رتینیت پیگمنتوزا یک بیماری ارثی دژنراتیو چشم است که باعث اختلال شدید بینایی و اغلب کوری می شود.
میکرونیدل به عنوان روشی برای انتقال دارو
رژیم غذایی تاثیر مستقیمی بر سلامت مغز دارد. به عنوان مثال، مشخص است که مصرف بیش از حد قند و چربی های ترانس می تواند حافظه را مختل کند، در حالی که سبزیجات، برعکس، آن را پشتیبانی می کنند. دانشمندان تحقیقات زیادی در رابطه با تغذیه انجام داده اند و مفیدترین غذا برای مغز را نام برده اند. ما گزیده ای از مقالات علمی مهم در این زمینه گردآوری کرده ایم.
یک مطالعه سه ساله اخیر بر روی 3562 نفر حدوداً 71 ساله نشان داد کسانی که رژیم غذایی غنی از فلاونول های موجود در چای، سیب و انواع توت ها را مصرف می کنند، کمتر در معرض از دست دادن حافظه مرتبط با افزایش سن هستند. دانشمندان دریافته اند که فلاونول ها عملکرد هیپوکامپ را بهبود می بخشد و حافظه کوتاه مدت را تقویت می کند. علاوه بر این، چای سبز سرشار از L-theanine است که باعث آرامش می شود و از سلول های مغز محافظت می کند.اما دانشمندان شکلات را به عنوان محصولی برای حافظه خوب توصیه نمی کنند، زیرا فلاونول ها اغلب در طول پردازش آن از بین می روند.
حدود 60 درصد از مغز انسان از چربی تشکیل شده است و نیمی از آن چربی اسیدهای امگا 3 است. مغز از آنها برای ساخت سلول های عصبی مورد نیاز برای یادگیری و حافظه استفاده می کند. کمبود امگا 3 با ناتوانی های یادگیری، افسردگی و زوال ذهنی مرتبط با سن مرتبط است.
بنابراین، برای حفظ عملکردهای شناختی، مصرف منابع امگا مهم است. به عنوان مثال، حداقل دو بار در هفته از ماهی های چرب استفاده کنید که این ماهی ها عبارتند از: سالمون، قزل آلا، ماهی تن آلباکور، شاه ماهی و ساردین. دانشمندان ژاپنی در سال 2020 به این نتیجه رسیدند که افرادی که به طور منظم از چنین ماهی هایی در رژیم غذایی خود استفاده می کنند، ماده خاکستری و سلول های عصبی بیشتری در مغز خود دارند که تصمیم گیری، حافظه و احساسات را کنترل می کنند.
کافئین و آنتی اکسیدان ها به حفظ سلامت مغز کمک می کنند. دانشمندان می گویند که این مواد به موارد زیر کمک می کنند:
نشاط. اول از همه، به دلیل این واقعیت است که کافئین، آدنوزین را مسدود می کند، ماده ای که باعث خواب آلودگی می شود.
حال خوب. یک فنجان قهوه می تواند سطح برخی هورمون ها (مانند دوپامین) را که مسئول احساس خوب هستند، افزایش دهد.
تمرکز توجه. قهوه به شما کمک می کند تا کارها را با کارایی بیشتری انجام دهید.
کاهش خطر ابتلا به بیماری های عصبی. سه تا چهار فنجان در روز ممکن است خطر پارکینسون و آلزایمر را کاهش دهد
این ادویه زرد تیره حاوی کورکومین است که از سد خونی مغزی عبور می کند، به این معنی که می تواند مستقیما وارد مغز شود و به سلول های مغز کمک کند. مطالعات در طول سال ها نشان داده است که کورکومین:
به رشد سلول های مغزی جدید کمک می کند که بدون شک بر توانایی های ذهنی تأثیر می گذارد.
برای تقویت حافظه مفید است. به عنوان مثال، همکاری سال 2018 بین دانشمندان هندی و آمریکایی نشان داد که کورکومین از زوال شناختی در بیماران آلزایمر جلوگیری می کند .
کاهش افسردگی کورکومین سطح سروتونین و دوپامین را افزایش می دهد که باعث بهبود خلق و خو می شود. مطالعات نشان داده اند که کورکومین حتی می تواند علائم افسردگی و اضطراب را کاهش دهد.
