بازی پرطرفدار PUBG توانست در جایگاه اول بازی های اپل استور و گوگل پلی قرار گیرد !
taha 0033در۱۴۰۳/۲/۱۸
بازی پرطرفدار PUBG که مخففِ PlayerUnknow`s BattleGrounds است در تاریخ 19 مارس یا همان بیست و هشتم اسفند ماه برای نسخه های اندروید و ای او اس (IOS) به صورت جهانی منتشر شد , توانست مکان اول گوگل پلی و اپل استور را از آن خود کند ! .
این بازی بتل رویالی (Battle Royal) با پیشی گرفتن از بازی Fortnite که در همین سبک است , توانست به جایگاه اول در اپل استور و گوگل پلی دست یابد.
دلایلی که باعث شد تا PUBG از Fortnite پیشی بگیرد:
بازی PUBG برای هر دو نسخه اندروید و ای او اس (IOS) منتشر شد.
این بازی به صورت رایگان در دسترس عموم قرار گرفت ! البته برای دو نسخه پی سی (PC) و ایکس باکس وان به صورت به صورت غیر رایگان عرضه شده است.
بازی از گیم پلی عالی و روان و همچنین گرافیک عالی برخوردار بوده و کاربر پسند است.
دلایلی که باعث شد تا Fortnite از PUBG عقب بماند:
بازی Fortnite فقط برای نسخه ای او اس (IOS) منتشر شد (نسخه پی سی این بازی رایگان قابل دسترس است).
کاربر برای ورود به بازی باید در لیست انتظار ثبت نام کند ! که کار خسته کننده و وقت گیری است.
siavash abas panah ۱۳۹۷/۱/۲۳با سلام میخوام بدونم چرا داخل گوشی بازی pubg رو بازی میکنم ۱ساعته شارژ گوشیم از ۱۰۰درصد به ۲۰درصد میرسه گوشیم ایفون ۶.ممنون میشم راهنمایی کنید
(سیارک) : بازی Rusty Lake جزء آن دسته از بازی های موبایلی می باشد که تجربه ای متفاوت برای مخاطب بوجود می آوردد.اگر نام استودیو راستی لیک، سازنده این بازی را شنیده باشید حتما به سراغ بازیهای موبایلی مثل Cube Escape رفته اید. حال نسخهای دیگر از مجموعه بازی موبایل Rusty Lake وارد بازار کرده که شدیدا فضا و اتمسفر خاصی را برای شما ایجاد می کند. اگر جزء آن دسته از مخاطبین بازیهای موبایل می باشید که دوست داریدبازیهایی ساده و فکری را تجربه نمایید، حتما بازی موبایل Rusty Lake را روی موبایل خود نصب کنید. در این بازی شما در نقش یک مدیر هتل در یک دریاچه شروع به ایفا نقش می کنید و باید معماها و خواستههای مشتریان را برآوردهنمایید تا خط داستانی بازی را پیش ببرید. برای مثال در یک روز پنج مهمان (مهمان هاحیوان هستندد) وارد هتل Rusty Lake شده و تا یک هفته در آنجا اقامت دارند. حال شما باید به سراغ آنها بروید و خواستههایآنها را بعنوان مدیر هتل برآورده کنید فکر نکنید کار ساده ای است اصلا کار ساده ای نمی باشد. در هر بخش بازی شما با یک چالش مواجه و یک سری المان در محیط قرار داده شده تابه واسطهی آنها این چالشها را انجام دهید. جدا از آن، مورد دیگری که باعث جذابیت بازی اندروید و آیفون Rusty Lake می گردد، دیالوگ محور بودن بازی می باشد. شخصیتهای بازی دارای دیالوگهای خاصی نیستند ولی بعضی وقتها از سلیقه و نیازهای خود صحبت می کنند و شما باید آنها را خوب به خاطر بسپارید و انجامبدهید تا از شما راضی بمانند.
هنگام بازی کردن دوربین بازی در یک حالت اول شخص قرار می گیرد و شما اصلا قادر به حرکت در محیط اطراف نیستید. اما محیطها در قالب یک سری اسلاید عکس که حالت متحرک دارند قرارگرفته و شما با ضربه زدن به سمت چپ تصویر قادر می شوید اسلایدها را تغییربدهید و از کارهایی که باید توسط شما انجام شود، اطلاعات کسبنمایید.
در نهایت تمامی این کارها سبب میگردد تا معمای بخش مورد نظر را حل نمایید. حال نکته جالبی که در این میان هست، وقتی وارد منوی بازی می شویدد، گزینهای به نام راهنما را می بینید که با ورود به آن، بهسایت بازی وارد شده و قادرید از راهنمای قدم به قدم بازی استفاده نمایید. اگر حوصله فکر کردن یا گذاشتن زمان روی معماهای بازی را ندارید، اصلا به سمت این بازی نروید.
هرچقدر که در داستان بازی جلو بروید، معماهای بازی پیچیده تر گشته؛ پس لازمهی موفقیت در آنها این می باشدکه شدیدا حواس خود را جمع نمایید و وقت خود را صرف حل معماهای بازی کنید. در همان ابتدا شما با هیچ ایده اولیه و نحوه انجام بازی، در دنیای بازی موبایل Rusty Lake رها شده و تا بخواهید به نحوه بازی کردن عادت نمایید، کمی زمان می برد ولی وقتی فوت و فن بازی دست شما آمد ، به هیچوجه گذر زمان را حس نمی کنید.
این پست را چگونه میبینید؟برای شما مفید بود؟لطفا با نوشتن کامنت درقسمت نظرات ما را مطلع کنید. (سیارک)
(سیارک) امروزه بسیاری از مردم برای گرفتن عکسهایی که با نام سلفی شناخته شده است دست به هرکاری میزنند. در تاریخ عکاسی این پدیده به نوبه خود همه چیز را دگرگون کرده است و تاکنون هیچ تکنینکی در عکاسی در این حد فراگیر نشده است. همه میدانیم که برای عکس سلفی گرفتن به مهارت بخصوصی نیاز نداریم و تنها با استفاده از تلفن هوشمند همراه خود میتوانیم در لحظهای که اراده کنیم به سادگی این کار را انجام دهیم، با اینحال نمیتوان منکر تأثیرات بی حد و حصر این پدیده شد. بیایید کمی دقیقتر به این پدیده نگاه کنیم؛ اخباری که گهگاه از گوشه و کنار دنیا میرسد حاکی از این حقیقت است که برخی برای سلفی گرفتن بهای سنگینی میپردازند. در این مطلب قصد داریم اطلاعاتی دررابطه با عکسهای سلفیای در اختیار شما بگذاریم که در کمال تأسف به قیمت جان عکاس تمام شده. سلفیهایی که در مکان و زمانی اشتباه گرفته شدهاند. هفده عکس سلفی را در این لیست در نظر گرفتهایم. فقط در نظر داشته باشید که قرار است راجع به داستان واقعی مرگ انسانها صحبت کنیم و این میتواند برای همه خوشایند نباشد. بنابراین پیش از آنکه شروع به خواندن و مشاهده مطالب کنید، این مسئله را در نظر داشته باشید.
