قلدری یا رفتار پرخاشگرانه چیست
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸مداخلات ضد قلدری با استفاده از آموزش مهارتهای اجتماعی (Social Skills Training -SST)، بر روی اقدامات مستقیم و گزارشهای قلدری و قربانی شدن، تاثیرات مثبت بسیار ناچیزی داشته، و نتایج به دست آمده برای گروههای هدف گوناگون، متفاوت بوده است. تعدادی از مطالعات، مداخلاتی که گروههایی با مهارتهای اجتماعی و رفتاری گوناگون در آنها مشارکت داشتند، را مورد بررسی قرار دادند: دو مورد از این مداخلات، بچه هایی با سطوح بالایی از پرخاشگری را هدف قرار دادند ، حال آنکه مداخلات دیگر، بچه هایی را هدف قرار دادند که قربانی بودند ؛ از میان شش مطالعه ی صورت گرفته، چهار مورد بر دانش آموزان بزرگسال تر، دانش آموزان کلاسهای ششم تا هشتم، تمرکز داشته ، و دو مطالعه ی دیگر دانش آموزان مقطع سوم را مورد بررسی قرار دادند ؛ چهار نمونه از مداخله ها با گروههایی مختلط ، و دو مورد از مداخلات با گروههایی سر و کار داشتند که اعضایشان جنسیت یکسان داشتند . برنامه های آموزش مهارتهای اجتماعی برای دانش آموزانی که مشکلات قلدری داشتند، نتایج گوناگونی در پی داشت: در یک سو، مداخله موجب کاهش پرخاشگری و/یا قلدری شده ، و در سوی دیگر، تغییری در رفتار پرخاشگرانه و/یا رفتار قربانی دیده نشد ، و مثبت ترین نتایج برای کم سن ترین دانش آموزان با رویکرد شناختی-رفتاری (cognitive-behavioral approach) روی داد . شواهدی مبنی بر تغییرات کوتاه مدت به خصوص در رفتارهای اجتماعی آموزش داده شده دیده میشود، با این حال، مدارک موجود برای اثبات مزایای طولانی مدت برای بچه ها به شدت محدود بوده است. بنابراین، آموزش مهارتهای اجتماعی به صورت آشکارا به بهبود وضعیت قلدری کردن و قربانی شدن نینجامیده، و باید تلاش بیشتری برای ایجاد، پیشرفت و پیاده سازی برنامه های SST اثربخش برای قلدرها و قربانیان صورت بگیرد، برنامه هایی که بر نتایج طولانی مدت تمرکز داشته باشند.
بر اساس تحقیقات گذشته و با توحه به مروری بر برنامه های موجود برای مثال، الیوت و گرشام، 1993؛ فاکس و بولتون، 2003؛ گولداستاین و همکاران، 1997؛ اسپنس، 1995و 2003یک برنامه ی SST طراحی شد. برنامه ی مورد نظر، ترکیبی از یادگیری اجتماعی (social learning) و تکنیکهای شناختی رفتاری (cognitive-behavioral techniques) بود، که به بچه ها در شکل دادن مهارتهای اجتماعی و روابط مثبت با همسالان خود کمک میکرد. این برنامه یک مداخله ی گروهی با ساختاری بسیار قدرتمند و پیچیده بوده که همراه با جلساتی بود که شامل متنها (منظور متنی ست مانند یک نمایشنامه) و فعالیتهایی میشدند که باید انجام میگرفتند. اهداف اصلی این برنامه شامل ایجاد و پرورش اصلی ترین مهارتهای رفتاری و شناختی اجتماعی، تقویت نگرشها و رفتارهای اجتماعی (موافق با اجتماع)، و ایجاد و پرورش استراتژی های تطبیقی برای کنار آمدن با مشکلات اجتماعی قلدری میشد. جلسه های آموزشی بر آموزش دادن نمونه های مهارتی با استفاده از مختصری راهنمایی تعلیمی (didactic instruction)، مدل سازی رفتاری (behavioral modeling)، نقش بازی کردن (role playing)، و تمرین رفتاری (behavioral rehearsal) تمرکز داشتند. این روشها به صورت موفقیت آمیزی در گروه های SST پیشین مورد استفاده قرار گرفته اند.
