چرا جوکر یکی از ارزشمندترین فیلم های سزاوار اسکار است
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
"فکر می کردم زندگی من یک تراژدی بوده، اما اکنون فهمیدم که یک کمدی است. "
چرا "فیلم جوکر" را یکی از ارزشمندترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان می دانم که سزاوار اسکار است؟
دیروز به سراغ فیلم جوکر رفتم. صادقانه بگویم ، من در مورد این فیلم بار ها شنیدم ، تریلرها را تماشا کردم ، اما هیچ تمایل جدی برای دیدن آن نداشتم. به این دلیل است که من واقعاً دوست ندارم فیلمهای مارول و دی سی را تماشا کنم. از نظر من جالب به نظر نمی رسند.
راستش کمی پشیمان شده ام. من این فیلم را یک نفس تماشا کردم ، زیرا آنقدر عمیق و معنایی بود که برداشتن چشمان از روی صفحه نمایش به سادگی غیرممکن بود. انتظار چیزی شبیه به "شوالیه تاریکی" را داشتم ، اما در عوض یک هیجان روانشناختی عمیق پیدا کردم. بسیاری از دوستانم به همین دلیل این فیلم را دوست ندارند.
"جوکر" بار دیگر چشم ها را به این واقعیت باز می کند که مردم قاتل به دنیا نمی آیند ، بلکه قاتل می شوند. از همان آغاز به ما طرف های خوب و بد آرتور نشان داده شد. با این حال ، وقتی یک آشفتگی کامل در زندگی شخصی ، صدمه های کار ، مردم که بی ادبانه رفتار می کنند و احساس تنها بودن در تمام دنیا وجود داشته باشد، زندگی سخت می شود.
آرتور(جوکر) می گوید: "من همیشه می خواستم مورد توجه واقع شوم ." شاید اگر مردم مهربانی نشان می دادند و مانند خوک رفتار نمی کردند ، یک قاتل کمتر می شد؟
در اینجا شما نه تنها با خود می جنگید ، و ذات تاریکی را که در شما زندگی می کند ، سرکوب می کنید ، بلکه دنیای اطراف نیز شما را سرکوب می کند. بسیاری از مردم ناراضی بودند ، اما تنها یک نفر توانست جلب توجه کند و به تغییراتی دست یابد (البته نه به بهترین وجه). و به گونه ای آیا "همه ما دلقک هستیم؟" یا اینکه آیا تاد فیلیپس فیلمی در مورد واقعیت و هر یک از ما ساخت!
همان طور که در بالا اشاره کردم من مدت طولانی با آرزوی "رفتن یا نرفتن به جوکر" تلاش کردم ، اما جوکر اکنون به معنای واقعی کلمه در همه چیز و همه جا اشباع شده است.
من برای دیدن فیلم "Joker" آمدم تا مانند یک کاغذ سفید به آن نگاه کنم. ، به عنوان یک داستان جداگانه و بدون هیچگونه پشت زمینه (علیرغم مراجع مختلف). و با این وجود واقعاً این یک فیلم تمام عیار است که ، فقط می توانید بیایید و فیلم را به عنوان یک داستان جدید و غیرمعمول بچشید.
بعد از تماشای فیلم برای مدتی در حالت عجیبی قرار گرفتم ، گویا هیپنوتیزم شده ام. این حالت را نمی توان با کلمات توصیف کرد ؛ فقط اثری است که باید احساس شود. شما دنبال این فیلم می روید و نمی توانید به چیز دیگری فکر کنید ، اما فقط به این فیلم می پردازید. شما مانند یک انسان زنده قدم می زنید و سعی می کنید نقل قول های فیلم را به یاد بیاورید ، نقل قول هایی متفکرانه که در فیلم کم نیست. صحبت از نقل قول ها: به ندرت هر فیلمی تمایل به تجزیه آن در نقل قول ها و سپس اعمال آن در زندگی می کند ، در حالی که جوکر چنین تمایلی را برانگیخته است. "لبخند بزنید و چهره ای خوشحال داشته باشید." به نظر من فیلمنامه عالی است.
بگذارید اخلاق گرایان و دیگران هرچه دوست دارند بنویسند و بگویند ، که این فیلم چنین و چنان است ، بی رحمانه و خونین است (همین بس که اگر شما 18 ساله نباشید ، به شما و حتی با پدر و مادرتان اجازه نمی دهند وارد سالن شوید) ، برای من شخصاً این فیلم نه در مورد قتل ها و بیرحمی ها ، نه در مورد روانی و برنده و بازنده ، بلکه در مورد آنچه ما را چنین می کند، است. بله ، بله ، ما هر کدام یک جوکر هستیم ، زیرا این فیلم در مورد هرکدام از ماست ، فقط کسی در مورد مشکلات در درون خودش صحبت می کند ، و کسی با صدای بلند فریاد می زند ، کسی به بیمارستان های روانپزشکی می آید و تمام زندگی خود را با خوردن داروهای ضد افسردگی می گذارد و ..... داخل هر کدام از ما جوکر مخصوص خودمان نشسته است.
جوکر از این طریق طنین انداز می شود زیرا با وجود این واقعیت که این فیلم در اوایل دهه 80 در شهر خیالی و داستانی گاتهام اتفاق می افتد ، تمام جو آن به صورت طبیعی در باره همه چیزهایی است که اکنون در قسمت های جداگانه ای از سیاره ما اتفاق می افتد ، فریب و خیانتی به معنای واقعی کلمه در هر لحظه از فیلم دیده می شود، که قبلاً در زیر قشری از اعتماد ، تأیید شده بود.
و فیلم به این شکل است: شگفت انگیز و باز هم شگفت انگیز ، روشن ، بصری ، گاه عاقلانه ، اما در عین حال خونین ، وحشت زده و ترسناک از این جهت که، چنین افرادی وجود دارند که جمعیت را دنبال خود بکشند!
و یک کلمه راجع به موسیقی فیلم که مستحق آن است. موسیقی متن فیلم با فرانک سیناترا است و جایزه جشنواره فیلم ونیز برای موسیقی بیش از حد مناسب و شایسته است.
خطی جداگانه برای واکین فینیکس. او در این نقش درخشان است و بس.
فیلمبرداری ، بازیگری عالی واکین فینیکس ، موسیقی متن فیلم - همه اینها خیلی هماهنگ و در هم تنیده است و توجه بیننده را در تمام طول فیلم حفظ می کند. من در اعماق روحم می سوختم و بعضی اوقات مدام می خواستم فریاد بزنم. با اطمینان می توانم بگویم که حتماً دوباره این فیلم را مرور می کنم!
آیا می دانید که:
اول قرار بود لئوناردو دی کاپریو نقش جوکر را بازی کند . دیگر مجریان بالقوه این نقش عبارتند از: بردلی کوپر ، جیک گیلنهاال ، آدام درایور ، جیمز فرانکو ، ویل پوولتر ، دن استیونز ، پل دانو ، کالب لندری جونز ، ایوان ریون و بیل اسکارگارد . برای نقش جوکر ، واکین فینیکس 24 کیلوگرم وزن از دست داد و ماه ها انواع مختلف خنده را تمرین کرد. نسخه فیلم 118 دقیقه ای در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد. در کمتر از یک ماه از آغاز توزیع جهانی ، جوکر با بالاترین رتبه R در تاریخ به بالاترین فیلم 18+ تبدیل شد. شوخی جوکر: "وقتی من یک پسر بچه کوچک بودم و به مردم می گفتم که می خواهم کمدین شوم ، همه به من خندیدند ، و اکنون هیچ کس نمی خندد." در آماده سازی برای نقش جوکر ، واکین فینیکس حرکات و بیان صورت ستارگان فیلم صامت بوستر کیتون و ری بلگر را مورد مطالعه قرار داد . برای مخفی نگه داشتن تولید فیلم ، در طول فیلمبرداری عنوان کار فیلم "رومرو" بود. شاید این یک اشاره به سزار رومرو باشد که او نیز جوکر را بازی کرده است. واکین فینیکس برایرفتن در قالب نقش ، در مورد اختلالات مختلف شخصیتی می خواند. او می خواست جوکری را با شخصیت پیچیده نشان دهد تا حتی روانپزشکان نتوانند آنچه برای او اتفاق می افتد را مشخص کنند.