زنیا ایگناتیوا
لیست هفده نفره ما با یک نوجوان اهل روسیه آغاز میشود، نام او زنیاست. زنیا زمانی که قصد داشت خود را روی بلندترین نقطه یک ساختمان چندطبقه جاگیر کند و سپس از خود سلفی بگیرد، متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط میکند. بنا به آنچه شاهدان عینی و اخبار از این ماجرا نقل کردهاند، زنیا درحالی که قصد داشته موقعیت خودرا به گونهای مناسب برای عکس گرفتن تنظیم کند، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع دویست پایی سقوط کرده است. نکته عجیبتر ماجرای زنیا این است که او پیش از اینکه به زمین برسد فوت کرده بوده است؛ گویا سیمهای الکتریکیای که به زنیا متصل بوده در حین سقوط اتصالی پیدا کرده و سبب مرگ او شده است. به هر حال این اتصالی خیلی هم بدیمن نبوده و اگر مانیز جای زنیا بودیم ترجیح میدادیم پیش از به زمین رسیدن مرده باشیم.
دیوید گنزالس لوپز
دیوید گنزالس نفر بعدی در لیست شوم ماست. او جوانی بیست و سه ساله بود. همانگونه که مشاهده میکنید در عکسی که گرفته چیز بخصوصی پیدا نیست، اما باید بدانید که دیوید در برابر یکی از خطرناکترین حیوانات وحشی دنیا قرار گرفته است؛ یک بوفالوی وحشی. او در مراسم جشنی در اسپانیا شرکت کرده بود و با مشاهده این بوفالو تصمیم گرفت که عکس سلفی با آن بیندازد که متأسفانه به مرگ دلخراش وی منجر شد. اینجا البته نمیتوانیم تقصیر را به گردن بوفالو بیندازیم.
زوج لهستانی
پانزدهمین موردی که در لسیت خود به آن خواهیم پرداخت، زوجی اهل کشور لهستان هستند که با بیمبالاتیشان در سال 2014 درحین گرفتن یک عکس سلفی دار فانی را وداع گفتند. همانگونه که در عکس میبینید این زوج لهستانی برای گرفتن عکس سلفی به این منطقه در غرب پرتغال رفته بودند. آنها برای اینکه به بلندترین نقطه این صخرهها برسند از حدی که به عنوان مکان امن شناخته شده بود فراتر رفتند. در این منطقه که اجازه ورود به آن را نداشتند، متأسفانه به گونهای که برای کسی مشخص نیست، تعادل خودرا از دست داده و از ارتفاع چندصد پایی سقوط کردند. ناراحتکننده ترین قسمت این حادثه آنجایی بود که مطلع شدیم، کودکان پنج و شش ساله این زوج لهستانی شاهد و ناظر این ماجرا بودهاند.
توریست ژاپنی
نفر چهاردهم در لیست ما یک توریست ژاپنی است که در سال 2015 و در محل یکی از عجایب هفتگانه جهان، تاج محل هند، دچار سانحه شده و از دنیا رفت. البته این توریست ژاپنی به نسبت سایر افراد این لیست کمی بداقبالتر بوده است، چراکه بیمبالاتیای از او سر نزده و تنها قصد گرفتن یک عکس سلفی درحالی که روی پلههای تاج محل ایستاده بود را داشته که متأسفانه تعادل خودرا از دست داده و سقوط میکند. اخباری که پس از این ماجرای دلخراش منتشر شد، علت مرگ را ضربه شدید به سر این توریست ژاپنی اعلام کرده است. امیدوارم خوانندگان این مطالب کمی دقت نظر بیشتری به خرج دهند و هنگامی که میخواهند عکس سلفی بگیرند، سلامت و جان عزیز خودرا به خطر نیندازد. آیا واقعا یک عکس سلفی آنقدری ارزش دارد که به قیمت جان آدمیزاد تمام شود؟
آقای چن
در جایگاه سیزدهم لیست ما یک مرد چینی قرارگرفته است که اورا آقای چن صدا میکردند. جنازه آقای چن را در بستر یک دره که نزدیک آبشاری در شرق چین است، در سال 2015 پیدا کردند. نزدیک بدن بیجان آقای چن یک دستگاه تلفن هوشمند و سایر وسایل مربوط به گرفتن سلفی وجود داشت. با توجه به عکسهایی که در تلفن هوشمند او مشاهده شد، کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که آقای چن در حین گرفتن عکس سلفی تعادل خودرا از دست داده و سقوط کرده است.
ماریه روکلو
ماریه روکلو دانشآموزی چهارده ساله از کشور فیلیپین است که نفر دوازدهم در لیست هفده نفره ماست. اوهم در حین گرفتن عکس سلفی جان خودرا از دست داده است. ماریه زمانی که روی پلههای بین طبقه دوم و سوم کلاسهای مدرسهاش ایستاده بود و قصد گرفتن سلفی داشت، سقوط کرده و جان خودرا از دست داده است. روزنامه تایمز آمریکا، فیلیپین را «پایتخت بزرگ سلفی» میداند و حالا این حادثه تراژیک به ما نشان میدهد که این شهرت آنقدرها هم که به نظر میرسد خوشایند نیست. همانند توریست ژاپنی، ماریه نیز به خاطر ضربه شدیدی که به سرش وارد شد، از دنیا رفت. البته شکستگی دنده نیز در نتیجه آزمایشاتی که روی او صورت گرفت، تشخیص داده شد.(سیارک)
زنی اهل کشور روسیه
نفر بعدی زنی بیست و یک ساله از کشور روسیه است. این زن که فارغالتحصیل از داشنگاه ایالتی روسیه در رشته گردگشری و خدمات مرتبط با آن بود، با مشاهده پلی تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی گرفت، چراکه منظره بسیار زیبایی به وجود آورده بود. اما این زن هم مانند سایر افراد این لیست بدیمن بود و پس از اینکه پایش لیز میخورد، از پل سقوط کرده و جانش را از دست میدهد. این حادثه در سال 2015 و درست در برابر مرکز تجاری بینالمللی مسکو رخ داد.
کورتنی سنفورد
کورتنی نفر دهم لیست ماست. در بیست و ششم آپریل سال 2014، رأس ساعت هشت و سی وسه دقیقه صبح بود که کورتنی یک عکس سلفی با این متن از خود در فیسبوک منتشر کرد: «وقتی به آهنگ شاد گوش میکنم، احساس خوشحالی میکنم.» درست یک دقیقه پس از انتشار این عکس ماشینش با سرعت به یک درخت اصابت کرده و کورتنی نیز همان لحظه میمیرد. چند لحظه پس از این تصادف دلخراش، ماشین کورتنی آتش میگیرد. میتوان از این حادثه فهمید که تا چه اندازه استفاده از موبایل و یا هرچیز دیگری که حواس راننده را پرت کند، میتواند خطرساز باشد.
رومن گنزالس
رومن یک خواننده رپ اهل پرتوریکو است که نهمین جایگاه لیست مارا به خود اختصاص داده است. رومن در حال موتورسواری قصد گرفتن عکسی لفی از خود داشته که همانگونه که در تصویر مشاهده میکنید، سرانجام، به این حادثه دلخراش ختم شده است. این اتفاق درحالی افتاده که رومن کنترل موتور خود را از دست داده و به شدت به ماشینی برخورد کرده که از سمت مقابل میآمده. با تمام تلاشی که مسئولین مربوط برای انتقال وی به بیمارستان کردند، رومن از بخت کافی برای زنده ماندن برخوردار نبوده و جان به جان آفرین تسلیم کرد. بسیاری از طرفدران این خواننده رپ پرتوریکویی در مراسمی به سوگ او نشستند.
