بهترین فیلم های مافیایی سینمای آمریکا بخش اول

در

فیلم هایی که در خصوص گروه های خلافکاری، مافیا و این گونه مسائل ساخته می شوند، در بیشتر مواقع از آن دسته فیلم هایی هستند که پکیجی کامل از تمام آن چیز هایی که یک فیلم خوب سینمایی باید برای تماشاگران به همراه داشته باشد را در خود دارد. صحنه های اکشن و هیجانی، داستانی عمیق و جذاب لهجه های بسیار جالبی که بازیگران به خود می گیرند و خصوصیاتی دیگر که سبب می شود. فیلم مافیایی در سراسردنیا هواداران زیادی داشته و توجهات زیادی را به خود جلب کنند. آخرین فیلم سینمایی مافیایی که به روی پرده خواهد رفت، فیلم «Gotti» است که جان تراولتا در آن به عنوان نقش اصلی به ایفای نقش پرداخته است و در پانزدهم ژوئن 2018 به روی پرده خواهد رفت. به همین مناسبت وبسایت Wonderwall.com نگاهی به تمامی فیلم های سینمایی این چنینی که تا کنون به روی پرده رفته و در دوره خود از اهمیت زیادی در میان هواداران برخوردار شده اند، انداخته است. لیستی که از فیلم هایی که «پدرخوانده» را پیشتاز خود می بینند در این مقاله در اختیار شما قرار خواهد گرفت. پدرخوانده یک فیلم مافیایی فوق العاده در ژانر درام و جنایی بود و از سال 1972 که به روی پرده رفت، معیار های تازه ای برای این گونه فیلم های مافیایی به وجود آورد. مارلون براندو و آل پاچینو دو بازیگری بودند که به بهترین نحو ممکن از پس ایفای نقش خود برآمده و از علل اصلی و عمده موفقیت فیلم در آن دوران به شمار می روند. «پدرخوانده» نامزد دریافت جایزه اسکار در سه بخش، بهترین تصویر، بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو) و نیز بهترین فیلمنامه اقتباسی شد. در سال 1990 نیز «پدرخوانده» یکی از آن فیلم هایی بود که برای نگاه داری در میان فیلم های فوق العاده دیگر به عنوان میراث ملی در نظر گرفته شد. اگر تمامی این افتخارات برای شما جالب توجه نباشد، به افتخار بزرگ دیگری که این فیلم به آن نائل شده است اشاره می کنیم: شرکت فیلمسازی آمریکا، «پدرخوانده» را به عنوان دومین فیلم برتر تاریخ سینمای آمریکا برگزیده است. رتبه اول در این انتخاب به فیلم «شهروند کین (Citizen Kane)» تعلق دارد. با سیارک همراه باشید تا شما را با بهترین فیلم های مافیایی آشنا کنیم.

دونی براسکو Donnie Brasco

دونی براسکو از آن دسته فیلم های مافیایی است که روایتی بسیار منحصر به فرد دارد و از زاویه دیگر این گونه خانواده ها را مد نظر قرار می دهد. داستان این فیلم، بیشتر روایت گر زندگی یک مأمور مخفی اف بی آی است که برای به دست آوردن اطلاعات بیشتری در خصوص یک گروه خلافکاری به مأموریتی محول می شود که وارد خانواده مافیایی شده و از چگونگی مسائلی که در آن جریان دارد اطلاعات و مدارک دقیقی فراهم کند. این فیلم که در سال 1996 به روی پرده سینما رفت، داستانی واقعی دارد و کسی که جانی دپ نقشش را ایفا می کند، در دنیایی واقعی نامش جویی پیستون بوده است. منتقدان دنیای سینما از این فیلم بسیار تعریف کرده اند و علاوه بر تماشاگران این گونه فیلم ها در میان آن ها هم بازخورد بسیار خوبی داشته است. بودجه ای که برای ساخت و آماده سازی این فیلم در نظر گرفته شد معادل با سی و پنج میلیون دلار بود و درمقایسه با فروش 124.9 میلیون دلاری فیلم بسیار قابل توجه و خوب به نظر می رسد. این فیلم فوق العاده از آل پاچینو در نقش یکی از اعضای پا به سن گذاشته گروه مافیایی که نامش لفتی رودریگو بود، بازی می کند و همان گونه که پیش تر از این نیز عنوان شد، جانی دپ در نقش جویی، مأمور مخفی اف بی آی بازی می کند. دونی براسکو در بخش بهترین فیلم نامه اقتباسی نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

گانگستر امریکایی American Gangster

دنزل واشینگتن در این فیلم به عنوان سردسته یک گروه مافیایی به ایفای نقش پرداخته است. در سال 2007 بود که این فیلم به روی پرده سینما رفت و فیلمنامه و داستان فیلم در حقیقت روایتگر داستان زندگی فرانک لوکاس است که در دنیایی واقعی سردسته گروهی خلافکار بوده است. فیلمنامه این فیلم به قدری پیچیده است که در پایان فیلم، تصمیم گیری در خصوص این که چه کسی مسئول وقایع بوده است، کمی دشوار می شود و ممکن است به دیدن دوباره آن نیاز باشد. هم منتقدین دنیای سینما و هم تماشاگران و علاقه مندان به فیلم های سینمایی، واکنش بسیار خوبی در زمان اکران فیلم نسبت به آن نشان دادند و فروش 266.5 میلیون دلاری فیلم در سراسر دنیا گواهی بر این ادعا است. این فیلم در زمان اکران و در جشنواره اسکار آن سال نامزد دریافت جایزه اسکار در دو بخش شد. اول برای بهترین کارگردانی هنری بود که نامزد دریافت جایزه اسکار شد و پس از آن در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن (روبی دی).

رفقای خوب Goodfellas

یکی دیگر از فیلم های فوق العاده ای که در خصوص مافیا و روابط خانواده های خلافکاری ساخته شده است، Goodfellas است که داستان آن در حقیقت بر گرفته از یک کتاب است. دو نفر از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته و در سینمای هالیوود سابقه ای طولانی و خوب در فیلم های مافیایی دارند، رابرت دنیرو و جویی پسی هستند. این فیلم در سال 1990 به روی پرده رفت و روایتگر داستان زندگی هنری هیل (با بازی ری لیوتا) است که با گروه های خلافکاری و مافیایی همکاری می کرد و داستان فیلم بیشتر متمرکز بر روابط میان هنری با اعضای خانواده و دوستانش میان سال های 1955 تا 1980 میلادی است. نا گفته نماند که این داستان هم واقعی است. منتقدان آن روز های سینمای آمریکا در واکنش به این فیلم، نظرات بسیار خوبی را عنوان کردند و در زمان اکرانش در سراسر نقاط دنیا، توانست به فروشی 46.8 میلیون دلاری دست پیدا کند. Goodfellas در شش بخش مختلف از مراسم اسکار زمان خود نامزد دریافت جایزه اسکار شد؛ بهترین تصویر و بهترین کارگردانی دو بخش از آن شش بخش بودند. جویی پسی توانست به خاطر بازی در این فیلم، جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد را از آن خود کند. این فیلم نیز همانند «پدرخوانده» در سال 2000 و به وسیله مسئولین کتابخانه کنگره آمریکا، به عنوان میراث ملی شناخته شده و جایگاه ویژه ای برای آن در نظر گرفته شد.

روزی روزگاری در آمریکا Once Upon a Time in America

«روزی روزگاری در آمریکا» از آن دسته فیلم هایی است که برای ما بسیار جالب است، چرا که در حقیقت دو نسخه از آن وجود دارد. این را نیز به خاطر داشته باشید که تنها یکی از آن دو نسخه برای جای گرفتن در لیست ما به اندازه کافی مناسب است که در ادامه بیشتر در خصوص آن توضیح داده خواهد شد. در سال 1984 این فیلم مافیایی فوق العاده به روی پرده رفت و از بازیگرانی چون جیمز وود و رابرت دنیرو برای بازی در این فیلم بهره گرفته شد که در نقش خلافکارهای یهودی بازی می کنند. نسخه اصلی فیلمی که در سال 1984 به روی پرده رفت، معادل سه ساعت و سی و نه دقیقه بود، اما مسئولینی که وظیفه پخش و اکران فیلم را به عهده داشتند، تصمیم بر آن گرفتند که طول آن را به 139 دقیقه کاهش دهند که متأسفانه به هیچ وجه به خوبی نسخه کامل و اصلی فیلم نبود. در حقیقت نسخه طولانی تر و اصلی این فیلم، از آن دسته فیلم هایی است که توجه بسیاری را به خود جلب کرد و از منتقدان و مفسران سینمایی گرفته تا تماشاگران این سبک فیلم ها همه از آن تعریف کردند و بسیار از مشاهده آن لذت بردند. هنوز که هنوزه این فیلم یکی از بهترین فیلم های جنایی دنیای سینما به شمار می رود. نسخه کوتاه شده فیلم به هیچ عنوان از کیفیت نسخه اصلی برخوردار نبود و از لحاظ فروش نیز به هیچ عنوان نتوانست به پای نسخه قدیمی تر آن برسد. با تمام این تفاسیر توصیه می شود اگر نسخه اصلی فیلم را تماشا نکرده اید و از علاقه مندان به این سبک فیلم های سینمایی هستید، نسخه اصلی روزی روزگاری در آمریکا را به هیچ عنوان از دست ندهید.

جدا مانده The Departed

فیلمی را در نظر داشته بیاورید که جک نیکلسون، مت دیمون و لئوناردو دی کاپریو بازیگران اصلی آن باشند و کارگردانی آن فیلم نیز به عهده مارتین اسکورسیزی باشد؛ آیا می توان به جز از یک شاهکار از چنین فیلمی انتظار داشت؟ مطمئنا خیر و Departed نتیجه این همکاری فوق العاده است. این فیلم بسیار زیبا هر آن چیزی که یک تماشاگر با هوش فیلم های سینمایی انتظار داشته باشد را در خود دارد؛ از اتفاقات غیر منتظره ای که تماشاگر فیلم انتظار رخ دادنش را ندارد گرفته تا صحنه های هیجانی و بازی فوق العاده بازیگران این فیلم، تمامی این اتفاقات و صحنه را به شکل تأثیر گذارتری جلوه می دهد. این فیلم در سال 2006 به روی پرده سینما رفت و داستان فوق العاده جالب و بی نظیری دارد. داستان فیلم روایتگر زندگی فرانسیس کوستلو (با بازی جک نیکلسون) است که سردسته یک گروه خلافکاری است و اصالتی ایرلندی دارد. فرانسیس که با نام فرانک هم شناخته می شود، شخصی را (با بازی مت دیمون) که به عنوان پلیس ایالتی مشغول به کار است اجیر می کند و از او می خواهد برایش از آخرین فعالیت های پلیس خبر بیاورد و این در حالی است که دقیقاً در همین زمان است که نیرو های پلیس نیز، شخصی را (با بازی لئوناردو دی کاپریو) به عنوان مأمور مخفی وارد افراد فرانک می کنند. The Departed نیز از آن دسته فیلم هایی است که هم از جانب منتقدان و هم از جانب تماشاگران این گونه فیلم ها بسیار مورد تحسین قرار گرفت و توانست در سراسر نقاط دنیا فروشی فوق العاده داشته باشد که مجموعاً به رقمی معادل با 289.9 میلیون دلار رسید. این فیلم در چهار بخش مختلف از مراسم اسکار آن سال، جایزه اسکار را از آن خود کرد. آن چهار بخش شامل این موارد می شوند: بهترین تصویر، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم نامه اقتباسی و بهترین تدوین.

کازینو Casino

رابرت دنیرو و مارتین اسکورسیزی برای پنجمین بار در سال 1995 با یکدیگر همکاری کرده و ثمره این همکاری فیلم فوق العاده کازینو بود. داستان این فیلم روایتگر زندگی سم روهستین است که یک غمار بازی آمریکایی یهودی است و از طرف یک خانواده مافیایی که کنترل شیکاگو را در دست دارند، از او درخواست می شود که به یک کازینو در لاس وگاس آمده و به صورت روزانه بر روند کاری آن ناظر باشد و به طور کلی بدل به مدیر و مسئول اصلی آن کازینو شود. کازینو نیز از فیلم هایی بود که در نهایت توانست فروش بسیار خوبی در سراسر نقاط دنیا داشته باشد و شارون استون نیز برای بازی فوق العاده اش نظرات بسیار مثبتی دریافت کرد و منتقدان بسیاری زبان به تحسین بازی فوق العاده او پرداختند. شارون در نهایت توانست به خاطر بازی بسیار خوبش جایزه گلدن گلوب آن سال را از آن خود کرده و نامزد دریافت جایزه اسکار نیز بشود.

قسمت دوم پدرخوانده The Godfather Part II

قسمت دوم پدرخوانده از آن دسته فیلم هایی است که در سینمای هالیوود جایگاه ویژه و منحصر به فردی برای خود به دست آورد. قسمت دوم سه گانه مافیایی فرانسیس فورد کاپولا، اگر نگوییم بهتر از قسمت اول پدرخوانده بود، نمی توان هم گفت که چیزی از آن کم داشت و موفقیت چشم گیر قسمت اول را ادامه داد و این در حالی است که این مسئله معمولاً در فیلم های سینمایی این گونه نیست و در بیشتر موارد قسمت های بعدی یک فیلم قادر به تکرار موفقیت قسمت اول آن نخواهند بود. قسمت دوم پدرخوانده، دقیقاً از جایی شروع می شود که قسمت اول آن به اتمام رسید و ادامه داستان قسمت اول است. مایکل کورلئونه در قسمت دوم مسیر خود به سمت رهبری بی چون و چرای خانواده اش را می پیماید؛ وظیفه ای که ویتو کورلئونه، پدرش، به او محول کرد. این در حالی است که فلش بک هایی هم به زندگی ویتو کورلئونه زده می شود و به طور کامل نشان داده می شود که چگونه ویتوی کوچک از دهکده ای کوچک در سیسیل جان سالم به در می برد و خود را به آمریکا رسانده و زمینه های پیشرفت چشمگیرش را فراهم می کند. قسمت دوم پدرخوانده در مراسم اسکار آن سال (1974) نامزد دریافت جایزه اسکار در یازده بخش متفاوت شد و اولین دنباله ای به حساب می رود که توانست جایزه اسکار را در بخش بهترین تصویر از آن خود کند. پنج جایزه اسکار دیگر نیز نصیب این فیلم شد که با هم نگاهی به آن ها می اندازیم: فرانسیس فورد کوپولا جایزه بهترین کارگردان اسکار را از آن خود کرد، جایزه بهترین نقش مکمل مرد نصیب رابرت دنیرو شد و جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی به فرانسیس و ماریو پوزو رسید. این فیلم نیز در سال 1993 در کنار سایر فیلم های فوق العاده آمریکا به عنوان میراث ملی در نظر گرفته شد.

تسخیر ناپذیران The Untouchables

همانند تمامی مواردی که در این لیست برای شما در نظر گرفته ایم، The Untouchables هم از آن دسته فیلم هایی است که هم توسط منتقدین تحسین شده و هم تحسین تماشاگران را بر انگیخته است. شاهکاری فوق العاده که جایزه اسکار نیز به دست آورده است. این فیلم در سال 1987 به روی پرده رفت و بازیگران مطرحی چون کوین کاستنر، رابرت دنیرو و شان کانری در آن به ایفای نقش پرداخته اند. داستان فیلم در خصوص مأموری است که در دنیای واقعی اتفاقاتی برایش حادث شده و با الهام گرفتن از این اتفاقات داستان فیلم ساخته شده است. نام این مأمور الیوت نس است که گروهی تشکیل می دهد و نام آن را Untouchables (تسخیرناپذیران) می گذارد. هدف از تشکیل این گروه چیره شدن بر آل کاپون و گروهش در زمانی است که خرید و فروش مشروبات الکلی در آمریکا ممنوع شده است. این فیلم فوق العاده نیز به زودی در نقاط مختلف دنیا هواداران خود را پیدا کرد و در نهایت و در مجموع توانست فروشی بالغ بر 106.2 میلیون دلار داشته باشد. The Untouchable در چهار بخش مختلف نامزد دریافت جایزه اسکار شد و در نهایت این شان کانری بود که توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کند. ادامه دارد.................ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم های مافیایی سینمای آمریکا بخش دوم

در

در بخش اول مقاله به 8 فیلم مافیایی بسیار مشهور پرداخته شد در ادامه مقاله  11 فیلم بسیارمعروف معرفی می شود.

فیلم داستانی از برانکس  A Bronx Tale

داستانی از برانکس
 

A Bronx Tale از آن دسته فیلم هایی بود که به طور کلی از داستانی کاملاً منحصر به فرد بهره می برد و از جنبه متفاوتی گروه های خلافکاری و روابط میان آن ها را به تصویر می کشید. جذابیت دیگر داستان فیلم، این بود که شخصیت و نقش اصلی آن جوانی بود که تماشاگران فیلم بزرگ شدن او را مشاهده می کردند. این فیلم مافیایی که در سال 1993 به روی پرده رفت، در حقیقت روایتگر داستان جوان دور رگه آمریکایی ایتالیایی است که پس از آشنایی با سردسته یک گروه مافیایی وارد برهه ای جدید از زندگی خود شده و حال باید میان این سردسته گروه مافیایی و پدرش که انسانی شریف و صادق است یکی را به عنوان الگوی خود قرار داده و ادامه مسیر زندگی خود را شکل دهد. رابرت دنیرو کارگردان این فیلم است و خود نیز در فیلم نقشی را ایفا می کند. فیلمی که تحسین منتقدان را بر انگیخت و بازخورد بسیار خوبی میان آن ها داشت. Chazz Palminteri نیز با ایفای نقش در این فیلم به طور جدی تری وارد عرصه سینما شد و اولین بار در این فیلم بود که نامش بر سر زبان ها افتاد و همه از بازی خوب او در فیلم لذت بردند.فیلم داستانی از برانکس یکی از بهترین فیلم های مافیایی است.

فیلم صورت زخمی Scarface

فیلم صورت زخمی

«به دوست کوچولوی من سلام کن!» این دیالوگ آل پاچینو در فیلم صورت زخمی برای همیشه در خاطر علاقه مندان به فیلم های مافیایی نقش بست و تنها یکی از دلایلی است که باعث شده این فیلم تا این حد مورد علاقه آن ها باشد. داستان فیلم روایتگر زندگی یک مهاجر کوبایی با نام تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو) است که از کشور زادگاهش به آمریکا مهاجرت کرده و از صفر شروع می کند و بدل به یکی از بزرگترین و مطرح ترین رؤسای کارتل های مواد مخدر در آمریکا می شود. صورت زخمی در زمان خود از آن دسته فیلم هایی بود که توانست فروش فوق العاده چشمگیری داشته باشد و در سراسر نقاط دنیا مجموعاً فروشی 44 میلیون دلاری برای دست اندر کاران این فیلم به ارمغان آورد. از نکات جالبی که در خصوص این فیلم وجود دارد این است که منتقدان سینمایی در زمان اکران صورت زخمی به هیچ عنوان نظرات خوبی در رابطه با فیلم مطرح نکرده و به شدت آن را مورد انتقاد قرار دادند، حال آن که به مرور زمان نظرشان در خصوص فیلم تغییر کرد و زبان به تحسین آن گشودند. در حال حاضر صورت زخمی یکی از فوق العاده ترین فیلم های دنیای خلافکاری و مافیایی به شمار می رود.

فیلم باگزی Bugsy

فیلم باگزی

یکی از هیجان انگیز ترین داستان های عاشقانه ای که تا کنون به روی پرده رفته است، متعلق به فیلم Bugsy است. داستان فیلم روایتگر رابطه میان یک سردسته گروه خلافکاری با نام بنجامین باگسی و زنی است که تازه با او آشنا شده است و نامش ویرجینیا هیل است. داستان فیلم بر اساس رخداد های واقعی نوشته شده است و بنجامین باگسی در دنیای واقعی سردسته گروهی خلاف کار بوده است. در سال 1991 بود که فیلم به روی پرده سینما رفت و به سرعت توانست در دل تماشاگران و منتقدان دنیای سینما برای خود جایی پیدا کند. این فیلم برای ده بخش مختلف مراسم اسکار آن سال نامزد دریافت جایزه شد و در دو بخش نیز توانست اسکار را نصیب خود کند. آن دو بخش این ها بودند: بهترین کارگردانی هنری و نیز بهترین طراحی صحنه و لباس. نکته جالبی نیز در خصوص این فیلم وجود دارد که دو بازیگر نقش های اصلی این فیلم، آنت بنینگ و ورن بیتی، در این فیلم به یکدیگر علاقه مند شدند و در نهایت در سال 1992 با یکدیگر ازدواج کردند. حاصل این ازدواج چهار کودک بود.

راه کارلیتو Carlito’s Way

راه کارلیتو

راه کارلیتو از آن دسته فیلم هایی است که سال ها پس از اکرانش روی زبان ها افتاد و در حقیقت کمی طول کشید تا همگان به ارزش واقعی فیلم پی ببرند. این فیلم در سال 1993 به روی پرده سینما رفت و آل پاچینو و شان پن دو بازیگر اصلی ای هستند که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. داستان فیلم روایتگر زندگی کارلیتو بریگانته است. کارلیتو یک خلافکار پورتوریکویی  است که با تمام وجود خود تلاش می کند تغییری اساسی در زندگی خود به وجود آورده و از برچسب خلافکاری ای که زندگی گذشته اش بر او زده رهایی یابد. او قصد دارد با فراهم کردن پولی که برای شروع یک زندگی جدید لازم دارد، از شهری که در حال حاضر در آن است مهاجرت کرده و زندگی سالمی را به دور از خلاف آغاز کند. تلاشی که کارلیتو را وارد مسائل بسیار دشواری می کند، چرا که به نظر می رسد آن قدر ها هم فرار از زندگی گذشته و کارهایی که تا کنون انجام داده است برایش ساده نخواهد بود. راه کارلیتو، زمانی که به روی پرده سینما رفت و در سال اکرانش، بازخورد خوبی از سمت منتقدین دنیای سینما دریافت نکرد و فروش آن نیز همانند سایر فیلم هایی که تا کنون در لیست ما جای گرفته اند، نبود. با این حال، چند سالی پس از اکران بود که بدل به یکی از فیلم های مورد علاقه هواداران فیلم های مافیایی شد. داستان بسیار جذاب  و هیجان انگیز فیلم در کنار بازی فوق العاده خوب شان پن، از عواملی بودند که باعث شدند اقبال عمومی مردم به آن به مرور زمان افزایش پیدا کند.

فیلم دار و دسته نیویورکی Gangs of New York

فیلم دار و دسته نیویورکی

Gangs of New York داستان بسیار جالب و منحصر به فردی دارد و نشان می دهد گروه های خلافکاری از چه زمانی در گذشته کار و فعالیت خود را شروع کردند و این مسئله برای بسیاری جالب بود و سبب شد که این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلم های مافیایی که تا کنون ساخته شده است، شناخته شود. در سال 2002 بود که این فیلم به روی پرده سینما رفت و لئوناردو دی کاپریو در کنار دنیل دی لوئیس از بازیگرانی هستند که در آن به ایفای نقش پرداخته اند. داستان این فیلم روایتگر درگیری های میان دو سردسته گروه های خلافکاری و مافیایی است. ویلیام کاتینگ که با لقب «بیلِ قصاب» نیز شناخته می شود یکی از این دو سردسته ها است و رقیب او آمستردام والون است و هر دو در تلاش اند تا نام خود را بر سر زبان ها انداخته و کنترل قسمت های بیشتری از شهر را در اختیار بگیرند. فیلم در زمان اکران خود توانست بازخورد بسیار خوبی میان تماشاگران و نیز منتقدان داشته باشد و به زودی بدل به یکی از بهترین فیلم های مافیایی شد. فروش 193 میلیون دلاری فیلم در زمان اکرانش در نقاط مختلف دنیا، گواهی بر این ادعاست. Gangs of New York توانست در مراسم اسکار آن سال، در نه بخش مختلف نامزد دریافت جایزه اسکار شود.

