تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال

(سیارک) محققانی مانند میچنباوم و گودمن در سال1971 با اعمال تمرین شناختی خودآموز, که در آن نیاز است که کودک تکانشی در ابتدا با صدای بلند با خود صحبت کند و سپس برای افزایش کنترل خود مکالمه ای درونی با خود داشته باشد, موفق به درمان تکانشگری شدند. تمرین خودآموز ابتدا بر جمعیتی از کودکان بیش فعال و تکانشی اعمال شد  و هدف آن کاهش تکانشگری بود . میچنباوم برای ارائه ی تمرین شناختی خودآموز تحت تاثیر مطالعات لوریا بود؛ کسی که از تکنیک صحبت با خود در دنباله ای که در آن کودک در ابتدا توسط گفتار دیگران (بزرگسالان) یا به عبارتی گفتار خارجی کنترل می شود؛ سپس گفتار خود را با صدای بلند بیان می کند و سرانجام در 5 یا 6 سالگی, کودک رفتار خود را توسط صحبت درونی با خود کنترل می کند. میچنباوم تحت تاثیر تحقیقی در مورد استراتژی های واسطه ای شناختی در کودکان نیز بود که در آن استراتژی های خلق شده توسط خود فرد همانند خود آموزی و/یا تعریف از خود (گفتن جمله ای به خصوص یا داشتن تفکری خاص) در هنگام انجام یک تکلیف, باعث کاهش ناامیدی در هنگامی که احساس خرسندی با تاخیر مواجه است می شود و به تنظیم رفتار کمک می کند . کودکان مبتلا به ADHD در استفاده از تکنیک صحبت با خود در تکالیف مربوط به حل مشکلات و آفرینش قوانینی برای هدایت رفتارهایشان دچار مشکل بوده اند, به ویژه زمانی که رفتار باید در زنجیره ای بلند از اعمالی که به صورت سلسله مراتبی ترتیب داده شده اند تنظیم شود و زمانی که صحبت با خود استفاده از قوانینی که از تعلیمات گذشته آموخته شده اند را ممکن می سازد . برای کمک به آرام کردن و نظم دادن به تفکر کودکان تکانشی, میچنباوم  لازم دانست:

که آن ها را وادار کند تا افکار خود را با صدای بلند بیان کنند تا به آنها کمک کند که با پیروی از چند گام که وی آنها را خود آموزی نامید این افکار را نظم بخشند. هدف او متوقف کردن زنجیره ی افکار نادرستی بود که ذهن کودک تکانشی را لحظاتی پیش از حل مشکل درگیر می کنند (پاسخ های موثرتر).

از طریق یادگیری خودآموزه ها, کودکان تکانشی افکار آشفته خود را با دنباله ای از افکار مفید برای حل مشکل جایگزین می کنند. در تمرین میچنباوم در واسطه گری خود آموز یا شناختی, واسطه گری گفتاری متشکل است از صحبت با خود در مورد مسائل مربوطه در هنگام مواجه شدن با چیزی که شخص مایل به یادگیری آن است, مشکلی که باید حل شود یا مفهومی که شخص مایل به فهمیدن آن است .