صخرهنورد
حادثه دلخراش بعدی مربوط به یک صخرهنورد میشود. او که در حال بالا رفتن از یکی از شناختهشدهترین کوههای هنگ کنگ، Lion Rock، بوده، به این فکر میافتد که یک عکس سلفی از خود بگیرد و همین تصمیم او زمینهساز مرگش میشود. بنابه گزارشاتی که پس از مرگ این صخرهنورد سی ساله به دست رسید، او تنها بوده و تصمیم میگیرد در کنار قسمتی از این کوه که حالتی شبیه به کله شیر به خود گرفته، عکسی سلفی از خود بگیرد که این حادثه برایش رخ میدهد. زمانی که این صخرهنورد از قسمتی که حصار کشیده بودند عبور میکند، تا به سمت مکانی که میخواسته برود، بنا به گزارشات شاهدان عینی، تنها صدای فریادی از او شنیده شد و دیگر کسی نتوانست چیزی ببیند. یکی از این شاهدان برای پیگیری وضعیت این صخرهنورد به دنبالش میرود و مشاهده میکند که از صخره سقوط کرده و بدن بیجانش روی تودهای از چمن افتاده است. درهمان بررسیهای اولیه مشخص شد که فوت شده است.
آنا اورسو
نوجوان رومانیایی آنا اورسو، نام بعدی است که در این لیست راجع به آن صحبت خواهیم کرد. در ماه می 2015 آنا به یک ایستگاه قطار میرود تا عکسی سلفی از خود بگیرد و در فیسبوک منتشر کند. برای این کار او بالای یکی از قطارها که آنجا بوده میرود و برای اینکه یک عکس بینظیر بگیرد سعی میکند یکی از پاهای خودرا بالاتر بیاورد و اینگونه ژست بگیرد. آنا که متوجه کابل برقی حامل 27000 ولت انرژی الکتریکی دقیقا بالای سرخود نمیشود، به طور تصادفی پایش با آن اصابت میکند و دچار برقگرفتگی میشود. شدت این برقگرفتگی به حدی بود که قسمتهایی از بدن آنا دچار سوختگی شد. کسی که شاهد ماجرا بود این نوجوان هجده ساله را به بیمارستان رساند، اما جراحات وارده شدیدتر از آنچیزی بود که امیدی به زنده ماندن آنا وجود داشته باشد.
چینی هولوی
نفر ششم لیست ما زنی بیست و یک ساله از کشور آفریقای جنوبی است به نام چینی هولوی. قرارملاقاتهای رویایی میتوانند منجر به حادثههایی دلخراش شوند. چینی در سایتهای دوستیابی اینترنتی با جیمز نیکولاس بیست و سه ساله از انگلیس آشنا میشود. جیمز هشت هزار مایل راه را طی میکند تا به ملاقات چینی در آفریقای جنوبی برود. اما اوضاع آنگونه که انتظار میرفت، پیش نرفت. زمانی که این دو یکدیگر را ملاقات میکنند، به یکی از مرتفعترین نقاط آفریقای جنوبی، تپه نورث کلیف، میروند و زمانی که در حال سلفی گرفتن در منظره فوقالعادهای میباشند که غروب قرمزرنگ خورشید نیز زیبایی آن را چندبرابر کرده است، ناگهان اوضاع به گونهای رقم میخورد که هیچکس انتظارش را ندارد؛ گویا سنگی که زیر پای چینی قرار داشته، از استحکام کافی برخوردار نبوده و سبب سقوط اورا فراهم کرده است.
دلئون اسمیت
پنجمین جایگاه این لیست به دلئون اسمیت اختصاص دارد، پدری نوزده ساله که تصادفا با شلیک گلوله به خود، فوت میکند. دلئون در سال 2015 قصد این را داشت که یک عکس سلفی به همراه اسلحهای که همراه داشت از خود بگیرد که ناگهان و به طور کاملا تصادفی دستش روی ماشه رفته و به خود شلیک میکند و از ناحیه گردن به شدت مجروح میشود. این پدر نوزده ساله دو دختر در سنین سه و یک سال داشت و قرار بود از فردای روزی که از دنیا رفت در کلاسهای کالج شرکت کند. این اطلاعاتی است که پس از مرگ وی منتشر شد.
سیلویا راجچل
نفر بعدی سیلویا راجچل دانشجوی پزشکی اهل کشور لهستان است. این دانشجوی لهستانی که برای گذراندن تعطیلات خود به اسپانیا سفر کرده بود، با مشاهده پل مشهور « Puente de Triana» که در شهری در جنوب اسپانیا قرار دارد، تصمیم به گرفتن یک عکس سلفی میگیرد و متأسفانه اوضاع آنگونه که باید برای سیلویا پیش نمیرود و در حال گرفتن عکس سلفی از ارتفاع پانزده پایی سقوط میکند. مسئولین مربوطه تمام تلاش خودرا برای بازیابی و کمک به سیلویای لهستانی میکنند، اما شدت جراحات به حدی بود که امیدی به زنده ماندن او نبود.
دانشآموزان هندی
سومین جایگاه لیست ما در حقیقت به چند نفر تعلق میگیرد. چند دانشآموز هندی که در اقدامی بسیار خطرناک در راهآهن شهری در هنوستان قصد گرفتن عکس سلفی داشتند. این دانشآموزان در حقیقت سه نفر بودند، اما نفر چهارمی هم همراه آنها بود که در گرفتن عکس سلفی شرکت نکرد. در گزارشی که از این دانشآموز به دست رسید، او عنوان کرده بود که این دانشآموزان قصد داشتند از تاجمحل بازدید کنند و درراه با مشاهده قطاری که از دور میآمده، قصد داشتند یک عکس سلفی در مقابل آن بگیرند. اشتباه محاسباتی آنها نتیجهای مرگبار به همراه داشت و با قطار تصادف کرده و هرسه در همان لحظه فوت کردهاند.
اسکار اوترو
نفر دوم لیست، اسکار اوترو است. جوانی بیست و یک ساله اهل کشور مکزیک. اسکار که با دوستان خود در حال مصرف مشروبات الکلی بوده تصمیم میگیرد، با اسلحهای که در اختیار داشته عکس سلفی بگیرد که منجر به مرگش میشود. امیدواریم همه از خطراتی که مشروبات الکلی و اسلحه میتوانند متوجه افراد کنند آگاهی پیدا کرده و کمی مراعات کنند.
ادوین
ادوین نوجوانی پانزده ساله اهل کشور هندوستان بود. زمانی که ادوین برای گرفتن عکس سلفی در مقابل واگن قطاری که در حال حرکت بود قرار گرفت، بازهم به دلیل اشتباه محاسباتی، با واگن تصادف کرده و جان خودرا از دست داد. برادر ادوین که ناظر این صحنه دلخراش بود، هوشیاری خودرا از دست داد و دوستان دیگری از ادوین نیز شاهد ماجرا بودند. ادوین در زمان مرگش کلاس دهم را پشت سرگذاشته و به امید ادامه تحصیل در مدرسه بود.(سیارک)
پردهبرداری از علت اصلی مرگ صلاحالدین، رهبر بزرگ مسلمین
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک)چه چیزی سبب مرگ سلطانصلاحالدین که توانست در قرن دوازدهم میلادی با اقتدار، جهان اسلام را یکپارچه کرده و اورشلیم را که آن زمان تحت تسلط مسیحیان بود، به تصرف خود درآورد، شد؟ این رازی است که برای مدتی طولانی تاریخنگاران را مشغول خود کرده است، اما اخیرا سرنخهایی بدست آمده که مربوط به وضعیت سلامت صلاحالدین زمانی که زنده بوده است میشود. احتمالا با استناد به این سرنخها میتوان پرده از راز مرگ صلاحالدین و بیماریای که سبب مرگش شد برداشت.