چرا هیث لجر در اوج درخشش شروع به نابودی زندگی خود کرد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
صحبت کردن در مورد بازیگر شناخته شده در سینمای جهان، هیث لجر بدون غم و اندوه بسیار دشوار است. او در همان آغاز کار درخشان خود درگذشت، برای همیشه در قلب مخاطبان جوان ، جذاب ، شجاعانه و با صورتی کودکانه و غیرقابل پیش بینی ماند. تصاویر پیتر پان ، شوالیه نجیب ویلیام تاچر ، غریبه مرموز تونی شپرد و شرور خیانتکار جوکر برای مدت طولانی به بیننده جوانی با استعداد از استرالیا یادآوری می کند که زندگی کوتاه اما پر جنب و جوش و پرتحرک داشته است ... درباره چگونگی زندگی این بازیگر ، عاشق چه کسی بود؟ و چرا به همین دلیل زندگی خود را به طرز غم انگیزی به پایان رساند ، پس بررسی ما را بخوانید.
اندرو هیث لجر (Heathcliff) بازیگر و فیلمبردار استرالیایی است.
اندرو هیث لجر (Heathcliff) در سال 1979 در استرالیا ، در شهر پرت بدنیا آمد. مادر بازیگر آینده معلم فرانسوی ، پدرش مهندس معدن و راننده ماشین مسابقه بود. والدین این نام را به افتخار قهرمانان رمان بلندی های بادگیر از امیلی برونته به هیث و خواهرش دادند ، که داستان آن بسیار غم انگیز و مبهم است. وقتی هیثکلیف 10 ساله بود ، والدینش طلاق گرفتند. این روح کودک را بسیار زخمی کرد و پس از آن تأثیر بسیار عمیقی بر نگرش وی به روابط خانوادگی گذاشت.
هیث لجر در نوجوانی به طور فعال در ورزش ، عمدتاً هاکی ، و همچنین رقصیدن و بازیگری ، در یک تئاتر محلی مشغول بود. از سنین پایین ، این پسر جذاب از استرالیا می دانست که او بازیگر خواهد شد. وی در سن 15 سالگی رئیس تیم بازیگری مدرسه شد.
هیث لجر در نوجوانی.
پس از ترک مدرسه ، هیث 17 ساله به همراه یک دوست به سیدنی نقل مکان می کنند ، جایی که به تدریج فعالیت بازیگری خود را با بازی در سریال های تلویزیونی و فیلم های کم بودجه برای نوجوانان آغاز می کند.
بازیگر جوان مشتاق استرالیایی در سریال تلویزیونی از فاکس مورد توجه و دعوت به بازی در آمریکا قرار گرفت. اندکی بعد ، در سال 1999 در هالیوود ، این بازیگر نقش اول خود را در درام جنایی "پنجه ها" گرفت. و به زودی از او دعوت شد تا فیلمبرداری کمدی جوانان "۱۰ چیز درباره تو که ازشان متنفرم". هیث لجر با دستیابی به موفقیت اول ، تصمیم به کنار گذاشتن تصویر یک بت خوش تیپ نوجوان گرفت و شروع به بررسی نقش های جدی تر و مشخص تر کرد.
هیث لجر در فیلم کوهستان بروکبک
و یک سال بعد ، هیث برای یکی از نقشهای اصلی در فیلم Roland Emmerich "میهن پرست" جایزه خود را دریافت کرد. بهترین تازه کار سال ، جایی که او به همراه بازیگر معروف Mel Gibson بازی کرد. این عکس شهرت جهانی جوان استرالیا را به ارمغان آورد. به زودی وی به نقش اصلی در ملودرام عاشقانه "داستان شوالیه" (2001) دعوت شد ، این فیلم در جهان موفق شد و لجر نیز خود نامزد دریافت جایزه MTV برای بهترین بوسه سال سینما شد.
هیث لجر در فیلم مهمانی هیولا.
اوج فعالیت فیلم او در سال 2005 بود. هیث لجر با موفقیت در فیلم چهار پر بازی کرد ، جایی که او نقش های کاملاً متنوعی را بازی کرد: کلاهبرداری با افسانه های افسانه ای در فیلم برادران گریم Brothers Grimm ، یک تاجر نیمه مست در فیلم لردهای داگتاون The Kings of Dogtown ، مرد دوجنسی در فیلم Brokeback Mountain Ang ، و همچنین اغواگر معروف Giacomo را در فیلم کازانووا Casanova بازی کرد.
هیث لجر و میشل ویلیامز در فیلم Brokeback Mountain.
به هر حال ، کوهستان Brokeback به سه جایزه اسکار ، چهار جایزه گلدن گلوب و همچنین دریافت جایزه شیر طلای جشنواره فیلم ونیز اهدا شد. خود هیث نامزد اسکار برای "بهترین بازیگر نقش اول" شد. علاوه بر این ، او در مجموعه ای قرار داشت که با میشل ویلیامز ، که نقش همسر او را بازی می کرد ، ملاقات کرد ، و در آینده عاشق هیث او شد و میشل ویلیامز ، مادر تنها دختر وی خواهد بود. اما بعداً بعداً.
هیث لجر در نقش جوکر ، شوالیه تاریکی.
و در آخر ، می خواهم به این نکته توجه کنم که در دوران حرفه ای کوتاه مدت و گیج کننده اش ، هیث لجر 19 نقش بازی کرد که از این میان کار روی آخرین پروژه فیلم چشمگیر ترین است. به هر حال ، هیث اولین بازیگر غیر آمریکایی شد که جوکر را در حماسه شوالیه تاریکی بازی کرد. این نقش بود که او را به اسکار رساند. اما ، متأسفانه ، هیث برای گرفتن جایزه روی صحنه نرفت - در عوض ، پدر و مادر و خواهرش آن را گرفتند. هیث لجر جوان موفق و با استعداد ، دقیقاً یک سال قبل از اعطای جایزه درگذشت.
رابطه های عشقی هیث لجر
هیث لجر و لیزا زین.
هیث لجر با لیزا زین
اولین رابطه جدی هیث با لیزا زین بود که در مجموعه تلویزیونی "غرش" شروع به کار کرد. این بازیگر زن 18 سال بزرگتر از مرد جوان بود ، با این حال چنین اختلاف سن اصلاً او را آزار نمی داد. او با پیام های عاشقانه و ارسال گل برای دختر چاره ای جز تسلیم فشارهای جوانی او نگذاشت. با این حال ، به زودی مسیرهای خلاقانه آنها متفاوت شد و این رابطه متوقف شد.
هیث لجر با کریستینا کوشی
هیث لجر و کریستینا کوشی.