اگرچه افزودن زردچوبه به غذای شما ممکن است مفید باشد، اما به خاطر داشته باشید که محتوای کورکومین آن به اندازه کافی بالا نیست که بتوان اثرات مثبتی را که دانشمندان توصیف کرده اند، مشاهده کرد.
کلم بروکلی و تخمه کدو حاوی ویتامین K هستند. مطالعات متعددی که در افراد مسن انجام شده است، مصرف زیاد غذاهای غنی از ویتامین K را با بهبود حافظه مرتبط دانسته اند.
دانه کدو تنبل علاوه بر ویتامین ها منبع عالی منیزیم، آهن، روی و مس است. هر یک از این مواد مغذی برای سلامت مغز مهم هستند:
روی برای انتقال سیگنال های عصبی حیاتی است. کمبود روی با بسیاری از بیماری های عصبی از جمله بیماری آلزایمر و پارکینسون مرتبط است.
منیزیم برای یادگیری و حافظه ضروری است. سطوح پایین منیزیم باعث میگرن و افسردگی می شود.
مغز از مس برای کنترل سیگنال های عصبی استفاده می کند. و زمانی که سطح مس غیر طبیعی باشد، خطر ابتلا به بیماری های عصبی افزایش می یابد.
کمبود آهن اغلب باعث اختلال در عملکردهای مختلف مغز می شود.
آجیل، به ویژه گردو، دارای خواص مفید برای حافظه هستند. به عنوان مثال، دانشمندان چینی رژیم غذایی و سلامت 4822 فرد 55 ساله و بالاتر را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که خوردن حدود 10 گرم آجیل در روز به طور قابل توجهی عملکرد شناختی را بهبود می بخشد. مطالعه دیگری نشان داد زنانی که به طور منظم برای چندین سال آجیل می خورند، در مقایسه با کسانی که خود را انکار می کنند، حافظه قوی تری دارند.
آجیل حاوی ویتامین E و همچنین اسیدهای چرب امگا 3 و آنتی اکسیدان های مختلف است که از سلول های مغز در برابر آسیب محافظت می کند.
پرتقال سرشار از ویتامین B9 (اسید فولیک) است که باعث تقویت حافظه و مهار اختلالات عصبی می شود. یک پرتقال متوسط نیاز روزانه بدن به ویتامین C را تامین می کند که بدون آن مغز نمی تواند به درستی کار کند. دانشمندان استرالیایی در سال 2019 سطوح بالای ویتامین C خون را با بهبود حافظه، تمرکز و سرعت تصمیمگیری مرتبط دانستند .
محققان تاکید می کنند که بدن نمی تواند ویتامین C را سنتز کند، بنابراین دریافت آن از منابع طبیعی مهم است. این ویتامین علاوه بر پرتقال در لیمو، کلم سفید، کیوی، گل رز، توت فرنگی، گوجه فرنگی و پاپریکا به وفور یافت می شود.
تحقیقات کمی در مورد ارتباط بین مصرف تخم مرغ و سلامت مغز وجود دارد. با این وجود، دانشمندان تأثیر مثبت مواد مغذی موجود در تخم مرغ را بر مغز تأیید می کنند.
تخم مرغ منبع بسیار خوبی از ویتامین های B6 و B12، اسید فولیک و کولین است. بدون ویتامین، سنتز طبیعی مواد شیمیایی و تنظیم سطح قند در مغز غیرممکن است. و کمبود کولین و اسید فولیک که گاهی افراد مسن را درگیر می کند باعث زوال عقل می شود. خوردن غذاهای غنی از این مواد با بهبود حافظه و عملکرد ذهنی مرتبط است.
مقدار روزانه کولین برای اکثر زنان 425 میلی گرم و برای مردان 550 میلی گرم است و یک زرده تخم مرغ حاوی حدود 112 میلی گرم کولین است.
مجله پزشکی هاروارد چند راه دیگر برای بهبود حافظه نام برده است . علاوه بر یک رژیم غذایی متعادل و متنوع، به موارد زیر کمک کنید:
فرآیند مداوم یادگیری چیزی جدید؛
تکرار آنچه مهم است به خاطر بسپارید؛
تکنیک های یادگاری برای حفظ بر اساس تداعی ها.