قلدری کردن یک پدیده ی روانی اجتماعی پیچیده است که در مدارس سراسر دنیا به چشم میخورد . این پدیده شامل پرخاشگری عمدی و مکرر دانش آموزان نسبت به آن دسته از همسالان خود میباشد که از نظر روانی یا جسمانی از آنها ضعیفترند. این پرخاشگری در طول زمان و تحت قانون سکوت و طرح تسلط-تسلیم (dominance-submission) پایدار باقی میماند . این مسئله شامل نقشهای تعریف شده ای میباشد، دانش آموزانی که قلدر، قلدر-قربانی و یا قربانی میشوند، و گروهی از تماشاچیانی که دست به اقدامی نمیزنند (bystanders) و همین مسئله باعث میشود نقش مهمی در ایجاد و پایداری این پدیده ایفا کنند . از سوی دیگر، قلدری سایبری (cyberbullying) وارد عرصه شده است که عمدتا شامل ارسال پیامهای خصومت آمیز و پرخاشگرانه از طریق رسانه های الکترونیکی میشود، پیامهایی که به منظور صدمه به فردی دیگر ارسال شده، معمولا تکرار میشوند، و ممکن است فرستندگان شان شناخته شده و یا ناشناس باشند . با وجود اینکه امروزه توافق نسبتا مسلمی درباره ی درک قلدری و قلدری سایبری وجود دارد، تحقیقات انجام شده در این حوزه نشان داده است که تعریف این پدیده ها کار دشواری ست، و در نتیجه، ممکن است با توجه به تعریف در نظر گرفته شده، نتایج مطالعات نیز تغییر کند. اولین مطالعات صورت گرفته در مورد قلدری در اسکاندیناوی و در دهه ی هفتاد بروز پیدا کردند . از آن زمان، دانشمندان شروع به انجام تحقیقات در مورد این پدیده کردند، اما این مشکل تا دهه ی 90، یعنی زمانی که در رسانه های ارتباطی محبوبیت پیدا کرد، چندان مورد توجه قرار نگرفته بود . جالب است که اشاره کنیم که اخبار مربوط به خودکشی های نوجوانانی که توسط همسالان خود مورد قلدری قرار گفته بودند، باعث شد این مسئله بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. در نروژ، در سال 1983 سه پسر نوجوان خودکشی کردند، و این مسئله باعث تسریع ایجاد و پیاده سازی برنامه ی حلوگیری از قلدری الوز (Olweus Bullying Prevention Program) شد که توسط وزارت آموزش نروژ مورد حمایت قرار گرفته، و در سالهای آتی به الگویی برای دیگر کشورها بدل گردید . در ژاپن نیز وضعیتی مشابه با این، با تعدادی خودکشی که به موارد قلدری نسبت داده شده بودند، گزارش شده بود . با وقوع این رویدادهای وحشتناک، دانشمندان و تمام جامعه از اهمیت پیامدهای قلدری و احتمال اجتناب از آنها از طریق برنامه های مداخله ای، آگاه شدند.
ازدیاد سریع این مطالعات منجر به افزایشی نمایی در تعداد مقالات منتشر شده در این زمینه شد. جستجویی در Web of Science با کلمه ی "bullying" به عنوان موضوع، در سال 1995، 44 نتیجه، در سال 2000، 126 نتیجه، در سال 2005، 165 نتیجه، در سال 2010، 438 نتیجه، و در سال 2014، 689 نتیجه در بر داشته است (آمار سال 2015 هنوز در دسترس نیست)، با تعداد کلی حدود 11000 مقاله. ارجاع به مطالعات مربوط به قلدری کردن نیز بسیار زیاد است، و 100 مقاله در این زمینه وجود دارند که به هر کدامشان بیش از 100 بار ارجاع داده شده است. با در نظر داشتن دسترسی رو به رشد جوانان به فناوری های جدید، تعجبی ندارد که در اوائل قرن بیست و یکم، در فضای گسترده ی تحقیقات مربوط به قلدری کردن، مطالعات روی پدیده ای جدید به نام قلدری سایبری نیز آغاز گردید .تعداد مقالات مربوط به این موضوع نیز مانند مقالات مربوط به قلدری، به صورت نمایی افزایش پیدا کرد؛ 4 نتیجه پیش از سال 2005؛ 41 نتیجه در سال 2010 و 139 نتیجه در سال 2013، در جستجویی در Web of Science با کلمه ی "cyberbullying" به عنوان موضوع.