پس از فیلمبرداری این سریال ، هیث مجبور شد به خانه خود به استرالیا بازگردد و پس از مدتی در ملبورن ، ستاره در حال ظهور شروع به دوستیابی با مدل، کریستینا کوشی کرد. روابط جوانان نیز زودگذر به نظر می رسید. هیث در هالیوود مورد توجه قرار گرفت و از او برای ستاره شدن دعوت شد و البته او نتوانست چنین واقعه مهمی را از دست بدهد.
هیث لجر با هدر گراهام
هیث لجر و هدر گراهام.
لجر رابطه ای کوتاه مدت با بازیگر هدر گراهام ، که 9 سال از او بزرگتر بود ، برقرار کرد. رابطه آنها چندین ماه به طول انجامید و پر از سرگرمی دیوانه وار و انواع مهمانی ها بود. هیث هدر را عشق خود خواند : "او عشق من است. او یک دختر زیبا است. ما یکدیگر را می خندانیم."
هیث لجر و نائومی واتس
هیث لجر و نائومی واتس.
واتس در سال 2003 هیث را در مجموعه "ند کلی" ملاقات کرد ، نائومی 11 سال از هیث بزرگتر بود. او در نگاه اول، به خاطر استعداد و ترکیب عجیبی از مردانگی و خودانگیختگی کودکانه هیث عاشق این مرد خوش تیپ جوان شد . وی گفت: "چیزی در چشمان او وجود داشت که بسیاری از زنان را به خود جلب می کرد. بعد از مرگ هیث، نائومی بازیگر را به خاطر آورد و گفت :از قدرت او نمی ترسیدید - او جذاب بود. و ضعفش قابل توجه بود .
روابط عاشقانه آنها به طور گسترده در هالیوود مورد بحث قرار گرفت. خیلی ها حتی فکر می کردند هیث لجر و نائومی واتس ازدواج کنند . اما ، هنگامی که عاشق لجر اعلام کرد که می خواهد فرزندی از او به دنیا بیاورد ، هیث بدون تردید از انجام هرگونه تعهد خودداری کرد:من هنوز خیلی جوان هستم که با ازدواج متعهد شوم.
درست است ، تا دو سال دیگر هیث لجر و نائومی واتس چندین بار از هم دور شدند و دوباره به هم بازگشتند . در همین زمان ، هیث لجر جوان قسم خورد: "نائومی عشق زندگی من است" . با این حال ، او شانس رفتنبا دختران دیگر را از دست نداد - او اغلب با دختران دیگر دیده می شد.نائومی می گفت: "عشق زندگی او احتمالاً بلوند خواهد بود ،و من مطمئن هستم که او قطعاً 10 سال از من کوچکتر خواهد بود ... سرانجام با هیث کاملاً به هم زدند ، هر دو از چنین رابطه نامشخصی خسته شده بودند ...
هیث لجر و میشل ویلیامز
هیث لجر و میشل ویلیامز.
هیث لجر ، به زودی عاشق همبازی خود در فیلم کوهستان بروکبک ، بازیگر میشل ویلیامز شد.در این فیلم هیث لجر و میشل ویلیامز زن و شوهری به نام انیس و آلما را بازی می کردند. همبازی دیگر او در فیلم جیک جیلنهال یادآوری کرد: "تمرینات فیلم را به یاد می آورم. این دو به معنای واقعی کلمه با نگاه یکدیگر را می بلعیدند. جرقه عشق بین این دو در پرواز بود ... ".
این بار ، معشوقش یک سال از بازیگر کوچکتر بود. وی گفت: "او تنها عشق من است و غیرممکن است که کسی بیش از ما همدیگر را دوست داشته باشد!" ما مانند دو نخود در غلاف "هستند (روحی در 2 بدن). در ابتدا ، این زوج واقعاً یکدیگر را تحسین می کردند و لجر این شانس را از دست نداد که در هر مرحله بگوید که او و میشل پنج فرزند می خواهند. بازیگر ، مانند گذشته ، کاملاً از زندگی راضی بود:"اکنون من واقعاً خوب هستم. آرام شدم ، آرام شدم. و معلوم شد که من خودم را بیشتر دوست دارم. "
هیث لجر و میشل ویلیامز. / دختر آنها - ماتیلدا رز.
این زوج خوشحال از لس آنجلس به منطقه آرام نیویورک - بروکلین ، دور از چشم خبرنگاران نقل مکان کردند. در 28 اکتبر 2005 ، آنها یک دختر به نام ماتیلدا رز داشتند . با این حال ، با وجود این که این زوج به مدت سه سال در کنار هم زندگی کردند با هم درگیر شدند ، ازدواج آنها هرگز ثبت نشد.
و پس از آن ، به طور غیر منتظره ای برای همه ، هیث دوست دختر خود را با کودک ترک می کند و محل زندگی خود را تغییر می دهد. و در عین حال اعلام می کند که مستقیماً در تربیت دختر مشترک خود شرکت خواهد کرد. اما بعداً هیث با ذکر داستان پدر و مادرش به عنوان نمونه گفت : "من به ازدواج اعتقاد ندارم. من اعتقاد ندارم که بتوانید با دادن انگشتر طلایی با الماس عشق خود را به کسی ثابت کنید. "
زندگی هیث لجر در سرازیری
هیث لجر.
متأسفانه شیاطین که درون هیث نشسته بود ، مانع از تبدیل شدن او به یک مرد خانواده کوشا شدند. در سپتامبر 2007 ، فقط 4 ماه قبل از مرگ غم انگیز او ، این زوج از هم پاشیدند. دلیل واقعی معلوم نشده است ، بنابراین هیچ کس دقیقاً نمی دانست انگیزه چنین اقدامی چیست ، فقط می توان حدس زد. این امر به حدس و گمانهای مختلفی منجر شد: برخی ادعا كردند كه دو شخصیت خلاق نمی توانند در زیر یك سقف قرار بگیرند ، برخی دیگر - هیث بیش از حد به مواد مخدر معتاد بود و هنوز هیث 28 ساله مجدداً به یاد گذشته خود می افتد. نسخه های دیگری نیز وجود دارد ...
اما ، هیث به معنای واقعی کلمه شروع به سوزاندن زندگی خود کرد. او به طور مداوم با دختران جدید دیده می شد ، از جمله احساسات وی مدل هلنا کریستنسن ، دانمارک ، بازیگر و مدل مری-کیت اولسن ، سوپر مدل استرالیایی و بازیگر نقش جماگارد بود که در تلاش برای بیرون راندن هیث از ورطه بود ، جایی که او به تدریج لغزید. با این حال ، وضعیت افسرده این بازیگر را درگیر کرد و احتمالاً هیچ کس نتوانست به او کمک کند تا با این وضعیت دشوار کنار بیاید.
هیث لجر. بازیگر به عنوان یک جوکر.
علاوه بر این ، کار بر روی فیلم "شوالیه تاریکی" ، که در آن هیث در آن زمان در نقش اصلی جوکر بازی می کرد ، انرژی زیادی از او گرفت. هیث کاملاً خود را وقف این نقش کرد و سعی در درک قهرمان خود داشت. برای این منظور ، لجر حتی خود را از همه جدا کرد و در یک هتل به مدت یک ماه در هتل با قطع ارتباط با همه زندگی کرد. او به تصویر جوکر رسید ، از طریق آن کار کرد و به تصویر عادت کرد. این بازیگر نمی خواست جوکرش شبیه جوکر جک نیکلسون باشد. کمبود خواب ، استرس ، خستگی ، افسردگی - همه اینها باعث شد هیث به مواد مخدر اعتیاد پیدا کند. آنها گفتند که چند سال گذشته لجر بیش از دو ساعت در روز نمی خوابید.