فعالیت اجتماعی.
(سیارک) : دانشمندان درباره مرد فرانسوی که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.
زندگی نرمال بدون 90 درصد از مغز!
یک مرد فرانسوی با وجود اینکه ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده اما با این حال زندگی نرمال و سالمی را پشت سر می گذارد، دانشمندان را به فکر فرو برده تا دوباره درباره آنچه که از دیدگاه بیولوژیکی باعث هوشیاری و آگاهی انسان شده، فکر کنند.
علیرغم چندین دهه پژوهش و تحقیق، دانش ما نسبت به هوشیاری و آگاهی – آگاه بودن از موجودیت یک فرد – بسیار اندک است. ما می دانیم که بنیان این آگاهی به نحوی در مغز ماست اما چگونه می شود که افرادی با وجود از دست دادن قسمت اعظمی از نورون ها و رشته های مغزی می توانند نسبت به خود و اطرافیانشان آگاه باشند؟
این مورد که برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در The Lancet توصیف شده بود، درباره مردی است که حدودا ۱۰ سال دانشمندان را مات و مبهوت خود کرده است. (سیارک)
این مرد فرانسوی که در زمان انتشار این مقاله ۴۴ سال سن داشت، هویتش کاملا محرمانه باقی مانده و به همین واسطه، دانشمندان کاملا توضیح داده اند که این مرد چگونه بدون اطلاع از شرایط بسیار نادرش و بدون هیچ مشکلی به زندگی ادامه داده است.او به دلیل ضعف اندکی که در پای چپش حس می کرد به دکتر مراجعه کرد و پس از اینکه اسکن مغز بر روی انجام شد، تصاویر نشان می دادند که جمجمه او اکثر با مایعی پر شده است. اسکن مغز این شخص نشان می داد که تنها یک لایه نازک از بافت واقعی مغز باقی مانده و بخش داخلی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است. عکس زیر، اسکن مغزی این شخص را نشان می دهد:
تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات ۹۰ درصد از مغز این فرد را از بین برده است.
پزشکان باور دارند که قسمت اعظم مغز این فرد به طور آهسته و در یک بازه زمانی ۳۰ ساله توسط تجمع مایعات از بین رفته است؛ پدیده شناخته شده ای که به آن هیدروسفالی می گویند. او از کودکی به این بیماری مبتلا بود که البته توسط یک استنت درمان شده بود؛ اما این استنت زمانی که او ۱۴ ساله بود برداشته شد و از آن پس، بخش اعظم مغز او از بین رفته است (شایان ذکر است که استنت در پزشکی به لوله توری مصنوعی از جنس فلز گفته می شود که در یک گذرگاه یا مجرایی طبیعی در بدن به منظور جلوگیری یا مقابله با انقباض موضعی جریان درون آن مجرا، قرار داده می شوند).
اما علیرغم باقی ماندن مقدار اندکی از بافت مغزی او، این شخص ناتوانی مغزی نداشت؛ او دارای یک ضریب هوشی پایین (۷۵) بود اما به عنوان یک کارمند دولت مشغول به کار بود. او همچنین ازدواج کرده، دارای دو فرزند و نسبتا هم سالم بود.
پرونده پزشکی پر رمز و راز این شخص، نه تنها در ذهن دانشمندان این سوال را به وجود آورد که او چگونه توانسته زنده بماند، بلکه دانش ما از هوشیاری و آگاهی را نیز زیر سوال برد.
در گذشته پژوهشگران اظهار می کردند که هوشیاری و آگاهی احتمالا به نواحی مختلف و بخصوصی از مغز مرتبط است؛ از جمله کلاستروم (یک لایه نازک از سلول های عصبی مابینِ نواحی اصلی مغز) یا قشر بینایی (کرتکس بصری).
اما اگر این فرضیه ها درست بودند، این شخص فرانسوی که قسمت اعظمی از مغز خود را از دست داده نباید از آگاهی و هوشیاری بهره مند می بود.
Axel Cleeremans، یک روانشناس شناختی از دانشگاه آزاد بروکسل در بلژیک در این خصوص به کوارتز (Quartz) گفت: "هر تئوری درباره هوشیاری و آگاهی باید بتواند توضیح دهد چرا این فرد که ۹۰ درصد از بافت مغزی اش را از دست داده همچنان به صورت کاملا طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد”.
