اشتباه والدین زمانی که کودک خطایی مرتکب شده است

در
شما در طول زندگی والدینی را خواهید دید که با مشکلات کودکان آشنایی ندارند. و گاهی اوقات والدینی را ببینید که قدرت کافی ندارند. اما مهم است که بخاطر بسپاریم که والدین مسئولیت وضعیت عاطفی کودک را وقتی او هیستریک است به عهده دارند. هر کس روش تربیت کردن کودک خود را دارد ، اما در این مقاله می خواهیم از عباراتی بگوییم که به هیچ وجه، حتی در زمان عصبانیت نباید به کودک گفت.
 
sayarak.com امیدوار است که مقاله ما به شما در صرفه جویی در صورت حتی در سخت ترین شرایط کمک می کند و به تربیت کودک آسیب نرساند.
 

این کار را متوقف کنید ، در غیر این صورت نمی گذارم کارتون ببینید

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
شما یک وضعیت غیرقابل توضیح را برای کودک بوجود می آورید. وقتی کودک را از تماشای تلویزیون ، بازی ها و سایر موارد مهم محروم می کنید ، می فهمد که کار اشتباهی انجام می شود. اما احتمال دارد کودک مریض است و با وجود این واقعیت که گریه و حالات هیستریک او برای ما خیلی ناراحت کننده است، کودک غم و اندوه خود را از این طریق ابراز می کند. معلوم است که اگر او دوباره مریض شود و احساسات خود را ابراز کند ، آیا او می تواند از چیز مهمی محروم شود؟
به دلیل چنین نگرش هایی ، کودکان بزرگتر می شوند و در آنها کل طیف احساسات منفی منجمد می شود ، در نتیجه بیماری های سیستم قلبی ، فشار خون بالا و شیوع کنترل نشده عصبانیت بوجود می آید.
 

حالا چرا ناراحت هستید

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
وقتی چنین عبارتی را می گوییم ، به نظر می رسد که ما به کودک کمک می کنیم ، اما در واقع فقط آسیب می رسانیم. حتی اگر به نظر ما برسد که دلیل اشک ریختن  کودک بی ارزش است (مثلا ریختن صبحانه روی زمین) ، این بدان معنی نیست که کودک نیز فاجعه را درک می کند.
 
با تخفیف احساسات خود و گغتن چنین عبارتی ، به کودک می فهمانیم که آنچه او را ناراحت یا خوشحال می کند ، بی اهمیت است. و علاوه بر ناامیدی ناشی از این حادثه ، کودک نیز به دلیل عدم درک از این اتفاق احساس ناراحتی می کند. در آینده ، این می تواند به تأثیر متضاد منجر شود: نوجوان از قبل نظر ما را بی ارزش می داند.
 

اگر نخوابید، من الان می روم و شما تنها خواهید ماند

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
این همچنین یک تهدید است ، اما از نوع دیگری است. ترس از تنها بودن یکی از موارد  اساسی است و با گفتن این موضوع به کودک خود ، والدین اعتماد به نفس او به جهان را تضعیف می کنند. معلوم می شود که او چنین نگرشی را جذب می کند: او کار اشتباهی انجام داده است (و شما نمی فهمید که چه چیزی) - شما تنها خواهید ماند. اعتماد به نفس داشتن با چنین مادر و پدر عزیزی دشوار می شود.
 
بعد از استرس تجربه شده ، اگر تهدیدی به وجود بیاید ، کودک ممکن است در خودش منزوی شود و بازیابی اعتماد به نفس در کودک برای شما دشوارتر خواهد بود نه تنها به خود ، بلکه در جهان.
 

تنبیه به نفع خودت است

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
اگر فکر می کنید کودک واقعاً می فهمد که چرا مجازات می شود ، شما به شدت اشتباه می کنید. کودک لحظه آموزشی را به یاد نخواهد آورد ، بلکه فقط آنچه را که به او آسیب می رساند ، به یاد خواهد آورد. او از انجام هر کاری می ترسد و در آینده تبدیل به فردی بسیار ترسو می شود و یا کودک یک مدل از رفتار پرخاشگرانه را برای خود انتخاب می کند.
 
توهین کردن هم همچنین خشونت عاطفی است: نه تنها کودک به یاد سخنان شما خواهد افتاد بلکه می تواند خودش از آنها استفاده کند ، همچنین فکر خواهد کرد که سزاوار چنین توهینی است ، زیرا والدین که برای او معتبر هستند، چنین تصمیمی گرفته اند.
 

خوب ، چقدر می توانید لجبازی کنید؟ من نمی دانم با شما چه کار کنم! 

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
وقتی کودک ناتوانی والدین خود را می بیند (و این دقیقاً به این صورت است ، زیرا شما نمی دانید چه کاری انجام دهید) ،  احساس امنیت را از دست می دهد .شما ، قدرتمندترین موجودات جهان (در درک او) ، خود را در مقابل احساسات او درمانده می بینید؟
 
کنترل کودک عصبانی دشوار است ، او فقط می آموزد که با چنین احساسات پیچیده ای همچون عصبانیت ، خشم ، ترس روبرو شود (این همان چیزی است که ما مشاهده می کنیم وقتی کودک هیستریک است) ، و در اینجا یک آزمایش جدید است - والدینی که نمی توانند به او کمک کنند.
 

الان پلیس می آید و شما را می برد

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
علاوه بر تهدیداتی که در بالا مورد توجه قرار دادیم ، این نگرش ها نیز خطرناک هستند زیرا ایده منفی کودک را در مورد پزشکان ، افسران پلیس و تمام حرفه هایی که با آنها یک کودک را تهدید می کنیم شکل می دهد.
 
چطور می تواند در کلینیک هیستریک نباشد وقتی صد بار شنیده که چگونه پزشک به او تزریق می کند.(اگر کودک فرنی نخورد / دست های خود را نشویید) درباره غول ، دیگ به سر و دیگر ارواح شیطانی داستانی جداگانه است ، با چنین ارعابی ، شب ادراری و ترس از تاریکی کمترین چیزی است که می تواند رخ دهد.
 

تبلت برای شماست ، فقط آرام باشید

اشتباه والدین در زمان خطای کودک
هنگامی که ابتدا ممنوع شدیم و بعد از آنکه با دیدن اولین " اشک" بر چهره محبوب خودمان اجازه دادیم با هر چیز ممنوعی بازی کند ، و به این ترتیب راه را برای فریبکاری های بیشتر آماده می کنیم. کودک احمق نیست و هرچه بزرگ تر شود ، می فهمد که از آنجا که شما نمی توانید فریادهای او را تحمل کنید و آماده پرداخت هر باجی هستید ، پس چرا زحمت اضافی بکشد؟ کافی است به هر دلیلی گریه کند - و به تبلت / بازی / گردش مورد دست پیدا کند.
 
چنین كودكی برای فریب دادن دیگران عادت خواهد كرد و بسیار ناراحت خواهد شد اگر در اولین شوخی خود ، دیگران برای تحقق خواسته های او تلاش نكنند. بسیار دشوار خواهد بود که چنین کودکی بعداً معاشرت کند.

چه کاری باید در مقابل خطای کودک انجام دهیم؟

به فرزند خود بیاموزید که عصبانیت را به روشهای قابل قبولی بیان کند ، برای مثال:
مشت زدن به بالش
به او مدادرنگی بدهید و از او بخواهید آنچه کودک در حال حاضر احساس می کند را ترسیم کند.
اگر کودک در سن مدرسه ابتدایی است ، در مقابل بایستید ، کف دست خود را در کف دست او قرار دهید و سعی کنید کمی با او مبارزه کنید تا کودک استرس انباشته شده را خالی کند.

نظرات

۱۴۰۱/۲/۱۸در زنان، غریزه مادری از بدو تولد وجود دارد. در دوران کودکی، آنها مراقبت و حساسیت خود را نسبت به عروسک ها، حیوانات، برادران و خواهران کوچکتر نشان می دهند. با گرفتن فرزند خود در آغوش ، به طور غریزی تمام نیازهای او را احساس می کنند. اگر از چنین مقوله ای به عنوان "پدر خوب" صحبت کنیم، نمی توان هر مردی را چنین در نظر گرفت. برای جنس قوی تر، کودک، البته، خوشبختی است. با این حال، بسیاری ممکن است نقش پدر را ساده بگیرند. خوشبختانه، همه چیز (حتی پدر بودن) را می توان آموخت.

۱۴۰۱/۲/۱۸چرا پدر خوب بودن مهم است؟ در دنیای امروز، بسیار مهم است که پدر خوبی برای پسر یا دختر خود باشید. متأسفانه، زندگی همیشه نه تنها با بزرگسالان، بلکه با کودکان نیز رفتار مطلوبی ندارد. پدر محافظ اصلی است که می تواند فرزندش را از همه بی عدالتی ها و خطرات موجود در اطراف محافظت کند. علاوه بر این، والدین باید تجربیات ارزشمند زندگی را به فرزند خود منتقل کنند، که به او کمک می کند تا به تنهایی بر موانع غلبه کند.

۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب کیست؟ اول از همه کسی که به کودک زندگی کردن را یاد می دهد. یاد بگیرید خوب را از بد، درست را از نادرست تشخیص دهید. متأسفانه، کودکانی که از محبت پدرانه محروم هستند، اغلب از مسیر درست منحرف می شوند، درگیر شریک بد می شوند، با الکل و سایر عادات بد فریفته می شوند. البته، داشتن یک پدر خوب در نزدیکی به هیچ وجه تضمین کننده سرنوشت خوشبختی نیست، اما این فرد می تواند به فرزند خود هشدار دهد و از اشتباهات محافظت کند.

۱۴۰۱/۲/۱۸چه چیزی شما را از اینکه پدر خوبی باشید باز می دارد؟ متأسفانه مردانی که در مورد آنها می توان گفت: "او پدر خوبی است!" - نه خیلی مخصوصاً وقتی صحبت از پدران جوان می شود که هنوز هم می توان آنها را بچه در نظر گرفت. دلیل اصلی ترس از پدر شدن است. ازدواج و تولد فرزندان به عنوان پایان زندگی آزاد به مرد معرفی می شود. علاوه بر این، کودک باید مسئولیت پذیر باشد. به همین دلیل است که بسیاری از پدران ترجیح می دهند به این نظریه قدیمی پایبند باشند که مادر باید مسئول تربیت فرزند باشد.

۱۴۰۱/۲/۱۸یکی دیگر از دلایلی که می تواند مانع از برقراری ارتباط مرد با کودک شود، پدربزرگ و مادربزرگ و سایر بستگان است. تمایل به کمک به یک خانواده جوان در تربیت فرزند قطعا ارزشمند است. با این وجود، تنها زمانی باید اجرا شود که نیاز عینی به آن وجود داشته باشد. در غیر این صورت، والدین جوان (و به ویژه پدران) احساس مسئولیت نسبت به فرزند خود را از دست می دهند.

۱۴۰۱/۲/۱۸و البته جو روانی خانواده اغلب بر ویژگی های پدری تأثیر می گذارد. اختلاف بین زن و شوهر اغلب بر روابط با کودک تأثیر می گذارد. اما در اینجا مهم است که درک کنیم که یک پدر خوب لزوماً کسی نیست که در خانواده زندگی می کند. این شخصی است که بدون توجه به شرایط زندگی به کودک اهمیت می دهد و به او علاقه نشان می دهد.

۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه پدر خوبی باشیم؟ دیر یا زود، بسیاری از مردان شروع به فکر کردن در مورد چگونگی تبدیل شدن به یک پدر بهتر و یک پدر خوب می کنند. در این مورد، مهم است که به ندای درون خود گوش دهید، نه به استانداردها و ایده آل های پذیرفته شده سینما. با این حال، تعدادی از ویژگی های کلیدی وجود دارد که هر والدینی باید رعایت کند: عشق فداکارانه به فرزندان خود، صرف نظر از شرایط زندگی؛........ گشودگی به ارتباطات و آمادگی برای به اشتراک گذاشتن تجربه زندگی با کودکان؛.......... شما باید تا حد امکان زمان بیشتری را با فرزندان خود بگذرانید، زیرا نه پول و نه هدیه نمی توانند جایگزین توجه پدر شوند........... استقامت و صبر، حتی اگر بچه ها شیطون باشند و از اطاعت امتناع کنند........... شما باید الگوی خوبی برای فرزندان خود باشید...... در برخورد با بچه ها نباید بیش از حد جدی باشید، زیرا همیشه باید جایی برای سرگرمی وجود داشته باشد......... توانایی فراهم کردن همه چیز لازم کودکان برای یک زندگی کامل؛...... خودسازی مستمر و رشد شخصی، که فرصت های جدیدی را نه تنها برای پدر، بلکه برای فرزندان نیز باز می کند........

۱۴۰۱/۲/۱۸اگر نمی دانید چگونه پدر خوبی باشید، برای مشاوره به سراغ بزرگسالان نروید. بهترین پاسخ به این سوال خود بچه ها هستند. بنابراین، بچه ها ویژگی های زیر یک پدر ایده آل را برجسته می کنند: مردی با دستان طلایی که همیشه می تواند یک اسباب بازی را تعمیر کند و همه چیز را در خانه تعمیر کند....... یک مرد مدرن که به دیدگاه های محافظه کارانه علاقه ای ندارد (شما باید به تمام روندهای مدی که فرزندانتان می خواهند دنبال کنند وفادار باشید)....... همیشه می تواند نه تنها کودک، بلکه کل خانواده را سرگرم کند و هر مشکلی را به شوخی تبدیل کند....... به توانایی های فرزندان خود ایمان دارد و از هر طریق ممکن در مسیر موفقیت از آنها حمایت می کند..... اول از همه، نه یک والدین سختگیر، بلکه یک دوست وفادار و قابل اعتماد است که می توانید حتی در حساس ترین شرایط به او کمک کنید.......... با احترام با همسرش رفتار می کند (حتی اگر مدت طولانی با هم زندگی نکرده باشند)......... همیشه می تواند بدون توسل به جیغ و خشونت نظم را در خانه برقرار کند..... به وعده ها وفا می کند و امیدهای واهی نمی دهد........... تمام اقدامات او در جهت برآوردن علایق و نیازهای خانواده است........ می تواند در هر شرایطی توصیه های ارزشمندی بدهد.........

۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه پدر بهتر و پدر خوبی باشیم بسیاری از مردان در تلاش برای تبدیل شدن به پدری شایسته برای فرزند خود، با پیروی از معیارها و توصیه های بیهوده دیگران، افراط می کنند. با این وجود، اگر از صحت اعمالی که قلبتان به شما می‌گوید مطمئن نیستید، بهتر است به توصیه‌های روانشناسانی مراجعه کنید که روی نکات زیر تمرکز دارند:...... ایده بهترین بودن را کنار بگذارید. توانایی تعویض پوشک و مونتاژ یک طراح به اندازه توانایی ایجاد یک فضای گرم خانوادگی مهم نیست......... روی کودک تمرکز نکنید. پس از بدنیا آمدن کودک، باید به همان روشی که قبل از آن بود به زندگی ادامه دهید. مطمئناً کودک در روال زندگی شما تغییراتی ایجاد می کند ، با این حال ، نباید لذت هایی مانند رفتن به تئاتر ، رفتن به تعطیلات و غیره را از خود دریغ کنید. اگر خلق و خوی خوبی داشته باشید، ارتباط با کودک بسیار آسان تر خواهد شد..... تمام بار مراقبت از کودک را به عهده مادر نگذارید. حداقل چند بار در هفته با کودک تنها بمانید و به همسرتان وقت شخصی برای دور هم جمع شدن با دوستان و خرید بدهید. بنابراین می توانید با نوزاد ارتباط شخصی برقرار کنید و فضای سالمی را در خانواده ایجاد کنید............ سعی کنید دوران کودکی خود را با جزئیات به خاطر بسپارید - چه چیزی را دوست داشتید و چه چیزی را از دست دادید. سعی کنید از دیدگاه خود شرایط ایده آلی برای کودک ایجاد کنید........... به هیچ وجه به تعرض در خانواده متوسل نشوید. حتی یک بار خشونت هم، یک پدر خوب در چشم یک کودک به یک ظالم خانوادگی تبدیل می شود......... هرگز به توصیه های دیگران گوش ندهید (مخصوصا اگر نظر دیگران را نپرسیدید). هر خانواده و هر کودکی منحصر به فرد است. فرزندان خود را بر اساس غرایز درونی خود تربیت کنید.......... دوران کودکی به طرز باورنکردنی سریع می گذرد و بنابراین با صرف هر دقیقه رایگان با فرزندتان برای این زمان ارزش قائل شوید......

۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب برای پسر در تربیت پسر شاید مهمترین نقش را یک پدر خوب بازی می کند. ویژگی هایی که والدین باید داشته باشند به شرح زیر است:.... توانایی "نه" گفتن برای نشان دادن مرزهای مجاز؛...... توانایی طرح خواسته ها و تحریک اجرای بی قید و شرط آنها؛... از خود بت نسازید، زیرا شما آدم ساده ای هستید که می توانید اشتباه کنید......... برای اینکه در آینده پدر خوبی شود، یک کودک از دوران کودکی باید ارزش خانواده را درک کند که نشان دادن آن با مثال شخصی مهم است..... یک مرد واقعی باشید، اما زیاده روی نکنید........

۱۴۰۱/۲/۱۸پدر خوب برای یک دختر بسیاری از مردان علاقه مند هستند که چگونه پدر خوبی برای یک پسر شوند. و دختران نیز به نوبه خود به پدری مهربان نیاز دارند. علیرغم اینکه نقش اصلی در تربیت دختر به مادر داده می شود، گاهی پدر می تواند نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت و جهان بینی داشته باشد.

۱۴۰۱/۲/۱۸ماموریت اصلی پدر در تربیت دخترش محافظت از همه سختی های دنیای اطرافش است. دختران با احساس حمایت پدر، تحمل سختی ها و سختی های زندگی را بسیار آسان تر خواهند کرد. علاوه بر این، پدر نوعی آرمان است که دختر باید در انتخاب شریک زندگی خود به آن تکیه کند.

۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه از شوهر خود یک پدر خوب تربیت کنیم؟ علیرغم این واقعیت که در جامعه مدرن، زنان در شرایط برابر با جنس قوی تر کار می کنند، بسیاری از مردان هنوز توسط تفکر گذشته هدایت می شوند. با توجه به اینکه تربیت فرزندان وظیفه زوج است، عملاً به فرزندان خود توجهی ندارند. با این وجود، زنان باهوش ترفندهایی را می دانند که به لطف آنها می توانید از همسر خود یک پدر خوب بسازید.

۱۴۰۱/۲/۱۸ علیرغم اینکه مردی ممکن است مهارت های لازم را در برخورد با کودکان نداشته باشد، هرگز نباید او را حذف کنید، مخصوصاً اگر خودش ابتکار عمل را به دست نگیرد........... چندین مسئولیت را برای مراقبت از کودک به شوهر بسپارید (به عنوان مثال، حمام کردن و غیره)....... تا جایی که ممکن است پدر را با کودک تنها بگذارید (در حالی که خودتان به خرید می روید)........ گاهی این زن است که نقش تعیین کننده ای در شکل گیری رابطه مرد با فرزندانش دارد. یک همسر عاقل همیشه روانشناسی شوهرش و همچنین ترس او از ملاقات و ارتباط با یک مرد کوچک را درک می کند. برای اینکه خانواده شاد و کامل باشد، یک زن باید به معنای واقعی کلمه به مرد «بیاموزد» که فرزندش را دوست داشته باشد.

۱۴۰۱/۲/۱۸چگونه دوست کودک باشیم البته برای فرزند مرجعیت پدر است. با این وجود، این دوستی بین فرزندان و والدین است که می تواند ثمرات آموزشی بسیار ارزشمندتری به همراه داشته باشد. بنابراین، برای اینکه نه تنها یک پدر و مادر برای فرزند خود، بلکه یک رفیق وفادار شوید، باید از نکات زیر راهنمایی کنید:........ به کودک، خواسته ها و موقعیت زندگی او احترام بگذارید، زیرا سن کم و بی تجربگی اصلاً نشانه حماقت نیست.......... همیشه به فرزند خود لبخند بزنید (حتی اگر احساس خوبی ندارید، باید برای این کار قدرت پیدا کنید).......... اعتماد پسر یا دختر خود را با گوش دادن دقیق به داستان های شادی ها و مشکلات او و همچنین به اشتراک گذاشتن مشکلات خود جلب کنید......... اگر زمان زیادی را در محل کار یا سفرهای کاری می گذرانید، فراموش نکنید که با کودکان تماس بگیرید، با آنها در مورد چیزهای کوچک و همچنین در مورد چیزهای جدی صحبت کنید........... یک سرگرمی مشترک (ورزش، خلاقیت و غیره) پیدا کنید........ پدر شدن کار سختی است. با آمدن فرزند جدیدی در خانواده، مرد مجبور است شیوه زندگی خود را کاملاً تغییر دهد. اولین تغییر این است که بخش قابل توجهی از بودجه شما به طور خاص صرف خرید برای نوزاد می شود. اما مهمترین چیز این است که پدر باید در سبک زندگی خود تجدید نظر کند. این به این دلیل است که کودک باید از والدین خود الگوی مثبت بگیرد.

۱۴۰۱/۲/۱۸هر بچه ای به یک پدر خوب نیاز دارد. علائمی که می تواند انطباق والدین را با عنوان مشخص تعیین کند بسیار زیاد است. یک مرد باید خیلی روی خودش کار کند تا بچه به او افتخار کند و از او الگو بگیرد. غرایز درونی و همچنین توصیه های روانشناسان به شما در این امر کمک می کند. مطمئناً همه بچه ها والدین خود را دوست دارند، مهم نیست که آنها چقدر عیب دارند. اما این رابطه نباید فقط بر اساس رابطه خونی باشد. عشق یک کودک را باید به دست آورد. یک پدر، قبل از هر چیز، باید حمایت و پشتیبان پسر یا دختر خود، یک دوست قابل اعتماد، و همچنین نان آور خانه و پایه ای قوی برای خانواده باشد.

در ادامه بخوانید...

شادی شکستن قلک پول

در

روزی قلک‌ها، جز‌ء جدا ناپذیر خانه‌ها بودند. قلک‌هایی از جنس سفال. بزرگ یا کوچک. رنگارنگ و جذاب، آنقدر که می‌شد برای خرید یکی از آنها در بازار وسوسه شد و آنقدر به جان پدر و مادر‌ها نق زد تا یکی از آنها را برایمان بخرند. سفال کمرنگ شد، پلاستیک جای سفال را گرفت. اندازه و شکل‌ها فرق کردند چون سلیقه‌ی ما آدم‌ها هم لحظه به به لحظه در حال تغییر است. اما این تمام ماجرا نبود. گذشت و گذشت تا دیگر خیلی‌ها یادشان رفت که روزگاری در خانه‌ها قلکی وجود داشت. قلکی که هر روز گرد و غبار روزگار از چهره‌ی آن زدوده می‌شد و برای آینده‌ای نه چندان دور، بر اساس اندوخته‌های آن، برنامه‌هایی عجیب و غریب واکثرا کودکانه  اندیشیده می‌شد.