مرگ غم انگیز بازیگر هیث لجر
در ژانویه سال 2008 ، جسد بی جان هیث در آپارتمان منهتن نیویورک پیدا شد. این بازیگر چند ماه مانده به جشن تولد 29 سالگی از دنیا رفت. کارشناسان کالبد شکافی نتوانستند علت دقیق مرگ را فوراً مشخص کنند. تنها پس از انجام معاینه سم شناسی ، اعلام شد که این مرگ ناشی از ترکیبی کشنده داروهایی است که باعث مسمومیت حاد شده است ، که این امر با اقدام همزمان مسکن ها ، قرص های خواب و آرامبخش ها ایجاد شده است.
در این گزارش رسمی آمده است که علت مرگ مصرف بیش از حد داروها بوده است. پس از تحقیقات طولانی ، جسد این بازیگر به وطن او در استرالیا اعزام شد ؛ در 9 فوریه سال 2008 ، وی در سالن گورستان کاراکاتا در پرت به خاک سپرده شد.
افسوس ، پایان غم انگیز مسیر زندگی این بازیگر ، که می توانست تصاویر زیبایی به جهان ببخشد.
نظرات
نیلوفر۱۴۰۳/۳/۷واقعا قلبم تیکه تیکه شد چرا اینکارو با خودش کرد واقعا؟
چارلی چاپلین، چهره مشهور فیلم های صامت در سینمای جهان، بهترین فیلم هایش را در آمریکا تولید کرد. با این حال، چارلی چاپلین هرگز شهروند آمریکایی نبود و بعد از 40 سال زندگی در این کشور، از آمریکا اخراج شد. علت اخراج به اندازه کافی عجیب غریب بود! همدردی با ایده های کمونیسم و طنز سیاسی در فیلم ها! چارلی چاپلین با فیلم هایش توانست هیتلر، استالین و مقامات آمریکایی را به طور مساوی نقد کند.
چارلی چاپلین در سن 20 سالگی به آمریکا آمد. بازیگر تازه کار آینده خود را در این کشور دید و پس از بازگشت کوتاه به لندن تصمیم گرفت که برای همیشه آنجا بماند. این در آمریکا بود که تجربه او در سینما آغاز شد. همانطور که اغلب اتفاق می افتد، ابتدا مراحل مسیر جدید برای کمدین جوان موفقیت آمیز نبود. پس از اولین فیلم، تولید کننده فیلم Mac Sennet، تصمیم گرفت تا بر روی یک چهره جدید سرمایه گذاری کند.
ستاره آینده تنها از طریق معجزه از استودیوی فیلم Mac Sennet خارج شد. علاوه بر این، همه چیز برای او با خروج از Mac Sennet بهتر شد. مرد جوان منتظر موفقیت های فوق العاده بود - ابتدا در فیلم های خارجی، سپس در فیلم های خودش بازی کرد. سینما از آن سال ها آزادی بیشتری را برای بازیگر به وجود آورد و چارلی چاپلین به تدریج مخاطبی را که می خواست، به دست آورد.
چارلی چاپلین در سال 1910 - به امریکا آمد
چارلی چاپلین خانه ای در آمریکا نداشت. او در خانه های اجاره ای، هتل ها و باشگاه زندگی می کرد. تنها در سال 1922، بازیگر مشهور خانه خود را در بورلی هیلز ساخت. خانه ای با چهل اتاق و یک سالن سینما. چارلی چاپلین می توانست هزینه آن را بپردازد، زیرا او در سال 1917 به یکی از گران ترین بازیگران تاریخ تبدیل شد.
با این حال، زمان تغییر کرد. فاجعه جنگ جهانی دوم در جهان به آمریکا ضربه زد. در سال 1938، چارلی چاپلین شروع به نوشتن اسکریپت "دیکتاتور بزرگ" می کند. ایده برای این فیلم، شباهت بین تصویر صحنه ی Rolling Stone بود که در آن ما چارلی و هیتلر معروف را دوست داشتیم. جالب اینجاست که سرنوشت کمدین عالی و دیکتاتور بزرگ نیز تعدادی از همپوشانی ها را نشان می دهد: هر دو در آوریل 1889 متولد شدند (چاپلین چهار روز بزرگتر از هیتلر بود) و در فقر رشد کردند، هر دو "امپراتوری" خود را ساختند.
چارلی چاپلین در جوانی
فیلم "دیکتاتور بزرگ" در سپتامبر 1939، یک هفته پس از شروع جنگ جهانی دوم، آغاز شد . این فیلم عمدتا چارلی چاپلین را تبدیل به اولین صدایی (هر چند که دوران فیلم های صامت چند دهه قبل به پایان رسیده بود) و آخرین نواری که از تصویری از Vagabond(خانه به دوش) استفاده کرد و اولین فیلم کمدی که باعث موجی باورنکردنی و انتقاد و اعتراض شد، نه تنها از سمت سانسور چی ها، بلکه از بخش تهاجمی مخاطبان.
بسیاری معتقد بودند که این تصویر در همه جا منتشر نخواهد شد، زیرا این امر روابط بی طرفانه بین ایالات متحده و آلمان را تضعیف خواهد کرد. درست است که وضعیت به سرعت در حال تغییر بود، و با گذشت زمان، فشار "از بالا" متوقف شد، اما نامه هایی با تهدید از بینندگان شروع شد. جامعه تقسیم شد و فیلم در مرکز بحث های گرم قرار گرفته بود. بخشی از طرفداران سابق فاشیسم قول داده بودند که سالن های سینما را در پیش نمایش با بمب های بنزینی بمباران کرده و به روی صفحه نمایش شلیک کنند. چاپلین حتی با رهبر اتحادیه های کارگران بندر موافقت کرد تا از تئاتر محافظت کنند.
خوشبختانه از اختلالات پیش پرده جلوگیری شد. دیکتاتور بزرگ در پاییز 1940 منتشر شد و مورد استقبال خوب مخاطبان قرار گرفت. طنز هیتلر حس شد. جالب اینجاست که طبق خاطرات مارشال K. A. Meretskov ، در طول جنگ بزرگ میهنی این فیلم برای توزیع در اتحاد جماهیر شوروی ارائه می شد ، اما استالین اصلاً آن را دوست نداشت. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد هیتلر نیز فیلم را نگاه کرده است. چاپلین با شنیدن این موضوع گفت: "من همه چیزم را می دهم تا دریابم که او درباره فیلم دیکتاتور بزرگ چه فکری می کند."
چارلی چاپلین در فیلم "دیکتاتور بزرگ"
با این حال ، این فیلم دستگاه امنیتی داخلی آمریکایی را در رابطه با کمدین بزرگ راه اندازی کرد. اف بی آی علاقه مند به فعالیت های چارلی در دهه 30 بود ، هنگامی که او با فیلم "عصر جدید" قدم بر همه گوشه های جامعه سرمایه داری گذاشت و اکنون کمیسیون بررسی فعالیت های ضدآمریکایی این موضوع را برعهده گرفته است. با این حال ، به نظر می رسید که چاپلین ، به عنوان یک نابغه ، به هیچ چیزی توجه نمیکرد و به دفاع از نظرات خود ادامه میداد - در سال 1942 ، او به حمایت از گشایش جبهه دوم ، سخن گفت و گفت و گو کرد ، و این باعث موج دیگری از انتقاد ها شد.