فیلم داستان عامه‌پسند یا پالپ فیکشن Pulp Fiction

فیلم پالپ فیکشن

Pulp Fiction بدون شک بهترین فیلمی است که کارگردان مشهور دنیای سینما، کوئنتین تارانتینو، تا کنون به روی پرده برده است و دلیل محکمی برای این مسئله وجود دارد. این فیلم در سال 1994 به روی پرده رفت و اکران عمومی آن آغاز شد و داستان فیلم در خصوص گروهی مافیایی است و اتفاقاتی که برای افراد مختلف در ارتباط با این گروه می افتد. فیلم نامه فوق العاده خوب این فیلم، داستان کاملاً غیر خطی و جذاب آن و نیز بازیگران فوق العاده با استعدادی که در آن به ایفای نقش پرداخته اند (جان تراولتا، ساموئل ال جکسون، بروس ویلیس و...)، همگی دست به دست هم داده تا یک شاهکار سینمایی را خلق کنند. فیلم در زمان اکران خود فروش فوق العاده خوبی داشت و در طول دوران اکران خود در سراسر نقاط دنیا توانست به فروشی 213.9 میلیون دلاری دست پیدا کند و این در حالی بود که تنها هشت میلیون دلار برای ساخت این فیلم هزینه شده بود. در مراسم اسکار آن سال، Pulp Fiction، در هفت بخش مختلف جشنواره اسکار نامزد دریافت جایزه شد و منتقدان بسیار از بازی فوق العاده خوب جان تراولتا و ساموئل ال جکسون تعریف کردند. کوئنتین و راجر آواری که مشترکاً نویسندگی فیلم نامه این فیلم را به عهده داشتند، جایزه بهترین فیلم نامه غیر اقتباسی آن سال مراسم اسکار را از آن خود کردند. Pulp Fiction از آن دسته فیلم هایی است که بازخورد بسیار خوبی میان تماشاگران فیلم های سینمایی داشت و با تأثیری که بر فیلم های آینده و نیز مطبوعات از خوب به جای گذاشت، به عنوان فیلمی شناخته می شود که به گونه ای توانست فرهنگ فیلم های مافیایی را دگرگون کند. Pulp Fiction نیز در سال 2013 به عنوان میراث ملی در نظر گرفته شد و در کنار شاهکار های دیگر دنیای سینما قرار گرفت.

فیلم جاده‌ای به‌ سوی تباهی Road to Perdition

داستان این فیلم روایتگر زندگی یک سردسته گروه خلافکاری و پسرش است که اصالتاً ایرلندی تباراند و در تلاش هستند تا انتقام خانواده شان را از شخصی که آن ها را به قتل رسانده است بگیرند. آن شخص هم کنترل یک گروه خلافکاری دیگر را در شهر به عهده دارد. وقایع این فیلم در دهه سی میلادی جریان دارد؛ درست در زمانی که دنیا از لحاظ اقتصادی شرایط بسیار بدی را تجربه می کرد و این دوره که آغازش از سال 1930 میلادی است با نام «افسردگی بزرگ» شناخته می شود. Road to Perdition  در زمان اکران خود توانست بازخورد بسیار خوبی میان تماشاگران نقاط مختلف دنیا و نیز منتقدان سینمایی داشته باشد. تصویر پردازی بسیار خوب فیلم در کنار طراحی صحنه و بازی فوق العاده تام هنکس و پل نیومن در نقش های اصلی این فیلم، همگی دست به دست هم داده و از عوامل اصلی موفقیت این فیلم بوده اند. کارگردانی این فیلم به عهده سام مندز بود و در بخش های مختلفی در مراسم اسکار، نامزد دریافت جایزه شد و در نهایت نیز توانست اسکار بهترین تصویر پردازی را از آن خود کند. فروش فیلم نیز در سراسر نقاط دنیا مجموعا به رقمی معادل با 180 میلیون دلار رسید.

فیلم خیابان‌ های پایین شهر Mean Streets

فیلم خیابان های پایین شهر
محوریت داستان این فیلم در خصوص خلافکاران و نیز کسانی است که با سودهای بسیار بالا به افراد نیازمند، پول قرض می دادند و وقایع فیلم در شهر نیویورک آمریکا اتفاق می دهد. رابرت دنیرو در این فیلم یکی از نخستین نقش های خود در فیلم های مافیایی را به عهده گرفت. منتقدان سینمایی نیز در زمان اکران فیلم نظرات بسیار خوبی در خصوص آن عنوان کرده و از داستان پردازی بسیار خوب و بازی فوق العاده بازیگران آن تعریف کردند. این فیلم در زمان اکران خود توانست در نقاط دنیا فروشی معادل با سه میلیون دلار داشته باشد. Mean Streets نیز درکنار فیلم های فوق العاده دیگری به عنوان میراث ملی نگه داری می شود و بسیاری بر این باوراند که از لحاظ فرهنگی، تاریخی و هنری، فیلمی فوق العاده است که حتماً ارزش تماشا کردن را دارد.

فیلم تقاطع میلر Miller’s Crossing

فیلم تقاطع میلر

این فیلم یکی از بارزترین و مهمترین فیلم هایی است که در زمان اکران خود با اقبال چندانی از سوی تماشاگران روبه رو نشد، اما به مرور زمان نامش بر سر زبان ها افتاد. در حقیقت در سال 1990 که اکران عمومی این فیلم شروع شد، فروش آن در نقاط مختلف دنیا به پنج میلیون دلار هم نرسید، حال آن که نزدیک به چهارده میلیون دلار هزینه ساخت این فیلم شده بود. داستان فیلم در خصوص دو خانواده مافیایی و نبرد آن ها بر سر تصاحب قدرت در نقاط مختلف شهر است و زمانی ارزش واقعی آن مشخص شد که سازندگان آن تصمیم به پخش فیلم به وسیله دی وی دی گرفتند و اکران عمومی آن در سینما ها متوقف شده بود. منتقدان نیز بازخورد بسیار خوبی نسبت به فیلم نشان دادند و در حال حاضر، Miller’s Crossing، به عنوان یکی از بهترین فیلم های مافیایی که تا کنون ساخته شده اند، شناخته می شود.

فیلم مخمصه Heat

فیلم مخمصه

آل پاچینو و رابرت دنیرو، دو بازیگری بودند که در برهه زمانی سی ساله ای که از سال 1970 میلادی آغاز شد، بدل به پیشتازان عرصه بازیگری در فیلم های مافیایی شده بودند و در نقاط مختلف دنیا هواداران خود را داشتند. در سال 1995 بود که این دو بازیگر در فیلم «مخمصه» رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. از سال 1974 که این دو بازیگر در قسمت دوم فیلم پدرخوانده در کنار یکدیگر به ایفای نقش پرداخته بودند، دیگر تجربه بازی در یک فیلم را نداشتند و فیلم مخمصه بدل به دومین تجربه مشترک بازیگری این دو اسطوره شد. داستان فیلم مخمصه در خصوص زندگی یک جنایتکار حرفه ای به نام نیل مک کلی (با بازی رابرت دنیرو) است که تحت تعقیب ستوان و کارآگاه پلیس، وینسنت هنا (با بازی آل پاچینو) قرار می گیرد. این فیلم یک داستان جنایی و درام فوق العاده داشت و مهمترین عامل موفقیت آن نیز همین داستان بود. «مخمصه» در زمان اکران خود توانست مجموعا به فروشی 187 میلیون دلاری دست پیدا کند.

فیلم در بارانداز On the Waterfront

فیلم در بارانداز

در حال حاضر چیزی نزدیک به شش دهه از زمان ساخت و عرضه این فیلم می گذرد، با این وجود، هنوز که هنوزه بسیاری از هواداران فیلم های مافیایی، آن را به عنوان یکی از شاهکار های دنیای سینما و رقیبی بی نظیر برای فیلم های دیگر می دانند. در سال 1954 بود که اکران عمومی این فیلم آغاز شد و محوریت داستان آن بر خشونت و فساد موجود میان خلافکاران بود و فعالیت های آنان برای کسب درآمد از راه های مختلف را به تصویر می کشید.

فیلم در زمان اکران خود با بازخورد بسیار خوبی در میان تماشاگران و منتقدان سینمایی روبه رو شد. این فیلم در مراسم اسکار آن سال توانست در دوازده بخش مختلف نامزد دریافت جایزه اسکار شود و توانست جایزه مربوط به هشت بخش را از آن خود کند که آماری خیره کننده است. بهترین تصویر برداری، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد (مارلون براندو)، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (اوا ماری سینت) و بهترین کارگردانی (الیا کازان) از جمله جایزه های اسکاری بودند که این فیلم فوق العاده نصیب خود کرد.ترجمه  itrans.ir

 

نظرات

۱۳۹۷/۷/۱۱پیشنهاد می کنم ببینین این فیلم ها را بخصوص داستان های عامه پسند و جاده ای به سمت تباهی

در ادامه بخوانید...

100 فیلم محبوب تاریخ سینما از نگاه منتقدان هالیوود ریپورتر

در
1. پدرخوانده

 فیلم کلاسیک پدرخوانده براساس رمانی از ماریو پوزو ساخته شده و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می باشد بازیگران سرشناسی چون مارلون براندو، آل پاچینو، روبرت دووال و دایان کیتن در آن به نقش‌آفرینی پرداخته اند.

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم پدرخوانده نامزد 11 جایزه اسکار شد و جایزه بهترین بازیگر مرد (مارلون براندو)، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد همچنین درجوایز گلدن گلوب پنج جایزه اصلی را بدست آورد. کارگردان پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا است و در سال ۱۹۷۲ برای کمپانی پارامونت فیلم را ساخته و داستان جنایی پدرخوانده مربوط به  سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ می باشد

 2. جادوگر شهر اوز

جادوگر شهر اوز که معروفترین و موفق‌ترین اقتباس از رمان  فران باوم به حساب می  بیش از دو میلیون دلار در سینماهای آمریکا و 980 هزار دلاردر سینماهای سایر نقاط جهان فروش داشته است.

 

جادوگر شهر اوز بر اساس رمانی برای کودکان نوشته ال. فرانک باوم آمریکایی به کارگردانی ویکتور فلمینگ محصول 1939  ساخته شده است و بازیگرانی چون جودی گارلند، فرانک مورگان، ری بولگر، برت لار و جک هالی  به ایفای نقش پرداخته اند.   

3. همشهری کین

ساخت همشهری کین 10 هفته به طولکشید،و با حضور معروف‌ترین عوامل فیلم هالیوود، از جمله گرگ تولند فیلمبرداری شد. اورسن ولز، کارگردان مشهور  سینما در سن25 سالگی بود، ولی علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلم‌نامه ، تهیه‌کنندگی، و نقش‌آفرینی در فیلم همشهری کین را انجام داد .

 

imdb بهترین فیلم های تمام دوران

فیلم همشهری کین در 9 بخش نامزد جوایز اسکار شد که فقط در رشته بهترین فیلم‌نامه‌ ، جایزه به فیلم تعلق گرفت.در دهه‌ 60 دانشکده‌های فیلم‌سازی همشهری کین را به عنوان واحد درسی تدریس و تعدادی از بزرگان سینمای فرانسه چون ژان لوک ‌گدار و فرانسوا تروفو در ساخت فیلم هایشان از این فیلم الگو گرفتند.

4. رستگاری در شائوشنک

فیلم رستگاری در شائوشنک درامی رازآلود جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز و مورگان فریمن، محصول سال ۱۹۹۴می باشد رستگاری در شائوشنک یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان معرفی شده است. فیلم نامه از  رمان استفن کینگ به نام ریتا هیروث و رستگاری در شائوشنک می باشد.

 

فیلم رستگاری در شائوشنک نامزد هفت اسکار از جمله بهترین بازیگر مرد، بهترین فیلم، ، بهترین فیلمنامه، بهترین ویرایش فیلم ،بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری شد ، اما موفق به کسب هیچ‌یک نشد.این مراسم  ، اسکار سال ۱۹۹۴ بود.


5. داستان عامه‌پسند

تارانتینو در فیلم  داستان خود را در ساختاری پیچیده با گذرهای زمانی و مکانی متناوب به به جلو برده است و از هیچ کدام ازاشکال متعارف روایی سینما استفاده ننموده  . بازیگران فیلم داستان عامه‌پسند جان تراولتا، ساموئل ال.جکسون و اما تورمن  می باشند. 

 

سناریو فیلم توسط تارانتینو  نگارش شده و مشتمل بر  سه اپیزود با سه قصه مه با هم در ارتباطند می گردد. جایزه بهترین فیلم‌نامه را داستان عامه پسند دریافت کرد و در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا گردید، جایزه بهترین فیلم پلیسی جوایز "ادگارآلن پو" را اخذ و در جوایز گلدن گلوب و بافتا انگلیس چهار جایزه را از آن خود کرد.بودجه فیلم داستان عامه پسند تنها 8 میلیون دلاری بود اما فروش جهانی  معادل 213 میلیون دلار داشت. 

6. کازابلانکا

 بازیگران فیلم کازابلانکا  ، همفری بوگارت و اینگرید برگمن می باشند که در سال 1942 تهیه شد و سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه به فیلم کازابلانکا تعلق گرفت.

 

کازابلانکا در انجمن فیلم آمریکا در مکان سوم از 100 فیلم برتر قرار دارد.

7. قسمت سوم پدرخوانده

بازیگران قسمت سوم پدرخوانده دایان کیتن ، آل پاچینو، اندی گارسیا، و سوفیا کاپولا می باشند.

 

قسمت سوم پدرخوانده در سال ۱۹۹۰تهیه  و قسمت آخر از سه‌گانه پدرخوانده‌ بر اساس رمانی از ماریو پوزو می باشد.فیلم پدرخوانده 3بیشتر از 136 میلیون دلار فروش داشت و  نامزد دریافت هفت جایزه اسکار بود اما،  موفق به دریافت هیچ هیچ یک از جوایز نشد.

8. ای.تی

کارگردان فیلم‌ ای.تی ، تولید 1982که در زمان اکران پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما شد استیون اسپیلبرگ می باشد . 

این فیلم موفق به اخذ چهار جایزه اسکار و در جوایز گلدن گلوب به عنوان  بهترین فیلم سال برگزیده شد.فیلم‌ ای.تی یکی از موفق‌ترین آثار اسپیلبرگ در زمینه تجاری به حساب می آید. ای.تی هر چند درباره دنیای کودکان و افسانه‌های تخیلی و فضاییاست ، اما توجه مخاطبین بزرگسالان را نیز به خود جلب می کند. فیلم ای.تی جایزه بهترین فیلم خارجی جوایز دیوید دوناتلو ایتالیا را در سال ‌1983 از آن خود نمود. 


9. ادیسه فضایی

فیلم ادیسه فضایی(2001) شاهکار استنلی کوبریک محصول 1968  می باشد.

 

فیلم نامه اقتباسی از داستان کوتاه آرتور.سی کلارک بود که موفق به کسب جایزه‌ اسکار بهترین جلوه‌های ویژه شد.

10. فهرست شیندلر

فهرست شیندلر یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های تاریخ سینما به حساب می آید .موسیقی فیلم توسط جان ویلیامز آهنگساز مشهور هالیوودی خلق شده است.

کارگردان فیلم فهرست شیندلر   استیون اسپیلبرگ می باشد. فیلم محصول سال ۱۹۹۳ و فیلم نامه  بر اساس کتاب شیندلرز آرک  (برندهٔ جایزه بوکر )تولید شده است.  

فروش ۳۲۱ میلیون دلاری برای فهرست شیندلر یک موفقیت تجاری بزرگ به حساب آمد و علاوه بر فروش بالا  جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار  برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب نمود.

هرچند که در ابتدا و انتهای فیلم، صحنه‌هایی به صورت رنگی وجود دارد اما فهرست شیندلر اولین فیلم سیاه و سفیدی می باشد که جایزه اسکار بهترین فیلم را بعد از سال ۱۹۶۰ برنده شد.   فهرست شیندلر سومین فیلم برتر تاریخ سینما در گونهٔ حماسی، در فهرست ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر  بنیاد فیلم آمریکا می باشد.

11- جنگ ستارگان (1977) ، 12- بازگشت به آینده (1985) ، 13- مهاجمان کشتی گمشده (1981) ، 14- فارست گامپ (1994) ، 15- بر باد رفته (1939) ، 16- کشتن مرغ مقلد (1962) ، 17- اینک آخر‌الزمان (1979) ، 18- آنی هال (1977) ، 19- رفقای خوب (1990) ، 20- چه زندگی شگفت‌انگیزی (1946)؛

21- محله چینی‌ها (1974) ، 22- سکوت بره‌ها (1991) ، 23- لاورنس عربستان (1962) ، 24- اره‌ها (1975) ، 25- اشک‌ها و لبخندها (1965) ، 26- آواز در باران (1926) ، 27- باشگاه صبحانه (1985) ، 28- فارغ‌التحصیل (1967) ، 29- بلید رانر (1982) ، 30- پرواز بر فراز آشیانه فاخته (1975)؛

31- عروس شاهزاده (1987) ، 32- امپراطوری حمله را پاسخ می‌دهد (1980) ، 33- فارگو (1996) ، 34- زیبایی آمریکایی (1999) ، 35- پرتقال کوکی (1971) ، 36- روز تعطیل فریس بولر (1986) ، 37- دکتر استرنج لاو (1964) ، 38- وقتی هری به ملاقات سالی رفت (1989) ، 39- درخشش (1980) ، 40- باشگاه مشت‌زنی (1999) 

41- روانی (1960) ، 42- غریبه (1979) ، 43- داستان اسباب‌بازی (1995) ، 44- ماتریکس (1999) ، 45- تایتانیک (1997) ، 46- نجات سرباز رایان (1998) ، 47- بعضی‌ها داغش را دوست دارند (1959) ، 48- مظنونین معمولی (1995) ، 49- پنجره عقبی (1954) ، 50- پارک ژوراسیک (1993)

51- لبوفسکی بزرگ (1998) ، 52- همه چیز درباره ایو (1950) ، 53- هانتیگ خوش قلب (1997) ، 54- بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) ، 55- راننده تاکسی (1976) ، 56- درخشش ابدی یک ذهن پاک (2004) ، 57- شواله تاریکی (2008) ، 58- سانست بولوار (1950) ، 59- تلما و لوییس (1991) ، 60- آملی (2001)

61- داستان وست ساید (1961) ، 62- شمال از شمالغربی (1959) ، 63- روز گراندهاگ (1993) ، 64- مری پاپینز (1964) ، 65- گاو خشمگین (1980) ، 66- شیرشاه (1994) ، 67- آواتار (2009) ، 68- مانتی پیتون و جام مقدس (1975) ، 69- گلادیاتور (2000) ، 70- سرگیجه (1958)

71- تقریبا معروف (2000) ، 72- فرانکشتاین جوان (1974) ، 73- همه مردان رئیس جمهور (1976) ، 74- زین‌های شعله‌ور (1974) ، 75- پل رودخانه کوای (1957) ، 76- کوهستان بروک‌بک (2005) ، 77- شکارچیان روح (1974) ، 78- 12 مرد خشمگین (1957) ، 79- وال.ای (2008) ، 80- در بارانداز (1954)

81- آمادئوس (1984) ، 82- ارباب حلقه‌ها، یاران حلقه (2001) ، 83- جان سخت (1988) ، 84- آغاز (2010) ، 85- هفت (1995) ، 86- دیو و دلبر (1991) ، 87- ارباب حلقه‌ها ، بازگشت پادشاه (2003) ، 88- میلیونر زاغه‌نشین (2008) ، 89- شجاع قلب (1995) ، 90- ممنتو (2000)

91- راکی (1976) ، 92- بالا (2009) ، 93- برخورد نزدیک از نوع سوم (1977) ، 94- شکارچی گوزن (1978) ، 95- دکتر ژیواگو (1965) ، 96- هزارتوی پن (2006) ، 97- هواپیما (1980) ، 98 - سگ‌های پوشالی (1992) ، 99- بانی و کلاید (1967) ، 100- هفت سامورایی (1954) 

نظرات

۱۳۹۵/۱۲/۲۷Hello there, I dierevscod your website by the use of Google at the same time as looking for a similar topic, your site came up, it looks good. I have bookmarked it in my google bookmarks.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو ستاره درخشان هالیوود، مورد علاقه مردم و مردی با شخصیت دشوار - مارلون براندو به یک چهره نمادین در سینمای جهان تبدیل شده است. دوران کودکی این بازیگر را نمی توان پر از شادی نامید: پدر و مادرش از اعتیاد وحشتناکی به الکل رنج می بردند، بنابراین براندوی کوچک، همانطور که در کودکی به او می گفتند، اغلب مجبور بود در انواع میخانه ها به دنبال والدین الکلی خود بگردد. متعاقباً خود براندو به مطبوعات گفت: "من از یک خانواده الکلی ارثی ایرلندی هستم. همه اعضای خانواده ما مشروب خوردند. دایی، پدربزرگ، دو خواهرم، مادرم، پدرم…». خود هنرمند نیز از این سرنوشت در امان نماند.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو با بازی در نمایشنامه تنسی ویلیامز «تراموا به نام هوس» در سال 1947 محبوبیت و علاقه زیادی بین تهیه کنندگان به دست آورد و چند سال بعد این نمایش فیلمبرداری شد و براندو به عنوان نماد جنسی جدید هالیوود لقب گرفت. به دنبال آن یک سری بی پایان از نقش های موفق و نه چندان زیاد موفق و دو جایزه اسکار - برای نقش های اصلی در فیلم های On the Waterfront ( در بارانداز 1954) و The Godfather ( 1972پدرخوانده ) دنبال شد. این بازیگر به دلیل اجرای درخشان نقش ها و همچنین جنجال های مفتضحانه متعدد ، بد خلقی ، نگرش بد نسبت به زنان و عشق به مواد مخدر و الکل مشهور بود.

۱۴۰۰/۱۲/۸مارلون براندو سه بار ازدواج کرد، همه منتخبان او منحصراً شرقی بودند: هندی، مکزیکی و تاهیتی. شایعات حاکی از آن است که مارلون براندو عاشق همسر سوم خود (شریک در فیلم "شورش در بانتی")بود، او حتی چندین جزیره در نزدیکی تاهیتی خرید تا با او زندگی کند و برای مدتی سینما را ترک کرد تا در نقش یک مرد خانواده تلاش کند.اما معلوم شد که چنین زندگی هنوز به مذاق یک سلبریتی هالیوود خوش نیامده است ، براندو دوباره دچار مشکلات جدی شد.

۱۴۰۰/۱۲/۸از دهه 80، حرفه بازیگری مارلون براندو کاهش یافته است. او به حرمیت رفت و تقریباً در انظار ظاهر نشد ، فعالیت ادبی نوشتن خاطرات را آغاز کرد . در مجموع ، این هنرمند 30 سال را در جزایر زندگی کرد ، او سعی کرد آنها را به مرکز جذب محققان تبدیل کند: او از جانورشناسان ، باستان شناسان و بوم شناسان برای کمک به حفظ زیبایی طبیعی آن دعوت کرد. متأسفانه در دهه 90 پس از یک حادثه غم انگیز (پسر براندو، کریستن، به نامزد خواهرش شلیک کرد)، مارلون هرگز نتوانست به تاهیتی بازگردد و هالیوود را به کلی ترک کرد.

در ادامه بخوانید...