به عبارت دیگر، به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.
Cleeremans بر فرضیه ای معتقد است؛ پایه و اساس این فرضیه این است که انسان با هوشیاری به دنیا نیامده، بلکه مغز آگاهی و هوشیاری را بارها و بارها یاد می گیرد. این بدان معناست که محل قرارگیری هوشیاری در مغز ثابت نبوده و بسیار انعطاف پذیر است و فراگیری آن می تواند توسط مناطق مختلف مغز صورت پذیرد.
او در ادامه بیان می کند: "آگاهی، نظریه غیر مفهومی مغز درباره خودش است و از طریق تجربه به دست می آید و این نیز از طریق یادگیری، تعامل با خود، جهان و افراد حاصل می شود.”
Axel Cleeremans این فرضیه را در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد و حال در کنفرانس انجمن مطالعات علمی درباره آگاهی در مورد این موضوع سخنرانی کرد. این کنفرانس در ماه ژوئن امسال (سال ۲۰۱۶ میلادی) در بوئنوس آیرس برگزار شد.
او فرضیه خود را "تز شکل پذیری رادیکال” (radical plasticity thesis) نامیده است. این نظریه با پژوهش های اخیری که نشان می دهند مغز یک فرد بالغ نسبت به آن چیزی که در گذشته فکر می کردیم، سازگار تر است.
Olivia Goldhill برای کوارتز اینگونه می نویسد:
"Cleeremans بیان می کند که برای داشتن آگاهی، تنها دانستن اطلاعات کافی نیست، بلکه باید دانست که یک شخص، اطلاعاتی را می داند. به عبارت دیگر، برخلاف یک ترموستات که به سادگی دما را ثبت و ضبط می کند، انسان های آگاه، هم می داند و هم برایشان اهمیت دارد که می دانند. (سیارک)
کلیریمنس مدعی است که مغز به طور پیوسته و ناآگاهانه یاد می گیرد تا فعالیت خودش را دوباره تعریف کند و این حالت تعاریف، اساسِ تجربه آگاهانه است.”
اما تمامی این صحبت ها درباره فردی که با وجود باقی ماندن تنها ۱۰ درصد از مغزش زندگی می کند به چه صورت است؟
براساس گفته های کلیریمنس، با اینکه تنها قسمت کوچکی از مغز این شخص باقی مانده، همین بافت مغزی موجود قادر است نظریه ای درباره خودشان به وجود آورند و این بدین معناست که شخص هنوز آگاهی کامل نسبت به کارهایی که انجام می دهد، دارد.
این مفاهیم به نوبه خود چندان هم جدید نیستند و هر روزه ما چیزهای بیشتری درباره مغزمان یاد می گیریم و به این موضوع پی می بریم که مغزهای ما چقدر انعطاف پذیر و سازگارند. به عنوان مثال در هفته اخیر دانشمندان توانستند سلول های مغزی یک موش را برای رشد مجدد فعال کرده و در نتیجه بینایی را به یک موش نابینا باز گرداندند.
مغز ما بسیار انعطاف پذیر است
این های تنها نشانه های قابل توجهی است که به ما نشان دهد که چقدر مغز ما می تواند قدرتمند بوده و حتی می تواند در آسیب های فوق العاده زیاد هم به یادگیری خود ادامه دهد. این موارد نوری از امید را در دل های ما روشن کرده و نشان می دهد که شاید روزی انسان بتواند بیماری هایی که ناشی از تخریب نورون ها (بیماری های نورودژنراتیو) است را نیز درمان کند.
نظر شما در رابطه با آگاهی و هوشیاری انسان چیست؟ آیا شما با الکس کلیریمنس هم نظر بوده و یا فکر می کنید آگاهی متعلق به قسمت خاصی از مغز است؟ اگر اینگونه فکر می کنید، شما چگونه می توانید دلیل هوشیاری و آگاهی این شخص فرانسوی را توجیه کنید.منبع : عصر ایران
این پست را چگونه میبینید؟ برای شما مفید بود؟ لطفا با نوشتن کامنت در زیر ما را مطلع کنید. (سیارک)