قلدری مدرسه ای در سراسر دنیا به چشم میخورد، و در کشورهای مختلف، تنوع بسیاری دارد؛ در کشورهای با درآمد بالا، بین 5 تا 30 در صد ، و در کشورهای با درآمد پایین، بین 10 تا 60 در صد .
این نوع از پرخاشگری، پیامدهای وخیمی دارد، چه برای قربانیان و چه برای فرد خاطی .
قربانیان قلدری اغلب از عزت نفس پایین و مشکلات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب، نشانه های بیماری های روانی، و در موارد حاد خودکشی، رنج میبرند. در افراد قلدر نیز، احتمال گرایش پیدا کردن به کارهای خلاف بیشتر است . قلدرها و قربانیان، هر دو باعث به وجود آمدن هزینه هایی میشوند.
قلدری در درون چارچوب روابط اجتماعی صورت میگیرد و از طریق مشخصات فردی، رابطه ای، و محیطی -که هر یک جنبه های فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی به خصوصی دارد تعیین میشود .
تعدادی از مطالعات به بررسی عوامل خطر سطح فردی (individual-level risk factors) برای قلدری پرداخته اند .. یافته ها نشان میدهد که جنسیت، سن، و تفاوتهای قومی و همچنین مشخصات جسمی و روانی، با قربانی شدن در زمینه ی قلدری مرتبط هستند .
اخیرا، مطالعات بر روی عوامل خطر سطح محیطی (contextual-level risk factors) برای قلدری تمرکز کرده اند. اکثر مطالعات از رویکرد بوم شناسانه (ecological) استفاده میکنند، چرا که این رویکرد شامل مشخصات فردی و محیطی میباشد . با این حال، مطالعات در زمینه ی چگونگی عملیاتی سازی متغیرهای محیطی، ناهمگون (heterogeneous) هستند، چرا که این مشخصات ممکن است همانطور که دیز-روکس در1998 توضیح میدهد در هر دو سطح گروهی و فردی معلوم و آشکار باشند. تمرکز بررسی حاضر تنها بر روی مشخصات محیطی ایست که در سطح گروهی آشکار هستند، حال چه در سطح محیطی سنجش شده باشند، و چه به عنوان یک عمل پرخاشگرانه از اقدامات ترکیبی انفرادی.
از زمان ظهور اولین کتابها و گزارشات با موضوع قلدری در دهه 1970 در سوئد و نروژ -همانطور که رولند درسال2000 به صورت خلاصه به ارائه آن پرداخته و اثر عمیقا تاثیرگذار الوز در1978 ، محققان بسیاری از سراسر دنیا به کار در حوزه ی قلدری پرداخته اند تا از این طریق به درک ماهیت و پیامدهای این پدیده، و همچنین یافتن راههایی اثربخش و کارآمد برای مواجهه با آن بپردازند.