حقایقی جالب درباره فیلم «پدرخوانده»

در

 (سیارک)اکنون چهل و شش سال از زمانی که «پدرخوانده» در سینماهای امریکا و جهان به اکران درآمد می گذرد. بعد از گذر آن همه سال، هنوز می توان دوباره  و دوباره این فیلم را دید و از دیدنش لذت برد. فرانسیس فورد کاپولا این فیلم را با اقتباس و بر اساس رمانی با همین نام از ماریو پوزو کارگردانی کرد. فیلمنامه این فیلم مشترکا توسط این دو نوشته شده است. برای ساخت این فیلم زمان و هزینه زیادی گذاشته شد و به نتیجه نیز رسید. اما اتفاقاتی در طول ساخت فیلم افتاد که حالا بعد از گذر سالها گاه به گاه از زبان بازیگران و عوامل سازنده فیلم در برنامه های مستند، مقالات روزنامه ها، مصاحبه در مجله ها و... مطرح می شود. برخی از این نکات را که احتمالا اطلاعی از آنها ندارید و برای شما بسیار جالب خواهد بود در لیست زیر مشاهده می کنید:

 

1- فرانسیس فورد کاپولا در زمان ساخت و کارگردانی این فیلم با خطر اخراج شدن رو به رو بود

فرانسیس فورد کاپولا، که کارگردانی این فیلم را به یمن بازخورد خوبی که فیلم پیشینش، The Rain People، در میان مردم داشت، به دست آورده بود، اولین کارگردانی نبود که از سمت پارامونت برای این مهم انتخاب شده بود. الیا کازان، آرتور پن، ریچارد بروکس، از جمله کارگردانانی بودند که پیش از کاپولا، پیشنهاد کاربرروی این فیلم را دریافت کردند و قبول نکردند. جالب است بدانید، زمانی که فیلمبرداری فیلم به کارگردانی کاپولا آغاز شد، تهیه کنندگان، نظر مساعدی دررابطه درام غم انگیز و پر از دیالوگی که کاپولا در حال تدارک آن بود، نداشتند. استودیویی که سرمایه گذاری برروی این فیلم را به عهده داشت، می خواست فیلمی گانگستری پر از درگیری و صحنه های جذاب داشته باشد و به همین خاطر مرتب کاپولا را به خاطر رویه ای که در پیش گرفته بود، تهدید به اخراج می کردند. کار حتی تا جایی پیش رفت که کارگردانانی آورده و پشت در گذاشته بودند برای اینکه کاپولا بداند آنها با کسی شوخی ندارند. البته کمی بعد، اوضاع تغییر کرد و کاپولا از تهدیدهای آنها رهایی یافت؛ درست در زمانی که به فیلم برداری صحنه معروفی رسیدند که در آن مایکل (با بازی آل پاچینو) سولزو و مک کلاسکی را که در دسیسه ای اقدام به تیر اندازی به پدرش کرده بودند را به قتل می رساند.

2- کاپولا برای نگه داشتن لوگوی فیلم به زحمت افتاد

استودیوی فیلم سازی قصد داشت تا این لوگویی که امروزه همه به محض دیدنش به یاد پدرخوانده می افتیم را تغییر دهد و همان لوگویی را استفاده کند که در زمان انتشار رمان ماریو پوزو طراحی و از آن استفاده شده بود. اما کاپولا با اصرار فراوان بالاخره توانست آنهارا متقاعد کند که لوگو همان لوگوی قبلی باشد.

3- تلاش بسیاری از جانب کاپولا صورت گرفت تا بتواند روایت داستان فیلم را در برهه های متفاوت زمانی به عهده بگیرد

برای کم کردن هزینه ها، پارامونت تصمیم گرفته بود کاپولارا متقاعد کند فیلمنامه با زمان معاصر یعنی در همان سال 1972 که فیلم در حال طی کردن مراحل ساخت بود،  مطابق شود و داستان در این زمان رخ دهد. به جای فیلمبرداری در نیویورک نیز، قصد داشتند فیلمبرداری را به شهر کانزاس سیتی منتقل کنند. این تدبیر نیز برای کم کردن هزینه ها بود، چراکه قاعدتا فیلمبرداری در شهر بزرگی چون نیویورک هزینه های سنگین تری را متحمل تهیه کنندگان می کرد. اما بازهم کاپولا برای حفظ اصالت فیلم خود، آنهارا متقاعد کرد که زمانی که وقایع فیلمنامه در آن رخ می دهد مطابق با متن اصلی و در روزهای پس از جنگ جهانی دوم باشد.

4-بازیگران در کنار یکدیگر به عنوان یک خانواده شام می خوردند و بدین وسیله توانستند ارتباط عمیق تری با نقشی که بازی میکنند برقرار کنند

کاپولا بازیگران اصلی را طی جلسه هایی که خود برنامه ریزی کرده بود، موقع صرف شام، ملزم می کرد کنار یکدیگر به عنوان یک خانواده بنشینند. برای بازیگران کمی دشوار بود تا بتوانند یک خانواده کاملا طبیعی تشکیل دهند و این تدبیر کاپولا بسیار کمک کرد تا آنها به یکدیگر به عنوان یک خانواده نگاه کنند و نه صرفا بازیگرانی که برای دستمزد کنارهم کار میکنند.

5- پارامونت مارلون براندو را برای نقش پدرخوانده مناسب نمی دانست

زمانی که کاپولا مارلون براندو را به عنوان انتخاب خود برای نقش ویتو کورلئونه (پدرخوانده) مطرح کرد با مخالفت رئیس پارامونت، چارلز بلودرن، مواجه شد. او به کاپولا گفت که به هیچ وجه با این پیشنهاد موافقت نخواهد کرد. پارامونت گزینه انتخابی خود برای این نقش را به کاپولا معرفی کرد که لورنس اولیور بود. در نهایت اما آنها با پیشنهاد کاپولا موافقت کردند، البته به این شروط: 1) مارلون براندو ابتدا باید تست بدهد 2) اگر از بازی او با بازخورد مناسبی مواجه نشد دستمزد وی پرداخت نخواهد شد 3) براندو باید ضمانتی بدهد که اگر استودیو به خاطر بعضی رفتارهای بد او جلوی دوربین متحمل ضرری شود، تمام خسارت آن را پرداخت کند.

ماجرا به آنجایی کشیده شد که کاپولا پیشنهاد اول را پذیرفت و مارلون براندو را برای تستی که از او خواسته بودند آماده کرد. تست براندو به قدری خوب بود که نظر تهیه کنندگان درمورد او کاملا تغییر کرد و از شروط دوم و سومی که برای پذیرفتن او گذاشته بودند صرف نظر کردند.

6-پاچینو نخستین انتخاب، برای بازی در نقش مایکل کورلئونه نبود

تهیه کنندگان برای نقش مایکل بازیگرانی چون رابرت ردفورد یا رایان او. نیل را پیشنهاد داده بودند، اما به سیاق همیشگی، کاپولا نظر خود را داشت، او به شدت علاقه مند به بازی آل پاچینو در این نقش بود. جالب است بدانید بازیگران دیگر فیلم نیز (کسانی چون جیمز کان که نقش سانی را ایفا کرد) برای بازی در نقش مایکل تست دادند.

7-تستی از رابرت دنیرو برای بازی در نقش سانی گرفته شد

رابرت دنیرو یکی از کسانی بود که برای بازی در نقش سونی تستی از او گرفته شد، اما کاپولا براین باور بود که او برای بازی در این نقش بیش از اندازه خشن بود. دنیرو پس از آن ماجرا برای بازی در نقش جوانی ویتو کورلئونه در قسمت دوم این فیلم در نظر گرفته شد؛ او به خاطر این نقش آفرینی توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آنِ خود کند.

8-برای فیلمبرداری صحنه عروسی کاپولا بازیگران را به حال خود گذاشته بود که هرگونه که دوست دارند رفتار کنند و محدودیتی از نظر بازی نداشتند

برای اینکه صحنه عروسی واقعی تر و ملموس تر به نظر برسد، کاپولا به بازیگران اجازه داد در صحنه ای که به این منظور طراحی شده بود به جشن و پایکوبی بپردازند و با یکدیگر صحبت کنند و هرکاری که خودشان صلاح می دانند، به صورت کاملا طبیعی انجام دهند و سپس به فیلمبرداری از این صحنه ها پرداخت. البته ناگفته نماند که یکی از دلایلی که این کار را کرد  این بود که زمان زیادی برای فیلمبرداری و آماده کردن این صحنه نداشت؛ تنها دوروز فرصت داشت تا این صحنه را فیلمبرداری کند.

9-کاپولا از مشکلات و اشتباهات بازیگران خود استفاده می کرد

لنی مونتانا که در فیلم نقش لوکا براسی را ایفا می کرد، پیش از روی آوردن به بازیگری، حرفه کشتی گیری را دنبال می کرد. در سکانس عروسی فیلم، صحنه ای بود که لوکا باید به اتاق مطالعه پدرخوانده می رفت و به خاطر حمایتهایی که از او کرده بود، تشکر می کرد. لنی مونتانا به قدری از این دیدار با بازیگر بزرگی چون مارلون براندو اضطراب پیدا کرده بود که در تمام طول روز نتوانستند یک صحنه مناسب و خوب بگیرند. کاپولا که دیگر فرصتی برای تکرار این صحنه نداشت ایده جالبی به ذهنش رسید؛ او از لنی مونتانا که به شدت مضطرب بود و در حال تکرار کردن دیالوگهایی که باید در رویارویی با مارلون براندو ادا کند، بود، در همان لحظه فیلم گرفت و بعد از آن استفاده کرد. حال که به فیلم نگاه می کنید خواهید دید که در این صحنه تنها به نظر می رسد که لوکا به خاطر دیدار با پدرخوانده مضطرب است، درحالی که این اضطراب کاملا واقعی بود و او نقش بازی نمی کرد.

10-خانه ویلایی ای که محل اقامت خانواده کورلئونه بود، برای فیلم ساخته نشده و از ابتدا در جزیره استاتن بوده است

جالب است بدانید که این خانه ویلایی در سال 2014 به قمیتی به ارزش 3میلیون دلار برای فروش گذاشته شد.

11-صاحب اصلی گربه پدرخوانده، آن را در خیابان رها کرده بود و کاپولا اتفاقی آن را پیدا کرد

کاپولا هر روز برای آمدن سر صحنه از خیابانی رد می شد که چندباری در آن گربه ای را دیده بود که گویا صاحبش آن را در خیابان رها کرده بود. روزی این گربه را با خود به سر صحنه برد و به مارلون براندو داد و از او خواست که ببیند می تواند با این گربه ارتباط برقرار کند یا نه. گربه به قدری از پدرخوانده خوشش آمد که تمام طول آن روز روی پایش نشست و اینگونه بود که گربه خیابانی به گربه ای تبدیل شد که در خاطر بسیاری خواهد ماند. (سیارک)

12-پاچینو در انتخاب روش بازیگری خود ایده آل گرا بود

صحنه ای در فیلم هست که مایکل با بازی آل پاچینو به خاطر حاضرجوابی خود، افسر پلیس را عصبانی می کند و نتیجه آن می شود که این افسر با مشت به صورت مایکل می زند. پس از آن صورت مایکل در فیلم دچار تغییری می شود که باید حاصل از آن ضربه بوده باشد. پاچینو برای واقع گرایانه بودن این تغییر، واقعا به خود آسیب رسانده بود.

13-کله جدا شده اسب واقعی بود

کله اسبی که در فیلم در تخت خواب بازیگر نقش کارگردان پسرخوانده ویتو، می بینید، کاملا واقعی است. عوامل فیلم آن را در یک کارخانه تولید غذای سگ پیدا کردند و از آنجا آوردند.

14-قرار بود فیلم در دو سانس مجزا پخش شود

با توجه به معیارها و استانداردهای هالیود، 175 دقیقه برای یک فیلم زمان زیادی محسوب می شد. به همین خاطر قرار بود پس از صحنه ای که در آن مایکل در رستوران اقدام به قتل سولوزو و مک کلاسکی می کند، وقفه ای در پخش فیلم لحاظ کنند و ادامه فیلم به زمان دیگری موکول شود. اما پس از همفکری میان عوامل سازنده، این نتیجه حاصل شد که این وقفه تماشاگران فیلم را از حال و هوای آن بیرون خواهد برد و بهتر آن است که تمام فیلم به طور کامل در یک سانس کامل پخش شود.

15- مارلون براندو، برای ادای دیالوگهایش از فلش کارت استفاده می کرد

او بر این باور بود که درصورت خواندن دیالوگهایش در زمان فیلمبرداری می تواند طبیعی تر آنهارا ادا کند و بگوید. او در برنامه مستندی که دررابطه با فیلم سوپرمن تهیه شده بود، گفت: «شما زمانی که تنها یک ایده کلی از دیالوگها در ذهنتان داشته باشید و سپس برای ادای دقیق هریک به دنبال فلش کارتی بگردید که دیالوگ روی آن نوشته شده است، آنگاه به تماشاچیان فیلم چنین احساسی منتقل می کنید که انگار واقعا دارید فکر می کنید که چه باید بگویید. یعنی همان اتفاقی می افتد که در حالت عادی، زمانی که کسی از شما سؤالی می پرسد، فکر می کنید و به دنبال جواب مناسب می گردید. براندو از سال 1966 به بعد از این فلش کارتها استفاده می کرد و عوامل فیلم، فلش کارتها را به تیرهای برق، درختان، و حتی بازیگران دیگر می چسباندند، البته به طوری که در کادر فیلمبرداری مشخص نباشد.

16- واژه های «مافیا» و «گروه خلافکاری» در فیلمنامه استفاده نشده اند

پس از نشستی که عوامل سازنده فیلم با مؤسسه ای که در زمینه حقوق ملیتهای آمریکایی-ایتالیایی، داشتند، تصمیم گرفته شد که از کاربرد این دو واژه به خاطر کلیشه ای بودنشان پرهیز شود (البته در متن اصلی فیلمنامه هم خیلی از این واژه ها استفاده نشده بود). تنها یک صحنه در فیلم وجود دارد که تیتر روزنامه این است: «سردسته گروه خلافکاری، بارزینی مورد بازجویی قرار گرفت» درست پس از صحنه ای که درآن مایکل کورلئونه اقدام به قتل عوامل حمله به پدرش می کند.

17- سوفیا کاپولا، دختر فرانسیس فورد کاپولا، در هر سه قسمت فیلم حضور دارد

اگر فکر می کنید که سوفیا تنها در قسمت سوم این فیلم حضور دارد (در نقش دختر مایکل کورلئونه) بهتر است دوباره نگاهی دقیق تر به دو نسخه قبلی بیندازید. در قسمت اول پدرخوانده او یکی از کودکانی است که در مراسی عشای ربانی در کلیسا حضور دارد. در قسمت دوم نیز دختربچه ایست که به ویتو کورلئونه در زمان کودکی اش کمک می کند تا از کشتی که حامل مهاجران سیسیلی است پایین بیاید و به جزیره الیس برود.

18-مارلون براندو جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را نپذیرفت

پنجم مارچ سال 1973 بود که در مراسم اسکار آن سال نام مارلون براندو به عنوان بهترین بازیگر مرد توسط مجری برنامه اعلام شد؛ در کمال تعجب زنی به روی صحنه رفت، متنی را که در دست داشت باز کرد و شروع به خواندن از روی آن کرد. آنچه او از روی متن خواند این بود: «من امروز به نیابت از مارلون براندو و به درخواست او به روی صحنه آمده ام. او قصد پذیرفتن این جایزه سخاوتمندانه را ندارد... او این کاررا به خاطر اعتراض به رفتاری که در حوزه فیلم سازی با سرخ پوستان بومی آمریکا می شود، می کند.» البته این اولین باری نبود که مارلون براندو از اینگونه اعتراضها می کرد. او پیش از آن قصد حمایت از تشکیل یک سازمان یهودی در آمریکا، و نیز سازمانی دیگر برای حمایت از حقوق کسانی که دو رگه آمریکایی آفریقایی بودند، داشت در این رابطه فعالیتهایی نیز انجام داد. مارلون براندو دومین شخصی است که در تاریخ اهدای جوایز اسکار، جایزه خود را نپذیرفته است. پیش از آن جورج سی. اسکات این جایزه را که برای بازی در فیلم Patton نصیبش شده بود را رد کرد)

19- براندو برای تغییر حالت دهانش به آن صورتی که در فیلم  مشاهده کردید، در دهانش پارچه نگذاشته بود

ایده این گریم خلاقانه در زمانی که از براندو تست بازیگری برای نقش ویتو کورلئونه گرفته می شد، به ذهنش رسید. اما برخلاف آنچه که شایع شده است و همه فکر می کنند، براندو در دهانش پارچه قرار نداده است و زمانی که بازی او در این نقش قطعی شد با یک دندانپزشک صحبت کرد تا برایش ایمپلنت مخصوص درست کند.

20- معنای «دون» با آنچیزی که فکر می کنید تفاوت دارد

اگر فیلم را دیده باشید، سران اصلی خانواده ها با لقب «دون» همراه می شود؛ مانند دون کورلئونه، دون بارزینی و... . جالب است بدانید که معنای اصلی «دون» در زبان ایتالیایی، عموی مورد احترام است، و معنای دورتر آن رئیس باند خلافکاری است. با توجه به صحبتهای نویسنده داستان اصلی و رمان این فیلم، ماریو پوزو، بیشتر همان معنای اول مد نظر شخصیتهای داستان است.

21-بازیگران مشهور زیادی مشتاق بازی در این فیلم بودند

ورن بیتی، داستین هافمن، جک نیکلسون، و رابرت دنیرو، از جمله کسانی بودند که برای بازی در نقش مایکل کورلئونه داوطلب شده بودند و هیچ یک در تست بازیگری مرتبط پذیرفته نشدند. نکته جالب توجه آن است که آل پاچینو، که به خاطر بازی در نقش مایکل، کاندید دریافت جایزه بهتری بازیگر نقش مکمل مرد شد، خیلی رغبتی به بازی در این نقش نداشت. او در مصاحبه ای که با مجله لودد در این باره داشت، گفت: «من با خودم فکر می کردم که چگونه قرار است از پس بازی در این نقش بربیایم؟ اضافه براین کسی دوست نداشت من به عنوان مایکل کورلئونه بازی کنم. فقط کاپولا بود که هوای مرا داشت و به من اعتماد می کرد.»  (سیارک)

نظرات

۱۴۰۰/۱۰/۸اسم این فیلم محبوب مافیایی چیست ......سه گانه پدرخوانده The Godfather یکی از محبوب ترین و معروف ترین های تاریخ هالیوود است. فیلم پدرخوانده نه تنها توسط بینندگان، بلکه توسط منتقدان، صاحب تعداد زیادی جوایز معتبر سینمایی، از جمله اسکار، شناخته شده است.جذابیت داستان ساخت فیلم کمتر از خود فیلم نیست. هر چیزی که بینندگان ممکن است در مورد سه گانه افسانه ای ندانند در ادامه نظرات برای شما می گویم.

۱۴۰۰/۱۰/۸هم ماریو پوزو( نویسنده) و هم کاپولا به دلیل مشکلات مالی «پدرخوانده» را انتخاب کردند این فیلم قول موفقیت را نمی داد. ماریو پوزو یک نویسنده نیویورکی بود که چندین نشریه ناموفق را در دست داشت. او برای گذران زندگی با نام مستعار در مجلات مختلف مطلب می نوشت. در اواسط دهه 60 قرن گذشته، او خانواده ای بزرگ و بدهی های به همان اندازه داشت. پوزو دیوانه وار به دنبال موضوعی می گشت که خواننده عام را مجذوب خود کند. انتخاب او بر سر داستان هایی در مورد جنایات سازمان یافته بود. در آن زمان به دلیل جلسات کنگره، موضوع داغ در آمریکا بود. نویسنده حقوق این رمان که هنوز منتشر نشده را به پارامونت پیکچرز فروخت. آنها به نوبه خود حتی انتظار نداشتند که در آینده چنین پرفروش شود!

۱۴۰۰/۱۰/۸در همان زمان، دو تن از اسطوره های سینمای امروز، کارگردان فرانسیس فورد کاپولا و دوستش جورج لوکاس تصمیم گرفتند پارامونت را ترک کنند. آنها استودیوی فیلم مستقل خود را به نام American Zoetrope تأسیس کردند. شرکت به پولی نیاز داشت که نه فورد کاپولا و نه جورج لوکاس داشت. استودیوی فیلمسازی به کاپولا پیشنهاد کار روی پدرخوانده را داد. ابتدا قاطعانه امتناع کرد. او حتی نتوانست این کتاب را تا آخر بخواند. اما در نهایت به دلیل نیاز به پول، کارگردان تصمیم گرفت این پروژه را به عهده بگیرد.

۱۴۰۰/۱۰/۸هم ماریو پوزو و هم فرانسیس فورد کاپولا به خاطر پول به دنبال آن رفتند.

۱۴۰۰/۱۰/۸یکی از اولین درگیری های کاپولا با پارامونت بر سر فیلمنامه و بودجه فیلم بود. استودیو پوزو را مجبور کرد که فیلمنامه را بازنویسی کند و آنچه را که از دهه 40 به دهه 70 در حال رخ دادن بود، منتقل کرد. کاپولا قاطعانه این نسخه را رد کرد و بر نسخه اصلی پافشاری کرد. او همچنین طبق پیشنهاد تهیه کنندگان، دوباره برای صرفه جویی در هزینه با فیلمبرداری در خارج از نیویورک مخالفت کرد.

۱۴۰۰/۱۰/۸کاپولا به خاطر لجبازی اش تهدید به اخراج شد، اما کارگردان روی موضع خود ایستاد. در این فرآیند، او همه اعضای تیم را که از دیدگاه اصلی او حمایت نمی کردند، اخراج کرد. کاپولا همچنین از گوردون ویلیس فیلمبردار دفاع کرد. کار او با نور و سایه در پدرخوانده در حال حاضر فرقه ای محسوب می شود. در همان زمان، روسای استودیو آنقدر این کار گوردون ویلیس را دوست نداشتند که مجبور شدند او را جایگزین کنند و همه چیزهایی که فیلمبرداری شده بود را بازسازی کنند.

۱۴۰۰/۱۰/۸استودیو از انتخاب کاپولا برای نقش های اصلی حمایت نکرد حالا باور نکردنی به نظر می رسد که شخص دیگری می توانست از این شخصیت ها بازی بگیرد. اما در آن زمان پارامونت با انتخاب کارگردانی کاپولا مخالف بود. مارلون براندو نباید به نظر استودیو ویتو کورلئونه را بازی می کرد. بله، هیچ کس در محبوبیت او شک نداشت، اما افسانه های واقعی در مورد شخصیت دشوار و شکست های او در مجموعه پخش شد. تهیه کنندگان دنی توماس، برت لنکستر، ارنست بورگنین، آنتونی کوئین و چند بازیگر دیگر را پیشنهاد کردند. کاپولا سرسخت بود - فقط مارلون براندو و نه هیچ کس دیگر!

۱۴۰۰/۱۰/۸استودیو نمی خواست مارلون براندو را در این فیلم ببیند. در نتیجه، استودیو شرایطی را برای این بازیگر مطرح کرد که با مطالعه آنها، او مطمئناً باید نقش را رها می کرد. او حقوق کمی دریافت کرد، مجبور شد وثیقه بگذارد و مجبور شد آزمایش های زیادی را پشت سر بگذارد. کاپولا خیلی زیرکانه عمل کرد. او به براندو گفت که می‌خواهد فیلم را خودش بسازد. برای انجام این کار، او باید چندین صحنه را فیلمبرداری کند تا بتواند ایده های نویسنده خود را عملی کند. مارلون در تناسخ به عنوان ویتو کورلئونه در مقابل دوربین آنقدر عالی بود که همه جنجال ها متوقف شد.

۱۴۰۰/۱۰/۸آل پاچینو برای نقش مایکل کورلئونه بسیار جوان و ناشناخته به حساب می آمد. استودیو حتی نمی خواست نامزدی آل پاچینو برای نقش مایکل کورلئونه را در نظر بگیرد. به نظر تهیه کنندگان، او بسیار جوان، بی تجربه و کمتر شناخته شده بود. آنها وارن بیتی، رابرت ردفورد و جک نیکلسون را پیشنهاد کردند. مارتین شین و رابرت دنیرو حتی برای این نقش تست دادند. رابرت دنیرو نقش ویتو جوان را بر عهده گرفت. کاپولا از پاچینو دفاع کرد.

۱۴۰۰/۱۰/۸ اسم فیلم محبوب مافیایی به لطف مافیای واقعی، کلمه مافیا در فیلم پدرخوانده ذکر نشده است.مافیای واقعی تهیه کنندگان فیلم را تهدید کرد. در سال 1970، گروهی از کارفرمایان جنایت یک سازمان اجتماعی را تشکیل دادند: اتحادیه حقوق مدنی ایتالیایی آمریکایی. به گفته آنها، برای مبارزه با استفاده از کلیشه ها و تصاویر توهین آمیز در رسانه ها. آنها به «پدرخوانده» حمله کردند و تهدید کردند که نمایش فیلم را مختل خواهند کرد. شورش های معترضان نه تنها خطرناک بود، بلکه نه تنها برای استودیو با مشکلات مالی بزرگی مواجه شد. خانواده‌های آن‌ها مدام تهدید می‌شدند و ماشین آلبرت رودی، تهیه‌کننده اصلی فیلم مورد حمله قرار گرفت.