این سرنخها به دست دکتری به نام استفان گلاکمن سپرده شد تا بررسیهای لازم را صورت دهد. او که مشغول به تدریس در دانشکده پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا است، طی نشستی عنوان کرده که به احتمال قریب به یقین، بیماریای که سبب مرگ صلاحالدین شده است، حصبه بوده. نشستی که گلاکمن در آن حضور یافته بود، همه ساله به منظور بررسی چهرههای مطرح تاریخی برگزار شده و تحقیقاتی جدید درباره آنها صورت میگیرد؛ کسانی چون داروین، روزولت و لینکولن از جمله این چهرهها بودهاند که تا کنون مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتهاند.
گلاکمن در ادامه توضیحات خود دراین باره عنوان کرد که صلاحالدین در زمانی میزیسته که هنوز امکان تشخیص بیماریها با دقتی که امروزه و یا حتی تا چند قرن پیش وجود داشته، نبوده است و به همین سبب تشخیص دقیق علت مرگ وی کاری دشوار خواهد بود، با اینحال بررسیهای انجام شده توسط دکتر گلاکمن اورا متقاعد کرده که صلاحالدین به خاطر ابتلا به بیماری حصبه فوت کرده است؛ بیماریای که از طریق باکتریهای موجود در غذا و سایر نوشیدنیها امکان ورود به بدن را پیدا میکنند و فرد را مبتلا به حصبه میکنند.
همانگونه که میدانید صلاحالدین کسی است که هم در اروپا و هم در خاور میانه به خوبی شناخته میشود و تأثیرات زیادی بر شکلگیری تاریخ زمان خود داشت. تام آسبریج، استاد تاریخ قرون وسطی در دانشگاه کویین مریِ لندن، درباره او عنوان کرده: «به طور قطع او یکی از برجستهترین رهبران مسلمانان در دوران قرون وسطی بوده است.» آسبریج در ادامه صحبتهای خود نکات جالبی را عنوان کرد؛ او گفت که رئیس جمهور سابق مصر، جمال عبدالناصر (1918-1970 میلادی) به شدت شیفته این شخصیت تاریخی بوده است. همینطور صدام حسین (1937-2006) که کمی واضحتر علاقه خودرا به او نشان میداد. صدام همهجا پوسترهایی از تصویر صورت خود درکنار صلاحالدین نگه میداشت و تمبرهایی با این تصاویر نیز در سطح کشور منتشر میکرد. حتی کتابهایی که نام صدام را درکنار صلاحالدین میآوردند به شدت مورد حمایت او قرار میگرفتند.
بنا به آنچه از آن روزگار میدانیم، صلاحالدین در سال 1137 یا 1138 میلادی در شهر تکریت به دنیا آمد. شهری که بنا به مختصات جغرافیایی امروزی در عراق قرار میگیرد. او در یک خانواده کرد به دنیا آمد و برای گذران زندگی به عنوان سرباز اجیرشده خدمت میکرد. او درکنار عموی خود که آن زمان از سرلشکران برجسته به حساب میآمد، در جنگهای زیادی علیه خلفای فاطمی شرکت کرد. فاطمیانی که از سال 909 تا 1171 میلادی قدرت را در درست داشتند. بنا به آنچه میدانیم در سال 1169 میلادی و بود که صلاحالدین پس از مرگ عمویش رهبری طایفه خودرا در دست گرفت. درآن زمان او سی و یک یا سی و دوسال سن داشت. پس از اثبات لیاقتها و شایستگیهای خود در این مقام توانست اعتماد بزرگان را به خود جلب کند و به زودی تبدیل به فرماندار اصلی نیروهای سوری که در خدمت مصر بودند شد و درکنار آن وزارت خلیفه فاطمیان نیز به او رسید. در سال 1187 میلادی بود که صلاحالدین به یکی از بزرگترین موفقیتهای دوران زندگی خود دست یافت؛ او در این سال توانست شهر اورشلیم را به تصرف مسلمین درآورد. اورشلیمی که در آن زمان توسط فرانکها (افراد قبیله ی فرانک ها که آلمانی نژاد بوده و در آغاز سده ی نهم میلادی امپراطوری فرانک ها را در آلمان و فرانسه و شمال ایتالیا به وجود آوردند) کنترل میشد و به مدت هشتاد و هشت سال توانسته بودند به خوبی از این شهر در برابر دشمنان خود دفاع کنند. در واقع هشتاد و هشت سال از تاریخ اولین دوره جنگهای صلیبی که فرانکها قادر به تصرف اورشلیم شده بودند میگذشت. این صلاحالدین بود که مسبب آغاز سومین دوره از جنگهای صلیبی شد که میان سالهای 1189 تا 1192 و برای مدت سه سال ادامه داشت. این جنگها در نهایت به نتیجهای نرسید و صلاحالدین با رقبای آن روز خود، که شناختهشدهترینشان ریچار اول (ریچارد شیردل) بود، نتوانست مصالحه کند. تنها مدتی پس از پایان دوره سوم این نبرد تاریخی بود که صلاحالدین در بستر بیماری افتاد و به مدت دو هفته با مرگ دست و پنجه نرم کرد و درنهایت نیز توان غلبه بر بیماری را نداشت و فوت کرد. بنا به آنچه ما میدانیم این اتفاق در سال 1193 میلادی افتاد، زمانی که صلاحالدین پنجاه و پنج یا شش سال از عمرش میگذشت. پزشکان سعی در بهبود او به روشهای مرسوم آن زمان داشتند که در نهایت به نتیجهای نرسیدند. آنها ابتدا سعی در خروج خون عفونی از بدن وی کردند و سپس از تنقیه استفاده کردند و هردو بینتیجه بود.
حالا بیایید کمی دقیقتر به روند فعالیت دکتر گلاکمن و تجزیه و تحلیلهای او نگاه کنیم. گلاکمن در توضیح به اینکه چگونه به این نتیجه رسیده است عنوان کرده که بنا به مدارکی که از آن زمان باقی مانده است، میتواند به طور قطع احتمال مبتلا بودن صلاحالدین به برخی بیماریها را رد کند. اول از همه او اطمینان دارد که سبب مرگ صلاحالدین طاعون و بیماریهای اینچنینی نبوده است، چراکه این بیماریها فرصت چندانی به قربانی خود نداده و سریعتر منجر به مرگ میشوند. بیماری بعدی که گلاکمن باور دارد سبب مرگ صلاحالدین نشده است، سل است. همانگونه که میدانید این بیماری با مشکلات تنفسی همراه است و چنین علائمی در صلاحالدین دیده نشده است. در نهایت بیماری مالاریا نیز رد شده است، چراکه این بیماری با علائمی همچون لرز شدید همراه است و شواهدی که از زمان بیماری صلاحالدین در دست داریم، چنینی حالاتی را تأیید نمیکنند. در نهایت گلاکمن به این نتیجه رسیده است که سبب مرگ صلاحالدین به احتمال قریب به یقین حصبه بوده است؛ بیماریای که در قرن دوازدهم میلادی بسیاری شایع بوده است. از علائم این بیماری میتوان به تب شدید، ضعف، درد در ناحیه شکم، سردرد و کم شدن اشتها اشاره کرد. این بیماری در صورت ورود باکتریهای حامل حصبه به بدن قربانی شروع میشود و هنوز هم همه ساله انسانهای زیادی با آن دست و پنجه نرم میکنند. جالب است بدانید که بنا به آمار مراکز پزشکی، همه ساله پنج هزار و هفتصد آمریکایی (بیش از هفتاد و پنج درصد این تعداد، خارج از آمریکا به بیماری مبتلا میشوند) جان خودرا بر اثر ابتلا به بیماری حصبه از دست میدهند. این آمار در سطح جهانی به چیزی حدود بیست و یک میلیون نفر افزایش پیدا میکند.