بهتر است کمی دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم. من استاد یادآوری خاطرات نوستالژیک نیستم تا لحظاتی شما را به دنیای شیرین کودکی هدایت کنم. داستان اینجا کمی متفاوت است و هدف من از این نوشتار در این دقایق، نادیده‌ گرفتن یک کار بسیار زیبا و در عین حال تأثیرگذار است که به دست فراموشی سپرده شده است. میتوانم بگویم که هدف من در اینجا، صرفا هدفی فرهنگی و چه بسا تربیتی برای کودکان شما است.(سیارک)

بی شک همه‌ی ما در خصوص پس انداز و شیوه‌های مختلفی که می‌توانیم اندوخته‌ای را برای فردای خود ذخیره کنیم، آگاهی نسبتا کاملی داریم. با پیشرفت‌های روز افزون بشری، خانواده‌ها دغدغه های بسیار زیادی را در زندگی خود احساس کردند. شاید پر بیراه نباشد که بگویم بیشتر این نگرانی‌ها در خصوص آینده‌ی کودکان و فرزندان ما است. دغدغه‌ای کاملا به جا و نشأت گرفته از ذات بی تاب آدمی در خصوص عزیزترین افراد زندگی‌اش. تحولات زندگی ما را به سمتی پیش برد تا اینکه اکثر خانواده‌ها، معمولا در اوایل کودکی، حساب پس اندازی برای کودکان دلبند خود افتتاح می‌کنند و با این کار اندک اندک، خشت‌های بنایی را روی هم می‌گذارند تا روزگاری تبدیل به خانه‌ای امن برای فرزندانشان بشود. کاری درست و بسیار سنجیده. اما سخن کمی فراتر از این حرف‌ها است.

گاهی در زندگی ما، اتفاقات کوچکی وجود دارد که به دلیل غفلت ما و یا شاید به دلیل عدم آگاهی صحیح در خصوص مطالب تربیتی، ساده و بی تفاوت، از کنار اثرات شگرف آن رد می شویم. یکی از همین اتفاقات کوچک، جایگزینی دغدغه‌ی بزرگسالی، با خواسته‌های دوران کودکی است. ما برای فرزندان خود که هنوز چیزی از پس‌انداز و آینده نمی‌دانند، کارهایی غیر ملموس و غیر محسوس انجام می‌دهیم. یعنی تمام پول‌هایی که کودک به عنوان هدیه یا عیدی دریافت می‌کند را در حسابی سرد و بی‌روح ذخیره می‌کنیم و او را از ملموسات دوران کودکی محروم.(سیارک)

اشتباه نشود. در اینجا به هیچ وجه افتتاح حساب و نگهداری پول‌های کودکانمان در بانک زیرسؤال نرفته است، بلکه یک بازنگری در برخی از رفتارها مد نظر است. شما می‌توانید با افتتاح حساب، بخش اعظم پول کودک خود را در آن نگهداری کنید، اما خواهشا لمس قلک را از کودکان نگیرید. خانواده‌ها باید بدانند که داشتن قلک به منزله‌ی ایجاد رقیبی برای حساب بانکی نیست، بلکه به این منظور است که کودک رفتار پس انداز، برنامه‌ریزی، تصمیم نهایی و در نهایت استقلالی مالی، هرچند نصفه و نیمه را در خود احساس کند. این تمرینی برای بزرگ شدن، تمرینی برای آینده‌نگری، تمرینی برای حساب و کتاب و در یک کلام؛ تمرینی برای داشتن سواد مالی  است.

کودک نیاز دارد که اندوخته‌ی خود را هر روز در روبروی چشمان خود ببینید، نیاز دارد که مفهوم پس انداز را درک کند، نیاز دارد که درک کند منبعی محدود و بی‌پایان در اختیار ندارد و نمی‌تواند که هر چیزی را که دوست دارد با آن بخرد، مگر اینکه بیشتر پس انداز کند و یا بهتر خرج کند. با کارهای کوچکی که چندان هم هزینه‌ای ندارند، تربیت کودکان را هدفمند کنید. پس اگر هنوز کودکتان قلکی برای بزرگ شدن ندارد، عجله کنید و زودتر قلکی به او هدیه بدهید.

نظرات

در ادامه بخوانید...

راهنمای تربیت کودک

در

بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه

«تندرستی نداشتن هیچ گونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.»سلامتی تاجی است بر سر افراد سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند.

در زیر مجموعه سلامتی موارد مختلفی مانند: سلامت جسمی، سلامت روان، سلامت کودک و ... قرار می گیرد که در این جا ما به بحث سلامت کودک می پردازیم. شاید بگویید این چه ربطی به تربیت کودک داشت؟ حق با شما است؛ اما این را در نظر بگیرید کودکی که درست تربیت شده باشد می تواند از بسیاری از مشکلات جسمانی و روانی در امان باشد. همان طور که از بحث بالا مشخص است، ما از همه ی مباحث مطرح شده، تربیت کودک را انتخاب کردیم ولی همین زیر مجموعه خود آنقدر بزرگ است که پرداختن به آن در توان یک مقاله، کتاب یا حتی فرد نیست. بنابر این ما سعی بر این داریم تا گزیده ای از نظرات بزرگ ترین روانشناسان را در طی مجموعه ای از مقالات بیان کنیم که می تواند به شما کمک کند تا کودک خود را هرچه بهتر تربیت کنید. مهم نیست که کودک شما با چه هدفی به دنیا آمده است. شاید به دنیا آمدن کودک شما نا خواسته باشد یا ماه ها و سال ها برای به دنیا آوردن او برنامه ریزی کرده اید یا شاید حتی در حال حاضر کودکی ندارید و برای آینده در حال برنامه ریزی هستید؛ شما در حال مطالعه این مقاله هستید و این نشان می دهد که تربیت کودکتان برای شما مهم است و شما فرد مسئولیت پذیری هستید.(سیارک)

انتظار نداشته باشید تربیت کودک کار آسانی باشد اما ممکن است. همان طور که سعدی می فرماید:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود           مزد آن گرفت، جان برادر که کار کرد.

در تربیت کودک واضح است که کودک باید چیز هایی را یاد بگیرد تا زمانی که قدرت تشخیص خوب و بد را پیدا می کند و از آن پس نیز به راهنمایی والدین نیاز دارد. با توجه به این که صحبت از یادگیری شد و با شنیدن کلمه ی یادگیری بحث آموزش نیز مطرح می شود بهتر است ابتدا این موارد را به خوبی توضیح دهیم؛ سپس به مباحث تربیتی بپردازیم.

آموزش می تواند شامل آموزش رسمی و آموزش غیر رسمی باشد. آموزش رسمی به آموزشی گفته می شود که در یک محیط رسمی مانند مدرسه صورت می گیرد. این نوع آموزش در اصل به فعالیت های حرفه ای معلم گفته می شود. آموزش رسمی آموزشی است که به صورت غیر رسمی صورت می گیرد مانند چیز هایی که کودک از همسالان، بزرگتر ها و ... یاد می گیرد. در تعریف یادگیری سیف (1392) می گوید:

"یادگیری به فرآیند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه (Experience) است گفته ‌می‌شود و نمی‌توان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری، خستگی یا مصرف داروهای پدید ‌می‌آید نسبت داد."

در اصل آموزش وظیفه معلم و در آموزش غیر رسمی وظیفه دیگران و یادگیری وظیفه کودک است. کم کم به نظر سخت می رسد. اگر کودک نخواهد یاد بگیرد؟ چگونه در کودک انگیزه ایجاد کنیم تا یاد بگیرد؟ و سؤالاتی از این قبیل پیش می آید. خوشبختانه کودکان پر انرژی و خواهان یادگیری هستند. آن ها کنجکاو هستند و به محیط اطراف خود بسیار دقت می کنند. شاید تا به حال دیده باشید وقتی کودکی می خواهد کاری انجام بدهد یا پس از انجام کار به پدر یا مادر خود یا اطرافیان نگاه می کند و منتظر دیدن واکنش آنها است تا بداند که آیا انجام این کار خوب است یا نه. بله این فرصت های کوچک برای آموزش رفتار درست و مناسب به کودک بسیار حیاتی هستند. کودک فقط به والدینی نیاز دارد که به جای فیلم نگاه کردن یا کار بیش از اندازه و ... برای او وقت بگذارد و در فرصت های مناسب به یادگیری بهتر او کمک کند.

در مورد یادگیری مکاتب فلسفی زیادی مانند: ایده آلیسم، رئالیسم، لیبرالیسم و ... وجود دارد. نظریات روانشناسی فراوانی که در سه دسته کلی رفتار گرایی، شناخت گرایی یا ترکیبی از هر دو قرار می گیرند.

هر چند که دانستن این نظریات و مکاتب فلسفی بسیار مفید هستند ولی بسیار وقت گیر هستند و در هر جایی لازم باشد ذکر خواهند شد. در این مجموعه مقالات سعی خواهیم کرد بیشتر با مثال های واضح و موارد عملی و کاربردی در تربیت سر و کار داشته باشیم. اگر در این زمینه خواهان اطلاعات تئوری بیشتری هستید می توانید با مطالعه کتاب هایی در زمینه روانشناسی تربیتی اطلاعات مورد نیاز خود را به دست بیاورید. قبل از پرداختن به روش های تربیتی بیایید به برخی از مشکلاتی که والدین با آن ها در گیر هستند نگاهی بیاندازیم.

مشکلاتی که والدین با آن ها روبرو هستند.

حتی اگر صاحب کودکی نباشید ممکن است در اطرافیان خود یا حتی در خیابان و بازار برخی از مشکلاتی را که والدین با آن دست و پنجه نرم می کنند دیده باشید.

کودکی که در خیابان همراه لج می کند و به حرف پدر و مادر خود گوش نمی دهد و گریه می کند.

کودکی که کودکان دیگر را کتک می زند و یا اسباب بازی آن ها را می گیرد و یا خراب می کند.

به مثال هایی دیگر توجه کنید:

کودک سه ساله شما هنگامی که با خواسته او مخالفت می کنید، شما را می زند. شما سرزنش کردن و کتک زدن را امتحان کرده اید اما رفتار او بدتر شده است.

هر گاه شما کار ساده ای را از دختر ده ساله ی خود می خواهید، او با لحنی بی ادبانه جواب شما را می دهد و شما از این برخورد او ناراحت و عصبانی هستید. هنگامی که برای او توضیح می دهید که پاسخش چقدر بی شرمانه و نامناسب است، شما را مسخره می کند.

شما از صبح روز تعطیل آخر هفته وحشت دارید. هر هفته کودکان دوازده و هشت ساله شما در حین تماشای تلویزیون با هم بگو مگو و دعوا دارند. شما پیوسته به آن ها اخطار می دهید که از دعوا و مشاجره بپرهیزند. اما در واقع هیچ ابزار مناسب و مؤثری برای پشتیبانی کردن از اخطارهای خود در اختیار ندارید.

دختر پنج ساله شما به تازگی قشقرق به پا می کند. او حتی در منزل دوستان و آشنایان هم این کار را می کند. شما از رفتار او و از معذرت خواهی و توجیه کردن های او خسته شده اید اما برای تغییر دادن او احساس درماندگی می کنید.