چارلی چاپلین در فیلم "Monsieur Verdoux"
اولین فیلم او که مورد قبول جامعه آمریکایی قرار نگرفت و درک نشده بود ، فیلم روشنایی های شهر "Monsieur Verdoux" بود. روزنامه ها درمورد امور برون مرزی چاپلین با قدرت بحث می کردند و این فیلم ، برخلاف موارد قبلی، در مورد یک آدم آرام که ناگهان معلوم شد یک قاتل است ، باعث سرخوردگی و عصبانیت شد.فیلم توسط سانسور از دست می رفت ، اما خود سینماها هم از استخدام چاپلین خودداری کردند. روزنامه ها عکس هایی از مجموعه های "لژیون کاتولیک" را منتشر کردند با پوستر "چاپلین یک همراه مسافر قرمزها است!" ، "از کشور ما خارج شوید!" ، "چاپلین خیلی طولانی با ما ماند!" ، "چاپلین ناسپاس است! ،" چاپلین را به روسیه بفرست! "
در سال 1952 ، این بازیگر آمریکا را ترک کرد تا در نمایش فیلم روشنایی های شهر در لندن شرکت کند. او در لندن مطلع شد که مجاز به بازگشت نیست. چاپلین مطلع شده بود که برای اخذ ویزا ، وی باید به کمیسیون اداره مهاجرت برود و به تعدادی از اتهامات سیاسی پاسخ دهد. پس از آن بازیگر در سویس ، در شهر ووی مستقر شد. او برای فیلم های خود خاطرات می نوشت ، موسیقی می نوشت ، چندین فیلم دیگر نیز تولید کرد ، اما عموم مردم از آنها استقبال نکردند. زمان خوب او قبلاً گذشته بود ، اگرچه تا زمان مرگش جوایزی دریافت کرد: جایزه بین المللی صلح در سال 1954 ، جایزه اراسموس ، افتخاری. اسکار در سال 1972 (برای به دست آوردن آن ، به چاپلین حتی ویزای امریکا داده شد ، با این وجود از نظر زمانی محدود بود) و سرانجام ، در سال 1975 ، این بازیگر توسط ملکه الیزابت دوم مفتخر به نام شوالیه شد.
چاپلین و گاندی ، لندن ، 1931
می خواهم بگویم که کمدین بزرگ تنها قربانی مبارزه برای هویت آمریکایی نبود. جنبش مک کارتیسم ، بسیاری از شهروندان "کشور آزاد" را در دهه 1950 سرکوب کرد. به عنوان مثال ، چارلی چاپلین یکی از 19 بازیگر و کارگردان هالیوودی بود که در جلسه کمیسیون بررسی فعالیت های ضد آمریکایی در آن سال ها به واشنگتن فراخوانده شد.
چارلی چاپلین مصاحبه ای با بی بی سی ، دهه 1970 انجام می دهد
زندگی می تواند آزاد و زیبا باشد ، اما گمراه شده ایم. حرص و آز روح مردم را مسموم و جهان را با نفرت تقسیم كرده و ما را به رنج و خونریزی فرو برده است. همه ما سرعت را افزایش داده ایم ، اما خود را در یک سیاه چال زندانی کردیم. دانش ما باعث بدبینی ما شده است ، عدالتخواهی ما را سرد و بی رحم کرده است. ما خیلی فکر می کنیم و خیلی کم احساس می کنیم. ما به فن آوری به اندازه مهربانی و لطافت احتیاج نداریم. بدون این خصوصیات ، زندگی بی رحمانه می شود و معنای خود را از دست می دهد. " (سخنرانی پایانی چارلی چاپلین در فیلم "دیکتاتور بزرگ")
جشن تولد 103 سالگی آخرین بازیگر باقیمانده فیلم به یاد ماندنی بر باد رفته
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
اولیویا د هویلند - یکی از بازیگران محبوب هالیوود در "دوران طلایی" سینما در اوایل ماه جاری، 103 سالگی خود را جشن گرفت. او آخرین بازیگر باقیمانده از فیلم به یاد ماندنی "بر باد رفته باد" و مشهور در سینمای جهان است.
اولیویا د هویلند و ویوین لی.
اولیویا ماری د هویلند در توکیو متولد شد، اما پس از جدایی پدر و مادرش، اولیویا با مادر و خواهرش به کالیفرنیا رفت. در اینجا هر دو خواهر تصمیم گرفتند تا تبدیل به بازیگر شوند. بعدا رقابت آنها چنان قوی شد که هر دو دختر ارتباط با یکدیگر را قطع کردند.
اولیویا د هویلند.
فیلم بر باد رفته
اولیویا کار خود را با مرحله تئاتر آغاز کرد، اما در سال 1935 به سینما تغییر یافت. در سال 1939، او نقش Melanie Wilks را در فیلم افسانه ای بر باد رفته، با ویوین لی و کلارک گیبل، بازی کرد. برای این نقش، اولیویا برای اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن معرفی شد. در آن زمان، جایزه ای دریافت نکرد، اما بعدا او دو جایزه اسکار برای بهترین نقش زن در سال های 1947 و 1950 دریافت کرد.
اولیویا، سن 81 سالگی، در پاریس.
آخرین ستاره فیلم زندگی 1930s.
اولیویا در آغاز کار بازیگری.
در سن 72 سالگی، اولیویا تصمیم گرفت کار بازیگری خود را به پایان برساند. با این حال، به تازگی، نام اولیویا دوباره در مطبوعات ظاهر شد - دو سال پیش یک سری مینی سریال "Feud: Bett and Joan" روی صفحه نمایش هایی درباره رقابت پشت صحنه یوآن کرافورد و بت دیویس ظاهر شد. در این سری، نقش اولیویا د هویلند توسط کاترین زنا جونز انجام شد. اولیویا خشمگین بود که هیچکس از اجازه او برای نشان دادن او در این سری خبر نداده و تصویری که کاترین داشت، بسیار دور از آنچه اولیویا در آن سالها بود، می باشد. اولیویا شکایت کرد اما بعد از یک سال او به بهانه اصلاحیه فیلم اول و آزادی بیان سینما رد شد.
اولیویا در سن 101 سالگی.
اولیویا کار خود را به عنوان یک بازیگر تئاتر آغاز کرد.
او در طول دوران حرفه ای او 2 جایزه اسکار را به دست آورد.
اولیویا دو بار ازدواج کرد. ازدواج با رمان نویس مارکوس گودریچ 8 ساله ادامه یافت، پسر او ریاضیدان شد، اما در اثر بیماری جدی در 42 سالگی فوت شد. در سال 1955 اولیویا دومین بار ازدواج کرد - همسر دوم فرانسوی و Pierre Galante بود. او در پاریس به مدت طولانی زندگی می کرد و حتی پس از طلاقش از پیر، همچنان به او کمک می کرد مخصوصا زمانی که او بخاطر سرطان بیمار بود. از این ازدواج، اولیویا صاحب یک دختر Giselle شد.
دوران طلایی سینما ی هالیوود.
اولیویا د هویلند به عنوان ملانی ویلکس.
اولیویا در 60 فیلم بازی کرد که به طور منظم از 1935 تا 1988 به نمایش در می آمد. تا به امروز، اولیویا آخرین ستاره های فیلم هالیوودی در دهه 1930 است که زنده مانده است.
15 فیلم علمی تخیلی که سازندگان آن قادر به پیش بینی آینده بودند
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
چه کسی فکر می کرد، فیلمی که روزگاری روی تلویزیون دیده، بزودی بخشی از زندگی ما خواهد شد. مهم نیست که چقدر خنده دار و غیر واقعی به نظر می آمده ، اما کسی که داستان های علمی را اختراع کرده است، نبوغ واقعی دارد که تعداد بی شماری مورد از اختراعات جالب و مهمتر از همه بسیار مفید را به جهانیان اعطا کرده است.