گلاکمن در ادامه صحبتهای خود عنوان کرده که امروزه با مصرف آنتی بیوتیکها میتوان از پیشرفت این بیماری جلوگیری کرد. البته واضح است که در آن دوران، یعنی در قرن دوازدهم میلادی، دسترسی به چنین داروهایی امکان پذیر نبوده است. گلاکمن همچنان از نگرانیهای خود در رابطه با این بیماری صحبت کرد و از اینکه روزبهروز در مقابل آنتیبیوتیکها مقاومت بیشتری از خود نشان میدهد و در آیندهای نزدیک ممکن است بدل به تهدید بزرگی شود. او در این باره گفت: «در اکثر موارد مربوط به این بیماری، مقاومت در برابر آنتیبیوتیکها مشاهده میشود. آن دسته از آنتیبیوتیکهایی که تأیید مارا به همراه دارند و برای مدتها برای درمان و کنترل این بیماری مورد استفاده قرار گرفتهاند، درحال از دست دادن کارایی خود هستند.» البته ناگفته نماند که هنوز هم جای امیدی هست و برخی از این آنتیبیوتیکها به طور میتوانند نتیجهبخش باشند.ترجمه itrans.ir
علت اصلی توقف آزمایشهای مراکز اتمی کره شمالی چیست؟
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
حدود یک هفته پیش بود که اخباری مبنی بر اقدامات جدید کره شمالی در جهت متوقف کردن فعالیتهای مراکز آزمایش اتمی خود منتشر شد. خبری که باعث شگفتی بسیاری شد، چراکه برای مدتهای طولانی است میان این کشور با همسایه جنوبیاش، آمریکا و بسیاری نقاط دیگر در جهان تنش وجود دارد. حال این سؤال مطرح شده است که آیا این اقدامات جدید واقعا به خاطر کاهش تنش میان این کشورها و مذاکرات اخیری است که صورت گرفته و یا اینکه دلیلی دیگر دارد؟ برخی براین باوراند که این اقدامات صرفا به خاطر مشکلاتی است که در راستای فعالیت این مراکز آزمایشی به وجود آمده است. در ادامه با سیارک همراه باشید تا اطلاعات بیشتر و دقیقتری از این نظریه در اختیار شما بگذاریم.
کسانی که این نظریه را مطرح کردهاند بر این باورند که منطقه کوهستانی که این مراکز اتمی روی آن ساخته شده است، دیگر توان تحمل بار ساختمان این مراکز آزمایشی را ندارد. آنها برای این پدیده نام «سندرم عدم توان تحمل» را در نظر گرفتهاند. اما سؤال دیگر و مهمتری که پیش میآید این است که این سندرم عدم توان تحمل دقیقا به چه مفهومی است و دلیل رخ دادن این پدیده چیست؟ فعالیت در این مراکز اتمی میتواند فشار زیادی را متوجه زمینی که روی آن ساخته شده است، کند. در واقع انفجارهای متعددی که در این مراکز به وقوع میپیوندد سبب اصلی این فشار است. فشاری که به مرور زمان میتواند زمینی که مراکز اتمی روی آن احداث شدهاند را روز به روز ضعیفتر کند و در نهایت دیگر کارایی اولیه خودرا از دست داده و نمیتوان روی آن حسابی کرد. کسانی که این نظریه را مطرح کردهاند بر این باوراند که به احتمال بسیار زیاد این مسئله سبب شده کره شمالی، اقدام به ازکارانداختن فعالیت این مراکز اتمی کند.
آخرین آزمایش اتمی کره شمالی در ماه سپتامبر 2017 صورت گرفت. بمب اتمی که در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفت، دارای توان انفجاری هفده برابری، نسبت به بمب اتمی بود که در اواخر جنگ جهانی دوم در سال 1945 در شهر هیروشیمای ژاپن انداخته شد. این اطلاعاتی بود که واشینگتن پست آمریکا در رابطه با این آزمایش اتمی منتشر کرد. در حقیقت قدرت انفجاری این بمب اتم با یک زلزله شش و سه دهم ریشتری برابری میکرد. کوه «منتاپ» محل انجام این آزمایشها بود. مهندسان کرهای با حفر تونلهایی در این کوه که چیزی حدود دو هزار و دویست متر ارتفاع دارد، مدتهاست آن را به محلی برای اینگونه آزمایشها بدل کردهاند. عکسهای ماهوارهای که قبل و بعد از آزمایش اخیر کره شمالی از این کوه گرفته شده است، حاکی از حرکت جزئی آن در نقشه جغرافیایی است. در واقع قدرت این انفجار اخیر به حدی بوده که کمی باعث تغییر حالت این کوه شده است. زمینشناسانی که به بررسی این پدیده پرداختهاند بر این باوراند که این کوه دیگر توان این آزمایشها را نداشته و از استحکام سابق خود برخوردار نیست. دیل اندرسون یکی از این زمینشناسان بود. او دراین باره عنوان کرد: «شما میتوانید تکهای سنگ را بردارید و روی زمینی مستحکم قرار دهید، سپس یک چکش برداشته و با قدرت ضربهای به آن وارد کنید. مطمئنا اتفاقی نخواهد افتاد و سنگ سالم و کامل باقی خواهد ماند. حال اما اگر ضربههای بیشتری وارد کنید و به ضربه زدن متوالی خود ادامه دهید، میتوان گفت با ضربه بیستم یا بیست و یکمی که به سنگ وارد میکنید، سبب شکستن آن خواهید شد.»
زمانی که در تونلی در این کوه انفجار اتمی رخ میدهد، اولین اتفاقی که میافتد این است که سنگهایی که در نزدیکترین نقطه به محل انفجار هستند متلاشی میشوند. اما این تمام ماجرا نیست و انرژی حاصلشده از این انفجار به حدی قدرتمند است که به سنگهایی که دورتر از کانون انفجار هستند نیز فشار وارد میشود. هرچند این انرژی قادر به متلاشی کردن این سنگها نخواهد بود، اما فشار سنگینی را متوجه آنها میکند. برای اینکه درک دقیق و درستی از انرژی حاصلشده از انفجار داشته باشید، میتوانید انداختن سنگ کوچکی در آبی راکد را در نظر بگیرید. موجهایی که اطراف سنگ به وجود میآیند دقیقا تصویری است که میتوانید از انرژی حاصل از این انفجارها در ذهن داشته باشید. به مرور زمان و با تکرار این انفجارها سنگهایی که در نقاط دورتر هستند نیز تحت فشار قرار گرفته، به مرور ترک برمیدارند و استحکام اولیه خودرا از دست میدهند.
اندرسون در ادامه صحبتهای خود عنوان کرد: «به این انرژی حاصلشده از انفجارهای پیاپی که به مرور زمان سبب آسیب دیدن بافت اصلی کوه و سنگهای آن میشود (سنگهایی که از کانون انفجار فاصله دارند) است که ما نام سندرم عدم توان تحمل کوه را اطلاق کردهایم.» بنابه این گفتهها حال تعریف دقیقتری از این پدیده داریم. اندرسون اضافه کرد که این تمام ماجرا نیست و انرژیای که سنسورها از این انفجارها دریافت و ضبط میکنند بسیار ضعیفتر از قدرت واقعی و اولیه انفجار است، چراکه این انرژی پیش از رسیدن به سنسورها خودرا روی سنگها و بافت اصلی کوه تخلیه میکند و درواقع آنچه سنسورها دریافت میکنند، انرژی تضعیفشده است.