۱۴۰۰/۱۰/۸در نتیجه، رادی مصالحه کرد. واژه‌های «مافیا» و «کوزا نوسترا» از فیلم حذف شد و بخشی از سود گیشه به لیگ اهدا شد. این معامله رئیسان پارامونت را عصبانی کرد. حتی می خواستند تهیه کننده را اخراج کنند

۱۴۰۰/۱۰/۸بسیاری بر این باورند که نمونه اولیه خواننده مشهور فیلم «پدرخوانده»، جانی فونتین، فرانک سیناترا بوده است. طبق این رمان، این خواننده توسط مافیا حمایت می شود و به همین دلیل او مشهور می شود. سیناترا حتی خودش هم همین فکر را کرد و پوزو را تهدید کرد که به خاطر این کار او را نابود خواهد کرد. آل مارتینو، خواننده ای که در این فیلم نقش فونتین را بازی می کرد، به دفاع از نویسنده پرداخت. عصبانیت سیناترا در طول سال ها کاهش یافت و او حتی حاضر شد در یک دنباله در سال 1989 بازی کند. به دلیل مشغله های تور، نتیجه ای حاصل نشد.

۱۴۰۰/۱۰/۸نمادین ترین لحظات فیلم بداهه پردازی است در همان لحظات اولیه این سه گانه، ویتو کورلئونه با گربه ای در آغوش ظاهر می شود. او با آمریگو بوناسرا متخلف مذاکره می کند و مالیخولیایی وار گربه را نوازش می کند. در واقع هیچ گربه ای در فیلمنامه وجود نداشت. او بی خانمان بود و در استودیو پرسه می زد. کاپولا او را در آغوشش گرفت و بعد بی آنکه بداند حیوان را کجا بگذارد، به بازی ادامه داد. تصویر نمادین اینگونه ظاهر شد.

۱۴۰۰/۱۰/۸آل پاچینو آنقدر به نقش مایکل کورلئونه عادت کرد که نمی توان شخص دیگری را در این نقش تصور کرد.

۱۴۰۰/۱۰/۸کاپولا بخشی از موج کاملاً جدید فیلمسازان جوانی بود که در اوایل دهه 1970 طوفان هالیوود را به دام انداختند. از جمله آنها می توان به استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی و جورج لوکاس اشاره کرد. لوکاس در اولین قسمت فیلم پدرخوانده، دستیار کارگردان بود. اسطوره سینمای آینده درگیر فیلمبرداری بیشتر صحنه های قسمت اول بود. به توصیه او، کاپولا اپیزودی را که مایکل به بیمارستان می آید به پدرش تغییر داد تا جلوه دراماتیک آن را تقویت کند. چند سال بعد، لوکاس گرافیتی آمریکایی را کارگردانی کرد. به لطف این فیلم او به کارگردانی مشهور و تاثیرگذار تبدیل شد. لوکاس با انتشار اولین "جنگ ستارگان" وضعیت خود را به عنوان یک اسطوره هالیوود تایید کرد.

۱۴۰۰/۱۰/۸برای کاپولا، این سه گانه تبدیل به یک تجارت خانوادگی شد.

۱۴۰۰/۱۰/۸شش نفر از اعضای خانواده فرانسیس فورد کاپولا در فیلمبرداری فیلم پدرخوانده شرکت کردند. خواهر کارگردان، تالیا شایر، نقش خواهر کورلئونه، کانی را بازی کرد. اگرچه این یکی از اولین نقش های تالیا بود، اما او نامزد جایزه اسکار شد.

۱۴۰۰/۱۰/۸مادر فیلمساز، در صحنه رستوران سرنوشت‌ساز که مایکل سولوزو و مک‌کلاسکی را می‌کشد، نقش دیگری داشت.

۱۴۰۰/۱۰/۸پدر کاپولا، کارمین، یک نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر است که موسیقی این فیلم را نوشته است. هم پدر کاپولا و هم مادر کاپولا در تمام قسمت های این سه گانه شرکت داشتند.

۱۴۰۰/۱۰/۸دو پسر کاپولا و دخترش سوفیا چندین بار روی پرده ظاهر شدند. به عنوان یک نوزاد، او نقش پسر کانی را در صحنه غسل ​​تعمید در The Godfather I بازی کرد و در قسمت های اضافی در The Godfather II شرکت کرد. سپس در قسمت پایانی نقش دختر مایکل، مری را بازی کرد. اکنون سوفیا خود یک فیلمنامه نویس و کارگردان برنده جایزه است.

۱۴۰۰/۱۰/۸در سال 1977، کارگردان با تولید نسخه تلویزیونی دو فیلم اول موافقت کرد. او این کار را دوباره به خاطر پول انجام داد. او برای فیلمبرداری حماسی آخرالزمان خود به شدت به بودجه نیاز داشت. Telesaga وقایع را به ترتیب زمانی توصیف می کند، از جوانی ویتو در سیسیل تا رویدادهای اخیر. برخی از صحنه های خشونت آمیز خشونت به درخواست سانسور از فیلم حذف شده است. نسخه های پیشرفته برای مشاهده در تلویزیون کابلی و برای ویدیوی خانگی در دسترس قرار گرفت.

۱۴۰۰/۱۰/۸در سال 2020، کاپولا 30 سال پس از اکران به آخرین فیلم این سه گانه بازگشت. او مدت هاست که از عجله استودیو برای شروع ساخت فیلم ناراضی است. کارگردان فیلم را با شروع و پایان متناوب ارائه می کند. نام این فیلم The Godfather Coda: The Death of Michael Corleone است.

در ادامه بخوانید...

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت اول

در
فیلم صورت زخمی

حقایق فیلم صورت زخمی

 

(سیارک) نزدیک به سی و پنج سال پیش بود (نهم دسامبر 1983) که فیلم Scarface یا صورت زخمی به کارگردانی برایان دی پالما، ( کارگردان فیلم صورت زخمی ) به روی پرده‌های سینمای جهان به نمایش درآمد. صورت زخمی که روایت‌گر داستان زندگی یکی از بزرگترین کارتل‌های مواد مخدر و سردسته آن تونی مونتانا، مهاجر غیرقانونی کوبایی، بود، به عنوان یکی از بهترین فیلم های دهه هشتاد میلادی شناخته می‌شود اگر نگوییم فیلم اسکار فیس به عنوان بهترین فیلم این دهه .

 

بسیاری از بازیگرانی که در فیلم صورت زخمی به ایفای نقش پرداختند، به موفقیتهای زیادی دست یافته و به نوعی فیلم اسکار فیس سکوی پرتاب آنها شد؛ بازیگرانی از قبیل Michelle Pfeiffer و F. Murray Abraham. نویسنده فیلمنامه Scarface / صورت زخمی نیز، Oliver Stone بود که پس از انتشار فیلم اسکارفیس بیش از پیش بر سر زبان‌ها افتاد. در کنار نقشی که بازیگر اصلی فیلم scarface ، آل پاچینو، در سه‌گانه پدرخوانده ایفا کرده بود، تونی مونتانا نقش دیگری است که اکنون همه با آن نام آل پاچینو را به خاطر می‌آورند و این یکی از نقشهای ماندگار او شد.

 

درکنار تمام موفقیتهای فیلم اسکارفیس، تأثیراتی که روی عامه مردم گذاشت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت. ازآن زمان تاکنون بسیاری از خواننده‌های رپ از نام فیلم صورت زخمی استفاده کرده‌اند، در بازی‌های ویدئویی از فیلم اسکارفیس استفاده شده است و در موارد بسیاری از دیالوگ معروف این فیلم «Say hello to my leetle friend (به دوست کوچک من سلام کن)» استفاده شده است.

 

فیلم صورت زخمی

فیلم صورت زخمی   اسکارفیس

تونی مونتانا کیست

شخصیت اصلی فیلم صورت زخمی آمریکایی Scarface که در سال 1983 اکران شد.  تونی مونتا  مهاجری که از جزیره کوبا به ایالات متحده آمده بود ، در میامی اقامت گزید و در تجارت مواد مخدر فعالیت کرد. یک گانگستر با جاه طلبی های بزرگ.

درام جنایی "Scarface" توسط برایان دی پالما کارگردانی شده است ، همچنین برای فیلم های دیگر در مورد زندگی گانگسترهای آمریکایی و کارآگاهان پلیس نیز شناخته شده است - "The Untouchables" (1987) ، "Carlito's Way" (1993) ، "Eyes of the Snake" (1998) ، "ارکیده سیاه" (2006).

 

نقش تونی مونتانا در فیلم  اسکار فیس  را آل پاچینو بازیگر آمریکایی بازی كرد كه نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شد. نقش یک گانگستر کاملاً به آل پاچینو رسیده است. در فیلم های سریال پدرخوانده ، این بازیگر نقش دون مایکل کورلئونه ، پسر گنگستر معروف ویتو کورلئونه را بازی کرد . از نظر برایان دی پالما ، این بازیگر در فیلم گنگستری Carlito's Way بازی کرد ، جایی که او همچنین در نقش شخصیت اصلی - Carlito پورتوریکیایی "Charlie" Brigante ، سرکرده مافیای مواد مخدر نیویورک بازی کرد.

 

داستان فیلم صورت زخمی  و  تصویر تونی مونتانا در ذهن اولیور استون ، نویسنده فیلمنامه ، هنگامی که او در اوایل دهه 80 قرن بیستم دو بار به میامی سفر کرد ، شکل گرفت. در آن زمان ، گردبادی از خشونت و قتل عمدی شهر را فراگرفت. در طی یک سال تعداد افراد بیشتری نسبت به ده سال گذشته کشته شده است.

معنی تونی مونتانا   و نام  تونی مونتانا تبدیل به تصویر جمعی از گانگسترهای آن زمان شد - مهاجر ، بی پول ، اما با جاه طلبی های عظیم ، به حاشیه جامعه پرتاب می شود ، که می خواهد مالک کل جهان باشد. تونی از کوبا وارد میامی می شود. درست در این زمان ، فیدل کاسترو مخالفان سیاسی خود و به همراه آن "عنصر جنایتکار" - معتادان و مجرمان مواد مخدر را از جزیره اخراج کرد. تبعیدیان کوبایی وارد ایالات متحده شدند و این امر به افزایش جنایات دامن زد.

شخصیت واقعی تونی مونتانا

تونی مونتانا در  فیلم اسکار فیس  یکی از این اراذل و اوباش است که ایالات متحده برای او خانه جدیدی شده است. تونی از تجارت مواد مخدر قدرت و ثروت را دنبال می کند و از دست زدن به خشونت برای رسیدن به اهداف خود ابایی ندارد. در همان زمان ، تونی معتقد است که جامعه به "آدمهای بد" مانند  او احتیاج دارد تا کسی مقصر مشکلات موجود باشد.

 

آل پاچینو

آل پاچینو 

تصویر تونی مونتانا نیز با نمونه اولیه خاصی همراه است - آل کاپون ایتالیایی ، که معروف ترین گنگستر شیکاگو شد. آل کاپون در دهه های 1920 و 1930 به تجارت دلالی و قمار می پرداخت و همچنین در دوران ممنوعیت با مشروبات الکلی تجارت می کرد و معاملات غیرقانونی با تجارت مبلمان را پوشش می داد. مانند تونی مونتانای داستانی ، آل کاپون از جوانی دچار زخم در گونه چپ شده است.

علاوه بر این ، فیلم "Scarface" صورت زخم دار  خود بازسازی فیلم دیگری به همین نام است که در سال 1932 اکران شد. این فیلم کلاسیک سینمای گانگستر است و آل کاپون در اینجا قهرمان داستان شد. واقعیت های زندگی اوباش شیکاگو در این فیلم بازی می شود. نویسنده فیلم نامه این نوار قدیمی در خاطرات خود گفته است كه كار این فیلم توسط اهالی آل كاپون از نزدیک تماشا می شد ، آنها نمی خواستند شخصیت اصلی بیش از حد به رئیس آنها شباهت داشته باشد.

 

خب اگر به این فکر می‌کنید که به چه دلیلی نام این فیلم کلاسیک دنیای گنگسترهای دهه هشتاد میلادی را مطرح کرده‌ایم در جواب شما باید گفت که قصد داریم برخی از حقایقی که ممکن است برایتان جالب باشد را درباره  فيلم چهره زخمي مطرح کنیم. هرچقدر هم که  فیلم scarface   را دوباره و دوباره دیده باشید، احتمالا خبری از آنچه قصد مطرح کردنش را باشما داریم، خبر ندارید. از تدابیر کارگردان صورت زخمی، برای نگه داشتنش در صدر جدول فروش آن زمان گرفته تا اینکه کدامیک از بازیگران  فیلم صورت  در دنیای واقعی به کوکائین اعتیاد داشته و یا در گروه‌های گانگستری فعالیت می‌کرده‌اند، از جمله حقایقی‌ است که برای شما بازگو خواهیم کرد. با ما همراه باشید:

 

فیلم صورت زخمی

آل پاچینو  در فیلم  اسكارفيس     و  هنرپیشه های صورت صورتززمی

حقایق فیلم صورت زخمی

1. فراموش نکنید که صورت‌زخمی  فیلم scarface بازسازی نسخه قدیمی‌تر آن است که در سال 1932 میلادی به روی پرده رفت. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که ایده اصلی این بازسازی در حقیقت از طرف بازیگر نقش اول آن، آل پاچینو مطرح شد. روزی آل پاچینو همراه با تهیه‌کننده آینده فیلم Scarface / صورت زخمی، مارتین برگمن، در سالن سینمایی در لس آنجلس، مشغول تماشای نسخه قدیمی‌تر فیلم صورت زخمی بودند که آل پاچینو از تمایل خود برای بازسازی scarface فیلم و بازی در نقش تونی مونتانا گفت. ایده‌ای که با استقبال گرم برگمن روبه‌رو شد.


2. هردو فیلمنامه ،  فیلم صورت زخمی بر اساس رمانی به همین نام نوشته شده‌اند. رمان Scarface / صورت‌زخمی که در سال 1929 به نویسندگی Maurice Coons منتشر شد و روایتی بود از زندگی وبه قدرت رسیدن رئیس کارتل مواد مخدر مشهور، آل کاپون.

صورتزخمی بازیگران
3. آل پاچینو و دی پالما با انتخاب Michelle Pfeiffer برای بازی در نقش الویرا در صورت زخمی (زنی که تونی مونتانا پس از به قدرت رسیدن با او ازدواج می‌کند) مخالفت می‌کردند. این بازیگر زن در آن زمان در فیلمی به نام Grease 2 بازی کرده بود و بازیش بازخورد چندان خوبی به همراه نداشت. این دلیل اصلی مخالفت این دو با بازی او بود. با اینحال تهیه کننده فیلم، برگمن، اصرار داشت که او برای این نقش مناسب است که البته همینطور هم بود و تحسین افراد بسیاری را برای بازی در نقش الویرا برانگیخت. 


4. Bauer که در  فیلم سینمایی تونی مونتانا   به عنوان دست راست تونی مونتانا و در نقش Manny بازی کرد، اولین تجربه سینمایی خودرا تجربه می‌کرد. تجربه‌ای که زمینه‌ساز موفقیت این بازیگر کوبایی شد. او تنها بازیگری کوبای‌الاصلی بود که در لیست بازیگران اصلی حضور داشت. Bauer متولد ایالت هوانا است.


5. صورت زخمي برای Mary Elizabeth Mastrantonio نیز که در نقش جینا، خواهر تونی مونتانا بازی کرد نیز، بسیار حائز اهمیت بود. هرچند که این اولین تجربه سینمایی او نبود و پیش از آن نیز در فیلم The King of Comedy به کارگردانی مارتین اسکورسی نیز بازی کرده بود. تجربه بازی در این فیلم برای او بسیار مهم بود و نقشی که چندی بعد در فیلم The Color of Money بازی کرد اورا نامزد جایزه دریافت اسکار کرد. پال نیومن و تام کروز از بازیگرانی بودند که او در این فیلم درکنارشان نقش‌آفرینی کرد.
6. Mairiam Colon که در این فیلم در نقش مادر تونی مونتانا بازی می‌کند، تنها چهار سال از آل پاچینو بزرگتر است.


7. الیور استون، نویسنده فیلمنامه Scarface / صورت زخمی درآن زمان هنوز به عنوان کارگردان شناخته نشده بود (فیلمی ترسناک به نام The Hand را در آن زمان کارگردانی کرده بود، اما کارهایی که در عرصه کارگردانی اورا به شهرت رساندند هنوز منتشر نشده بودند، فیلمهای چون Platoon و Wall Street)، با اینحال پیش از Scarface / صورت زخمی فیلمنامه دیگری برای فیلمی به نام Midnight Express نوشته بود که برایش یک جایزه اسکار به همراه داشت. این فیلم نیز درباره کارتل‌های مواد مخدر است. فیلم دیگری که نویسندگی فیلمنامه آن را به عهده داشت Conan the Barbarian بود. جالب است بدانید که الیور استون خود برای مدتی به مصرف کوکائین اعتیاد پیدا کرده بود.

 

او در مصاحبه‌ای در سال 2003 عنوان کرد: «مدت یکی دوسالی بود که گرفتار مصرف این ماده مخدر شده بودم. تصمیم به ترک آن گرفتم. به همین منظور به فرانسه آمدم و به نظرم بهترین کاری بود که تاکنون در زندگی‌ام کرده‌ام. تمام روابطم را با کسانی که در لس آنجلس می‌شناختم قطع کردم. در آپارتمانی در پاریس بود که شروع به نوشتن فیلمنامه Scarface / صورت زخمی کردم. زمانی که فیلمنامه  scarface فیلم  را می‌نوشتم دیگر از کوکائین استفاده نمی‌کردم و به نظرم تأثیر بسیار خوبی روی من گذاشته بود. کوکائین سلول‌های مغز را از بین می‌برد. زمانی که به مصرف آن اعتیاد پیدا کرده بودم، به نظرم در آن زمان قادر به نوشتن مطلبی که از نوشتنش احساس رضایت کنم، نبودم. نوشته هایم سطحی شده بود.»


8. F. Murray Abraham که در این فیلم در نقش عمر بازی کرد، پیش از آن نیز در کنار آل پاچینو در فیلم «سرپیکو» و در نقش مأمور مخفی پلیس بازی کرده بود. جالب است بدانید که Abraham در زندگی واقعی خود، در ال‌پاسوی تگزاس در زمان نوجوانی در یک گروه گنگستری عضو بود و کارهای خلافی از قبیل دزدی ماشین انجام می‌داد. او این روند را تا دوران دبیرستانش ادامه داد. تا زمانی که در حین انجام یکی از کارهای خلافش توسط معلم دبیرستانش گیر افتاد. با این تفاسیر می‌توانیم بگوییم Abraham برای بازی در نقش عمر با مشکل چندانی مواجه نبوده است.


9. Abraham در سالی که Scarface / صورت زخمی هنوز در مراحل فیلمبرداری خود به سر می‌برد، بسیار مشتاق بازی در فیلم Amadeus بود. ناگهان خبری به او رسید که برای بازی در نقش اصلی آن فیلم، یعنی در نقش آنتونیو سالیری انتخاب شده است. در مصاحبه‌ای که Abraham در سال 2007 داشته عنوان کرده است که پس از قطعی شدن حضور او به عنوان بازیگر نقش اصلی در این فیلم، همکارانش در Scarface / صورت زخمی با احترام بیشتری با او برخورد می‌کرده‌اند. Abraham برای بازی در فیلم Amadeus (که سال بعد از انتشار Scarface / صورت زخمی رو پرده رفت) توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد آن سال مراسم را از آن خود کند.


10. در یکی از جلسه‌های تمرینی فیلم، آل پاچینو به طور تصادفی دست خود را روی اسلحه‌ تمام اتوماتیکی گذاشت که برای حدود سی ثانیه شلیک کرده بود. سوختگی دستش به قدری شدید بود که برای دو هفته خانه نشین شد.


11. بنابه آنچه Bauer نقل کرده است. کوه کوکائینی که در اواخر فیلم روی میز تونی مونتانا می‌بینید، در حقیقت پودر بچه است.


12. از شباهتهای دو نسخه قدیمی و جدیدتر فیلمنامه چه می‌دانید؟ ما دو مورد را برای شما ذکر می‌کنیم: اول اینکه در هردو فیلم بازیگر نقش تونی جمله قصار «دنیا به تو تعلق دارد» را روی یک بنر تبلیغی مشاهده می‌کند (در نسخه جدیدتر فیلم روی یک زیپلین) و به عنوان هدف بزرگ تونی مشخص می‌شود. دومین شباهت در فیلمنامه‌های دو فیلم، نزدیکی عجیب و بیش از اندازه تونی به خواهرش جینا است. 

حقایق فیلم صورت زخمی قسمت دوم

نقد فیلم صورت زخمی

نقد فیلم scarface

فیلم صورت زخمی

آل پاچینو در نقش تونی مونتانا

 

اخیراً می بینید که مخاطبان در بیشتر موارد به دلیل وجود واقعیت تصویر ، بازسازی دیگری از برخی آثار کلاسیک سینما را سرزنش می کنند (گاهی اوقات ستایش از مولفه بصری ، اگر جلوه های ویژه اصلی با استانداردهای امروز منسوخ شود ، ستایش می شود) . این تا حدودی به دلیل علاقه به منبع اصلی است ، که به دلایلی آنها تصمیم گرفتند آن را تغییر داده و آن را به عنوان نسخه اصلی منتقل کنند (و اگر این یک فیلم مورد علاقه کودکان است ، به طور کلی کفر برای فیلمسازان است که فیلم جدیدی را بسازند) آی تی). و اصولاً نگرش مخاطب به بازسازی به طور کلی مبهم است. اما هنوز هم در میان بازسازی ها / اقتباس های مدرن و چنین آثاری وجود دارد که توانسته اند از آثار اصلی پیشی بگیرند. و یکی از این نمونه های بارز ، تصویر برایان دی پالما از فیلم اسکار فیس در سال 1983 است.

 

پس از انتشار فیلم اسکار فیس در صفحه های نمایش در سال 1932 ، فیلم اکشن گنگستری هاوارد هاکس فیلم اسکار فیس سر و صدا کرد. در واقع ، در آن ، نویسندگان ، درست در اعتبارات آغازین ، مقامات ایالات متحده را به خودسرانه و افزایش بسیار زیاد جرم متهم کردند. و شخصیت اصلی فیلم اسکار فیس ، یک گانگستر ایتالیایی الاصل تونی کامونته ، تا حدی کنایه از  آل کاپون در آن سالها بود. بنابراین ، هنگامی که تقریباً نیم قرن تهیه کننده مارتین برگمن اقدام به ایجاد نسخه بازسازی کرد ، می توان تصور کرد که نگرش مردم نسبت به همه اینها چگونه بود  . اگرچه از اولیور استون فیلمنامه نویس تشکر می کنم موفق شد نه یک فیلم اکشن یکپارچه سازی با سیستم عامل در مورد گانگسترها و بوتلگرها (مانند "روزی روزگاری در آمریکا" از همان 1983) ، بلکه اقتباسی مدرن باشد که برخی از داستان های آن براساس عناصر فیلم هاوکس ساخته شده است.

 

فیلم صورت زخمی

عکس تونی مونتانا

 

در فیلم جدید فیلم صورت زخمی ، شخصیت اصلی هنوز تونی نامیده می شد (فقط این بار او کوبایی بود) ، که بخاطر جاه طلبی های خودش ،  سعی می کند در سلسله مراتب جنایی بالاتر و بالاتر برود. همچنین ، داستان با خواهر قهرمان داستان و معاون او به نسخه بازسازی شد. اما در غیر این صورت ، فیلم دیگری در مورد مشکلات مدرن به نمایش درآمد. بنابراین ، در رابطه با نوار دی پالما ، آخرین چیزی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم ، دزدی ادبی ، بحران اندیشه ها و تلاش برای امر مقدس نیست. به نظر من ، نسخه جدید فیلم صورت زخمی  چیزی از شایستگی نسخه اصلی نمی کاهد و نمونه ای از این است که یک بازسازی طبیعی باید باشد. 