در طی چند دهه اخیر، تعریف قلدری تکامل یافته است . اسمیت و همکاران در2002 به خلاصه سازی این تکامل در گذر زمان میپردازد. در ابتدا، این تعریف تنها شامل نمودهای "جسمانی" و "کلامی" قلدری میشد، اما بعدها شامل نمودهای "پرخاشگری غیر مستقیم" (indirect aggression) از قبیل "شایعه پراکنی و بدگویی، و طرد اجتماعی" نیز شد . صرف نظر از شیوه نمود قلدری، این پدیده همواره به عنوان "عملی پرخاشگرانه و تهاجمی" به شمار رفته که یکی از خصوصیات بارزش "عدم تعادل قدرت (قربانی در دفاع از خود با دشواری روبروست)" میباشد، و همین خصوصیت باعث تمایز این پدیده از "دعوا و یا نزاع میان دو فرد جوان که قدرتی تقریبا برابر دارند" و "اشکال دوستانه ی آزار و مبارزه" میشود.
تعدادی از محققان به بررسی تاثیر قلدری بر سلامت افراد پرداخته اند. هاجینز در2008 به این نکته اشاره میکند که "شواهد بسیاری مبنی بر این نکته وجود دارد که تجربه ی مورد قلدری قرار گرفتن با نتایج ضعیف در سلامت جسمانی و روانی بچه های مدرسه ای و بزرگسالان، مرتبط میباشد".
پیامدهای قلدری در بچه های مدرسه ای مشخص میکند که باید به قلدری به منزله ی یک "اولویت رسمی مدرسه" توجه شود . با این حال، تحقیقات مربوط به زمینه ی قلدری نیز مانند تحقیقات حوزه های دیگر، اغلب با محدودیتهای منابع روبروست و این مسئله باعث تشدید "نیاز برای شناسایی و ترویج شیوه ای کاری مبنی بر شواهد" به منظور مواجهه موفقیت آمیز با قلدری و جلوگیری از آن شده است.
شیوه ی کار مبنی بر شواهد نیز یکی از دغدغه های معاصر برای دیگر حوزه های علمی ست که با تحقیقات مرتبط با قلدری تعامل دارند، حوزه هایی از قبیل تحقیقات مربوط به ارتقا سطح سلامت. "ارتقا سطح سلامت فرآیند کمک به افراد برای افزایش کنترل روی سلامتی شان، و در نتیجه، بهبود آن است"، و در این تعریف سلامت شامل بخشهای "جسمانی"، ذهنی"، و "اجتماعی" میباشد (سازمانی سلامت جهانی، 2009، صفحه 1). ارتقا سطح سلامت به ارائه ی ابزاری میپردازد که به منظور پیاده سازی مداخلات اثربخش برای جلوگیری از قلدری طراحی شده اند
. مدارس ارتقا دهنده ی سلامت، به ارائه ی چارچوبی اثربخش برای ایجاد و گسترش دادن برنامه های پیشگیرانه ی جامع در تمام حوزه ی پیشگیرانه و رفاهی میپردازد . این برنامه ها "ارتباط -بی شک- نزدیک میان سلامتی و تحصیلات" را نشان میدهند .
در سال 2006، سازمان سلامت جهانی، ارتقا سلامت مبنی بر شواهد (Evidence-Based Health Promotion) را به عنوان "استفاده از اطلاعات به دست آمده از تحقیقات رسمی و بررسی های نظام مند، برای شناسایی دلایل و عوامل موثر در نیازهای مربوط به سلامت، و یافتن اثربخش ترین فعالیتهای ارتقا سلامت، برای رسیدگی به این نیازها در فضاها و جمعیتهای مورد نظر" تعریف میکند . این تعریف بر مفاهیم روشهای "تحقیقات رسمی" و "بررسی های نظام مند"، به منزله ی پیش نیازهای ایجاد شواهد برای اثربخش بودن مداخلات ضد قلدری تاکید میکند.
بعضی از محققان برای خلاصه سازی شواهد به دست آمده از مداخلات ضد قلدری در مدارس ، در چندین کشور، اقدام به انجام فراتحلیلها و بررسیهای نظام مند متون مربوطه پرداخته اند. علیرغم در دسترس بودن این ترکیبات شواهد، در مورد ترکیب روشهایی که میتوانند به کارآمدترین صورت منجر به ارائه ی شواهد معتبر از این اثربخش بودن شوند، متون محدودی وجود دارد.