نتیجه گیری های تحقیق انجام شده در مورد کنترل گفتاری در آزمایشگاه و مطالعات مشاهده ای در مورد صحبت با خود و حل مشکل نشان می دهند که کودکان تکانشی عادت به تحلیل خودجوش تجاربشان به صورت واسطه ای شناختی ندارند و آنها قوانینی را برای هدایتشان در موقعیت های جدید یادگیری فرموله یا تنظیم نمی کنند. به عبارت دیگر, کودکان تکانشی طبیعت مشکل یا تکلیف را درک نمی کنند؛ بنابراین توانایی درک این را ندارند که از چه واسطه هایی استفاده کنند (درک ناکارآمد), و اگرچه آنها ممکن است رپرتواری درونی از واسطه های شناختی داشته باشند؛ اما موفق به تولید آنها به صورت مناسب و خودجوش نیستند (تولید ناکارآمد). علاوه بر این, واسطه هایی که توسط کودک خلق می شوند رفتار وی را هدایت نمی کنند (واسطه گری ناکارآمد). هدف از این خودآموزه ها این است که به کودکان تکانشی یاد بدهند که تکلیف را درک کنند, واسطه ها و استراتژی هایی را به صورت خودجوش تولید کنند و آنها را برای هدایت, نظارت و کنترل خود استفاده کنند و بنابراین روند شناختی شامل مراحل درک, تولید و واسطه گری را بهبود دهند . میچنباوم توضیح می دهدکه در مرحله ی اول تمرینات, درمانگر یا معلم خصوصی رفتارهایی که به انجام موفقیت آمیز یک تکلیف می انجامند را مدل سازی می کنند و در عین حال آموزه هایی که رفتار کودک را برای حل مسئله هدایت می کنند را با صدای بلند بیان کنند. این گفتارها (خودآموزه ها) مخصوص هر تکلیف هستند و شامل جملاتی می شوند که مشکل را تعریف می کنند (برای نمونه, روشن سازی و درک ملزمات دقیق آن تکلیف), نگرش فرد به مشکل (تعیین یک استراتژی کلی برای حل مشکل), تمرکز بر توجه فرد و انتخاب یک پاسخ, با تقویت خود برای اجرایی صحیح یا استفاده از جمله ای برای دادن انگیزه به خود و مدیریت انجام یک تکلیف به صورت نادرست. پس از این که کودک درمانگر را در حال انجام تکالیف مشاهده کند, در حال بلند صحبت کردن با خود تکلیفی را انجام می دهد. معمولا در این مرحله از کار درمانگر به کودک کمک می کند تا دنباله ی از صحبت با خود را که توسط درمانگر مدلسازی شده بود را به یاد آورد. درمانگر و کودک مکررا صحبت می کنند تا تکالیف را انجام دهند, و همانطور که پیش می روند, درمانگر صحبت با خود را برای کودک زمزمه می کند و به وی انگیزه می دهد که او هم چنین کند؛ سپس هم درمانگر و هم کودک از صحبت با خود بی صدا استفاده می کنند تا انجام تکلیف را هدایت و کنترل کنند. در مرحله ی بعد, تمرین خودآموز شامل تمرین با استفاده از تکنیک صحبت با خود است که مستقیما به تکلیف مرتبط می باشد؛ علاوه بر این, اظهاراتی برای تقویت خود و مدلسازی رفتارهای مناسب برای تکلیف نیز در این مرحله مشاهده می شوند . اورجالز درسال2007 اقتباسی از طرح میچنباوم و گودمن که در سال 1971 ارائه شد (مراحل 2 تا 6) انجام داد و با اضافه کردن اولین خودآموزه آن را توسعه می دهد "اول من نگاه می کنم و هر چیزی که میبینم را می گویم" (مرحله ی اول), که منجر به 6 خودآموزی می شود که به کودکان مبتلا به ADHD کمک می کند تا تکانشگری شناختی را کاهش دهند:

- مرحله 1: اول من نگاه می کنم و هر چیزی که میبینم را می گویم. 

- مرحله 2: من چه کاری باید بکنم؟

- مرحله 3: چطور باید این کار را بکنم؟

- مرحله 4: من باید با دقت توجه کنم (و همه ی پاسخ های ممکن را ببینم)

- مرحله 5: حالا می توانم انجامش دهم!

- مرحله 6: درست از آب در نیامد. چرا نشد؟ (تمام مراحل را بررسی می کنم). اه برای این بود! خب, بار بعد این اشتباه را تکرار نخواهم کرد.
بر اساس گفته های میچنباوم , روند اجرای فردی تمرین شناختی خودآموز این چنین است:

1. یک بزرگسال به عنوان یک الگو عمل می کند و با استفاده از تکنیک صحبت با خود و بلند صحبت کردن تکلیف را انجام می دهد (مدلسازی شناختی).