 

بازیگران فیلم صورت زخمی

یکی از اصلی ترین مزایای این پروژه  بازیگر فیلم صورت زخمی  آل پاچینو بود... پس از نقش مایکل کورلئونه در"پدرخوانده" ، جایی که پاچینو نقش رئیس مافیای مالیخولیایی اما وحشیانه را بازی کرد ، تونی مونتانابه نظر می رسد کاملاً مخالف و در عین حال وجه دیگری از بازی درخشان پاچینو است. تونی مونتانا یک جنایتکار کوبایی متکبر است ، به ویژه یک عنصر اجتماعی ، به معنای واقعی کلمه همه چیز را که در اطراف او قرار دارد از بین می برد (از جمله خانواده و دوستان نزدیک). به نظر می رسد که این شخصیت اصلی نیست که بیننده دوست دارد سرنوشتش را دنبال کند و با او همدلی کند. اما بخاطر جذابیت و جذابیت پاچینو به معنای واقعی کلمه می تواند به صفحه نمایش جلب شود و توجه بیننده را برای تقریباً 3 ساعت تماشای فیلم صورت زخمی جلب کند. و به طور کلی ، این یک "تئاتر با یک بازیگر" است. ساده است ، حتی اگر فیلم صورت زخمی را فریم به فریم جدا کنید: عملا هیچ صحنه ای در آن وجود ندارد که تونی مونتانا غایب باشد. و هنگامی که او در قاب است ، پس تمام توجهات به آل پاچینو  معطوف می شود.

 

فیلم صورت زخمی

تونی مونتا فیلم

 

با این حال ، وقتی صحبت از بازیگران فیلم فیلم صورت زخمی می شود ، منصفانه است که به غیر از آل پاچینو ، از بازیگران دیگری نیز در فیلم صورت زخمی یاد کنید. صادقانه بگویم ، برای اکثر  بازیگران صورت زخمی  و  مشارکت در پروژه  صورت‌زخمی  "بهترین ساعت" در حرفه آنها باقی مانده است. فقط اف موری آبراهام ( عمر ) و میشل فایفر ( الویرا ) خوش شانس ترند. در همان سال ، آبراهام فیلم "آمادئوس" (Amadeus) را منتشر کرد که شهرت تبهکار صفحه نمایش را برای این بازیگر تضمین کرد (که در "Scarface" با آن کنار آمد) ، اما یکی دیگر از  بازیگران فیلم scarface  ، میشل فایفر پس از یک سری نقش ها موفق شد "کار خود را دوباره شروع کند" برای سریال های تلویزیونی. هر کس ممکن است بگوید - کار شگفت انگیز بازیگر زن ، که نقش یک زن معتاد زیبا را  داشت ، نمی توانست بدون هیچ اثری بگذرد.

 

فیلم صورت زخمی

فیلم اسکارفیس

 

یکی دیگر از ویژگی های فیلم scarface (که فقط در طول سال ها قابل درک بود) جو میامی در دهه 1980 بود. آنچه امروزه برای آمریکایی ها مدرنیته بود ، برای غوطه وری در آن دوران بسیار مورد توجه است. سواحل ، دختران با بیکینی ، موسیقی دیسکو ، لباس های فانتزی و پیراهن هاوایی - تمام این عناصر هنگام تماشای فیلمی از آن سالها به طور غیر ارادی در سر شما رسوب می کنند. یک نمونه بارز استفاده از همه این عناصر قابل شناسایی بازی رایانه ای GTA Vice City است که شامل تعداد زیادی مراجعه به "Scarface" (از جمله عمارت با دفتر شخصیت اصلی و همچنین یک اتاق هتل با اره برقی) )

فیلم صورت زخمی

 

بله ، فیلم scarface  قطعاً مشکلاتی داشت. فراوانی گفتارهای ناپسند با صحنه های بی رحمی تقریباً به انتشار نوار توزیع شده به دلیل سیستم رتبه بندی پایان داد. به هر حال ، سرنوشت اجاره ای فیلم نیز غیرقابل تحمل شد .نوار فیلم در سینماها نتیجه نداد. کنایه از سرنوشت این بود که یک سال بعد فیلم scarface نامزد دریافت گلدن گلوب و تمشک طلایی شد و هیچ چیزی دریافت نکرد. اما تنها چند سال بعد بود که نظر این اثر هنری البته بیرحمانه و غم انگیز هم در میان منتقدان و هم در بین تماشاگران تغییر کرد. به هر حال ، هر کس ممکن است بگوید ، فیلم scarface یک درام آموزنده در مورد ظهور و سقوط یک قاچاقچی مواد مخدر است ، که در گروه "سینمای گانگستر" قرار می گیرد (اگرچه با تمام ویژگی های بیرونی ، به نظر نمی رسد).

 

شاید به دلیل محبوبیت زیاد فیلم اسکار فیس ، ایده ساخت نسخه دوم آن چنان پوچ به نظر برسد که پروژه ای که 10 سال پیش راه اندازی شده نتواند از زمین خارج شود ، باعث تغییر کارگردان ، فیلمنامه نویس یا بازیگران برجسته شود. از آنجا که شما می توانید داستان "رویای آمریکایی" را که توسط یک مهاجر تبهکار اجرا شده با اشاره به واقعیت های مدرن بگیرید ، اما کجا می توانید بازیگری در سطح پاچینو پیدا کنید؟

 

نقد فیلم صورت زخمی در بخش نظرات توسط کاربران صورت گرفته است. 

 

تونی مونتانا کیست

شخصیت واقعی تونی مونتانا

تونی مونتانا یک تبعیدی و جنایتکار کوبایی است که به همراه یک جنایتکار و هموطن دیگر به نام مانی ریبرا به میامی آمدند. این زوج می خواهند زندگی جدیدی را در یک کشور جدید آغاز کنند ، اما شکست می خورند ، زیرا هر دو سابقه کیفری دارند. دوستان با یک فروشنده مواد مخدر آشنا می شوند که برای ارباب مواد مخدر کار می کند و زندگی بهتر می شود.
 
تونی و مانی پس از یک قتل قراردادی در یک اردوگاه پناهجویان ، اجازه اقامت در آمریکا را دریافت می کنند. پس از آن ، همکاری با سرمایه داران بزرگ تجارت مواد مخدر ادامه دارد.
 
با گذشت زمان ، تونی پول و ارتباط دارد. تونی مونتانا خودش می رود پیش قاچاقچی لوپز و به طور مستقیم با او  کار می کند. اعتبار تونی در جهان زیرین میامی و اعتماد لوپز به او در حال افزایش است. قهرمان را با الخاندرو سوسا ، سلطان مواد مخدر از بولیوی جمع می کنند.
 
نظر تونی در مورد رئیس خودش لوپز کم است. وی معتقد است که لوپز نسبت به شخصی که قادر است در تجارت مواد مخدر به قله برسد بسیار لطیف است. قهرمان مطمئن است که لوپز دوام زیادی نخواهد داشت ، بنابراین کار با او را متوقف می کند و برخلاف میل رئیس سابق ، کار خود را با الخاندرو سوسا آغاز می کند.
 
لوپز از این وضعیت ناخشنود است. آنها سعی می کنند تونی مونتانا را از بین ببرند اما در نتیجه ، خود لوپز به دست تونی مونتانا می میرد. از آن لحظه به بعد ، امپراتوری جنایتکاری که زمانی به لوپز تعلق داشت ، در دست تونی مونتانا است. قهرمان به فردی با نفوذ تبدیل می شود و با الویرا ، معتاد به مواد مخدر و معشوقه سابق لوپز ازدواج می کند.
 
به زودی تونی مونتانا خودش معتاد می شود و همه چیز در سراشیبی شروع می شود. همسر او را ترک می کند و خود تونی به جرم فرار مالیاتی دستگیر می شود.
دوست مانی ، که تونی با او از کوبا آمده بود ، اکنون با خواهر کوچک تونی در پشت سر تونی مونتانا رابطه دارد. در عین حال ، قهرمان خود کاملاً مخالف این روابط است و صراحتاً ملاقات آنها را منع کرده است. برای تونی مونتانا حکم زندان صادر می شود.  اگر تونی مونتانا به نیویورک سفر کند و شخص ناخواسته ای را در آنجا "برکنار کند" ، Alejandro Sosa کمک خواهد کرد تا پرونده جنایی علیه تونی را "تسویه حساب" کنند.
 
تونی موافقت می کند ، اما به طور غیر منتظره خود را فردی مهربان نشان می دهد که جایی در تجارت مواد مخدر ندارد. سرشار از ترحم برای فرزندان مقتول ، تونی "ناخواسته" را زنده می گذارد ، در عوض یکی از افراد سوسا را ​​می کشد. با شکست در عمل ، تونی به میامی برمی گردد و در خانه دوستش مانی را به همراه خواهر خودش پیدا می کند. آنها ازدواج کرده اند ، اما تونی از این موضوع اطلاعی ندارد و با عصبانیت ، مانی را می کشد.
 
سوسا می فهمد که عملیات در نیویورک شکست خورده است و سرنوشت تونی مهر و موم شده است. مردان سوسا به عمارت تونی حمله ور می شوند و  خواهر دلشکسته   تونی مونتانا را تیرباران می کنند. خود تونی  با یک مسلسل به حمله می کند. بسیاری از مهاجمان کشته می شوند ، اما خود  تونی مونتانا هم کشته می شود.
 
فیلم صورت زخمی
 
ادامه زندگی نامه تونی مونتا را می توان در بازی ویدیویی "Scarface: The World Is Yours" (2006) ، بر اساس این فیلم یافت. طرح بازی از همان جایی که فیلم به پایان می رسد آغاز می شود. تونی به نوعی در طول حمله جان نداد ه و جان سالم به در می برد و سعی دارد با پیشرفت بازی ، خود را جبران کند.
داستان ادامه دارد ، تونی به پایین می رود و از تیراندازی بهبود می یابد. قهرمان با التیام زخم های خود ، قدرت و اعتبار خود را بازیابی می کند. وظیفه بازیکن این است که دوباره قدرت از دست رفته را پس بگیرد.
 

آل پاچینو خالص ارزش 2021 ، سن ، قد ، وزن ، بیوگرافی ، ویکی و جزئیات شغلی

 

 

نام واقعی / نام کامل  آلفردو جیمز پاچینو
نام نیک / نام مشهور   آل پاچینو
محل تولد شرق هارلم ، نیویورک ، ایالات متحده آمریکا
تاریخ تولد / تولد 25 آوریل 1940
سن / چند سال  81 ساله
قد / قد بلند 170 سانتی متر
وزن  76 کیلوگرم
رنگ چشم  رنگ قهوه ای
رنگ مو  قهوه ای روشن
نام والدین سالواتوره پاچینو - رز جراردی
مدرسه دبیرستان متوسطه هرمان ریدر
دانشکده دبیرستان هنرهای نمایشی
دین مسیحی
ملیت آمریکایی
علامت زودیاک  ثور
وضعیت تاهل تنها
دوست دختر

جان تارنت (1988–1989) ؛ بورلی د آنجلو (1997–2003) ؛  لوسیلا پولاک  (2008–2018

 

نام کودکان جولی ماری پاچینو ، آنتون جیمز پاچینو ، اولیویا پاچینو
حرفه بازیگر و فیلمساز
ارزش خالص  150 میلیون دلار


لوسیلا پولاک  یا لوسیلا سولا  بازیگر آرژانتینی و  ۴۰ ساله است که با آل پاچینو (2008–2018 ) زندگی می کند.نکته قابل توجه تفاوت سنی ۳۱ساله آنهاست!

 

نظرات

۱۴۰۰/۳/۲۹آل پاچینو قرار است برای یک پروژه آینده با لیدی گاگا و جارد لتو بازی کند.

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا آل پاچینو ایتالیایی است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا تونی مونتانا خواهرش را می خواست؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا خانه اسکارفیس واقعی است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا تونی از کشتن مانی پشیمان است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹دستمزد آل پاچینو در پدرخوانده چقدر بود؟

۱۴۰۰/۳/۲۹چه کسی ستاره فیلم پدرخوانده است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا آل پاچینو سیگاری است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا تونی مونتانا خواهرش را می کشد؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آل پاچینو در Scarface چند ساله است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹چه کسی صاحب اصلی خانه در Scarface بود؟

۱۴۰۰/۳/۲۹هزینه خانه Scarface چقدر است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹تونی مونتانا بهترین دوست کی بود؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا تونی سوسا را ​​می کشد؟

۱۴۰۰/۳/۲۹دیالوگ معروف از پدرخوانده چیست؟

۱۴۰۰/۳/۲۹چه اتفاقی برای همسر تونی مونتانا می افتد؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آل پاچینو امروز چند ساله است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹چرا Scarface اینقدر محبوب است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹چه کسی در پایان تونی مونتانا را کشت؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آیا تونی مونتانا شر است؟

۱۴۰۰/۳/۲۹آلفردو جیمز پاچینو در 25 آوریل 1940 در محله East Harlem در شهر نیویورک متولد شد. او فرزند پدر و مادر ایتالیایی- آمریکایی رز جراردی و سالواتور پاچینو است . پدر و مادرش وقتی دو ساله بود طلاق گرفتند.

۱۴۰۰/۳/۲۹بله، تونی فکر میکند که هیچ مردی ارزش خواهرش را درک نمی گند. تونی آرزو می کند کاش می توانست پسری باشد که شایستگی او را داشته باشد ( احساس اخلاقی پیچیده اش ) ، اما می داند که چنین نیست.

۱۴۰۰/۳/۲۹تونی مونتانا که زمانی پناهنده فروتنی از کوبا بود ، سرانجام از صفوف دنیای جنایتکار صعود کرد و به یکی از قدرتمندترین پادشاهان مواد مخدر در میامی تبدیل شد و مسلماً وی یکی از شاخص ترین شخصیت های شرور در کل تاریخ فیلم است.

۱۴۰۰/۳/۲۹جمجمه سرپرست حرفه ای و قاتل اصلی آلخاندرو سوسا است. جمجمه با شلیک به ستون فقرات با یک شلیک از تفنگ ساچمه ای 12 زبالا ، تونی را می کشد. وی توسط بازیگر مکزیکی-آمریکایی جنو سیلوا به تصویر کشیده شد.

۱۴۰۰/۳/۲۹در حالی که اکثر مردم می دانند این خانه به عنوان " صورت زخمی عمارت ،" آن واقعی نام "ال Fureidis،" به معنی "بهشت گرمسیری." نام آن را مالک اصلی خانه ، جیمز والدون گیلسپی ، به این نام گذاشت. این یک نام مناسب است. این خانه در 10 هکتار واقع شده است که پر از درختان کمیاب و عجیب و غریب است

۱۴۰۰/۳/۲۹جینا قبل از اینکه به تونی بگوید که روز قبل با هم ازدواج کرده اند از پله ها می دود و بالای بدن مانی گریه می کند . پس از بازگشت به عمارت خود، تونی پشیمانی برای کشتن دوست خود را نشان می دهد.

۱۴۰۰/۳/۲۹برای پدرخوانده 1972 ، پاچینو برای نقش افسانه ای خود فقط 35000 دلار درآمد داشت. برای فیلم دوم این فیلم که دو سال بعد اکران شد ، دستمزد او به 500000 دلار رسید ، معادل 2.6 میلیون دلار در سال 2020.

۱۴۰۰/۳/۲۹در این فیلم مارلون براندو ، آل پاچینو ، جیمز کان ، ریچارد کاستلانو ، رابرت دووال ، استرلینگ هایدن ، جان مارلی ، ریچارد کونته و دایان کیتون بازی می کنند. این اولین قسمت از سه گانه پدرخوانده است.

۱۴۰۰/۳/۲۹برای محافظت از صدای خود ، عادت سیگار کشیدن در هر روز را متوقف کرد (1994). در اواسط دهه 1980 ، او چهار بسته سیگار در روز می کشید . او اکنون فقط گاه گاهی سیگارهای گیاهی می کشد .

۱۴۰۰/۳/۲۹بعداً ، جینا وارد دفتر تونی می شود و در عرض چند ثانیه شروع به تیراندازی به سمت او می کند . آنها هر دو از شخص متجاوز در بالکن دفتر تونی که می آید تیراندازی می کند و جینا را می کشد ، بی اطلاع هستند . تونی با گفتن اینکه متاسف است و اینکه هم او را دوست دارد و هم مانی ، قاتل را می کشد و خواهر از قبل مرده خود را آرام می کند .

۱۴۰۰/۳/۲۹آل پاچینو هنگامی که اوایل 40 سالگی بود فیلم Scarface را فیلمبرداری می کرد ، زیرا فیلم در سال 1983 اکران شد و پاچینو در سال 1940 متولد شد. بنابراین ، هنگامی که فیلم اکران شد ، پاچینو 43 ساله بود با وجود این واقعیت که این شخصیت قرار بود در اواسط دهه 30 باشد.

۱۴۰۰/۳/۲۹این همچنین در عکسهای اصلی مکان اصلی برای عمارت Coral Gables تونی مونتانا در فیلم Scarface 1983 استفاده شد . آخرین بار ملک الفورییدیس در سال 2006 و با قیمت 37500000 $ به بازار عرضه شد. گزارش شده است که مارک کوبان صاحب فعلی املاک است.

۱۴۰۰/۳/۲۹عمارت منطقه Montecito که به عنوان محل فیلمبرداری صحنه عروسی در فیلم " Scarface " در سال 1983 به شهرت ماندگاری دست یافت ، به قیمت 12261،500 دلار فروخته شده است. بازسازی خانه در سال گذشته برای عرضه به بازار انجام شده بود . $ 35 میلیون اما به تازگی در 17.9 میلیون $ قیمت گذاری شده بود

۱۴۰۰/۳/۲۹مانی (استیون بائر) قبل از اینکه به عنوان مانی ، بهترین دوست تونی مونتانا بازی کند ، بائر نسبتاً ناشناخته بود.

۱۴۰۰/۳/۲۹در نبرد پس از آن ، تونی سوسا را ​​می کشد و با عصبانیت به پیکر او مکررا شلیک می کند و آرزو می کند "سفر خوبی" به جهنم داشته باشد. هنگامی که تونی از سنگر بیرون می رود ، دژخیمان سوسا که از جنگ جان سالم به در بردند ، از او درخواست رحمت کردند. تونی او را امان داد و اختصاص داد که پیشخدمت خودش باشد ، همان کاری که با ارنی در فیلم انجام داد.

۱۴۰۰/۳/۲۹نقل قول پدرخوانده . دون ویتو کورلئونه: من می خواهم پیشنهادی به او بدهم که نمی تواند رد کند. Don Vito Corleone: انتقام غذایی است که بهتر است به صورت سرد سرو شود. دون ویتو کورلئونه: "یک دوست باید همیشه فضایل شما را دست کم بگیرد و یک دشمن نیز خطاهای شما را بیش از حد ارزیابی کند.

۱۴۰۰/۳/۲۹او سرانجام پس از درگیری در یک رستوران در اواخر فیلم مونتانا را ترک می کند . ... محل دقیق او در پایان فیلم مشخص نیست. او ممکن است بیشتر به اعتیاد به کوکائین رسیده باشد و به دلیل مصرف بیش از حد مصرف شده درگذشت. احتمال دیگر این است که او پس از ترک تونی به زندگی خود ادامه دهد.

۱۴۰۰/۳/۲۹81 سال (25 آوریل 1940) آل پاچینو/سن خوب ، سن آل پاچینو از تاریخ 10 مه 2021 امروز 81 ساله است که در 25 آوریل 1940 متولد شده است.

۱۴۰۰/۳/۳۰نقد فیلم صورت زخمی در میان فیلم های مافیایی نوستالژیک ، من فیلم اسکار فیس را با بازی آل پاچینو در نقش اصلی بررسی کردم. فیلم طولانی است - تقریباً سه ساعت ،عجولانه نیست ، فیلم احساسات خوش را تحریک نمی کند ، اما شما با علاقه آن را تماشا می کنید و احساس نمی کنید به دنبال فیلم دیگری بروید. بنابراین برای من یک شاخص مستقیم است. شخصیت اصلی نیز تغییر زیادی نمی کند و برای خودش چیزی متوجه نمی شود. همانطور که او یک حرامزاده و یک شیطان بود ، یک شخص حرامزاده و یک شیطان بود و درگذشت. منظورم این است که این نمودار در مورد مسیر قهرمان نیست ، که آنها اکنون دوست دارند از آن استفاده کنند. به طور کلی ، فرموله کردن این فیلم بسیار دشوار است. این احساس که این فقط برشی از زندگی ، محیط ، دوران است. کوبایی ها ، گانگسترها ، اربابان مواد مخدر ، تجارت خونین ، اقوام - فقط زندگی ، که توسط یک دوربین از دور تماشا می شود. و این یک بازی نقش آفرینی مافیایی نیست ، جایی که همه چیز سرگرم کننده و چشمگیر است ، بنگ-بنگ ، شما کشته می شوید ، اینجا آب قره قاط است که روی پیراهن سفید جریان دارد ، سقوط کنید. نه ، همه چیز به نوعی خیلی واقعی است. من نمی خواهم در این واقعیت باشم. زیبا و لاک خورده نیست ، باعث شوک و انزجار می شود. من مایلم که دور آن بخزم ، مادامی که تصویری از تلویزیون برای شما باقی بماند و به هیچ وجه بر زندگی واقعی شما تأثیر نگذارد. خون واقعی ، مرگ واقعی ، خبیث هرگز جذاب نیست و بله ، آنها دارای برخی اصول هستند ، اما این مانع از کشتار بیهوده آنها ، از جمله دوستان و عزیزان نیست ، آنها در واقع فقط به پول اهمیت می دهند. من از "پدرخوانده" تقریباً همین احساس را داشتم که این فیلم درباره افراد خاصی نیست ، بلکه به طور کلی مربوط به دوران و مافیاست ، اما به دلایلی "Scarface" بیشتر به نظر من رسید. شاید به این دلیل که هنوز مدرن تر است .. شخصیت ها به طور کلی بیان بیشتری دارند ، واقعیت ها نزدیکتر و واضح تر هستند ، گرچه بسیار نسبی هم هستند. از این گذشته ، میامی جنایتکار اوایل دهه هشتاد کجا ، و من کجا.به طور کلی ، این احساس را دارم که امروزه از چنین درام های جنایی فیلم برداری نمی شود ، گویی که یک ژانر کامل با گذشت زمان از بین رفته است.