در ارتباط با روشهای تحقیقاتی ای که میتوان از آنها استفاده کرد، بازه ی گسترده ای از کتب درسی مربوط به روشهای تحقیق موجود است که محققان میتوانند به عنوان منبع از آنها استفاده کنند. با این حال، این کتب معمولا بسیار کلی بوده و بازه ی گسترده ای از مسائل مربوط به سلامتی را پوشش میدهند، حال آنکه تحقیقات مربوط به قلدری، ویژگیهای مختص به خود را دارد. کراترز و لوینسون در 2004 با دقت به بررسی و بحث روشهای ارزیابی و سنجش قلدری پرداخته اند، اما کار آنها به جنبه های دیگر طرح تحقیقی نمیپردازد. راین و اسمیت در 2009 به ارزیابی دقت و قدرت ارزیابی برنامه ضد قلدری (anti-bullying program evaluation) که طی سالهای 1997 تا 2007 در ژورنالهای آکادمیک منتشر شدند پرداخته و اقدام به ارائه ی پیشنهادات و توصیه هایی برای روش تحقیق ارزیابی (evaluation research methodology) کردند. کار آنها بازه ی گسترده ای از بخشهای طرح تحقیقی، از قبیل "نظارت بر برنامه (program monitoring)، طرح مطالعه (study design)، نتایج (outcomes)، تحلیلهای آماری (statistical analysis) و نوع مطالعه (study type)" را پوشش میدهد ، اما تنها 10 سال از تحقیقات انجام گرفته در زمینه ی قلدری را پوشش میدهد.
ما به این نکته توجه داریم که در واقع یکی از منابع مفید برای روشهای تحقیقی در حوزه ی قلدری را میتوان در همین گزارشات مطالعاتی پیدا کرد. جمع آوری این اطلاعات به شیوه ای پایدار و منظم، باعث سهولت انتقال، مکاتبه و به صورت بالقوه استفاده ی اثربخش و کارآمد این تجربه ی جمعی در میان آنهایی میشود که مشغول قعالیت در حوزه ی قلدری هستند. این مسئله برای حوزه ی ارزیابی مداخلات ضد قلدری سودمند خواهد بود، چرا که در مقایسه با تحقیقات مشاهداتی در زمینه ی قلدری، با چند چالش اضافی برای شواهد نهایی اثربخش بودن روبرو خواهد شد. بنابراین، بر خلاف کتابهای درسی روش تحقیق، تمرکز ما بیشتر باید بر روی این رویکرد باشد.
توصیف چیزهایی که تا به امروز در حوزه ی تحقیقات ضد قلدری مورد استفاده قرار گرفته است، میتواند دو مزیت داشته باشد. اول اینکه این کار میتواند مجموعه ی گسترده ای از گزینه های روشهای تحقیق که شاید تیم مطالعاتی آنها را در نظر نگرفته را در اختیار محققان قرار دهد. دوم اینکه بحث عمقی این گزینه ها میتواند به درک توصیه ها و رهنمودهای تحقیقاتی ای که تا به حال ارائه شده اند، کمک کند. در عین حال، ما باور داریم که این تلاش نباید تنها به سالهای اخیر محدود شود، چرا که "بهترین شیوه های" تحقیق در حال حاضر، در واقع ریشه در چهار دهه تحقیقاتی دارند که پیش از آنها در زمینه ی قلدری صورت گرفته و این بدین دلیل است که این شیوه ها را نمیتوان از تکامل تعریف قلدری و تاثیر آن بر شیوه های تحقیقی ارائه شده در این بازه ی زمانی جدا کرد.
قلدری "مخرب ترین و خصمانه ترین شکل رفتار ناهنجار که به صورت گسترده ای در مدارس ما نمود پیدا میکند" از نروژ (الوز، 1978، 1989)، بریتانیا (اسمیت، 1991)، آمریکای شمالی (داج، کوی، پتی، و پرایس، 1990)، و استرالیا (ریگبی و اسلی، 1993) شروع به وارد شدن به متون روانشناسی کرد. در اوایل دهه ی 1990، قلدری به عنوان زیرمجموعه ای از رفتار پرخاشگرانه ی بچه ها به شمار میرفت .