2. کودک نیز همان تکلیف را با پیروی از راهنمایی های الگو انجام می دهد (راهنمایی خارجی آزادانه).

3. کودک تکلیف را همانطوری که آموزه ها را با صدای بلند بیان می کند انجام می دهد (راهنمایی آزادانه ی خود).

4. کودک آموزه ها را در حال انجام تکالیف برای خود زمزمه می کند (راهنمایی آزادانه ی خود).

5. کودک همانطوری که از طریق صحبت درونی عملکرد خود را هدایت می کند تکالیف را انجام می دهد (خودآموزه های بی صدا). خودآموزه ها دنباله ی افکار را مستحکم می کند و هدف آنها آسان تر کردن درک موقعیت ها, آفرینش استراتژی ها و واسطه گرهای مورد نیاز برای حل مشکل و استفاده از این واسطه گرها برای هدایت و کنترل رفتار فرد است .
مدل توسعه یافته ی خودآموزه های اورجالز که در این تحقیق استفاده شده است شامل 6 خودآموزه یا صحبت با خود است که در این گروه مدلسازی شده است (در ابتدا درمانگر خودآموزه ها را با صدای بلند بیان می کند و سپس کودکان آنها را با صدای بلند به خودشان می گویند و بعد از آن کودکان آنها را زمزمه می کنند و سرانجام آنها در حالت سکوت از صحبت درونی استفاده می کنند). خودآموزه ها به شرح زیر بوده اند:
- "اول من نگاه می کنم و چیزی که میبینم را می گویم" (خودآموزه 1), سپس کودکان تمام عناصری که تکلیف را تشکیل می دهند به صورت دقیق و منظم توصیف می کنند.
- من چه کاری باید بکنم؟ (خودآموزه 2), "بخش نوشته شده این را به من نشان خواهد داد".
- چطور باید این کار را بکنم؟ (خودآموزه 3), "مرحله به مرحله خواندن آن".
- من باید با دقت توجه کنم (خودآموزه 4).
- آنها تمام آموزه های مورد نیاز برای تکلیف را بیان می کنند و آن را مرحله به مرحله حل می کنند.
- درست از آب درآمد؟ (خودآموزه 5).
- اصلاحیه ی گروهی تمرین: تحلیل گزینه ی جایگزین پیشنهاد شده توسط هر کودک, ارزیابی نکات مثبت و منفی و گزینش انتخاب درست.
- "درست از آب درآمد"/"درست از آب درنیامد". "اه به این خاطر است! بار بعد من این اشتباه را تکرار نخواهم کرد" (خودآموزه 6).
برای تعلیم خودآموزه ها, روند طراحی شده توسط میچنباوم  استفاده شد و دنباله ی زیر با گفتارهایی که به عنوان یک گروه مدلسازی شده اند همانطوری که کودکان از طریق برنامه ی آموزشی پیش می روند استفاده شده است:
1) درمانگر تکلیف را مدلسازی می کند در حالی که با خود صحبت می کند.
2) کودکان تکلیف را انجام می دهند در حالی که درمانگر آنها را مرحله به مرحله با بیان آموزه ها با صدای بلند هدایت می کند و آموزه ها مختص هر تکلیف هستند.
3) کودکان تکلیف را انجام می دهند, با صدای بلند با خود صحبت می کنند و آموزه های مختص هر تکلیف را بیان می کند در حالی که درمانگر خودآموزه ها را زمزمه می کند.
4) کودکان تکلیف را انجام می دهند, خودآموزه ها را به آرامی برای خود زمزمه می کنند و آموزه ها مختص هر تکلیف است در حالی که درمانگر تکلیف را با خودآموزه های بی صدا پیش می برد.
5) کودکان با استفاده از صحبت درونی تکلیف را انجام می دهند (خودآموزه های بی صدا و آموزه های مخصوص). (سیارک)

در سیارک بخوانیم:

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

کودک بیش فعال

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

نظرات

برای ارسال نظر باید وارد حساب کاربری شوید. ورود یا ثبت نام

بیشتر بخوانید