با تمام این تفاسیر اندرسون عنوان کرده است که این مسئله به تنهایی نمیتواند باعث شود که کره شمالی در فکر توقف اقدامات خود باشد. درحقیقت آنها با انجام مطالعات دقیق و فراهم کردن شرایط مورد نیاز برای بهرهبردای صحیح از کوه، میتوانند به ادامه فعالیتهای خود ادامه دهند. البته این تنها در صورتیاست که کاملا از این مشکل آگاهی پیدا کرده و در جهت رفع آن پیشگیریهای لازم را تدارک ببینند.
اما اندرسون از نقطه نظری دیگر نیز به بررسی این پدیده پرداخته است و براین باور است که توفق احتمالی آزمایشهای مراکز اتمی کره شمالی، نتیجه مستقیم این سندرم خواهد بود. حال بیایید به بررسی این نقطه نظر دوم بپردازیم؛ فشار و انرژی بیش از اندازه، سبب ایجاد منافذی در بافت کوه میشود که امکان خروج گازهای سمی مربوط به این انفجارهارا به سطح زمین فراهم میکند. حتی ممکن است این منافذ به قدری بزرگ شده باشند که برخی مایعات مربوط به انفجار نیز راه به بیرون پیدا کنند. این مسئله بسیار نگرانکننده خواهد بود، چراکه این گازهایی (و احتمالا مایعات) که راه به سطح زمین پیدا میکنند، در واقع همان تشعشات رادیواکتیو هستند، تشعشعاتی که برای مثال مناطق بزرگ مسکونی در چرنوبیل را برای مدتها غیر قابل سکونت کرد. خطرناکترین گازی که میتواند به خاطر این انفجارها به سطح زمین راه پیدا کند، زنون است.
گروهی از زمینشناسان چینی در روز بیست و پنجم آپریل عنوان کردهاند که این مراکز اتمی در کره شمالی در مرز نابودی بوده و کوهی که برروی آن بنا شدهاند دیگر توان تحمل ساختمان این مراکز را ندارد. ویلیام لیث اما در سوی دیگر (ویلیام لیث یکی از متخصصان برجسته آمریکایی در زمینه علوم مربوط به زمینلرزه و خطرات مربوط به زمینشناسی است) با این نظریه زمینشناسان چینی مخالف است. در مصاحبهای از ویلیام سؤال شد که آیا این کوه به راستی توان تحمل ساختمانهای مراکز اتمی را از دست داده است و او در پاسخ این سؤال عنوان کرد: «به نظر من خیلی نمیتوان به این گفتهها استناد کرد. تا جایی که من مطلع هستم، تاکنون، چیزی حدود شش انفجار اتمی در اعماق این کوه صورت گرفته است و هنوز زود است که بخواهیم انرژی حاصلشده از این انفجارهارا مسبب ازهم شکافتگی بافت مستحکم کوه بدانیم. این را هم در نظر داشته باشید که کوههایی زیادی در آن منطقه هستند که کره شمالی میتواند آنهارا مورد بهرهبرداری قرار دهد.» ویلیام لیث برای اثبات ادعای خود مثالی از کوهی آورد که در گذشته، توسط اتحاد جماهیر شوروی به همین منظور مورد استفاده قرار میگرفت و حدود دویست انفجار را تاب آورد و در نهایت فرو ریخت.
با مطالبی که عنوان شد میتوان به این نتیجه رسید که کوهی که در کره شمالی به منظور انجام آزمایشهای اتمی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است، به طور قطع توان اولیه خودرا از دست داده است، با اینحال هنوز زود است که بخواهیم از خطر ریزش آن صحبت کنیم و به احتمال قریب به یقین اگر کره شمالی اقدامی درباب توقف فعالیتهای اتمی خود کند، به این خاطر نخواهد بود. (سیارک)
آخرین جزئیات پرونده قتل دختران نوجوان از زبان قاتل
محمد رضا عاشوریدر۱۴۰۳/۲/۱۸
(سیارک) پلیس شهر وارن در ایالت میشیگان آمریکا، طی خبری عنوان کرده است که آرتور ریم، که بخاطر ظن پلیس مبنی بر اینکه او قاتل سریالی چند فقره قتل بوده است، دستگیر شده بوده، در زندان راجع به اینکه چهار یا شش قتل را مرتکب شده، بدون ابراز پشیمانی، صحبت کرده است. به محض اینکه پلیس از صحبتهای آرتور دراین باره آگاهی پیدا میکند، تیمی از متخصصان را به ناحیهای جنگلی، در شهر مکامب میفرستد تا جستجو برای پیدا کردن جسد این افراد را آغاز کنند. اینجا درواقع نزدیک به مکانی است که آرتور ریم، قربانی سیزده ساله خود، سیندی زاریسکی را، دفن کرده بود. رئیس پلیس شهر وارن، ویلیام دویر روز چهارشنبه به خبرنگارانی که نزدیک محل جستجو جمع شده بودند گفت: «همانطور که مطلع هستید، به اندازه کافی مدرک در اختیار داریم که به دفن شدن قربانیان در این محل مظنون شده باشیم. من تقریبا اطمینان دارم که کیمبرلی کینگ و سایر دختران نوجوانی که به قتل رسیدهاند، اینجا دفن شدهاند.» کیمبرلی تنها دوازده سال داشت که خبر ناپدید شدن او در سپتامبر سال 1979 منتشر شد.
یکی از دوستان کیمبرلی کینگ، به نام آنی گودبوت، در گفتگو با خبرنگاران عنوان کرد: «من آخرین کسی بودم که پیش از ناپدید شدن کیم با او صحبت کردم و اورا دیدم. ازاینکه آن شب اتفاق وحشتناکی برای او افتاده است، مطمئن بودم. او هیچگاه اینگونه و بیخبر مادربزرگ و خواهران خودرا ترک نمیکرد.»
حال سؤالی که ذهن همه را بخود مشغول کرده این است که آیا واقعا آرتور ریم، قاتل سریالی این تراژدی خونین است یا اینکه اوهم به روال چند ساله گذشته از آن دسته زندانیانی است که میخواهد با اذعان به کاری که نکرده دم از شجاعت و اینکه چه خلافکار قابلی است بزند؟
دویر در گفتگو با خبرنگاران به نظر با اعتماد به نفس بالایی خبر از پیدا کردن بقایای سایر قربانیان میداد، اما در ضمن اذعان کرده بود که به خاطر مسائل امنیتی نمیتواند بگوید سرنخهایی که کارآگاهان را به این بقایا خواهد رساند، از کجا آمده و جزئیاتشان چیست. دویر اضافه کرد که آرتور ریم و سایر همبندیهایش آزمایش دروغ سنجی را انجام دادهاند و نتیجه آزمایش ریم منفی بوده است. همچنین به نظر میرسد تیم جستجوگر پلیس هنوز بقایای قربانیان را پیدا نکرده است، البته چیزهای پیدا شده که بازهم بخاطر مسائل امنیتی فعلا محرمانه خواهند ماند. در این خصوص دویر تنها عنوان کرد: «آنچه که در این منطقه پیدا کردهایم مارا بسیار خوشبین کرده و احساس میکنم درحال نزدیک شدن به علت اصلی ماجرا هستیم.»