۱۴۰۰/۳/۳۰نقد فیلم صورت زخمی . نقد فیلم scarface "دنیا از آن توست" تصور این واقعیت که افرادی هستند که فیلم اسکار فیس برایان دی پالما را تماشا نکرده اند ، احتمالاً دشوار است. اما من می گویم که چنین افرادی وجود دارند ، به عنوان مثال ، من. بله ، من تماشای فیلم اسکار فیس را دائماً به تعویق می انداختم ، زیرا زمان فیلم اسکار فیس من را می ترساند.(3 ساعت) سرانجام ، من نگاه کردم و آماده نوشتن نظر درباره آن هستم. فیلم اسکار فیس را با توجه به معیارهایی مانند طرح ، بازیگری و موسیقی متن ارزیابی خواهم کرد. تونی مونتانا کیست توطئه: پس از افتتاح بندر در سال 1980 ، جریانات گسترده ای از پناهندگان کوبایی از جمله مجرمان به ایالات متحده هجوم بردند. یکی از این جنایتکاران ، تونی مونتا با فهمیدن اینکه ایالات متحده کشور فرصت ها است ، با پیروی از شعار "جهان مال توست" تصمیم گرفت همه چیز را نابود کند. (شخصیت واقعی تونی مونتانا) این جایی است که سرگرم کننده آغاز می شود. به طور کلی ، من نمی توانم هیچ چیز بدی در مورد طرح بگویم ، زیرا بسیاری متوجه نمی شوند ، اما خط داستان فیلم صورت زخمی در واقع درخشان است. می دانید ، این نمونه ای از فیلم است که به مسائل اخلاقی ، پیروزی خیر بر شر و ... اهمیتی نمی دهد. در این طرح همه چیز همانطور که هست نشان داده شده است. بله ، می توانیم بگوییم که خوب پیروز شد ، اما نه به روشی که همه عادت کرده اند برنده شد ، یعنی جلاد شرور شوالیه سوار بر اسب سفید نبود ، بلکه دقیقاً همان شروری بود که خودش همه چیز را از دست داده و تصمیم گرفت برای نابودی شر دیگر . بنابراین همه چیز آنچه که روی صفحه فیلم اسکارفیس اتفاق می افتد دائماً احساسات کینه توزانه ای را در من برمی انگیزد ، از آنجا که این یک طرح بسیار غیر عادی است ، این یک طرح بسیار جسورانه است ، من می گویم. اکنون حتی همه فیلم های ترسناک را نمی توان با وحشتی که در فیلم صورت زخمی رخ داده مقایسه کرد. اما حتی این غیرطبیعی بودن بیش از همه در این طرح من را متحیر می کند ، من بیشتر از پیامی که در فیلم صورت زخمی جاسازی شده شگفت زده می شوم. "Scarface" فیلمی درباره عاشقانه های یک زندگی جنایتکارانه نیست ، بلکه برعکس ، فیلمی است که جنبه "عاشقانه اوباش" را نشان می دهد که همه مایل به دیدن یا اعتراف آن نیستند. در پایان در این باره بیشتر به شما می گویم. با این معیار ، می خواهم بر پایان فیلم صورت زخمی نیز تأکید کنم. صحنه های هک شده وجود ندارد که شرور در نامناسب ترین لحظه "اسهال کلامی" را شروع کند یا هنگامی که گروهی از افراد منتظر می ماند تا قهرمان داستان یکی از آنها را شکست دهد ، بنابراین او می تواند به سمت او بیاید. همچنین هیچ صحنه ای وجود ندارد که تیراندازان حرفه ای به طور ناگهانی در نامناسب ترین لحظه همه مهارت های خود را فراموش کنند و غیره. سینما به سادگی تمام شراره های ذاتی این ژانر یا موضوعات مشابه را "نابود" می کند. در کل ، این معیار بسیار قوی است و من واقعاً آن را دوست داشتم. بازیگری: می دانید ، اینجا همه چیز به اندازه معیار قبلی روشن نیست. صرفاً به این دلیل که از همان اولین عکس ها مشخص است که فیلم صورت زخمی فیلم یک بازیگر خواهد بود که همان آل پاچینو است که نقش تونی مونتانا را بازی کرده است. از آنجا که فقط او در اینجا آشکار می شود. اما آشکار کردن آن آسان نیست و بسیار شدید آشکار می شود. این احساس را دارید که تونی مونتانا واقعاً وجود داشته است ، و تونی مونتا واقعاً کپی از آل پاچینو بود. این چقدر خوشایند است که آل پاچینو در شخصیت تونی مونتانا ادغام شد. بله ، میشل فایفر نیز وجود دارد که نقش الویرا را بازی می کرد ، اما تصویر او به طور کلی قابل درک نیست. یک دختر معمولی که فقط با ثروتمندان می خوابد و به جز مواد مخدر به چیزی از زندگی خود احتیاج ندارد. نمی دانم چرا داوران در نقدهای خود از فایفر تعریف می کنند ، اما ، به نظر من ، این بازیگر فقط سایه رنگ پریده ای از خود در برابر پس زمینه آل پاچینو بود. جینا نیز به وضوح مشخص نشده بود ، با بازی مری الیزابت مسترانتونیو. تصویر او دختری است که مادرش مانند چشمش از او مراقبت می کرد تا مبادا راه برادرش تونی را ادامه دهد ، اما به محض احساس طعم یک زندگی مجلل ، بلافاصله تبدیل به یک دختری که آماده است با هر کسی که پول دارد بخوابد. به طور خلاصه ، زمینه بازیگران که همه به جز آل پاچینو هستند ، نقطه قوت فیلم نیست. در کل ، این معیار به طور کلی از معیار قبلی بدتر است ، اما Al Pacino به سادگی عالی است ، به همین دلیل نمی توانم این معیار را بد بنامم. موسیقی متن فیلم: من فکر می کنم همه همراهی موسیقی فیلم را شنیده اند ، حتی کسانی که خود فیلم را تماشا نکرده اند. من در فهرست کردن ترکیبات اینجا فایده ای ندارم. من فقط موارد زیر را می گویم - این همراهی موسیقی کاملاً فضای فیلم را منتقل می کند ، یعنی فضای مرگ مداوم و بدبختی ، که پس از این روش درآمدزایی به طور خودکار به شما منتقل می شود. در کل ، معیار خوب است ، که به کل داستان داستانی می بخشد و هر لحظه را بیشتر می کند. بنابراین ، من به طور کلی درام جنایی فیلم اسکار فیس را دوست دارم. راستش را بخواهید ، بعد از تماشای آن احساس انزجار واقعی کردم و خواستم نمره بد بدهم. اما با تأمل ، فهمیدم فیلمی که از چنین سبک زندگی ای می گوید باید چنین احساساتی را برانگیزد. زیرا فیلم بسیار درخشان تر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد. برگردیم به پیام. بله ، ممکن است به نظر برسد که فیلم در ابتدا به نوعی در یک نگاه خوب همه اینها را نشان می دهد ، یعنی لبخندها ، زنان عزیز ، احترام ، ثروت و .... گویی که می گوید همه اینها را می توان چنین شیطانی بدست آورد و دیگر چیزی برای آن نخواهید داد. اما ، هر چه بیشتر ، فیلم بیشتر نمایش می دهد تا طرف دیگر به اصطلاح "عاشقانه اراذل و اوباش" را نشان دهد. این فیلم به ما می گوید که این مرد خود را کشت. این استعاره دیگر است از آنجا که در بدترین لحظات زندگی قهرمان داستان ، او هوشیار نبود ، اما تحت تأثیر مواد مخدر بود. در فیلم اسکار فیس ، در هر صحنه ، مواد مخدر زیادی وجود دارد. اما ، این مواد مخدر در یک زمان زیاد نیستند. تعداد آنها به تدریج در حال افزایش است. هر چه در اطراف اتفاق بدتری بیفتد ، این شخص بیشتر با مواد مخدر محاصره می شود و در پایان ، فقط تعداد آنها به اوج خود می رسد. بنابراین ، برعکس ، سینما ضد تبلیغ این نوع سبک زندگی است ، نه برعکس Scarface فقط یک فیلم عالی است. آیا من آن را یک شاهکار برابر با Green Mile محبوب خودم می دانم؟ نه ، فکر نمی کنم این به این معنی نیست که فیلم بد است ، بلکه بسیار عالی است ، با یک طرح جالب ، بازی خوب به طور کلی ، موسیقی متن عالی و پیام مثبت عمیق. آیا تماشا را توصیه می کنم؟ البته من توصیه می کنم. امیدوارم که بررسی من از فیلم scarface مفید بوده باشد از توجه شما سپاسگزارم!

۱۴۰۰/۳/۳۰برداشت کلی از فیلم اسکار فیس : تقریباً 3 ساعت زمان بندی ، اما بسیاری از رویدادها که یک تجربه تماشای جذاب را تضمین می کند! از زمان نترسید ، برای یک فیلم خوب فقط زمان در دسترس است ، به علاوه و علاوه بر این ، فضا ، شخصیت ها و همچنین تمام جزئیات را احساس می کنید. نقد فیلم صورت زخمی خلاصه داستان فیلم اسکار فیس و تونی مونتانا کیست ، بیننده را به دهه 80 قرن گذشته باز می کند ، زمانی که بندر مریل هاربر افتتاح شد و هزاران پناهنده کوبایی به ایالات متحده هجوم بردند. یکی از آنها او را در خیابان های آفتابی میامی پیدا کرد. ثروت ، قدرت و اشتیاق حتی از باورنکردنی ترین رویاهای او نیز پیشی گرفت. نام او تونی مونتانا بود. آل پاچینوی باشکوه نقش یک گانگستر را بازی کرد! و لذت بردن از مهارتهای بازیگری او بسیار جالب است! آل پاچینو در نقش شخصیت واقعی تونی مونتانا مردی متشخص و متکبر و دارای طبع زودرنج با بی رحمی خود حتی بدون دانستن چیزی در مورد طرح ، شگفت زده می شوید ، به راحتی می توانید از روی شخصیت واقعی تونی مونتانا حدس بزنید که او بسیار دور خواهد شد. تونی مردی اصولی است و برتری را نسبت به خودش تحمل نخواهد کرد ، آیا او وجدان دارد؟ قطعاً اما در یک لحظه ، با یافتن آنچه که مدتها بود می خواست ، اصلی ترین چیز را پیدا نکرد - خوشبختی ... این تصویر بیش از یک بار موازی با ثروت و رفاه را متصور است. آنها می گویند که هیچ شادی در پول وجود ندارد (و از نظر مقدار آنها ، فقط یک شوخی ، یک دقیقه). در واقع احساسی که بیننده هنگام تماشا می کند با ویرانی و ترحم قابل مقایسه است. و هرچه به انتها نزدیک شویم ، این احساس قویتر می شود. صحنه ای وجود دارد که شخصیت ، در حال صحبت با مونتانا ، این عبارت را می گوید - "شما آنقدر پول نقد خواهید داشت که نمی دانید کجا بگذارید" و در واقع این است ، پول زیادی وجود دارد ، اما هیچ چیز ساده ای وجود ندارد خوشبختی انسان فحش در فیلم اسکار فیس بسیار زیاد است ، فقط کلمه "دمار از روزگارمان" 218 بار در فیلم به کار رفته است ، بنابراین من نمی دانم که چگونه آن را سانسور شده تماشا کنم. همه نمک در گفت و گوهاست. مونولوگ ها / دیالوگ ها نه تنها شخصیت های قهرمانان ، بلکه موقعیت ها را نیز نشان می دهد ، تمایز روشنی در رفتار و انتقال از کنایه ، کنایه ، فرو رفتن در فضای جهان گانگستر و برخی از مجازات ایجاد می کند. فیلم اسکار فیس نه تنها یک نوار جنایی مافیایی و به دست آوردن آنچه می خواهید ، بلکه یک درام با کیفیت خوب در مورد روابط دشوار خانوادگی ، در مورد ضررها ، در مورد تربیت است. فیلم اسکار فیس قطعاً 100٪ احساسات را به تصویر می کشد ، توصیه می کنم حتماً آن را بخوانید!

۱۴۰۰/۳/۳۰ نقد فیلم صورت زخمی : فیلم اسکار فیس درام جنایی شیک در مورد تعیین سرنوشت یک مرد ... بنابراین چشم من به تماشای یک قطعه دیگر از آثار کلاسیک فیلم روشن شد. به روزنامه نگاران آموخته شده است كه مقدمه های خسته كننده را از متن بیرون كنند ، بنابراین من آن را بیرون خواهم انداخت. حقایق فیلم صورت زخمی فیلم صورت زخمی ، با وجود این واقعیت که 3 ساعته است! اما یک موضوع باریک را در نظر می گیرد - کلیشه های جنسیتی. شخصیت اصلی ، آنتونیو مونتانا ، زندگی جدیدی را در آمریکا آغاز می کند که در اسارت آنها است و ما مخاطبان این فرصت را داریم که ببینیم چگونه آنها زندگی یک مرد را مسموم می کنند. تونی مونتانا کیست و شخصیت واقعی تونی مونتانا تونی مونتانا می تواند الگوی کسانی باشد که می خواهند 'مرد' شوند. تونی مونتانا همیشه گرسنه نعمت های زندگی ، بی رحم نسبت به غریبه ها ، بی احساس و سرد ، کم حرف و تأمل نیست. "پسری که می خواهد 'مرد' شود. این صلیب او است و او آن را تا انتهای فیلم حمل می کند و کاملاً برای آنچه که هست دریافت می کند. بسیاری از مردم می نویسند که تونی قدرت را خراب کرد. من می گویم که برعکس ، مقامات بن بستی نشان داده اند که شیوه زندگی به آن منجر می شود. با راه رفتن روی سر پول را بدست آورید. همسر بگیرید ، نه به این دلیل که شخصی را از نظر روحی نزدیک پیدا کرده اید ، بلکه به این دلیل که قدرت دارید. اما نتیجه نهایی چیست؟ رکود ، زیرا تونی ، بی احساس و مسموم از غرور ، قادر به برقراری رابطه با محبوب خود نیست و پول و قدرت زندگی را بهتر نمی کند. تونی در سفرهای مخدر از واقعیت پنهان می شود ، زیرا نمی تواند عشق به دنیا و مردم را در خود پرورش دهد و از این گذشته ، فقط عشق می تواند به انسان سعادت بدهد. تونی مونتانا نمی تواند گشوده شود و نقاط تماس با افراد دیگر را پیدا کند که به او کمک می کند تا تنها نماند و نارضایتی را در کوه های مواد دفن می کند. همنشین و دوست تونی مونتانا در فیلم صورت زخمی: مانی پادپد او است. او برعکس تونی مونتانا است و بنابراین خوشحال است. مانی همان راه مونتانا را رفته. او از قدرت و پول کمتری برخوردار نیست ، اگر یکسان نباشد ، اما چیزی دارد که تونی از آن برخوردار نیست - انسانیت. این به روی جهان باز است. رابطه او بر اساس عشق است. هدف او در زندگی سعادتمند بودن است و تعقیب قدرتمندانه که حتی نمی تواند آن را به لذت تبدیل نکند. اوقات فراغت او رقصیدن در باشگاه و برقراری ارتباط با مردم است ، در حالی که تونی اوقات فراغت خود را در همان باشگاه می گذراند ، اما در حال حاضر در میز با آهنگ های مواد و بطری های الکل در خلوت مطلق است. این پیام با یک درخت نخل و آفتاب ، موج مصنوعی و لباس های شیک ، کوکائین و چیزهای متافیزیکی که مدتها قبل بود ، در یک بسته صورتی دهه هشتاد جذابیت میامی پیچیده شده است. صحنه آغازین شاهکاری است که بلافاصله مسحور می شوید و شما را به تماشای فیلم صورت زخمی وا می دارد. بیشتر به دلیل موسیقی جورجیو مودر ، که در سال 1983 کار بزرگی انجام داد. کف زدن و بنابراین یک فیلم جالب با همراهی موسیقی فوق العاده نه در سه ساعت بلکه در سه ثانیه جارو می کند. در نتیجه در فیلم صورت زخمی، ما یک درام جنایی عالی با یک قهرمان شخصیت جذاب ، پیام سنگین و فضای غلیظ داریم. اگر جذابیت فیلم با ترجیحات زیبایی شناختی شما مطابقت داشته باشد ، پس می ترسم که عاشق سر و ته باشید.

۱۴۰۰/۳/۳۰نقد فیلم صورت زخمی سلام بزرگ سینمایی به همه! امروز من در مورد افسانه صحبت خواهم کرد. بله ، بله ، درست است ، با یک حرف بزرگ.فیلم اسکار فیس فیلمی که کاملاً همه دیده اند. یکی از موفق ترین بازسازی ها در سیاره زمین. با کلاسیک جاودانه و فرقه سینماتوگرافی واقعی ، یکی از بهترین نقش های آل پاچینو ، بهترین فیلم برایان دی پالما ... (ارکستر طبل) آشنا شوید ... فیلم scarface ، نمونه سال 1983. من در مورد شما نمی دانم ، اما گرمای دلپذیری از قبل بر روی بدن من پخش شده است. فقط از نام فیلم scarface است. چگونه می توانید از این شاهکار فیلم صورت زخمی انتقاد کنید؟ غیر واضح! علاوه بر این ، همه انتقادات به دو چیز خلاصه می شود: کشتار و موضوع مواد مخدر. و همه چیز در فیلم تحسین نشده است. برعکس ، برایان نشان می دهد که این بد است. مهم نیست که چقدر متواضعانه به نظر می رسد. اما می دانید چه چیزی این فیلم را از اخلاقیات نابجا و وسواسی نجات داد؟ اینکه کارگردان برای قهرمان خود دلسوز نشد. چه کسی از بزرگان برای شخصیت های خود دلسوزی می کند؟ هوم ، تارکوفسکی (با درجات مختلف موفقیت) ، گاهی تارانتینوی بی رحم (این امر به ویژه در "Kill Bill 2" مشهود است). بنابراین برایان برای تونی متاسف است. بسیار متاسفم ، عمیق و کامل می پرسید چرا چنین بی رحمی؟ بله ، از آنجا که دی پالما یک کارگردان راستگو است ، او می فهمد که فیلمی اصلاً درباره یک "اسم حیوان دست اموز" سفید و کرکی نخواهد ساخت. نه ، اصلا موقعیت کارگردان بی طرفانه است: تونی ، هرچقدر که عکس آن را بخواهیم ، بد است. متأسفانه ، راه آن است. اما او برای او متاسف است ، این پارادوکس است ... تونی مونتانا کیست طرح. اوایل دهه هشتاد "فیدل" تمام مرزهای کوبا را باز می کند و به هزاران نفر اجازه می دهد تا به جستجوی "رویای آمریکایی" بروند. و ، در میان مهاجران برای "محتوای آزادی و استقلال" ، تونی مونتانا و دوستش مانولو وارد می شوند. در کوبا ، آنها جنایتکاران کوچک بودند. اما آمریکا مردم را تغییر می دهد. پس از اتمام یک قتل قرارداد ، دوستان تصمیم می گیرند ، همانطور که می گویند ، "با نظم عالی" تیراندازی کنند. و آنها موافقت می کنند که به مشاغلی با کلمبیایی ها و مقدار زیادی "پودر سفید" مرتبط بپردازند ... اینگونه شروع می شود ، تونی وجود دارد و می فهمد که در آمریکا اگر به تجارت مواد مخدر صعود کنید ، باید بتوانیم برای زنده ماندن ... بازیگر بازی. بیایید به طور خلاصه از Citizen Pacino اشاره کنیم. او بهترین است ، باحال است. او شاهکار بازی کرد ، بسیار عالی. صد در صد به سوى تصوير مردى كه قدرت و پول او را سرگردان كرده است سوار شد. چه مونولوگهایی اینجا دارد! موارد مورد علاقه شما کدامند؟ اولین مورد در مورد کمونیسم و ​​در مورد "افراد بد" است. شخصیت واقعی تونی مونتانا و تصویر عالی از یک اراذل و اوباش مستقیم از دهه هشتاد! بازیگر درخشان ، نقشی درخشان. تقدیر آل پاچینو این است که در فیلم های مافیایی بازی کند. منطقی نیست که بیشتر درباره بازیگری او صحبت کنیم. و می توانید آن را بی وقفه انجام دهید. بازیگران دیگر نیز در بهترین حالت خود بازی کردند. البته ، "برخی" همه آنها را تحت الشعاع قرار می دهد ، اما هنوز هم ، همه بازیگران نان خود را بیهوده نمی خورند. میشل پیفر افسانه ای ، استیون بائر ، رابرت لود و دیگران هنگام تماشای فیلم باعث ایجاد یک وجد واقعی سینمایی می شوند. همه بازیگران ، به اصطلاح درخشان "جهان در زیر پای تونی" را به تصویر کشیدند. اما در اینجا و قبل از فینال صحنه های اکشن جالب وجود دارد. او فقط ، (نهایی) ، همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد! این فیلم در 100 فیلم اکشن برتر تایم اوت مورد علاقه من است. هه ، حالا من بیشتر آدمهای غیر تماشاگر را مجذوب خود می کنم. چه چیزی خوشحال کننده است ، زیرا نکته اصلی این است که مردم این شاهکار را می بینند و آن را به فرزندان خود نشان می دهند. و آنها - به آنها ... صحنه ها و نقل قول ها. تعداد زیادی از آنها در اینجا وجود دارد! من لیست نمی کنم (نگاه کنید!) ، اما برخی را نشان می دهم. پنج مورد از بهترین نقل قول ها: 1) "شما باید همه چیز را از زندگی بگیرید ، در غیر این صورت می توانید زندگی را بیهوده زندگی کنید." 2) "من البته از سطح شما بسیار دور هستم. من خیلی پایین نمیام 3) "من همیشه حقیقت را می گویم. حتی وقتی دروغ می گویم 4) "من یک کمونیست را برای سرگرمی می کشم. و برای گرین کارت آنرا صرفاً برای جواهرات برش میدهم. ' خوب ، افسانه ترین نقل قول از فیلم اسکار فیس : 5) سلام بر دوست کوچک من! امیدوارم همه بدانند که مونتانا در چه شرایطی این حرف را زده است. موسیقی نمادین و باحال. بدون حرف زیاد همه آن را شنیدند. جورجیو مورد یک نابغه است! عرف: شما می توانید روز و شب در مورد این فیلم صحبت کنید و صحبت کنید. من فقط قسمت کوچکی از نظرم راجع به فیلم بیان کردم. این فیلم ها فیلم اسکار فیس هرگز قدیمی نمی شوند. او همیشه مد خواهد بود. تا زمانی که فیلمبرداری واقعی زنده است ، فیلم های واقعی زنده هستند. فیلم اسکار فیس احساسات را برمی انگیزد. متفاوت ترین ، باور کنید. آن سیسی هایی که به دلیل ظلم به فیلم سرزنش می کنند ، به راحتی نمی توانند آنها را احساس کنند. متأسفانه ، درست است اگر این کلاسیک فیلم اسکار فیس را تماشا نکرده باشید! یک دقیقه وقت تلف نکنید. سه ساعت مثل برق می گذرد! و شما جادوی هنر بزرگ - جادوی سینما را احساس خواهید کرد!

۱۴۰۰/۳/۳۰'دنیا از آن توست.' (دنیا زیر پای شماست) و من فیلم اسکار فیس را دوست دارم. فیلم صورت زخمی یکی از بهترین فیلم های گانگستری تاریخ سینمای جهان است. فیلم صورت زخمی یک عمل اکشن و پویا است ، در عرقی سرد به نظر می رسد و جدا شدن از دیدن آن غیرممکن است. من مطمئن هستم که این درام جنایی فیلم اسکار فیس مربوط به همه زمان ها است و یک بار این فیلم دست کم گرفته نشده است. کارگردان آمریکایی برایان دی پالما دارای تعدادی فیلم متعدد و متنوع است که در طول زندگی خود فیلمبرداری کرده است. اکنون قبل از توجه ، شخصاً دومین فیلم مورد علاقه من است ، بعد از اقتباس از رمان "کری" استیون کینگ. آن فیلم خونین بهترین کارگردان د پالما است. البته ، فیلم scarface یک تابلوی نقاشی خاص است و مهم نیست که من شخصاً در مورد آن صحبت می کنم ، همه با اشتیاق در مورد آن صحبت می کنند. این فیلم scarface تقریباً سه ساعت طول می کشد ، با کیفیت بالا و باحال فیلمبرداری شده است ، بسیاری از غافلگیری ها در داستان ، صحنه های خونین ، یک درام بزرگ انسانی ، فقط یک داستان باورنکردنی و البته یک بازی ایده آل بازیگری. دلایل زیادی برای تماشای فیلم اسکارفیس حماسی و بزرگترین گانگستر وجود دارد. "شما باید همه چیز را از زندگی بگیرید ، در غیر این صورت می توانید زندگی خود را بیهوده زندگی کنید." (ج) تونی مونتانو. تونی مونتانا کیست روزگاری ، به دستور فیدل کاسترو ، تعداد زیادی از تبهکاران از کوبا اخراج شدند. این داستان درباره یکی از این موارد است. با تونی مونتانا ملاقات کنید - او یک جنایتکار سابق و بسیار متکبر ، جاه طلب است. تونی ، که به زودی "صورت زخمی" نامیده می شود ، برای زندگی در میامی می آید ، تجارت مواد مخدر خود را راه اندازی می کند. شوخی با تونی مونتانا بد است و این مرد به سرعت و با اطمینان وارد کار تاریک قاچاق مواد مخدر خواهد شد. او یکی از کسانی است که معتقد است همه چیز را می توان با زور گرفت ، کاری که او انجام خواهد داد. قبل از توجه ما داستان سرگیجه آور این مرد خطرناک است ...(شخصیت واقعی تونی مونتانا) حقایق فیلم صورت زخمی من چندین بار این فیلم را تماشا کردم و هر بار متوجه تفاوت های ظریف جدیدی شدم که بلافاصله به آنها توجه نمی کنید. من عاشق این هستم که چیزهای کوچک متفکرانه ای در فیلم ها وجود داشته باشد. تاریخچه فیلم تکان دهنده است و در اینجا صحنه هایی وجود دارد که کاملاً دلسرد کننده است. درام جنایی پویا و پر از شگفتی است. امروزه تعداد کمتری از این نوارهای شگفت انگیز و با کیفیت بالا فیلمبرداری می کنند. چه جذابیت و جذابیتی در این فیلم خشمگین. "من همیشه حقیقت را می گویم. حتی وقتی دروغ می گویم (ج) تونی مونتانا. بازیگری در اینجا شایسته توجه ویژه است. از کودکی ، من شخصاً آل پاچینو را از سه گانه فرقه پدرخوانده ، سپس وکیل مدافع شیطان ، و سپس از درام جنایی Scarface به یاد می آورم و فقط در جایگاه چهارم فیلم بوی خوش زن است ، برای نقشی که مدتها در آن بازی کرده است و منتظر اسکار بود. آل پاچینو تونی مونتانا خونسرد و عصبانی خود را با لذت بازی کرد. طوفانی از احساسات ، چنین نگاه سرد و نشکن ، بسیار جسور- یک بازی شگفت انگیز در بازیگری. من نمی توانم از استیون بائر تمجید نکنم ، زیرا او بسیار تمیز بازی کرد ، فقط bravo. نگاه به میشل فایفر به خصوص بسیار دلپذیر بود: چقدر زیبا بود و نقش نه چندان دشوار الویرا یکی از مشهورترین ها در حرفه بازیگری او بود. اما به نظر من ، با مری الیزابت مسترانتونیو ، آنها اشتباه کردند و لازم بود که یک بازیگر متفاوت انتخاب شود. بنابراین ، سالها پیش که برای اولین بار این فیلم جنایی را تماشا کردم ، فکر کردم و اخیراً نیز وقتی آن را مرور کردم ، چنین فکری کردم. دیالوگ از فیلم اسکار فیس 'آیا می دانید سرمایه داری چیست؟ این زمانی است که همه تو را دارند. (ج) تونی '' فیلم اسکار فیس - درام آمریکایی ، جنایی ، گانگستری 1983. خط پایین ، یک فیلم برای همه زمان ها ، و نیازی نیست که زیاد درباره فیلم صورت زخمی صحبت کنید ، فقط باید فیلم صورت زخمی را تماشا کنید و خودتان ارزیابی کنید. - و تو چه می خواهی ، تونی؟ "من همه دنیا ، چیکو و همه چیز را در آن می خواهم.