در گفته های خود از رویکرد رفتاری یاد کردیم. رویکرد رفتاری در مورد پرورش وتربیت کودکان، برای درک آنان  و کمک کردن به تغییر آن ها بسیار مفید است. و اما رویکرد رفتاری چیست؟ رویکرد رفتاری توسط دانشمند روسی پائولوف که در آزمایشگاه خود مشغول مطالعه بر روی بزاق سگ ها بود پایه گذاری شد و دانشمندان بزرگی مانند: بی اف اسکینر و ثرندایک و ... نظریات خود را در قالب این رویکرد بیان کرده اند. این رویکرد به مهم ترین روش های یادگیری یعنی عادی شدن، شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر و حل مسئله اشاره می کند که در روانشناسی بیشتر به شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی کنشگر یا فعال توجه می شود. به طور کلی رویکرد رفتاری می گوید که رفتار خوب و بد هر دو آموخته شده هستند. همچنین این رویکرد اشاره دارد که رفتار می تواند «یادگیری زدایی» شود. یعنی رفتار بدی که آموخته شده است را می توان «خاموش» کرد یعنی از بین برد و رفتار بهتری را جایگزین آن کرد. تربیت رفتاری روش ها، مهارت ها، شیوه ها و راهبردهای آزموده ای را به شما عرضه می کند تا در جهت بهبود رفتار کودک خود، از آنها استفاده کنید.

شما می توانید در مورد کمک به کودک خود جهت تغییر، خوش بین باشید. روش های رفتاری در تغییر تمامی انواع مشکلات رفتاری، بسیار مفید هستند.

مطالعات تحقیقاتی مربوط به کودکان که در ایالات متحده و سایر کشور ها انجام شده اند، 50 تا 90 درصد کاهش را در دامنه متنوعی از مشکلات رفتاری با استفاده از روش های رفتاری نشان می دهند. تمام روش هایی که در این مقالات مطرح می شود، مورد استفاده قرار گرفته است.

در بخش های بعدی مطالب بیشتری را در مورد تربیت کودک و راهبردهای عملی بیان خواهیم کرد. پس با ما همراه باشید و ادامه مقالات را از سایت سیارک دنبال کنید. امید است در پناه خداوند موفق و سربلند باشید و این مقالات راهنمای خوبی برای تربیت کودکانتان باشد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول

در

بدون شک یکی از دشوارترین کارهایی که می توان تصور آن را کرد، به عهده گرفتن مسئولیت بزرگ کردن یک کودک و داشتن فرزند است؛ مشکلاتی که در این راه برای والدین حادث می شود تا حدی می تواند جدی باشد که حتی منطقی ترین و با اراده ترین انسان ها را به جدایی بکشاند. متأسفانه گاهی ممکن است در یک لحظه عصبانیت، والدین به فرزند خود چیزی بگویند و پرخاشگری کنند و این در حالی است که از اثرات این برخورد بر روی فرزندشان آگاهی ندارند، چراکه فرزند به این صحبت فکر می کند و در نهایت در بلند مدت اثرات بدی به روی روحیه او خواهد داشت. از آن جایی که تحقیقات نشان داده است که بر اثر دریافت احساسات نابجا و بد، ساختار مغز انسان دچار تغییر خواهد شد، باید نکاتی به والدین و کسانی که نگهداری از کودکان را به عهده می گیرند گوشزد شود تا مراقب صحبت کردن خود با کودکان باشند. اوان کودکی، زمانی است که انسان حساس تر از همیشه است و هنوز قدرت تجزیه و تحلیل و دیگر امکاناتی که در اختیار یک فرد بالغ است را ندارد، در ضمن آسیب پذیری کودک نیز باید مد نظر قرار گیرد. به همین خاطر است که در این مقاله قصد داریم شما را با آن دسته از صحبت هایی آشنا کنیم که در مواجه با کودک خود یا دیگران به هیچ وجه نباید مورد استفاده قرار دهید. با سیارک همراه باشید.

«تو چنین احساسی نداری»

احساسی که یک کودک دارد، دقیقاً به اندازه احساسات یک فرد بالغ قابل استناد و مهم است، این درحالی است که بسیاری از افراد بالغ این مسئله را به رسمیت نمی شناسند. در نظر داشته باشید که حتی اگر فرزند شما جمله ای شبیه به این را ادا کند: «از تو متنفرم» و شما بدانید که این تنها از سر خشم است و در حقیقت کودک منظوری از ادای این جمله نداشته است، بهتر است و توصیه می شود که همین احساس ناگهانی او را هم نادیده نگیرید و ساده از آن عبور نکنید. کارن آر کوینگ نویسنده و محقق آمریکایی در این خصوص عنوان می کند: «’تو چنین احساسی نداری’، از بدترین جملاتی است که والدین در مواجه با کودک خود می توانند استفاده کنند. احساس کودک، هرچند ناگهانی و سطحی به نظر برسد، کاملاً باید جدی گرفته شود. والدین باید بر احساس کودک خود صحه بگذارند، حتی اگر موافق آن احساس نباشند یا حتی اگر دلشان نخواهد که کودکشان چنین احساسی داشته باشد. به هر حال پیش زمینه ای باعث شده تا کودک چنین احساسی پیدا کند و حالا وقت پرخاشگری و مخالفت نیست و باید او را درک کرد.»

«تو چاقی»

با وجود اینکه چاقی مفرط و بیش از اندازه کودکان در سراسر جهان بدل به معضلی همه گیر شده است و دیگر امری تقریباً معمولی به حساب می آید، این دلیلی برای رفتار تحقیر آمیز والدین با کودک خود که به این معضل دچار است نمی شود. زمانی که فرزند خود را «چاق» خطاب می کنید، نه تنها به او انگیزه برای کاهش وزن نمی دهید، بلکه معضل های جدید احساسی برای او پدید می آورید که در آینده می تواند سبب مشکلات بسیاری اعم از اختلال در خوردن درست و بجای غذای روزانه شود. اگر واقعا کودک خود را دوست می دارید و سلامتی اش برای شما اهمیت دارد، بهتر است به او آموزش دهید که چگونه می تواند غذاهای خوشمزه و سالم درست کند و نیز او را به خوردن این گونه غذاها عادت دهید. حتی می توانید برنامه هایی تنظیم کنید که در اوقات فراغت خود در طول روز با کودک خود ورزش کنید. با تمام این تفاسیر باید از خطاب کردن تحقیر آمیز کودک خود پرهیز کنید، صرف نظر از اینکه چه راهکاری برای کاهش وزن او  برمی گزینید.

«گریه نکن»

آیا تا کنون این تجربه را داشته اید که کسی به شما بگوید که گریه کردن را متوقف کنید؟ اگر چنین تجربه ای داشتید، نظرتان در مورد آن چیست و با شنیدن این جمله گریه کردن را متوقف کرده اید یا خیر؟ و آیا این اظهار نظر کارساز بوده است؟ مطمئناً اگر این تجربه را داشته باشید، جواب شما به آن منفی خواهد بود. در مورد کودکان هم عیناً همین مسئله تکرار می شود، حتی با قدرت بیشتر. زمانی که شما به کودک خود می گویید که گریه کردن را متوقف کند، نه تنها به آن ها احساس عذاب وجدان دست می دهد (چراکه فکر می کنند آن چیزی که باعث شده تا شروع به گریه کردن کنند، در واقع زیاد مهم نبوده و اهمیت نداشته است و تقصیر خود آن ها است که حالا دارند گریه می کنند) بلکه تأثیری در توقف گریه کردنشان نخواهد داشت و نیز شدید تر هم خواهد شد.

«زمانی که هم سن و سال تو بودم، می توانستم این کار را انجام دهم»

انتقال علایق و مهارت های تان به نسل بعدی، می تواند کار بسیار خوب و خوشایندی باشد که درنهایت سبب پیشرفت جامعه انسانی و داشتن کودکانی مفید و شاد خواهد شد که از خود شما بهتر و باهوش تر خواهند بود، اما این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که شما در سن و سال او بسیار ماهر تر و باهوش تر بوده اید و او از پس کاری بر نمی آید، در حقیقت رفتار بسیار بدی را پیش گرفته اید، چراکه در بلند مدت تأثیرات روحی و روانی بدی روی او خواهید گذاشت. عملکرد یک کودک در عرصه های مختلف، شروط و وابستگی های بسیاری دارد و ذکر مدام این نکته که نتوانسته اند شبیه به شما باشند، به آن ها احساسی نزدیک به نا امیدی می دهد که در بلند مدت بدل به نا امیدی مطلق می شود و این به هیچ وجه چیزی نیست که والدین بخواهند کودک خود احساس کند، چراکه از پیشرفت در آینده باز خواهند ماند.

«مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن»

برای اینکه یک انسان از لحاظ احساسی به پختگی و کمال برسد، به گذر زمان لازم برای اینکار نیاز است و در حقیقت، فرد باید مرحله کودکی را پشت سر بگذارد تا به این مهم دست پیدا کند. به همین خاطر است که ذکر مدام این مسئله که باید بزرگ شوند، تأثیری نخواهد داشت، چرا که هنوز زمان بزرگ شدنشان فرا نرسیده است. متأسفانه اما شرایط اکنون به گونه ای شده که والدین احساس می کنند، کودکانشان با فشار دادن دکمه ای قادر خواهند بود بزرگ شوند؛ به همین خاطر است که برخی مدام به کودک خود گوشزد می کنند که «مثل یک پسر/ دختر بزرگ رفتار کن». نکته دیگر در این خصوص این است که معمولاً این گونه جمله ها زمانی ادا می شود که اوضاع از نظر احساسی میان والدین و فرزندان کمی به هم ریخته است و این مسئله مانند نفت روی آتش عمل کرده و در بلند مدت سبب ایجاد احساس بیزاری در فرزندان می شود.

«چرا نمره بهتری نگرفتی؟»

آیا تا کنون برایتان پیش آمده که از همکار خود بپرسید که چرا یک مدیر پایه است و به این بسنده کرده است، و چرا هنوز تبدیل به مدیر عامل نشده است؟ مطمئناً جواب شما به این سؤال منفی خواهد بود. در مورد کودکان نیز موضوع به همین منوال است و پرسیدن اینکه چرا برای مثال در امتحانی به جای نمره بیست، هفده یا هجده گرفته اند، به همان اندازه سؤالی که از همکار خود می پرسید، نا عقلانی است. بسیار خوب است که با فرزند خود در کمال عشق و علاقه همکاری کرده و او را برای امتحان های آینده اش آماده کنید، اما پرسیدن مدام اینکه چرا نتوانسته اند (نمی توانند) نمره خوبی بگیرند، برای آنها هر چیزی خواهد بود به جز انگیزه برای حرکت به سمت پیشرفت و نمرات بهتر.

«تو خودخواه هستی»

این نکته کاملاً صحیح است که برخی از کودکان گاه به گاه رفتارهایی از خود نشان می دهند که سبب می شود این احساس به والدین دست دهد که کودکشان خودخواه است، اما این دلیلی برای «خودخواه» خطاب کردن آن ها نمی شود، چراکه در بلند مدت تأثیرات بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که زمانی که شما فرزند خود را «خودخواه» خطاب می کنید و این گونه به او گوشزد می کنید، به صورت ناخود آگاه این احساس به وجود می آید که کودک شما با این نقص رفتاری به دنیا آمده و جزئی از شخصیتش است، حال آنکه این تنها نقصی است که در رفتار او به وجود آمده و با برخورد درست و عاقلانه می توان اقدام به رفع این مشکل او کرد. به جای اینکه این گونه با مسئله برخورد کنید، بهتر است روی روابط اجتماعی فرزند خود کار کنید و به او یاد بدهید که دیگران در برابر هر گفته او چه احساسی پیدا خواهند کرد، بدین گونه قادر خواهید بود در بلند مدت این رفتاری که به رفتار خودخواهانه معروف شده است را در او از بین برده و درک و بینش بیشتری در اختیارش بگذارید.