آرتور ریم آدرس منطقهای را در این ناحیه جنگلی به پلیس داده و اذعان کرده بود که این محل دفن یکی از قربانیان است. بنا به گفته ریم، این زمین متعلق به دوست او است. پلیس با جستجو در این محل جسد سیندی را پیدا کرد که در عمق نیم متری زمین دفن شده بود. ویلیام دویر نام قربانیان دیگری که احتمال میرود به دست آرتور به قتل رسیده باشند را عنوان کرد: سینتیا کن سیزده ساله که در سال 1970 ناپدید شد؛ او در ان آربور زندگی میکرد. نادین او دل شانزده ساله که در سال 1974 ناپدید شد؛ او در اینکستر زندگی میکرد. کیم لارو پانزده ساله که در سال 1981 ناپدید شد؛ او در کانتون زندگی میکرد. کلی برونلی هفده ساله که در سال 1982 ناپدید شد؛ او در نوی زندگی میکرد. بنا به گزارشهای پلیس هیچ ارتباطی میان قربانیان حادثه وجود نداشته و به نظر به طور تصادفی انتخال شدهاند. البته در مورد قتل سیندی زاریسکی اوضاع کمی فرق میکند. به نظر میرسد در این مورد آشنایی میان آرتور و او وجود داشته است. سیندی با پسر چهارده ساله آرتور، اسکات، رابطه دوستی داشته است. بنا به گفته آرتور ریم، او سیدنی را در مغازهای ملاقات کرده و از او میخواهد به جشن تولد پسرش بیاید. اینها مطالبی است که بازپرس پرونده، استیو کاپلان، عنوان کرده است.
درک مک لاکگین، یکی از کارآگاهان این پرونده است و عنوان کرده که آرتور ریم اعتراف کرده که زیاد به دختران نوجوان فکر میکند. تنها نکتهای که در میان است، این است که در زمان محاکمه آرتور، او گفته که مرگ سیدنی، کاملا تصادفی بوده و او قصد کشتن اورا نداشته است. تیم کوهلر، وکیل مدافع آرتور ریم در جلسه دادگاه بوده و درباره او گفته که موکل سابق او رابطه خوبی با اطرافیان و سایر مردم نداشته و کسی از او خوشش نمیآمده است. کوهلر در ادامه صحبتهایش عنوان کرده که آرتور ریم به وجود قربانیان دیگر اعتراف نکرده است. رئیس جلسه دادگاه آرتور، مککومب نیز در سال 2008 گفته بود که مسئولان ذیربط نیز اعترافی مبنی بر این از آرتور نگرفتهاند. او دراین خصوص گفت: «او هیچ سرنخی مبنی بر اینکه محل دفن اجساد سایر قربانیان کجاست، در اختیار ما نگذاشت. به نظرم آرتور آدمی است که بسیار به دنبال جلب توجه دیگران است و اگر قربانیان بیشتری درکار بودند، تعجب میکنم که چرا همان ده سال پیش اطلاعاتی در مورد آنها در اختیار ما نگذاشته است.»
سابقه کیفری آرتور
در سال 1974، آرتور بخاطر آزار جنسی یک مسافر سرراهی در شهر شلبی دستگیر شد. او دراین پرونده محکوم شده و به مدت چهار سال به زندان افتاد. درسال 1978 آزاد شد.
در سال 1998، آرتور در پرونده دیگری بازهم به خاطر تعرض و آزار جنسی به عنوان مجرم درجه سه شناخته شده و محکوم به چهار تا پانزده سال زندان شد. در این پرونده آزار جنسی متوجه دختری چهارده ساله بود که در روستایی در میشیگان شمالی، به نام گلادوین زندگی میکرد. آرتور درحال گذراندن سالهای زندان خود بود که به قتل سیندی محکوم شد.
آرتور در آن زمان با بازپرسها همکاری نمیکرد و از دادن جواب طفره میرفته است. درسال 2008 که این اتهام متوجه آرتور شد، او پیشنهاد معاملهای را با بازپرسهای پرونده داد. او عنوان کرد که در ازای دادن محل دقیق دفن جسد سیدنی، از آنها میخواهد که حکم اورا به قتل درجه دو تخفیف دهند. بازپرسهای پرونده این شرط آرتور را پذیرفتند و در نهایت خود آرتور پشیمان شد و حرفش را پس گرفت.
پس از این ماجراها، هیئت منصفه در جلسه دادگاه حکم آرتور را اعلام کرد. بنا به این حکم، آرتور محکوم به حبس ابد شد و امکان عفو در صورت خوشرفتاری نیز از او گرفته شد. یک ماه پس از اعلام حکمش بود که آدرس ناحیهای که در شهر مکامب بود را در اختیار مأمورین گذاشت. آرتور هماکنون درحال سپری کردن دوران محکومیت خود در بخش اصلاح و تربیت ارنست سی. بروکس در ارتفاعات ماسکیگون است. این درحالی است که مأمورین حوزههای مختلف، از اف بی آی گرفته تا پلیس محلی، همه درحال پیگیری روند جستجو به دنبال اجساد سایر قربانیان هستند. روند جستجو درحالی پیگری میشود که مردم منطقه هم کمی کنجکاو شدهاند و درحالی که از آن حوالی رد میشوند، گاهی ایستاده و نگاهی به فعالیتهای مأمورین پلیس میکنند. جستجوگران نیز انواع وسایل لازم برای کار خودرا فراهم کرده و در حال انجام کارشان هستند. کامیونهایی هم در محل حضور یافته تا غذا و سایر امکانات لازم را در اختیار تیم جستجوگر بگذارد.
در آخرین گفتگوهایی که با خبرنگاران صورت گرفته، پلیس عنوان کرده که روند جستجو ممکن است چندروزی به طول بینجامد. کونیا بیما، خواهر بزرگ کیمبرلی که یکی از قربانیان حادثه است، به خبرنگاران گفت: «همین که بتوانیم اورا پیدا کرده و قبری برایش تعبیه کنیم، برای ما تسکیندهنده خواهد بود. خانوادههای سایر قربانیان هم همین احساس را دارند و امیدواریم که زودتر این جستجوها به نتیجه برسد.اینها آخرین جزئیات این پرونده بود. در صورتی که خبر جدیدی دراین باره منتشر شود، شمارا در جریان خواهیم گذاشت.ترجمه itrans.ir
در این مقاله نگاهی به پدیدهای میاندازیم که اخیرا همهگیر شده است. عدهای دست به ساخت و انتشار ویدئوهایی میکنند که در آن مردم را از یک حمله تروریستی میترسانند که البته این کار یک شوخی است. آخرین موردی که مردم را غافلگیر کرده در مرکز خریدی در تهران رخ داده است. برای جزئیات بیشتر با سیارک همراه باشید.
به نظر شبیه به یکی دیگر از حادثههای دلخراش تروریستی، که برای چند دهه است در خاورمیانه تبدیل به یک اپیدمی شده است، میآمد. روز سهشنبه بود که مردانی با یونیفرمهای دولت اسلامی داعش وارد یک مرکز خرید در تهران شدند. مردانی با شمشیر و اسلحه که فریاد «الله اکبر» سرمیدادند. بنا به گفته شاهدین، بسیاری از مغازهدارها از ترس کار وکاسبی خودرا رها کرده و گریختند.