1. (Videodrome (1983
آنچه این فیلم پیش بینی کرد:بارگذاری فیلم
هر روز تعداد دفعات بی شماری از فیلم ها در یوتیوب بارگذاری می شود: از ضرب و شتم ، شکنجه ، قتل ، فیلم های احمقانه ، کلیپ های نه چندان هوشمندانه و چیزهای دیگر که در فیلم افسانه ای کروننبرگ به چشم می خورد. و آنچه که روزگاری بخشی از داستان بود ، متأسفانه ، امروز به یک واقعیت کمی دلپذیر بدل شده است.
2. سیاره ممنوعه (1956)
Forbidden Planet - سیاره ممنوعه \ عکس
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: تلفن همراه.
فیلم عالی علمی تخیلی دهه پنجاه دنیایی را پیش بینی کرد که در آن مردم از ارتباطات دستی کوچک استفاده می کنند که به طور مشکوک مانند تلفن های همراه مدرن به نظر می رسند. بنابراین معلوم می شود که پیام آوران قرن ها وجود داشته اند و آینده نزدیک را در فیلم های عجیب و غریب خود پیش بینی می کنند.
3. فیلم استار ترک: تصویر متحرک (1979)
The Motion Picture Star Trek \ عکس
آنچه این فیلم پیش بینی کرده است: هدست بلوتوث ، نمایش پرده های کریستال ، مترجم جهانی.
همانطور که معلوم شد ، این فیلم ایده های درخشان بسیاری را به نمایش گذاشت که با اعتماد به نفس راه خود را به سمت واقعیت پیمودند. فقط تصور کنید که حتی از چند دهه قبل، حتی یک مترجم جهانی پیش پا افتاده مانند یک اختراع فوق العاده به نظر می رسید.
4.فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک (2004)
The Eternal Sunshine of the Spotless Mind
آنچه این فیلم مشهور در سینمای جهان پیش بینی کرد: پاک کردن حافظه.
نیازی به گفتن نیست ، دنیای مدرن هم غافلگیرکننده و هم ترسناک است. و در حالی که دانشمندان هلندی در مورد این واقعیت صحبت می کنند که داروهای قلبی تأثیر مشابهی دارند ، وقتی صحبت از پاک کردن خاطرات آسیب زا می شود، اشخاصی که از کنار یکدیگر ماندن خسته می شوند ، به راحتی در حال آزمایش با دستگاهی هستند که می تواند حافظه را پاک کند. با بازی بازیگر مشهور جیم کری
5. زنی در ماه (1928)
A Woman on the Moon
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: سفر فضایی.
دهه های قبل، ناسا فقط رویای فرود آمدن مردی روی ماه را داشت ، این فیلم آلمانی پیش بینی های دقیقی را در مورد آینده اکتشافات فضایی انجام داد. این موشک نه تنها دارای موشک چند مرحله ای است که برای فرار از جو از سوخت مایع استفاده می کند ، بلکه شمارش معکوس پرتابی را نیز دارد که از ده به صفر می رسد - دقیقاً همان چیزی است که به زودی در دنیای مدرن مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
6. جتسونز: سینما (1990)
Jetsons: Cinema
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: جاروبرقی رباتیک.
جتسونها یک چیز واقعاً ابتکاری ، یعنی جاروبرقی رباتیک را ایجاد کرده اند.
7. پسر کابلی 1996
The Cable Guy \ عکس
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: خرید از خانه ، بازی های آنلاین.
به یاد داشته باشید که چگونه در فیلم "پسر کابلی" جمله بسیار امیدوار کننده ای وجود داشت که می گفت: "به زودی در هر خانه آمریکایی یک تلویزیون ، تلفن و رایانه نصب می شود. شما می توانید بدون ترک خانه خود اقدام به خرید کنید و مورتال کامبت را با یکی از دوستان در ویتنام بازی کنید. بدون پایان دادن به احتمالات! " . و می دانید چه شد؟ همه موارد فوق به یک حقیقت واقعی تبدیل شده است که در واقعیت تجسم یافته است.
8. مکس دیوانه 2
Mad Max 2: Road Warrior
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: جنگ منابع.
و همه چیز خوب خواهد بود ، اما بدتر و بدتر ، برای فیلم "Mad Max 2: Road Warrior" شروع به نگاه بیشتر و پیش بینی درباره جنگهای قریب الوقوع برای منابع می کند. در حقیقت ، دولتها قبلاً دریافته اند كه جنگ كامل برای منابع طبیعی امكان پذیر است و سازمان ملل متحد كمبود مواد طبیعی را به عنوان سوخت برای درگیری ها در مناطقی مانند دارفور و اوکراین اعلام كرده است.
9. دشمن ملت (1998)
Enemy of the State
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: جاسوسی از شهروندان
پس از افشاگری هایی که دولت های غربی در حال جاسوسی از شهروندان خود هستند ، این توطئه در اواخر دهه نود شروع می شود به نظر می رسد بسیار کمتر شبیه به مزخرفات پارانوئید نیست و یادآور آنچه اکنون اتفاق می افتد است. از این گذشته ، همه جا در کنترل کامل است ، که هر روز سخت تر و سخت تر می شود.
10. برادران فوق العاده ماریو
Super Brothers Mario
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: سقوط مرکز تجارت جهانی.
این باید به ستون نظریه توطئه برود ، برای این که چگونه بخشی را بخوانیم که یک قطعه واحد به طرز عجیبی از 11 سپتامبر را نشان می دهد. این عمل تقریباً در اواخر فیلم اتفاق می افتد ، هنگامی که برج های دوقلوی ، به سادگی با تکیه به یکدیگر ، مانند یک توهم لرزان در هوا فرو می روند.
11. شبکه (1976)
The Network
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: شبکه تلویزیونی.
علیرغم این واقعیت که این فیلم تقریباً چهار دهه قبل تولید شده است ، شبکه برنده اسکار در امروز به همان اندازه مرتبط است که در زمان انتشار، اولین بار در سال 1976 بود. این امر تا حد زیادی به دلیل دقیق بودن ایده و طرح صورت می گیرد. مخصوصاً لحظه ای که درباره تلویزیون و شبکه های خبری پر شور که هر وسیله ای را رتبه بندی می کنند، صحبت می کند.
12. Americaphone 1979
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: مشکلات اقتصادی آمریکا ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور چین.
متأسفانه به نظر نمی رسد ، اما این طنز طولانی فراموش شده ، دولت ورشکسته ایالات متحده را نشان می دهد ، که برای جمع آوری پول برای اقتصاد بیمار خود باید یک تله تون راه اندازی کند. این فیلم همچنین از وسایل نقلیه هیبریدی ، پایان اتحاد جماهیر شوروی و چین ، گذار به سرمایه داری و تبدیل شدن به یک ابرقدرت ، ویتنام ، تبدیل به یک قطب جاذبه مهم گردشگری ، ممنوعیت های سیگار کشیدن و آینده ای که هنوز پسران ساحل در آن محبوب هستند ، می شود. روی هم رفته ، این یک دیدگاه کاملاً دقیق از دنیایی است که امروز ما آن را خانه می نامیم.
13. شبکه (1995)
The Network
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: سرقت هویت ، سفارش پیتزا آنلاین.
سرقت داده های شخصی نشان داده شده در این تریلر عجیب و غریب ممکن است در اواسط دهه نود بسیار دور از ذهن به نظر برسد - بیاد بیاوریم رایانه هایی که در فیلم با ساندرا بولاک می بینیم هنوز مجهز به دیسک های فلاپی هستند. اما اگر این جزئیات را نادیده بگیرید و با نگاهی هوشیار به واقعیت نگاه کنید ، می فهمید که سرقت داده های شخصی از طریق اینترنت در قرن بیست و یکم شروع شده است.