تحقیقات کنونی نشان میدهد که تقریبا 10 تا 30 در صد بچه ها و جوانان در قلدری در مدارس مشارکت دارند، اما در صدهای رواج آن وابسته به تعریف در نظر گرفته شده از قلدری، چگونگی سنجش آن، و اینکه از چه شاخصهایی برای دسته بندی آن استفاده میشود، تفاوتهای بسیاری دارد .
تحقیقات متمرکز بر مشخصات بچه های درگیر در قلدری، حداقل به دهه 1980 میلادی باز میگردد ، با این حال، تحقیقات حوزه ی تاثیرات شخصیتی (personality influences) تا سالهای میانی دهه ی 1990 رواج چندانی نداشتند. تا آن زمان، تنها نتایج مضر و مخرب گزارش شده بودند . بررسی ما به این نکته اشاره دارد که علیرغم اینکه برخی یافته ها نشان داده اند که برخی متغیرهای شخصیتی با قلدری به صورت مثبت و با قربانی شدن به صورت منفی رابطه دارند ، نتایج دیگر نشان داده اند که متغیرهای شخصیتی سطوح بزرگتری از رفتار قلدرانه را پیش بینی میکنند، البته تنها با توجه به جنسیت و وضعیت قلدرانه (bully status) افراد درگیر تا به امروز، به استثنای یک فراتحلیل انجام شده در مورد ویژگیهای شخصیتی و رفتار پرخاشگرانه ، هیچ فراتحلیلی به بررسی رابطه ی میان متغیرهای شخصیتی، قلدری، و رفتار قربانیانه نپرداخته است. چنین بررسی ای میتواند برای بازه ی گسترده ای از رشته هایی که تلاش به درک این دارند که چرا و چه زمان افراد در اعمال قلدرانه شرکت میکنند رشته هایی از قبیل روانشناسی رشد و روانشناسی شخصیت اجتماعی، جامعه شناسی، روان پزشکی، پزشکی قانونی مفید باشد.
به منظور ارائه ی درکی یکپارچه از شیوه های تاثیرگذاری شخصیت بر رفتار قلدرانه، فراتحلیلی نیز از مطالعات تجربی مرتبط با این موضوع انجام دادیم. ما امیدوار بودیم که از این طریق بتوانیم آشکار کنیم که کدام متغیرهای شخصیتی با رفتارهای قلدرانه و/یا قربانیانه مرتبط هستند. برای متمرکز سازی هر چه بیشتر کارمان، تنها آن دسته از متغیرهای شخصیتی را در نظر گرفتیم که بر اساس نظریات ارائه شده با رفتار قلدرانه ارتباط دارند. بنابراین، ما جستجوی خود را بر طبق دو نکته مهم، محدود ساختیم. اول اینکه ما از بررسی مطالعاتی که در آنها مشخص نبود که آیا ارتباط نظری ای میان متغیرهای شخصیتی (به عبارت دیگر، ماکیاولیسم) و قلدری و/یا قربانی شدن وجود دارد یا نه، صرف نظر کردیم. دوم اینکه مطالعاتی که به سنجش زیرگروههای قلدری (به عبارت دیگر، جسمانی، کلامی، جنسی، سایبری) میپرداختند را نیز در نظر نگرفتیم.