۱۴۰۰/۳/۳۰ نقد فیلم صورت زخمی دنیا متعلق به شماست - شما مسئول گناهان خود هستید. فیلم اسکار فیس برایان دی پالما رسماً بازسازی شده فیلمی به همین نام در سال 1932 در نظر گرفته می شود. اگرچه اشتراک زیادی بین هر دو نسخه از ماجراهای جنایتکارانه یک گانگستر با یک علامت روی صورت وجود ندارد ، اما آنها در دوره ها تفاوت زیادی دارند: رکود بزرگ با یک زندگی لوکس در زیر آفتاب داغ میامی ، جایی که مجرمان در آن قرار دارند ، جایگزین شد بسیار بیرحمانه تر و غیراخلاقی تر حتی با توجه به معیارهای محیط جنایی. آیا این از روانشناسی نیست که دمای بالا به افزایش پرخاشگری فرد کمک می کند؟ البته نه ، و کارگردان دی پالما بارها و بارها در طول این فیلم تقریباً سه ساعته تأیید خواهد کرد که احمقانه است که به دنبال بهانه در کار بد باشید. تونی مونتانا کیست از همان ابتدا ، فیلمبردار بر روی تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو) متمرکز شده است - یک پناهنده سیاسی کوبایی که توسط کاسترو در ایالات متحده آزاد شد. مانند زباله از کشوری با ایده آل های کمونیستی بیرون رانده شد ، جایی که به چنین زباله ای نیازی نیست. از لحاظ تاریخی ، پناهندگان از کوبا ، دولت آمریکا را بسیار آزار داده اند ، که جای تعجب نیست ، زیرا تونی مونتانا تنها کسی نیست که یک راهزن خطرناک است. او ، مانند بسیاری از هموطنان ، به هر طریقی سعی در زنده ماندن در مکانی جدید دارد. یک کار کوتاه صادقانه و عزیمت سریع به جنایت روشن می کند: تونی یک جنایتکار معمولی است ، قاتلی که هرگز از گذشته گل آلود خلاص نمی شود و تمام شجاعت های سیاسی از بین می رود. شخصیت واقعی تونی مونتانا اصلا تغییر نکرده است. تمایل مشتاقانه به قدرت و پول ، تونی مونتانا را از بقیه متمایز می کند. در راه رسیدن به آنها ، اسکارفیس کاملا آماده است ، بدون اینکه به عواقب آن فکر کند. برای مثال ، همان صحنه با اره برقی دقیقاً به دلیل سو a تفاهم در مورد شرکای تجاری مواد مخدر رقم خورد ، که در نهایت مقصر آن یک کوبایی بود. اما محاسبه سرما ، تونی را در اینجا نجات می دهد و او را در آینده می کشد ، با وجود اینکه او به طور دوره ای با آتش معاشقه می کند. و بعد از همه او موفق می شود! او خیلی سریع از نردبان شغلی بالا می رود ، به یک شخص VIP در موسسات گران قیمت تبدیل می شود ، به یک شخص قابل تشخیص در خیابان ها. پس از یک صحنه شگفت انگیز با یک کشتی هوایی پرنده که کلمات معروف "جهان از آن شماست" را برای قهرمان الهام گرفته پخش می کند ، پویایی فیلم اسکار فیس به طور جدی تغییر می کند. اکنون روایت پاره شده با سرنخ هایی مانند "3 ماه گذشته است" در ازای یک خط متصل از بین رفته است. مهم است که شخصیت اصلی را با جزئیات بیشتری دنبال کنید و شخصیت قبلی او را بخاطر بسپارید. از لحاظ زمانی مشخص شد که داستان تونی سرباز بسیار طولانی تر از داستان تونی است که خیلی سریع از نردبان شغلی بالا می رود. و همه به این دلیل است که مونتانا در حال غرق شدن است ، و برای هیچ چیز تلاش نمی کند. علاقه به کوکائین و قدرت نامحدود هیولایی را در او ایجاد می کند. (اتفاقاً اولین مورد در کل فیلم صورت زخمی در دیالوگ ها در فیلم صورت زخمی ردیابی می شود و مسئله اخلاقی دیگری ایجاد می کند). پیش از این ، اگرچه بی رحم بود ، اما همچنان سعی داشت با آرزوهای روشن خود را از این راه دور کند. تونی یک خانواده می خواست و با بی علاقگی عاشق الویرا شد و از او بچه می خواست. اما اسکارفیس با از دست دادن آخرین خطوط عقل ، یک دیوانه غیرقابل کنترل می شود ، از انسانیت عصبانی می شود و خود را بالاتر از افراد صادق قرار می دهد. سرزنش الویرا به دلیل بیکاری ، اشتیاق به مواد ، او سعی نمی کند به او کمک کند - او را برای معالجه بفرستد یا به سادگی از او حمایت کند - و خانواده ، محیط به یک چیز غریزی تبدیل می شود ، و هیچ ارتباطی با ذهن ندارد. زوال شخصیت مشهود است. تونی از همان ابتدا در هوش و ذکاوت تفاوتی ندارد. اما تحت تأثیر احساسات مختلف ، حتی بیشتر تنزل می یابد. از اهمیت ویژه ای برخوردار است که تونی در چشمان بیننده فرو می رود. مثال او به همه عبرت می دهد. بعید به نظر می رسد که او ستایش هایی داشته باشد ، او یک ضدقهرمان مطلق است ، در اطراف خود ، در اطراف خانواده و دوستانش ویران می کند. شاید مثال او بهترین اتفاقی باشد که می توانست برای یک فیلم گانگستری مثل فیلم اسکار فیس بیفتد. این یک دلیل محکم دارد. کارگردان ، اول از همه ، موفق به ایجاد یک محیط کاملاً زشت در پشت صفحه یک شهر زیبا شد. دنیای جنایتکار میامی معدن فساد ، مرحله به مرحله نهایی ، آشوب ، تیراندازی ، خیانت ، دروغ و پلیدی است. این یک سرزمین عاشقانه نیست ، در اینجا دشوار است که قهرمان را حتی در متن بحث فیلم بنامیم. دی پالما و الیور استون ، نویسنده فیلمنامه ، کارگردان آینده بسیاری از فیلمهای تند و زننده ، تجسم جهانی است که توسط زباله ها زندگی می کند ، برخلاف مثلاً "پدرخوانده" که در آن هنوز مجرمان بزرگواری وجود دارد ،تونی مقصر واقعی است. تحت تأثیر او بود که خواهر خودش فاحشه شد ، مادرش در پیری غمگین شد ، مردم مردند ، سرنوشت ها شکست. او خشونت ایجاد کرد ، با خشونت پاسخ داد. مثال او نشانگر این واقعیت است که خودش مقصر همه گناهانش است و هیچ محیطی ارتباطی با آن ندارد. نه گرما ، نه همان حرامزاده های کثیف ، نه ایالت - فقط تونی مونتانا. در سرنوشت او هیچ عاشقانه ای از جهان زیرین وجود ندارد ، آن را رد می کند ، باعث می شود شما در مورد چیزهای انسانی فکر کنید. باید توجه داشت که فیلم scarface از نظر جو چگونه ظاهر شد. فلوریدا پر زرق و برق با دختران بیکینی در سواحل ، کلوپ های شلوغ ، و سینت سایزر جورجیو مورودر که در حال و هوای طرح است و درخشان است ، یک جهان منحصر به فرد دیده نشده و بی نظیر را ایجاد می کند - در اینجا آنها دهه هشتاد واقعی هستند. و چرخش آهنگ ، که برای تصور فقط "Push It To The Limit" اجرا شده توسط Paul Engemann کافی است ، گویی که زندگی آواز را در حد نهایی مجسم می کند. به طور کلی تعجب آور است که این فیلم موفق به تولید موسیقی متن با کیفیت بالا و بدون سرمایه گذاری هنگفت در موسیقی محبوب شد. بدون ابهام ، می توان تصویر دی پالما را یکی از شیک ترین تصاویر در هنر سینما نامید. یافته های متعدد دوربین ، صحنه های دیوانه وار هنوز هم باعث تحسین می شوند ، تکرار نشده باقی می مانند ، که به احترام نویسندگان برای کار انجام شده می افزاید. حقایق فیلم صورت زخمی این واقعیت که اسکارفیس در سال 1984 برای تمشک طلایی نامزد شد بسیار گیج کننده است. به خصوص هنگامی که با چندین نامزدی گلدن گلوب همراه باشد. همانطور که مشخص شد ، فیلم scarface معنای زیادی دارد. اتفاقاً فیلم scarface متعلق به نیو هالیوود است و رسماً به پایان می رسد. در برابر پس زمینه تجسم و جو زیبا ، فیلم scarface اهمیت طرح را از دست نمی دهد ، به بسیاری از آرمان های یک روند گذشته وفادار می ماند. تأثیر صحنه های مانند تابلو نقاشی نیز بسیار زیاد بود. هم برای شرکت کنندگان در فیلمبرداری و هم برای افراد خارجی. بازی افسانه ای GTA Vice City تحت تأثیر گسترده فیلم scarface ایجاد شد که تقریباً بلافاصله مشخص می شود. دیگر نیازی به صحبت در مورد فیلم های گانگستری و بقیه فرهنگ پاپ نیست.

۱۴۰۰/۳/۳۰نقد فیلم صورت زخمی می توانید در مورد فیلم اسکار فیس بی وقفه صحبت کنید ، از فیلم اسکار فیس متنفر باشید ، فیلم صورت زخمی را دوست داشته باشید یا اینکه به راحتی فیلم اسکارفیس را نادیده بگیرید. نمی توان انکار کرد که این فیلم یکی از بهترین ها در ژانر خود است. همه چیز با کاپولا شروع شد ، که پدرخوانده را سرنگون کرد. بعلاوه ، اسكورسیزی با یك سری فیلم های گانگستری ، چوب دستی را به دست می گیرد. اما ، تنها خط بین این دو دی پالما بود. او از دهه 1980 شروع کرد (با فیلم هایی که می شناسیم) و در حال حاضر در سال 1983 فیلم اسکارفیس را فیلمبرداری کرد. چه چیزی در مورد این فیلم قابل توجه است؟ حقایق فیلم صورت زخمی اولین چیزی که توجه شما را جلب می کند فیلمنامه است... این یک مفهوم نمایشی پیچیده است. یک شخصیت اصلی (تونی مونتانا) وجود دارد که برای مدت طولانی تغییر می کند ، اما دقیق نیست. توجه صرف نظر از شخصیتهای موجود دیگر به او معطوف شده است. او به تدریج به منافع خود راه می یابد و پس از دریافت هیچ اتفاق خوبی برای او نمی افتد. یک سوال مادی مطرح می شود. می توان گفت که این فیلمی درباره جایگاه مواد در زندگی بشر است. ما گفتگوهای باورنکردنی ، درگیری ها ، پیچش های پیچیده طرح را به این مفهوم اضافه می کنیم. و بله ، خشونت زیاد. اگر یک قطره کمتر از او اینجا باشد این کارگردان اشتباهی خواهد بود. دوست دارم در مورد فضای بصری بگویم... کل محیطی که در فیلم اسکار فیس وجود دارد روح آن دوران را منتقل می کند. این فقط ایده ای نیست که از دیگری به دیگری منتقل شده است ، اما در ایده سوم تغییر یافته است. این یک محصول جدید ، مستقل و بی نقص است. کارگردان بیننده را از دیگری به دیگری منتقل می کند و همراه با بیننده شخصیت اصلی منتقل می شود که باعث ایجاد تمایل به تقلید ، تحسین و نفرت در یک لحظه می شود. من فکر می کنم برخی از کتابهای درسی مربوط به هنر فیلم عناصری را از قسمت فنی به فیلم اسکار فیس اضافه کرده اند. چنین کار فوق العاده ای با قاب ، که طبق تئوری ساخته شده است. هنگام شروع تماشا بسیار دلگرم کننده است. حتی تخمین میزان کار فنی که در این فیلم انجام شده دشوار است. بدون شک این یکی از بهترین نقش ها برای آل پاچینو است که همیشه در نقش گنگسترها یا فقط آدم های سرسخت ظاهر خوبی داشته است. این نقش از این نظر ویژه است که وی نیاز به ایجاد لهجه سنگین کوبایی و شیوه ای کاملاً بی ادبانه داشت. این بهتر است وقتی در نسخه اصلی مشاهده می شود.فیلم اسکار فیس چنان تاریخی است که حتی ارزیابی مقیاس آنچه اتفاق می افتد نیز دشوار است. عالی و جادویی!

۱۴۰۰/۳/۳۰پناهندگان کوبایی به ایالت ها نقل مکان می کنند. تونی مونتانا ( آل پاچینو ) همراه آنها. اتفاقاً ، این نقش ، همانطور که خودش می گوید ، در حرفه بازیگری اش جداست. سرانجام تونی در میامی ، شهری آسمانی که نماد رویای آمریکایی است ، به پایان می رسد. پس از حضور ، قهرمان از ابتدا شروع می کند. او قرار است تمام راه را برود. هیچ چیز نمی تواند مانع او شود. حتی مرگ برای او مانعی ندارد. او به نظرات خود اطمینان دارد ، وفادار است و رواقی را انتخاب می کند - همانطور که در صحنه خونین با اره برقی نشان داده شده است. با دیدن این قدرت معنوی بی پایان ، سرشار از همدردی با شخصیت اصلی فیلم اسکار فیس هستید. این یادآوری می کند که یک مرد باید از نظر ذهنی چگونه باشد ، اما مسلما راهی که تونی مونتا انتخاب می کند به هیچ وجه قابل توجیه نیست. با این حال ، این کوتاهترین راه صعود است. و او ، مردی که سالها سرگردانی و جستجوی خود را از دست داده است ، قابل درک است و تا حدی پذیرفته می شود: به هر حال ، او تجارت مواد مخدر را از افرادی مانند خود پاک می کند. در پایان ، وقتی به بالاترین سطح می رسد و رئیس را شکست می دهد ، خود یک رئیس می شود. با همان خصوصیات و عاداتی که خودش اخیراً تحقیر کرده است. آل پاچینو درخشان بازی کرد ، بازی که در حال حاضر نیز وجود دارد. من فیلم های زیادی دیده ام ، اما در این کالیدوسکوپ شخصیت ها ، تصویر تونی مونتانا بسیار واضح ترسیم شده است. فیلم scarface فقط یک فیلم جالب است که من به همه توصیه می کنم.

۱۴۰۰/۳/۳۰شما با بهترین ها تماس گرفتید! نقد فیلم صورت زخمی نقد فیلم scarface 'آیا شما سفارش می دهید؟ آیا شما به من سفارش می دهید؟ دستورات توسط کسی داده می شود که تخم را بین پاهای خود داشته باشد. ' تونی مونتانا کیست تونی مونتانا سفر خود را مدتها قبل از اینکه سیاه پوستان از کامپتون و بروکلین شروع به فکر کردن به عنوان "گانگستر" کنند ، آغاز کرد. در واقع ، آنها هرگز نبودند. وقتی از نسل جوان شنیدم که گانگسترهای واقعی بچه های موسیقی رپ هستند متعجب شدم. یا دنیا شروع به فراموشی کرد ، یا برخی حتی نمی دانستند یک گانگستر واقعی چگونه باید باشد! شخصیت واقعی تونی مونتانا مظهر بی ادبی ، بی پروایی ، قساوت ، استکبار و اراده است. این ویژگی هاست که به کسی که سرانجام تبدیل شد کمک می کند. او رویای امپراتوری را در سر می پرورانید. او بلافاصله نحوه اولویت بندی خود را بیان می کند. پول ، قدرت ، شهرت و زنان در حال حاضر درگیر هستند. او ترسو نیست. 'باشه. من این خروسها را دفن می کنم. نیازی به گفتن نیست که در فیلم اسکار فیس فقط یک بازیگر وجود دارد؟ این آل پاچینوی بزرگ است! او که در مسیر خود سایه افکنده است ، او طبیعت ساده شخصیت خود را فقط با حالات چهره اش آشکار می کند. این فقط عالی است! او در فینال فیلم چه گستردگی عواطفی را نشان می دهد ، چگونه از همان دقیقه اول بیننده را عاشق قهرمان خود می کند و قهرمان او مثبت نیست ، اما شما نگران او خواهید بود ، انگشتان خود را می شکنید، از فراز و نشیب های او شاد می شوید. شاید نقش مورد علاقه من آل پاچینوی بزرگ باشد. با توجه به اینکه او برای بوی خوش زن اسکار گرفت ، هنوز هم فکر می کنم نقش تونی مونتانا درخشان ترین کارنامه وی است. 'با کی تماس گرفته ای؟ من تونی مونتانا هستم! اگر با من بازی می کنی ، پس با بهترین ها بازی می کنی! ' کارگردانی فیلم شگفت انگیز است. جای تعجب است که برخی از افراد ، حتی بعد از 35 سال ، نمی توانند به این روش کارگردانی کنند. و این با در نظر گرفتن فن آوری های جدید است. با تشکر فراوان از برایان دی پالما. او یک شاهکار را برای همه زمان ها کارگردانی کرد. زمانی او برای تمشک طلایی نامزد شد. حالا به نظر نمی رسد چیزی بیش از مضحک باشد. چیزی جز احترام به این کارگردان نیست. این زمان هایی بود که تاریخ در راس هر فیلمی بود. و الیور استون داستانی جالب و دلخراش نوشت. تحسین گفتگوها غیرممکن است. بزرگترین تعریف و تمجید این بود که فیلم اسکار فیس به نقل قول ها جدا شود. "من همیشه حقیقت را می گویم. حتی وقتی دروغ می گویم آهنگساز جورجیو مورودرخیلی خوب. نمی توانم بگویم که من موسیقی متن را زیاد به خاطر دارم (اگرچه فیلم را 10 بار تماشا کردم) ، اما بسیار هماهنگ و متناسب است و فضای متشنجی را ایجاد می کند. نکته مهم این است که شما می خواهید فیلم اسکار فیس را تماشا کنید. این پر از شخصیت های جالب ، دیالوگ های جالب و یک داستان عالی است. فیلم صورت زخمی در لیست فیلم های مورد علاقه من قرار دارد و هر بار که آن را تماشا می کنم فقط احساسات مثبت بر جای می گذارد. فیلم صورت زخمی روح دارد ، نوعی ساختگی نیست که شما وقت تماشای آن را نداشته باشید . 'آیا می خواهید با من کنار بیایید؟ باشه. آیا می خواهید خشن بازی کنید؟ باشه. سلام به دوستان کوچک من! بر اساس این فیلم ، بازی "Grand Theft Auto: Vice City" ساخته شد... من خیلی ناراحت می شوم وقتی کسی می گوید یک بازی بهتر از یک فیلم است. نه ، جدی ، این یک بازی از دوران کودکی من است و من هر وقت فرصتی برای بازی در آن می یافتم خوشحال می شدم ، اما لعنتی چه کسی در ذهن درست خود می خواهد یک فیلم و یک بازی را مقایسه کند؟ هر دو آفرینش تبدیل به افسانه شده اند ، اما در صنعت خودشان هستند. به علاوه ، طرح ها کمی متفاوت است. فیلم scarface ! حیف است که در مقیاس 10 نمره ارزیابی می شود ، بنابراین من نمره را حتی بالاتر می گذارم. آیا او برتر از "پدرخوانده" افسانه ای است ؟ برخی خواهند گفت نه ، اما برای من ، قطعاً بله!

۱۴۰۰/۳/۳۰به دوست کوچکم سلام برسان! نقد فیلم صورت زخمی چقدر فیلم اسکار فیس برای من معنی دارد ، این یک دوره کامل است. مهم نیست که چقدر مضحک به نظر برسد ، اما در ابتدا من یک بازی انجام دادم ، و سپس فیلم را تماشا کردم ، کاملاً اتفاق افتاد. اما من کاملاً پشیمان نیستم ، بازی بد نیست و فیلم به طور کلی یک شاهکار مطلق است. تونی مونتانا کیست نقل قول های تونی مونتانا چیست و با چه کاریزمایی صحبت می کند. تصور شخص دیگری به جای آل پاچینو کاملاً غیرممکن است ، حتی در افکار او که فکرش را نمی کرد به بازیگر دیگری بیندیشد. این شخصیت ، اصول ، رفتار و خصوصیات شخصی آل پاچینو بود که این منزلت شخصیت تونی مونتانا را تأمین می کرد . آل پاچینو با او ادغام شد ، همه را فهمید که او چه ارزشی دارد و توانایی چه کاری را دارد. او Scarface واقعی را نشان داد . فیلم صورت زخمی واقعا یک فیلم جنایی گانگستری است. فضای آن زمان علاوه بر شخصیت اصلی ، جنایت بیشتری به فیلم اسکار فیس می افزاید. این یک فضای شیک برای فیلم است و توسط برایان دی پالما با خشن و آشکار کردن آنچه در دهه 1980 فلوریدا اتفاق افتاده است ، آنطور که باید ارائه می شود . شاید فیلم اسکار فیس برای همه مناسب و حتی خوب نباشد، در آنجا شما باید خیلی چیزها را درک کنید. به ویژه ، رابطه شخصیت ها و ماهیت رفتار آنها در موقعیت های مختلف. همه چیز حول مواد مخدر می چرخد ​​و این آنها هستند که ابتدا مقدار زیادی می دهند ، اما سپس مقدار بیشتری مصرف می کنند. بعداً با مطالعه مبحث کوکائین در دهه هشتاد (فقط برای خودم ، به عنوان یک اطلاعات شاخه ای) ، یک بار دیگر متقاعد شدم که فیلم چقدر استادانه این موضوع را نشان می دهد. یک قهرمان برای نشان دادن مشکلات این موضوع کافی است و دوباره ، در فیلم ، این کار بدون نقص انجام می شود. با تشکر از همه کسانی که در تصویربرداری این تصویر شرکت کردند. این یک خلق شگفت انگیز برای همه زمان ها است. تونی مونتانا با اجرای آل پاچینو بسیار زیباست ، اما بدون کارگردان و فیلمنامه نویس (به لطف الیور استون ) هیچ اتفاقی نمی افتاد ، بنابراین از آنها نیز بسیار سپاسگزار هستم. آنها فقط یک شاهکار خلق کردند که به نظر من تأثیر زیادی بر سینمای جنایی گذاشت و سطح جدیدی را برای پیشرفت بیشتر سینما در این زمینه گشود. دوست دارم دوباره تکرار کنم که سینما برای همه مناسب نیست. درک موارد عمیق و اساسی در آن بسیار مهم است.