14. نامه ای به شما (1998)
A letter to you
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: اینترنت.
شاید این همان فیلمی باشد که ایده او نبوغ شیطانی را به سمت ایجاد آشنایان مجازی سوق داد ، که در اوج محبوبیت دنیای مدرن قرار گرفت. اما برگردیم به دهه نود ، وقتی این همه چیز جدید بود و مردم توافق کردند که از طریق نامه ها ، یادداشت ها و تماس ها به روش قدیمی ملاقات کنند.
15. مرد (1972)
The Man
آنچه این فیلم پیش بینی کرد: پرزیدنت اوباما.
چه کسی تصور می کرد که این فیلم در سال 1972 سی و شش سال پیش از آنکه آمریکا اولین رئیس جمهور سیاه پوست را داشته باشد ، می تواند یک رویداد مهم سیاسی را پیش بینی کند.
کدام مورد به نظر شما عجیب تر بود؟ در بخش نظرات با کاربران به اشتراک بگذارید.
مهمترین فیلم های مستقل 2019 که باید آن را تماشا کنیم
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
15 جشنواره فیلم کلاس A در جهان وجود دارد که اصلی ترین آنها در کن ، برلین ، ونیز ، مسکو و لوکارنو برگزار می شود. اینجاست که مهمترین فیلم های مستقل سینمای جهان هر سال به نمایش در می آیند. بر خلاف نوارهای هالیوود باکس آفیس ، در میان آنها می توانید داستان های واقعاً اصلی پیدا کنید.
ما در sayarak.com با دقت به منتخب های جشنواره نگاه کردیم و آن فیلم هایی را انتخاب کردیم که می خواهیم ابتدا از آنها قدردانی کنم.
Dylda/ دیلدا
IMDb: 7.5
کشور: روسیه
فیلم جدید کارگردان جوان روسیه - کانتمیر بالاگوف.
این فیلم مخاطب را به سمت لنینگراد پس از جنگ می برد. در مرکز تاریخ دو سرباز خط مقدم قرار دارند و همچنین دیلدا (ویکتوریا میرووشنیچنکو) و ماشا (واسیلیسا پرلیژینا) هستند. دختران سعی می کنند با خاطرات آسیب زا کنار بیایند و در دنیای جدید برای خود زنده بمانند. ماشا ، که نمی تواند فرزندانی داشته باشد ، در آرزوی کودکی است. برای تحقق این رویا ، او تصمیم می گیرد که نقشه ای بکشد.
Parasites / انگل ها
IMDb: 8.6
کشور: کره جنوبی
فیلمی که در جشنواره فیلم 2019 جایزه نخل طلایی را دریافت کرد.
"انگل" تا آخرین قاب بیننده را در تنش نگه می دارد. بینندگان با خانواده ای فقیر روبرو می شوند که راهی آسان برای ثروتمند شدن پیدا کرده است. با روشی فریبنده ، آنها با یک تاجر ، همسر ساده لوح وی و دو فرزندشان شغلی می گیرند. به زودی شخصیت های اصلی، می خواهند هر آنچه را که صاحبان دارند در اختیار بگیرند.
Pain and glory / درد و افتخار
IMDb: 7.8
کشور: اسپانیا
تاریخ شخصی کلاسیک مدرن پدرو آلمودوار با آنتونیو باندراس و پنه لوپه کروز در نقش های اصلی.
"درد و افتخار" داستانی است درباره کارگردان سالوادور مایو ( با نقش آفرینی آنتونیو باندراس) ، که دچار یک بحران خلاقیت می شود ، دوران کودکی و عشق اول خود را به یاد می آورد. مخاطب فرصتی بی نظیر دارد تا دنیای درونی سالوادور مایو را ببیند.
Sorry, we didn’t find you / با عرض پوزش ، ما شما را پیدا نکردیم
IMDb: 7.6
کشور: انگلستان ، فرانسه ، بلژیک
فیلمی در مورد مشکلات مردم عادی.
فیلم بر روی یک خانواده انگلیسی متمرکز است که در تلاش برای زنده ماندن از بحران مالی است. پدر خانواده شغلی پیدا می کند که وقت او را بیش از حد می گیرد. مادر به مریض رسیدگی می کند. بچه ها از اینکه والدینشان وقت برایشان پیدا نمی کنند ناراحت هستند. در فیلم "متأسفیم ، شما را پیدا نکردیم" هیچ رمز و راز و جلوه های ویژه غیرمنتظره ای وجود ندارد ، فقط زندگی واقعی وجود دارد. اما این جزئیات است که بیشتر مرا خوشحال می کند.
Synonyms/ مترادف
IMDb: 7.1
کشور: فرانسه
برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین 2019.
یاو (تام مرسی) - مهاجر در پاریس. این فرد آرزو می کند مانند یک فرانسوی واقعی شود ، از صحبت کردن به زبان عبری بومی خودداری می کند و با وارث میلیون ها امیل (کانتین دالمر) و نوازنده کارولین (لوئیز چویلوت) دوست است.
Portrait of a girl on fire / پرتره یک دختر در آتش
IMDb: 8.4
کشور: فرانسه
نمایشی تاریخی که مورد توجه مخاطبان مدرن قرار خواهد گرفت.
خانواده ای اشرافی، هنرمند جوان ماریانا (نومی مرلان) را به خانه خود دعوت می کنند. او باید معلم Eloise جوان (آدل آنل) شود. الیوسا ، زندگی اش مدت هاست که برنامه ریزی شده است ، به لطف ماریانا می فهمد که آینده ای کاملاً متفاوت را می خواهد.
Matthias and Maxim / ماتیاس و ماکسیم
IMDb: 6.5
کشور: کانادا
هشتمین فیلم مورد علاقه جشنواره فیلم کن - کارگردان 30 ساله خاویر دلار.
ماتیاس و ماکسیم از کودکی با هم دوست هستند. هر دو پسر بازیگر می شوند و از آنها دعوت میشود تا در فیلمبرداری یک فیلم شرکت کنند.......
The dead don't die / مرده ها نمی میرند
IMDb: 6
کشور: ایالات متحده
وحشت زامبی کمدی که منتقدان دوست داشتند.
زامبی ها به خیابان های شهرها می روند و شکار را شروع می کنند. مردم شانسی ندارند. چنین فیلم به ظاهر تکراری به لطف بازیگران عالی، بسیار جدید به نظر می رسد. در این فیلم بیل موری ، آدام درایور ، تیلدا سوینتون ، استیو Buscemi ، ایگی پاپ ، سلنا گومز و دیگران بازی می کنند.
And then we danced / و بعد رقصیدیم
IMDb: 9.1
کشور: جورجیا ، سوئد
داستانی احساسی درباره رقص و عشق از کارگردان گرجی لوان آکین.
مراب رقصنده جوانی است که آرزوی پیوستن به گروه باله ملی گرجستان را دارد. او از کودکی به رقصیدن پرداخته و وقتی Irakli تازه وارد از او بهتر است بسیار تعجب می کند.مراب از Irakli دعوت به همکاری می کند..........
Little joe / جو کوچولو
IMDb: 5.6
کشور: اتریش ، آلمان ، انگلستان
فیلمی علمی تخیلی در مقایسه با سریال Black Mirror.