علاوه بر این، این مطالعه شامل دو متغیر شخصیتی، یعنی همدلی شناختی و احساسی (cognitive and affective empathy)، میباشد. به صورت کلی، یافته های فراتحلیل ما با یافته های بررسی کیفی مان همسو میباشند. با این حال، اندازه مشارکت میان همدلی شناختی و قلدری بسیار ناچیز است، و این مسئله با پیشنهادات براینت در1982 و دیگر محققان مانند کوهن و استریر، 1996؛ د وید و همکاران، 2005؛ لسور-لستر، 2000 مبنی بر اینکه بچه های پرخاشگر سطوح پایینتری از جزء احساسی همدلی را نشان میدهند، اما در مورد جزء شناختی اینگونه نیست، همخوانی دارد. بر خلاف بررسی لاوت و شفیلد در2006 ، ما هیچ تاثیر ملایم کننده ای از سن نمونه ها میان قلدری و همدلی شناختی و احساسی پیدا نکردیم. لاوت و شفیلد در2006 اظهار داشته اند که در نوجوانان، ارتباط پایداری میان پرخاشگری و همدلی احساسی وجود دارد، اما در بچه ها اینطور نیست. این نتیجه گیری میتواند به این مسئله اشاره داشته باشد که رابطه میان قلدری و همدلی، در بازه زمانی بین سالهای میانی کودکی تا نوجوانی، ثابت و پایدار باقی میماند.
"Bullying" اصطلاحی ست که چندین قرن عمر دارد، و طبق توضیح فرهنگ لغت Merriam ، این کلمه اولین بار از زبان آلمانی و در سال 1538 گرفته شده و مورد استفاده قرار گرفت، و یکی از این سه معنی را دارد: دوستی خوب، دزد یا جنایتکار اجیر شده، یا فردی خشن و زورگو که به تهدید دیگران میپردازد به خصوص فردی که با افراد ضعیفتر از خود رفتار ظالمانه ای دارد.
تعریف سوم امروزه رواج بیشتری دارد. با این حال، میان تعریف ارائه شده توسط این فرهنگ لغت معتبر و تعاریف مورد استفاده ی محققان، تفاوتها و اختلافاتی وجود دارد. آشناترین و پر ارجاع ترین (4900 بار) تعریف قلدری که در مجامع تحقیقاتی از آن استفاده میشود، تعریفی ست که دن الوز (Dan Olweus) برای اولین بار در دهه ی 1970 پیشنهاد داده و سپس در کتاب خود "قلدری در مدرسه" (Bullying in School) (1993) که هم اکنون یکی از مهمترین کتابهای این زمینه به شمار میرود، به تصریح آن پرداخت.
او قلدری را اینگونه تعریف میکند: "یک دانش آموز هنگامی مورد قلدری قرار گرفته و یا قربانی قلدری میشود که به صورت مکرر و در مدت زمانی طولانی، از سوی یک یا چند دانش آموز دیگر، هدف اعمال و رفتارهای منفی و آزاردهنده قرار بگیرد."
وی سپس به شفاف سازی بیشتر بخشهای این تعریف میپردازد:
"وقتی کسی عمدا باعث آزار شخصی دیگر شده و یا به او صدمه میزند، این یک عمل منفی است، و اصولا این مفهومی ست که به صورت ضمنی در تعریف رفتار پرخاشگرانه وجود دارد. اعمال منفی ممکن است از طریق تماس جسمی، از طریق کلمات، و یا به شیوه های دیگر، از قبیل در آوردن ادا و شکلکهای خصمانه، و طرد کردن عمدی شخص از یک گروه، صورت بگیرند. اگر بخواهیم از کلمه ی قلدری استفاده کنیم، باید در قدرت نیز نوعی عدم تعادل وجود داشته باشد (رابطه ی قدرتی باید نامتوازن باشد): دانش آموزی که هدف رفتارها و اعمال منفی قرار میگیرد، در دفاع از خود با مشکل روبروست و به نوعی در برابر دانش آموز یا دانش آموزانی که به آزار او میپردازند، بی دفاع است. بنابراین، در تعریف من، پدیده ی قلدری کردن دارای چنین شاخصهایی میباشد:
قلدری نوعی رفتار پرخاشگرانه و یا "صدمه زدن" عمدی ست که به صورت مکرر و در طی مدت زمانی طولانی، و در رابطه ای بین فردی روی میدهد که از ویژگیهای آن میتوان به عدم تعادل قدرت اشاره کرد"