۱۴۰۰/۶/۲۰آهنگ فیلم صورت زخمی موسیقی اصلی فیلم موسیقی متن است. آلبوم موسیقی متن فیلم صورت زخمی در سال 1983 که توسط برایان دی پالما کارگردانی شد . موسیقی متن وینیل که توسط تهیه کننده ضبط ایتالیایی جورجیو مورودر ساخته شده است ، در 9 دسامبر همان سال از طریق MCA Records منتشر شد . این آلبوم دارای موسیقی ساخته شده توسط Moroder است که نویسنده و تهیه کننده تمام قطعات است. اسکار فیس با همکاری خوانندگان متعددی از جمله پل انگمن ، دبی هری ، امی هلند ، الیزابت دیلی، در میان هنرمندان دیگر موسیقی متن در چهل و یکمین دوره جوایز گلدن گلوب نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای بهترین موسیقی اصلی شد .

در ادامه بخوانید...

حقایقی جالب درباره فیلم صورت زخمی قسمت دوم

در

 

(سیارک)1. آیا می‌دانید صحنه‌ای از صورت زخمی که درآن با استفاده از اره برقی شروع به قطع عضو کردن بدن دوست تونی می‌کنند بر اساس یک گزارش واقعی پلیس نوشته شده است؟ الیور استون خود این را عنوان کرده است که اتفاق مشابهی در آن سالها در میامی افتاده بود و او گزارش پلیس را در این باره خوانده بوده است.
2. در طول فیلم Scarface صورت زخمی صد و هفتاد دقیقه حدود دویست و هفت بار واژه نامناسبی تکرار می‌شود. حتی الویرا نیز گاهی در فیلم به تونی گوشزد می‌کند که بیش از حد از این واژه نامناسب استفاده می‌کند. Abraham طی مصاحبه‌ای عنوان کرده که روزی مادرش به او گفته: «مورای، من این فیلم را دیدم. میشه به آل بگویی اینطور صحبت نکند؟ این طرز صحبت کردن خوشایند مردم ایتالیایی نیست.» Abraham در جواب مادرش می‌گوید که او آنچه را که در فیلمنامه عنوان شده به زبان می‌آورد و مادرش دوباره می‌گوید که او بازیگر بزرگی است و شایسته نیست که اینگونه صحبت کند.


3. زبان تندی که در فیلم صورت زخمی استفاده می‌شود تنها یکی از مشکلاتی بود که سد راه کارگردان فیلم صورت زخمی برای گرفتن اجازه پخش فیلم در تمامی رده‌های سنی بود. دی پالما سه بار صحنه‌های خشن فیلم scarface را بازبینی و اصلاح کرد تا بالاخره توانست این اجازه را دریافت کند. درنهایت هم مجبور شد چند مأموری که وظیفه وضع قوانین مرتبط را داشتند، سر صحنه فیلمبرداری بیاورد و برای آنها توضیح بدهد که صحنه‌های خشنی که در فیلم وجود دارند، واقعی بوده و جنبه آموزشی دارند و با این تفاسیر برای گرفتن اجازه از آن‌ها درخواست کرد. اما اجازه پخش فیلم برای همه رده‌های سنی داده نشد و دی پالما معترض به این تصمیم آن‌ها بود. به همین خاطر بود که دی پالما درنهایت عنوان کرد حال که مجوز اصلی به او داده نمی‌شود، هیچ صحنه‌ای را اصلاح نخواهد کرد و در نهایت نیز صورت‌زخمی کامل با تمام صحنه‌ها به روی پرده رفت.


4. فيلم صورت زخمي در زمان اکران با اعتراض‌های زیادی از سوی کسانی که ملیت کوبایی-آمریکایی داشتند مواجه شد. آن‌ها در اعتراض‌ها و انتقادهای خود عنوان می‌کردند که بیشتر نقش جنایت کاران برای نقش‌های کوبایی-آمریکایی فیلم در نظر گرفته شده است و نیز بازیگرانی که این نقش‌هارا ایفا می‌کنند، خود ملیت کوبایی ندارند. به همین خاطر بود که مجبور شدند در تیتراژ پایانی فیلم سینمایی صورت زخمی متنی با این عنوان اضافه کنند: «نقش‌های فیلم به طور کلی به ملیت کوبایی اشاره‌ای ندارند. کوبایی که سراسر از مردمی صادق، صنعتی و وطن‌پرست تشکیل شده است.»


5. بودجه‌ای بیست و پنج میلیون دلاری برای ساخت این فیلم در نظر گرفته شده بود و درمقایسه با فروش چهل و پنج میلیون دلاری که در سراسر سینماها و سینمای جهان داشت، درآمد خوبی نصیب عوامل و بازیگران این فیلم کرد.
6. در مراسمی که در نیویورک برای پخش این فیلم به چهره‌های مطرح در نظر گرفته شده بود، آل پاچینو بازیگر فیلم صورت زخمی حضور یافته و با کسانی که فیلم را دیده بودند صحبت کرد. از کسانی که در این جمع حضور داشتند می‌توان به کسانی چون Liza Minnelli و Eddie Murphy اشاره کرد. آن‌ها نظرات بسیار خوبی راجع به فیلم و بخصوص بازی آل پاچینو دادند.
7. آل پاچینو بازیگر صورت زخمی با بازیگر نقش الویرا، Pfeiffer چند سال بعد در فیلمی با نام «فرانکی و جانی» به ایفای نقش پرداخت. داستان این فیلم درباره مردی است که به تازگی از زندان آزاد شده (با بازی آل پاچینو) و برای کار در یک رستوران کوچک مشغول می‌شود. آنجا با زنی آشنا می‌شود (با بازی Pfeiffer) که به او علاقه‌مند شده و در یک رابطه عاشقانه قرار می‌گیرد.

 

8.در سال 1987 کارگردان صورت زخمی دی پالما فیلمی را کارگردانی کرد که دوباره به آل کاپون میپرداخت؛ شخصیتی که تونی مونتانا را به وجود آورده و از او الهام گرفته بودند. نام این فیلم The Untouchables بود. جالب است بدانید که یک دهه بعد از اکران Scarface پاچینو، دی پالما و برگمن در یک همکاری مجدد اقدام به ساخت فیلم Carlito’s Way کردند. فیلمی درباره گنگستری که درگیر رابطه عاشقانهای است و قصد دارد پس از آخرین کاری که در شهر انجام میدهد و پولی که از آن عایدش میشود زندگی را بدون خلاف ادامه دهد.


9. Scarface بر هیچ کس به اندازه خوانندگان رپ آمریکایی تأثیر نگذاشت، آنها به داستان تونی مونتانا تنها به چشم یک فیلم نگاه نمیکردند و از او برای خود اسطورهای درست کرده بودند. شان Diddy در مراسمی عنوان کرده بود که شصت و سه بار این فیلم را تماشا کرده است.
10. دوبازی دقیقا از روی این scarface فیلم ساخته شده اند: Scarface: The World Is Yours و Scarface: Money, Power, Respect. جالب است بدانید که بازی GTA Vice City نیز که در میان گیمرها بسیار محبوب و شناخته شده است، با اینکه دقیقا از روی فیلم طراحی نشده است، اما المانهای زیادی دارد که از این فیلم الهام گرفتهاند.


11. Bauer و Mark Margolis (بازیگر نقش آلبرتو که بمبی زیر ماشین شخصی که قصد ترورش را داشتند، کار میگذارد) هردو در سریال Breaking Bad به عنوان سردستههای یک کارتل مواد مخدر خطرناک مکزیکی به ایفای نقش پرداختهاند.
12. طی چند سال اخیر برگمن در همکاری با استودیوی فیلمسازی Universal در حال عبور از مراحل اولیه ساخت بازسازی دیگری از این فیلم بودهاند. با توجه به اخباری که تاکنون به دست رسیده است، این بار قرار است محوریت داستان برروی یک مهاجر مکزیکی باشد که در کارتلهای مواد مخدر فعالیت میکند. تاجایی که ما میدانیم هنوز مراحل نوشتن فیلمنامه به پایان نرسیده است. David Ayer، نویسنده فیلم Training Day به همراه Paul Attanasio، نویسنده فیلم Donnie Brasco، نویسندگی این فیلمنامه را به عهده دارند. برای کارگردانی این فیلم نیز بنا به اطلاعات رسیده، Universal قصد به خدمت گرفتن David Yates را دارد که کارگردانی آخرین نسخههای فیلم «هری پاتر» را به عهده داشته است.


13. جالب است بدانید که الیور استون نویسنده صورت زخمي، تمایل چندانی به قبول این کار نداشته است. او که در آن زمان به خاطر بازخورد بدی که از فیلم The Hand دریافت کرده بود، کمی ناراحت بود، در مصاحبه ای راجع به این مطلب گفت: «من خیلی از نسخه قدیمی این فیلم خوشم نمیآمد. خیلی چیز خاصی برای من نداشت و درضمن آن وقت فکر میکردم ساخت یک فیلم دیگر درباره گنگسترها شاید کار عاقلانهای نباشد، چراکه در آن زمان فیلمهای بسیار خوبی دراین باره روی پرده رفته بود و رقابت با آنها به هیچ وجه کار سادهای نبود. ایده این بازسازی از جایی شروع شده بود که آل پاچینو زمانی که با برگمن درحال مشاهده این فیلم بودند، از علاقهاش به بازی در نقش تونی مونتانا گفته بوده که برگمن هم از آن استقبال کرده بود.»

 

اما زمانی که برگمن برای دومین بار با الیور استون تماس می‌گیرد و نظرش را می‌پرسد، متوجه می‌شود که اینبار قصد همکاری دارد. الیور در ادامه صحبت‌هایش گفت: «سیدنی لومت نیز وارد این پروژه شده بود. سیدنی این ایده به ذهنش رسید که قانون منع فروش مواد مخدر را به عنوان درون‌مایه اصلی کار در نظر بگیرد و این کار را با روایت داستان یک مهاجر کوبایی انجام دهد. او براین باور بود که قانون تازه وضع شده منع فروش مواد مخدر همانند قانون منع فروش الکل نتیجه‌ای جز بدتر شدن شرایط و به وجود آوردن گروه‌های مافیایی و کارتل‌های مواد مخدر نخواهد داشت. این ایده برای من بسیار جالب بود و تصمیم گرفتم با سایر عوامل این فیلم همکاری داشته باشم.»

 

و اما آخرین موردی که برای شما ذکر خواهیم کرد به نظر از سایر موارد این لیست جالب‌تر خواهد بود. صدام حسین یکی از طرفداران پر و پا قرص این فیلم بود. او نام Montana Management را برای شرکتی که به منظور پس‌انداز سرمایه‌هایش احداث کرده بود، انتخاب کرد. این نام همان شرکتی است که تونی در فیلم دارد.ترجمه  itrans.ir 

نظرات

در ادامه بخوانید...

بهترین فیلم‌های دنیای سینما سی مورد بخش اول

در

(سیارک)چه چیزهایی دست به دست هم می‌دهند تا یک فیلم، بدل به اثری مانده‌گار و خاطره‌انگیز شود؟ چگونه است که برخی فیلم‌ها برای مدتی طولانی در خاطره‌ها می‌مانند و برخی دیگر به سرعت (یا به مرور زمان) به فراموشی سپرده می‌شوند؟ دادن جواب قطعی به این سؤال‌ها کمی دشوار است، بااینحال می‌توان به نکاتی دراین خصوص اشاره کرد؛ برخی فیلم‌ها به خاطر داستان تأثیرگذارشان به یاد می‌مانند، گاهی نیز بازی بازیگر یک فیلم به قدری خوب و کارشده است که مدت‌ها زمان نیاز است تا از خاطرمان پاک شود، برخی اوقات  یک فیلم به قدری از نظر بصری، خوب و زیبا طراحی شده است که فراموش کردن آن غیرممکن می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

در این مقاله قصد داریم به بررسی فیلم‌هایی بپردازیم که در گذر زمان دستخوش فراموشی نشده‌اند و هنوز که هنوزه، می‌توان با دیدن آنها لذت برد. ناگفته نماند که در لیستی که تهیه شده، جایی برای فیلم‌های سیاه و سفید و کلاسیک سینمایی، برای به رخ کشیدن دانشمان از سینمای کلاسیک نداریم. درحقیقت ما تلاش کرده‌ایم فیلم‌هایی را در این لیست لحاظ کنیم که از دیدنش لذت خواهید برد، نه آن دسته از فیلم‌هایی که مدام توسط دیگران توصیه می‌شود. با سیارک همراه باشید.

خوانندگان عزیز در نظرداشته باشید که در پایان هرمورد قسمتی تحت عنوان نقل قول وجود دارد که درآن دیالوگی ماندگار از فیلم نقل می‌شود. نکته دیگر اینکه تنها از نام فارسی فیلم‌هایی استفاده شده است که در ایران با آن نام مطرح شده‌اند و برای همه آشنا است.

آواتار 2009 (Avatar)

این فیلم، یکی از آن مواردی است که از لحاظ بصری، طراحی فوق‌العاده‌ای دارد. حتی کسانی که منتقد استفاده از امکانات مربوط به تکنولوژی در فیلم‌ها هستند، با دیدن جلوه‌های بصری آواتار، زبان به تحسین آن گشوده‌اند. جالب است بدانید با امکانات سه بعدی که در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته‌ شد، تکنولوژی در دنیای سینما به مرحله تازه‌ای وارد شد. در زیر این ظاهر و طراحی زیبا اما، می‌توان از روایت یک داستان عاشقانه فوق‌العاده لذت برد و در ضمن داستان فیلمنامه حرفی برای گفتن و پیامی اجتماعی دارد. آواتار فیلمی است که دیدن آن به علاقه‌مندان به دنیای سینما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیک سالی (با بازی سم ورثینگتون): «من برای تحمل سختی، تبدیل به سرباز نیروی دریایی شدم. با خود گفتم که قادر به فائق آمدن بر هر سختی‌ای خواهم بود. تمام آن چیزی که همیشه خواستارش بودم، چیزی بود که ارزش جنگیدن داشته باشد.»

صورت زخمی 1983 (Scarface)

بخش بزرگی از فیلم‌های سینمای آمریکا، به روایت داستان گروه‌ها و باندهای خلافکاری و گانگستری می‌پردازد، اما «صورت‌زخمی» فیلمی در این ژانر است که بیش از سایر رقیبان توجهات را به خود جلب کرده و هنوز که هنوزه درباره آن اظهارنظر می‌شود. داستان مهاجر کوبایی که با تصاحب قدرت تبدیل به یک دیوانه تمام‌عیار می‌شود، بسیار تأثیرگذار است. صحنه‌ای که در اوایل فیلم دیده می‌شود (صحنه اره‌برقی) همچنان به خوبی و بی‌پرده نشان از خشونت موجود در میان گروه‌های خلافکاری مواد مخدر دارد. تونی مونتانا، هرچه بیشتر قدرت پیدا می‌کند، طمع‌کارتر می‌شود. تصمیماتی که در طول داستان می‌گیرد، درنهایت منجر به مرگ او می‌شود، مرگی که به گونه‌ای به تصویر کشیده شده، که هرگز فراموش نخواهد شد.

نقل قول: تونی مونتانا (با بازی آل پاچینو): «شما به کسانی همچون من احتیاج دارید تا انگشت اتهام خودرا به سویم دراز کنید و بگویید `او آدم بدی است`. خب حالا که چی؟ شما بدل به چه می‌شوید؟ انسانی خوب؟ نه. شما خوب نیستید. شما فقط به خوبی بلدید نقاب به صورتتان بزنید و مخفی شوید. شما خوب بلدید دروغ بگویید. من، من این مشکل را با خودم ندارم. من، من همیشه حقیقت را به زبان می‌آورم. حتی زمانی که درحال دروغ گفتن هستم. خب، حالا وقتش رسیده که به آدم بد شب بخیر بگویید!»

The Notebook 2004

درحقیقت نویسنده این مقاله خود این فیلم را مشاهده نکرده است و ممکن است برایتان این سؤال پیش بیاید که چگونه فیلمی را که ندیده است، به دیگران پیشنهاد می‌کند. البته این کار دلیلی دارد. هرزمان که نویسنده این مقاله با خانمی هم‌کلام شده و می‌گوید که این فیلم را ندیده است، به او اصرار می‌کنند که حتما باید این فیلم را مشاهده کند. خلاصه‌ای از داستان این فیلم از این قرار است که زن و مردی وارد رابطه‌ای عاشقانه با یکدیگر شده و مشکلاتی در مسیر رسیدن به یکدیگر برایشان حادث می‌شود، اما درنهایت و زمانی که کمی سنشان بالاتر می‌رود، به یکدیگر می‌رسند. درحقیقت این فیلم بدل به دستگاه سنجش‌گری شده است که خانم‌ها برای سنجش وفاداری یک مرد، از آن استفاده می‌کنند و مرد خودرا با نقش اصلی مرد این فیلم مقایسه می‌کنند.

نقل قول: نوح (با بازی رایان گوسلینگ): «من آدمی معمولی هستم و چیز بخصوصی ندارم، مردی با افکار انسان‌های عادی و معمولی، زندگی‌ام هم همانند دیگران بوده و کار آن چنانی‌ای نکرده‌ام. مجسمه و یادبودی برای من برپا نشده است و به زودی به فراموشی سپرده خواهم شد. تنها از یک جنبه در زندگی خود به موفقیتی باشکوه رسیدم؛ من کس دیگری را با تمام وجود، با روح و قلبم، عاشقانه دوست داشته‌ام و برای من همین کافی است تا خودرا انسانی خوشبخت بدانم.

Audition 1999

برای اینکه تصمیم بگیرم که فیلم ترسناکی تا چه حد بروی من تأثیر گذار بوده است، به این فکر می‌کنم که پیش از اینکه به خواب فرو بروم، چند صحنه از آن فیلم را به طور کامل، در پیش چشم خواهم داشت. بر این اساس «Audition» یکی از ترسناک‌ترین فیلم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام. داستان فیلم درمورد مردی است که همسر خودرا از دست داده و زنانی را دعوت کرده، با آنها مصاحبه می‌کند تا ازمیانشان یکی را به عنوان همسر جدید خود برگزیند. او زنی جوان و زیبا را برای این منظور انتخاب می‌کند که نامش آسامی یامازاکی است (با بازی ایهی شینا)... نقشی که بدل به یکی از روان‌پریشان ماندگار دنیای سینما و ژانر وحشت می‌شود. این فیلم‌های صحنه‌های بسیار خشنی دارد که دیدنشان برای هرکسی آسان نیست. نکته آزاردهنده‌تر، لذتی است که این زن جوان از این لحظه‌ها می‌برد و این دیگر به هیچ‌وجه چیزی نیست که به سادگی بتوان با آن کنار آمد.

نقل قول: آسامی یامازاکی: «درد درد درد درد درد درد!»

فرانکشتاین جوان Yong Frankenstein 1974

مل بروکس، استعداد عجیبی در ساخت فیلم‌های کمدی دارد و این فیلم دقیقا آنچیزی است که در سری فیلم‌های «Scary Movie» سعی می‌شود چیزی شبیه به آن تولید شود. دیالوگ‌های بازیگران در فیلم با مهارت مثال‌زدنی‌ای نوشته شده‌اند و زمانی که هر بازیگر دیالوگش را ادا می‌کند، دقیقا بهترین زمانی است که آن دیالوگ باید ادا شود. پاسخ‌های طعنه‌آمیز ایگور (با بازی مارتی فلمن) به دکتر فرانکشتاین (با بازی جین وایلدر) همیشه خنده را به روی لب تماشاگران فیلم خواهد آورد. اگر از آن دسته کسانی هستید که فیلم‌های قدیمی‌تر خیلی برایتان خوشایند نیست، با دیدن این فیلم ممکن است نظرتان عوض شود.

نقل قول:

ایگور: «دکتر فرانکشتاین...»

فرانکشتاین: «فرونکشتین.»

ایگور: «توداری منو مسخره می‌کنی.»

فرانکشتاین: «نه، تلفظ درستش فرونکشتین است. ... تو باید ایگور باشی.»

ایگور: «نه، اسم من هم آی گور (Eye-gor) تلفظ می‌شه.»

The One Percent 2006

The One Percentدومین فیلم مستند جانسون و پسرش (جیمی جانسون) است و روایت زندگی خانواده‌هایی است که نود و نه درصد ما به احتمال قریب به یقین در خواب هم، تصور چنین زندگی‌ای را نخواهیم کرد. جیمی که خود در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده است، با ورود به دنیای خانواده‌های ثروتمند آمریکایی و تصویربرداری از زندگی آنها، به ما نیز این شانس را می‌دهد تا آشنایی هرچند مختصری با زندگی این خانواده‌ها پیدا کنیم. از دیگر نکات جالب این مستند رفتار پدر جیمی در طول فیلمبرداری است که معمولا به مخالفت با فرزند خود می‌پردازد. البته با اتفاق‌هایی که تنها چند سال پس از اکران این مستند می‌افتد، می‌توان درک کرد که چرا پدر جیمی با این کار فرزندش مخالفت می‌کرده است؛ بنگاه‌های معاملات مسکن دچار ورشکستگی شده و بسیاری از مردم قادر به خرید منازل این افراد شدند.

نقل قول: جیمی جانسون: «یک درصد آمریکایی مرفح و ثروتمندی که در این کشور زندگی می‌کنند (ازجمله من و خانواده‌ام) چیزی حدود چهل درصد از درآمد و منابع کشور را در اختیار دارند و میانگین درآمد سالیانه ما از مجموع درآمد خانواده‌هایی که نود درصد پایین جدول را تشکیل می‌دهند، بیشتر است.»

Cinderella Man 2005

جیمز برادوک (با بازی راسل کرو) یک مبارز بوکس است و شرط‌های عجیب و غریبی می‌بندد و در مسابقاتی شرکت می‌کند که احتمال بردش به نظر خیلی کم می‌رسد، اما همه این کارها را او به این خاطر می‌کند که می‌خواهد در مسابقات سنگین‌وزن برای خود جایی دست و پا کند. نقش جیمز یکی از ماندگارترین‌های دنیای سینما است. کارگردان این فیلم، رون هوارد، با مهارتی مثال‌زدنی، فضای فیلم را بگونه‌ای از آب درآورده که تماشاگر فیلم کاملا احساس می‌کند در دهه سی میلادی آمریکا به سر می‌برد و می‌تواند هرچه تمام‌تر با داستان این فیلم (که براساس داستانی واقعی نوشته شده است) ارتباط برقرار کند. بسیاری از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداخته‌اند، قادر به دریافت جایزه‌های بسیاری شدند. Cinderella Man فیلمی است که در ژانر فیلم‌های ورزشی اگر بهترین نباشد، جزء بهترین‌ها است و دیدن آن حتما توصیه می‌شود.

نقل قول: جیمز برادوک: «من باید به این اعتقاد پیدا کنم که وقتی شرایطم خوب نیست، قادر به تغییر دادن آن هستم.»

پسران بد Bad Boys 1995

می‌توانید تا هرجایی که دلتان می‌خواهد از مایکل بی بیزار باشید، اما این چیزی از ارزش‌های او در ساخت فیلمی سرگرم‌کننده نمی‌کاهد. پسران بد، داستان دو همکار پلیسی است که بخاطر بازی و شخصیت بی‌نظیر ویل اسمیت و مارتین لورنس، اثر زیبایی از آب درآمده و ارزش چندباره دیدن را دارد. تعقیب و گریزهای بی‌نظیر و صحنه‌های تیراندازی، این فیلم را بگونه‌ای کرده که هربار هم که از تلوزیون پخش می‌شود می‌توانید پای آن نشسته و از دیدنش لذت ببرید، حتی مهم نیست اگر به وسط‌های فیلم رسیده باشد و ابتدای آن را از دست داده باشید، بازهم می‌توان از دیدن قسمت باقی مانده فیلم لذت برد.

نقل قول:

مارکوس برنت (با بازی مارتین لورنس): «تو یه جوری رفتار کردی که برای چند لحظه فکر کردم قصد داری به من شلیک کنی.»

مایک لوری (با بازی ویل اسمیت): «درست فکر کردی.»

این مقاله ادامه دارد...ترجمه  itrans.ir

نظرات

در ادامه بخوانید...