آلیس یک پرورش دهنده ژنتیک است که گلی را پرورش می دهد. این گیاه دارای خواص غیرمعمول است: اگر به دقت از آن مراقبت کنید ، صاحب آن را راضی خواهد کرد. آلیس قاعده شرکت خود را می شکند و یک گل جادویی به پسرش جو می دهد. اما معلوم است که گیاهان ......
Eternal light / نور ابدی
IMDb: 7.1
کشور: فرانسه
فیلمی آزمایشی از یکی از کارگردان های زمان ما گاسپار نوئه .
"نور ابدی" به سختی یک فیلم معمولی است. در آن ، به مدت 50 دقیقه ، بینندگان این فرصت را دارند تا مکالمه بین بازیگران زن بیتریس دال و شارلوت گینزبورگ را تماشا کنند. گاسپار نوئه می خواهد در مورد چقدر دشوار بودن زن بودن در هنر صحبت کند.
چگونه پاریس، کریستین اسکات توماس، پرستار بچه انگلیسی را به یک بازیگر درخشان تبدیل کرد
طاهره مصطفویدر۱۴۰۳/۲/۱۸
ویژگی های یک زن انگلیسی و یک زن فرانسوی همزمان در چهره کریستین اسکات توماس همزیستی دارد - نگاهی محکم و استوار در چشمان و جذابیتی سرزنده در لبخند او. کریستین اسکات توماس در تلاش به سمت رویای خود - برای بازیگر شدن - در وطن خود با موانع جدی روبرو شد ، اما پاریس یک پرستار بچه انگلیسی را با آغوش باز پذیرفت - و اکنون پس از گذشت چند دهه ، کریستین اسکات توماس در سینمای جهان و به عنوان یکی از بهترین بازیگران زن اروپایی شناخته می شود.
کریستین اسکات توماس در 24 ماه مه 1960 در ردروث، کورنوال، انگلستان به دنیا آمد ، دوران کودکی وی در ردروث گذشت. خانواده با آیین کاتولیک فرزندان را بزرگ کردند. مادر ، دبورا ، در مستعمرات انگلیس پرورش یافت - در هنگ کنگ و آفریقا ، پدر ، ستوان سیمون اسکات توماس ، خلبان نیروهای دریایی انگلیس بود. وقتی کریستین پنج ساله بود ، پدر کریستین در تصادف هواپیما درگذشت.
کریستین اسکات توماس در فیلم Under the Cherry Moon
پس از مدتی ، مادر بار دوم ازدواج کرد - دوباره با یک خلبان نظامی. با کمال تعجب ، این داستان تکرار شد - شوهر دوم دبورا نیز هنگام پرواز سقوط کرد.
در زمان کودکی ، کریستین ارتباط زیادی با همسالان خود نداشت ، کاملاً تنها بود. به گفته وی ، وی فقط یك دوست خیالی به نام وندی داشت كه بر خلاف كریستین ، "ثروتمند بود" ، رولز رویس سوار میشد. کریستین اسکات توماس باهمه غیرممکن بودن رویایش، از همان سنین پایین ، بازیگر شدن و آمدن روی صحنه را در سر می پروراند.
کریستین اسکات توماس پس از فارغ التحصیلی از مدرسه ، سعی کرد وارد مدرسه نمایشنامه های صحنه ای لندن شود ، اما موفق نشد و به تئاتر ملی جوانان انگلیس منتقل نشد. "بیش از حد سرد" ، "بدون استعداد" تشخیص داده شد و به او گفته شد: اگر می خواهید روی صحنه بروید - به گروه درام محلی بپیوندید.اما کریستین مانند هزاران دختر دیگر که رویای صحنه را در سر می پرورانند و در یک سوپرمارکت به کار خود ادامه می دهند، تسلیم نشد.
از فیلم "به کسی نگو"
کریستین تصمیم گرفت به پاریس برود و در آنجا در یک خانواده فرانسوی با استفاده از سیستم au-pair یک شغل پیدا کرد ، به عنوان یک پرستار بچه کار کرد. دانشکده دانش خوبی از زبان فرانسه به او داده بود ، بنابراین هیچ مشکلی در مورد کار یا آموزش برای او به علت تسلط به زبان فرانسه وجود نداشت - کریستین اسکات توماس وارد دانشکده عالی هنر ملی و درام شد. در پایتخت فرانسه ، کریستین دانش آموز بسیار موفقی بود و در امتحان نهایی توسط Prince مورد توجه قرار گرفت. به پیشنهاد وی ، بازیگر جوان در فیلم سال 1986 در فیلم Under the Cherry Moon بازی کرد.
از فیلم ماه تلخ
علیرغم اینکه منتقدین این فیلم را خیلی زیاد ارزیابی نکردند ، اما اولین اثر کریستین اسکات توماس موفقیت آمیز بود ،و باعث شروع به دعوت به سایر پروژه های فیلم شد. به موازات فیلمبرداری ، او روی صحنه بازی کرد. محبوبیت کریستین پس از فیلم "یک مشت گرد و غبار" به طرز چشمگیری افزایش یافته است.
به رسمیت شناختن استعداد واقعی کریستین اسکات توماس ، دعوت او به پروژه هایی با حضور هیو گرانت ، ستاره فیلم بریتانیا - "ماه تلخ" و "چهار عروسی و یک مراسم تشییع جنازه" بود. برای بازی در فیلم چهار عروسی و یک مراسم تشییع جنازه ، او جایزه BAFTA را برای نقش مکمل زن بدست آورد.
از فیلم "چهار عروسی و یک مراسم تشییع جنازه"
در فیلم "تابستان فراموش نشدنی" در سال 1994 ، کریستین به زبان رومانیایی بازی کرد ، که او نمی داند ، مجبور بود کلمات این نقش را به خاطر بیاورد. مدتهاست که این بازیگر زن این فیلم بهترین را در حرفه خود می دانست.
از فیلم "تابستان فراموش نشدنی"
در سال 1996 ، کریستین در فیلم سینمایی ماموریت غیرممکن، Mission Impossible بازی کرد و در همان سال فیلم برنده اسکار The English Patient بیمار انگلیسی به بازار آمد. کریستین در این فیلم نقش کاترین کلیفتون را بازی کرد و از توانایی وی در کنار آمدن با این نقش بسیار نگران بود. با قضاوت در مورد مصاحبه با بازیگر زن ، او عموماً نسبت به بازی خود بسیار برخورد جدی دارد ، با نظم و انضباط عالی خود متمایز می شود و هر نقش برای او مانند دنیای جداگانه ای است که باید خود را در آن غوطه ور کند.
از فیلم "بیمار انگلیسی"
کریستین اسکات توماس ، به عنوان یک زن انگلیسی واقعی ، همیشه و همه جا به موقع می رسد و به عنوان یک پاریسی، دوست دارد با فیلمسازان فرانسوی بازی کند.
در سال 1987 ،کریستین اسکات توماس با فرانسوا الیوین - متخصص زنان و زایمان ، ازدواج کرد و هجده سال با او زندگی کرد. این زوج سه فرزند داشتند. با وجود مادر بودن و زندگی خانوادگی ، زندگی بازیگری كریستین تقریباً متوقف نشده بود ، اما او همچنین در صحنه تئاتر لندن - از جمله در نمایش های چخوف - بازی میكرد.
در سال 2015 ، کریستین اسکات توماس عنوان لیدی را از ملکه انگلیس دریافت کرد
خواهر کوچکتر بازیگر زن ، سرنا اسکات توماس که این حرفه را نیز برای خودش انتخاب کرد
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که کریستین اسکات توماس در آن نقش داشته است میتوان به آثار زیر اشاره کرد.