این صحنه مارا به یاد حمله تروریستی داعش در سال 2017 انداخت. حملهای که طی آن هفده شهروند بیگناه جان خودرا از دست دادند. اما اینبار تفاوتی وجود داشت و این مردان سیاهپوش در حقیقت بازیگران فیلم بودند. بله، آنها بازیگر بودند و اسلحه و شمشیرهایشان قلابی بود. اینها برای تبلیغ فیلم جدید ابراهیم حاتمیکیا، «به وقت شام»، وارد این مرکز خرید شده بودند. این فیلم درباره پدر و پسری ایرانی است که گرفتار نیروهای دولت اسلامی داعش میشوند. برخی از کارگران و مغازهداران این مرکز خرید، به زودی متوجه ماجرا شده و شروع به فیلمبرداری از این صحنه کرده بودند، درسوی دیگر اما برخی از شدت وحشت، فریاد سرداده و فرار میکردند.
ابراهیم حاتمیکیا، به خاطر این ماجرا از مردم عذرخواهی کرده و گفته که انتظار نداشته که یکی از بازیگرانش با اسب وارد مرکز خرید شود و او چنین درخواستی از بازیگرش نکرده بوده است. اما حاتمیکیا نخستین کسی نیست که به خاطر خلق چنین صحنهای غذرخواهی میکند. درحقیقت نوجوانان غربی پیشتاز شوخی تروریستی هستند و حاتمیکیا تنها دنبالکننده روش آنها بوده است.
ویدئوهای بسیاری در چندوقت اخیر از اینگونه شوخیهای تروریستی منتشر شده است. با نگاهی به مردم بیچاره میتوانید ببینید که هیچیک از آنها خبرندارند که این یک شوخی بیشتر نیست. بسیاری فرار میکنند، فریاد میزنند و حتی برخی از شدت ترس حالشان بد میشود. یوتیوبرهای غربی که اکثرا هم میلیونها بیننده در کانال یوتیوبشان دارند، مسئول اصلی خلق این صحنهها هستند. درحقیقت تدارکات لازم برای این شوخیها را آنها فراهم میکنند. چیزی که تاکنون بیشتر میان اینها رایج بوده، استفاده از یک نفر با لباس و گریم داعشیها است. این شخص به سمت یک فرد غریبه میرود، بستهای را نزدیک او پرتاب میکند و سپس شروع به دویدن میکند. در یکی از ویدئوهایی که چند وقت اخیر منتشر شد، یکی از همین افراد کیفی را در داخل قایقی پرتاب میکند که درآن عدهای نشسته و درحال گپ وگفت هستند. به محض مشاهده این کیف، تمامی این افراد از شدت ترس، خودرا در آب میاندازند. در یکی دیگر از این ویدئوها مردی در دستشویی غافلگیر میشود و از شدت ترس خودش را خیس میکند، صحنهای که به نظر برای هواداران این یوتیوبر بسیار خندهدار میآمد.
یکی از این یوتیوبرهایی که برای این شوخیهای تروریستی، مشهور شده، جویی سالادس است. جویی چیزی حدود دو میلیون بیننده در یوتیوب دارد. او برای توجیه این کار خود عنوان کرده که ویدئوهایی که درست میکند، در حقیقت، به منظور آزمایش و تحقیق صورت میگیرند. دو برنامهریزی متفاوت در ویدئوهای جویی وجود دارد. یک بار مردی با لباس داعش را میفرستد که فریاد «الله اکبر» سرداده و بستهای فلزی را میان جمعیت میاندازد و بار دیگر مردی اهل کشور خودشان را برای اینکار میفرستد و تنها تفاوت این است که او به جای «الله اکبر» میگوید «مسیح را ستایش کنید». حال جویی مدعی شده که قصد داشته ببیند تفاوت واکنش مردم به این دو فریاد چیست. البته طبیعی است که مردم در مواجه با مورد اول بیشتر دچار ترس و وحشت میشوند، چراکه اینگونه حملهها چندوقتی است در بسیاری از کشورهای غربی رایج شده است. اما نکته اینجاست که کسانی که این ویدئوهارا مشاهده میکنند، این ترس توجهشان را جلب نمیکند و بیشتر به این فکر فرو میروند که چگونه سایت یوتیوب اجازه میدهد چنین ویدئوهای امکان پخش پیدا کنند.
سال گذشته یوتیوبر انگلیسی، آریا مو صلاح، که چیزی حدود ششصد و پنجاه هزار دنبالکننده در یوتیوب دارد، ویدئوهایی پخش کرد که در آن به سمت افرادی غریبه میرفت و پس از اینکه کمی با آنها صحبت میکرد، بطری مایعی که در دستش بود را به صورت آنها میپاشید و شروع به دویدن میکرد. این افراد درواقع فکر میکردند قربانی اسیدپاشی شدهاند. در آن موقع چند مورد اسیدپاشی در انگلیس اتفاق افتاده بود و به همین خاطر بود که بیش از پیش آنها را وحشت زده میکرد. آریا مو صلاح پس از چندی شروع به عذرخواهی در مورد حرکتش کرده بود. هنوز هم امکان دسترسی به ویدئوهای او در یوتیوب هست.
برخی از این شوخیهای تروریستی به قدری وحشتآور درست میشوند که به زودی مشخص میشود که این شوخی است و واقعیت ندارد، اما مردم در برخی از این ویدئوها کاملا باور میکنند که حملهای تروریستی درکار است. سام پپر یوتیوبر دیگری است که چیزی حدود 2.3 میلیون دنبالکننده دارد و پس از انتشار ویدئویی از مردم غذرخواهی کرده است؛ در این ویدئو، اینگونه به نظر میرسد که سام قصد دارد دوست صمیمی شخصی را جلوی روی آن شخص به قتل برساند. البته سام در عذرخواهیای که کرده، گفته که همه کسانی که در این ویدئو حضور دارند از ماجرا باخبراند. در ادامه صحبتهایش هم عنوان کرده که فشار زیادی رویش بوده و با ویدئوهایی که درچند وقت اخیر با این مضامین منتشر شدهاند، باید دست به کار میشد تا از قافله عقب نماند.
مسئولان یوتیوب طی خبری عنوان کردهاند که اینگونه ویدئوها هیچ تضادی با قوانینی که کاربران ملزم به رعایتشان هستند ندارد و از این لحاظ مشکلی ندارد و به همین خاطر اقدامی در جهت حذف کردن اینگونه ویدئوها از سایت خود نخواهد کرد. با این تفاسیر به نظر میرسد که به یوتیوب و مسئولان آن دلگرمیای نمیتوان داشت، اما نباید ناامید شد چراکه در چند مورد، پلیس دست به کارشده و به سراغ این نوجوانان یوتیوبر رفته است. برادران استرالیایی که با نام جلال شناخته میشوند، چندباری اقدام به انتشار ویدئوهایی اینچنینی کردند. در یکی از این ویدئوها یک اسلحه کلاشینکف قلابی را به سمت کودکی میگیرند و او بشدت وحشتزده میشود. در نهایت پلیس ضد ترور استرالیا دست به کار شده و آنها را دستگیر میکند. درنهایت هم اعتراف کردند که برای ویدئوها برنامهریزی کرده و قصدشان فقط شوخی بوده است.
به نظر میرسد باوجود وحشتی که مردم از اینگونه ویدئوها دارند، چیزی تغییر نکرده و همه روزه تعدادی از این ویدئوها در نقاط مختلف جهان منتشر میشوند. کار به جایی رسیده است که امکان اینکه مردم قربانی یکی از این شوخیهای تروریستی شوند، بیشتر از امکان رخ دادن یک حادثه تروریستی واقعی برای آنها است.(سیارک)