«تو واقعا چنین منظوری نداری»

گاهی اوقات برای والدین بسیار دردناک است که از فرزند خود جملاتی نظیر این را بشنوند که  آنها (کودکان) از معلم های خود بیزار هستند، یا اینکه کودکان خود را به خاطر گرفتن نمره ای بد، احمق خطاب کنند و یا حتی بگویند که ترجیح می دادند به جای خانه شما در خیابان زندگی می کردند. اگر تجربه داشتن کودکی را داشته باشید، متوجه خواهید شد که تا چه حد شنیدن چنین مسئله ای می تواند دردناک باشد. اما باید همیشه این مسئله را به خاطر داشته باشید که نباید اجازه دهید این جمله که «تو واقعاً چنین منظوری نداری» از سمت شما گفته شود. «تو واقعاً چنین منظوری نداری» در حقیقت گونه ای دیگر از به رسمیت نشاختن و بی اهمیت دانستن احساسات کودک است و در بلند مدت تأثیرات بدی روی روحیه او خواهد داشت.

«بچه بازی در نیار»

همه ما دوست داریم کودکانی داشته باشیم که در آینده انسان هایی قدرتمند و قوی، با هوش و مستقل باشند. با این حال این نکته را باید به خاطر داشته باشیم که با گفتن جملاتی چون «بچه بازی در نیار» نمی توان اقدام به سر سخت کردن آن ها کرد. با جملاتی این چنینی تنها اعتماد به نفس آن ها را ازشان دریغ می کنید و این در حالی است که کودکان در این زمان است که به کمک شما احتیاج دارند.

«خانه من، قوانین من»

البته این کاملا درست است که زمانی که شما در حال پرداخت قبض های خانه هستید و خرج کارها به عهده شما است، باید کنترلی بر هر آنچه که در خانه تان می گذرد داشته باشید، اما این نکته را باید دانست که استفاده از جمله «خانه من، قوانین من» و بدون ادای توضیحات بیشتر، کودک شما را قانع نخواهد کرد و تنها اتفاقی که در این میان خواهد افتاد این است که کودک از برقراری ارتباط با شما خودداری خواهد کرد و این جمله سبب دوری کودک از والدین خواهد شد. اگر واقعاً می خواهید سیاست هایی در خانه پیاده کنید و احساس می کنید با رعایت این ها، کودکان در آینده موفق تر خواهند بود، بهتر است شروع به صحبت منطقی در رابطه با سیاست های خود با کودک تان کنید و برای هر حرفی که می زنید دلیل و توضیحی قانع کننده بیاورید.

«تو باعث شدی من ناراحت باشم»

آیا امکان این وجود دارد که والدین، به خاطر رفتاری که از کودکشان سر زده است احساس ناراحتی پیدا کرده باشند؟ البته که جواب این سؤال مثبت است. اما این نکته را به خاطر داشته باشید، چراکه از اهیمت بسیاری برخوردار است: زمانی که شما مدام به فرزند خود گوشزد می کنید که سبب ناراحتی شما شده اند، در حقیقت به گونه ای یک احساس مسئولیت در قبال خوشحالی شما در آن ها پدید می آید و به مرور احساس می کنند که به خاطر آن ها است که خوشبختی و خوشحالی از شما دریغ شده است و این به هیچ وجه، احساسی نیست که یک کودک بتواند از پس تحمل آن بر آید و باری اضافی و زیادی بر دوش او خواهد بود که در بلند مدت نتایج بدی برایش به همراه خواهد داشت.

«این اتفاق برای من هم افتاد و حالا مشکلی ندارم»

این مسئله کاملاً قابل درک است که بسیاری از افراد، کودکی بسیار دشواری را پشت سر گذاشته و با این حال اکنون، تبدیل به انسان هایی موفق و خوشبخت شده اند که با تمامی مشکلات خود کنار آمده و آن ها را حل کرده اند. اما جملاتی شبیه به آنچه در عنوان این مورد مطرح شده است، بیشتر از سوی انسان های مسن تر به منظور آزار دادن کودکان استفاده می شود. حداقل نکته منفی ای که از این جمله برداشت می شود این است که شما از کودک خود می خواهید که در مقابله با شرایط دشواری، دقیقاً همان عملکردی را داشته باشد که شما در سن و سال او داشته اید. بدین گونه در واقع برای او معیاری به وجود می آورید که مجبور است بر اساس آن زندگی کند و این تقریباً برای یک کودک غیر ممکن است، چرا که سلب آزادی از کودک، مشکلات نابهنجاری برایش پیش می آورد.

«چرا از خواهر یا برادرت یاد نمی گیری؟»

در بسیاری از خانواده هایی که چند فرزند دارند، بعضاً رقابت و مشکلات زیادی میان خواهر ها و برادر ها به وجود می آید. البته دخالت والدین در این رقابت می تواند سبب اتفاق های ناخوشایندی شود و گفتن این که چرا کودکی نمی تواند شبیه به خواهر یا برادرش باشد، برای او گران تمام خواهد شد و به مرور دید بدی نسبت به خواهر یا برادر خود پیدا خواهد کرد و در کنار این مسئله احساس خواهد کرد که هر چقدر هم که تلاش کند به پای آن ها نخواهد رسید و قدرت راضی نگاه داشتن شما را نخواهد داشت.ترجمه  itrans.ir 

 این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم: 

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم

در

«تو هیچ نقصی نداری»

این جمله به گونه ای است که با مشاهده آن یک احساس مثبت به انسان دست می دهد و برخی والدین نیز فکر می کنند با گفتن این جمله به کودک خود، می توانند به پیشرفت او کمک کرده باشند، اما حقیقت این است که نکته منفی ای نیز در خصوص این جمله وجود دارد. حتی اگر اینگونه باشد و کودک شما هیچ نقصی نداشته باشد و تا کنون هیچ کلمه بدی از دهانش خارج نشده باشد، ادا کردن این جمله می تواند در بلند مدت برایش مشکل ساز شود. حال اگر این سؤال برایتان پیش آمده که علت این ماجرا چیست در پاسخ باید گفت که زمانی که شما مدام این جمله را به کودک خود می گویید، اگر زمانی فرا برسد که او  نتواند به روال همیشگی خود کسب موفقیت کند، تأثیر منفی به مراتب سنگین تری از انسان های عادی احساس خواهد کرد و تحمل شکست برایش دشوار تر خواهد شد.

«باید آرام تر رفتار کنی»

به نظر کاملاً عادی می رسد که والدین تلاش کنند کودک خود را آرام کنند، زمانی که احساس می کنند از نظر احساسی بیش از اندازه واکنش نشان می دهند، اما باید این نکته را به خاطر داشت که گفتن مستقیم این جمله به کودک که باید آرام تر رفتار کنند راه مقابله با این مسئله نیست. ممکن است برای شما این گونه به نظر برسد که کودک دارد بیش از اندازه واکنش نشان می دهد و احساس خود را بروز می دهد، اما نکته این جا است که خود کودک به هیچ وجه چنین احساسی ندارد. به جای برخورد مستقیم، بهتر است و توصیه می شود که با کودک خود صحبت کرده و پرده از راز و پیش زمینه ای که سبب شده او چنین رفتاری داشته باشد بردارید.

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

«تو مرد خانه هستی»

یکی از نکاتی که در برخورد والدین با کودکان پسر خود زیاد مشاهده می شود این است که از همان سنین کودکی بار زیادی روی دوش آن ها می گذارند و با داشتن انتظار بیش از اندازه از کودک خود از او می خواهند هر چه زودتر به مانند یک مرد واقعی رفتار کند. مورد خطاب قرار دادن پسر خود با این جمله «تو مرد خانه هستی» دقیقاً نقش همین بار اضافی را بازی می کند که یک کودک از نظر احساسی و روانی توان حمل آن را نداشته و دچار استرس می شود و آرامشی که یک کودک به آن نیاز دارد را از دست می دهد.

«چیزیت نیست»

گفتن «چیزیت نیست» زمانی که کسی آسیبی دیده یا در حال گریه کردن است، بیشتر به مانند یک واکنش خودکار می ماند که راجع به آن هیچ فکری نشده است. بهتر است هر وقت که با چنین موقعیتی رو به رو شدید، از گفتن این جمله و جملات شبیه به این خود داری کنید، چراکه با گفتن این جمله در حقیقت تجربه ای که فرزند شما داشته را نادیده گرفته و به صورت ناخود آگاه بیان می کنید که آرامش را به هر چیز دیگری ترجیح می دهید.

«دختر خوبی باش»

مفهومی که با بیان این جمله به ذهن متبادر می شود، بسیار قدیمی و نامشخص است. متأسفانه زمانی که دختر بچه خود را مورد خطاب قرار داده و به او می گویید که دختر خوبی باشد، در حقیقت دارید این مفهوم نامشخص و مبهم را به میان می آورید. این جمله در خود یک سری انتظارات غیر واقعی و قدیمی را دارد که از زن ها و دختر ها در گذشته می رفته است، ولی اکنون با تغییرات فرهنگی دیگر این انتظارات وجود خارجی ندارد، پس بهتر است از گفتن این جمله خود داری شود.

«نمی توانم خواسته تو را بر آورده نکنم»

به احتمال زیاد مخالفت کردن با کودکتان و برآورده نکردن خواسته اش زمانی که از شما اسباب بازی یا چیز دیگری را می خواهد، کار ساده ای نخواهد بود، چرا که شما عاشق کودک خود هستید و مهم تر از همه برایتان این است که خواسته اش را بر آورده کنید، حال این خواسته هر چه می خواهد باشد. با این وجود این را به خاطر داشته باشید که شما به عنوان سرپرست فرزند دلبند خود، یک انسان بالغ هستید  و یکی از وظایف شما این است که برای کودک خود مرزها و محدودیت هایی قائل شوید. در غیر این صورت در آینده با خواسته هایی از سوی آن ها مواجه خواهید شد که هرچند برآورده کردنشان برای شما ناممکن باشد، باید به آن ها تن داده و اقدام به عملی کردن شان برای فرزند خود کنید، چرا که این کار بدل به وظیفه ای برای شما شده است.

«تمامی چیزهایی که در اختیار داری را من برای تو فراهم کرده ام»

البته که در این موضوع شکی نیست که تمامی متعلقات کودک شما توسط شما تهیه شده است و کودک شما قادر به خرید چیزی به تنهایی نیست، اما این را به خاطر داشته باشید که گفتن این مسئله و مطرح کردن این موضوع به هیچ وجه کار جالبی نیست و می تواند اثرات بسیار بد روانی به همراه داشته باشد. زمانی که شما این مسئله را مطرح می کنید، به مرور این ایده در ذهن کودک نقش می بندد که تمامی چیزهایی که اکنون در اختیار دارد و به آن ها وابسته شده و یا علاقه دارد، هر لحظه ممکن است از دستش خارج شده و توسط شما از او سلب شود، این مسئله می تواند سبب ایجاد یک احساس نا امنی در وجود کودک شود. در صورت تداوم و بدتر شدن اوضاع البته این احساس نا امنی بدل به ترس هم می تواند شود.

«تو تنبل هستی»

آیا ممکن است کودکان گاه به گاه رفتاری از خود نشان دهند که حاکی از تنبل بودن آن ها باشد و آیا این مسئله در میان کودکان متداول است؟ البته پاسخ این سؤال مثبت است. با این حال به خاطر داشته باشید که گوشزد کردن مدام این مسئله به کودکی که چنین رفتاری از خود نشان می دهد، به مرور این احساس را در او شکل می دهد که توان مقابله با این عادت رفتاری را در خود ندارد و کاری از دستش بر نمی آید. بهتر است به جای از کوره در رفتن، به عنوان انسانی بالغ به زمینه ها و پیش زمینه هایی بیندیشید که سبب شده کودک شما این رفتار بخصوص را از خود نشان دهد و در جهت بهبود وضعیت او تلاش کنید.

