطان جان سالم به در برده است و تداوم خانواده زیر دستان بزرگ بوده است. تهدید به دلیل نرخ بالای مرگ و میر، الکساندرا آناستازیا لیسووسکا پسری از حاکم به دنیا آورد ... تولد یک وارث حمایت و بیمه مورد نیاز او را در کاخ به او داد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵شخصیت روکسولانا به موضوعی جالب برای فیلمبرداری فیلم ها و سریال های تلویزیونی درباره او تبدیل شده است.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵تولد حتی یک فرزند از سلطان شادی و شانس باورنکردنی بود و روکسولانا (خرم سلطان) موفق شد شش فرزند از او به دنیا بیاورد: پنج پسر و یک دختر - Mihrimah. جالب اینجاست که این تنها دختر اوست که عمری نسبتا طولانی داشته است. و تمام دختران دیگر او در اوایل کودکی مردند. به هر حال، از پنج پسر، تنها یکی از دست پدرش جان سالم به در برد - سلیم، بقیه یا در مبارزه برای حق تاج و تخت جان باختند، یا در دوران کودکی بر اثر بیماری درگذشتند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵جالب اینجاست که تمام صیغه هایی که فرزندانی به سلطان می دادند به شهرک ها فرستاده می شدند و در آنجا به تربیت وارثان مشغول بودند. از سوی دیگر، روکسولانا اولین زنانی شد که در دربار در کنار سلطان محبوب ماند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵خبر ازدواج سلطان با یک صیغه همه را شوکه کرد. این یک عمل بی سابقه در کل تاریخ امپراتوری عثمانی بود. روکسولانا (خرم سلطان) به دلیل اینکه خریداری نشده بود و به عنوان هدیه به سلطان داده شد، موفق شد نقش همسر سلطان را بازی کند. سلطان سلیمان الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا را همسر اول خود خواند، گویی او همسر اول خود را فراموش کرده است. به زودی مادر سلطان قدرت را بر پسرش از دست داد. بنابراین دو زن با نفوذ زمانی از الکساندرا آناستازیا لیسووسکا متنفر بودند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵سلطان سلیمان به خصوص برای همسر جدیدش عنوان جدیدی را معرفی کرد - "حاسکی" که به معنای "دلبند" است. از سال 1534، همسر معشوقه تمام عیار کاخ و همچنین مشاور سیاسی اصلی سلطان شد. او سفرای مهمی را پذیرفت، با سیاستمداران کشورهای دیگر گفتگو کرد، کارهای خیریه انجام داد و غیره.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵می گویند که پرتره رسمی روکسولانا (خرم سلطان) که توسط یک هنرمند مشهور ونیزی کشیده شده است، تنها در بین تصاویر سلاطین بوده است. هیچ زن دیگری وجود نداشت که به اندازه الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا قدرت داشته باشد. بنابراین صیغه تنها همسر رسمی سلطان شد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵به هر حال ، حرمسرا دور از کاخ قرار داشت تا سلطان را از کارهای مهم دولتی منحرف نکند. اما روکسولانا (خرم سلطان) نمی خواست از ارباب محبوبش جدا شود، او خواست حرمسرا را مستقیماً به کاخ سلطان منتقل کند. سلیمان نتوانست تقاضای الکساندرا آناستازیا لیسووسکا را رد کند.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵نسخه ای وجود دارد که روکسولانا در قتل دو پسر کوچکتر خود دست داشته است. این امر برای حفظ عنوان وارث پسر عزیزش سلیم ضروری بود. اما هیچ مدرک مستقیمی پیدا نشد. در مورد پسران شوهرش از سایر صیغه ها نمی توان همین را گفت. به دستور او حدود چهل پسر کشته شدند. این شخص مستبد نیز با تمام افرادی که از او بدشان می آمد برخورد می کرد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵مصطفی، وارث اصلی همسرش، خطر خاصی را برای الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا به همراه داشت. این زن با جلب حمایت وزیر سلطان که به خاطر تنها دخترش ازدواج کرد، موفق شد به مصطفی تهمت بزند. سلطان که در وفاداری پسرش به منافع امپراتوری تردید داشت، دستور اعدام او را صادر کرد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵چنین ظلمی ناشی از ترس از این بود که سلطان توسط یک صیغه جدید فریب خورده و با حرم خود مانند همسر گذشته خود رفتار کند یا حتی او را به طور کامل اعدام کند. اما ترس او بیهوده بود، زیرا او محبوب ترین زن برای سلیمان باقی ماند. و با گذشت سالها، احساسات او نسبت به او قوی تر شد. برخی معتقدند که سلطان پس از ملاقات با روکسولانا دیگر نمی خواست زنان دیگر را بشناسد.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا (خرم سلطان) به توسعه استانبول کمک کرد: او چندین مسجد، یک مدرسه، خانه ای برای عقب مانده های ذهنی ساخت، یک آشپزخانه رایگان برای فقرا ترتیب داد، با بسیاری از کشورهای اروپایی ارتباط برقرار کرد و غیره. در سال 1558، در سن 53-56 سالگی، الکساندرا آناستازیا لیسووسکا در آغوش سلیمان درگذشت.
OOOВалок_Харлам 134۱۴۰۰/۹/۱۵شایعه شده بود که الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا (خرم سلطان) مسموم شده است، اما با این حال، اکثر محققان معتقدند که این مرگ به دلیل گلودرد شدید بوده است و قلب او نمی تواند با چنین استرسی کنار بیاید. او را با افتخاراتی به خاک سپردند که هیچ زنی در تاریخ هزار ساله امپراتوری عثمانی نگرفته است. پس از مرگ همسرش، سلطان حتی به فکر زنان دیگر هم نبود. او تنها هشت سال بعد از مرگ الکساندرا آناستازیا لیسووسکا جان سالم به در برد. آرامگاه آنها تا به امروز در کنار هم ایستاده است، عاشقان جدایی ناپذیر حتی پس از مرگ.
Billymer 175۱۴۰۰/۱۱/۱۱تبدیل شدن به یک صیغه در چین بسیار ساده است، تنها چیزی که لازم است جوانی و زیبایی است. در امپراتوری عثمانی ، صیغه ها به طور ویژه آموزش می دیدند و دختران اغلب از سن هفت سالگی برای این منظور انتخاب می شدند.
در ادامه بخوانید...