«غذایت را تا آخر بخور»

البته که هیچ پدر و مادری دوست ندارد اصراف کردن و هدر دادن غذایی که برای آن زحمت کشیده شده است را به کودک خود یاد بدهد و از این امر جلوگیری می کند. تنها این نکته را به خاطر داشته باشید که با مقرر کردن این قانون که در بشقاب کودک نباید چیزی باقی بماند، نمی توان به دست یافتن به این مهم کمک کرد. بدین ترتیب کودک شما تفاوت میان لذت بردن از غذا را با تمام کردن آن متوجه نخواهد شد و در آینده، در آن دسته از عادات رفتاری او که مربوط به غذا خوردن می شود، مشکلات زیادی پدید خواهد آمد.

«تو نتوانستی انتظار مرا برآورده کنی»

بدون شک زمان (و زمان هایی) فرا خواهد رسید که به عنوان والدین کودک خود از رفتار بخصوصی از آن ها به شما احساس نا امیدی دست خواهد داد و احساس خواهید کرد که این رفتار با آنچه که شما از او انتظار دارید همخوانی ندارد. تنها این را باید به خاطر داشت که همچون موارد متعدد قبلی این بار هم راه مقابله و حل کردن این معضل، گوشزد کردن آن به طور مستقیم نیست و اگر به کودک بگویید که انتظار بیشتری از او داشته اید، به هیچ وجه انگیزه ای برای بهتر شدن در اختیار او نخواهید گذاشت، حال اگر آن ها تمام تلاش خود را برای بر آورده کردن انتظار شما کرده باشند، این موضوع پیچیده تر نیز خواهد شد و بیشتر احساس ناراحتی خواهند کرد.

«چند بار باید یک حرف را تکرار کنم؟»

این که علی رغم گفتن چند باره شما، کودک باز هم به انجام کاری ادامه می دهد، دلیلی موجه دارد که بررسی و پیدا کردن آن به عهده شما است، اما بحث ما در این جا این نیست و قصد داریم این مطلب را مطرح کنیم که ادا کردن جمله ای که در عنوان این مورد آمده به هیچ وجه کار درستی نیست و نباید در چنین موقعیتی به عنوان والدین کنترل خود را از دست دهید، چراکه این امر در کودکان بسیار عادی است و آن ها علاقه دارند به این که آزاد باشند و هر کاری که دوست دارند انجام دهند. در واقع این جمله تأثیری به مراتب بد تر از آنچه می اندیشید بر روح و روان کودک خواهد داشت و در آینده مشکلات زیادی برای او پدید خواهد آورد.

«تو قدر زحماتی که برایت کشیده ام را نمی دانی»

اگر سرپرستی کودکی را به عهده داشته باشید، به احتمال غریب به یقین در موقعیت های بسیاری قرار گرفته اید که در آن کودک شما فراموش کرده از شما «تشکر» کند و یا اینکه از شما «خواهش» کند. با این حال این را به خاطر داشته باشید که اطلاق واژه «قدر نشناس» به آن ها تأثیر بسیار بدی روی آن ها خواهد گذاشت. با گفتن این کلمه نه تنها راهکاری برای بهتر شدن به آن ها نخواهید داد، بلکه کودک شما احساس بدی راجع به خود پیدا خواهد کرد که می تواند به مرور زمینه ساز مسائل پیچیده تری نیز شود. به جای این گونه واژه ها به کودک خود بیاموزید که دانستن قدر زحمات دیگران دقیقاً به چه معنا است و به چه علتی اینکار مهم است. در ضمن فراموش نکنید که شیوه تشکر کردن از زحمات دیگران را نیز باید به او آموزش دهید.

«تو خیلی زیبا هستی»

تحسین زیبایی و ظاهر کودکان، مسئله ای است که می تواند گاهی دردسر ساز شود. البته کسی منکر این نیست که در جامعه ای که زیبایی و ظاهر بدل به یکی از مهمترین ملاک های سنجش انسان شده است، تعریف نکردن از ظاهر کودکتان کمی غیر واقعی و نا ممکن به نظر می رسد، اما با گفتن این که از همه زیبا تر هستند و خیلی زیبا هستند، برای آن ها استاندارد هایی به وجود می آورید که دست یابی به آن ها برایشان بسیار دشوار خواهد بود و زندگی به کامشان تلخ خواهد شد. مشکل دیگری که در اثر تداوم گفتن این نکته به کودک پیش می آید، اهمیت بیش از اندازه ای است که ظاهر برایش پیدا خواهد کرد.

«تو دیگر بزرگ شده ای»

این جمله بیشتر در مواقعی از سمت شما گفته می شود که بسیار خسته و آزرده هستید و حوصله چیزی را ندارید، اما زمانی که رفتار بخصوصی از کودک سر می زند و  این که به او بگویید «تو دیگر بزرگ شده ای» تغییری در رفتار آن ها به وجود نخواهد آورد. کودکان بسیار احساساتی هستند و دقیقاً همچون انسان های مسن و بالغ، گاه به گاه کنترل کامل خود بر احساساتشان را از دست می دهند و در نتیجه همین موضوع است که رفتاری ناپخته از آن ها سر می زند. به جای گفتن این گونه جملات بهتر است که شروع به صحبت کردن با فرزند خود کنید و از او بپرسید که به چه علتی این گونه احساسی به او دست داده است. با فهمیدن مسائلی که زمینه ساز به وجود آمدن این احساس شده است، می توانید به او کمک کنید رفتاری بخصوص را که به نظر ناپخته می آید در او متوقف کرده و به بزرگ تر شدن او کمکی کرده باشید.

«بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی»

تصور اینکه کودک شما همیشه کاری که به او سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند، بسیار شیرین و لذت بخش است. البته اگر تجربه سرپرستی از کودکی را داشته باشید، خواهید دانست که چنین چیزی در حقیقت امکان پذیر نیست و اشتباه برای کودکان اجتناب ناپذیر است. گاهی اوقات این مسئله رخ می دهد که کودکی، با وجود اینکه تمامی تلاش خود را به کار می بندد، قادر به بر آورده کردن انتظار دیگران و انجام کار به نحوی که از او خواسته شده است نمی باشد و نکته مهم زمانی که چنین اتفاقی رخ می دهد این است که والدین در این زمان کودک خود را درک کرده و برخورد مناسبی با او داشته باشند.

«با تمرین کردن است که می توانی بهتر باشی»

این جمله تقریباً مفهومی مشابه با جمله «بهتر از این هم می توانستی این کار را انجام دهی» دارد و همان را به ذهن متبادر می کند، چراکه در هر دو مورد از کودک چیزی خواسته می شود و انتظاری از او می رود که غیر واقعی و نشدنی است. البته در این گفته شکی نیست که با تمرین کردن کاری، به مرور در انجام آن پیشرفت حاصل خواهد شد و کودک بهتر قادر به انجام آن خواهد شد، اما مطمئن باشید اگر کودک خود را به زور مجبور کنید برای مدتی طولانی با ویالون خود تمرین کند، تا جایی که انگشتش شروع به خون ریزی کند و قرمز شود، یک آهنگساز نابغه از او نخواهید ساخت. کودکان دوست دارند از کاری که انجام می دهند لذت ببرند.ترجمه  itrans.ir

این مقاله ادامه دارد...

در سیارک بخوانیم:

کودک بیش فعال

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان  

نظرات

در ادامه بخوانید...

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش سوم

در

«من از دست تو عصبانی هستم»

بله این حقیقتی است که گاه به گاه، والدین به شدت از دست کودکان خود عصبانی شده و به تنگ می آیند، خصوصاً اگر این کودکان انرژی بیش از اندازه ای داشته باشند و حتی فرا تر از آن دچار پیش فعالی باشند. با این حال، اگر سرپرستی از کودکی را به عهده دارد، این نکته مهم را همیشه باید به خاطر داشته باشید که هیچ کدام از این رفتار ها دلیلی بر آن نمیشود که به کودک خود بگویید که از دستش کلافه و عصبانی شده اید و این گونه جمله ها تأثیر بسیار بدی بر روح و روان کودک خواهد داشت. اگر بخواهیم توضیحی دقیق تر از چگونگی حالت روحی کودکی که چنین جملاتی را می شنود در اختیار شما بگذاریم، باید بگوییم که زمانی که کودک چنین جمله ای را می شنود خود را در قبال احساس ناراحتی بزرگ تر ها مسئول می داند و این به هیچ وجه چیزی نیست که یک کودک از نظر احساسی توان تحمل آن را داشته باشد. برای جلوگیری از پیش آمد کردن چنین احساساتی در کودک خود که در بلند-مدت اثرات زیان باری رو او خواهد داشت، بهتر است و توصیه می شود که به صورت مستقیم از به کار بردن چنین جملاتی پرهیز کرده و در مواجه با چنین موقعیتی خود را کنترل کنید. بهتر آن است که به صورت منطقی و به عنوان یک فرد بالغ، با آرامش با کودک خود صحبت کنید و دقیقاً برایش توضیح دهید که به خاطر یک رفتار بخصوص کودک چه احساسی به شما دست می دهد. تنها بدین گونه است که قادر خواهید بود به نتیجه ای قابل استناد رسیده و به مرور زمان یک شرایط آرامش بخش را در رابطه تان پدید آورید.

«من حاضرم برای تو هر کاری انجام دهم»

حتی اگر شما به عنوان پدر یا مادر، تمامی تمرکز و وقت خود را صرف کودک خود کنید و به اندازه ای به او علاقه مند باشید که تمامی فعالیت های خود در روز را با این انگیزه انجام دهید که امکانات لازم برای پیشرفت کودک خود را فراهم کنید، تجربه ثابت کرده است که حتی چنین انسانی نیز حاضر و قادر به انجام هر کاری برای کودک خود نیست. متأسفانه گفتن چنین جملاتی به کودکان (علی رغم نیت خیری که والدین از ادای چنین جملاتی دارند) به مرور زمان باعث می شود که احساس دین به شما پیدا کنند و این موجب می شود کمی در برقراری ارتباط با شما محافظه کارانه تر رفتار کنند و در کنار این کمی احساس آزرده خاطر بودن نیز پیدا خواهند کرد. پس فراموش نکنید که با وجود اینکه عشق و علاقه چیز بسیار خوبی است، افراط در عشق ورزیدن می تواند اثرات منفی داشته باشد.

«من عصبانی نیستم، فقط تو مرا نا امید کرده ای»

این که به خاطر رفتاری که از کودکی سر زده و از نتیجه ای که به دست آمده است، احساس نا امیدی پیدا کنید و شرایط آن گونه که انتظار داشتید، پیش نرفته باشد، کاملاً طبیعی است و برای هر خانواده و میان هر کودک و پدر و مادری ممکن است پیش بیاید. نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که برخی والدین هستند که فکر می کنند، به جای گفتن اینکه از دست کودک خود عصبانی هستند، می توانند بگویند به خاطر کاری که از کودکشان سر زده است، احساس نا امیدی می کنند و فکر می کنند این جمله بار منفی کمتری دارد، این در حالی است که تفاوت چندانی در حقیقت میان این دو جمله وجود ندارد و در هر دو صورت با ادای این جملات راهکاری برای بهتر بودن در اختیار کودک خود نمی گذارید و تنها اتفاقی که در این میان می افتد این است که کودک همانند مورد قبلی، در مورد احساس بد شما، احساس مسئولیت پیدا می کند و خود را مقصر حال بد شما می داند و این به هیچ وجه برای کودکی کم سن و سال خوب نیست.

«تو داری این کار را اشتباه انجام می دهی»

کاملاً مسلم است که والدین با تمام وجود دوست دارند که کودکشان همه کارهایی که به او محول می شود را به درستی انجام دهد، چراکه در این صورت در آینده نیز می تواند در شغل خود موفق بوده و مراتب پیشرفت را ساده تر پشت سر بگذارد. تنها این نکته را باید به خاطر داشت که اینکه به سادگی به آن ها بگوییم که کاری که بهشان محول شده را اشتباه انجام می دهند، دردی را دوا نخواهد کرد و کمک حال آن ها نخواهد بود. نکته مهم تر در این خصوص این است که اگر واقعاً قصد دارید کودکتان کاری را به درستی یاد بگیرد، بهترین کار این است که اجازه دهید مرتب کاری را انجام دهد و اگر اشتباه کرد، به رویش نیاورید. در حقیقت همین آزمون و خطا است که سبب می شود کودک به مرور زمان در کاری که انجام می دهد پیشرفت کرده و در نهایت به خوبی از پس انجام آن بر بیاید. بنابر این بهتر است به کودک خود فشار نیاورید و شرایط را تحت کنترل بگیرید. اگر قادر به کنترل خود نیستید، می توانید برای مدت زمانی که کودک در حال انجام کاری است از او فاصله بگیرید و او را به حال خود بگذارید.

«آیا به نظر تو من چاق هستم؟»

بسیاری از ذهنیاتی که در خصوص غذا و نیز وضعیت جسمانی و فیزیکی در ذهن شکل می گیرد، از همان اوان کودکی شروع می شود و در ذهن نقش می بندد و این ذهینات بیشترین تأثیرش را از مسائلی که پدر و مادر، خواسته و یا نا خواسته به کودک خود القاء می کنند، می گیرد. زمانی که شما از کودک خود سوال می کنید که آیا چاق هستید یا نه، در واقع به وضوح و به طور غیر مستقیم به کودک خود می گویید که چاق بودن بسیار بد است و اگر چاق باشی با مشکل مواجه خواهی شد، از سوی دیگر اما شما به دنبال گرفتن تأیید کودک خود هستید و این دو مسئله در بلند مدت هم برای کودک و هم برای والدین، می تواند مشکلات روحی و روانی بدی در پی داشت باشد.

«به نظر می رسد از چیزی خجالت می کشی؟ »

صرف نظر از اینکه چگونه پدر و مادری هستید و یا اینکه چه رفتاری در مواجه با حالات مختلف کودک خود در پیش می گیرید، گاه به گاه، فرزند شما دچار احساس خجالت زدگی خواهد شد و این امر اجتناب ناپذیر است. تنها در این مورد ذکر این نکته حائز اهیمت است که اگر به جای اینکه به سادگی و با زبانی مستقیم از او بخواهید که برای شما توضیح دهد که چه رفتاری انجام داده است که سبب شده حالا این احساس را داشته باشد و پس از شنیدن توضیحاتش، راه حلی برای او ارائه دهید، مرتب به او گوشزد کنید که خجالت می کشد و به گونه ای این احساسش را به رخش بکشید بدون اینکه توضیحی از او بخواهید، در نهایت این رفتار شما سبب خواهد شد که احساس بدی نسبت به شما پیدا کنند و در آینده نیز احتمال بروز رفتار های نا به هنجار از آن ها افزایش پیدا خواهد کرد.

«به این خاطر که من می گم»

البته که توضیح دادن دوباره و دوباره یک مسئله به کودک می تواند سبب آزردگی خاطر شود و پدر یا مادر را از کوره به در کند. اما جدای از این نکته، گفتن اینکه در مسئله ای حق با شما است، بدون اینکه توضیح قانع کننده ای برای کودک خود ارائه دهید، سبب می شود کودک دچار نوعی سردر گمی شده و در حقیقت قادر نخواهد بود قوانینی که شما وضع می کنید را دنبال کرده و صحبت های تان را بپذیرد. برخی والدین نگاهی به کودک خود دارند که انگار چون کودک هستند نیازی به توضیح دادن دلیل واقعه یا قانونی به آن ها نمی بینند و هنوز سنشان به قدری بالا نرفته است که نیازی به دادن به این گونه توضیحات باشد و در نهایت باید بی چون و چرا هر چیزی که به آن ها گفته می شود را بپذیرند. شاید حتی نیازی به گفتن این نکته نباشد که این رویکرد به هیچ وجه مناسب نیست و سبب ایجاد شکاف و دوری پدر و مادر از کودک می شود. توصیه می شود هر زمانی که مناسب بود و با کودک خود تنها بودید، به صورت کاملاً منطقی و کامل برایش توضیح بدهید که دلیل شما از وضع قانونی بخصوص چه بوده است.

«آروم باش»

زمانی که شما با شخصی مواجه می شوید که به اصطلاح از کوره در رفته و ناراحت است، کاملاً عادی است که تلاش کنید او را آرام کرده و از تنش حاکم بر احساساتش کم کنید. خبر بد برای والدین عزیز این است که اکتفا به جمله «آروم باش» و سایر جملات این چنینی، نقشی در کاهش تنش ایفا نخواهد کرد. نه تنها اینگونه نخواهد بود، بلکه در بسیاری از موارد، اوضاع از آنچه که هست، بدتر نیز خواهد شد. راهکاری که در این مورد پیشنهاد می شود کمی عملی کردنش مشکل و دشوار خواهد بود. تنها کاری که از والدین در این خصوص ساخته است، این است که سعی کنند کاملا منطقی برخورد کرده و کودک خود را آرام کنند و با شوخی و خنده حتی، از او بخواهند در رابطه با آن چه سبب عصبانیتش شده است توضیح دهد. در غیر این صورتو اگر شرایط بدتر از آن است که فکر می کنید، بهتر است کمی صبر کرده تا کودک آرام تر شده و برای صحبت کردن آماده شده باشد.

 مسئله ای را گوشزد می کنم که سبب گریه کردن تو شود

بر هیچ کس پوشیده نسیت که به عهده گرفتن سرپرستی کودکان و تبدیل شدن به پدر و مادری و ظیفه شناس بسیار دشوار است و به مرور زمان، انسان را بسیار خسته می کند. در هر صورت و در هر شرایطی که هستید گفتن این جمله به کودک که باعث گریه کردن او خواهید شد به نوعی از رفتار های مخرب و نوعی سوء اسفاده به شمار می رود، به همین خاطر است که به هیچ وجه از این گونه جملات نباید استفاده کرد و کنترل اعصاب، یکی از مهمترین وظایف والدین است، چراکه کودکان به هر آن چه به آن ها گفته می شود و هر رفتاری که با آن ها می شود، برای مدت ها می اندیشند و به مرور احساساتی از قبیل خشم و نفرت در آن ها پدید آمده و رو به انزوا می نهند.

«تو کاملاً شبیه به پدرت/مادرت هستی»

مطمئنا هیچ چیز خوشایندی در مشکلاتی که میان زن و شوهر پدید می آید وجود ندارد و بحث هایی که در این موارد پدید می آید می تواند تنش زا باشد و سبب ناراحتی شود که البته رخ داد اینگونه بحث ها، گاه به گاه، اجتناب ناپذیر است. حال اگر این گونه مشکلات تداوم پیدا کند، به مرور احساس بدی نسبت به زن/مرد در ذهن همسر شکل می گیرد. این نکته را به خاطر داشته باشید که زمانی که کودک شروع به ادای صحبت هایی می کند که شبیه به آنچه است که از همسر خود می شنیده اید، به هیچ وجه نباید به او بگویید که شبیه به مادر/پدرش صحبت می کند، چراکه علاوه بر اینکه ذهنیت بدی نسبت به خود و مادر/پدرش پیدا خواهد کرد، از دست شما هم ناراحت خواهد شد و تنش های میان افراد خانواده با اینگونه جملات و رفتار ها به مرور بیشتر خواهد شد.

«ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی»

صرف نظر از اینکه در چه شرایط روحی ای به سر می برید و یا مشکلات اقتصادی تا چه حد گریبان گیر شما شده و اوضاع زندگی تان را آشفته کرده است، در هیچ شرایط و موقعیتی نباید به خود اجازه استفاده از این جمله را بدهید و آرزو کنید که هرگز کودک تان به دنیا نیامده بود. «ای کاش هرگز به دنیا نیامده بودی» به عقیده مشاور و متخصص روابط خانوادگی، کوئنگ، جمله ای است که تحت هیچ شرایطی اجازه کاربرد آن برای والدین وجود ندارد. به بخشی از نظر کوئنگ در این خصوص اشاره می کنیم. او در این باره گفت: «من کسانی را می شناسم که به من مراجعه کرده بودند و شنیدن این جمله باعث شده بود که تا مدت های طولانی، احساس ترس در وجود آن ها نهادینه شود». زمانی که اوضاع روحی و روانی شما به گونه ای است که احساس می کنید، امکان استفاده و کاربرد چنین جملاتی از سمت شما وجود دارد، بهترین راهکار این است که سریعاً خود را از محلی که کودک تان در آن حضور دارد دور کنید، برای مثال به اتاق خود بروید و کمی نفس عمیق بکشید و زمانی که احساس کردید که آرام تر شده اید، باز گردید و با کودک خود به گونه ای صحبت کنید که چنین اثرات مخربی برای او به همراه نداشته باشد.ترجمه  itrans.ir

در سیارک بخوانیم:

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش اول 

جملاتی که نباید در صحبت با کودکان از آن ها استفاده کنیم بخش دوم 

درمان اختلال «کم توجهی - بیش فعالی» بدون دارو

همه چیز درباره اختلال بیش فعالی یا ADHD

تمرین شناختی خودآموز به کودکان تکانشی یا بیش فعال 

ارزیابی ترس های بیمارستانی در کودکان 

کودک عصبانی و پرخاشگر بخش اول 

راهنمای تربیت کودک(بخش هفتم) 

روانشناسی نقاشی کودکان 

کودک بیش فعال

نظرات

در ادامه بخوانید...

معایب و محاسن کودکان تک فرزند چهارده مورد

در

پدیده ای نو ظهور در میان خانواده هایی که در حال حاضر در سراسر نقاط دنیا زندگی می کنند، در حال رواج یافتن است و این پدیده، داشتن تنها یک فرزند در خانواده است. بنا به آماری که تنها در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، از سال 1970 تا کنون، رقم خانواده هایی که تنها یک فرزند دارند، دو برابر شده است و در حال حاضر چیزی حدود یک پنجم کل خانواده های آمریکایی تک فرزند هستند. شاید برای کسانی که سن بالاتری داشته باشند، این مسئله بسیار عجیب  به نظر برسد که کودکی خواهر و برادر نداشته باشد.  حقایق بسیاری در خصوص فرزند تنها وجود دارد که ثابت می کند، خانواده ای این چنینی با شخصیتی بسیار منحصر به فرد سر و کار دارد؛ با کودکی که امکان بازی کردن در خانه با خواهر یا برادر خود را ندارد. در این مقاله قصد داریم شما را با مسائلی آشنا کنیم که کودکان تنها در خانواده با آن سر و کار خواهند داشت. با سیارک همراه باشید.

این گونه افراد مستقل تر هستند

استقلالی که تک فرزند ها پیدا می کنند یکی از بهترین مزایایی است که این گونه خانواده ها برای کودک به ارمغان می آورند، با این حال این را به خاطر داشته باشید که این استقلال سوی دیگری هم دارد و در عین این که می تواند مفید باشد، خطرناک نیز هست و می تواند کودک را در سنین بالا تر به بیراهه بکشاند. در حقیقت این کودکان معمولاً تنها هستند و همین تنهایی سبب شکل گیری این شخصیت مستقل در آن ها می شود و گاهی دیواری دور خود می کشند که خراب کردن آن و راه یابی به عالم شان کاری بسیار دشوار می شود. به همین خاطر است که در سنین بالا تر ممکن است این گونه استقلال به گونه ای انزوا بدل شود و این سوی خطرناک تنهایی آن ها است.

این گونه افراد حساس تر از دیگران اند

اگر کودک خواهر یا برادری داشته باشد که در زمان کودکی، با او بازی کند و گاهی آزار های کودکانه به او برساند، به طور طبیعی آموزش خواهد دید که در برابر دیگران از لحاظ احساسی قوی تر باشد. متأسفانه کودکانی که خواهر یا برادری هم سن و سال خود ندارند از این مسئله محروم می شوند و به همین خاطر از لحاظ احساسی واکنش های سریع تر و عمیق تری از خود نشان می دهند. نقش این حساسیت در سنین بالا تر نیز تداوم پیدا خواهد کرد و خانواده هایی که چند کودک دارند، فرزندانشان به مراتب از لحاظ احساسی قوی تر هستند.

این گونه افراد معمولاً از کسی درخواست کمک نمی کنند

ممکن است در جامعه با افرادی برخورد کرده باشید که بسیار خود دار هستند و به هیچ عنوان حاضر نمی شوند از کسی در خواست کمک کنند. به احتمال بسیار زیاد این گونه افراد در خانواده خود تک فرزند بوده اند. علاوه بر این که تک فرزندان نسبت به کودکان دیگر مستقل تر هستند که در موارد پیشین در خصوص آن صحبت شد، خصوصیت دیگری نیز دارند و آن خصوصیت این است که از همان سنین پایین، این گونه کودکان یاد می گیرند که باید تنها به خود متکی باشند و از پس کار های خود به تنهایی بر آیند. این مسئله سبب می شود زمانی که به کمک نیاز پیدا می کنند خیلی مایل به عنوان کردن درخواست خود نباشند. بسته به شرایط روحی کودک میزان این عدم تمایل متفاوت خواهد بود.

در سیارک بخوانیم : نتایج سیاست تک فرزندی در چین 

چرا فرزندان ارشد رهبران بهتری هستند?

این گونه افراد همیشه به زمانی برای تنها بودن احتیاج خواهند داشت

ممکن است با شخصی وارد رابطه شده باشید و احساس کنید که برای یکدیگر آفریده شده اید، اما ناگهان آن شخص عنوان می کند که قصد دارد چند روزی را تنها سپری کند. در مواجه با چنین شرایطی بهتر است زود قضاوت نکنید و کنترل خود را از دست ندهید، چرا که تک فرزندان، بخش اعظم کودکی خود را در تنهایی سپری می کنند و در نهایت این عادت تنها بودن به سنین بالا تر نیز راه پیدا می کند و همیشه احساس نیاز به تنها بودن برای مدتی کوتاه هم که شده، در این گونه افراد باقی خواهد ماند.

این گونه افراد معمولا موفق تر از کودکان خانواده های پر جمعیت هستند

توجه ویژه ای که از سوی والدین به کودکی که تک فرزند است می رسد باعث می شود این کودک یک خصوصیت بسیار خوب را در خود به مرور زمان پرورش دهد. این گونه کودکان در سنین بالا تر به طور معمول موفق تر از سایرین خواهند شد. بسیاری از این تک فرزندان، در سنین بالا تر و در دوران جوانی نیز سعی می کنند هر کاری که به آن ها سپرده می شود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند و همانگونه که والدین خود را از فعالیت های خود در کودکی راضی نگاه می داشتند، توقعات دیگران را نیز به خوبی بر آورده کنند. بنا به تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته است، بسیاری از این کودکان در تحصیل و دانشگاه نیز از دیگر دانش آموزان عملکرد بهتری از خود نشان می دهند.

این گونه کودکان معمولاً بیشتر از حد توقع مسائل مختلف را درک می کنند

دوران کودکی، دورانی بسیار مهم و حیاتی در زندگی هر فردی است و زمانی که کودکی به تنهایی در خانه بزرگ می شود، بیشترین تأثیر را از والدین بالغ خود می گیرد و این مسئله نقش چشم گیری در شکل گیری شخصیت آن ها خواهد داشت. یکی از این تأثیرات که پر رنگ ترین آن ها نیز به شمار می رود، این است که کودک بیشتر از هم سن و سالان خود وقایع را درک خواهد کرد و از لحاظ ذهنی بزرگتر از سن خود نشان خواهد داد. این مسأله در سنین بالا تر و در دوران نوجوانی و جوانی نیز پایدار خواهد ماند و به همین گونه خواهد بود. مهمترین دلیل این مسئله نیز همان است که در سنین کودکی این گونه افراد معمولاً به خاطر نبود هم سن و سالان شان در خانه، بیشترین تأثیر را از والدین خود می گیرند و شخصیتی متفاوت با سایر کودکان خانواده های پر جمعیت پیدا می کنند.

این گونه افراد به خوبی می دانند چگونه اوقات خوشی را برای خود فراهم کنند

اگر در محل کار و یا هرجای دیگر شخصی را می شناسید که صرف نظر از این که تحت چه شرایطی باشد، به خوبی می داند چگونه باید خود را سرگرم کند و اوقات خود را بگذراند، به احتمال بسیار زیاد آن شخص، تک فرزند است. بنا به تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه تنس آمریکا، تک فرزندان، در مقایسه با کودکان خانواده های پر جمعیت در پیدا کردن راهکاری برای سرگرم کردن خود معمولاً با تنگنا مواجه نمی شوند و به گونه ای خود را سرگرم می کنند. حال ممکن است این سرگرمی بازی کردن باشد و یا صحبت کردن با دوستی خیالی.

این گونه افراد از اعتراف کردن به کار اشتباهی که انجام داده اند، بیزارند

در خانواده هایی که دو فرزند یا بیشتر دارند، غالباً زمانی که این فرزندان اشتباهی را مرتکب می شوند، تقصیر را به گردن خواهر یا برادر خود می اندازند و این نعمتی است که تک فرزندان از داشتن آن محروم می شوند. بنابر این زمانی که از کودکی که تک فرزند است، خطایی سر می زند، تمامی تقصیر ها به گردن او خواهد افتاد و این به هیچ وجه احساس خوشایندی نیست. این احساس در سنین بالا تر نیز تداوم پیدا می کند.

این گونه افراد از رابطه ای بسیار نزدیک با والدین خود برخوردارند

بسیاری بر این باور اند که در خانواده هایی که تک فرزند هستند، استحکام و روابط عاطفی میان افراد خانواده، به قدرت آن چیزی که در خانواده های پرجمعیت تر مشاهده می کنیم، نیست، با این حال باید عنوان کرد که این تصور کاملاً اشتباه است. بنا به تحقیقاتی که در این خصوص صورت گرفته است، امکان این که تک فرزندان از والدین شان در سنین پیری محافظت کنند بسیار بیشتر است و این در مقایسه با فرزندانی است که خواهر یا برادر دارند و در خانواده های پرجمعیت تر رشد کرده اند. در حقیقت رابطه والدین با کودکان تک فرزند به اندازه ای از لحاظ احساسی ممکن است خوب  و عمیق باشد که این مزیت بتواند بر سایر معایب ناشی از تک فرزندی غلبه کند و شدت آن ها را کاهش دهد. کرن کوئنگ، مشاور خانواده در این خصوص عنوان می کند: «والدینی که از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند، مهمترین عاملی است که در چگونگی شکل گیری کودکی که تک فرزند است نقش خواهد داشت. اگر این والدین از معایبی که تک فرزندی برای کودکشان می تواند به همراه داشته باشد، آگاهی کامل داشته باشند، می توانند بر مشکلات احتمالی ناشی از آن ها غلبه کنند.»

این گونه افراد خیلی تمایل به استفاده گروهی از وسایل و دیگر چیز ها نشان نمی دهند

ذکر این نکته حائز اهمیت است که هنوز تحقیقات روی این گونه افراد به اتمام نرسیده است و بسیاری از حالات روحی و روانی آن ها مشخص نشده است، با این حال یکی دیگر از مسائلی که می تواند برای تک فرزندان دردسر ساز شود، این است که بسیاری از آن ها خیلی علاقه و تمایلی به استفاده از وسایل به صورت گروهی ندارند و این که چیزی را در اختیار کسی بگذارند، بعضاً آزرده خاطرشان خواهد کرد. تحقیقاتی در چین در این خصوص صورت گرفته است و نتایج این تحقیقات نیز این ادعا را اثبات می کند. کوئنگ در این خصوص عنوان می کند: «یکی از مشکلاتی که تک فرزندان با آن مواجه خواهند بود همین مسئله است و اگر والدین به خوبی از آن آگاهی نداشته باشند، ممکن است در آینده برایشان درد سر ساز شود.»

پیدا کردن تفاهم و راهکار برای مشکلی که پیش می آید با این گونه افراد کار ساده ای نخواهد بود

اگر وارد رابطه با شخصی شده اید که برای مشکلات احتمالی ای که در زندگی برایتان رخ می دهد، نمی توانید به درکی مشترک رسیده و تفاهم پیدا کنید بهتر است کمی بیشتر شریک زندگی خود را درک کنید، چرا که ممکن است این مسئله از دوران کودکی او نشأت بگیرد. بنا به تحقیقات انجام شده در این خصوص کودکانی که تک فرزند هستند، به مرور به این که برای هر موضوع یا مشکلی که پیش می آید سرزنش شوند، عادت می کنند و این مسئله در نهایت در سنین بالا تر برایشان درد سر ساز خواهد شد و در مواجه با مشکلات شخصی در زندگی شان ممکن است نتوانند آن گونه که باید رفتار کنند.

این گونه افراد معمولاً خلاق تر هستند

ممکن است در محل کار خود و یا هرجای دیگر شخص یا اشخاصی را بشناسید که موضوعاتی کاملاً بی ربط مطرح می کنند و از مسائلی که بیشتر افراد در رابطه با آن ها صحبت می کنند، چیزی نگویند. به احتمال زیاد این گونه افراد تک فرزند هستند، چرا که تحقیقاتی در این خصوص صورت گرفته است که نتایج آن نشان می دهد این گونه افراد غالباً از خلاقیت بیشتری نسبت به دیگران برخوردار هستند و عالم تنهایی سبب می شود به چیزهایی فکر کنند که دیگران معمولاً فرصتی برای فکر کردن به آن ها در اختیار نداشته اند.

این گونه افراد به تشویق و تمجید بیشتری نسبت به دیگران نیاز دارند

اگر از آن گونه افرادی نیستید که خیلی اهل تشویق کردن دیگران و تعریف کردن از کارهای خوب آن ها باشید و در عین حال در محل کار و یا رابطه شخصی با فردی تک فرزند سر و کار دارید، بهتر است که کمی در رویکرد خود با آن شخص تجدید نظر کنید. کودکانی که تک فرزند هستند در زمان کودکی بیشترین توجه را از سمت والدین خود به نسبت کودکان دیگر دریافت می کنند و همین مسئله سبب می شود در آینده نیز زمانی که کار خوبی انجام می دهند دیگران به تشویق و تمجید آن ها بپردازند.

در مقایسه با دیگر افراد، کمی طول می کشد تا این افراد یخ شان آب شود

شخصی که همکار یا هم کلاسی شما است، از خود راضی است یا تک فرزند است؟ در حقیقت تفاوت عمده ای میان این دو گروه وجود دارد، چرا که کودکانی که تک فرزند هستند، برای مدت های طولانی در عالم تنهایی خود سیر کرده اند و به همین خاطر کاملاً عادی است که در ارتباط برقرار کردن با دیگران به زمان بیشتری احتیاج خواهند داشت و برای شان کار دشواری خواهد بود. به همین خاطر است که توصیه می شود در مواجه با چنین افرادی زود قضاوت نکنید و کمی حوصله به خرج دهید؛ تحقیقات بسیاری در این خصوص صورت گرفته است و نتایج تمامی این تحقیقات حاکی از آن است که این گونه کودکان در پیدا کردن دوست و برقراری روابط اجتماعی کار بسیار سخت تری نسبت به دیگران در پیش دارند.ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...